بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

 

 

 

شأن نزول آيات قرآن

 

درتفسير نمونه

 

 

 

تهيه و تنظيم محمّد جعفر امامى

[ 4 ]

[ 5 ]

[ 19 ]

 

 

مقدّمه حضرت آية اللّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى)

مى دانيم قرآن مجيد به صورت تدريجى در 23 سال به مناسبت هاى مختلف نازل شده است كه مفسران آنها را «شأن نزول» مى نامند.

به دست آوردن اين مناسبت ها تأثير مهمى در فهم معانى و محتواى اين آيات و رفع هر گونه ابهام دارد، حتى در بعضى از موارد اگر شأن نزول ها از ما گرفته شود اجمال و ابهام بر معنى آيه حاكم مى گردد.

به همين دليل از قديم الايام علماى تفسير تلاش فراوان در به دست آوردن اين شأن نزول ها كرده اند و آنها را در كتب تفسير و گاه در كتاب مستقل جمع آورى نموده اند.

افسوس كه علماى اسلام در قرن اوّل ظهور اين آئين كه اين شأن نزول ها روشن بود تلاش كافى براى حفظ و نقل آن نكردند و مقدارى از آنها از دسترس ما خارج شده است.

ولى آنچه امروز در اختيار ماست باز مقدار قابل ملاحظه و پرارزشى است كه بايد آنها را در تفسير آيات قرآن مغتنم شمرد.

ما در «تفسير نمونه» تا آنجا كه ميسّر بود به نقل اين شأن نزول ها و استفاده از آنها در تفسير آيات كوشيده ايم، بديهى است گردآورى همه آنها و چينش آن در كنار هم به علماى تفسير بينش بيشتر و به توده هاى مردم آگاهى خوبى براى بررسى و فهم آيات قرآن خواهد داد.

[ 20 ]

اكنون خوشوقتيم كه فاضل ارجمند و دانشمند گرامى و پرتلاش جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى امامى (دامت تأئيداته) دامن همّت به كمر زده و اين شأن نزول ها را با سليقه خاص و به صورت جالبى گردآورى و تبيين كرده و در دسترس عموم قرار داده است.

خداوند اين خدمت ارزشمند قرآنى را از ايشان بپذيرد و توفيق بهره گيرى از آن را به همگان عنايت كند.

قم ـ حوزه علميه

ناصـر مكـارم شيـرازى

آبان ماه 1385

 

 

[ 21 ]

پيشگفتار

كتابى كه در اختيار جنابعالى است، شأن نزول آياتى است كه در «تفسير نمونه» آمده و با محتواى آيات مربوطه سازگار است.

جمعى از كسانى كه اين تفسير را مطالعه كرده، درخواست داشته اند كه اين شأن نزول ها جدا گردآورى و چاپ گردد. پيشنهاد اين كار مورد موافقت استاد عاليقدر حضرت آية اللّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى) قرار گرفت و فرمودند: اين كار انجام شود.

پس از انجام كارهاى مقدماتى آن به خدمت ايشان ارائه گرديد و مورد لطف واقع شد.

كتاب در چهارده فصل تنظيم شده است:

فصل اوّل شأن نزول آيات سوره بقره.

فصل دوم شأن نزول آيات سوره آل عمران.

فصل سوم شأن نزول آيات سوره نساء.

فصل چهارم شأن نزول آيات سوره مائده.

فصل پنجم شأن نزول آيات سوره هاى انعام، اعراف و انفال.

فصل ششم شأن نزول آيات سوره توبه.

فصل هفتم شأن نزول آيات سوره هاى يونس، هود، رعد، نحل، اسراء و كهف.

فصل هشتم شأن نزول آيات سوره هاى مريم، طه، حجّ و نور.

[ 22 ]

فصل نهم شأن نزول آيات سوره هاى فرقان، قصص، عنكبوت، روم، لقمان و احزاب.

فصل دهم شأن نزول آيات سوره هاى فاطر، يس، ص، زمر، شورى، زخرف، جاثيه، احقاف و فتح.

فصل يازدهم شأن نزول آيات سوره هاى حجرات، طور، نجم، حديد و مجادله.

فصل دوازدهم شأن نزول آيات سوره هاى حشر، ممتحنه، صفّ، جمعه، منافقون، تغابن، تحريم، حاقّه و معارج.

فصل سيزدهم شأن نزول آيات سوره هاى جنّ، مدّثر، انسان، عبس، مطفّفين، فجر و ليل.

فصل چهاردهم شأن نزول آيات سوره هاى ضحى، علق، قدر، عاديات، تكاثر، همزه، فيل، ماعون، كوثر، كافرون، مَسَد، اخلاص و فلق.

براى آن كه فائده آن بيشتر گردد، نخست آيه و ترجمه آن، پس از آن شأن نزول آمده و سعى شده مدارك لازم در پاورقى ذكر شود تا نفع آن بيشتر شود.

اميد است براى تمام خوانندگان مفيد واقع گردد.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

محمّد جعفر امامى

10 / 8 / 1385

 

 

[ 257 ]

 

فصل اوّل

سوره بقره

 

[ 24 ]

 

[ 25 ]

 إِنَّ اللّهَ لايَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ

خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى كند. (در اين ميان) آنها كه ايمان آورده اند، مى دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها كه راه كفر را پيموده اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى گويند: «منظور خداوند از اين مَثَل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى كند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد!

 

شأن نزول:

اين چگونه وحى آسمانى است، كه مثل به عنكبوت و مگس مى زند؟

جمعى از مفسران از «ابن عباس» در شأن نزول آيه فوق چنين نقل كرده اند: هنگامى كه خداوند در آيات گذشته پيرامون منافقين، دو مثال بيان كرد (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نارا... ـ و ـ أَوْ كَصَيِّب مِنَ السَّماءِ) منافقين گفتند: خداوند برتر و بالاتر از اين است كه چنين مثال هائى بزند، و از اين راه در وحى بودن قرآن اظهار ترديد كردند، در اين موقع آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(1)

بعضى ديگر گفته اند: هنگامى كه در آيات قرآن، مثل هائى به «ذباب» (مگس) و «عنكبوت» زده مى شد، جمعى از مشركان اين موضوع را بهانه قرار داده، زبان به انتقاد گشودند و مسخره كردند كه اين چگونه وحى آسمانى است كه سخن از «عنكبوت» و «مگس» مى گويد؟ آيه فوق نازل شد و با تعبيراتى زنده به آنها جواب داد.(2)

* * *


1. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «جوامع الجامع»، ج 1، ص87، ذيل آيه; «درّ المنثور»،ج 1، ص41 .

2. «بحار الانوار»، ج 9، ص177، ح 5، و ج 24، ص388، ح 112; «تفسير امام عسكرى»، ص205 .

[ 26 ]

وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لاتَكُونُوا أَوَّلَ كافِر بِهِ وَ لاتَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ

و به آنچه نازل كرده ام ايمان بياوريد; كه نشانه هاى آن، با آنچه در كتاب هاى شماست، مطابقت دارد; و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا (به خاطر درآمد مختصرى)، به بهاى ناچيزى نفروشيد! و تنها از من بترسيد (نه از مردم)!

 

شأن نزول:

تحريف تورات به خاطر يك مهمانى

بعضى از مفسران بزرگ، از امام باقر(عليه السلام) در شأن نزول اين آيه چنين نقل كرده اند: «براى حُيّى بن اخطب، و كعب بن اشرف، و جمعى ديگر از يهود، هر سال مجلس ميهمانى (پر زرق و برقى) از طرف يهوديان ترتيب داده مى شد، آنها حتى راضى نبودند اين منفعت كوچك به خاطر قيام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از ميان برود، به اين دليل (و دلائل ديگر) آيات تورات را كه در زمينه اوصاف پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود تحريف كردند، اين همان «ثمن قليل» و بهاى كم است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره مى كند».(1)

* * *

 

وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض قالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ

و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مى گويند: «ايمان آورده ايم.» ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مى كنند، (بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده،) مى گويند: «چرا مطالبى را كه خداوند براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مى كنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمى فهميد»؟!

آيا اينها نمى دانند خداوند آنچه را پنهان مى دارند يا آشكار مى كنند مى داند؟!


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص64; «نور الثقلين»، ج 1، ص73، ح 164 .

[ 27 ]

شأن نزول:

صفات محمّد(صلى الله عليه وآله) را بازگو نكنيد

بعضى از مفسران در شأن نزول اين دو آيه از امام باقر(عليه السلام) چنين نقل كرده اند:

«گروهى از يهود كه دشمنى با حق نداشتند هنگامى كه مسلمانان را ملاقات مى كردند از آنچه در تورات پيرامون صفات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده بود به آنها خبر مى دادند، بزرگان يهود از اين امر آگاه شدند، آنها را از اين كار نهى كرده، گفتند: شما صفات محمّد(صلى الله عليه وآله) را كه در تورات آمده براى آنها بازگو نكنيد تا در پيشگاه خدا دليلى بر ضد شما نداشته باشند، آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت».(1)

* * *

 

وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لايَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاّ أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ

فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمّا يَكْسِبُونَ

و پاره اى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمى دانند; و تنها به پندارهايشان دل بسته اند.

پس واى بر آنها كه نوشته اى با دست خود مى نويسند، سپس مى گويند: «اين، از طرف خداست». تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى آورند!

 

شأن نزول:

كتمان بشارت هاى تورات به ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله)

جمعى از دانشمندان يهود، اوصافى را كه براى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در «تورات» آمده بود تغيير دادند و اين تغيير به خاطر حفظ موقعيت خود و منافعى بود كه همه سال از ناحيه عوام به آنها مى رسيد.


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص 65 و 180، ح 7 .

[ 28 ]

هنگامى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مبعوث شد، و اوصاف او را با آنچه در «تورات» آمده بود مطابق ديدند، ترسيدند در صورت روشن شدن اين واقعيت منافع آنها در خطر قرار گيرد، لذا به جاى اوصاف واقعى مذكور در تورات، صفاتى بر ضد آن نوشتند.

عوام يهود كه تا آن زمان كم و بيش صفات واقعى او را شنيده بودند، از علماى خود مى پرسيدند: «آيا اين همان پيامبر موعود نيست كه بشارت ظهور او را مى داديد»؟

آنها آيات تحريف شده «تورات» را بر آنها مى خواندند تا به اين وسيله قانع شوند.(1)

* * *

 

وَ لَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكافِرينَ.

بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَبائُوا بِغَضَب عَلى غَضَب وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ.

و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه هائى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى دادند با اين همه، هنگامى كه اين (كتاب، و پيامبرى) را كه (از قبل) شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد.

ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش


1. اين شأن نزول را به طور اجمال در «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث، و به طور تفصيل در آيات مناسب ديگر آمده است; «بحار الانوار»، ج 2، ص86، ح 12 .

[ 29 ]

بخواهد، آيات خود را نازل مى كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است.

 

شأن نزول:

يهود قبل از بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بعد از بعثت!

از امام صادق(عليه السلام) در ذيل اين آيات چنين نقل شده: «يهود در كتاب هاى خويش ديده بودند هجرتگاه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بين كوه «عير» و كوه «اُحد» (دو كوه در دو طرف «مدينه») خواهد بود، يهود از سرزمين خويش بيرون آمدند و در جستجوى سرزمين مهاجرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) پرداختند،دراين ميان به كوهى به نام«حداد»رسيدند.

گفتند: «حداد» همان «اُحد» است در همانجا متفرق شدند و هر گروهى در جايى مسكن گزيدند.

بعضى در سرزمين «تيما».

و بعضى ديگر در «فدك» و عده اى در «خيبر».

آنان كه در «تيما» بودند ميل ديدار برادران خويش را نمودند، در اين اثنا عربى عبور مى كرد، مركبى را از او كرايه كردند، وى گفت: من شما را از ميان كوه «عير» و «اُحد» خواهم برد، به او گفتند: هنگامى كه بين اين دو كوه رسيدى ما را آگاه نما.

مرد عرب هنگامى كه به سرزمين «مدينه» رسيد اعلام كرد: «اينجا همان سرزمين است كه بين دو كوه «عير» و «اُحد» قرار گرفته است. سپس اشاره كرده گفت: اين عير است و آن هم اُحد.

يهود از مركب پياده شدند و گفتند: ما به مقصود رسيديم ديگر احتياج به مركب تو نيست، و هر جا مى خواهى برو.

نامه اى به برادران خويش نوشتند كه ما آن سرزمين را يافتيم، شما هم به سوى ما كوچ كنيد.

آنها در پاسخ نوشتند ما در اينجا مسكن گزيده ايم، خانه و اموالى تهيه كرده ايم و

[ 30 ]

از آن سرزمين فاصله اى نداريم، هنگامى كه پيامبر موعود به آنجا مهاجرت نمود به سرعت به سوى شما خواهيم آمد!

آنها در سرزمين «مدينه» ماندند و اموال فراوانى كسب نمودند اين خبر به سلطانى به نام «تُبَّع» رسيد، با آنها جنگيد، يهود در قلعه هاى خويش متحصن شدند، وى آنها را محاصره كرد، سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند «تُبَّع» گفت: من اين سرزمين را پسنديده ام و در اين سرزمين خواهم ماند، در پاسخ وى گفتند: اين چنين نخواهد شد; زيرا اين سرزمين هجرتگاه پيامبرى است كه جز او كسى نمى تواند به عنوان رياست در اين سرزمين بماند.

تُبَّع گفت: بنابراين من از خاندان خويش كسانى را در اينجا قرار خواهم داد تا آن زمانى كه پيامبر موعود بيايد وى را يارى نمايند، لذا او دو قبيله معروف «اوس» و «خزرج» را در آن مكان ساكن نمود.

اين دو قبيله هنگامى كه جمعيت فراوانى پيدا كردند به اموال يهود تجاوز مى نمودند، يهوديان به آنها مى گفتند: هنگامى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)مبعوث گردد شما را از سرزمين ما بيرون خواهد كرد!

هنگامى كه محمّد(صلى الله عليه وآله)مبعوث شد، اوس و خزرج كه به نام انصار معروف شدند به او ايمان آوردند و يهود وى را انكار نمودند اين است معنى آيه «وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا».(1)

آرى، همان جمعيتى كه با عشقوعلاقه مخصوص براى ايمان به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آمده بودند و در برابر اوس و خزرج افتخارشان اين بود كه پيامبرى مبعوث خواهد شد و آنها ياران خاص وى خواهند بود، بر اثر تعصب، لجاج و دنياپرستى در صف دشمنان او قرار گرفتند در حالى كه دور افتادگان گرد او را گرفته و به يارانش پيوستند.

* * *


1. «كافى»، ج 8، ص 308 و 309، ح 481; «بحار الانوار»، ج 15، ص 225 و 226، ح 49; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 31 ]

قُلْ مَنْ كانَ عَدُوّاً لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنينَ

مَنْ كانَ عَدُوّاً لِلّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّلِلْكافِرينَ

آنها مى گويند: «ما با جبرئيل دشمن هستيم»! بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست; چرا كه) او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است; در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند; و هدايت و بشارت است براى مؤمنان».

كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است; و) خداوند دشمن كافران است.

 

شأن نزول:

ميكائيل آرى، جبرئيل خير

هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به «مدينه» آمد روزى «ابن صوريا» (يكى از علماى يهود) با جمعى از يهود «فدك» نزد آن حضرت آمدند، سؤالات گوناگونى كردند، و نشانه هائى را كه گواه نبوت و رسالت او بود، جستجو نمودند، از جمله گفتند: اى محمّد خواب تو چگونه است؟

زيرا به ما اطلاعاتى درباره خواب پيامبر موعود داده شده است.

فرمود: تَنامُ عَيْناى وَ قَلْبِى يَقْظان!: «چشم من به خواب مى رود اما قلبم بيدار است».

گفتند: راست گفتى اى محمّد! و پس از سؤالات متعدد ديگر، «ابن صوريا» گفت: يك سؤال باقى مانده كه اگر آن را صحيح جواب دهى به تو ايمان مى آوريم و از تو پيروى خواهيم كرد، نام آن فرشته اى كه بر تو نازل مى شود چيست؟

فرمود: جبرئيل است.

«ابن صوريا» گفت: او دشمن ما است، دستورهاى مشكل درباره جهاد و جنگ مى آورد، اما «ميكائيل» هميشه دستورهاى ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحى تو «ميكائيل» بود به تو ايمان مى آورديم!(1)


1. «طبرسى» در «مجمع البيان» اين حديث را از «ابن عباس» نقل كرده و در كتب ديگر مانند: «تفسير كبير»، «الميزان»، «المنار» و غير آن نيز (با تفاوت هائى) آمده است; «بحار الانوار»، ج 9، ص 66 و 283، با اندكى تفاوت; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص 406 و 453.

[ 32 ]

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آيات بَيِّنات وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ

ما نشانه هاى روشنى براى تو فرستاديم; و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد.

 

شأن نزول:

لجاجت و عناد

در مورد اين آيه، شأن نزولى از «ابن عباس» نقل شده است و آن اين كه: «ابن صوريا» دانشمند يهودى از روى لجاج و عناد به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)گفت: تو چيزى كه براى ما مفهوم باشد نياورده اى! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نكرده تا ما از تو تبعيت كنيم، آيه فوق نازل شد و به او صريحاً پاسخ گفت.(1)

* * *

 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ

اى افراد با ايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مى كنيد) نگوئيد: «راعنا»; بلكه بگوئيد: «انظرنا». (زيرا كلمه اوّل، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، وهم به معنى «ما را تحميق كن!» مى باشد;) و بشنويد! و براى كافران عذاب دردناكى است.

 

شأن نزول:

سوء استفاده از كلمات و هشدار

ابن عباس، مفسر معروف نقل مى كند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مى كرد، گاهى از او مى خواستند كمى با تأنّى سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند، و سؤالات و خواسته هاى خود را نيز مطرح نمايند، براى اين درخواست جمله


1. «مجمع البيان» و «قرطبى»، ذيل آيه مورد بحث; «جامع البيان»، ج 1، ص619، ذيل آيه مورد بحث .

[ 33 ]

«راعنا» كه از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است، به كار مى بردند.

ولى يهود همين كلمه «راعنا» را از ماده «الرُّعونة» كه به معنى كودنى و حماقت است استعمال مى كردند (در صورت اوّل مفهومش اين است «به ما مهلت بده» ولى در صورت دوم اين است: «ما را تحميق كن»!)

يعنى براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه با استفاده از همان جمله اى كه مسلمانان مى گفتند، پيامبر يا مسلمانان را استهزاء كنند.

آيه فوق نازل شد و براى جلوگيرى از اين سوء استفاده، به مؤمنان دستور داد به جاى جمله «راعنا»، جمله «انظرنا» را به كار برند كه همان مفهوم را مى رساند، و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست.(1)

بعضى ديگر از مفسران گفته اند: جمله «راعنا» در لغت يهود يك نوع دشنام بود و مفهومش اين بود «بشنو كه هرگز نشنوى» اين جمله را تكرار مى كردند و مى خنديدند!(2)

بعضى از مفسران نيز نقل كرده اند: يهود به جاى «راعنا»، «راعينا» مى گفتند كه معنيش «چوپان ما» است، و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)را مخاطب قرار مى دادند و از اين راه استهزاء مى كردند.(3)

اين شأن نزول ها با هم تضادى ندارد و ممكن است همه صحيح باشد.

* * *

 


1. «تفسير قرطبى» و «تفسير المنار» و «تفسير كبير فخر رازى» و «تفسير ابوالفتوح رازى»، و «مجمع البيان» ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص 66، 67 و 332، ح 18; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص 477، 478 و 479 .

2 و 3 . «تفسير قرطبى» و «المنار» و «تفسير كبير فخر رازى» و «تفسير ابوالفتوح رازى»، و «مجمع البيان» ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 9، ص 66، 67 و 332، ح 18; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص 477، 478 و 479 .

[ 34 ]

أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاْيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ

آيا مى خواهيد از پيامبر خود، همان تقاضا (ى نامعقولى) را بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! (و با اين بهانه جوئى ها، از ايمان آوردن سر باز زدند.) كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است.

 

شأن نزول:

پرسش و درخواست هاى غيرمنطقى

در كتب تفسير، شأن نزول هائى براى اين آيه ذكر كرده اند كه از نظر نتيجه تقريباً همه يكسانند:

نخست اين كه از «ابن عباس» نقل شده: «وهب بن زيد» و «رافع بن حرمله» نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده گفتند: از سوى خدا نامه اى به عنوان ما بياور تا آن را قرائت كنيم، سپس ايمان بياوريم! و يا نهرهائى براى ما جارى فرما تا از تو پيروى كنيم!(1)

بعضى ديگر گفته اند: گروهى از عرب از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)همان تقاضائى را كردند كه يهود از موسى(عليه السلام) داشتند، گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان ده تا با چشم خود ببينيم و ايمان بياوريم!(2)

بعضى ديگر نوشته اند: آنها از پيامبر (صلى الله عليه وآله) تقاضا كردند براى آنان بتى از درخت مخصوص «ذات انواط» قرار دهد تا آن را پرستش كنند، همان گونه كه جاهلان بنى اسرائيل به موسى(عليه السلام) گفتند: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ: «براى ما بتى قرار ده همان گونه كه بت پرستان دارند»!(3)-(4)

آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.


1. «بحار الانوار»، ج 9، ص67; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

2. همان مدرك.

3. اعراف، آيه 138.

4. «بحار الانوار»، ج 9، ص67; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 35 ]

وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْء وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْء وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لايَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ

يهوديان گفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مى خوانند (و بايد از اين گونه تعصب ها بر كنار باشند). افراد نادان (ديگر، همچون مشركان) نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مى كند.

 

شأن نزول:

كشمكش يهود و نصارى

جمعى از مفسران از «ابن عباس» چنين نقل كرده اند: هنگامى كه گروهى از مسيحيان «نجران» خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آمدند، عده اى از علماى يهود نيز در آنجا حضور يافتند، بين آنها و مسيحيان در محضر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزاع و مشاجره در گرفت، «رافع بن حرمله» يكى از يهوديان، رو به جمعيت مسيحيان كرده گفت: آئين شما پايه و اساسى ندارد و نبوت عيسى(عليه السلام) و كتاب او انجيل را انكار كرد.

مردى از مسيحيان نجران نيز عين اين جمله را در پاسخ آن يهودى تكرار نموده گفت: آئين يهود پايه و اساسى ندارد، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و هر دو دسته را به خاطر گفتار نادرستشان ملامت نمود.(1)

* * *

 

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى في خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ


1. «تفسير مجمع البيان» و «تفسير قرطبى» و «تفسير المنار»، ذيل آيه فوق; «بحار الانوار»، ج 9، ص67. حديثى ديگر نيز به همين مضمون در «بحار الانوار» و «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)» آمده است («بحارالانوار»، ج 9، ص184; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص544، ح 325).

[ 36 ]

فِي الاْخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين كانون هاى عبادت شوند. بهره آنها در دنيا (فقط) رسوائى است و در آخرت، عذاب عظيم (الهى)!

 

شأن نزول:

جلوگيرى از بهره ورى از معابد الهى

در كتاب «اسباب النزول» از «ابن عباس» چنين آمده كه اين آيه در مورد «فطلوس» رومى و ياران مسيحى او نازل شده است، آنها با بنى اسرائيل جنگيدند، «تورات» را آتش زدند و فرزندان آنها را به اسارت گرفتند، بيت المقدس را ويران ساختند و مردارها در آن ريختند.

مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» از «ابن عباس» نقل مى كند كه اين كوشش در تخريب و نابودى بيت المقدس همچنان ادامه داشت تا زمانى كه به دست مسلمانان، فتح شد.(1)

در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نيز مى خوانيم: اين آيه در مورد «قريش» نازل گرديد، درآن هنگام كه از ورود پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به شهر «مكّه ومسجدالحرام»جلوگيرى كردند.(2)

بعضى شأن نزول سومى نيز براى آيه گفته اند و آن اين كه: منظور مكان هايى است كه مسلمانان در «مكّه» براى نماز داشتند و مشركان پس از هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آنها را ويران كردند.(3)

هيچ مانعى ندارد كه نزول آيه ناظر به تمام اين حوادث بوده باشد، بنابراين هر يك از شأن نزول هاى فوق يكى از ابعاد مسأله را منعكس مى كند.

* * *


1. «بحار الانوار»، ج 20، ص319; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث (با اندكى تفاوت).

2. «بحار الانوار»، ج 20، ص319، و ج 80، ص340; «تفسير على بن ابراهيم قمى»، ج 1، ص58; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

3. «بحار الانوار»، ج 35، ص297، و ج 80، ص340; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص560.

[ 37 ]

وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَليمٌ

از آن خداست! مشرق و مغرب، و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بى نياز و داناست!

 

شأن نزول:

به هر سو رو كنى خدا مى بينى

در شأن نزول اين آيه روايات مختلفى نقل شده است:

«ابن عباس» مى گويد: اين آيه مربوط به تغيير قبله است، هنگامى كه قبله مسلمانان از «بيت المقدس» به «كعبه» تغيير يافت، يهود در مقام انكار بر آمدند و به مسلمانان ايراد كردند كه مگر مى شود قبله را تغيير داد؟(1)

آيه نازل شد و به آنها پاسخ داد كه شرق و غرب جهان از آن خدا است.

در روايت ديگرى مى خوانيم: اين آيه در مورد نماز مستحبى نازل شده است كه هر گاه انسان سوار بر مركب باشد به هر سو كه برود (هر چند پشت به قبله باشد) مى تواند نماز مستحبى بخواند.(2)

بعضى ديگر از «جابر» نقل كرده اند پيامبر(صلى الله عليه وآله) گروهى از مسلمانان را به يكى از ميدان هاى جنگ فرستاد، شب هنگام كه تاريكى همه جا را فرا گرفت نتوانستند قبله را بشناسند و هر گروهى به سوئى نماز خواندند، هنگام طلوع آفتاب ديدند همگى به غير جانب قبله نماز گزارده اند، از پيامبر(صلى الله عليه وآله)سؤال كردند، آيه فوق نازل شد و به آنها اعلام كرد نمازهايشان در چنين حالتى صحيح بوده(3) (البته اين حكم شرايطى دارد كه در كتب فقهى آمده است).


1. «مستدرك»، ج 3، ص175، ح 3297 ـ 9; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «بحار الانوار»، ج4، ص 105 و 106; «تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)»، ص492، ح 312.

2. «وسائل الشيعه»، ج 4، ص 332 و 333; «تفسير عياشى»، ج 1، ص56، ح 80; «بحار الانوار»، ج 81، ص70 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

3. «بحار الانوار»، ج 81، ص31 ; «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث.

[ 38 ]

هيچ مانعى ندارد كه همه شأن نزول هاى فوق براى آيه ثابت باشد، و آيه، هم ناظر به مسأله تغيير قبله باشد، هم خواندن نماز نافله بر مركب، و هم نماز واجب به هنگام نشناختن قبله.

از اين گذشته اصولاً هيچ آيه اى اختصاص به شأن نزول خود ندارد، و مفهوم آن بايد به صورت يك حكم كلّى در نظر گرفته شود و اى بسا از آن احكام گوناگونى استفاده شود.

* * *

 

وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِيّ وَ لا نَصير

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ

هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، تا (تسليم خواسته هاى آنها شوى، و) از آئين (تحريف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى است»! و اگر ازهوى و هوس هاى آنان پيروى كنى، بعد از آن كه آگاه شده اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده ايم (يهود و نصارى) آن را چنان كه شايسته است مى خوانند; آنها به پيامبر اسلام ايمان مى آورند; و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند.

 

شأن نزول:

ملّت هاى لجوج

در شأن نزول آيه اوّل از «ابن عباس» چنين نقل شده: يهود «مدينه» و نصاراى «نجران» انتظار داشتند: پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)همواره در قبله با آنها موافقت كند، هنگامى

[ 39 ]

كه خداوند قبله مسلمانان را از «بيت المقدس» به سوى «كعبه» گردانيد آنها از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأيوس شدند (و شايد در اين ميان بعضى از طوائف مسلمانان ايراد مى كردند كه نبايد كارى كرد كه باعث رنجش يهود و نصارى گردد).(1)

آيه فوق نازل شد و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) اعلام كرد اين گروه از يهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چيز ديگر از تو راضى نخواهند شد، جز اين كه آئين آنها را دربست بپذيرى.

بعضى ديگر نقل كرده اند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) اصرار فراوان داشت اين دو گروه را راضى كند، شايد اسلام را پذيرا گردند، آيه فوق نازل شد و به پيامبر(صلى الله عليه وآله)اعلام كرد اين فكر را از سر به در كن; چرا كه آنها به هيچ قيمت راضى نخواهند شد جز به پيروى از آئين آنها.(2)

در شأن نزول آيه دوم نيز روايات گوناگونى است: بعضى از مفسران معتقدند: اين آيه درباره افرادى نازل شد كه با «جعفر بن ابيطالب» از «حبشه» آمدند و از كسانى بودند كه در آنجا به او پيوستند، آنها چهل نفر بودند، سى و دو نفر اهل «حبشه»، و هشت نفر از راهبان شام كه «بَحيرا» راهب معروف نيز جزء آنان بود.(3)

بعضى ديگر معتقدند: آيه درباره افرادى از يهود همانند «عبداللّه بن سلام» و «سعيد بن عمرو» و «تمام بن يهودا» و امثال آنها نازل شده كه اسلام را پذيرفتند و به راستى مؤمن شدند.(4)

* * *

 

أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً


1. «درّ المنثور»، ذيل آيه مورد بحث; «فتح القدير»، ج1، ص136; «تفسير روض الجنان» و «روح الجنان» «تفسير ابوالفتوح رازى»، ذيل آيه مورد بحث.

2. «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث; «تفسير تبيان»، ج 1، ص439.

3 و 4. «تفسيرابوالفتوح رازى» و«مجمع البيان»،ذيل آيه مورد بحث; «بحارالانوار»، ج 22، ص 46، 47 و 56 .

[ 40 ]

 

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation