|
|
|
|
|
|
1- اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست . (3 / حديد). 2- روح من و روح جهانيان فداى او باد. 3- ن - خ : است . 4- و آن پل كشيده بين بهشت و جهنم و بزرگترين حجت هاى الهى بر خلق است (تفسيرصافى ذيل آيه اهدناالصراط المستقيم ). 5- و برزخ و فاصله اى است داراى دو جهت و ميزانِ دو كفه است . 6- او از جهت روحانى آسمان دنياست . 7- زمين را پر از عدل و داد مى فرمايد (حديث متواتر نبوى ، اثبات الهداة ، ج 7، ص51، ح 422). 8- آيا من پروردگار شما نيستم (172 / اعراف ). 9- سلطنت از كيست (16 / مؤ من ). 10- و اين تمام مراتب جسمانى است و اما مراتب روحانى : پس از جهتى حيوانى است وداراى تجردى برزخى و ارتفاعى آمسانى بوده و از اين جهت جزء عالم برزخ و موجوداتآسمانى و از آسمانيها شمرده مى شود و از جهت روحانى آن از جنس بشر است و از اين نظرجهتى جسمانى و از جهتى روحانى بوده از جهتى حيوانى و از جهت ديگر از ملائكه ، از جهتىكثيف و از وجهى شريف ، از حيثى پست و از نظرى شريف بوده داراى اطوار غريب و شئونعجيب مى باشد و بهمين جهت از روى شگفتى آن درباره اش گفته شده است . 11- آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه ترند (44/فرقان ) 12- روح القدس (كه يا جبرئيل است يا ملكى بالاتر از او) در جايگاه ويژه بهشتى از باغ معرفت ما (آل محمد عليهم السلام ) جز غوره نارسى نچشيده است . (بحارالانوار، ج 26، ص 256). 13- ن - خ : هذان . 14- به آن قلب گويند بواسطه دگرگونيش در خاطرها. 15-دل مؤ من مانند پَرِ گنجشك است كه بادها آنرا به راست و چپ حركت مى دهند. (محجة البيضاء، ج 5، ص 82). 16- دل مؤ من بين دو انگشت خداست (دو انگشت به صفاتجلال و جمال الهى تاءويل شده است ) (بحارالانوار، ج 70، ص 39). 17- و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت ، تنگ و سختى خواهد داشت (24 / طه ). 18- آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش يابد (28 / رعد). 19- همانطور كه خداوند در وصف مؤ منين فرمانبردارعقل فرمود. 20- خداوند در دلهايشان ايمان را نوشت (22 / مجادله ). 21- آرامش را در دلهاى مؤ منين نازل فرمود (4 / فتح ). 22- در دلهايشان بيمارى است (29/محمد). 23-يا بر دلهايشان قفلهايى است (24 / محمد). 24-خداوند بر دلهايشان مهر نهاده است (7 / بقره ). 25-و بر دلهايشان مهر زده شده است (87 / توبه ). 26- آيا كسى را كه هوس خود رامعبودش قرار داده است ، ديدى ؟ (23/جاثيه ) 27- ما نامهاى نيك الهى هستيم و ما صفات بزرگ خدائيم . 28- و بواسطه شما خدا شناخته شد. 29- به تو فرمان مى دهم و تو را نهى ميكنم و به تو پاداش مى دهم و تو را مجازات مى نمايم . (كافى ، ج 1، ص 11، ح 1). 30- ن - خ : تعالى . 31- ن - خ : التحية و الثناء. 32- در هنگام تكبيرة الاحرام رسول خدا (ص ) را بياد بياور و يكى از ائمه عليهم السلام را در نظر داشته باش . 33- و شما را (خطاب به ائمه عليهم السلام ) درخواسته هايم و نيازهايم و اراده ام در تمام حالات وكارها مقدم مى دارم (زيارت جامعه كبيره ). 34- و بسوى او وسيله را طلب كنيد (35/مائده ). 35- ن - خ (وَ) ندارد. 36- اين جمله اشاره به اين حقيقت دارد كه امامان عليهم السلام و نايبان آنها وسائل بين مردم و خدا هستند و شخص متوسل ناچار است كه به وسيله از هر جهت متوجه باشد و بهر جهت نمى تواند (به غير از وسيله ) بديگرى توجه نمايد. 37- سخنى از برادر ايمانيت مى شنوى بدگمان مباش در حالى كه بتوانى راهى براى نيك بودن آن بيابى (با تغيير جزئى لفظ همين حديث در نهج البلاغه ، ترجمه فيض الاسلام ، حكمت 352 آمده است ). 38- بواسطه درك او معقولات را. 39- زيرا آن از روحانيات است . 40- اينگونه آيات خود را براى مردمى كه مى انديشند، بهتفصيل بيان مى كنيم . (28/روم ). 41- و هر دو راه (خير و شر) را به او نموديم . (10/بلد). 42- روزى كه زمين به غير اين زمين تبديل گردد. (48/ابراهيم ). 43- زمين به نور پروردگارش روشن گردد (69/زمر). 44- خداوند متعال بطور خلاصه به اين مراتب در اين آيات اشاره مى فرمايد: و به يقين انسان را از عصاره اى ازگل آفريديم سپس او را به صورت نطفه اى در جايگاهى استوار قرار داريم آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم . پس آن علقه را مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوان ها را با گوشتى پوشانديم . آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم . آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است . بعد از اين مراحل قطعا خواهيد مُرد. آنگاه شما در روز رستاخيز برانگيخته مى شويد. وبه راستى ما در بالاى سر شما هفت راه (آسمانى ) آفريديم و از آفرينش شما غافل نبوده ايم . (12 تا 17/ مؤ منون ). 45- به شمارش در نمى آورد آنرا غير از خدا. 46- و يقينا پديد آمدن نخست خود را دانستيد پس چرا عبرت نمى گيريد. (62/واقعه ). 47- ن - خ : داريد. 48- هر آيه اى را كه نسخ كرديم يا فراموش نماييم بهتر از آن يا مانند آن را مى آوريم .(106/بقره ). 49- جز وجه او (خدا) همه چيز نابودشونده است (88/قصص ). 50- به علت ضد بودن و اختلاف آن . 51- ن - خ : بعضى . 52- ن - خ : آنها. 53- هر گروهى به آنچه نزدشان است شادند (53/مؤ منون ). 54- ن - خ : شراكت . 55- همانطور كه در جاى خود ثابت شد. 56- انسان را آفريد و بيان را به او آموخت (3 و 4/الرحمن ). 57- و به راستى كه ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم . (/70بنىاسرائيل ). 58- فرشتگان فرود مى آيند (4/قدر). 59- آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند، برابرند (9/زمر). 60- براى تفاوت بين مقصود بالذات و معلوم بالذات . 61- همانگونه كه در جاى خود ثابت شد: هرچه شما با گمانهاى خودتان در دقيقترين معنايش تصور كنيد آفريده اى مانند شماست و بسوى شما رد مى شود. (وافى ، ج1، ص 88؛ بجاى كلمه تصورتموه در متن حديث ، ميزتموه آمده است كه از نظر معنىتفاوتى ندارد. همچنين در شرح دعاى صباح ، تاءليف حاج ملاهادى سبزوارى ، ص 37، وجامع الاسرار سيد حيدر آملى ، ص 142 علم اليقين ، فيض كاشانى ، ج 1، ص 74 آمده است.) 62-همانگونه كه خداوند متعال فرمود: به زودى نشانه هاى خود را در آفاق و در وجودشان به آنها نشان خواهيم داد تا به آنها روشن شود كه او حقّ است . (53/فصلت ). 63- آيا كافى نيست كه پروردگارت بر هر چيز شاهد است . (53/فصلت ). 64- جستجو كردن دليل بعد از رسيدن به هدف زشت است و ترك نمودن دليل پيش از رسيدن به هدف ناپسند است . 65-همانطور كه عارشف ربانى شيخ بهائى كه خدا او را رحمت فرمايد در بعضى ازاشعار خود مى فرمايد. 66- دانش نقطه اى است (غوالى اللثالى ، ج 4، ص 129؛ بحرالمعارف ، ج 1، ص371). 67- آن را نادانان زياد نمودند (غوالى اللثالى ، ج 4، ص 129؛ بحرالمعارف ، ج1، ص 371). 68- در حقيقت مومنان با يكديگر برادرند.(10/ حجرات ). 69- و آنها در برابر غير خودشان چون يك دست مى باشند. 70- ن - خ : انساب اشخاص . 71- به علت بحث آن درباره مطالب خاص . 72- ن - خ : نظام . 73- اى ابوحنفيه آيا حقيقت كتاب خدا را مى شناسى و ناسخ را از منسوخ مى شناسى ؟گفت : آرى و آن حضرت فرمود: اى ، ابوحنيفه واى بر تو علمى را ادعا نمودى كه خدا آنرجز در نزد اهل كتاب كه بر آنها نازل فرموده است ، قرار نداده ، واى بر تو و او در نزدحاضرين از نسل پيامبر ما نيست و تو از كتاب خدا، حرفى را هم نمى شناسى (بحار، ج 2،ص 293، ح 13). 74- زيرا در آن (قرآن ) روشنگرى هر چيزى وجود دارد (اقتباس از آيه89/نحل ). 75- كتاب خدا(قرآن ) چهار درجه و مرتبه دارد: عبارت - اشارت - اطائف - حقايق ،عبارت براى عوام ، اشارت براى خواص ، لطائف براى اولياء، حقايق براى انبياء(تفسير صافى ، ج 1، ص 19). 76- گمان در رسيدن به حقيقت هيچ سودى ندارد. (28/نجم ). 77- ن - خ : نمى كنند. 78- چنانكه در حديث آمده است : كسى كه قرآن را به راءى خود تفسير كند، خطا نمودهاست و در خبر ديگر: جايگاهش در آتش جهنم است(كمال الدين ، شيخ صدوق ، باب 24، حديث اوّل ؛ مفاتيح الغيب ، ملاصدرا، ص 69). 79- و آنها مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند (104/كهف ). 80- ن - خ : اخبار. 81- ن - خ : دين . 82- مردم عوام او را دانشمند مى نامند (خطبه 17 نهج البلاغه ). 83- خدا مى خرد (اقباس از آيه 111 سوره توبه ). 84- همانا تفسير قرآن جز با اثر صحيح و نص صريح جايز نيست . 85- روزنامه : شماره : تاريخ : زيرا كسى كه قرآن را فهميد تمام علم را تفسيرنموده است . (بحارالانوار، ج 72، ص 90، ح 1). 86- آنان را بپذيريد زيرا آنان خورشيدهاى درخشانى هستند و شما را از رسوايىهاى روز قيامت در امان نگه مى دارند. 87- دشمن ترين دشمنان نفس شماست كه بين دو پهلو قرار دارد (اين حديث بهصورت : (( اعدى عدوك نفسك التى بين جنبيك )) در نهج الفصاحه ، حديث 338،نقل شده است ). 88- همانطور كه بر كسى كه در كتب سيره و سرگذشت بزرگان و تواريخ تحقيقكند، پوشيده نيست . 89- ن - خ : لعلموا. 90- ن - خ : متشابه . 91- 28/نجم . 92- و اگر آنها كتاب و سنت را بر پا دارند، مى دانند كه علم از غير راه و در آندريافت نمى شود و آنچه از غير باب علم گرفته شود در حقيقتجهل شبيه علم است و همانا گمان بهيچ وجه (آدمى را) از حقيقت بى نياز نمى سازد و خدااگر باب علم را مسدود نموده بود، باب فيض مسدود مى گرديد و زمين اهلش را فرو مىبرد و آفرينش عبث و بيهوده مى بود و حقّ ازباطل شناخته نمى شد و مردم به مردن زمان جاهليت مى مردند و نطفه هايى كه در صلبمردان بودند، ضايع مى شد و مردم در حيرت بسر مى بردند و آياتى نظير آيه اطاعت ازپيامبر، فرمانبردارى از صاحبان ولايت و بودن با صادقين و رجوع به اولى الامر،كامل نبود و به علت اطمينان نداشتن مردم به كسى كه جايزالخطا است ، تكليف آنها مشخصو تمام نبود و خداوند بر مردم اتمام حجت نكرده بود و غير از اينها از توالى فاسده كهدر اخبار ذكر شده است . 93- ريشه آن ثابت و اصل آن در آسمانعقول است ميوه اش را هر زمان به نفوس مى دهد. (از آيه 24 سوره ابراهيم اقتباس شده است)
94- ن - خ : تازه و جوان . 95- زنده اند، نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند و به آنچه ازفضل خود به آنان داده است ، شادمانند. (169 و 170 /آل عمران ). 96- اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: مبغوض ترين مردم نزد خدا دو نفرند: 1 -مردى كه خدا او را به خودش واگذاشته از راه راست منحرف گشته ، دلباخته سخن بدعتشده ، از نماز و روزه هم دم مى زند، مردمى به وسيله او به فتنه افتاده اند، راه هدايتپيشينيانش را گم كرده و در زندگى و پس از مرگش گمراه كننده پيروانش گشته ،باربر خطاهاى ديگرى شده و در گرو خطاى خويش است . 2 - مردى كه نادانى را در ميانمردم نادان قماش خود قرار داده ، اسير تاريكى هاى فتنه گشته ، انسان نماها او را عالمگويند در صورتى كه يك روز تمام را صرف علم نكرده ، صبح زود برخاسته و آنچهرا كه كمش از زيادش بهتر است (مال دنيا يا علوم بى فايده ) فراوان خواسته چون از آبگنديده سير شد و مطالب بى فايده را انباشته كرد، بين مردم بر كرسى قضاوتنشست و متعهد شد كه آنچه بر ديگران مشكل بوده ، اگر با نظر قاضى پيشينش مخالفتمى كند، اطمينان ندارد كه قاضى پس از او حكم او را نقض نكند چنانكه او با قاضى پيشينكرد، اگر با مطالب پيچيده و مشكلى مواجه شود، ترهاتى از نظر خويش براى آنبافته و آماده مى كند و حكم قطعى مى دهد شبهه باقى اومثل تار بافتن عنكبوتست ، خودش نمى داند درست رفته يا خطا كرده ، گمان نكند در آنچهاو منكر است ، دانشى وجود داشته باشد و جز معتقدات خويش روش درستى سراغ ندارد.اگر چيزى را به چيزى قياس كند (و به خطا هم رود) نظر خويش را تكذيب نكند و اگرمطلبى بر او تاريك باشد براى جهلى كه در خود سراغ دارد آن را پنهان ميكند تانگويند نمى داند سپس گستاخى كند و حكم دهد. اوست كليد تاريكى ها (كه در نادانى برمردم گشايد) شبهات را مرتكب شود، در نادانيها كوركورانه گام بردارد، از آنچه نداندپوزش نطلبد با سالم ماند و در علم ريشه دار و قاطع نيست تا بهره برد. روايات رادرهم مى شكند همچنان كه باد گياه خشك را، ميراث هاى به ناحقّ رفته از او گريانند، وخون هاى به ناحقّ ريخته از او نالان ، زناشوئى حرام به حكم اوحلال گردد، و زناشوئى حلال حرام شود، براى جواب دادن به مسائلى كه نزدش مى آيدسرشار نيست و شايستگى رياستى را كه به واسطه داشتن علم حقّ ادعا مى كند، ندارد(كافى ، ج 1، ص 70، ح 6، و با اندك اختلافى در لفظ در خطبه شماره 17، ص 71،نهج البلاغه ، ترجمه مرحوم فيض الاسلام ). 97- روايت شده است : اين مجلسى است كه در آن جز پيامبر يا وصى او يا بدبختنمى نشيند (از اميرالمؤ منين عليه السلام به شريح قاضى و به صورت (( يا شريحقد جلست مجلسا لا يجلسه الا نبى او وصى او شقى )) در روضه كافى ، ج 7، كتابالقضاء و الاحكام ، ص 406، حديث 2 نقل گرديده است ). 98- در آسمان نبوت و ولايت ميوه اش را در هر زمان به مؤ منين مى دهد. 99- تو فقط هشدار دهنده اى و براى هر قومى هدايت كننده ايست .(7 / رعد). 100- آيات محكم است كه آنها اساس كتابند (7 /آل عمران ). 101- و ديگر آيات متشابهند كه بيان كننده و واضح كننده تاءويلات در نزدصاحبان ولايتند (اشاره به آيه 7 سوره آل عمران ). 102- انسان را جهانى عقلانى نمودن مانند جهان عينى . 103- به خدا و ملائكه اش و كتابهاى او و پيامبرانش (بقره / 285). 104- پست ترين ساخته شده ها و بى ارزش ترين دريافت شده ها بهاستعمال نيروى متخيله و نيروهاى ظاهرى و باطنى . 105- دنيا و آخرت دو هوو هستند (مانند دوزن كه يك شوهر داشته باشند) در كلماتقصار نهج البلاغه ، كلمه 100، اين مضمون آمده است . 106- به زندگى دنيا راضى شدند و به آن اطمينان يافتند. (7 / يونس ). 107- اين منتهاى دانش ايشان است (30 / نجم ). 108- من به چيزى بگويم ، بشو، به وجود مى آيد تو هم به چيزى بگويى بشو،موجود مى شود (حديث قدسى ). 109- و من چشم او هستم كه با آن مى بيند و دست او هستم كه با آن مى گيرد (حديثقدسى ). 110- و چون (ريگ به سوى آنان ) افكندى تو نيفكندى (17 /انفال ). 111- مثل كسانى كه (عمل به ) تورات بر آنان بار شد آنگاه آنرا بكار نبستند (5 /جمعه ). 112- دو ضد با يكديگر جمع نمى شوند. 113- ن - خ : اطراف . 114- يكى از بزرگان در فرق بين اين دو دانش و نكوهش دانش دنيوى و ستايش دانشاخروى فرموده است : بدانيد برادران (كه خدا شما را در دورى از هوا و هوس و زهد در دنيامؤ يد و موفق فرمايد) همانا اين علوم ما بر علماء دنيا كه گرايش به آن دارند، حرام استزيرا اين علوم ذوقى و معارف كشفى و شهودى است و اساس آن بر ذوق و وجدان مى باشد.اگرچه براى اثبات آن استدلال و برهان بياوريم ولى به دست آوردن آن با محبت جاه ورياست طلبى و نداشتن پرهيزگارى مشكل است برخلاف ساير علوم كه با محبت دنيا جمعمى شود بلكه محبت دنيا در تحصيل آن مددكار است همانطور كه از افرادمشغول به تحصيل آن مى بينى كه سختى ها و بيدارى شب ها و تكرار شبانه روزى درسو صبر بر دورى از وطن و مسافرت نمودن راتحمل نموده و از لذت جويى و شهوت رانى خوددارى مى نمايد اما همه اين امور را براىرسيدن به جاه و مقام خيالى متحمل مى شوند ولى علوم آخرت جز به ترك دوستى دنيا ازدل و دورى از آرزوهاى نفسانى به دست نمى آيد و جز در مدرسه پرهيزكارى تدريس نمى شود. همانطور كه خداوند فرمود: تقوا پيشه كنيد و خدا به شما مى آموزد (28 /بقره ). پس خداوند علم را ميراث پرهيزگارى قرار داد و روشن است كه علوم متعارف بدونپرهيزگارى بلكه با شدت حرص براى دنيا و رياست طلبى و سلطه جويى بربندگان خدا و تجاوز به شهرها و شهرت يافتن به نيكى در بين مردم با وجود نداشتنخير و پرهيزگارى ميسر مى باشد. از اين مقدمه دانسته شد امتياز علم حقايق و سلوك راهآخرت به طورى كه حقيقت آن جز براى خردمندان مكشوف نمى شود زيرا در حقيقت آنها زهدواقعى در دنيا هستند وبه همين جهت بعضى از فقها فتوى داده اند كه اگر مرد وصيت نمودكه اموال و دارائيش به خردمندترين مردم برسد لازم است در راه افراد زاهد صرف گرددزيرا آنها خردمندترين مردم هستند. 115- زيرا نشستن در نزد عالِم يك ساعت بهتر از يكسال عبادت است . 116- ن - خ : انبياء. 117- ن - خ : المجاهدة . 118- صاحب كتاب اسفار (صدرالمتالهين شيرازى ) بعد از آنكه به علوم نيكانبصيرت يافت و قلبش در اثر پيروى از نيكوكاران نورانى شد و از ضايع نمودن عمرخود در اينگونه 119-اى قومى كه در مدرسه ايد هر چهتحصيل نموديدك وسوسه است . 120-اگر انديشه شما درباره غير محبوب است در جهان آخرت براى شماه بهره اىنيست . 121-اى قوم از صفحه دل هر علمى را كه در معاد شما را نجات نمى دهد، بشوييد. 122-و هنگامى كه علم از نااهلش بدست آيد،چهل مركب است و موجب ظلمت نفس مى باشد و با استوارى آن نفس داراى درد بى درمان مىشود كه معالجه آن امكان پذير نيست . يكى از عرفاء در اين باره فرموده است : خارجشدن از جهل ، چهل است و خارج شدن بسوى جهل ، علم است يعنى خروج ازجهل بسيط بسوى علم حصولى و نقوش نفسانىجهل است كه معالجه اش امكان ندارد و خروج از اين علم بسوىجهل ، علم است . 123-ن - خ : خرام . 124-هر كه خود را شناخت ، پروردگارش را شناخته است (شرح صد كلمه ، ابن ميثم، حديث 6 از اميرالمؤ منين عليه السلام ). 125-خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى (تفسير صدرالمتاءلهين ، ج 2،ص 299). 126- از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : شناساترين شما به خودش ،شناساترين شما به پروردگارش مى باشد (تفسيرالمحيط الاعظم ، سيد حيد آملى ، ج 1،پاورقى ص 244). 127-و چون آنان را ببينى ، هيكل هايشان تو را به تعجب وا مى دارد و چون سخنگويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گويى آنان شمعك هاى پشت ديوارند هرفريادى را به زبان خويش مى پندارند (4 / منافقون ). 128-هر كه (نفس ) خود را پاك گردانيد قطعا رستگار شد و هر كه آلوده اش ساختقطعا درباخت (9 و 10 / شمس ). 129-انديشه شخص بيمار، بيمار است . 130-چه به مغرب برويد و چه به مشرق ، علم را جز در اينجا نيابيد (بحارالانوار،ج 2، ص 92، ح 20). 131-شما به امور دنياتان از من بيناتر و من به امور آخرتتان از شما بيناترم (اينحديث در ص 420 كتاب جامع الاسرار مرحوم سيد حيدر آملى از پيامبر اكرم صلى الله عليهو آله و سلم نقل شده است و به جاى ابصر كلمه اعلم آمده است ). 132-در كتاب كافى از حضرت امام موسى كاظم عليه السلامنقل شده است كه فرمودگ حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم وارد مسجد شد ومشاهده نمود كه عده اى گرد مردى جمع شده اند، فرمود: چه خبر است ؟ گفتند: علامه ايست .فرمود: علامه يعنى چه ؟ گفتندگ داناترين مردم است به دودمان عرب و حوادث ايشان وبه روزگار جاهليت و اشعار عربى . حضرت فرمودگ اينها علمى است كه نادانش رازيانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد. سپس فرمود: همانا علم سه چيز استگ آيه محكمه :فريضه عادله ، سنت قائمه و غير از اينها فضل است (كافى ، ج 1، ص 37، ح 1). 133-كسى كه او را محدود دانست ، پس او را شمرده و كسى كه او را شمرد او را دو تادانسته و كسى كه او را دو تا دانست او را تجزيه نموده است و هر كه او را تقسيم وتجزيه كند به او نادان است و او را نشناخته است (از خطبهاول نهج البلاغه ). 134- از معصوم عليه السلام در جواب كسى كه گفت : خدا بزرگتر از چه چيز است ؟فرمود: آيا انيجا چيزى است . 135-بسيطالحقيقة در مقام عالى خود جامع تمام هستى ها به نحو اشرف از وجوداتظلى است و در مقام نازل جامع تمام هستى ها با فعلش است يعنى هيچ وجودى خارج از حيطهفعل او نيست . 136-به نظر مى رسد كه حرف (و) زايد باشد. 137-آنها (بتها) نيستند مگر نامهايى كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده ايد (23 /نجم ). 138-حقيقت و اسم مجهول است و آن را براى خود برگزيده است . 139-دوست داشتم كه شناخته شوم (حديث قدسى ؛ بحرالمعارف ، ج 2، ص 245 بهنقل از كتاب اسرارالامامة ). 140- (خدا) فرمانرواى ، پاك ، سلام ، مؤ من است 141-ملائكه صف بسته (1 / صافات ). 142-ايستاده اند نگاه نمى كنند و طبق فرمانشعمل مى كنند. 143-اول چيزى كه خدا آفريد عقل بود (بحرالمعارف ، ج 2، ص 492 بهنقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ). 144-آثار آن بر هيكل هاى توحيد اشكار مى شود (سفينة البحار، ج 2،ذيل كلمه كميل در حديث حقيقت ). 145-فرشتگان در حال ركوع و سجود. 146-در حديث است كه : در آنجا جاى پايى وجود ندارد مگر آنكه فرشته اى درحال ركوع يا سجود است (از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در تفسير كبيرفخر رازى ، ج 1، ص 74 و تفسير آيه نور از ملاصدرانقل شده است ). 147-ن - خ : حكم وجود و. 148-(خدا) به آدم نامها را آموخت (31 / بقره ). 149-هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش ، تسبيح او مى گويد (44 / اسراء). 150-(خدا) به او (به انسان ) بيان را آموخت (4 / الرحمن ). 151-هرگز چنين نيست اگر علم يقين داشتيد حتما دوزخ را مى بينيد (5 و 6 / تكاثر) 152-نه (راه ) آنها كه مورد غضب قرار گرفتند و نه گمراهان (7 / فاتحه ). 153-ما راه راست هدايت فرما (6 / فاتحه ). 154-پيامبر ص فرمود: بالش و متكاى متوسط باشيد كه كندرونده به شما ملحقشود و غلو كننده به شما رجوع نمايد (بحار الانوار، ج 70، ص 101). 155-زيرا آن آبشخور و چشمه ايست براى استفاده تمام امت . 156-به علت اتفاق جمعى از مردم بر آن زيرا سنت ، يعنى روش و سيرت محسوسكه عده اى از مردم بر آن اتفاق مى نمايند. 157-سنت دو گونه است : سنتى است در واجب كهعمل به آن هدايت و تركش ، گمراهى است و سنتى است در غيرواجب كهعمل به آن ففضيلت و ترك آن گناه نيست (كافى ، ج 1، ص 90، ح 12). 158-و در حقيقت دريافته بودند كه هر كس خريدار اين (متاعليه السلام باشد درآخرت بهره اى ندارد و چه بد است آنچه به جان خريدند اگر مى دانستند (102 / بقره ). 159-ابتدا علم را به اعتبار معنى دوم آن ثابت كرد و سپس آن را به معنىاول آن نفى نمود. 160-در لزوم طلب دانش و اينكه دانش حقيقى مقتضى زياد شدن و توقف نكردن است تابه مبداء حقيقى اش منتهى گردد. 161-ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم ، پس ، از برداشتن آنخوددارى نموده و از آن ترسيدند و انسان انرا برداشت (72 / احزاب ). 162-آنها را با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به(روشى ) كه نيكوتر است مجادله كن (125 /نحل ). 163-از خدا و پيامبر امر خود اطاعت كنيد (59 / نساء). 164-و از آنچه پيامبر به شما داد پيروى كنيد و از آنچه شما را نهى نمود، خوددارىنماييد (7 / حشر). 165-چرا از هر گروهى ، طايفه اى از آنان كوچ نمى كنند تا در دين ، آگاهى و بينشپيدا كنند و در بازگشت به سوى قم خود آنان را انذار نمايند (تا از مخالفت بادستورات الهى )) بترسند و خوددارى نمايند (122 / توبه ). 166-آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد در حالى كهكتاب را مى خوانيد (44 / بقره ). 167-از حضرت امام صادق عليه السلام در كتاب مصباح الشريعةنقل شده است كه فرمودگ هر كه از خود خواهشهاى نفسانى را سلب نكرده باشد و از آفاتنفس و مهلكات آن خلاصى نيافته باشد و شيطان از (گمراه كردن ) او قطع اميد نكردهباشد و در كنف حمايت الهى قرار نگرفته باشد شايستگى امر بمعروف و نهى از منكر راندارد زيرا هر كس به اين صفات آراسته نباشد گفتار او بر خودش حجت خواهد بود و درمردم هم اثر نمى كند (مصباح الشريعة ، باب 64). 168-و معلوم است كه انذار غير از امر به معروف و نهى از منكر نيست . 169-رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: طلب دانش واجب است بر هر مردو زن مسلمان و همانا خدا طالبين دانش را دوست مى دارد (كافى ، ج 1، ص 35، ح 1، در متنحديث در كافى كلمهئ مسلمة را ندارد). 170- امام صادق عليه السلام فرمود: به واسطه اسلام خون شخص محفوظ مى ماند وامانتش ادا مى شود و ازدواج حلال گردد ولى ثواب بر ايمان است (كافى ، ج 3، ص 38،ح 1). 171- اگر شما خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد(31/آل عمران ). 172- اين مردم بدانيد كمال دين در طلب علم وعمل به آنست ، بدانيد كه طلب علم بر شما از طلبمال لازم تر است زيرا مال براى شما قسمت و تضمين شده ، خداوند عادلى آنرا بين شماقسمت كرده و تضمين نموده و به شما مى رساند ولى علم نزد اهلش نگهداشته شده و شماماموريد كه آن را از اهلش طلب كنيد، پس آنرا بخواهيد (كافى ، ج 1، ص 35، ح 4). 173- امام سجاد عليله السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب دانش چه فايده اىاست اگرچه با ريختن خودن دل و فرورفتن در گردابها باشد آنرا مى طلبند. خداوندمتعال به حضرت دانيال وحى فرمود كه منفورترين بندگانم نزد من نادانى است كه حقّعلماء را سبك شمرد و پيروى از ايشان نكند و محبوبترين بندگانم پرهيزگارى است كهطالب پاداش بزرگ و همراهى با علماء و پيرو بردباران و پذيرنده حكماء باشد(كافى ، ج 1، ص 43، ح 5). 174- براى هركسى قبله اى است كه روى خود را به سوى آن مى گرداند(148/بقره ). 175- آنچه در روى زمين است همه را براى شما آفريد (29/بقره ). 176- در حديث قدسى است كه اى فرزند آدم همه چيز را براى تو آفريدم و تو رابراى خودم آفريدم (علم اليقين ، ج 1، ص 381). 177- ن - خ : مِثْلى . 178- در حديث قدسى ديگر است كه بنده من از من اطاعت كن تا تو را مظهر خودم قراردهم همانطور كه من به چيزى بگويم موجود شو، به وجود مى آيد تو هم به چيزىبگويى به وجود بيا به وجود مى آيد (بحارالانوار، ج 93، ص 376، ح 16). 179- ن - خ : طريقه . 180- نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده است (حديث قدسى ، جواهر السنيه ، شيخحر عاملى ، ص 282). 181- رسول خدا (9)فرمود: كسى كه در راهى رود كه در آن علمى بياموزد، خدا او رااز راهى به سوى بهشت بَرَد، همانا، فرشتگان با خشنودى بالهاى خويش را براى طالبعلم فرونهد و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى طالب علم ، آمرزش مىطلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده بر ستارگان ديگر است وعلماء وارث پيامبرانند زيرا پيامبران دينار و درهم (طلاو نقره ) بجاى نمى گذارند بلكهدانش بجاى مى گذارند، هركه از دانش ايشان برگيرد، بهره فراوانى گرفته است(كافى ، ج ، ص 42، ح 1). 182- جمله و بيان كوتاه براى شخص آگاه و هوشيار كافى است و نيازى بهپرگويى نيست . 183- از آنچه كم است ، سير مى گردند و به اصطلاحات آنها قناعت مى كنند و بهاغراض آنها مى خوانند و فتنه انگيزى و فساد مى كنند و اصلاح نمى نمايند و زيان اينهابر شيعيان ضعيف الايمان بيشتر از زيان لشكر يزيد بر ياران امام حسين عليه السلاماست زيرا لشكر يزيد لعنة الله عليه زندگى دنيوى ياران امام حسين عليه السلام راسلب نمودند ولى اينها زندگى معنوى و حقيقى شيعيان را سلب مى نمايند (بحارالانوار،ج 2، ص 88، ح 12). 184- و اينها بسيار اندكند (24/ص ). 185- و بندگان سپاسگزار من كم هستند (13/سبا). 186- امام صادق عليه السلام فرمود: دانشجويان سه دسته اند؛ ايشان را وصفاتشان را بشناسيد: دسته اى دانش را براى نادانى و ستيزه جويند، و دسته اى براىبلندى جستن و فريفتن جويند، و دسته اى براى فهميدن و خرد ورزيدن جويند. يار نادانىو ستيزه (اولى ) مردم آزار و ستيزه گر است و در مجالس مردان سخنرانى مى كند، از علمياد مى كند و حلم را مى ستايد به فروتنى تظاهر مى كند ولى از پرهيزگارى تهىاست . خدا (از اين جهت ) بينيش را بكوبد و كمرش را جدا كند و يار بلندى جستن و فريفتن(دومى ) نيرنگ باز و چاپلوس است و بر همدوشان خود گردن فرازى كند و براىثروتمندان پست تر از خود كوچكى نمايد، حلواى آنها را بخورد و دين خود را بشكند خدااو را (بر اين روش ) بى نام و نشان كند و اثرش را از ميان آثار علما قطع نمايد. و يارفهم و خرد (سومى ) افسرده و غمگين و شب بيدارست ، تحت الحنك خويش انداخته (خلوتگزيده ) و در تاريكى شب بپا ايستاده است ، ترسان و خواهان و هراسانعمل كند، به خود مشغول است ، مردم زمانش را خوب مى شناسد واز مطمئن ترين برادرانشدهشتناكست ، خدا (از اين جهت ) پايه هاى وجودش را محكم كند و روز قيامت امانش عطا فرمايد(كافى ، ج 1، ص 61، ح 5). 187- 1 - امام باقر عليه السلام فرمود: هركه طلب علم نمايد براى اينكه بر علما مباهات كند يا بر نادانان ستيزه كند يا توجه مردم را به خود جلب نمايد بايد آتشدوزخ را جايگاه خود قرار دهد. همانا رياست جز براى اهلش شايسته نيست (كافى ، ج 1،ص 59، ح 6). 188- 2 - رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دوپرخورند كه سير نمىشوند، طالب دنيا و طالب دانش كسى كه از دنيا به آنچه خدا برايشحلال نموده است قناعت كند، سالم مى ماند و كسى كه دنيا را از راه غير حلالش به دستآورد، هلاك گردد مگر اينكه توبه كند و بازگشت نمايد و كسى كه علم را از اهلشفراگرفته و به آن عمل كند، نجات يابد و كسى كه هدفش از طلب علم ،مال و ثروت دنيا باشد بهره اش همانست (كافى ، ج 1، ص 27، ح 1). 189- همانطور كه خداوند در گفتارشمثال زده است : و خبر آن شخصى را كه آياتخود را به او داديم ، براى آنهابخواذن كه از آن عارى گشت ، آنگاه شيطان ، اورادنبال كرد و از گمراهان شد واگر مى خواستيم مقام او را به واسطه آن آياتبالا مىبرديم اما او به زمين ( دنيا) گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد. از ا ينجهت داستانشمانند داستان سگ است كه اگر به او حمله كنى زبان از كام بيرونآورد و اگر او را رهاكنى باز هم از كام بيرون آورد (175،176/اعراف ). 190- از بندگان خدا تنها دانايانند كه خشيت الهى دارند (28/فاطر).
|
|
|
|
|
|
|
|