بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شفاخانه معنوی (شفا از قرآن و احادیث ), سعید موحدیان عطار   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     SHAFA000 -
     SHAFA001 -
     SHAFA002 -
     SHAFA003 -
     SHAFA004 -
     SHAFA005 -
     SHAFA006 -
     SHAFA007 -
     SHAFA008 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

ثواب يك بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلواتفرستادن
امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد كردند،زياد بر او صلوات بفرستيد. زيرا همانا كسى كه يك بار بر پيامبر صلى الله عليه وآله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مىفرستد و آفريده اى از آفريدگان خدا باقى نماند، مگر اين كه به خاطر صلوات خدا وصلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور كه خدا ورسول از او بيزارند، كسى از اين ثواب رو نمى گرداند. (484)
از ثواب اين صلوات غافل نباشيد كه يكى ازاسرارآل محمد صلى الله عليه و آله است
اللهم صل على محمد و آل محمد فى الاولين . وصل على محمد و آل محمد فى الاخرين . و صل على محمد وآل محمد فى الملا الاعلى . و صل على محمد و آل محمد فى المرسلين . اللهم اعظ محمداالوسيلة و الشرف و الفضيلة و الدرجة الكبيرة . اللهم انى آمنت بمحمد و لم اره فلاتحرمنى يوم القيامة رويته و ارزقنى صحبته و توفنى على ملته و اسقنى من حوضهمشربا رويا سائغا هنيئا لا اظما بعده ابدا انك علىكل شى ء قدير اللهم كماآمنت بمحمد صلى الله عليه و آله و لم اره فعرفنى فى الجنانوجهه اللهم بلغ روح محمد عنى تحية كثيرة و سلاما.
همانا كسى كه سه بار در بامداد و سه بار در شب با اين ذكر صلوات بفرستد،گناهانش از بين رفته و خطاهايش محو مى گردد ؛ سرورش دوام يافته و دعايش مستجابمى شود ؛ به آرزويش رسيده و رزقش زياد مى گردد؛ درمقابل دشمنش يارى گرديده ، اسباب همه خيرها برايش مهيا شده و از دوستان پيامبرش دربهشتهاى اعلى قرار داده مى شود. (485)
برآورده شدن صد حاجت از دنيا و آخرت  
امام صادق عليه السلام فرمودند: كسى كه در يك روز صد بار بگويد (ربصل على محمد و اهل بيته )، خداوندصد حاجت او را بر مى آورد كه سى تاى آن مربوط بهدنيا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است . (486)
آمرزش گناهان با اين طريق صلوات  
از امام صادق عليه السلام پرسيدند چگونه بر محمد وآل او صلوات بفرستيم فرمود شما مى گوئيد:
صلوات الله و صلوات ملائكته و انبيائه و رسله و جميع خلقه على محمد وآل محمد و السلام عليه و عليهم و رحمة الله و بركاته .
گفته شد ثواب كسى كه به اين طريق بگويد چه مى باشد، فرمود: بيرون شدن ازگناهان است ، به خدا قسم مثل روزى كه او را مادر زائيده . (487)
ثواب صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آلهوآل او عليهم السلام در روز جمعه پس از نماز عصر
امام باقر عليه السلام فرمودند: هنگامى كه در روز جمعه نماز عصر را خواندى ، بگو:
اللهم صلعلى محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهمبافضل بركاتك و السلام عليهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و بركاته .
همانا كسى كه پس از نماز عصر اين صلوات را بفرستد، خداوند صد هزار حسنه براى اونوشته ، صد هزار گناه او را پاك كرده ، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآوردهنموده صد هزار درجه براى او مى نويسد. (488)
ثواب گفتن (اللهم صل على محمد و آلمحمد) هنگام ركوع ، سجده و قيام
امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه در ركوع ، سجده و قيامش بگويد (اللهمصل على محمد و آل محمد) خداوند براى او همانند ثواب ركوع ، سجده و قيام را مى نويسد.(489)
با ذكرصلوات بر محمد و آل محمد پردهوحائل برطرف مى شود
حضرت صادق عليه السلام فرمود: پيوسته دعا محجوب است (و ميان آن با استجابتشحجاب و پرده اى حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود (كه آن گاه پردهو حائل برطرف شود). (490)
بالا رفتن دعا براى اجابت با ذكر صلوات بر محمدوآل محمد
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه دعائى كند و نام پيغمبر صلى الله عليه و آلهرا نبرد، آن دعا بالاى سرش (چون پرنده اى ) بچرخد، و چون نام پيغمبر صلى اللهعليه و آله را برد دعا بالا رود. (491)
كفايت خرج و معونة دنيا و آخرت با ذكر صلوات  
حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد عرضكرد: اى رسول خدا من يك سوم صلواتم را براى شما قرار دهم ، نه بلكه نيمى ازصلواتم را مخصوص شما گردانم ، نه بلكه تمامى آن را از آن شما گردانم ،رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در اين صورت خرج و معونة دنيا آخرت تو كفايتشود، در اين هنگام مردى عرضه داشت : خدا تو را نيكى دهد، چگونه دعايش را به اواختصاص مى دهد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: چيزى از خدا نمى خواهد، مگر اين كهقبل از آن بر محمد و آل محمد صلوات مى فرستد. (492)
خدا و فرشتگان بر صلوات فرست صلوات مى فرستد 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه برمن صلوات فرستد خدا و فرشتگان بر او صلوات فرستند، هر كه خواهد كم فرستد و هركه خواهد بيش . (493)
صلوات بر محمد و آل محمد از بين برنده نفاق 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه واله فرمود: آوازهاى خودرا به صلوات بر من بلند كنيد، زيرا كه آن نفاق را برطرف سازد. (494)
ثواب كسى كه از ده تا صد مرتبه صلوات بفرستد 
اسحاق بن فروخ گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: اى اسحاق بن فروخ هر كهده بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، خداوند و فرشتگان او صد بار بر اوصلوات فرستند، و هر كه صد بار بر محمد وآل محمد صلوات فرستد خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او صلوات فرستند. (صلواتاز خدا آمرزش و رحمت است و صلوات فرشتگان درخواست فروفرستادن رحمت مى باشد).(495)
ثواب صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله  
محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر و صادق عليه السلام حديث كند كهرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: در روز قيامت من در كنار ترازوىاعمال هستم . كسى كه گناهانش سنگينتر از كارهاى نيكش باشد، صلواتهايى كه بر منفرستاده است مى آورم تا كارهاى نيكش را سنگينتر نمايم . (496)
فضيلت صلوات بر محمد و آل محمد دراول و آخر هر دعا
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه به درگاه خداى عز وجل حاجتى دارد بايد به صلوات بر محمد و آلش شروع كند، و سپس حاجت خود را بخواهد،و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پايان دهد، زيرا كه خداى عز وجل كريم تر از آن است كه دو طرف (دعا) را بپذيرد، و وسط (دعا) را واگذارد (و بهاجابت نرساند) زيرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نيست (و بدون برخورد بهحجابى بالا رود). (497)
فضيلت ذكر صلوات بر محمد و آلمحمد در خانه خدا
عبدالسلام بن نعيم گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : من وارد خانه خدا شدمو هيچ دعائى به خاطر نداشتم جز صلوات بر محمد وآل محمد، فرمود: آگاه باش كه هيچ كس مانند تو (در فضيلت و ثواب ) از آن جا بيروننيامده است . (498)
صلوات بر محمد و آل محمد هنگام ياد كردن خدا 
عبدالله بن عبدالله دهقان گويد: خدمت حضرت رضا عليه السلام شرفياب شدم ، پس آنحضرت به من فرمود: معناى گفتار خداوندچيست ؟ (كه فرمايد:) (و ياد كرد نامپروردگارش را پس صلوات به جا آورد) (سوره اعلى آيه 15)؟ من عرض كردم : يعنىهر زمان نام پروردگارش را به ياد آورد برخاست پس نماز خواند (و صلوة به معناىنماز است ) فرمود: (اگر اين طور باشد) پس خدا به حقيقت تكليفى نابجا و بيرون ازطاقت و توانائى كرده است ؟ عرض كردم : قربانت پس معناى آن چگونه است ؟ فرمود:هرگاه نام پروردگارش را ياد كند بر محمد وآل او صلوات فرستد. (499)
مجازات نفرستادن صلوات بر محمد وآل محمد
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر گاه يكى از شماها نماز بخواند و در نماز خود نامپيغمبر صلى الله عليه و اله و (آل او) را نبرد، با اين نماز به جز راه بهشت مى رود(يعنى اين نماز او را به بهشت نخواهد برد) ورسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس كه من نزد او نامم برده شود و بر منصلوات نفرستد به دوزخ رود، پس خدايش (از رحمت خود) دور كند. و فرمود: و هر كس كهمن نزدش نام برده شوم و صلوات (فرستادن ) را بر من فراموش كند از راه بهشت به خطارفته است . (500)
درخواست نجات از آتش و آمرزش گناهان از خدا به حق حضرت محمد صلىالله عليه وآله و اهل بيت او عليهم السلام
امام باقر عليه السلام فرمودند: همانا بنده اى هفتاد پاييز در آتش مى ماند، كه هرپاييزى هفتاد سال است ، آن گاه از خدا مى خواهد كه بحق محمد واهل بيتش به او رحم كند. خداى عزو جل نيز بهجبرئيل وحى كند كه فرود آى و بنده ام را از آتش خارج كن .جبرئيل عرض مى كند چگونه در آتش فرود آيم ؟ خداوند مى فرمايند، به آتش دستور دادهام كه براى تو سرد شود و ضررى به تو نرساند. عرض مى كند: پروردگارا! جايشرا نشانم بده . مى فرمايد در چاهى در سجيل است . آن گاهجبرئيل در جاى او فرود آمده و او را از آتش بيرون مى كشد. خداوند عزوجل ازاو مى پرسد چند سال در آتش بودى ؟ عرض مى كند: نمى دانم ، خداوند مى فرمايد:هان به عزتم سوگند اگر اين چنين از من درخواست نمى كردى ، همچنان تو را با خوارىدر آتش نگاه مى داشتم . ولى بر خودم لازم نموده ام كه هيچ بنده اى از من به حق محمد واهل بيت او درخواست آمرزش نكند مگر اين كه گناهانى را كه مربوط به من و اوست ببخشم .و امروز نيز محققا گناهان تو را بخشيدم . (501)
شرط رسيدن دعا به آسمان صلوات بر محمد صلى الله عليه و آلهوآل محمد است
اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: هيچ دعائى به آسمان نمى رسد، مگر اين كه دعا كنندهبر محمد و آل او صلوات بفرستد. (502)
ثواب صد بار صلوات بر محمد و آلاو پس از سپيده دم
راوى مى گويد: امام صادق عليه السلام از من پرسيدند نمى خواهى چيزى يادت بدهم كهخداوند با آنصورتت را از حرارت جهنم حفظ كند؟ عرض ‍ كردم : چرا. فرمودند: پس ازسپيده دم ، صد بار بگو: (اللهم صل على محمد وآل محمد) تا خداوند صورتت را از حرارت جهنم حفظ نمايد. (503)
ثواب صلوات بر حضرت محمد صلى الله عليه وآلهواهل بيت او عليهم السلام
امام صادق عليه السلام فرمود: در كتابى خواندم كه هر كسى كه بگويد: (اللهمصل على محمد و آل محمد) خداوند براى او صد حسنه مى نويسد، و كسى كه بگويد(اللهم صل على محمد و اهل بيته ) خداوند براى او هزار حسنه مى نويسد. (504)
ثواب گفتن (ان الله و ملائكته يصلون على النبى ...) پس از نماز صبحو مغرب
راوى مى گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: كسى كه پس از نمازصبح و مغرب پيش از آن كه برخيزد يا با كسى صحبت كند، بگويد: ان الله وملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. اللهمصل على محمد النبى و ذريته خداوند صد حاجت او را برمى آورد، هفتاد حاجت در دنيا وسى حاجت در آخرت . (505)
ثواب صد بار صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله درروزجمعه
امام رضا عليه السلام نقل مى نمايند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: كسىكه در روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد، خداوند شصت حاجت او را بر آورده مىنمايد: سى حاجت مربوط به دنيا و سى حاجت مربوط به آخرت . (506)
فصل پنجم : ختومات و اذكار 
ختومات واذكار تجربه شده جهت رفع مشكلات  
شرايط و اثرات ختم ، وقصه علامه سيد بحرالعلوم قدس سره
ختم اول : (ختم يا الله )  
از سيد بحرالعلوم قدس سره نقل شده كه فرمود: بعد از (تهذيب اخلاق ) بختوممشغول شدم و چهل شبانه روز به ختم (يا الله )مشغول شدم (66 بار هر نوبت ) و شروط ختم را از (تقوى ) مراعات مى كردم . شبچهل ، شب عرفه بود در حرم مطهر حضرت امام حسين عليه السلام ، نزديك قبور شهداشخصى آمد و سيبى به دست من داد و من آن سيب را بوئيدم ، بوى مشك و عنبر مى داد. نزديكبود بيهوش شوم ، بعدها دانستم آن چه دانسته ام از بركت آن سيب است . پس بايد ختمگيرنده (تقوا) را رعايت كند. (507)
ختم دوم : (ختم سوره حمد)  
هر كه بين نماز صبح و نافله اش سوره حمد را 41 مرتبهچهل روز بدون فاصله بخواند، خداوند حاجت او را برآورده مى كند هرچه كه باشد (البتهحاجت شرعى ) حتى اگر بنيت اولاد باشد خدا اولاد روزى او مى كند. (508)
ختم سوم 
روز چهارشنبه بعد از دوركعت نماز حاجت به نيت بى نيازى و غنى و عزت ،چهل مرتبه سوره مباركه كوثر را بخواند، مال بسيار روزى او شود، انشاء الله .(509)
ختم چهارم 
براى وسعت روزى در سه شب هر شب چهل مرتبه سوره مبارك قدر را قرائت كنيد. (510)
ختم پنجم 
ازامام صادق عليه السلام نقل شده است كه : هركس سوره حشر را جهت برآورده شدن حوائجو مهمات بزرگ و عظيم چهل روز، روزى يك بار بخواند، حاجت او برآورده مى شود و اگريك روز فوت شود، بايد از سر گيرد ؛ و نوشته اند كه هر كس تاچهل روز مداومت كند مستجاب الدعوة گردد.(511)
ختم ششم 
از براى قضاء حوائج اين دعا را هفتاد مرتبه با اعتقاد صادق بخوانيد شيخ بهائى قدسسره مى فرمايد كه اگر حاجت او روا نشد در قيامت با من مخاصمه كند و فرموده اگر كهبه نيت شفاى بيمار هفتاد بار بخواند در حال سجده از جمله مجربات است مگر آن كهاجل مريض حتمى باشد. دعا اين است :
لا اله الا الله بعزتك و قدرتك لا اله الا الله بحق حقك و حرمتك لا اله الا الله فرجبرحمتك (512)
ختم هفتم 
ختم ايام هفته جهت حوائج 
امام سوم حضرت حسين عليه السلام فرمود: از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايتشده جهت حوائج تا هفت روز هر روز اين اذكار را هزار بار بخواند حاجت روا گردد: شنبه(يا حى يا قيوم ) يكشنبه : (اياك نعبد و اياك نستعين ) دوشنبه : سبحان الله و الحمدلله سه شنبه : يا الله يا رحمن چهارشنبه : حسبى الله و نعمالوكيل ) پنجشنبه : (يا غفور يا رحيم ) جمعه : (ياذوالجلال و الاكرام ). (513)
ختم هشتم 
دانشمند محترم آقاى شيخ محمد رازى مى نويسد: بهنقل از حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد نورالدين آية الله زاده ميلانى ، از ايشانشنيدم كه آقاى ياسرى فرمود در ورقه اى ختمى را با آداب آن ديدم كه ازقول شيخ بهايى قدس سره نوشته است : هر كس اينعمل را در طول ده روز انجام دهد به اين ترتيب كه روز جمعه شروع و تا ده روز پايان آنروز يك شنبه مى شود، اگر مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعنت كند، روزى صد باربگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم يا مفتح الابواب يا مقلب القلوب و الابصار و يادليل المتحيرين و يا غياث المستغيثين توكلت عليك يا رب فاقض ‍ حاجتى واكف مهمى و لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و اله اجمعين . (514) (مجربست )
ختم نهم 
از خواجه نصير طوسى و از علامه حلى قدس سرهنقل شده است به جهت مطالب مهمه و دفع اعداء صد مرتبه گفتن يا قاهر العدو ياوالى الولى يا مظهر العجائب يا مرتضى على عليه السلام مجرب گفته اند. ايضاصد و يازده مرتبه گفتن (يا قاهر العدو) فورا تاثير مى بخشد و گويا از ميردامادقدس سره نقل شده است . (515)
ختم دهم 
هر كه به ورطه اى افتد كه تدبيرى از خلاص آن نباشد آن دعا را مكرر بخواند و اگردر يك مجلس رو به قبله و با وضو صد و بيست و نه مرتبه بخواند اصوب است و بهتجربه رسيده است :
بسم الله الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم يا لطيف ادركنىبلطفك الخفى . (516)
ختم يازدهم 
از براى حاجت ، خواندن لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين است درحال سجده چهل مرتبه .(517)
ختم دوازدهم  
به جهت دفع دشمن از روز پنج شنبه تا يك هفته هر روز صد وچهل و شش ‍ مرتبه بگويد (حسبى الله ) كه البته امر آن دشمن كفايت مى شود. (518)
ختم سيزدهم 
ازجمله تجربيات است در شدائد و رفع تنگيها هفتاد مرتبه واندن بسم الله الرحمنالرحيم يا محمد يا على يا فاطمة يا صاحب الزمان ادركونى و لا تهلكونى و درنسخه ديگر هفتاد و يك مرتبه است .(519)
ختم چهاردهم 
به جهت عزت و وسعت و محبت هفتاد بار حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو ربالعرش العظيم قرائت شود.(520)
ختم پانزدهم 
هر روز هفتاد بار خواندن (ناد على عليه السلام ) است به جهت حاجت و ضيق معاش وغيرذالك و ادعاى تجربه شده است كه در خواب ، يكى ازائمه عليهم السلام بر آن شخصمجرب ظاهر مى شوند و مطلب آن را بر او بيان مى فرمودند و ايضا صد و ده مرتبه دريكوقت نيزوارد شده است و صورتشان در بعضى از اقسام اين است ناد عليا مظهرالعجائب تجده عونا لك فى النوائب كل هم و غم سينجلى بولايتك يا على يا على يا علىعليه السلام بعد از اتمام سه مرتبه بگويد (يا ابا الغوث اغثنى ادركنى يا علىادركنى ) اگرسه روز اين ختم خوانده شود مقصودحاصل گردد انشاء الله . (521)
ختم شانزدهم 
خواندن العلى به نداء يا غير ياء نداء صد و ده مرتبه هر روز به جهت غنى و درجه بلنديافتن . (522)
ختم هفدهم 
صاحب كتاب گفته مجرب است مجرب است مجرب است كه هيچ شكى و ريبى در آن نيست هزارباربگويد و در وسط حرف نزند حسبى الله و نعمالوكيل و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين .(523)
ختم هيجدهم 
هر روز سوره مباركه و الذاريات و طلاق ومزمل و الم نشرح را به جهت امر معيشت و وسعت از مجربات يقينيه صاحب كتاب است . ازحضرت صادق عليه السلام مروى است كه الم نشرح را در وقت بيع و شراء (خريد وفروش ) سه مرتبه بخواند، البته از آن بيع و شراء نفع به او خواهد رسيد و اگربنويسند و بشويند و بزنى بدهند تا بخورد وضعحمل بر او آسان گردد، و سه بار بر درد دل بخوانند شفا يابد و به جهت آسانى كارهاتا يك هفته بعد از نماز بخوانند كه مجرب است . سوره منافقون را به جهت هر حاجتى بهخصوص درد چشم و فرج موجب قضا و شفاء است و مجرب است . (524)
ختم نوزدهم 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس هفتاد بار اين را بخواند، من براى او در دنيا آخرتضامنم و اين كه خدا را با بشارت وقت مردن ملاقات كند و براى او بهر كلمه اى يك خانهدر بهشت باشد يا اسمع السامعين و يا ابصر المبصرين و يا اسرع الحاسبين و يااحكم الحاكمين . (525)
ختم بيستم 
از براى توسعه رزق در امر معاش و غنى و توانگرى درسحرگاه يعنى نزديك صبح دوركعت نماز كند در ركعت اولى بعد از حمد هفده مرتبه سوره(قل يا ايها الكافرون ) و در ركعت دوم بعد از حمد هفده مرتبه(قل هو الله احد) و در ركوع هر يك از اين دو ركعت هفده مرتبه (سبحان ربى الاعلى وبحمده ) و در هر يك از سجدتين دو ركعت هفده مرتبه (سبحان ربى الاعلى و بحمده )بگويد و بعد از فراغ از نمام هفده مرتبه (آية الكرسى ) بخواند، كه مجرب است وگفته اند كه اين عمل از كنوز خفيه (گنجاى پنهان ) است ، به دستنااهل نبايد داد و خواندن سوره (طه ) نزد طلوع فجراقل اثر او آن است كه روزى تازه به او مى رسد و نرمى دلها از براى اوحاصل مى شود. (526)
ختم بيست و يكم 
از جمله مجربات صاحب كتاب آن است كه به جهت وسعت ، خواندن سوره (انا انزلناه )است بعد از نماز صبح ده مرتبه ، تخلف ندارد. صاحب كتاب گويد در نسخه اى به نظرحقير رسيد كه تا چهل شب سوره (والليل ) را هر شب يك مرتبه بخواند، روز چهلمچهل هزاردرهم خداوند عالم به او كرامت فرمايد. (527)
ختم بيست و دوم 
روز چهارشنبه هفتاد بار اين ذكر را بخواند، بر اهالى علم و قلم فائق آيد و غنى و مكرمگردد: هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم . (528)
ختم بيست و سوم  
روز پنج شنبه از براى مال و ثروت دو ركعت نماز و بعد سوره يس بخواند و اينعمل را تا سه روز به عمل آورد اكمل خواهد بود. (529)
ختم بيست و چهارم 
ختم زيارت عاشورا است روز شنبه شروع كند تا يك هفته هر روز يك مرتبه بخواند و تاچهل روز نيز مشهور است . (530) (بسيار مجربست )
ختم بيست و پنجم 
اگر خواهند از امر پنهانى آگاهى حاصل شود دو ركعت نماز بخواند و در سجده آخر صد وپنجاه مرتبه بگويد: (يا فتاح ) آن امر ظاهر شود. (531)
ختم بيست و ششم 
چون خلق نماز جمعه را خواندند، بعد از آنى كهغسل جمعه را كرده باشى يا لباس طيب در سجده به هر نيت دويست مرتبه بگو: (يا اللهالمحمود فى كل فعاله ) با خشوع ، البته مرادحاصل شود انشاء الله . (532)
ختم بيست و هفتم 
دو ثلث از شب جمعه گذشته ، پانزده مرتبه سوره قدر را بخواند از براى هر حاجتى .(533)
ختم بيست و هشتم 
نود و دو مرتبه بگو: اللهم انى اسئلك بحق محمد صلى الله عليه و آله وآل محمد ان تنجينى من هذا الغم به جهت هم و غم و امر مهم . (534)
فصل ششم : شفا و درمان با نامهاى خدا 
(بخش اول ) اسماء الحسنى و بيان مختصرى از معانى آن ها  
شيخ صدوق قدس سره در كتاب توحيد از حضرت صادق عليه السلام و آن حضرت ازپدران خود چنين روايت مى نمايند، كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: به درستىكه از براى خداى تبارك و تعالى نود و نه اسم است ، و كسى كه احصاء (535) كند آنها را داخل بهشت مى گردد(536)
معناى احصاء نه فقط تعداد و به شماره نمودن اسماء الهى است بلكه احصاء، احاطه واطلاع بر معناى اسماء حقتعالى است . نخستين چيزى كه ما را به جاده هدايت رهبرى مىنمايد، و درب معرفت و شناسائى خدا را بر روى ما مى گشايد، و صفات او را به مانشان ميدهد همان اسماء الحسنى اى است كه خداوند درسوره اعراف به آن اشاره فرموده اند:(و لله الاسماء الحسين فادعوه بها) (خدا را نامهاى نيكوست بدانها خدا را بخوانيد) و اگرهمان طورى كه امر فرموده او را بهمين اسماء الحسنى بخوانيم ، و در اوقات شبانه روزىروى توجه و نيازمندى به در خانه فيض و احسانش بنمائيم البته به كرمش ماراقبول مى فرمايد و در جايگاه قرب خود منزل مى دهد و در آخرت در آن ضيافت خانهبهشتى ، و محل كرامت ما را گرامى مى دارد. (537)
ترجمه اسماء الحسنى 
1 - الله 
مشتق است از اله و له ، يعنى الهيت بدون معبوديت تحقق نپذيرد.
2 - الواحد، 3 - الاحد 
احد به معناى نفى اجزاء و اعضاء، و واحد به معناى نفى شريك و نظير ومثل و مانند.
4 - الصمد 
قائم به نفس و غنى از غير مى باشد.
5 - الاول ، 6 - والاخر 
الاول يعنى آن كسى كه از براى وجود او ابتدائى نيست وقبل از او چيزى نيست .
و الاخر يعنى آن كسى كه از براى وجود او انتهائى نيست و هميشه باقيست .
7 - السميع 
به معناى بسيار شنونده است ، يعنى بالذات خود تمام اقسام شنيدنيها را درك مى نمايد.
8 - البصير 
يعنى بينا است ، و بذات خود تمام ديدنيها از آن چه ظاهر و آن چه مخفى است ادارك مىنمايد.
9- القدير 
به معناى توانائى و قدرت داشتن بر ايجاد شى ء.
10 - القاهر 
يعنى غالب بر هر چيزيست و تمام موجودات ذليل و منقاد او مى باشند.
11 - العلى ، 12 - الاعلى 
(العلى ) يعنى عالى و فوق عالى است ، زيرا كه العلى دلالت بر علو و رفعت مقامدارد، و (الاعلى ) دلالت بر فوق علو و رفعت مى كند.
13 - الباقى  
يعنى هميشه باقى است ، و منزه و مبراء از عوارض ممكنات است .
14 - البديع 
ابداع يعنى ايجاد نمودن شى ء، ابتدائا بدون آن كه مسبوق باشد بماده و مدت ، و يامسبوق باشد به عدم زمانى .
15 - البارى 
خالق خلائق و موجود تمام مخلوقات ، و بعضى گفته اند، البارى ماخوذ است از براء، كهبه معناى خاكست .يعنى خلق نموده آن را از خاك .
16 - الاكرام  
يعنى ارجمند و گرامى ، به معنى كريم هم آمده .
17 - الظاهر 
اگر ماخوذ از ظهور ضد خفاء باشد، يعنى ظاهر به آثار قدرت و هويدا است به شواهدحكمت ، و پيدا است به دلائل و براهين .
18 - الباطن 
يعنى باطن است به حقيقت ، و باطن هر چيزيست . يعنى عالم و داناى به هر موجودى مىباشد.
19 - الحى 
يعنى هميشه بذات خود زنده و پاينده است ، و موصوف مى باشد به حيات و علم و قدرتو ادراك .
20 - الحكيم 
براى اين اسم مبارك دو معنى گفته شده ، يكى آن كه (الحكيم ) يعنى العالم زيرا كهحكمت در لغت به معناى علم است و بنابراين معنى (الحكيم ) از صفات ذات مى باشد. وديگر آن كه (الحكيم ) به معناى اتقان در فعل و عملست .
حقتعالى حكيم است يعنى افعال او متقن و محكم ومشتمل بر مصالح بسيار، و هر چيزى را به جاى خود قرار داده ، و بنابراين معنى (الحكيم) از صفات افعال مى باشد،نه از صفات ذات ، يعنىافعال او محكم و از روى حسن تدبير به عمل آمده .
21 - العليم 
(العليم ) مبالغه در علم و اشاره به سعه علم حق عز وجل ، و احاطه علميه او به تمام ممكنات قبل از وجود آن ها و هنگام وجود آن ها مى باشد، و اينكه به هيچ نحو تغيير و تبدلى در علم ازلى او راه ندارد، و ظاهر و باطن نزد او مساويست.
22 - الحليم 
يعنى صاحب حلم ، و حق تعالى را حليم گويند كه هر چيزى را در وقت خود انجام مى دهد، ودر عقاب عاصى و در انتقام مظلوم با آن كه داراى قدرت تامه است عجله نمى كند.
23 - الحفيظ 
اشاره به كمال حفظ الهى جل شانه مى باشد، پس خداوند نگهدارنده هر چيزى است كه درآسمان و زمين است ، و حافظ و نگهبان تمام موجودات مى باشد و بلا را از آن ها مىگرداند.
24 - الحق 
يعنى ثابت و دائم به ذات خود و حق در مقابلباطل ، چون وجود در مقابل عدم است .
25 - الحسيب  
براى (الحسيب ) سه معنى گفته شده ، اول كفايت كننده ، دوم محاسب يعنى حساب كننده ،سوم محصى و عالم ، يعنى چيزى بر او مخفى و پوشيده نيست .
26 - الحميد 
يعنى المحمود، و حمد نقيض ذم است ، و سزاوار اين است كه عبد در همهحال شدت ، راحتى ، فقر، غنا، صحت و مرض مشغول حمد و ثناء پروردگار باشد زيراكه از مستحق ستايش است .
27 - الحفى 
براى (الحفى ) دو معنى گفته شده ، يكى عالم و ديگر لطيف ، يعنى عالم است به تمامامور و محيط است به تمام موجودات ، لطيف است به نيكوئى و لطف و مهربانى .
28 - الرب  
رب به معناى مالك و تربيت كننده است .
29 - الرحمن 
يعنى صاحب رحمت واسعه ، و رحمت او همه چيز را فرا گرفته ، و به همين رحمت واسعهالهى است كه به هر جنبنده اى روزى مى دهد.
30 - الرحيم 
يعنى رحم كننده به مومنين ، و رحمتى كه از رحيم استفاده مى شود مخصوص به مومن است .
31 - الذارى 
يعنى خالق
32 - الرازق 
يعنى خداوند روزى دهنده تمام موجودات مى باشد و همگى بر سر خوان احسانش روزى مىخورند.
33 - الرقيب  
يعنى صاحب اختيار و حافظ، آن چنان كه چيزى از او غائب و مخفى نمى گردد.
34 - الرائى  
يعنى عالم به مبصرات و بيننده ديدنيها و خداى عز وجل بذات خود بينا و شنوا است ، نه بجارحه چشم و گوش .
35 - السلام 
يعنى حقتعالى سالم از هر عيب و نقصى است وزوال و انتقال و فنا و موت در ساحت قدس او راه ندارد.
36 - المومن 
يعنى مصدق و تصديق كننده عبد را مومن گويند.
37 - المهيمن  
يعنى خداوند شاهد است بر خلق و بر افعال واقوال و كردار آن ها.
38 - العزيز 
به معناى قوت و غلبه و شدت است ، و آن غالبى است كه چيزى او را مغلوب و عاجز نمىكند، و عزيز به معناى پادشاه هم آمده است .
39 - الجبار 
براى (الجبار) سه معنى گفته شده ، اول قاهر، يعنى براى حقتعالى بزرگى و عظمت وجبروتست ، دوم عالى ، يعنى فوق مخلوقات است ، سوم جبران و تلافى كننده . پس خدا كساست كه جبران و تلافى مى نمايد فقر و حاجت خلق را.
40 - المتكبر 
متكبر ماخوذ از كبرياء است ، و حق تعالى متكبر است يعنى منزه و مبراء از صفات مخلوقيناست .
41 - السيد 
يعنى پادشاهى است كه واجب الطاعه باشد.
42 - السبوح 
(السبوح ) تنزيه حق است از هر چيزى كه سزاوار نيست او را توصيف نمود به آن ، وسبوح و قدوس هر دو به يك معنى مى باشند.
43 - الشهيد 
يعنى كسى چيزى از او غائب و پنهان نيست .
44 - الصادق 
يعنى حقتعالى راستگو است و به وعده خود وفا مى كند.
45 - الصانع 
يعنى خالق و مبدع .
46 - الطاهر 
يعنى منزه و پاكيزه .
47 - العدل 
عدل در اسماء الله قرار دادن هر چيزى به جاى خود مى باشد، و معناى ديگر يعنى حكم اوبه حق و درستى و به جا است ، و ظلم و ستم در ساحت قدس او را ندارد.
48 - العفو 
يعنى محو و گذشت نمودن است .
49 - الغفور 
(الغفور) مشتق از مغفرت و مغفرت به معناى پوشانيدن و پنهان كردن است يعنى به لطفو رحمت خود گناهان عبد را مى پوشاند و لغزشهاى وى را مخفى مى نمايد.
50 - الغنى 
(الغنى ) ماخوذ از غناء، به معناى توانگرى و بى نيازى است .
51 - الغياث  
صدوق فرموده ، معناى الغياث ، المغيث است و مغيث به معناى فريادرس ‍ است .
52 - الفاطر 
(فاطر) يعنى خالق ، چون حقتعالى ممكنات را از عدم و نيستى به هستى و وجود آورد،كانه پرده ظلمت عدم را پاره نمود، و بر هر ممكنى بقدر امكان لباس وجود و هستىپوشانيد.
53 - الفرد 
يعنى متفرد است بالوهيت و ربوبيت وحدت ، بلكه صفاتكمال منحصر به او عز و جل مى باشد.
54 - الفتاح 
يعنى حكم كنند بين عباد، معناى ديگر فتاح كسى است كه ابواب رزق و رحمت خود را بهسوى بندگان مى گشايد، و به عنايت و رحمت هر مشكلى را آسان مى نمايد و هر سختى رابرطرف مى كند.
55 - الفالق 
(الفالق ) مشتق از فلق است و فلق به معناى شق است . خداوند فالق است زيرا كه بهشكافتن هر چيزى چيز ديگرى بيرون مى آورد، چنان چه زمين را مى شكافد و گياه رابيرون مى آورد.
56 - القديم 
يعنى متقدم بر اشياء، خداى متعال قديم است بنفسه ، واول و آخرى براى وجود او متصور نيست .
57 - الملك  
(الملك ) دو معنى دارد، اول پادشاه و صاحب اختيار، دوم مالك ، و هو مالك الملك و الملوك حقعز و جل مالك جميع عوالم است ، از عالم ملك يعنى اجسام و محسوسات و عالم معنى و مجردات، يعنى عالمى كه فوق عالم جسمانيت و محسوسات مى باشد، كهاول را عالم ناسوت و عالم ملك گويند، و دوم را عالم ملكوت ، و فوق آن را عالم جبروت ،و بالاتر آن را عالم لاهوت نامند، يعنى عالم جبروت تحت لاهوت ، و ملكوت تحت جبروت مىباشد.
58 - القدوس  
(القدوس ) مبالغه در صفت قدس است و قدس به معنى پاكيزگى است .
59 - القوى 
خداى متعال قوى است ، يعنى عاجز نيست و عارض نمى شود او را عجز و ضعف و ناتوانى ،و غالب و قاهر فوق عباد خود مى باشد.
60 - القريب  
يعنى نزديك است به خلق بقرب معنوى از جهت معيت قيوميت ، و هر كس ‍ او را بخواند اجابتمى نمايد، و معناى ديگر قريب يعنى عالم به ما فى الضمير، عالم است به وساوس دلهاو آن چه در ذهن خطور مى نمايد.
61 - القيوم 
يعنى قائم به نفس خود است و تمام موجودات قائم به وجود او مى باشند.
62 - القابض  
(القابض ) مشتق از قبض است ، قبض به چند معنىاستعمال شده كه تماما قريب يكديگرند، و جامع بين آن ها، گرفتن و استيلاء بر شى ءاست ، و خداى تعالى هم قابض است ، و هم باسط، هم جمع مى كند و هم پهن مى كند.
63 - الباسط 
بسط مقابل قبض است ، پهن كننده است بر بندگان خودفضل و احسان و نعمتهاى بى اندازه ، بسا مى شود كه به مصلحت و حكمت روزى را تنگ مىكند، و وقت ديگر به فضل و كرم خداوندى خود آن را پهن مى كند و وسيع مى گرداند.
64 - القاضى 
(القاضى ) ماخوذ از قضاء است ، قضاء نسبت به حقتعالى به سه وجه اطلاق شده ،اول به معناى حكم و الزام ، دوم خبر و اعلام سوم اتمام .
65 - المجيد 
(المجيد) مشتق از مجد است و به معناى كرم و عزت و شرافت و بزرگوارى است ، و اينامور نسبت به حقتعالى فوق آن است كه در ذهن بشر بگنجد يا آن كه بتواند به كنه وحقيقت ، مجد و بزرگى او را بشناسد.
66 - المولى 
(مولى ) را چند معنى است ، يكى ناصر يعنى يارى كننده ، و به معناى اولى و صاحباختيار هم آمده ، و به معناى متولى امر هم استعمال شده است .
67 - المنان 
(المنان ) صيغه مبالغه است ، و من مشرك بين دو معنى مى باشد، و در هر دو معنى هماستعمال شده ، يكى بخشنده و انعام كننده و ديگر در منت و امتنان .
68 - المحيط 
يعنى مستولى است و احاطه دارد بر هر چيزى و شيى ء يافت نمى شود كه از حيطه وجود وعلم و قدرت او خارج باشد.
69 - المبين 
(المبين ) به معناى ظهور و وضوح است ونسبت به حق تعالى دو معنى دارد،اول آن كه وجودش ظاهر و واضح است به طورى كه از شدت ظهور مخفى گشته ؛ دوم اظهاركننده است حكمت و كمال و حسن تدبير خود را براى مخلوقات تا او را بشناسد و به اينجهت لايق انعام و اكرامش گرداند.
70 - المقيت  
براى اين اسم مبارك چند معنى گفته اند، اول حافظ و نگهبان ، دوم مقتدر و مستولى روزىدهنده به هر موجودى بر حسب استعداد و احتياج او، و تمام اين معانى بر حقتعالى صادقآيد.
71 - المصور 
(المصور) ماخوذ از تصوير است ، يعنى تصوير كننده صورت جنين در رحم مادر به هرشكلى كه بخواهد، پس حق تعالى خالق اجسام ومشكل اشكال و مصور صور موجودات مى باشد.
72 - الكريم 
براى اين اسم مبارك هم سه معنى گفته اند، واول كثير الخير و دائم النفع ، يعنى خير او بسيار و نفع رساندن او دائم و گرفتن نفع ازاو آسانست ، دوم به معناى جواد يعنى بسيار بخشش كننده و نعمت دهنده ، سوم به معناىعزيز يعنى ارجمند و عالى مقدار است .
73 - الكبير 
يعنى سيد و بزرگ و صاحب كبرياء و عظمت و شان ، گفته اند كبير كسى است كهبزرگتر از آن است كه شبيه به مخلوقات باشد، و اين كه هر بزرگى درمقابل عظمت و بزرگى او كوچك مى نمايد.
74 - الكافى 
(الكافى ) ماخوذ از كفايت است ، يعنى خدا كفايت مى كند امور كسى كهتوكل بر او نمايد.
75 - الكاشف  
يعنى رفع كننده بلاء و آفات از خلق ، و اجابت كننده دعاى مضطر در هنگام اضطرار.
76 - الوتر 
يعنى الفرد و هر چيزى كه يكى باشد. وى را وتر گويندمقابل شفع كه دو است ، و چون خداوند را شريكى نيست و در وجود و ربوبيت ، دومى ندارداو را وتر گويند.
77 - النور 
نور آن است كه بذات خود ظاهر و ظاهر كننده غير باشد، و چون ظهور و وجود او به ذاتخود، و ظهور و وجود ممكنات به طفيل وجود او است ، لذا اطلاق نور بر او صادق آيد، وبعضى گفته اند نور در اينجا به معناى منور است ، يعنى خدا نور بخشنده است .
78 - الوهاب  
(الوهاب ) ماخوذ از هبه ، به معناى بخشش است ، و وهاب مبالغه در بخشش است ، يعنىخداوند كثير الخير و قديم الاحسان و بسيار بخشنده است .
79 - الناصر 
يعنى يارى كننده ، و خداوند يارى كننده و اعانت نماينده به مومنين است .
80 - الواسع 
يعنى غنى ، آن چنان كه بغناء و بى نيازى خود، فقر و احتياج بندگان خود را برطرفمى نمايد و روزى خلق را وسيع مى گرداند.
81 - الودود 
(الودود) ماخوذ از ودو و داد است ، و آن به معناى محبت است ؛ و براى (ودود) سه معنى گفتهاند: اول دوست داشته شده ، يعنى اولياء و عرفاء او را دوست مى دارند. دوم دوست داشتن ،يعنى او اولياء خود را دوست مى دارد، و اين دو معنى ملازم يكديگرند. سوم محبوب خلق مىكند بندگان صالح خود را.
82 - الهادى 
هدايت و رهنمائى به مقصود است ، و بعضى مقيد نموده اند به رهنمائى كهموصل و رساننده به مقصود هم باشد.
83 - الروف  
به معناى مهربان و رحيم است .
84 - الوفى 
يعنى حقتعالى به عهد و ميثاق خود وفا كننده است .
85 - الوكيل 
(الوكيل ) دو معنى دارد، اول متولى امر و قائم به حفظ آن ، و به همين معنى است كسى راكه وكيل مى گردانند براى تصرف در مالى به جهت آن كه قائم مقام شخصموكل و صاحب مال است . دوم معتمد و ملجا و پناهگاه .
86 - الوارث  
يعنى بازگشت تمام املاك و اموال به او است در وقتى كه مالكين مجازى بميرند، وحقتعالى باقى ماند و بس .
87 - البر 
يعنى مشتق و مهربان بر تمام خلائق و به معناى صادق هم آمده است .
88 - الباعث  
زنده و مبعوث مى گرداند خلق را در قيامت براى مجازاتاعمال و حيات هميشگى .
89 - التواب  
يعنى قبول مى كند توبه عبد را وقتى توبه نمود و ازاعمال زشت خود پشيمان گشت ، و تواب مبالغه درقبول نمودن توبه است .
90 - الجليل 
يعنى سيد و بزرگ ، بعضى گفته اند كسى كه جامع صفاتكمال ، مثل غناء و سلطنت و قدرت و قدس باشد.
91 - الجواد 
يعنى بسيار انعام و احسان كننده ، و حقتعالى فياض مطلق و متصف به صفت جود و احسان ورحمت غير متناهى است ، و دائم الفضل و قديم الاحسان است ، وبخل و منع در ساحت كبريائى او راه ندارد.
92 - الخبير 
يعنى عالم و دانا است به باطن و كمون اشياء، و دقايق موجودات نزد او حاضر و هويدااست و حقتعالى خبير است يعنى كنه و حقيقت چيزها را مى داند.
93 - الخالق 
يعنى خلق كننده خلائق ، و خلق به دو معنى استعمال شده ، يكى به معناى تقدير و ديگرىبه معناى تكوين و بوجود آوردن .
94 - خيرالناصرين  
(خيرالناصرين ) يعنى بهترين يارى كننده گانست و نظير آن (خير الراحمين ) يعنىبهترين رحم كنندگان است .
95 - الديان 
يعنى جزاء دهنده اعمال مردم .
96 - الشكور 
يعنى جزاء دهنده بر اعمال خيربندگان و قبول كننده شكر آن ها است ، و شكور مبالغه درشكر است ، زيرا كه انعام و اكرام او خيلى زياد است ، و به كمى از طاعت و عبادت پاداشبى اندازه كرامت مى فرمايد.
97 - العظيم 
يعنى صاحب عظمت و جلال ، و براى (العظيم ) شش معنى گفته اند:اول سيد دوم غالب بر اشياء سوم حقتعالى را عظيم گويند به اعتبار آن كه درمقابل عظمت او هر چيزى بزرگى كوچك نمايد چهارم به معناى مجد و بزرگوارى استپنجم اين كه عظمت و جلال و بزرگوارى او به قدرى است كه ممكن نيست كسى بتواند بهكنه ذات و به وجود و اوصاف او احاطه نمايد. ششم خداوند را عظيم نامند زيرا كه خالقخلق عظيم وصاحب عرش عظيم است .
98 - اللطيف  
يعنى عالم است به غموض اشياء و رفق و نيكى كننده است به مخلوق از راههاى مخفى كهملتفت نمى شوند. و معناى ديگر آن كه لطيف است در تدبير وافعال خود. گويند فلانى لطيف است در وقتى كه حاذق و ماهر در كار خود باشد.
99 - الشافى 
يعنى شفا دهنده امراض و جبران و رفع كننده آن ها به عظيم جزاء.(538)
(بخش دوم ) فوائد و خواص بعضى از اسماء الحسنى  
طريق دعا و طلب حاجت از حقتعالى اين است كه ، شخص پس از آن كه حمد و ثناء حق را بهجاى آورد، انتخاب نمايد از اسماء الحسنى آن چه را كه مناسب مطلوب و مقصود وى است .
مثلا اگر مقصود وسعت روزى باشد، بايستى ذكر او از اسماء الحسنى ، الرزاق ، الوهاب ،الجواد، المغنى ، المنعم ، المعطى ، الكريم ، الواسع ، مسبب الاسباب ، المنان باشد.
و اگر مقصودش آمرزش و توبه است ، بايد ذكر او التواب ، الرحمن ، الرحيم ، الروف ،العطوف ، الصبور، الشكور، الغفور، الستار، الغفار، النفاح ذى الجود و السماح ،المحسن ، المجمل ، المنعم ، المفضل باشد.
و اگر مقصود او انتقام از دشمن است بايد ذكر اومثل العزيز، الجبار، القهار، المنتقم ، البطاش ذى البطش الشديد،الفعال لما يريد و امثال اين ها باشد.
و اگر مطلوب او علم است ذكر او مثل العالم ، الفتاح ، الهادى المرشد، المعز، الرافع ومانند اينها باشد.(539)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation