بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ

از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى كنند، بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آئين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهم تر از آن است; و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان باز مى دارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند; ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مى رود; و آنان اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود.

كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.

 

شأن نزول:

نبرد در ماه هاى حرام

گفته اند: اين آيه در مورد «سَرِيّه عبداللّه بن جحش» نازل شده است.(1)

جريان چنين بود: پيش از جنگ «بدر» پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) «عبداللّه بن جحش» را طلبيد، نامه اى به او داد و هشت نفر از مهاجرين را همراه وى نمود، به او فرمان داد:


1. «سَرِيّه» به آن دسته از جنگ هاى اسلامى گفته مى شود كه پيامبر در آن شركت نداشت.

بعضى گفته اند: «سَرِيّه» عبارت است از گروهى از لشكر كه از 5 تا 300 نفر تشكيل شده باشد.

بايد توجه داشت: «سَرِيّه» از «سرى» گرفته شده است كه به معنى چيز نفيس و گران بهاست و چون لشكريانى كه چنين مأموريت هائى را پيدا مى كنند، از نخبه ها هستند، به اين نام ناميده شده اند.

«مطرزى» مى گويد: «سَرَيّه» از «سرى» كه به معنى حركت در شب است، گرفته شده به خاطر اين كه آنها غالباً مخفيانه حركت مى كنند.

«ابن حجر» در كتاب «ملتقطات» خود همين مطلب را پذيرفته مى گويد: «سَرِيّه» گروهى از لشكرند كه شبانه حركت مى كنند.

[ 61 ]

پس از آن كه دو روز راه پيمود، نامه را بگشايد، و طبق آن عمل كند، او پس از دو روز طى طريق، نامه را گشود و چنين يافت:

«پس از آن كه نامه را باز كردى تا «نخله» (زمينى كه بين «مكّه» و «طايف» است) پيش برو، و در آنجا وضع قريش را زير نظر بگير و جريان را به ما گزارش بده».

«عبداللّه» جريان را براى همراهانش نقل نمود و اضافه كرد: پيامبر مرا از مجبور ساختن شما در اين راه، منع كرده است، بنابراين، هر كس آماده شهادت است با من بيايد، و ديگران باز گردند، همه با او حركت كردند، هنگامى كه به «نخله» رسيدند به قافله اى از قريش برخورد كردند كه «عمرو بن حضرمى» در آن بود، چون روز آخر ماه رجب (يكى از ماه هاى حرام) بود در مورد حمله به آنها به مشورت پرداختند.

بعضى گفتند: اگر امروز هم از آنها دست برداريم وارد محيط حرم خواهند شد و ديگر نمى توان متعرض آنها شد، سرانجام شجاعانه به آنها حمله كردند «عمرو بن حضرمى» را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)آوردند، پيغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم كه در ماه هاى حرام نبرد كنيد، و دخالتى در غنائم و اسيران نكرد، مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنها پرداختند، مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمّد(صلى الله عليه وآله) جنگ و خون ريزى و اسارت در ماه هاى حرام را، حلال شمرده در اين هنگام آيه اوّل نازل شد.

پس از آن كه اين آيه نازل شد «عبداللّه بن جحش» و همراهانش اظهار كردند در اين راه براى درك ثواب جهاد كوشش كرده اند و از پيامبر پرسيدند: آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه؟ آيه دوم (اِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا...) نازل گرديد.(1)

* * *

 


1. «بحار الانوار»، ج 19، ص 188، 189 و 190 ; «اعلام الورى»، ص 73 و 74; «تفسير ابن كثير»، ج 1، ص428، ذيل آيه مورد بحث; «سنن كبراى بيهقى»، ج 13، ص316، ح 18362.

[ 62 ]

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاْياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لاََعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ

درباره شراب و قمار از تو سؤال مى كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بر دارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است». و از تو مى پرسند: چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «از مازاد نيازمندى خود». اين چنين خداوندآيات را براى شما روشن مى سازد; شايد انديشه كنيد!

(تا انديشه كنيد) درباره دنيا و آخرت! و از تو درباره يتيمان سؤال مى كنند، بگو:«اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دينى) شما هستند». (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز مى شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى اندازد; زيرا اوتوانا و حكيم است.

 

شأن نزول:

پرسش درباره شراب و قمار و ايتام!

درباره شأن نزول آيه اوّل، گفته اند: گروهى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) خدمتش آمده، عرض كردند: حكم شراب و قمار كه عقل را زائل و مال را تباه مى كند، بيان فرما!

آيه نخست نازل شد و به آنها پاسخ داد.(1)

و در شأن نزول آيه دوم، در «تفسير قمى» از امام صادق(عليه السلام) و در «مجمع البيان» از «ابن عباس» چنين نقل شده است:


1. «مستدرك الوسائل»، ج 17، ص83، ح 20813 ـ 3; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «زبدة البيان» محقق اردبيلى، ص629; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص44; تفاسير «بحر المحيط»، «رازى»، «آلوسى» و...

[ 63 ]

هنگامى كه آيه: وَ لاتَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن: «و به مال يتيم جز به بهترين طريق نزديك نشويد».(1)

و آيه: إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً: «كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، تنها آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى مى سوزند»(2) نازل شد، كه در آن از نزديك شدن به اموال و دارايى يتيمان مگر در صورتى كه براى آنان نفعى داشته باشد، و نيز از خوردن اموال آنان نهى شد، مردمى كه يتيمى در خانه داشتند، از كفالت وى فاصله گرفتند و او را به حال خود گذاشتند، و حتى گروهى آنان را از خانه خود بيرون كردند، و آنها كه بيرون نكردند، در خانه براى آنان وضعى به وجود آورده بودند، كه كمتر از بيرون كردن نبود; زيرا غذاى او را كه از مال خودش تهيه مى شد، با غذاى خود مخلوط نمى كردند، و حتى جداگانه براى آنان غذا مى پختند و پس از آن كه آن يتيم در گوشه اى از اطاق، غذاى مخصوص خويش را مى خورد، زيادى آن را اگر اضافه مى آمد، براى او ذخيره مى كردند تا دفعه بعد بخورد، و اگر فاسد مى شد به دور مى ريختند.

همه اين كارها براى آن بود كه گرفتار مسئوليت خوردن مال يتيم نشده باشند، اين عمل هم براى سرپرستان و هم براى يتيمان، مشكلات فراوانى به بار مى آورد، به دنبال اين جريان آنها خدمت پيامبر رسيده و از اين طرز عمل سؤال كردند، در پاسخ آنها اين آيه نازل شد.(3)

* * *

 

وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى يُؤْمِنَّ وَ لاََمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَة وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ


1. اسراء، آيه 34.

2. نساء، آيه 10.

3. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير طبرى»، ج 2، ص208، ذيل آيه مورد بحث.

[ 64 ]

مُشْرِك وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النّارِ وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكـَّرُونَ

و با زنان مشرك و بت پرست، تا ايمان نياورده اند، ازدواج نكنيد! (اگر چه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد; زيرا) كنيز با ايمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است; هر چند (زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ايمان نياورده اند، در نياوريد! يك غلام با ايمان، از يك مرد آزاد بت پرست، بهتر است; هر چند (مال و موقعيت و زيبايى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى كنند; و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى نمايد، و آيات خويش را براى مردم روشن مى سازد; شايد متذكر شوند!

 

شأن نزول:

زنان مشرك، شايسته همسرى نيستند

شخصى به نام «مرثد» كه مرد شجاعى بود از طرف پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مأمور شد كه از «مدينه» به «مكّه» برود و جمعى از مسلمانان را كه آنجا بودند با خود بياورد، وى به قصد انجام فرمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد «مكّه» شد، در آنجا با زن زيبائى به نام «عناق» كه در زمان جاهليت او را مى شناخت برخورد نمود، آن زن او را مانند گذشته به گناه دعوت كرد، اما «مرثد» كه مسلمان شده بود تسليم خواسته او نشد، آن زن تقاضاى ازدواج نمود «مرثد» گفت: اين امر موكول به اجازه پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، او پس از انجام مأموريت خود به «مدينه» بازگشت و جريان را به اطلاع پيغمبر(صلى الله عليه وآله)رساند اين آيه نازل شد و بيان داشت زنان مشرك و بت پرست، شايسته همسرى و ازدواج با مردان مسلمان نيستند.(1)

* * *


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ج 3، ص67، ذيل آيه مورد بحث; «درّ المنثور»، ج1، ص256 .

اين نكته نيز قابل ذكر است كه اين شأن نزول در مورد آيه 3 سوره «نور» نيز وارد شده است «تفسير قرطبى»، ج 12، ص168; «درّ المنثور»، ج 5، ص20).

[ 65 ]

وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لاتَقْرَبُوهُنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ

نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ

و از تو، درباره حيض سؤال مى كنند، بگو: چيز زيانبار و آلوده اى است; از اين رو در حالت قاعدگى، از زنان كناره گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننماييد، تا پاك شوند. وهنگامى كه پاك شدند! از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.

زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند، پس هر زمان كه بخواهيد، مى توانيد با آنها آميزش كنيد. و (سعى نمائيد با پرورش فرزندان صالح) اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان، بشارت ده!

 

شأن نزول:

حكم آميزش در ايام عادت

زنان در هر ماه، به مدت حداقل سه روز، و حداكثر ده روز، قاعده مى شوند و آن عبارت از خونى است كه با اوصاف خاصى كه در كتب فقه آمده از رحم آنها خارج مى گردد، زن را در چنين حال «حائض» و آن خون را خون «حيض» مى گويند: آئين كنونى يهود و نصارا احكام ضد يكديگر در مورد آميزش مردان با چنين زنانى دارند كه براى هر كس حالت استفهام ايجاد مى نمايد.

جمعى از يهود مى گويند: معاشرت مردان با اين گونه زنان مطلقاً حرام است هر چند به صورت غذا خوردن سر يك سفره و يا زندگى در يك اطاق باشد، مثلاً مى گويند: جايى كه زن حائض بنشيند مرد نبايد بنشيند، اگر نشست بايد لباس خود را بشويد و الاّ نجس است، و نيز اگر در رختخواب او بخوابد لباس و بدن را بايد

[ 66 ]

شستشو دهد.

به طور خلاصه زن را در اين مدت، يك موجود ناپاك و لازم الاجتناب مى دانند.

در مقابل اين گروه، نصارا هستند كه مى گويند: هيچ گونه فرقى ميان حالت حيض زنان وغير حيض نيست،همه گونه معاشرت حتى آميزش جنسى،باآنان بى مانع است!

مشركان عرب به خصوص آنها كه در «مدينه» زندگى مى كردند، كم و بيش به خلق و خوى يهود، انس گرفته بودند و با زنان حائض مانند يهود رفتار مى كردند و در زمان عادت ماهيانه از آنها جدا مى شدند، همين اختلاف در آئين و افراط و تفريط هاى غير قابل گذشت، سبب شد كه بعضى از مسلمانان از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين باره سؤال كنند، در پاسخ آنان اين آيه نازل شد.(1)

* * *

 

وَ لاتَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لاَِيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاسِ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ

لايُؤاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ حَليمٌ

خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد! و براى اين كه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد (سوگند ياد ننماييد)! و خداوند شنوا و داناست.

خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجه ياد مى كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، اما به آنچه دل هاى شما (به اختيار) كسب كرده، مؤاخذه مى كند. و خداوند، آمرزنده وبردبار است.

 

شأن نزول:

سوگندهاى درست و نادرست

ميان داماد و دخترِ يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «عبداللّه بن رواحه» اختلافى


1. «فقه القرآن» قطب راوندى، ج 1، ص51; «تفسير ابن كثير»، ج 1، ص438، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص120، ذيل آيه مورد بحث; «سنن بيهقى»، ج 2، ص12، ح 1531.

[ 67 ]

روى داد، او سوگند ياد كرد كه براى اصلاح كار آنها هيچ گونه دخالتى نكند و در اين راه گامى بر ندارد. آيه فوق نازل شد، و اين گونه سوگندها را ممنوع و بى اساس قلمداد كرد.(1)

* * *

 

الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوف أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسان وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاّ أَنْ يَخافا أَلاّ يُقيما حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّيُقيما حُدُودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاتَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ

طلاق، (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است; (و در هر مرتبه،) بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند (و آشتى نمايد)، يا با نيكى او را رها سازد. و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها داده ايد، پس بگيريد; مگر اين كه دو همسر، بترسند كه حدود الهى را بر پا ندارند. اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى براى آنها نيست كه زن، فديه و عوضى بپردازد (و طلاق بگيرد). اينها حدود و مرزهاى الهى است; از آن، تجاوز نكنيد! و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است.

 

شأن نزول:

طلاق، سه بار بيش نيست

زنى خدمت يكى از همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد و از شوهرش شكايت كرد كه او پيوسته وى را طلاق مى دهد و سپس رجوع مى كند تا به اين وسيله به زيان و ضرر افتد ـ و در جاهليت چنين بود كه مرد حق داشت همسرش را هزار بار طلاق بدهد و رجوع كند و حدّى براى آن نبود ـ هنگامى كه اين شكايت به محضر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)رسيد آيه فوق نازل گشت و حدّ طلاق را سه بار قرار داد.(2)


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «قرطبى»، ج 3، ص97، ذيل آيه مورد بحث.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث ـ (اين شأن نزول در «تفسير كبير»، «قرطبى» و «روح المعانى» نيز، ذيل آيه مورد بحث آمده است).

[ 68 ]

فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْم يَعْلَمُونَ

اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود; مگر اين كه همسر ديگرى انتخاب كند اگر (همسر دوم) او را طلاق داد، گناهى ندارد كه بازگشت كنند; در صورتى كه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم مى شمرند. اينها حدود الهى است كه (خدا) آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مى نمايد.

 

شأن نزول:

حكم ازدواج با همسر اوّل پس از سه طلاق

در حديثى آمده است: زنى خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيده، عرض كرد: من همسر پسر عمويم «رفاعه» بودم، او سه بار مرا طلاق داد، پس از او با مردى به نام «عبدالرحمن بن زبير» ازدواج كردم، اتفاقاً او هم مرا طلاق داد، بى آن كه در اين مدت آميزش جنسى بين من و او انجام گيرد، آيا مى توانم به شوهر اوّلم بازگردم؟

حضرت فرمود: نه، تنها در صورتى مى توانى كه با همسر دوم آميزش جنسى كرده باشى، در اين هنگام آيه فوق نازل شد.(1)

* * *

 

وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ ذلِكُمْ أَزْكى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ

و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و عدّه خود را به پايان رسانيدند، مانع آنها نشويد كه با همسران (سابق) خويش، ازدواج كنند! اگر در ميان آنان، به طرز پسنديده اى تراضى


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث (با تلخيص) ـ اين شأن نزول در «تفسير روح المعانى»، «قرطبى» و «مراغى» نيز آمده است.

[ 69 ]

برقرار گردد. اين دستورى است كه تنها افرادى از شما، كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند، از آن، پند مى گيرند اين (دستور)، براى رشد (خانواده هاى) شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگى ها مفيدتر است; و خدا مى داند و شما نمى دانيد.

 

شأن نزول:

از ازدواج ممانعت نكنيد

يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «مَعْقِل بن يسار» خواهرى به نام «جَملاء» داشت كه از همسرش «عاصم بن عُدَىّ» طلاق گرفته بود، بعد از پايان عدّه، مايل بود بار ديگر به عقد همسرش درآيد، ولى برادرش از اين كار مانع شد، آيه فوق نازل شد و او را از مخالفت با چنين ازدواجى نهى كرد.

و نيز گفته اند: آيه هنگامى نازل شد كه «جابر بن عبداللّه» با ازدواج مجدد دختر عمويش با شوهر سابق خويش، مخالفت مىورزيد.(1)

* * *

شايد در جاهليت چنين حقى به غالب بستگان نزديك مى دادند كه در امر ازدواج زنان و دختران خويشاوند دخالت كنند.

شك نيست كه برادر و پسر عمو از نظر فقه شيعه، هيچ گونه ولايتى بر خواهر و دختر عموى خود ندارند و آيه فوق مى خواهد اين گونه دخالت هاى غير مجاز را نفى كند، بلكه چنان كه در تفسير آمده از آيه فوق، حكم وسيع ترى حتى درباره اولياء استفاده مى شود كه حتى پدر و جدّ ـ چه رسد به بستگان ديگر و يا بيگانگان ـ حق ندارند با چنين ازدواج هائى مخالفت كنند.

* * *


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث ـ بسيارى از مفسران ديگر مانند: «قرطبى»، «تفسير كبير»، «تفسير روح المعانى» و «فى ظلال القرآن»، هر دو شأن نزول يا يكى از آن دو را ذيل آيه مورد بحث نقل كرده اند; «فقه القرآن» قطب راوندى، ج 2، ص181.

[ 70 ]

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتينَ

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ

در انجام همه نمازها و (به خصوص) نماز وسطى (نماز ظهر) كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پاخيزيد!

و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى كه امنيت خود را باز يافتيد، خدا را ياد كنيد! (نماز را به صورت معمولى بخوانيد!) همان گونه كه خداوند، چيزهايى را كه نمى دانستيد، به شما تعليم داد.

 

شأن نزول:

شركت در نماز جماعت

جمعى از منافقان، گرمى هوا را بهانه براى ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين قرار داده بودند و در نماز جماعت شركت نمى كردند و به دنبال آنها بعضى از مؤمنين نيز از شركت در جماعت خوددارى كرده بودند، و جماعت مسلمين كاهش يافت، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از اين جهت ناراحت بود، حتى آنها را تهديد به مجازات شديد كرد.

لذا در حديثى از «زيد بن ثابت» نقل شده: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در گرماى فوق العاده نيمروز تابستان نماز (ظهر) را با جماعت مى گزارد و اين نماز براى اصحاب و ياران سخت ترين نماز بود، به طورى كه گاه پشت سر پيامبر(صلى الله عليه وآله)يك صف يا دو صف بيشتر نبود، در اينجا فرمود: من تصميم گرفته ام خانه كسانى را كه در نماز ما شركت نمى كنند بسوزانم، آيه فوق نازل شد و اهميت نماز ظهر را (با جماعت) تأكيد كرد.(1)

* * *

اين تشديد نشان مى دهد: مسأله عدم شركت، تنها به خاطر گرمى هوا نبود، بلكه


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير درّ المنثور»، ج 1، ص301، ذيل آيه مورد بحث;«بحار الانوار»، ج 79، ص279 ; «تفسير قرطبى»، ج 3، ص208، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ج 2، ص512، ذيل آيه مورد بحث.

[ 71 ]

گروهى مى خواستند با اين بهانه به تضعيف اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ايجاد شكاف در صفوف مسلمين بپردازند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين لحن شديد در مقابل آنها موضع گيرى فرمود.

* * *

 

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَشْكُرُونَ

آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه هاى خود فرار كردند؟ و آنان هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بميريد! سپس خدا آنها را زنده كرد; خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى كند; ولى بيشتر مردم، شكر (او را) به جا نمى آورند.

 

شأن نزول:

احياى مردگان

در يكى از شهرهاى «شام» بيمارى طاعون راه يافت و با سرعتى عجيب و سرسام آور، مردم يكى پس از ديگرى از دنيا مى رفتند در اين ميان عده بسيارى به اين اميد كه شايد از چنگال مرگ رهائى يابند آن محيط و ديار را ترك گفتند.

از آنجا كه آنها پس از فرار از محيط خود و رهائى از مرگ در خود احساس قدرت و استقلالى نموده و با ناديده گرفتن اراده الهى و چشم دوختن به عوامل طبيعى دچار غرور شدند. پروردگار، آنها را نيز در همان بيابان با همان بيمارى نابود ساخت.

از بعضى روايات استفاده مى شود: اصل آمدن بيمارى مزبور در اين سرزمين به عنوان مجازات بود; زيرا پيشوا و رهبر آنان از آنان خواست كه خود را براى مبارزه آماده كنند و از شهر خارج گردند آنها به بهانه اين كه در محيط جنگ مرض طاعون است از رفتن به ميدان جنگ خوددارى كردند، پروردگار آنها را به همان چيزى كه از

[ 72 ]

آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بيمارى طاعون در آنها شايع شد، آنها خانه هاى خود را ترك كرده و براى نجات از طاعون فرار كردند، اما در بيابان همگى از بين رفتند، مدت ها از اين جريان گذشت و «حِزقِيل»(1) يكى از پيامبران بنى اسرائيل، از آنجا عبور نمود و از خدا خواست آنها را زنده كند، خداوند دعاى او را اجابت نمود و آنها به زندگى بازگشتند.(2)

* * *

 

مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

كيست كه به خدا «قرض الحسنه اى» دهد، (و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابر كند؟ و خداوند است كه (روزى بندگان را) محدود ياگسترده مى سازد; (و انفاق، هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى شود). و به سوى او باز مى گرديد.

 

شأن نزول:

معامله پر سود

در شأن نزول اين آيه، چنين نقل كرده اند: روزى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: هر كس صدقه اى بدهد دو برابر آن در بهشت خواهد داشت، «ابو الدّحداح انصارى» عرض كرد: اى رسول خدا! من دو باغ دارم اگر يكى از آنها را به عنوان صدقه بدهم دو برابر آن را در بهشت خواهم داشت؟ فرمود: آرى.

عرض كرد: أُمُّ الدّحداح نيز با من خواهد بود؟

فرمود: آرى.

عرض كرد: فرزندان نيز با من هستند؟


1. «حِزْقيل» طبق بعضى از روايات، سومين پيشواى بنى اسرائيل بعد از موسى(عليه السلام) بود («مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 13، ص383).

2. «كافى»، ج 8، ص 198 و 199; «بحار الانوار»، ج 6، ص 120 و 123، و ج 13، ص 381 و 382 و 385 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 73 ]

فرمود: آرى.

سپس او باغى را كه بهتر بود، به عنوان صدقه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) داد، آيه فوق نازل شد، و صدقه او را دو هزار هزار برابر براى او كرد و اين است معنى: «اَضْعافاً كَثِيرَةً».

«ابو الدّحداح» بازگشت و همسرش «أمُّ الدّحداح» و فرزندان را در آن باغى ديد كه صدقه قرار داده بود، به در باغ ايستاد و نخواست وارد آن شود، همسرش را صدا زده، گفت:

من اين باغ را صدقه قرار داده ام و دو برابرش را در بهشت خريدارى كرده ام و تو و فرزندان نيز با من خواهيد بود.

همسرش گفت: مبارك است آنچه را فروخته و آنچه را خريده اى!

پس از آن همگى از باغ خارج شدند و آن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) تسليم كرد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «چه بسيار نخله هائى در بهشت كه شاخه هايش براى ابو الدّحداح آويزان شده است».(1)

* * *

 

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ

در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراين، كسى كه به طاغوت (بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.

 

شأن نزول:

اجبار در دين ممنوع است

مفسر معروف اسلامى «طبرسى» در «مجمع البيان» در شأن نزول آيه نقل مى كند:


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «مستدرك الوسائل»، ج 7، ص 262، 264 و 265; «تفسير ابن كثير»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 74 ]

مردى از اهل «مدينه» به نام «ابو حصين» دو پسر داشت، برخى از بازرگانانى كه به «مدينه» كالا وارد مى كردند، هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آئين مسيح دعوت كردند، آن دو هم سخت تحت تأثير قرار گرفته، به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به «شام» رهسپار گرديدند.

«ابو حصين» از اين جريان سخت ناراحت شد، به پيامبر(صلى الله عليه وآله) اطلاع داد و از حضرت خواست آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد:

آيا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟

آيه فوق، نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه: «در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست».(1)

در «تفسير المنار» نقل شده: «ابو حصين» خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند.

«ابو حصين» به پيامبر عرض كرد: من چگونه به خود اجازه دهم فرزندانم وارد آتش گردند و من ناظر آن باشم، آيه مورد بحث به همين منظور نازل شد.(2)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاّ أَنْ تُغْمِضُوافيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از قسمت هاى پاكيزه اموالى كه به دست آورده ايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساخته ايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان)، انفاق كنيد! و براى انفاق، به سراغ قسمت هاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد; مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بى نياز و شايسته ستايش است.


1. «بحار الانوار»، ج 22، ص16 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «اسباب نزول الآيات» واحدى نيشابورى، ص52 .

2. «تفسير المنار»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 75 ]

شأن نزول:

انفاق از اموال پاك، آرى

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده اين آيه درباره جمعى نازل شد كه ثروت هائى از طريق رباخوارى در زمان جاهليت جمع آورى كرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مى كردند، خداوند آنها را از اين كار نهى كرد. و دستور داد از اموال پاك و حلال، در راه خدا انفاق كنند.(1)

در «تفسير مجمع البيان» پس از نقل اين حديث، از على(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه به هنگام انفاق خرماهاى خشك، كم گوشت و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مى كردند و بعد انفاق مى نمودند به آنها دستور داده شد از اين كار بپرهيزند.(2)

* * *

اين دو شأن نزول هيچ گونه منافاتى با هم ندارند و ممكن است آيه در مورد هر دو دسته نازل شده باشد، كه يكى ناظر به پاكى معنوى و ديگرى ناظر به مرغوبيت مادى و ظاهرى است.

ولى بايد توجه داشت: طبق آيه 275 سوره «بقره» كسانى كه در زمان جاهليت اموالى از طريق رباخوارى جمع آورى كرده بودند و پس از نزول آيه از ادامه رباخوارى خوددارى نمودند، اموال گذشته بر آنها حرام نبوده است يعنى اين قانون شامل گذشته نمى شود، ولى مسلّم است اين مال در عين حلال بودن با اموال ديگر فرق داشت و در حقيقت، شبيه اموالى بود كه از طرق مكروه به دست بيايد!


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «كافى»، ج 4، ص48; «وسائل الشيعه»، ج 9، ص 465، 466 و 468، و ج 17، ص212; «بحار الانوار»، ج 93، ص 27، 167 و 168، با اندكى تفاوت .

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «كافى»، ج 4، ص48، با اندكى تفاوت; «وسائل الشيعه»، ج 9، ص205، 206 و 207; «بحار الانوار»، ج 93، ص 46، 47، 143 و 145، همه با تفاوت ; «تفسير عياشى»، ج 1، ص148 (با اندكى تفاوت).

[ 76 ]

لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْر فَلاَِنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْر يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ

هدايت آنها بر تو نيست; (بنابراين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحيح نيست) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مى كند. و آنچه را از خوبى ها و اموال انفاق مى كنيد، براى خودتان است; (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبى ها انفاق مى كنيد، (پاداش آن) به طور كامل به شما داده مى شود; و به شما ستم نخواهد شد.

 

شأن نزول:

انفاق در راه خير

در «تفسير مجمع البيان» از «ابن عباس» نقل شده: مسلمانان حاضر نبودند به غير مسلمين انفاق كنند، آيه فوق نازل شد و به آنها اجازه داد كه در مواقع لزوم اين كار را انجام دهند.(1)

شأن نزول ديگرى براى آيه فوق نقل شده كه بى شباهت به شأن نزول اوّل نيست و آن اين كه: زن مسلمانى به نام «اسماء» در سفر «عمرة القضاء» در خدمت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود، مادر و جده آن زن، به سراغ او آمدند و از او كمكى خواستند، و از آنجا كه آن دو نفر مشرك و بت پرست بودند «اسماء» از كمك به آنها امتناع ورزيد، گفت: بايد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) اجازه بگيرم; زيرا شما پيرو آئين من نيستيد، سپس نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمد اجازه خواست، آيه مورد بحث نازل گرديد.(2)

* * *

 


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث، و ديگر تفاسير.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث (با تفاوت); «تفسير كبير فخر رازى»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 77 ]

لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِى الاَْرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْر فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ

(انفاق شما، بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند; (ونمى توانند براى تأمين هزينه زندگى، دست به كسب و تجارتى بزنند;) نمى توانند مسافرتى كنند (و سرمايه اى به دست آورند;) و از شدت خويشتن دارى، افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند; اما آنها را از چهره هايشان مى شناسى; و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.

 

شأن نزول:

انفاق به فقراى آبرومند

از امام باقر(عليه السلام) چنين نقل شده است: اين آيه درباره اصحاب «صُفَّه» نازل شده (اصحاب صُفَّه حدود چهارصد نفر از مسلمانان «مكّه» و اطراف «مدينه» بودند كه نه خانه اى در «مدينه» داشتند و نه خويشاوندانى كه به منزل آنها بروند، از اين جهت در مسجد پيامبر مسكن گزيده بودند و آمادگى خود را براى شركت در ميدان هاى جهاد اعلام داشته بودند).

ولى چون اقامت آنها در مسجد با شئون مسجد سازگار نبود، دستور داده شد به صُفَّه (سكوى بزرگ و وسيع) كه در بيرون مسجد قرار داشت منتقل شوند، آيه فوق نازل شد، و به مردم دستور داد به اين دسته از برادران خود از كمك هاى ممكن مضايقه نكنند، آنها هم چنين كردند.(1)

بعضى ازمفسران تصريح كرده اند:آنهاپاسداران پيامبر(صلى الله عليه وآله) ومحافظان اوبوده اند.(2)

* * *


1. «مجمع البيان»، «ابوالفتوح رازى»، «البحر المحيط»، «قرطبى»، «روح المعانى» و تفسيرهاى ديگر، ذيل آيه مورد بحث (با تفاوت هائى در عبارت).

2. «تفسير فى ظلال القرآن»، ج 1، ص462، ذيل آيه مورد بحث.

[ 78 ]

الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند، مزدشان نزدپروردگارشان است; نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى شوند.

 

شأن نزول:

انفاق در هر زمان به جا است

در احاديث بسيارى آمده است كه: اين آيه درباره على(عليه السلام) نازل شده است; زيرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمى را در شب، درهمى را در روز، درهمى را آشكارا و درهمى را در نهان انفاق كرد و اين آيه نازل شد.(1)

ولى مى دانيم نزول آيه در يك مورد خاص، مفهوم آن را محدود نمى كند، و شمول حكم نسبت به ديگران را، نفى نمى نمايد.

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ

وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَة وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ


1. «نور الثقلين»، ج 1، ص 290 و 291; نويسنده «درّ المنثور» آن را از «ابن عساكر»، «طبرانى»، «ابو حاتم»، «ابن جرير» و جمعى ديگر نقل كرده است («درّ المنثور»، ج 1، ص363).

و به گفته بعضى، اين آيه به اتفاق علماى شيعه و اكثر علماى اهل سنت در شأن على بن ابيطالب(عليه السلام)نازل شده است...

از علماى اهل سنت: «واحدى»، «ثعلبى»، «خوارزمى»، «سدّى»، «كلبى»، «زمخشرى»، «طافى»، «قشيرى»، «ماوردى»، «ابن مغازلى»، «ابن ابى الحديد» و غير آنها نيز اين حديث نقل شده است ـ به «تفسير برهان» و «تفسير اثنى عشرى»، ذيل آيه مورد بحث مراجعه شود.

«وسائل الشيعه»، ج 9، ص 394 و 403; «بحار الانوار»، ج 36، ص61،ج 40، ص105، ج 41، ص 33، 34، 35 .

[ 79 ]

تَعْلَمُونَ

وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفّى كُلُّ نَفْس ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنيد; اگر ايمان داريد!

اگر (چنين) نمى كنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد! و اگر توبه كنيد، سرمايه هاى شما، از آن شماست (اصل سرمايه، بدون سود) نه ستم مى كنيد، و نه برشما ستم وارد مى شود.

و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد! و (در صورتى كه به راستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشيد بهتر است; اگربدانيد!

و از روزى بپرهيزيد كه در آن روز، شما را به سوى خدا باز مى گردانند; سپس به هر كس (پاداش) آنچه را انجام داده، بازپس داده مى شود; و به آنها ستم نخواهد شد.

 

شأن نزول:

ربا ممنوع!

در «تفسير على بن ابراهيم» آمده است: پس از نزول آيات ربا، شخصى به نام «خالد بن وليد» خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حاضر شده عرضه داشت: پدرم چون با «طائفه ثقيف» معاملات ربوى داشت و مطالباتش را وصول نكرده بود وصيت كرده است مبلغى از سودهاى اموال او كه هنوز پرداخت نشده است، تحويل بگيرم آيا اين عمل براى من جايز است؟

آيات فوق نازل شد و مردم را به شدت از اين كار نهى كرد.(1)

در روايت ديگرى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از نزول اين آيه فرمود: أَلا اِنَّ كُلَّ رِباً مِن رِبَا الْجاهِلِيَّةِ مَوْضُوعٌ وَ أَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا الْعَبّاسِ بْنِ عَبْدُالْمُطُّلِبِ: «آگاه


1. «تفسير على بن ابراهيم»، ج 1، ص93; «مستدرك»، ج 13، ص334; «وسائل الشيعه»، ج 18، ص131; «بحار الانوار»، ج 100، ص118 .

[ 80 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation