بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 5, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد5
     10 - عرفان اسلامي جلد5
     11 - عرفان اسلامي جلد 5
     12 - عرفان اسلامي جد5
     13 - عرفان اسلامي جلد5
     14 - عرفان اسلامي جلد 5
     15 - عرفان اسلامي جلد5
     16 - عرفان اسلامي جلد5
     2 - عرفان اسلامي جلد 5
     3 - عرفان اسلامي جلد 5
     4 - عرفان اسلامي جلد 5
     5 - عرفان اسلامي جلد 5
     6 - عرفان اسلامي جلد5
     7 - عرفان اسلامي جلد 5
     8 - عرفان اسلامي جلد 5
     9 - عرفان اسلامي جلد 5
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 

محبوب ترين عمل

انسان براىورود به جهان با عظمت نماز ، و دست يافتن به حقيقت عالى آن ، ناچاراست مراحل و منازلى را طى كند ، و داراى سير و سلوكى بسگرانقدر و پر منفعت گردد .

1 ـ وسائل 3 /21 ـ 22 .

2 ـ وسائل 3 /24 .

3 ـ وسائل 3 /24 .

در مرحلهاول و نخستين منزل ، بايد در مسئله لباس و مكان ، و آبوضو و غسل و خاك تيمم از حق و حقوق تمام مردم و بيت المالمسلمين پاك باشد .

اگر ذره اىاز اجزاء لباس يا قسمتى از مكان و محل نماز ، يا قطره اى از آب وضوو غسل ، يا مقدارى از خاك تيمم غصبى يا حرام باشد ، با آنلباس ، و در آن مكان و با آن آب و خاك ، به هيچ عنواننمى توان به بارگاه قدس نماز قدم گذاشت ، و به ميهمانى حضرت دوستمشرف شد .

نماز بالباس حرام يا غصبى و با آب و خاك غير مباح و با مكان غير شرعى نمازنيست ، هر چند مكلف براى بجاى آوردن آن خود را به انواع مشقات و زحماتو رنجها دچار كند .

مگر امكاندارد ، كسى با آلودگى به مال حرام ، يا قرار گرفتن در مقام حرام ،يا با اتصال به غسل و وضو و تيممى كه آب و خاكش از راه حراماست ، به بارگاه عزت آن عزيز راه يابد .

آنجا مقامپاكان ، و نيكان است ، آنجا منزل بينايان و داناياناست ، آنجا راه عارفان و عاشقان است .

عارفو عاشق محال است در مسئله لباس و مكان و طهارت از دستور معشوقو محبوب سرپيچى كند .

مگر مؤمن قدرت دارد به مالكسى چشم بدوزد ، تا چه رسد كه آن مال را غاصبانه تصرف كند .

مگر براىمؤمن امكان دارد با آب غصبى يا خاك حرام غسل يا وضو يا تيمم بسازد ، آن وضوو غسل و تيمم مگر طهارت است ؟

چون عبد ازمحصول زحمت و كوشش خود لباس و عامل طهارت و مكان به دستآورد . و در اين زمينه سير و سلوكش را به پايان برد ، واردمرحله بعد و منزل ديگر مى شود ، و آن منزل عبارت است از بيرونآوردن لباس گناه از

وجود و به تن كردن لباستقوا ، و پاك كردن غبار و خاك شيطنت از صفحه نفس ،و تيمم بر خاك كوى محبوب ، و بيرون ريختن لجن هوا و رذائل ازقلب و شستشوى وجود با آب عشق يار ، و رها كردن زمين دو روئىو مكر و حيله و قرار گرفتن در مقام تسليم ، آن مقامى كه جزپاكى و طهارت ظاهر و باطن نماند ، و جز ترك سر و درباختن جان براى رسيدن به وصال جانان هوسى نباشد .

نقدجان را دربهاى زلف جانان مى دهم *** عاشقم وز بهر سودائى چنين جانمى دهم
اىكه از حال من آشفته مى پرسى مپرس *** كز پريشانى خبرهاى پريشان مى دهم
پيشآن لب زار مى ميرم زهى حسرت كه من *** تشنه لب جان بر كنار آب حيوانمى دهم
اينچنين كز چشم من هر گوشه مى بارد سرشك *** عاقبت از گريه مردم را به طوفانمى دهم
دوراز او هجران اگر قصد هلاك من كند *** عمر خود مى بخشم و جان را به هجرانمى دهم
هركه روزى دل به خوبان داد آخر جان دهد *** واى جان من كه آخر دل به ايشانمى دهم
درغم هجران هلالى از فغان منعم مكن *** زآن كه من تسكين درد خود به افغانمى دهم

آنگاه كهلباس تقوا به تن هستى خود كردى ، و با آب عشق دوست غسل يا وضو بجاىآوردى ، و يا با غبار كوى محبوب دست و صورت صفا دادى و درمقام تسليم قرار گرفتى ، به مرحله ديگر سفر كن و آن مرحله خالى كردن دل

است از آنچه غير اوست ،كه اگر دل از غيرش خالى نكنى چگونه امكان نيت خالص و اراده پاك براى تو خواهدبود ؟

همه حواسو مشاعر و ذهنيات خويش را از تفرقه نجات ده و بر محور عشق جانانجمع كن و بر اين حقيقت مراقب و مواظب باش كه در آستانه معراج هستىو در اين سفر مسئله درمان فراق با داروى وصال مطرح است ! !

عارف باللهحضرت امام خمينى در اين زمينه مى فرمايد :

بدان كهاهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت ،و اشتياق آنها به مناجات حضرت بارى عز اسمه از اوقات صلوة كه ميقات مناجاتو ميعاد ملاقات با حق است ، مراقبت و مواظبت بودهو هست .

آنان كهمجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبت سرمستو از پيمانه الست بيخودند ، از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليموجود بسته و به عز قدس جمال الله پيوسته اند براى آنها دوام حضوراست ، و لحظه اى از فكر و ذكر و مشاهدت و مراقبتمهجور نيستند ، و آنان كه اصحاب معارف و ارباب فضايلو فواضلند و شريف النفس و كريم الطينه اند چيزى را به مناجاتحق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق ، خود او را طالبند .

عزو شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكر و مناجات با حقدانند ، اينان اگر توجه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند نظر آنهاعارفانه باشد و در عالم ، حق جو و حق طلبند و تمامموجودات را جلوه حق و جمال جميل دانند .

ايناناوقات صلوة را به جان و دل مواظبت كنند و خود را براى ميقات گاه حقحاضر و مهيا كنند و دل آنها حاضر است و از محضرحاضر را طلبندو احترام محضر را براى حاضر كنند و عبوديت را مودت و معاشرت باكامل مطلق دانند ، و اشتياق آنها براى عبادت از اين باب است .

الهى آنحكيم فرزانه ، و آن دلباخته عشق يار ، و آن مست جام محبت دراين

مقام مى فرمايد :

ايزدپرستانرا نظر بر ما سوا نيست *** خورشيد رويان را به ذرات اعتنا نيست
نازمبه ناز چشم آن معشوق عالم *** كز حسن خويش او را نظر بر ما سوا نيست
چشمنكويان بيند آن روى نكو را *** هر ذره را آن حسن گل برقع گشا نيست
گوشرسولان بشنود وحى خدا را *** جز گوش پاكان در خور اين خوش نوا نيست
تسليمفرمانند عشاق جمالش *** در كار عشق اى دل ره چون و چرا نيست
دارالامان درگاه الله است و ما را *** از فتنه دوران پناهى جز خدا نيست
تاشد خيالش رهبر دل مونس جان *** با هيچ كس جز ياد او دل آشنا نيست
شبتا سحر چون بلبل افغان كن الهى *** ما را در آن حضرت رهى غير دعا نيست

آنان كهمؤمن به غيب و عالم آخرت و شيفته كرامات حضرت حق جلاله اندو نعمت هاى ابدى بهشتى و لذت ها و بهجت هاى دائمىسرمدى را با حظوظ دائره ديناويه و لذائذ ناقصه موقته مشوبه ، مبادلهنكنند ، نيز در وقت عبادات كه بذر نعم اخرويه است قلوب خود را حاضر نمايندو از روى دل چسبى و اشتياق قيام به امر كنند و از اوقات صلوةكه وقت حصول نتائج و كسب ذخائر است انتظار كشند و چيزى را به نعمجاويدان اختيار نكنند ، اينان نيز چون قلب آنها از

عالم غيب با خبر است ، ايمانقلبى به نعم هميشگى و لذات دائمه عالم آخرت آورند ، اوقات خود را غنيمتشمارند و تضييع اوقات خود نكنند ، اولئك اصحاب الجنة و اربابالنعمة هم فيها خالدون . اين طوايف كه ذكر شد و بعض ديگر كه ذكر نشد خودعبادات نيز براى آنها لذاتى است به حسب مراتب آنها و معارف آنان و كلفتتكليف براى آنها به هيچوجه نيست .

عارف نكتهسنج نشاط با نشاط در اين زمينه مى فرمايد :
محفلعشق چو مى آراستند *** اول از بيگانگان پيراستند
ساقىآنگه باده در گردش فكند *** باده ها را در سينه ها آتش فكند
بادهشوق انجمن افروز شد *** آتش مى باز عالم سوز شد
دستجذبه دامن جانها گرفت *** اشك حيرت راه دامانها گرفت
آسمانهاو زمين ها سر خوشند *** كز حريفان همان بزم خوشند
ازيكى جرعه زمين سر مست شد *** هم زپا افتاد و هم از دست شد
مستافتادست از خود بى خبر *** نى شناسد سر زپا نى پا زسر
طاقتچرخ از زمين چون بيش بود *** در بساط قرب حق زان پيش بود
دورها خور دست و اكنون سرخوشاست *** از پى دور ديگر در گردش است
شخصانسان كز همه كامل تر است *** ذات او را لطف حق شامل تر است
جرعه هانوشيده و پيمانه ها *** جرعه نه ، پيمانه نه ، خمخانه ها
جنبشگردون و آرام زمين *** گشته در شخص وجود او ضمين
گربجنبد ، عرش فرش راه اوست *** از حد امكان برون خرگاه اوست
ورگرايد سوى تمكين راى او *** كوه كى جنباندش از جاى خود

ولى مابيچارگان گرفتار آمال و امانى و بسته زنجيرهاى هوا و هوسو فرو رفتگان در سجن مسجور ظلمانى طبيعت كه نه بوئى از محبت و عشقبه شامه روحمان رسيده ، و نه لذتى از عرفان و فضيلت را از ذائقهقلبمان چشيده ، نه اصحاب عرفان و عيانيم و نه ارباب ايمانو اطمينان .

عباداتالهيه را تكليف و كلفت دانيم و مناجات با قاضى الحاجات را سربارو تكلف شماريم ، جز دنيا كه معلف حيوانات است ، ركون به چيزىنداريم و جز به دار طبيعت كه معتكف ظالمان است است تعلقى نداريم ، چشمبصيرت قلبمان از جمال جميل كور و ذائقه روح از ذوق عرفان مهجوراست ! !

عمرخود را در چه پايان برده اى *** قوت و قوت در چه فانى كرده اى
گوهرديده كجا فرسوده اى *** پنج حس را در كجا پالوده اى
گوشو چشم و هوش و گوهرى عرش *** خرج كردى چه خريدى تو زفرش

بلى سرحلقه اهل معرفت و خلاصه اصحاب محبت و حقيقت :

اَبيتُعِنْدَ رَبّي يُطْعِمُني وَيُسْقيني .

فرمايد :خدايا اين چه بيتوته است كه در دارالخلوت انس ، محمد را با تو بودهو اين چه طعام و شراب است كه با دست خود اين موجود شريف را چشاندىو از همه عوالم وا رهاندى .

آن سرور رارسد كه فرمايد :

ليمَعَ اللهِ وقْتٌ لا يَسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ .

آيا اينوقت از اوقات عالم دنيا و آخرت است ؟ يا وقت خلوت گاه قاب قوسينو طرح الكونين است ؟

چهل روزموسى كليم صوم موسوى گرفت و به ميقات حق نايل شد و خدا فرمود :

( فَتَمَّمِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً )(1) .

با اين وصفبه ميقات محمدى نرسد و با دقت احمدى تناسب پيدا نكند به موسى درميعادگاه :

( فَاخْلَعْنَعْلَيْكَ )(2) .

خطاب رسيدو آن را به محبت اهل تفسير كردند ، و به رسول ختمى ، امر بهحب على شد ، در قلب از اين سر جذوه اى است كه دم از او نزنم تو خود حديثمفصل بخوان از اين مجمل ! !

1 ـ سوره اعراف(7) : 142 .

2 ـ سوره طه(20) : 12 .

دردل بى خبران جز غم عالم غم نيست *** در غم عشق تو ما را خبر از عالم نيست
خاكآدم كه سرشتند غرض عشق تو بود *** هر كه خاك ره عشق تو نشد آدم نيست
ازجنون من و حسن تو سخن بسيار است *** قصه ما و تو از ليلى و مجنونكم نيست
گرطبيبان زپى داغ تو مرهم سازند *** كى گذاريم كه آن داغ كم از مرهم نيست
بسكه سوداى تو دارم غم خود نيست مرا *** گر ازين بيش غمى بود كنون آنهم نيست
منكهامروز هلاك دم جان بخش توام *** دم عيسى چه كنم چون دم او اين دم نيست
غنچهخرمى از خاك هلالى مطلب *** كه سر روضه او جاى دل خرم نيست

اى عزيز تونيز به قدر ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آدابقلبيه آن قيام كن و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى اخروى و سرچشمهفضايل نفسانيه و رأس المال كرامات غير متناهيه به مراودت و مؤانست با حقاست و مناجات با او خصوصاً نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جمالو جلال حق است و از جميع عبادات جامع تر و كامل تراست ، پس از اوقات و شرايط آن حتى الامكان محافظت كن و اوقات فضيلتآن را انتخاب نما كه در آن نورانيتى است كه در ديگر اوقات نيست .

اشتغالاتقلبيه خود را در آن اوقات كم كن ، بلكه قطع كن ، و اين حاصل شود بهاين كه اوقات خود را موظف و معين كنى و براى نماز كه متكفل حيات ابدى

توست و قتى خاص تعيينكنى كه در آن وقت كارهاى ديگر نداشته باشى و قلب را تعلقاتى نباشد ،و نماز را با امور ديگر مزاحم قرار مده ، تا بتوانى قلب را راحتو حاضر كنى .

در احاديثدر احوال معصومين تدبر كن و در حالات آن بزرگواران تأمل نما ، شايدتنبهى حاصل آيد و ما نيز بتوانيم به قلب مهجور خود بفهمانيم كه اوقات صلوةاوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذوالجلال است ، اوقاتى است كه حق تعالىكه مالك الملوك و عظيم مطلق است بنده ضعيف ناچيز را به مناجات خود دعوتفرموده و بدار الكرامة خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهاى ابدىو سرور بهجت هاى دائمى پيدا كند .

از دخولوقت نماز به مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشته باشيم و اگر قلب استشعارعظمت و خطر مقام كند به مقدار فهم عظمت ، خوف و خشيت حاصلمى شود و چون قلوب اولياء مختلف و حالات آنها متفاوت است ، بهحسب تجليات لطفيه و قهريه و استشمار عظمت و رحمت و جمال آنهارا به سرور و بهجت وادار كند وارحنا يا بلال گويند و گاهى تجليات بهعظمت و قهر و سلطنت آنها را از خود بيخود كند و رعشه و رعدهبراى آنها دست دهد ! !

هركه را جامه زعشقى چاك شد *** او زحرص و عيب كلى پاك شد
جملهمعشوق است و عاشق پرده اى *** زنده معشوق است و عاشق مرده اى
جسمخاك از عشق بر افلاك شد *** كوه در رقص آمد و چالاك شد
عشقآن زنده گزين كاو باقى است *** وز شراب جان فزايت ساقى است
عشقآن بگزين كه جمله انبيا *** يافتند از عشق او كار و كيا

بالجمله اىضعيف آداب قلبيه اوقات آن است كه خود را مهيا كنى براى ورود به حضور مالك دنياو آخرت ، و مخاطب و مكالمه با حضرت حق جل و علا پس بانظرى توجه به ضعف و بيچارگى و ذلت و بينوائى خود و عظمتو بزرگى

و جلال و كبرياىذات مقدس جلت عظمته كه انبياء مرسلين و ملائكه مقربين در بارگاه عظمتش از خودبيخود شودن و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلت كنند و چون اين نظررا كردى و به دل فهماندى استشعار خوف كند و خود او عبادات خود را ناچيزشمارد .

و بانظرى توجه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانيت آن ذات مقدس كن كهبنده ضعيفى را به بارگاه قدس خود با همه آلودگى و بيچارگى كه دارد بار دادهو او را با همه تشريفات فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتابهاىآسمانى و فرستادن انبياء مرسلين فرشتگان و نازل نمودن كتابهاى آسمانىو فرستادن انبياء مرسلين دعوت به محفل انس خود فرموده ، بدون آنكه سابقهاستعدادى از براى ممكن بيچاره باشد ، و يا در اين دعوت و حضور براىحضرتش يا ملائكة الله يا انبياء سودى تصور شود .

البته قلبرا با اين توجه انسى حاصل شود و استشعار رجا و اميدوارى كند پس با قدمخوف و رجا و رغبت و رهبت خود را مهياى حضور كن و عدهو عده حضور مهيا كن كه عمده آن ، آن است كه با قلب خجل و دلو جل و استثعار انكسار و ذلت و ضعف و بيچارگى وارد محضرشوى و خود را به هيچ وجه لايق محضر ندانى و لايق عبادات و عبوديتنشمارى ، و اذن در عبادت و عبوديت را فقط از شمول رحمت و عميملطف حضرت احديت جلت قدرته بدانى ، كه اگر ذلت خود را نصب عين خود كردى و بهجان و دل تواضع براى ذات مقدس حق نمودى و  خود و عبوديت خود راناچيز و بى ارزش دانستى ، حق تعالى با تو تلطف فرمايدو ترا مرتفع كند و به كرامات خود مخلع فرمايد ! !

اين همهسود و منفعت ، اين همه عشق و محبت ، اين همه لطفو كرامت ، اين همه رأفت و رحمت كه در سطور گذشته ديدى گوشه اىاز آثار و نتائج نماز است .

اگر بگويندنماز باب رحمت ، بارگاه قدس ، ميقات عاشقان ، معراج مؤمنان ،عشق عارفان ، راه نادايان ، صراط بينايان ، جان متحيرانو وسيله قرب جانان ، و همه دردها را درمان است به خدا قسم چيزى بهگزاف نگفته اند ، و اگر در روايات عالى شيعه آمده كه نمازمحبوب ترين عمل در پيشگاه خداست ، به حقيقت قسم كه سخن حق است و عين واقعيت در ملك و ملكوت است .

عَنْمُعاوِيَةِ بْنِ وَهَب قالَ : سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام)عَنْ اَفْضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبادُ اِلى رَبِّهِمْ وَاَحَبُّ ذلِكَاِلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ما هُوَ ؟ فَقالَ : ما اَعْلَمْ شَيْئا بَعْدَالْمَعْرِفَةِ اَفْضَلُ مِنْ هذِهِ الصَّلاةِ اَلا تَرى اَنَّ الْعَبْدَ الصّالِحِعيسىَ بْنَ مَرْيَمَ (عليه السلام)قالَ : وَاَوْصاني بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ مادُمْتُ حَيّا(1) :

معاوية بن وهب كه ازراويان بزرگوار ماست مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام)پرسيدم برترين چيزى كهوسيله قرب عباد به حق است و محبوبترين عمل نزد خداوند چيست ؟ فرمود پساز معرفت به حق چيزى را محبوب تر از نماز نمى شناسم ، نديدى بندهشايسته حق حضرت عيسى بن مريم گفت : خداوند مرا به نماز و زكات تازنده ام سفارش فرموده .

امام ششم (عليه السلام) فرمود :

محبوب ترين اعمالنزد حضرت حق نماز است ، و آن آخرين وصيت انبياء خداست .

چه نيكوستمرد غسل كند يا وضوى كامل بگيرد سپس آهنگ جائى كند كه كسى او را نبيند ، پسپروردگار مهربان او را در حال ركوع و سجود بنگرد ، عبد زمانى كه سجدهكند و سجودش طول بكشد ابليس فرياد برمى دارد ، واى بر من انسانهااطاعت كردند ولى من معصيت و آنان سجده كردند ولى من از اين عمل با

1 ـ فروع كافى 1/ 37 .

عظمت سرباز زدم !(1) !

عَنْاَبي بَصير قالَ : قالَ اَبُو عَبْدِاللهِ (عليه السلام)صَلاةٌ فَريضَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرينَ حِجَّةٌ وَحِجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْتمَمْلُوٌّ ذَهَباً يَتَصَدَّقُ مِنْهُ حَتّى يُفْنى(2) :

ابوبصير از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مى كند ،يك نماز واجب از بيست حج بالاتر است و يك حج بهتر است از خانه اى كه پراز طلا باشد و همه آن در صدقه مصرف شود .

امام ششممى فرمايد :

پيرمردى را در قيامتحاضر مى كنند ، سپس پرونده او را به دستش مى دهند ، پرونده بهصورتى است كه مردم آن را مى بينند و در آن جز بديهاى او رانمى نگرند ، اين برنامه به طول مى انجامد تا پيرمرد به حضرت حقمى گويد : امر مى كنى كه مرا به آتش ببرند ، خطاب مى رسداى پيرمرد من حيا مى كنم ترا عذاب كنم در حالى كه در دنيا براى من نمازخواندى ، اى ملائكه من بنده مرا به بهشت ببريد .

اين عبدمسكين و شرمنده مستكين ، و افتاده ناتوان در مقام مناجات با حضرتقاضى الحاجات به دنباله حديث بالا كه عجيب حديثى است به پيشگاه با كرم حضرت مولاعرضه داشته ام :

اىكرمت ياور افسردگان *** زنده بيادت دل ، دل مردگان
تيرهشبم نور تو روشن كند *** خاك مرا عشق تو گلشن كند
اىتو شفاى دل مجروح من *** پاكى جان منى و روح من
هستدو دستم به گدائى دراز *** سوى تو اى با كرم بى نياز

1 ـ وسائل 3 /26 .

2 ـ وسائل 3 /26 .

چشماميدم به كرامات توست *** روى دلم سوى عنايات توست
روشنىظلمت دل نور توست *** دل كه زالطاف تو مخمور توست
هستبه درگاه تو فرياد من *** لطف تو گيرد زعدو داد من
صاف تراز آينه كن جان من *** جان من و مذهب و ايمان من
بازكن از عشق درى بر دلم *** تا كه شود مهر رخت حاصلم
روزو شبم مونس و همدم تو باش *** راه نجات از الم و غم تو باش
خاكدرت بستر جان من است *** مرحمت و لطف تو خوان من است
يادتو اى دوست شفاى من است *** عشق تو آواى بقاى من است
مىنرود ياد تو از خاطرم *** چون كه توئى در دو جهان ناصرم
بندهتو يكسره مسكين توست *** بسته مهر تو و آئين توست
عَنِالنَّبيِّ (صلى الله عليه وآله) :اِنَّ اَحَبَّ الاَْعْمالِ اِلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ اَلصَّلاةُ وَالبِرُّوَالجِهادُ(1) :

پيامبر اسلامفرمود : محبوب ترين كارها نزد حضرت الله نماز ، نيكى و جهاداست .

عَنْيُونُسِ بْنِ يَعْقُوبَ قالَ سَمِعْتُ اَبا عَبْدَاللهِ (عليه السلام)يَقُولُ : حِجَّةٌ اَفْضَُ مِنَ الدُّنْيا وَما فيها وَصَلاةٌ فَريضَةٌاَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ حِجَّة(2) :

يونس بن يعقوبمى گويد : شنيدم امام ششم مى فرمود : يك حج از دنياو آنچه در آن است برتر است و يك نماز واجب از هزار حج بالاتر است .

ازرش نمازگزاران

انساننمازگزار ، ظرف ارزش الهى است ، و از آنجا كه در آيات قرآننماز ، به

1 ـ وسائل 3 /27 .

2 ـ وسائل 3 /27 .

عنوان يك عمل بسيار پر قيمتالهى قلمداد شده ، و در روايات اصيل ، از نماز به عنوان محبوب ترينعمل در پيشگاه حضرت عزت ياد شده ، بايد گفت متصل به نماز و بپا دارندهآن از اين فيض عظمى و چشمه پر ارزش الهى كسب ارزش مى كند .

نمازگزاراز دو ناحيه واجد عالى ترين ارزش است ، از طرفى به خاطر برپاداشتن نمازواجد شرايط مجبور است ، بسيارى از محرمات ظاهرى از قبيل مال حرام ، لباسغصبى ، مكان غصبى ، آب و خاك غير مباح و لقمه حرام را ترككرده و از جهت ديگر ملزم است قسمت اعظمى از محرمات باطنى را از قبيل كبرو حسد و ريا و نفاق و خدعه و شر و عجب و حقدو كينه را ترك نمايد .

و ازطرفى با اتصال به آداب قلبيه و روحيه نماز ، به كسب حسنات و فضائلاز قبيل مراقبه ، محاسبه ، توجه ، ذكر ، خلوص ،پاكى ، صافى نايل مى گردد و اين بهره ها كه از بركت نماز نصيباو مى شود بهره هاى الهى است ، پس با ترك محرمات واجد تقواو با اقامه نماز دارنده نيكى ها مى گردد ، و تقوا باعثاين است كه گرامى ترين بنده شود و نيكى ها باعث اين است كه به مقاملى مع اللهى برسد و چه ارزشى در عالم وجود بالاتر از مقام تقوا و مقاملى مع اللهى است ؟ ! !

( إِنَّأَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهَ أَتْقَاكُمْ )(1) .

به حق گرامى ترينشما در پيشگاه پروردگار پرهيزكارترين شماست .

( إِنَّاللهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ )(2) .

بحق كه خدا با اهل تقواو نيكوكاران است .

آرى به قولقرآن مجيد ، نماز بازدارنده انسان از فحشا و منكرات و به قول

1 ـ سوره حجرات(49) : 13 .

2 ـ سوره نحل(16) : 128 .

معصوم (عليه السلام) نماز معراج مؤمن است .

توجه واقعىبه حقيقت و آداب و شرايط نماز ، از طرفى انسان را از تمام گناهانكبيره و بعضى از صغائر حفظ مى كند ، و با توفيق الهيه آدمى رابه مرتفع ترين قله تقوا و خويشتن دارى از گناه مى برد ،و از طرفى به خاطر حقايقى كه در نيت و تكبير و حمد و سورهو ركوع و سجود و قنوت و تشهد است آدمى را به معراج واقعياتسوق مى دهد ، و اين دو طرف نماز است كه بالاترين ارزشها را نصيبنمازگزار مى كند ، و طبق محاسبه دقيق بر اساس آيات و رواياتو تحقيقات اولياء كامل و عرفاى جامع و بينايان راه و داناياندل آگاه اگر گفته شود نمازگزار واقعى وجودش از تمام امت پر ارزش تر استسخنى به گزاف گفته نشده ! !

آرى اىمقصود پويندگان و اى سرمايه عاشقان ، و اى نواى ناله داران ،و اى راز و نياز نيازمندان ، و اى سرور مشتاقان ،و اى انيس دل باختگان و اى مونس عارفان ، آنان كه تو رامى طلبند ، پس از معرفت به مقام تو بايد با قدرت نماز به سوى تو حركتكنند ، كه بدون نماز آنهم نماز واجد شرايط رسيدن به وصال تو ميسر نيست ،آنان كه طالب راز و نياز عاشقانه با تو هستند با تمام وجود خود بايد در نىنماز بدمند ، كه بدون اين دميدن روزگار وصل بدست نمى آيد ، آرى اىمحبوب محبان با معرفت :

اىدر دل مشتاقان از عشق تو دستانها *** وز حجت بى چونى در صنع تو برهانها
درذات لطيف تو حيران شده فكرت ها *** بر علم قديم تو پيدا شده پنهانها
دربحر كمال تو ناقص شده كامل ها *** در عين قبول تو كامل شده نقصانها
درسينه هر معنى بفروخته آتش ها *** بر ديده هر دعوى بر دوخته پيكانها
مستانتو از شوقت در كوى تو سرگردان *** از خلق جدا گشته خرسند به خلقانها
ازسوز جگر چشمى چون حقه گوهرها *** وز آتش دل آهى چون رشته مرجانها
چهخوش بود آن وقتى كز سوز دل از شوقت *** در راه تو مى كارند از ديده گلستانها
اىپايگه امرت سرمايه درويشان *** وى دستگه نهيت پيرايه خذلانها
صدتير بلا پران بر ما زهر اطرافى *** ما جمله بپوشيده از مهر تو خفتانها
حقاكه فرو نايد بى شوق تو راحت ها *** والله كه نكو نايد بى علم تودستانها
گاهطلب از شوقت بفكنده همه دلها *** وقت سحر از بامت برداشته الحانها
اىكرده دوا بخشى لطف تو بهر دردى *** من در تو مى خواهم دور از همه درمانها
كىنام كهن گردد مجدود سنائى را *** نونو چو مى آرايد در وصف تو ديوانها

در ضمناحاديث قدسيه كه در كتب معتبره روائى نقل شده مسائلى در بيان ارزش وجود نمازگزارانآمده كه لازم است به برخى از آنها اشاره رود :

لَوْلا شُيُوخٌ رُكَّعٌ وَشَبابٌ خُشَّعٌ وَصِبْيانٌ رُضَّعٌ وَبَهائِمٌ رُتَّعٌلَصَبَبْتُ عَلَيْكُمُ الْعَذابَصَبّا(1) :

اى ملت هاى نافرمانو مردم عاصى ، و جمعيت هاى گنهكار ، اگر پيران ركوعكننده و جوانان اهل تضرع و زارى ، و كودكان شيرخوار ،و چهارپايان علف خوار نبودند ، هر آينه به جرم گناهانتان عذابى برشما فرو مى ريختم كه حق فرو ريختنش ادا شود ! !

يااَهْلَ مَعْصِيَتي لَوْلا مَنْ فيكُمْ مِنَ الْمُؤمِنينَ الْمُتَحابيّنَ بِجَلالياَلْعامِرينَ بِصَلَواتِهِمْ اَرْضي وَمَساجِدي وَالْمُسْتَغْفِرينَ بِالاَْسْحارِخَوْفا مِنّي لاََنْزَلْتُ عَذابي ثُمَّ لا اُبالي(2) :

اى اهل معصيت اگر در بينشما اهل ايمان نبودند ، آن انسان هائى كه به واسطه جلال من دوستداريكديگرند و زمين و مساجد من با نمازشان آباد است و از خوف من بهوقت سحر در حال استغفارند ، هر آينه عذابم را بر شما نازل مى كردمو هيچ باكى هم نداشتم .

اين روايتو روايت سابق دلالت دارد ، كه ارزش نمازگزار واقعى در حدى است كه بهاحترام او عذاب دنيا بر يك ملت بخشيده مى شود . در اين زمينه در بارهزكريا بن آدم كه از اصحاب بزرگوار حضرت رضا (عليه السلام) است مى خوانيم :

كه على بنمسيب به حضرت رضا (عليه السلام) عرضه داشت : راهم به شما دور استو هر وقت بخواهم دسترسى به شما ندارم ، مطالم دينم را از چه كسى تعليمبگيرم ؟ حضرت فرمودند از زكريا بن آدم قمى كه بر دين و دنياى شما ازجانب من امين است(3) .

زكريا بنآدم به حضرت رضا (عليه السلام) عرضه داشت : يابن رسول الله نيتدارم از

1 ـ كلمة الله ص76 .

2 ـ كلمة الله ص76 .

3 ـ سفينةالبحار 1 / 550 ـ 551 .

مردم شهرم جدائى كردهو به جاى ديگر روم ، زيرا در ميان آنان نادان زياد است ، حضرتفرمود : اين كار را نكن زيرا به احترام تو بلا از اهل قم دفعمى شود ، چنانچه به احترام حضرت موسى بن جعفر بلا از اهل بغداد رفعمى گردد(1) .

زكريا بنآدم انسان بزرگوار و با كرامتى است كه از جانب ائمه بزرگوار بسيار بسياراحترام و اكرم مى شد ، و ائمه دين براى او هديه هاو تحفه ها و كفن فرستادند(2) .

آرى مؤمندر پيشگاه حضرت حق و انبياء و ائمه بزرگوار داراى كرامت و احترامخاصى است ، در حدى كه خداوند مهربان بوسيله او بركاتش را بر مردم نازلو عذابش را از آنان دفع مى كند .

چه نيكوستكه همه ما ، آهنگ زندگى خود را در همه شئون هماهنگ با انبياء و ائمهو اولياء و اهل كرامت قرار دهيم .

چه نيكوستكه ما قدر خود را شناخته ، و از استعدادهاى عالى درون خود آگاه شويمو با ايمان و عمل صالح به رشد و كمال عقل و قلب و نفساقدام كرده و خويش را از اين ظلمتكده جهل و غفلت و بى خبرىنجات داده به ميدان نور و مقام قرب و نقطه با عظمت وصال برسانيم .

نمى دانىدلا راهت كدام است *** همه ميل تو اندر ننگ و نام است
بميراز خويش و بگذر تو زصورت *** كه تا دايم بود اينجا حضورت
اگراز خود بميرى جان شوى كل *** يقين اين جايگه جانان شوى كل
برونرو زين بهشت آباد دنيا *** مياور بعد از اين تو ياد دنيا
بدوكن پشت و رويت در حق آور *** زدنيا هر چه اندر اوست منگر
تمامانبيا گشتند از او دور *** زظلمت آشنا گردند در نور

1 ـ سفينةالبحار 1 / 550 ـ 551 .

2 ـ سفينةالبحار 1 / 153 .

بميراى دل چو ايشان نيز از خود *** كه تا فارغ شوى از نيك و از بد
بتنفس و هوا و آز بشكن *** كه تا رسته شوى از ما و از من
بهيك ره محو كن اينجا نمودار *** چو مردان باش تو پيوسته بيدار
چومردان باش بيدار حقيقت *** چو ميثم باش بر دار حقيقت
دريندم هيچ غيرى در نگنجد *** جهان دون به يك ذره نسنجد
دراين دم ، دم مزن جز از دم يار *** چو گشتى در حقيقت همدم يار
دراين دم ، دم مزن جز از حقيقت *** نگه مى دار اسرار شريعت
دريندم ، دم مزن جز ذات بيچون *** برافكن عرش و فرش و هفت گردون
حقيقتيار ما ذات و صفات است *** صفاتش بى شكى ديدار ذات است
دريندم جمله مردان زنده جانند *** جز آن محبوب عالم را نخواهند

باز درارزش اهل نماز ، و كرامت و هويت آن بزرگواران در حديث با عظمت قدسىمى خوانيم :

اِنَّاَحَبَّ الْعِبادِ اِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ بِجَلالي اَلْمُتَعَلِّقَةُقُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَالْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاَْسْحارِ اُولئِكَ الَّذينَاِذا اَرَدْتُ بِاَهْلِ الاَْرْضِ عُقُوبَةً ذكَرْتُهُم فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَعَنْهُمْ(1) :

به حقيقت كه محبوبترينبندگانم نزد من ، آنان هستند كه در پرتو جلال من با يكديگر دوستىدارند ، دلهاى آنان تعلّق به مساجد دارد و در سحرها در حالتوبه اند ، اينان كسانى هستند كه به وقت عقوبت اهل زمين به خاطر آنانعقوبت را بر گنهكاران مى بخشم .

در اينروايت آمده : پيامبر اسلام وارد مسجد شد ، گروهى از اصحاب آنجا

1 ـ كلمة الله ص27 .

بودند ، فرمودند :

مى دانيد خداى شماچه مى گويد ؟ عرضه داشتند خدا و پيغمبر بهتر مى دانندفرمود : پروردگار شما مى فرمايد :

اين است نمازهاىپنجگانه ، هر كس آنها را به وقتش به جاى آورد و بر آن محافظت كند ،مرا در قيامت ملاقات مى كند ، در حالى كه از او عهدى بر من است كه بهسبب آن عهد او را داخل در بهشت مى كنم .

و هر كس به وقتش آننمازها را به جاى نياورد ، و بر آن محافظت نكند ، بر من است كه اگربخواهم او را عذاب كنم يا بيامرزم(1) .

در روايتبسيار مهمى كه در كتاب پر قيمت امالى صدوق نقل شده چنين مى خوانيم :

براى خداوند ملكى است بهنام « سيخائيل » براى نمازگزاران از پيشگاه حضرت حق برات آزادىمى گيرد .

چون مردم مؤمن وارد صبحشوند و وضو بگيرند و نماز صبح را بجاى آورند ، از خداوند مهربانبراى آنان براتى مى گيرد كه بر آن نوشته :

من خداى ابدىو باقى هستم ، بندگان و كنيزان من ، شما را در حفاظت خود قرارمى دهم ، قسم به عزت و جلالم شما را منكوب نمى كنم ،گناهان شما را تا ظهر بخشيدم . وقتى نماز ظهر را مى خوانند براتى براىآنان مى گيرد كه بر آن نوشته شده :

من خداى قادرم ،بندگان و كنيزان من ، سيئات شما را به حسنات تبديل كردم ،و گناهانتان را آمرزيدم ، وبا رضا و خشنودى خود شما را به خانهجلالم وارد كردم .

1 ـ كلمة الله ص263 .

چون عصر شود و براىوضو و نماز عصر برخيزند و نماز را بجاى آرند براى آنان براتىمى گيرد كه روى آن نوشته شده :

من خداوند بزرگم ،نامم و حكومتم بزرگ است ، بندگانم و كنيزانم ، بدنهاى شما رابر آتش جهنم حرام كردم ، و شما را در جايگاه نيكان جاى دادم و بهرحمتم شر اشرار را از شما دفع كردم .

چون مغرب شودو براى وضو و نماز برخيزند ، و نماز را بجاى آرند براى آنانبراتى مى گيرد كه بر آن نوشته :

من خداى جبار بزرگمتعالم ، بندگان و كنيزانم ، ملائكه من با خشنودى از نزد شما بهنزد من آمدند ، بر من است كه شما را خشنود كنم و در قيامت شما را بهآرزوهايتان برسانم .

چون وقت عشا رسدو برخيزند و وضو گرفته و نماز را بجاى آرند براتى براى آنانمى گيرد كه بر آن نوشته :

من خدا هستمو خدائى جز من نيست ، و پروردگارى غير من نمى باشد ،بندگان و كنيزانم در خانه هاى خود طهارت كرديد و به مساجد آمديدو در ياد من غرق شديد و حقم را شناختيد و واجب مرا ادا كرديد ،اى سيخائيل تو را و ساير ملائكه را به شهادت مى گيرم كه از بندگانو كنيزانم راضى و خشنود شدم ! !

با آياتو رواياتب كه در ارزش نمازگزاران واقعى رسيده بايد گفت : خوشا بحال آنانسانهائى كه به حضرت حق معرفت پيدا كرده ، و پس از عرفان به وسيله عملبه پيشگاه آن جناب شتافته اند .

آنان كه درراه عبادت حضرت معبود سر از پا نمى شناسند ، و لذتى همانند لذتعبادت نمى چشند .

آنان كه بهوقت رسيدن نماز ، از همه چيز دست مى كشند و با كمال اشتياق به سوىپيشگاه آن حضرت روانه مى شوند ، و با تمام هستى خود به مملكت نماز

وارد مى شوند و درمحضر حضرت حق به وسيله نماز با زبان حال عرضه مى دارند :

ساقيابده جامى زآن شراب روحانى *** تا دمى برآسايم زين حجاب جسمانى
بهرامتحان اى دوست گر طلب كنى جان را *** آنچنان بر افشانم كز طلب خجل مانى
بىوفانكار من مى كند به كار من *** خنده هاى زير لب عشوه هاى پنهانى
دينو دل به يك ديدن باختيم و خرسنديم *** در قمار عشق اى دل كى بود پشيمانى
مازدوست غير از دوست مطلبى نمى خواهيم *** حور و جنت اى زاهد بر تو بادارزانى
رسمو عادت رندى است از رسوم بگذشتن *** آستين اين ژنده مى كند گريبانى
زاهدىبه ميخانه سرخ رو زمى يدم *** گفتمش مبارك باد بر تو اين مسلمانى
زلفو كاكل او را چون به ياد مى آرم *** مى نهم پريشانى بر سر پريشانى
خانهدل ما را از كرم عمارت كن *** پيش از آن كه اين خانه رو نهد به ويرانى
ماسيه گليمان را جز بلا نمى آيد *** بر دل بهائى نه هر بلا كه بتوانى

كدام نماز مورد قبول حقاست ؟

بر اساسآيات شريفه قرآن ، و روايات كتب معتبره حديث روشن شده كه خداوند مهربانبر مبناى مصلحت خواهى و عشق به انسان و رشد و كمال او ،مسئله نماز را به عنوان يك فريضه و واجب حتمى از بندگانش خواسته ،و در اين زمينه هيچ امت و ملتى استثنا نشده است .

نماز امرخداست و امر مسئله اى نيست كه از طرف انسان ساده و عادىو معمولى و سبك انگاشته شود .

آمر اينامر خداست ، خداى رحيم و كريم و رحمان و خالق و بارىو مصور و رزاق و جليل و قهار و ودود و غفور... .

ارزش اينامر به تناسب ارزش آمر اوست ، و عظمت بزرگى اين امر در ارتباط با عظمتو بزرگى آمر است .

پيروى ازامر اين آمر واجب و لازم است ، و لزوم وجوبش به خاطر اين است كهتجلى صلاح و دور بودن فساد ، و به پا بودن نظام متين و نظمدقيق حيات ، مرهون پيروى از امر اوست .

مسئله تجلىنظم و صلاح در حيات كه محصول پيروى انسان از امر مولاست ، اختصاص بهانسان تنها ندارد ، بلكه به عقيده قرآن مجيد برپائى نظام احسن هستى ، دركل جهان خلقت و در ذره ذره ساختمان كوچك ترين عنصر ، تاگسترده ترين موجود ، معلول پيروى و اتباع از امر الهىاست ! !

ثُمَّاسْتَوى اِلىَ السَّماءِ وَهِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلاَْرْضِ اءْتِيا طَوْعااَوْ كَرْها قالَتا اَتَيْنا طائِعينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماوات في يَوْمَيْنِوَاَوْحى في كُلِّ سَماء اَمْرَها :

آنگاه به آفرينش آسمانهاتوجه فرمود ، در حالى كه توده اى از دود بود ، امر كرد اى آسمانو زمين « واى قواى غيب و شهود » همه به سوى حق و اطاعتاز فرمان او به شوق و رغبت يا جبر و كراهت بشتابيد ، همه امر خدارا پذيرفتند

و با كمال اشتياقدر مسير اطاعت از امر از حالت توده مانند به اين صورت شگفت انگيز و براساس اين نظام عالى و احسن درآمدند .

پس نظام هفت آسمان را دردو دوره استوار كرد ، آنگاه نظام هر آسمانى را به آن وحى كرد .

مسئله تجلىنظام در سايه امر الهى نه تنها در زندگى انسان و آسمان و زمين معلوماست ، بلكه در اصناف موجودات هستى اعم از غيب و شهود ، اين برنامههم چون آفتاب روز روشن است .

اصولاًمى توان گفت نظام دقيق وجود هر موجودى از اتم و هسته هاى آنگرفته ، تا عرش خدا در حقيقت همان امر خداست !

كدام آمربالاتر و برتر از خداست ، مگر نه اين است كه وجود مقدس او مالك ملك هستىو پروردگار عالميان است ؟

مگر نه ايناست كه مهندس و بانى و بوجود آورنده كل هستى حضرت اوست ،و مصلحت تمام موجودات در اختيار جناب اوست ، و كسى جز حضرتش صاحبهستى نيست ؟

مگر نه ايناست كه تمام هستى مملوك او و در يد قدرت و در آغوش رحمت و عنايت اوست ؟

آيا جزحضرت او كسى سزاوار امر كردن به موجودات است ، و آيا موجودات جهان هستىحق دارند از امر كسى جز او پيروى كنند ؟ !

انبياءگرام الهى و ائمه طاهرين و اولياء كامل الهى ، در خط سير نبوتو امامت و ولايت جز تبليغ امر و نهى حضرت او برنامه اىنداشتند ، آن بزرگواران مأمور رساندن امر حق به خلق بوده و تكليف داشتندزمينه برپا شدن امر او را در تمام شئون زندگى بشر اعم از عبادت ،سياست ، اقتصاد ، اخلاق ، اجتماع ، و خانواده فراهمآورند .

در اينزمينه اوامر حضرت حق نسبت به انسان ، آن هم در ميان احكام شرعيه هيچ امرى شدتو اهميت و عظمتش هم چون امر به نماز نيست .

نماز امرخداست ، نماز خواسته پروردگار عالم ، عادل و حكيم است ، نمازبر اساس مصلحت خواهى او نسبت به انسان امر شده .

پيروى ازاين امر ضامن سعادت و باعث خير دنيا و آخرت ، و عامل رشد و كمالآدم است . و بر هر مرد و زن و عالى و دانى اطاعت از اينامر واجب و لازم ، و سرپيچى از آن مايه خوارى و ذلت در دنياو آتش و عذاب در عالم آخرت است .

نمازبرنامه اى است الهى ، كه براى انسان سود مادى و معنوى داردو براى حل بسيارى از مشكلات زندگى به منزله بهترين كليد است . پيروى ازاين امر پر اهميت ، پاك كننده صفحه حيات از انواع رذائل و پليديهاو آلودگى هاست .

نمونه اىاز آيات قرآن كه در آن امر به نماز شده ، لازم است از نظر شما بگذرد :

( وَأَقِيمُواالْصَّلاَةَ وَآتُوا الْزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ )(1) :

نماز را بپاى داريدو زكات مال خود را ادا نمائيد و در پيروى از امر خدا با خداپرستان دمسازگرديد .

( وَإِذْأَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَوَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِوَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّتَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ )(2) :

به ياد آر آن هنگام كهاز بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را بندگى نكنيد ،

1 ـ سوره بقره(2) : 43 .

2 ـ سوره بقره(2) : 83 .

و در حق پدرو مادر و خويشان و ايتام و از پاافتادگان احسان نمائيد ،و با زبان خوش با مردم سخن بگوئيد ، و نماز را بپا داشتهو اداى زكات كنيد ، سپس گروهى از شما يهوديان جز تعدادى كم از اوامر حقروگردانده و پيمان شكستيد ، و شما يهوديان روگردانان از عنايت خداهستيد .

( حافِظُواعَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِِ قَانِتِينَ )(1) :

بر نمازها محافظت كنيدو بخصوص بر نماز ميانه و براى فرمان بردن از خداوند در تمام زمينه هاىزندگى قيام كنيد .

( فَأَقِيمُواالصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً )(2) :

پس نماز را بپاىداريد . به تحقيق كه نماز در وقت معينش بر مؤمنين حكمى قاطعو برنامه اى واجب است .

( وَأْمُرْأَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْأَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُنَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى )(3) .

همه كسانت را به نمازامر كن ، و بر اين مسئله ثابت و پايدار باش ، ما از تو روزىكسى را نمى خواهيم ، ما هستيم كه روزى دهنده به همه موجوداتيمو عاقبت خوش مخصوص مردم خويشتن دار است .

( فَأَقِيمُواالصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهَ هُوَ مَوْلاَكُمْ فَنِعْمَالْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ )(4) .

پس نماز را اقامه كنيدو زكات مال بپردازيد و به حق چنگ بزنيد كه او مولا

1 ـ سوره بقره(2) : 238 .

2 ـ سوره نساء(4) : 103 .

3 ـ سوره طه(20) : 132 .

4 ـ سوره حج(22) : 78 .

و يار شماست پسنيكو مولا و نيكو مددكارى است .

 

درسوره هاى نور آيه 56 و عنكبوت آيه 45 و روم آيه 31 و احزابآيه 33 و جمعه آيه 9 نسبت به نماز امر مؤكّد شده و بطور جدب و قاطعاز همه مرد و زن خواسته شده كه نماز را بپا دارند و مواظب باشند از اينحكم حكيمانه حضرت حق غفلت نورزند .

اكنون كهعظمت مسئله نماز در پرتو امر حضرت ذوالجلال روشن شد و موقف و موضع اينبرنامه حياتى در ميان احكام و اوامر خداوند معلوم گرديد ، جاى اين سؤالاست كه در ميان اجراكنندگان اين امر و عمل كنندگان به اين مسئله ، عملكدام طايفه از ميان همه عمل كنندگان مورد پذيرش خداست و نماز كدام دسته ازنمازگزاران به مرحله قبولى حضرت حق مى رسد ؟

در اينزمينه بايد گفت : بر اساس آيات كتاب خدا و روايات و اخبار ،نمازى كه مقرون به سه شرط است بدون شك مورد قبول خداست :

1 ـ ايمان .

2 ـ تقوا .

3 ـ جمعبودن شرايط ظاهرى و باطنى نماز در حد وسع مكلف ، از قبيل طهارتصحيح ، نيت خالص ، وقت ، مكان مباح ، صحت قرائت ،ترتيب ، موالات ، طمأنينه ، قبله و ساير شرايط .

نماز كسىكه اعتقاد صحيحى به حق و قيامت و نبوت و كتاب و ملائكه نداردقابل قبول نيست .

نماز كسىكه از گناه و پليدى و ظلم و ستم و پايمال كردن حقوق ابا نداردقبول نيست كه :

( إِنَّمَايَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )(1) .

و نماز كسى كه بهشرايط صحت عمل نكند ، يا به اركان نماز لطمه بزند قبول نيست .

 

عزيزانتوجه داشته باشيد كه به هنگام نماز ، به پيشگاه چه آقائى قرارمى گيريد ، و در برابر كدام مولا مى ايستيد ، و آقاو مولاى شما از شما چه مى خواهد ، آيا نمازى كه شمامى خواهيد ، يا دلخواه شماست بايد تقديم محضر او كنيد ، يا نمازىكه او مى خواهد و به آن امر كرده بايد بجا آوريد ؟ !

آن نمازىكه او به آن امر فرموده ، بجا آوردنش بايد انسان را از همه فحشاو منكرات باز دارد ، و آدمى را تا پيشگاه قرب حضرت او رهنمونگردد ، و براى دين و ايمان انسان به منزله عمود خيمه باشد ،و باطن آدمى را به معراج برده و به نقطه وصل برساند .

در روايتىاز رسول اسلام آمده : خداوند به نمازى كه قلب نمازگزارش با بدنش هماهنگ نباشدنمى نگرد .

و در جاىديگر فرموده : در نمازت فروتنى و تواضع پيشه كن و با نالهو تضرع و حال پشيمانى و التماس دستهايت را بردار ، و ازاو آنچه مى خواهى بطلب كه هر كس نمازش اين نباشد نمازى ناقص بجا آورده .

عارف معارفالهى ، و متخلّق به اخلاق انسانى مرحوم ملكى تبريزى در كتابش به چندروايت كه نمايانگر حال نمازگزاران واقعى است به اين مضمون اشاره فرموده :

ابراهيم (عليه السلام) به وقت نماز ،سينه اش هم چون ديگ جوشان در اضطراب بود .

پيامبراسلام به وقت نماز حال عجيبى داشت كه كسى را به آن حال نديده

1 ـ سوره مائده(5) : 27 .

بودند .

يكى ازهمسران حضرت مى گويد : پيامبر با ما سخن مى گفت و ما با آنجناب حرف مى زديم ، ولى به محض رسيدن وقت نماز ، گوئى اصلاً ما رانمى شناسد و ما هم او را نمى شناسيم .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) وقتى وضومى گرفت ، رنگ چهره اش از خوف خدا تغيير مى كرد و به وقتنماز بدنش مى لرزيد ، و رنگ مى باخت ، به اومى گفتند شما را چه مى شود ؟ مى فرمود : وقت اداء امانتىرسيده كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و جبال ارائه كرد و آنهااز قبول آن امتناع كردند ! !

زهرا (عليها السلام) به وقت نماز ، از هيبتو عظمت حضرت ذوالجلال ، نفس نفس مى زد .

امام مجتبى (عليه السلام) هرگاه از وضو فارغمى شد رنگ به صورتش نبود ، مى پرسيدند اين چه حال است ؟مى فرمود : هر كس بر صاحب عرش وارد شود و به خدمت او رسد ،سزاوار است اين چنين شود .

در بارهحضرت سجاد (عليه السلام)آمده : هرگاه وضو مى گرفت رنگ از چهره مباركش مى پريد ، به آنجناب مى گفتند چرا در وقت وضو اين چنين مى شوى ؟مى فرمود : مى دانيد در مقابل چه كسى مى خواهم قراربگيرم .

روزى درحال نماز رداء از دوش مباركش افتاد و آن جناب اعتنا نكرده تا از نماز بيرون شد ،عرضه داشتند چرا جلوى افتادن ردا را نگرفتى ؟ فرمود : مى دانيد درمقابل چه كسى ايستاده بودم ؟ ! بدان كه نماز عبد جز به همان مقدار كهداراى توجه بوده قابل قبول نيست راوى مى گويد ، به حضرت عرض كردم فدايتشوم پس همه ما در هلاكت هستيم فرمود نه خداوند از باب رحمت و لطفش ايننمازهاى ناقص را با نوافل و نمازهاى مستحبى كامل مى سازد .

از حضرتصادق (عليهالسلام) نقلشده : كه هرگاه على بن الحسين (عليه السلام) به نماز

مى ايستاد رنگ ازچهره اش مى رفت ، و هرگاه سر به سجده مى گذاشت تا عرق ازسر و رويش جارى نمى شد ، سر از سجده برنمى داشت .

و نيزدر روايت آمده كه امام فرمود : پدرم على بن الحسين هرگاه براى نمازبرمى خاست چنان بود كه گويا شاخه درختى است كه جز آنچه كه باد حركتمى دهد حركتى از خود ندارد .

از ما دعوتنمى كنند كه وضو و نماز ما به تمام معنى مانند نماز آن بزرگوارانباشد ، بلكه از ما مى خواهند كه در وسع خود پس از ايمان و تقواحداقل به شرايط صحت نماز و مقدمات و مقارنات آن پاى بندبوده ، و نمازى در خور لياقت مولاى خود بجاى آريم ، تا پس از اتمامآن به مهر مبارك قبولى آن جناب برسد .

در بارهطائفه اى كه نمازشان مورد قبول خداوند مهربان است كتاب با عظمت محاسنو كتاب پرقيمت كلمة الله صفحه 264 حديثى قدسى نقل كرده اند ، كه درميان احاديث باب يكى از بهترين احاديث است ، كه لازم است به متن عالى آناشاره رود :

اِنَّمااَقْبَلُ الصَّلاةَ يَتَواضَعُ لِعَظَمتَتي وَيَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِمِنْ اَجْلي وَيَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْري وَاَلْزَمَ قَلْبَهُ خَوْفي وَكَّنَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلي وَلا يَتَعاظَمُ عَلى خَلقي وَيُطْعِمُالْجائِعَ وَيَكْسُوالْعاري وَيَرْحَمُ الْمُصابَ وَيُؤوي الْغَريبَ فَذلِكَيُشْرِقُ نَورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ اَجْعَلُ لَهُ في الظُّلُماتِ نُوراً وَفيالْجَهالَةِ عِلْماً اَكْلاَُهُ بِعِزَّتي وَاَسْتَحفِظُهُ مَلائِكَتي يَدْعُونيفَاُلَبيّهِ يَسْاَلُني فَاُعْطِيَهُ فَمَثَلُ ذلِكَ عِنْدي مَثَلُ الْفِرْدَوْسِلا يَسْمُو لَمَرُها وَلا يَتَغَيَّرُ وَرَقُها :

نماز را از كسى قبولمى كنم كه براى بزرگى من تواضع كند ، و به خاطر من از شهوات شيطانىخويشتن دار باشد ، و روزش را به ياد من تمام كند ، و دلشملازم خوف از من باشد ، و نفسش را از شهوات ، براى خاطر من حفظ نمايد ،

و بر خلق من بزرگىنكرده و گرسنه را سير كند ، و برهنه را بپوشاند ، و بهمصيبت زده ترحم آرد ، و غريب را پناه دهد ، نور چنين آدمى همانندنور خورشيد مى درخشد ، من براى او در تاريكيها نور قرار مى دهمو جهلش را مبدل به علم كرده و به عزتم پناهش مى دهم ،و بوسيله ملائكه از حوادث نگاهش مى دارم ، دعا مى كند دعايشرا اجابت مى نمايم ، از من طلب حاجت مى كند ، حاجتش رامى دهم ، او نزد من مانند فردوس است كه ميوه اش از دسترس خارجنمى شود و برگش تغيير پيدا نمى كند .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation