ـ ظـلـم سـه گـونـه است : ظلمى كه خدا هرگز نمى بخشد , ظلمى كه خدا مى بخشد و ظلمى كه بازخواست خواهد شد. ـ امـام على7 : بدانيد كه ظلم بر سه گونه است : ظلمى كه هرگز بخشيده نمى شود ,ظلمى كه بازخواست مى شود و ظلمى كه بخشوده مى شود و بازخواست نمى گردد. هـرگـز بـخـشـيـده نمى شود , شرك ورزيدن به خداست اما ظلمى كه بخشوده مى شود ستمى اسـت كـه بـنـده بـا ارتكاب بعضى گناهان كوچك به خود روا مى دارد و اما ظلمى كه بازخواست خواهدشد , ستم بندگان به يكديگر است .
ستمى كه بازخواست مى شود. ـ امـام عـلـى7 : خـداى تـعـالـى فـرمـود : بـه عـزت و جلالم سوگند , كه از ظلم هيچ ظالمى نـگذرم گرچه زدن مشتى باشد يا كشيدن دستى يا شاخ زدن گوسفند شاخدارى به گوسفندى بى شاخ .
خـداونـد تـقـاص بـنـدگان را از يكديگر مى گيرد , تا جايى كه هيچ كس به گردن ديگرى حق ومظلمه اى نداشته باشد , آن گاه ايشان را براى حسابرسى مى فرستد. ـ آن ستمى كه بازخواست مى شود ستم بندگان به يكديگر است .
سخت است .
بسيار كوچك و ناچيز است .
ـ پـيـامبر خدا9 : ظلم سه گونه است :ظلمى كه خداوند از آن نمى گذرد اما ظلمى كه گذشت نمى شود و بازخواست مى گردد , ستم بندگان به يكديگر است .
ـ امـام بـاقـر7 : امـا ظـلـمى كه خداوند عزوجل از آن صرف نظر نمى كند , ديونى است كه مردم به گردن يكديگر دارند. ـ امـام عـلـى7 : بـزودى خداوند از كسى كه ظلم كرده است , انتقام خواهد كشيد , خوردنى را به خـوردنـى و آشاميدنى را به آشاميدنى ,خوردنيهايى چون حنظل و نوشيدنيهايى چون صبر زرد و زهر. ـ پـيامبر خدا9 : خداى عزوجل مى فرمايد : به عزت و جلالم سوگند كه از ستمگر در دنيا وآخرت قـطـعـا انـتـقام مى گيرم , و از كسى هم كه ستمديده اى را ببيند و بتواند ياريش رساند ونرساند بى گمان انتقام مى گيرم .
زشت ترين نوع ستم .
ـ امام على7 : ستم كردن به ناتوان , زشت ترين نوع ستم است .
ـ در پـاسـخ بـه ايـن پـرسـش كـه كيفر كدام گناه زودتر به گنهكار مى رسد , فرمود : آن كه به كـسـى سـتـم كند كه ياورى جز خدا ندارد و آن كه در گزاردن حق نعمتها كوتاهى كند و آن كه دست تعدى و ستم به سوى فقير دراز نمايد. ـ از زشت ترين ستمها , ستم كردن به مردمان بزرگوار است .
ـ ستم كردن به كسى كه تسليم است , بزرگترين گناه مى باشد. ـ چه بد ستمى است , ستم به كسى كه تسليم است .
سخت ترين ستمكارى .
ـ پيامبر خدا9 : خشم خداوند سخت است بر آن كه به كسى ستم كند , كه ياورى جز خدا نمى يابد. ـ خداوند عزوجل مى فرمايد : خشم من سخت است بر آن كه به كسى ستم كند , كه ياورى جز من نمى يابد. ـ امام صادق7 : هيچ ستمى سخت تراز آن ستمى نيست , كه ستمديده در قبال آن ياورى جز خداى عزوجل نيابد. ـ امـام بـاقر7 : هنگامى كه وفات على بن الحسين7 فرا رسيد , مرا به سينه خود چسبانيد و سپس فـرمـود : فـرزندم ! تو را به همان چيزى سفارش مى كنم كه پدرم در هنگام وفاتش به من سفارش كرد و فرمود كه پدر او نيز همان را به ايشان سفارش كرده است .
جز خدا , نمى يابد. ـ پيامبر خدا9 : هرگاه به بنده ستمى شود و انتقام نگيرد و كسى را نداشته باشد كه ياريش رساند , چون نگاهش را به آسمان بردارد وخدا را بخواند , خداوند فرمايد : لبيك , من در دنيا و آخرت تو را يارى مى رسانم .
ستمگرترين انسان .
قرآن .
((و كيست ستمكارتر از آن كه آيات پروردگارش به او يادآورى شد. آيات ما را نفهمند و گوشهايشان را سنگين كرده ايم و اگر سوى هدايتشان بخوانى , باز هرگز به راه نخواهند آمد)). ((و كـيـسـت سـتمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا چون حق به سوى او آيد آن را تكذيب كند؟ آيا در جهنم جايگاهى براى كافران نيست )) ؟ . ((و كـيـسـت سـتـمكارتر از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكار داده شد , پس از آنها روى بگرداند. گنهكاران انتقام گيرندگانيم )). ((پـس , كـيـسـت سـتمكارتر از آن كه بر خدا دروغ بست و سخن راستى را كه سوى او آمد دروغ دانست .
جايگاهى براى كافران نيست )). ـ امام على7 : ستمكارترين مردم كسى است كه ستم خود را دادگرى شمارد. برخورد شايسته در هنگام آهنگ ستم كردن به كسى .
ـ امـام عـلـى7 : در هـنگام ستم , عدالت خداوند را كه با تو خواهد داشت به ياد آر و هنگام قدرت , قدرت خدا را كه بر تو دارد ياد كن .
ـ لقمان7 : هر گاه قدرت تو را واداشت كه به مردم ستم كنى , قدرتى را كه خدا بر تو دارد به ياد آر .
ـ امـام على7 : هرگاه قدرت تو را به ستم كردن بر مردم فرا خواند , به ياد آر كه خداوند سبحان بر كـيفر دادن تو تواناست و ستمى راكه به مردم روا مى دارى , مى گذرد و گناه و كيفرش براى تو مى ماند. مهلت دادن به ستمگر. قرآن .
((كسانى كه كافر شدند البته مپندارند كه مهلتى كه آنان را مى دهيم برايشان بهتر است , بلكه آنان را مهلت مى دهيم تا بر گناهشان بيفزايند و آنان را عذابى خوار كننده است )). ـ امام على7 : اگر (خدا) به ستمگرمهلت دهد كيفر او هرگز فراموش نمى شود و او بر سر راهش و در گلوگاه او آنجا كه آب دهان فرو برده مى شود و استخوان (يا عقده غم و اندوه ) گير مى كند , در كمين است .
ـ ستم ستمديدگان را خداوند سبحان مهلت مى دهد , اما ناديده نمى گيرد. ـ در زوال آمـدن نـعـمـت خـدا و شـتـاب بـخـشـيـدن بـه خشم و انتقام او , چيزى كارگرتر از ستمگرى نيست , زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را مى شنود و در كمين ستمگران است .
ـ پـيامبر خدا9 : خداوند به ستمگرچندان مهلت مى دهد كه مى گويد مرا واگذاشته است , سپس او را سخت كيفر مى دهد. و سـپـاس گـفته و فرموده است : ((و بنياد گروهى كه ستم مى كردند قطع شد و خدا را سپاس كه پروردگار جهانيان است )). ـ دربـاره آيه ((و چنين بود كيفر پروردگارت وقتى آن دهكده ها را كه ستمگر بودند كيفر داد,كه كيفر وى دردناك و سخت است )) , فرمود : خداوند ستمگر را چندان مهلت مى دهد كه وقتى او را در چنگ خود گرفت , ديگر خلاصش نكند. ـ امام باقر7 : خداوند ميان دو كلمه چهل سال به فرعون مهلت داد. آخرت و دنيا گرفتار كرد. شما دو تن اجابت شد)) تا زمانى كه اجابتش را به موسى معلوم كرد , چهل سال طول كشيد. حضرت سپس فرمود : جبرئيل7 گفت : من درباره فرعون با پروردگارم سخت بحث كردم وعرض كردم : پروردگارا. فرمود : اين سخن را بنده اى مثل تو مى گويد. در خبرى از رسول خدا9 آمده است : جبرئيل گفت : عرض كردم : پروردگارا! فرعون را كه نداى انـا ربكم الاعلى سر داده است رها مى كنى ؟ خداوند فرمود : اين حرف را كسى مانند تومى زند كه مى ترسد از دستش برود. ستمگر و ياد خدا. ـ پـيـامـبـر خـدا9 : خـداى عـزوجـل بـه مـن وحـى فـرمـود كـه اى بـرادر پـيامبران ! اى برادر هـشـداردهـنـدگـان ! به مردم خود هشدار ده كه به خانه اى از خانه هاى من قدم نگذارند مگر با دلـهايى پاك و سالم و زبانهايى راستگو و دستهايى پاك و عورتهايى بدور از آلايش گناه و نيز هيچ يـك ازبـنـدگـان مـن كـه به گردنش مظلمه و حقى نسبت به ديگرى دارد قدم در هيچ يك از خـانـه هـاى مـن نـگـذارد , زيرا تا زمانى كه در پيشگاه من به نماز و نيايش ايستاده است , پيوسته نفرينش كنم مگر آن گاه كه آن مظلمه را به صاحبش برگرداند. ـ ابـن عـبـاس : خداى عزوجل به داود7وحى فرمود كه به ستمگران بگو مرا ياد نكنند , زيرا برمن است كه هر كس يادم كند يادش كنم و ياد من از ستمگران لعنت كردن آنهاست .
پشيمانى ستمگر. قرآن .
((و روزى كه ستمگر دستان خويش را بگزد گويد : اى كاش ! با پيامبر همراهى مى كردم )). ـ امام على7 : آغازگر ستم , فرداى قيامت كف دستش را (از ندامت ) بگزد. ـ فرداى قيامت ستمگر را همين (كيفر) بس , كه دو دست خويش همى گزد. ـ روز عدالت براى ستمگر , سخت تر است از روز ستم بر ستمديده .
ـ روز ستمديده بر ستمگر , سخت تراز روز ستمگر بر ستمديده است .
ـ پيامبر خدا9 : ستم كردن , پشيمانى در پى دارد. نشانه هاى ستمگر. ـ پيامبر خدا9 : ستمگر را سه نشانه است : زير دست خود را از طريق زور مقهور مى كند , فرا دست خود را از طريق نافرمانى به ستوه مى آورد و پشتيبان ستمگران است .
ـ امـام عـلـى7 : مـرد سـتـمـگر را سه نشانه است : به فرا دست خود با نافرمانى ستم مى كند و به زيردستش با چيرگى بر او و از ستمگران پشتيبانى مى كند. انتقام گرفتن از ظالم به وسيله ظالم .
قرآن .
((بدين سان , ستمگران را به سزاى اعمالى كه مى كنند , بر يكديگر مسلط مى كنيم )). ـ امام باقر7 : خداوند هيچگاه ازستمگر انتقام نگرفت مگربه وسيله ستمگرى ديگر و اين سخن خداى عـزوجـل اسـت كـه ((و بـديـن سـان سـتمگران را به سزاى اعمالى كه مى كنند بر يكديگر مسلط مى كنيم )). راضى بودن به انتقام الهى .
ـ پـيامبر خدا9 : خداوند به يكى ازپيامبران خود وحى فرمود كه هرگاه به تو ستمى شد به اين كه مـن انتقام تو را بگيرم خرسندباش (و به من واگذار) , زيرا انتقام گرفتن من بهتر است از اين كه خودت انتقامت را بگيرى .
ـ عـايـشـه : هـرگز نديدم رسول خدا ازظلمى كه به او شده است انتقام گيرد , مگر آن گاه كه چيزى از محارم خدا هتك مى شد , پس چون هتك حرمت خدا مى شد , از همه سختگيرتر بود. انتقام گرفتن از ستمگر. قرآن .
((و كسانى كه چون به ايشان ستم رسد , انتقام مى گيرند)). ـ امـام سـجـاد7 ـ در دعـاى مكارم الاخلاق ـ : (خدايا) براى من در برابر كسى كه به من ستم كند دسـتـى قـرار ده و در برابر كسى كه بامن مجادله و ستيز مى كند زبانى و بر آن كه با من دشمنى مى كند پيروزيم ده و در برابر كسى كه بامن نيرنگ مى بازد مرا نيرنگى ببخش و در برابر كسى كه به من ستم مى كند , قدرتى .
ـ امـام عـلـى7 : اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجت با وجود يار و ياور و اگر نبود كه خـداوند از دانايان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده رضايت ندهند , هر آينه مهار شتر خلافت را بركوهان آن مى انداختم .
ـ در سفارش به حسنين8 , فرمود : خصم ستمگر و يار ستمديده باشيد. ـ اى مردم ! درباره خودتان به من كمك كنيد. او را به آبشخور حق در آورم , هر چند خود نخواهد. ـ مسيح7 : به حق به شما بگويم , اگر اتاقى آتش بگيرد آن آتش پيوسته از اتاقى به اتاق ديگر سرايت مى كند , تا جايى كه اتاقهاى بسيارى مى سوزد مگر اين كه همان نخستين اتاق رادريابند و آن را از بيخ و بن براندازند كه در اين صورت جايى براى آتش نخواهد ماند. اسـت سـتـمـگر نخست , كه اگر جلو دستش گرفته شود ,ديگر بعد از او پيشواى ستمگرى پيدا نخواهد شد كه ديگران از او سرمشق گيرند. آتش در اولين خانه چوب و تخته اى نيابد چيزى را نمى سوزاند. ستمگر به خود زيان مى رساندو به ستمديده سود. ـ امام على7 : هر كه به تو ستم كند , به تو سود رسانده و به خودش زيان زده است .
ـ سـتـم كـسى كه به تو ستم مى كند بر تو گران نيايد , زيرا او به زيان خودش و سود تو مى كوشد وپاداش كسى كه تو را خوشحال مى كند , نفرت داشتن از او نيست .
ـ امـام بـاقـر7 : آنـچـه سـتـمـديـده از ديـن سـتـمـگـر مى گيرد بيشتر است از آنچه ستمگر از دنياى ستمديده مى ستاند. پرهيز از كمك به ستمگر (1). ـ پيامبر خدا9 : ستمكاران و يارانشان در آتشند. ـ چـون روز قـيامت شود مناديى ندادهد : كجايند ستمگران و ياران آنها؟ هر كسى كه دواتى براى آنان ليقه كرده , يا سركيسه اى رابراى آنان بسته , يا قلمى براى آنان در مركب فرو برده است .
محشور كنيد. ـ امام صادق7 : ستمگر و يارى دهنده او و كسى كه به ستم او راضى باشد هر سه در ستم شريكند. ـ به نوف بكالى فرمود : اى نوف ! اگر خوش دارى كه روز قيامت با من باشى , ياور ستمگران مباش .
ـ امـام رضـا7 دربـاره كار كردن براى ستمگران , فرمود : وارد شدن در كارهاى ستمگران وكمك كردن به آنان و كوشش در راه خواستهاى ايشان همتاى كفر است و نگاه كردن به آنها ازروى عمد گناه كبيره اى است كه به سبب آن سزاوار آتش است .
ـ امـام صـادق7 در پاسخ به سؤال از كار كردن براى ستمگر در صورت تنگدستى و فشارزندگى , فرمود : من خوش ندارم براى ستمگران حتى گرهى ببندم يا سر مشكى را محكم كنم ,گرچه از شرق تا غرب عالم را به من دهند و حتى قلمى را برايشان در مركب زنم ! همانا ياران ستمگران روز قيامت در چادرى از آتش به سر برند , تا آن كه خداوند از داورى ميان بندگان خلاص شود. ـ اگر بنى اميه كسى را نمى يافتند كه برايشان بنويسد و ماليات جمع آورى كند و برايشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود , هرگز نمى توانستند حق ما را سلب كنند. پرهيز از كمك به ستمگر (2). قرآن .
((به كسانى كه ستم كرده اند ميل نكنيد كه آتش شمارا در بر مى گيرد. ((گفت : پرورگارا به پاس نعمتى كه مرا دادى هرگز پشتيبان بدكاران نخواهم بود)). ـ پيامبر خدا9 : هر كه ستمگرى را در ستمش يارى رساند , روز قيامت در حالى آيد كه برپيشانيش نوشته شده است , نوميد از رحمت خدا. ـ امـام صـادق7 : هر كه ستمگرى را در برابر ستمديده اى يارى رساند , پيوسته خداى عزوجل بر او خشمگين باشد , تا آن گاه كه از كمك به ستمگر دست كشد. ـ امـام رضا7 : هر كه ستمگرى را يارى كند ستمگر است و هر كه ستمگرى را يارى نرساند ودست تنها گذارد , دادگر است .
ـ پـيـامبر خدا9 : هركه بر ستمى كمك كند , همانند شترى است كه در چاه افتاده و (براى خلاص كردن آن ) دمش را مى كشند. ـ هر كس بداند كسى ستمگر است و با اين حال او را همراهى كند از اسلام خارج شده است .
ـ هر كه با ستمگرى راه رود (همراهى كند) مجرم است و خداوند مى فرمايد : ((ما ازمجرمان انتقام مى گيريم )). ـ هر كه در حضور سلطانى ستمگر تازيانه اى آويزد , خداوند روز قيامت آن تازيانه رااژدهايى آتشين مـى گـردانـد كه درازاى آن هفتاد گز است و آن را بر وى در آتش دوزخ مسلطمى كند و اين بد سرنوشتى است .
ـ امـام صـادق7 دربـاره آيـه ((و بـه كـسـانى كه ستم كرده اند متمايل مشويد )) , فرمود : هر كه نـزدسـلـطـان رود و آرزو داشـته باشد او همين قدر زنده بماند كه دستش را در جيب خود برد و چيزى به وى دهد , به ستمگر متمايل شده است .
ـ هـر كـه نـام خود را در ديوان فرزندان فلانى بنويسد , خداوند عزوجل روز قيامت او را به صورت خوك محشور كند. ـ پيامبر خدا9 : هر كه ستمگرى راكمك كند , خداوند او را بر وى مسلط گرداند. تشويق به يارى دادن ستمديده (1). قرآن .
((هـر كس در كار نيكى ميانجى شود , او را از آن نصيب است و هر كس در كار بدى ميانجى شود , او را از آن بهره اى است .
ـ امام على7 : بهترين عدالت , يارى دادن ستمديده است .
ـ پيامبر خدا9 : هركه داد ستمديده رااز ستمگر بگيرد , در بهشت با من يار و همنشين باشد. ـ امام على7 : هرگاه ستمديده اى راديدى , او را در برابر ستمگر يارى رسان .
ـ به حسنين8 فرمود : حق بگوييد وبراى ثواب كار كنيد و خصم ستمگر باشيد و يار ستمديده .
ـ امـام صـادق7 : هيچ مؤمنى مؤمن ستمديده اى را يارى نرساند , مگر آن كه اين كار او برتر از يك ماه روزه و اعتكاف در مسجدالحرام باشد و هيچ مؤمنى نيست كه بتواند برادر خود را يارى رساند و يـاريـش دهـد , مگر اين كه خداوند در دنيا و آخرت او را يارى كند و هيچ مؤمنى نيست كه بتواند بـرادرش را يـارى دهد اما تنها و بى ياورش گذارد , مگر اين كه خداوند در دنيا و آخرت او را تنها و بى ياور گذارد. ـ پيامبر خدا9 : خداى تعالى به داودوحى فرمود كه : اى داود! هيچ بنده اى نيست كه ستمديده اى را يارى رساند يا در ستمى كه براو رفته همدردى كند , مگر اين كه گامهاى او را در آن روزى كه گامها مى لغزد , استوار نگه دارم .
ـ امـام سـجـاد7 ـ در دعـا ـ : بـار خـدايـا!مـن از درگاه تو عذر مى خواهم اگر در حضور من به سـتمديده اى ستم رسيده ومن ياريش نرسانده ام واگربه من نيكى واحسانى شده ومن سپاسگزارى نكرده ام و اگر بدكننده اى از من پوزش خواسته و من پوزشخواهى او را نپذيرفته ام .
تشويق به يارى دادن ستمديده (2). ـ امـام رضا7 : خداى تعالى در بارگاه ستمگران , كسانى دارد كه چهره شان را به نور برهان روشن ساخته و به آنان در كشور نفوذ و قدرت داده است , تا به وسيله ايشان از دوستان خود حمايت كند و امور مسلمانان را به سامان آورد اينان همان مؤمنان راستين هستند. ـ امام كاظم7 به على بن يقطين فرمود : خداى تعالى دركنار دوستان ستمگران , دوستانى دارد تا به وسيله آنان از دوستان خود حمايت كند و تو اى على , يكى از آنان هستى .
ـ امام صادق7 به نجاشى , والى اهواز , نوشت : گفته اى كه گرفتار ولايتدارى اهواز شده اى .
خـبـر هـم خوشحال شدم و هم ناراحت علت خوشحالى من از ولايتدارى تو اين است كه با خودم گـفـتم :شايد خداوند به وسيله تو يكى از دوستان آل محمد9 را كه در غم و ترس به سر مى برد , يـارى كـنـد و اماعلت ناراحتى من از ولايتداريت اين است كه كمترين ترس و نگرانيم براى تو اين است كه يك وقت نسبت به دوستى از دوستان ما دچار خطا و لغزشى شوى و در نتيجه بوى بهشت را استشمام نكنى .
ـ امـام كـاظـم7 بـه على بن يقطين فرمود :يك چيز را براى من ضمانت كن من سه چيز براى تو ضـمـانـت مـى كنم آن سه چيزى كه من برايت ضمانت مى كنم اين است كه هرگز به سوزش تيغ شمشير گرفتار و كشته نشوى , به فقر مبتلا نگردى و به زندان نيفتى .
چـيـسـت ؟ حـضـرت فـرمـود : ضمانت بده كه هيچ دوستى (از دوستان ما) نزد تو نيايد مگر اين كه گراميش دارى .
چيز را برايش ضمانت داد. پرهيز از دعاى ستمديده .
ـ پـيـامـبـر خـدا9 : از دعـاى سـتمديده بترسيد , زيرا كه او از خداى تعالى حق خود را مى طلبد وخداوند هيچ حقدارى را از حقش محروم نمى كند. ـ امـام عـلـى7 : از دعـاى سـتـمـديـده بـتـرسـيد , زيرا او از خداوند حقش را مى طلبد و خداى سبحان بزرگوارتر از آن است كه حقى از او خواسته شود و ندهد. ـ پيامبر خدا9 : از دعاى ستمديده بترسيد , زيرا چنين دعايى بر ابرها سوار است , خداوندمى فرمايد : به عزت و جلالم سوگند كه تو را يارى رسانم , گرچه بعد از مدتى .
ـ از دعاى ستمديده بترسيد , زيرا اين دعا همچون شراره اى به آسمان بالا مى رود. ـ از دعاى ستمديده بترسيد , گرچه كافر باشد , زيرا هيچ چيز حجاب دعاى مظلوم نمى شود. ـ امام على7 : كارگرترين تيرها , دعاى ستمديده است .
ـ در پاسخ به اين پرسش كه فاصله ميان زمين و آسمان چقدر است ؟ , فرمود : ميان آسمان وزمين به اندازه كشيدن نگاه و دعاى ستمديده فاصله است .
ـ نيز در پاسخ به همين پرسش , فرمود : (به اندازه ) دعايى كه به اجابت رسد. ستم كردن به خود. قرآن .
((آن دو گفتند : پروردگارا به خويشتن ستم كرديم واگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى البته از زيانكاران باشيم )). ((براى كسانى كه يهودى شده اند , آنچه را از پيش براى تو نقل كرديم , حرام كرده ايم .
خود به خويشتن ستم مى كردند)). ـ امام على7 : كسى كه به خود ظلم مى كند , چگونه ممكن است در حق ديگران عدالت ورزد؟ . ـ كسى كه به خود ستم كند , به ديگران بيشتر ستم مى كند. ـ در شگفتم از كسى كه به خود ستم مى كند , چگونه در حق ديگران عدالت مى ورزد؟ . ـ كسى كه به جاى سراى ماندگار به سراى ناپايدار رضايت دهد , به خود ستم كرده است .
ـ هركه خدا را نافرمانى و شيطان را فرمانبرى كند , به خود ستم كرده است .
ـ هركه طاعت خدا را فروگذارد , به خود ستم كرده است .
ـ امـام صادق7 : مردى به ابوذر(رض )نوشت : اى اباذر! مرا بهره اى از تازه هاى دانش بخش , ابوذر بـه او نـوشت : علم بسيار است , اماتو اگر مى توانى به كسى كه دوستش دارى بدى نكنى , چنين كن .
كسى كه دوستش دارد بدى مى كند؟ ابوذر گفت : آرى .
و اگر خدا را نافرمانى كنى , به خودت بدى كرده اى .
ستم (متفرقه ). ـ پـيـامـبر خدا9 : سه كسند كه اگر به آنها ستم هم نكنى به تو ستم مى كنند : فرومايه , همسرت وخدمتكارت .
ـ امام على7 : هركه در خصومت و ستيزه زياده روى كند , به گناه درافتد و هركس كوتاه آيد به او ستم شود. ـ ستم نكن , همچنان كه دوست ندارى به تو ستم شود. ـ امـام صـادق7 : هركه براى ستم ستمكاران عذر و بهانه بتراشد (و آن را توجيه كند) خداوندبراو كـسـى را مـسـلـط گـردانـد كـه ستمش كند و آن گاه اگر دعا كند دعايش مستجاب نشود و براى ستمى كه بر او مى شود نيز خداوند اجر و پاداشى ندهد. ـ امام على7 : بى رغبتى به حكومت ستمگر , به اندازه رغبت به حكومت دادگر است .
ـ سـتـمگر سركشى است كه چشم به راه (و در معرض ) يكى از دو خشم و كيفر (دنيوى و اخروى ) است و دادگر فرمانروايى است كه منتظر يكى از دو پاداش (دنيوى و اخروى ) است .
ـ زشتى ستم , به اندازه زيبايى عدالت است .
ـ امام باقر7 : اگر هم به تو ستم شد ,تو ستم مكن .
ـ پـيامبر خدا9 : هركه به كسى ظلم كندو او را از دست بدهد (براى رضايت طلبى به او دسترسى نداشته باشد) برايش آمرزش بطلبد ,زيرا همين كفاره ستم اوست .
ـ امام على7 : هيچ عدالتى , بالاتر ازرد مظالم نيست .
ـ امام كاظم7 : سختى ستم را كسى مى داند , كه به او ستم شده باشد. ـ پيامبر خدا9 : هرگاه به اهل ذمه ستم شود , دولت دشمن روى كار آيد. گمان .
گمان و عقل .
ـ امام على7 : گمان انسان سنجه خرد اوست و كردارش راستگوترين گواه بر اصل و تبار او. ـ گمان مرد , به اندازه خرد اوست .
ـ گمان خردمندان صاحبدل ,نزديكترين چيز به صواب است .
ـ گمان خردمند , از يقين نادان درست تر است .
ـ گمان مؤمن , پيشگويى است .
ـ گمان درست , از ويژگيهاى خردمندان است .
ـ از حدس و گمانهاى مؤمنان بترسيد, زيرا خداوند تعالى حق را در زبانهاى آنان قرار داده است .
كار مؤمن را بايد به خوبى حمل كرد. ـ امـام عـلى7 : رفتار برادرت را به بهترين وجه آن حمل كن تا زمانى كه كارى از او سر زند كه راه توجيه رابر تو ببندد , و هيچ گاه به سخنى كه ازدهان برادرت بيرون آيد , تا وقتى براى آن محمل خوبى مى يابى , گمان بد مبر. ـ هرگاه سخنى از برادرت سر زد و تو مى توانى براى آن محمل خوبى بيابى , به آن گمان بدمبر. ـ هـركـه دانست كه برادرش در دين استوار و رهپوى راه راست است , ديگر نبايد به سخنان مردم درباره او گوش دهد. تيرانداز تير مى زند وتيرها به خطا مى رود. ـ پـيـامـبـر خدا9 : براى گفتار و كردارى كه از برادرت سر مى زند , عذرى بجوى و اگر نيافتى , عذرى بتراش .
ارزش خوش بينى .
ـ امام على7 : خوش بينى از نيكوترين خصلتها و بهترين نصيبهاست .
ـ خوش بينى از برترين خويها و بزرگترين عطيه هاست .
ـ خوش بينى , مايه آسايش دل و سلامت دين است .
ـ خوش بينى اندوه را مى كاهد و از افتادن دربند گناه , مى رهاند. ـ هركه به مردم گمان نيك برد , محبت آنان را به دست آورد. ـ امام صادق7 : از خوش بينى بهره اى برگير , تا با آن دلت آرام گيرد و كارت پيش رود. ـ امام على7 : برترين پارسايى , خوش بينى است .
آنچه خوش بينى مى آورد. ـ امام على7 در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر , مى فرمايد : بدان كه هيچ چيز خوشبينى حاكم را بـه توده مردم چنان برنمى انگيزد , كه احسان او به آنان و سبكبار ساختن آنان و وادارنكردنشان به كارهايى كه توانايى آنها را ندارند. مـردمـت را براى خويش فراهم آورى , زيرا خوش بينى به رعيت رنج و زحمت زيادى را ازدوش تو برمى دارد. باشد و سزاوارترين كس به بدبينى تو كسى است كه پيش تو امتحان بدى داده باشد. پرهيز از بدگمانى (1). قرآن .
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى گمانهادورى كنيد , زيرا برخى گمانها گناه است و كنجكاوى نكنيد و پشت سر يكديگر حرف نزنيد. كه گوشت مردار برادر خود رابخورد؟ آن را خوش نداريد. ـ پـيـامـبر خدا9 : از گمان بپرهيزيد ,زيرا گمان دروغترين سخن است و پرس و جو و كنجكاوى نكنيد. ـ از گمان بپرهيزيد , زيرا گمان دروغترين دروغ است .
ـ امـام عـلى7 : چونان كسى مباش كه در آنچه گمان مى برد نفسش بر او چيره مى آيد و در آنچه يقين دارد , بر نفس خود چيره نمى شود. ـ زنهار كه نفست در آنچه گمان مى برى بر تو چيره آيد و تو در آنچه يقين دارى بر او چيره نشوى , زيرا اين كار از بزرگترين بديهاست .
ـ مـسـيـح7 : اى بـنـدگـان بد! به صرف گمانى كه به مردم مى بريد آنان را سرزنش مى كنيد و باوجود يقينى كه به (كردار بد) خود داريد خويشتن را سرزنش نمى كنيد؟ . ـ امام على7 : سؤ ظن و بدبينى نسبت به يكديگر را دور افكنيد , زيرا خداى عزوجل از اين امر نهى فرموده است .
ـ پيامبر خدا9 : هركه به برادر خودگمان بد برد , به پرودگارش گمان بد برده است , زيرا خداى تعالى مى فرمايد : ((از بسيارى گمانها بپرهيزيد)). ـ هرگاه گمان برديد , پيرامون آن جستجووتحقيق نكنيدوهرگاه حسدورزيديد آن را دنبال نكنيد و هرگاه فال بدزديد (اعتنا نكرده ) كار خود را انجام دهيد. پرهيز از بدگمانى (2). ـ پيامبر خدا9 : همانا ترس و بخل و آزمندى , يك خصلتند كه ريشه آنها بدگمانى است .
ـ امـام عـلـى7 در فـرمـان استاندارى مصربه مالك اشتر : همانا بخل و ستم و آزمندى خصلتهاى گوناگونى هستند كه منشا آنها بدگمانى به خداست و در نهاد مردمان بدسگال نهفته اند. ـ نيز در همان نامه ـ : همانا بخل وترس و آزمندى خويهاى پراكنده اى هستند كه در بدگمانى به خدا ريشه دارند. ـ بدگمان , دين ندارد. ـ ايمان , با بدگمانى سازگار نيست .
ـ بدگمانى كارها را تباه مى كند و باعث روى آوردن به انواع بديها مى شود. ـ بدبينى به كسى كه خيانت نمى كند , از پستى است .
ـ بدبينى به نيكوكار بدترين گناه و زشت ترين ستم است .
ـ از بدگمانى بپرهيز , زيرا بدگمانى عبادت را تباه مى كند. ـ بـدترين مردم كسى است كه به سبب بدبينى كه دارد به هيچ كس اعتماد نمى كند و ديگران نيز به سبب بد كرداريش به او اعتماد نمى كنند. ـ سزاوارترين كس كه به او بدبين باشى ,شخصى است كه نزدت بد امتحان داده باشد. ـ قضاوتى كه با تكيه به گمان باشد , عادلانه نيست .
كسانى كه به هيچ كس خوشبين نيستند. ـ امام على7 : آدم بد , به هيچ كس خوشبين نيست , زيرا همه را مانند خودش مى داند. ـ آدم شرور به هيچ كس گمان نيك نمى برد , زيرا همگان را به خوى و خصلت خود مى بيند. لزوم پرهيز از آنچه سؤظن ديگران را برمى انگيزد. ـ امـام عـلـى7 : هـركـه خـود را در جايگاه تهمت و بدگمانى نهد , نبايد كسى را كه به او گمان بدمى برد سرزنش كند. ـ هـركـه به جاهاى بد آمد و شد كند , متهم شود و هركه خود را در معرض تهمت قرار دهد ,نبايد كسى را كه به او گمان بد مى برد , سرزنش كند. ـ همنشينى با بدان , بدگمانى به نيكان را در پى دارد. آثار بدگمانى .
ـ امام على7 : هركه بدگمان باشد , بد پندار شود. ـ هركه گمانهاى بد برد , كسى را كه به او خيانت نمى كند خيانتكار شمارد. ـ هركه بدگمان باشد , بدنهاد و باطن شود. ـ هركه بدگمانى براو چيره شود , جاى آشتى با هيچ دوستى باقى نگذارد. ـ آن كس از همه حال و روزش بدتر است , كه به سبب بدگمانيش به هيچ كس اعتماد ندارد وبه سبب بدرفتاريش هيچ كس به او اعتماد نمى كند. ـ هركه خوشبين نباشد , از همگان گريزان باشد (و با هيچ كس خو نگيرد). ـ ترديد , موجب بدگمانى است .
ـ آدم بدبين , همواره بيمار است .
ـ هرانسانى را نياز و خواسته اى است , بنابراين از بدبينى دورى كنيد. ـ هركه گمانش زياد باشد , غيبتش (از مردم يا مردم از او) زياد شود. موارد جايز بودن سؤظن .
ـ امـام عـلـى7 : هـرگـاه درسـتـى و پـاكـى بر روزگار و مردمش حكمفرما شد , اگر كسى به ديگرى بى آن كه گناهى از او آشكار شود گمان بد برد ستم كرده است و هرگاه فساد و ناراستى بـرروزگـار و مـردم آن چـيـره شـد , اگـر كـسـى به ديگرى گمان نيك برد و خوشبين باشد , فريب خورده است .
ـ پيامبر خدا9 : با بدبينى خويشتن را از گزند مردم نگه داريد. ـ امـام عـلـى7 در سـفـارش بـه فـرزنـد بـزرگوار خود حسن7 , مى فرمايد : بدگمانى , تو را از دوست دلسوز محروم نكند. ـ امـام كـاظـم7 : هرگاه ستم و ناراستى از حق و راستكارى بيشتر بود بر هيچ كس روا نيست كه به كسى گمان خوب برد , مگر آن گاه كه خوبى او بر وى معلوم شود. ـ امام هادى7 : هرگاه روزگارى بود كه عدالت در آن بر ستم غالب باشد , حرام است كه به كسى گـمـان بـد بـرى مـگـر ايـن كه بدى او بر تو معلوم شود و هرگاه روزگارى بود كه درآن بيداد بـردادگـرى غـالـب باشد , هيچ كس نبايد به كسى گمان نيك برد , مگر اين كه خوبى او بر وى معلوم شود. ـ امـام صـادق7 : هرگاه روزگار , روزگار ستم باشد و مردمش اهل نيرنگ , اطمينان كردن به هركسى درماندگى است .
ـ به برادرت اعتماد كامل و تمام مكن , زيرا زمين خوردن ناشى از اطمينان كردن قابل عفونيست .
ـ امـام عـلـى7 در فـرمـان اسـتـاندارى مصر به مالك اشتر , مى فرمايد : بعد از صلح با دشمنت از اوسـخـت بـرحـذر بـاش , زيـرا گـاه دشـمـن خـود را به تو نزديك مى كند , تا غافلگيرت سازد , پس دورانديش و محتاط باش و به دشمن خوشبين مباش .
خوش گمانى به خدا. قرآن .
((همين گمانى كه به پروردگارتان داشتيد , شما راهلاك كرد و از زيانكاران شديد)). ((تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى برند , عذاب كند. برايشان خشم نموده و لعنتشان كرده و جهنم را برايشان مهيا كرده و چه بد سرانجامى است )). ـ امام رضا7 : به خداوند گمان نيك ببر , زيرا خداى عزوجل مى فرمايد : من نزد گمان بنده مؤمن خـويـشـم , اگـر گـمـان او بـه مـن نيك باشد مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر بد باشد نيزمطابق همان گمان بد با او عمل كنم .
ـ پـيـامـبـر خـدا9 : سـوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست , هيچ بنده مؤمنى به خدا گمان نـيـك نـبـرد , مـگر اين كه خدوند مطابق همان گمان با او عمل كند , زيرا خداوند كريم است و هـمـه خـوبيها به دست اوست و شرم دارد از اين كه بنده مؤمنش به او گمان نيك برد و او خلاف گمان و اميد بنده رفتار كند. ـ مـبـادا احـدى از شـمـا بـدون حسن ظن به خداى عزوجل بميرد , زيرا خوش گمانى به خداى عزوجل بهاى بهشت است .
ـ امام على7 : هركه به خدا گمان نيك برد , به بهشت دست يافت و هر كه به دنيا گمان نيك برد , به رنج و محنت گرفتار آمد. ـ پيامبر خدا9 : خوشبينى به خدا , از پرستش خداى تعالى است .
ـ بزرگترين گناه كبيره , بدگمانى به خداست .
ـ هيچ بنده اى نيست كه به خداى عزوجل گمان نيك برد , مگر اينكه خداوند مطابق همان گمان با او عمل كند. شما را هلاك كرد و از زيانكاران شديد)). ـ يـكـى از مـردان امـت خود را ديدم كه بر صراط , مانند شاخه خشكيده درخت خرما در يك روز طوفانى , مى لرزد. بين رفت .
ـ امـام على7 : خوشبينى بنده به خداى سبحان به اندازه اميدش به اوست و حسن توكلش به اوبه اندازه اطمينانش .
معناى خوش گمانى به خدا. ـ امـام صـادق7 : خوش گمانى به خدااين است كه جز به خدا اميد نداشته باشى و جز از گناهت نترسى .
ـ امـام عـلـى7 : خـوش گمانى (به خدا)اين است كه عمل را (براى او) خالص گردانى و اميدوار باشى كه خداوند , از لغزشها درگذرد. ـ اگـر مى توانيد كه هم ترستان از خدابسيار و هم گمانتان به او نيك باشد , اين دو را با هم جمع كـنـيـد , زيـرا خوش گمانى و اميد بنده به پروردگارش به اندازه ترس اوست از پروردگارش و خوش گمانترين مردم به خدا بيمناكترين آنهاست از خدا. ـ پيامبر خدا9 : حسن ظن (به خدا)ناشى از حسن بندگى است . ـ امـام عـلـى7 در خـطـبـه اى كه طى آن به ستم بنى اميه اشاره مى كند , مى فرمايد : تا جايى كه درروزگـار سـتـم بـنى اميه بيشترين رنج و سختى را كسانى از شما مى كشند , كه گمانشان به خدانيكوتر باشد. گوييد) و اگر گرفتارش شديد , صبورى كنيد , زيرا فرجام نيك از آن پرهيزگاران است .
گمان (متفرقه ). ـ امام على7 : هركه به تو گمان نيك برد , چنان كن كه گمانش به تو واقعيت پيدا كند. ـ هركه گمانها به او نيكو باشد ,چشمهاى مردم به وى دوخته شود. ـ دربـاره گـمـانـهـاى آمـده در قـرآن مى فرمايد : گمان دوگونه است : گمانى كه شك است وگمانى كه يقين مى باشد. به كار دنيا باشد , بر شك است .
عبادت .
عبادت .
قرآن .
((اى مـردم ! پروردگارتان را كه شما و كسان پيش ازشما را بيافريده است عبادت كنيد, باشد كه پرهيزگار شويد)).
|