بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 7, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تاريخ : 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب حوزه علميه مشهد 
اصـل حـركـت روحـانيت و ساير اقشا ر ملت ، جايگزين نمودن اسلام به جاى طاغوت است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـيـل نداشتم كه آقايان فضلا در اين آفتاب گرم ، در اين خانه محقر با اين هواى گرمزيـر آقـتـاب ، ايـنـجا تشريف داشته باشند و گمان داشتم !!! كه !!! و گفتم به بعضىآقـايـان كـه از آقـايـان بخواهند كه در سالن مدرسه فيضيه تشريف داشته باشند تا منآنـجـا خـدمـتـشان برسم لكن بعد مثل اينكه اينطور مقرر فرمودند آقايان كه اينجا تشريفداشـتـه بـاشـيـد و من از اينكه شما الان در زحمت هستيد، هم خواهران ، هم برادران ، هم علماىاعـلام در زحـمـت هـسـتـيـد بسيار معذرت مى خواهم و اين زحمت را هم جزء خدمت هاى به امام زمانسـلام الله عـليـه و بـه اسـلام عـزيـز بـايـد مـحـسـوب بـداريـد.مـسـائل زيـاد اسـت مـطـالبـى كـه پـيـش خـواهـد آمـد زيـاد اسـت لكـن مـا بـايـد درمسائل ، هر مساءله اى كه پيش آمد و جلو پيش آمد آن مساءله را بررسى كنيم و در آن مساءله، فـعاليت . تا كنون مسائل بزرگى را با همت همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت عظيمالشـاءن پـشـت سـر گـذاشـتـيـم و بحمدالله موفق شديد شما آقايان و ملت بزرگ و همهقشرها بر اينكه اين خدمت بزرگ را به اسلام كرديد و اين اشخاصى كه به اسلام خيانتكـردنـد و بـنـاى خـيـانـت بـزرگـتر داشتند و كسانى كه آنها را تاءييد مى كردند و بناىتاءييد بيشتر داشتند، آنها را شكست مفتضح
داديد و رفتند و دست خيانتشان كوتاه شد، چنانچه دست چپاولى ابرقدرت ها هم كوتاه شد.
آنـچـه كه پشت سر گذاشتيم ، بحمدالله موفقيت آميز بود لكن ما نبايد به همين معنا قناعتكـنـيـم و مـسـرور بـاشـيـم كـه مـطـالب تـمـام شـده اسـت . مـطـالب تـمـام نـشـده اسـت ومـسـائل اصـولى هـم بـاقـى مـانـده اسـت بـراى ايـنـكـهاصـل حـركـت روحـانـيـت و حـركـت هـمـه قـشـرهـاى مـلت بـراى جـانـشـيـن كـردن اسـلام درمحل طاغوت بود.
البـتـه براى مقدمه اين جانشينى ، اول بايد طاغوت برود و رفت ، حالا وقت اين است كه مابـه جـاى آن طـاغوت يك حكومت عدل اسلامى ، يك حكومت انسانى ، يك حكومت قرآنى به جاىآن جـايـگـزيـن كـنـيـم و ايـن حـالا اول كـار اسـت . البـتـهاصـل تـغـيـيـر رژيـم و بـرقـرار شـدن جـمـهـورى اسـلامـى الان هـسـت يـعـنـىاصـل رژيـم تغيير كرد و الان رسما ايران جمهورى اسلامى است و همه هم شناختند ايران رابه
ايـن مـعـنـا لكـن مـا فـقط اين معنا را نمى خواهيم كه جمهورى اسلامى راءيى باشد، لفظىبـاشـد. مـهم همه ما، همه شما و همه ملت و همه علماى اعلام اين است كه اسلام به همه ابعادتـحقق پيدا بكند به طورى كه هر كس وارد اين مملكت مى شود، از سرحد كه وارد شد آثاراسلام ببيند تا مركز كه آمد آثار اسلام ، دانشگاه رفت اسلامى ، وزارتخانه رفت اسلامى، ادارات دولتـى رفـت اسـلامـى ، بـازار آمـد اسـلامى ، در كشاورزها و پيش كارگرها رفتاسـلامـى . آنكه مقصد ما هست اين معنا هست ، نه فقط رفتن چپاولگرها و ما راجع به اين معنادر اول قـدم هـسـتـيـم و مـسـائل پـشـت سـر اسـت . بـعـضـىمـسـائل الان آنـوقت است كه ما تمام همتمان را به آن مساءله بگماريم و با تمام قوا توجهبـكـنـيـم و بـعـضـى مـسـائل بـعـد از ايـن اسـت و بـعـضـىمسائل هم مسائل فرعى است كه دنباله اينها بايد تحقق پيدا بكند.
اظهار نظر در مورد قانون اسلام بر عهده (اسلام شناس ) است نه روشنفكران خارجى!
آنـكـه الان محل ابتلاء همه ما هست اين است كه يك پيش نويسى از قانون اساسى شده است وايـن پـيش نويس به معرض افكار عمومى گذاشته شده است ، الان بايد همه قشرها و شماروحـانيون و همه روحانيون همه بلاد و همه روشنفكران اسلامى و همه متفكرين اسلامى ، باديـد اسـلامـى ، بـراى جـمـهـورى اسـلامى ، اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند، اينقانونى كه پيش نويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند.
شما آقايان ، شما علماى اعلام ، شما متفكرين اسلامى ، شما اشخاصى كه علاقه به اسلامو عـلاقـه بـه ديـانـت مـقـدسـه اسـلامـى داريـد و عـقـيـده داريـد بـه ايـنـكـه هـيـچ حـكـومـتىمـثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلامى نيست ، بايد نظر كنيد به اين قانون، يـكـى يـكـى مـوادش را، يك ماه مهلت داريد، يكى يكى موادش را در نظر بگيريد و هر چهبـه نـظـرتـان رسـيـد كه براى اسلام مفيد است و موافق با جمهورى اسلامى است و در اينقـانـون نـاقص است ، در آن جهت تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامه هائى كه هست منتشركـنـيـد. آقـايـان ! نـنشينيد كه ديگران قلم ها را بردارند و بررسى از قانون بكنند و بهخيال خودشان ، آنها را به خيال خودشان اصلاح بكنند. اين حق ، حق شماست . قانون اسلامرا، اسـلام شـنـاس بـايـد نـظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلام يعنى قانون اساسىاسـلام . حـق ايـن مـطـلب بـا شـمـاسـت ، بـا عـلمـاء اعلام است ، با مراجع عظام است ، با همهروشـنـفـكـران اسـلامـى اسـت ، نـنشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى ، روشنفكرانى كه بهاسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرف هائى كه مى نويسند، بنويسند. شماها قلمرا بـرداريـد، در هـمـه مـسـاجـد، در هـمـه مدارس ، در همه كوچه و بازار، مسائلى را كه بهنـظـرتـان مـى رسـد بـايد در اين قانون اساسى باشد طرح كنيد. علماء طرح كنند و مردمدنـبـاله ، نـنشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند. خودتان تكليف را معين كنيد، خودتانقـانـون را بـررسـى كـنيد، خودتان نظر بدهيد، خودتان روزنامه ها را پر كنيد از مقالاتخودتان . ننشينيد ديگران براى شما مقاله بنويسند و مسائلى طرح بكنند كه يك وقت خداىنـخـواسـتـه بـر خـلاف مـسـائل اسلامى و بر خلاف شؤ ون اسلام باشد. همه موظفيم ، همهبايد اين كار را انجام بدهيم و نظر بدهيم و همه
حـق نـظـر داريـم و شما علماء اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مى شناسند،آنهائى كه علاقه به اسلام دارند آنها بيشتر بايد در اين امر جديت كنند و پيشقدم باشند.
لزوم جـديـت مـلت در انـتخاب علماء مطلع براى تدوين قانون اساسى و تعيين سرنوشت
و بعد آن چيزى كه بسيار مهم است ، قضيه انتخاب اشخاصى است كه بايد نظر كنند بهاين قانون و بايد بعد از اينكه همه راءى خودشان را دادند و همه مطالب خودشان را گفتندايـن عده 75 نفرى مثلا اين عده بنشينند و اين قانون اساسى را با آرائى كه از همه مى آيدنگاه كنند و جرح و تعديل كنند و بنويسند كه بعد به رفراندم واقع بشود.
مـهـم ايـن اسـت كـه اشخاصى كه براى بررسى اين قانون تعيين مى كند ملت ، بفهمد چهاشـخـاصـى بـايد تعيين كند. بفهمد كه مساءله ، مساءله اسلامى است ، نه مساءله ، مساءلهغـربـى ، نـه مساءله مساءله شرقى ، ما نمى خواهيم قانون اساسى غربى يا نمى خواهيمقانون اساسى شرقى را بررسى كنيم ، ما مى خواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى رابـررسـى كـنـيـم و ايـن لازم اسـت كه اشخاصى كه انتخاب مى كنند، مردم انتخاب مى كنند،آقايان روحانيين پيشنهاد مى كنند، مراجع پيشنهاد مى كنند، اشخاصى را پيشنهاد كنند، مردمرا پـيـشـنـهـاد كـنـنـد كه اينها علاقمند به اسلام باشند، اينها بدانند اسلام يعنى چه . درمجلسى كه سابقا با اينكه طاغوت آن مجلس را بر پا كرد، مجلس ‍ مؤ سسانى كه در زمانرضـاخـان در ايـران تـحـقـق پـيـدا كـرد عـلمـاى اول ، طـرازاول عـلمـاى ايـران در آن مـجـلس بـودنـد البـتـه آنـوقـت بـا سرنيزه بود لكن علماى درجهاول بـودنـد. در اين زمان هم بناست اين قانون اساسى بررسى بشود و دست ظالم كوتاهشده است و مطلب به دست خود شما افتاده است ، ملت علما را تعيين كنند، اختيار هست ، الزامىنـيـسـت لكـن پـيـشـنـهـاد اسـت ، عـلمـائى كـه اطـلاع دارنـد از قـانون اسلام ، اطلاع دارند ازمـسـائل روز، آنـهـا را تعيين كنند و علماء هم ابا نكنند از رفتن در مجلس براى اينكه مجلس ،مجلسى است كه سرنوشت اسلام در آن تعيين مى شود وقتى سرنوشت اسلام در يك مجلسىبـايـد تعيين بشود حق علماست كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيينكنند.
پس مطلبى كه الان مهم است دو مطلب است يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرهابايد بررسى كنند و من توصيه مى كنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند، بعداز اين تعيين اشخاصى كه بايد بعد از راءى ، بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند وطـرح هـاى خـودشـان را دادنـد آن اشـخـاصـى كه بايد تعيين بشود و مردم تعيين مى خواهندبـكـنند براى بررسى كردن همه آراء اين اشخاص ، ملت ما بداند كه بايد اين اشخاص ،اشخاصى باشند كه علاقه به اسلام داشته باشند، طرح ما اين است لكن ملت مختار است .طـرح ما اين است كه براى اسلام بايد اسلام شناس ، كسى كه اسلام را مى داند چه است ،كـسـى كـه مـصـالح اسـلام را مـى دانـد چه است ، كسى كه علاقه به اسلام دارد، كسى كهعلاقه به قرآن مجيد دارد، كسى كه علاقه به كشور اسلامى دارد، يك همچو اشخاصى راتـعـيـيـن كـنـنـد و مـا انـشـاءالله تـعالى باز هم راجع به اوصاف اين اشخاص ، راجع بهاشخاصى كه وصفشان چه باشد باز هم خواهيم
گفت و نوشت .
و خـداونـد هـمـه مـا را و هـمـه شـما را موفق كند كه خدمت كنيم به اين جامعه و خدمت كنيم بهاسـلام و اسـلام را بـه آنـطـورى كـه دلخـواه اسلام است در خارج محقق كنيم و من از همه شماتـشكر مى كنم و از همه علماى بزرگ مشهد، آيت الله (اشاره به يكى از حضار)، همه آياتعـظـام را كـه الان در اينجا تشريف دارند و همه علماى اعلام كه اظهار تفقد مى كنند به من وهـمـه خـطـبـا و هـمـه اعـاظـم از فـظـلاى مـشـهـد مـقـدس كـه در سـنـگـر جـلو هـسـت راجـع بـهمسائل دينى ، من از همه شما تشكر مى كنم و دعاگوى همه شما و خدمتگزار همه شما هستم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 30/3/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع ورزشـــكـــاران وفـرهـنـگـيـانبابل
دو قوه مادى و معنوى انسان وقتى ارزش دارد كه در خدمت خدا باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان دو جنبه دارد يكى جنبه معنوى و يكى جنبه ظاهرى و مادى ، انسان ها در جنبه هاى معنوىيك نحو تعلميات دارند و در جنبه هاى ظاهرى و مادى يك نحو ديگر، و اگر اين دو تا با همجمع بشوند يك انسان به تمام معنى بوجود خواهد آمد.
مـن از ايـن خوشحالم كه كسانى جهت معنوى را تقويت مى كنند و اشخاصى هم جهت مادى را، وامـيـد اسـت هـر دوى آنـهـا دو جـنـبـه مـادى و مـعـنوى را جمع بكنند. شما معلمان محترم و آقايانورزشكاران عزيز اگر اين دو جنبه را تقويت كنيد و همچنين در همه قشرهاى كشور اگر ايندو جـنـبـه تقويت بشود، جنبه معنوى با آن تعليمات معنوى كه اسلام آورده است و جنبه هاىمادى با آن طرزهائى كه لازم است ، اين ملت سعادتمند مى شود. آنها كه جنبه ورزشكارى ومـادى را دارنـد، آنـهـا جـوان هـائى هستند كه قواى جسمى شان به خاطر همين ورزش نشاط وآمـادگـى پـيـدا مـى كـنـد، آنـوقـت روح آنـهـا مـعـنـويـات و ايـمـان را زودتـرقـبـول مـى كند. يك وقت است كه ورزشكارى و تعليم و تربيت در خدمت طاغوت است كه اينجز خسران براى يك كشورى به بار نمى آورد، ولى وقتى اين دو قوه و نيروى بزرگ درخدمت خداست ، آنوقت ايمان در آنها تقويت شده و براى پيشبرد مقاصد اسلام نيروى عظيمىپـيـدا مـى شود كه هيچ نيروئى نمى تواند جلويش را بگيرد. چنانچه به عيان ديديد كهاجـتـماعات با قواى مادى و معنوى و نيروى ايمان پيش رفتند تا اينجا و اين نهضت عظيم رابپا كردند و آن قدرت هاى شيطانى را شكستند و آن قدرت طاغوتى و بزرگ كه مجهز بههمه سلاح هاى مدرن بود و پشت سر او هم تمام قواى مادى و تمام ابرقدرت ها بود و از اوحـمـايـت مـى كـردنـد و البـتـه امـريـكـا بـيـشـتـر حـمـايـت مـى كـرد، بـا ايـنحـال بـا هـمه قدرتها نتوانستند اين قدرت ايمان را كه در كشور ما و در ملت ما پيدا شد ازبين ببرند و نتوانستند خود و منافع خود را حفظ كنند. ما در آنوقت اسلحه نداشتيم ، حالا كهچـهـار تـا اسـلحـه در دسـت پـاسـداران قـرار دارد، ايـنـهـا غـنـائم جـنـگـى اسـت .قـبـل از انـقلاب و در حال انقلاب ما اسلحه نداشتيم ولى آنها همه چيز داشتند. بنابر حسابهـائى كـه مـاديـون مـى كـردنـد امـكـان نـداشـت يـك قـدرتـى بـه آن بـزرگى كه همه قوادنـبـال آن بـود و حـتـى حـكـومت هاى به اصطلاح اسلامى پشت سر او ايستاده بودند شكستبخورد.
ممالك به اصطلاح اسلامى تمام شان مشترك المنافع و پشتيبان يكديگر هستند
ابـر قـدرت هـا مـثـل آمـريـكا، شوروى ، چين ، انگلستان ، اينها همه پشتيبان قدرت طاغوتىبودند. بى جهت نبود كه من وقتى خواستم از كويت عبور كنم اجازه ندادند، بيخود نبود كهدولت عـراق جـديـت كـرد كـه يا ما ساكت باشيم و يا آنجا نباشيم ، براى اينكه همه با همبـودنـد، قـواى شـيـطانى با هم بودند. و من در آنجا وقتى ديدم حتى از رفتن من به كويتمانع شدند و گفتند از هر جا كه آمده اى برگرد، و ما مجبور شديم به عراق برگرديم .مـهـم مـسـاءله ايـن نيست كه فقط كويت اينچنين باشد، اين ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشـان بـا هم مشترك المنافع و همه پشتيبان يكديگر هستند. اينها نخواهند گذاشت ما در آنجابـمـانيم و بدين خاطر بنا گذاشتيم به مملكتى برويم كه ديگر تحت تاءثير نباشد. مافـرانـسـه را انـتـخـاب كـرديـم و آنجا رفتيم و آنها هم پشيمان شدند، هم عراق و هم دولتايـران ، چـرا كـه در پـاريـس دسـت مـا بـراى تـبـليـغـات بـاز بـود. مـا مـطـالب ومسائل ايران را به همه جاى دنيا رسانديم و با بعضى كه از آمريكا مى آمدند مصاحبه هاىتـلويـزيـونى انجام مى شد و در تمام آمريكا (آنطور كه مى گفتند) و در بسيارى از مناطقمـثـل كـانـادا پـخـش و مطالب ما در آمريكا هم پخش مى شد. آنهائى كه خودشان را منتسب بهاسـلام مـى دانـستند و هم آنهائى كه از اسلام خارج بودند به پشتيبانى طاغوت پرداختند،امـا مـلت مـا بـا قـدرت پـيـش رفـت . آيـا در آنـوقـت مـلت تـفـنـگ داشـت ؟مسلسل داشت ؟ تانك داشت ؟ توپ داشت ؟ هيچ نداشت ، لكن يك چيز ديگر بود و آن معنوياتو ايمان به خدا بود و ايمان آنچنان قدرت به ملت داد كه افرادى كه قبلا از صداى تفنگمى ترسيدند ديگر از تانك هم هراسى در دل راه ندادند.
قدرت الهى باعث جمع شدن قواى روحانى و قواى مادى شد.
آن كـه در دو سـالقبل از سايه يك پاسبان مى ترسيد حالا از سپهبد هم نمى ترسد. يكى از دوستان ما گفتچند تا بچه در شيراز دور يك صاحب منصبى جمع شدند و به او گفتند كه بگو زنده بادفلانى و مرده باد فلانى . صاحب منصب همين طور كه ايستاده بود و مى گفت برويد، وقتىمـرا ديد، گفت آقا بيا و مرا از دست اينها نجات بده و بعد ايستاد و همان را كه بچه ها بهاو مى گفتند با فرياد بلند گفت . ملت ما همه با هم يك مطلب مى گفتند و اين باعث شد كهقواى روحانى و قواى مادى با هم جمع شوند. اين كار از غير خدا بر نمى آمد. اين قدرت ،يـك قـدرت الهـى بـود. در پـاريس شخصى پيش من آمد، از دهات اطراف خود كه رفته بودتـعـريـف كـرد و مـى گـفـت صـبـح كـه مـى شـود آن عـالم ده جـلو مـى افـتـد و مـردمدنـبال او تظاهرات مى كنند. گفت همه دهات اينطور شده است و يكى را اسم برد كه من بهيـكـى از دهات آنجا رفتم . يك قلعه اى است در بيابان در نزد يك كوه ، ديدم اينها هم همانمعنى را مى گويند. من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبى در كار است ، و الا كارهاىبشرى يك شعاع خاصى دارد. اين همان عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است .در آنـوقـت مـسـلمـانـان 10 تـا 15 نـفـرشـان يـك شـتـر داشـتـنـد، لشـكـرهـاىرسـول الله و لشـكـر مسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند آن هم يك شمشير كهنه ، امابـا ايـن حـال بـر امـپـراطـورى ايـران و روم غـلبـه كـردنـد. عـدهپيشقراول روم 60 هزار نفر و
دنبال آن 700 نفرند 830 هزار نفر بودند. يكى از سرداران اسلام گفت كه 30 نفر با منبيايند تا با اين 60 هزار نفر مقابله نمايم ، ولى بر حسب تاريخ بنابراين شد كه 60نفر باشند كه يك نفر مقابل هزار نفر برود و بعد هم رفتند و پيروز شدند و اين به اينخـاطـر بـود كه ملائكه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه كرد. خداوند شما راموفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 30 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هياءت اعزامى از سيستان و بلوچستان  
بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند  
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويدو هـمـيـن طور از خواهرهاى محترمات كه آمده اند من تشكر مى كنم و مطالبى كه من الان بايدبـه شـمـا عـرض كـنـم ايـن اسـت كـه اولا ايـن گـرفـتـارى هـائى كه شما ذكر كرديد، ايناشـكـال صحيح است و شما يا مى دانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص بهنـاحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هردستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمده اند، همين گرفتارى ها و شبيه همين گرفتارىرا گفته اند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است وهـسـت ، مـثـل بـخـتيارى ها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اينبود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى مارا از بـيـن بـبـرنـد و مـا را مـحـتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بينبـبـرنـد و مـا را حتى براى طبيب ، براى مهندس ، براى همه چيز محتاج به آمريكا و سايرمـمـالك كـنـنـد. ايـن بـلا اشـكـال هـمـيـن طـور بـوده و هـيـچ هـماشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است . اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگرحكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست ، اينطورنيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى .
تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى
لكن آنكه من مى خواهم ، حالا اساسى است كه مى خواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفهاى آمـدنـد اين مطلب را بگويم ، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگراين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم ، نهديـگـر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كهتـهـران و قـم و سـايـر جـاهـا درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترىبـرگـردد، بـه آن حـالات سـابـق ، و آن گـرفـتـارى ايـن اسـت كـهاول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما وكسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را
تـحصيل نكنيم ، تضمين نكنيم ، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر مالازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجعبـه اصـل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است ) راجعبـه ايـن هـمـه قـوا را روى هـم بـگـذاريـم ، الان كـه طـرح شـده است قانون اساسى و بهدسـتـرس مـردم گـذاشـتـه شـده اسـت ، كـسـانـى كه صاحب نظرند، مسلمان هائى كه صاحبنـظـرنـد، عـلمـائى كـه صاحب نظرند، اسلام شناس هائى كه مى دانند اسلام چه هست ، آنهابـررسـى كـنـنـد، نـظـر بـدهند، بنويسند، در روزنامه ها منتشر كنند، نگذارند كه ديگرانمشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصىكـه مـى تـوانـنـد قانون را بفهمند و مى توانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان ماده اش ‍مـنـطـبـق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است . اين ، الان اينچـيـزى كـه مـهـم اسـت ايـن مـعـنـاسـت كـه هـمـه شـمـا بـا هم نظر كنيد به قانون اساسى واهـل نظرتان ، حقوقدان هاى مسلم ، روشنفكرهاى متعهد به اسلام ، مهندسين ، روحانيون ، همهايـنـهـا الان نـظر بدهند راجع به قانون اساسى ، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعدبـبـيـنـنـد چـه خـواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر ماده اى از مواد قانون اساسى را كهروحـانـيـون تـشـخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است ، ساير طبقات هم ، آنهائى كه مىدانند خلاف اسلام است ، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند وبـخـواهـنـد كـه بـايـد ايـنـجـور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم ، يك مرحلهديـگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظرهمه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلا 70 نفر، 75نـفـرى در هـمـه ايـران ، خـود اهـالى هـر طـرفـى ، هـر نـاحـيـه اىوكـيـل تـعـيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد ازايـنـكـه نـظـر دادنـد، آنـوقـت بـه آراء عـمـومـى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ماضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادىبـاشـنـد، مـمـكـن اسـت كـه در بـيـن بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و ايناشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنبالهكنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤ من به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان استو مى خواهند هم انجام دهند.
جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است
و الان هـم بـررسـى هـائى شـده اسـت ، طـرح هـائى داده شـده اسـت و شايد در راديوها ديدهباشيد !!! شنيده باشيد كه طرح هائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها وهـم سـاخـتـه شود يك چيزهائى ، هم راجع به خانه سازى ها در همه سطح كشور و هم راجعبـه راه سـازى كـه البـتـه اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همهمـثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتاده تراسـت ، احـتياجشان بيشتر است ، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مى خواهم كه انشاءاللهدعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم
من مسائل را گفت ، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب ، اينها انشاءاللهدر مـوقـعـش درسـت مـى شـود بـا يـك صـبـرى ، حـوصـله اى و البـتـه بـايـد هـمـه ايـنمـسـائل درسـت شـود لكـن بـا يـك صـبـرى كـه الان مـا درحـال انـقـلاب هـسـتـيم ، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده ، ما باز جمهوريمان تمام نشده ، مافـقـط يـك راءى داديـم حـالا چـيزهاى ديگرش درست نشده ، انشاءالله اينها درست بشود بهتـدريـج و امـيـدوارم كـه هـمـه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما،عـنـايـت كـنـد خداى تبارك و تعالى ، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيشرفـتـيـد و از ايـن بـه بـعـد بـا عـنـايـت خـدا انـشـاءالله پـيـشـروى كـنـيـد ومسائل همه اش انشاءالله حل مى شود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 31 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هياءت نيوزيلندى  
بسم الله الرحمن الرحيم
بـايـد روابـط بـيـن مـلت هـا بـر اسـاس مـسـائل مـعنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافتتـاءثـيـرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست ،بـنـابـرايـن روابـط ديـگـر هـم نـمـى تـوانـد مـثـمـر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورهابراساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملت ها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كههـر چـه مـى خـواهـنـد در اسـلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنهداشته باشيم . در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد  
اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت ، توانست بر قدرت هائى كه همه چيزداشتند غلبه كند
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن ديـانـت اسـلام و قـدرت ايـمـان بـود كـه حـتـى بـچـه هـاىخـردسـال مـا را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مى شنيدم كه در تمام قراء وقـصبات ايران ، در تمام اقشار ملت ، زن و مرد، بزرگ و كوچك ، دبستانى و دبيرستانىو دانـشـگـاهـى ، روحـانـى عاليقدر و ساير طبقات ، همه با هم يك مطلب را مى گفتند، آنجافـهـمـيـدم كه دست غيب در كار است . شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد.يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى ، يك محله را، يك شهر را، يكاسـتـان را، يـك قـشـر را. امـا انـسـان نـمى تواند تمام سى و چند ميليون جمعيت ، با افكارمـخـتـلفه و شغل هاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، ازبـچـه دبـسـتـانـى تـا بـيـمـارسـتـانـى و پـيـر مـردهـاى بـيـمـارسـتـانـى ، هـمـهدنبال يك مطلب باشند. آن نمى شود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود ايندست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت ، بر يك قدرت هائى كههـمـه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچوسـيـله نـداشـتـنـد، هـر چـندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريبا تماممـعـمـوره دنـيا در آنوقت ، بر آن قدرت هاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرتالهـى و تـاءيـيـدات غـيـبى . اين را از تاءييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص ، نه ازمـثـل مـن كـه حـقـيـر هـسـتـم و خـدمـتـگـزار شـمـا. و ايـن مـعـنـايـى كـهحـاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده استايـن هـديـه خـداى تـبـارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده ، اينآزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداىتبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است ، اين براى خاطر آن قدرتايـمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى برسر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.
آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود
ايـن هـديـه خـداى تـبـارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با همبـوديد، دل ها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتىكـه شـمـا دل هـايـتان با هم صاف باشد، قلب ها يك قلب باشد، دست ها دست واحد باشد،دسـت خـدا هـم باشماست . (يدالله مع الجماعه ) اين دست مبارك الهى كه بر سر شما وعنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، درهـمـه مـراحـل پـيـروز هـسـتـيـد، هـمـانـطـورى كـه در وقـتـى كـه انـقـلابحـاصـل شـد و هـمـه رو بـه پـيـروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيمفـاسـد و تـحـقـق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارىدارم ، وقـتـى مـنـزل مـى روم شـام چـه دارم ، آيـا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم ، هيچتوجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب . و لهذاديـديـد كـه كـسـب هـا را رهـا كـردنـد و بـازارهـا را تـعـطـيـل كـردنـد و كـارهـا راتـعـطـيـل كـردنـد و هـمـه بـا هـم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجهعـمـومـى بـه ديـن خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزهحـاصـل شـد. آن چـيـزى كه همه حساب هاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كهدولت آمـريـكـا هـم ، كـارشـنـاسـان آنـهـا هـم تـصـديـق كـردنـد بـه ايـنـكـهمـسـائل فـوق فـكر ما بود و حساب هاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حساب هاىآنـهـا حـسـاب مـادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روىمـوازيـن طـبـيعت همانطور است كه آنها مى گفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبهكـنـد بـر يـك قـدرت هـايـى كـه پشتيبانش قدرت هاى همه عالم بود، نه قدرت ها، تقريباعـرض مـى كـنـم نـه فـقـط ابـر قـدرت هـا، همه ممالك اسلامى دنبالش بودند. اينكه ما رانـگـذاشتند عبور كنيم از كويت ، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادندبـراى ايـن بـود كـه پـشـتـيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسىنكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعىمـاسـت ، مـى كـنـيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شماكار نداشته باشيم ، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمىشـود، اين براى اين بود كه آنها مى گفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كهايـنـهـمـه دولت هـاى اسـلامـى (بـه اصطلاح اسلامى ) وضع همين است كه نگذارند ما واردشـويـم و هـر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتندآنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.
اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكرگـرفـتـارى هـاى خـودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزىشـد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مى خواهيد، آنكه ما همه مى خواهيمايـن اسـت كـه اسـلام بـه همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيداكـنـد. غـرض ايـن نـبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اماآنـهـا مـقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلامبود، آنكه مردم جوان هايشان را دادند و زن ها جوان هايشان را دادند و بعد هم
اظهار تشكر مى كردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تاحـالا ايـن مـطلب برايمان حاصل نيست ، الان باز آن رنگ هاى رژيم سابق هست ، نتوانستيم ونتوانستند كه آن صبغه ها و رنگ ها را بزدايند، ما بين راه هستيم ، ما بين راه هستيم .
به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند
مـا بـايـد سـازنـدگـى كنيم ، چه سازندگى هاى مادى و چه معنوى . معنويات اين كشور راايـنـهـا از بـيـن برده اند، نيروهاى انسانى را از بين برده اند، كوشش كردند كه نگذارندروحـانـيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مى خواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارنددانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هممـعـنـويـات را از مـا گـرفـتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همهجهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنوياتعظيم تر بوده از خيانتشان به ماديات .
شما اكثرا يادتان نيست مصيبت هايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضىاز ايـن آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چهكردند اينها با حوزه هاى علميه ، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شمايـادتـان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى ، حيثيت انسانى ، حيثيت اسلامى ما را اينهاتـبـاه كـردنـد. آنـوقـت مـسـاجـد مـا را بـسـتـنـد، مـدارس مـا از بـيـن رفـت ، عمامه هاى فصاحتاهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحت ها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحت ها. درزمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت ، در اينوقت حيله بودحـيـله هـاى زيـاد و فـشـار هـم بـود امـا حـيـله هم زياد بود. به اسم اسلام ، به اسم عدالتاجتماعى ، عدالت اسلامى ، به اسم اسلام ، احكام اسلام را از بين مى خواستند ببرند، بهاسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مى خواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتندو خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست .
محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است
مـا نمى توانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده ، بشر با تمامقـوايـش نـمى تواند او را، اين جنايت هائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخرهتـا آخـرش ايـن اسـت كـه يـك نـفـر آدم مـرده اسـت ، يـك نـفـر آدممقابل يك نفر آدم است . كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص
را خـودش در 15 خـرداد، آنـطـورى كـه مـى گفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودشمـرتـكـب ايـن قـتـال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاه ها خيابان هاى مامـبـدل شـد. يـك مـلت را از بـيـن بـرده اسـت ، يـك مـلت را، مـا چه جورى مى توانيم او را !!!ارتـكـاب ايـن جـنـايـت را مـا عـوضـش را بـه او بـدهـيـم . ايـندليـل بـر ايـن اسـت كـه يـك عـالم ديـگـرى اسـت كـه درآنـجـا هـمـه ايـن مـعـانـىحـاصـل مـى شـود. يك عالمى كه ابدى است ، جهنمى كه خالد است ، هميشه است . يك عذابىكه تصورش را ما نمى توانيم بكنيم .
ايـن دليـل بـر ايـن اسـت كـه يـك عـالم ديـگـرى بـايـد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالمجـزايـشـان را بـدهـنـد. مـا درايـن عـالم نمى توانيم جزاى آنها را بدهيم . انشاءالله خداوندتـعـالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كندكـه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانيا از حضراتآيـات عـظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همهشـمـا خـدمـتـگـزارم و امـيـدوارم كـه هـمـه مـا نـسـبـت بـه اسـلام خـدمـتـگـزار بـاشـيـم و ايـنمنزل را با همه سختى ها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 31/3/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه
از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت ، (داشتن پايگاه مردمى ) است
بسم الله الرحمن الرحيم
اگـر يـك كـشـور بـخـواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهمبـاشـد و مـع الاسـف در رژيـم هـاى شـاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بوديـعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه ) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب .ايـن دسـتـگـاه حاكمه كوشش مى كرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس وامـثـال ايـنـهـا بـا مـلت رفـتـار كـنـد و مـلت هـم اگر زور نداشت كوشش مى كرد كه مالياتبتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولتو از ايـن جـهـت هـى شـكاف بين مردم و دولت حاصل مى شد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت ودستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش ‍ مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت ، ملت همبـه او هـيـچ اعـتـمـاد نـداشـت ، او را دشـمـن خـودش مى دانست . ارتش وقتى مى آمد توى مردممـثـل ايـنـكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مى كردند و پشت مى كردند به او و پاسبانوقـتـى كه مى آمد در بين مردم ، مردم از او فرار مى كردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اينشـد كـه نـتـوانـد حـكـومـت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كناربـرود و رفـت . ايـن بـايـد يـك عـبـرتى باشد براى دولت ها. در رژيم اسلامى شايد درراءس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مى داند وبـخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اينبـودنـد كـه دولت را تـضـعـيـف بـكـنـنـد از مـقـررات دولتـى . اسـلام وضـعـش ازاول ايـنـطـور بـوده است كه آن حاكمش كه راءس بوده است ، در زندگى ، در معاشرت ، دراينها با مردم يا پائين تر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد ازرسول الله پيدا شد، حضرت امير سلام الله عليه بود و مع الاسف حكومت كوتاهى داشت وما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبه ها،درنـامـه هـا اخـذ بـكـنـيـم و رفـتـار ايـشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتاراسـتـانـدارهايى كه مى فرستادند در اطراف ، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز ومـصـر و ايـران و عـراق و سـوريـه و يـك مـقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند ووقتى كه مى فرستادند سفارش هايى كه مى كردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتاربـكـنـيـد و چه جور هم رفتار مى كردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه درتاريخ هست . زندگى خود
امـيـرالمـومـنـيـن كـه معروف است كه ... يك آدم متعارف نمى تواند آنطور زندگى كند. حتىاشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگى ات اين است ، پس چرا همچه قوى هستيد؟ دريـك جـايـى مى فرمايند كه اين درخت هائى كه در بيابان پيدا مى شود، هم چوبش ‍ محكمتراسـت هـم آتشش قوى تر است براى اينكه آب كم خورده است . اينطور نيست كه هر كس زيادخـورد و چـرب خـورد و شـيـريـن خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اينغـذاهـا خـصوصا اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مى آورد.در هـر صـورت در زنـدگـيش وقتى كه انسان مى بيند، مى بيند كه يك پوستى بوده است(ايـنـطـور نـقـل مـى كنند) كه شب ها اين پوست را مى انداختند و خودشان با حضرت فاطمهسلام الله عليها رويش مى خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مى ريختند براىشترشان . و در خوراك هم كسى نمى توانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگىاى و خودشان هم مى فرمايند شماها نمى توانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد،بـا مـن مـوافـقـت كـنـيـد. وضـع حـكـومـت ايـنـطـورى بـود وايـنـطـور خـاضـع درمقابل قانون ، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور،آنـطـور خـاضـع در مـقابل قانون كه وقتى قاضى اى كه خودش نصب كرده او را دعوت مىكند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى ، يهودى همبوده آن طرف ، وقتى كه (به حسب نقل ) قاضى ايشان را احضار مى كند (همان قاضى كهخودش نصب كرده ) تشريف مى برند وقتى قاضى مى گويد يا اباالحسن ، مى گويد نه، بـايـد من و او را على السواء حساب بكنى ، قاضى بايد نظرش به هر دو على السواءبـاشـد و مـرا بـا كـنـيـه كـه يـك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضىرسـيـدگـى مـى كـنـد و حـكـم بر ضد حضرت امير مى دهد، حق مى دهد، منتهى يهودى مى آيدايـمـان مـى آورد اسـلام مـى آورد مـى بيند كه اسلام اين است . وضع معاشرتشان با مردم ،وضـع زنـدگى شان ، وضع عدالتشان ، رسيدگى شان به فقرا و معروف است و ديگرتاريخ هم هست كه خانه هايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مى آيد برايشان چيز مىآورد، ايـشان مى بردند و در يك جايى كه رفتند و بچه ها وقتى كه مى رفتند گريه مىكـردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردنديـك صـداى مـثـل صـداى شـتـر كـه بچه ها را بخندانند. گفتند:( من وقتى آمدم اين بچه هاگريه مى كردند دلم مى خواهد حالا كه مى روم بخندند بچه ها ). اى يك حاكمى است كهتـوسـعـه حـكـومـتـش از حـجـاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است . خوبالبـتـه هـر كـس كـه نـمـى تواند (هيچ كس نمى تواند). لكن اگر حكومت ها خودشان را جدانـدانـنـد از مـردم ، رؤ سـا ايـنطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشتبـخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائين تر بداند، با مردم رفتارىبـكـند كه رفتار يك مثلا زورمند خيلى كذا است با ديگران ، اسباب اين مى شود كه مردم ازاو جـدا بـشـونـد، مـردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات ، دو دفتر داشته باشند. الانكرارا از من سؤ ال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه دردسترس ماءمورين مى گذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم . حالا چه بكنيم ؟ ما گفتيم نه، حـالا ديـگـر شـمـا از خـودتـان مـى دانـيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور وارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمى تواند
ايـنـقـدر بـپـذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مى كند، بتواند علنا تخلف مى كندچـنـانـچـه اخـيـرا كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مى كند، هر چه بتواند ازمـال دولت بر مى دارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولت ها،براى ادارات ، براىهـمـه جـا كـه مـردم را از خـودشـان جـدا نـكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را ازخـودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملتاست و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغهاسـلامـى پـيـدا بـكـنـد، يـك شبيهى ، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد(امـيـدواريم كه بشود همه اش ، اما هر چه بتوانيم ) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كسدر فـكـر ايـن نـيـست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت ومـردم هـم از روى رضـا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است ، براى حفظ سرحداتخـودشـان اسـت ، خـودشـان رضـا ورغبت مى دهند. هركسى فرض كنيد كه يك كسى گوسفنددارد، ده هـزار گـوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مى كنم ، او بداندكه اين امين است و حفظ مى كند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مى دهد، چيز مى دهد كهحفظش كند. يك كسى كه خودش نمى تواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ماحـفـظ مـى كـنـيـم ، خـودش از روى رضـا و رغـبـت بـه اوپـول مـى دهـد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمى تواند اين مملكت را اداره بكنند و حالاكه نمى توانند اداره كنند خوب يك طايفه اى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچوجـهـات ديگرش درست بشود. خوب ، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مى خواهد حفاظتكـنـد ايـن را، انـتظامات را ايجاد كند، شهردارى مى خواهد شهر را آباد كند، دولت مى خواهدراه هـا را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم ، براىخود مردم دارد انجام مى دهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر همدرسـت نـمـى كـنـنـد) و مـى دهـنـد بـراى اصـلاح امـورشـان و اگـر يـكدغل هم پيدا بشود آنوقت كم مى شود، اينطور نيست كه همه باشند.
خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند
و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم ، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم وآن هـم كـم رقـمـى نـيـست ، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير رانـمـى گـذارد وجـود پـيـدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيارهـنـگـفـت بـراى هـمـه چـيـز اسـت يـعـنـى سـيـسـتـمـش طـورى اسـت كـه ،ايـنـطـور نـيـسـت كـهخـيـال بـشـود كـه بـراى فـقـرا اسـت . خـمـس تـمـام عـايـدى تـمـام يـك مـمـلكـت در هـرسـال يـك قـلم بـسـيـار درشـت اسـت و ايـن مـى تواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد،تـوانـسـتـيـم هـمـيـن سـيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيزديـگـرى زايـد بـر آن بـاشد نداشته باشيم ، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه استبـراى ايـنـكـه ايـن بـقـال سـر محله به اندازه خودش ماليات مى دهد، آن آدمى هم كه صاحبكارخانه هاى كذاست
آن هـم بـه انـدازه خـودش مـاليـات مـى دهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالترفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايدبر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود واگـر بـشـود هـم يـك درآمـد بـسـيـار سـرشـارى اسـت كـه شـايـد همه چيز ما را اداره بكند وانشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان اداره اش بكنيد. مقصود عرضم اين است كهحـتـى رؤ سـاى مـاليـه وقـتـى كـه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرف ها بودم رئيسمـاليـه اش هـم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مى كرد واز ژاندارمرى مثلا چه مى كردتا از مردم به زور چيز مى گرفت ، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق بهاصـطـلاح آنـوقـت كـه مـاليات مى گرفت و ماءمور هم غلق مى خواهد و آنجا هم بايد برودوقتى كه وارد مى شود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايشبياورد. چه مصيبت هائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان ماءموريت ، چه ماءمورمـاليـه بـود چـه ماءمور حكومت بود، ماءمورين هم وقتى مى رفتند مردم را عذاب مى كردند وآنطور نبود كه حضرت امير (ع ) دستور مى دهد كه برويد صدا كنيد آن آدم هايى كه هستندبـراى زكـات صـدا كـنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت ) كه زكات تان را داده ايد يا ندادهايـد؟ اگـر گـفتند داده ايم برگرديد و آنها هم تخلف نمى كردند. وقتى يك حكومت آنطورشد و مردم در مقابل خدا مسؤ ول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمى كردند وآنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مى دادند، زكات را مى دادند، خمس را مى دادند.
امر بر جديت مسؤ ولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى
در هـر صـورت عـمـده ايـن اسـت كـه هـمـه مـاهـا بـدانـيـم كـه مـسـؤول هـسـتـيـم پـيـش خـداى تـبـارك و تـعـالى و هـمـه بـدانـيـم كـهعقل هم اقتضاء مى كند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومتهـا هـمـانـطـور رفـتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام ماءمورين رامى فرستادند، همان كهسـردار بـود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود ومـردم او را بـه عـدالت مـى شـنـاختند كه به او اقتدا مى كردند و با او نماز مى خواندند وهـمـان هـم جـنـگ مـى رفـت و مـردم هم به او احترام مى كردند. اگر يك همچو چيزى بشود و مابـتـوانـيـم كـه يـك دسـتـگاه دولتى اى كه دولت اسلامى باشد، با مردم باشد. شما الانالحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين . مى دانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كهدر يـك جـمـعـيـتـى ارتـش وارد نـمـى شـد بـراى ايـنـكـه اگـر مـى آمـد تـا او مـى آمـدمـثـل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مى رفتند كنار و اگر مردم مى خواستند بيايند توىايـنـهـا بـا سـرنـيـزه كنارشان مى كردند اينجور بود وضع ، حالا ما اينجا هر چند روز يكدفعه يك عده اى از ارتش مى آيند، يك عده اى از ژاندارمرى مى آيند، يك عده مردم ديگر، همهمـردم مـخـلوط به هم ، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام ،اظهار اطاعت به احكام اسلام مى كنند و اين چقدر خوب است من به آنان مى گفتم كه شما حالابـرايـتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشسته ايد و نمى ترسيد كه كسى شما را اذيتكـند و مردم هم نمى ترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما راحت تراست يا آنوقتى كه مى ريختند و
با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مى كشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نـمـى شـود انـسـان اينطور باشد. بله ، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كهعـادى بـشـود بـرايش ، لكن مردم عادى نمى توانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مى كردندبـراى ايـن بـود كـه از مـلت مـى تـرسـيـدند. اصلا اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم وعـرض بـكنم كه دور كردن مردم از خودشان ، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه بهمـردم تـعدى كرده اند، از مردم مى ترسند. حالا كه از مردم مى ترسند چه بكنند كه ماءمونبـاشـند؟ ايجاد رعب مى كردند، مى ريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مىكـردنـد كـه مـردم از آنـهـا بـتـرسـنـد، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود.خـودشـان بـه مـردم بـد كـرده بـودند، حالا اينطور مى كردند كه بترسند. اين شاه سابقجراءت نمى كرد بيايد توى مردم ، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دوگل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكى هاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دوگـل پـيـاد شده بود رفته بود توى جمعيت ، براى اينكه او نمى ترسيد از جمعيت ايران ،شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمى ترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطانمـمـلكـت ، فـرض كـنـيـد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم ، با مردم باشد،صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام ... حكومتىاش اضـافـه ايـنـكـه مـردم پـشـتـيـبـان او هـسـتند، مردم او را چون پاسبان خودشان مى دانندپـشـتـيـبـانـشـان هـسـتـند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مى زند آدم را، به اسمپاسبانى اخاذى مى كند، مردم را مى چاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبينمى شوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلا، اينها يك قدرى ماليات مى گيرند يك قدرىهـم زيـادتـر از مـاليات براى خودشان ، يك قدرى هم ماءمورشان مى رود چه مى كند، مردمحـتـى الامـكان ماليات نمى دهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مى كنند اما وقتىديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان ،براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مى كشند، خوب قهرا آدم وقتى ديد يك كسى به او كمكمـى كـنـد به او محبت مى كند، آنوقت ماليات ها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده بهآنـهـا مـى دهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، باايـنـهـا رفـتـارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهمخـوب بـاشـنـد، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد،مـحـيـطى كه قرآن كريم مى فرمايد كه مؤ منين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤ من ها با همبـرادر هـسـتـنـد، وقـتـى يـك مـحـيـط بـرادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطورناراحتى ها و اينطور چيزها در كار بشود، نمى شود.
روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است
انـشـاءالله خـداونـد همه شمارا تاءييد كند، موفق باشيد و همه را تاءييد كند كه اين باركـه حـالا در نـيـمـه راه اسـت بـه آخـر بـرسـانـيـم و ايـن مـجلس كه بنا است درست بشود وبررسى قانون اساسى ، هر كه

next page

fehrest page

back page