بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

4 ـ تكبر انسانهاى بى معرفت از سجود به حق و عاقبت آنها

قرآن مجيد ، انسانهائى كه از طاعت و عبادت ، و انقياد و تسليم و سجود در برابر حضرت حق روى گردانند دنباله رو شيطان و مطيع ابليس دانسته ، و براى آنان عاقبتى جز خزى دنيا و عذاب آخرت نمى داند .

قرآن مجيد انسان را موجودى برتر مى داند ، و برترى او را از بركت فطرت و عقل مى داند .

قرآن مجيد انبيا را براى هدايت بشر مبعوق مى داند ، و بهشت را جايگاه انسان مى داند .

قرآن مجيد در برابر اين همه وسائل هدايت ، از انسان سخت انتقاد مى كند ، كه چرا متوسل به وسائل هدايت نمى شود ، و در برابر حق واضح و روشن چرا تسليم نشده ، و از جناب حق و انبياء چرا اطاعت نمى كند ، و سجده بر خداوند و عبادت او را بر خود روا نمى دارد ؟ !

قرآن مجيد درباره متكبران از سجود مى فرمايد :

) فَمَا لَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ * وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لاَ يَسْجُدُونَ * بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ * وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ * فَبَشِّرْهُم بِعَذَاب أَلِيم ((1) .

ياد كنند ، اين آوارگان وادى ضلالت ، و گم شدگان از راه حقيقت روز سختى را كه دامن بر كمر زنند و با كوشش و جديت براى نجات خود بكوشند اما بجائى نرسند و در آن روز اين حيرت زدگان پست به سجده بر خدا خوانده شوند ، ولى قدرت آن را ندارند .

چشمانشان ذليل و ترسان و روى آنان را ذلت و حسرت گرفته ، اينان را در دنيا با توجه به اينكه از هر جهت سالم بودند به انقياد و اطاعت در برابر حق و سجود در برابر حضرت الله دعوت كردند ، ولى نسبت به اجابت اين دعوت تكبر ورزيدند و از جواب به خدا و انبياء سرباز زدند .

آرى اگر انسان در دنيا تا وقت مرگ به طاعت و عبادت و به ركوع و سجود بپردازند ملكه او گشته و با همان حال در قيامت محشور شود ، و اگر به كبر و نافرمانى مشغول باشد تا بميرد ، و كبر و تكبر از حق ملكه او گردد با همان حال وارد محشر شده و به عذاب اليم دچار گردد !

5 ـ نهى از سجود به غير خدا

در زندگى انسان دو مسئله بسيار مهم مطرح است ، كه پايه هاى سعادت يا شقاوت را اين دو مسئله تشكيل مى دهند :

1 ـ بهره دهى

2 ـ بهره برى

انسان بر اثر پيروى از فرامين حضرت رب العالمين كه به وسيله پيامبران بزرگ و انبياء الهى و امامان اعلام شده ، و با صحيح بكار گرفتن عقل و فطرت

1 ـ سوره انشقاق (84) : 20 ـ 24 .

و تمام نعمت هائى كه به انسان عطا شده ، مى تواند كمال منفعت را در اين عالم كسب كرده و در آخرت از آن منفعت ها لذت ابدى ببرد ، ولى در صورت تسليم شدن به غير خدا ، و عبادت شيطان ، و تواضع و خضوع و انقياد در برابر غير الله و در يك كلمه به فرموده قرآن مجيد در صورت سجده به غير خدا تبديل به يك موجود بهره دهى خواهد شد كه تمام منافع وجودى او را ديگران به نفع شكم و شهوت خود برده و در پايان كار جز دستى خالى ، و بدنى عريان ، و پرونده اى سياه ، و بارى بر دوشت از گناهان همچون كوهها چيز ديگرى براى او نخواهد ماند .

عمله هاى فرعون ها و نمرودها و شدادها و نرون ها و هيتلرها و آتيلاها ، در هر لباسى ، و عمله هاى طاغوت هاى اين زمان در انواع لباس ها ، وزارت ، وكالت ، مقامات نظامى ، اقتصادى و . . . از همين قبيل هستند ، اينان با روح انقيادى كه از شياطين بزرگ كه بصورت دولت هاى ظالم و طاغوتى جلوه گرند دارند ، تمام منافع وجودى خود ، اعم از منافع فطرى ، عقلى ، عاطفى ، انسانى ، علم و قدرت را در اختيار دستگاه بهره كشى ستمگران گذاشته ، و آنان با قدرت اينان در سطح كره زمين به هر جنايت و خيانتى مشغول ، و روز و شب با ظلم بى حد و ستم بى پايان خود بلائى نيست كه بر سر ملت هاى مظلوم و اموال و نواميس آنان در نياورند !

امروز نزديك به پانصد سال است از عمر استثمار غرب مى گذرد ، و نزديك به هزاران سال است از عمر استعمار بعضى از قدرت هاى شرقى و دولت هاى ستمگر نسبت به ملت هايشان مى گذرد ، شما مى بينيد در طول اين مدت ها ستمگران پر رو و زورگويان خائن ، و جنايت پيشگان حرفه ئى بوسيله قدرت همين سجده كنندگان بر خويش و منقادان و مطيعان ، و متملقان و چاپلوسان ، بر سر اين انسان مظلوم چه بلاها آورده اند .

اينكه قرآن و آئين پاك الهى در هر زمان ، پافشارى بر سجده به خدا و عدم سجده بر ديگران و بر غير خدا اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان داشت ، بخاطر همين بود كه انسان تبديل به حيوان باركشى براى اهل ستم نگردد ، و بوسيله قدرت او بر ديگران و بر مظلومان ظلم نرود .

اينان كه وجودشان جز بهره دهى براى زورگويان چيزى ندارد ، بفرموده قرآن در شب و روز برزخ دچار آتش غضب حق ، و در قيامت گرفتار عذاب شديدند :

) النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ ( .

) وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ ( .

) قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ ( .

آتش دوزخ را در برزخ صبح و شام بر كارگردانان دستگاه فرعونى « در تمام دوره ها » عرضه مى كنند و چون روز قيامت شود ، خطاب آيد كه تمام فرعونيان را در شديدترين عذاب جهنم وارد كنيد .

در آتش دوزخ تمام كارگزاران ستمكاران با اربابان خود به احتياج و مجادله برآمده مى گويند : ما در دنيا از تمام دستورات شما پيروى كرديم ، كه امروز اينگونه دچار عذاب و غضب الهى شده ايم ، آيا شما امروز قدرت داريد ، در عوض آن همه بهره دهى ما به شما از عذاب ما بكاهيد و بر خود بيفزائيد ، پيشوايان متكبر به اين بدبخت ها و متواضعان و سجده كنندگان در برابر خويش مى گويند : كه ما و شما همه بايد در عذاب جهنم معذب باشيم كه خداوند به عدل و داد ميان بندگان حكم كرده است .

خداوند مهربان به مصلحت بندگان ، و براى نجات ايشان از عذاب فردا ، و براى رهائى از بردگى نسبت به غير كه جز بهره دهى به نفع ظلم سودى ندارد ، در قرآن مجيد انسان را از پرستش غير خود ، و سجده بر هر شيئى و هر كسى نهى اكيد فرموده ، كه سجده بر غير جز نكبت و خزى در دنيا و عذاب شديد در آخرت سودى ندارد !

) وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلاَ لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا للهِِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ((1) .

و از جمله نشانه هاى قدرت الهى خلقت شب و روز و خورشيد و ماه است ، و هرگز نبايد پيش خورشيد و ماه كه دو مخلوق ضعيفند سجده برد ، بلكه خدائى را سجده كنيد كه آفريننده شمس و قمر است ، اگر در حقيقت اهل پرستش حق هستيد .

و در جاى ديگر در باره عبادت غلط و بى ثمر آنانكه تواضع به غير و اطاعت از بيگانه است مى گويد :

) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهَ مَا لاَ يَنفَعُهُمْ وَلاَ يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيراً ((2) .

اين نادانان خدا را رها كرده و بجاى او چيزهائى را مى پرستند ، كه سود و زيانى به آنان نمى رساند ، كافر از باب عناد و جهل و تكبر و نادانى و حماقت پشت به امر خدا دارد . و نيز مى فرمايد :

) وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً ((3) .

1 ـ سوره فصلت (41 ) : 37 ( در ضمن آيه شريفه حاو سجده واجبه است ) .

2 ـ سوره فرقان (25) : 55 .

3 ـ سوره فرقان (25) : 60 .

چون به اين متكبران از حق بى خبر گوئى بيائيد در پيشگاه حضرت رحمان سجده كنيد با كمال بى شرمى پاسخ مى دهند خداى رحمان كيست ، آيا به آنچه تو امر مى كنى سجده كنيم ، چه بدبخت هستند كه دعوت به خدا را به جاى اينكه اجابت كنند ، بر نفرتشان از پيمودن راه حق مى افزايد ! !

در قرآن مجيد سوره نمل آمده ، كه وقتى هدهد از مملكت سبا به بارگاه سليمان بازگشت از قومى خبر داد كه به خورشيد سجده مى كردند ، و از اين راه مسخر شيطان پليد بودند و بخاطر سجده بر غير خدا به راه بدبختى و پستى مى رفتند .

) وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللهَ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ * أَلاَّ يَسْجُدُوا للهِِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ((1) .

هدهد گفت من در مملكت سبا ديدم كه زنى بر آنان حكومت مى كند ، و آن زن و قومش خدا را از ياد برده و بر خورشيد سجده مى كردند ، و شيطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زيبا جلوه داده بود و در نتيجه همه آنان را از راه خدا كه راه خير دنيا و آخرت است باز داشته بود ، تا به حق هدايت نشوند .

و خداوند مهربان را كه نورش در آسمان و زمين هر پنهان را به عرصه ظهور آورد و بر نهان و آشكار خلق آگاه است پرستش نمى كردند .

ضرر و ضربه هاى پرستش غير خدا ، هر چه كه باشد براى حسابگران عالم قابل ارزيابى نيست .

خداوند مهربان به ما توفيق نجات از شرك خفى و جلى عنايت كند و ما را به راهى كه رضا و خوشنودى و عشق او در آن است هدايت كرده و سپس ثابت قدم بدارد .

1 ـ سوره نمل (27) : 24 ـ 25 .

در روايات اسلامى آمده منفورترين معبودى كه در زمين عبادت شده ، هواى نفس است ، و همين هواى نفس است كه منشأ گرفتار كردن انسان به عبادت انواع بت هاست ، و شديدترين مبدأ براى وقوع سجده بر غير خدا .

خوشا به حال آنان كه در حد ظرفيت و استعداد خود ، حقايق را شناختند ، و از عبادت و پرستش غير رسته دل به عبادت حضرت حق بستند .

از رهن شيطان درآمده و به بندگى حق پيوستند ، از خرى دنيا و عذاب آخرت رستند ، و جان و دل از بندهاى شيطانى گسستند ، و براى هميشه به تواضع و سجده بر دو دوست نشستند و دست از غير حضرت او با همه وجود شستند .

عشقى جز عشق او نخواستند ، و پيشانى جز بخاك بندگى او نگذاشتند ، تمام درهاى رحمت حق را به روى خود باز كرده و هر در شرى را به روى خويش بستند و با تمام هستى خود به پيشگاه حضرت او عرضه داشتند :

زنده عشق تو آب زندگانى كى خورد *** عاشق رويت غم جان و جوانى كى خورد
هر كه خورد از جام دولت درد دردت قطره اى *** تا كه جان دارد شراب شادمانى كى خورد
جان چو باقى شد زخورشيد جمالت تا ابد *** ذره اى اندوه اين زندان فانى كى خورد
گر فصيح عالمى باشد به پيش عشق تو *** گرنه لال آيد زلال جاودانى كى خورد
دل كه عشقت يافت بيرون آمد از بام دوكون *** هر كه سلطان شد قفاى پاسبانى كى خورد
گر كسى گويد شرابى خورده ام از دست دوست *** پادشا با هر گدائى دوستگانى كى خورد
جان ما خوش نوش دارى غم عشق تو خورد *** با يقين عشق ز هر بدگمانى كى خورد
چون دل عطار در عشقت غم صد جان نخورد *** پس غم اين تنگناى استخوانى كى خورد

سجود عارفان

ما از كيفيت سجود عارفانى چون انبيا و امامان (عليهم السلام) اطلاعى نداريم كه سجود آنان موازى با معرفت و عشق آنان به جمال و جلال محبوب بوده .

دورنمائى از سجود عارفانى كه خالص شاگرد مكتب انبيا و امامان بودند ، و جز بوجود مقدس آنان سر نسپرده و غير آنان معلم و راهبرى نداشتند ، و از بازيهاى اهل خانقاه و مراسم آنان بدور بودند تا حدى براى ما قابل درك است .

اينان از پى انبيا و امامان و چنگ زدن به دامان عالمان ربانى و عارفان عاشق چون ابن فهد ، سيد حيدر آملى ، سيد بن طاووس ، شيخ محمد على شاه آبادى ، حاج ميرزا جواد آقاى ملكى ، مرحوم قاضى ، آخوند ملا حسينقلى همدانى ، در حد خود به معرفت الله رسيدند ، و از طريق نور معرفت ديارى جز او در عالم وجود نيافتند ، و آنچه در عالم وجود بود ، از شئون و پرتو او ديدند ، روى اين حساب با هستى خود سر به تراب فنا گذاشته و هماهنگ با تمام موجودات ، فرياد سبحان ربى الاعلى و بحمده سر دادند !

اينان در وجود امكانى خود ، همچون واجب الوجود كه منزه از هر عيب

و نقص است بخاطر جلب عشق دوست و محبت و نظر يار خويش را از لوث آلودگيها و از خبث امكانيت و انانيت پاك كرده و بر اساس :

) صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (1)( .

در عبوديت خالص و محض رنگ ربوبيت بخود گرفتند .

يعنى مالك قواى وجودى خود شده و تمام غرائز و مشاعر و احساسات و هواها را تحت سلطنت سلطان دو عالم حضرت رب العزة درآوردند ، و به مقام با عظمت فنا و بقاء بالله رسيدند .

سجود آنان سجودى دائم و سجودى همه جانبه و در همه شئون در برابر حضرت دوست بود .

آنان جز روح انقياد ، تسليم ، عبادت ، اطاعت ، بندگى ، خضوع ، خشوع ، تواضع ، وفا ، صفا ، درستى ، صدق ، نسبت به حضرت مولا چيزى از خود باقى نگذاشتند .

اى رخت آفتاب عالمتاب *** در فضاى تو كاينات سرآب
پيش از اين بى درخت چه بود جهان *** سايه اى در عدم سراى خراب
زاستوا مهر طلعت تو بتافت *** سايه از نور مهر يافت خضاب
مهر چون سايه از ميان برداشت *** ما چه باشيم در ميان درياب
اول و آخر اوست در همه حال *** ظاهر و باطن اوست در همه باب
گر صد است ار هزار جمله يكى است *** در نيايد بجز يكى به حساب
برف خوانند آب را چو ببست *** باز چون حل نشود چه گويند آب
آب چون رنگ و بوى گل گيرد *** لاجرم نام او كنند گلاب
بر زبان فصيح هر ذره *** مى كند عشق لحظه لحظه خطاب

1 ـ سوره بقره (2) : 138 .

كه همه اوست هر چه هست يقين *** جان و جانان و دلبر و دل و دين
روى جانان به چشم جان ديدن *** خوش بود خاصه رايگان ديدن
خوش بود در صفاى رخسارش *** آشكارا همه نهان ديدن
جز در آئينه رخش نتوان *** عكس رخسار او عيان ديدن
بوى او را بدو توان دريافت *** روى او را بدو توان ديدن
ديدن روى دوست خوش باشد *** خاصه رخساره اى چنان ديدن
خود گرفتم كه در صفاى رخش *** نتوانى همه نهان ديدن
مى توان آنچه هست بود و نبود *** در رخ او يكان يكان ديدن
در خم زلف او چه خوش باشد *** دل گم گشته ناگهان ديدن
اندر آئينه جهان بارى *** مى توانى به چشم جان ديدن
كه همه اوست هر چه هست يقين *** جان و جانان و دلبر و دل و دين

در پرواز ملكوت قسمت دوم آورده : در نزد اهل معرفت سجده ، اشاره است به مقام توحيد ذات و حكم به استهلاك همه افعال و اسماء و صفات در ذات ، و مشاهده فناء همه موجودات بجز ذات باقى احديت كه بقاى ابدى و سرمدى دارد .

و توضيح اين مطلب به اختصار آن است كه براى عابد متأله در نماز ، كه معراج حقيقى و نردبان وصول است ، مراتب كمال يكى پس از ديگرى دست مى دهد ، پس در حال قيام كه تجلى افعالى حضرت معبود حاصل شود ، نمازگزار مشاهده نمايد كه مبدء و منتهاى وجود از خدا و بسوى اوست ، و تمام قوت و اراده مختص ذات حضرت قيوم است و هيچ جريانى و رويدادى در ملك او بدون مشيت او امكان وقوع ندارد و فعال ما يشاء در ملك هستى فقط اوست و لا غير :

لا مُؤَثِّرَ في الْوُجُودِ إلاّ اللهُ .

و در اين مقام است كه توحيد افعالى براى سالك متأله دست دهد ، سپس كه مجالت ركوع رسيد ، از اين مرتبه بالاتر رفته مشاهده مى كند ، كه همه اشياء تجلى اسماء و صفات حضرت حق متعالند ، و متجلى در اشياء اوست كه به كمال و بهاء خود در همه اشياء جلوه گرى كند .

) وَللهِِ الاَْسْماءُ الْحُسْنَى ((1) .

و اين مقام ، مقام توحيد صفات است .

سپس از اين مقام ترقى نموده ، و در سجده كه مقام فناء است مشاهده مى كند ، كه ذوات اشياء همه فانى و هالك اند ، و حقيقت ذاتشان بجز فقر و تدلى و نفس ربط چيز ديگرى نيست و حقيقت :

) كُلُّ شَيْء هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ ((2) .

بر قطب او متجلى مى گردد .

عرضه كردم دو جهان بر دل كار افتاده *** بجز از عشق تو باقى همه فانى دانست

و اگر در تسبيح و تنزيه حق تعالى ، در اين حال اسم مبارك رب را كه از امهات اسماء است به ياء متكلم اضافه مى كند ، از راه مراعات ادب حضور ، و محضر است و تأديبى است كه رب العالمين فرموده ، چنانچه نبى اسلام فرمود :

أدَّبَنيى رَبّي وَأحْسَنَ تَاْديبي .

و عابد متأله و متأدب به ادب الهى را نرسد كه تجرى نموده و بر خلاف دستور :

) سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاَْعْلَى ((3) .

1 ـ سوره اعراف (7) : 180 .

2 ـ سوره قصص (28) : 88 .

3 ـ سوره اعلى (87) : 1 .

پرده درى كند .

و نيز گرچه سجده مقام فناى ذوات است ، لكن اين اضافه رب به يا اشاره به آن است ، كه خداى سبحان همانگونه كه خالق همه اشياء است ، بر همه موجودات نيز وكيل است و نايب مناب همه اشياء است .

) اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْء وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْء وَكِيلٌ ((1) .

و اما ذكر صفت اعلى براى رب از آن جهت كه چون به تجلى ذاتى فناى كلى دست دهد و حقيقت :

) كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان ((2) .

جلوه كند ، علو ذاتى حضرت حق بر همه اشياء مشهود گردد و حقيقت :

) وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاِْكْرَامِ ((3) .

را درك كند و مى بيند كه علو واقعى و استعلاء حقيقى به نحوى كه همه ذوات را فانى و مستهلك نموده است مخصوص ذات على اعلى است .

فَلَهُ الْعُلُوُّ الاْعْلى فَوْقَ كُلِّ عالً .

و اما تقارن تسبيح به حمد از آن روست ، كه در ركوع گفته شد كه چون مرجع تسبيح حق تعالى به سعه وجودى او من جميع الجهات است . لذا تسبيحش عين حمد و ثنا است .

و نيز براى آنكه ساجد ، كه همه ذوات وجودات را بجز وجود حق تعالى نفى

1 ـ سوره زمر (39) : 62 .

2 ـ سوره رحمن (55) : 26 .

3 ـ سوره رحمن (55) : 27 .

كرد مستشعر آن شود كه هر چه مى بيند حق سبحان قائم مقام اوست و او است ظاهر به نفس .

ألْغِيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرِ لَكَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ إلى دَليل(1) .) هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ((2) .

پس خداى را به اين موهبت عظمى ثنا گويد :

هر دمش با من دل سوخته لطفى دگر است *** اين گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد

امام خمينى اين عارف بيدار دل در سر جمعى سجده مى فرمايد :

سجده نزد اصحاب عرفان و ارباب قلوب ، ترك خويشتن و چشم بستن از ما سوى و به معراج يونسى « كه به فرو رفتن در بطن ماهى حاصل شده متحقق شدن به توجه اصل خويش بى رؤيت حجاب .

و در سر برتر آب نهادن اشارت به رؤيت جمال جميل است در باطن قلب خاك و اصل عالم طبيعت .

و آداب قلبيه آن يافتن حقيقت خويش و اصل ريشه وجود خود است و نهادن ام الدماغ كه مركز سلطان نفس است و عرش الروح است به ادنى عتبه مقام قدس و ديدن عالم خاك است ، عتبه مالك الملوك .

پس سر وضع سجودى ، چشم از خود شستن است ، و ادب وضع رأس بر تراب اعلى ، مقامات خود را از چشم افكندن و از تراب پست تر ديدن است ، و اگر در قلب از اين دعاوى كه به حسب اوضاع صلاتى اشارت به آنهاست علتى

1 ـ قسمتى از دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) .

2 ـ سوره حديد (57) : 3 .

باشد ، پيش ارباب معرفت نفاق است ! و چون خطر اين مقام بالاترين خطرات است سالك الى الله را لازم است به جبلت ذاتى و فطرت متمسك به ذيل عنايت حق جل و علا گردد و با ذلت و مسكنت عفو تقصيرات را طلب كند ، كه اين مقامى مخطور است كه از عهده امثال ما خارج است .

و بالجمله سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب چشم فروبستن از غير و رخت بر بستن از جميع كثرات اسماء و صفات و فناى در حضرت ذات است ، و در اين مقام نه از سمات عبوديت و نه از سلطان ربوبيت در قلب اوليا اثرى است ، و حق تعالى خود در وجود عبد قائم به امر است :

فَهُوَ سَمْعُهُ وَبَصَرُهُ بَلْ لا سَمْعَ وَلا بَصَرَ وَلا سِماعَ وَلا بَصيرَةَ وَإلى ذلِكَ الْمَقامِ تَنْقَطِعُ الاْشارَةُ .

و بدان كه در سجود چون ساير اوضاع صلاتى هيئتى و حالى و ذكرى و سرى است ، و اين امور براى افراد كامل طورى است ، و براى متوسطين ، هيئت آن ارائه خاكسارى و ترك استكبار و خودبينى است ، و ارغام انف كه از مستحبات مؤكده ، بلكه ترك آن خلاف احتياط است ، اظهار كمال تخضع و تذلل و فروتنى است ، و نيز توجه به اصل خويش و يادآورى از نشئه خود است .

و رؤساى اعضاى ظاهره كه محال ادراك و ظهور تحريك و قدرت است ، كه عبارت از همين صفت يا هشت عضو است ، بر زمين است و خارج شدن از خطيئه آدميه ، و چون تذكر اين معانى در قلب قوى شد ، كم كم قلب از آن منفعل شده ، حالى دست دهد كه آن حالت فرار از خود ، و ترك خودبينى است ، و نتيجه اين حالت حصول حالت انس است و دنباله آن خلوت تام حاصل شود و محبت كلى بيايد .

زنده كدام است بر هوشيار *** آنكه بميرد به سر كوى يار
عاشق ديوانه سر مست *** پند خردمند نيايد به كار
سر كه بكشتن بنهى پيش دوست *** به كه به گشتن بنهى در ديار
اى كه دلم بردى و جان سوختى *** در سر سوداى تو شد روزگار
شربت زهر ار تو دهى تلخ نيست *** كوه احد گر تو نهى نيست بار
بندى مهر تو نيابد خلاص *** غرقه عشق تو نبيند كنار
درد نهانى دل تنگم بسوخت *** لاجرمم عشق بود آشكار
در دلم آرام تصور مكن *** وز مژده ام خواب توقع مدار
دل چه محل دارد و دينار چيست *** مدعيم گر نكنم جان نثار
سعدى اگر زخم خورى غم مدار *** فخر بود داغ خداوندگار

سجودكنندگان عاشق

در ميان عباد عاشق حق ، افرادى را مى يابيم ، كه از شدت عشق و معرفت ، داراى سجده هائى در شب و روز و پس از نمازهاى يوميه بودند ، كه براى بعضى از ما شايد تاكنون نمونه يكى از آن سجده ها اتفاق نيفتاده باشد ، براى نمونه به يكى چند مورد از آنها لازم است اشاره رود ، تنبهى براى ما و تشويقى جهت عوض شدن وضع بندگى ما باشد .

اولاً اهل معرفت براى طول سجود اهميت سنگينى در باب سلوك قائلند چنانچه در احاديث بسيارى نظر آن بزرگواران تاييد شده است .

طُولُ السُّجُودِ مِنْ دينِ الاْئِمَّةِ وَإنَّهُ مِنْ سُنَنِ الاْوَّلينَ .

طول سجود از دين امامان و راه و رسم اوابين است .

و رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در جواب كسى كه از آن حضرت شش چيز تقاضا كرد ، و تقاضاى ششمش محشور شدن با آن حضرت بود فرمود :

اين شش خواسته اى كه تو دارى ، نياز به شش خصلت دارد و براى تقاضاى ششمت كه محشور شدن با من است به تو مى گويم سجده خود را در پيشگاه خداى واحد قهار طولانى كن .

لذا بندگان واله حق و بلكه اولياء كمل را مواظبت تام بر طول سجود بود ، همچون ولى كامل حق امام على بن الحسين (عليه السلام) كه به سيد ساجدين لقب يافت ، كه راوى مى گويد ديدم حضرت پيشانى مبارك بر سنگ سختى نهاد و با گريه و زارى هزار مرتبه به دربار حضرت رب العزة عرضه داشت :

لا إلهَ إلاّ اللهُ حَقّاً حَقّا ، لا إلهَ إلاّ اللهُ عُبُودِيَّتاً وَرِقّا لا إله إلاّ اللهُ ايماناً وَتَصْديقا .

و در كافى شريف از حفص بن غياث نقل مى كند ، كه حضرت صادق (عليه السلام) را ديدم كه در بستانهاى كوفه قدم مى زد ، تا به درخت خرمائى رسيد ، در نزد آن نخل وضو ساخت ، و سپس در ركوع رفت ، آنگاه سر به سجده گذاشت پس شمردم پانصد بار در سجده اش تسبيح گفت ، سپس بر نخل تكيه كرد و مشغول دعا شد .

و در باره حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) رسيده :

حَليفُ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ .

آن جناب هم پيمان سجده طولانى بود .

از اولياى كمل حق و ائمه دين كه بگذريم ، اصحاب ائمه و عبادالله صالحين را مشاهده مى كنيم كه به پيروى از انبياء و اولياء مراقب اين عمل الهى بودند ، مانند محمد بن ابى عمير ثقة جليل القدر ، كه از فضل بن شاذان روايت شده كه گويد به عراق رسيدم و ديدم كسى رفيق خود را سرزنش مى كند و مى گويد : تو مرد عايله دارى هستى و براى معيشت آنان به كسب و كار نياز دارى و من بيم آن دارم

كه بر اثر طول سجده هايت نور چشمت از دست برود :

چون اينگونه فراوان سخن گفت ، فرياد زد مرا فراوان سرزنش كردى واى بر تو اگر چشم كسى در اثر سجده از دست مى رفت . هر آينه چشم ابن ابى عمير از دستش رفته بود ، چه گمان دارى به مردى كه پس از نماز صبح به سجده شكر مى رفت ، پس برنمى داشت مگر به هنگام ظهر .

فضل گويد : نزد محمد بن ابى عمير رفتم ديدم به سجده است ، پس سجده را طولانى كرد ، چون سرش را برداشت ، و فضل طولانى شدن سجده را تذكر داد ، گفت : اگر جميل دراج را مى ديدى چه مى كردى ؟

مى گويد به نزد جميل دراج رفتم ، او را در سجده يافتم ، جدا سجده اش را طولانى نمود ، چون جميل سر از سجده برداشت گفتم محمد بن ابى عمير مرا گفته كه سجده را طولانى مى كنى ، جميل در جواب گفت : اگر معروف خربوزه را مى ديدى چه ؟

عارف واصل مرحوم حاج ميرزا جواد ، ملكى مى فرمايد :

مرا شيخى بود بزرگوار ، عامل و عارف كامل كه من مانند او را در مراتبى كه گفته شد . نديده ام ، از او پرسيدم كه در اصلاح و جلب معارف چه عملى را به تجربه رسانده است ؟

او گفت : من عملى را در اين كه گفتى مؤثرتر نديدم از اينكه در هر شبانه روزى يكبار بر سجده طولانى مداومت شود و در آن سجده بگويد :

) لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ((1) .

و به هنگام گفتن ذكر ، خود را در زندان طبيعت زندانى و به زنجيرهاى اخلاق رذيله بسته بيند ، آنگاه اقرار كند كه بارالها اينكار را تو بر من نكردى و تو بر من

1 ـ سوره انبياء (21) : 87 .

ستم روا نداشتى ، بلكه اين من بودم كه بر خود ستم كردم و خود را به اينجا انداختم .

آرى اين است راه و رسم عاشقانه واله و مجذوبان كامل ، و عارفان واصل و زنده دلان متصل ، و شوريدگان از ماديت منفصل !

تا بهشت رخت اى دوست تماشا كرديم *** پشت بر باغ گل و سبزه و صحرا كرديم
نوگل حسن تو ديديم چو در باغ ازل *** تا ابد خون به دل بلبل شيدا كرديم
دل زاغيار گسستيم و به گيسوى نگار *** باز بستيم چه خوش با دل شيدا كرديم
برق عشق آمد و بر خرمن جان آتش زد *** وه چه خوش حاصل اين مزرعه پيدا كرديم
خواست تا مشترى چرخ فريبد دل ما *** بارك الله كه به كالاى تو سودا كرديم
طوبى و سدره و سرو چمن دنيا را *** به ره قامت آن نوگل رعنا كرديم

سجود در آئينه روايات

در معارف و آثار اسلامى مسائلى نسبت به سجود ذكر شده ، كه نمايشگر عظمت اين عمل الهى و اين عبادت بى نظير است در اينجا به پاره اى از آن روايات اشاره مى شود :

شخصى به رسول خدا گفت بهشت را براى من به عهده بگير ، حضرت فرمود تو نيز مرا با زياد سجده كردن يارى كن .

در روايت آمده از شديدترين اعمال بر شيطان سجده است ، و سجده گناهان انسان را همچون برگ درخت مى ريزد .

و نيز فرموده اند : نزديك ترين حالات بنده به پروردگار ، حالت سجده است .

از امام صادق (عليه السلام) سئوال شد ، چرا خداوند ابراهيم را خليل خود ساخت ؟ فرمود : بواسطه اينكه زياد بر زمين سجده مى كرد .

و در روايت صحيح رسيده ، چون عبد نماز بجاى آورد ، سپس به شكرانه سر بر زمين نهد ، خداى تبارك و تعالى حجاب ميان بنده و فرشتگان را برمى دارد ، سپس مى فرمايد : اى فرشتگان من ، بنده مرا بنگريد كه وظيفه اى را كه بر او قرار داده بودم ادا كرده ، و عهدى كه با او بسته بودم تمام نموده ، سپس به شكرانه ا ين نعمت كه به او عنايت كرده ام به سجده افتاده است ، فرشتگان من به نظر شما او را چه پاداشى نزد من است ؟

فرشتگان مى گويند : پروردگار ما ، پاداش او رحمت توست ، سپس خداوند بزرگ مى فرمايد پس از آن چه ؟

عرضه مى دارند كفايت مهماتش ، مى فرمايد پس از آن چه ؟

امام مى فرمايد چيزى از خير نمى ماند ، مگر آنكه فرشتگان مى گويند ، و خداوند مى فرمايد پس از آن چه ؟

پس فرشتگان عرضه مى دارند ، پروردگارا ما ديگر چيزى نمى دانيم ، خداوند مى فرمايد : به پاداش او ، همانگونه كه او مرا سپاس گفت ، من نيز او را سپاس گويم و رو به او كنم و وجه خود را به او بنمايانم(1) ؟

پس از اين مقدمات يك بار ديگر به جمله اول روايت مصباح الشريعه بنگريد ، كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

والله قسم آنكه سجده حقيقى گرچه در تمام عمر يك بار آورد زيان نكرد !

1 ـ مجموع اين روايات را در بحار و سفينه : 1/598 ملاحظه مى كنيد .

بشارتهاى الهى به بندگان مؤمن

وَما أفْلَحَ مَنْ خَلا بِرَبِّهِ في مِثْلِ ذلِكَ الْحالِ شَبيها بِمُخادِع لِنَفْسِهِ غافِل لاه عَمّا أعَدَّ اللهُ لِلسّاجِدينَ مِنَ الْبِشْرِ الْعاجِلِ وَراحَةِ الاْجِلِ .

امام صادق (عليه السلام) بدنبال گفتار نورانى خود مى فرمايد :

در چنين حال با عظمتى كه حال سجده و حال خلوت با حضرت رب العزة است ، اگر عبدى در مقام گول زدن نفس و خدعه و فريب خود باشد ، و از بشارتهاى حضرت دوست كه به هنگام احتضار به مؤمن مى دهند ، و راحت قيامت كه محصول عبادت خالص و بندگى با حقيقت است غافل بماند ، و امر سجده با آنهمه اهميتش برايش بازيچه و سرگرمى باشد ، و از جذب درجاتى كه براى سجده كنندگان مقرر شده عاجز بماند به فوز و فلاح و رستگارى و نجات نرسد ! !

آرى در قرآن مجيد و روايات بسيار مهم اسلامى ، مى خوانيم ، كه مؤمن به هنگام احتضار ، به مزد اعمال صالحه و ايمان پر قيمتش مشرف به بشارتهاى الهى و ارواح طيبه پيامبر و ائمه مى گردد ، و بر اين اساس مرگ و جان دادن براى او از عسل شيرين تر مى نمايد .

انسانى كه عمرى رعايت حلال و حرام حضرت حق را كرده ، و واجبات خود ، بخصوص نماز را بنحوى كه مولا از او خواسته به انجام رسانده ، و از كبائر و لذتهاى شيطانى يا همه سختى هايش دست كشيده ، بايد مشرف به شرف بشارتهاى حق و ملائكه و اولياء گردد . و سجده كنندگان حقيقى از اتم مصاديق اينگونه آيات و رواياتند ، و اينان پس از انتقال به عالم بعد به روح و ريحان و راحت الهى برسند ، و از نعيم ابد حضرت دوست ، به مزد بندگيشان بهره مند شوند .

بسيار بسيار نابجاست كه عبد ، از چنين بشارتهاى قرآنى و روائى نسبت به مؤمن بوقت احتضار ، و راحت قيامت بوقت ورود به محشر غافل و لاهى بماند ، و بر اثر اين غفلت ، از سجده حقيقى باز مانده و سجده اش بازى و خدعه و فريب نفس و خلاصه ارضاى هوس باشد !

چه نيكوست كه به نمونه اى از بشارتهاى وارده در معارف اسلامى اشاره رود تا بيش از پيش به محصول و نتيجه موقف و موضع عبادت و بخصوص سجده و درجات الهى آن واقف شويم .

در قرآن مجيد مى خوانيم :

 أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ  .

 لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (1) .

آگاه باشيد براى اولياء و عاشقان خدا هيچ ترس و حزنى نيست ، آنانكه ايمان آوردند و در برخورد به هر برنامه ضد حق خويشتن دار بودند .

آنها را از خدا پيوسته بشارت است هم در حيات دنيا و هم در آخرت در سخنان و حقايق الهيه تغيير و تبديلى نيست ، كه اين پيروزى بزرگ نصيب دوستان خداست .

) إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ( .

) نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الاْخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ

1 ـ سوره يونس (10) : 62 ـ 64 .

وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ( .) نُزُلاً مِنْ غَفُور رَحِيم ((1) .

آنان كه گفتند صاحب و مولا و مالك و همه كاره و پروردگار ما خداست و بر آن در برابر آن همه حوادث روزگار ثابت قدم ماندند . فرشتگان رحمت بر آنان نازل شوند ، و مژده دهند ك هيچ ترسى و حزنى بر شما نباشد ، ما شما را به آن بهشتى كه خدا و انبيا وعده دادند مژده مى دهيم .

ما در دنيا و آخرت ياران و دوستان شمائيم و براى ابد هر چه مايل باشيد آرزو و تقاضا كنيد ، اين سفره احسان را خداى غفور و مهربان براى شما گسترده است .

در روايات آمده پيامبر بزرگ به على (عليه السلام) فرمود : مرگ براى عاشقان ما ، مانند آب سرد گوارائى است ، كه تشنه در تابستان گرم آن را بنوشد !

از حضرت صادق (عليه السلام) سئوال شد مرگ از براى مؤمن چگونه است فرمود خروج روح از بدن براى مؤمن بسيار سهل تر و آسان تر است از كشيدن مو از آرد ، و در روايت ديگر مو از ماست .

از حضرت سيد الساجدين پرسيدند مرگ براى مؤمن چيست ؟ فرمود مثل آدم چركى كه به حمام رود و خود را شستشو دهد و پس از بيرون آمدن جامه هاى خوش بو و نظيف بپوشد .

و در روايت ديگر از حضرت سيد الساجدين از مرگ سئوال كردند ، فرمود : مانند خوابى است كه هر شب شما را مى گيرد . مگر آنكه مدت آن طولانى تر است .

و امام صادق (عليه السلام) فرمود : مرگ براى مؤمن مانند بوى خوشى است كه استشمام

1 ـ سوره فصلت (41) : 30 ـ 32 .

كند و عطسه اى بزند ، بدين نحو روح از بدنش مفارقت كند و از الم و درد دنيا راحت شود !

در روايت آمده حضرت امام على النقى (عليه السلام) به عيادت يكى از شيعيان خود آمد ، و حال او را مشرف به موت ديد ، ولى در چهره اش حزن و افسردگى بود ، حضرت فرمودند از مرگ مى ترسى و از ملاقات با موت افسرده خاطرى ؟ مگر نمى دانى مرگ براى مؤمن مثل آن است كه با بدن چركين وارد حمام شود و پس از تميز كردن بدن لباسى نظيف بپوشد ، آيا كسى از تميز شدن و لباس نظيف پوشيدن ناراحت است ؟ بدان كه مرگ براى تو چنين است ، آن شخص صورتش برافروخته شد و ترسش مرتفع گشت و چشم برهم گذاشت ، چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود .

در روايت آمده : حضرت ابراهيم به ملك الموت فرمود : دوست دارم تو را به آن صورتى كه نزد مؤمن مى آئى ببينم ، عرضه داشت صورت برگردان سپس گفت مرا ببين ، چون ابراهيم وى را ديد ، صورتى زيبا بمانند يك جوان مشاهده كرد كه در بهترين لباس ها آراسته شده ، ابراهيم (عليه السلام) فرمود : اگر براى مؤمن لذتى نباشد مگر جمال تو ، سزاوار است كه تقاضاى مرگ كند تا جمال تو را مشاهده كند .

مؤمن ممكن است از مرگ كراهت داشته باشد ، براى رفع كراهت او در حديث بسيار مهمى مسائلى ذكر شده به اينصورت :

به ملك الموت مى فرمايند : مانند بنده اى كه جلوى آقاى خود حاضر شود ، به بالين بنده من حاضر شود ، و از طرف من به او سلام برسان و به او بگو خداوند منتظر لقاح روح توست ، اگر بنده من به مرگ راضى شد و اجازه قبض روح داد او را به عالم بعد منتقل كن ورنه براى عبورش از عالم مادى به عالم آخرت و جلب رضايت او و وسيله ديگر فراهم كنم .

چون ملك الموت به بالين مؤمن محتضر آيد و سلام حق را برساند ، و از او اجازه قبض روح خواهد ، مؤمن مى گويد ميل دارم در دنيا بمانم و به عبادت حق مشغول باشم ، ملك الموت عرض مؤمن را به حق عرضه مى دارد ، خداوند مى فرمايد از جاى او در بهشت دسته گلى چيده و براى بو كردن به او عطا كن ، سپس پرده را كنار بزن تا جاى خويش را در بهشت ببيند ، اگر به مشاهده كردن مقام خود و بوئيدن بوى گل از گلستان بهشتى راضى به موت شد او را قبض روح كن ورنه وسيله ديگرى براى رضايتش فراهم كنم .

مؤمن چون آن اوضاع را ببيند راضى به موت شود ، ولى بعضى از مؤمنين كه از مقامات روحى بلندترى برخوردارند با ديدن بهشت و بوئيد آن دسته گل راضى به موت نمى شوند ، و علاقه دارند جهت تهيه توشه بيشتر براى آخرت خود در دنيا بمانند .

چون ملك الموت عدم رضايت آنان را به موت اعلام مى كند خداوند مى فرمايد به بالينش حاضر شو كه اين بار براى حركت به آخرت آمده است ! چون ملك الموت براى مرتبه سوم به بالين مؤمن مى آيد ، مى بيند پيامبر اسلام از طرف راست و على (عليه السلام) از طرف چپ و حسن و حسين از دو طرف پاى محتضر و حضرت زهرا و ساير ائمه گرداگرد او صف كشيده و روح پاك افرادى چون سلمان و ابوذر آنجا حاضر است ، ملك الموت مى گويد خوشا بحال تو اى مؤمن كه پيامبر و اوصياء او همه بديدنت آمده اند ، اگر اجازه دهى تو را قبض روح كنم كه با آنها در بهشت برين قدم گذارى ، محتضر مى گويد زود مرا قبض روح كن زيرا با آمدن مواليانم موت بر من گوارا است ، پس ملك الموت در كمال محبت و آسانى وى را قبض روح مى كند !

صفائى ده اى عشق آئينه ام را *** فروزان زمهر بتان سينه ام را
بكن خار و خاشاك خود بينى از دل *** به رويش بياراى آئينه ام را
نشان در دل و جان نهال محبت *** بدل كن به صلح و صفا كينه ام را
در آتش فكن اى شرار محبت *** كهن جامه زهد پشمينه ام را
فريب جهان كم خور و عهد مشكن *** دلا ياد كن عهد ديرينه ام را
بنازم به لعل و در اشك چشمان *** كه بر خاك ره ريخت گنجينه ام را
چه سازم كه نفس فريبا نسازد *** هدف پيش تير بلا سينه ام را
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation