بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چيز را مى پرستيد»؟ گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم».

 

شأن نزول:

توصيه يعقوب به فرزندان

اعتقاد جمعى از يهود اين بود كه «يعقوب» به هنگام مرگ، فرزندان خويش را به دينى كه هم اكنون يهود به آن معتقدند (با تمام تحريفاتش) توصيه كرد، خداوند در ردّ اعتقاد آنان اين آيه را نازل فرمود.(1)

* * *

 

وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ

قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الأَسْباطِ وَ ما أُوتِىَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لانُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في شِقاق فَسَيَكْفيكَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ

گفتند: «يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد»! بگو: «(اين آئين هاى تحريف شده، نمى تواند موجب هدايت گردد،) بلكه از آئين خالص ابراهيم پيروى كنيد; و او هرگز از مشركان نبود»!

بگوئيد: «ما به خدا ايمان آورده ايم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد، (و همچنين) آنچه به


1. «تفسير ابو الفتوح رازى»، ذيل آيه مورد بحث; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير صافى».

[ 41 ]

موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگارشان داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدائى قائل نمى شويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم».

اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آورده ايد ايمان بياورند، هدايت يافته اند; و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شده اند و خداوند، شرّ آنها را از تو دفع مى كند; و او شنونده و داناست.

 

شأن نزول:

نه يهود و نه نصارى، آئين ابراهيم

در شأن نزول اين آيات از «ابن عباس» چنين نقل شده: چند نفر از علماى يهود و مسيحيان «نجران» با مسلمانان بحث و گفتگو داشتند: هر يك از اين دو گروه خود را اولى و سزاوارتر به آئين حق مى دانست و ديگرى را نفى مى كرد، يهوديان مى گفتند: موسى پيامبر ما از همه پيامبران برتر است و كتاب ما «تورات» بهترين كتاب ها است.

عين همين ادعا را مسيحيان داشتند كه مسيح بهترين راهنما و «انجيل» برترين كتب آسمانى است، و هر يك از پيروان اين دو مذهب مسلمانان را به مذهب خويش دعوت مى كردند، آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(1)

* * *

 

وَ لاتَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لاتَشْعُرُونَ

و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده مگوئيد! بلكه آنان زنده اند، ولى شمانمى فهميد!

 

شأن نزول:

شهيدان زنده اند

بعضى از مفسران از «ابن عباس» در شأن نزول اين آيه چنين نقل كرده اند كه: اين آيه درباره كشته شدگانِ ميدانِ جنگِ «بدر» نازل گرديد، آنها چهارده تن بودند، شش


1. «بحار الانوار»، ج 9، ص68 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 42 ]

نفر از مهاجران، و هشت نفر از انصار، بعد از پايان جنگ عده اى تعبير مى كردند: فلان كس مرد، آيه فوق نازل شد و با صراحت آنها را از اطلاق كلمه «ميّت» بر شهيدان نهى كرد.(1)

* * *

 

إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ

«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانه هاى) خداست! بنابراين، كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مى دهند، مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند; و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كنند، خداوند (در برابر عمل او) شكرگزار، و (از افعال وى) آگاه است.

 

شأن نزول:

صفا و مروه از شعائر الهى

پيش از ظهور اسلام، و همچنين مقارن آن، مشركان و بت پرستان براى انجام مناسك حج به «مكّه» مى آمدند، و مراسم حج را كه اصل آن از ابراهيم(عليه السلام)بود ولى با مقدار زيادى از خرافات و شرك آميخته بودند، انجام مى دادند كه از جمله وقوف به عرفات، قربانى، طواف، سعى صفا و مروه بود، البته اين اعمال با وضع خاصى صورت مى گرفت.

اسلام با اصلاح و تصفيه اى كه در اين برنامه به عمل آورد، اصل اين عبادت بزرگ و مراسم صحيح و خالص از شرك آن را امضاء نمود، و بر روى خرافات خط بطلان كشيد.

از جمله اعمال و مناسكى كه انجام مى شد، «سعى» يعنى حركت ميان دو كوه


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 4، ص125، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص19، ذيل آيه مورد بحث.

[ 43 ]

معروف «صفا» و «مروه» بود.

در بسيارى از روايات، كه از طرق شيعه و اهل تسنن آمده، چنين بازگو شده است كه: در عصر جاهليت، مشركان در بالاى كوه «صفا» بتى نصب كرده بودند به نام «اساف» و بر كوه «مروه» بت ديگرى به نام «نائله»، به هنگام سعى از اين دو كوه بالا مى رفتند و آن دو بت را به عنوان تبرك با دست خود مسح مى كردند.(1)

مسلمانان به خاطر اين موضوع از سعى ميان صفا و مروه كراهت داشتند و فكر مى كردند در اين شرائط سعى صفا و مروه كار صحيحى نيست.

آيه فوق نازل شد و به آنها اعلام داشت «صفا» و «مروه» از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند دليل بر اين نيست كه مسلمانان فريضه سعى را ترك كنند.

ضمناً در اين كه آيه شريفه در چه موقع نازل شد، گفتگو است، طبق پاره اى از روايات، به هنگام «عمرة القضا» (سال هفتم هجرى) بوده است و يكى از شرائط پيامبر(صلى الله عليه وآله) با مشركان در اين سفر اين بود كه آن دو بت را از صفا و مروه بردارند، آنها نيز به اين شرط عمل كردند ولى بعد آنها را به جاى خود باز گرداندند! همين عمل، سبب شد كه بعضى از مسلمانان از سعى صفا و مروه خوددارى كنند كه آيه شريفه آنها را نهى كرد.(2)

و بعضى احتمال داده اند: آيه، در «حجة الوداع» (آخرين حج پيامبر در سال دهم هجرى) نازل شده است، اگر اين احتمال را قبول كنيم مسلماً در آن زمان نه تنها در صفا و مروه بتى وجود نداشت، بلكه در محيط «مكّه» نيز از بت اثرى نبود، بنابراين بايد قبول كنيم اين ناراحتى مسلمانان از سعى ميان صفا و مروه به خاطر همان سابقه تاريخى و وضع گذشته آنها بوده كه بت «اساف» و «نائله» بر آنها قرار داشت.

* * *


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «جوامع الجامع»، ج 1، ص168 .

2. «كافى»، ج 4، ص435، ح 8; «وسائل الشيعه»، ج 13، ص468; «بحار الانوار»، ج 96، ص 235 و 237 .

[ 44 ]

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ

كسانى كه دلائل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده ايم، بعد از آن كه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى كند; و همه لعن كنندگان نيز،آنها را لعن مى كنند.

 

شأن نزول:

كيفر كتمان كنندگان

«جلال الدين سيوطى» در «اسباب النزول» از «ابن عباس» چنين نقل مى كند: چند نفر از مسلمانان همچون «معاذ بن جبل»، «سعد بن معاذ» و «خارجة بن زيد» سؤالاتى از دانشمندان يهود پيرامون مطالبى از «تورات» (كه ارتباط با ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشت) كردند، آنها واقع مطلب را كتمان، و از توضيح خوددارى كردند، آيه فوق درباره آنها نازل شد، (و مسئوليت كتمان حق را به آنها گوشزد كرد).(1)

* * *

 

يا أَيُّهَا النّاسُ كُلُوا مِمّا فِي الاَْرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ

إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گام هاى شيطان، پيروى نكنيد; چه اين كه او، دشمن آشكار شماست!

او شما را فقط به بدى ها و كار زشت فرمان مى دهد; (و نيز دستور مى دهد) آنچه را كه نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد.


1. «لباب النقول فى اسباب النزول»، ص22; «جامع البيان» (تفسير طبرى)، ج 2، ص32، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير شوكانى» (فتح القدير)، ج 1، ص162; «درّ المنثور»، ج 1، ص381، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص26، ذيل آيه.

[ 45 ]

شأن نزول:

استفاده از نعمت هاى خدا در زمين

از «ابن عباس» نقل شده بعضى از طوائف عرب، همانند «ثقيف»، «خزاعه» و غير آنها قسمتى از انواع زراعت و حيوانات را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند (حتى تحريم آن را به خدا نسبت مى دادند) آيات فوق نازل شد و آنها را از اين عمل ناروا باز داشت.(1)

* * *

 

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النّارَ وَ لايُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النّارِ

ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي شِقاق بَعيد

كسانى كه كتمان مى كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مى فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى خورند; (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى آورند، در حقيقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمى گويد; و آنان را پاكيزه نمى كند; و براى آنها عذاب دردناكى است.

اينان، همان هائى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كرده اند; راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند؟!

اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توأم با دلائل روشن،) نازل كرده; و آنها كه در آن اختلاف مى كنند، (و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود آورند،) در شكاف عميقى قرار دارند.


1. «بحار الانوار»، ج 62، ص97; «تفسير قرطبى»، ج 2، ص207، ذيل آيه مورد بحث; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ج 2، ص97، ذيل آيه مورد بحث.

[ 46 ]

شأن نزول:

كتمان آيات الهى

به اتفاق همه مفسران، آيات فوق در مورد اهل كتاب نازل شده است، و به گفته بسيارى مخصوصاً به علماى يهود نظر دارد كه پيش از ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)صفات و نشانه هاى او را مطابق آنچه در كتب خود يافته بودند براى مردم بازگو مى كردند، ولى پس از ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مشاهده گرايش مردم به او ترسيدند كه اگر همان روش سابق را ادامه دهند منافع آنها به خاطر بيفتد و هدايا و مهمانى هائى كه براى آنها ترتيب مى دادند از دست برود! لذا اوصاف پيامبر(صلى الله عليه وآله)را كه در «تورات» نازل شده بود كتمان كردند، آيات فوق نازل شد و سخت آنها را نكوهش كرد.(1)

* * *

 

لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَالصّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

نيكى، اين نيست كه (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد; (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغيير آن باشد;) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب (آسمانى) و پيامبران، ايمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقه اى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان وواماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى كند; نماز را بر پا مى دارد و زكات را مى پردازد; و (همچنين) كسانى كه به عهد خود ـ به هنگامى كه عهد بستند ـ وفا مى كنند; و در برابر


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ج 2، ص234، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير ابن كثير»، ج 1، ص352، ذيل آيه مورد بحث، و تفاسير ديگر، ذيل آيه مورد بحث.

[ 47 ]

محروميت ها و بيمارى ها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند; اينهاكسانى هستند كه راست مى گويند; (و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اينها هستند پرهيزگاران!

 

شأن نزول:

معيار ارزش انسان ها

چون تغيير قبله سر و صداى زيادى در ميان مردم به خصوص يهود و نصارى به راه انداخت، يهود كه بزرگ ترين سند افتخار خود (پيروى مسلمين از قبله آنان) را از دست داده بودند، زبان به اعتراض گشودند، كه قرآن در آيه 142 با جمله (سَيَقُولُ السُّفَهاءُ) به آن اشاره كرده است، آيه فوق نازل گرديد و تأئيد كرد كه اين همه گفتگو در مسأله قبله صحيح نيست بلكه مهم تر از قبله مسائل ديگرى است كه معيار ارزش انسان هاست و بايد به آنها توجه شود و آن مسائل را در اين آيه شرح داده است.(1)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأُنْثى بِالأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسان ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ

وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اى افرادى كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود، بايد از راه پسنديده پيروى كند; و قاتل نيز، به نيكى ديه را (به ولىّ مقتول) بپردازد; اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگارشما!


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير ابن كثير»، ج 1، ص352، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 5، ص211، ذيل آيه مورد بحث و تفاسير ديگر.

[ 48 ]

و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت.

و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.

 

شأن نزول:

قصاص، زندگى است

عادت عرب جاهلى بر اين بود كه: اگر كسى از قبيله آنها كشته مى شد، تصميم مى گرفتند تا آنجا كه قدرت دارند از قبيله قاتل بكشند، و اين فكر تا آنجا پيش رفته بود كه حاضر بودند به خاطر كشته شدن يك فرد، تمام طائفه قاتل را نابود كنند، آيه فوق نازل شد، و حكم عادلانه قصاص را بيان كرد.(1)

اين حكم اسلامى، در واقع حد وسطى بود ميان دو حكم مختلف كه در آن زمان وجود داشت.

بعضى قصاص را لازم مى دانستند و چيزى جز آن را مجاز نمى شمردند.

و بعضى تنها ديه را لازم مى شمردند، اسلام قصاص را در صورت عدم رضايت اولياى مقتول، و ديه را به هنگام رضايت طرفين قرار داد.

* * *

 

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

و هنگامى كه بندگان من، از تو درباره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه مرا مى خواند، پاسخ مى گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!

 


1. مضمون اجمالى اين شأن نزول در مدارك ذيل آمده است: «تفسير قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث;«تفسير ابن كثير»، ج 1، ص357، ذيل آيه مورد بحث; «درّ المنثور»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 49 ]

شأن نزول:

بگو خدا به همه نزديك است

كسى از پيامبر پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟ آيه فوق نازل شد (و به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است).(1)

* * *

 

أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالاْنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الاَْبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الاَْسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلاتُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

آميزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهائى كه روزه مى گيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها; (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد). خداوندمى دانست كه شما به خود خيانت مى كرديد; (و اين كار ممنوع را انجام مى داديد;) پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمائيد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است; پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مى سازد، باشد كه پرهيزگار گردند!


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «عوالى اللآلى»، ج 2، ص82; «بحار الانوار»، ج 87، ص53; «تفسير آلوسى» و ديگر تفاسير، ذيل آيه مورد بحث.

[ 50 ]

شأن نزول:

روزه تا شب

از روايات اسلامى چنين استفاده مى شود كه در آغاز نزول حكم روزه، مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه، غذا بخورند، چنانچه كسى در شب به خواب مى رفت سپس بيدار مى شد، خوردن و آشاميدن بر او حرام بود.

و نيز در آن زمان آميزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقاً تحريم شده بود.

يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «مطعم بن جبير» كه مرد ضعيفى بود با اين حال روزه مى داشت، هنگام افطار وارد خانه شد، همسرش رفت براى افطار او غذا حاضر كند به خاطر خستگى خواب او را ربود، وقتى بيدار شد گفت: من ديگر حق افطار ندارم، با همان حال شب را خوابيد و صبح در حالى كه روزه دار بود براى حفر «خندق» (در آستانه جنگ احزاب) در اطراف «مدينه»، حاضر شد، در اثناء تلاش و كوشش به واسطه ضعف و گرسنگى مفرط بى هوش شد، پيامبر بالاى سرش آمد و از مشاهده حال او متأثر گشت.

و نيز جمعى از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خويشتن را نداشتند شب هاى ماه رمضان با همسران خود آميزش مى نمودند.

در اين هنگام آيه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد در تمام طول شب مى توانند غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسى داشته باشند.(1)

* * *

 


1. «وسائل الشيعه»، ج 10، ص114، ح 12993; «بحار الانوار»، ج 90، ص10، و ج 93، ص271 ـ در روايات زيادى به جاى «مطعم بن جبير»، «خوّات بن جبير انصارى»، برادر «عبداللّه بن جبير» آمده است («كافى»، ج4، ص98، ح 4; «وسائل الشيعه»، ج 10، ص112، ح 12990; «بحار الانوار»، ج 20، ص 241 و 267، و ج 93، ص 269، 270، 286 و...); «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 51 ]

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

درباره «هلال هاى ماه» از تو سؤال مى كنند; بگو: «آنها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است»، و كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد (آن چنان كه در جاهليت، به هنگام حج مرسوم بود); بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد و از در خانه ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد!

 

شأن نزول:

هلال ماه چه فايده اى دارد؟

در حديثى مى خوانيم: «مُعاذُ بن جَبَل»، خدمت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيده، گفت: بسيار از ما سؤال مى كنند: اين هلال ماه چيست؟ و چه فايده دارد؟ (چرا ماه تدريجاً به صورت بدر كامل در مى آيد و باز به حالت اوّل بر مى گردد)؟

خداوند آيه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت.(1)

در روايت ديگرى آمده است: جمعى از يهود از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پرسيدند: هلال ماه براى چيست؟ و چه فايده دارد؟ آيه فوق نازل شد(2) و فوايد مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسان ها بيان كرد.

* * *

 

وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 55، ص118 ; «بحر المحيط»، ج 2، ص229، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 5، ص280، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص71، ذيل آيه مورد بحث.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير قرطبى»، ج 2، ص341، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 5، ص280، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص71، ذيل آيه مورد بحث.

[ 52 ]

وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ

و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى جنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا تعدّى كنندگان را دوست نمى دارد!

و آنها (بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) را هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آنجا كه شما را بيرون ساختند آنها را بيرون كنيد! و فتنه از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام جنگ نكنيد! مگر اين كه در آن جا با شمابجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران!

 

شأن نزول:

جنگِ مجاز و ممنوع

بعضى از مفسران، دو شأن نزول براى نخستين آيه از اين آيات نقل كرده اند.

نخست اين كه: اين آيه، اولين آيه اى بود كه درباره جنگ با دشمنان اسلام نازل شد، و پس از نزول اين آيه، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)با آنها كه از در پيكار در آمدند، پيكار كرد و نسبت به آنان كه پيكار نداشتند، خوددارى مى كرد، و اين ادامه داشت تا دستور: أُقْتُلُوا الْمُشْرِكِيْنَ كه اجازه پيكار با همه مشركان را مى داد، نازل گشت.(1)

دوم شأن نزولى است به نقل از «ابن عباس» كه اين آيه، در مورد صلح حديبيه نازل گرديد، و جريان چنين است: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با 1400 نفر از ياران خود، آماده عمره شدند، چون به سرزمين حديبيه (محلى است در نزديكى مكّه) رسيدند، مشركان از ورود آنها به «مكّه» وانجام مناسك عمره،ممانعت كردند،وپس ازگفتگوى زياد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) مصالحه كردند، كه سال بعد براى انجام عمره به «مكّه» بيايند و آنان «مكّه» را سه روز براى او و مسلمانان خالى نمايند تا طواف خانه خدا كنند.


1. «تفسير كبير فخر رازى»، ج 5، ص127; «بحار الانوار»، ج 20، ص320 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير ابن كثير»، ج 1، ص386، ذيل آيه مورد بحث.

[ 53 ]

سال بعد هنگامى كه آماده رفتن به «مكّه» شدند، از اين خائف بودند كه مشركان به وعده خود وفا نكنند، و مانع شوند، و جنگى به وقوع بپيوندد، و در صورت وقوع حادثه يا جنگ، پيامبر از مقاتله در ماه حرام ناراحت بود، كه آيه فوق در اين مورد نازل شد، و دستور داد: اگر دشمن نبرد را شروع كند شما هم در برابر او به مبارزه برخيزيد.(1)

به نظر مى رسد شأن نزول اوّل، مناسب آيه اوّل، و شأن نزول دوم مناسب آيات بعد است، ولى به هر حال مفهوم آيات دلالت دارد كه همه با هم، يا با فاصله كمى نازل شده.

* * *

 

فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق

و هنگامى كه مناسك (حج) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان (آن گونه كه رسم آن زمان بود) بلكه از آن هم بيشتر! (در اين مراسم، مردم دو گروه اند:) بعضى از مردم مى گويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (نيكى) عطا كن»! ولى درآخرت، بهره اى ندارند.

 

شأن نزول:

ياد خدا به جاى تفاخر بر گذشته

در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: در ايّام جاهليّت هنگامى كه از مراسم حج فارغ مى شدند، در آنجا اجتماع مى كردند و افتخارات (موهومى را براى) نياكان خود را بر مى شمردند، و از ايّام گذشته آنها و جود و بخشش فراوانشان ياد مى كردند.


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث. در تفاسير ديگر نيز اشاراتى به اين شأن نزول ها ديده مى شود («بحار الانوار»، ج 20، ص319; «تفسير قرطبى»، ج 2، ص347، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 5، ص287، ذيل آيه مورد بحث).

[ 54 ]

آيات فوق نازل شد، و به آنها دستور داد: به جاى اين كار (نادرست) ذكر خدا گويند و از نعمت هاى بى دريغ خداوند و مواهب او ياد كنند، و با همان شور و سوز مخصوصى كه در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهليت داشتند، نعم الهى را ياد كنند بلكه بيشتر و برتر.(1)

همين معنى يا شبيه آن را ساير مفسران از «ابن عباس» يا غير او نقل كرده اند كه اهل جاهليت بعد از حج، مجالسى تشكيل مى دادند براى تفاخر به پدران و شرح امتيازات آنها، و يا در بازارهايى همچون بازار عُكّاظ، ذِى المَجاز و مَجَنَّه كه تنها جاى داد و ستد نبود، بلكه مركز ذكر افتخارات (موهوم) نياكان بود جمع مى شدند و به اين كار مى پرداختند.(2)

* * *

 

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ

وَ إِذا تَوَلّى سَعى فِى الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ

وَ إِذا قيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالاِْثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ

و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مى شود; (در ظاهر، اظهار محبت شديد مى كنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى گيرند. (اين در حالى است كه) آنان، سرسخت ترين دشمنانند.


1. «مجمع البيان»، ج 1، ص297، ذيل آيه مورد بحث; «مستدرك الوسائل»، ج 5، ص284، ح 5864، با اندكى تفاوت; «بحار الانوار»، ج 90، ص159، ح 35، با اندكى تفاوت; «تفسير عياشى»، ج 1، ص98، احاديث 270 و 273، با تفاوت.

اين معنى در احاديثى از امام صادق(عليه السلام) نيز رسيده است («كافى»، ج 4، ص516، ح 3; «وسائل الشيعه»، ج 7، ص459، ح 9854، و ج 14، ص272، ح 19173; «بحار الانوار»، ج 96، ص311، ح 32، و ص313، ح 47).

2. «روح المعانى»، ج 2، ص89 و «قرطبى»، ج 2، ص803 و «تفسير كبير»، ج 5، ص183 و «فى ظلال القرآن»، ج 1، ص289 و «برهان»، ج 1، ص203.

[ 55 ]

(نشانه آن، اين است كه) هنگامى كه روى بر مى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمين، كوشش مى كنند، و زراعت ها و چهارپايان را نابود مى سازند; (با اين كه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد.

و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد»! لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مى كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است; و چه بد جايگاهى است!

 

شأن نزول:

انسان هاى دو چهره را بشناسيد

براى اين آيات، دو شأن نزول ذكر شده است:

1 ـ اين آيات درباره «اخنس بن شريق» نازل شده كه مردى زيبا و خوش زبان بود و تظاهر به دوستى پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى كرد، خود را مسلمان جلوه مى داد، و سوگند مى خورد آن حضرت را دوست مى دارد و به خدا ايمان آورده، پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم كه مأمور به ظاهر بود با او گرم مى گرفت و او را مورد محبت قرار مى داد، ولى او در باطن مرد منافقى بود، در يك ماجرا زراعت بعضى مسلمانان را آتش زد و چهارپايان آنان را كشت (و به اين ترتيب پرده از روى كار او برداشته شد) در اينجا آيات فوق نازل شد.(1)

2 ـ بعضى ديگر از «ابن عباس»، نقل كرده اند: آيات مزبور در يكى از جنگ هاى اسلامى (سَرِيَّه رَجيع) نازل شده كه طى آن جمعى از مبلغان اسلام كه از طرف پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى تبليغ قبايل اطراف «مدينه» اعزام شده بودند، طبق يك توطئه ناجوانمردانه شهيد شدند.(2)

ولى شأن نزول اوّل، با مضمون آيات، تناسب بيشترى دارد، و در هر حال درسى كه از اين آيات فرا گرفته مى شود، عمومى، همگانى و براى هميشه است.


1. تفاسير «ابوالفتوح رازى»، «طبرى»، «ابن كثير»، «شوكانى»، «بحر المحيط» و بسيارى از تفاسير ديگر، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 22، ص16.

2. «تفسير ابوالفتوح رازى»، ج 2، ص140، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ذيل آيات مورد بحث (اين شأن نزول را كمتر نقل كرده اند).

[ 56 ]

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ

بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، همچون على(عليه السلام) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر(صلى الله عليه وآله))، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

 

شأن نزول:

ماجراى ليلة المبيت

مفسر معروف اهل تسنن «ثعلبى» مى گويد: هنگامى كه پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله)تصميم گرفت به «مدينه» مهاجرت كند، براى اداى دين هاى خود و تحويل دادن امانت هائى كه نزد او بود على(عليه السلام) را به جاى خويش قرار داد و شب هنگام كه مى خواست به سوى غار «ثَور» برود و مشركان، اطراف خانه او را براى حمله به او، محاصره كرده بودند، دستور داد على(عليه السلام) در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگى (بُرْد حَضْرَمى) كه مخصوص خود پيغمبر بود روى خود بكشد، در اين هنگام خداوند به «جبرئيل» و «ميكائيل» وحى فرستاد:

من بين شما برادرى ايجاد كردم و عمر يكى از شما را طولانى تر قرار دادم كدام يك از شما حاضر است ايثار به نفس كند و زندگى ديگرى را بر خود مقدم دارد؟

هيچ كدام حاضر نشدند.

به آنها وحى شد، اكنون على(عليه السلام) در بستر پيغمبر خوابيده و آماده شده جان خويش را فداى او سازد، به زمين برويد و حافظ و نگهبان او باشيد.

هنگامى كه جبرئيل بالاى سر و ميكائيل پايين پاى على(عليه السلام) نشسته بودند، جبرئيل مى گفت: «بَه، بَه، آفرين بر تو اى على! خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مى كند».

در اين هنگام آيه فوق نازل گرديد(1) و به همين دليل آن شب تاريخى


1. «بحار الانوار»، ج 19، ص 38، 39، 64 و 86، و ج 36، ص 40 و 43 .

[ 57 ]

«ليلة  المبيت» ناميده شده است.

«ابن عباس» مى گويد: اين آيه هنگامى كه پيغمبر از مشركان كناره گرفته بود و به سوى غار مى رفت درباره على(عليه السلام) كه در بستر پيغمبر خوابيده بود نازل شد.(1)

«ابو جعفر اسكافى» مى گويد: جريان خوابيدن على(عليه السلام) در بستر پيغمبر(صلى الله عليه وآله)به تواتر ثابت شده و غير از كسانى كه مسلمان نيستند و افراد سبك مغز آن را انكار نمى كنند.(2)-(3)

* * *

 

زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب

زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است; از اين رو افراد با ايمان را (كه گاهى دستشان تهى است)، مسخره مى كنند; در حالى كه پرهيزكاران در قيامت بالاتر از آنان هستند; (چرا كه ارزش هاى حقيقى در آن جا آشكار مى گردد،) و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.

 

شأن نزول:

استهزاء نسبت به مؤمنان!

«ابن عباس» مفسر معروف مى گويد: اين آيه درباره اقليت اشرافى و رؤساى


1. «بحار الانوار»، ج 19، ص56، ح 16، و ج 36، ص41، ح 3، و ص42، ح 5 .

2. همان طور كه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه»، ج 13، ص 261 و 262 ذكر كرده است; «الغدير»، ج 2، ص47.

3. ج دوم «الغدير» ص48 به بعد مى نويسد: «غزالى» در كتاب «احياء العلوم»، ج 3، ص238 و «گنجى» در كتاب «كفاية الطالب»، ص114 و «صفورى» در «نزهة المجالس»، ج 2، ص209 و «ابن صباغ مالكى» در كتاب «الفصول المهمة»، ص33، «سبط ابن جوزى حنفى» در «تذكرة الخواص»، ص21، «شبلنجى» در «نور الابصار»، ص86 و «احمد» در «مسند»، ج 1، ص348 و «تاريخ طبرى»، ج 2، ص 99 تا 101، و «ابن سعد» در كتاب «الطبقات»، ج 1، ص212، و «ابن هشام» در «سيرة»، ج 2، ص291 و «حلبى» در «سيره» خود و «تاريخ يعقوبى»، ج 2، ص29 جريان «ليلة المبيت» را نقل كرده اند.

[ 58 ]

قريش نازل شد، كه زندگى بسيار مرفه اى داشتند، و جمعى از مؤمنان ثابت قدمِ آغاز اسلام، همچون عمار، بلال و... را كه از نظر زندگى مادى فقير و تهيدست بودند به باد استهزاء و مسخره مى گرفتند، مى گفتند: اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) شخصيتى داشت و از طرف خدا بود، اشراف و بزرگان از او پيروى مى كردند، آيه فوق نازل شد و به سخنان بى اساس آنها پاسخ داد.(1)

* * *

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَريبٌ

آيا گمان كرديد داخل بهشت مى شويد، بى آن كه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتارى ها و ناراحتى ها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه با او ايمان آورده بودند گفتند: «پس يارى خدا كى خواهد آمد»؟! (به آنها گفته شد:) آگاه باشيد، يارى خدا نزديك است!

 

شأن نزول:

بهشت را به بها مى دهند

بعضى از مفسران گفته اند: هنگامى كه در جنگ احزاب ترس و خوف شديد بر مسلمانان غالب شد و در محاصره قرار گرفتند، اين آيه نازل شد و آنان را به صبر و استقامت دعوت نمود و وعده يارى و نصرت به آنها داد.(2)


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «جامع البيان» ابن جرير طبرى، ج 2، ص454، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير آلوسى»، ج 2، ص100، ذيل آيه مورد بحث.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 20، ص188; «تفسير قرطبى»، ج 3، ص33، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ج 2، ص360، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 6، ص377، ذيل آيه مورد بحث و ديگر تفاسير.

[ 59 ]

و نيز گفته شده: هنگامى كه مسلمانان در جنگ اُحُد شكست خوردند «عبداللّه بن ابىّ» به آنها گفت: تا كى خود را به كشتن مى دهيد، اگر محمّد پيغمبر بود خداوند ياران او را گرفتار اسارت و قتل نمى كرد، در اين موقع آيه فوق نازل شد.(1)

* * *

 

يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْر فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ

از تو سؤال مى كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمندمادّى و معنوى) كه انفاق مى كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد». و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است. (لازم نيست تظاهر كنيد، او مى داند).

 

شأن نزول:

انفاق به خويشاوندان

«عَمرو بن جَمُوح» پير مردى بزرگ و ثروتمند بود، به پيامبر عرض كرد: از چه چيز صدقه بدهم و به چه كسانى؟

آيه فوق نازل شد و به او پاسخ گفت.(2)

* * *

 

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتال فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 20، ص188; «تفسير قرطبى»، ج 3، ص33، ذيل آيه مورد بحث; «بحر المحيط»، ج 2، ص360، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير رازى»، ج 6، ص377، ذيل آيه مورد بحث و ديگر تفاسير.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «روح المعانى»، ج 2، ص91 و «تفسير كبير»، ج 6، ص23 (ص381); «فقه القرآن» قطب راوندى، ج 1، ص240 و ديگر تفاسير.

[ 60 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation