بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق در قرآن کریم (ج 2), آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     fehrest -
 

 

 
 

فصل دوم

تواضع و فروتنى

اشاره

ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازىبحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامىو هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازمتمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مى‏باشد،درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيستو نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.

با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و بهآنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت‏بين تكبر وتواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى استو هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكىالزاما همراه با نفى ديگرى باشد.

در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مى‏خوانيم: «ضادواالكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد». (1)

با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسىقرار مى‏دهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مى‏كند بيش از اينها است).

1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة علىالمؤمنين اعزة على الكافرين... (سوره‏مائده،آيه‏54)

2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما(سوره‏فرقان،آيه‏63)

3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سوره‏شعراء،آيه‏215)

ترجمه

1- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانىنمى‏رساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او رادوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.

2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راهمى‏روند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنهاسلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند).

3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر(و نسبت‏به آنهاتواضع و مهربانى كن).

تفسير و جمع‏بندى

در نخستين آيه مورد بحث‏سخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل وعنايات الهى هستند هم خدا را دوست مى‏دارند و هم محبوب پروردگارند.

يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و دربرابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).

«اذلة‏» جمع «ذلول‏» و «ذليل‏» از ماده «ذل‏» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت وتسليم است در حالى كه «اعزة‏» جمع «عزيز» از ماده «عزة‏» به معنى شدت است، حيوانات رامرا «ذلول‏» مى‏گويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل‏» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره بهسهولت چيدن ميوه‏هاى بهشتى است.

گاه ذلت در مواردى به كار مى‏رود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير بهانسان تحميل مى‏شود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).

به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعىكه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده‏اى از بندگان خداباشد.

در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداستكه در طى آيات سوره فرقان از آيه‏63 تا آيه 74 دوازده فضيلت‏بزرگ براى آنها ذكر شده است وجالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مى‏دهد همان گونه كه «تكبر»خطرناك‏ترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مى‏باشد، مى‏فرمايد:

«بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند»(و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا)

«هون‏» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسمفاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضعشده‏اند و به همين دليل در ادامه آيه مى‏فرمايد: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; وهنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلاممى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)».

و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مى‏فرمايد: «والذين يبيتونلربهم سجدا و قيما; آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قياممى‏كنند(و به بندگى و عبادت مى‏پردازند)».

«راغب‏» در كتاب «مفردات‏» مى‏گويد: «هون‏» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى استكه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشارهمى‏كند) و در حديث نبوى آمده است المؤمن هين لين. (2) دوم خضوع و تذللى است كه ازسوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.

ناگفته پيداست كه منظور از الذين يمشون على الارض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنهامتواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان وحتى در كيفيت راه رفتن كه ساده‏ترين كار است آشكار مى‏شود، زيرا ملكات اخلاقى هميشهخود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مى‏دهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع ازچگونگى راه رفتن انسان مى‏توان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.

آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه درتمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مى‏بينيم خداونددر آيه‏37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مى‏دهد «و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمين باتكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيست‏بلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانهبندگى و عبوديت‏خداست.

در سومين آيه روى سخن رابه پيامبر(ص) كرده،مى‏فرمايد:«بال و پر خود را براى مؤمنانىكه از تو پيروى مى‏كنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); واخفض جناحك لمن اتبعك منالمؤمنين‏»

«خفض‏» بر وزن «خشم‏» در اصل به معنى پايين آوردن است و «جناح‏» به معنى بال مى‏باشد.بنابراين «و اخفض جناح‏» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همان‏گونه كه پرندگان هرگاهمى‏خواهند به جوجه‏هاى خود اظهار محبت كنند بال و پر خود مى‏گسترانند و آنها را زير بالو پر مى‏گيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگى حفظشوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!

اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.

جايى كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امتروشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه‏» براى همه امت است.

شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مى‏فرمايد: واخفض جناحكللمؤمنين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مى‏شود براى مؤمنان «خفضجناح‏» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.

شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء»آمده، آنجا كه مى‏فرمايد: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاى خود را در برابر آندو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آميخته با احترام و محبت در برابر آنانداشته باش)».

از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر واستكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيراتگوناگون مورد تمجيد قرار داده است.

