حد معين میخورم . چند لقمه به آخر مانده اراده میگويد كافی است ، از اينبيشتر بخوری ناراحتی ايجاد میشود ، اگر چه ميل داری به خوردن نخور ، ديگرنمیخورم در عاطفه های انساندوستی هم همين جور است ای بسا در مواردیعاطفه يك جور حكم میكند ، عقل و اراده جور ديگری حكم میكند عاطفه ،دلسوزی است ، دل آدم میسوزد ، ولی اراده و عقل دور انديشی است آيه ایداريم در قرآن و شعری دارد سعدی آيه قرآن درباب زناكار است ، مردزناكار و زن زناكار : « الزانية و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما ماه جلدهو لا تأخذكم بهما رأفة فی دين الله ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين » ( 1 ) . میگويد زن زناكار و مردزناكار را مجازات كنيد ، تازيانه بزنيد و گروهی از مؤمنين هم شاهد اينمنظره باشند ولی قرآن متوجه است كه وقتی میخواهند يك انسان جانی رامجازات كنند خيلی افراد دلشان میسوزد ، میگويند خوب است كه از مجازاتصرف نظر بشود اين يك احساس آنی است فكر نمیكند كه اگر بنا بشود هرجانی از مجازات معاف بشود پشت سرش جنايت بعد از جنايت است كهصورت میگيرد عاطفه میگويد مجازات نكن ، عقل و مصلحت میگويد مجازاتبكن ، با اينكه اينجا عاطفه ، عاطفه غير دوستی است و عاطفه خود دوستینيست ولی عاطفه كه منطق سرش نمیشود عاطفه ، دلسوزی است ، دست آدم راگرفته میگويد اين كار رانكن عقل و مصلحت اينجا خشونت به خرج میدهدمیگويد تو نمیفهمی ، تو نزديك را میبينی و دور را نمیبينی ، اگرمیتوانستی دور را مثل نزديك ببينی چنين پاورقی : 1 ) سوره نور ، آيه . 2 |