بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينار لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنافِي الاُْمِّيِّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مى گردانند; و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى گردانند; مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشى. اين به خاطر آن است كه مى گويند: «ما در برابر امّيين (غير يهود) مسئول نيستيم». و بر خدا دروغ مى بندند; در حالى كه مى دانند (اين سخن دروغ است).

 

شأن نزول:

امانتداران و خائنان

اين آيه، درباره دو نفر از يهود نازل گرديده كه يكى امين و درستكار، و ديگرى خائن و پست بود نفر اوّل «عبداللّه بن سلام» بود كه مرد ثروتمندى 1200 اُوقِيِّه(1)طلا نزد او به امانت گذارد، عبداللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد كرد و به واسطه امانت دارى خداوند او را در آيه فوق مى ستايد.

نفر دوم «فنحاص بن عازورا» است كه مردى از قريش يك دينار به او امانت سپرد، «فنحاص» در آن خيانت كرد، خداوند او را به واسطه خيانت در امانت نكوهش مى كند.(2)

بعضى گفته اند: منظور در جمله اوّل، جمعى از نصارى بودند و اما كسانى كه خيانت در امانت نمودند يهود مى باشند.(3)


1. «اُوقِيِّه» يك دوازدهم «رِطْل»، معادل هفت مثقال است و جمع آن «أَواق و أَواقِّى» است.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71; «تفسير قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير كشاف»، ذيل آيه مورد بحث.

3. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 ; «بحر المحيط»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه; «تفسير كشاف»، ذيل آيه.

[ 101 ]

اگر هر دو هم مراد باشد مانعى ندارد; زيرا مى دانيم، گرچه غالب آيات قرآن در مورد خاص نازل شده اما جنبه عمومى داردوبه اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود.

* * *

 

 إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الاْخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لايَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچيزى مى فروشند، آنها بهره اى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمى گويد و به آنان در قيامت نمى نگرد و آنها را (از گناه) پاك نمى سازد; و عذاب دردناكى براى آنهاست.

 

شأن نزول:

سوگند براى منافع مادّى

جمعى از دانشمندان يهود مانند «ابى رافع»، «حُيَىّ بن اخطب» و «كعب بن اشرف» به هنگامى كه موقعيت اجتماعى خود را در ميان يهود در خطر ديدند كوشش كردند نشانه هائى كه در «تورات» درباره آخرين پيامبر وجود داشت و شخصاً در نُسَخى از «تورات» با دست خود نگاشته بودند، تحريف نمايند و حتى سوگند ياد كنند: آن جمله هاى تحريف شده از ناحيه خدا است! به همين جهت آيه فوق، نازل گرديد و شديداً به آنها اخطار كرد.(1)

جمعى از مفسران نيز گفته اند: اين آيه درباره «اشعث بن قيس» نازل گرديد كه به دروغ مى خواست، زمين ديگرى را تملك كند، هنگامى كه آماده اداى سوگند براى ادعاى خود شد، آيه فوق نازل گرديد و در اين هنگام «اشعث بن قيس» ترسيد و اعتراف به حق كرد و زمين را به صاحبش بازگرداند.(2)


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 و ج 66، ص118; «تفسير طبرى»، ذيل آيه; «بحر المحيط»، ذيل آيه; «تفسير آلوسى»، ذيل آيه.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 و ج 66، ص118; «تفسير طبرى»،   ر
ذيل آيه; «تفسير قرطبى»، ذيل آيه; «تفسير آلوسى»، ذيل آيه.

[ 102 ]

وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

در ميان آنها (يهود) كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان مى گردانند كه گمان كنيد (آنچه را مى خوانند،) از كتاب (خدا) است; در حالى كه از كتاب (خدا) نيست! (و با صراحت) مى گويند: «آن از طرف خداست»! با اين كه ازطرف خدا نيست، و به خدا دروغ مى بندند در حالى كه مى دانند!

 

شأن نزول:

تحريف در اداء كلمات

مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» از بعضى، نقل مى كند: اين آيه نيز درباره گروهى از علماء يهود نازل شده كه با دست خود چيزهائى بر خلاف آنچه در «تورات» آمده بود، درباره صفات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى نوشتند و آن را به خدا نسبت مى دادند (و با زبان خود حقائق تورات را تحريف مى كردند) «ابوالفتوح رازى» نام «كعب بن اشرف» و «حُيَىّ بن اخطب» و بعضى ديگر از علماى آنها را در اينجا به خصوص ذكر مى كند.(1)

* * *

 

ما كانَ لِبَشَر أَنْ يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِباداً لّى مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ

وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 ; «تفسير ابن كثير»، ذيل آيه; «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه; «بحر المحيط»، ذيل آيه; «تفسير آلوسى»، ذيل آيه.

[ 103 ]

أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسمانى و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش كنيد»! بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمى الهى باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را مى آموختيد و درس مى خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!)

و نه اين كه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آن كه مسلمان شديد، به كفر دعوت مى كند؟!

 

شأن نزول:

توطئه اى براى بدنامى

درباره اين دو آيه دو شأن نزول ذكر كرده اند:

در شأن نزول نخست آمده: كسى نزد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده اظهار داشت ما به تو همانند ديگران «سلام» مى كنيم در حالى كه به نظر ما چنين احترامى كافى نيست تقاضا داريم به ما اجازه دهى امتيازى برايت قائل شويم و تو را سجده كنيم!

پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «سجده براى غير خدا جايز نيست، پيامبرِ خود را تنها به عنوان يك بشر احترام كنيد ولى حق او را بشناسيد و از او پيروى نمائيد»!(1)

دوم اين كه: يكى از يهوديان به نام «ابو رافع» به اتفاق سرپرست هيئت اعزامى «نجران» در «مدينه» روزى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده، اظهار داشتند: آيا مايل هستى تو را پرستش كنيم و مقام الوهيت براى تو قائل شويم؟!

(شايد آنها مى پنداشتند: مخالفت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با الوهيت مسيح به خاطر اين است كه خود او سهمى از اين موضوع ندارد، بنابراين اگر او را به مقام الوهيت همچون مسيح بپذيرند، از مخالفت خود دست بر مى دارد و شايد هم اين پيشنهاد توطئه اى براى بد نام كردن پيامبر(صلى الله عليه وآله) و منحرف ساختن افكار عمومى از او بود).


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 و ج 25، ص262; «درّ المنثور»، ج 2، ص47; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص74.

[ 104 ]

پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: مَعاذَ اللّهِ: «پناه بر خدا» كه من اجازه دهم كسى جز پروردگار يگانه مورد پرستش قرار گيرد، خداوند هرگز مرا براى چنين امرى مبعوث نكرده است!(1)

* * *

 

كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ

 أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعينَ

خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ

إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و آمدن نشانه هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد!

كيفر آنها، اين است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست.

همواره در اين لعن (و طرد و نفرين) مى مانند; مجازاتشان تخفيف نمى يابد; و به آنها مهلت داده نمى شود.

مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند;) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.

 

شأن نزول:

پذيرش توبه

يكى از انصار (مسلمانان مدينه) به نام «حارث بن سويد» دستش به خون بى گناهى به نام «محذر بن زياد» آلوده گشت، از ترس مجازات، از اسلام برگشت و به


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص71 و ج 25، ص262; «تفسير طبرى»، ذيل آيه; «تفسير ابن كثير»، ذيل آيه; «بحر المحيط»، ذيل آيه; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص74; «درّ المنثور»، ج 2، ص 40، 41 و 46.

[ 105 ]

«مكّه» فرار كرد (و يازده نفر از پيروان او كه مسلمان شده بودند نيز مرتد شدند) پس از ورود به «مكّه» از كار خود سخت پشيمان گشت، و در انديشه فرو رفت كه در برابر اين جريان چه كند؟

بالاخره فكرش به اينجا رسيد كه يك نفر را به سوى خويشان خود به «مدينه» بفرستد تا از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) سؤال كنند:

آيا براى او راه بازگشتى وجود دارد يا نه؟

آيات فوق نازل شد، و قبولى توبه او را با شرايط خاصى اعلام داشت، «حارث بن سويد» خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)رسيد و مجدداً اسلام آورد و تا آخرين نفس به اسلام وفادار ماند (ولى يازده نفر ديگر از پيروان او كه از اسلام برگشته بودند به حال خود باقى ماندند).(1)

در «تفسير درّ المنثور» و بعضى تفاسير ديگر، شأن نزول هاى ديگرى براى آيات فوق نقل شده كه تفاوت هاى زيادى با آنچه نقل كرديم ندارد.(2)

* * *

 

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضّالُّونَ

 إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الاَْرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ

كسانى كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بركفر (خود) افزودند، و هيچ گاه توبه آنان، (كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى گيرد،)قبول نمى شود;وآنها گمراهان (واقعى)اند.

كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه روى زمين پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فديه (و كفاره اعمال بد خويش) بپردازند، هرگز از هيچ يك آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناك است; و ياورانى ندارند.


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص72، و ج 22، ص17; «كنز الدقائق»، ج 2، ص152; «نور الثقلين»، ج 1، ص363; «درّ المنثور»، ج 2، ص49.

2. «درّ المنثور»، ج 2، ص49.

[ 106 ]

شأن نزول:

مرگ در حال كفر

بعضى گفته اند: آيه اوّل، در مورد اهل كتاب كه قبل از بعثت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)به او ايمان آورده بودند، اما پس از مبعث به او كفر ورزيدند، نازل شده.(1)

و بعضى ديگر گفته اند: در مورد «حارث بن سويد» و يازده نفر از ياران او كه از اسلام برگشته بودند نازل شده، ولى «حارث» پشيمان شد، توبه كرد و چنان كه در شأن نزول آيه قبل نيز اشاره شد يازده نفر از همراهان او به حال خود باقى ماندند و باز نگشتند و در پاسخ دعوت «حارث» به او گفتند:

ما در «مكّه» مى مانيم و به كار خود بر ضد محمّد(صلى الله عليه وآله) ادامه مى دهيم و انتظار شكست او را داريم، اگر مقصود ما حاصل شد، چه بهتر، و در غير اين صورت راه توبه باز است و هر گاه برگرديم (او ما را مى پذيرد و) درباره ما همان چيزى كه درباره تو نازل شد، نازل مى گردد.

هنگامى كه رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) «مكّه» را فتح كرد، بعضى از آنها وارد اسلام شدند و توبه آنها پذيرفته شد و اما در مورد كسانى كه در حال كفر از دنيا رفته بودند آيه دوم نازل گرديد.(2)-(3)

* * *

 

كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ

فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 22، ص17 ; «تفسير طبرى»، ذيل آيه; «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه; «تفسير آلوسى»، ذيل آيه.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 22، ص17 ; «تفسير آلوسى»، ج 3، ص218، ذيل آيات مورد بحث.

3. توجه داشته باشيم توبه «حارث» و ياران او، توبه «مرتد ملّى» بوده است.

[ 107 ]

قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ

إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ

فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ

همه غذاها (ى پاك) بر بنى اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل (يعقوب)، پيش از نزول تورات، بر خود تحريم كرده بود; (مانند گوشت شتر كه براى او ضرر داشت). بگو: «اگر راست مى گوئيد تورات را بياوريد و بخوانيد»! (اين نسبت هائى كه به پيامبران پيشين مى دهيد، حتى در تورات تحريف شده شما نيست!).

بنابراين آنها كه بعد از اين به خدا دروغ مى بندند، ستمگرند! (زيرا از روى علم و عمد چنين مى كنند).

بگو: «خدا راست گفته (و اينها در آئين پاك ابراهيم نبوده) است. بنابراين، از آئين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت، و از مشركان نبود»!.

نخستين خانه اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است; كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است.

در آن، نشانه هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر كس داخل آن (خانه خدا) شود، در امان خواهد بود; و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند،آنها كه توانائى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى نياز است.

 

شأن نزول:

ايرادهاى ديگر يهود!

از روايات و نقل مفسران استفاده مى شود كه يهود، دو ايراد ديگر در گفتگوهاى خود با پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشتند.

نخست اين كه: چگونه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گوشت و شير شتر را حلال مى داند با اين كه در آئين ابراهيم(عليه السلام) حرام بوده، و به همين دليل يهود هم به پيروى از ابراهيم(عليه السلام) آنها را بر خود حرام مى دانند.

[ 108 ]

نه تنها ابراهيم(عليه السلام) بلكه نوح(عليه السلام) هم اينها را تحريم كرده بود با اين حال، چگونه كسى كه آنها را حرام نمى داند دم از آئين ابراهيم مى زند؟!(1)

ديگر اين كه: چگونه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) خود را وفادار به آئين پيامبران بزرگ خدا مخصوصاً ابراهيم(عليه السلام) مى داند در حالى كه تمام پيامبرانى كه از دودمان اسحاق فرزند ابراهيم بودند «بيت المقدس» را محترم مى شمردند، و به سوى آن نماز مى خواندند، ولى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از آن قبله روى گردانده و كعبه را قبله گاه خود انتخاب كرده است؟!(2)

آيات فوق به ايراد اوّل پاسخ گفته و دروغ آنها را روشن مى سازد، و آيات 96 و 97 ايراد دوم را پاسخ مى گويد.

* * *

 

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللّهُ بِغافِل عَمّا تَعْمَلُونَ

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرينَ

وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراط مُسْتَقيم

بگو: «اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كفر مىورزيد؟! و خدا گواه است بر اعمالى كه انجام مى دهيد»!.

بگو: «اى اهل كتاب! چرا افرادى را كه ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد، و مى خواهيد اين راه را كج سازيد؟! در حالى كه شما (به درستى اين راه) گواه هستيد; و خداوند از


1. «بحار الانوار»، ج 9، ص72 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث.

[ 109 ]

آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست»!.

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از گروهى از اهل كتاب، (كه كارشان نفاق افكنى و شعلهور ساختن آتش كينه و عداوت است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر باز مى گردانند.

و چگونه ممكن است شما كافر شويد با اين كه (در دامان وحى قرار گرفته ايد. و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين به خداتمسك جوئيد)! و هر كس به خدا تمسك جويد; به راهى راست هدايت شده است.

 

شأن نزول:

آتش افروزى يهود

از مجموع آنچه در كتب شيعه و اهل تسنن درباره شأن نزول اين آيات نقل شده چنين استفاده مى شود:

يكى از يهوديان به نام «شاس بن قيس» كه پيرمردى تاريك دل و در كفر و عناد كم نظير بود روزى از كنار جمعى از مسلمانان مى گذشت، ديد جمعى از طايفه «اوس» و «خزرج» كه سال ها با هم جنگ هاى خونينى داشتند، در نهايت صفا و صميميت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند، و آتش اختلافات شديدى كه در جاهليت در ميان آنها شعلهور بود، به كلى خاموش شده است.

از ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت شد و با خود گفت: اگر اينها تحت رهبرى محمّد(صلى الله عليه وآله) از همين راه پيش روند، موجوديت يهود به كلى در خطر است.

نقشه اى به نظرش رسيد: به يكى از جوانان يهودى دستور داد به جمع آنها بپيوندد، و حوادث خونين «بعاث» (محلى كه جنگ شديد اوس و خزرج در آن نقطه واقع شده بود) را به ياد آنها بياورد، و آن حوادث را پيش چشم آنها مجسم سازد.(1)

اين نقشه كه با مهارت به وسيله آن جوان يهودى پياده شد، مؤثر واقع گرديد، جمعى از مسلمانان از شنيدن اين جريان به گفتگو پرداختند، و حتى بعضى از افراد


1. درباره ماجراى «يوم بعاث» به «كامل ابن اثير»، ج 1، ص443 مراجعه فرمائيد.

[ 110 ]

طايفه «اوس» و «خزرج» يكديگر را به تجديد آن صحنه ها تهديد كردند، چيزى نمانده بود كه آتش خاموش شده ديرين، بار ديگر شعلهور گردد.

خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، فوراً با جمعى از مهاجرين به سراغ آنها آمد، و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تكان دهنده خود آنها را بيدار ساخت.

جمعيت، چون سخنان آرام بخش پيامبر را شنيدند از تصميم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمين گذاشته، دست در گردن هم افكنده، بشدت گريه كردند، و دانستند اين از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است، و صلح و صفا و آشتى بار ديگر كينه هائى را كه مى خواست زنده شود، شستشو داد.

در اين هنگام چهار آيه فوق نازل شد كه دو آيه نخست، يهوديان اغوا كننده را نكوهش مى كند، و دو آيه بعد به مسلمانان هشدار مى دهد.(1)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آن گونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و از دنيا نرويد، مگر اين كه مسلمان باشيد.

و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد! وشما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد; شايد پذيراى هدايت شويد.


1. «بحار الانوار»، ج 71، ص246 و ج 72، ص163 (تنها اشاره اى به اين موضوع شده); «تفسير طبرى»،
ج 4، ص15، ذيل آيه 99 همين سوره;
«تفسير شوكانى»، ج 1، ص366، ذيل آيه 99 همين سوره ـ
«تفسير آلوسى»، ج 4، ص14، ذيل آيه 98 همين سوره.

[ 111 ]

شأن نزول:

اتحاد! اتحاد!

مى دانيم: در دوران جاهليت دو قبيله بزرگ در «مدينه» به نام «اوس» و «خزرج» وجود داشتند كه بيش از يكصد سال! جنگ و خون ريزى و اختلاف در ميان آن دو جريان داشت، و هر چند وقت ناگهان به جان يكديگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به يكديگر وارد مى كردند.

يكى از موفقيت هاى بزرگ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت به «مدينه»، اين بود كه به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن دو ايجاد كرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد.

اما از آنجا كه ريشه هاى اختلاف، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعلهور مى شد، كه به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر(صلى الله عليه وآله) خاموش مى گشت.

در آيات پيش، نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحريكات دشمنان دانا مشاهده كرديم، ولى اين آيات اشاره به نوع ديگرى از اين اختلافات است كه بر اثر دوستان نادان و تعصب هاى جاهلانه به وجود آمد.

مى گويند: روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى شمرد.

«ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائكه) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى باشند.

در برابر او «اسعد بن زراره» كه از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن كعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است.

[ 112 ]

كم كم كار به جاى باريك كشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر يكديگر قرار گرفتند، بيم آن مى رفت كه بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعلهور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود!

خبر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناك پايان داد، و صلح و صفا را در ميان آنها بر قرار نمود. آيات فوق در اينجا نازل گرديد و بصورت يك حكم عمومى همه مسلمانان را با بيان مؤثر و مؤكدى دعوت به اتحاد نمود.(1)

* * *

 

لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاّ أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الاَْدْبارَ ثُمَّ لايُنْصَرُونَ

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْل مِنَ اللّهِ وَ حَبْل مِنَ النّاسِ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوايَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ الاَْنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ

اهل كتاب هرگز نمى توانند به شما زيان برسانند، جز آزارهاى مختصر; و اگر با شما پيكار كنند، به شما پشت خواهند كرد (و شكست خواهند خورد); سپس كسى آنها را يارى نمى كند.

هر كجا يافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجديد نظر در روش ناپسند خود) و (يا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن); و به خشم خدا، گرفتار شده اند، و مهر بيچارگى بر آنها زده شده; چرا كه آنها به آيات خدا، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند. اينها به خاطر آن است كه گناه كردند; و (به حقوق دگران) تجاوز مى نمودند.

 

شأن نزول:

از تهديد نترسيد

هنگامى كه بعضى از بزرگان روشن ضمير يهود، همچون «عبداللّه بن سلام» و


1. «بحار الانوار»، ج 18، ص 155 و 156 ; «مجمع البيان»، ذيل آيات.

[ 113 ]

ياران خود آئين پيشين را ترك گفته و به آئين اسلام گرويدند، جمعى از رؤساى يهود به نزد آنها آمده، زبان به سرزنش و ملامت آنان گشودند و حتى آنها را تهديد كردند كه: چرا آئين پدران و نياكان خود را ترك گفته و اسلام آورده اند؟

آيات فوق به عنوان دلدارى و بشارت به آنها و ساير مسلمانان نازل گرديد.(1)

* * *

 

لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ

يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ

وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْر فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ

آنها يكسان نيستند; از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه (به حق) قيام مى كنند; وپيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مى خوانند; در حالى كه سجده مى نمايند.

به خدا و روز واپسين ايمان مى آورند; امر به معروف و نهى از منكر مى كنند; و در انجام كارهاى نيك، پيشى مى گيرند; و آنها از صالحانند.

و آنچه از اعمال نيك انجام دهند، هرگز كفران نخواهد شد; (و پاداش شايسته آن را مى بينند) و خدا از پرهيزكاران، آگاه است.

 

شأن نزول:

تقابل صالحان و ناصالحان

مى گويند: هنگامى كه «عبداللّه بن سلام» ـ از دانشمندان يهود ـ با جمع ديگرى از آنها اسلام آوردند، يهوديان و مخصوصاً بزرگان آنها از اين حادثه، بسيار ناراحت شدند، و در صدد بر آمدند آنها را متهم به شرارت سازند تا در انظار يهوديان، پست


1. «بحار الانوار»، ج 9، ص72 و ج 17، ص173 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى» و ديگر تفاسير، ذيل آيه مورد بحث.

[ 114 ]

جلوه كنند، و عمل آنها سرمشقى براى ديگران نشود، لذا علماى يهود اين شعار را در ميان آنها پخش كردند كه تنها جمعى از اشرار ما به اسلام گرويده اند! اگر آنها افراد درستى بودند آئين نياكان خود را ترك نمى گفتند و به ملت يهود خيانت نمى كردند، آيات فوق نازل شد و از اين دسته دفاع كرد.(1)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْبَيَّنّا لَكُمُ الآْياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الاَْنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوابِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هر گونه شرّ و فسادى درباره شما، كوتاهى نمى كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه هاى) دشمنى از دهان (و كلام) شان آشكار شده; و آنچه دردل هايشان پنهان مى دارند، از آن مهم تر است. ما آيات (و راه هاى پيشگيرى از شرّ آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.

شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مى داريد; اما آنها شما را دوست نمى دارند. در حالى كه شما به همه كتاب هاى آسمانى ايمان داريد، هنگامى كه شما را ملاقات مى كنند (به دروغ) مى گويند: «ايمان آورده ايم». اما هنگامى كه تنها مى شوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مى گزند! بگو: «با همين خشمى كه داريد بميريد! خدا از (اسرار) درون سينه ها آگاه است».


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ج 4، ص175 ; «درّ المنثور»، ج 2، ص64.

[ 115 ]

اگر نيكى به شما برسد آنها را ناراحت مى كند; و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مى شوند، (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشه هاى (خائنانه) آنان، به شما زيانى نمى رساند; خداوند به آنچه انجام مى دهند، احاطه دارد.

 

شأن نزول:

يهوديان را مَحرم اسرار ندانيد

از «ابن عباس» نقل شده اين آيات، هنگامى نازل شده، كه عده اى از مسلمانان با يهوديان، ـ به سبب قرابت، يا همسايگى، يا حق رضاع، و يا پيمانى كه پيش از اسلام بسته بودند ـ دوستى داشتند و به قدرى با آنها صميمى بودند كه اسرار مسلمانان را به آنان مى گفتند، بدينوسيله قوم يهود كه دشمن سرسخت اسلام و مسلمين بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مى كردند، از اسرار مسلمانان مطلع مى شدند.

اين آيات نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد كه چون آنان در دين شما نيستند، نبايد آنها را محرم اسرار خود قرار دهيد; زيرا آنان درباره شما از هيچ شرّ و فسادى كوتاهى نمى كنند، آنان مى خواهند شما هميشه در رنج و عذاب باشيد.(1)

* * *

 

وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الاَْعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الاَْيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ

وَ لِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصّابِرينَ


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه 118 همين سوره; «بحار الانوار»، ج 22، ص18; «جامع البيان»، ج 4، ص82.

[ 116 ]

وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد!.

اگر (در ميدان احد) به شما جراحتى رسيد (و ضربه اى وارد شد)، به آن جمعيت نيز (در ميدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گرديد. و ما اين روزها (ى پيروزى وشكست) را در ميان مردم مى گردانيم; (ـ و اين خاصيت زندگى دنياست ـ) تا خدا،افرادى را كه ايمان آورده اند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از ميان شما، شاهدانى بگيرد. و خدا ظالمان را دوست نمى دارد.

و تا خداوند، افراد با ايمان را خالص گرداند (و ورزيده شوند); و كافران را به تدريج نابود سازد.

آيا چنين پنداشتيد كه (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد، در حالى كه خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!

و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پيش از آن كه با آن رو به رو شويد، آرزو مى كرديد; سپس آن را با چشم خود ديديد، در حالى كه به آن نگاه مى كرديد (وحاضر نبوديد به آن تن در دهيد)!.

 

شأن نزول:

زيان هاى بى انضباطى

درباره شأن نزول اين آيات، روايات متعددى وارد شده است، از مجموع آنها استفاده مى شود كه اين آيات دنباله آياتى است كه قبلاً درباره جنگ احد داشتيم.

در حقيقت اين آيات، تجزيه و تحليلى است روى نتائج جنگ احد و عوامل پيدايش آن به عنوان يك سرمشق بزرگ براى مسلمانان.

و در ضمن وسيله اى است براى تسلى، دلدارى و تقويت روحى آنها; زيرا همان طور كه گفتيم: جنگ احد بر اثر نافرمانى و عدم انضباط نظامى جمعى از سربازان اسلام، در پايان به شكست انجاميد و جمعى از شخصيت ها و چهره هاى برجسته اسلام از جمله «حمزه» عموى پيامبر، در اين ميدان شربت شهادت نوشيدند.

پيامبر(صلى الله عليه وآله) همان شب با ياران خود به ميان كشتگان رفت و براى بزرگداشت

[ 117 ]

ارواح شهدا بر سر جنازه يكايك آنها مى نشست، اشك مى ريخت و طلب آمرزش مى نمود، و سپس اجساد همه آنها در دامنه كوه احد در ميان اندوه فراوان بخاك سپرده شد.

در اين لحظات حساس كه مسلمانان نياز شديد به تقويت روحى و هم استفاده معنوى از نتايج شكست داشتند آيات فوق نازل گرديد.(1)

* * *

 

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرينَ

وَ ما كانَ لِنَفْس أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الاْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشّاكِرينَ

محمّد(صلى الله عليه وآله) فقط فرستاده خداست; و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند; آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى گرديد؟! (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود)؟! و هر كس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضررى نمى زند; و خداوند به زودى شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد.

هيچ كس، جز به فرمان خدا، نمى ميرد; سرنوشتى است تعيين شده; هر كس پاداش دنيا را بخواهد (و در زندگى خود، در اين راه گام بردارد،) چيزى از آن به او خواهيم داد; و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى دهيم; و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.

 

شأن نزول:

محمّد پيامبر است، اساس، اسلام است

اين آيه نيز ناظر به يكى ديگر از حوادث جنگ احد است و آن اين كه: در همان


1. «بحار الانوار»، ج 20، ص 22، 44 و 65 ; «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث.

[ 118 ]

حال كه آتش جنگ ميان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود، ناگهان صدائى بلند شد و كسى گفت: محمّد را كشتم... محمّد را كشتم...

اين، درست همان دم بود كه مردى به نام «عمرو بن قميئه حارثى» سنگ به سوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرتاب كرد، پيشانى و دندان آن حضرت شكست و لب پائين وى شكافت و خون صورت وى را پوشانيد.(1)

در اين موقع بود كه دشمن تلاش كرد پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به قتل برساند، اما «مصعب بن عمير» يكى از پرچمداران ارتش اسلام، با پايمردى تمام جلو حملات آنها را گرفت ولى خودش در اين ميان شهيد شد، و چون او شباهت زيادى به پيامبر داشت، دشمن چنين پنداشت كه: پيغمبر در خاك و خون غلطيده است، لذا اين خبر را با صداى بلند به همه لشگرگاه رسانيد.

انتشار اين خبر، به همان اندازه كه در روحيه بت پرستان اثر مثبت داشت در ميان مسلمانان تزلزل عجيبى ايجاد كرد.

جمعى كه اكثريت را تشكيل مى دادند به دست و پا افتاده، از ميدان جنگ به سرعت خارج مى شدند.

حتى بعضى در اين فكر بودند با كشته شدن پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آئين اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند.

اما در مقابل آنها اقليتى فداكار و پايدار همچون على(عليه السلام)، ابو دجانه و طلحة و بعضى ديگر بودند كه بقيه را به استقامت دعوت مى كردند از جمله «انس بن نضر» به ميان آنها آمده، گفت:

اى مردم! اگر محمّد(صلى الله عليه وآله) كشته شد، خداى محمّد كشته نشده، برويد و پيكار كنيد و در راه همان هدفى كه پيامبر كشته شد، شربت شهادت بنوشيد، پس از ايراد اين


1. و در پاره اى تواريخ آمده است: اين ضربات بر اثر حمله چند نفر صورت گرفت. (جهت توضيح بيشتر به اين مدارك رجوع فرمائيد: «بحار الانوار»، ج 20، ص27 ; «تاريخ طبرى»، ج 2، ص201; «البداية و النهاية»، ج 4، ص26.

[ 119 ]

سخنان به دشمن حمله نمود تا كشته شد، ولى به زودى روشن گرديد كه پيامبر زنده است و اين خبر اشتباه بوده است يا دروغ، آيه فوق در اين مورد نازل گرديد و دسته اوّل را سخت نكوهش كرد.(1)

* * *

 

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل وَ أَنَّ اللّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ

(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند; و به خاطر كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهيدان آينده) خوشوقتند; كه نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.

واز نعمت خداوفضل او (نسبت به خودشان نيز) مسرورند; و (مى بينند كه)خداوند، پاداش مؤمنان را ضايع نمى كند; (نه پاداش شهيدان، و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند).

 

شأن نزول:

شهيدان زنده اند، بشارت به بازماندگان

بعضى از مفسران معتقدند: آيات فوق درباره شهداى احد نازل شده و بعضى ديگر درباره شهداى بدر مى دانند، ولى حق اين است كه پيوند اين آيات با آيات گذشته نشان مى دهد، بعد از حادثه احد نازل شده است. اما مضمون و محتواى آيات تعميم دارد، و همه شهدا، حتى شهداى بدر را كه چهارده نفر بودند شامل مى شود، لذا در حديثى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: آيات درباره شهداى احد


1. «بحار الانوار»، ج 20، ص 59 و 106 ; «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث.

[ 120 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation