|
|
|
|
|
|
6 ـ فضل خداوند حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) پس از اشاره به انتقام الهى ، فضل خداوند نسبت به خاندان رسالت را يادآور شده و علت مخالفت با آنان را در رشك ورزى به آنها مىيابد . ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «نهج البلاغة» ، صبحى صالح ، خطبه 88 .(2) «نهج البلاغة» ، خطبه 97 .(3) «رجوع كنيد به: «تاريخ طبرى» ، ج4 و «پيشوايان» ، عادل اديب ، ص152 ـ 153 .«... حَسَدْتُمُونا وَيْلااً لَكُمْ عَلى ما فَضَّلْنَا الله تعالى :فَما ذَنْبُنا إنْ جاشَ دَهْراً بُحُورَنا ----- وَبَحْرُكَ ساج لا يُوارى الدَّعامِصا»ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتِيْهِ مَنْ يَشاءُ وَاللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ ، وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» .«واى شما ، آيا به ما برچيزى كه خداوند ما را بدان تفضيل داده است ، حسد مىبريد :«ما را گناهى نيست جز اينكه درياى كرم ما روزگار را به خروش آورده است و درياى فضل شما با دعاهم قابل مكيدن نيست !» .اين فضل خداوند است و اوست صاحب فضل بزرگ كه به هر كه خواهد عطا فرمايد . و كسى را كه خداوند از نور خود بىبهره گرداند ، پيوسته در تاريكى خواهد بود» .برترى خاندان رسالت نسبت به ديگران ، وجود انسان كامل در آن خاندان است و اين ويژگى به خانواده و عشيره ديگرى تعلق ندارد . خداوند متعال رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)را به عنوان انسان كاملى كه وحى الهى را دريافت كرده به سوى مردم فرستاد تا معارف الهى و احكام دينى را به آنها ابلاغ فرمايد و پس از ارتحال آن وجود مقدس اوصياى آن حضرت را پيشوايان امت و راهنمايان بشر قرارداد . آنانكه به مقام انسان كامل رشك برند از اوج به حفيض فرود مىآيند و با مقابله با آنها و به شهادت رساندشان به پست ترين درجه وجود فرود آمده و از حيوانات و جمادات نيز پست ترمىگردند .حضرت مولى الموحدين فرمايد :اللَّهُمَّ بَلى ! لاَ تَخْلُو الأرْضُ مِنْ قائِم للهِ بِحُجَّة . إمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً ، أوْ خائِفاً مَغْمُوراً ، لئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَبَيِّناتُهُ . وَكَمْ ذا وَأيْنَ اولَئِكَ ؟ أولئِكَ ـ واللهِ ـ الأقَلُّونَ عَدَداً ، والأعْظَمُونَ عِنْدَ اللهِ قَدْراً . يَحْفَظُ اللهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَيِّنَاتِهِ ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَراءَهُمْ ، وَيَزْرَعُوهَا فى قُلُوبِ أشْباهِهِمْ . هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلى حَقِيْقَةِ الْبَصيْرَةِ ، وَبَاشَرُوا رُوحَ الْيَقيْنِ ، واسْتَلانُوا مَا اسْتَعْوَرَهُ الْمُتْرَفُونَ ، وَأنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ ، وَصَحِبُوا الدُّنْيَا بِأبْدان أرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الأعْلى . اولئِكَ خُلَفَاءُ اللهِ فى أرْضِهِ ، وَالدُّعَاةُ إلى دِيْنِهِ . آهِ آهِ شَوْقاً إلى رُؤْيَتِهِمْ !(1)» .«بار خدايا چنين است ! اما زمين از كسانى كه دين خداى را به حجت برپاى دارند تهى نماند . خواه شهره و آشكار باشند يا خائفانى نهان از چشم ، تا برهانهاى حق و نشانههاى روشن او از ميان نرود اما اينان چندند و كجايند ؟به خداى سوگند كه به شمار بس اند كند و به منزلت بس بسيار .خداى حجتها و نشانههاى روشن خويش بوسيله آنان نگاه مىدارد تا آنرا به نظيران خويش به امانت بسپارند و در دل اشباه خويش كشت كنند و بارور رسازند .دانش ، آنان را به حقيقت بينائى ، رهنمونى مىكند و آنرا با آرامش يقين به كار مىبندند . پارسايى و پرهيز را كه متنعمان ناز پرورد دشوار مىشمارند آسان مىگيرند ، و با آنچه نادانان از آن به هراسِ اندرند خودارند .در دنيا با كالبدى زندگانى مىكنند كه روح آن كالبد به محل اعلى وابسته است . ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «نهج البلاغة» ، صبحى صالح ، كلمات قصاء 147 .اينانند جانشينان خداى برروى زمين و فرا خوانندگان بدين خداى . وه ، كه به ديدارشان چه مشتاقم !»(1).شاه نعمت الله ولى كرمانى گويد :«انسان كامل است كه مجلاى ذات اوست ----- مجموعهاى كه جامع ذات وصفات اوستاو چشمه حيات و همه زندهاند از او ----- او حىّ جاودان به بقاى حيات اوستانسان كامل است كه او كون جامع است ----- تيغ ولايت است كه برهان قاطع است»(2)جلال الدين محمد بلخى گويد :«تاج كرمناست بر فرق سرش ----- طوق اعطيناست آويز برشجوهر است انسان و چرخ او را عرض ----- جمله فرع و پايهاند و او غرضبحر علمى در نمىپنهان شده ----- در سه گزتن ، عالمى پنهان شده»(3)خداوند متعال پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) ، تاج كرمنا را بر فرق مبارك فرزند والا تبارش حضرت امام زين العابدين و سيد الساجدين على ــــــــــــــــــــــــــــ(1) مولانا جلال الدين در ديوان كبير گويد :دى شيخ با چراغ همى گشت گرد شهر ----- كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوستگفتم : كه يافت مىنشود گشتهايم ما ----- گفت : آنكه «يافت مىنشود» آنم آرزوست»(2) ««ديوان شاه نعمت الله ولى ماهانى كرمانى» ، به اهتمام محمود علمى ، ص94و589 .(3) «مثنوى معنوى» تصحيح نيكلسون ، دفتر پنجم ص1005 .بن الحسين (عليه السلام)گذاشت . و اين كرامت خاص پس از وى به فرزندانش منتقل گرديد و اينك ما در سايه وجود حضرت بقية الله امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به حيات خويش ادامه مىدهيم .پس از پايان خطبه حضرت زينب (عليها السلام) وحضرت فاطمه بنت الحسين(عليهما السلام) ، انسان كامل حضرت زين العابدين (عليه السلام) با بيانات ملكوتى خويش غفلت زدگان كوفه را موعظه نمود .مفاهيم احاديث مفاهيم احاديث حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) همانند خطبهاى كه در كوفه ايراد فرموده بر اصل امامت و فضايل اهل بيت عصمت تأكيد دارد. همچنين رواياتى درباره عبادات ، اخلاق و بهداشت از ايشان وارد شده است .با توجه به مفاهيم حديثى مكتب فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) ، دو موضوع عمده روشن مىگردد :1 ـ حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) به فضايل علمى و عملى آراسته بوده و در ترويج مكتب علوى از هيچ كوششى دريغ نمىكرده است . وى پس از واقعه عاشورا در ابعادى گسترده به نشر آراء و عقايد مكتب خونين حسينى پرداخته و بىهيچ ملاحظهاى ، اهداف نهضت عاشورا را به روايت از پدرش ، از حضرت على(عليه السلام) از فاطمه زهرا (عليها السلام) ، از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به امت اسلامى بيان مىنموده است .2 ـ با تأمل در احاديث حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) ، ابعاد حوزه تمدن اسلامى و آشنايى مردم آن دوره با علوم و معارف الهى روشن مىشود . در واقع بايد نهضت امام حسين (عليه السلام) را هشدارى به تمدن نوپاى اسلامى دانست . تمدن جوانى كه تنها شصت سال از حيات آن مىگذرد ، گرفتار حكومت اسراف كار و زيانبار يزيدى شده و تمامى تلاشهاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و اوصياى او را از بين مىبرد . لذا امام حسين (عليه السلام) با قيام عليه حكومت يزيدى در صدد پايدارى اسلام و تمدن دينى است ، از اينرو در عصر حسينى مسائل حقوقى ، اخلاقى و بهداشتى مورد توجه قرار گرفته است .1 ـ بهداشت :پيشرفت در علوم پزشكى يكى از مظاهر تمدن شناخته مىشود چنانكه در ايران قبل از اسلام دانش پزشكى پيشرفت قابل توجهى داشت و دانشگاه جندى شاپور از مشهورترين دانشگاههاى آن عصر محسوب مىشد(1).اصول و مبانى بهداشتى در قرآن كريم مطرح شده است آنجا كه مىفرمايد . «كلوا واشربوا ولا تسرفوا» به اصل پيشگيرى اشاره مىكند . چون وقتى آدمى در مصرف غذا شيوه اعتدال را پيش گيرد ، از ابتلاء به بسيارى از بيمارىها جلوگيرى كرده است . ما سه رساله مستقل از دانش پزشكى را در دست داريم كه به سه دوره اسلامى ، عصر نبوى ، جعفرى و رضوى بر مىگردد كه با توجه به اوضاع فرهنگى آن در مىيابيم كه در اين سه دوره تمدن اسلامى به نقطههايى از اوج رسيده است و دانش پزشكى به عنوان يكى از علوم ضرورى در جامعه اسلامى مطرح شده و مبانى آن از سوى پيشوايان دينى به تمدن اسلامى القاء گرديده است تا دانش پژوهان اين رشته از علوم را نيز همانند دانشهاى دينى چون تفسير و حديث پيگيرى نمايند .«طب النبى (صلى الله عليه وآله وسلم)» رسالهاى است كه علامه مجلسى آن را در مجلدات ــــــــــــــــــــــــــــ(1) رجوع كنيد به : «تاريخ طب در ايران» ، دكتر محمود نجم آبادى ، از انتشارات دانشگاه تهران .بحار الانوار ، «السماء والعالم» آورده است و «طب الصادق (عليه السلام)» در كتب دعائم الاسلام ، فصول المهمة ، كشف الاخطار ، خصال و بحار الانوار ذكر گرديده و «طب الرضا(عليه السلام)» كه به «رساله ذهبيه» معروف است در «بحار الانوار» السماء والعالم آمده است(1).احاديث بهداشتى اين مسند يادآور اين نكته است كه در مكتب حسينى نيز دانش پزشكى به عنوان يكى از علوم رايج مطرح بود كه بواسطه نامساعد بودن اوضاع سياسى رشده نكرده و يا روايات آن حضرت به دست ما نرسيده است .2 ـ حقوق :از ديگر مسائل عمدهاى كه در عصر حسينى مورد توجه پيشوايان دين و شاگردان مكتبش قرار گرفته توجه به مسائل حقوقى است ، حقوق درخواست كنندگان و بينوايان و توجه به كرامت انسانى و اصلاح اخلاق اجتماعى و تعميم حقوق به حيوانات از عناوين مطرح شده در اين مسند است . همانگونه كه حضرت امام سجاد (عليه السلام) در رساله حقوق خويش وظايف هر يك از اعضاى جامعه را معين فرموده است .با توجه به اينكه عهدنامه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در فتح مكه از نخستين اسناد حقوقى بر جامانده در تاريخ بشرى محسوب مىشود و سابقه حقوق بشر و صدور اعلاميه جهانى حقوق بشر در قرن بيستم مسيحى ، برابر با قرن چهاردهم هجرى محدود مىشود(2). بايد يادآور شد ، حق حيات شايسته واصل كرامت انسانى در عصر حسينى ناديده گرفته شد و فاجعهاى را پيش آورد كه همانند آن در تاريخ مشاهده نشده است . ــــــــــــــــــــــــــــ(1) رجوع كنيد به : «طب و بهداشت در اسلام» ترجمه و اقتباس جواد فاضل .(2) رجوع كنيد به : «تاريخچه و اسناد حقوق بشر در ايران» ، شيرين عبادى و «حقوق جهانى بشر از ديدگاه اسلامى و غرب» اثر استاد علامه محمد تقى جعفرى .بررسى رجال با توجه به اينكه روايات حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) از دو طريق اهل سنت و شيعه وارد شده و راويان شيعه آن نيز غالباً فرزندان مجاهد ايشان بودند ، برخى از رجال آن در كتب رجالى توثيق نشدهاند ليكن بايد متذكر شد كه احاديث وارده از ايشان بيان احكام شرعى نيست و رواياتى كه سند آنها مورد ايراد قرار مىگيرد در رديف «اخبار من بلغ» يا «تسامح در ادله سنن» قرار مىگيرد .تسامح در ادلّه سنن احاديث فراوانى از طرق شيعه و سنّى در دست است كه ، هرگاه كسى بر مبناى حديثى براى رسيدن به ثواب عملى را انجام دهد ، خداوند ثواب آن عمل را به او خواهد داد . تسامح در ادله ، شامل ادله اصول عقايد و احكام شرعى نيست . بلكه خاص اخلاقيات و مستحبات است . شيخ اعظم انصارى گويد :«المشهور بين اصحابنا والعامّة التسامح فى ادلّة السّنن ، بمعنى عدم اعتبار ما ذكروه من الشروط للعمل بأخبار الأحاد، من الاسلام والعدالة والضبط فى الروايات الدالة على السنن فعلاً او تركاً»(1).شهيد ثانى هم در تفسير اين اصطلاح فرمايد :«وجوز الاكثر العمل به اى : بالخبر الضعيف فى نحو : القصص والمواعظ وفضائل الاعمال ، لا فى نحو : صفات الله ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «التسامح فى ادلة السنن» ، ص11 .المتعال واحكام الحلال والحرام»(1).رواياتى در حد تواتر با مضمون واحدى وجود دارد كه به لحاظ وجود كلمه «من بلغ» در ابتداء آنها ، احاديث «من بلغ» گفته شده است(2). سه مورد از اين احاديث نقل مىشود .1 ـ عن محمد بن مروان ، قال سمعت ابا جعفر (عليه السلام)يقول: «مَنْ بَلَغَهُ ثَوابٌ مِنَ اللهِ عَلى عَمَل فَعَمِلَ ذلِكَ الْعَمَلَ اِلْتِماسَ ذلِكَ الثَّوابِ اُوتِيَهُ وَاِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَما بَلَغَهُ»(3).«كسى كه اطلاع يابد خداوند بر انجام عملى ثواب مىدهد . پس او آن عمل را به اميد درك آن ثواب انجام دهد ، خداوند ثواب آن را به او مىدهد ، هر چند حديث آنگونه كه به او رسيده، نباشد» .2 ـ عن هشام بن سالم عن ابى عبد الله (عليه السلام) قال : «مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله وسلم)شَىْءٌ مِنَ الثَّوابِ فَعَمِلَهُ كانَ أجْرُ ذلِكَ لَهُ وَإنْ كانَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) ، لَمْ يَقُلْهُ»(4).«هرگاه طبق حديث پيامبر ، ثوابى بر عملى مترتب باشد و انسان آن را انجام دهد ، پاداش آن عمل برايش خواهد بود ، هر چند رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)چنين حديثى نفرموده باشد» .3 ـ لِما ورد عن النّبى (صلى الله عليه وآله وسلم) ـ من طريق الخاصة والعامة ـ انّه قال : «مَنْ بَلَغَهُ عَنِ اللهِ تَعالى فَضِيلَةٌ ، فَأخَذَها وَعَمِلَ بِما فِيها ، إِيماناً بِاللهِ وَرَجاءَ ثَوابِهِ ، أعْطاهُ اللهُ تَعالى ذلِكَ ، وَإنْ لَمْ ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «الرعاية فى علم الدراية» ص94 .(2) «مرآت العقول» ، ج8 ، ص113 .(3) «كافى» ، ج2 ، ص87 ، «وسائل الشيعة» ، ج1 ، ص60 ، حديث 7 .(4) «وسائل الشيعة» ، ج1 ، ص60 ، حديث 3 .يَكُنْ كَذلِكَ»(1).«هركس به ثواب فضيلتى از سوى خداوند متعال آگاهى يابد . پس آن را انجام دهد در حاليكه به خدا ايمان دارد و به ثواب عمل اميدوار است ، خداوند ثواب عمل را به او اعطاء خواهد فرمود ، هرچند خبر آنگونه كه به او رسيده ، نباشد» .از مجموع روايات در اين باب استفاده مىشود كه ترتب ثواب ، مشروط به انجام عمل به داعى امتثال امر خدا و رسول او (صلى الله عليه وآله وسلم) و نيل به ثواب مىباشد و اگر عمل اينگونه انجام گرفت و بعد كشف خلاف شد كه معصوم چنين نفرموده ، در هر حال ثواب آن عمل به او داده خواهد شد .البته عمل به اين روايات در صورتى شايسته است كه روايت شدت ضعف نداشته و مضمون آن مخالف با دليل قطعى از كتاب و سنّت نباشد و معارض اقوى نداشته باشد . مشروح اين مباحث در كتب درايه و اصول فقه آمده است(2). ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «عدّة الداعى» ، ص4 ، «الرعاية فى علم الدراية» ، ص94 و در كنز العمال آمده است: عن جابر : «من بلغه عن الله شىءٌ فيه فضيلةٌ فأخذَ به إيماناً ورجاءَ ثوابهِ أعطاه الله ذلك و إن لم يكن كذلك» ج15 ، ص791 ، حديث 43132 ، همانند اين حديث از انس نيز نقل شده است حديث 43133 .(2) رجوع كنيد به : «كفاية الاصول» ، آخوند خراسانى ، ص401 و شروح آن .فصل سوم :مسند فاطمة بنت الحسين (عليه السلام)ــ امامتــ فضايل اهل بيت (عليهم السلام)ــ عباداتــ اخلاقــ بهداشتقال النّبي (صلى الله عليه وآله وسلم):«لِكُلِّ نَبِيٍّ عَصَبَةٌ يُنْتَمونَ إلَيْهِ وَإنَّ فاطِمَةَ عَصَبَتي إليَّ تُنْتَمى» .«براى هر پيامبرى برگزيدگانى از قوم و عشيره اوست كه به وى نسبت مىبرند ، وهمانا فاطمه برگزيده قوم است كه به من منتسب است» .امامت1 ـ حماسه غدير :وألطف طريق وقع بهذا الحديث وأغربه : ما حدّثنا به شيخنا خاتمة الحفّاظ ابوبكر محمّد بن عبد الله بن المحبّ المقدّسى مشافهة ]قال[ : أخبرتنا الشيخة أمّ محمّد زينب ابنة أحمد بن عبد الرحيم المقدسيّة ، عن أبي المظفّر محمّد بن فتيان الحسيني أخبرنا أبو موسى محمّد بن ابى بكر الحافظ ، أنبأنا ابن عمّة والدى القاضى أبو القاسم عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد المدينى بقراءتى عليه ، أنبأنا ظفر بن داعى العلوى باستراباذ ، أنبأنا والدى وأبو احمد إبن مطرف المطرفى قالا : حدّثنا أبو سعيد الإدريسى إجازة ـ فيما أخرجه فى تاريخ استراباذ ـ حدّثنى محمّد بن محمّد بن الحسن أبو العباس الرّشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند ـ وما كتبناه إلاّ عنه ـ حدّثنا أبو الحسن محمد بن جعفر الحلوانى ، حدّثنا على بن محمّد بن جعفر الأهوازى مولى الرّشيد ، حدّثنا بكر بن أحمد القصرى، حدّثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا حدثتنى فاطمة وزينب واُمّ كلثوم بنات موسى بن جعفر ، قلن : حدّثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمّد الصادق ، حدّثتنى فاطمة بنت محمد بن على ، حدّثتنى فاطمة بنت على بن الحسين حدثتنى فاطمة وسُكينة ابنتا الحسين بن علىّ عن اُمّ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى صلى الله عليه ]وآله[ وسلم :عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه ]وآله[ وسلم ورضى عنها : قالت :«أنْسَيْتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه ]وآله[ وسلم يَوْمَ غَدِيْرِ خُمّ : مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ ؟(1) وَقَوْلَهُ صلى الله عليه ]وآله[ وسلم : أنْتَ مِنّى بِمَنْزِلةِ هارُونَ مِنْ مُوسى(عليهما السلام)»(2).«حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) فرمود : آيا فراموش كرديد فرمايش رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را در روز غدير كه فرمود : «هركس من مولاه و رهبر اويم ، على مولا و رهبر اوست» ، وآيا فراموش كرديد فرمايش حضرت را كه فرمود : يا على تو نسبت بمن همانند هارون نسبت به موسى مىباشى .2 ـ دوستى امام على (عليه السلام) :أخبرنا أبو العباس أحمد بن الطحان المقرّى شيخنا مشافهة عن محمّد بن محمّد بن محمّد الشيرازى أخبرنا محمود بن ابراهيم بن منذة الحافظ ــــــــــــــــــــــــــــ(1) ورواه أيضاً الحافظ الكبير ابن عساكر بسند آخر فى الحديث : (457) من ترجمة أمير المؤمنين (عليه السلام)من تاريخ دمشق» : ج1 ، ص395 ط2 ولفظه : «من كنت وليّه فعلىّ وليه» .وأيضاً روى حديثها صلوات الله عليها الحافظ ابن عقدة فى حديث الولاية والمنصور الرازى فى كتاب «الغدير» كما نقله عنهما العلامة الأمينى فى «الغدير» ، ج1 ، ص58 ط بيروت .(2) وهكذا أخرجه الحافظ الكبير أبو موسى المدينى فى كتابه المسلسل بالأسماء وقال : «وهذا الحديث مسلسل من وجه آخر وهو أنّ كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها ، فهو رواية خمس بنات أخ كل واحدة منهنّ عن عمّتها» .«أسمى المناقب فى تهذيب أسنى المطالب» فى مناقب الإمام أمير المؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام) ، الشيخ المقرّى محمّد بن محمّد بن محمّد الجزرى الدّمشقى الشافعى (751 ـ 833هـ ق) ، هذّبه وعلّق عليه الشيخ محمد باقر المحمودى ، ص32و33 ، طبع 1403هـ ق ، 1983م .فى كتابه ]إلي[ من اصبهان ، أخبرنا محمّد بن أبى بكر الحافظ ، أخبرنا الشيخ أبو سعد محمّد بن الهيثم بن محمد ، اخبرنا ابو الحسين بن ابى القاسم ، حدّثنا أحمد بن موسى حدّثنا أحمد بن محمّد بن الشرى الكوفى حدّثنا الحسين بن جعفر القرشى حدّثنا جندل بن والق ، حدّثنا محمّد بن عمر الكاسى عن جعفر بن محمد ، عن ابيه عن على بن الحسين ، عن فاطمة الصغرى عن الحسين بن على رضى الله عنهما :عن فاطمة بنت محمّد صلى الله عليه ]وآله[ وسلّم ورضى عنها قالت : «خَرَجَ عَلَيْنا رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه ]وآله [وسلم فَقالَ : إنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ باهى بِكُمْ فَغَفَرَ لَكُمْ عامَّةً وَغَفَرَ لِعَلِىٍّ خاصَّةً . وَإنّى رَسُولُ اللهِ إلَيْكُمْ غَيْرَ هائِب لِقَوْمِى وَلا مُحابٌّ لِقَرابَتِى هذا جَبْرَئِيْلُ (عليه السلام) يُخْبِرُنِى أنَّ السَّعِيدَ كُلَّ السَّعِيدِ حَقَّ السَّعِيدَ مَنْ أحَبَّ عَلِيّاً فى حَياتِى وَبَعْدَ وَفاتِى»(1).«فاطمه صغرى از پدرش امام حسين (عليه السلام) وآنحضرت از فاطمه زهراء (عليها السلام) نقل مىكند كه : رسولخدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به نزد ما آمد و فرمود : «خداوند به شما اهلبيت مباهات كرده و همه شما بويژه على را مورد آمرزش خويش قرار داده است . و براستى من فرستاده خدايم بسوى شما كه نه به قوم خود بىمهرم و نه دوستيم بر اساس خويشاوندى است ; اين جبرئيل است كه خبر مىدهد به من كه : انسان سعادتمند كامل و واقعى كسى است كه على را در زمان زندگى و مرگ من دوست بدارد» . ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «أسمى المناقب فى تهذيب أسنى المطالب» ، ص70 قال المؤلّف : هذا حديث غريب رواه الحافظ أبو موسى المدينى فى كتابه «حجّة ذوى الصلابة» بهذا الإسناد وهذا اللفظ .3 ـ دوستى امام على (عليه السلام) :رواه عبد الله بن أحمد فى الحديث (243) من فضائل على (عليه السلام)قال :وكتب الينا ابو جعفر الحضرمى قال : حدّثنا جندل بن والق ، حدّثنا محمّد ابن عمر ، عن عبّاد الكلبى عن جعفر بن محمّد ، عن ابيه عن على بن الحسين ، عن فاطمة الصغرى عن الحسين بن على عن اُمّه فاطمة بنت محمّد ]رسول الله[ صلى الله عليه ]و عليها و على آلهما [قالت :خَرَجَ عَلَيْنا رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه ]وآله وسلم[ عَشيَّةَ عَرَفَةَ فَقالَ : إنَّ اللهَعَزَّ وَجَلَّ باهى بِكُمْ وَغَفَرَ لَكُمْ عامَّةً وَلِعَلىّ خاصَّةً . وَإنّى رَسُولُ اللهِ إلَيْكُمْ غَيْرَ مُحابٍّ بقَرابَتِى إنَّ السَّعِيْدَ كُلَّ السَّعيْدَ حَقّ السَّعِيْدَ مَنْ أحَبَّ عَلِيّاً فى حياتِهِ وَبَعْدَ مَوْتِهِ»(1).«فاطمه صغرى از پدرش امام حسين (عليه السلام) و آنحضرت از فاطمه زهرا(عليها السلام) نقل مىكند كه :شام عرفه رسولخدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نزد ما آمد و فرمود : «براستى خداوند به شما اهلبيت مباهات كرده و همه شما به ويژه على را مورد آمرزش خود قرارداده است ; و همانا من فرستاده خدايم ــــــــــــــــــــــــــــ(1) «أسمى المناقب فى تهذيب أسنى المطالب» ، ص71 .ــ و رواه عنه ابن أبى الحديث فى شرح المختار (145) من نهج البلاغة ، ج2 ، ص499 من طبع القديم ، وفى طبع الحديث ، ج9 ، ص169 .ــ ورواه أيضاً الطبرانى كما رواه عنه الهيثمى فى باب مناقب على (عليه السلام) من «مجمع الزوائد» ، ج9 ، ص132 .ــ و رواه المتقى الهندى فى الحديث : من باب فضائل علىّ (عليه السلام) من «كنز العمال» ج15 ، ص127 ، طبع 2 نقلاً عن الطبرانى و ابن الجوزى والبيهقى فى فضائل الصحابه .ــ ورواه ايضاً الخوارزمى فى آخر الفصل (6) من كتاب «مناقب علىّ (عليه السلام)» ص37 .به سوى شما كه دوستيم بر محور خويشاوندى نيست ، براستى سعادتمند كامل و راستين كسى است كه على را در زمان زندگى او و بعد از آن دوست بدارد» .4 ـ خطبه حضرت زهرا (عليها السلام) در بستر بيمارى :حدّثنا أحمد بن الحسن القطّان ، قال : حدّثنا عبد الرّحمن بن محمّد الحسينىّ قال : حدّثنا أبو الطيّب محمّد بن الحسين بن حميد اللّخمىّ قال : حدّثنا أبو عبد الله محمّد بن زكريّا ، قال : حدّثنا محمّد بن عبد الرّحمن المهلّبى ، قال : حدّثنا عبد الله بن محمّد بن سليمان ، عن أبيه ، عن عبد الله بن الحسن ، عن اُمّه فاطمة بنت الحسين (عليهما السلام)قال :لمّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صَلواتُ اللهِ عَلَيْها إجْتَمَعَ عِنْدَها نِساءُ الْمُهاجِرِيْنَ وَالأنْصارِ فَقُلْنَ لَها : يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ كيْفَ أصْبَحْتِ ، مِنْ عِلَّتِكِ ؟ فَقالَتْ : أصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْياكُمْ قالِيَةً لِرِجالِكُمْ(1)، لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أن عَجَمْتُهُمْ ، وَشَنَأتُهُمْ بَعْدَ أن سَبَرْتُهُمْ ، فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَخَوْرِ القَناةِ(2)، وخَطَلِ الرّأىْ ، وَبِئسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أنْفُسُهُمْ أنْ سَخِطَ اللهُ عَلَيْهِمْ وَفى العَذابِ هُمْ خالِدُونَ ، لا جَرَمَ لَقد قَلَّدْتُهُمْ ربْقَتَها وَشَنَنْتُ عَلَيْهِمْ عارَها فَجَدْعاً وَعَقْراً وَسُحْقاً لِلْقَوْمِ الظّالِميْنَ ، وَيْحَهُم أنّى زَحْزَحُوها عَنْ رَواسِى الرسالَةِ وَقَواعِدِ النُّبُوّةِ وَمَهْبِطِ الْوَحْىِ الأمِينِ وَالطّبّينِ بأمرِ الدّنْيا والدِّينِ ، ألا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ ، وَما نَقَمُوا مِنْ أبى الْحَسَنِ ، نَقَمُوا وَاللهِ مِنْهُ نِكِيرَ سَيْفِهِ ، وَشِدَّةَ وَطْأتِهِ ، وَنكالَ وَقْعَتِهِ ، وَتَنَمُّرَهُ فِى ذاتِ
|
|
|
|
|
|
|