بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

1 ـ سجود موجودات

قرآن كريم در آيات متعددى تمام موجودات عالم را در حال سجده بر حضرت حق معرفى مى كند ، و نظام احسن و اتقن عالم را ، و گردش تمام موجودات را در مدار مخصوص به خود و پخش منافع بى شمار و عظيم را از موجودات عالم اعم از سماوى و ارضى و بحرى و برى معلول سجود آنان در برابر حضرت رب العزه مى داند .

) أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الاَْرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُكْرِم إِنَّ اللهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ((1) .

آيا با چشم بصيرت و ديده حق بين مشاهده نكردى ، كه هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است ، و خورشيد و ماه و ستارگان ، و كوهها و درختان ، و جنبندگان و بسيارى از انسانها در سجده و سجودند ، و در حال انقياد و اطاعت و خضوع در برابر حضرت حقند ، و بسيارى از مردم هم در اثر كفر و طغيان و عصيان و گناه مستوجب عذاب حقند ، هر كس خدا را سبك گرداند ، يعنى از اطاعت و فرمانبردارى از او و خضوع و خشوع و تذلل و سجده در پيشگاه او سرباز زند ، كسى او را گرامى نتواند كرد ، كه البته خداى مقتدر بر هر چه مشيت و اراده اش تعلق بگيرد همان را انجام خواهد داد .

خداوند عزيز در پايان اين آيه ، تمرد از سجود يعنى سرپيچى از اطاعت و عبادت خودش را سبك انگاشتن حق حساب كرده و سبك انگارى حق در حقيقت سبك كردن شخصيت انسان به دست خويش است ، و هر كس به خفت

1 ـ سوره حج (22) : 18 .

و خوارى و سبكى كه معلول سرپيچى از فرمان خداست گرفتار شود ، راهى براى مكرمت و بزرگوارى و شخصيت ندارد .

آرى عزت و نظم و منفعت دهى و تداوم حيات موجودات غير انسانى عالم گرچه خالى از اراده اند در پرتو سجده آنان در محراب عبادت نسبت به حضرت دوست است .

و چه زشت و قبيح و بدكردار و بدسيرت ، و شقى و پست و دنى و بدبخت اند آن دسته اى كه در پايان آيه شريفه مى فرمايد : به خاطر عدم سجده و اطاعتشان عذاب بر آنان حتمى گشته .

لا اقل از باب شكر در برابر احسان ها و نعمت هاى او بيائيد سر ذلت و انقياد در برابر حضرتش به خاك عبادت و مذلت بگذاريم .

نفس مى نيارم زد از شكر دوست *** كه شكرى ندارم كه در خورد اوست
عطائى است هر موى از او بر تنم *** چگونه به هر موى شكرى كنم
ستايش خداوند بخشنده را *** كه موجود كرد از عدم بنده را
كه را قدرت وصف احسان اوست *** كه اوصاف مستغرق شأن اوست
بديعى كه شخص آفريند زگل *** روان و خرد بخشد و هوش و دل
زپشت پدر تا به پايان شيب *** نگر تا چه تشريف دادت زغيب
چو پاك آفريدت بهش باش و پاك *** كه ننگست ناپاك رفتن به خاك
پياپى بيفشان از آئينه گرد *** كه صيقل نگيرد چو زنگار خورد
نه در ابتدا بودى آب منى *** اگر مردى از سر بدر كن منى
چو روزى به سعى آورى سوى خويش *** مكن تكيه بر زور و بازوى خويش
چرا حق نمى بينى اى خودپرست *** كه بازو به گردشت درآورد و دست
چو آيد بكوشيدنت خير پيش *** زتوفيق حق دان نه از سعى خويش
به سرپنجگى كس نبردست گوى *** سپاس خداوند توفيق گوى
تو قائم به خود نيستى يك قدم *** زغيبت مدد مى رسد دم به دم
نه طفلى دهن بسته بودى زلاف *** همى روزى آمد به جوفت زناف
چو نافت بريدند و روزى گسست *** به پستان مادر گرفتى دو دست
غريبى كه رنج آردش دهر پيش *** به دارو دهند آبش از شهر خويش
پس او در شكم پرورش يافته است *** زانبوى معده خورش يافته است
دو پستان كه امروز دلخواه توست *** دو چشمه هم از پرورشگاه توست
كنار و بر مادر دلپذير *** بهشت است و پستان درو جوى شير
درختى است بالاى جان پرورش *** ولد ميوه نازنين در برش
نه رگهاى پستان درون دلست *** پس ار بنگرى شير خون دلست
به خونش فرو برده دندان خويش *** سرشته در آن مهر چون جاى خويش
چو بازو قوى كرد و دندان سطبر *** كه پستان و شيرش فرامش كند
تو نيز اى كه در توبه اى طفل راه *** به صبرت فراموش گردد گناه

و باز در قرآن مجيد در باره سجود موجودات مى فرمايد :

) أَوَ لَم يَرَوْا إِلَى مَا خَلَقَ اللهُ مِن شَيْء يَتَفَيَّؤُا ظِلاَلُهُ عَنِ الْيَـمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّداً للهِِ وَهُمْ دَاخِرُونَ * وَللهَ يَسْجُدُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ مِن دَابَّة وَالْمَلاَئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ * يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ((1) .

آيا چشم نگشودند كه آثار قدرت حق را در هر چيز مشاهده كنند ، ببينند كه هر موجودى چگونه آثار و سايه خود را به هر جانب مى فرستد ؟ !

از راست و چپ همه به سجده خداوند با كمال فروتنى و تواضع مشغولند .

هر چه در آسمانها و زمين است از جنبندگان و فرشتگان همه و همه بدون

1 ـ سوره نحل (16) : 48 ـ 50 .

تكبر و با كمال تذلل به سجده و عبادت خدا مشغولند .

تمام موجودات آفرينش از مافوق خود كه خداى بزرگ است در بيم اند ، و به هر چه مأمورند اطاعت مى كنند .

و نيز در قرآن مجيد مى فرمايد :

) وَللهَ يَسْجُدُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَظِلاَلُهُم بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ ((1) .

هر كه در آسمانها و زمين است ، با همه آثار وجوديش به رغبت و اشتياق و به جبر و الزام ، شب و روز به طاعت خدا مشغول و در برابر حضرت او به انقياد و تذلل و سجده است .

) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ((2) .

سجود اهل طاعت و عبادت

آنان كه به وادى با عظمت معرفت قدم گذاشته ، و از نور بصيرت بهره مند شده اند ، و در نتيجه به الوهيت حضرت حق و به بندگى و مملوكيت خويش ، با تمام وجود به اقرار و اعتراف برخاسته اند ، بر خود لازم و حتم مى بينند كه از پى دستورات انبيا و امامان به عبادت قيام كرده و از حضرت حق اطاعت نمايند و به پيشگاه او سجده به معناى حقيقى برند ، يعنى كمال انقياد و خضوع و تذلل را نسبت به عظمت و فرامين و دستورات او رعايت كنند ، قرآن مجيد ياد آنان را گرامى داشته و از وجود مبارك آنان به عنوان بندگان با كرامت حق ياد مى كند ، و آنان را عباد شايسته و سارع در خيرات مى داند :

1 ـ سوره رعد (13) : 15 .

2 ـ سوره رحمن (55) : 6 .

) لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ((1) .

همه اهل كتاب يكسان نيستند ، طايفه اى از آنها قيام به حق دارند ، در دل شب به تلاوت آيات خدا مشغولند ، و داراى سجده يعنى خضوع و تذلل در برابر حضرت حقند .

به خدا و روز قيامت ايمان آرند ، و امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سوى نيكوكارى شتابانند ، آنان مردم شايسته اند .

از اين دو آيه استفاده مى شود كه گروهى از اهل كتاب مانند دوستان و هم كيشان خود پافشارى بر باطل نكرده ، بلكه تسليم پيامبر و قرآن شدند و به راه راست و صراط الهى آمدند .

در قرآن مجيد در باره بندگان واقعى خود مى فرمايد : در چهره آنان اثر سجود خالصانه و واقعى مشاهده مى شود :

) سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ((2) .

و نيز در قرآن مجيد در باره عباد مورد رضايت خود مى گويد :

) أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الاْخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ((3) .

آيا كسى كه شب به اطاعت خداوند ، به سجود و قيام پردازد ، و از عذاب

1 ـ سوره آل عمران (3) : 113 ـ 114 .

2 ـ سوره فتح (48) : 29 .

3 ـ سوره زمر (39) : 9 .

آخرت ترسان و به رحمت خدا اميدوار باشد ، و آنكس كه شب و روز به كفر و عصيان و طغيان مشغول است برابرند ؟ بدون شك يكسان نيستند .

و نيز در نشانه هاى عباد واقعى مى فرمايد :

) وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً ((1) .

و آنان هستند كه شب را به سجده و قيام براى رضاى خدا روز كنند . و باز در قرآن مجيد مى فرمايد :

) إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلاَْذْقَانِ سُجَّداً ((2) .

آنان كه پيش از اين به مقام علم و دانش و آگاهى و بصيرت رسيدند ، هرگاه آيات ما بر آنان تلاوت شود ، همه با كمال خضوع و فروتنى سر طاعت در مقابل حكم حق فرود آرند .

و در قسمتى از آيه اى از سوره مريم مى فرمايد :

) إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً ((3) .

حال آنان در بندگى چنان است كه هرگاه آيات رحمان بر آنان تلاوت شود با گريه شوق روى اخلاص بر خاك نهاده و در برابر حضرت او سجده كنند و هستى خود را به خضوع و تذلل و انقياد نثار او نمايند .

آرى لذتى كه اينان از معرفت به حق و عظمت او ، و از معرفت به خود و كوچكى خويش مى يابند و از پى مستى اين لذت كمال تواضع و خضوع و نهايت تذلل و سجده در پيشگاه او برند ، براى غير اينان قابل وصف و درك نيست .

1 ـ سوره فرقان (25) : 64 .

2 ـ سوره اسرا (17) : 107 .

3 ـ سوره مريم (19) : 58 .

حديث فقر در دفتر نگنجد *** حساب عشق در محشر نگنجد
عجب مى آيدم كين آتش عشق *** چه سودائى است كاندر سر نگنجد
برون نه پاى جان از پيكر خاك *** كه جان پاك در پيكر نگنجد
شرابى كان شراب عاشقانست *** ندارد جام و در ساغر نگنجد
برو مجمر بسوز ار عود خواهى *** كه عود عشق در مجمر نگنجد
دلى كز دست شد زانديشه عشق *** در او انديشه ديگر نگنجد
هر آن دل كآتش عشقش برافروخت *** چنان گردد كه اندر بر نگنجد
چه خوش جانان و جان با هم نشينند *** سر موئى ميانشان در نگنجد
درين ره پاك دامن بايدت بود *** كه اينجا دامن تر در نگنجد
رهى كان راه عطار است امروز *** در آن ره جز دلى رهبر نگنجد

و نيز در قرآن مجيد در دو آيه سجده و بعضى از حقايق عالى الهى را از نشانه هاى بندگان حقيقى خود دانسته مى فرمايد :

) إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ * تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ((1) .

تنها به آيات ما آنان ايمان مى آورند ، كه چون متذكر خدا شوند به سجده رخ بر خاك نهند و به تسبيح و تنزيه ، ستايش حق نمايند و به كبر و نخوت سر از فرمان حق نكشند .

شبها پهلو از بستر خواب حركت دهند و در دل شب با بيم و اميد خداى خود را بخوانند و از آنچه روزى آنان كرديم در راه حق انفاق كنند .

فيلسوف بزرگ اسلامى و عارف معارف الهى مرحوم صدر المتألهين شيرازى

1 ـ سوره سجده (32) : 15 ـ 16 .

در توضيح اين دو آيه مى فرمايد :

در اين دو آيه سه خصوصيت علمى قلبى و به خصوصيت عملى جسمى براى مؤمن ذكر شده ، تا در پرتو اين شش برنامه روشن شود ، كه كلمه شهادت بدون معرفت برهانى يا كشفى موجب آزادى از شقاوت ذاتى علمى نيست و به عبارت ديگر علم تنها كه محصول يادگرفتن يك سلسله الفاظ است بدون تعمق برهانى يا كشفى در مفهوم و حقيقت آن علت نجات نيست ، و مجرد اعمال بدنى بدون تهذيب و تزكيه باطن و تصفيه قلب موجب نجات از عذاب اليم نيست .

اما سه صفت علمى قلبى كه صاحبش به حقيقت آن رسيده عبارت است از :

1 ـ ذكر خدا .

2 ـ تسبيح و حمد به حقيقت .

3 ـ آزادى از تكبر و در برابر حق .

اما سه صفت و سه خصوصيت علمى جسمى عبارت است از :

1 ـ بيرون آمدن از رختخواب به وقت نيمه شب جهت عبادت .

2 ـ دعا در دل تاريك شب .

3 ـ انفاق از آنچه روزى شده در راه خدا .

اما شرح هر يك از اين سه خصوصيت علمى قلبى و عملى جسمى .

1 ـ ذكر حقيقى باعث سجده واقعى است ، به اين صورت كه عبد بر اثر كثرت برخورد به معارف الهيه كه در قرآن و روايات است ، و فايده گرفتن از حقايق ايمانيه و موعظه شدن به تقوا و زهد حقيقى ، داراى حالت تذكر دائم مى گردد ، و به طور مرتب نور مواعظ و امثال در دلش تجلى مى كند ، و در حقيقت عقل و روح او با معارف وحدت پيدا مى كند ، در اين حال از مواعظ و نصايح و قرآن و تقوا فايده ها گرفته و به اين نتيجه مى رسد كه ظاهر دنيا بى ارزش ، و راه فقط راه خدا و صراط مستقيم است ، و در اين نقطه اى است كه بر اثر برخورد قلب

صافش به معارف و فطرت پاكش به حقايق ، با تمام هستى در برابر حضرت دوست به سجده افتاده و سر تواضع و انقياد و ذلت بر خاك پيشگاه ربوبى مى سايد و از نقشه حيوانيت ، با كمك اين سجود به مقام انسانيت سفر مى كند .

و اين نتيجه دل دادن به معارف الهيه و حقايق ربانيه است . و براى لقلقه زبان و علم بدون برهان و مكاشفه اين همه اثر نيست ، اين مراتب از آثار و خواص علم عارفين بالله و آيات خداست ، و اين علم اساس دين و ريشه بقيه حسنات و نيكى هاست .

2 ـ پس از تجلى اين علم و آراسته شدن عبد به معرفت برهانى يا كشفى در مقام تسبيح و تقديس و تحميد حضرت حق برخواهد آمد ، چرا كه از طريق اين معرفت به اين حقيقت مى رسد كه وجود اقدس حق منزه از هر عيب و نقص و داراى كمال بى نهايت در بى نهايت است ، پس فقط ذات او استحقاق تسبيح و تحميد دارد .

اين تسبيح و حمد در حقيقت عبارت از تنها نمودن ذات از اوصاف مادى و اتصاف به صفات ملائكة الله و تشبه و تخلق به اخلاق الله است و به حقيقت اين است تسبيح و حمد مؤمنين ، چنانچه بزرگان از علم و عرفان اشاره فرموده اند .

آرى كثرت تمرين تسبيح و حمد بر اساس معرفت ، و رسوخ در اتصاف به صفت كمال ، آدمى را حقيقت آن تسبيح و جنس آن صفت مى كند .

آيا نديدى كثرت آتش گيرى آهن در مجاورت آتش او را به صورت يك پارچه شعله و آتش در مى آورد ، و آنوقت است كه آن آهنكار آن آتش را مى كند ، پس تعجب ندارد كه مؤمن بر اثر معرفت و تسبيح و تحميد حق موجودى خالص از عوارض ظاهر دنيا شود ، و همانند ملائكه مقربين كه شانى جز تسبيح و تقديس ندارند مسبح و حامد گردد !

آرى مؤمن از بركت تداوم معرفت و ذكر و تسبيح و حمد حق تبديل به يك

موجود خالص الهى مى شود ، كه از وجود مقدس او جز انقياد و تسليم و سجده واقعى در پيشگاه با عظمت حضرت حق بروز نكند .

و اين اخلاق عرفا و حكماست كه حقايق را از زوائد و مشخصات خالص كنند ، و به تنقيح مقاصد از فضول و زوايد اقدام نمايند ، و بين ذاتى و عرضى را در هر باب جداسازى كنند .

چگونه با ذكر و معرفت و تسبيح و حمد اين عمل را نسبت به خود روا ندارند ، و خويشتن را از عوارض غير الهى و از فضول دنيا و زوائد مادى خالص ننمايند ؟ اينان بر اثر كثرت برنامه تجريد و توحيد به مرتبه تجرد از خلائق مى رسند ، تا جايى كه حقيقت را به حقيقت شناخت به مشاهد آن با نور بصيرت موفق مى شوند ، و آنجاست كه با تمام هستى مسبح و منزه و حمدگو مى كردند .

الهى واقعى و متصفان به حقايق و معارف زبانيه اينانند ، به قول عارف زنده دل ، حكيم شوريده حال حضرت الهى قمشه اى :

گر پسندى غير او يارى الهى نيستى *** ور كشى جز عشق او بارى الهى نيستى
غير آن زيباى مطلق غير آن معشوق كل *** گر ببازى دل به ديارى الهى نيستى
چون نشينى طرف گلزارى به ياد گلرخى *** خاطرت گر رنجد از خارى الهى نيستى
گوهر عقل و دل و دانش نبخشى گر به عشق *** در هواى ماه رخسارى الهى نيستى
گر به راه چشمه حيوان چو خضر زنده جان *** نگذرى از مهر مردارى الهى نيستى
بينى از آئينه آفاق و انفس جلوه گر *** غير حسن يار ديارى الهى نيستى
گر به گنجى بدهى آن اشكى كه از شوقش شبى *** ريزى از چشم گهربارى الهى نيستى
سينه اى بى كينه گر دارى تو از اهل دلى *** ور دلى از خود بيازارى الهى نيستى
چون خليل عشقى اندر آتش نمروديان *** آتشت گر نيست گلزارى الهى نيستى
زآتش نمرود كسى ترسد خليل پاك جان *** نورى از بگريزى از نارى الهى نيستى
گر به دوزخ يا بهشتت مى برد لطف حبيب *** گر كنى بسر كارش انكارى الهى نيستى
چون به نام يار الهى در دو عالم دل خوشى *** گر ندارى شوق ديدارى الهى نيستى

3 ـ محصول معرفت برهانى و كشفى اينان و تسبيح و حمدشان خلاصى از تكبر در برابر حق و شئون حق است .

اينان در برابر خلق هم به صفات نفس و ظهور انانيت تكبر نمى كنند ، چرا كه وقتى انسان در مقام فناء ذات و صفت نسبت به مولا باشد ، و غرق در شهود حضرت رب و صفات او ، چگونه تكبر كند ، در برابر چشم دل اينان وجود منحصر به حق و صفات و افعال اوست ، پس بر كه تكبر كنند ، در حقيقت با اين معرفت و تسبيح و حمد بر مقام نيستى رسيده اند و آن كسى كه به نيستى رسيده و هر چه غير حق را نيست مى داند ، در برابر كه تكبر نمايد ؟ !

اين بزرگواران در اخلاق خود آنقدر متواضع اند ، كه در ميان هر جمعيت يا در

هر شهرى كه زندگى مى كنند ، خود را از همه بدتر و از مقام انسانيت دورتر مى دانند ، در اين زمينه از زبان عارف شيراز سعدى بشنويد :

چنين ياد دارم كه سقاى نيل *** نكرد آب بر مصر سالى سبيل
گروهى سوى كوهساران شدند *** به فريادخواهان باران شدند
گرستند از گريه جوئى روان *** بيايد مگر گريه از آسمان
به ذوالنون خبر برد از ايشان كسى *** كه بر خلق رنج است و سختى بسى
فروماندگان را دعائى بكن *** كه مقبول را رد نباشد سخن
شنيدم كه ذوالنون به مدين گريخت *** بسى بر نيامد كه باران بريخت
خبر شد به مدين پس از روز بيست *** كه ابر سيه دل بر ايشان گريست
سبك عزم باز آمدن كرد پير *** كه پر شد زسيل بهاران غدير
بپرسيد از او عارفى در نهفت *** چه حكمت در اين رفتنت بود گفت
شنيدم كه بر مرغ و مور و ددان *** شود تنگ روزى زفعل بدان
در اين كشور انديشه كردم بسى *** پريشان تر از خود نديدم كسى
برفتم مبادا كه از شر من *** به بندد در خير بر انجمن
بهى بايدت لطف كن كان مهان *** نديدندى از خود بتر در جهان
تو آنگه شوى پيش مردم عزيز *** كه مر خويشتن را نگيرى به چيز
بزرگى كه خود را به خردى شمرد *** به دنيا و عقبى بزرگى ببرد
از اين خاكدان بنده اى پاك شد *** كه در پاى كمتر كسى خاك شد

4 ـ تجافى از مضاجع در ظاهر ، خالى گذاشتن رختخواب از بدن و رها كردن خواب براى نماز شب است ، چرا كه مردم مؤمن و اهل معرفت داراى تهجد شبانه و قائم به صلاة در تاريكى شبند .

و در باطن آزاد كردن ارواح است ، به حسب قواى عمليه از تاريكيهاى ماديت و شواغل جسمى پست ، و قيام از رختخواب بدن و خروج از عالم اجسام به قطع

تعلقات غير الهى و محو آثار غير ربانى است ، يا خروج از عالم امكان به محو صفات امكانى و منور شدن به نور الهى و فيض ربوبى است .

معاذ بن جبل مى گويد : در غزوه تبوك خدمت رسول الله (صلى الله عليه وآله) بوديم ، گرماى سختى بود ، در حدى كه مردم از هم جدا شده بودند ، من از همه به پيامبر نزديك تر بودم ، نزديك تر شدم و گفتم يا رسول الله عملى به من بياموز كه داخل بهشت شوم و از آتش دوزخ دور گردم ، فرمود مسئله بزرگى پرسيدى ، ولى آسان است در صورتى كه خداوند بر بنده اش آسان كند ، آنگاه فرمود ، خدا را عبادت كن و به او شرك نورز ، نماز واجب را ادا كن و زكات مفروضه را بپرداز و روزه ماه رمضان را بگير .

آنگاه فرمود ترا به درهاى بهشت آگاهى دهم ؟ عرضه داشتم آرى ، فرمود : روزه سپر است ، صدقه كفاره عطا است ، و برخاستن مرد در دل تاريك شب جهت كسب رضايت حق ، سپس آيه شريفه تتجافى جنوبهم را قرائت كرد .

5 ـ و اما دعاى آنان توجه قلب ايشان است به توحيد حقيقى يعنى ليس فى الدار غيره ديار ، و نظر به مقام عنديت است ، و عبادت و دعاى آنان به مقتضاى خوف از سخط رب و افتادن در ميدان طرف و بعد از جناب دوتس ، و طمع به عنايت و لطف و محبت و اجر و ثواب اوست .

6 ـ و اما انفاق آنان مربوط به تمام نعمت هائى است كه حضرت رب العزة در اختيار آنان گذاشته از مال ، علم ، آبرو ، قدرت ، شخصيت .

3 ـ تكبر ابليس از سجود و عاقبت شوم او

داستان تكبر ابليس از سجده بر آدم ، كه امر حضرت حق به تمام ملائكه بود ، و در حقيقت انجام آن مأموريت انجام خواسته امر بود ، و واقعيت آن سجده به

قول حضرت صادق (عليه السلام) بر خدا بود(1) در ده سوره قرآن ذكر شده :

بقره ، نساء ، اعراف ، حجر ، اسراء ، كهف ، طه ، فصلت ، فرقان ، ص .

مفصل اين مسئله در سوره مباركه اسراء در آيات كريمه زير آمده :

) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً * قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاََحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً * قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً ((2) .

و ياد آر زمانى كه به فرشتگان امر كرديم به آدم سجده كنند ، همه سجده كردند جز ابليس كه اعراض كرده گفت : آيا من سر اطاعت به آدمى كه از خاك آفريدى فرود آورم ، من هرگز به آدم سجده نخواهم كرد .

آنگاه ابليس در مقام مجادله بر آمد كه اى خدا با من بگو اين آدم خاكى را بر من فضيلت و برترى دادى كه مسجود من باشد ؟ اى خدا اگر اجل مرا تا قيامت به تأخير افكنى جز قليلى از اولاد او « انبيا ، امامان ، مخلصين » همه را مهار كرده به دام افكنم ! خداوند به او گفت : از پيشگاه رحمت من برو ، هر كس از اولاد آدم از تو پيروى كرد با تو به دوزخ كه پاداش كامل شماست كيفر خواهد شد !

برو و با ارتش پياده و سواره ات بر آنان احاطه كن ، و با آنان در اموال و اولاد مشاركت نما و با وعده هاى دروغ آنان را بفريب و مغرور كن ، آرى وعده تو جز غرور و فريب چيزى نيست ولى اين را بدان كه بر بندگان من تسلط ندارى و تناه محافظت و نگهبانى خدا آنها را كافى است .

1 ـ سفينة البحار : 1/598 .

2 ـ سوره اسراء (17) : 61 ـ 65 .

نتيجه اين آيات به شرح زير است :

1 ـ سر تافتن ابليس از سجده بر آدم كه امر حضرت حق بود .

2 ـ عجب و خودبينى شيطان و برترى جوئيش نسبت به آدم كه حق او نبود .

3 ـ اسائه ادب و جرأت و جسارت نسبت به حق در باره بنى آدم و مجادله با پروردگار .

4 ـ بيرون شدن او از پيشگاه رحمت به خاطر اعراضش از سجود .

5 ـ حتميت به جهنم رفتن او و تمام پيروانش .

6 ـ سرسختى او براى فريب انسان با تمام قوايش از طريق مال و اولاد و وعده هاى دروغ و فريبنده و غرورآور .

7 ـ عدم توانائى او در حكومت بر بنى آدم ، و اينكه همه قدرت او فقط در وعده و نيرنگ و آرايش مال و اولاد است ، و اينكه خداوند بزرگ با قدرت نبوت ، امامت ، قرآن ، عقل ، فطرت ، وجدان ، توبه ، انسان را مجهز فرموده ، و در قيامت نسبت به فريب خوردن از شيطان عذر موجهى در پيشگاه مقدس حضرت رب الارباب ندارند ! !

و در سوره مباركه اعراف مى خوانيم :

) وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِنَ السَّاجِدِينَ ( .

) قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَار وَخَلَقْتَهُ مِن طِين ( .

) قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ * قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * قَالَ فَبِمَـا أَغْوَيْتَنِي لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ( . ) ثُمَّ لاَتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ( .

) قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُوماً مَدْحُوراً لَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ ((1) .

و همانا شما آدميان را بيافريديم و آنگاه كه بدين صورت كامل آراستيم ، فرشتگان را به سجده و تواضع بر آدم مأمور كرديم ، همه در برابر آدم سجده و خضوع كردند مگر ابليس كه از سجده كنندگان نبود ، خداوند به او فرمود چه چيز تو را مانع از سجده بر آدم شد كه چون تو را امر كردم نافرمانى كردى ؟ جواب داد من بهتر از اويم ، كه مرا از آتش و  او را از خاك آفريدى .

خداوند به شيطان فرمود از اين مقام با عظمت فرود آ ، و تمام حيثيت و شخصيت و كرامتت را از دست بگذار ، كه تو را نيامده در برابر من تكبر و نخوت ورزى ، بيرون شو كه تو از جمله فرومايگانى .

شيطان گفت مرا تا روز جزاى اعمال مهلت ده ، خطاب رسيد : البته مهلت خواهى داشت .

آنگاه گفت « در حالى كه مذهب فاسد جبر را پايه نهاد » چون مرا گمراه كردى من نيز به تلافى آن بندگانت را از راه راست گمراه مى كنم .

آنگاه از پيش روى ، و از پشت سر ، و طرف راست و چپ آنان در مى آيم « كنايه از اينكه تمام قاى آدميان را به سوى باطل مى كشم » تا بيشتر آنان را از طايفه شاگردان خارج ببينى .

خداوند به او فرمود از درگاه ما بيرون شو ، كه رانده درگاهى ، هركس از فرزندان آدم از تو اطاعت كند جهنم را از تو و آنان به يقين پر مى كنم !

1 ـ سوره اعراف (7) : 11 ـ 18 .

نتايجى كه از آيات سوره مباركه اعراف به دست مى آيد :

1 ـ آفرينش انسان از نظر قواى ظاهرى و باطنى كامل است ، بنابراين با اين قدرت كامل محكوم ضد خدا نيست ، مگر خودش بخواهد محكوم باشد .

2 ـ به خاطر كمالش به ملائكه و ابليس امر به سجده و خضوع شد ، ملائكه همه فرمان حق را اطاعت كردند ، ولى ابليس از حكم خدا به خاطر كبر و عجب خوددارى كرد .

3 ـ عجب و كبر ابليس علت محروميت او از دربار رحمت حضرت رب الارباب شد .

4 ـ به خاطر مزد عبادات گذشته اش تا قيامت از خدا مهلت گرفت ، تا از طول اين زمان جهت گمراهى فرزندان آدم استفاده كند .

5 ـ مذهب فاسد و خطرناك جبر را پايه گذارى كرد ، به اين صورت كه فرود آمدنش را از عزت و شخصيت و كرامت و بزرگى به حضرت حق نسبت داد ، در حاليكه خداوند بزرگ جز عزت موجودات چيزى نخواسته ، و از گمراهى و بدبختى آنان متنفر و شكست كسى را نمى خواهد .

6 ـ تهديد كرد كه تمام قواى بنى آدم ، اعم از عقل ، فطرت ، وجدان ، علم ، شهوت ، مشاعر ، غرائز ، و احساسات آنان را به راه باطل مى كشم و اينگونه آيات هشدارى از جانب حضرت دوست به انسان است كه با كمال دقت و با تكيه بر قواعد الهى و ايمان به خدا و روز جزا ، از خويشتن در برابر اين دشمن خطرناك محافظت كند .

7 ـ ابليس در حاليكه در معرض مذمت و شماتت و خوارى و سرافكندگى قرار گرفت از پيشگاه رحمت رانده شد .

8 ـ به او وعده حتمى داده شد كه خود و پيروانش به خاطر سرپيچى از فرمان خدا اهل جهنم خواهند بود .

و در سوره مباركه ص اين داستان شگفت انگيز را با عنوان هاى شديدتر مى خوانيم :

) إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِن طِين * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلاَئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ( .

) قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ * قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَار وَخَلَقْتَهُ مِن طِين * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ( .

)  قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ( .

) قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُـخْلَصِينَ * قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ( .

اى رسول ما ياد آر هنگامى كه خداوند به فرشتگان گفت : من بشرى از گل مى آفرينم ، پس آنگاه كه او را با خلقت كامل بياراستم و از روح خود در او بدميدم بر او به سجده افتيد .

پس به فرمان خدا تمام ملائكه بى استثناء سجده كردند ، مگر ابليس كه غرور و تكبر ورزيد و از زمره كافران شد .

خداوند به ابليس فرمود : علت سجده نكردنت بر موجودى كه به دست قدرت و علم و عدل و حكمتم آفريدم چه بود ، آيا تكبر و نخوت ورزيدى يا از بلند پايگان بودى ؟

ابليس گفت مرا از آتش نورانى و آدم را از خاك تيره آفريدى ، بنابراين من از او برترم و مرا نرسد كه به او تواضع كنم .

خداوند به او فرمود : اينك از مقام قرب ما بيرون رو ، كه سخت رانده درگاه

مائى ! و بر تو باد لعنت من ، كه اين لعنت تا روز جزا بر تو حتمى و مسلم است . عرضه داشت تا آن روز مرا مهلت بده خطاب رسيد مهلت دادم . گفت به عزتت قسم تمام خلق را به گمراهى خواهم كشيد مگر آن بندگانى كه براى تو خالص شدند .

خداوند فرمود : به حق سوگند و كلام من حق و حقيقت است كه جهنم را از تو و پيروانت پر خواهم كرد .

آيات بالا ما را به اين مسائل آگاه مى كند :

1 ـ عظمت و شخصيت آدم بخاطر نفخه الهى در اوست ، كه از آن تعبير به روح الهى شده ، و همان روح است كه علت قرار گرفتن عقل و فطرت و قواى انسانى در انسان شد ، و آدمى به مقام علم الاسمائى و خلافة اللهى مشرف گشت .

2 ـ اين عظمت و شخصيت اقتضا كرد ، كه ملائكه به امر حضرت رب العزة در برابر او سر تواضع و سجده فرود آرند .

3 ـ اين عظمت و كرامت ، سبب حسد ابليس به آدم و ظهور غرور و كبر در او شد ، و باعث گشت كه از فرمان حضرت حق سرپيچى كند ، و در زمره كافران قرار بگيرد .

4 ـ عدم سجده او باعث رجم و طرف او از پيشگاه عزت ربوبى گرديد .

5 ـ عدم سجده او باعث گرفتار شدنش به لعنت و سخط حق گشت .

6 ـ تكبرش باعث ادامه نافرمانيش شد تا جائيكه قسم خورد و تهديد كرد تا روز قيامت ، دست از گمراه كردن انسان برندارد !

7 ـ با تمام شدت به او خطاب شد كه جهنم را از تو و پيروانت پر خواهم كرد . در هر صورت سر باز زدن ابليس از سجده باعث رجم و طرد او از پيشگاه حق ، و دچار شدنش به لعنت در دنيا و آخرت و بطور حتم جهنمى شدن او در قيامت گشت ، و صفت پليد كبر او به او اجازه توبه و بازگشت نداد و با علم به اين مسئله

كه دورماندن از عنايت حق باعث عذاب آخرت و خزى دنياست ، به علو و كبرش ادامه داد و با پى گرفتن گمراهى انسان دقيقه به دقيقه بر بار سنگين گناه و معصيت و طغيانش مى افزايد .

راستى چه درس ها و عبرت ها و پندها و موعظه ها كه در اين آيات براى تمام انسانها جلوه گر است !

خدا كند ما را ديده بصيرت و گوش شنوا باشد ، تا با ديدن اين آيات در قرآن مجيد با ديده عقل و قلب ، و شنيدن امثال و عبرتهاى قرآنى بخود آئيم ، و از صفات و اخلاق اين دشمن آشتى ناپذير خود و اهل و عيال و اطرافيان خويش را پاك نگاه داريم .

خدا كند ، فرمايشات حضرت حق را در قرآن با جان و دل قبول كرده ، و بر اين ديو رجيم ، و موجود پليد و لعين تا به لحظه خروج از دنيا كفر ورزيم ، و در راه ايمان و عشق به خدا سير خود را ادامه دهيم ، و از غفلت و سهو و جهل و نادانى پرهيز كرده ، و دل را به نور حق منور داشته ، و عقل و جان و نفس و دل از دسترس شيطان دور نگاه داريم ، كه اگر مراقب و محاسب ، و مواظب و بيدار نباشيم ، تمام هستى ما بوسيله اين دشمن غارتگر به غارت خواهد رفت .

تا كى اى مست خواب غفلت و جهل *** گوش سوى مقلد نا اهل
تا به مقصد در اين طريق تو را *** كى رساند دليل نابينا
ساز ده يار گير دانش و عقل *** رخت بر بند از اين سراچه نقل
نفسى از همه تبرا كن *** ساعتى چشم خويشتن وا كن
لحظه اى درگذر از اين پس و پيش *** لمحه اى در نگر به عالم خويش
چند مانى تو اين چنين خفته *** همره از راه منزلى رفته
به طلب در جهان چه مى پوئى *** چو تو گم گشته اى چه مى جوئى
ديده بگشاى اى كه در خوابى *** خويشتن را طلب مگر يابى
چند از اين اشتغال بى حاصل *** ديگران را و خود ز خود غافل
تا كه در خويشتن نظر نكنى *** وانگه از خويشتن گذر نكنى
نرسانى نظر به عين كمال *** نشناسى فراق را زوصال
ايزد آخر نيافريدت تن *** همه از بهر خوردن و خفتن
اندر اين صورت ضعيف اساس *** جان معنى است سعى كن بشناس
تا كى اى همچو گاو سر در پيش *** طعمه اى گرگ نفس را چون ميش
تن تو خاك تيره را شد فرش *** دل و جان تو تاج و قبه عرش
صورتى را كه جان معنى هست *** منجنيق اجل اگر بشكست
مغز او را زپوست به بينند *** بازگشتن بدوست به بيند
اى كه غافل زحال خود شده اى *** چون بدانجا روى كه آمده اى
از تو آخر بپرسد ايزد پاك *** گويد اى جرم كرده ناپاك
كرده بودى به مردمى دعوا *** حاصلت كو زصورت و معنا
روزى اندر سراچه شاهى *** كار ناكرده مزد مى خواهى
هر كه دل در امور سفلى بست *** ببلاهاى جاودان پيوست
هر دلى كو هواى دنيا خواست *** در تن افزود ليك از جان كاست
هر كه در ملك جان امين نبود *** خازن نقد ماء و طين نبود
گوهرى پيش مفلسى ننهند *** اين بلندى بهر كسى ندهند
عاشقان راست اين مقام آرى *** عاشقان را سزد چنين كارى

قرآن مجيد شيطان و جنود او را دشمن آشتى ناپذير انسان دانسته ، و او را منبع هر شرى معرفى نموده ، و وى را مانع وصول انسان به رشد و كمال و لقاء حضرت او مى داند و بطور مرتب آدمى را از خطرات و جنايات و خرابكاريهاى او برحذر داشته ، و هشدار مى دهد ، كه هدف اين موجود پست و پليد ، اين است كه شما را از رفتن به بهشت منع كرده ، و بطور حتم شما را به عذاب الهى بكشاند .

از همان زمانيكه آدم و حوا به فضل حضرت حق به بهشت مذكور در قرآن رفتند ، خداوند عزيز به آنان هشدار داد كه شيطان دشمن حتمى شماست ، و تمام هدف وى بيرون راندن شما از بهشت است ، به آيه اى از آيات كتاب الهى توجه كنيد :

) فَقُلْنَا يَاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ((1) .

به آدم گفتيم : اى آدم به حقيقت بدان كه اين شيطان با تو و جفت تو دشمن است ، و هشيار باش كه مبادا شما را از بهشت بيرون آرد ، كه از آن پس به ناراحتى و بدبختى دچار مى شويد .

به آدم گفتيم ، اى آدم به حقيقت بدان كه اين شيطان با تو و جفت تو دشمن است ، و هشيار باش كه مبادا شما را از بهشت بيرون آرد ، كه از آن پس به ناراحتى و بدبختى دچار مى شويد .

و در جاى ديگر به تمام فرزندان آدم هشدار مى دهد ، كه همان بلائى كه سر پدر و مادر شما آورد قصد حتمى دارد بر سر شما هم بياورد ، در اين آيه دقت كنيد :

) يَا بَنِي آدَمَ لاَيَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ ((2) .

اى فرزندان آدم مبادا كه شيطان شما را فريب دهد ، چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد ، جامه عزت از تن آنها بركند ، و قبايح آنان را در نظرشان

1 ـ سوره طه (20) : 117 .

2 ـ سوره اعراف (7) : 27 .

پديد آورد ، همانا آن شيطان و بستگانش شما را مى بينند ، در صورتى كه شما آناه را نمى بينيد ، ما نوع شياطين را دوستدار آنان كه ايمان نمى آورند قرار داديم .

لعنت شيطان اسم جنس است ، و ابليس و جنود ، و هر مانعى در راه خدا ، از مصاديق آن است .

شما هر موجود ذى شر و هر جن و انسى كه با وسوسه يا با خناسى خود ، يا با آرايش ظاهر دنيا نزد شما بخواهد شما را از حضرت حق جدا كند شيطان و دشمن حقيقى خود بدانيد .

شيطان براى فريب انسان داراى اعوان و انصارى است ، كه اعوان و انصارش اعم از جماد و حيوان و انسان است .

او از هر طريقى كه بتواند به فريب انسان اقدام كرده ، و آدمى را به ظواهر زندگى مغرور نموده ، و از راه خداى بزرگ باز مى دارد .

پيامبر عزيز اسلام مى فرمايد شيطان پس از هبوط از مقام عزت و نورانيت براى فريب انسان متوسل به وسائلى شد از جمله :

1 ـ حمام هاى عمومى « كنايه از اينكه گاهى افراد آنجا را براى معصيت انتخاب مى كنند » .

2 ـ محل كسب و كار « جهت پر كردن جيب مردم از حرام » .

3 ـ طعامى كه بر آن نام خدا برده نشده .

4 ـ كليه مسكرات .

5 ـ موسيقى .

6ـ اشعار بيهوده و باطل از قبيل تصنيف هاى مجالس لهو .

7 ـ كتب ضلال .

8 ـ دروغ گوئى .

9 ـ سحر و شعبده و جادو و ساحران .

10 ـ و خطرناك ترين دام ، او زنان طناز و عشوه گراند كه هر قدرتمندى را كه در برابر شهوت ضعيف است در اين صحنه به زانو آورد .

قرآن مجيد در باره اقوامى كه هلاك شدند ، مى فرمايد شياطين و دشمنان خدا از اعمال زشت و وسائل گناه را در برابر آنان زيبا جلوه داد و از اين طريق آنان را به هلاكت و خزى دنيا و عذاب آخرت رساند .

) وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ ((1) .

آنان با آنكه بينا و هشيار بودند « داراى عقل و وجدان و فطرت و قانون و پيامبر بودند » چون شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان جلوه داد ، در نتيجه آنان را از راه حق بازداشت ، بطورى كه همه هلاك و نابود شدند .

بيائيد به هشدارهاى حضرت حق ، كه محب و عاشق و دوستدار واقعى ماست توجه كنيم ، بيائيد سخن حق خداى خود را باور كنيم ، بيائيد به دلسوزى هاى حضرت او ارج نهيم ، فريب دشمنان خدا را نخورده و از صراط مستقيم حضرت الله منحرف نشويم ، مدت عمر كوتاه ، و مرگ همچون سايه به دنبال ماست ، سعى كنيم در تمام لحظات بيدار باشيم ، تا بيدار بميريم ، اگر در غفلت بسر بريم ، ممكن است بطور ناگهانى و بى خبر از ما مرگ فرا رسد ، و دست ما از همه برنامه هاى حق كوتاه باشد !

وقت كوچ است الرحيل اى دل از اين جاى خراب *** تا زحضرت سوى جانت ارجعى آيد خطاب

1 ـ سوره عنكبوت (29) : 38 .

بال و پر ده مرغ جان را تا ميان اين قفس *** بر دلت پيدا شود در يك نفس صد فتح باب
عقل را و نقل را همچون ترازو راست دار *** جهد كن تا در ميان نه سيخ سوزد نه كباب
چون زعقل و نقل ذوق عشق حاصل شد تو را *** از دل پر عشق خود آتش زن اندر نان و آب
گر چه عالم مى نمايد ديگران را آب خضر *** تو چنان گردى كه گردد پيش تو همچون سراب
گر چنان گردى جدا از خود كه بايد شد جدا *** ذره اى گردد به پيش نور جانت آفتاب
گر صواب كار خواهى اندرين وادى صعب *** از خطاى نفس خود تا چند بينى اضطراب
رو در اين وادى چو اشتر باشد و بگذر از خطا *** نرم مى رو ، خار مى خور ، بار مى كش بر صواب
از هواى نفس شوقت در حجابى مانده اى *** چون هواى نفس تو بنشست برخيزد حجاب
در شراب و شاهد دنيا گرفتار آمدى *** اى دل مست و خراب نفس تا چند از شراب
خيز كاجزاى جهان موقوف يك آه تواند *** از دل پر خون بر آر آهى چو مستان خراب
هر نفس سرمايه ملكى تو زانى بى خبر *** خيز و رو از حسرت دل كن بخون دل خضاب
درد و حسرت بين كه چندين گاه فكرت مى كنم *** هيچ كارى را نمى شايم دمى از هيچ باب
چون نيامد از تو كارى كان بكار آيد ترا *** برخود و بر كار خود بنشين و بگرى بى حساب
تو چنان دانى كه هستى با بزرگان هم عنان *** باش تا زين جاى فانى پاى آرى در ركاب
اين زمان تا توست حرصى و ندانى اين نفس *** تا نيارى زير خاك تيره رويت در نقاب
چون اجل در دامن عمرت زند ناگاه چنگ *** تو زچنگ او بمانى دست بر سر چون ذباب
اى دريغا مى ندانى كز چه دور افتاده اى *** آخر آن شوقى است در تو ذوق اين معنى بياب
چون چراغ عمر تو بى شك بخواهد مرد نيز *** خويشتن را همچو شمعى زآتش شهوت متاب
آخر اى شهوت پرست بى خبر گر عاقلى *** يك دمى لذت كجا ارزد به صد ساله عذاب
توشه اين ره بساز آخر كه مردان جهان *** در چنين راهى فرو ماندند چون خر در جلاب
غره دنيا مباش و پشت بر عقبى مكن *** تا چو روى اندر لحد آرى نمانى در عقاب
شب چو مردان زنده دار و تا توانى شب مخسب *** زانكه زير خاك بسياريت خواهد بود خواب
بسكه تو در خواب باشى و ازين طاق كبود *** بر سر خاك تو مى تابد به زارى ماهتاب
چون نمى دانى كه روز واپسين حال تو چيست *** در غرور خود مكن بيهوده تو چندين شتاب
كار روز واپسين دارد ، كه روز واپسين *** از سياست آب گردد زهره شير از عتاب
تكيه بر طاعت مكن زيرا كه در آخر سبو *** هيچ كس را نيست آگاهى كه چون آيد زآب
چون به يكدم جمله چون شمعى فرو خواهيم مرد *** پس چرا چون شمع بايد ديد چندين تف و تاب
زير خاك از حد مشرق تا به مغرب خفته اند *** بنده و آزاد و شهرى و غريب و شيخ و شاب
دل منه بر چشم و دندان بتان كين خاك راه *** چشم چون بادام و دندان است چون در خوشاب
آنكه از خشمش طناب خيمه منه مى گسست *** در لحد اكنون كفن در گردن او شد طناب
آنكه پيراهن زخود از تاب مى نگشاد باز *** تا كفن سازند از وى باز كردندش زتاب
وانكه رويش همچو گل بشكفته بودى اين زمان *** ابر مى ريزد به زارى بر سر خاكش گلاب
وانكه زلفش همچو سنبل تاب در سر داشتى *** خاك تاريكش نه سر بگذاشت ، نه سنبل ، نه تاب
يا رب از فضل و كرم عطار را بيدار كن *** تا به بيدارى شود در خواب تا يوم الحساب
توبه كردم يا رب از چيزى كه مى بايست كرد *** روى لطف خويش را از تائب مسكين متاب
هر كه اين شوريده خاطر را دعا گويد به صدق *** يا رب آن خورشيد خاطر را دعا كمن مستجاب
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation