بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 5, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد5
     10 - عرفان اسلامي جلد5
     11 - عرفان اسلامي جلد 5
     12 - عرفان اسلامي جد5
     13 - عرفان اسلامي جلد5
     14 - عرفان اسلامي جلد 5
     15 - عرفان اسلامي جلد5
     16 - عرفان اسلامي جلد5
     2 - عرفان اسلامي جلد 5
     3 - عرفان اسلامي جلد 5
     4 - عرفان اسلامي جلد 5
     5 - عرفان اسلامي جلد 5
     6 - عرفان اسلامي جلد5
     7 - عرفان اسلامي جلد 5
     8 - عرفان اسلامي جلد 5
     9 - عرفان اسلامي جلد 5
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 

نماز در آئينه روايات

پس از قرآنمجيد ، وقتى به مسئله نماز در احاديث اسلامى مراجعه مى كنيم ،مى بينيم ، انبياء گرام الهى و امامان معصوم (عليهم السلام) به اندازه اى كه نسبتبه مسئله نماز پافشارى دارند ، نسبت به هيچ يك از احكام به اين اندازهشدت عمل نشان نداداه اند .

نماز به تنهائى جامع بسيارى ازعبادات و حقايق است ، و متصل به آن ، در حقيقت در اتصال باعنايات و الطاف حضرت حق است .

اينكه دركلمات ارباب معرفت ، و صاحبان دل ، و سالكان راه ،و عارفان عاشق و بيداران وارسته آمده :

نمازپوششىبراى انسان است ، كه تمام زيورها و زينت هاى معنوى و ملكوتىبا آن است ، و انسان چون نماز را با تمام شرايطش بجاى آورد ، درآئينه غيب عالم ، به زيباترين چهره ممكن در جهت شخصيت و آدميت تجلىمى كند .

و اينكهدر سخنان كاملان صادق ، و رهسپران راه دوست ، و شناگران درياىعشق ، و آوارگان كوى محبوب آمده :

ايمان خرقهستارى است ، اصل ايمان عنايت حق است ، حقيقت ايمان ترك ماسوى اللهاست ، سر ايمان كلمه شهادت است ، جان ايمان قرآن است ، تاج ايمانطاعت است ، تخم ايمان علم است ، بركت ايمان تقواست ، پوست ايمانشرم است ، بيخ ايمان خوف است ، تنه ايمان توبه است ، ميوه ايمانمعرفت

و صدق است ، كمالايمان تسليم است ، مسكن ايمان قول مؤمن است ، پاكى خرقه حيات است ،جان خرقه ثناست ، فريضه خرقه صحت است ، غسل خرقه ترك و تجريداست ، اين همه در نماز قابل تحقق است ، سخنى است از روى صدقو كلمه اى است از روى حق ، كه در حقيقت نماز آئينه تمام اين حقايقو ميدانى براى اين وقايع عالى الهيه است .

كسىاين جام معنى مى كند نوش *** كه كردست او سر خود را فراموش
بهگرد پرده اسرار كم گرد *** كه نبود مرد اين اسرار هر مرد
اگرخواهى كه اين در بازيابى *** به عجز اقرار كن تا بازيابى
كسىكو اندرين اسرار بشناخت *** همه درها بدين دريا در انداخت
بسىاين درد را درمان بجستيم *** كنون در گريه دست از جان بشستيم
زهىدردى كه درمانى ندارد *** زهى شورى كه پايانى ندارد
دريغادر هوس عمرم تلف شد *** كه عمر از ننگ چون من ناخلف شد
تهىدستم ززاد راه جاويد *** به فضل تو دلى دارم پر اميد
خداوندااميدم را روا كن *** دلم را از كرم حاجت روا كن
منودار جانم را به نورى *** دلم را زنده گردان از حضورى
مرااز من نجاتى ده به توفيق *** زنور خود براتى ده به تحقيق
دلمرا محرم اسرار گردان *** زخواب غفلتم بيدار گردان
چوجان را از جهان شد منقطع دم *** مرا با نور ايمان دار آن دم
نفسچون بركشيدم هم نفس باش *** در آن درماندگى فرياد رس باش

نماز و كودكان

مسئله نمازاز نظر اسلام به درجه اى از اهميت و عظمت است ، كه در آثار اسلامىو معارف الهى ، و روايات و احاديث ، آمده كه فرزندان خودرا به چند

سال قبل از تكليف با اينفريضه پر ارزش الهى آشنا كنيد ، و آنان را با تشويق و ترغيب ،در اتصال با اين درياى خروشان رحمت حق قرار دهيد .

عَنْمُعاوِيَةِ بْنِ وَهَب قالَ : سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام)في كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبِيَّ بِالصَّلاةِ ؟ فَقالَ : فيما بَيْنَ سَبْعَسِنينَ وَسِتَّ سِنينَ(1) :

معاوية بنوهب كه از راويان بسيار پر اهميت احاديث اسلامى است ، مى گويد :

از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم ، كودك رابايد چه وقت در ارتباط با نماز قرار داد ؟ حضرت فرمودند بين شش تا هفت سالگى ! !

عَنْعَلِيّ بْنِ جَعْفَر ، عَنْ اَخيهِ مُوسى (عليه السلام)قالَ : سَاَلْتُهُ عَنِ الْغُلامِ مَتى يَجِبُ عليْهِ الصَّوْمُوَالصَّلاةُ ؟ قالَ : اِذا راهَقَ الْحُلُمَ وَعَرِفَ الصَّلاةَوَالصَّوْمَ(2) :

على بن جعفر از برادربزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) پرسيد ، چه زمانىنماز و روزه به پسر بچه واجب مى شود ؟ حضرت فرمود : چون بهمرز تكليف برسد و نماز و روزه را بشناسد .

عَنْاَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) ، عَنْاَبيهِ قالَ : اِنّا نَاْمُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَنيخَمْسَ سِنينَ ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَني سَبْعَسِنينَ(3) :

امام ششم از پدرش حضرتباقر (عليه السلام) نقل مى كند ، كه آن حضرتفرمود : ما فرزندان خود را در پنج سالگى امر به نماز مى كنيم ، پسشما در سنين هفت سالگى ، آنان را نسبت به نماز تمرين بدهيد .

به روايتزير دقت كنيد ، كه روايت بسيار بسيار مهمى است :

عَنِالْحَسَنِ بْنِ قارُونَ اَنَّهُ قالَ : سَاَلْتُ الرِّضا (عليه السلام)اَوْ سُئِلَ وَاَنَا اَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ

1 ـ وسائل 3 /12 .

2 ـ وسائل 3 /12 .

3 ـ وسائلج3 ، ص 12 .

يَجْبُرُوَلَدَهُ وَهُوَ لا يُصَلّىِ الْيَوْمَ وَالْيَوْمَيْنِ فَقالَ : وَكَمْاُتِىَ عَلَى الْغُلامِ ؟ فَقُلْتُ ثَمانِىَ سِنينَ فَقالَ : سُبْحانَاللهِ يَتْرُكُ الصَّلاةَ قالَ : قُلْتُ يُصيبُهُ الْوَجَعُ قالَ :يُصَلّي عَلى نَحْوِ ما يَقْدِرُ(1) :

حسن بن قارونمى گويد : من از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم ، يا يكنفر پرسيد و من گوش مى دادم ، كه مردى فرزندش را به نماز واميداردولى يك يا دو روز نماز نمى خواند ، حضرت فرمود بر آن پسر بچه چند سالگذشته گفتم هشت سال ، حضرت تعجب كرد و فرمود : هشت سال و تركنماز ، عرضه داشتم ، براى او سخت و رنج آور است ، فرمودبه اندازه تاب و توانش نماز بخواند .

عَنْعَلِىّ في حَديثِ الاَْرْبَعَ مِاَةَ قالَ : عَلِّمُوا صِبْيانَكُمُالصَّلاةَ وَخُذُوهُمْ بِها اِذا بَلَغُوا لَمانِىَ سِنينَ(2) :

در حديث چهار صدگانه ازعلى (عليه السلام) آمده : نماز را به فرزندان خود تعليم دهيد ،و چون به هشت سالگى برسند ، آنان را وادار به خواندن اين فريضه الهىنمائيد .

حرمت سبك شمردن نمازو سستى نسبت به آن

كران تاكران جهان با عظمت هستى را ، تا آنجا كه چشم شما قدرت دارد ،بنگريد ، و از آنجا به بعد كه قدرت تماشا نداريد ، با سلاح با عظمتعلم هيئت و نجوم ملاحظه كنيد ، آنگاه تا آنجا كه ميسر است بناىشگفت انگيز موجودات را كه از چند عنصر و چگونه تشكيل شده دقتكنيد ، به اين نتيجه مى رسيد كه شناخت طول و عرض و حجم جهانهستى ، تا پايان عالم براى احدى ، هر چند از قوى ترين عقل ،و پرقدرت ترين وسائل علمى بهره مند باشد ميسر نيست ،

1 ـ وسائل 3 /13 .

2 ـ وسائل 3 /13 .

و نيز همه انسانها از پىبردن به حقيقت يك عنصر از عناصرى كه در ساختمان يك موجود ، مانند سلول يا اتميا ريزترين جزء عالم بكار رفته ، با تمام وجود عاجزند .

قرآن مجيددر بسيارى از آيات ، از آسمانهاى هفت گانه نام مى برد ، كه براساس آيات و روايات و تحقيقات علمى دانشمندان بزرگ در طول هزارانسال ، آنچه در باره هيئت و نجوم گفته شده مربوط به آسمان اول است ،كه قرآن مجيد از آن تعبير به آسمان دنيا كرده است .

و اينآسمان با اينكه قسمتى از آن با چشم عادى قابل رؤيت است بشر را از دركستارگان ، سحابيها و كهكشانهايش با اين همه پيشرفت دانش و وسائلعلمى به تمام معنى عاجز و ناتوان كرده است ! !

شايدتاكنون صدها هزار كتاب در محور مسائل آسمان دنيا نوشته شده باشد ،و هزاران نوع وسائل علمى جهت تماشاى مناظر دلفريب اين صفحه پهناور اختراع شدهباشد ، ولى انسان با همه كوشش و جهاد علمى اش ، خود را از دركطول و عرض و حجم همين آسمان اول ناتوان و ضعيف معرفى كردهاست .

اگر بهاظهارات دانشمندان شرق و غرب در باره عجز علم از درك واقعيات مراجعه كنيددچار شگفتى و تعجب مى شويد ، و در ضمن به انصاف اهل انصافو تواضع متواضعين پى مى بريد .

در اينجالازم است به گوشه اى از اظهارات دانشمندان علم نجوم در باره وضع گوشه اىبسيار كوچك و محدود نسبت به آسمان سياره تشكيل شده باشد .

گفته او پساز دو هزار سال بوسيله گاليله با كشف و اختراع دوربين نجومى تأييد شد .

او وقتى درژنو ، دوربين خود را ساخت به اين مسئله رسيد كه : كهكشان عبارت ازتوده اى از ستارگان است .

و امروزدانشمندان بزرگ اين علم مى گويند : كهكشان توده اى از ستارگان استكه تعداد آن حدوداً نزديك به دو ميليارد ستاره است ! !

فاصله هرستاره تا ستاره ديگر چهار سال نورى است و عرض اين كهكشان نزديك به دويست هزارسال نورى تخمين زده شده و داراى سى هزار منظومه شمسى است ، كه منظومه مايكى از آنهاست .

اين كهكشانداراى يك حركت دورانى است كه در مدت سيصد ميليون سال انجام مى گيرد ،و اين همه وضع كلى يك كهكشان است .

تاكنون درهمين گوشه از عالم توانسته اند نزديك به صد ميليون كهكشان پيدا كنند ،كه فاصله هر يك با ديگرى دو ميليون سال نورى است ! !

نزديك ترينكهكشان به كره زمين المرءة المسلسله است كه فاصله آن تا زمين هشتصد هزار سال نورىاست و با چشم غير مسلح به شكل ستاره كم نورى ديده مى شود .

بعضى ازكهكشانها تا زمين هزار ميليون و بعضى نهصد و برخى هشتصد و بعضىهفتصد و تعدادى ششصد ميليون سال نورى فاصله دارند .

اسحاقنيوتن كه خود يكى از بزرگترين متخصصان علم هيئت و رياضى است ،مى گويد :

جهانآفرينش چون اقيانوسى است كه ما در طى اكتشافاتى كه داشته ايم ، همانندطفلى هستيم كه در كنار آن سنگى به اين طرف و آن طرف انداخته ايم ! !

انيشتنمى گويد : اكنون كه پير شده ام ، خيال مى كنم هر چه راآموخته ام ، ولى مى دانم كه كيفيت ذره بى مقدار رانمى دانم ، ولى در جوانى تصور مى كردم همه چيز مى دانم .

و نيزمى گويد : بشر در علم اگر چه خيلى پيش رفته ، ولى در دوران كودكىعلم ، و ابتداى دالان خانه بزرگ است .

لدژ ازفلاسفه بزرگ است ، مى گويد : آنچه را مى دانم در مقابلدانستنى ها خيلى ناچيز است ، من اين را با تمام اعتقادمى گويم ، گرچه بعضى اعتقاد ندارند .

ابن سينامى گويد : طول و عرض و حجم اشياء را مى توان حسابكرد ، ولى به حقيقت اشياء نمى توان پى برد .

در هر صورتزمين و تمام موجوداتش ، آسمانهاى هفت گانه و تمام عناصرو اشيائش ، عالم ملكوت و ملائكه و جن با تمام شئونشذره اى بسيار بسيار اندك و كوچك و ناچيز ، در برابر عظمتبى نهايت در بى نهايت خالق هستى است ، و در حقيقت اين كجاو آن كجا ؟

دستور حضرتحق و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و دوازده امامو اولياء مقرب الهى است ، كه انسان بوسيله نماز در برابر عظمت حضرت ربالارباب به تواضع و خضوع قيام كند ، كسيكه اين حكم با عظمت را سبكبشمارد ، انسان بسيار سبك و بى قدرى است ، انسان پست و زبونىاست ، موجود پليد و كثيفى است ، كسيكه با اين ناچيزىو كوچكى اش ، حاضر نباشد در برابر بزرگى حضرت الله ، با اينهمه لطف و محبت و احسانى كه نسبت به او مبذول داشته ، سر تواضعفرود آورد ، البته كثيف و پست و از هر موجودى بدبخت ترو زبون تر است .

سبك شمردنبزرگ ترين و پر منفعت ترين و عرفانى ترين حكم الهى ،دليل بر جهل و ذلّت و شقاوت و كوردلى و احمقى .

اهل معرفتو عاشقان حضرت حق ، و اولياء كامل و بينايان راه ،و دلدادگان به معبود حقيقى ، و دلباختگان به مقصود واقعى عالم باچشمى غير از همه چشم ها به نماز مى نگريستند .

آنان بانماز رفتارى عاشقانه و ربطى عارفانه و پيوندى آگاهانه داشتند ،نماز چشم و چراغ آنان ، و روشنى قلب و دل آن سرباختگان كوىمحبوب بود ، آنان

بدون نماز زندگىنمى كردند ، و بى نماز زنده نبودند ، و منهاى نمازحركت نداشتند .

جهان رابى نماز نمى خواستند ، و براى ره بردن به عالم ملكوت راهى جزنماز نمى دانستند و محصول و ميوه هستى را در نمازمى ديدند .

در برابرنماز از خود بيخود مى شدند ، و به هنگام ورود به نماز سرو جان نمى شناختند ، و تنها مستى و وجد و شورو سماع آنان از نماز بود .

آنان بانماز جان و دل مى آراستند ، و نفس خود با نماز از رذائل پاكمى كردند ، و وقت نماز از خود بيخود مى شدند ، و درمقدمه نماز به مستى كامل فرو مى رفته و با زبان حال به محضر حضرت جاناتعرضه مى داشتند :

مارا سفرى فتاد بى ما *** آنجا دل ما گشاد بى ما
آنشه كه زما نهان همى شد *** رخ بر رخ ما نهاد بى ما
مائيمهميشه مست بى مى *** مائيم هميشه شاد بى ما
درهاهمه بسته بود بر ما *** بگشود چو راه داد بى ما
مائيمز خير و شر برسته *** از طاعت و از فساد بى ما

بيائيد آنطور كه قرآن مجيد فرموده به نماز بنگريم ، يعنى نماز را در رأس تمام احكامحضرت دوست ببينيم .

دوست به مااجازه داده ، تا بوسيله نماز به محضر مبارك او ، و پيشگاه قدسو كوى پاكش مهمان شويم ، و گرنه ما كه بى نهايت دربى نهايت كوچكيم كجا و پيشگاه آن جناب ، كه بى نهايت دربى نهايت عظيم است .

اينكه حضرتذوالجلال از ما انسانها نماز خواسته ، دليل بر كمال عشق و محبت او نسبتبه ماست .

اگر مسئلهعشق خالق به مخلوق نبود ، مسئله اى به نام نماز مطرح نمى شد ،نماز فريادى عاشقانه و راهى عارفانه ، بسوى جناب اوست ، اگر نمازرا آن چنان

كه هست و به آن نحوى كهدستور داده اند بجاى آرى ، آنچه حجاب بين قلب و روح تو و حضرتمحبوب است برداشته شود ، و به مشاهده عظمت او نائل گردى .

ستانآن جام و آن هستى الله *** دمى زن هم چون مردان از هو الله
چونآن مى در كشى از جام وحدت *** كجا بينى تو مر ديدار كثرت
شودزان مى ترا اسرارها فاش *** حقيقت نقش گردد عين نقاش
فنارا در بقا بين و فنا شو *** در آن عين فنا كلى بقا شو

در حرمتسبك شمردن نماز و سستى نسبت به اين امر با عظمت الهى رواياتى در كتب عالىروائى آمده ، كه دانستن بخشى از آن بر همگان لازم است .

عَنْزُرارَة عَنْ اَبي جَعْفَر (عليه السلام)قالَ : لا تَتَهاوَنْ بِصَلاتِكَ فَاِنَّ النَّبيَّ (صلى الله عليه وآله)قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ :لَيْسَمِنّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ ، لَيْسَ مِنّي مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لايَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضِ لا وَاللهِ :

زراره از امام پنجم نقلمى كند ، كه حضرت فرمود : نسبت به نمازت سستى مكن ، پيامبر بههنگام مرگش فرمود :

كسى كه نماز را سبكانگارد از من نيست ، كسى كه مست كننده بنوشد بر من وارد نخواهد شد .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :

والله قسم پنجاه سال بركسى مى گذرد و خداوند يك نماز از او قبول نمى كند ، و چهبرنامه اى براى انسان سخت تر از اين است ؟

بخدا قسم از همسايگانو يارانتان مى شناسيد كسى را كه اگر براى بعضى از شما نماز بخواند از اوقبول نخواهيد كرد ، چون نماز را سبك انگاشته ، خداوند جز

عمل نيكو قبولنمى كند ، چگونه كسى كه يك عمل الهى را سبك گرفته از او قبولكنند(1) ؟

قَالَاَبُوالْحَسَنِ الاَْوَّلِ (عليه السلام) :لَمّا حَضَرَتْ اَبي الْوَفاةُ قالَ لي : يا بُنَىَّ اِنَّهُ لا يُنالُشَفاعَتَنا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاةِ(2) :

موسى بنجعفر (عليهالسلام) فرمود :

پدرم حضرت صادق به وقتمرگ فرمود : پسرم ، كسى كه نماز را سبك بشمار ، به حقيقت كه بهشفاعت ما نمى رسد .

قالَرَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :لِكُلِّ شَيء وَجْهُ وَوَجْهُ دينِكُمُ الصَّلاةُ فَلا يَشينَنَّ اَحَدُكُمْوَجْهَ دينِهِ وَلِكُلِّ شَيء اَنْفٌ وَاَنْفُ الصَّلاةِ التَّكْبيرُ(3) :

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : براى هرچيزى صورتى است « كه نمايانگر هويت و زيبائى و حيثيت آن چيزاست » و صورت دين شما نماز است ، كسى از شما صورت دين را خوارو سبك نشمارد ، و براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمهنماز تكبير است .

امام ششممى فرمايد :

براى نماز از ميانملائكه موكلى است كه كارى غير آن ندارد ، چون مكلف از نماز فراغت پيداكند ، آن را به طرف خدا مى برد ، اگر قابل قبول باشد قبولمى شود ، و اگر از طرف حق قبول نشود ، خطابمى رسد ، اين نماز ار به بنده ام بازگردان ، ملك نماز را بازگردانده و به صورت صاحبش مى زند و مى گويد واى

1 ـ وسائل 3 /15 ـ 16 .

2 ـ وسائل 3 /15 ـ 16 .

3 ـ وسائل 3 /15 ـ 16 .

بر تو كه هميشه عملىدارى كه باعث سرشكستگى من است(1) .

و نيزاز ابو بصير نقل شده كه : بر ام حميده وارد شدم ، تا او را در عزاى صادق (عليه السلام) تسليت بگويم ، او گريهكرد و من بر اثر گريه اش گريستم . سپس گفت اى ابو محمد اگر حضرتصادق را به وقت مرگ مى ديدى تعجب مى كردى ! دو چشمش را باز كردو فرمود ، همه كسانى كه با من آشنائى دارند دور من جمع كنيد ، كسىنماند مگر اين كه به محضر آن جناب آمد ، آنگاه به همه نظر ك ردو فرمود : شفاعت ما شامل كسانى كه نماز را سبك بشمارندنمى شود(2) !

عَنْاَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ :اَلصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودُ الْفُسْطاطِ اِذا ثَبَتَالْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَالاَْطْنابُ وَاِذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَلَمْ يَثْبُتْ وَتَدٌ وَلا طَنَبٌ(3) :

امام باقر (عليه السلام) فرمود :

امام باقر (عليه السلام) فرمود : نماز ستوندين است ، و برنامه آن براى دين همانند ستون خيمه است ، وقتى ستونثابت و پا برجا باشد ، ميخها و طنابها پابرجاست ، ولى وقتىستون از ثبوت بيفتد و بشكند ميخ و طنابى پا برجا نمى ماند .

حرمت ضايع كردن نمازو وجوب حفظ آن

مسئله وجوبنماز و حفظ اين وديعه الهى در زندگى به درجه اى از اهميت و ارزشاست ، كه در دستورات عالى دينى ضايع گذاشتن آن از محرمات و ممنوعاتشديده شمرده شده ، و بر حفظ آن از نظر كميت و كيفيت سفارش زياد شدهاست .

1 ـ عقابالاعمال ص 18 .

2 ـ وسائل 3 /17 .

3 ـ محاسن برقىص 44 .

عارف معارفالهيه حضرت امام خمينى در « اسرارالصللاة » خودمى فرمايد : اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن ،و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيه آن موجب سعادات ابديه ،بلكه باعث جوار رب العزة و مرقاة عروج به وصال محبوب مطلق كه غايت آمالاولياء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرة العين سيدرسل (صلىالله عليه وآله وسلم)است ، از اعلى مراتب خسران و زيانكارى است ، كه پس از خروج از ايننشئه ، و ورود در محاسبه الهيه موجب حسرتهائى است ، كه عقل ما ازادراك آن عاجز است .

ما تا درحجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم از آن عالم نمى توانيم ادراكى نمائيمو دستى از دور بر آتش داريم .

كدام حسرتو ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه وسيله سعادتانسان و دواى نقايص قلبيه است و در حقيقت صورت كماليه انسانيه است پس ازچهل پنجاه سال تعب در راه آن به هيچوجه از آن استفاده روحيه نكرده ، سهل استمايه كدورت قلبيه و حجابهاى ظلمانيه شود و آنچه قرة العين رسول اكرم استموجب ضعف بصيرت ما گردد .

( يَاحَسْرَتَيعَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللهَ )(1) .

به قول فيضآن سرمست باده عشق الهى :

گنجابدى پيروى حق و عبادت *** مفتاح در خير نمازى به جماعت
معناىنماز است حضور دل احباب *** زنهار به صورت مكن اى دوست قناعت

1 ـ سوره زمر(39) : 56 .

راضىمشو از بندگيش تا ننمائى *** آداب و شرايط همه را نيك رعايت
هرچند كه وسواس كنى سود ندارد *** خود را ندهى تا به دل و جان به عبادت
خواهىبه عبادت خللى راه نيابد *** ميكن دولت از وسوسه ديو حمايت
خواهىكه زدستت نرود وقت فضيلت *** مگذار كه تا كار كشد وقت طهارت
ازدست مده راتبه ورد شبانروز *** تا آن كه نويسند ترا زاهل عبادت
برخيزىو وترى بگذارى به سحرگاه *** مفتوح شود بر رخت ابواب سعادت
هرگزنتوانى كه تلافى كنى آن را *** گر از تو شود فوت نمازى به جماعت
طاعتنپذيرند در آن نيست چو تقوا *** زنهار مكن معصيتى داخل طاعت
اينكار به عادت نشود راست خدا را *** هنگام عبادات بپرهيز زعادت
هررنج كه در راه عبادت كشى اى فيض *** در آخرت آن يابد تبديل به راحت

پس اى عزيزدامن همت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالاتخود را اصلاح كن ، و شرايط روحيه نماز اهل معرفت را تحصيل كن و ازاين معجون الهى كه با كشف تام محمدى (صلى الله عليه وآله) براى درمان تمام

دردها و نقصهاى نفوسفراهم آمده استفاده كن و خود را تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرتو ندامت و چاه عميق دورى از ساحت مقدس ربوبيت جل و علا كوچ دهو مستخلص كن ، و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان كهاگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است .

اِنْقُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَاِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها .

عارف روشنضمير مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين تهرانى كه از اعاظم تلامذه مرحوم حجة الاسلام شفتىاصفهانى است در كتاب اسرار الصلاتش در صفحه بيست و شش مى فرمايد :نماز مستجمع صفات ساير عبادات است ، چون صيام كه امساك از مفطرات است .و چون حج كه احرام بستن از ميقات ا ست و چون زكات كه بذل نفيس نفقاتاست . و چون جهاد كه محاربه با جنود شياطين و مخالفين است ،و محراب عبادت نيز معدن وسوسه شيطان است .

پسنماز ، كل و ساير اعمال بسته به او به منزله اجزاء و او اعلىو ساير نسبت به او ادنى ، و مشخص است كه چون كل منتفى شود جزء نيزمنتفى گردد و چون متاع اعلى مردود شود ادنى به طريق اولى نابود شود .

و اين درمثل چنان است كه : پادشاهى از رعيت تحفه خواهد و در حفظ او مبالغهنمايد ، و رعيت نيز از راه دور متاعى بردارد و تا به درگاه سلطانهديد آورد ، و دشمنان بسيار و دزدان خونخوار بسيار نيز در راهبرخورند ، و با همه ، كشش و كوشش نمايد و متاع را از چنگدزدان ربايد و صحيح و سالم تسليم بارگاه سلطان و پادشاه كند .

ولكن دراين تحفه ها يكى از همه مرغوب تر و نزد سلطان از همه مطلوب ترو ايجاب آن از سايرين بيشتر و تأكيد سلطان در باره او فزون ترباشد ، معلوم است كه اگر تحفه به صفتى كه سلطان امر فرموده موصوف باشدو به اسم صحت

معروف باشد مقبول طبع شاه شودو سايرين را نيز به تبع آن قبول فرمايد و اما اگر آن متاع اعلى كهنفيس تر و طبع سلطان به آن حريص تر است ، به دزدانداده ، يا آنكه به صفتى كه سلطان خواسته موصوف نباشد ، سلطان همه را ردنمايد ، و ساير تحفه ها اگر چه خوب است بد نمايد .

آرى نمازاعلاترين و برترين حكم خداست ، و در راه بردن آن به نزد محبوب واقعىخطرات زيادى از جانب شياطين برونى و درونى متوجه آن است ، بايد مواظببود كه اين تحفه نفيس ضايع نشود و به دست دزدان و نابكارااننيفتد ، و جهت رساندن آن به معشوق حقيقى لازم است تمام آدابو شرايط و اوصاف آن را حفظ كرد ، كه با حفظ آداب و به جاآوردن شرايط ، زمينه ورود به مقام قرب و بساط انس براى انسان فراهممى گردد .

توجه داشتهباش كه به دقت حضور نماز لباس منيت از وجود خويش به خاك افكنى ، و براىورود به بارگاه محبوب احرام تقوا دربندى ، و از تمام گناهانو معاصى ظاهر و باطن به حالت روزه درآئى ، و با شمشير فكرو توجه و نيت پاك با شياطن باطنى و ظاهرى تا مرز پيروزىدرافتى ، ، و به محضر آن مولاى مهربان همه وجود و هستى راتسليم كرده به قربانگاه فنا براى يافتن بقا درآئى ، و در برابر آن جناببا تمام وجود بگوئى :

درخم زلف تو پايند جنون شد دل من *** بى خبر از دو جهان غرقه به خون شد دلمن
چونكه با رشته گيسوى تو پيوندى داشت *** مو به مو بسته به زنجير جنون شد دل من
اينهمه فتنه مگر زير سر چشم تو بود *** كه گرفتار دو صد سحر و فسون شد دل من
آنچهگفتم به دل از روى نصيحت نشنيد *** عاقبت عشق تو ورزيد و زبون شد دل من
بعدمرك من اگر بر سر خاكم گذرى *** دهمت شرح كه از دست تو چون شد دل من
سالهاسخت تر از كوه گران بود وليك *** در سر عشق تو بى صبر و سكون شد دلمن
نقطهخال تو تا ديد به پرگار وجود *** يكسر از دايره عقل برون شد دل من

در مسئلهحرمت تضييع نماز و وجوب مواظبت بر اين امانت بى نظير الهى رواياتى بسمهم رسيده ، كه لازم است به گوشه اى از آن روايات اشارت رود :

عَنْمُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قالَ : سَئَلْتُ عَبْداً صالِحا (عليه السلام)عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ : اَلَّذينَهُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَقالَ : هُوَ التَّضْييعُ(1) :

محمد بن فضيلمى گويد : از عبد صالح (عليه السلام) پرسيدم معناىآيه اى كه مى گويد اينان از نماز خود غافلند ، چيست ؟ فرمودبه معناى ضايع كردن نماز است .

بى توجهىبه واقعيات نماز ، صحيح بجا نياوردن ارگان نماز ، سرسرى خواندن حمد و سورهو ركوع و سجود ، رعايت نكردن ترتيب و طمأنينه از عوامل ضايعكردن اين وديعه الهى است .

قالَرَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :لا يَزالُ الشَّيْطانُ ذَعْرا مِنَ الْمُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِالْخَمْسِ لِوَقْتِهِنَّ ، فَاِذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّاَ عَلَيْهِفَاَدْخَلَهُ فِى الْعَظائِمِ(2) .

پيامبر اسلامفرمود : شيطان هميشه از مؤمن بيمناك است ، تا زمانى كه بر نماز

1 ـ وسائل 3 /18 .

2 ـ وسائل 3 /18 .

پنج وقت محافظتدارد ، اما وقتى نماز پنج وقت را ضايع كرد ، بر او جرئت پيدامى كند و وى را در گناهان بزرگ مى اندازد !

قالَالصّادِقُ (عليه السلام) : فيحَديث اِنَّ مَلَكَ الْمَوت يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَىالصَّلاةِ ويُلَقِّنَهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُاللهِ في تِلكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ(1) .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حديثىاست كه ملك الموت به وقت جاى گرفتن ، شيطان را از ايجاد خطر نسبت به محافظتكننده بر نماز باز مى دارد و شهات به وحدانيت حق و رسالت پيامبر رابه او تلقين مى كند ، آنهم در چنان حالت بزرگو فوق العاده اى .

قالَرَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :اِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُدْعى بِالْعَبْدِ فَاَوَّلُ شَيء سُئِلَ عَنْهُالصَّلاةُ فَاِذا جاءَ بِها تامَّةً وَاِلاّ زُخَّ فِى النّارِ(2) :

پيامبر خدا فرمود :به دقت قيامت بنده را به دادگاه الهى طلب مى كنند و اول چيزى كه از اومى پرسند در باره نماز است ، اگر نماز تمام و جامع و كاملىارائه داد اهل نجات و گرنه با خشم او را به دوزخ مى اندازند .

قالَرَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :لا تُضَيِّعُوا صَلاتَكُمْ فَاِنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَوَهامانَ وَكانَ حَقّا عَلَى اللهِ اَنْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَفَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلى صَلاتِهِ وَاَداءِ سُنَّتِهِ( سُنَّةَ نَبِيِّهِ )(3) :

پيامبر خدا فرمود :نماز خود را ضايع مكنيد ، كه هر كس نمازش را ضايع كند ، با قارونو هامان محشور مى شود ، و سزاوار است كه خداوند او را بامنافقين

1 ـ وسائل 3 /19 .

2 ـ وسائل 3 /19 .

3 ـ وسائل 3 /19 .

به آتش جهنم ببرد ،واى بر كسيكه بر حفظ نمازش اقدام نكند و به اداى سنت حق يا سنّت پيامبربرنخيزد .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كلامى كه اصحابش را وصيتمى كرد ، فرمود :

نسبت به مسئله نمازمتعهد باشيد و بر آن محافظت كنيد ، و آن را زياد بجاى آريدو به وسيله آن به حضرت حق تقرب جوئيد ، زيرا نماز بر مردم مؤمن واجبشده ، شما جواب گرفتاران به عذاب الهى را نشنيده ايد وقتى از آنانمى پرسند علت جهنم آمدن شما چه بود ؟ مى گويند از نمازگذاراننبوديم ! !

نمازگناهان نمازگزار را هم چون برگ درخت مى ريزد ، و او را ازاسارت هوا و عذاب نجات مى دهد .

نبى اسلامنماز را تشبيه به حمام در خانه مرد فرموده كه شبانه روز پنج ب ار خود را در آنشستشو دهد ، كه با چنين برنامه اى هيچگونه چركى در بدن نمى ماند .

مؤمنينحقيقى حق با عظمت نماز را شناخته اند ، كه زينت متاع دنيا و آنچهاز مال و اولاد نور چشم آنان است از نماز بازشان نمى دارد خداى بزرگفرموده :

( رِجَالٌلاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللهَ وَإِقَامِ الصَّلاَةِوَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ )(1) .

نبى بزرگ اسلام بعد ازاينكه به خاطر نماز به بهشت بشارت داده شد ، خود را براى نماز در زحمتو رنج مى انداخت ، چون در قرآن مجيد آمده بود :

( وَأْمُرْأَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا )(2) .

آن حضرت اهل خود را امربه نماز مى فرمود و خودش در ميدان نماز استقامت

1 ـ سوره نور(24) : 37 .

2 ـ سوره طه(20) : 132 .

و صبر مىورزيد(1) .

امام باقرمى فرمايد : پيامبر عزيز اسلام در مسجد نشسته بودند كه مردى واردشد ، و به نماز ايستاد ولى ركوع و سجودش را آنچنان به سرعتخواند ، كه در حقيقت ركوع و سجود نبود ، پيامبر فرمود همانند كلاغىكه نوك بزند نماز را بجاى آورد ، اگر با اين نماز از دنيا برود بر غير دين مناز دنيا رفته !(2) !

امام ششممى فرمايد : وقتى نمازگزار به نماز مى ايستد از پهنه هاىآسمان بر زمين رحمت بر او نازل مى شود ، و به محاصره ملائكه الهىدرآمده و ملكى فرياد مى زند :

اگر ايننمازگزار آگاه شود كه در نماز چيست ، هرگز آن را بهم نمى پيچد(3) .

هارون بنخارجه مى گويد مردى از ياران خود را نزد حضرت صادق تعريف كردم و به خوبىثناى او را گفتم حضرت به من فرمود نماز او چگونه است(4) ؟

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

زمانى كه بنده مؤمن بهنماز برمى خيزد ، خداوند به او نظر مى كند ، يا فرمود خداوندتا پايان نماز به او روى مى آورد و از بالاى سر او تا افق آسمان سايهرحمت قرار مى دهد ، و از حول و حوش او تا بالاى آسمان پر ازملائكه مى شود ، و ملكى موكل او مى گردد ، كه بالاى سرشبايستد و به او بگويد : اى نمازگزار اگر مى دانستى چه وجودى ترامى نگرد و با كه مناجات مى كنى رو برنگردانده و هرگز از جايتحركت نمى كردى(5) !

1 ـ نهج البلاغةباب وصايا .

2 ـ محاسن ص 79 .

3 ـ وسائل 3 /21 .

4 ـ وسائل 3 /21 .

5 ـ وسائل 3 /21 ـ 22 .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هرگاه نماز واجب بجاىآوردى آن را به وقت خودش بجاى آر و تصور كن اين آخرين نماز توست ، نمازىكه ديگر آن را به دست نخواهى آورد ، چشم به جايگاه سجودت داشته باش ،اگر بدانى در راست و چپ تو چه خبر است هر آينه نمازت را نيكو بجاىآورى ، بدان در برابر وجود بزرگى ايستاده اى كه تو را مى بيند ولىتو او را نمى بينى(1) .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

وقتى عبد وارد نمازمى شود و نمازش را سبك بجاى مى آورد و ادب و وقارو طمأنينه را آنطورى كه بايد مراعات نمى كند ، خداوند به ملائكهمى فرمايد : بنده ام را نمى بينيد ، مثل اينكه نيازهايشبه دست غير من است ، آيا او نمى داند كه هر چه نياز دارد در ارتباط بامن است(2) ؟

قالَعَلِىٌّ (عليه السلام) : اِنَّاَسْرَقَ النّاسِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاتِهِ(3) :

على (عليه السلام) فرمود : دزدترينمردم كسى است كه از نمازش بدزدد ! !

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation