فصل چهارم
نورى بر قلّه تقوا
فصل چهارم
نورى بر قلّه تقوا
تنديس پارسايى
فقيه عالى قدر، عارف كامل، علاّمه بحرانى از جمله مردانى است كه همراه با تحصيل مراتب علمى، از كسب كمالات اخلاقى و سير و سلوك عرفانى غافل نماند. او هم از چشمه سار نور علم كام جست و هم از شهد شيرين تقوا نوشيد، و جان و دل را از هر دو سيراب نمود، به گونه اى كه خود الگوى سالكان كوى حق و خورشيد راهيان وادى معرفت گشت. وى در خداترسى بدان مرتبه رسيد كه از او به تنديس تقوا ياد مى كنند. فقيه بلند آوازه، شيخ محمد حسن نجفى، مؤلف كتاب پر ارج جواهرالكلام (متوفى 1266ق.) در هنگام بحث از مقام عدالت كه آيا ملكه عدالتْ شرط احراز اين مقام است يا حسن ظاهر كفايت مى كند، چنين نتيجه مى گيرد:حسن ظاهر در عدالت كفايت مى كند و نمى توان قائل شد كه عادل كسى است كه داراى ملكه عدالت باشد. اگر چنين باشد، نمى توان به
صفحه 66 |
عدالت شخصى حكم كرد، مگر مانند مقدس اردبيلى و سيّد هاشم، بنابر آنچه از احوالشان نقل مى شود.(1)
وجود آن همه مشكل و كمى امكانات و اين همه آثار مهم، حاكى از آن است كه وى به حقيقت به سرچشمه فيّاض تقوا دست يافته، قلب پاكش همچون آينه، حقايق را منعكس مى ساخته است.حس ها و انديشه بر آب صفا | همچو خس بگرفته روى آب را |
خس بس اَنبُه بود بر جو چون حباب | خس چو يك سو رفت پيدا گشت آب |
چون كه تقوا بست دو دست هوا | حق گشايد هر دو دست عقل را |
«مولوى»به همه سالگان طريق تقوا و پارسايان راستين درسى بزرگ داد، چه اين كه «... ورع و تقواى شديد سيّد هاشم و دستيابى او به بالاترين مراحل تقوا، او را از اداى وظايف سخت و دشوارى، مانند: قضاوت بين شيعه، اجراى احكام خدا، كوتاه كردن دست ظالمان و رفع بدعتها و غير اينها كه از امور رياست و زعامت است دور نكرد.
سيّد ـ رضوان الله عليه ـ بين شدت و عطوفت و بين ورع و تقوا و زهد و تواضع و ذلت در پيشگاه الهى و بين اجراى احكام الله و قضاوت بين مردم و مبارزه با مفسدان جمع كرد.»(2)ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ج13، ص295.
2 . العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص74.
صفحه 67 |
زعامت دينى و اجتماعى
در هر برهه از زمان كه حوادث گوناگونى به ديار اسلامى گذشته است ـ چه در زمانهايى كه عالمان و شيعيان تحت فشار حكومتها قرار داشته يا داراى قدرت نسبى بوده اند ـ همواره علما در رسيدگى به مشكلات مردم و عهده دارى تعليم و تربيت و دفاع از ناموس مسلمانانْ پيشگام بوده اند، و مردم نيز به خوبى با تمسك به حديث شريف: «فَأمّا مَنْ كانَ مِنَ الفُقهاء صائناً لِنَفْسه، حافظا لدينه، مخالفاً على هواه، مُطيعاً لأَمر مولاه، فللعوامِ أَنْ يُقلِّدوه»(2)، به خوبى به اهميت و شناخت اين پناهگاه محكم و مطمئن پىــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . لؤلؤة البحرين، ص63; انوارالبدرين، ص137; محدث قمى، فوائدالرضويه، ص705.
2 . پس هر كس ازعالمان دين كه بر نفس و اميال نفسانى خود مسلط باشد، و دين خدا را پاس دارد، و با هوا و هوس خويش مخالفت ورزد، و مطيع احكام خدا باشد، پس بر مردم است كه از او پيروى كنند. «وسائل الشيعه، ج18، ص95».
صفحه 68 |
در ميان كسانى كه زعامت به آنها رسيده است، سيّد هاشم بحرانى داراى جايگاه و درجه عالى بوده است. همه مردم در امور دين و دنيايشان به او رجوع مى كرده اند. حكام و اُمرا از او واهمه داشته و اوامر و نواهى اش را اطاعت مى كرده اند و احدى با او معارضه و مخالفت نمى كرده، و او از نشر اسلام صحيح كه به شيوه مذهب اهل بيت است كوتاهى نكرده، و به بهترين وجه امانتش را ادا كرده است.
... نفوذ مرجعيت او از آن جا معلوم مى شود كه در زمان سيّد جمع زيادى از علما و فقهاى صاحبنظر در بحرين مى زيسته اند، اما با وجود همه آنان مرجع دينى و اجتماعى مردم، سيد هاشم بوده است.(1)
رساله اى كه نوشته نشد
محدث بحرانى از افراد نادرى است كه با توجه به مراتب عالى علمى، اقدام به نوشتن رساله توضيح المسائل نكرد.راستى چرا چنين مردى با اين علوّ مقام علمى، رساله فتوايى در احكام ننوشته است؟اكثر كسانى كه زندگى سيد را مورد بررسى قرار داده اند، اعتراف كرده اند كه صدور نيافتن رساله از ايشان، ناشى از شدت زهد و تقواى وى بوده است. چنان كه در بين علماى طراز اول اسلام كه از هر نظر شرايط فتوا را دارا بوده اند، كسانى ازاين امر اجتناب مىورزيده اند.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . العلامة السيّد هاشم البحرانى، ص78.
صفحه 69 |
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انوارالبدرين، ص139.
صفحه 70 |