بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

اصفياء الهى در قرآن مجيد :

كتاب حق ، از چهره هائى بعنوان برگزيدگان خدا ياد مى كند ، كه فلسفه ياد از ايشان اين است كه تمام مردم عالم از كرامت و اخلاق و سنت و روش آن بزرگواران درس بگيرند .

علت برگزيده شدن آنان به توسط حضرت حق ، ايمان و عمل صالح و پاكى نفس و سلامت قلب و علم و دانش و عبادت و بندگى خالص آنان بود ، و بدون شك هر كسى راه آنان را طى كند در حد ظرفيت خودش از برگزيدگان خدا خواهد شد .

 إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (1) .

بدرستى كه خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد ، شما وقتى حيات آدم و نوح و آل ابراهيم كه عبارت از اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران بعد از آنان هستند و همچنين آل عمران را در قرآن مى خوانيد ، اين واقعيات را در همه آنان مى بينيد .

ايمان ، عمل صالح ، خضوع ، خشوع ، حياء ، صدق ، صبر ، امر به معروف ، نهى از منكر ، نماز ، روزه ، حج ، انابه ، علم ، هشيارى ، بصيرت ، روشن دلى ، شجاعت ، جهاد ، خدمت به خلق خدا ، بيزارى از دشمنان حق ، خوف از مقام حق ، درستى ، پاكى ، تزكيه نفس ، ترك گناه ، اقامه عدل ، شهادت ، امامت ، توكل ، توجه عميق به قيامت ، ذكر خدا ، ياد مرگ .

با اين صفات چگونه در مدار اصطفا و انتخاب قرار نگيرند ، و چرا محبوب حق و همه عالم نباشند ؟

خداوند بزرگ در قرآن مجيد به برگزيدگان از عبادش كه از شر دنيا و آخرت ، بخاطر صفات پاكشان در امان اند ، از قول رسول گرامش سلام داده آنجا كه

1 ـ سوره آل عمران (3) : 33 .

مى فرمايد :

) قُلِ الْحَمْدُ للهِِ وَسَلاَمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَاللهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ((1) .

اى رسول ما بگو ستايش و حمد مخصوص خدا است ، و سلام خاص بر بندگان برگزيده خدا ، آيا خداوند بهتر سزاوار پرستش است يا آنچه شريك خدا مى شماريد ، كه موجودات ضعيف و ناتوان و بى قدرت و بى منفعتى هستند .

آرى سلامت همه جوانب وجود ، برگزيدگان الهى اقتضا كرده ، كه خداوند بزرگ از قول پيامبرش به آن عزيزان سلام برساند ، راستى انسان تا كجا قدرت پرواز و همسانى و هماهنگى با عالم ملكوت را دارد ، و تا چه اندازه مى تواند از ارزش هاى والاى الهى بهره مند گردد ، تا جائيكه بر اثر شدت اتصال به آن جناب اسم و رسمى و نام و نشانى جز عين عبوديت از انسان باقى نماند !

چنان به روى تو آشفته ام به بوى تو مست *** كه نيستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روى كسم ديده برنمى باشد *** خليل من همه بتهاى آرزو بشكست
مجال خواب نمى باشدم زدست خيال *** در سراى نشايد بر آشنايان بست
در قفس طلبد هر كجا گرفتارى است *** من از كمند تو تا زنده ام نخواهم رست
غلام همت آنم كه پاى بند يكى است *** بجانبى متعلق شد از هزار برست

1 ـ سوره نمل (27) : 59 .

مطيع رأى توأم گر دلم بخواهى سوخت *** اسير حكم توام گر تنم بخواهى خست
نماز شام قيامت بهوش باز آيد *** كسى كه خورده بود مى زبامداد الست
گاه من بتو و ديگران بخود مشغول *** معاشران زمى و عارفان زساقى مست
گر تو سرو خرامان زپاى ننشينى *** چه فتنه ها كه بخيزد ميان اهل نشست
برادران و عزيزان نصيحتم مكنيد *** كه اختيار من از دست رفت و تير از شست
حدر كنيد زباران ديده سعدى *** كه قطره سيل شود چون بيكديگر پيوست
ش است نام تو بردن ولى دريغ بود *** ازين سخن كه بخواهند برد دست بدست

خداوند بزرگ در قرآن مجيد سوره مباركه فاطر مردم را به سه دسته تقسيم مى كند ، يك دسته را ظالم و در صورت ادامه ظلم دود ، و دسته ديگر را ميانه رو و مقبول و دسته ديگر را سبقت برنده در خيرات و به عنوان عباد برگزيده معرفى مى كند .

) ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهَ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ((1) .

پس آنان را كه از بندگان خود برگزيديم وارث علم كتاب گردانديم ، پس عده اى

1 ـ سوره فاطر (35) : 32 .

از بندگان بر خود ستم كردند ، و گروهى راه عدل و ميانه روى پيمودند ، و برخى به هر عمل خيرى به دستور حق سبقت گيرنده شدند ، اين رتبه در حقيقت همان فضل بزرگ خداست .

قرآن مجيد از عده اى از برگزيدگان الهى نام برده و آنان را بعنوان معيار و ميزان ، و تابلوى حيات الهى معرفى مى نمايد .

) وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الاَْيْدِي وَالاَْبصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَة ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الاَْخْيَارِ ((1) .

و ياد كن اى رسول من از بندگان خاص ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب ، كه بر انجام رسالت و عبادت ما صاحب اقتدار و بصيرت بودند ، آنان را خالص و پاك دل براى تذكر سراى آخرت گردانديم . و آنان نزد ما از برگزيدگان خوبان بودند .

) وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الاْخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ((2) .

هيچ كس از آئين پاك ابراهيم روى نگرداند بجز سفيه بى خرد ، ما ابراهيم را در دنيا وبه شرف رسالت و عبادت و خلت برگزيديم و البته در آخرت هم از شايستگان است .

) قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى الْنَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَاآتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ ((3) .

خداوند فرمود : اى موسى من تو را براى اينكه پيامم را به مردم برسانى

1 ـ سوره ص (38) : 45 ـ 47 .

2 ـ سوره بقره (2) : 130 .

3 ـ سوره اعراف (7) : 144 .

برگزيدم ، و به كلام و هم صحبتى خويش انتخاب كردم ، پس آنچه را به تو فرستادم اخذ كن و در زمره شاكران نسبت به نعمت من قرار بگير .

) قَالَ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ((1) .

پيامبر آنان در جوابشان گفت خداوند طالوت را كه به حكومت شايسته تر است برگزيد ، و در دانش و توانائى او را فزونى بخشيد و خداوند ملك خود را به هر كه خواهد مى بخشد . كه او به حقيقت توانگر و داناست .

) إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ((2) .

و فرشتگان گفتند : اى مريم همانا خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهانيان برترى بخشيد .

آرى به قول حضرت صادق (عليه السلام) هر كس ركوع به حقيقت كند ، يعنى تمام هستى و وجودش ، جسم و جان ، و عقل ، و نفس ، و همه قوايش در ركوع و اطاعت و تسليم نسبت به حضرت حق قرار بگيرد منور بنور بهاء حق و پوشيده به كسوت برگزيدگان شود . يعنى به مزد ركوع و اطاعت و تسليمش از آثار الهيه كه عبارت از ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و ساير حقايق دينيه و كماليه باشد بهره مند خواهد شد ، و به دريائى از معارف و واقعيات خواهد رسيد و دل و جان و قلب و عقلش مركز تجلى انوار جانان خواهد گرديد .

به قول الهى آن عاشق وارسته و آن مقيم كوى عشق :

عاشقيم و رنديم و مى پرستيم *** سر خوشيم و مست از مى الستيم

1 ـ سوره بقره (2) : 247 .

2 ـ سوره آل عمران (3) : 42 .

غير عشق يارى به كعبه دل *** هر چه بود بت بود و بت شكستيم
جز كمند گيسوى آن پرى رخ *** شكر ايزد از هر كمند جستيم
دل زهر چه جز عشق حق بريديم *** ديده از رخ غير يار بستيم
غير عشق بازى زهر گناهى *** توبه كرده وز هر جريمه رستيم
در رخ نكويان وفا نديديم *** وز همه بجز يار خود گسستيم
سالكان راه حجاز وصليم *** سوى كعبه احرام عشق بستيم
كس چه داند از نيك و بد الهى *** چيستيم ازوئيم هر چه هستيم
وَالْرُّكُوعُ أوَّلٌ وَالسُّجُودُ ثان فَمَنْ أتى بِالاْوّلِ صَلُحَ لِلثّاني .

صادق (عليه السلام) مى فرمايد : ركوع حقيقت اول و سجود حقيقت دوم است كسى كه منزل اول را با شرايط لازمش طى كرد ، صلاحيت براى ورود به منزل دوم را دارد . آرى عبادت حق چه در باطن چه در ظاهر همانند نردبان است ، كه با طى پله اول مى توان به پله دوم رسيد ، و معلوم است كه بدون طى مرحله اول رسيدن به مرحله دوم ممكن نيست .

كسى كه مى خواهد به نتايج و محصولات عالى عبادت برسد بايد ترتيب در منازل را رعايت كند ورنه به هيچ نتيجه و سودى نخواهد رسيد .

مثلاً وضو يا غسل يا تيمم مقدمه براى ورود به عبادت است ، كسى كه منزل طهارت را طى كند صلاحيت ورود به منزل عبادت دارد ، ولى كسى كه از طهارت غفلت كرده اگر هزاران ركعت نماز بخواند ، يا بدون غسل هزاران روز وارد روز ماه رمضان شود ، يا بدون طهارت وارد طواف گردد ، بدون شك به منزل با عظمت نماز ، و روزه و حج وارد نشده ، و زحمت بى نتيجه و كوشش بى ثمر متحمل شده است . كسى كه شرايط تكبيرة الاحرام را رعايت نكرده به مملكت سوره حمد نرسيده ، و آنكه حقايق اين سوره را متحقق نگشته به سوره نرسيده ،

و هر كس هماهنگ با سوره نشد به ركوع وارد نگشته ، و آنكه ركوع به حقيقت نكرده گرچه به سجده رود به سجده نرفته .

همه مراحل و منازل و مسائل از همين قبيل است ، مثلاً كسى كه دنيا را مقدمه آخرت يا مرزعه عالم قيامت قرار نداده به آثار و نتائج و محصول عالى قيامت كه رضايت حق و ملاقات با عباد شايسته خدا ، و بهشت الهى و جنت و كوثر و رضوان است نمى رسد .

منغمر در دنيا و آنكه دنيا برايش قبله و هدف بوده ، به وقت مرگ حالتى جز حالت ماديت ندارد ، و در برزخ چشمى جز چشم دنيابين براى او نيست ، و بخاطر نداشتن وسائل مادى در عالم برزخ ، در غربت و تنهائى و تاريكى به سر مى برد ، و در قيامت بخاطر نداشتن وسائل زندگى مطابق آنجا ، جز حسرت و اندوه و پريشانى و اضطراب و شقاوت و در پايان جز عذاب جهنم حاصلى نخواهد داشت :

در ترجمه « الذريعه الى مكارم الشريعه » راغب اصفهانى مى خوانيم :

انسان از جهتى در دنيا مانند كشاورز است ، عمل وى كشت او ، دنيا كشتزار او ، هنگام مرد وقت درو كردن و عالم آخرت خرمنگاه او خواهد بود .

او جز آنچه كاشته است درو نخواهد كرد ، و جز آنچه درو كرده است پيمانه نخواهد نمود .

چنانكه در خرمنگاه پيمانه ، ترازو ، امنا ، حافظان ، گواهان ، و دفتر وجود دارد ، همچنان در آخرت امثال آنها وجود نخواهد داشت ، چنانكه خداى تعالى مى فرمايد :

) وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ((1) .

ما در روز قيامت ترازوى عدالت مى گذاريم ، به هيچ كس چيزى ستم نمى شود ، و اگر كسى به اندازه سنگينى دانه خردلى عملى داشته باشد آن را حاضر مى كنيم و كافى است كه ما حساب كننده خواهيم بود .

و مى فرمايد :

) وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَاماً كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ((2) .

و البته نگهبانها بر مراقبت احوال و اعمال شما مأمورند ، كه آنان نويسندگان اعمال شما و فرشتگان مقربند ، شما هر چه انجام دهيد آنان همه را مى دانند .

و مى فرمايد :

) وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ((3) .

و نامه اعمال شما در پيشگاه حق نهاده شود ، و انبياء و شهداء بر گواهى احضار شوند ، و ميان خلق به حق حكم كنند و ابداً بر كسى ستم نخواهد شد .

چنانچه در خرمنگاه دانه و كاه از هم جدا مى شود ، در آخرت نيز اعمال حسنه و گناهان از هم جدا خواهد شد ، در اين زمينه خداى متعال مى فرمايد :

) لِيَـمِيزَ اللهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْض فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ((4) .

تا خداوند قادر بد و خوب را از يكديگر جدا سازد و خبيث را پاره اى بر بالاى

1 ـ سوره انبياء (21) : 47 .

2 ـ سوره انفطار (83) : 10 ـ 12 .

3 ـ سوره زمر (39) : 69 .

4 ـ سوره انفال (8) : 37 .

پاره اى گذارد ، پس تمام را انباشته و سپس در جهنم قرار دهد ، آرى آنان زيان كارانند .

در باره كار و كوشش كافران بدبخت كه هم و غمى جز دنيا ندارند ، و ابداً به آخرت توجه نداشته و براى آنجا كارى نكردند مى فرمايد :

) مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَاد اشْتَدَّتْ بِهِ الِّريحُ فِي يَوْم عَاصِف لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْء ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ ((1) .

داستان اعمال كسانى كه كافر شدند ، به خاكستر مى ماند ، كه در روز تندباد به فنا رود ، اين بيچارگان از كوشش و زحمت خود هيچ فايده اى و سودى نبرند ، اين همان ضلالت بعيد و دورى از راه نجات است .

و نيز مى فرمايد :

) وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَل فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً ((2) .

ما بسوى آنچه بجا آورده اند خواهيم آمد و آن را مانند ذرات پراكنده اى قرار خواهيم داد .

كسى كه براى عالم آخرت عمل كند در كيل و وزن او بركت داده خواهد شد ، و عمل او توشه آخرتش واقع خواهد گرديد چنانچه خداوند متعال مى فرمايد :

) وَمَنْ أَرَادَ الاْخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً ((3) .

كسى كه آخرت را بخواهد و براى آن سى و كوشش شايسته اى كند ، از سعى آنان قدردانى خواهد شد .

1 ـ سوره ابراهيم (14) : 18 .

2 ـ سوره فرقان (25) : 23 .

3 ـ سوره اسرا (17) : 19 .

ولى كسى كه فقط براى دنيا عمل كند ، سعى او ضايع و عملش باطل خواهد بود ، چنانچه خداى تعالى مى فرمايد :

) مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ * أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الاْخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ((1) .

كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند ، ما كارهاى آنان را تمام به آنان خواهيم داد ، و در دنيا نسبت به آنان كسر نخواهيم گذاشت ، ولى در آخرت براى آنان جز آتش نخواهد بود ، آنچه در دنيا كرده اند نابود و آنچه را مى كنند باطل خواهد شد .

مثال كارهاى انسان براى دنياى صرف و ماديگرى محض مانند درخت « خلاف » يا « خرزهره » و « هندوانه ابوجهل » است كه در فصل بهار سبز و خرم ديده مى شوند ولى هنگام چيدن آن سودى عايد نمى كند ، و به وقت خرمن بهره بردارى ندارد .

كارهائى كه در دنيا انجام مى گيرد ولى براى خدا و بعنوان مقدمه آخرت مانند درخت خرما و انگور است كه در فصل زمستان منظره اى ندارد ولى موقع چيدن زاد و توشه فراوان مى دهد ، و ذخيره كافى از آن پس انداز خواهد ماند .

خداوند مهربان در قرآن مجيد به اين دو حقيقت اشاره فرموده است :

) أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِين بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَة خَبِيثَة كَشَجَرَة خَبِيثَة اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَْرْضِ

1 ـ سوره هود (11) : 15 ـ 16 .

مَالَهَا مِن قَرَار ((1) .

اى رسول ما نديدى كه خداوند چگونه كلمه پاكيزه و روح پاك و عمل صحيح را به درخت پاكيزه اى مثل زده ، كلمه پاكيزه مانند درخت پاكيزه اى است كه ريشه آن ثابت و شاخه اش به بالا رفته است و همه وقت ميوه خود را به اذن پروردگار مى دهد ، خدا مثالها براى مردم مى زند ، شايد آنان بياد خداوند بيفتند .

و كلمه ناپاك مانند درختى پليد است كه از زمين روئيده و ثبات و قرار ندارد .

چون ظاهر دنيا و آرايش و زينت آن در صورتى كه مقدمه آخرت قرار نگيرند ، زيبا و با رونق ولى باطنش خبيث و تلخ و ضرر زننده است ، خداوند متعال از مغرور شدن به آن نهى فرموده است .

) وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ((2) .

هرگز چشم آرزو به متاع ناچيزى كه به قومى بدبخت و جاهل و كافر براى امتحان داده ايم مينداز ، رزق خداى تو بسيار بهتر و پاينده تر است .

در هر صورت ، نمازگزار وقتى وارد سجده مى شود ، كه از منزل ركوع گذشته باشد و گذشتن از منزل ركوع وقتى ميسر است كه به قول حضرت صادق (عليه السلام)نمازگزار ركوع به حقيقت كرده باشد .

ركوع مقام خضوع و محل خشوع قلب است ، در اين مقام نسبت به محبوب نهايت تواضع مطلوب است ، و بنده در آن حال مستغرق بحر حياء از حضرت علام الغيوب است ، كه چون در قيام به مقام خطاب به اياك نعبد بود ، و مشاهده

1 ـ سوره ابراهيم (14) : 24 ـ 26 .

2 ـ سوره طه (20) : 131 .

عظمت حضرت معبود جلت عظمته نمود ، آنگاه مرحله عجز و نقص و ذلت و قصور و خست و دنائت و معصيت و فتور موفور خود پيمود ، لاجرم بى اختيار با روى شرمسارى سر خجلت بزير آورد و اعتراف به تقصير كند و متذكر روايتى شود كه در حال بقره وارد شده كه چون بنى اسرائيل گوساله پرستيدند ، و عجل را به الوهيت برگزيدند ، ديگر بقره از شرم نياسود ، و سر از خجلت بالا ننمود و پيوسته سر شرمسارى بزير دارد ، و چشم به عالم علوى برنيارد .

پس اين آدم كه به اكل شجره منهيه مبغوض نظر پادشاه هستى و رانده درگاه اله است ، و سراپا تقصير و اسير گناه است و خود بر خودگواه است كه گوساله نفس اماره پرستيده و در مراتع غفلت و معالف(1) خسارت چريده ، و خنزير شهرت و كلب عقور غضب بر ملك عقل برگزيده و پيوسته در مأمن بى شرمى آرميده و از مضمار شيران مصاف عبوديت گوسالهوار رميده ! ! با اين حساب چرا سر شرمسارى به حالت ركوع به زير نيندازد ، و در خجالت از آقاى خود قرار نگيرد ، و با تمام وجود در برابر آن بى نياز محسن فرياد نزند :

سُبْحانَ رَبِّيَ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ .
من چه در پاى تو ريزم كه سزاى تو بود *** سر نه چيزيست كه شايسته پاى تو بود
خرم آن روى كه در روى تو باشد همه عمر *** وين نباشد مگر آن وقت كه راى تو بود
ذره اى در همه اجزاى من مسكين نيست *** كه نه آن ذره معلق به هواى تو بود

1 ـ علفزارها .

تا ترا جاى شد اى سرو روان در دل من *** هيچ كس مى نپسندم كه به جاى تو بود
به وفاى تو كه گر خشت زنند از گل من *** همچنان در دل من مهر و وفاى تو بود
غايت آن است كه سر در سر كار تو رويم *** مرگ ما باك نباشد چون بقاى تو بود
من پروانه صفت پيش تو اى شمع چو گل *** گر بسوزم گنه من نه خطاى تو بود
عجب است آنكه ترا ديد و حديث تو شنيد *** كه همه عمر نه مشتاق لقاى تو بود
خوش بود ناله دل سوختگان از سر درد *** خاصه دردى كه به اميد دواى تو بود
ملك دنيا همه با همت سعدى هيچ است *** پادشاهيش همين بس كه گداى تو بود
فَارْكَعْ رُكُوعَ خاشِع للهِِ بِقَلْبِهِ مُتَذَلِّل وَجِل تَحْتَ سُلْطانِهِ خافِض لَهُ بِجَوارِحِهِ خَفْضَ خائِف حَزين عَلى ما فاتَهُ الرّاكِعينَ .

امام صادق (عليه السلام) در دنباله روايت مى فرمايد :

ركوع كن اما ركوعى كه خشوع قلب و بيم و ترس بسيار از مقام حضرت رب العزه همراه آن باشد ، مانند بيم و ترسى كه به مجرمى در زير شمشير سلطان دست دهد ، و تمام اعضا و جوارحت را با خضوع و فروتنى همراه كن ، و آنها را از حركت هاى لغو باز دار ، تا در حقيقت شغلى بجز ركوع براى تو نباشد و از فوائد ركوع محروم نگردى .

با صاف نگاه داشتن خود ركوعت را كامل كن و بدان كه تو آن همت ندارى تا به خدمت او قيام كنى مگر با يارى او ، و از صميم دل از وسوسه ها و حيله ها و نيرنگ هاى شيطان فرار كن ، كه خداوند درجه بندگانش را به هر اندازه كه براى او تواضع كنند بالا مى برد ، و به هر مقدار كه عظمت خداوند بر عمق جانشان ريشه دواند ، آنان را بر اصول تواضع و خضوع رهبرى فرمايد ، از جملات عالى روايت اشارات و لطايفى استفاده مى شود :

اول : آنكه ركوع عبارت است از خشوع و اظهار ذلت و اقرار بر اينكه در قيام به خدمت حق تعالى ، حق خدمت را بجاى نياورده ، پس با اين هيئت پناهنده به خدا مى شود ، و به از دست دادن فوائدى كه خداوند به فضل خود بر ركوع كنندگان عنايت فرمايد اظهار تحسر كند .

دوم : آنكه مستحب است در ركوع پشت خود را مستوى نگه دارد و اين استوا ، اشاره به آن است كه هر چند در قيام به خدمت تقصير نموده ، ولى با خضوع و ذلت و بدون اعوجاج و انحراف در اينكه به احدى بجز خداى تعالى اظهار نياز كند و يا آنكه دلش بجائى و به چيزى بجز خدا بستگى داشته باشد به پيشگاه حضرت او آمده .

و نيز مستحب است علاوه بر استوارى ظهر ، تجنيح نيز بنمايد ، يعنى آرنج ها را همچون بال مرغ باز كند ، و به نشانى نفى هر قدرت و نفى اتكال و اتكاء به هر نيروئى بازوها را كه در جسم مظهر قدرت است از جسم خود جدا نگاه دارد .

سوم : انحناى ركوعى رمز انحطاط از مرتبه اى است كه بود و آن مرتبه را در حال قيام براى خود انگاشته بود ، و در صف قيوميت با قيوم حقيقى ولو در اسم مشاركت كرده بود ، با اظهار خضوع و ذلت و خلوص اعتقاد ، بر اينكه اين قيام تنها براى خدمت بارى تعالى است و در عين حال به جز با حول و قوه الهى امكان پذير نيست .

چهارم : آنكه انحناى ركوعى رمز آن است كه عابد متأله به صميم قلب از وسوسه هاى شيطانى فرار كند ، زيرا ممكن است در حال قيام نوعى از استقلال و مشاركت و مدخليت در امور براى خود در دلش خطور كند ، كه همگى از وساوس نفس و شيطان پليد است ، و چون از اين وسوسه ها فرار كرده و با خضوع و ذلت به درگاه خداوند پناه برد ، خداى عزوجل او را در تحت صفات خود قرار مى دهد و به مقدار ذلتش مقام او را بالا مى برد كه :

مَنْ تَواضَعَ للهِِ رَفَعَهُ اللهُ .

از على (عليه السلام) سئوال شد ، گردن كشيدن در ركوع چه معنى دارد ؟ فرمود تأويلش آن است كه نمازگزار به زبان حال مى گويد :

خدايا من به تو ايمان آورده ام هر چند در اين راه گردنم با شمشير زده شود .

انسان با توجه به اين حقايق مى فهمد ، كه با اين همه حقارت و ذلت و كوچكى اش ، چگونه مورد لطف و احسان حضرت حق شده ، و چگونه عنايت حضرت او دستش را گرفته و چگونه محبت او اجازه داده كه عبد براى اظهار تواضع و ذلت به پيشگاهش براى عبادت قيام كند ؟ !

سحر هاتفى آمد از كوى دوست *** مرا گفت كاى عاشق روى دوست
توئى مرغ لاهوت عرش آشيان *** توئى بلبل باغ مينوى دوست
نشين بر سر سرو باغ بهشت *** به ياد قد سرو دلجوى دوست
توئى يوسف مصر از اين چه برآى *** بزن چنگ در تار گيسوى دوست
دو چشم از تماشاى عالم بپوش *** گشاديده بر روى نيكوى دوست
نه جغدى به ويرانه منزل مكن *** قفس بشكن و بال زن سوى دوست
چو از دام تن بر پرد مرغ جان *** زند بال بر طرف مشكوى دوست
چو من گر خطاكار و زشتى مترس *** كه لطف است و عفو و كرم خوى دوست
الهى مشو غافل از كار خويش *** كه جان سازى آئينه روى دوست
يُحْكى أنَّ الرَّبيعَ بْنِ خُثَيم كانَ يَسْهَرُ بِاللَّيلِ الْفَجْرِ في رُكُوع واحِد فَإذا أصْبَحَ زْفُرُ وَقالَ : آه سَبَقَ الْمُخْلِصُونَ وَقُطِعَ بِنا .

نقل شده كه ربيع بن خثيم كه يكى از عباد و زهاد ثمانيه است ، شب را به يك ركوع به روز مى آورد ، و با وجود اين فرياد مى زند و ناله مى كرد و مى گفت دريغ كه مخلصان كار خود را پيش بردند ، و من هنوز در اول جاده مانده ام .

آراء علما و دانشمندان در باره ربيع مختلف است ، گروهى او را شيعه واقعى و مخلص و از موثقين شمرده اند مانند مولا سلطان حسين واعظ استرآبادى كه معاصر با شيخ بهائى بوده .

او در كتاب فارسى خود موسوم به تحفة المؤمنين مى گويد : او از اصحاب امام حسن (عليه السلام) است ، و چون خبر شهادت آن حضرت به او رسيد چندان گريست كه چشمانش معيوب شد ، يكى به او گفت چرا علاج چشمان خود نكنى گفت من مشغول از ايشانم ، آن شخص گفت دعا كن تا بينا شود ربيع گفت اهم از اين مطلب هست كه در آن باب دعا كنم و گفته اند ربيع بن خثيم سخن كم مى گفت و به هر فضولى در محاورات دنيا متكلم نمى شد ، هر چه مى فرمود همه موعظه بود و نصيحت و چون خبر شهادت شاه شهيدان يعنى حسين (عليه السلام) را شنيد سه مرتبه از دل پاك آه دردناك كشيد و بى خود افتاد و كسى ديگر تا آخر عمر او را سخنگو و خنده روى نديد و الحق جاى آن بوده(1) .

و اين همه در وقتى بوده ، كه در ارض طوس زندگى مى كرده ، و مردم را به

1 ـ سفينة البحار : 1/506 .

مسائل الهيه آشنا مى كرده است .

راوى بزرگوار ، محدث خبير ، زاهد كم نظير مرحوم حاج شيخ عباس قمى در صفحه 732 سفينة البحار حديث بسيار مفصلى در باب علائم شيعه و اهل تقوا نقل مى كند ، و از آن روايت استفاده مى كند كه ربيع مردى موثق و شيعه و قابل اطمينان است ، چنانچه در جمله مختصرى در صفحه 506 همان كتاب به اين معنا اشاره مى كند .

از متأخرين از علما و دانشمندان و فقها ، مرحوم آيت الله حاج سيد هبة الدين شهرستانى صاحب كتابهاى بسيار مهم علمى از جمله كتاب با عظمت الهية والاسلام ، استدلالاتى ذكر مى كند ، كه صحت ايمان و عمل و تشيع و وثاقت ربيع را ثابت مى نمايد ، و سخن مخالفين از علما را رد مى نمايد ، من مقاله آن مرد بزرگ را به صورت تابلويى كنار قبر ربيع در مشهد مقدس ديده و همه آن را به دقت خوانده ام ، تنها چيزى كه علت شده بعضى از علما روى توجه از وى برگردانند جمله اى است كه نصر بن مزاحم در كتاب صفين نقل مى كند : كه ربيع نسبت به حقانيت جنگ اميرالمؤمنين در واقعه صفين شك داشت ، و از حضرت در خواست كرد كه او را به جنگ با كفار در مرزها بفرستد ! !

در هر صورت جنبه مثبت قضيه و بخصوص توجه بسيارى از علماى بزرگ شيعه از بار منفى قضيه سنگين تر است ، و مى توان به وثاقت و ايمان و درستى ربيع مطمئن شد .

اما اينكه نام او در ضمن چند روايت حضرت صادق در كتاب مصباح الشريعه آمده ، دو احتمال نسبت به آن مى توان داد .

يكى آنكه بر اساس موثق بودن ربيع حضرت نام او و گوشه اى از اعمالش را ذكر كرده اند ، تا پند و درسى براى ديگران باشد و اين مسئله در روايات نسبت به بسيارى از اصحاب ائمه زياد است كه ائمه براى هدايت مردم از ايمان و اعمال اصحاب خود ياد مى كردند .

و احتمال ديگر آنكه مؤلف بزرگوار مصباح الشريعه به عنوان روشن تر شدن مطلب روايت و اينكه اولياء خدا چگونه بوده اند از او نام برده ، و در حقيقت جمله اى را به عنوان جمله اى در پرانتز ذكر كرده است و اين احتمال به عقيده من از احتمال اول مناسب تر است والعلم عندالله .

وَاسْتَوْفِ رُكُوعَكَ بِاسْتِواءِ ظَهْرِكَ وَانْحَطَّ عَنْ هِمَّتِكَ في الْقِيامِ بِخِدْمَتِهِ إلاّ بِعَوْنِهِ ، وَفَرِّ بِالْقِلْبِ مِنْ وَساوِسِ الشَّيْطانِ وَخَدائِعِهِ وَمَكايِدِهِ فَإنَّ اللهَ تَعالى يَرْفَعُ عِبادَهُ بِقَدْرِ تَواضُعِهِمْ لَهُ وَيَهْديهِمْ إلى اُصُولِ التَّواضُعِ وَالْخُضُوعِ وَالْخُشُوعِ بِقَدْرِ إطِّلاعَ عَظَمَتِهِ عَلى سَرائِرِهِمْ .

در پايان اين روايت بسيار مهم ، حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد : پشت خود را به وقت ركوع به حالت استوا و مساوى بودن سطح پشت با يكديگر قرار بده ، چنانچه اگر قطره آبى بر آن گذارند به هيچ طرف ميل نكند ، و به خاطر گذران كه اين ركوع را به مدد و يارى حضرت او انجام مى دهى نه به قوت و قدرت خود .

و با يارى گرفتن از حضرت حق وسوسه و فريب و خدعه شيطان را از دل پاك كن چرا كه مراتب بندگان نزد حق تعالى به قدر تواضع و فروتنى آنان است ، هر كه را عجز و انكار بيشتر قدرش نزد محبوب افزون تر است ، و تواضع و خشوع دل محصول پاكى آن از وساوس ابليسى است ، چون عبد اين واقعيات را لحاظ كند به اندازه معرفتش به عظمت حضرت حق به اصول تواضع و خضوع و خشوع راهنمائى مى شود ، و عظمت حق هم در حد امكان مكلف تجلى نمى كند ، مگر اينكه عبد به عجايب و اسرار و غرائب مصنوعات حضرت او پى ببرد .

باب شانزدهم در آداب سجود

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

ما خَسِرَ وَاللهِ مَن أتى بِحَقيقَةِ السُّجُودِ وَلَوْ كانَ في الْعُمْرِ مَرَّةً واحِدَةً .

وَما أفْلَحَ مَنْ خَلا بِرَبِّهِ في مِثْلِ ذلِكَ الْحالِ شَبيها بِمُخادِع لِنَفْسِهِ غافِل لاه عَمّا أعَدَّ اللهُ لِلسّاجِدينَ مِنَ الْبِشْرِ الْعاجِلِ وَراحَةِ الاْجِلِ .

وَلا بَعُدَ عَنِ اللهِ أبَداً مَنْ أحْسَنَ تَقَرُّبَهُ في السُّجُودِ وَلا قَرُبَ إلَيْهِ أبَداً مَنْ أساءَ أدَبَهُ وَضَيَّعَ حُرْمَتَهُ وَيَتَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِسِواه .

فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَواضِع للهِِ ذَليل عَلِمَ أنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُراب يَطَأَهض الْخَلْقُ وَأنَّهُ اتَّخَذَكَ مِنْ نُطْفَة يَسْتَقْذِرُها كُلِّ أحَد وَكُوِّنَ وَلَمْ يَكُنْ .

وَقَدْ جَعَلَ اللهُ مَعْنَى السُّجُودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إلَيْهِ بِالْقَلْبِ وَالسِّرِّ وَالرُّوحِ فَمَنْ قَرُبَ مِنْهُ بَعُدَ مِنْ غَيْرِهِ .

ألا تَرى في الظّاهِرِ أنَّهُ لا يَسْتَوي حالُ السُّجُودِ إلاّ بِالتَّواري عَنْ جَميعِ الاْشْياءِ وَالاْحتِجابِ عَنْ كُلِّ ما تَراهُ الْعُيُونُ كَذلِكَ أرادَ اللهُ الاْمْرَ الْباطِنِ .

فَمَنْ كانَ ظَنُّهُ مُتَعَلِّقاً في صَلاتِهِ بِشَىْء دُونَ اللهِ فَهُوَ قَريبٌ مِنَ ذلِكَ الشَّىْءِ بَعيدٌ عَنْ حَقيقَةِ ما أرادَ اللهُ مِنْ صَلاتِهِ قالَ اللهُ تَعالى : ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى : لا أطَّلِعُ عَلى قَلْبِ عَبْد فَاعْلَمَ فيهِ حُبَّ الإخْلاصِ لِطاعَتي لِوَجْهي وَابْتِغاءِ مَرْضاتي إلاّ تَوَلَّيْتُ تَقْويمَهُ وَسِياسَتَهُ .

وَمَنِ اشْتَغَلَ في صَلاتِهِ بِغَيْري فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَهْزِئينَ بِنَفْسِهِ مَكْتُوبٌ إسْمُهُ في ديوانِ الْخاسِرينَ .

قال الصّادِقُ (عليه السلام) :ما خَسِرَ وَاللهِ مَن أتى بِحَقيقَةِ السُّجُودِ وَلَوْ كانَ في الْعُمْرِ مَرَّةً واحِدَةً .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

والله قسم كسى كه حق سجود را به جاى آورد ، و سجده حقيقى كند ، به هيچ عنوان زيان متوجه او نشده ، گرچه در تمام مدت عمر چنين سجودى را يكبار به جاى آورد ! !

داستان سجده در معارف پرقيمت الهى داستان شگفت انگيز و عظيمى است .

در ميان تمام عبادات ، چيزى همانند سجده مورد توجه حضرت حق قرار نگرفته ، و هيچ برنامه اى در پيشگاه حضرت الهى به اندازه سجده واقعى كه با حضور قلب انجاام شود ، ثواب و اجر و مزد و منفعت ندارد .

سجده با شرايط ، سجده با خضوع و خشوع ، سجده با حال ، سجده با حقيقت ، سجده اى كه همه هستى انسان آن را همراهى كند ، نشانگر كمال تواضع و بندگى عبد نسبت به حضرت دوست ، و علامت فناى ذات و صفات و افعال عبد ، در نور خداوند متعال مى باشد .

سجده اظهار عبوديت و بندگى ، و عشق و محبت ، و تذلل و ذلت به پيشگاه مقدس حضرت اوست .

عبد به هنگامى كه سر به سجده مى گذارد ، مى خواهد بگويد نه براى جهان و نه براى خود به هيچ عنوان ، هيچ گونه استقلالى قائل نيستيم ، و جز تو را

نمى بينم و جز تو را نمى خواهم ، و جز تو را نمى گويم .

در اين ره گر به ترك خود بگويى *** يقين گردد تو را كو تو ، تو اوئى
سر موئى زتو تا با تو باقيست *** درين ره در نگنجى گرچه موئى
كم خود گير تا جمله تو باشى *** روان شو سوى دريا زانكه جوئى
چو با دريا گرفتى آشنائى *** مجرد شو زسر بر كش دو توئى
درين دريا گليمت شسته گردد *** اگر يكبار دست از خود بشوئى
زبهر آبرو يك رويه كن كار *** كه آنجا آبرو ريزد دو روئى
چو با توست آنچه مى جوئى بهر جا *** به هرزه گرد عالم چند پوئى
نخستين گم كنند آنگاه جويند *** تو چون چيزى نكردى گم چه جوئى
تو را تا در درون صد خار خارست *** ازين بستان گلى هرگز نبوئى
پس درهم چو جادوئى كه پيوست *** ميان در بسته بهر رفت و روئى
تو را رنگى ندادند از خم عشق *** از آن در آرزوى رنگ و بوئى
درين ميدان همى خور زخم چون تو *** فتاده در خم چوگان چو گوئى
نيابى از خم چوگان رهائى *** عراقى تا به ترك خود نگوئى

در زمينه مسئله با اهميت سجود ، لازم است جوانب مسئله را در درجه اول ا ز قرآن مجيد ، سپس از ديدگاه روايات موردبررسى قرار داد ، تا در خور فهم و ظرفيت ما ضعيفان ارزش و منفعت مسئله روشن گردد ، قبل از بررسى برنامه از طريق معارف الهى لازم است به معناى معنوى و جامع سجود كه شكل بدنى آن جزئى از آن است اشاره رود .

معناى معنوى سجود

اهل لغت ، و بخصوص مفسرين بزرگ قرآن مجيد ، و همچنين حديث شناسان معروفى مانند علامه بزرگ و محدث كم نظير مرحوم مجلسى

براى لغت سجده و سجود معناى جامعى بيان فرموده اند ، و آن عبارت است از :

نهايت خضوع و تذلل و انقياد ، در پيشگاه مقدس حضرت رب الارباب ، چه اينكه با اراده و اختيار صورت گيرد ، يا با قهر و جبر و اضطرار .

اما جمادات عالم در هر كجاى خلقت و آفرينش كه وجود دارند ، از آنجا كه بى اراده محضند در انقياد و خضوع كامل نسبت به مولاى خود و مقررات عالى او قرار دارند .

آنان بنا بر اراده حضرت حق تا هستند در سجود و انقياد و تسبيح نسبت به معبودند ، و با زبان حال و كيفيت زيست و شكل حيات و موضع و موقف و منافع وجودى خويش در خانه خلقت ، اظهار ذلت و امكان افتقار دارند ، و اما حيوانات كه به خاطر حيات حسى به درجه اى يا درجاتى از جمادات برتر و بالاترند ، همانند جمادات ، ولى با معنا و مفهوم وسيعترى در برابر حضرت حق ، با تمام وجود خود در حال سجود يعنى ذلت و افتقار و عجز و پيروى از دستورات حضرت او هستند .

اما صاحبان عقل و اراده ، چون انسان از جهت مبانى آفرينش خويش و اصول خلقت و امورى كه در حيات و در وجودشان از كف اراده آنان بيرون است ، يعنى امور تكوينيه مثل ولادت ، مرگ ، ضربان قلب ، گردش خون ، و ساير واقعيات وجودى در سجده محضند .

و اما از جهت ارادى و جنبه تكليفى بر دو دسته اند :

دسته اى از آنان ملائكه هستند كه تمام آنان معصوم از خطا و با سراپاى وجود خود و همه شئون و جوانب حياتشان در سجده محضند ، يعنى در برابر مولاى خود ، در كمال خضوع و تذلل و ذلت و افتقارند ، و هرگز از فرمانهاى حضرت او به هيچ عنوان سرپيچى و عصيان ندارند .

و اما دسته ديگر مردمند ، كه آنان نيز بر دو طايفه هستند ، گروهى از آنان مطيع

حضرت حق ، و پيرو فرامين و دستورات و حلال و حرام آن جناب اند ، اينان را بندگان مؤمن و صادق ، محسن ، مطيع و به قول قرآن ساجدان مى گويند .

و گروه ديگر مردمى هستند كه از خضوع و تذلل و انقياد نسبت به حضرت حق در سرپيچى هستند ، و با كمال بدبختى پيرو هواى نفس و شهوات حيوانى اند كه در مسائل آينده بطور مشروح از ديدگاه قرآن نسبت به هر دو طايفه مباحثى خواهد آمد .

بنابراين سجود يعنى نهايت خضوع و تواضع و فروتنى ، و فرمانبردارى از تمام دستورات حق ، كه بوسيله كتب آسمانى و انبياء گرام الهى و امامان معصوم و فقهاى بزرگ اعلام شده ، و سجده در نماز جزئى كوچك از اين معنا و مفهوم وسيع است .

در مباحث آينده سجده به همين معنا و مفهوم گسترده مورد توجه است ، اميد است خداوند مهربان ، با لطف و عنايت و رأفت و محبتش به همه ما توفيق رسيدن به چنين سجودى را عنايت فرمايد . تا ما هم هماهنگ با تمام اجزاء آفرينش به سوى او حركت خويش را ادامه دهيم .

قرآن مجيد مسئله با عظمت سجود را در چند مرحله متذكر شده است :

1 ـ سجود موجودات .

2 ـ سجود اهل طاعت و عبادت .

3 ـ تكبر ابليس از سجود و عاقبت شوم او .

4 ـ تكبر انسانهاى بى معرفت از سجود به حق و عاقبت آنها .

5 ـ نهى از سجود به غير خدا .

بخواست حضرت حق ، تا آنجا كه توفيق او رفيق راه باشد . و مانعى در اين مسير دقيق و راه لطيف ايجاد نگردد به بررسى هر چهار قسمت به همان معنائى كه ذكر شد پرداخته مى شود .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation