بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

و بدر هر دو نازل شده است.(1)

ابن مسعود از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: خداوند به ارواح شهيدان احد خطاب كرد و از آنها پرسيد: چه آرزوئى داريد؟ آنها گفتند:

پروردگارا! ما بالاتر از اين چه آرزوئى مى توانيم داشته باشيم، كه غرق نعمت هاى جاويدان توايم و در سايه عرش تو مسكن داريم، تنها تقاضاى ما اين است كه بار ديگر بجهان برگرديم و مجدداً در راه تو شهيد شويم، خداوند فرمود:

فرمان تخلف ناپذير من اين است: «كسى دوباره به دنيا باز نگردد، عرض كردند».

حالا كه چنين است تقاضاى ما اين است كه سلام ما را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) برسانى و به بازماندگانمان، حال ما را بگوئى و از وضع ما به آنها بشارت دهى كه هيچ گونه نگران نباشند، در اين هنگام آيات فوق نازل شد.(2)

* * *

 

الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ

الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ

فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظيم

آنها كه دعوت خدا و پيامبر را، پس از آن همه جراحاتى كه به ايشان رسيد، اجابت كردند; براى كسانى از آنها، كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند، پاداش بزرگى است.

اينها كسانى بودند كه (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم (لشكر دشمن) براى (حمله به) شما اجتماع كرده اند; از آنها بترسيد»! اما اين سخن، بر ايمانشان افزود; و گفتند: «خدا


1. «نور الثقلين»، ج 1، ص409; «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 20، ص39 .

2. «تفسير طبرى»، ج 4، ص112، ذيل آيات; «تفسير رازى»، ذيل آيات مورد بحث; «درّ المنثور»، ج 2، ص96.

[ 121 ]

ما را كافى است; و او بهترين حامى ماست».

به همين جهت، آنها (از اين ميدان) با نعمت و فضل پروردگار، بازگشتند; در حالى كه هيچ ناراحتى به آنان نرسيد; و از رضاى خدا، پيروى كردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است.

 

شأن نزول:

تعقيب دشمن

در پايان جنگ احد، لشگر فاتح «ابو سفيان»، پس از پيروزى به سرعت راه «مكّه» را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين «روحاء» رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند، تصميم به مراجعت به «مدينه» و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند.

اين خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، فوراً دستور داد: لشكر احد، خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كند، مخصوصاً فرمان داد: مجروحان جنگ احد به صفوف لشكر بپيوندند.

يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى گويد: من از جمله مجروحان بودم، ولى زخم هاى برادرم از من سخت تر و شديدتر بود، تصميم گرفتيم هر طور كه هست خود را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)برسانيم، چون حال من از برادرم كمى بهتر بود هر كجا برادرم بازمى ماند او را به دوش مى كشيدم، با زحمت، خود را به لشكر رسانيديم.

و به اين ترتيب، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ارتش اسلام در محلى به نام «حمراءُ الاسد» كه از آنجا تا «مدينه» هشت ميل فاصله بود، رسيدند و اردو زدند.

اين خبر به لشكر قريش رسيد و مخصوصاً از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند، و شايد فكر مى كردند ارتش تازه نفسى نيز از «مدينه» به آنها پيوسته است.

در اين موقع، جريانى پيش آمد كه روحيه آنها را ضعيف تر ساخت و مقاومت آنها را درهم كوبيد، و آن اين كه:

[ 122 ]

يكى از مشركان به نام «معبد الخزاعى» از «مدينه» به سوى «مكّه» مى رفت، مشاهده وضع پيامبر(صلى الله عليه وآله) و يارانش او را به سختى تكان داد، عواطف انسانى او تحريك شد و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) گفت:

مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است، اگر استراحت مى كرديد براى ما بهتر بود، اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين «روحاء» به لشكر «ابو سفيان» رسيد.

«ابو سفيان» از او درباره پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) سؤال كرد، او در جواب گفت: محمّد(صلى الله عليه وآله) را ديدم با لشكرى انبوه كه تا كنون همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و به سرعت پيش مى آيند!.

«ابو سفيان» با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گوئى؟ ما آنها را كشتيم و مجروح ساختيم و پراكنده نموديم.

«معبد الخزاعى» گفت: من نمى دانم شما چه كرديد؟ همين مى دانم كه لشكرى عظيم و انبوه، هم اكنون در تعقيب شما است!.

«ابو سفيان» و ياران او تصميم قطعى گرفتند به سرعت، عقب نشينى كرده، به «مكّه» باز گردند و براى اين كه مسلمانان آنها را تعقيب نكنند، و آنها فرصت كافى براى عقب نشينى داشته باشند از جمعى از قبيله «عبد القيس» كه از آنجا مى گذشتند و قصد رفتن به «مدينه» براى خريد گندم داشتند خواهش كردند: به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان اين خبر را برسانند:

«ابو سفيان» و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى به سرعت به سوى «مدينه» مى آيند تا بقيه ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از پاى در آورند.

هنگامى كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيْلُ: «خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است».

اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به «مدينه» بازگشتند، آيات فوق، اشاره به اين ماجرا مى كند.(1)


1. «نور الثقلين»، «مجمع البيان»، «تفسير المنار» و «بحار الانوار»، ج 20، ص39 و كتب ديگر.

[ 123 ]

لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الاَْنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ

خداوند، سخن آنها را كه گفتند: «خدا فقير است و ما بى نيازيم»، شنيد! به زودى آنچه را گفتند، خواهيم نوشت; و (همچنين) به ناحق كشتن پيامبران را (مى نويسيم); و به آنها مى گوئيم: «بچشيد عذاب سوزان را (در برابر كارهايتان!)».

 

شأن نزول:

خدا فقير است و ما اغنياء

در شأن نزول اين آيه، كه درباره توبيخ و سرزنش يهود نازل شده است، «ابن عباس» مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله)نامه اى به يهود «بنى قينقاع» نوشت و در طى آن، آنها را به انجام نماز، پرداخت زكات، و دادن قرض به خدا دعوت نمود.

منظور از قرض، انفاق در راه خدا است كه براى تحريك حداكثر عواطف مردم از آن چنين تعبير شده است.

فرستاده پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خانه اى كه مركزتدريس مذهبى يهوديان بود و«بيت المدارس» نام داشت وارد شد، و نامه را به دست «فنحاص» دانشمند بزرگ يهود داد.

او پس از مطالعه نامه، با لحن استهزا آميزى گفت: اگر سخنان شما راست باشد، بايد گفت: خدا فقير است و ما غنى و بى نياز! زيرا اگر او فقير نبود، از ما قرض نمى خواست! (اشاره به آيه «مَنْ ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً»).(1)

به علاوه محمّد(صلى الله عليه وآله) معتقد است، خدا شما را از رباخوارى نهى كرده، در حالى كه خود او در برابر انفاق ها به شما وعده ربا و فزونى مى دهد! (اشاره به آيه «يُرْبِى الصَّدَقاتِ»).(2)

ولى بعداً «فنحاص» انكار كرد كه چنين سخنانى را گفته باشد. در اين موقع آيات فوق نازل گشت.(3)


1. حديد، آيه 11 ـ بقره، آيه 245.

2. بقره، آيه 276.

3. «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص 88 و 89; «تفسير روح البيان»، ذيل همين آيه;   ر
«مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير طبرى»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص73 .

[ 124 ]

الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُول حَتّى يَأْتِيَنا بِقُرْبان تَأْكُلُهُ النّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ

فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ

(اينها) همان كسانى (هستند) كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا (اين معجزه را انجام دهد) يك قربانى بياورد، كه آتش (صاعقه آسمانى) آن را بخورد»! بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند; ودلايل روشن، و آنچه را گفتيد آوردند; پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مى گوئيد»؟!

پس اگر تو را تكذيب كنند، (چيز تازه اى نيست;) رسولان پيش از تو (نيز) تكذيب شدند; (پيامبرانى) كه دلايل آشكار، و نوشته هاى متين و محكم، و كتاب روشنى بخش آورده بودند.

 

شأن نزول:

نشانه صدق پيامبر از نگاه تورات

جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، گفتند: تو ادعا مى كنى خداوند تو را به سوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم، مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقه اى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند، اگر تو نيز چنين كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد.

آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(1)

* * *


1. «بحار الانوار»، ج 9، ص73 و 192 ; «تفسير قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 125 ]

لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ

به يقين (همه شما) در اموال و جان هاى خود، آزمايش مى شويد! و از كسانى كه پيش از شما به آنها كتاب (آسمانى) داده شده (يهود)، و (همچنين) از مشركان،سخنان آزار دهنده فراوان خواهيد شنيد! و اگر استقامت كنيد و تقوا پيشه سازيد، (شايسته تر است; زيرا) اين از كارهاى محكم و قابل اطمينان است.

 

شأن نزول:

رابطه آزمايش و سرزنش

هنگامى كه مسلمانان، از «مكّه» به «مدينه» مهاجرت نمودند و از خانه و زندگى خود دور شدند، مشركان دست تجاوز به اموال آنها دراز كرده، آنها را به تصرف خود در آوردند و به هر كس دست مى يافتند، از اذيت و آزار زبانى و بدنى فروگذار نمى كردند.

و به هنگامى كه به «مدينه» آمدند، در آنجا گرفتار بدگوئى و آزار يهوديان «مدينه» شدند، مخصوصاً يكى از آنان به نام «كعب بن اشرف» شاعرى بد زبان و كينه توز بود، كه پيوسته پيامبر و مسلمانان را به وسيله اشعار خود، هجو مى كرد و مشركان را بر ضد آنها تشويق مى نمود، حتى زنان و دختران مسلمان را موضوع غزلسرائى و عشقبازى خود قرار مى داد.

خلاصه كار وقاحت را به جائى رسانيد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) ناچار دستور قتل او را صادر كرد و به دست مسلمانان كشته شد.

آيه فوق طبق رواياتى كه از مفسران نقل شده، اشاره به اين موضوعات مى كند و مسلمانان را به ادامه مقاومت تشويق مى نمايد.(1)


1. «تفسير طبرى»، ج 4، ص133، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 4، ص149، ذيل آيه مورد بحث; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 126 ]

لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَة مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ

گمان مبر آنها كه از اعمال (زشت) خود خوشحال مى شوند، و دوست دارند در برابر كار (نيكى) كه انجام نداده اند مورد ستايش قرار گيرند، از عذاب (الهى)بركنارند! (بلكه) براى آنها، عذاب دردناكى است!

و حكومت آسمان ها و زمين، از آن خداست; و خدا بر همه چيز تواناست.

 

شأن نزول:

تمجيد بر كارهاى ناكرده

محدثان و مفسران شأن نزول هاى متعددى براى آيه فوق نقل كرده اند، از جمله اين كه:

جمعى از يهود به هنگامى كه آيات كتب آسمانى خويش را تحريف و كتمان مى كردند و به گمان خود، از اين رهگذر نتيجه مى گرفتند، از اين عمل خود بسيار شاد و مسرور بودند، و در عين حال دوست مى داشتند: مردم آنها را عالم و دانشمند وحامى دين و وظيفه شناس بدانند،آيه فوق نازل شد،وبه پندارغلط آنها پاسخ گفت.(1)

بعضى ديگر گفته اند: آيه، درباره منافقان است، هنگامى كه يكى از جنگ هاى اسلامى پيش مى آمد، آنها با انواع بهانه ها، از شركت در ميدان جنگ خوددارى مى كردند، به هنگامى كه جنگجويان، از جهاد برمى گشتند، قسم ياد مى كردند، كه اگر عذر نمى داشتند، هرگز جهاد را ترك نمى گفتند، و با اين حال، انتظار داشتند كه در برابر «كار ناكرده» مانند مجاهدان فداكار، مورد تحسين قرار گيرند!. آيه نازل شد و به اين توقع نابه جا پاسخ گفت.(2)


1. «بحار الانوار»، ج 15، ص177 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير طبرى»، ج 4، ص136، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 9، ص456، ذيل آيه مورد بحث; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص91.

2. تفاسير «المنار»، «مجمع البيان»، «رازى» و «طبرى»،ذيل آيه;«تفسير على بن ابراهيم قمى»، ج 1، ص128.

[ 127 ]

فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِل مِنْكُمْ مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنّات تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ

خداوند درخواست آنها را پذيرفت; (و فرمود:) من عمل هيچ عمل كننده اى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد; شما هم نوعيد، و از جنس يكديگر! آنها كه درراه خدا هجرت كردند، و از خانه هاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من آزار ديدند، و جنگ كردند و كشته شدند، به يقين گناهانشان را مى بخشم; و آنها را در باغ هاى بهشتى، كه از زير درختانش نهرها جارى است، وارد مى كنم. اين پاداشى است از طرف خداوند; و بهترين پاداش ها نزد پروردگار است.

 

شأن نزول:

سهم زنان در جهاد و هجرت

آيات پيشين سخن درباره صاحبان عقلوخرد بود،و در اين آيه، نتيجه اعمال آنها را مورد توجه قرار مى دهد،شروع آيه با «فاء تفريع» روشن ترين دليل اين پيوند است.

با اين حال، شأن نزول هائى براى آيه در روايات و كلمات مفسران آمده است كه البته منافاتى با پيوستگى آيه با آيات قبل ندارد.

از جمله نقل شده است: «امّ سلمه» (يكى از همسران رسول خدا) خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كرد: در قرآن از جهاد، هجرت و فداكارى مردان، فراوان بحث شده، آيا زنان هم در اين قسمت سهمى دارند؟

آيه فوق نازل شد و به اين سؤال پاسخ گفت.(1)

و نيز نقل شده: على(عليه السلام) هنگامى كه با «فَواطم» (فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر پيامبر و فاطمه دختر زبير) از «مكّه» به «مدينه» هجرت كرد، و «امّ ايمن» يكى ديگر از


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه; «مستدرك حاكم نيشابورى»، ج 2، ص300; «درّ المنثور»، ج 2، ص112.

[ 128 ]

زنان با ايمان در بين راه نيز به آنها پيوست، آيه فوق نازل گرديد.(1)

همان طور كه اشاره كرديم وجود اين شأن نزول ها براى آيه فوق، منافاتى با پيوستگى آن باآيات قبل ندارد همان طور كه بين اين دوشأن نزول نيز منافاتى نيست.

* * *

 

لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ

مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ

لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلاَْبْرارِ

رفت و آمد (پيروزمندانه) كافران در شهرها، تو را نفريبد!

اين متاع ناچيزى است; و سپس جايگاهشان دوزخ است، و چه بد جايگاهى است!

ولى كسانى كه (ايمان دارند، و) از پروردگارشان مى پرهيزند، براى آنها باغ هائى از بهشت است، كه از زير درختانش نهرها جارى است; هميشه در آن خواهند بود. اين، (نخستين) پذيرائى است كه از سوى خداوند به آنها مى رسد; و آنچه در نزد خداست، براى نيكان بهتر است!

 

شأن نزول:

محاصره اقتصادى و مشكلات آن

بسيارى از مشركان «مكّه» تجارت پيشه بودند، و از اين راه ثروت قابل ملاحظه اى به دست آورده، در ناز و نعمت به سر مى بردند.

و نيز يهوديان «مدينه» در تجارت مهارت داشتند، و از سفرهاى تجارى خود غالباً با دست پر باز مى گشتند، در حالى كه مسلمانان در آن زمان به خاطر شرائط خاص زندگى و از جمله مسأله مهاجرت از «مكّه» به «مدينه» و محاصره اقتصادى از ناحيه دشمنان نيرومند، از نظر وضع مادى بسيار در زحمت بودند، و به عسرت


1. «بحار الانوار»، ج 19، ص 66 و 67 ; «امالى طوسى»، ص 471 و 472; «تفسير الميزان»، ج 4، ص91.

[ 129 ]

زندگى مى كردند.

مقايسه اين دو حالت اين سؤال را براى بعضى طرح كرده بود كه: چرا افراد بى ايمان اين چنين در ناز و نعمتند، اما افراد با ايمان در رنج و عذاب، و فقر و پريشانى زندگى مى كنند؟ آيات فوق نازل شد و به اين سؤال پاسخ گفت.(1)

* * *

 

وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللّهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ

و از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه برخودشان نازل گرديده، ايمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سريع الحساب است. (تمام اعمال نيك آنها را به سرعت حساب مى كند، و پاداش مى دهد).

 

شأن نزول:

نماز بر جنازه نجاشى از راه دور

اين آيه به گفته بيشتر مفسران درباره مؤمنان اهل كتاب است، آنهائى كه دست از تعصب هاى ناروا برداشتند و به صفوف مسلمانان پيوستند، كه تعداد قابل ملاحظه اى از مسيحيان و يهود را تشكيل مى دادند.

ولى به عقيده جمعى از مفسران، آيه در مورد نجاشى زمامدار رعيت پرور حبشه نازل گرديد، اگر چه مفهوم آن يك مفهوم وسيع است.

در سال نهم هجرى در ماه رجب «نجاشى» وفات يافت، خبر درگذشت او با يك الهام الهى در همان روز به پيامبر(صلى الله عليه وآله)رسيد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مسلمانان فرمود:


1. «مجمع البيان»، «المنار» و «الميزان»، ذيل آيات مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 9، ص471، ذيل آيات مورد بحث.

[ 130 ]

يكى از برادران شما در خارج از سرزمين حجاز از دنيا رفته است، حاضر شويد تا به پاس خدماتى كه در حق مسلمانان كرده است بر او نماز گذاريم.

بعضى سؤال كردند او كيست؟

فرمود: نجاشى; آن گاه به اتفاق مسلمانان به قبرستان بقيع آمد و از دور بر او نماز گذاشت و براى او طلب آمرزش كرد و به ياران خود دستور داد آنها نيز چنين كنند.

بعضى از منافقان گفتند: محمّد(صلى الله عليه وآله) بر مرد كافرى كه هرگز او را نديده است نماز مى گذارد،وحال آن كه آئين او را نپذيرفته است،آيه فوق نازل شدوبه آنهاپاسخ گفت.(1)

از اين روايات استفاده مى شود: نجاشى اسلام را به طور كامل پذيرفته بود، اگر چه به آن تظاهر نمى كرد.

* * *


1. «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص93; «مستدرك الوسائل»، ج 2، ص275; «بحار الانوار»،
ج 18، ص130، و ج 22، ص64;
«درّ المنثور»، ج 2، ص113.

[ 131 ]

 

فصل سوّم

سوره نساء

 

[ 132 ]

[ 133 ]

وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً

و اموال يتيمان را (هنگامى كه به حدّ رشد رسيدند) به آنها بدهيد! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نكنيد! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط كردن)نخوريد، زيرا اين گناه بزرگى است!

 

شأن نزول:

سرپرستى ايتام

شخصى از قبيله «بنى غطفان» برادر ثروتمندى داشت كه از دنيا رفت، و او به عنوان سرپرستى از يتيمان برادر، اموال او را به تصرف درآورد، هنگامى كه برادرزاده به حد رشد رسيد، از دادن حق او امتناع ورزيد، موضوع را به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)عرض كردند، آيه نازل گرديد، و مرد غاصب بر اثر شنيدن آن توبه كرد و اموال را به صاحبش بازگرداند و گفت: أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْحُوْبِ الْكَبِيْرِ: «به خدا پناه مى برم، از اين كه آلوده به گناه بزرگى شوم».(1)

* * *

 

وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا

و اگر مى ترسيد كه (به هنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر; و اگر مى ترسيد عدالت را رعايت نكنيد، يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد. اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى كند.


1. «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص94; «تفسير قرطبى»، ج 5، ص8، ذيل آيه مورد بحث ; «تفسير رازى»، ج 9، ص482، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 72، ص12 .

[ 134 ]

شأن نزول:

ازدواج با دختران يتيم

براى اين آيه، شأن نزول خاصى نقل شده و آن اين كه: قبل از اسلام، معمول بود بسيارى از مردم حجاز، دختران يتيم را به عنوان تكفّل و سرپرستى به خانه خود مى بردند، و بعد با آنها ازدواج كرده، اموال آنها را هم تملك مى كردند، و چون همه كار، دست آنها بود، حتى مهريه آنها را كمتر از معمول قرار مى دادند، و هنگامى كه كمترين ناراحتى از آنها پيدا مى كردند، به آسانى آنها را رها مى ساختند و حاضر نبودند حتى به شكل يك همسر معمولى با آنها رفتار نمايند.(1)

آيه فوق در اين زمينه نازل شد و به سرپرستان ايتام دستور داد در صورتى با دختران يتيم ازدواج كنند، كه عدالت را به طور كامل درباره آنها رعايت نمايند، و در غير اين صورت از آنها چشم پوشى كرده و همسران خود را از زنان ديگر انتخاب نمايند.

* * *

 

لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً

براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود بر جاى مى گذارند، سهمى است; و براى زنان نيز، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مى گذارند، سهمى; خواه آن مال، كم باشد يا زياد; اين سهمى است تعيين شده و پرداختنى.

 

شأن نزول:

حكم ارث در ميان خويشاوندان

در عصر جاهليت عرب، رسم چنين بود كه تنها مردان را وارث مى شناختند و


1. «فقه القرآن» قطب راوندى، ج 2، ص 95، 96 و 97; «تفسير قرطبى»، ج 5، ص11; «تفسير آلوسى»، ج 4، ص189 و «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 135 ]

معتقد بودند: آن كس كه قدرت حمل سلاح و جنگ و دفاع از حريم زندگى و احياناً غارتگرى ندارد، ارث به او نمى رسد.

به همين دليل، زنان و كودكان را از ارث محروم مى ساختند، و ثروت ميت را در ميان مردان دورتر قسمت مى كردند.

تا اين كه يكى از انصار به نام «اوس بن ثابت» از دنيا رفت، دختران و پسران خردسالى را بر جاى گذارد، عموزاده هاى او به نام «خالد» و «عرفطه» اموال او را ميان خود تقسيم كردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چيزى ندادند.

همسر او به پيامبر(صلى الله عليه وآله) شكايت كرد، و تا آن زمان حكمى در زمينه ارث بستگان در اسلام نازل نشده بود، آيه فوق نازل شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن دو نفر را خواست و به آنها دستور داد: در اموال مزبور، هيچ گونه دخالت نكنند و آن را براى بازماندگان درجه اوّل، يعنى فرزندان و همچنين همسر او بگذارند، تا طرز تقسيم آن در ميان آنها در پرتو آيات بعد روشن گردد.(1)

* * *

 

يُوصيكُمُ اللّهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لاَِبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلاُِمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاُِمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّة يُوصي بِها أَوْ دَيْن آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كانَ عَليماً حَكيماً

وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ


1. «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص 95 و 96; «تفسير قرطبى»، ج 5، ص45; «تفسير آلوسى»، ج 4، ص210; «درّ المنثور»، ج 2، ص122 (قابل ذكر است در مورد اسامى افراد در شأن نزول، اسماء مختلفى آمده است، براى توضيح بيشتر به مدارك مذكور رجوع شود).

[ 136 ]

الرُّبُعُ مِمّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّة يُوصينَ بِها أَوْ دَيْن وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْن وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّة يُوصى بِها أَوْ دَيْن غَيْرَ مُضَارّ وَصِيَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَليمٌ حَليمٌ

خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى كند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم ميراث از آن آنهاست; و اگر يكى باشد، نيمى (از ميراث) از آن اوست. و براى هر يك از پدر ومادر او، يك ششم ميراث است، اگر (ميت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او يك سوم است (و بقيه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مى برد (و پنج ششم باقيمانده، براى پدر است)، (همه اينها،) بعد از انجام وصيتى است كه او كرده، و بعد از اداى دين است شما نمى دانيد پدران و مادران و فرزندانتان، كدام يك براى شما سودمندترند! ـ اين فريضه الهى است; و خداوند، دانا و حكيم است.

و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، يك چهارم از آن شماست; پس از انجام وصيتى كه كرده اند، و اداى دين (آنها)، و براى زنان شما، يك چهارم ميراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشيد; و اگر براى شما فرزندى باشد، يك هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصيتى كه كرده ايد، واداى دين. و اگر مردى بوده باشد كه كلاله (خواهر يا برادر) از او ارث مى برد، يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد، سهم هر كدام، يك ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بيش از يك نفر باشند، آنها در يك سوم شريكند; پس از انجام وصيتى كه شده، و اداى دين. به شرط آن كه (از طريق وصيت و اقرار به دين،) به آنها ضرر نزند. اين سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است.

 

[ 137 ]

شأن نزول:

سهام ارث

«عبد الرحمن بن ثابت انصارى» برادر «حسان بن ثابت» شاعر معروف صدر اسلام، از دنيا رفت، در حالى كه يك همسر و پنج برادر از او به يادگار مانده بود.

برادران ميراث «عبد الرحمن» را در ميان خود قسمت كردند و به همسر او چيزى ندادند، او جريان را به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)عرض كرد، و از آنها شكايت نمود، در اين هنگام آيات فوق نازل شد و در آن، ميراث همسران دقيقاً تعيين گرديد.(1)

و نيز از «جابر بن عبداللّه» نقل شده كه: بيمار شده بودم، پيامبر(صلى الله عليه وآله) از من عيادت كرد، من بى هوش بودم، پيامبر(صلى الله عليه وآله) آبى خواست، با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقيه را بر من پاشيد، من به هوش آمدم، عرض كردم: اى رسول خدا! تكليف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟

پيامبر(صلى الله عليه وآله) خاموش گشت، چيزى نگذشت كه آيات فوق نازل گرديد و سهم ورّاث در آن تعيين شد.(2)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَة مُبَيِّنَة وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد! و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به آنها داده ايد (از مهر)، تملك كنيد! مگر اين كه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير طبرى»، ج 4، ص185; «درّ المنثور»، ج 2، ص443.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «صحيح بخارى»، ج 7، ص4، و ج 8، ص3 ; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص96.

[ 138 ]

باآنان، به طور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها (به جهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدائى نگيريد;) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد!

 

شأن نزول:

ارث از همسر از طريق نادرست

در «تفسير مجمع البيان» از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه اين آيه درباره كسانى نازل گرديده كه همسران خود را بدون اين كه همچون يك همسر با آنها رفتار كنند، نگه مى داشتند، به انتظار اين كه آنها بميرند و اموالشان را تملك كنند.(1)

و از «ابن عباس» نقل شده كه: آيه فوق درباره افرادى نازل شده كه همسرانشان مهر سنگين داشتند و در عين اين كه تمايل به ادامه زناشوئى با آنها نداشتند، به خاطر سنگين بودن مهر، حاضر به طلاق آنها نمى شدند، و آنها را تحت فشار قرار مى دادند تا مهرشان را ببخشند و طلاق گيرند.(2)

جمعى از مفسران براى آيه فوق شأن نزول ديگرى نقل كرده، كه متناسب با اين آيه نيست، بلكه متناسب با آيه 22 است كه ما آن را به خواست خدا در ذيل همان آيه خواهيم آورد.

* * *

 

وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْج مَكانَ زَوْج وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً

وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْض وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً


1. «مجمع البيان»،ذيل آيه; «تفسيرآلوسى»، ج 4، ص241، ذيل آيه; «فقه القرآن» قطب راوندى، ج 2، ص183.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 100، ص373 ; «تفسير طبرى»، ج 4، ص207، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ج 5، ص94.

[ 139 ]

و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزى از آن را پس نگيريد! آيا براى باز پس گرفتن مهر زنان، به تهمت و گناه آشكار متوسل مى شويد؟!

و چگونه آن را باز پس مى گيريد، در حالى كه شما با يكديگر تماس و آميزش كامل داشته ايد؟! و (از اين گذشته) آنها (هنگام ازدواج) از شما پيمان محكمى گرفته اند!

 

شأن نزول:

مهريه ها را بپردازيد

پيش از اسلام، رسم بر اين بود: اگر مى خواستند همسر سابق را طلاق گويند و ازدواج جديدى كنند، براى فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافى عفت متهم مى كردند، و بر او سخت مى گرفتند، تا حاضر شود مهر خويش را كه معمولاً قبلاً دريافت مى شد بپردازد، و طلاق گيرد، و همان مهر را براى همسر دوم قرار مى دادند.

آيه فوق به شدت از اين كار زشت جلوگيرى كرده وآن راموردنكوهش قرارمى دهد.(1)

* * *

 

وَ لاتَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلاً

با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كرده اند، هرگز ازدواج نكنيد! مگر آنچه در گذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است; زيرا اين كار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است.

 

شأن نزول:

ازدواج با همسر پدر ممنوع

در زمان جاهليت معمول بود هر گاه كسى از دنيا مى رفت و همسر و فرزندانى از


1. «تفسير صافى»، ج 1، ص434; «تفسير آلوسى»، ج 4، ص243، ذيل آيه مورد بحث.

[ 140 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation