|
|
|
|
|
|
در آنـوقـت كـه هـجـوم كـردنـد ايـن خـارجـى هـا بـه ايـران ، قـواى مـتـفـقـيـن بـه ايـران ،قـبـل از آمـدن آنـهـا هـمـيـن حرف ها بود، اين الفاظ بى محتوى بود كه اعليحضرت ، آنوقتاعليحضرت او بود ديگر، اين آنوقت نبودش ، اعليحضرت او بود و همه ظلم ها هم به ارثبـه ايـن رسـيـده مـع الاضـافـه ، آن چـون رو بـه تمدن است اضافه كرده است ، اگر چهبـكـنـد، دسـت هـمـه را كـوتـاه كـرده اسـت ، ديـگـر هـمـه ايـران هـمـچـومـسـتـقـل شـده اسـت كـه هـمه چيز چه شده است ، لشكر چه و پليس چه واز اين حرف ها. چوناهـل عـلم و عـلمـا را كتك مى زدند و به كلانترى ها بردند و اهانت مى كردند و زن ها را آنقدربه آنها ظلم كرده اند كه خدا مى داند چه مصيبت ها در ايران ما كشيديم و مردها را چه و بچههـا، هـمـه بـسـاط را در آورده بـودنـد. در تـبـليـغـات ايـن بـود كـه ديـگـر هـيـچ مـملكتى درمقابل مملكت ما، مثلا آنوقت ظرفا مى گفتند كه آن يكى كه دو نداشت ، آن عبارت از آن چيزىبـود كـه راجـع بـه جـنـگـى كـه ايـنـها مى خواستند بكنند و حفظ كنند سرحدات را، اعلاميهاول بـود كـه ديـگـر دومـى نـداشـت ، آن سـه سـاعـتطول كشيده بود، وقتى رضاشاه به يكى از صاحب منصب ها گفته بود چه ، گفته بود يكربـع هـم نـبـايـد طول بكشد، ما چيزى نداشتيم آنها همه چيز داشتند، سربازها را خودم توخـيـابـان هـاى تـهـران ديدم كه راه افتاده اند، همين طور سربازخانه ها را رها كرده اند راهافـتـاده انـد تـوى خـيـابـان هـا بـراى ايـنـكـه سـربـاز نـبـود، ارتـش نـبـود. شـمـا حـالاخـيـال مـى كـنـيـد ما يك ارتش 250 هزار يا 350 هزار نفرى داريم كه ارتش است براى ما؟الفـاظ هـمـان الفاظ است كه در همه ممالك استعمال مى شود، از صاحب منصبش گرفته تاپـايـيـن ، الفـاظـش هـمان الفاظ است ولى محتوايش را وقتى كه ملاحظه كنيد محتوى ندارد،عوض شده همه چيزها، باقيش هم شما به همين ترتيب . اصلاحات ارضى پوششى براى استعمار اقتصادى اقـتصاد، يكى از چيزهاى خوب اقتصاد است و ايشان هم از علماى اقتصاد است ، خوب مى داندايـنـهـا را، بـايـد ايـنـجـا زندگى كند، نبايد خدمت كند به مملكت خودش اقتصاد ما چه بود؟ديـگـر مـا وابستگى نداريم !؟ فلان . ميرويم سراغ اصلاحات ارضى كه اين هم خودش ازلغـات اصـلاحات ، مى بينيم كه آنقدر كه فاسد كردند اين زراعت ما را، آنقدر كشاورزى مارا بـرگـردانـدنـد بـه هيچ و منهدم كردند كه ما در همه چيز محتاجيم ، دستمان را دراز كردهايم ، بـه اسـرائيـل كـه بـه ما حتى ميوه بدهد! هر چه گندم ، جو، چه ، هى دائما دارد مى آيد كهاگـر يـك روز جـلويـش را بگيرند اين ملت بايد گرسنگى بخورد. مى گويند براى 30روز يـا 33 روز، تـمـام زراعت ايران براى 33 روز يا 30 روز ايران كافى است ، مابقىآن را بـايـد از خـارج بـيـاورند. يك مملكتى كه صادر كننده بود حالا بايد اينطور باشد.اصـلاحـات ، كـلمـه اصـلاحـات مـحتوى ندارد، لفظ، لفظ خوبى است ، خيلى قشنگ انقلابسفيد، انقلاب سفيد، انقلابش انقلاب است اما سياه هست سرخ است . اينها، همه اين حرف هائىكـه ايـنـجاست همه همان الفاظى است كه خيلى لفظ قلمبه است و جالب است ، نقاشى شدهاسـت الفـاظ امـا ايـن الفـاظ را روى چـه گذاشتند؟ وقتى زير اين لفظ را مى بينيم ، چهدارد، كـى ، چـه چـيـز را مـعـرفـى مـى كـنـد؟ وقـتـى زير پرده را مى بينيم ، محتوى ندارد،الفـاظـى اسـت كـه براى دلخوشى ماها، دلخوشى ملت ، آنوقت كه ملت نمى توانست صدابـكـند و غافل بود از اين مسائل ، حالا اين جورى است محتوى ندارد. اصلاحات ارضى يعنىبازار درست كردن براى آمريكا و شعب آمريكا و اذناب ما بازار مصرفيم ، بايد آنها گندمهـايـشـان زيادى است كه گاهى از زيادى براى اينكه خراب مى شود مى ريزند به دريا،خوب چه بهتر كه اصلاحات ارضى كه شروع كردند، آن گندم ها را ديگر به دريا نمىريزند، اصلاحات ارضى شده است ، گندم ها ديگر تو دريا ريخته نمى شود، گندم ها رامى دهند و پول مى گيرند. ايران ، پايگاه تسليحاتى آمريكا !!! بـه مـا نـفت !!!از ما نفت مى گيرند و اسلحه مى دهند، اسلحه يعنى چه ؟ يعنى چيزى كهبـايـد پـايـگـاه درسـت كند آمريكا در مقابل مثلا شوروى ، بايد در ايران يك پايگاه هايىدرست كند، نفت مى گيرد پايگاه درست مى كند. اين از معجزات آمريكاست كه هم نفت ما را مىبرد، عوض اين نفت چى چيز؟ اين هست كه من پايگاه درست كنم در ايران ، پايگاه درست كنموالا اين اسلحه هايى كه ميلياردها دلار، ميليارد، ميلياردها دلار اسلحه مى دهند، ايران احتياجبه اين اسلحه ها دارد؟ !!! ايران !!! اصلا همچو كارشناسى ما داريم كه اسلحه را به كاربـيـانـدازد؟ شـمـا آسفالت هم كه مى خواهيد بكنيد كارشناس مى آوريد براى اسفالت ، آنوقـت ايـن اسـلحـه هايى كه آنها درست كرده اند و با جهاز فنى ، محتاج به اشخاصى استكه فن اين مسائل را داشته باشند و ايران الفاظش هست محتوايش نيست ، ديگر توپ را نمىشـود كـه بـا الفاظ درست كرد، آن را با محتوى بايد درست بكنند، محتوى ما نداريم . ايناسـلحـه هـايـى كه آورده اند و قيمت نفت است كه اين هم يكى از لغات است كه محتوايش را ازدسـت داده كـه قـيـمـت نـفـت راكه ارز را بايد به ما بدهند، به جاى اينكه به ما ارز بدهند،اسـلحـه مـى آورنـد در ايـران بـراى خودشان يك پايگاهى درست مى كنند كه اگر يك روزگرفتار شدند، اينجا پايگاه داشته باشند. اين وضع ايران است كه زراعتش از آن طرفاز دست رفته ، نفتش از آن طرف از دست رفته و دارد مى رود، دارند مى برند، به اين جورمـى بـرنـد. از هـمـيـن جـا، از هـمـيـن مملكت متمدن در ازاى نفت ، طياره !!! نوشته بود!!! 350ميليون دلارى و 550 ميليون دلارى ، اين طياره را خواهيم چه كنيم ما؟ ما مى خواهيم بين مقصدقـم تهران برويم ، طياره 350 ميليون دلارى و آخر من تصورش را نمى توانم بكنم ، آنبايد بدهد به ما كه دستمان بماند؟ همه جا، همه جا همين طور است . حزب رستاخيز تجلى فضاى باز سياسى وضـع مـا ايـنـطـورى اسـت كـه الفـاظ خـيـلى جـالب ، اصـلاحـات ارضـى ، چـه بـساطى ،مثل حزب رستاخيز ديگر، حزب رستاخيز فراگير!! كه در آنجا هم همان اولى كه اين حزبرا به پا كردند ما حرف هايمان را زده ايم ، آنقدر كه بايد صحبت كنيم ، صحبت كرده ايمحـالا راجع به اين است كه اين فراگيريش محتوى نداشت ، با زور يك عده اى از خودشان ،از سـازمانى و اينها بودند كه مردم قبول نكردند (بله ) نگفتند، آنها هم كه گفته بودند،مـعـلوم شـد هـمه زور بوده است براى اينكه همچو كه يك قدرى سستى پيدا شد از اطراف ،آن كـنـار رفـت ، آن كـنـار رفـت ، هـمـه كـنار زدند رفتند سراغ كار خودشان ، حالا شده يكحزبى كه ساير حزب ها را به حزبيت مى شناسد. اين را به حزبيت اصلا نمى شناسند،ايـن حزب فراگير!! خوب شما ديديد كه راجع به اين حزب چقدر حرف زد اين آقا، چقدر،يـكـى از حـرف هـايـش ايـن بـود كـه هـر كـه ايـن حـزب را ايـن جـزء هـمـان آزادى اسـتقـبـول كـنـد، قـبـول كـرده هـر كـه قـبـول نـكـنـد تـذكـره اش را بـگـيـرد و بـرود، ايـن كهاهـل ايـن مـمـلكـت نـيـسـت ، تـمـام اهـل مـمـلكـت آنـهـايـى هـسـتـنـد كـهداخـل ايـن حـزب هـسـتـنـد، فـراگير! اما محتوايش چه بود؟ محتوايش هيچ چيز، محتوى نداشت ،مـعـلوم شـد هـيـچ چـيـزنـيـسـت و هـكـذا هر جايش را بگيريد، اين الفاظ، حالا اگر بخواهيم ماتفضيلش را بگوئيم طولانى است و من ديگر حال اين را كه اينقدر بحث بكنم ، صحبت بكنمندارم . پـذيـرفـتن شاه ، انهدام اسلام و مسلمين است انشاءالله كه خداوند شماها را حفظ بكند و همهتـان سـربـاز بـاشـيـد بـراى مـلت خـودتـان ، مـسـاءله را جـدى بـگـيـريـد. الانمـسـائل ايـران ، يـك مـسـائل جـدى اسـت ، مـسـائل حـيـاتـى اسـت الانمـسـائل ايـران ، بـايـد شـمـاهـايـى كـه در خـارج هـسـتـيـدمسائل را جدى تلقى كنيد، صحبت ، صحبت شوخى نيست ، صحبتى است كه الان ايران در يكمـرزى واقـع شـده اسـت كـه يـا بايد نابود بشود و از بين برود تا آخر و يا بايد حياتخـودش را تـجديد كند و موجوديت خودش را ثابت كند. الان ما سر اين دو راهى واقع هستيم ،دو راه بـيـشـتـر مـا نـداريـم يا حيات و يا موت ، موت ، تا آخر رفتن . شما گمان نكنيد كهاگر ما يك قدم از اين مطلبى كه ملت ما الان دارد و آن اينكه اين سلطنت بايد از بين برود،ايـن رژيـم اصـلش بـايـد از بـيـن بـرود، ايـن فـاسد است ، رژيم سلطنتى و شاهنشاهى ازالفـاظ بـى مـحـتـواسـت ، مـحـتـوايـش فـاسـد است ، اين ملت مى گويد اين بايد برود، مااسـتـقـلال هـم را مى خواهيم ، مى خواهيم خودمان مملكت خودمان را اداره كنيم ، نمى خواهيم تحتنـظـر ديـگـران بـاشـد. مـمـلكـت مـال مـاسـت ، خـوب اسـتمـال مـاسـت ، خـوب اسـت مال ماست ، بد است مال ما. ما نمى خواهيم ديگران در مملكت ما دخالتكـنـنـد. اگـر مـا يـك قدم از اين حرف عقب بنشينيم با به اصطلاح آقايان قدم قدم بخواهيمپـيـش بـرويم يعنى قدم اول را ما حالا تسليم بشويم كه آقا سلطنت بكنند نه حكومت ، تزآقـايـان ايـن اسـت ، تـز بعضى ها اين است كه حالا اين حرف را بزنيم بگوئيم كه ايشانسلطنت بكند نه حكومت ، معنى اش چه است ؟ مـعـنـى اش ايـن اسـت كـه يـك نـفـر آدمـى كـه قـريـب سـىسال خودش و قريب پنجاه و چند سال خود و پدرش به ما جنايت كرده است ، جوان هاى ما راكـشـتـه اسـت ، هـتـك حـرمـات ما را كرده است ، مملكت ما را به غارت داده است ، حالا آقا سلطانبـاشـد، سـلطـان سلاطين ، شاهنشاه ، ما قبول كنيم اين معنا را كه ايشان حالا سلطان باشد،حـكـومـت نـبـاشـد، اگـر مـا ايـن مـطـلب را از ايـنـهـايـى كـه تـزشـان ايـن اسـتقـبـول كـنـيـم ، اسـلام را و مسلمين را و مملكت اسلامى را منهدم كرده ايم تا آخر و اين بالاترخيانتى است كه ما بر كشور خودمان بخواهيم بكنيم و به اسلام كرده ايم . بالاترين خيانت ، توقف در نهضت و سازش با شاه اگـر ايـن قـدم را مـا سـست بگيريم و بگوئيم حالا ما به همين حد، قلم هاى ما را خرد خواهندكـرد. ايـن دفـعـه اگـر ايـن مـار زخـمـى ، ايـن دفـعه گرم بشود، همچو زهرى بر ايران وايـرانـى خـواهـد زد كـه تـا ابـد سـرش را نتواند بلند كند. بيدار بشويد آقايان ! ملتفتبـاشيد، خيال نكنيد كه ما قدم قدم مى خواهيم برويم ، اين غلط است ، اين تز غلط است ، ياشـاهـنشاهى حالا باشد، به قانون اساسى عمل بكنيم و انتخابات آزاد، اينها چيزهايى استكـه خـود شـاه تـزريـق مـى كـنـد، ايـن چـيـزهايى است كه خود او تزريق مى كند. الان ديد وبـازديدها در ايران رواج شده است ، الان براى حبس ملت ديد و بازديدها شروع شده است ،شـاه دو سـاعـت با يك نفرى خلوت كرده . امروز يكى از همين كسانى كه آمده بودند مصاحبهكـنـنـد گـفـتند اين را كه دو ساعت يك نفرى با شاه مصاحبه كرده و حالا مى خواهد با سرانقـوم مـصـاحـبـه كـنـد. ايـنها، اگر اينها يك قدم ما را متوقف بكنند قدم ها و قلم هاى ما را خردخـواهـنـد كـرد!!! ايـران را!!! ديـگـر تـا آخـر ايـرانـى روى زنـدگـى و روى آزادى و روىاستقلال نخواهد ديد !!! ديگر !!! هيچ خيانتى بالاتر از اين نيست كه مشت هاى ملت بلند استو گـره اسـت و درمـقـابـل ايستاده است ، هيچ خيانتى بالاتر از اين نيست كه اين مشت ها رابهزمـين بياورد، اين دست هاى بلند شده را فروبنشاند و اين آتشى كه الان در ايران به پاشده است خاموش كند. اگر اين خاموش بشود، محال است دوم پيدا كند و ديگر روشن بشود. افشاى حقايق ، تكليف ما در برابر تبليغات رژيم حالا آقا، بايد همه ، قدرت ها روى هم بيايند، همه يعنى آقا!!! چيز دارد!!! تكليف دارد، آقاتـكـليـف دارد، آقـا تـكـليف دارد، بنده تكليف دارم ، همه تكليف اين است كه اينجا هر قدر مىتوانيد تبليغات كنيد بگوييد مسائل را به كسانى كه اطلاع ندارند. تبليغات آنها اسباباين شده است كه ماها را يك آدم هاى ارتجاعى معرفى كنند، آخوند را ارتجاعى معرفى كنند،ايـن آخـونـد مـى گـويـد آقـا مـا حـقـمـان را مـى خـواهـيـم ، مـا آزادى مـى خـواهـيـم ، مـااسـتـقـلال مى خواهيم ، اين ارتجاع است ؟مال ما را بردن ارتجاع نيست ! تمدن است ؟! مالمانرا مـى خـواهـيـم نـدهيم ، مرتجع هستيم ؟ ما را در قيد و بند مى خواهيد نگه داريد و اسير تاآخر نگه داريد، شما مرتجع نيستيد؟ اما ما كه مى گوئيم آزاد مى خواهيم باشيم ما مرتجعهستيم ؟! اگر ما دست برداريم از آن تز خودمان ، از اين مقصد خودمان ، تا آخر زير بار اين ظلم و اين ستم، تـا آخـر بايد باشيم . بايد هر كس ، هر فرد الان تكليف دارد، تكليف الهى دارد، تكليفانـصـافـى دارد، تكليف وجدانى دارد كه با اين ايرانى هايى كه الان ايستاده اند و فريادمى زنند، با اين ايرانى ها كمك بكنند، هر قدر مى تواند كمك بكند، اينها دارند جانشان رامـى دهـنـد، دارنـد جوان هايشان را مى دهند در راه ما و در راه اسلام ، در راه ملت دارند مى دهندايـنـهـا، مـا هـم از مـلت هستيم ، بايد ما هم كمك بكنيم ، هر كه هر قدر مى تواند، مى توانيدمـصـاحبه مطبوعاتى بكنيد مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مصاحبه بكنيد مطالبتان را بگوييد،مـى تـوانـيـد بـه ايـن رفـقـائى كـه در دانـشـگـاه هـا و در جاهاى ديگر داريد صحبت كنيد وبـايـسـتـيـد چند نفر را ببينيد صحبت كنيد از ايران ، اين است وضعش و با ايران اين كار رادارنـد مـى كـنـنـد، بـا ايـنـهـا ايـنـقـدر ظـلم كـرده انـد، مـا چـه مـى خـواهـيـم ، ايـن داد وقال ها براى چه هست كه ما مى خواهيم ؟!، ما آزادى زياد دادند و ما داد مى زنيم كه چرا اينقدرآزادى مـى دهـيـد؟ آزادى تـنـد سـخـت دادند به قول آقاى كارتر كه چون آزادى تند داده استاعـليـحـضـرت ، از اين جهت اينها فرياد زنند؟!. ما كه فرياد مى زنيم آزادى يعنى ما آزادىزياد، تخمه كرديم مااز آزادى ديگر ندهيد آزادى ؟! مساءله اين است ، مساءله اين است ؟ آقاىكـارتـر ايـن را مـى گـويـد ديـگـر. ما همه تكليف داريم ، بايد، بايد همه ما هر چه قدرتداريـم اعـمـال كـنـيـم بـراى نجات اين كشور اسلامى ، نجات يك ملت مساءله شوخى نيست ،مساءله نجات يك ملت است . همه بايد با هم دست برادرى بدهيم و پيروز هستيد ان شاءالله، انشاءالله پيروزيد .خداوند همه تان را پيروز كند. والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته تاريخ : 11/8/57 مصاحبه امام خمينى با پائزه سراى ايتاليائى سؤ ال : چرا سقوط سلسله پهلوى و تشكيل جمهورى اسلامى براى خروج ايران از بحراناسف انگيز، غير قابل اجتناب است ؟ جـواب : شـاه از ابـتـداى سـركـار آمدنش قانونى نبوده ، و از هيچ نوع مشروعيتى برخودارنـيـسـت و اكـنـون هـم بـه دليـل زيـر پـا گـذاشـتـن هـمـه حـقـوق مـلت واعـمـال و ظـلم هـاى بـى حـسـابـش بـه طـرز بـى سـابـقـه اى مـلت ، او و خـانـدانـش راتـحمل نمى كنند و به دليل اينكه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران مسلمانند لذا بديهىاست با سقوط اين رژيم به چيزى جز يك نوع حكومت اسلامى راضى نمى شوند. سـؤ ال : چـطـور مـى تـوان از خـطـر بـه قدرت رسيدن ارتش كه مخالفين ميانه رو دولتآنقدر از آن مى ترسند، جلوگيرى كرد؟ جـواب : امـروز مـلت ايـران است كه مى خواهد سرنوشت خود را تعيين كند و اين ملت ، دولتنـظـامـى را تـحـمـل كـند، گذشته از اينكه تاكنون هم حكومت شاه در محتوى چيزى جز حكومتارتش و نظاميان نبوده است . سـؤ ال : آيـا يـك راه حـل مـلى بـراى رفـع بـحـران فـعـلى مـمكن است در حالى كه آمريكا وكشورهاى غربى قبل از همه انگلستان از شاه پشتيبانى مى كنند و همچنين وجود ارتش كه ازطرف آمريكائى ها احاطه شده و رهبرى مى شود. جـواب : راه حـل در ايـران امـروز، هـمـان چـيـزى اسـت كـه عـمـوم مـلت در بـيـش از يـكسـال گـذشـتـه بـا پـشـتوانه خون خودشان به گوش همه دنيا از جمله آمريكا و سايرينرسـانـده انـد وآن هم عبارت است از سقوط سلسله پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى واستقرار حكومت اسلامى . سـؤ ال : بـه شـمـا ايـن را نـسـبـت مـى دهـنـد كـه مـى خـواهـيـد رژيـم تـوحـيـدى اسـلامـىتـشـكـيـل بـدهـيـد، در حـالى كـه جـمـهـورى هـاى مـسـلمـان ديـگـرمـثـل الجـزيـره كـه تـوحـيـدى نـيـسـت و رژيـم هـاى اسـلامـى ديـگـرمـثـل عـربـسـتـان سـعودى كه فئودالى است ، انزجارى در غرب ايجاد نكرده اند. آياتوانيدمشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است ؟ در مورد محتواىاجتماعى ، سازماندهى سياسى خصوصا براى احزاب ، سنديكاها و مطبوعات . جواب : امروز در جهان ، آن چيزى كه مقصود ما از جمهورى اسلامى است ديده شود. هيچ يك ازخـصـوصيات اصولى جمهورى اسلامى در حكومت عربستان سعودى ديده نمى شود. آيا مگرملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش بايد ببيند كه دولت هاى غربى چه چيزى را مىپـسـنـدنـد؟ مـگـر ساير دولت ها هم براى تعيين خطمشى سياسى خودشان و يا تعيين نوعحكومتشان به آراء ملت ايران مراجعه مى كنند؟ در جـمـهـورى اسلامى ، زمامداران مردم نمى توانند با سوء استفاده از مقام ، ثروت اندوزىكـنـنـد و يـا در زنـدگـى روزانـه امـتـيـازى بـراى خـودقائل شوند، بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتىپـاسـدار آن بـاشـنـد، دقـيـقـا بايد به آراء عمومى در همه جا احترام بگذارند، هيچ گونهتـسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقائقو واقـعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردمرا به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شؤ ون حد و مرز آن را تعيين كرده است . سـؤ ال : مـقـام بـيـن المـللى چـنـيـن جـمـهـورى در جـهـان امـروز خـصـوصـا درمـقـابـل مسائل بزرگ كشورهاى جهان سوم ، در رابطه با بحران هاى اقتصادى (نفت و مواداوليه ) چگونه است ؟ جواب : به صورت يك كشور صددر صد مستقلعـمل خواهد كرد و هرگز خود را بازيچه دست قدرتهاى استعمارگر نمى سازد و ما هرگزبـه هيچ ملتى به خاطر منافع داخلى خودمان تجاوز نمى كنيم و تا آنجا كه در توان ملتمـا بـاشـد بـر حـسب تاكيدات اسلامى مى كوشيم تا در رفع مشكلات ملت هاى مظلوم سهيمباشيم . بيانات امام خمينى در مورد عوامفريبى و تشبثات رژيم شاه دولت آشتى ملى خدعه اى براى خوابانيدن نهضت بسم الله الرحمن الرحيم نـهـضـت اسـلامى ايران به اوج خودش رسيده است و مرتبه شكوفائى را دارد طى مى كند.شـاه انـواع تشبثات را مى كند و كرده است يكى از تشبثات او اين بود كه يك دولتى پيشآورد، يك دولت آشتى ! و دولت آشتى همان بود كه از زمان انتقالش تا حالا هزارها از جوانهـاى مـا را كـشـتـنـد و بـه خـاك و خون كشيدند و سرتاسر ايران را به عزا نشاندند و مىخـواسـتـنـد كـه بـا صـورت آشـتـى مـردم را اغفال كنند و لهذا دولت اعلان آشتى داد و گفتتاريخ هم همان تاريخ قانونى اول ، اسلامى . از قانون گبرها دست برداشتند و از حزبرسـتـاخـيـز هـم دسـت بـرداشـتند، بعد هم از قراردادهائى كه راجع به اسلحه كرده بودندتـخـفـيـف دادنـد، از قـراردادهاى اتمى هم لغو يا تخفيف دادند. اينها همه خدعه هائى است كهايـنـهـا مـشغول هستند كه اين نهضت را بخوابانند و اين موجى كه در ايران پيدا شده است ومـثـل سـيـل خـروشـان هـمـه چـيـز را دارد بـه بـاد مـى دهـد، آنـهـا ايـنسـيـل را خـامـوش كـنـنـد، شعله قلوب را خاموش كنند و ابتدايش هم ممكن است يك ملايمت هائىبـكـنـند و يك به اصطلاحشان آزادى هاى فضاى باز آزادى هم يك صورتى درست بكنند ودنباله اش آنچه كه اين امور سرد شد و اين زبانه هاى آتشى كه الان در ايران بلند شدهاسـت خـاموش شد، دنبالش !!! بعد از مهلتى كه پا را محكم كردند به جاى خودش و خاطرجـمع شدند كه يك همچو نهضتى ديگر نخواهد بپا شد !!! همچو حمله بكنند و همچو به همهجهات ملت صدمه وارد بياورند كه نه جناح روحانى و نه جناح سياسى و نه دانشگاه و نهبازار، ديگر تا آخر نتوانند نفس بكشند. به شاه ، اين افعى زخم خورده مهلت ندهيد الان ايـن وضـعى كه ايران پيدا كرده است اين افعى را زخمى كرده ، آن چيزهائى كه او درمـغزش پخته بود هميشه كه (منم و ديگر ملت هم همه هوادار من ، شاهدوستى در سرتاسرايران هست ، همه به حكم من هستند و كسى مخالف با من نيست ، نمى شود باشد!) اينها همهفـروريـخـت ، ايـن كنگره هاى خيالى كه به مردم جا زده بودند، واقعيتى نداشت و ليكن يكالفاظ خوشگل بزك كرده اى تسليم مردم مى كردند، پرده ها تا يك حدودى پس رفت و اينكنگره هاى بلند خيالى كه درست كرده بـودنـد، ايـنـهـا يـكـى بـعـد از ديـگـرى فـرو ريـخـت وآمـال و آرزوهـائى كـه داشـت بـسـياريش پايمال شد. اين الان يك افعى زخمى است كه اگرمـهـلت بـه او بدهند و ملت سردى و سستى از خودش نشان بدهد اين سربلند مى كند و ايندفـعـه زهـرش را بـه تـمام اقشار ملت مى ريزد، زهرى كه ديگر نتوانند اينها به علاجشبرخيزند. خطر مهره هاى اسلام نما بيشتراز حكومت نظامى همه اين تشبثاتى كه ايشان كرده است ، مثل دولت آشتى پيش آوردند و حالا هم ديدند كه آنآشـتـى از جـنـگ هـاى دولت هـا بـا هـم مـثـل ايـنـكـه بـدتـر بـود و ايـن مـلايـمـت بـهخـيـال خـودشـان بـه صـورت يـك حـكـومت نظامى خشن در آمد و بعد هم در حكومت نظامى شانشـكـسـت خـوردنـد. حـكومت نظامى ها حالا خودشان ماندند و اعلاميه هايشان ، اعلام مى دهند كهاعلاميه نمره چند كه مردم دو نفر همراه هم ، بيشتر از دو نفر نبايد همراه هم در خيابان ها راهبـروند. در مقابل اين در همان جائى كه حكومت نظامى است 000/500، 000/300 بلكه درگـاهـى بيشتر از اينها راه مى افتند در خيابانها و شعار مى دهند و هر چه دلشان مى خواهدمـى گـويـنـد. حـكـومـت نظامى هم شكست خورد، با شكست خوردن حكومت نظامى و مقابله مشت وتـانـك ، فـهـمـيـدنـد كـه مـشـت بـر تـانـك مـقـدم اسـت اراده مـلت بـر تـوپ ومـسـلسل پيشى دارد. اينها از كودتاى نظامى هم ماءيوسند ولى ذكرش را مى كنند، كودتاىنـظـامى ، الان همان كودتاى نظامى است ، مگر كودتاى نظامى چه مى كند؟ كودتاى نظامىيـك نـظـامى مى آيد سر كار با خشونت با مردم رفتار مى كند اگر چنانچه خيلى آدم خشنىباشد، گاهى هم ممكن است كه خشونت نداشته باشد. خوب الان در تمام ايران حكومت نظامىاسـت مـنـتـهـى در عـده اى از شـهـرها رسما حكومت نظامى است و در مابقى ايران به طور غيررسـمـى حكومت نظامى است . همان معانى نظامى بودن و مردم را از همه چيز محروم كردن بهخيال خودشان ، در همه ايران الان هست . شكست رژيم در برقرارى دولت آشتى ملى و حكومت نظامى بـنابراين آن فريب اولشان كه حكومت آشتى و !!! عرض كنم !!! با همه چه و روحانيون ،اولى كـه ايـن دولت آمـد روى كـار، بـه عنوان يك روحانى خودش را معرفى مى كرد. پدرروحانى و پدر و مادر هم روحانى و اين حرف ها، معرفى مى كرد بعد هم شروع كرد به آنكارهاى ملايمت آميز و فريبنده كه من در همان اولى كه تاسيس شد، اين را به مردم گوشزدكـردم كه فريب نخوريد كه اين بدتر از آن حكومت نظامى هاست ، اين خطرش بيشتر از آناست . انسان با حكومت نظامى مى داند كه اين آمده روى كار كه با سرنيزه با انسان رفتاركند، خوب احتياط خودش را مى كند و اينها، اما آن كه با فريب مى آيد روى كار و مى خواهدملت را با خدعه و فريب عقب بزند، اين مردم را غافلگير مى كند و اين خطرش زياد است ومن در همان وقت هاى اول ، همان اولى كه اعلام حكومت آشتى شد، من مطالب را آنطورى كه مىتوانستم به مردم رساندم . اين حكومت آشتى شكست خورد، شد حكومت نظامى در همه ايران ودر 12 شـهـر عـظـيـم ايـران بـه طور رسمى و همين حكومت نظامى هم شكست خورده هست ، الان همحـكـومـت نـظـامـى هـسـت امـا اين حكومت نظامى شكست خورده است . بايد به حسب ترتيب حكومتنـظـامـى ، كـسـى شـبـهـا بيرون نيايد (مردم ) از قرارى كه گفته اند دو ساعت عقب انداختنددوبـاره بـرگـشتند به اينكه جلو انداختند كه بايد دو ساعت هم جلوتر چه بكنيد، مردم دردكـان هـايـشـان نـشـسـتـند و باز كردند و شروع كردند به قرآن خواندن ، ملزم شدند بهايـنـكـه بـرگـردنـد و بـاز بـه همان مقدار قبل و تظاهرات هم در همه اينجاهائى كه حكومتنـظـامـى هـسـت و غـيـر نـظـامـى (يعنى آنهائى كه نظامى رسمى است و نظامى غير رسمى )تظاهرات هم در همانجا به قوت خودش باقى است پس اين هم شكست خورد. از شكست خوردناين ، باز يك كودتاى نظامى يا يك نخست وزير نظامى شكست خورده است ، اگر بى عقلىكـنند و يك حكومت نظامى سرتاسرى يعنى يك نخست وزير نظامى بياورند و بخواهند مردمرا بـا آن حـكومت نظامى بترسانند، مردم ترسشان ريخته است ديگر، اعتنا به اين حرف هانـدارنـد. هـمان بچه هاى كوچولو هم پاسبان ها را عاجز كردند و مقابله كردند با پاسبانهـا، آنها با سرنيزه و توپ و تانك ، مردم با مشت و سنگ و از اين چيزها. پس حكومت نظامىو حـكـومـت آشتى و كودتاى نظامى ، اينها شكست خورده است ، اينها را ديگر نمى شود پاىچـيـزى حـسـاب كـرد. اين تشبث ، تشبثى است كه درست از كار در نمى آيد و نيامد، بخواهندبكنند هم نمى شود. بـه كـارگـيـرى مـهـره هـاى جـديـد، فـريـبـى تـازه بـراىاغفال ملت يـك تـشـبـث ديگر به اين است كه بعض رجال را براى نخست وزيرى مثلا انتخاب كنند و ازايـن راه پـيـش بـيـايـنـد، گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه مثلا پيش مردم يك قدرىمـعروف است و كذا و گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه در اين حكومت هائى كه بودهاسـت و در ايـن اوقـاتـى كـه ايـشان مشغول ظلم و ستم بوده اند، اين در دستگاه نبوده است ،خوب چون فهميده اند كه كسانى كه در اين دستگاه يك شغلى داشتند، يك وزارتى داشتند،يك وكالتى داشتند، اينها ديگر مقبول ملت نيستند، اين اشتباه است كه مى خواهند همان ها مردمرا بـازى بـدهـنـد، گـاهـى از شـغـل وزارت اسـتـعـفـا بـكـنـنـد، گـاهـى ازشغل وكالت استعفا بكنند، گاهى از !!! عرض مى كنم كه !!! حزب رستاخيز كنار بروند.همه اينها ديگر يك حرف هائى است كه اين ملت ما نمى پذيرد. سفارتخانه ها عهده دار تعيين وكلا! مـمـكـن اسـت واقـعـا بـه حـسـب واقـع هـم يـك نفر آدم توبه كرده باشد، بگذرد از آن معصيتبزرگى كه تا حالا كرده ، از خيانت هايى كه تا حالا كرده !!! ممكن است كه از آن خيانت !!!يـك خـيـانـت مـشـتـرك بـيـن هـمـه ايـن اسـت كـه هـمـه ايـن وكـلاى مـجـلسـيـن مـى دانـنـد كـهوكـيـل ملت نيستند، اين ديگر يك چيزى نيست كه به خود اين وكلا مخفى باشد، همه مى دانندكـه مـجـلس ، مـجلس ملى نيست و مجلسى است كه با فرمان شاه و با سرنيزه ، سرنيزه همكه نمى خواستند، آنوقت ديگر اين حرف ها را نمى خواست ، حالا سـرنيزه مى خواهد، آنوقت با فرمان بود، فرمان هم نه اينكه حالا اين فرمان هم از ايشانبـاشـد، آن هـم از سـفـارتـخـانـه هـا ليـسـتـش مـى آمد. خودايشان اقرار كرد كه در چند وقتقـبـل از ايـن ليـسـت مـى آوردند و وكلا را با سفارتخانه ها تعيين مى كردند و حالا اين جورنـيـسـت . نخير حالا هم اين جور است و بدتر از آن هست . اين وكلا همه آنها اين را بى استثنامـى دانند كه و مى دانستند آنوقتى كه وارد مجلس شدند، به اينكه اينها وكلاى ملت نيستندو ايـن مـجـلس خلاف قانون اساسى است معذالك رفتند، همه شان رفتند، اينهائى كه نقضقـانـون اسـاسـى را كـردنـد و خـودشـان دانسته به اينكه اين خلاف قانون اساسى است ،رفتند در مجلس ، همان قدمى كه توى مجلس گذاشت اين خيانتكار است ، حالا ما به كارهائىكـه ايـنـهـا انـجـام دادنـد و تـغـيير تاريخ اسلام را دادند يك همچو جنايت بزرگ ، يك همچوجـسـارت بـزرگ به مقام رسول اكرم ، ما از اين هم اگر صرف نظر بكنيم با اينكه نمىشـود كـرد، كـه هـمـه آنـها اينها را راى دادند و به تصويب همه اينها بوده ، حالا ممكن استيـكـى از آنها عذر بخواهد كه آنوقتى كه اين را آوردند من راى نمى خواستم بدهم ترسيدميـا فـرض كـنـيـد كـه راى نـدادم ، اما تو وارد شدى به عنوان وكالت از ملت در يك مجلسمـخـالف قـانـون اسـاسـى ، اين خيانت است ، خود اين قدم ، قدم خيانتى است ، پس ملت ، ايناشخاصى كه در اين حكومت بودند يعنى در اين حكومت غير قانونى . اساس سلطنت پهلوى و منتخبات آن بر خلاف قانون اساسى است باز نكته ديگر اين است كه اصلا اساس سلطنت سلسله پهلوى مخالف قانون اساسى است، اسـاس سـلطـنت ، به دليل اينكه هر كس كه به سن من است يا يك قدرى هم كوچكتر يادشاسـت ، آنـهـا هـم كـه يـادشـان نيست ، از آن پيرمردها بروند اگر نشنيده اند بپرسند. لكنخـوب مـسـاءله چـيـزى اسـت مـعـلوم و مـعروف كه رضاشاه وقتى كه آمد و كودتا كرد، احدىقدرت بر اينكه در مقابل او يك كلمه بگويد نداشت ، هيچ كس همچو قدرتى نداشت ، اگرهـم يـكـى دو تـا همچو قدرتى داشتند، دوتايى بودند كه اثرى نداشت ، كارى ازش نمىآمـد. مـجـلسـى كـه در زمـان رضـاشـاه بـراى تـغيير مواد قانون اساسى در زمان رضاشاهتـاسـيـس كردند، مجلسى بود كه ملت باهاش مخالف بود، نه اينكه خبر نداشت ، مخالفبود ملت لكن جرات اظهار مخالفت نداشت اما هيچ كس هم نمى رفت راءى بدهد، مردم سرجاىخـودشـان بـودنـد، مـردم مـشغول كار خودشان بودند، جراءت نمى كردند حرف بزنند. آنمجلسى كه تاسيس شد براى اينكه مواد قانون اساسى را تغيير بدهند و سلسله قاجار رامـنـقـرض كـنـنـد و سلسله پهلوى را منصوب كنند به مجلس مبعوثان ، وكلاى او وكلاى ملتنـبـودنـد، ايـن را هـمه مى دانند، خود رضاخان هم مى داند، الان توى قبر مى داند اين را كهوكـيـل نـبـوده انـد، پـسـرش هـم مـى دانـد. ايـن وكـلا كـه اطـلاعـات دارنـد ديـگـرمـثـل مـا تـوده مـردم نـيـسـتـنـد كـه اطـلاعـتـشـان كـم بـاشـد، ايـنـهـا را هـمـه مـى دانـنـد كـهاصل اساس سلطنت پهلوى بر خلاف قانون است ، مخالف قانون اساسى ، اگر او مخالفقانون اساسى بود، سلطنت پهلوى مخالف قانون اساسى بود، سلطنت پسرش هم مخالفقـانـون اسـاسـى اسـت بـراى ايـنـكه همان است مساءله . وقتى سلطنت ايشان مخالف قانوناساسى است تعيين وكيل ولو وكيل را مردم تعيين كنند لكن قانون اساسى مى گويد بايد شاه فرمان بدهد. ما شاه نداريم كه فرمان بدهد شاه . شاه نداشتند مردم، اين شاه نبود هيچ ، شاهى كه خلاف قانون اساسى است شاه نيست . اين وكلا مى دانند بهايـنـكـه اين سلسله از سلاطين به اصطلاح ، بر خلاف قانون اساسى روى كار آمده اند ودنـبـاله اش هـر كـارى كـه ايـنـهـا انجام بدهند خلاف قانون اساسى است . اين با اصطلاحخودشان من دارم حرف مى زنم ، با منطق خود آنها من دارم حرف مى زنم كه قانون اساسى راخـوب بـه آن اعـتـنـاء دارنـد، روى هـمـيـن قـانـون اسـاسـى و مـواد قـانـون اسـاسـى ، اينهاوكـيـل مـلت از اول ، از زمـان رضـاشـاه تـا حـالا مـاوكـيـل مـلت نـداشـتـيـم ، مـردم بـى خـبـر بـودنـد يـا اگـر خـبـر داشـتـنـد نـمـى تـوانـسـتندوكـيـل تـعيين كنند، نبود. بنابراين در تمام دوره اينها، هم سلطنت بر خلاف قانون اساسىبود و هم مجلسين بر خلاف قانون اساسى ، مجلى سنا كه بايد نصفش را شاه تعيين كند ونـصفش هم ملت ، ملت كه اطلاع نداشت ، شاه هم كه نداشتيم تا تعيين كند و نصب كند براىايـنـكه شاه قانونى نبود. بنابراين آنهائى كه در وكالت و وزارت و عرض مى كنم اينهابودند همه بر خلاف قانون اساسى وكالت و وزارت كرده اند، همه شان . اين تشبث شانبـه ايـنـكـه تـغـيير بدهند يك مهره اى را به يك مهره ديگرى و يك كسى كه !!! در !!! بهخـيال خودشان كه يك كسى را بياورند كه اين عيب را نداشته باشد كه در اين دورانى كهايـنـهـا حـكـومـت داشـتند، حكومت داشته باشد، مثلا بروند از توى دانشگاه يك استاد دانشگاهبـيـاورنـد كـه در زمـان ايـنـهـا حـكـومت نداشته ، حالا كه مى خواهد وارد بشود خلاف قانوناساسى است ، براى اينكه كى واردش مى كند؟ كى او را نصبش مى كند به نخست وزيرى ؟و چـه مـجـلسـى تـصـويب مى كند نخست وزيرى او را؟ كدام مجلس ؟ مجلس بر خلاف قانوناسـاسـى اسـت ، سـلطـنـت بـر خلاف قانون اساسى ، پس نخست وزيرى بر خلاف قانوناسـاسـى اسـت . شـمـا فـرض كـنـيـد كـه نـعـوذ بـاللهجـبـرئيـل امين را اينها بروند از آسمان بياورند زمين مجسمش كنند اينجا كه پاك و پاكيزه وطاهر است ، لكن به حسب منطق خودشان بايد شاه مشروطه تعيين كند نخست وزير را و مجلس، مـجـلسـيـن تـصـويـب كـنـنـد ايـن را. مـا شـاه مـشـروطـه نـداريـم كـه ، مـشـروطه از آن روزاول عـمـل بـه آن نـشـد. قـانـون اسـاسـى از روز اول ، هـمـيـن قـانـون اسـاسى كه همه آنهاقـبـول دارنـد از روز اول عـمل به آن نشد. يكى از مواد قانون اساسى اين است كه بايد 5نـفـر از مجتهدين در مجلس باشند، نظارت كنند كه مبادا احكامى كه اينها صادر مى كنند برخـلاف حـكـم شـرع باشد، اين قانون اساسى ما اينطور است متمم قانون اساسى اين است .پـس مـا از اولى كـه مـشـروطـه را درسـت كـردنـد مـردم ، مـردم را بـازى دادنـد، ازاول بـازى دادنـد، مـثـل هـمـين حالا كه مى خواهند بازى بدهند و دولت مثلا آشتى مى خواستندروى كـار بـيـاورنـد. از اول كـه مـشـروطـه را ايـنـهـا درسـت كـردنـد ايـن شياطين كه متوجهمـسـائل بـودنـد، روحـانـيـون و مـؤ مـنـيـنى كه تبع آنها بودند، بازى دادند اينها را، خدعهكـردنـد، مـتـمـم قـانـون اسـاسـى را قـبـول كـردنـد و ايـنـهـا، لكـن وقـتعـمـل ، عـمل نكردند به متمم قانون اساسى يعنى 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نياوردند، بلهچـيـز اول يـك صـورتـى ابتدا درست شد اما آن صورتى بود كه تمام شد. حالا قريب 50سـال است ، بيشتر از 50 سال است كه ابدا در مجلس روحانى راه ندارد تا نظارت بكند وايـن خـلاف قـانـون اسـاسـى اسـت . پـس الان اگـر چـنـانـچـه مـا فـرض كنيم كه اين آقاىجبرئيل آمدند در زمين و تـبـع اعليحضرت مى خواهند بروند در مجلس با نصب ايشان و تعيين ايشان و با تصويبمـجلس شورا و مجلس سنا، همان جبرئيل امين هم خلاف قانون اساسى كرده ، قانونى نيست ،وزارتش !!! چيزش !!! قانونى نيست . پس بنا عليه اين تشبث درست از كار درنمى آيد. جابجائى مهره ها توسط رژيم ، جوابى به مخالفت مردم با دستگاه شاه ! علاوه بر اين حالا ما از آن وجه قانونى و منطق خودشان حالا بگذريم ، علاوه بر اين ، مگراين چيزها اين صداى مردم را مى اندازد؟ مگر مردم صدايشان اين است كه واوزيرا؟ اى وزيرما چطور است ؟ مردم مى گويند ما شاه نمى خواهيم ، تو مى خواهى وزير درست بكنى ؟ اينجـواب ايـن كه ما شاه نمى خواهيم اين است كه وزير شما اين بود اين باشد؟ خوب بروندبـبـيـنـنـد مـنـطـق اين خارجى ها كه مى گويند اين ملت چى مى گويد، چى مى خواهد، ملت رابروند ببينند توى بازارها چه مى گويند، توى مدرسه ها چه مى گويند، توى دانشگاهها چه مى گويند، بيرون دانشگاه چه مى گويند، توى مزارع چه مى گويند، خوب بروندببينند اينها، ببينند كه اين ملت سرتاسر اين ايران چه دارند مى گويند، چه مى خواهد اينمـلت . اگـر يـك شـبانه روز بر اينها گذشت و از هر آدمى چند دفعه اين كلمه را نشنيدند،خـوب ما از خونمان برمى گرديم و مى رويم سراغ زندگيمان ، اگر نشنيدند كه ما نمىخـواهيم اين را، مرگ بر اين شاه ، از بچه اينقدرى تازه زبان باز كرده اين را مى گويدتـا آن پـيـرمـردى كـه حـالا ديـگـر يـواش يـواش بـايـد حـرف بـزنـد،مـثـل من ، خوب همه نمى خواهند. وقتى يك ملتى ، وقتى كه يك چيزى را نخواست ، خوب شاهبراى ملت است وقتى ملت نمى خواهد او را كه نمى شود كه به زور آورد او را آوردند بهزور امـا فـايـده نـدارد. بـخـواهـند با اين تشبث كه يك وزيرى را بردارند يك وزير ديگربگذارند، يك وزيرى كه خير بسيار هم آدم خوبى است (فرض كنيد) و اجزايش هم و سايروزراء هـم انتخاب كند همه را از دانشگاه يا از رجال پاك دامن ، اگر آنها لبيك بگويند بهاين حرف ها، اما مردم سر وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اغنا كنيم به اينكه آقا بسم اللهوزيـر خـوب مـا به شما تحويل داديم . آنها مى گويند ما اصلا سلسله شاهنشاهى را نمىخـواهـيـم !!! مـا اصـل !!! اصـل نـظـام شـاهـنـشـاهـى ، نـظـامبـاطـل و غـلطـى از اول بـود، حـالا نـظـام شاهنشاهى را هم فرض كنيم همه ملت اين حرف رانـزنـد، امـا سـلسـله پـهـلوى كـه ديـگـر نمى شود كسى انكار كند كه همه ايران دارند مىگويند ما سلسله پهلوى را نمى خواهيم . آنها گويند ما سلسله پهلوى نمى خواهيم ، شمامـى گـوئيـد كـه مـن وزيـر را بـرداشـتـم يـك وزيـر ديـگـر كـردم !؟ جـواب آن سـؤال ايـن جـواب نيست . خواست مردم اين نيست تا اينكه مساءله به اين ختم بشود، اگر خواستايـن بـود كـه مـا وزيـرمـان بـد اسـت ، مـا وكـيلمان بد است خوب وزير را عوض مى كردند،وكـيـل را عـوض مـى كـردنـد مى شد خوب ، اما وقتى خواست مردم اين نيست شما يك كارى مىكنيد كه خواست مردم نيست ، آنى كه خواست مردم است نمى كنيد، پس نمى تواند درست شوداين هم به شكست منتهى مى شود، صددرصد شكست است براى اينكه يك مطلبى نيست كه يككـلمـه اش درست باشد. اين نيرنگ هم هر جورى اش بكنند فايده ندارد، بخواهند نظامى اشكنند، نظامى هست و شكست خورده ، نظامى شـكـسـت خـورده يـك نـظـامـى ديـگـر رويـش بـيـايـد، مـعـلوم نـيـسـت حـالا ديـگـر نظامى ها همقـبـول بـكـنـنـد ايـن مـعـنـا را بـراى ايـنـكـه وقـتـى ديـدنـد يـك نـظـامـى قـلدرىمـثـل آن مـردك شـكست خورده ، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند، آنها هم ديگر بالاتر از اونيستند در شقاوت ، مى دانند كه آنهم شكست خورده هست . پس نه حكومت نظامى و نه كودتاىنظامى و نه اين خدعه ها و حكومت آشتى ، اينها فايده اى نكرد. اجير كردن چماق به دستان ، نشانگر ضعف و ياس قواى انتظامى رژيم يك راه ديگر هم اينها دارند طى مى كنند و اين آن است كه تشبث كردند به كولى ها. خدا مىدانـد كـه نـنگ يك مملكت هست كه قواى انتظامى دارند و قواى انتظامى را از آنها مايوسند ياجـرات كـنـنـد كـه هـمـه شـان را وادار كـنند به كار. يك مملكتى كه به حسب اصطلاح بايدشـاهـش و وزيـرش و عـرض بـكـنـم قوايش اينها در صدد اين باشند كه نظم برقرار كنندايـنـهـا تـشـبث مى كنند به يك عده چماق به دست ، در كرمان كولى ، در جاهاى ديگر هم اينكـسـانـى كـه اجيرشان هستند. اينها زير سايه چماق كولى ها مى خواهند زندگى كنند. اينننگ است براى ما كه يك همچو كسى به ما حكومت كند، يك همچو كسى به ما براى ما وزارتكـنـد، وكالت كند. زير سايه چماق كولى الان ادامه حيات دارد ايشان مى دهد. اين هم فايدهنـدارد. وقتى بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق دارند، كردند !!! اينهم !!! مردم هم مقابلشچـمـاق بـه دسـت گرفتند و بيرونشان كردند اينها را، البته آن چماق به دست ها در پناهنـظـامـى بـودنـد چـنـانـچـه در مـدرسـه فـيـضـيـه و قـم كـه ريـخـتـنـد در 15 خـرداد،قـبـل از 15 خرداد ريختند در مدرسه و آن خرابكارى ها را كردند، يك دسته اى را آوردند ازخـودشان !!! چه !!! در پناه پاسبان ها و در پناه لشكرى ها ريختند تو مدرسه و آن كارهارا كـردنـد، حـالا هـم دارند اين كار را مى كنند كه در پناه قواى انتظامى ، قوه انتظامى ، درپـنـاه قـواى انـتـظـامى به خرابكارى مشغولند. قواى انتظامى ! اين از همان لغات است كهعـرض كـردم مـحـتـوى رااز دسـت داده و هـمـين صورتى است ، قواى انتظامى است ديگر، الانقـواى انـتـظـامـى مـا قـواى مـخـرب شده است ، در سايه آن چماق به دست ها مى ريزند بهشهرستان ها، چند شهرستان تا حالا با همين طور ريختند و خرابكارى كردند. اين تشبث همفايده ندارد، اينها فايده ندارد. تبليغات اجانب در وابستگى نهضت تـبليغات آمريكائى ها و انگليسى ها و اينها، اينها هم ديگر گذشته است ، فايد ندارد. درآمـريـكا مى گويند كه داشت در نوشته هائى كه رابطه زيرزمينى بين انگليس و شوروىاسـت كـه ايـن آشـوب هـا را درسـت كرده !! يعنى اين حرف هائى كه من حالا دارم به شما مىزنم و همه برادرهاى شما از قبيل اين جور حرف ها و.... مى گويند، اين ، انگليس ها و روسهـا با هم دست به هم دادند و به من گفته اند بگو، من مى گويم . به بازاريان هم گفتهاند داد كن آنها هم داد مى كنند. به ملاها هم گفتند داد كن !!! به مثلا فرض كنيد اينهائى همكه در !!! به شماها هم كه شعار داريد مى دهيد مى گويند آمدند به شما هم گفتند كه بـيـائيـد فـريـاد بـزنيد چه ، در آمريكا گفته شده كه رابطه زيرزمينى بين انگليس ها وشـوروى اسـت ، ايـن آشوب ها را اين انگليس ها و شوروى ها دارند درست مى كنند، انگليس هااحـتـمـال مـى رود در اين فضولى دخالت داشته باشند اين بنايشان بر اين است كه فحشبـراى خـودشـان درست مى كنند كه مقاصدشان را پيش ببرند تا اينكه اين نهضت را آلودهكـنند به اينكه نهضت انگليسى ، شوروى است ! اين هم فايده ندارد براى اينكه بچه هاىمـا هـم حـالا مـى دانـنـد كـه هـر چـى ايـنـهـا بـگويند خلاف است ، هر چه مى خواهند بگويند،بـگويند. بچه هاى كوچك ما هم مى دانند، همه جوان ها و پيرهاى ما مى دانند كه اينها، حرفهـا و نـيـرنـگ هاست اينها و براى اين است كه اين نهضتى كه دارد همه اين اقشارى كه ما رادارنـد غـارت مى كنند، مى لرزاند و انشاءالله سرنگونشان مى كنند. اين چيزها را مى دانندكـه ايـنـهـا براى اين است كه اين نهضت را بخوابانند، اين آتشى كه در قلب ها افروختهشـده اسـت ، ايـن را خـاموشش كنند، اين را ديگر مردم مى دانند اين حرف ها را. بنابراين اينتشبث هم فايده اى ندارد. نجات مملكت ، با خروج شاه و خاندانش آنـى كه فايده دارد كليدش دست خود اعليحضرت همايونى است ، هيچ كس هم نمى تواند وآن ايـن اسـت كـه ايـشـان پـا شـود بـرود، كـليد دست خودش است ، اگر بخواهد آرامش پيدابـشـود، ايـشـان دسـت زن و بـچـه اش را بـگيرد برود از اين مملكت ، نجات بدهد خودش رابراى اينكه من خوف اين را دارم كه يك آشوبى بشود و بچه هاى كوچك !!! اينها !!! را همبـكـشـنـد و مـا مـيل نداريم يك همچنين چيزى را كه بچه كوچك ها هم از بين بروند. خود اين ،البته ملت خودش با اين چيزها دارد. اين صلاحش اين است ، من صلاحش را مى دانم ، صلاحشايـن اسـت كه سوار يك طياره اى شب بشود بى صدا و برود سراغ ويلاهائى كه در خارجمملكت تهيه كردند با آن پول هاى هنگفت ، اگر ملت ما بگذارد. انـشـاءالله خداوند شما را موفق بدارد، انشاءالله پيش ببريد، پيروز بشويد، پيروزيدشـما، يعنى تا الان پيروزيد، لازم نيست كه او برود، شما اين را از تختش پائين كشيديد،ايـن الان سـر تـخـت ديـگـر نـيـسـت ، ايـن حـالا دائمـا بـه ايـن و آن مـتـشـبـث مـى شـود. مـنمـيـل ندارم بعضى تشبثاتش را بگويم ، من ميل ندارم بگويم ، اما دائما در تشبث است . شماايـن را از آن مرتبه بالاى آريامهرى كشيديد او را پايين ، آورديد او را در مراتب پائين كهالان مشغول تشبث به اين به آن است ، به كولى ها تشبث مى كند. اين پيروزى شما است وخـداونـد شـمـا را پـيروز كند و به نهايت اين پيروزى برسيد كه اين ملت يك ملت مظلومىبـوده اسـت تا حالا و اين ملتى است كه زير پا و چكمه هاى خارجى و داخلى تاكنون دست وپا مى زده است و انشاءالله خداوند موفق كند شما را و همه ما را به اينكه نجات بدهيم اينملت را. و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ 13/8/57 بيانات امام خمينى در مورد تشبثات و نيرنگ هاى شاه براى دوام سلطنت ترور و تهديد، افراد تاثيرى در نهضت ملت ايران ندارد بسم الله الرحمن الرحيم اطـلاعـات ما زياد است و تشبثات شاه و هواخواهان شاه هم زياد. اينها راه هاى مختلفى براىتـصـفـيـه مـلت داشـتـه انـد و دارنـد كـه از راه قـدرت واعـمـال زور و نـظـامـى و قـواى انتظامى و شهربانى و اينها كه با تجربه معلوم شد كهايـنـهـا نـتـوانـسـت مـلت را سـاكـت كـنـد و يـا از راه تـهـديـدهـا، بـهخيال اينكه مثلا تهديد به ترور كردن يك فرد، اين تاثيرى دارد و ملت ما الان اتكاء بهشـخـص دارد. ايـن مـلتـى كـه جـوشـش اش حـالا از بـاطنش هست و به طور خودكار الان داردعـمـل مـى كـنـد و هيچ قدرتى نمى تواند اين ملت را اينطور به پيش براند، اينطورى كهمـلاحـظـه مـى كـنـيد كه سرتاسر يك كشور سى و چند مليونى (از آن دهات گرفته تا آنشـهـرهـاى بزرگ ، از مركز گرفته تا شهرهاى دور دست ، دهات دور دست ) اينها همه بايـكدل و يكجهت ايستاده اند و فريادشان بلند است كه ما نمى خواهيم اين سلطنت پهلوى را.ايـن الان اگـر يـك وقـتـى هـم كه مثلا بوده است ، يك تحريكاتى بوده است ، يك چيزهائىبوده ، يك دعوت هائى بوده و اين دعوت ها اينجور شده است ، حالا ديگر آنطور نيست ، حالاديـگـر افرادى كه آنها توهم مى كنند باشد يا ترور بشود و نباشد، اين ملتى كه راه راديـگر يافته است ، ديگر دنبال اين نيست كه راه يافته را دوباره بيابد، راهش معلوم شدهديـگـر. تـا حالا كه زحمت ها كشيده شده است اين است كه راه را به مردم ياد دادند، راه معلومشـده اسـت الان . الان ديـگـر مـمـلكـت ايـران و جـمـعـيـت مـمـلكـت مـا بـه طـور خـودكـارعـمـل مـى كـنـد، يـعـنـى در تـعـطـيـلش ديـگـر مـنـتـظـر ايـن نـيـسـت كـه زيـد بـگـويـدتـعـطـيـل كـنـيـد يـا رئيـس صـنـف يـا روحـانـى يـا سـيـاسـى ، ابـدادنـبـال ايـن مـطـلب نـيـسـتـنـد، تـشـخـيـص دادنـد كـه امـروز بـايـدتـعـطـيـل بـشـود سـرتـاسـر ايـران يـكـدفـعـه مـى بـيـنـيـدتـعـطيل مى شود، شهرهاى بزرگ تعطيل مى كنند از باب اينكه تشخيص مى دهند كه امروزتـعـطـيـل اسـت . ايـن كـسـى بـاشـد يـا نـبـاشـد ديـگـر اين فرق نمى كند. اين تهديدها يكتـهـديـدهـاى بـچـگـانه است كه يك دفعه توهم اين بشود كه مثلا زيد را ترور مى كنند ووقـتـى تـرور كردند آتش خاموش نمى شود، آتش اگر روشن تر نشود خاموش نمى شود.ايـن هـم يـك تـشـبـث بـچـگـانه است كه اينها گاهى مى كنند و سابقه هم دارد كه گاهى مىكردند، حالا هم باز كرده اند و مى كنند. عدم موفقيت مردم فريبى ها و تشبثات شاه و طرفدارانش در ركود نهضت اخـيـرا بـعـد از ايـنـكـه ديـدنـد كـه دولت آشـتـى نـتـوانـسـت كار خودش را انجام بدهد و ازاول يـك دولتـى بـود كـه مـى خـواست با فريبكارى مردم را منصرف كند و بخواباند ايننـهضت را و وعده هائى داد و عمل هائى كرد و چيزهائى ، اما همه اش چيزهائى كه خواست ملتاين نبود، يك چيزهائى ديگر بود خواست ملت ، اينها تبع خواست ملت بود. (قمارخانه هارا بـسـتـيـم ) هـزار جور مركز فحشا باز است ، بالاترين مركز فحشا دستگاه محمدرضاخان است كه درش باز است ، در فحشا. فحشاى نه به آن معنى ، فحشا به آن معنائى كهبدتر از فحشا است . فحشا به آن معنى كه يك بارگاه به تمام معنى ظلم ، يك بارگاهبه تمام معنى خيانت ، به تمام معنى جنايت ، در اينجا را اگر بستيد ملت يك قدرى آرام مىشـود (يـك قـدرى البـتـه ، نـه تـمام ) اما قمارخانه ها را بستيد !!! كدام !!! مثلا ملت آمده واينهمه فرياد مى كند كه ، داد مى زند و كشته مى دهد كه قمارخانه ها باز است ؟! ملت اينرا مى خواهد؟! البته خوب اين هم يكى از چيزهائى است كه مى خواهد اما صداى ملت را بايداز توى خيابان ها شنيد، چه مى خواهد. بـعـد از ايـنكه دولت آشتى باطنش ظاهر شد و معلوم شد كه آشتى به معناى حكومت نظامىاسـت و بـه مـعـناى تثبيت و مسلط كردن يك اشخاصى از اشرار، كولى ها !!! و نمى دانم ازاشـرار !!! بـه جان مردم بيفتند، يا چماق است و زدن است و بستن است و اختناق است و اينها،بـعـد از ايـنـكـه مـعـلوم شـد يـك هـمـچـو مـطـلبـى (كـه ازاول هـم بـراى مـا مـعـلوم بـود كـه قـضـيـه از ايـن حـرف هـا نـيـسـت ، قـضـيـهاغـفـال مـردم اسـت كه مى خواهند اين نهضت را به هر جورى هست خفه اش كنند) اين هم توفيقپيدا نكردند. حالا چند ماه است كه حكومت آشتى آمد و جنگش را با مردم كرد و موفق نشد، حالايك راه ديگرى را پيش گرفتند. شاه در حرف هايش اين را مكرر شايد گفته كه خوب ، يكمملكتى كه ما مى خواهيم !!! حالا فرض كنيد كه من چه ، اما خوب مملكت ما مى خواهيم !!! اگرمـن بـروم ، مـمـلكـتى ديگر نمى ماند، شما نمى خواهيد كه يك مملكتى را داشته باشيد؟ اينمملكت اگر من نباشم از دستتان مى رود!! اين مملكت را بر مى دارند و مى برند از اينجا بهجـاى ديگر، آغوش مى كنند! شوروى از آن طرف مى برد و آمريكا هم از آن طرف مى برد وانـگـلسـتان هم از آن طرف مى برد. اين حرفى بود كه ايشان مى گفت (خوب ما مملكت كهمى خواهيم ). تـازگـى يـكـى از افـراد شـاهـدوست كه به خيال نخست وزيرى افتاده است ، ايشان هم يكمصاحبه اى فرموده اند و در اين مصاحبه گفته اند كه : (خمينى اين زجر و اين چيزها ديدهاست و به واسطه اين زجر ديدن ، خوب ، اين حرف ها را مى زند ولى خوب افراد ديگر همزجـر ديـدنـد، گـاهـى كـمتر، گاهى بيشتر لكن گذشت كردند و مملكت ما الان اگر چنانچهفـلانـى وطـن پـرسـت بـاشد، چنانچه هست (گفته هست ) اين مملكت ما الان به واسطه وضعجـغـرافـيـائى جـورى اسـت كـه خطرناك است ، براى حفظ مملكت بايد اين آدم كه مى گويدسـلطـنت نبايد باشد بايد يك قدرى پائين تر فكر كند، پائين بيايد يك قدرى ، خوب مامملكت لازم داريم (عين حرف شاه است ، يك وكيل هم توى مجلس گفته بود، ايشان هم حالا مىگويد) خوب وطن دوستى اقتضا مى كند كه انسان اگر يك حبسى رفت ، يك تبعيدى رفـت ، يـك شـكـنـجـه اى ديـد، يك زحمتى ديد، وطن دوستى اقتضا مى كند كه غمض عين كند،نـگذارد كه مملكت از دست برود، وامصيبت !! مى خواهد مملكت از دست ما برود. لازمه اين حرفاين است كه ايشان مى گويد اگر چنانچه من ملاقات كنم با ايشان مطلب را به ايشان مثلاچـطـور مـى گـويـم و ايـشـان هـم اگـر بـبـيـنـد كـه يـك خـواسـت مـلت را دادنـد، يـك قـدرىعـمـل بـبـيـنـد، مـلت هـم اگـر عـمـل بـبـيـنـد خـوب يـك قـدرى آرام مـى شـود لكـن مـلتعـمـل نـديـده اسـت . ايـن دولت !!! مـثـلا !!! كـه آمـده اسـتعـمـل نـكرده است ، خوب است كه من (ايشان نگفته اين را ديگر، لازمه حرف اين است ) بيايمكـه عـمـل نـشـان بـدهـم ، يك چيزى مردم ببينند، يك آزادى مردم به چشمشان بخورد، آرام مىشوند. پس اين مطلبى كه حالا ما به آن مبتلا شده ايم ، اين مانور ديگرى است كه با اين صورتبه ميدان آمده است . آن با آشتى آمده بود، اين با مصلحت خواهى كه : يك آدمى است وطن دوستو وطـن خـواه !!! عـرض مـى كـنـم !!! (بـه قول خودش ) وطن پرست ، اين براى خاطر اينكهمـمـلكـت مـبـادا يك وقت از دست برود، جانفشانى كرده و !!! عرض مى كنم !!! اين زحمت را بهخـودش داده كه بيايد و ملاقات كند با شاه و بعد هم برود به قم (كه نمى دانم آيا راهشدادند يا نه ؟ بعضى شان راه نداده بودند، نمى دانم حالا به تمام معنى ) برود به قم وبـعـد هم نجات بدهد مملكت را. از اين نقشه اى كه !!! مثلا من عرض مى كنم !!! از اين طرحىكـه خـمينى دارد و داده است و مملكت به خطر افتاده است ، ايشان با اين ملاقات شاه و با آنرفـتـن قـم (كـه آيـا راهـش دادنـد يـا نـه ؟) اين مملكت را نجات بدهد، جانفشانى كرده است وعرض مى كنم كه از همه چيز گذشته براى نجات اين مملكت !! مى گويد كه من كه در قمرفتم ديدم اين ناآرامى قم و اين تظاهرات قم و اين فريادهاى قم را، خودم ديدم چه جورىاست اينها آرام نمى شوند مگر اينكه يك چيزى ببينند از ما، يك دولتى روى كار بيايد كهيـك چـيـزى ازش بـبـيـنـنـد و لازمـه ايـن حـرف ايـن اسـت كـه ايـشـانتـشـكـيـل دولت بـدهـنـد و !!! عـرض مى كنم كه !!! اين ناآرامى ها را ساكت كنند و يك آزادىبـدهـنـد و ايـن چـيـزهـا و لابـد مـشـروب خانه ها را هم ببندند و يك كارهاى ديگر بكنند لكناعـليـحـضـرت بـاشـنـد، ايـشـان بـاشند كه مبادا يك وقت اين مملكت به دست روس و انگليسبيفتد!! اين قدرت اعليحضرت است كه الان روس ها را به جاى خودشان آنجا نشانده است وآمـريـكـا را هم به جاى خودش آنجا نشانده است !! اين قدرت را حق ندارد كسى دست بزند وايـن كار فلان و !!! مردم اين !!! بايد مردم را راضى بكنيد كه اين قدرت را از بين نبرندو مـعـارضـه اى بـا يـك هـمـچنين قدرتى كه الان ايران را نگه داشته است معارضه با اينقدرت نكنند مردم .
|
|
|
|
|
|
|
|