|
|
|
|
|
|
1-حضرت ولى عصر (عج )در پنج سالگى درسال 260 ه .ق هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى (ع )، از نظرها پنهان شد، وتا نيمه شعبان 392 ه .ق (حدود 70 سال )چهار نفر از فقهاى ربانى به ترتيب ، زير،واسطه بين آن حضرت و مردم بودند: 1 - عثمان بن سعيد(از سال 260 تا 300 ه .ق ) 2 - محمد بن عثمان ( از سال 300 تا 305 ه .ق ) 3 - حسين بن روح (از سال 305 تا 326 ه .ق ) 4 - على بن محمد سيمرى ( از سال 326 تا 329 ه .ق ) اين دوره را، دوره ، (غيبت صغرى ) مى نامند، و با رحلت على بن محمد سيمرى (ره ) غيبتشروع شد و هنوز ادامه دارد (شرح دربحار، ج 51، ص 344، به بعد) 2- اقتباس و تلخيص از مقدمه اصول كافى ط دارالكتب الاسلاميه ، صفحه 8 تا 22. 3-اقتباس از مقدمه كافى ج 1، ص 27، بهنقل از مدارك مختلف . 4- نويسندگان كتب اربعه عبارتند از: مرحوم كلينى (مؤ لف كتاب كافى ، متوفى329 ه .ق )، و مرحوم صدوق (مؤ لف كتاب (من لا يحضر)، متوفى 381 ه .ق )ومرحومشيخ طوسى (مؤ لف كتاب استبصار وتهذيب ، متوفى 460 ه .ق )كه نام هر سه،(محمد)بود، و هر سه ايرانى بودند. 5-قبلا همين تنظيم در مورد نهج البلاغه و مثنوى مولانا، به نام (داستانهاى نهجالبلاغه ) و (داستانهاى مثنوى )، از نگارنده ، چاپ و منتشر شده است . 6- و مدارك ما، اصول كافى ، چاپ (داراكتب الاسلاميه )است ، و از ترجمه اى كهبر اين كتاب شده است نيز استفاده وافر كرده ايم . 7- اصول كافى ، ج 1، كتاب العقل و الجهل ، حديث 2، ص 10. 8- همان ، حديث 18، ص 24، ج 1. 9- باب التفكر، حديث 2، ص 54 - ج 2. 10-همان ، حديث 19، ص 24، ج 1. 11- همان ، حديث ص 24، ج 1. 12- همان ، حديث 27، ص 26، ج 1. 13- همان ، حديث 10، ص 12، ج 1. 14- صفة العلم و فضله ، حديث 1، ص 32، ج 1. 15- باب استعمال العلم ، حديث 4، ص 44، ج 1. 16- كتاب فضل العلم - باب النوادر، حديث 4، ص 48، ج 1. 17- همان ، حديث 10، ص 50، ج 1. 18- باب نادرفيه ، ذكر الغيب ، حديث 2، ص 257، ص 1. 19- باب الاخذ بالسنه و شواهد الكتاب ، حديث 8 ،ص 70، ج 1. 20-باب اختلاف الحديث ، حديث 10، ص 67 - ج 1.(اين حديث به عنوان (مقبوله عمربن حنظله (مورد قبول اصحال و علماء) معروف است ووسائل الشعيه ، ج 8 ،ص 98 آمده است . 21- باب البدع و الراءى و المقائيس ، حديث 13، ص 57، ج 1. 22- همان ، حديث 20، ص 58، ج 1. 23- باب وحدت العالم و اثباة المحدث ،حديث 1، ص 72 - 73، ج 1. 24- همان ، حديث 2، ص 72، تا 74، ج 1. 25- همان مدرك ، ص 76، 77، ج 1. 26-باب حدوث العالم ، حديث 2، ص 77، ج 1. 27- همان ، حديث 2، ص 78، ج 1. 28- همان مدرك 29- بايد توجه داشت كه قدرت خدا بر چيزىمحال تعلق نمى گيرد، ولى امام در پاسخ خود با اين پاسخ خواسته ، عوام را قانع كند،مانند اينكه : كسى مى گويد: آيا انسان مى تواند به هوا بپرد، جواب دهيم كه انسان مىتواند هواپيما بسازد و بر هواپيما سوار شود و پرواز كند، امام با ذكرمثال عدسى چشم ، مى خواهد بفرمايد: اگر مى خواهى قدرت خدا را بفهمى از اين راه بفهم ،نه با مثال غير منقول گنجاندن دنيا در درون تخم مرغ يا مى خواهد بفرمايد: اگر انعكاسدادن همه جهان در ميان تخم مرغ باشد، چنين كارىمحال نيست و خدا بر آن قادر است ، و گرنه محال است و قدرت خدا بر چيزمحال تعلق نمى گيرد، مانند اينكه بگوئيم آيا خدا قادر است كه دو دوتا را پنج كند، چنينسؤ الى غلط است . 30- همان ، حديث 4، ص 79 و 80، ج 1. 31- زيرا فرض اختلاف آن دو، از هر جهت ، فرض غلط است ، زيرا دو چيز ولو در يكجهت ، مانند وجود و هستى ، باهم اتفاق دارند. 32- همان مدرك ، حديث 5، ص 80، 81- ج 1.- با تلخيص و توضيح ونقل به معنى از نگارنده . 33- همان مدرك ، حديث 6، ص 83،84، ج 1. 34-باب مايحب من ذكر الله ... حديث 4، ص 496 - ج 2. 35- باب الكون و المكان ، حديث 2، ص 88، ج 1. 36- باب معانى الاسماء... حديث 8، ص 117، ج 1. 37- باب جوامع التوحيد - باب النوادر، حديث 1، ص 143، ج 1. 38- باب الاراده انها من صفات الفعل ، حديث 5، ص 110، ج 1. 39- در بعضى از عبارات (سبحت ) با حاء جيمى آمده است . 40- باب فى ابطال الرويه ، حديث 1، ص 95، 96- ج 1. 41- باب العرش و الكرسى - حديث 2، ص 130 - 131، ج 1. 42- همان ، حديث 5، ص 7) ج 1. 43- همان ، حديث 6، ص 8 9، ج 1. 44- باب النهى عن الجسم و الصوره ، حديث 6،ص 106، ج 1.- در مورد اينكه آياهشام ، چنين عقيده اى داشته ، روشن نيست زيرا: 1- يونس ، راوى روايت فوق از افراد مغرض و غالى بوده است 2- شايد هشامقبل از پيوستنش به مكتب تشيع ، چنين عقيده اى داشته است 3- به گفته عالم بزرگ سيدمرتضى (ره ) روا است كه هشام اين سخن را از باب الزام خصم و متقاعد كردن مخالف مذهبگفته است (تنقيح المقال ، ج 3 ص 297 - قاموسالرجال ، ج 9، ص 225). 45-باب الحركة و الانتقال ، حديث 10، ص 128، ج 1. 46- باب الجبروالقدر، حديث يك ، ص 155، 156، ج 1. 47- منظور از (قدريه ) در اينجا كسانى هستند كه مى گفتند: خدا همه امور را بهبشر تفويض كرد و واگذاشته ، و سلطه خود را از بشر برداشته است . 48-همان ، حديث 4، ص 157، 158، ج 1. 49- باب الاستطاعة ، حديث 4، ص 162، ج 1. 50- باب سلامة الدين حديث 4، ص 216 - ج 2. 51- باب التكاتب ، حديث 4، ص 671- ج 2. 52- باب التسبيح و التهليل و التكبير، حديث 1، ص 505- ج 2. 53- همان ، حديث 4،ص 504، ج 2(در مورد آيات فوق ، شاءن نزولهاى ديگرى نيزنقل كرده اند). 54- باب التويض الى الله ... حديث 7، ص 66- ج 2. 55- باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حديث 3، ص 468، ج 2. 56- باب الاقبال على الدعاء، حديث 5، ص 474- ج 2. 57- باب الشك ، حديث 9، ص 400-ج 2. 58- باب من لا تستجاب دعوته ،حديث 1، ص 510، ج 2. 59- باب الثناء قبل الدعا، حديث 6 و 7، ص 485 و 486 - ج 2. 60- همان ، حديث 8، ص 468 - ج 2. 61- باب من ابطات عليه الاجابه ، حديث 1، ص 243 و 244 ج 2. 62- بابالدعاعلى العدو، حديث 3، ص 512 - ج 2. 63- همان ، حديث 4، ص 512 و 513، ج 2 - و در (باب الدعا للكرب و الهم ...حديث 5، ص 557، ج 2، متن نفرين به گونه ديگر ذكر شده است . 64-(مباهله ) از تبهل به معنى تضرع و زارى و نفرين كردن همديگر است ، به اينطريق كه دو نفر (در دو مذهب ) يا دو گروه (در دو دين ) به صحرا مى روند، به خدا توجهكرده و همديگر را نفرين مى كنند، و از خدا مى خواهند، تا دروغگو و طرفدارباطل را به هلاكت برساند. 65-باب المباهله ، حديث 1، ص 513 و 514. 66-باب الدعاللكرب والهم و الحزن ، حديث 4، ص 556 - ج 2. 67- باب الدعا للكرب والهم و...حديث 13، ص 560-ج 21. 68- باب الدعا للعلل والامراض ، حديث 2، ص 546 - ج 2. 69- باب دعوات موجزات ...حديث 7، ص 579 - ج 2. 70- همان ، حديث 25، ص 587 - ج 2. 71-باب الاغضاء - باب نادر، حديث 4، ص 652 - ج 2. 72- باب الرد على الكتاب والسنه ، حديث 5، ص 60 ج 1. 73- كتاب فضل القرآن ، حديث 13، ص 602، ج 2. 74- باب فضلحامل القرآن ، حديث 6، ص 604 و605- ج 2. 75- همان ، حديث 10،ص 606- ج 2. 76- باب ترتيل القرآن ، بالصوت الحسن ، حديث 13، ص 616-ج 2. 77-باب فيمن يظهر الغيشية ، عند قرائة القران ، حديث 1، ص 616-ج 2. 78- باب فضل القرآن ، حديث 13، ص 622-ج 2. 79- شرح زندگى هشام را در كتاب (هشام بن حكم ، پاسدار عقائد اسلام ) تاءليفنگارنده بخوانيد، ج 1. 80- باب الاضطرار الى الحجه ، حديث 3،ص 169 و 170،ج 1. 81- باب دعائم الاسلام ، حديث 5، ص 18 و 19-ج 2. 82-باب ان الايمان لا يضر معه سيئه ...، حديث 5، ص 464-ج 2. 83-علم كلام ، علمى است كه در اصول عقائد، بر اساس استدلالات قوى عقلى و نقلىبحث مى كند. 84- منظور، ابو جعفر، محمد بن على بن نعمان ، كوفى است كه لقبش(احول )بود، و در محله طاق المحامل كوفه ، مغازه داشت ، از اين رو به او (مؤ من الطاق) مى گفتند، ولى مخالفان او را به عنوان (شيطان الطاق )مى خواندند(سفينةالبحار، ج 2،ص 100. 85-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 4، ص 171 و 172، ج 1. 86- همان ، دنباله حديث 4، ص 172 و173، ج 1. 87-الشافى سيد مرتضى ، ص 12- تنقيحالمقال ،ج 3،ص 295. 88-اقتباس از سخن امام باقر(ع ) - باب طبقات الانبياء، حديث 4، ص 75، ج 1. 89- باب الضلال ، حديث 1، ص 401-ج 2. 90-باب ادنى مايكون به العبد... حديث 1، ص 414 و 415-ج 2. 91-باب لزوم الحجة على العالم - باب النوادر، حديث 10، ص 50-ج 1. 92-باب معرفة الامام ، والرداليه ، حديث 63، ص 188، ج 1. 93-باب ان الائمة هم الهداة ، حديث 3، ص 192، ج 1. 94- باب نادر الجامع فى فضل الامام ، حديث يك (با تلخيص ) ص 199 تا 203،ج 95- باب ان اهلالذكر... حديث 6 و7، ص 305 و306، ج 1. 96- باب ما يجب على الناس عند مضى الامام ، حديث 2، ص 378 و379. 97-... الا ومن ظلمهم وكذبهم فليس منى ، ولا معى ، و انا منه برى ء(باب ان الائمةفى كتاب الله امامان ، حديث 1، ص 215، ج 1.) 98- مراة العقول ، ص 170 - مطابق نقل ترجمهاصول كافى ، ج 1، ص 330. 99-باب ان الائمه (ع ) عندهم جميع الكتب ...حديث يك ، ص 227،ج 1. 100- همان مدرك . 101- منظور عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب (ع ) است كه چون مادرشفاطمه دختر امام حسين (ع ) بود، او را (عبدالله محض ) (يعنى كسى كه خالص از جانبپدر و مادر، هاشمى است ) مى خواندند، در مدح و ذم عبدالله ، روايات مختلف است ، بهاحتمال قوى ، سخن فوق ، و روايات ذم ، از روى تقيه بوده است ، در اين باره به كتابتتمه المنتهى ، ص 128 و 129 مراجعه شود. 102-باب ما عندالائمه من سلاح رسول الله ، حديث 1، ص 232 و 233، ج 1. 103-باب فيه ذكر الصيحفة و الجفر الجامه ، حديث 1، ص 239، ج 1. 104-باب انه ليس من الحق الا من خرج من عندالائمه (ع )، حديث 6، ص 400- ج 1. 105- مانند نوكرى كه خانه آقاى خود را كه ولى نعمتش است برگزيده ، ولىگاهى از او لغزشى ديده مى شود، كه چنين نوكرى سرزنش ندارد، ولى اگر همين نوكربه خانه دشمن آقايش برود، گر چه كارهاى نيك كند، سرزنش دارد 106- باب فيمن دان الله بغير امام من الله ، حديث 3، ص 375- ج 1. 107-باب فى شاءن انا انزلناه ... حديث 1، ص 243 تا 245، ج 1. 108-همان ، حديث 8، ص 251 و 252،ج 1.(با تلخيصكامل ). 109- باب فى ان الائمه بمن يشبهون ... حديث 6، ص 269 و270، ج 1. 110-باب فيه ذكر ارواح التى فى الائمه (ع )، حديث 3، ص 272، ج 1. 111- باب ان الامامة (ع ) عهد من الله ... حديث 3، ص 278، ج 1. 112- باب الامور التى يوجب حجة الامام (ع )، حديث 2، ص 284، ج 1. 113-فمن لم يكن هذه الخصال فيه ، فليس هو بامام (همان ، حديث 7،ص 285، ج 1. 114- باب مواليد الائمه (ع )، حديث 7،ص 388-ج 1. 115- باب ان الواجب على الناس ان ياءتوا الامام ، حديث 3، ص 392-ج 1. 116-باب ان الائمه تدخل الملائكة بيوتهم ...حديث يك ، ص 393-ج 1. 117- همان ، حديث 3، ص 393 و394- ج 1. 118- باب ان الجن ياءتيهم ... حديث 4، ص 395-ج 1. 119- باب ان الارض كلها للامام (ع )، حديث 3، ص 408- ج 1. 120- باب سيرة الامام فى نفسه ...حديث 2، ص 410- ج 1. 121- نهج البلاغه صبحى صالح ، خطبه 209- دراصول كافى ، بجاى علاء، (ربيع بن زياد) آمده است . 122-باب سيرة فى نفسه ... حديث 3، ص 410 و411- ج 1. 123-باب الارض كلها للامام ، ذيل حديث 8، ص 409و 410-ج 1. 124-در آيه 33 احزاب ، كه در بالا ذكر شد. 125-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه ، حديث 1،ص 286 تا288- ج1.(با تلخيص ). 126- علامه مجلسى (ره ) در شرح خود مى گويد: اين حيوانات را از جهت شباهت ،(مسخ شده ) گويند، نه آنكه از نسل آنها باشند، زيرا مسخ شده ها پس از سه روزمرده اند. نگارنده گويد: در مورد (لشكر بنى مروان )،احتمال دارد اشاره به آينده باشد، چرا كه طبق روايت مشروحى ، امام صادق (ع ) فرمود:(بنى اميه نمردند مگر اينكه به صورت مارمولك مسخ شدند) (شرح در روضةالكافى ، ص 232 حديث 305)- ضمنا بعضى از فقهاء مى گويند: يكى ازدلائل حرمت ريش تراشى ، همين قسمت از روايت فوق است . 127-در فرازى از زيارتنامه مولوديه على (ع ) مى خوانيم : السلام عليك يا خاتمالحصى ، و مبين المشكلات : (سلام بر تو اى مهر زننده سنگريزه ها و روشن كنندهمشكلات ). 128-چنانكه ذكر شد، حبابه در عصر امام سجاد(ع ) 113سال داشت ، و بعد به اعجاز آن حضرت جوان شده است و بعدا تا عصر حضرت رضا(ع)123 سال ديگر عمر كرده و در مجموع 236سال عمر نموده است (نگارنده ) 129-باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 1، ص 346 و 347- ج 1 - و در بحث 4 همين باب ، كنيه حبابه (ام غانم) ذكر شده است . 130-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 1، ص 525 و526-ج 1. 131-متن اين لوح در اصول كافى ج 1 ص 527 و528 آمده است (باب ماجاء فىالاثنى عشر حديث 3 ص 527. 132- با توجه به اينكه على (ع ) در سال 40 هجرت ، شهيد شد، وامام سجاد(ع ) درسال 38 هجرت متولد گرديد، پس على (ع ) دوسال از عمر امام سجاد (ع ) را درك نموده است . 133- همان ،حديث 4، ص 529. 134- همان ، حديث 8، ص 531 و532- ج 1.(نظير اين حديث ، حديث 5 همين باب است). 135- باب الصلاة على النبى محمد(ص ) و اهلبيته (ع )، حديث 3و4، ص 491 و492- ج 2.(نظير اين مطلب در حديث 12، ص 493- آمده است ). 136- همان ، حديث 21، ص 495 - ج 2. 137-باب مولد امير المؤ منين ، حديث 1، ص 452-ج 1. 138- همان حديث 1، ص 454 - ج 1. 139-او يازدهمين نفر بود كه در آغاز بعثت به پيامبر (ص ) ايمان آورد. 140- باب مولد اميرالمؤ منين (ع )، حديث 2، ص 453- ج 1. 141- مولد النبى ، حديث 24،ص 447- ج 1. 142- همان حديث 29،ص 448-ج 1. 143- مرآت العقول علامه مجلسى ، ذيل حديث فوق . 144- همان ، حديث 30، ص 449 - ج 1- ابوطالب هنگام بعثت ،75سال داشت ، و در سال 9يا 10 بعثت در سن حدود 85 سالگى از دنيا رفت ، بنابرايندوران مبارزات و قهرمانى هاى او در دفاع از پيامبر(ص )، در سنين پيرى بوده است . 145-همان ، حديث 31، ص 449. 146-در آيه هفت (ص ) مى خوانيم : ما سمعنا بهذا فى الملة الاخرة ان هذا الا اختلاق: (ما هرگز چنين چيزى از پدران خود نشنيده ايم ، اين فقط يك دروغ است (سوره صاد آيه7) (باب التسليم على اهل الملل ، حديث 5، ص 649- ج 2. 147- باب حسن الخلق ، حديث 15، ص 102، ج 2. 148- مولد النبى ، حديث 13، ص 442 و 443 ج 1. 149- باب التواضع ، حديث 3، ص 122- ج 2. 150- همان ، حديث 5، ص 122 - ج 1. 151- باب استصار الذنوب ، حديث 3، ص 288 - ج 2. 152-باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 11، ص 262 -ج 2. 153-باب ذم الدنياو الزهدفيها، حديث 8، ص 129 -ج 2. 154- همان مدرك ، حديث 9. 155-باب الدعابة و الضحك ، حديث 1، ص 663 -ج 2. 156- باب التكاتب - باب النوادر، حديث 1، ص 671 -ج 2. 157- باب مولد النبى (ص )، حديث 16،ص 444 - ج 1. 158- باب مايجب من حق الامام على الرعيه ، حديث 406 - ج 1.از علامه مجلسى (ره )نقل شده كه اين خطبه ، طولانى بوده ، و آن حضرت ، امام بعد از خود را در همين خطبهتعيين كرد، و فضائل اهلبيتش را متذكر گرديد. 159- باب مولد النبى (ص )، حديث 19، ص 445 و446 (با تلخيص )- ج 1. 160- كحل البصر، ط بيروت ، ص 195. 161- باب مولد النبى ، حديث 35، ص 450 -ج 1. 162- همان ، حديث 38، ص 451 -ج 1. 163- بقيع به معنى كافى است كه درختهاى گوناگون دارد، و در شهر مدينه پنجبقيع بوده است : 1- بقيع مصلى ؛ كه پيامبر(ص ) در آنجا نماز عيد مى خوانده 2- بقيعغرقد؛ كه قبرستان مدينه است 3- بقيع زبير، كه پيامبر(ص ) آنجا را به زبير بن عوامداد 4-بقيع جنجبه ؛ نام درختى است كه در آنجا روئيده بود 5- بقيع بطحان ، كه نزديكرودخانه بود ( ترجمه اصول كافى ج 2، ص 344). 164- مولد النبى (ص )، حديث 37، ص 451 - ج 1. 165-باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله (ص )ذيل حديث ) ص 236، ج 1. 166-باب مولد الزهرا(س )، حديث 7، ص 460 - ج 1. 167-همان ، حديث 5، ص 460 - ج 1. 168- باب حق الجوار، حديث 6، ص 667 - ج 2. 169-باب فيه ذكر الصحيفة ... و مصحف فاطمه (س )، حديث 2،5،8 ص 240، 241،242، ج 1. 170-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 1، ص 168 و169، ج 1. 171-اقباس از گفتار مشروح حضرت على (ع ) در شاءن خود باب اختلاف الحديث ،قسمت آخر، حديث 1، ص 63، 64، ج 1. 172- باب الكون و المكان ، حديث 6، ص 0)، ج 1. 173-همان ، حديث 8، ص 90، ج 1. 174-باب ما عندالائمة من سلاح رسول الله (ص )، حديث يك ، ص 232، ج 1. 175-اين جريان را حضرت على (ع ) كرارانقل مى كرد - اصول كافى ج 1 باب فى شاءن (انا انزلناه فى ليلة القدر)، حديث5، ص 249. 176-باب مولد الزهراء(س )، حديث 8، ص 490. 177-باب ان الله لم يعلم نبيا علما الا امره يعلمه اميرالمؤ منين ... حديث 1 و2و3، ص263، ج 1. 178- باب ان الائمة (ع ) ورثه العلم ... حديث 6، ص 222، 223، ج 1. 179-باب ان الائمة (ع ) محدثون مفهمون ، حديث 5، ص 271، ج 1. در بعضى ازروايات آمده : كه على (ع ) روزى مقام و اوصاف (ذوالقرنين ) را براى اصحاب خودذكر كرد، و سپس فرمود: (در ميان شما نيز مانند او هست ) (يعنى خودش ) (تفسير علىبن ابراهيم ذيل آيات 83 تا1)سوره كهف ). در قرآن مجيد از (ذوالقرنين )، به عنوان يك زمامدار مقتدر و بنده صالح خدا ياد شده وبرخى از صفات او بيان گشته و از او تمجيد شده است (سوره كهف آيات 83 تا98). 180-در متن حديث ، تعبير به (كتاب مسجل ) شده كه ما اين جمله را به (طومارمهر كرده ) ترجمه نموديم . 181-باب ان الائمة لايفعلوا شيئا... حديث 4، ص 281، ج 1. (با تلخيصكامل ). 182-باب مانص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع ) حديث 3، ص 288 (باتلخيص ) ناگفته نماند: آيه فوق مطابق روايات متعدد، و گفتار مفسران ، در شاءن على(ع ) نازل شده ، آن هنگام كه در ركوع نماز، انگشترش را به مردى فقير داد(شرح اينمطلب در كتاب الغدير جلد2، و احقاق الحق جلد 2 آمده است ).ولى در روايت فوق به جاىانگشتر، لباس گرانقيمت روپوش ، ذكر شده است ، شايد اين ماجرا تكرار شده و درركوع يك نماز، آن حضرت انگشترش را به فقير داده ، و در ركوع نماز ديگر، روپوششرا... و تفاوت ديگر اينكه : روايت فوق بيانگرنزول آيه مذكور، در شاءن همه امامامن (ع ) است ، و حاكى است كه تقاضا كننده ، فرشتهاى (به صورت انسان براى امتحان ) بوده است . 183-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع )... فرازى از حديث 6، ص290 و 291- ج 1. ناگفته نماند كه حديث غدير، معروف و مشروح است ، و آنچه در بالاذكر شد، احتمالا، غير از حديث غدير مى باشد. 184-باب الاشارة و النص على امير المؤ منين (ع )ذيل حديث 3، ص 295 و 296، ج 1، به نقل از امام صادق (ع ) 185-همان ، حديث 4،ص 296، ج 1. 186- همان ، حديث 8،ص 297،ج 1. 187- همان ، حديث 7، ص 296، ج 1. 188-كحل البصر، ط- بيروت ، ص 199. 189- باب مولد النبى (ص )، حديث 15، ص 443 و444. 190-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 13، ص 533-ج 1. نظير اين مطلب دركتاب (الاختصاص شيخ مفيد) ص 274 و (اثبات الوصيه مسعودى ) آمده ، با اينتفاوت كه ، اين واقعه در مسجد (قبا) رخ داد، و ابوبكر تصميم گرفت ، كنار بكشد،ولى عمر با گفتارى او را پشيمان كرد. 191- سيرة الامام - حديث 2، ص 411 ج 1. 192-باب ان ابجن ياءتيهم ... حديث 6، ص 396 - آن در مسجدى كه آن اژدها از آنوارد مسجد شد، به نام (باب الثعبان ) (در اژدها) معروف گرديد، بعدا بنى اميهبراى اينكه اين فضيلت على (ع ) را به باد فراموشى بسپرند، چند روز فيلى كنار آنبستند، كم كم نام آن در به (باب الفيل ) موسوم گرديد. 193- باب حسن الصحابه و حق الصاحب فى السفر، حديث 5، ص 670 - ج 2. 194- اقتباس از تتمة المنتهى ، ص 11و 12. 195-منظور از اين آيه ، آيه 54 سوره اعراف است كه مى فرمايد: ان ربكم الله الذى خلق السماوات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يغشىالليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجون مسخرات بامره ...منظور طلحه وزبير اين بود كه خداش با خواندن اين آيه ، به خداتوكل كند، و با قدرت معنوى ، و قلبى استوار حركت نمايد 196-نفرين على (ع ) در جريان جنگ جمل ، تحقق يافت . 197-باب مايفصل به بين دعوى المحق والمبطل ... حديث يك ، ص 343 تا 346- ج 1 (با اقتباس و ترجمه ). 198-همان ، حديث 15، ص 355 ،356- ج 1 (در بعضى از متون ، بجاى ام اسلم ، امسلم ذكر شده است سفينة البحار، ج 1 ص 642). 199- باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 5، ص 529 و 530- ج 1.(نظير اين حديثدر همين باب ، حديث 8 آمده است .) 200-باب مايجب من حق الامام على الرعية حديث 5، ص 406 -ج 1. 201-باب الصدق واداء الامانه ، حديث 5، ص 163 - ج 2. 202-باب مولد اميرالمؤ منين (ع ) حديث 7، ص 457 - ج 1. 203-باب المكارم ، حديث 8، ص 58 و59 - ج 2. 204-همان ، حديث 10، ص 59، ج 2. 205-بنابراين آن هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب ، عبارتند از 1- محمد(ص )2- على(ع ) 3- حمزه 4- جعفر 5- حسن (ع )6-حسين (ع ) 7-مهدى (عج ) 206- باب مولد النبى (ص )، حديث 34، ص 450. 207- باب الاشارة و النص على الحسين بن على (ع )، حديث 5، ص 298، ج 1. 208-كناسه (بر وزن شماره ) مكانى است در محله طاقالمحامل كوفه ، كه در آن عصر، مركز كبابى ها و كله پزهاى كوفه بوده است . 209-باب الاشاره والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 7،ص 300، ج 1. 210- اقتباس از (باب مولد اميرالمؤ منين ) حديث 4، ص 454و 455 - ج 1. 211-باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث 4، ص 462 -ج 1. 212- همان ، حديث 6، ص 463 -ج 1. 213-سفينة البحار، ج 1، ص 336. 214- باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث يك ، ص 360 - ج 1. 215-باب الاشارة والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 3، ص 302 و303 - ج 1. 216- باب مولد الحسين (ع )، حديث 4، ص 464 -ج 1. (به طور اقتباس و تلخيص ). 217-باب ان مستقى العلم من بيت آلمحمد(ص )، حديث 2، ص 399 - ج 1. 218- همان ، حديث 6، ص 465 - ج 1. 219-مولد الحسين (ع )، حديث 8، ص 465 (به طور اقتباس ) ج 1. 220- همان ، حديث 9،ص 466، ج 1. 221- باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع )، حديث يك ، ص 303 - ج 1. 222-مولد على بن الحسين (ع ) حديث 1، ص 467 - ج 1. 223-مى فرمود:(از قصاص قيامت مى ترسم )، هنگام كند رفتن شتر، تنها باتازيانه ، اشاره مى كرد. (مناقب آل ابيطالب ، ج 4، ص 155). 224-مولد على بن الحسين ، حديث 2 و 3، ص 467. 225- همان ، حديث 4، ص 468. 226-علامه مجلسى (ره ) مى گويد: نظر به اينكه روايات بسيار در شاءن و مقاممحمد حنفيه وارد شده ، ممكن است مذاكره فوق به خاطره مصالح و آگاهى ضعفاء، شيعهبوده است (شرح در مرآت العقول ). 227- باب ما يفصل به بين دعوى المحقوالمبطل ، حديث 5، ص 348 - ج 1. 228-باب نادر ايضا بعد از (باب فى تفسير الذنوب )، حديث 2، ص 450 - ج2. 229-باب دعوات معجزات ... حديث 10، ص 579 و 580 - ج 2. 230-باب التفويض الى الله والتوكل عليه ، حديث 2، ص 63، ج 2. 231- ظاهرا صبحانه در آن عصر به عنوان نهار، خورده مى شد. 232- باب التواضع ، حديث 8، ص 123 - ج 2. 233-باب النصر، حديث 13، ص 91. ج 2. 234- باب الظلم ، حديث 5، ص 331 - ج 2. 235- باب مولد ابى جعفر محمدبن على (ع )، حديث 2، ص 469 - ج 1. 236- باب الاشارة و النص على ابى جعفر(ع )، حديث 1، ص 305، ج 1. 237-همان ، حديث 2، ص 305، ج 1. 238-باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع ) حديث 4، ص 304، ج 1. 239- باب مولد الى جعفر، محمد بن على (ع )، حديث 2، ص 469 -470، ج 1. 240- همان ، حديث 3، ص 470 - ج 1. 241- قمرى : پرنده اى است خاكى رنگ و كوچكتر از كبوتر، كه جفت جفت با همزندگى مى كنند(فرهنگ عميد). 242-همان ، حدث 4، ص 471 -ج 1. 243-همان ، حديث 5، ص 471 (قسمت آغاز حديث ) - ج 1. 244-همان ، حديث 5 (قسمت آخر حديث ) ص 471 و 472 - ج 1. 245- سفينة البحار، ج 1، ص 142. 246-اين مرد بلند قامت از طايفه جن بود، كه به عنوان خادم و نامه رسان امامباقر(ع )، به صورت انسان ظاهر شده بود. 247-باب ان الجن ياءتيهم و يساءلونهم ، حديث 7، ص 396 - ج 1. 248-باب الكتمان ، حديث 4، ص 222، ج 2. 249- همان ، حديث 6، ص 349 تا 351- ج 1. 250-باب سيرة الامام فى نفسه ... حديث 4، ص 411 - ج 1. 251-اين مرد عرب ، از اولياى خدا مانند حضرت خضر(ع )، و يا فرشته اى بهصورت انسان بوده است . 252-باب مولد ابى عبدالله ، جعفر بن محمد(ص )، حديث 3، ص 473 - ج 1. 253- همان ، حديث 4، ص 474 - ج 1. 254-همان ، حديث 5، ص 474 - ج 1. 255- يعنى فرشته اى از طرف خدا، با او تماس دارد و اخبار آينده و اسرار و احكامرا به او خبر مى دهد. 256-بحار، ج 13، ص 402. 257-باب ان الائمة عندهم جميع الكتب ... حديث 2، ص 227، ج 1. 258-باب صلة الرحم ، حديث 23، ص 155 - ج 2. 259- باب موالد ابى عبدالله ، جعفربن محمد(ع )، حديث 2، ص 473 - ج 1 - جمله(اعرق الثرى ) لقب اسماعيل پيغمبر است ، اين حاكى است كه فرزنداناسماعيل ، مانند رگ و ريشه درخت ، در اطراف زمين پراكنده اند. 260-باب الدعا للكرب و الهم ...حديث 12، ص 559 - ج 2 261-باب الدعا للكرب و الهم و الحزن ...حديث 22 ص 562 و 563 - ج 2. 262-باب الرضا بموهبه الايمان و الصبر...حديث 5 ص 246 - ج 2 263-باب الاشارة و النص على ابى عبدالله الصادق (ع ) حديث 8، ص 307، ج 1. 264-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )ذيل حديث 3 - ج 1 265-باب الحلم ، حديث 7، ص 112 - ج 2 266-باب الائمه (ع ) حديث 1 ص 385 و 386 - ج 1 267-همان ، حديث 11، ص 320 - ج 1 268-باب المعارين ، حديث 3، ص 418 - ج 2 269-همان حديث 13، ص 310، ج 1 270-اعلام الورى ، ص 290 271-باب الاشارة النص على ابى الحسن موسى (ع )، حديث 15 ص 311، ج 1 272-باب المولد ابى الحسن موسى بن جعفر(ع )، حديث 2، ص 477 - ج 1 273-همان ، حديث 1 ص 476 و 477 274-همان ، حديث 3، ص 477 275-همان ، حديث 4 ص 478 - ج 1 با تخلص 276-همان ، حديث 5، ص 481 تا 484 (به طور تلخيص )، ج 1 277- همان ، حديث 6، ص 484 - ج 1 278-همان ، حديث 7، ص 484، ج 1 279-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )، حديث 16، ص 311 - ج 1 280-فدك ؛ سرزمين مزروعى حاصلخيزى بود كه در نزديكى خيبر در 140 كيلومترى مدينه قرار داشت ، و نقطه اتكا وپشتوانه اقتصادى يهوديان حجاز بود و بخشى از خيبر به شمار مى آمد كه درسال هفتم هجرت ، پس از فتح خيبر، در اختيار پيامبر اسلام (ص ) قرار گرفت 281-بايد توجه داشت كه مطابه آيه 6 و 7 سوره حشر، سرزمينهايى كهپيامبر(ص ) بدون جنگ و رنج ، از كفار گرفته ، به نام (فيى ء) خوانده مى شود واختيار آن با شخص پيامبر(ص ) است و او مى تواند، آن را در اختيار كسى كه به خقجانشين او است قرار دهد. 282-باب الفيى و الانفال ...حديث 5، ص 543 - ج 1 - مطابق بعضى از روايات ،امام كاظم (ع ) نظير همين مناظره را با هارون (پنجمين خليفه عباسى ) نمود، هارون گفت(همه را جز فدك ساختى ، پس براى ما چيزى باقى نماند؟) امام كاظم فرمود: من كه در آغاز گفتم ، اگر حدود فدك را مشخص كنم در اختيار من نخواهىگذاشت . در همين هنگام هارون تصميم كشتن آن حضرت را گرفت (مناقبآل ابيطالب ج 4، ص 321) 283-باب مايفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 8، ص 366، ج 1 284-مقاتل الطالبين ص 325 تا 333 285-عبدالله گرچه بعد از وفات اسماعيل بن امام صادق (ع )، به عنوان پسر ارشدامام صادق (ع ) به شمار مى آمد، ولى دو عيب داشت : 1 - پاهايش بى اندازه درشت و پهنبود، از اين رو به او (افطح ) مى گفتند. 2 - عقيده اش فاسد بود و نزد پدرآبروئى نداشت و با طائفه (حشويّه ) رفت و آمد مى كرد، و به مذهب (مرجئه )متمايل بود (سفينة البحار، ج 2، ص 372 286-زيرا در مورد سؤ ال دوم ، صد درهم ، حدود هفتادمثقال نقره است ، هفتاد مثقال نقره ، زكات ندارد، چون حد نصاب زكات 105مثقال است 287-باب ما يفصل به بين المحق و المبطل ، حديث 7، ص 351 - ج 1 288-همان ، حديث 8، ص 352 و 353- ج 1 289-همان ، حديث 14، ص 354 - ج 1 290-بابب العقو، حديث 7، ص 108 - ج 2 291- باب مولد الحسن موسى بن جعفر(ع )، حديث 8، ص 485 - ج 1 292-باب فى ان الامام يعلم ان الامرقد صار اليه ، حديث 6، ص 381 - 382 - ج 1 293-الاشارة على ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 1، ص 311، ج 1 294-همان ، حديث 7، ص 313، ج 1 295-همان ، آغاز حديث 14 (با تلحيص ) ص 313 و 314، ج 1 296-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )، قسمت آخر، حديث 14 (باتلخيص ) ص 315 - ج 1 297- باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 1 ص 486 - ج 1 298-همان ، حديث 2، ص 487 299-همان ، حديث 4، ص 487 - 488 - ج 1 300-همان ، حديث 5، ص 488 - ج 1 301-همان ، حديث 6، ص 488 - ج 1 302- باب ما يفصل به دعوى المحق و المبطل ...، حديث 10، ص 354 - ج 1 303-همان ، حديث 12، ص 354 - ج 1 304-همان ، حديث 13، ص 355 - ج 1 305- - باب مولد ابى الحسن الرضا(ع ) قسمتاول حديث 6، ص 489 - ج 1. 306- همان ، قسمت آخر حديث 7، ص 489 و 490 - ج 1 307-بحار، ج 49، ص 139 - صحيفه البحار، ج 2، ص 492 و 493. 308- باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 8، ص 490 و 491 - ج 1. 309- همان ، حديث 9 و 10، ص 491 - ج 1 310-همان ، حديث 10، ص 491 - ج 1 311-همان ،حديث 16، ص 391 - ج 1 312-اين چهار سنت طبق بعضى از روايات عبارتند از: 1 - ترس و انتظار از موسى 2- زندان و غيبت از يوسف 3 - سخن مردم كه او مرده است ولى نمرده از عيسى (ع ) 4 - قيامبه شمشير از محمد(ص ) (اكمال الدين صدوق 313- باب فى ان الامام يعلم ان الامرقد صار اليه ، حديث يك ص 380 - ج 1 314- همان حديث 2، ص 380 ج 1 315- باب ان الجن ياءتيهم و يساءلونهم ، حديث 5 ص 395 - ج 1 316-باب الفيى و الانفال ...حديث 26، ص 589 - ج 1 317-همان ، حديث 25، ص 548 ج 1 318- باب حالات الائمه (ع ) فى السن ، حديث 2، ص 383 - ج 1 - ماجراى سخنگفتن عيسى (ع )، در گهواره و معرفى خود به عنوان پيامبر، در آيات 31 تا 33 سورهمريم آمده است . 319- همان ، حديث 6، ص 384 - ج 1 320- همان ، حديث 3، ص 383 - ج 1 321- همان ، حديث 8، ص 384، ج 1 - بايد توجه داشت كهاستدلال امام جواد(ع ) بر اين اساس است كه حضرت على (ع ) در سن نه سالگى پيروكامل پيامبرغ بود و ايمان كامل داشت (چنانكهاصل اسلام على (ع ) در 9 سالگى مورد اتفاق شيعه و سنى است )، بنابراين اگر سنكم دليل عدم شايستگى براى مقامات عالى باشد، پس چرا حضرت على (ع ) در سن كمداراى عالى ترين مقام ايمان و پيروى از رسول خدا(ص ) شده است ؟ (دقت كنيد) با توجهبه اينكه طبق روايات ، پيامبر(ص ) در همان ايام ، على (ع ) را به عنوان جانشين معرفىكرد. 322- باب الاشارة و النص على ابى الثانى (ع )، حديث 12، ص 322 - ج 1 -مرقد شريف على بن جعفر(ع ) در يكى از سه جا واقع شده : يا در قم ، يا در بيرون شهرسمنان و يا در قريه عريض (يك فرسخى مدينه ) قرار دارد. 323-باب مولد ابى جعفر على ثانى ، حديث 2، ص 492 - ج 1 324- همان ، حديث 2، ص 493 - ج 1 325- جريان به گونه اى بود كه امام جواد(ع ) به طور اجبار در آن مجلس ، حضورداشت ، ولى در همان مجلس ، نهى از منكر كرد، و بساط عياشان از خدا بى خبر و بردگانزر و زور را بهم زد. 326- همان ، حديث 4، ص 494 و 495 - ج 1 327- همان ، حديث 3، ص 494 - ج 1 - و باب حالات الائمه فى السن ، حديث 7 ص384 - ج 1 328- همان ، حديث 5، ص 495 - ج 1 329- همان مدرك 330- همان ، حديث 5، ص 495 - ج 1 331- همان مدرك 332- همان ، حديث 6، ص 495 و 496 - ج 1 333- همان ، حديث 8، ص 496 334-بحار، ج 50، ص 221 (پاورقى ) 335- باب مولد ابى جعفر، محمد بن على الثانى (ع )، حديث 9، ص 496 - ج 1 336- همان ، حديث 10، ص 497 - ج 1 337- همان ، حديث 11، ص 497 - ج 1 338- باب الفيى ء و انفال ، حديث 27، ص 548 - ج 1 339- باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ...حديث 9، ص 353- ج 1 340- باب الاشارة و النص على ابى الحسن الثالث (ع )، حديث 1، ص 323، ج 1 341- همان ، حديث 2، ص 324 ج 1، با تلخيص و اقتباس 342- باب مولدابى الحسن على بن محمد(ع ) حديث 1، ص 498 - ج 1 343- تتمه المنتهى ، ص 238 344- باب مولد ابى الحسن على بن محمد(ع ) حديث 2، ص 498 - ج 1 345- همان ، حديث 3، ص 498 و 499 346- تتمه ، حديث 4، ص 499 - ج 1 347- همان ، حديث 5، ص 500 - ج 1 348- همان ، قسمت اول حديث 8، ص 502 - ج 1 349- همان ، حديث 9 ص 502، ج 1 350- باب الاشاره و النص على ابى محمد (ع )، حديث 8 ص 326 و 327 - ج 1. باتلخيص و اقتباس 351- همان ، حديث 10، ص 327 ج 1 352- باب مايفصل به دعوى المحق و المبطل ، حديث 4، ص 347 353- همان ، قسمت اول حديث 1، ص 503 و 504، ج 1 (باتلخيص ). 354- همان ، قسمتى از حديث 1، ص 505 - ج 1 - با تلخص 355- همان ، قسمت آخر حديث 1، ص 505 و 506 - (بطور اقتباس ) - ج 1 356- همان ، حديث 3، ص 506 و 507 - ج 1 357- همان ، حديث 4، ص 507 - ج 1 358- - همان ، حديث 8، ص 508 - ج 1 359- همان ، حديث 9، ص 508 ج 1 - بنابراين ، طبق پاسخ امام حسن (ع )، معنى آيهچنين مى شود: (مجاهدان مخلصى كه در برابر خدا ورسول و امامان بر حق ، امامان ناحق را به رهبرى بر نمى گيرند). 360- همان ، حديث 10، ص 508 - ج 1 361- صقالبى ها: مردمى بودند كه به (صقالبه ) (محلى بين بلغار وقسطنطنيه ) نسبت داشت ، و داراى زبان مخصوصى بودند. 362- همان ، حديث 11، ص 509، ج 1 363- همان ، حديث 13، ص 509 - ج 1 364- همان ، حديث 14، ص 509 - ج 1 365- همان ، حديث 15، ص 510 - ج 1 366- همان ، حديث 16، ص 510 - ج 1 367- همان ، حديث 17، ص 510. 368- همان ، حديث 18، ص 511 369- همان ، حديث 20، ص 511 - ج 1 370- همان ، حديث 21، ص 512 - ج 1 371- همان ، حديث 22، ص 512 - ج 1 372- همان ، حديث 23، ج 1 373- همان ، حديث 24، ص 512 و 513 - ج 1 374- همان ، حديث 26، ص 513 - ج 1 375- همان ، حديث 27، ص 513، ج 1 376- باب الاشارة الى صاحب الدار(ع )، حديث 6، ص 329 - ج 1. باب مولدالصاحب (ع ) حديث 2، ص 514 - ج 1 377- باب فى تسميه من راه (ع )، حديث يك ، ص 329 و 330، ج 1 378- همان ،حديث 11، ص 331 و 332 - ج 1 379- همان ، حديث 14، ص 332 - ج 1 380- متن دعا چنين است : اللهم عرفنى نفسك ، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبييك ، اللهم عرفنى رسولكفانك ان لم تعرفنى رسولك ، لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لمتعرفنى حجتك ضللت عن دينى 381- منظور از اين جوان ، احتمالا (نفس زكيه ) محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنىمى باشد، كه كشته شدن او از علائم ظهور به شمار آمده ، و او در عصر خلافت منصوردوانيقى به شهادت رسيد. 382- باب نادر فى حال الغيبه ، حديث 5، ص 337 - ج 1 383- همان ، حديث 7، ص 338 384- همان ، حديث 11، ص 339 - ج 1 385- همان ، حديث 21، ص 341 - ج 1 386- باب التمحيص و الامتحان ، حديث 6، ص 370- ج 1 387- - باب انه من عرف امامه ، لم يضره تقدم هذا الامر او تاخر، حديث 4، ص 371 -ج 1 388- اين جريان در سالهاى آغاز (غيبت صغرى ) حدودسال 263 و 264 ه -.ق رخ داده است با توجه به اينكه غيبت صغرى ازسال 260 شروع شد و در سال 329 پايان يافت . 389- باب مولد الصاحب عليه السلام ، حديث 3، 515 تا 518 390- همان ، حديث 4، ص 517 و 518 - ج 1 391- همان ، حديث 5، ص 518 - ج 1 392- همان ، حديث 8، ص 519 - ج 1 393- - همان ، حديث 11، ص 519 - ج 1 394- همان ، حديث 19، ص 523 - ج 1 395- همان ، حديث 21، ص 523 - ج 1 396- همان ، حديث 24، ص 224 - ج 1 397- همان ، حديث 28، ص 524 - ج 1 398- همان ، حديث 30، ص 525 - ج 1 399- (باب ما جاء فى الاثنى عشر(ع )...حديث 19، ص 534 - ج 1 400- بابت ان الائمة (ع ) قائمون بامر الله ، حديث 1، ص 536 - ج 1 401- باب طينة المؤ من و الكافر، حديث 5، ص 4 - ج 2 402- باب دعائم الاسلام ، حديث 10، ص 21 - ج 1 403- باب ان الايمان يشرك الاسلام ...، حديث 1، ص 25 - ج 2 404- همان ، حديث 4، ص 26 - 2 405- باب درجات الايمان ، حديث 2، ص 43 - ج 1 406- بهجة الامال ، ج 2، ص 484 - سفينه البحار، ج 1، ص 368. 407- باب مجالسة اهل المعاصى ، حديث 16، ص 379 و 380 - ج 2 408- همان ، باب اصناف الناس ، حديث 3، ص 382 - ج 2 - با اقتباس و توضيح 409- باب التسليم و فضلالمسلمين ، حديث 3، 390 - ج 1 410- (همان ، حديث 5، ص 391 - ج 1) 411- باب ما امر النبى (ص ) بالنصيحة لائمة المسلمين ، حديث 2، ص 403 و 404 -ج 1 412- باب العطاس و التسميه ، حديث 7، ص 654 - ج 2 413- همان ، حديث 9، ص 654 و 655. 414- همان ، حديث 21، ص 656 - ج 2 415- همان ، حديث 18، ص 656 - ج 2 - پس بگوئيد خدا تو را رحمت كند، كه هدايتجز رحمت است . 416- باب خصال المؤ من ، حديث 4، ص 48 - ج 2 نظير اين مطلب در باب حقيقةالايمان و اليقين ، حديث 1، ص 53، ج 2 آمده است . 417- باب حقيقة الايمان اليقين ، حديث 2، ص 53 - ج 2 - طبق بعضى از نقلها اينشخص ، (حارث بن سراقه ) بوده است (اسدالغابه ، ج 1، ص 353 418- همان ، حديث 3، ص 54 - ج 2 419- باب الطاعة و التقوى ، حديث 6، ص 75 و 76 - ج 2. 420- همان ، حديث 7، ص 76، ج 2 421- باب الورع ، حديث 6، ص 77، ج 2 422- باب حسن الخلق ، حديث 10، ص 101 - ج 2 423- باب الشكر، حديث 18، 97 ج 2 424- همان ، حديث 27، ص 98 ج 2. 425- باب الشكر، حديث 24، ص 98 ج 2. 426- مجالس الشيخ المفيد، ص 20 427- باب الشكر، حديث 261، ص 98 ج 2. 428- باب البكاء، حديث 6، ص 482 و 483 - ج 2. 429- باب اللمم ، حديث 4 - ص 442 - ج 2. 430- باب الخوف و الرجا، حديث 8، ص 69 - 70 - ج 2. 431- همان ، حديث 6، ص 68 - ج 2. 432- باب الاعتراف بالتقصير، حديث 3 - ج 2. 433- طبق بعضى از روايات ، نجاشى گفت : درانجيل مقدس آمده : هرگاه خداوند نعمتى را به شخصى داد، او بايد خدا را شكر كند، ارزشهيچ شكرى مانند تواضع در برابر خدا و خلق خدا نيست (بحار، ج 18، ص 422) 434- باب التواضع ، حديث 1، ص 121 - ج 2. 435- همان ، حديث 7، ص 123 436- همان ، حديث 10، ص 123 - ج 2. 437- باب صفة العماء، حديث 6، ص 37 - ج 1. 438- باب التواضع ، حديث 12، ص 124 - ج 2. 439- باب الحب الله فى الله ، حديث 6، ص 125 - ج 2. 440- باب القاعة ، حديث 7، ص 139 - ج 2. 441- باب الكفاف ، حديث 4، ص 140 و 141 - ج 2. 442-باب دوم الدنيا و الزهد فيها، قسمتاول حديث 16، ص 132 و 133 - ج 2. 443- باب الاتصاف و العدل ، حديث 10، ص 146 - ج 2. 444- همان ، حديث 13، ص 146 - ج 2.- 445- باب صلة الرحم ، حديث 2، ص 150 - ج 2.- 446- همان ، حديث 18، ص 153 - ج 2.- 447- همان ، حديث 18، ص 153 - ج 2.- 448- باب قطيعة الرحم ، حديث 3، ص 346 - ج 2.- 449- همان ، حديث 5، ص 347. 450- همان ، حديث 7، ص 347 و 348 - ج 2. 451- باب اخوة المؤ منين ...حديث 2، ص 166 - ج 2. 452- همان ، حديث 6، ص 166 - ج 2. 453- همان ، حديث 10، ص 167 - ج 2.- 454- باب حق المؤ من على اخيه ، حديث 3، ص 170 - ج 2. 455- كه من آمادگى براى چنان ايثارى را ندارم كه نصف اموالم را به شيعه فقيربدهم 456- همان ، حديث 8، ص 171 - ج 2 457- همان ، حديث 10، ص 173 - ج 2. 458- همان ، حديث 13، ص 173 و 174 - ج 2 459- باب زيارة الاخوان ، حديث 3، ص 167، ج 2. 460- باب المصافحة ، حديث 1، ص 179 - ج 2. 461- همان ، حديث 5، ص 180 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 7، ص 180 آمده است. 462- همان ، حديث 14، ص 181 و 182 - ج 2 - نظير اين مطلب در (باب المعانقه) حديث 2، ص 184 - ج 2 آمده است . 463- باب التقبيل ، حديث 4، ص 185 - ج 2 (در معنى اين حديث ، احتمالات ديگرىنيز داده شده است . 464- يعنى داستانهاى دوغ مى بافت و براى مردم بازگو مى نمود. 465- باب تذاكر الاخوان ، حديث 3، ص 168 - ج 2. 466- باب ادخل السرور...حديث 3، ص 188 و 189 - ج 2. 467- همان حديث 5 ص 189 - ج 2. 468- باب السعى فى حاجة المؤ من ، حديث 9 ص 189 - ج 2 - لازم به تذكر استكه بعيد نيست ، هر امامى قبل از آنكه به امامت برسد، عملش كمتر از امام زمان خود باشد،يا عملش كه ثوابش كمتر است برگزيند، و امام حسين (ع ) در اين هنگام ، به مقام ، امامتنرسيده بود (شرح در مرآة العقول ج 2، ص 186). 469- باب اطعام المؤ منين ، حديث 12، ص 202 - ج 2. 470- باب الاصلاح بين الناس ، اقتباس از حديث 3 و 4، ص 209 - ج 2.- 471- باب المؤ من و علاماته و صفاته ، حديث 1، ص 226 تا 230، ج 2 (به طوراقتباس ). ماجراى همام و خطبه امام على (ع ) به عنوان (صفات المتقين ) در نهج البلاغه، خطبه 193 (با تفاوت بسيار در متن خطبه ) آمده است . 472- همان ، حديث 5 ص 232 (به طور اقتباس ) - ج 2. 473- همان ، حديث 12، ص 234، ج 2. 474- همان ، حديث 22، ص 236 - ج 2. 475- باب فى قلة عدد المؤ منين ، حديث 4، ص 242 - ج 2. 476- همان ، حديث 6، ص 244 477- باب ما اخذ الله من المؤ من ، من الصبر... حديث 6 و 7، ص 250 - ج 2.- 478- منظور، مغيرة بن سعيد است كه از مخالفان بود، و در زبان و روايان لعن شدهاست . 479- باب شدة ابتلاء المؤ من ، حديث 12 ص 254 - ج 2. 480- همان ، حديث 20، ص 256 - ج 2. 481- همان ، حديث 26، ص 258، ج 2. 482- اينكه در متن حديث ، مؤ من آل فرعون آمده ، گويا اشتباه راويان يا كاتبان است ،به دليل داستان 406. 483- همان ، حديث 30، ص 295 - ج 2. 484- باب بعد از (باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 1، ص 266 - ج 2. 485- باب الذنوب ، حديث 23، ص 274 - ج 2. 486- باب فى اصول الكفر و اركاتة ، حديث 7، ص 290 - ج 2.- 487- باب الغضب ، حديث 4، ص 303 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 5 آمده است . 488- همان ، حديث 11، ص 304، ج 2. 489- باب الحسد، حديث 3 ص 306 - ج 2. 490- باب الكبر، حديث 13 ص 311. 491- همان ، حديث 15، ص 311 و 312 - در تفسير على بن ابراهيمنقل شده : خداوند، آن نور را در صلب (لاوى ) يكى از برادران يوسف قرار داد، زيرا اوبرادرانش را از كشتن يوسف باز داشته بود (در آيه 10 سوره يوسف اشاره به نهى لاوىشده است ) آرى ، آن كيفر يوسف (ع )، و اين پاداش لاوى !. 492- باب العجب ، حديث 5، ص 313 - ج 2. 493- همان ، حديث 6 و 8، ص 314 - ج 2. 494- همان ، حديث 8، ص 428 - ج 2. 495- همان ، حديث 11، ص 318 - ج 2. 496- باب البذاء، حديث 5، ص 324، ج 2. 497- همان ، حديث 7، ص 324 و 325 - ج 2. 498- باب من يتقى شره ، حديث 1، ص 326 - ج 2. 499- باب الفخر و الكبر، حديث 3، ص 328 - ج 2. 500- همان ، حديث 5، ص 329. 501- باب الظلم ، حديث 14، ص 333 - ج 2 502- همان ، حديث 22، ص 334 - ج 2. 503- باب من اذى المسلمين و احتقرهم ، حديث 10، ص 353 - ج 2. 504-باب من حجب اخاه المؤ من ، حديث 2 ص 364 و 365 - ج 2. 505- باب التميمه ، حديث 369 - ج 2. 506- باب مجالسة اهل المعاصى ، حديث 2 ،ص 374 - ج 2. 507- باب اصناف الناس ، حديث 8، ص 386- ج 2. 508- كامل ابن اثير، ج 2، ص 270. 509- باب المؤ لفة قلوبهم ، ذيل حديث 2 ص 411 - ج 2. 510- باب فى تنقلاخوال القلب ، حديث 1، ص 423 و 424 - ج 2. 511- باب الوسوسه و حديث النفس ، حديث 3، ص 425 - ج 2. 512- همان ، حديث 5 و 4، ص 424 - ج 2. 513- باب فيما اعطى الله عزوجل آدم (ع )، حديث 1، ص 440 - ج 2. 514- همان ، حديث 4، ص 441 - ج 2. 515- باب التسليم ، حديث 1، ص 648 - ج 2. 516- باب اكرام الكريم ، حديث 1، ص 659 - ج 2. 517- همان ، حديث 3، ص 659 - ج 2.- 518- باب الجلوس ، حديث ، 2، ص 661 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 5 آمده است. 519- باب حق الجوار، حديث 1، ص 666 - ج 2. 520- باب الدعا على العدو، حديث 1، ص 510 - ج 2. 521- بابت حق الجوار، حديث 4 و 5، ص 666 و 667 - ج 2. 522- همان ، حديث 13، ص 668 - ج 2. 523- باب البر بالوالدين ، حديث 2، ص 158، ج 2. 524- همان ، حديث 9، ص 159 و 160، ج 2 - نظير اين مطلب ، حديث 17، ص 162. 525- همان ، حديث 10، ص 160 - ج 2. 526- همان ، حديث 20، ص 163 - ج 2. 527- زيرا دريافتيم كه اسلام دين كامل است ، و از شخصى كه به مدرسه نرفته ،صدور چنين دينى ممكن نيست ، پس بر محمد(ص ) وحى مى شده است . 528- همان ، حديث 11، ص 160 - ج 2. 529- همان ، حديث 12، ص 161 - ج 2. 530- همان ، حديث ، 18، ص 162 و 163 - ج 2. 531- باب العقوق ، حديث 8، ص 349 - ج 2. 532- باب فى ان الذنوب ثلاثة ، حديث 1، ص 443 - ج 2. 533- باب تعجيل عقوبة الذنب ، حديث 11، ص 466 - ج 2. 534- باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، آغاز حديث 17، ص 358 - ج 1 (با تلخيص ). 535- باب الصبر، حديث 13، ص 91، ج 2. 536- همان ، حديث 12، ص 447 - ج 2. 537- باب التسليم ، حديث 13، ص 646 - ج 2. 538- باب محاسبة العمل ، حديث 13، ص 455 و 456 - ج 2. 539- همان ، حديث 20، ص 458 - ج 2. 540- همان ، حديث 20، ص 458 - ج 2. 541- همان مدرك 542- همان ، حديث 22، ص 459 - ج 2. 543- باب انه لايؤ اخذ المسلم بما عمل فى الجاهلية ، حديث 1 ص 461 - ج 2.
|
|
|
|
|
|
|
|