تواضع و فروتنى در روايات اسلامى

در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مى‏خورد كه بعضى درباره اهميت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آدابآن مى‏باشد.

در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:

1- در حديثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: روزى فرمود: «مالى لاارى عليكم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مى‏شود كه شيرينى عبادت ر در شما نمى‏بينم؟عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!» (3)

ناگفته پيداست‏حقيقت عبادت نهايت‏خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينىخضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.

2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(ع) آمده است: «عليك بالتواضع فانه من اعظم العبادة;بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است‏». (4)

3- از امام حسن عسكرى(ع) نقل شده است كه فرمود: «التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضعنعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى‏شود». (5)

معمولا هر نعمتى نصيب انسان مى‏شود مزاحمت‏هاى حسودان افزوده مى‏گردد و گاه اينحسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى‏كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى‏شود، ولىتواضع از اين قاعده كلى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمى‏انگيزد.

اين بحث دامنه‏دار را با حديث ديگرى از نبى اكرم(ص) پايان مى‏دهيم:

4- «يباهى الله تعالى الملائكة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالى،والغنى الذى يعطى الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية الله عز و جل;خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مى‏كند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(ونيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمى‏فروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مى‏كنند وثروتمندانى كه بى منت‏به مستمندان كمك مى‏نمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريهمى‏كند!» (6)

در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چندحديث پر معنى را در ذيل مى‏آوريم:

در حديثى از امام اميرالمؤمنين(ع) مى‏خوانيم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الكبر المسبة!;ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تكبر دشنام و ناسزاگويى مردم است!» (7)

در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع ومحبت كارها نظم و سامان مى‏يابد!» (8)

روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمى‏شود و همكارى وهمدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يافخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفق هستند كه درعين قاطعيت متواضع و پر محبت‏باشند.

در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: «التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوايرفعكم الله!; تواضع جز بزرگى بر انسان نمى‏افزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلندمقام سازد!». (9)

گاه چنين تصور مى‏شود كه تواضع انسان را كوچك مى‏كند در حالى كه اين يكرداشت‏سطحى و نادرست است، همواره مى‏بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام وداراى عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى‏افزايد.

از احاديث اسلامى استفاده مى‏شود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جملهدر حديثى از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل كل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و منتواضع لله شرفه الله على كثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابهاالتواضع، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال اللهعز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...;تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است... و هر كس براى خدا تواضع كندخداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى‏بخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا وقبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقربانى كه مستقلدر وحدانيت‏خداوندند درك نمى‏كنند، خداوند عز و جل مى‏فرمايد: بندگان خداوند رحمانكسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مى‏روند و هنگامى كه جاهلان آنها را(با سخناننامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى مى‏گذرند).» (10)

اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مى‏دهيم. فرمود:«بالتواضع تعمر الحكمة لابالتكبر، كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل!; به وسيلهتواضع، مزرعه علم و دانش آباد مى‏شود نه با تكبر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموارمى‏رويد نه بر روى كوه!» (11)

كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى‏گذارد(چرا كه افرادمتكبر به خاطر تكبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا كهافراد متواضع از محبوبيت فوق‏العاده‏اى در اجتماع بهره مى‏گيرند و همه مردم براى آنهااحترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا كه روح عبادت، تواضع وكليد قبولى آن فروتنى است.

در مورد نشانه‏هاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى ازامام على بن ابى طالب(ع) مى‏خوانيم: «ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، ويرضى بالدون من شرف المجلس، و يكره الريا و السمعة; سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهرريا و سمعه را ناخوش دارد.» (12)

در بعضى از روايات نشانه‏هاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك «مراء» و«جدال‏» يعنى انسان به خاطر برترى‏جويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكهمردم او را بستايند. (13)

1- تعريف تواضع

«تواضع‏» از ماده «وضع‏» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كهمولود خود را به دنيا مى‏آورند به عنوان وضع حمل گفته مى‏شود و در مورد خسارت و زيانكرد و كمبود تعبير «وضيعة‏» به كار مى‏رود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفتهمى‏شود مفهومش اين است كه انسان خود را پايين‏تر از آنچه موقعيت اجتماعى اوست قراردهد، به عكس تكبر كه مفهومش برترى‏جويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردى واجتماعى اوست.

بعضى از ارباب لغت «تواضع‏» را به معنى «تذلل‏» تفسير كرده‏اند و منظور از تذلل در اينجاخضوع و فروتنى و تسليم است.

مرحوم نراقى در «معراج السعادة‏» در تعريف تواضع مى‏گويد: «تواضع عبارت است از شكستهنفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كهدلالت‏بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مى‏كند». (14)

تعبير به «فروتنى‏» در فارسى دقيقا همين معنا را مى‏رساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتارانسانها نمايان مى‏شود.

در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مى‏خوانيم، سؤال كردند: «ما حد التواضع الذىاذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلهامنزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتى الى احد الا مثل ما يؤتى اليه، ان راى سيئة دراها بالحسنة،كاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع كه اگر انسان آن را انجامدهد متواضع محسوب مى‏شود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحلآن اين است كه انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(وپذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى در باره كسى انجام دهد مگر همانندكارهايى كه در باره او انجام مى‏دهند(همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايدديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شان خود مى‏شمرد در بارهديگران دون شان بشمر.)»

هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردمدرگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.» (15)

آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه‏هاى تواضع است كه از طريق آن مى‏توان بهتعريف تواضع نيز آشنا شد.

در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانيم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلمعلى من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا; تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايستهخود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جر و بحثرا رها كنى هر چند حق با تو باشد.» (16)

حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانه‏هاى آن جدا نيست; چرا كه يكى از بهترين راه‏هاىتعريف يك موضوع، ذكر نشانه‏هاى گوناگون آن است(دقت كنيد.)

2- تواضع و كرامت انسان!

معمولا در اين گونه مباحث‏بعضى راه افراط را در پيش مى‏گيرند و بعضى راه تفريط، مثلابعضى تصور مى‏كنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقداركند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبت‏به او سوء ظن پيدا كنند، آن گونه كهدر حالت‏بعضى از صوفيه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروفمى‏شدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مى‏شدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بند و بارى درعبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعىتواضع و رياضت نفس مى‏پنداشتند.

اسلام اجازه نمى‏دهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهونسازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيتاجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيحانجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت‏بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مى‏رود. بههمين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على(ع) آمده: «بالتواضع تكون الرفعة; تواضعانسان را بالا مى‏برد!» (17)

مرحوم «فيض كاشانى‏» - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة فى خلق التواضعمى‏گويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حدوسط است، حد افراط «تكبر» و حد تفريط «پذيرش ذلت و پستى‏» و حد وسط «تواضع‏» است.آنچه صفت فضيلت محسوب مى‏شود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرشپستى و ذلت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مى‏پردازد. مى‏گويد: كسى كه سعى دارد براقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشت‏سر اندازد متكبر است و كسى كه خود را بعد ازآنها قرار مى‏دهد متواضع است، ولى اگر پاره‏دوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاىخود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند وتواضعى در(حد يك عالم بزرگ) نسبت‏به او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلل محسوبمى‏شود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حد اعتدال باشد وحق هر كس را نسبت‏به او ادا كند، در برابر عالم به گونه‏اى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر. (18)

پى‏نوشتها:

1- تصنيف غررالحكم، شماره 5148، صفحه‏249 و شرح غررالحكم، صفحه 232، شماره 5920.

2- كنزالعمال، حديث 690.

3- تنبيه الخواطر(مطابق نقل ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 21825); محجة البيضاء، جلد6، صفحه 222.

4- بحارالانوار، جلد 72، صفحه‏119، حديث 5.

5- تحف العقول، صفحه‏363.

6- مكارم الاخلاق، صفحه 51.

7- غررالحكم، 4614 -4613.

8- غررالحكم، 4302.

9- كنزالعمال،5719.

10- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.

11- همان مدرك، جلد 2، صفحه 62.

12- كنزالعمال، حديث‏8506.

13- اصول كافى، جلد 2، صفحه 122، حديث‏6.

14- معراج السعادة، صفحه 300.

15- كافى، جلد 2، صفحه 124.

16- بحارالانوار، جلد 75، صفحه‏176.

17- فهرست موضوعى غرر، جلد7، صفحه 405(چاپ دانشگاه تهران).

18- المحجة البيضاء، جلد6، صفحه 271(با كمى تلخيص).

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation