بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران, یدالله بهتاشى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     40D00001 -
     40D00002 -
     DAST0001 -
     DAST0002 -
     DAST0003 -
     FOOTNT01 -
     hs~DAST0001 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اضطراب و پريشانى على (ع ) در نماز
هر وقت هنگام نماز مى رسيد، اميرالمؤ منين ( عليه السّلام )حال اضطراب و تزلزل پيدا مى كرد. عرض كردند شما را چه مى شود كه اينقدرناراحتيد؟ مى فرمود:
((وقت امانتى كه خداوند بر آسمان و زمين عرضه داشت و
آنها از پذيرش و حمل آن امتناع ورزيدند، رسيده است )).(47)
دعاى حضرت فاطمه (س ) بعد از نماز
دختر جوان پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى در محرابمشغول نماز بود، از اينكه در پيشگاه خداوند جهان ايستاده ، بندهاى كتف نازنينش مىلرزيد.
امام حسن ( عليه السّلام ) مى گويد: يك شب جمعه ديدم كه مادرم بيدار است و پيوسته نمازمى خواند تا اينكه سپيده صبح دميد.
در آن لحظه شنيدم كه مادرم براى مردان و زنان با ايمان دعا مى كند، يك به يك آنها رانام مى بُرد و برايشان دعا مى كرد، بعد از نماز به او گفتم : اى مادر! چرا براى خودتدعا نكردى ؟
مادرم فرمود:
((اى پسرك من ! اوّل همسايه ، بعد خانه ...)).(48)
تعجب هارون
((ابوالحسن امام موسى بن جعفر( عليهما السّلام )) در دهسال و اندى ، هر روز پس از طلوع خورشيد تا وقتزوال را با يك سجده مى گذراند. ((هارون )) كه دشمن حضرت بود، به اين مطلب اعترافكرد كه او، نمونه اى برجسته براى توجه به خدا و ايمان است . هارون موقعى ايناعتراف را كرد كه آن حضرت را در زندان ربيع ، محبوس كرده بود و از بالاى كاخ ،حضرت را نظاره مى كرد، ديد جامه اى در گوشه زندان افتاده بدون اينكه تغيير موضعدهد، لذا از اين حالت تعجب كرد و به ((ربيع )) گفت : آن جامه اى كه هر روز در آنجا مىبينم چيست ؟
ربيع گفت : يا اميرالمؤ منين ! آن جامه نيست ، بلكه ((موسى بن جعفر)) است ، او هر روزپس از طلوع خورشيد تا وقت زوال ، يك سجده دارد.
هارون حيرت زده شد و از روى تعجب گفت : به راستى كه اين شخص ‍ از راهبان بنى هاشماست ! ربيع پس از اينكه اعتراف هارون را نسبت به پارسايى امام و كناره گيريش از دنياشنيد، رو به هارون كرد و در حالى كه تقاضاى آزادى و سخت نگرفتن براى آن حضرترا داشت گفت : يا اميرالمؤ منين ! پس چرا اينقدر در زندان بر او سخت گرفته ايد؟!! هارونپاسخى داد كه حكايت از بى رحمى باطنى او داشت ، او گفت : هيهات ! بايد اينطورباشد!!!(49)
كيفيت نماز امام باقر و امام صادق (ع )
امام باقر و امام صادق ( عليهما السّلام ) زمانى كه به نماز مى ايستادند، رنگ صورتمباركشان تغيير مى كرد، گاهى قرمز و زمانى زرد مى شدمثل اينكه با كسى مناجات مى كنند كه او را مى بينند.(50)
كيفيت دعاكردن
يكى از اصحاب پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) معمولاً براى نماز جماعت به مسجد مى آمدتا اينكه پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) متوجه شدند كه او چند روزى است ديگر بهمسجد نمى آيد. از اصحاب پرسيدند: ((چرا فلانى براى به جا آوردن نماز جماعت بهمسجد نمى آيد؟)).
گفتند: آن شخص مريض است .
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى عيادت نزد او رفتند، و پرسيدند: ((اى فلانى !چه شده است ؟)).
او گفت : نماز مغرب را مى خواندم ، سپس اين كلمات را قرائت كردم ((اى پروردگار! اگرمن نزد تو گناهكار هستم و قرار است مرا در آخرت عذاب دهى ، عذابم را به جلو بينداز ودر همين دنيا مرا دچار عذاب كن ))، سپس مريض شدم .
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: ((اين چه سخنى بود كه گفتى ، آگاه باش كهاين گونه بايد بگويى :
پروردگارا! در دنيا و آخرت به من حسنه عطا كن و مرا از آتش نگهدار)).(51)
سپس پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى آن شخص دعا كرد و او از حالت مرض بيرونآمد و خوب شد.(52)
حكايت عبرت انگيز پيامبراكرم (ص ) و سعد
امام باقر ( عليه السّلام ) فرمود: در زمان رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در آغازهجرت ، يكى از مؤ منين اهل صُفّه (آنان كه در كنار مسجد سكونت داشتند) به نام ((سعد))بسيار در فقر و تهيدستى به سر مى برد، و هميشه در نماز جماعت ، ملازمرسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بود و هرگز نمازش ترك نمى شد.رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى او را مى ديد، دلش بهحال او مى سوخت و نگاه دلسوزانه اى به او مى كرد. غريبى و تهيدستى او،رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) را سخت ناراحت مى كرد، روزى به سعد فرمود:
((اگر چيزى به دستم برسد، تو را بى نياز مى كنم )).
مدتى از اين جريان گذشت ، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) از اينكه چيزى نرسيدتا به سعد كمك كند، سخت غمگين شد. خداوند وقتى كه رسولش را اين گونه غمگين يافت، جبرئيل را به سوى او فرستاد، جبرئيل كه دو درهم همراهش بود، به حضوررسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) آمد و عرض كرد:
((اى رسول خدا! خداوند اندوه تو را به خاطر سعد دريافت ، آيا دوست دارى كه سعد بىنياز گردد؟)).
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: ((آرى )).
جبرئيل گفت : ((اين دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده كه با آن تجارت كند)).
رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) آن دو درهم را گرفت و سپس براى نماز ظهر ازمنزل خارج شد. ديد سعد كنار حجره ايستاده و منتظررسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) است ، وقتى كهرسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) او را ديد فرمود: ((اى سعد! آيا تجارت و خريد وفروش مى دانى ؟)).
سعد گفت : سوگند به خدا چيزى ندارم كه با آن تجارت كنم . پيامبر ( صلّى اللّه عليهو آله ) آن دو درهم را به او داد و به او فرمود: ((با اين دو درهم تجارت كن ، و روزى خودرا به دست بياور)).
او آن دو درهم را گرفت و همراه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به مسجد رفت و نمازظهر و عصر را خواند، بعد از نماز، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به اوفرمود:((اى سعد! برخيز و به دنبال كسب و رزق برو كه من از وضع تو غمگين هستم )).
سعد، برخاست و كمر همت بست و به تجارتمشغول شد، به قدرى آن دو درهم بركت داشت كه هر كالايى با آن مى خريد، سود فراوانمى كرد، دنيا به او رو آورد و اموال و ثروتش زياد گرديد و تجارتش رونق بسيارگرفت .
در كنار در مسجد، محلى را براى كسب و كار خود انتخاب كرد و به خريد و فروشمشغول گرديد، هنگام نماز، ((بلال حبشى )) اعلام نماز مى كرد ورسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى نماز حاضر مى شد، كم كمرسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) ديد كه بلال حبشى وقت نماز را اعلام كرده ولى((سعد)) هنوز سرگرم خريد و فروش ‍ است ، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مىشود، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى او را به اين وضع ديد، به او فرمود:((اى سعد! دنيا تو را از نماز بازداشته است )).
او در پاسخ چنين (توجيه مى كرد و) مى گفت :((چه كار كنم ؟ ثروتم را تلف كنم ؟ بهاين مرد متاعى فروخته ام ، مى خواهم پولش را بستانم و از مردى متاعى خريده ام ، مىخواهم قيمتش را بپردازم . آيا با اين وضع مى توانم در نماز شركت كنم ؟!)).
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در مورد سعد، آنچنان ناراحت و غمگين شد كه اين باراندوه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) شديدتر از آن هنگام بود كه سعد در فقر وتهيدستى به سر مى برد. جبرئيل به پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله )نازل شد و عرض كرد: ((خداوند اندوه تو را در مورد سعد دريافت ، كداميك از اين دو حالترا در مورد سعد دوست دارى ؟ آيا حالت اول يعنى حالت فقر و توجه او به نماز و عبادترا دوست دارى ؟ يا حالت دوم او را كه بى نياز است ولى توجه به عبادت ندارد؟)).
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: ((حالتاوّل او را دوست دارم ؛ چرا كه حالت دوّم او باعث شد كه دنيايش ، دينش را ربود و برد)).
جبرئيل گفت : ((دلبستگى به دنيا و ثروت دنيا، مايه آزمايش و بازدارنده از آخرت است)).
آنگاه جبرئيل گفت : ((آن دو درهم را كه به او (قرض ) داده بودى از او بگير كه در اينصورت ، وضع او به حالت اوّل برمى گردد)).
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) از نزد سعد عبور كرد و به او فرمود: ((آيا نمىخواهى دو درهم مرا بدهى ؟)).
سعد گفت : به جاى آن ، دويست درهم مى دهم !!
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: ((همان دو درهم مرا بده )).
سعد دو درهم آن حضرت را داد اما از آن پس ، دنيا به سعد پشت كرد و تمام اموالش كم كماز دستش رفت و زندگيش به حال اول بازگشت .(53)
اهميّت نماز جماعت
دو حديث
((قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
الصلوة جماعة ولو على راءس الزُّجّ)).
(مستدرك ، ج 1، ص 488)
((رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
نماز را به جماعت بخوانيد ولو به سرنيزه ها قدم بگذاريد)).
((قال النبي صلى اللّه عليه وآله :
التكبيرة الاولى مع الامام خير من الدنيا وما فيها)).
(مجموعة الاخبار، ص 227)
((رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
همان تكبيرة الاحرام اوّل نماز كه با امام جماعت گفته شود، خيرش از دنيا و آنچه در دنياستبيشتر است )).
اهميت نماز جماعت
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) تصميم گرفت خانه هاى كسانى را كه (بدون عذرشرعى ) در منزلهاى خود نماز مى خوانند و در جماعت مسلمانها شركت نمى كنند، آتش بزند.
يك نفر نابينا به حضور پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) رسيد و عرض كرد من نابيناهستم ، صداى اذان جماعت را مى شنوم ، ولى كسى نيست كه دستم را بگيرد و مرا به جماعتبرساند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: ازمنزل خود تا مسجد، طنابى ببند و هنگام نماز جماعت ، آن طناب را بگير و با راهنمايى آنخودرا به مسجدبرسان و در نماز جماعت شركت كن .(54)
اعاده كردن سى سال نماز جماعت
يكى از عبّاد، سى سال نماز خود را اعاده كرد با اينكه تمام آن سىسال را در صف اوّل جماعت نماز خوانده بود و علت آن اين است كه مى گويد: روزى بهواسطه پيشامدى نتوانستم خود را سريعاً به صفاوّل جماعت برسانم لذا وقتى كه رسيدم از صفاوّل عقب ماندم ، در اين هنگام متوجه شدم مثل اينكه از ايستادن در صفهاى بعدى خجالت مىكشم و ميل ندارم مردم مرا در صفهاى بعدى ببينند؛ زيرا من هميشه در صفاوّل بودم و بر حسب اتفاق امروز عقب افتاده ام ، براى همين ، دانستم كه در اين مدت طولانى؛ تمام نمازهايم آلوده به ريا و مشوب به نگاه كردن مردم به سوى من بوده تا مردمبدانند كه من هميشه در صف اوّل جماعت هستم و از سبقت گيرندگان به كارهاى نيك مىباشم .(55)
نور نماز جماعت در بيابان تاريك
در بحارالانوار روايت شده است كه شبى ((قتادة بن نعمان )) از اصحاب خاتم انبيا محمد (صلّى اللّه عليه و آله ) در مسجد النبى حاضر بود.اوّل مغرب ، نماز جماعت را با پيغمبر خواند. معمولاًرسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى ملاحظهحال اصحابش كه راهشان دور بود و مدينه هممثل زمان حاضر، آباديهايش جمع نبود، بلكه پراكنده و متفرق بود، لذارسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز مغرب و عشا را طورى مى خواند كه هنوز هواخيلى تاريك نشده بود. شبى هوا ابرى بود و قتاده وقتى نمازش را تمام كرد، متوجه شدكه هوا بسيار تاريك و برگشتنش خيلى مشكل است .
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) دانست كه اكنون موقعى است كه بايد قتاده از نورعملش بهره ببرد لذا از گوشه مسجد، چوب خشكى ازنخل خرما افتاده بود، پيغمبر آن را برداشت و به قتاده داد، نورى از آن چوب برخاست وفرمود:((اين چوب تا ده ذراع جلو و پشت سر تو را روشن مى كند، قتاده آن را گرفت وبه وسيله روشنى آن ، به منزلش رفت .
اتفاقاً جانورى در گوشه خانه اش بود كه از همين نور چوب ، او را تشخيص داد و كشت .در روايت چنين مى فرمايد كه : ((نور اين چوب نور نماز جماعتش بود)). آرى هر كس نورىاز ايمان و عملش ، با او خواهد بود.(56)
دقت حضرت امام (ره )
در نجف اشرف ، روزى امام خمينى (قدّس سرّه ) براى برگزارى نماز جماعت خواستند وارداطاق بيرونى شوند، كفش كن اطاق از كفشهاى مردمى كه براى شركت در نماز جماعت ،گرد آمده بودند، انباشته شده بود به طورى كه جاى پا نهادن بر زمين نبود و ماروحانيون و بسيارى از فضلا بدون توجه ، پاى خود را روى كفشهاى مردم مى گذاشتيم ورد مى شديم و جز اين هم چاره اى نبود.
اما وقتى امام به كفش كن رسيد و آن وضع را ديد، توقف كرد و از پا گذاشتن روى كفشمردم خوددارى ورزيد و دستور داد كفشها را از سر راه جمع كنند و راه را باز نمايند.
در اين موقع ، خيلى از ماها تازه متوجه شديم كه پانهادن بر روى كفش ‍ مردم ، تصرف درمال غير است و خالى از اشكال نخواهد بود.(57)
اهميت نماز صبح و عشا
روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بعد از نماز صبح ، رو به اصحابش كرد وفرمود: ((آيا فلانى و فلانى (نام چند نفر را برد) براى نماز حاضر شده اند؟)).
اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! نه (حاضر نشده اند).
رسول اللّه ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: ((آيا به جايى رفته اند (و در شهرنيستند)؟)).
اصحاب گفتند: نه .
آنگاه حضرت رسول ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: ((هيچ نمازى دشوارتر از نمازصبح و عشا بر منافقين نيست . اگر مردم منزلت نماز صبح و عشا را مى دانستند، براىاداى آن حاضر مى شدند، اگرچه با خزيدن بر روى زمين باشد)).(58)
لزوم حفظ حرمت مؤ من
عالم متقى جناب حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام (؛ ) فرمود: من عادت داشتم هميشه پس ازفراغت از نماز جماعت با كسى كه طرف راست و چپ من بود، مصافحه مى كردم ، وقتى درنماز جماعت مرحوم ميرزاى شيرازى - اعلى اللّه مقامه - در سامرا پس از نماز، با شخصىكه طرف راستم نشسته بود، كه يك نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه كردم و درطرف چپ ، يك نفر روستايى بود كه به نظرم كوچك آمد و با او مصافحه نكردم .بلافاصله از خيال فاسد خود پشيمان شدم و به خود گفتم شايد همين شخصى كه بهنظر تو شاءنى ندارد، نزد خداوند محترم و عزيز باشد، فوراً باكمال ادب با او مصافحه كردم ، پس بوى مشك عجيبى كه مانند مشكهاى دنيوى نبود بهمشامم رسيد و سخت مبتهج ، خوشوقت و دلشاد شدم و احتياطاً از او پرسيدم با شما مشك است؟ فرمود: نه . من هيچ وقت مشك نداشتم ، يقين كردم كه از بوهاى روحانى و معنوى است . ونيز يقين كردم كه شخصى است جليل القدر و روحانى ، از آن روز متعهد شدم كه هيچ وقتبه حقارت به مؤ منى نظر نكنم .(59)
عدم جواز اطاله نماز جماعت
روزى ((اعمش )) وارد مسجدى شد و در نماز جماعت شركت كرد و امام جماعت نماز را بسيارطول داد، بعد از فراغ از نماز، اعمش به او گفت : پشت سر تو افراد گرفتار ، پير وضعيف هستند چرا نماز را طولانى مى خوانى ؟
امام جماعت گفت : (... اِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ اِلاّ عَلَى الخاشِعِينَ )(60) يعنى :((اين سخت است مگربراى افراد خاشع )).
اعمش گفت :((من نماينده خاشعين هستم بدان كه نيازى به اين همهطول دادن ندارند)).(61)
آثار سوء برخوردهاى غلط و غيراسلامى
پزشكى بود كه به مقدّسات اسلام توهين مى كرد و برخوردهاى زننده اى داشت با اينكهدر محيط اسلامى بزرگ و تربيت شده بود. پس از تحقيق ، متوجه شديم كه بيمارى اينپزشك از سختگيريهاى پدرش ناشى شده است . مى گفت : پدرم هر صبح با چوب ،بالاى سر من مى آمد و مرا براى خواندن نماز صبح بيدار مى كرد، اگر لحظه اى ديربرمى خاستم ، چوب را به گرده ام مى كشيد و بر سر و صورت و بدنم مى نواخت !!
به اين ترتيب ، وى از اوان كودكى بر اثر برخوردهاى ناصحيح و غيراسلامى پدر،دچار عقده و بيمارى روانى شده و همين امر در سنين بالا موجب شده بود كه وى نسبت بهاسلام و مقدّسات دين ، بدبين شود و به آنها جسارت كند.(62)
هدايت الهى
جوانى مى گفت : در، كوچكى هميشه سعى مى كردم نماز خود را در مسجد بخوانم . روزىمشغول خواندن نماز بودم كه متوجه شدم پيرمردى ، مراقب من است . نمازم كه به پايانرسيد، آن پيرمرد به من گفت : ((نمازت درست نيست )) و سپس شروع كرد به گفتنسخنانى نيشدار، چنانكه گويى تازيانه جلادان است . من غرق در سكوت بودم و هرگاهمى خواستم از او بپرسم كجاى نمازم اشتباه است ، اجازه نمى داد و پيوسته مى گفت :((نمازت درست نيست و امثال تو حق ندارند به مسجد بيايند!)).
از آن پس تصميم گرفتم ديگربه مسجدنروم و نمازم را درمنزل هم نخوانم .اين نخستين قدم براى ترك كامل نماز و انحرافم از طريق اسلام بود،ولى خداوند مرا هدايت فرمود و اكنون دوباره نماز مى خوانم .
نمونه اى جالب از اخلاق اسلامى
روزى امام حسن و امام حسين ( عليهما السّلام ) كه هنوزخردسال بودند، پيرمردى را ديدند كه اشتباه وضو مى گيرد، نزد او رفتند و گفتند:پدر جان ! ممكن است نگاه كنى و بگويى وضوى كداميك از ما درست تر است ؟ آنگاه شروعكردند به وضوگرفتن . به محض اينكه وضويشان تمام شد، پيرمرد روشن ضمير گفت: ((آفرين بر شما! وضوى هر دوى شما درست است ، وضوى من اشتباه بوده است )).(63)
غرور و تكبر بيجا
روزى كسى پرسيد: چرا نماز صبح دو ركعت است ؟
گفتم : نمى دانم ، دستور خداوند است و بايد انجام دهيم .
همينكه فهميد نمى دانم ، قيافه روشنفكرى گرفت و گفت : دنيا، دنياى علم است ، امروزديگر دين بدون علم صحيح نيست و...
پرسيدم : حال تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است ولى برگ انگور، بزرگ و پهنمى باشد؟
گفت : نمى دانم . من هم همان قيافه را گرفته و گفتم : دنيا، دنياى علم است ، علم بايدثابت كند و... اندكى از غرورش كاسته شد.
گفتم : برادر! قبول داريم كه دنيا، دنياى علم است ، ولى نه به اين معنا كه همه اسرارهستى را بايد همين امروز بدانيم . حتماً ميان برگ باريك انار و برگ پهن انگور و مزهميوه هايشان ، رابطه اى در كار است كه هنوز، برگ شناس ، خاك شناس ، گياه شناس وميوه شناس ، آن را كشف نكرده است .
پس وجود اسرار را مى پذيريم ولى ادعاى فهميدن همه آنها را هرگز از هيچ كسقبول نمى كنيم .(64)
يك حادثه عجيب
امام صادق ( عليه السّلام ) فرمود: رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز ظهر را بامردم به جماعت خواند، ولى برخلاف معمول ، دو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد.بعد از نماز، مردم از آن حضرت پرسيدند: آيا حادثه اى رخ داد كه شما نماز را اينگونه (با شتاب ) تمام كرديد؟! فرمود: ((آيا شما صداى گريه كودك را شنيديد؟)).
(معلوم شد كه آن حضرت براى آرام كردن و نوازش نمودن كودك ، نمازش را سريع انجامداده است ).(65)
اثر نماز
1- به حضرت رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) گفته شد كه فلانى در روز نمازمى خواند، ولى در شب دزدى مى كند!
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: ((نمازش او را از اين كار باز خواهد داشت)).(66)
2- روايت شده است كه جوانى از اهالى مدينه با پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) نمازخود را به جماعت مى خواند ولى مرتكب كارهاى زشت نيز مى شد، جريان كار او را خدمترسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) عرض كردند، سپس پيغمبر ( صلّى اللّه عليه و آله )فرمود: ((روزى نمازش او را از اين كار باز خواهد داشت ))، چيزى نگذشت كه او توبهكرد.(67)
چرا تارك الصّلوة كافر است ؟
يكى از شيعيان به نام ((مسعدة بن صدقه )) به حضور امام صادق ( عليه السّلام ) آمد وپرسيد: چرا شما زناكار را به عنوان كافر معرفى نمى كنيد، ولى ترك كننده نماز راكافر (معنوى ) مى ناميد؟ و دليل اين تفاوت چيست ؟
امام صادق ( عليه السّلام ) فرمود: ((زيرا زناكار وامثال او (مثل شرابخوار)، اين كار را به خاطر چيره شدن شهوت جنسى بر او انجام مىدهند، ولى ترك كننده نماز، آن را ترك نمى كند مگر به خاطر استخفاف و سبك شمردننماز، مرد زناكار به سوى زن نمى آيد مگر به جهتميل شديدى كه به او دارد و لذتى كه مى برد، ولى كسى كه نماز را ترك مى كند، درترك نماز هيچ گونه لذّتى نيست ، وقتى لذت نبود، معلوم مى شود كه ((سبك شمردننماز)) باعث ترك آن شده است . ((وَاِذا وَقَعَ الاستخفاف وَقَعَ الكُفر؛ وقتى سبك شمردننماز حاصل شد، به دنبال آن نوعى كفر، حاصل مى گردد)).(68)
پرهيز از ريا
روزى مولا ((عبدالله شوشترى )) براى ديدن شيخ بهايى بهمنزل او آمد. ساعتى نشست تا اذان گفتند و موقع نماز شد. شيخ بهايى از مولا درخواستكرد كه نماز را همينجا بخوانيد تا ما هم با شما نماز خوانده و به فيض ‍ جماعتنايل شويم ، مولاعبدالله مقدارى فكر كرد و بعد از آن پاسخى نگفت و بهمنزل خود بازگشت .
بعضى از دوستان راجع به اين جريان سؤ ال كردند كه شما با اهتمام و اهميتى كه بهنماز اول وقت مى دهيد پس چرا در منزل شيخ ، نماز نخوانديد؟
او گفت : هرچه فكر كردم ديدم در صورتى كهمثل شيخ بهايى پشت سر من نماز بخواند در نفسم يك تغييرىحاصل مى شود، اين بود كه از ترس ريا در منزل او، نماز نخواندم .(69)
پاسخ به يك پرسش
گويند: در جلسه اى ، يكى از شعراى معاصر را تكليف كردند تا شعرى بخواند.
شاعر نيز به رسم معمول شُعرا، تاءملى كرد و گفت : نمى دانم چه بخوانم كه تا بهحال آن را نخوانده باشم .
ظريفى گفت : ((نمازت را بخوان )).(70)
نمونه اى از روش نامعقول در امر به معروف
حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: ((ايمان بر هفت سهم تقسيم مى شود، بعضى ازمسلمانها يك سهم را دارند، برخى دو سهم و كسانى نيز هستند كه داراى هفت سهم مىباشند. از اين رو شايسته نيست بر صاحب يك سهم ، دو سهم راتحميل كنند و كسى كه دو سهم دارد، نبايد بار شخص سه سهمى را بر اوتحميل نمود و همينطور تا هفت سهمى )).
آنگاه حضرت مثالى آوردند و فرمودند: ((در همسايگى شخص ‍ مسلمانى ، مرد نصرانىبود، مسلمان او را دعوت به اسلام كرد و مزاياى ايمان آوردن را برايش تشريح نمود.نصرانى پذيرفت و ايمان آورد، سحرگاه ، مسلمان به در خانه نصرانى تازه مسلمانرفته در زد، همسايه اش ‍ بيرون آمد و گفت : برخيز، وضو بگير تا با هم به مسجدبرويم و نماز بخوانيم .
آن مرد نيز وضو گرفت ، لباسهايش را پوشيد و با او به مسجد رفت .قبل از نماز صبح ، شخص مسلمان هرچه خواست نماز خواند، او هم از رفيق خود پيروى نمودتا اينكه نماز صبح را خواندند. پس از آن نشستند تا آفتاب سر زد. نصرانى خواست بهمنزلش برگردد ولى شخص مسلمان به او گفت : كجا مى روى ، روز كوتاه است ، بمانتا نماز ظهر را نيز بخوانيم او هم تا بعد از انجام نماز ظهر ماند. و بعد باز گفت : بينظهر و عصر چندان فاصله اى نيست ، او را نگاه داشت تا نماز عصر را نيز خواند، مردنصرانى خواست از جا حركت كند، مسلمان گفت : از روز چيزى نمانده نزديك غروب است ،باز او را نگاه داشت تا نماز مغرب را هم خواندند بعد گفت : نماز عشا وقتش ‍ نزديك است .يك نماز ديگر مانده ، آن را هم بخوانيم بعد خواهى رفت . پس از انجام نماز عشا ازيكديگر جدا شدند.
روز بعد، هنگام سحر، باز در خانه او رفت و به نصرانى تازه مسلمان گفت حركت كن تابراى نماز به مسجد برويم . مرد نصرانى پاسخ داد كه من فقير و عيالمندم ، براى ايندين ، كسى را پيدا كن كه از من فارغتر باشد)).
حضرت صادق ( عليه السّلام )فرمود:((شخص مسلمان ،با امر به معروف ،او راداخل در دينش نمود و با كار ديگرش او را از دين خارج كرد)).(71)
اهميّت زكات از ديدگاه رسول خدا(ص )
روزى رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) در مسجد بين اصحاب خود نشسته بود وفرمودند: ((فلانى ، فلانى و فلانى برخيزند (پنج نفر را فرمان داد تا برخيزند)سپس فرمود: شما از مسجد خارج شويد و در اينجا نماز نگذاريد؛ چون شما زكات نمىدهيد)).(72)
على (ع ) و رسيدگى به شكايات مردم
روزى حضرت على ( عليه السّلام ) در محراب مسجد آماده نماز بودند، هنگامى كه دو دستخود را براى گفتن تكبيرة الاحرام بالا برد، ناگهان زنى به نام ((سوده )) خدمت آنحضرت آمد و پيرامون يك مساءله معمولى از استاندار على ( عليه السّلام ) شكايت نمود.
امام ( عليه السّلام )در همان لحظه ازخواندن نمازمنصرف شدو نامه اى از آستين مباركبيرون آورد و دستورجلب آن استانداررامرقوم فرمود.(73)
اهميّت نماز شب
دو حديث
((عن النبي صلى اللّه عليه وآله قال :
الركعتان في جوف الليل احبّ الىّ من الدنيا ومافيها)).
(وسائل الشيعة ، ج 5، ص 276 )
((پيامبر اكرم فرمودند:
دو ركعت نماز در دل شب نزد من محبوبتر است از دنيا و هرآنچه در آن است )).
((قالرسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
صلاة الليل نور)).
(بحارالا نوار، ج 41، ص 17)
((رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
نماز شب (موجب ) روشنايى (قلب ) است )).
اهميّت نماز شب از ديدگاه على (ع )
حضرت على ( عليه السّلام ) در روايتى مى فرمايند: ((هنگامى كه حضرترسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: نماز شب نور است ، هرگز نماز شب منترك نشده است )).
((ابن الكوَّاء)) كه در آنجا حضور داشت ، از آن حضرت پرسيد: حتى در ((ليلةالهرير))(74) هم نماز شبتان ترك نشد؟
آن حضرت در پاسخ فرمودند:((حتى در ليلة الهرير هم ترك نشد)).(75)
حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و نماز شب
يكى از دوستان مرحوم حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (قدّس سرّه ) مى گويد: مرحوم ملكىشبها كه براى تهجد و نماز شب به پا مى خاست ، ابتدا در بسترش مدّتى با صداىبلند گريه مى كرد، سپس بيرون مى آمد و نگاه به آسمان مى كرد و آيه (إِنَّ فى خَلْقِالسَّمواتِ وَالاَرْضِ ) را مى خواند و سر به ديوار مى گذاشت و مدتى گريه مى كرد وپس از تطهير نيز كنار حوض ، مدتى پيش از وضو مى نشست و مى گريست .
خلاصه : از هنگام بيدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب ، چند جا مى نشست وبرمى خاست و گريه سر مى داد و چون به مصلايش مى رسيد، ديگر حالشقابل وصف نبود.(76)
كلامى از علاّمه طباطبايى (ره ) درباره اهميت نماز شب
((استاد علاّمه طباطبايى (قدّس سرّه )) مى فرمودند: چون به نجف اشرف براىتحصيل مشرف شدم ، به خاطر قرابت ، خويشاوندى و رَحِميّت گاهگاهى به محضر((مرحوم قاضى )) شرفياب مى شدم . تا اينكه روزى كنار در مدرسه اى ايستاده بودم كهمرحوم قاضى از آنجا عبور مى كردند، وقتى به من رسيدند، دست خود را روى شانه منگذاردند و گفتند: ((اى فرزند! دنيا مى خواهى نماز شب بخوان ! و آخرت مى خواهى نمازشب بخوان !)).(77)
مورچه و دعاى باران
حضرت سليمان ( عليه السّلام ) با اصحاب خويش ، براى نماز استسقا مى رفتند.حضرت ، مورچه اى را ديد كه يكى از پاهاى خود را به سوى آسمان بلند كرده و عرضهمى دارد: خدايا! ما آفريده اى از آفريدگان تو هستيم كه از روزى تو بى نياز نيستيم ،ما را به خاطر گناهان بنى آدم ، نابود نكن .
حضرت سليمان به همراهانش فرمود: ((برگرديد! با دعاى ديگرى (مورچه ) غير ازشما، سيراب شديد)).(78)
امام خمينى (ره ) و نماز شب
حضرت امام (قدّس سرّه )، در بيمارى ، در صحت ، در زندان ، در خلاصى و در تبعيد حتىبر روى تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مى خواند. امام در قم بيمار شدند و به دستورپزشكان ، مى بايست به تهران منتقل شوند، هوا هم بسيار سرد بود و برف مى باريد وجاده ها يخبندان بود، امام چندين ساعت در آمبولانس بودند و پس ازانتقال به بيمارستان قلب ، باز نماز شب خواندند.
شبى كه امام از پاريس به سوى تهران مى آمدند، تمام افراد در هواپيما خوابيده بودندو تنها امام در طبقه بالاى هواپيما، نماز شب مى خواندند و شما اگر از نزديك ديدهباشيد، آثار اشك بر گونه هاى مبارك امام حكايت از شب زنده دارى و گريه هاى نيمه شبوى دارد.
بعضى از آقايان پاسدار در قم نقل مى كردند گاهى اوقات كه امام براى تهجد بيدار مىشدند، آنان را مورد نوازش و تفقد قرار مى دادند.(79)
مرحوم ((شيخ نصرالله خلخالى )) مى گويد: منچهل سال با امام دوست بودم ، هيچگاه نديدم نماز شب او ترك شود. هميشهقبل از اذان صبح بيدار بود و در حال عبادت و مناجات بسر مى برد. همواره در نمازهاىجماعت شركت و به ديگران اقتدا مى نمود.
نماز استسقا
سال 1363 هجرى قمرى بود، همان سالى كه در جنگ جهانى دوم ، نيروهاى متفقين (انگليس ،فرانسه ، آمريكا و شوروى ) كشور ايران رامحل تاخت و تاز خود قرار داده بودند، بر اثر نيامدن باران ، قحطى و خشكسالى ، قم واطراف آن را فرا گرفته بود. مردم سخت در فشار اقتصادى بودند، از مرحوم حضرت آيتاللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى - طاب ثراه - (متوفاى 1371 قمرى و مدفون درمسجد بالا سر حرم حضرت معصومه ( عليهاالسّلام ) ) تقاضا كردند كه نماز استسقا (طلبباران ) بخواند، و آن مرحوم قبول كرد.
از قرارى كه در آن هنگام شنيده شد، آيت الله سيد محمد حجت و آيت الله صدر، به ايشانپيام دادند كه ما هم حاضريم در نماز باران شركت كنيم .
ايشان در پاسخ آن پيام فرمودند: ((شما شركت نكنيد، من نماز باران را مى خوانم ، اگرخداوند دعاى ما را مستجاب كرد و باران آمد، مردم آن را به حساب همه روحانيت مى گذارند وموجب عزّت و عظمت روحانيت مى شود و اگر باران نيامد، مردم اين را به حساب من مىگذارند، اما موقعيت شما محفوظ مى ماند، بگذاريد اگر لطمه اى به وجهه كسى وارد شد،آن كس ‍ من باشم و وجهه و موقعيت شما (براى اسلام ) محفوظ باشد.
خلاصه ، مرحوم حضرت آيت الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى - طاب ثراه - دو روزپشت سر هم با جمعيت به صحرا رفته و نماز استسقا خواند، روز دوم آنچنان باران زيادآمد كه شهرها از آب پر شد و سيلها به جريان افتاد و همه جا را سيراب نمود.
اين ماجراى عجيب را جرايد و مجلات آن روز نوشتند و حتى (از ناحيه متفقين ) به كشورهاىخارج مخابره شد.(80)
نماز جمعه
در سفر هجرت ، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) روز جمعه به وادى ((بنى سالم بنعَوف )) رسيد و اولين نماز جمعه را در آنجا برگزار فرمود.
((مقاتل بن سليمان )) مى گويد: دَحيه كلبى - كه جوانى زيبا و خوش اندام بود - از شامبا كالاهاى تجارتى بسيار بازگشت ، و او معمولاً با اجناس و كالاهاى مورد نياز مردم بهمدينه مى آمد، و براى اعلام ورود او طبل مى نواختند تا همه با خبر شوند و براى خريدكالاهاى مورد نياز به كاروان تجارتى دَحيه مراجعه نمايند.
يك بار، ورود ((دَحيه )) كه هنوز مسلمان نشده بود، روز جمعه واقع شد، پيامبر ( صلّىاللّه عليه و آله ) به ايراد خطبه نماز جمعهمشغول بودند، با ورود دَحيه ، طبل نواختند و مردم استماع خطبه پيامبر ( صلّى اللّه عليه وآله ) را رها كردند و براى خريد اجناس ، به سوى دَحيه شتافتند! در مسجد جز دوازده نفرباقى نماندند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود:((اگر اين گروه باقيمانده همنبودند، عذاب الهى بر آنان فرود مى آمد)).(81)
امام رضا(ع ) و نماز عيد قربان
روز عيد قربان فرا رسيد، ماءمون ، توسط شخصى ، براى امام رضا ( عليه السّلام )پيام داد كه براى نماز عيد آماده باش و آن را اقامه كن و خطبه آن را بخوان .
امام رضا ( عليه السّلام ) نيز براى ماءمون پيام داد و فرمود منقبول مى كنم به همان شرطهايى كه در مورد پذيرش ولايتعهدى ، بين من و تو بود .
ماءمون گفت : من مى خواهم با انجام اين كار، احساسات مردم آرام گردد و آنانفضايل و كمالات تو را بشناسند.
حضرت رضا ( عليه السّلام ) كراراً از ماءمون خواست كه مرا از اين كار معاف بدار، ولىماءمون با اصرار و پافشارى مى گفت : بايد نماز عيد را شما اقامه كنى !!
سرانجام حضرت امام رضا ( عليه السّلام ) به ماءمون پيغام داد كه اگر بناست من نماز رابخوانم ، من مانند روش پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) و امير مؤ منان ( عليه السّلام )نماز مى خوانم .
ماءمون گفت : هرگونه مى خواهى ، بخوان ، آنگاه ماءمون دستور داد تمام مردم ، صبح زودبه در خانه امام رضا ( عليه السّلام ) اجتماع كنند.
((ياسر خادم )) مى گويد: سرداران و سپاهيان در خانه امام و اطراف آن اجتماع كردند، مردماز بزرگ و كوچك و زن و مرد و كودك سر راه امام ، صف كشيدند، عدّه اى در پشت بامهارفتند، هنگامى كه خورشيد طلوع كرد، امام رضا ( عليه السّلام )غسل نمود و عمّامه سفيدى كه از پنبه بود بر سر نهاد. يك سرش را روى سينه و سرديگرش را ميان دو شانه اش انداخت و دامن به كمر زد و به همه پيروانش نيز دستور دادتا چنان كنند.
سپس عصاى پيكاندارى را به دست گرفت و بيرون آمد، ما، در پيشاپيش آن حضرت حركتمى كرديم ، او پابرهنه بود، وقتى كه حركت كرد و سر به سوى آسمان بلند كرد وچهار بار تكبير گفت ، ما گمان كرديم كه آسمان و در و ديوار، همه با او هماهنگ و همنوامى گويند ((اللّه اكبر، الله اكبر)) ارتشيان و كشوريان ، با شكوه ويژه اى ، صف درصف ايستاده بودند، امام رضا ( عليه السّلام ) از خانه بيرون آمد و دم در ايستاد وفرمودند: ((اللّه اكبر! اللّه اكبر! [اللّه اكبر!] على ماهدانا...)).
همه جمعيّت ، صداى خود را به اين تكبيرها بلند كردند كه سراسر شهر ((مَرو)) يكپارچهبه گريه و شيون و فرياد تبديل گرديد، هنگامى كه سرداران و رؤ سا، ديدند امامرضا ( عليه السّلام ) با كمال سادگى و با پاى برهنه از خانه بيرون آمد، از مركب هاپياده شدند و پابرهنه گشتند و همراه امام حركت نمودند، حضرت در هر قدمى مى ايستاد وسه بار تكبير مى گفت ، زمين و زمان با احساسات پرشورى در حالى كه گويا اشك مىريزند، با غرّش تكبير همنوا شده بودند. وضع آن صحنه عظيم ملكوتى را به ماءمونگزارش دادند، ((فضل بن سهل )) ذوالرّياستين (نخست وزير و رئيس ارتش ) نزد ماءمونبود، به ماءمون گفت : اى امير مؤ منان ! اگر امام رضا ( عليه السّلام ) با اين شكوه بهمصلا برسد، مردم شيفته مقام او مى گردند. صلاح اين است كه از او بخواهى تابازگردد.
ماءمون شخصى را نزد امام رضا ( عليه السّلام ) فرستاد و توسط او درخواست بازگشتكرد.
امام رضا ( عليه السّلام ) بى درنگ كفش خود را طلبيد و سوار بر مركب شد و بازگشت.(82)
عشق به نماز
گروهى از نمايندگان قبايل ((عضل )) و ((قاره )) از در حيله وارد شده ، به حضور پيامبرشرفياب شدند و چنين گفتند: ((اى پيامبر خدا! قلوب ما به سوى اسلام متوجه و محيط مابراى پذيرش اسلام آماده شده ، لازم است گروهى از ياران خود را همراه ما اعزام فرماييدتا در ميان قبيله ما تبليغ كنند و قرآن را به ما بياموزند و ما را ازحلال و حرام خدا آگاه سازند!!)).
پيامبر وظيفه داشت به نداى اين گروه كه نمايندگان قبيله هاى بزرگى بودند، پاسخمثبت بدهد و وظيفه مسلمانان است كه به هر قيمتى باشد از اين فرصت استفاده نمايند، ازاين رو، پيامبر دسته اى را به فرماندهى ((مرثد)) همراه نمايندگانقبايل ، به آن نقاط فرستاد.
دعوت كنندگان در بين راه با توطئه و نقشه قبلى كه داشتند همه آنان را به شهادترساندند جز سه نفر به نامهاى ((زيد بن دثنه ، خُبيب عَدِّى و عبداللّه )) كه تسليمشدند. در نيمه راه ((عبداللّه )) از تسليم شدن پشيمان شد. از اين رو دست از بند رهاساخت و به دشمن حمله كرد، دشمن با پرتاب سنگ او را به شهادت رساند. ولى دو اسيرديگر به كفار مكه تحويل شد و در برابر آن ، دو اسيرى كه از قبيله اسير كنندگانبودند، آزاد شدند.
كفار مكّه زيد را به دار آويختند و مرغ روحش به سوى ملكوت شتافت و نفر دوم ((خبيب ))مدتها در بازداشت بود، شوراى مكه تصميم گرفت او را نيز در ((تنعيم ))(83) به دارآويزد.
((خبيب )) در كنار چوبه دار، از مقامات رسمى مكه اجازه گرفت كه دو ركعت نماز بگزارد،سپس دو ركعت نماز با كمال اختصار به جاى آورد و رو به سران قريش كرد و گفت :((اگر نبود كه گمان كنيد من از مرگ ترس و واهمه دارم ، بيش از اين نماز مى گزاردم وركوع و سجود نماز را طول مى دادم )).
سپس روى به آسمان كرد و گفت : ((خداوندا! ما به ماءموريتى كه از جانب پيامبر داشتيمعمل كرديم )). در اين هنگام ، فرمان اعدام صادر گرديد و ((خبيب )) به دار آويخته شد. اوبر سردار مى گفت : ((خدايا! تو مى بينى ، يك دوست در اطراف من نيست تا سلامم را بهپيامبر برساند، خداوندا! تو سلام مرا به او برسان )).(84)
تغيير قبله
پيامبر گرامى اسلام ، سيزده سال تمام در مكه به سوى ((بيت المقدس )) نماز مىگزارد. پس از مهاجرت به مدينه ، دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبلهادامه دهد و قبله اى كه يهوديان به سوى آن نماز مى گزارند، مسلمانان نيز به آن طرفنماز بگزارند. اين كار، عملاً يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديم و جديد به همبود، ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس ،محافل يهود را فراگيرد؛ زيرا پيشرفتهاى روزافزون آنان نشان مى داد كه آيين اسلام دراندك مدتى سراسر شبه جزيره را خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهدبرد. از اين نظر، كارشكنى از جانب يهود آغاز گرديد.
يهوديان مى گفتند: ((محمد)) مدعى است كه داراى آيين مستقلى است و آيين و شريعت او ناسخآيينهاى گذشته مى باشد، در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله جامعهيهود نماز مى گزارد.
اين خبر براى پيامبر، گران آمد. نيمه شبها از خانه بيرون مى آمد و به آسمان نگاه مىكرد و در انتظار نزول وحى بود تا دستورى در اين بارهنازل گردد؛ چنانكه آيه ذيل اين مطلب را گواهى مى دهد:
(قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضيها ...)(85)
((نگاههاى معنادار تو را با آسمان مى بينيم ، پس تو را به سوى قبله اى كه رضايت تورا جلب كند، مى گردانيم ...)).
(به همين خاطر)درحالى كه پيامبر دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود،امين وحى فرودآمد وپيامبرراماءموركردكه به سوى ((مسجدالحرام )) متوجه گردد. زنان و مردانى كه در مسجدبودند، از او پيروى كرده و از آن روز ((كعبه )) قبلهمستقل مسلمانان اعلام گرديد.(86)
اثر نماز
روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به يارانش فرمود: ((اگر در خانه شخصىنهر آبى باشد و هر روز پنج نوبت در آن خود را شستشو كند، آيا تصور مى كنيد كهبدن او آلوده بماند؟)).
همه ياران رسول خدا گفتند: نه .
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در ادامه سخنانش فرمودند: ((نمازهاى واجب مانند هماننهر آب مى باشد، هر نمازى كه خوانده مى شود، آلودگيهاى روح و روان را مى شويد ومى برد)).(87)
وضوى ظاهرى و باطنى
يكى از مسلمانان به نام ((عصام بن يوسف )) از ((حاتم اصمّ)) كه از عبّاد وارسته بودپرسيد: شما چگونه نماز مى خوانيد؟
حاتم گفت :هنگام نماز،وضوى ظاهرى و وضوى باطنى مى گيرم .
عصام باتعجب سؤ ال نمود كه وضوى باطنى را چگونه مى گيرى ؟
حاتم در پاسخ فرمود: وضوى ظاهرى آن است كه اعضاى وضو را مى شوييم ، ولىوضوى باطنى آن است كه اعضاى وضو را با هفت ويژگى مى شوييم :
1- با توبه 2 - با ندامت از گناهان گذشته 3 - در حالى وضو مى گيريم كه هيچدلبستگى به دنيا نداريم 4 - ستايش مخلوقات را ناديده مى گيريم 5 - رياست مادّى راكنار مى گذاريم 6 - كينه را رها مى كنيم 7 - حسادت را از خويش دور مى سازيم .
بعد به سوى مسجد مى رويم و در حالى كه خود را در محضر خدا و محتاج به او مى بينيمبه نماز مى ايستيم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در سمت چپ وعزرائيل ( عليه السّلام ) را پشت سر خود مى بينيم . گويى روىپل صراط ايستاده ايم و اين نماز، آخرين نماز ما مى باشد، بعد نيت مى كنيم و تكبير مىگوييم و حمد و سوره را با تفكر قرائت مى كنيم ، بعد با تواضع ركوع مى رويم و درآخر با تضرع سجده به جامى آوريم و بااميد تشهد مى خوانيم و با خلوص تمام ، سلامنماز را مى گوييم ، من سى سال است كه اين طور نماز خوانده ام .(88)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation