سرزمين مسلمانان نشين بانگسامورو
سرزمين محل سكونت مسلمانان مورو به «ارخبيل» يا «بانگسامورو» موسوم است كه به 17000 كيلومتر مربع وسعت بالغ مىگردد (1) و 13 استان مسلمان نشين را دربر مىگيرد كه شامل جزاير ارخبيل،سولو، تاوى تاوى، باسيلان، ميندانائو و استانهاى زامبتاى شمالى و جنوبى، لاناواى شمالى و جنوبى، و نيز استان وابا مىباشد. جزيره پالاوان از منابع غنى نفت برخوردار است كه هم اكنون دولت فيليپين از ذخائر آن بهره بردارى مىنمايد. اين سرزمين از منابعى چون آهن و مس برخوردار است و از طريق بندر زامبونگاى در جزيره سولو بخشعمده تجارت كنف جهان انجام مىگيرد. جزيره تاوى تاوى نيز از نقطه نظر استراتژيكى ارزش فوق العادهاى دارد. از 58 ميليون سكنه فيليپين بيش از ده ميليون نفر مسلمان هستند. آنها در لانائو و كوتاباتو بيشترين تراكم را دارند زبان موروها از مالايا و پولنيز ريشه گرفته، ولى هرقبيلهاى با لهجهاى خاص تكلم مىكند. زبان عربى نيز بين مسلمانان مورو رواج دارد. (2)
جبهه آزادى بخش مورو كه براى آزادى اين سرزمين مىجنگد از سال 1968م تا 1971م فعاليتسرى داشت ولى از سال 1972م فعاليتخود را علنى نمود. در مبارزه عقيدتى مسلمانان و دولت مركزى تا كنون متجاوز از صد هزار نفر كشته شدهاند. اين جبهه قبل از مداخله سازمان كنفرانس اسلامى به توانمنديهاى قابل ملاحظهاى دستيافته بود ولى با مداخله كشورهاى مالزى و اندونزى كه از اعضاى اين سازمان بودند مقرر شد كه اين جبهه خود مختارى را تحتحاكميت رژيم مانيل نپذيرد و دست از استقلال بردارد. در سوم ژانويه 1987م (13 ديماه 1365) رژيم مانيل موافقتنامهاى را با جبهه آزادى بخشت مورو با شركت و توشيح رئيس وقتسامزان كنفرانس اسلامى امضاء نمود و متعهد گرديد كه 13 استان خود مختار مسلمان نشين را به رسميت بشناسد. ولى به تعهدات خود آنگونه كه در اين موافقتنامه آمده بود عمل نكرد. و از طريق ژاندارمريها و تقويت آنان ره درگيرى با مسلمانان پرداخت. البته مسلمانان با تحصيل در دانشگاههاى خارج و ارتباط بيشتر با نهضتهاى جهان و بازيابى ارزشهاى اصيل خود و تاثير پذيرى از انقلاب اسلامى ايران جنبش خود را تقويتمىنمايد.
در زمانهاى قديم روميان به مردمان شمال غربى آفريقا مورو مىگفتند بعدها اين عنوان به مسلمانان شمال افريقا اطلاق شد و اسامى موريتانى و مراكش (موراكش) نيز تداعى عنوان مذكور است. ساكنين مسلمان فيليپين را نيز اسپانيائىها «مورو» ناميدند. اين قوم بر خلاف فشارهاى شديد و از دست دادن هستى مادى خود به بسيارى از سنتهاى اسلامى پاىبند بوده و شئونات اسلامى را رعايت مىكنند. ماه رمضان را روزه مىگيرند. زكات داده و فقرا را مورد توجه قرار مىدهند. در مساجد آنان اذان گفته مىشود و آنان اين مراكز عبادى را بر كنار درياچهها و رودخانهها ساختهاند تا هم براى نظافت و وضو مشكلى پيش نيايد و هم محل عبادت د نواحى باصفا و با طراوت واقع باشد تا جذبه آن افزون گردد. همه ساله به حج مىروند و در هنگام بازگشتحجاج كوچهها را آذين مىكنند. روز اول محرم، روز ميلاد حضرت محمد(ص)، ليلة المعراج، عيد قربان و عيد فطر پنج عيد رسمى موروهاست. اعتقادات سنتى و باورهاى بومى آنان رنگ اسلامى دارد، روز عاشورا را گرامى مىدارند، از حرام پرهيز مىكنند، بر فرزندان خود نام اسلامى مىگذارند و احكام شرعى اسلام را در زندگى خود جارى نمودهاند. يكى از موضوعاتى كه اقتدار مسلمانان فيليپين را خدشه دار مىكند اختلافات شخصى و قبليهاى ميان رهبران آنان مىباشد. اين حركت موجب آن شده تا مسيحيان و دولت فيليپين براى گسترش عمليات تبليغى خود توفيق بيشترى بابند. مسلمانان مورو به لحاظ فرهنگى نيز رونقى ندارند زيرا مدارس دينى صرفا زبان عربى و اسلامى تدريس مىكنند و زبان انگليسى را چون در برنامههاى خود نگنجاندهاند دولت از ورود فارغ التحصيلان اين مدارس در دانشگاهها و مدارس عالى جلو گيرى مىنمايد از اينروآنان قادر نيستند مدارج عالى علمى را طى كنند.
بعد از فرديناند ماركوس، خانم اكينو روى كار آمد كه با وجود اتكا به ارتش و قدرت امريكا نتوانست به اصلاحات اساسى دست بزند و از حمايت مردم هم برخوردار نبود و مخالفت مسلمانان را از طريق ارتش وابسته به آمريكا سركوب نمود و پايگاههاى هواى كلارك در شهر پامپانگا و پايگاه دريايى سوسيك در بندر باتان (در جزيره لوزان) كه مربوط به امريكا است همچنان از سوى اين دولتحفاظت مىشد. در سال 1992م پس از انتخابات كه در ميان موجى از حملات چريكى، انفجار و آدم كشى صورت گرفت. ژنرال فيدل راموس كه قبلا وزارت دفاع را به عهده داشت روى كار آمد كه به امريكا و قواى نظامى متكى است و نه تنها مسلمانان با روى كار آمدن او روز آسايش نديدهاند بلكه ديگر اقشار مردم با دشواريهاىعديدهاى روبرو شدهاند. (3)
سنگاپور
كشور سنگاپور (4) كه از كوچكترين مناطق جهان است با 618 كيلومتر مربع در جنوب شرقى آسيا واقع است و گويى همچون قطرهاى از نيمه غربى مالزى چكيده است.سنگاپور قبلا به شهر دريائى معروف بود و بعدا به شهر «شير» مشهور گرديد. سنگاپور كه بين مالاياى غربى از مالزى و سوماتراى اندونزى قرار دارد در سال 1965م از انگلستان مستقل گرديد. اين كشور ازسال 1963م تا زمان استقلال جزو فدراسيون مالزى بود.
در اين بندر كوچك و كشورى كه به شهر مىماند، پيروان اديان در نهايت صلح و آرامش در كنار هم زندگى مىكنند. مسلمانان آن از نژاد عرب،انونزى، ماليزى، چينى، پاكستانى و هندى مىباشند و دومين گروه جمعيتى آن مسلمانان هستند. از 3 ميليون سكنه سنگاپور يك ميليون نفر اسلام را به عنوان آئين خود اختيار نمودهاند. محلهاى بنام محله اعراب دارد (5) كه به مسلمين تعلق دارد و در آن آداب و رسوم و معمارى و فرهنگ اسلامى مشاهده مىشود. در گذشته اغلب ساكنين اينمحله عرب بودند ولى مهاجرين اندونزيائى، مالزى و برخى كشورهاى ديگر در آن اقامت گزيدند. (6) قديمىترين مسجد سنگاپور «مولوكا» نام دارد كه در سال 1820م احداث شده است. (7) غير از آن 150 مسجد در اين كشور كوچك وجود دارد و مجلس العلما كه درسال 1968م تاسيس شده بر امور مسلمين و اماكن مذهبى نظارت دارد. جمعيت علما و حوزههاى دينى و مراكز اسلامى با نشريات خود به تبليغات دينى گستردهاى مىپردازند و تعداد مجلات و تيراژ آنان قابل توجه مىباشد. گاهى اماكن مذهبى و مساجدمسلمين در همسايگى معابد قرار گرفته است.
ويتنام
كشور ويتنام با330000 كيلومتر مربع وسعت و 61 ميليون نفر سكنه در آسياى جنوب شرقى و شرق جزيره هندوچين قرار گرفته و كشورهاى چين لائوس به ترتيب همسايگان شمالى وغربى آن هستند. ويتنام در سال 1976م استقلال خود را بدست آورد.
مسلمانان آن اغلب از قوم شامى(چامى) هستند كه با مسلمانان كامبوجى ريشه مشترك دارند. در سال 1990م تعداد آنان به 65000 نفر بالغ مىگرديد. تعدادى از ويتنامىهاى اسلامآورده نيز جزو آنها هستند كه در هانوى مركز حكومت زندگى مىكنند.
با روى كار آمدن نظام ماركسيستى از سال 1975م صدها نفر از مسلمانان ويتنام به مالزى و يمن مهاجرت نمودند. در اين دوران اغلب مساجد مسلمين بسته شد و مراسم اجتماعى آنان با موانعى جدى روبرو گشت. قبل از روى كار آمدن اين نظام، برخلاف آتش جنگ، مسلمين وضع بهترى داشتند و گرچه بعدا در جهت محو و هضم آنان در گروههاى ديگر اقدامى به عمل نيامد ولى خود احساس نمودند از نظر نژادى با اكثريت ويتنامى بيگانهاند. لذا عدهاىاز آنان راه مهاجرت را در پيش گرفتند. كشور لائوس با 236800 كيلومتر مربع وسعت در شبه جزيره هندوچين قرار دارد. اين سرزمين محصور در خشكى است و به دريا راه ندارد. اغلب نقاط آن را ارتفاعان و ناهموارىها پوشانيده و جلگهها در كنار رود مكنگ واقعهد 4200000 نفر سكنه دراد كه 320000 نفر آنان مسلمانند. مسلمانان از نژاد چام (شام)و اغلب چينى هستند. حالت بيگانگى و احساس حقارتى كه در مقابل ديگر گروههاى نژادى براى مسلمانان وجود دارد آنان را وادار به مهاجرت نموده است و تمايل دارند به سوى مالزى بروند. در دهه 60 كه لائوس وضع ناگوارى داشت مسلمانان آسيبهاى فراوانى ديدند و با روى كار آمدن كمونيستها، فشار بر آنان شدتبيشترى يافت. كامبوج در شبه جزيره هندوچين و در كنار خليج تالند (سيام) قرار گرفته است وسعت آن 181035 كيلومتر مربع مىباشد. سكنه آن به 7400000 نفر بالغ مىگردد كه اكثريت آن از نژاد خمر هستند. دين غالب مردم بودائى است. حدود نيم ميليون نفر مسلمان نيز در اين كشورساكن هستند. مسلمانان كامبوج ازاعقاب مردم ناحيه بزرگى بنام شامپا (چامپا) هستند كه بر ساحل شرقى شبه جزيره چين گسترده شدهاند اين گروه جزو افراد مالزى و پولينزى هستند كه از قرن دوم ميلادى به بعد دست به تشكيل حكومتى زدند. اين ناحيه (ساحل شرقى هندچين) در ابتدا، تحت تاثير هند بود ولى بعدا با سرزمينهاى اسلامى روابط بازرگانى برقرار نمود. اسلام در سال 785 هجرى مطابق با 1383 ميلادى بوسيله بازرگانان هندى، عرب و ايرانى وارد اين سرزمين گشت و حتى دلايلى در دست است كه قبل از آن و در قرن يازدهم ميلادىتعدادى مسلمان در كامبوج مىزيستهاند. بزرگترين ناحيه مسلمان نشين كامبوج قبل از روز كار آمدن خمرهاى سرخ ناحيه كمپنگ شام بود كه حدود 300000 نفر مسلمان در آن مىزيستند. هنگامى كه از 17 آوريل 1975م رژيم «پول پوت» و خمرهاى سرخ روى كار آمدند، شديدترين فشارها متوجه مسلمين كامبوج گرديد. قبل از آن و در سال 1970م 10% اهالى كامبوج مسلمان بودند ولى خمرهاى سرخ با ادعاى سوسياليزم، حركات وحشيانهاى نسبت به مسلمين اعمال نمودند. آنان دربهاى مساجد را بسته، كتابهاى مذهبى را سوزانيدند و شخصيتهاى مذهبى را به نقاط نامعلومى بردند. اماكن مذهبى و مساجد تبديل به اصطبل خوكها گرديد. سازمان اداره امور اسلامىكه قبل از خمرها توسط دولت مركزى به رسميتشناخته شده بود، منحل شد. (8) در نوامبر 1974م متجاوز از 3500 روستاى ناحيه «كمپنگ شام» گلوله باران گرديد. خمرها براى از بين بردن وحدت مسلمانان، از طريق تبعيد اجبارى و فشارهاى نظامى، آنان را پراكنده نمودند. برخى را به نقاط جنگى و دشتها تبعيد كردند. دختران مسلمان را با ارعاب و تهديد به ازدواج سربازان خمرى درآورند. تنها مسلمانان قبيله چام را در يك يورش، دستگير و دستهاى آنان را از پشت بسته و با بستن وزنههاى سنگين به اين افراد مظلوم و بىپناه، بيرحمانه آنها را به قعر دريا فرو فرستادند. بچههاى مسلمان را از درخت آويزان كرده (در حالى كه آنان در كيسههاى پلاستيكى بودند) و از اين كار لذت مىبردند. در كونگ ماس كه هزارن مسلمان زندگى مىكردند بر اثر فشار دولت مركزى و قتل عام شديد اكنون صرفا يك خانواده مسلمان زندگى مىكنند. در تحيام كه 20000 نفر مسلمان داشت اكنون يك نفر هم زندگى نمىكند. بد نيست بدانيد كه رژيم خمر در طول 4 سال حكومت، 3 ميليون نفر از مردم كامبوج را كشت كه 25% آنان مسلمان بودند. (9) با سرنگونى رژيم خمر سرخ در سال 1979م، بذرهاى اميد و نهال شادمانى در قلب مسلمين كامبوج كاشته شد و وقوع انقلاباسلامى در ايران آنان را نسبت به آينده خود اميدوار نمود. تايلند در جنوب شرقى آسيا و شبه جزيره هندوچين بر كنار خليجسيام قرار دارد.، 514000كيلومتر مربع وسعت آن است و 53 ميليون سكنه دارد. مركز حكومت آن بانكوك است. اسلام در اواخر قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم توسط مسلمانان مالزى و بازرگانان هندىو عرب باين سرزمين وارد شد و در آنجا گسترش يافت. مسلمانان، غالبا در نواحى جنوبى، و در نزديكى مرز تايلند با مالزى استقرار دارند و 90%مردمان اين نواحى پيرو آئين اسلام هستند. سرزمينى كه تحت قلمرو مسلمين است به فطانى يا پنانى مشهور است كه قبل از اشغال آن توسط تايلند، مساحت آن به بيش از 82000 كيلومتر مربع بالغ مىگردد و 12 ايالت را در بر مىگرفت. اين منطقه از شمال به تايلند، از جنوب به مالزى، از غرب به اقيانوس هند و از شرق به درياى چين محدود است و پس از اشغال آن توسط مهاجمين تايلندى مساحت آن به 26240 كيلومتر مربع تقليل يافت كه شامل چهار ايالت فطانى، جالا، بنجارا و نصف مساحت كل «سغكورا» مىشود. از 5/4 ميليون سكنه فطانى، 4 ميليون نفر مسلمانند كه از نژاد مالزى و اندونزيائى مىباشند (10) و از نظر فرهنگى، مذهبى و نژادى هيچ رابطهاى با ملت تايلند و زبان تائى ندارد. زبان مسلمانان مالزى و اندونزيائى است كه با حروف عربى و لاتين نوشته مىشود. اكثريت مردم در روستاها سكونت داشته و اساس اقتصاد مردم را كشاورزى تشكيل مىدهد. بقيه در امور خدماتى و صنعتى مشغول بكارند. برنج، كائوچو و نارگيل از محصولات مهم فطانى است.، و به لحاظ توليد سبزى و ميوه هم اهيمت دارد. چوب، ماهى و نمك از اقلام صادراتى آن مىباشد و معادن سنگ آهن، طلا، سرب و مس و نقره در آن وجود دارد با اين همه بدليل فشارهاى استعمارى و سياستهاى منفى دولت تايلند مردمان اين سرزمين در فقر و تنگدستى به سرمىبرند و به لحاظ آموزشى، رفاهى و اجتماعى وضع ناگوارى دارند. مدتها بود كه مناطق مرزى تايلند و مالزى در اختيار ملت مالاى قرار داشت و سالها ود كه كشور مالايايى بايانى قبل از تاسيس كشور بزرگ مالايائى مالكا كه در قرن پانزدهم ميلادى قوام گرفت و به وجو آمده بود و از قدرتمندترين و غنىترين دولتهاى مالاى بود. در سال 1511م پرتقالىها و تايلندىها با هم توافق نمودند كه به مالايا حمله و اين سرزمين را تجزيه كنند. با وجود مبارزه ملت فطانى با تايلندىها; با اشغال «قدح»، «فطانى» و «ترنجانو» اين سرزمين مستعمره تايلند شد. (11) در سال 1603م مسلمانان، ارتش تاى را شكستسختى دادند و در سالهاى 1632 و 1633 حمله آنان درا دفع نمودند. بار ديگر در سال 1700 ميلادى تايلندىها از طريق تنگه كراى مناطق «ناكون سى تامارات»، با تالونج و سونكلا را اشغال نمودند. در سال 1786م حملات قواى تايلند به فتح سرزمين فطانى منجر شد. اما مسلمانان تسليم نشده و به مبارزه ادامه دادند و در سالهاى 1789 تا 1791م نبرد سختى را با تاىها ترتيب دادند و طى سالهاى 1808م تا 1832م عليه آنان قيام نمودند. نخستين انقلاب فطانى در سال 1887م به رهبرى «تنكولميدنى» شروع شد كه سرزمين فطانى را مستقل اعلام نمود اما در جريان اين نبرد خود به شهادت رسيد. در سال 1902م استعمار تايلند تمام قدرت امراى فطانى را بدست گرفت و نواحى اين سرزمين را تحت قلمرو بانكوك درآورد و سلطنت مالاى را ملغى اعلام نمود. اجراى شريعت اسلاى لغو شد و تعليمات بودايى به اجرا درآمد. در سال 1909م انگلستان بدون در نظر گرفتن مسائل قومى و فرهنگى و نژادى مردم فطانى كه با افراد مالزيائى در اشتراك بودند، موافقت نمود كه فطانى جزو تايلند باشد.مسلمانان در سال 1923م در صف متحدى قيام نمودند كه با ضربات شديد استعمارگران درهم شكست و فشار دولت بودائى تايلند بر مسلمانان محورم و مظلوم به حدى رسيد كه در سال 1938م ملت فطانى مجبور به پوشيدن لباس تايلندى و سخن گفتن به زبان تائى در مدارس شدند. سرانجام در سال 1968م از سوى علماى آگاه و جوانان پرشور و انقلابى «سازمان متحد آزادى بخش فطانى» (فولو) تشكيل شد و مبارزات 350 ساله مردم در تشكيلات منسجم و منظمى تداوم يافت. اين سازمان در طول بيش از 25 سال عمر خويش توانسته قريب به 40 سازمان چريكى نيرومند و فعال ايجاد كند و در داخل خود تشكيلات ديگرى پديد آورد هدف اين سازمان بر مسائل زير استوار است: تامين وحدت مسلمانان فطانى، تاسيس دولت مستقل اسلامى در نواحى تحت قلمرو مسلمين، تقويت روحيه مبارزاتى مردم، حفظ شئونات اسلامى و فرهنگ ملى، جلب نظر جهانيان نسبت به مظلومين فطانى، رفع فقر، بيسوادى و بازگردانيدن اراضى زراعى مسلمين - كه قواى تايلندى آنها را تصاحب نمودهاند. (12) دولت تايى به سياستخود مبنى بر عدم شناسائى قوم مالاى به اعتبار مليت مالائى ادامه مىدهد و براى استحاله نژاد مالائى تعداد زيادى از آنان را به نواحى ديگر چون بانكوك آورده تا سرزمين بومى خود را فراموش كنند و نيز تجزيه و پراكنده گردند. با زبان آنان به شدت مبارزه مىشود و آموزش آن كاملا ممنوع است و قوم مالاى ناچارند از فرهنگ «تاى» تبعيت كنند و حتى اسامى تايى براى فرزندان خود بر مىگزينند، برناههاى تلويزيون مالزى هم چون با پارازيت توام است براى آنان قابل بهرهبردارى نيست، اسامى بسيارى از نقاط مالايىبه نامهاى تايى تغيير يافته است و هزاران نفر بودايى در مناطق جنوبى اسكان داده شدهاند. مسلمانان تايلند، شافعى مذهبند و چون تحت تاثير اديان غير الهى چون: بودائى و مكاتب ضد دينى مىباشند با وجود آنكه روحيهاى اسلامى دارند در زندگى اجتماعى و سياسى چندان فعال نبوده، ولى وقوع انقلاب اسلامى در ايران براى آنان نقطه قوت و نور اميدى بودكه تلاش و تحرك سياسى آنان را فزونى داد. تعداد مساجد تايلند به 2500 باب بالغ مىگردد كه تنها 1700 باب آن در نواحى جنوبى قرار دارند. در مدارس دينى كه اكثريت آنها در ايالات جنوبى واقعند قرآن، زبان عربى، فقه وحديث تدريس مىشود. در تايلند، دانشگاه اسلامى وجود ندارد اما در دانشگاه «رامكام هانگ» يك كرسى فقه اسلامى شافعى وجود دارد، ظاهرا در ايالت «ويتيالاى سونكلانا» يك مدرسه عالى تاسيس شده كه در آن علوم اسلامى تدريس مىشود. وضع آموزشى فطانى آشفته است و ميزان بيسوادى بالاست و بسيارى از كودكان لازم التعليم از رفتن به مدرسه محرومند، نشرياتى به دو زبان تائى و مالى انتشار مىيابد. شيعيان تايلند از نسل بازرگانى هستند به نام «شيخ احمد قمى» كه در سال 1601م از ايران به تايلند رفته و پس از موفقيت در امور بازرگانى، در دستگاه دولتى نفوذ و اعتبارى يافته است. وجود هزاران شيعه در تايلند ماحصل تلاش پرثمر اين انسان وارسته است و اكنون آرامگاهش، زيارتگاه مسلمانان تايلندى مىباشد. شيعيان در نقاطمختلف اين كشور چندين مسجد و حسينيه داير نمودهاند. جمهورى برمه(ميانمار) با 676500 كيلومتر مربع وسعت در غرب شبهه جزيره هندوچين و در كنار خليج مارباتان و بنگال و درياى آندامان واقع است و با چين در شمال، هند و بنگلادش در غرب و لائوس و تايلند در شرق مرز مشترك دارد. پايتخت آن قبلا رانگون نامداشت كه به يانكن تغيير يافت. برمه از مستعمرات سابق انگليس است كه بعد از جنگ دوم تا سال 1369ش، رژيم كمونيستى بر آن حاكم بود و تنها حزب قانونى آن، حزب برنامه سوسياليستى خلق ميانماربود و با وجود انتخابات در سال 1369م سلطه نظاميان بر ان ادامه دارد. (14) تاجران عرب در قرن اول هجرى در ناحيه آراكان واقع در غرب برمه و در نقطه مرزى با بنگلادش اقامت گزيده و اسلام را در اين سرزمين انتشار دادند. اما گفته مىشود در سال 588 هجرى مطابق با 1192م، اسلام در اين سرزمين گسترش يافت و در قرن نهم و دهم ميلادى بازرگانان ايرانى و عرب در اين مكان اسقرار يافته و به نشر اسلام پرداختند. مسلمانان ساكن هند نيز در اين سرزمين به گسترش اسلام اقدام نمودند و مسلمانان برمه در سطح وسيعى با هند با هند به تجارت پرداختند. در سال 1870م عدهاى از مسلمانان «يون نان» موسوم به پانتاى كه در قيام اين ناحيه شكستخورده بودند به صورت پناهنده از چين به برمه آمدند. برخى مسلمانان هم در شرايط عادى به عنوان بازرگان، چين را به قصد برمه ترك گفتند و لذاحركت مهاجرين مسلمان به سوى برمه گسترش يافت. از بين مسلمانان برمه، آنان كه منشاء هندى دارند برخى، از اعقاب مردمى هستند كه در اواخر قرن هيجدهم از شمال هند به برمه آمدند تا به خدمت واحدهاى ارتش بزرگ «آلومپرا» (15) در برمه عليه درآيند، با فتح هند در سال 1824م بدست انگليسىها، مهاجرت وسيع مسلمانان هند به برمه شدت يافت و بسيارى از آنان در رانگون(Rangoon) مركز برمه در تجارت و ساير فعاليتهاى اقتصادى شركت داشتند. در رانگون و مناطق وسيع ديگر، سنىهاى بنگالى و جوامعى از شيعيان در كنار يكديگر زندگى مىكنند و هركدام مراسم ويژهخود را دارند. مسلمانان برمه با مسلمانان چين نيز ارتباط خوبى دارند كه پيوند اساسى آنان توسط «پانتاهاى» كه قومى پرتوان و مهاجم بودند و در راههاى تجارى «يوننان» بو گذرگاههاىخطرناك و كوهستانى برمه - با شغل كاروان دارى در رفت و آمد بودند - مربوط مىشود. (16) ناحيه مسلمان نشين آراكان كه در غرب برمه و در مرز اينكشور با بنگلادش قرار دارد وسعتى برابر 36762 كيلومتر مربع را در بر مىگيرد كه تعداد سكنه آن در سال 1969م به 1847000 نفر رسيد كه شامل مسلمانان (اكثريت) و اقليت بودائى بودند. در سال 1982م جمعيت آن 2600000 نفر بود كه 1460000 نفر آن آئين اسلام را اختيار نموده بودند، در نواحى ديگر برمه نيز 2100000 نفر مسلمان زندگى مىكنند و بر حسب آمارهاى رسمى در سال 1986م، 5/3 ميليون مسلمان در برمه بودهاند اما مسلمانان عقيده دارند تعداد زيادى از آنانسرشمارى نشده و به هفت ميليون نفر بالغ مىگردند. مسلمانان برمه از دو نژاد هندى و پاكستانى بوده و به زبانهاى اردو و تاميلى صحبت مىكنند.البته چينىهاى مهاجر و برمهاىهاى مسلمان شده هم در بين آنان ديده مىشوند. 5000 (پنج هزار) مسجد در سراسر برمه وجود دارد و 16 انجمن علمى براى تدريس قرآن تاسيس شده و مدارس اسلامى نيزبه امور تبليغى و فرهنگى و تعليم و تربيت كودكان وجوانان مسلمان مىپردازند. معانى قرآن نيز به زبانهاى محلى ترجمه شده است. مسلمانان در سالهاى 1942م، 1958م، 1962، 1974م، چهار بار مورد هجوم و كشتار و راندن از استان آراكان قرار گرفتند و دولت در صدد آن بود تا با اين سركوبىها موازنه جمعيتى ايناستان را بهم بزند و در اين جريان 300000 نفر به بنگلادش و حتى عربستان پناهنده شدند. در سالهاى اخير، دولت بودائى برمه برخوردهاى بسيار خشنى را با مسلمانان آغاز نمود. كارگاه و اموال تجارى مردم را ملى اعلام كرد،و در يك اقدامى وحشيانه، زمينهاى مصادره و آرم مدارس اسلامى حذف شد، از رفتن حج آنان جلوگيرى بعمل آمد و رابطه مسلمين باجهان اسلام قطع گرديد. از سال 1962م كه ارتش حكومت را بدست گرفت و روش ماركسيستى را پيش رفتحركتهاى ضد اسلامى فزونى يافت. در سال 1973م حتى در ورود قرآن به اين كشور جلوگيرى بعمل آمد! در سال 1982 دولت، طى اقدامى به گرفتن شناسنامه عده زيادى ازمسلمانان پرداخت و با آنان به عنوان بيگانه يا هم ميهن درجه دوم برخورد نمود. (17) دردناكترين و بدترين اين حملهها در فوريه 1987م انجام گرفت كه دولت برمه طى عملياتى بنام «شاه دراگون» مردم را ملزم به حمل كارتهاى هويتشخصى كرد ولى از دادن كارتها به مسلمين امتناع نمود. هم زمان با اين حركت ضد انسانى، ارتش به نواحى مسلمان نشين حمله برد، روستاها را به آتش كشانيد و آنان را در شهرها محاصره و تعداد زيادى را به طرز فجيعى به قتل رسانيد. در اول اوت 1978م تعداد پناهندگان به بنگلادش به 313000 مفر بالغ گرديد كه پس از مذاكرات سختى كه بين برمه و بنگلادش انجام گرفت تعداد زيادى از آوارگان به سرزمين خود بازگشتند، اما در جريان اين بازگشتحدود 10000 نفر به علت بيمارى و گرسنگى و وبا درگذشتند و آنان كه به سرزمين خود رسيدند با زمينهاى مصادره شده و اموال ملى شده مواجه شدند و از بازپس گيرى اسناد مالكيتخود ناتوان بودند. در سال 1367 شمسى كه اوج درگيرى دولت با مسلمين بود، 200000 نفر آواره بنگلادش شدند. در شهر مونگدو در مرز بين برمه و بنگلاش بين سربازان برمه و مسلمين نبرد سنگينىصورت گرفت و در اين جريان به صفوف نمازگزاران آتش گشوده شد. (18) با وجود تلاش «سازمان متحد اسلامى» كه توسط جوانان مسلمان تشكيل شده، هنوز دولت بودائى به جنايات خشنى دست مىزند و مسلمانان هيچ حامى و پناهگاهى ندارند جز آنكه دولت درمانده بنگلادش،تعدادى چادر و لوازم اوليه زندگى را در مرزهاى خود با برمه، براى مسلمين تدارك ديده است. به موازات اين حركات، برمه با بنگلادش روابط تيرهاى پيدا كرده و برمه ارتش خود را در مرز 270 كيلومترى خود با بنگلادش افزايش داده و آن را به 100000نفر رسانيده است. مجله بنگلادشى «روبالى» مى گويد: «سه هزار جوان مسلمان در برمه به اتهام آشوبگرى دستگير و درپادگانها زندان وحتشكنجههاى شديد 500 نفر آنان به شهادت رسيدند.» حتى به دانشآموزان و كودكان و مردان سالخورده حمله مىشود و آنان را قتل عام مىكنند.مجله «سنگبا» نوشت: «كه طى 4 روز 700 نفر در برمه كشته شدهاند.» درگيرى بين مسلمانان برمه و قواى دولتى كه در بهار سال 71ش صورت گرفت روزى 3000 نفر آواره بنگلادش شدند و در پى نبرد خصمانه نيروهاى دولت ميانمار (برمه) با مسلمانان آراكان در 15 ماه اخير قريب به 300000 نفر مسلمان به بنگلادش پناهنده و در اردوگاه«بلوكالى» واقع در بخش «اوكياى بنگلادش» اسكان يافتند. (19) يادآورى مىشود كه در قرن پانزدهم ميلادى كشور مسلمان «مركو» در سرزمين آراكان تاسيس گرديد، زبان رسمى آراكان فارسى بود و پايتخت آن «مايوهونگ» نام داشت و در سال 1784م حكومت بودائى برمه اين كشور مستقل را به تسخير خود در آورد و پس از آنكه در سال 1948م از انگلستان استقلال يافت، آراكان را به قلمرو خود ضميمه نمود. در بين مسلمانان سنى مذهب آراكان تعدادى شيعه هم ديده مىشود و در حال حاضر به مسلمانان «روهين جيائى» موسومند و از اول ژوئيه 1986م دو حزب مسلمان اين منطقه براى تقويتجبهه خود عليه دولت مركزى متحد شدند. (20) 1- 39% كل مساحت فيليپين. 2- فاجعه بانگسامورو و ترجمه محمدى و حسينى. 3- اطلاعات هفتگى، ش 2577 سوم تير 1371. Singapure 4- Arab strreet 5- 6- در قلمرو زردهاى سبز، محمد كاظم محمدى اصفهانى. 7- اسلام و ژاپن، مسيح مهاجرى - تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامى. 8- كامبوج در چنگال ابرقدرتها - حجت الاسلام و المسلمين احمد على برهانى واحدفرهنگى بنياد شهيد مركز. 9- شرح شهادت مسلمانان كامبوج بدستخمرهاى سرخ - هيئت مديره انجمن دانشجويانمسلمان كامبوج در فرانسه. 10- بنا به ارزيابى ماهنامه العامل چاپ لندن 20% كل سكنه 53 ميليونى تايلند مسلمانهستند. 11- اقليتها مسلمان در جهان امروز - ترجمه ايرج كرمانى صفحات 243 و 244. 12- جنبشهاى آزادى بخش - حسين هدى عليرضا بهشتى و نيز مصاحبه با عبدالهادىغزالى نماينده سازمان آزادى بخش فطانى به نقل از پيام انقلاب ش 65، 30 مرداد 1361. 13- اين كشور نام خود را به ميانمار(Myanmar) تغيير داده است. 14- روزنامه جمهورى اسلامى ش 3721، 25 فروردين 1371. Alompra 15- 16- مسلمانان چين نوشته رافائل ايزرائيل(israeli,Raphael) ترجمه حسن تقى زادهطوسى ص 167. 17- برمه روايت تلخ - كيهان ش 14441. 18- روزنامه جمهوى اسلامى ش 3721. 19- آوراگان معضلى بزرگ براى جهان اسلام - تاليف نگارنده رسالت ش 1908. 20- اقليتهاى مسلمان در جهان امروز - على كتانى ترجمه محمد حسين آريا - تهران اميركبير 1368. لائوس
كامبوج
دولت بودائى تايلند (سيام) و مسلمانان فطانى
دولت برمه (13) و مسلمانان ناحيه آراكان
سرزمين اسلامى آراكان
پىنوشتها