بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 5, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد5
     10 - عرفان اسلامي جلد5
     11 - عرفان اسلامي جلد 5
     12 - عرفان اسلامي جد5
     13 - عرفان اسلامي جلد5
     14 - عرفان اسلامي جلد 5
     15 - عرفان اسلامي جلد5
     16 - عرفان اسلامي جلد5
     2 - عرفان اسلامي جلد 5
     3 - عرفان اسلامي جلد 5
     4 - عرفان اسلامي جلد 5
     5 - عرفان اسلامي جلد 5
     6 - عرفان اسلامي جلد5
     7 - عرفان اسلامي جلد 5
     8 - عرفان اسلامي جلد 5
     9 - عرفان اسلامي جلد 5
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 

باب چهاردهم

در آداب قرائت قرآن

قال الصّادِقُ (عليه السلام) :مَنْ قَرَءَ الْقُرانَ وَلَمْ يَخْضَعْ للهِ وَلَمْ يَرِقَّ قَلْبُهُ وَلَمْ يُنْشِئْى حُزْنا وَوَجَلاً في سِرِّهِ فَقَدِ اسْتَهانَ بِعَظِمِ شَأْنِ اللهِ وَخَسِرَ خُسْراناً مُبيناً .فَقارِى الْقُرْآنِ يَحْتاجُ إلى ثَلاثَةَ اَشْياء قَلْب وَبَدَن فارِغ وَمَوْضِعِ خال فَإذا خَشَعَ للهِِ قَلْبُهُ فَرَّ مِنْهُ الشَّيْطانُ الرَّجيمُ قالَ اللهُ تَعالى فَإذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ .وَإذا تَفَرَّغَ نَفْسُهُ مِنَ الاْسْبابِ تَجَرَّدَ قَلْبُهُ لِلْقَراءَةِ فَلا يَعْتَرِضُهُ عارِضٌ فَيَحْرِمَهُ بَرَكَةَ نُورِ الْقُرْانِ وَفَوائِدَهُ .وَإذا اتَّخَذَ مَجْلِسا خالِيا وَاعْتَزَلَ الْخَلْقَ بَعْدَ أنْ أتى بِالخَصْلَتَيْنِ خُضُوعِ الْقَلْبِ وَفَراغِ الْبَدَنِ إسْتَأنَسَ رُوحُهُ وَسِرُّهُ بِاللهِ عَزَّوَجَلَّ وَوَجَدَ حَلاوَةَ مُخاطَباتِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عِبادَهُ الصّالِحينَ وَعَلِمَ لُطْفَهُ بِهِمْ وَمَقامَ اخْتِصاصِهِ لَهُمْ بِفُنُونِ كَراماتِهِ وَبَدائِعِ إشاراتِهِ .فَإذا شَرِبَ مِنْ هذَا الْمَشْرَبِ حينَئِذ لا يَخْتارُ عَلى ذلِكَ الْحالِ حالاً وَلا عَلى ذلِكَ الْوَقْتِ وَقْتا بَلْ يُؤثِرُهُ عَلى طاعَة وَعِبادَة لاِنَّ فيهِ الْمُناجاةَ مَعَ الرَّبِّ بِلا واسِطَة .فَانْظُرْ كَيْفَ تَقْرَءُ كِتابَ رَبِّكَ وَمَنْشُورَ وِلايَتِكَ وَكَيْفَ تُجيبُ أو امِرَهُ وَنَواهيِهِ ، وَكَيْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ فَإنَّهُ كِتابٌ عَزيزٌ لا يَأتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيم حَميد .فَرَتِّلْهُ تَرْتيلاً وَقِفْ عِنْدَ وَعْدِهِ وَوَعيدِهِ وَتَفَكَّرْ في أمْثالِهِ وَمَواعِظِهِ ، وَاحْذَرْ مِنْ اِقامَتِكَ حُرُفَهُ في إضاعَةِ حُدُودِهِ .

قال الصّادِقُ (عليه السلام) :مَنْ قَرَءَ الْقُرانَ وَلَمْ يَخْضَعْ للهِ وَلَمْ يَرِقَّ قَلْبُهُ وَلَمْ يُنْشِئْى حُزْنا وَوَجَلاً في سِرِّهِ فَقَدِ اسْتَهانَ بِعَظِمِ شَأْنِ اللهِ وَخَسِرَ خُسْراناً مُبيناً .

راوى پر مايه و عارف كتاب با عظمت مصباح الشريعه پس از باب سيزدهم كه در آداب افتتاح و شروع نماز است . به تناسب مسئله پر اهميت قرائت حمد در نماز كه از سوره هاى با عظمت قرآن بلكه فاتحه و ام الكتاب است ، اين روايت پر مغز و حديث پر معنا و ملكوتى را به عنوان آداب قرائت قرآن ، از امام به حق ناطق حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه صلوات الله الملك العلام نقل مى كند .

بخواست حضرت حق و با توفيق جناب او ، و با يارى و مدد حضرتش در اين روايت بسيار مهم عرفانى سير كرده ، و به تماشاى مفاهيم گسترده اين كلمات نورانى با چشم لطف حضرت دوست برخاسته ، باشد كه به عظمت قرآن و دورنمائى از اين درياى بى كران نائل گشته ، سپس به قدر طاقت به ترجمه سوره مباركه حمد ، جهت درك آنچه در شبانه روز به نحو واجب مى گوئيم و مى خوانيم اقدام خواهد شد .

در جملات نورانى اول روايت به چند موضوع بسيار مهم اشارت رفته كه شرح آن را در ضمن فصولى در معرفى قرآن كريم مى خوانيد .

1 ـ قرائت قرآن .

2 ـ خضوع عبد در برابر حق .

3 ـ رقت قلب .

4 ـ لزوم مسئله حزن و ترس در هنگام قرائت .

5 ـ حرمت سبك انگاشتن عظمت حق .

6 ـ حرمت سبك انگاشتن عظمت حق .

در پيشگاه قرآن :

مسئله نزول قرآن ، امين وحى ، روز بعثت ، اعجاز قرآن ، شماره حروف ، شماره كلمات ، شماره جملات ، تعداد آيات ، حزب و جزء ، شماره سور ، زبر و بينات ، مطلق و مقيد ، خاص و عام ، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه و . . . از مسائل بسيار مهمى است ، كه جا دارد نسبته به هر يك بحث مفصل و گسترده اى مطرح گردد ، ولى از آنجا كه اين نوشته مباحث عالى عرفان اسلامى و اخلاق الهى و روش انبياء و اولياء را دنبال مى كند ، از عهده اش خارج و خوانندگان و محققان مى توانند به كتب مفصلى كه در اين زمينه نگاشته شده مراجعه كنند .

قرآن :

كلام جاويد حق ، و معجزه ابدى رسالت پيامبر ، و نور الهى ، و كتاب با عظمت خداوندى است .

قرآن :

ريسمان محكم الهى ، منشور حيات طيبه ، خير دنيا و آخرت و سعادت آور جهت انسان در اين جهان و آن جهان است .

قرآن :

رمز حقايق ، به حقيقت ناطق ، و گفتار صادق ، و محبوب قلب عاشق ، و براى

ايجاد سلامت دنيا و آخرت براى همه انسانها لائق است .

قرآن :

كليد خوشبختى ، پيش گير از بدبختى ، صفاى باطن ، آرايش ظاهر ، اميد اميدوار ، و مركز اسرار الهى است .

قرآن :

چراغ هدايت ، شاهد نبوت ، ضامن رسالت ، عين دلالت ، كمال آدميت ، و رهنماى تمام انسانها به سوى خير و سعادت است .

قرآن :

شفاى دردها ، صفاى باطن ، عشق عاشق ، عرش معنوى ، و كرسى علم الهى است .

قرآن :

ميزان شناخت حق از باطل ، بيانگر حقايق ، پند و عبرت براى اهل دل ، و معلم جاهل است .

قرآن :

نويد وصل ، وعده دهنده به بهشت ، مبشر نيكان و منذر بدان و تيره بختان ، و ترساننده بدكاران ، و تكيه گاه نيكوكاران است .

قرآن :

راه حق ، صراط مستقيم ، دشمن فاسق ، خسارت فاجر ، غنيمت اهل حال ، و مايه دلدادگان ، و سرمايه نيك بختان است .

قرآن :

بزرگترين نعمت خداوندى ، و شيرين ترين ميوه درخت هستى ، و يارى

دهنده مردان خدا ، و نجات دهنده انسان از تمام بدبختى هاست .

قرآن :

آئينه صفات و اسماء حق ، راه خد به سوى بهشت ، مانع انسان از افتادن در عذاب ، و سرچشمه آب حيات ، و ثمره عشق حق به عبد است .

قرآن :

كتاب حدود ، برنامه قصاص ، منبع اوامر و نواهى ، صفحه امثال و حكم ، بازگو كننده سرگذشت نيكان ، و بيانگر حالات ستمگران براى عبرت گرفتن آيندگان و  حاضران است .

قرآن :

وجه خدا ، تمثل انبياء و امامان ، و برنامه زندگى ، و مايه پايندگى ، و روح ملكوت ، و جان جبروت ، و روشنى بخش عالم ناسوت است .

اى ساقى جان برخيز پر كن قدح ما را *** پر باده وحدت كن اين جام مصفا را
ايام بهار آمد شد عهد خزان كهنه *** بنگر چو بهشت عدن خوش ساحت دنيا را
اى مغبچگان نو بر كهنه مياويزيد *** شد تازه دم بلبل زد نغمه شيوا را
تا چند زو نديدا وز پشت سخنرانى *** قرآن قلم بطلان زد پشت اوستا را
انديشه انسانى چون راه تكامل يافت *** رونق نبود زين پس پندار و فسونها را
قرآن كه بهمين گوهر از قلزم توحيد است *** روشن كند از نورش يكتائى يكتا را
اين در يتيم آمد چون در صف صرافان *** بشكست بهاى آن مقدار گهرها را
چون دولت قرآنى پا زد به سر پا زند *** از شرك مصفا كرد اين صفحه غبرا را
ذرات جهان رقصان در پرتو يك نورند *** شرى به جهان نبود تا زوج بود تا را
نورى زفراز قدس گر جان تو دريابد *** آتش بزند نورش اهريمن ادنا را
انجيل و اوستا چون ذرات نظام شمس *** خورشيد بود قرآن نبود خبر اعما را
زين خوان حقيقت ما چون نقد خرد چيديم *** كى گوش دهيم از دل افسانه آبا را
صد شكر كه ايزدمان بنواخت به فضل خويش *** تا رهبر ما فرمود احمد شه بطحا را
بر عالميان نازيم از پيروى قرآن *** كز ساحت دين برديم ما سبقت اعلا را
گر راه خدا خواهى زين راه حقيقت رو *** از دست مهل جانا اين عروه وثقا را
با نفس مشو همره كاين غول فريبنده *** بسيار نكو داند رسم و ره اغوا را
در روشنى خورشيد از شمع مدد جستن *** جز راه سفه نبود مر عاقل دانا را
قدسى چو تو مى دانى كين ره ره ايمان است *** بر بند لب از گفتار كين نكته بس ايما را

قرآن :

نجات دهنده انسان از ضلالت و گمراهى ، و شرك و فسق  ، و عصيان و طغيان ، و فجور و شرور ، و رهبر آدميان به سوى حضرت حق و زمينه ساز ورود انسان به بهشت الهى است .

قرآن :

سخن حق با انسان ، از بين برنده تاريكى و ظلمت جان ، علاج وسوسه دل ، و سرور جان ، و مبين واقعيات ، و گشاينده گره مشكلات و نصرت دهنده انسان در برابر تمام آلام و حوادث است .

قرآن :

برطرف كننده ملالت ، پديد آرنده جلالت ، بخشنده كمال ، و سازنده رشد و محكمتين دستگيره نجات براى تمام افراد بشر ، و فرزندان حضرت آدم است .

قرآن :

علم حق ، بازگوكننده مسائل روح ، معراج عقل ، شكوفاكننده فكر ، صفا دهنده جان ، آواى دوست ، نداى ملكوت ، و پوشاننده لباس خلافت به انسان است .

قرآن :

مايه حيات ، سرمايه نجات ، راهگشاى راهروان راه الهى ، مدرس تقوا ، معلم وفا ، و ناظم امور حيات انسانهاست .

كلياتى از مسائل قرآن :

شناخت حقايقى كه در قرآن مجيد آمده ، بر عهده پيامبر و ائمه بزرگور است ، و تا آنجا كه ظرفيت انسان تا قيامت اجازه مى داده در توضيح حقايق اين كتاب از آن بزرگواران مسائلى در كتب معتبره ، حديث و تفسير نقل شده ، و آن عزيزان بر اساس بسيارى از آيات قرآن از مردم عالم دعوت به تفكر در اصول و معارف قرآن كرده اند .

انسان با تمام علومى كه دارد ، وقتى در برابر قرآن مجيد مى ايستد ، بطور جدى خود را در برابر دريائى بى ساحل و بحرى بى كران ، كه آن را بدايت و نهايت معلوم نيست مى بيند ! !

در بازگو كردن مسائلى كه در قرآن شريف مطرح است ، كسى را توانائى نيست ، زيرا كثرت مسائل به اندازه اى است كه شمارش آن ، و توضيح و تفسيرش عمر دهر را لازم دارد .

من با همه حقارت و كوچكى ام مى خواستم به شمار مسائل و برنامه هائى كه در قرآن مجيد آمده برخيزم و آن را به طور فهرستوار در اين نوشتار بياورم ، ولى به اين نتيجه رسيدم كه اين برنامه بايد به صورت مستقل صورت گيرد و تحت عنوان برنامه موضوعى بررسى گردد .

در اين زمينه شما را به تحقيق بسيار بسيار مختصر ولى پر مغزى كه عارف بزرگ قرن حضرت خمينى در آداب الصلاتش دارد راهنمائى كرده و از شما مى خواهم كه در مقاله آن جناب در اين زمينه دقت كافى مبذول داريد .

خداى تبارك وتعالى بواسطه سعه رحمت بر بندگان ، اين كتاب شريف را از مقام قرب در قدس خود نازل فرموده ، و به حسب تناسب عوالم تنزل داده ، تا به اين مقام ظلمانى و سجن طبيعت رسيده و به كسوه الفاظ و صورت حروف

درآمده .

قرآن براى استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا ، و رهائى مغلولين در زنجيرهاى آمال و امانى ، و رساندن آنها از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت ، و از مجاورت شيطان به موافقت ملكوتيين بلكه به وصول به مقام قرب و حصول به مرتبه لقاء الله كه اعظم مقاصد و مطالب اهل لقا الله است آمده .

از اين جهت اين كتاب ، كتاب دعوى به حق و سعادت است و بيان كيفيت وصول بدين مقام مى باشد .

مندرجات آن اجمالاً آن چيزى است كه در اين سير و سلوك الهى مدخليت دارد و يا اعانت مى كند سالك و مسافر الى الله را ، و بطور كلى يكى از مقاصد مهمه آن دعوت به معرفة الله و بيان معارف الهيه است ، از شئون ذاتيه و اسمائيه و صفاتيه و افعاليه و از همه بيشتر در اين مقصود ، توحيد ذات و اسماء و افعال است كه بعضى از آن به صراحت و بعضى به اشارت مستقصى مذكور است .

و بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهى بطورى اين معارف از معرفت ذات تا معرفت افعال مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراك مى كند ! !

چنانچه آيات شريفه توحيد و خصوصاً توحيد افعال را علماء ظاهر و محدثين و فقها رضوان الله عليهم طورى بيان و تفسير مى كنند كه به كلى مخالف و مباين است با آنچه اهل معرفت و علماء باطن تفسير مى نمايند ، و نويسنده هر دو را در محل خود درست مى داند ، زيرا كه قرآن شفاى دردهاى درونى است و هر مريض را بطورى علاج مى كند .

چنانچه كريمه :

( هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ )(1) .

و كريمه :

( اللهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ )(2) .

و كريمه :

( هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَفِي الاَْرْضِ إِلهٌ )(3) .

و كريمه :

( هُوَ مَعَكُمْ )(4) .

و كريمه :

( فَأَيْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ )(5) .

الى غير ذلك در توحيد ذات و آيات كريمه آخر سوره حشر و غير آنها در توحيد صفات و كريمه :

( وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهَ رَمَى )(6) .

و كريمه :

( اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمِينَ )(7) .

ـ1 ـ سوره حديد (57) : 3 .

2 ـ سوره نور (24) : 35 .

3 ـ سوره زخرف (43) : 84 .

4 ـ سوره حديد (57) : 4 .

5 ـ سوره بقره (2) : 115 .

6 ـ سوره انفال (8) : 17 .

7 ـ سوره فاتحه (1) : 2 .

و كريمه :

( يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ )(1) .

در توحيد افعال ، كه بعضى به وجه دقيق و بعضى به وجه ادق عرفانى دلالت دارد براى هر يك از طبقات علماء ظاهر و باطن و براى هر يك شفاى امراض است .

و در عين حال كه بعضى آيات شريفه مثل آيات سوره توحيد و آيات اول سوره حديد به حسب حديث شريف كافى براى متعمقان از آخر الزمان وارد شده ، اهل ظاهر را نيز از آن بهره كافى است و اين از معجزات اين كتاب شريف و از جامعيت آن است ! !

و ديگر از مقاصد و مطالب آن دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت است .

و بالجمله كيفيت سير و سلوك الى الله و اين مطلب شريف به دو شعبه مهم منقسم است : يكى تقوا به جميع مراتب آنكه مندرج است در آن تقواى از غير حق و اعراض مطلق از ماسوى الله .

و ديگر ايمان به تمام مراتب و شئون كه در آن مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدس ، و اين از مقاصد مهمه اين كتاب شريف است كه اكثر مطالب آن بلاواسطه يا مع الواسطه به اين مقصد شريف رجوع كند .

و ديگر از مطالب اين صحيفه الهيه قصص انبياء و اولياء و حكماء است و كيفيت تربيت حضرت حق نسبت به آنان و تربيت آنان خلق خدا را ، كه در اين قصص فوائد بى شمار و تعليمات بسيار است و در آنها بقدرى معارف الهيه

ـ1 ـ سوره حشر (59) : 24 .

و تعليمات و تربيت هاى ربوبيه مذكور و مرموز است كه عقل را متحير كند .

در همين قصه خلق آدم (عليه السلام) و امر به سجود ملائكه و تعليمات اسماء و قضاياى ابليس كه در كتاب خدا مكرر ذكر شده به قدرى تعليم و تربيت و معارف و معالم است براى كسى كه :

( لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ )(1) .

كه انسان را حيران كند .

و اينكه قصص قرآنيه مثل قصه آدم و موسى و ابراهيم و ديگر انبياء مكرر ذكر شده براى همين نكته است كه اين كتاب ، كتاب قصه و تاريخ نيست بلكه كتاب سير و سلوك الى الله و كتاب توحيد و معارف و مواعظ و حكم است ، و در اين امور تكرار مطلوب است تا در نفوس قاسيه تأثيرى كند و قلوب از آن موعظت گيرد .

بالجمله ذكر قصص انبياء و كيفيت سير و سلوك آنها و چگونگى تربيت آنان از بندگان خدا و حكم و مواعظ و مجادلات حسنه آنها ، از بزرگترين ابواب معارف و حكم و بالاترين درهاى سعادت و تعاليم است كه حق تعالى جل مجده به روى بندگان خود مفتوح فرموده .

و چنانچه ارباب معرفت و اصحاب سلوك و رياضت را از آنها حظى وافر و بهره اى كافى است ، كسانى ديگر را نيز نصيبى وافى و قسمتى بى پايان است .

چنانچه از كريمه شريفه :

( فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً )(2) .

مثلاً اهل معرفت كيفيت سلوك و سير معنوى حضرت ابراهيم (عليه السلام) را ادراك

ـ1 ـ سوره ق (50) : 37 .

2 ـ سوره انعام (6) : 76 .

مى كنند ، و راه سلوك الى الله و سير الى جنابه را تعليم مى نمايند و حقيقت سير انفس و سلوك معنوى را از منتهاى ظلمت طبيعت كه بن جن عليه الليل در آن مسلك تعبير شده تا القات مطلق انيت و انانيت و ترك خودى و خودپرستى و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس كه در اين مسلك اشارت به آن است :

( وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوَاتِ . . . )(1) .

از آن دريابند .

و ديگر از مطالب اين صحيفه نورانيه ، بيان احوال كفار و جاحدين و مخالفان با حق و حقيقت و معاندين با انبياء و اولياء و بيان كيفيت عواقب امور آنها و چگونگى بوار و هلاك آنها ، چون قضاياى فرعون و قارون و نمرود و شداد و اصحاب فيل و ديگر از كفره و فجره است ، كه در هر يك از آنها موعظت ها و حكم و بلكه معارفى است براى اهلش .

و ديگر از مطالب اين كتاب با عظمت قضاياى غزوات رسول خداست ، كه در آنها نيز مطالب شريفه مذكور است ، كه يكى از آنها كيفيت مجاهدات اصحاب رسول خدا است ، براى بيدار كردن مسلمين از خواب غفلت و برانگيختن آنها است براى مجاهدت فى سبيل الله و تنفيذ كلمه حق و اماته باطل .

يكى ديگر از مطالب قرآن شريف بيان قوانين ظاهر شريعت و آداب و سنن الهيه است ، كه در اين كتاب نورانى كليات و مهمات آن ذكر شده و عمده در اين قسمت دعوى به اصول مطالب و ضوابط آن است ، مثل باب صلاة و زكوة و خمس و حج و صوم و جهاد و نكاح و ارث و قصاص و حدود و تجارت و امثال آن ، و چون اين قسم كه علم ظاهر شريعت است عالم المنفعه و براى جميع

ـ1 ـ سوره انعام (6) : 79 .

طبقات از حيث تعمير دنيا و آخرت مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار ظرفيت خود استفادت كنند از اين جهت در كتاب دعوت به آن بسيار است ، و در احاديث و اخبار نيز خصوصيات و تفاصيل آنها به حد وافر است و تصانيف علماء شريعت در اين قسمت بيشتر و بالاتر از ساير قسمت ها است .

و يكى ديگر از مطالب قرآن شريف احوال و معاد و براهين بر اثبات آن و كيفيت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن و تفاصيل جنت و نار و تعذيب و تنعيم است .

در اين قسمت حالات اهل سعادت و درجات آنها از اهل معرفت و مقربين و از اهل رياضت و سالكين و از اهل عبادت و ناسكين و همينطور حالات و درجات اهل شقاوت از كفار و محجوبين و منافقين و اهل معصيت و فاسقين مذكور است .

ولى آنچه به حال عموم بيشتر فايده داشته باشد ، بيشتر مذكور و با صراحت لهجه است ، و آنچه براى يك طبقه خاصه مفيد است به طريق رمز و اشاره مذكور است مثل :

( رِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ )(1) .

و آيات لقاء الله براى آن دسته و مثل :

( كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذ لَمَـحْجُوبُونَ )(2) .

براى دسته ديگر ، و در اين قسم يعنى در قسم تفصيل معاد و رجوع الى الله معارفى بى شمار و اسرارى بس دشوار مذكور است ، كه اطلاع بر كيفيت آنها جز به سلوك برهانى يا نور عرفانى نتوان پيدا كرد .

ـ1 ـ سوره توبه (9) : 72 .

2 ـ سوره مطففين (83) : 15 .

قرآن با روشن ترين و واضح ترين طرزى وجود خداى يگانه را در سوره هاى 2 ـ 3 ـ 4 ـ 5 ـ 6 ـ 17 ـ 18 ـ 34 ـ 39 ـ 40 ـ 42 ـ 59 ـ 112 ـ تعليم مى دهد .

خداوند آفريننده همه اشياء است سوره هاى 16 ـ 17 ـ نيكو و رحيم است سوره هاى 3 ـ 6 ـ 10 ـ 40 ـ و حتى كسانى را كه نسبت به او سپاسگزار نيستند حفظ و حمايت مى كند سوره هاى 3 ـ 9 ـ 64 ـ و از كسانى كه به او تعرض مى كنند در صورتى كه توبه كنند عفو مى كند سوره هاى 25 ـ 110 ـ حاكم و قاضى روز قيامت است سوره هاى 2 ـ 14 ـ 16 ـ 17 ـ 18 ـ 22 ـ و به هر كس مطابق عملش پاداش مى دهد سوره هاى 2 ـ 3 ـ 4 ـ 10 ـ 28 ـ يعنى به خوبان و به آنان كه در راه او جهاد مى كنند و مى ميرند سعادت ابد عنايت مى شود ، و شرح اين سعادت و نعمت ها به صورتى داده شده كه هر كسى از روى اراده و تحقيق تصديق مى كند سوره هاى 4 ـ 7 ـ 13 ـ 15 ـ 18 ـ 32 ـ 35 و مضامينى كه در باره بدكاران و اشرار و مجازاتى كه در جهنم مخوف و مهيب به آنها داده خواهد شد در سوره هاى 27 ـ 38 ـ 45 ـ 52 ـ 55 ـ 56 ـ 76 ـ 88 آمده است .

قرآن مجيد هر نوع فسق و فجور و افراط در آن سوره هاى 4 و 17 و رباخوارى سوره 2 و حرص و غرور سوره هاى 4 و 17 و 18 ، افتراء و تهمت سوره 104 و طمعورزى سوره هاى 4 ـ 33 نفاق سوره 4 و 63 ، شهوت در جمع آورى اشياء از بين رفتنى سوره هاى 100 و 102 را تقبيح و در مقابل انفاق سوره هاى 2 ـ 3 ـ 30 ـ 50 ـ 70 ـ 90 ، محبت به نوع سوره هاى 4 ـ 17 ـ 29 ـ 46 ـ سپاسگزارى از خدا اكثر سوره ها ، وفاى به عهد سوره هاى 5 ـ 16 ، صفا و خلوص ، سوره هاى 5 ـ 6 ، محبت به ايتام و دستگيرى از آنان در موارد متعدد ، تقوا و عفت در همه امور سوره هاى 24 و 25 ، آزادى بردگان سوره هاى 13 ـ 90 ، صبر در صد و سه مورد ، تسليم و رضا در موارد متعدده ، عفو از ديگران سوره هاى 3 ـ 16 ـ 24 ـ 43 ،

و كليه كارهاى نيك را اكيداً به مرد و زن دستور مى دهد(1) .

قرآن ريسمان محكم الهى براى صعود به اوج كمال است

قرآن مجيد از موجوديت و حقيقت خود تعبير به ريسمان مى كند ، ريسمانى كه از مبدء عالى عالم تا كناره اين چاه طبيعت كشيده شده ، تا انسان ، اين موجودى كه آراسته به هر نوع استعداد و قوه است ، با دست زدن به آن قوا و استعدادهاى ذاتى و حقيقى اش رشد كرده و همراه اين طناب الهى به لقاء حضرت حق برسد .

چنانچه انسان در برابر قرآن ميجد بى تفاوت بماند ، با سر و با تمام موجوديت و هويتش به قعر چاه طبيعت سرنگون شده و تمام ارزش هاى خود را از دست خواهد داد و از هر هستى او چيزى جز خطى از حيوانيت و پستى نخواهد ماند .

( وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً )(2) .

جلال الدين مولوى در اين زمينه مضمون جالبى دارد :

زان كه از قرآن بسى گمره شدند *** زان رسن قومى درون چه شدند
مر رسن را نيست جرمى اى عنود *** چون ترا سوداى سر بالا نبود

شارح مثنوى در اين زمينه مى فرمايد :

يكى از عالى ترين مضامين انسانى ، فردى ، و اجتماعى ، روانى و اخلاقى و اقتصادى و سياسى و طبيعى ، همين مضمون است كه جلال الدين در دو بيت مورد تحليل گوشزد كرده است .

ـ1 ـ محمد و قرآن : /106 .

2 ـ سوره اسرا (17) : 82 .

آنچه را كه در دو بيت فوق مطرح مى كند ، مى توان به عنوان يك اصل كلى در تمام شئون بشرى تلقى نمود .

به توضيح اينكه انسان در هر موقعيتى هم كه قرار بگيرد ، پيرامون او را پديده ها و قوانين و وسائل فراوانى احاطه كرده است .

آن پديده ها و قوانين و وسائل بخودى خود ، در راه تعيين سرنوشتى كه انسان با دست خود بايد بسازد ، آمادگى فعاليت خود را اعلام كرده اند ، بدون اينكه اين اعلام موجب اجبار انسانى بوده باشد .

مثلاً نور يكى از آن پديده ها و وسائل است كه تمام جايگاه هاى حيات ما را روشن ساخته است ، در عين حال ما را به هيچ يك از هدف هاى حياتى كه بايد آن را به دست بياوريم مجبور نمى سازد .

پديده نور تاكنون هيچ قماربازى را مجبور نساخته است كه در روشنائيش بنشيند و قماربازى كند ، چنانكه هيچ پارسائى را مجبور نساخته است كه در روشنائيش بنشيند و به عبادت خداوندى پردازد .

آب ، آن ماده حياتى كره خاكى به وجود و جريان خود ادامه مى دهد ، بدون اينكه كسى را مجبور كند شخص ديگرى را در استخر آب بيندازد و او را غرق كند ، يا جهاز هاضمه و دستگاه مربوط بدن را به آشاميدن خود مجبور بسازد و نه تنها او را از مرگ نجات بدهد ، بلكه سلولها و اعصاب مغزى را آماده انديشه و رؤيا و تخيل و تداعى معانى و خودآگاهى نمايد .

آرى ماده آب هيچگونه مأمور اجرائى بالاى سر استعمال كنندگان آب نگماشته است .

اين انسان است كه حيات خود را مى خواهد ، و آن آب را با انواع گوناگون مورد بهره بردارى قرار مى دهد .

اين مسئله مورد ترديد نيست ، آنچه كه جاى تأسف است ، اين است كه اين

انسان روى چه عواملى به جاى داشتن سوداى سر به بالا ، همواره ميل به سر به پائين مى كند .

افسوس بر آن انسانهائى كه با بودن نبوت و امامت و بخصوص حبل الله متينى چون قرآن ، در اين قفس خاكى خود را حبس كرده و چون درب اين قفس باز شود جائى جز جهنم براى آنان نخواهد بود .

نه پاى آنكه از كره خاك بگذرم *** نه دست آنكه پرده افلاك بردرم
بى آب و دانه در قفسى تنگ مانده ام *** پرها زنم چو زين قفس تنگ برپرم
از بسكه همچو نقطه موهوم شد دلم *** سرگشته تر زدايره بى پا و بى سرم
تا روح و نفس هر دو بهم باز مانده اند *** گاهى فرشته طبعم و گه ديو پيكرم
بر ملك كاينات سليمان وقتمى *** گر ديو نفس يك نفس استى مسخرم
يا رب بسى فضول بگفتم زراه رسم *** استغفرالله از همه گردان مطهرم
بى بحر رحمت تو مرا موت احمرست *** سيرم بكن كه تشنه آن بحر اخضرم
زين هفت حلقه فلكم بگذران كه من *** چون مهره فتاده درين تنگ شش درم
روزى كه خاك گور شوم رحمتى كن *** سختم مگير زان كه من آن صيد لاغرم
روزى كه سر زخاك برآرم به بوى غيب *** رسوا مكن ميانه غوغاى محشرم
گر رد كنى مرا و اگر در پذيريم *** خاك سگان كوى توام بلكه كمترم
تا هست عمر ، چون سگ اصحاب كهف تو *** سر بر دو دست بر در كويت مجاورم
بر خاك درگه تو شفاعت گرى كند *** از خون ديده گر سر يك موى شد ترم
فريادرس مرا كه تو دانى كه عاجزم *** و آزاد كن مرا كه تو دانى كه مضطرم
آزادم از گنه كن و از بندگيت نه *** كز بندگيت خواجگى آيد ميسرم
عطار بر در تو چو خاكى است منتظر *** يا رب درم مبند كه من خاك آن درم

قرآن را براى رشد و تكامل و رسيدن به عالى ترين مقام الهى نفس و هستى خود بخواهيد ، آن را فرا گرفته و براى رفع عيوب درون و برون خود عمل كرده و از خويشتن به وسيله قرآن مجيد انسان نمونه اى بسازيد .

قرآن را براى تخدير خود از ملامت ها و خستگى ها و از اينكه آن را شفيعى جهت پول يافتن و شفاى امراض بدنى و بركت خانه و مغازه قرار دهيد سخت بپرهيزيد ، كه دين براى جبران ملالت جسمى و علاج ترس از حوادث مادى نيامده ، جلال الدين در ضمن آثارش به اينان كه برداشت غلظ از قرآن دارند حملهور شده و مى گويد :

خويشتن مشغول كردن از ملال *** باشدش قصد از كلام ذوالجلال
كاتش وسواس را و غصه را *** زان سخن بنشاند و سازد دوا

شارح مثنوى در ذيل اين ابيات مى فرمايد :

يكى از پرده هاى ضخيمى كه به روى دين و منابع و شئون آن افتاده و مردم را از اين حقيقت حيات بخش محروم ساخته است همين نكته است كه جلال الدين متذكر مى شود .

مى گويند : قرآن و بطور كلى دين ساخته آلام و ناگواريهايى است كه دامنگير افراد انسانى است .

خشونت و تلخى رويدادهاى زندگانى دائماً انسانها را در اندوه و وسوسه و اضطراب و ترس غوطهور مى سازد ، وقتى كه بشر در مقابل اين خشونت و تلخى ها به ناتوانى خود پى مى برد ، به وسائل گوناگونى پناه مى برد ، مانند عوامل تخدير مادى از افيون گرفته تا موسيقى و از آراستن و پيراستن موضوعات به عنوان زيبا دوستى گرفته تا هنرهاى گوناگون و بالاخره عامل دين را براى خود وسيله اى قرار مى دهد و از واقعيات فرار مى كند .

اين داورى « ظالمانه و خائنانه » به هيچوجه با واقعيت تطبيق نمى كند ، زيرا نخست اين مسئله را بايد در نظر بگيريم كه فرق زيادى وجود دارد ميان علت اصلى يك جريان ، و فايده اى كه مى توان از آن بهره بردارى نمود .

شما در باغچه خانه خود گل زيباى گران قيمتى را مى كاريد ، و گربه اى كه گرماى تابستان ناراحتش كرده از بالاى ديوار سايه آن گل زيبا را مى بيند و پائين مى آيد و در سايه شاخه و برگ گل پهن مى شود و ساعتى آسايش مى كند ، آيا صحيح است كه بگوئيم :

هدف شما و علت اصلى آن كه شما پولى خرج كرده و روزها و شايد ماهها زحمت كشيده گل زيبائى را پرورده ايد ، همان آسايش گربه در سايه آن است ؟ !

لباسهائى را كه پوشيده ايد براى حفظ بدن از ناملايمات جوى است فرض

كنيم كه سيل خروشانى در معرض ورود به خانه شماست ، و شما چيزى نداريد يا آنچه داريد براى جلوگيرى سيل از ورود به خانه كفايت نمى كند ، مجبور مى شويد كه لباسهاى خود و خانواده تان را به جاى گونى ريگ در جلوگيرى از سيل مورد بهره بردارى قرار بدهيد .

اين دو مثال اگر چه صد در صد با مسئله ما تطبيق نمى شود ، ولى براى توضيح علت اصلى يك شىء و فائده عارضى آن مناسب به نظر مى رسد ، اين حماقت كه قرآن و ساير شعائر دينى و به جاى آوردن دستوراتش علت اصلى دين تلقى شود سابقه ديرينه اى دارد و در خود قرآن در چند آيه مورد توبيخ قرار گرفته است ، مانند آن آيه كه مى گويد :

وقتى كه ضررى به انسان متوجه شود به خدا مى گرايد و دست به دعا بلند مى كند .

لذا جمال الدين در ابيات مورد تحليل مى گويد : اگر تو قرآن را براى رفع ملالت خاطر مى خوانى چه تفاوتى با كليله و شاهنامه خواندن ارد ؟

قرآن را براى خدا فرا گيريد و براى خدا عمل كنيد ، تا به نقطه اى كه براى شما معلوم كرده اند و آن مقام خلافت از حق است برسيد ، قرآن را براى كسب سعادت دنيا و آخرت بخوانيد و عمل كنيد ، قرآن را براى رفع دردهاى عقلى و روحى تلاوت كنيد ، قرآن را براى خدا بخواهيد ، و براى خدا فرا گيريد و براى خدا به اجرا بگذاريد .

با قرآن آشنا شويد و به قرآن آگاه شويد ، و به آيات خدا آراسته گرديد تا به مقام والاى ملكوتى و الهى برسيد .

تا هستيد خود را به قرآن عرضه كنيد .

قرآن همانطور كه خودش مى فرمايد : كتاب هدايت ، كتاب شفا ، كتاب زمينه ساز رشد و كمال و مبين تمام مسائل مثبت و منفى است .

غرض از نزول قرآن آراسته شدن انسان به مقام شامخ انسانيت و رسيدن او به مقام لقاء و وصال است .

قرآن براى بيدارى قلب و توجه دادن انسان به واقعيات و متصل نمودن آدمى به ملكوت سماوات و ارض آمده .

بر ما لازم است بطور مستمر در ضمن قرائت قرآن با توجه به مفاهيم عالى آيات خود را بر كتاب الهى عرضه كرده و در مقام تطبيق خود با آيات الهيه برآئيم ، تا اگر آنچه قرآن مى خواهد در ما باشد به حفظ آن بكوشيم و آنچه نمى خواهد اگر در ما هست به علاج آن اقدام نمائيم .

عارف بزرگ حضرت امام خمينى در اين زمينه مى فرمايد :

يكى از آداب مهمه قرائت قرآن كه انسان را به نتائج بسيار و استفادات بى شمار نائل كند تطبيق است و آن چنان است كه در هر آيه از آيات شريفه كه تفكر مى كند ، مفاد آن را با حال خود منطبق كند و نقصان خود را بواسطه آن مرتفع نمايد و امراض خود را به آن شفا دهد .

مثلاً در قصه شريفه حضرت آدم ببيند سبب مطرود شدن شيطان از بارگاه قدس با آن همه سجده ها و عبادتهاى طولانى چه بوده ، خود را از آن تطهير كند ، زيرا مقام قرب الهى جاى پاكان است ، با اوصاف و اخلاق شيطانى قدم در آن بارگاه نتوان گذاشت .

از آيات شريفه استفاده مى شود كه مبدء سجده ننمودن ابليس خودبينى و عجب بوده كه كوس :

( أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَار وَخَلَقْتَهُ مِن طِين )(1) .

زد و اين خودبينى اسباب خودخواهى و خودفروشى كه استكبار است شد ،

ـ1 ـ سوره اعراف (7) : 12 .

و نتيجه استكبار خودرأيى و استقلال و سرپيچى از فرمان دوست گشت ، و به اين خاطر او را مطروف درگاه نمودند .

آه بر عده اى از ما كه از اول عمر شيطان را ملعون و مطرود خوانديم و خود به اوصاف خبيثه او متصف هستيم ، و در فكر آن نشديم كه آنچه سبب مطروديت درگاه قدس است در هر حال از خود دور كنيم ، شيطان خصوصيتى ندارد ، آنچه او را از درگاه قرب دور كرد ، اگر در ما باشد ما را هم نگذارد به آن پيشگاه پاك راه يابيم ، بترسيم از اينكه لعن هائى كه به ابليس مى كنيم خود در آن شريك باشيم !

و نيز تفكر كنيم در همين قصه شريفه و سبب مزيت آدم و برترى او از ملائكة الله ، ببينيم چه بوده ، كه خود نيز به قدر طاقت به آن آراسته گرديم ، مى بينيم تعليم اسماء سبب برترى او گشت و مرتبه عاليه تعليم اسماء تحقق به مقام اسماء الله است چنانچه مرتبه عاليه از احصاء اسماء كه در روايت شريفه است :

إنَّ للهِِ تِسْعٌ وَتِسْعينَ أسْماءٌ مَنْ أحْصاها دَخَلَ الْجَنَّةَ .

تحقّق به حقيقت آنها است كه انسان را به جنت اسمائى نايل مى كند ، انسان با ارتياضات قلبيه مى تواند مظهر اسماء الله و آيات كبراى الهيه شود و وجود او وجود ربانى و متصرف در مملكت او دست جمال و جلال الهى باشد ، و در حديث قريب به اين معنى است كه :

همانا روح مؤمن اتصالش به خداى تعالى شديدتر است از اتصال شعاع خورشيد به خورشيد .

در هر صورت كسى كه بخواهد از قرآن شريف حظ وافر و بهره كافى بردارد بايد هر يك از آيات شريفه را با حال خود تطبيق كند ، تا استفاده كامله كند مثلاً در آيه شريفه سوره انفال آمده :

( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ )(1) .

شخص سالك بايد اين اوصاف ثلاثه را ببيند با او منطبق است يا نه ؟ آيا وقتى ياد خدا به ميان مى آيد قلبش فرو مى ريزد و ترسناك مى شود ؟ و وقتى آيات شريفه الهيه بر او خوانده مى شود نور ايمان در قلبش افزايش پيدا مى كند ، و اعتمادش بر خداست ؟

يا در هر يك از مراتب راجل و از هر يك از اين خواص محروم است ؟ اگر بخواهد بفهمد كه از حق ترسناك است و قلبش ازترس او فرو مى ريزد به اعمال خود نظر كند ، انسان ترسناك در محضر كبريائى جسارت به مقام مقدسش نكند و در حضور حضرت حق هتك حرمات الهيه ننمايد ، اگر با آيات الهيه ايمان قوى شود نور ايمان به مملكت ظاهرش نيز سرايت كند .

ممكن نيست قلب نورانى باشد و زبان و كلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانى نباشد ، بشر نورانى آن است كه تمام قواى ملكيه و ملكوتيه اش نوربخش باشد و علاوه بر آنكه خود او را هدايت به سعادت و طريق مستقيم كند به ديگران نيز نورافشانى نموده ، آنها را به راه راست هدايت كند .

چنانچه اگر كسى به خداى تعالى توكل و اعتماد داشته باشد قطع طمع از دست ديگران كند ، و بار احتياج خود را به درگاه غنى مطلق افكند ، و ديگران را كه چون خود او فقيرند مشكل گشا نداند ، پس وظيفه سالك الى الله آن است كه خود را به قرآن شريف عرضه بدارد .

چنانچه ميزان در تشخيص صحت و عدم صحت و اعتبار ولا اعتبار حديث و روايت آن است كه آن را به كتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن است باطل و زخرف شمارند ، ميزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت آن

ـ1 ـ سوره انفال (8) : 2 .

است كه در ميزان كتاب الله درست و مستقيم درآيد .

و چنانچه خلق رسول خدا قرآن بود ، امت هم بايد خلق خود را با قرآن موافق كند تا با خلق ولى كامل نيز مطابق گردد ، و اخلاقى كه مخالف با كتاب خداست زخرف و باطل است ، و همچنين جميع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را بايد با كتاب خدا تطبيق كند تا به حقيقت قرآن متحقق گردد و قرآن مجيد صورت باطنى او شود .

كسى كو هر چه ديد از چشم جان ديد *** هزاران عرش در مويى عيان ديد
عدد از عقل خواست اما دل پاك *** عدد گرديد در گفت و زيان ديد
چو اين آن است و آن اينست جاويد *** چرا پس عقل احول اين و آن ديد
چو دريا عقل دايم قطره بيند *** به چشم او نشايد جاودان ديد
كسى كو بر احد حكم عدد كرد *** مجال بى نشانى را نشان ديد
به جان بين هر چه مى بينى كه توحيد *** كسى كو محو شد از جسم و جان ديد
چو دو عالم زيك جوهر برآمد *** در اندك جوهرى بسيار كان ديد
ازل را و ابد را نقطه اى يافت *** همه كون و مكان و لامكان ديد
يقين مى دان كه جسم و جان چنانست *** كه ذره ، بر زمين هفت آسمان ديد
ولى هر ذره اى از آسمان نيز *** بعينه هم زمين هم آسمان ديد
چه جاى آسمان است و زمين است *** كه در هر ذره اى هر دو جهان ديد
چه مى گويم كه عالم صد هزاران *** وراى هر دو عالم مى توان ديد
همى در هر چه خواهى هر چه خواهى *** به چشم جان توانى بى گمان ديد
تو در قدرت نگر تا آشكارا *** ببينى آنچ عين تو نهان ديد
چو هر دو كون در جنب حقيقت *** بسى كمتر زتار ريسمان ديد
اگر يك ذره بوى گل پذيرد *** عجب نبود چنين بايد چنان ديد
دو عالم چيست از يك سايه توست *** كه آنجا ذره را خط امان ديد
دلى كان گنج پى برد از طلسمش *** فنا شد تا دو عالم طيلسان ديد
زخود گم گردى اى عطار اينجا *** كه تا خود را توانى كامران ديد

سه وظيفه بسيار مهم در برابر قرآن :

تمام افراد مسلمان از مرد و زن در برابر كتاب با عظمت الهى داراى سه مسئوليت بسيار مهم هستند :

1 ـ ياد گرفتن قرآن

2 ـ فهم معانى و مفاهيم قرآن

3 ـ عمل به قرآن

در شرح اين سه وظيفه سنگين و پر منفعت بايد گفت : از ابتداى بعثت رسول گرامى اسلام تا شروع غيبت كه همزمان با ولادت امام عصر (عج) نزديك به دويست و شصت و هشت سال است .

در اين مدت پيامبر بزرگ و ائمه طاهرين تا سر حد باختن جان تمام همت خودر بر تعليم و تفهيم قرآن و زمينه سازى براى عمل به كتاب خدا صرف كردند شما مى دانيد كه هر دقيقه و ثانيه از عمر اين بزرگواران برتر از تمام عالم است .

ضَرْبَةُ عَلىّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ .

يك ضربت زدن مگر چه اندازه وقت مى گيرد ؟ همين مقدار وقت و عمل در آن بنا به فرموده نبى اسلام از عبادت ثقلين بالاتر است ، دقايق عمر پيامبر و همه ائمه به همين ميزان است و اين بزرگواران اين مدت پر بها را خرج اين سه برنامه با عظمت كردند ، بر ماست كه زحمات آن عزيزان الهى را قدردانى كنيم و قدردانى زحمات آنان به اين است كه اين سه برنامه را نسبت به كتاب الهى تحقق دهيم .

روشى كه پيامبر بزرگ و ائمه طاهرين نسبت به قرآن در ميان مردم داشتند به دستور خود قرآن بود ، قرآن است كه تاكيد بر تعليم قرائت و تفهيم مفاهيم و عمل به آيات خداوندى دارد .

در آخرين آيه سوره مزمل كه احتمالاً سوره سوم يا چهارم قرآن از نظر نزول است در مسئله قرائت مى خوانيم :

( فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الاَْرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللهَ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهَ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لاَِنفُسِكُم مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِندَ اللهَ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ )(1) .

به آن اندازه كه براى شما آسان و بى مشقت است قرآن بخوانيد خداى بر احوال شما آگاه است ، كه برخى مريض و ناتوانيد و عده اى به سفر براى كسب و تجارت براى به دست آوردن روزى حق در طلب و كوشش هستيد ، و گروهى در راه خدا به روز و شب در جهاد هستيد ، پس در هر حال آنچه براى شما ميسر است به قرائت قرآن بپردازيد و نماز بپا داريد و زكات مال بدهيد و به خدا قرض نيكو بپردازيد و بدانيد هر عمل نيك براى آخرت خود پيش مى فرستيد ، پاداش آن را نزد خداوند مى يابيد ، اين كار خير شما از متاع دنيا بسى بهتر و بزرگتر است و از خداوند طلب آمرزش كنيد كه خدا بسيار مهربان و آمرزنده است .

در اين آيه كريمه دو مرتبه امر به قرائت شده ، و عمل به اين امر مهم الهى مستلزم يادگيرى ظاهر قرآن مجيد است ، روى اين حساب براى كسانى كه بتوانند قرآن را تعليم بگيرند ، لازم است به اين مسئله توجه كنند و سپس خويش

ـ1 ـ سوره مزمل (73) : 20 .

را به قرائت كتاب الهى عادت دهند .

و در مسئله با عظمت فهم مفاهيم عالى قرآن كه محصول تفكر و مطالعه در آثار اسلامى است در قرآن مجيد سوره حشر آيه 21 مى خوانيم :

( لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَل لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللهَ وَتِلْكَ الاَْمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ) .

اگر اين قرآن را بر كوه نازل مى كرديم ، هر آينه آن را از ترس خدا خاشع و متلاشى مى ديدى ، اين مثلها را براى مردم مى زنيم تا انديشه كنند .

آرى گوه با اتصال به قرآن از ترس خدا خاشع و متلاشى مى شد ، واى بحال انسان اگر با اين عقل و فطرت و وجدان در ارتباط با قرآن قرار نگيرد ، و در مقام فهم قرآن و انديشه و تفكر در آن برنيايد .

قرآن كريم به كسانى كه همت خود را در فهم آيات كتاب مصرف نمى كنند سخت حمله كرده و مى فرمايد :

( أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا )(1) .

آيا در قرآن انديشه نمى كنند ، يا بر دلهاشان قفلها زده اند ، و در مسئله بسيار مهم عمل ، سوره اى نيست مگر اينكه ترغيب و تشويق به عمل مى كند و اساس نجات را پس از فهم قرآن عمل به قرآن مى داند .

( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً )(2) .

به تحقيق اين قرآن مردم را به راست ترين و استوارترين طريقه هدايت مى كند

ـ1 ـ سوره محمد (47) : 24 .

2 ـ سوره اسرى (17) : 9 .

و اهل ايمان را كه داراى عمل صالح باشند به اجر بزرگ بشارت مى دهد .

البته عمل صالح آن عملى است كه بر اساس آيات كتاب خدا و با نيت خالص از انسان صادر شده باشد .

اگر انسان به قرائت و فهم و عمل به قرآن بپردازد و اين روش را تا هنگام خروج از دنيا ادامه دهد فلاح و رستگارى او حتمى است .

در سوره اعراف آيه هشتم مى خوانيم :

( وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )

ميزان در قيامت حق است ، پس كسانى كه در آن ميزان از نظر نيكى عمل و زين و سنگين برآيند اهل فلاحند .

براى خدا در قيامت ميزانهائى است : انبياء ، ائمه ، صلحاء ، و در رأس همه آنها قرآن مجيد است .

آرى در قيامت همه را با قرآن مى سنجند ، اگر اعمال و اخلاق آنان با كتاب خدا يكى باشد سنگين عمل و اهل نجات و اگر مطابق نباشد سبك عمل و اهل عذابند .

( وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ )(1) .
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation