بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

امتحانات الهى

انسان در ظرف خلقت و حياتش ، از نيروها و استعدادها و قواى مرموزى برخوردار است ، كه وجود اين نيروها اولا معلول محبت خدا به انسان و ثانياً براى رشد و تكامل انسان است .

اين نيروها در وجود انسان همانند دانه ها و حبه هاى نباتى است كه در ظرفى قرار داده و در جائى گذاشته اند ، اگر باغبان به سراغ اين حبه ها و دانه ها برود ،

و آنها را در زمين مستعد بكارد ، آن حبه ها و دانه ها با تمام قدرت شروع به فعاليت كرده و با عوامل مخالف به مبارزه برخاسته و در اين راه از هيچ كوشش و مقاومت و مجاهدتى كوتاهى نمى كنند تا به ثمر بنشينند و تمام منافع خود را آشكار كرده و رشد و كمال خود را نشان دهند .

اما اگر اين دانه ها در سرزمين مستعد قرار نگيرد و اين حبه ها كاشته نشود ، پس از مدتى مى پوسد و جز آنكه آنها را بعنوان دانه ها و حبه هاى فاسد كنار بريزند چاره اى نيست .

نيروها و استعدادهاى عالى انسانى حتماً و بدون شك در برخوردهاى انسان به حوادث و آلام و مصائب و شدتها و مجاهدتها و كوشش ها و زحمت ها و نعمت ها و نقمت ها ، شكوفا مى گردد ، و پس از اين شكوفائى به نتايج بسيار مثبت دنيائى و آخرتى مى رسد .

و چون راهى براى شكوفائى قواى روحى و عقلى و دفاعى و نفسى بشر جز با حوادث و رنجها و به قول قرآن ابتلاء نيست ، خداوند مهربان در قرآن مجيد ابتلا و امتحان را جهت انسان ضرورى و حياتى اعلام فرموده ، و احدى را از اين فضاى پرقيمت و پرسود استثنا ننموده است .

) أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ((1) .

آيا مردم چنين پنداشتند كه به صرف اينكه گفتند ما ايمان به خدا آورديم رهاشان كنند و بر اين دعوى جهت رشد و كمال آنان به امتحان در نيايند ؟

ما تمام امت هاى قبل را امتحان و آزمايش كرديم تا راستگويان از دروغگويان معلوم شوند .

1 ـ سوره عنكبوت (29) : 2 ـ 3 .

به اين نكته بايد توجه كنيد كه امتحان حضرت حق مانند امتحان مدارس در دنيا نيست كه براى معلم شاگردان درس خوان از تنبل معلوم شوند ، خداى جهان بى امتحان به وضع ظاهر و باطن تمام هستى آگاه است ، اين امتحان فقط براى بخاطر خود انسان و جهت رشد و كمال و شكوفائى استعدادهاى اوست ، چيزى كه هست انسان بايد با آشنائى و توجه به قواعد الهى و حلال و حرام خداوندى و روح خدائى و اخلاق حسنه با ابتلائات و آزمايشات برخورد كند ، تا محور آزمايش را بر اثر اين معرفت و حوصله صد در صد به نفع خود برگرداند ، در صورت جهل به معارف انسان در برخورد به حوادث چه نعمت چه شدت نه اينكه نمى تواند از حادثه استفاده كند ، بلكه در برابر حادثه از پاى درآمده و به شكست مفتضحانه دچار خواهد شد ، اگر حادثه نعمت است از پى نعمت مست شده و لا ابالى و بيدين و طاغى خواهد شد ، اگر شدت است براى رفع آن ممكن است دچار دين فروشى ، شرف فروشى و افتادن در دامن دشمن گردد .

در هر صورت انسان از حادثه و بلا و ابتلاء و آزمايش چاره اى ندارد ، و فكر اينكه آزمايش نشود را از خود بايد جداً دور كند .

به قول على (عليه السلام) دعا نكنيد آزمايش نشويد ، دعا كنيد از آزمايش سرافراز بيرون آئيد .

) أَوَلاَ يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَام مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لاَيَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ يَذَّكَّرُونَ ((1) .

آيا اينان نمى بينند كه هر سالى بطور حتم يك بار يا دو بار آزمايش و امتحان مى شوند « تا در اين جهت به سلامت الهى دست يابند » باز هم از كردار زشت

1 ـ سوره توبه (9) : 126 .

خويش پشيمان نشده و خدا را به حقيقت ياد نمى كنند ؟

در برخورد صحيح به ابتلائات الهى و آزمايشات ربانى ، انسان داراى قدرت روحى و بينش عقلى ، و صفاى نفس ، و سلامت قلب و نفس مطمئنه و مالكيت بر هوا و نيز راهبر و رهنماى ديگران مى گردد .

) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً ((1) .

ما انسانها ، از جانب خدا به عقل ، به نفس ، به قلب ، به نبوت انبيا ، به امامت امامان ، به فقاهت فقيهان ، به حوادث اجتماعى ، به انقلاب اسلامى ، به طاغوت ، به ثروت ، به فقر ، به مرض ، به صحت به زن و فرزند ، به رفيق و دوست ، به اقوام و خويشان ، به نعمت ، به شدت ، به مصيبت ، امتحان مى شويم و از اين امتحانات و ابتلائات گريزى نداريم ، تنها مسئله اى كه در اين زمينه ها بايد رعايت كنيم برخورد صحيح ما با امتحان است ، كه اين برخورد صحيح را مى توان از قرآن و تعليمات اسلامى فرا گرفت ، و در برخورد صحيح است كه جزء نيكان قرار گرفته و در صف صابران و شاكران رفته و مفتخر به بشارتهاى عالى الهى خواهيم شد .

( وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ) .

( الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ ) .

( أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (2) .

آرى سلامت انسان به فرموده حضرت صادق (عليه السلام) در برخورد به نعمت و شدت بعنوان ابتلاء و كرامت آدمى در طاعت از خداست ، و به تعبير ديگر در

1 ـ سوره بقره (2) : 124 .

2 ـ سوره بقره (2) : 155 ـ 157 .

برخورد صحيح به موارد ابتلاء و خوارى و بدبختى و شقاوت انسان در برخورد به ابتلائات در معصيت خدا و تخلف از مقررات الهى است .

جان اگر مى ندهى صحبت جانان مطلب *** گر نه اى خضر برو چشمه حيوان مطلب
چرا تو را ديو هوى نيست بفرمان بارى *** طمع خام به سر ملك سليمان مطلب
دعوى عشق كنى و سر و سامان طلبى *** لايق عشق نباشد سر و سامان مطلب
شادى دل زغم عشق پراكنده مجوى *** راحت جان زخم جعد پريشان مطلب
جور او مى برو زو چشم وفا هيچ مدار *** درد او مى كش و زو دارو و درمان مطلب

گذرگاهى خطرناك تر و در عين حال لطيف تر از گذرگاه امتحان و ابتلاء نيست ، انسان براى دست يافتن به قدرتهاى عالى معنوى امتحان مى شود . و چون در اين امتحان پيروز و سربلند شد . براى ورود به عالم آخرت با سرمايه اى سنگين و حالاتى ملكوتى و الهى آماده مى گردد ، و بوقت ورود مورد استقبال ارواح طيبه صالحان قرار گرفته و برزخ او شعبه اى از بهشت خدا خواهد بود .

چون قيامت گردد براى شركت در عاليترين مسابقه كه هدفش جنات الهى است وارد مى شود ، و در آنجا مورد استقبال ملائكه رحمت و خشنودى خداى مهربان قرار مى گيرد و در وقت ورود به بهشت مخاطب به اين خطاب عاشقانه مى گردد :

) وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ((1) .

خازنان بهشتى به آنان به تهنيت گويند : سلام بر شما باد ، كه چه عيش ابدى نصيب شما شد ، اكنون در بهشت درآئيد و براى هميشه در آن متنعم باشيد .

1 ـ سوره زمر (39) : 73 .

آرى بهشت و نعمت جاويد آن ، و تهنيت خزنه بهشت ، مزد آن صبر و حوصله و برخورد صحيحى است كه به ابتلائات و آزمايشات الهى داشتند .

) وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب * سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ((1) .

ملائكه الهى از هر درى به آنان وارد شده و به تهنيت مى گويند : سلام بر شما « كه در طاعت و عبادت خدا و رنج و آلام و پيش آمدها و حوادث و مصائب و ابتلائات و آزمايشات » صبر پيشه كرديد ، و در نتيجه منزلگاه نيكو يافتيد .

مسئله حتميت امتحان و ابتلاء بايد بطور دائم بوسيله پدران و مادران متعهد ، و معلمان دلسوز ، و بخصوص خطيبان و واعظان و ناصحان و پنددهندگان به فرزندان و جوانان و مردم گوشزد شود ، و به تمام عباد خدا براى برخورد صحيح به آزمايشات الهى و ابتلائات ربانى آمادگى داده شود .

رها گذاردن فرزندان و شاگردان كلاس و مردم از تعليم اين حقيقت دور از انصاف و مخالف با قواعد الهى است .

آنان كه در اين زمينه آمادگى لازم را ندارند ، در برخورد به كمترين حادثه ، محكوم حادثه مى گردند ، و نيروهاى الهى آنان در مدار برنامه هاى ابليسى و شيطانى قرار مى گيرد ، امتحان گذرگاه لطيف و در عين حال گذرگاه و عقبه ب بسيار پرخطرى است .

تا درين زندان فانى زندگانى باشدت *** كنج عزلت گير تا گنج معانى باشدت

1 ـ سوره رعد (13) : 23 ـ 24 .

اين جهان را ترك كن تا چون گذشتى زين جهان *** اين جهانت گر نباشد آن جهانى باشدت
كام و ناكام اين زمان در كام خود درهم شكن *** تا بكام خويش فردا كامرانى باشدت
روزكى چندى چو مردان صبر كن در رنج و غم *** تا كه ب عد از رنج گنج شايگانى باشدت
روى خود را زعفرانى كن به بيدارى شب *** تا به روز حشر روى ارغوانى باشدت
گر به ترك عالم فانى بگوئى مردوار *** عالم باقى و ذوق جاودانى باشدت
صبحدم در پاى دولت خانها بگشاده اند *** عرضه كن گر آن زمان راز نهانى باشدت
تا كى از بى حاصلى اى پيرمرد بچه طبع *** در هواى نفس مستى و گرانى باشدت
از تن تو كى شود اين نفس سگ سيرت برون *** تا بصورت خانه تن استخوانى باشدت
گر توانى كشت اين سگ را به شمشير ادب *** زان پس ار تو دولتى جوئى نشانى باشدت
گر بميرى در ميان زندگى عطارورا *** چون درآيد مرگ عين زندگانى باشدت
وَلا سَبيلَ إلى رِضْوانِهِ بِفَضْلِهِ وَلا سَبيلَ إلى طاعَتِهِ إلاّ بِتَوفيقِهِ وَلا شَفيعَ إلَيهِ

إلاّ بِإذْنِهِ وَرَحْمَتِهِ .

در پايان اين بخش امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : هيچ وسيله اى براى تحصيل رضاى الهى مگر توسل به فضل و كرم وى نيست ، و هيچ راهى براى راه بردن به طاعت حضرتش جز توفيق او ، و مهيا شدن وسائل معرفت و عبادت از طرف او نمى باشد ، و براى ما ناقصان و بدكاران و گنهكاران تائب راه فرارى از عذاب و جريمه جز شفاعت انبيا و ائمه آنهم به اذن و اجازه خود او و رحمت بى منتهايش وجود ندارد .

خداوندا به عزتت تكبيرة الاحرام ما و حمد و سوره و ركوع و سجود و تشهد و سلام ما را به همان صورتى كه مى پسندى قرار بده ، و ما را از سستى و كسالت و تنبلى در فراگيرى معرفت و انجام عبادت و اطاعت نجات بده ، كه اگر لطف تو نباشد هيچ عمل و سخن مثبتى از ما سر نمى زند ، و اگر عنايت و رحمت تو نباشد ، هيچ راه نجاتى براى ما از عذاب دوزخ وجود ندارد .

باب نوزدهم در آداب دعا

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

وَحَقِّقْ عَظَمَةِ اللهِ وَكِبْرِيائَهُ وَعايِنْ بِقَلْبِكَ عِلْمَهُ بِما في ضَميرِكَ وَإطِّلاعِهِ عَلى سِرِّكَ وَما تَكُنُّ فيهِ مِنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ .

وَاعْرِفْ طُرُقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ كَيْلاً تَدْعُواللهَ بِشَىْء عَسى فيهِ هَلاكُكَ وَأنْتَ تَظُنَّ أنَّ فيهِ نَجاتَكَ قالَ اللهُ تَعالى :

) وَيَدْعُ الاِْنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الاِْنْسَانُ عَجُولاً ((1) .

وَتَفَكَّرْ ماذا تَسْئَلُ وَلِماذا تَسْئَلُ .

وَالدُّعاءُ إسْتِجابَةٌ لِلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَتَذْويبُ الْمُهْجَةِ في مُشاهَدَةِ الرَّبِّ وَتَرْكُ الاْخْتِيارِ جَميعاً وَتَسْليمُ الاْمُورِ كُلِّها ظاهِرِها وَباطِنِها إلىَ اللهِ .

فَإنْ لَمْ تَاْتِ بِشَرائِطِ الدُّعاءِ فَلا تَنْتَظِرِ الاْجابَةُ فَإنَّهُ يَعْلَمُ لسِّرَّ وَأخْفى فَلَعَلَّكَ تَدْعُوهْ بِشَىْء قَدْ عَلِمَ مِنْ نَيَّتِكَ خِلافَ ذلِكَ .

وَاعْلَمْ أنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ أمَرَنَا اللهُ بِالدُّعاءِ لَكُنّا إذا أخْلَصْنَا الدُّعاءَ تَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالاْجابَةِ فَكَيْف*َ وَقَدْ ضَمِنٌ ذلِكَ لِمَنْ أتى بِشَرايِطِ الدُّعاءِ .

سُئِلَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَنْ إسْمِ اللهِ الاْعْظَمِ قالَ : كُلُّ اسْم مِنْ أسْمأءِ اللهِ ، فَفَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ ما سِواهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْم شِئْتَ فَلَيْسَ في الْحَقيقَةِ للهِِ اسْمٌ دُونَ اسْم بَلْ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ .

وَقالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : إنَّ اللهَ لا يَسْتَجيبُ الدُّعاءَ عَنْ قَلْب لاه .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

1 ـ سوره اسرا (17) : 11 .

إذا أرادَ أحَدَكُمْ أنْ لا يَسْئَلَ رَبَّهُ إلاّ أعْطاهُ فَلْيَيْأسْ مِنَ النّاسِ كُلِّهِمْ وَلا يَكُنْ رَجاؤُهُ إلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإذا عَلِمَ اللهُ تَعالى ذلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْئَلْهُ شَيْئاً إلاّ أعْطاهُ .

قالَ النَّبيُّ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى مَنْ شَغَلَهُ ذِكْري عَنْ مَسْئَلَتي أعْطَيْتُهُ أفْضَلَ ما اُعْطِىَ لِلسّائِلينَ .

وَقالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : لَقَدْ دَعَوْتُ اللهَ مَرَّةً فَاسْتَجابَ لي وَنَسيتُ الْحاجَةَ لإنَّ إسْتِجابَتَهُ بِإقْبالِهِ عَلى عَبْدِهِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ أعْظَمُ وَأجَلُّ مِمّا يُريدَ مِنْهُ الْعَبْدُ وَلَوْ كانَتِ الْجَنَّةُ وَنَعيمُهَا الاْبَد .

وَلكِنْ لا يَعْقِلُ ذلِكَ إلاّ الْعالِمُونَ الْمُحِبُّونَ الْعارِفُونَ الْعابِدُونَ بَعْدَ صِفْوَةِ اللهِ وَخَواصِّهِ .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

إحْفَظْ آدابَ الدُّعاءِ وَانْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَكَيْفَ تَدْعُو وَلِما ذا تَدْعُو ؟

دعا حقيقتى است كه در تمام موجودات عالم ، اعم از غيبى و شهودى سريان ذاتى دارد ، و اگر اين حقيقت همراه موجودات آفرينش نبود ، از عنايت و رحمت حضرت حق بى بهره بودند .

دقت در وضع موجودات ، و بخصوص بافت ذاتى و معنوى آنان ما را به اين نكته واقف مى كند ، كه حقيقت موجودات واصلف و ريشه آنان دعا است . اگر دعا حقيقت ذات آنان را تشكيل نمى داد ، اين همه فيض الهى را چگونه و از چه راهى دريافت مى كردند .

دهان ذات موجودات جهت درخواست نيازهاشان از مصدر بى نياز باز است ، و كليه مهمانان خلقت بطور دائم از جناب او با زبان حال در حال درخواست و طلب گدائى و مسكنت هستند ، و اين حيثيت در موجودات عالم عبارت از دعا است .

ذات ما انسان ها و بناى وجود ما ، جهت تأمين تمام نيازمنديهايش ، عين دعا و طلب و درخواست و گدائى است ، درخواست و گدائى از حضرت حق جهت پركردن كمبودها ، مقتضاى درونى و برونى موجودات و در حقيقت عين دعا و اصل دعا و ريشه دعا و ذات دعا است ، و اين مسئله براى احدى قابل انكار نيست و نمى تواند باشد .

اگر دعا نبود ، و اگر طلب و درخواست نبود ، ادامه حيات براى هيچ موجودى امكان پذير نبود .

دعاى تكوينى و تشريعى

وجود تمام موجودات ، در ظاهر و باطن خود ، عين خواستن و طلب هستند ، و طبيعت خلقت هيچ موجودى از اين خلقت جدا نيست .

هيچ موجودى ذاتاً و طبعاً استعداد و لياقت و قدرت كوس استقلال زدن ندارد ، و نمى تواند داشته باشد .

ذات موجودات ، و طبع خلقت آنان ، و سازمان هستى و شئونشان در برابر ذات بى نياز عين نياز ، و در برابر غنى مطلق فقر مطلق است .

وقتى ثابت باشد موجودات بدون استثناء ، عين ربط و تعلق و عين تجلى ، و محض امكان و فقرند ، و يك جزء غير قابل ديدن و جزء ديدنى هيچ موجودى در هيچ نشانى مستقل و بى نياز نيست ، چه راهى براى ادعاى استقلال و عدم نيازمندى براى موجودات هست ؟

در ادعاى بى نيازى و استقلال به روى بزرگ ترين موجود معنوى عالم ، و شاخص ترين عنصر خلقت ، و زيباترين چهره هستى ، و دارنده مقام جمع الجمعى حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) بسته است ، چه رسد به موجودات ديگر كه طفيل هستى او و سايه مصداق :

لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الاْفْلاكَ .

هستند .

او از همه عالم آگاهى و وقوفش به مسئله فقر ذاتى و نياز طبيعى و حتمى موجود بيشتر بود ، و توجه به اين نياز همه جانبه را نسبت به حضرت بى نياز ، و فقر ذاتى

را نسبت به غنى حميد فخر خود مى دانست ، و بالاترين مقام را براى خويش سلطنت فقر به حساب مى آورد ، و در برابر حضرت دوست با زبان حال و تمام وجودش عرضه مى داشت :

ألْفَقْرُ فَخْري .

در زمينه اين نوع دعا و اين شكل درخواست و طلب ذات موجودات يكسان است ، و كل عالم هستى بىوقفه در زمينه فقر ذاتى و امكانيش ، حتى تمام كفار و بت پرستان و همه فاجران و فاسقان و ملحدان در حال دعايند ، و اگر اين خط و ربط در وجود آنان نسبت به حضرت او نبود ، امكان ادامه زندگى براى كمترين لحظه براى هيچ كدامشان وجود نداشت .

از اين طلب ذاتى و درخواست طبيعى ، كه سراسر هستى موجودات و شئون آنان را فرا گرفته ، و هيچيك را براى ادامه زندگى چاره اى جز آن نيست تعبير به دعاى تكوينى مى شود، كه در اين دعا زبان و صدا و اشك و ناله و زارى مدخليت ندارد و نسبت به اين دعا هم دستورى نيست ، كه چرا اين قسم از دعا ذاتى موجودات و بافت وجودى و طبيعى آنان است .

اما قسمتى ديگر در زمينه دعا وجود دارد ، كه به آن دستور داده شده ، و از جن و انس و ملائكه ، خواسته اند كه اين حقيقت را بالاراداه بدستور حضرت رب العزه تحقق دهند .

درست است كه خداوند عزيز به تمام خواسته هاى عبادش آگاه و عالم و آشناست ، اما همين خداى مهربان و آشناى به نيازهاى ارادى عباد از آنان خواسته ، خواسته هاى خود را با سوز دل و با حركت زبان و اعلام نيازمنديهاى دنيا و آخرت ، همراه با اشك چشم و سودن پيشانى به خاك درگاه من ابراز كنيد كه من عاشق اين حال و علاقه مند به اين زارى و درخواست و اشك چشم شمايم .

اين معنا را جداً بياد همه نيازمندان ، كه همه انسانها هستند و بخصوص گناهكاران از عباد ، كه در بدر دنبال آشتى با دوست هستند رعايت كنند و بايد بدانند ، همانطور كه گفته شد اگر دعا و درخواست و طلب و گدائى و نيازمندى در ذات موجودات نبود ، به كمترين فيض و عنايت از جانب دوست نمى رسيدند ، همانطور اگر براى آمرزش گناه و قبولى توبه ، و رسيدن به آنچه به خير انسان است و دست يافتن به سعادت دنيا و آخرت دعائى در كار نباشد ، هيچ فيض و عنايت و كرامت و لطف و رحمت و رأفت و بسط رزق و آمرزش گناه ، و خير دنيا و آخرت نصيب انسان نمى گردد .

اين نوع دعا كه در قرآن و روايات و به وسيله همه انبيا و امامان دستور داده شده دعاى تشريعى است .

از اين دعا تكبر نكنيد ، و از جبهه بر خاك در دوست گذاشتن روى مگردانيد ، و بر اين مسئله كه خدا همه چيز ما را آگاه است نياز به گفتن و اعلام كردن و درخواست نمودن نيست تكيه نكنيد ، و العياذ بالله در پيشگاه حضرت رب العزه كه تمام خير در يد اوست حالت استغناء و بى نيازى نگيريد ، كه اين حال تحقق حقيقى پيدا نمى كند و جز گناه و جرم در برابر حضرت او چيزى نيست ، و خداوند بزرگ از اين حال شيطانى و خط ابليسى در قرآن مجيد تعبير به طغيان و استكبار فرموده است .

گنهكار با سكوت خود ، و خشكى حال و اشك چشمش به جائى نمى رسد ، و به فيضى از طرف حضرت الله مشرف نمى گردد .

خواستار سعادت دارين ، با سكوت از خواسته و عدم تحرك در بدست آوردن سرمايه دنيائى و آخرتى ، چيزى نصيبش نمى شود .

اينجاست كه بايد گفت دعا بهترين عمل و قوى ترين حركت و برترين حالتى است كه به توفيق حضرت ربوبى انسان را يارى كرده ، و از مهالك وى را مى رهاند .

دعا اين رابطه معنوى و فطرى كه بطور اكثر در مواقع دردمندى و حوادث و مصائب وخلاءها و پيش آمدها در حال و زبان و قيافه و اشك سوزان انسان تجلى مى كند ، معشوق انبيا و امامان و محبوب اولياء و عارفان بوده ، اين جزوه اگر بخواهد همين حقيقت را از زندگى پاكان عالم فقط از طريق قرآن و روايات بررسى كند ، از چند جلد كتاب ضخيم افزون خواهد شد ، البته امتياز پاكان و عاشقان و عارفان در اين مسئله نسبت به ساير انسانها در اين بود ، كه آنان همه وقت چه در هنگام داشتن بهترين آرامش چه وقت حوادث در پيشگاه حضرت رب الارباب در حال دعا بودند ، كه به دعا و اظهار نيازمندى و فقر در هر وقت در بارگاه قدس او عشق مىورزيدند ، ولى بقيه انسانها معمولاً براى رفع حوادث و مشكلات ياد خدا مى كنند ، و اين معنى را خداوند مهربان در قرآن مجيد از انبيا و ساير انسانها خبر مى دهد .

در هر صورت قرآن مجيد از پيامبران بزرگ دعاهائى به وقت سراء و ضراء نقل مى كند كه توجه به وضع انبياء و دعاهاى آنان بر ما لازم است ، تا اهل دعا شده و مقام و موقعيت دعا و اينكه چگونه بايد دعا كرد را دريابيم .

قرآن مجيد فقط براى نمونه و بخصوص تعليم دادن به بندگان از بعضى از انبيا به ترتيب زير نام برده ، كه وضع نامبردگان ، دليل بر وضع همه آنها است .

1 ـ از آدم در سوره اعراف آيه 33 .

2 ـ از نوح در سوره نوح آيه 28 .

3 ـ از ابراهيم در سوره ابراهيم آيه 40 .

4 ـ از سليمان در سوره نمل آيه 19 .

5 ـ از يونس در سوره انبيا آيه 87 ـ 88 .

6 ـ از يوسف در سوره يوسف آيه 33 .

7 ـ از مخوسى در سوره قصص آيه 21 ـ 22 .

8 ـ از زكريا در سوره آل عمران آيه 38 .

9 ـ از پيامبر اسلام در سوره طه آيه 113 .

و براى درك دعا و نيايش امامان بزرگوار شيعه ، كه دعاهاى آنان بهترين مكتب تزكيه و تصفيه ، و عالى ترين داروى علاج دردها مى باشد به كتب زير مراجعه كنيد : « بلدالامين » كفعمى ، « عدة الداعى » ابن فهد ، « مصباح الزائر » ، « زاد المعاد » مجلسى ، « كتاب دعاء كافى » ، « كتاب دعاء بحار » ، « صحيفه سجاديه » ، بخشى از « نهج البلاغه » ، و از همه رايج تر « مفاتيح الجنان » محدث قمى رضوان الله عليه .

شما وقتى به دعاهاى نقل شده از انبيا در قرآن و دعاهاى وارده از معصومين بخصوص دعاى كميل ، عرفه ، ابوحمزه ثمالى ، مناجات شعبانيه ، دعاى مكارم الاخلاق ، دعاى بعد از زيارت حضرت رضا مراجعه مى كنيد به اين نكته واقف مى شويد كه دعا بهترين عامل حركت براى انسان به سوى ارزش ها ، درستى ها ، آراستگى ها ، پيراستگى ها ، تزكيه ، تصفيه ، تجليه ، تخليه و تحليه ، و آمرزش گناه و علاج دردهاى شيطانى و ابليسى است .

مسئله اهميت و ارزش دعا و آثار آن بقدرى روشن و آشكار است ، كه حتى دانشمندان بيگانه از اسلام هم بر اساس هدايت فطرى ، به اين مسئله اشاره كرده و با يك دنيا انصاف و وجدان دعا را عامل حركت و از ضرورى ترين نيازهاى بشر و داروهاى درمان حتى براى دردهاى جسمى شمرده ، و در زمان ما در حال پايه گذارى مطب هائى هستند كه طبيبان تربيت شده در اين فن حتى سخت ترين بيماريهاى جسمى را از اين طريق معالجه كنند ، كارل بن دانشمند بزرگ فرانسوى كه مورد قبول تمام دانشمندان عالم است در اين زمينه كتاب مستقلى بنام « نيايش » دارد و در لابلاى كتب ديگرش چون انسان موجود ناشناخته مسائلى در اين زمينه دارد ، من قسمتى از گفتار او و برخى ديگر از عالمان را در زمينه دعا از كتاب دعا عامل پيشرفت يا ركود براى شما بازگو مى كنم :

كارل مى گويد :

در موقع دعا نه فقط انسان يك فورمول واحدى را پيش خود مى خواند ، بلكه وجدان او چنان در عالم تجرد و انقطاع فرو مى رود كه خودش تصور آن را نمى تواند بكند ، اين حالت عجيب را نبايد فقط به ترقى و پيشرفت قواى روحى نسبت داد ، حالت دعا و مناجات اثراتى در اعضاى بدن ما بجا مى گذارد ، كه در نوع خود بى سابقه است ، در روز اول آنقدرها جالب توجه نيست ، اما كم كم وقتى كه عادى شد ، هيچ لذتى در مقابل آن برابرى نمى كند .

انسان در اين حالت خود را به طرزى به خدا تسليم مى نمايد ، مثل اينكه تخته اى سنگ مرمر در مقابل سنگ تراش ، بى اختيار است ، و در همان حال از خداى خود رحمت و ترحم را طلب مى نمايد .

كپلر سخت معتقد به دعا بود در حدى كه در كتاب « هيئت در مكتب اسلام » مناجات زير از او نقل شده .

من قبل از ترك كردن اين ميز ، كه تمام تجسسات خود را در روى آن نموده ام تنها كارى كه مانده و بايد انجام دهم اين است كه چشم ها و دستهاى خود را به سمت آسمان بلند كرده و با خلوصى هر چه تمامتر ، سپاس خويش را به درگاه خالق اين كواكب درخشان تقديم نمايم .

اى خداوندى كه با اين تجليات جهان تاب ، تمام صحنه طبيعت را منور ساخته اى و افكار ما را با نور ابدى و وجود سرمدى خود سير مى دهى .

اى مولد و آفريننده من ، من تو را سپاس مى گزارم و اگر اتفاقاً اين بنده ناچيز ، چيزى گفته باشم كه در خور مقام تو نباشد مرا آگاه ساز تا آن را محو نمايم .

آوه ! ! اگر چنين است ، مرا به رحمانيت و رحيميت خود ببخش و بر اين بنده

منت گذار ، تا كارى كه انجام داده ام هرگز موجب كبر و خودپسندى من نگردد ، بلكه فقط در راه كمك به شناسائى عظمت تو و راه رستگارى بكار رود .

گلن كلارك كه از دانشمندان غرب و باصطلاح مؤسس گروه نيايش گر ، و پيشواى اردوگاه « بسيح دعا » است چنين مى گويد :

امروز در آمريكا بزرگترين احتياج ما به دعا است ، ارتش عظيم ، مردمان گوشه نشين ، پيرمردانى كه فكر مى كنند زندگيشان به سر رسيده ، بيماران بسترى كه در پى فرصتى هستند تا زندگيشان ارزش و مفهومى پيدا كند ، اينها همه بزرگترين منابع دست نخورده و بشريت هستند ، اگر شما آدمى منزوى هستيد ، آيا در بزرگترين جهاد روحانى كه تاكنون در دنيا آغاز شده با ما تشريك مساعى نمى كنيد ؟

در خلوت خانه سفينه فضائى توسط سرنشينان آپولوى 8 دعائى صورت گرفت كه گواه زنده اى بر نيازمندى بشر به نيايش با اوست ، آنان گفتند :

اى خداى بزرگ به ما بينش عطا كن تا بتوانيم اسم تو را در جهان ببينيم ، و علاقه به تو را با وجود خطاهاى بشرى درك كنيم ، اى خداى بزرگ به ما ايمانى عطا كن تا با وجود نادانى و ضعف خود به نيكى متكى باشيم .

به ما دانشى عطا كن ، تا بتوانيم وجودت را درك كنيم و شكرگزارت باشيم و به ما نشان ده كه براى گسترش صلح جهانى چه وظايفى را بايد انجام دهيم .

در هر صورت دعا امرى است ضرورى و فطرى ، و مسئله اى است كه خداوند به آن دستور داده ، و جزء حتمى اخلاق انبياء گرام الهى قلمداد شده ، و با اينكه خداى بزرگ به تمام خواسته هاى محتاجان آگاه است ولى انسان با دعا شايستگى گرفتن عطاى حق را پيدا مى كند .

دعا خواستن است ، و خواستن اگر حقيقت داشته باشد ، انسان با كمال شوق دنبال تحقق دادن آن حركت مى كند ، دعا به اين نيست كه كسى فقط بگويد ، بلكه

دعا مجموعه اى از خواستن و دنبال كردن و تحقق دادن و حفظ كردن است .

بيا تا برآريم دستى زدل *** كه نتوان درآورد فردا زگل
برآرد تهى دستهاى نياز *** زرحمت نگردد تهيدست باز
قضا خلعتى نامدارش دهد *** قدر ميوه اى در كنارش نهد
نه پندار از آن در كه هرگز ببست *** كه نوميد گردد برآورده دست
همه طاعت آرند و مسكين نياز *** بيا تا به درگاه مسكين نواز
چو شاخ برهنه برآريم دست *** كه بى برگ ازين بيش نتوان نشست
خداوندگارا انظر كن به جود *** كه جز جرم نايد زما در وجود
گناه آيد از بنده خاكسار *** به اميد عفو خداوندگار
كريما به رزق تو پرورده ايم *** به انعام عام تو خو كرده ايم
گدا چون كرم بيند و لطف و ناز *** نگردد زدنبال بخشنده باز
چو ما را به دنيا تو كردى عزيز *** به عقبى همين چشم داريم نيز
عزيزى و خوارى تو بخشى و بس *** عزيز تو خوارى نبيند زكس
خدايا به عزت كه خوارم مكن *** به ذل گنه شرمسارم مكن
مرا شرمسارى زروى تو بس *** دگر شرمسارم مكن پيش كس
مسلط مكن چون منى بر سرم *** زدست تو ، به گر عقوبت برم
به گيتى بتر زين نباشد بدى *** جفا بردن از دست همچون خودى
گرم بر سر افتد زتو سايه اى *** سپهرم بود كمترين پايه اى
اگر تاج بخشى سرافرازدم *** تو بردار تا كس نيندازدم

اين جانب ، كه دائم در پيشگاه حضرت او سر شرمسارى در پيش دارم و از خوردن نمك او به اندازه يك ذره ، يك دنيا در خجالتم ، و آرزو داشتم در همه عمر يك گناه نداشتم ، ولى به حق او با تمام وجود ، خويش را غرق در گناه

و عصيان مى بينم ، و از طاعت و بندگى به غايت عاجز و در نهايت شرمگينم ، بخش دعا را در اين جلد از شرح مصباح مقارن غروب آفتاب شب جمعه در ايام بيست و سوم ذوالقعده كه ايام زيارت مخصوصه حضرت رضا است ، نزديك به حرم مطهر حضرت ثامن الائمه (عليه السلام) شروع كردم ، و از پيشگاه حضرت رضا درخواست نمودم كه در اين شب جمعه كه شب رحمت و مغفرت است ، در پيشگاه حضرت حق شفيع شده ، و آمرزش اين عاصى را در دنيا و آخرت از جناب دوست بخواهد ، در آن دقايق با كمال عجز و ذلت ، به عنوان دعا و مناجات به درگاه قدوسى حضرت الله عرضه داشتم :

الهى اى فروغ هر دو عالم *** الهى اى اميد و عشق آدم
الهى اى طبيب و علت روح *** در رحمت به رويم كن تو مفتوح
الهى در ضلالت رفته جانم *** شده بر باد يك سر خانمانم
الهى جاهلم ، بشكسته بالم *** ترحم كن خداوندا به حالم
الهى ناله دارم در سحرگاه *** به توفيق تو ذكر الله الله
الهى روح و جانم خسته گشته *** در رحمت به رويم بسته گشته
الهى بى نوايم ، مستمندم *** فقير و بى نوا و دردمندم
الهى اى رفيق بى نوايان *** نظر بنما تو بر حال گدايان
الهى اى حبيب قلب صادق *** به الطافت دلم گرديده شائق
الهى جز تو نبود تكيه گاهى *** كرامت كن دلم را سوز آهى
الهى من نه عبدى نيك بختم *** زعصيان من غمين و تيره بختم
الهى كن عطا نورى تو بر دل *** كه دل گيرد زبزم عشق حاصل
الهى جان زنورت زنده تر كن *** زبان در وصف خود گوينده تر كن
الهى عاشقم در سوز و سازم *** منم مسكين تو بنما سرفرازم

قرآن و مسئله دعا

قرآن مجيد ، دعا را در جهات مختلفى طرح مى كند ، كه دانستن آن لازم است :

1 ـ به مسئله دعا امر مى كند ، و از بندگانش مى خواهد ، از اين خير با عظمت ، كه علت رسيدن به فيوضات الهيه و خير دنيا و آخرت است غفلت نكنند .

) وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ((1) .

و خداى شما فرمود : مرا با خلوص دل بخوانيد كه من دعاى شما را مستجاب مى كنم ، و آنانكه از دعا و عبادت سركشى كنند با ذلت و زور و خوارى داخل جهنم شوند .

) ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُـعْتَدينَ ((2) .

خدا را به تضرع و زارى و در پنهانى بخوانيد و بر خلق ستم روا مداريد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد .

) قُلِ ادْعُوا اللهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنَى ((3) .

خدا را به اسم الله ، يا اسم رحمان ، به هر اسمى بخوانيد ، همه اسماء نيكو مخصوص خداست .

2 ـ دعا را علت گشايش كار ، و نجات از هر هم و غم و رنجى مى داند ، و در ضمن اين مسئله از بعضى از دعاكنندگان گلايه كرده مى فرمايد ، به وقت گرفتارى با كمال زارى دعا مى كنيد و استجابت آن را به سختى از خدا مى طلبيد و با

1 ـ سوره غافر (40) : 60 .

2 ـ سوره اعراف (7) : 55 .

3 ـ سوره اسراء (17) : 110 .

پروردگار عهد و پيمان مى بنديد در صورت نجات شكرگزار حق شويد ، ولى پس از نجات از گرفتارى به شرك كه ظلم عظيم است باز مى گرديد .

) قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِن هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ( .

) قُلِ اللهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْب ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ ((1) .

بگو آن كيست كه شما را از تاريكى ها و سرسختى هاى بيابان و دريا نجات دهد ، كه او را به زارى و از باطن قلب مى خوانيد ، كه اگر ما را از اين مهلكه نجات دهد ، پيوسته شكرگزاريم .

بگو خداست كه شما را از آن سختى ها و از هر اندوه نجات مى دهد ، ولى شما باز هم به او شرك مى آوريد .

3 ـ دعا را از علائم و كارهاى پسنديده عباد صالح مى داند ، و آنان را در همه شئون حيات با اين واقعيت عالى همراه و هماهنگ معرفى مى كند .

) إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ((2) .

آنان در تمام كارهاى خير سرعت و عجله داشتند ، و در حال بيم و خوف در رابطه با دعا بوده ، و نسبت به ما در همه امور خشوع داشتند .

4 ـ استجابت را صورت تحقق شرايط دعا لازمه دعا مى داند ، و مسئله استجابت دعا را هم خاص حضرت حق دانسته ، و از بندگان الهى مى خواهد به اين معنا توجه داشته باشند .

) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

1 ـ سوره انعام (6) : 63 ـ 64 .

2 ـ سوره انبيا (21) : 90 .

فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ((1) .

چون بندگان من از دورى و نزديكى من پرسند ، بدانند كه من به آنها نزديكم ، هر كه مرا خواند ، دعايش را اجابت كنم ، پس بايست دعوت مرا بر هدايت بپذيرند ، و به من ايمان آورند ، تا به رشد و سعادت راه يابند .

5 ـ به اين نكته بسيار مهم توجه مى دهد ، كه اگر دعا نبود ، روى توجهى از جانب خداوند به بندگان نمى شد .

) قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ ((2) .

به امت بگو اگر دعا و ناله و زارى و انابه و توبه شما نبود ، خداوند به شما توجه و اعتنائى نداشت .

6 ـ دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند ، چه اينكه انسان در دريائى از محدوديت ها و گرفتاريها و مشكلات و رنجها دچار است ، و براى رهائى از اين امور ، چاره اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد ، و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنائى با خدا دانسته ، در عين اينكه عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى داند .

) وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ((3) .

و مردم هرگاه رنج و المى سخت به آنان برسد ، در آن حال دست به دعا بردارند ، و به درگاه او به تضرع و اخلاص روى كنند ، پس از آنكه خداوند مهربان رحمت خود را به آنان چشاند ، و از آن سختى نجاتشان داد ، آنگاه باز

1 ـ سوره بقره (2) : 186 .

2 ـ سوره فرقان (25) : 77 .

3 ـ سوره روم (30) : 33 .

گروهى از آنان به خداى خود مشرك شوند .

) فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ ((1) .

مردم چون به كشتى نشينند ، خدا را با اخلاص بخوانند و چون با عنايت خدا از خطر دريا به ساحل نجات برسند ، باز به خداى يكتا شرك آورند .

) وَإِذَا غَشِيَهُم مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ كُلُّ خَتَّار كَفُور ((2) .

و هرگاه موجى مانند كوه ها آنها را فرا گيرد ، در آن حال خدا را با عقيده پاك و اخلاص كامل مى خوانند ، چون به ساحل نجاتشان رسانيد ، بعضى بر قصد طاعت و شكر خدا مى ماند و بعضى به كفر شتابند و آيات ما را انكار نمى كنند ، جز آن كسانى كه خدا را كافر و ناسپاس هستند .

) وَإِذَا مَسَّ الاِْنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ((3) .

و هرگاه آدمى به رنج و زيانى افتد ، همان لحظه به هر حالت باشد ، از نشسته و خفته و ايستاده فوراً ما را به دعا مى خواند ، آنگاه كه رنج و زيانش برطرف شود ، باز به حال غفلت و غرور چنان باز مى گردد ، كه گوئى هيچ ما را براى دفع ضرر و رنج خود نخوانده است ، همان كفران و غفلت است كه اعمال زشت تبه كاران را در نظرشان زيبا نموده است .

1 ـ سوره عنكبوت (29) : 65 .

2 ـ سوره لقمان (31) : 32 .

3 ـ سوره يونس (10) : 12 .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation