(311) محمد بن احمد معروف به ابن ادريس حلى (ره) از مفاخر فقهاى شيعه در اواخرقرن ششم هجرى است . او را تاليفاتى چند مى باشد ، كه در آن ميان كتاب السرائرالحاوى لتحرير الفتاوى مشهور به سرائر معروفيت خاصى دارد.
(357) در نسخه اصل كى آمدهاست (358) در نسخه اصل كى آمده است . (359) اشاره است به اين آيه شريفه : و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها. (360) اى مردم مثلى زده شد ، پس به آن گوش كنيد ؛ كسانى را كه جز خداى مى خوانيدهرگز مگسى نمى آفرينند هر چند كه براى اين كار ، اجتماع كنند و گرد هم آيند. اگر آنمگس چيزى از ايشان بربايد ، نمى توانند آن را باز پس گيرند ، جستجوگر و آنكه درپى او هستند ناتوان مى باشند. و قدر خداوند را آن چنانكه در خور اوست نشناختند در حقيقتخداوند نيرومند شكست ناپذير است . (361) رجوع كنيد به ص 201 (362) به راستى كه انسان را در نيكوتريناعتدال آفريديم سپس او را به پست ترين (مراتب) پستى بازگردانديم . (تين / 5 ـ 4) (363) و خداوند تمامى نامها را به آدم تعليم داد.(بقره /31) (364) آيا گمان مى كنى كه تو ، جرمى كوچك هستى ؟ در حالى كه جهان بزرگى درتو پنهان و نهفته مى باشد. ديوان منسوب به اميرالمؤمنين على (عليه السلام) ، ص 134). (365) خداوند فرمود : اى فرزند آدم ، تمام چيزها را براى تو آفريدم ، و تو رابريا خود. (كلمة الله ، ص 169 ؛ علم اليقين ، فيض كاشانى ، ج 1 ، 381). (366) نيكى هاى خوبان ، بدى هاى مقربان است . (بحار الانوار ، ج 25 ، ص 205 ، ج16) (367) احياء علوم الدين ، غزالى ج 4 ص 268 كتاب التوحيد والتوكل ، بيان اعمال المتوكلين . (368) الرسالة القشيرية ، عبدالكريم قشيرى ، ص 264. (369) شرح منازل السائرين ، عبدالرزاق كاسانى ، ص 174. (370) مراد از شارح قاسانى ، مولى عبدالرزاق كاشانى ، درسال 735 هجرى است وى از عرفاى محقق قرن هشتم هجرى و جامع علوم ظاهرى و باطنىبوده وى از اجله شاگردان شيخ كبير صدرالدين قونيوى ، و با علاءالدوله سمنانىمعاصر بوده و مكاتبات عرفانى داشته و شاگردى محقق همچون شيخ داوود قيصرى(شارح مشهور فصوص ابن عربى) را تربيت كرده است . او را تاليفات بسيار بوده كهمشهورترين آنها عبارتند از : شرح فصوص الحكم ابن عربى ، شرحمنازل السائرين خواجه عبدالله انصارى ، تاويلات آيات قرآن كريم (كه به خطاء بهابن عربى نسبت داده شده است) و اصطلاحات الصوفية . (الذريعة ، آغاز بزرگ طهرانى ، ج 14 ص 188 ؛ نفحات الانس ، جامى ، ص 483). (371) شرح منازل السائرين عبدالرزاق كاشانى ، ص 175 ـ 174. (372) همانا ايمان آورندگان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود ، خوف بردلهاى ايشان چيره گردد. و چون آيات خدا بر آنها خوانده شود ، ايمانشان افزون گردد. وبر پروردگار خود توكل مى كنند... (تا آن جا كه فرموده) اينان ايمان آورندگان حقيقىهستند. (انفال / 2و4) (373) رجوع شود به سوره هاى : مجادله 10 ؛ال عمران 122 و 160 و توبه ، 51. (374) رجوع كنيد به ص 201 (375) خداست كه جز او معبودى نيست و مؤمنان بايد تنها بر خداوند اعتماد كنند. (376) پس چون تصميم گرفتى بر خداتوكل كن ، بدرستى كه خداوند توكل كنندگان را دوست مى دارد (آل عمران /159) (377) بى نيازى و عزت جولان مى كنند و مى گردند پس در آن هنگام كه به موضعو جايگاه توكل دست يابند ، در آنجا توطن مى كنند و قرار مى گيرند(اصول كافى ، ج 2 ص 53 باب 32 از كتاب الايمان و الكفر ، ح 3). (378) طلاق ، 3. (379) كسى كه به او سه چيز داده شده ، از سه چيز محروم نمى شود. كسى كه بهاو دعا داده شده ، اجابت هم داده مى شود. كسى كه به او شكرگزارى داده شده ، افزونى همداده مى شود ، و كسى كه به او توكل داده شده ، كفايت هم داده مى شود. سپس فرمود : آياكتاب خداوند عز و جل را خوانده اى كه : كسى كه بر خداوندتوكل كند ، پس خدا او را بس است و فرمود : اگر شكرگزارى كنيد ، نعمت شما راافزايش مى دهم (سوره ابراهيم :7) ، و فرمود : بخواند مرا تا اجابت كنم شمارا. (سوره غافر : 60). (اصول كافى ، ج 2 ، ص 53 ، باب 32 از كتاب الايمان و الكفر ، ح 6). (380) راوى گفت : از حضرت موسى بن جعفر (عليهم السلام) پرسيدم از معنى اينسخن كه : و كسى كه بر خدا توكل كند ، پس خدا او را بس است . پس امام (ع)فرمودند : توكل بر خداوند داراى درجاتى است ، از آن جمله اينكه بر خداوند در تمامكارهايت توكل كنى ، پس آنچه كه با تو كرد ، از آن راضى باشى ، بدانى كه تو را ازنيكويى و فضل منع نكند و بدانى كه همانا فرمان در آن كارها ، از آن اوست . پس بر خدابه واگذاشتن تمام امور به او ، اعتماد و توكل كند ، و در آن كارهايى كه در حق تو انجامداده و در غير آنها ، به وى اطمينان داشته باش و اعتماد كن . (همان مصدر و همان باب ، ح5). (381) حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمودند : باى ايمان چهار ركن است :توكل بر خدا ، و واگذارى كارها به او ، و تسليم بودن درمقابل امر خداوند ، و راضى بودن به قضاى خدا. (مستدرك الوسائل ، نورى ، ج 11 ، ص 215 ، باب 11 ، از ابواب جهاد النفس ، ح 1 ، الجعفريات ، ص 232 ، باب البر و سخاء النفس). (382) رجوع كنيد به ص 201. (383) ابوبصير از حضرت صادق (عليه السلام)نقل مى كند كه : آن حضرت بمن فرمودند : هيچ چيزى نيست ، مگر اينكه حدى دارد.ابوبصير گفت : به امام (ع) عرض كردم : حدتوكل چيست ؟ امام (ع) فرمود : يقين . گفتم : حد يقين چيست ؟ فرمود : اينكه با (وجود) خدا ، ازچيزى نترسى . (مستدرك الوسائل ، ج 11 ، ص 215 ، باب 11 ، ح 2). (384) پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند :اى اباذر اگر خوش دارى كهقويترين مردم باشى ، پس بر خدا توكل كن . (مستدركالوسائل ، ج 11 ، ص 216 ، باب 11 ، ح 3). (385) در كتاب مستدرك الوسائل از پيامبر (صلى الله عليه و آله)نقل شده كه فرمودند : كسى كه دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد ، مى بايست كه برخدا توكل كند. (همان مصدر و همان باب ، ص 217 ، ح 6). (386) پيامبر (صلى الله عليه و آله) ازجبرئيل از تفسير توكل پرسش كردند ، پس جبرئيل گفت :(توكل) ياس از آفريدگان است ، و اينكه انسان بداند كه مخلوق نه ضررى مى رساندو نه نفعى ، و نه عطا مى كند و مى بخشد و نه منع مى كند و محروم مى دارد. (همان مصدر وهمان باب ، ص 218 ، ح 13). (387) اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در خبر معراج از پيامبر خدا (صلى الله عليهو آله) نقل مى كند كه فرمود : اى پروردگار من ، كدامعمل برتر و افضل است ؟ خداوند (عز و جل) فرمود : اى احمد ، پيش من چيزى ازتوكل بر من ، و رضا به آنچه كه قسمت كرده ام ، برتر وافضل نمى باشد. (همان مصدر و همان باب ، ص 220 ، ص 83 ، باب التفويض والتوكل عليه ، بحارالانوار ، ج 68 ، ص 98. (388) رجوع شود به : اصول كافى ، ج 2 ، ص 83 ، باب التفويض والتوكل عليه ، بحارالانوار ، ج 68 ، ص 98. (389) هر كسى كه بر خدا توكل كند ، پس او وى را بس است ، بدرستى كه خدا كارخود را اجرا مى كند ، و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است . (طلاق ، 3). (390) معارج ، 21 ـ 15. (391) در نسخه اصل ، خلق انسان هلوعا آمده است . (392) اصول كافى ، ج 2 ، ص 238 ، باب 116 ، ح 7. (393) وسائل الشيعة ، ج 16 ، ص 20 ، باب 64 ، از ابواب جهاد النفس ، ح 4. (394) مستدرك الوسائل ، ج 12 ، ص 59 ، باب 64 ، از ابواب جهاد النفس ، ح 2. (395) همان مصدر و همان باب ، ص 59 ، ح 4. (396) حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در وصيتش به امام حسين (عليهالسلام) فرمودند :اى فرزندم ، آزمندى كليد رنج است و مركب سختى و موجب فرو افتادندر گناهان . و شكم بارگى در بردارنده همه عيوب و بديها مى باش . (تحفالعقول ، ص 60). (397) صحاح اللغة ، ج 4 ، ص 1362. (398) مجمع البحرين ، فخرالدين طريحى . ج 5 ، ص 61. (399) شرح اصول الكافى ، صدرالدين شيرازى ، ج 1 ، ص 435. (400) ما در فصل سوم اين مقصد در اين باب بيانى مفيد نموديم . مراجعهشود به آنجا. منه عفى عنه . (401) رجوع شود به : الاسفار الاربعة ، ج 1 ، ص 71 ، فصل 7. (402) از آن رو كه از جمله اسماء خداوند رؤ ف و رحيم است ، وقتى خدا به رافت ورحمت موصوف مى شود ، اتصاف وى به اين دو بر وجهى اعلى و اشرف بوده و به اعتبارمظاهر و آثار مى باشد. و همچنين است انتساب غضب به خدا كه به اعتبار آن چيزى مىباشد كه از وى در حق دشمنان حق ، صادر مى شود. (شرحاصول الكافى ، ج 1 ، ص 435). (403) اى خردمندان ، شما را در قصاص زندگى است . (بقره ، 179). (404) الفتوحات المكية ، ابن عربى ، ج 1 ، 102. (405) و رحمت من همه چيز را فراگرفته است . (اعراف ، 156). (406) پروردگارا رحمت و دانش تو بر همه چيز احاطه دارد. (غافر ، 7). (407) مراد سوره فاتحة الكتاب (حمد) است . (408) الفتوحات المكيه ، ج 1 ، ص 102 ، (طبع چهار جلدى) ، و با تحقيق عثمان يحيى ، ج 2 ، ص 133. (409) هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شده است ، هر آنچه شما را رنجميدهد بر او گران مى آيد ، سخت به شما دل بسته و با مؤمنان رؤوف و مهربان است .(توبه ، 128). (410) شايد از اينكه ايمان نمى آورند خود را هلاك سازى و قالب تهى كنى .(شعراء ، 3). (411) شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند ، خويشتن را به خاطر ايشان از اندوههلاك سازى و قالب تهى كنى . (كهف ، 6). (412) محمد پيامبر خداست ، و كسانى كه با او هستند بر كافران سختگير و بايكديگر مهربانند. (فتح ، 29). (413) حضرت امام صادق (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمود : تقوا داشتهباشيد ، و برادرانى نيكوكار بوده ، و براى خدا دوستدار هم باشيد ، با هم ارتباط داشتهو بر يكديگر رحم آوريد ، همديگر را زيارت و ملاقات نموه ، و متذكر امر ما باشيد و آنرازنده بداريد. (وسائل الشيعة ، ج 8 ، ص 552 ، باب 124 ، ح 1 (اسلاميه) و ج 12 ، باب 124 ، ص215 ، ح 1 (طبع آل البيت) ، اصول كافى ، ج 2 ، ص 140 ، باب التراحم و التعاطف ، ح1). (414) امام صادق (عليه السلام) فرمود : بر مسلمانان لازم است كه در پيوند باهمديگر تلاش كنند ، و در مهربانى نمودن و رسيدگى به حاجتمندان همكارى كرده و بايكديگر مهربانى و عطوفت داشته باشند ، تا به همانگونه باشند كه خداوند (عز وجل) امر كرده است : با يكديگر مهربان هستند ، غمخوار يكديگرند در آنچه كه ازايشان فوت و پنهان شده است بر همان روشى كه گروه انصار در زمانرسول خدا (صلى الله عليه و آله) راه سپر بودند. (وسائل الشيعة ، ج 12 ، ص 215 ، باب 124 ، ح 2 ، اصول كافى ، ج 2 ، ص 140 ، باب التراحم و التعاطف ، ح 4). (415) پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود : خداوند (عز وجل) رحيم است 7 و هر رحيمى را دوست دارد. (امالى شيخ طوسى (قدس سره) ، مجلس 18 ، ص 516 ، ح 1129 ، وسائل الشيعة ، ج 12 ، ص 216 ، باب 124 ، ح 6). (416) علامه حلى در رساله سعديه از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله)نقل كرده كه آن حضرت فرمود : سوگند به كسى كه جانم به دست اوست ، خداوند رحمتش را جز بر كسى كه رحيم استنمى نهد. گفتند :اى رسول خدا ، آيه همه ما رحيم و مهربان هستيم ؟ پيامبر فرمود : رحيم آن كسى نيست كه تنها به خود و خانواده اش مهربانى كند ، بلكه رحيم آن است كهبر مسلمانان رحم و به ايشان مهربانى كند. و پيامبر (صلى الله عليه و آله)فرمود : خداى تعالى گفته است : اگر خواهان رحمت من هستيد ، پس به ديگران مهربانىو رحم كنيد. (مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 55 ، باب 107 ، ح 3 ، الرسالة السعديه ، ص 165). (417) پيامبر فرمود : كسى كه به مردم رحم نكند ، خدا به او رحم نمى كند. (مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 55 ، باب 107 ، ح 4 ، الجعفريات ، ص 167 ، باب صفةالمتقين). (418) از عوالى اللالى از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله)نقل شده كه ايشان فرمودند : خداوند رحمان به رحم كنندگان رحم مى كند ، رحم كنيدبه آنانكه در زمين هستند تا رحم كند به شما ، آنكه در آسمان است . (مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 56 ، باب 107 ، ح 8 ، عوالى اللالى ، ج 1 ، ص 361 ، ح42). (419) صحاح اللغة ج 6 ، 2462 ، لسان العرب ، ج 11 ، 168. (420) پس آيا كسى كه خدا سينه اش را براى (پذيرش) اسلام گشاده كرده (همانندكسى است كه تاريك دل مى باشد؟) پس او بر نورى از سوى خداوند است ، پس واى برآنانكه از سخت دلى ياد خدا نمى كنند ، اينان هستند كه در گمراهى آشكارند. (زمر ، 22). (421) خداوند زيباترين گفتار را (به صورت) كتابى متشابه ، كه متضمن وعده ووعيد است ، نازل كرده تا آنانكه از پروردگارشان در هراس هستند ، پوست بدنشان از آنبه لرزه در افتد ، سپس پوست و دل ايشان به ياد خدا نرم مى گردد. (زمر ، 23). (422) تهذيب الاخلاق ، ابن مسكويه ، ص 165 ، باب التهور و الجبن . (423) همان مصدر ، ص 165 ، باب التهور و الجبن ، اخلاق ناصرى ، خواجهنصيرالدين طوسى ، ص 176. (424) (خداوند) رحمان قرآن را تعليم داد ، انسان را آفريد. (425) (آنانكه با پيامبر خدا مى باشند) بركفار سخت گير و با يكديگر مهربانهستند. (426) فروغ كافى ، ج 5 ص 55 باب امر به معروف و نهى از منكر ح 1. (427) وسائل الشيعة ج 16 ، و ص 147 ، باب صلى الله عليه و آله ح 3 ؛ المحاسن ، برقى ، ج 1 ص 16 باب ، ح 45. (428) مستدرك الوسائل ، ج 12 ص 197 و 198 ، باب 7 ح 2 ؛ مكارم الاخلاق ، 23. (429) و اگر ناسپاسى نماييد ، همانا عذاب من سخت و شديد است . (430) در اصل برآيد آمده است . (431) امام صادق (عليه السلام) فرمود : پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله)فرمودند : غضب و خشم ، ايمان را تباه مى كند ، آنچنانكه سركهعسل را. (432) از على بن ابى طالب (عليهم السلام)نقل شده كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند : غضب ايمان را فاسد مىكند ، آنچنانكه صبر (عصاره درختى است كه تلخ مى باشد)عسل را ، و آنچنانكه سركه عسل را. (مستدرك الوسائل ، ج 12 ص 7 ، باب 53 از ابواب جهاد نفس ، ح 3 الجعفريات ، ص163 ، باب غضب). (433) رجوع شود به : بحار الانوار ، ج 73 ص 266 ، ح 19 ، 21. (434) اصول كافى ج 2 ص 229 ، كتاب ايمان و كفر ، باب غضب ح 4. (435) از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمودند : حواريونعيسى (عليه السلام) به آن حضرت گفتند : سخت ترين چيزها چيست ؟ فرمود : سخت ترينچيزها ، غضب خداوند (عزوجل) مى باشد آنان گفتند : به چه چيزى خود را از غضب خدا حفظكنيم ؟ فرمود : به اينكه غضب نكنيد و خشمگين نشويد. آنان گفتند : منشا غضب چيست ؟ فرمود : كبر و خود كامگى و كوچك شمردن مردم . (وسائل الشيعة ، ج 15 ، ص 362 ، باب 53 از ابواب جهاد نفس ح 15 ؛ الحصان شيخصدوق ص 6 ، ح 7) (436) آتش افروخته خداست كه بر دلها غلبه نمايد. (همزة / 7 ـ 6.) (437) اصول كافى 7 ج 2 ص 231 ، كتاب ايمان و كفر ، باب غضب ح 12. (438) همان مصدر و همان باب ص 232. ح 13 (439) همان مصدر و همان باب ، ح 15. (440) رجوع شود به : اصول كافى ج 2 ، ص 229 ، كتاب الايمان و الكفر ، بابالغضب ؛ بحار الانوار ج 70. ص 262 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب مساوى الاخلاق باب132 ؛ مستدرك الوسائل ، ج 12 ، ص 15 ـ 6. (441) شرح اربعين حديث ، امام خمينى (ره) ص 139. (442) اين تعبير متخذ از حديث امام باقر (عليه السلام) است كه فرمودند : ان هذاالغضب جمرة من الشيطان اين غضب پاره اى از آتش است كه از شيطان مى باشد. (اصول كافى ، ج 2 ص 231 كتاب الايمان و الكفر ، باب الغضب ، ح 12). (443) وسايل الشيعه ، ج 15 كتاب الجهاد ، ابواب جهاد النفس و ما يناسبها ، باب 54ص 364 ، (باب وجوب ذكرالله عند الغضب) (444) اصول كافى ج 2 ، ص 23 ص 230 ، كتاب ايمان و كفر ، باب غضب ح صلىالله عليه و آله (445) همان مصدر و همان باب ، ص 231 ، ح 12 (446) همان مصدر و همان باب ص 229 ح 2. (447) كنز العمال ، ج 7 141 ، ح 4 ، 184. (448) اصول كافى ، ج 2 ص 238 ، باب حب دنيا و حرص بر آن ، ح 1 (449) رجوع شود به : اصول كافى ، ج 2 ، ص 106 ، باب ذم دنيا ، ح 11 (450) دنيا مردار است و جويندگان و طالبان آن سگهايند. (تصنيف غررالحكم ، ص 137 ، با انديك اختلاف). (451)
(452) (اى موسى) پاى پوش خويش را بيرون آور ، كه تو در وادى مقدس طوى مىباش . (طه /12). (453) اين تاويل براى خلع نعلين ، متحذ است از آنچه كه طبرسى در كتاب الاحتجاج ، ج 2 ، ص 463 ، از امام عصر مهدى موعود(عليه السلام)نقل كرده است . (454) آنان را از روز حسرت بترسان ، كه كار به پايان آمده ، و آنان همچنان درحال غفلت (و بى ايمانى) هستند. (455) رجوع كنيد به ص 24 ـ 21. (456) الاسفار الاربعة ، ج 3 ص 447 مرحله دهم . (457) قالرسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند : علم سه قسم است : نشانه اى محكم واستوار (عقايد) واجب راست (احكام) سنت پا بر جا (اخلاق) و اما غير اينها زيادى وفصل است . (اصول كافى ، ج 1 ص 24 ، باب 3 از كتابفضل علم ، ح 1). (458) تمام بيت انى است :
(459) علم اليقين ، فيض كاشانى ، ج 1 ص 106. (460) الاسفار الاربعة ، ج 1 ، ص 118 و ج 7 ص 153. (461) الاشارات و التنبيهات ، ابن سينا ، ج 3 ص 292 ؛ الشفاء علم النفس ، ص212 ، فصل 6 مقاله 5 . (462) مصباح الهداية ، ص 79 ؛ شرح اربعين حديث ص 283 و 416 ، 654. (463) از جمله آيه 1 سوره حديد ، حشر / 1 ؛ صف / 1 ؛ اسراء / 44 ؛ رعد / 13 ؛ نور /41و... (464) التفسير الكبير ، 29 ، ص 206 و 207.فنقول : ان حملنا التسبيح المذكور فى الايه على التسبيحبالقول ، كان المراد بقوله (ما فى السموات) من فى السمواتو... (465) تفسير نور الثقلين ، ج 3 ص 168. (466) رجوع كنيد به ص 77 ـ 76 (467) آگاه باشيد با ياد خدا ، دلها آرام مى گيرد. (رعد ، 28). (468) و بازگشت (همگان) به سوى خدا است .(آل عمران ، 28 ، نور ، 42). (469) و همه اسماء را خداوند به آدم تعليم داد. (بقره ، 31). (470) بخوان بنام پروردگارت كه آفريد ، آفريد انسان را از لخته خونى ، بخوان و پروردگار تو ارجمندترين است ، خدايى كه بوسيله قلم آموزش داد ، به آدمىآنچه را كه نمى توانست بياموخت . (علق ، 5 ـ 1). (471) التفسير الكبير ، فخرالدين رازى ، ج 2 ، ص 186 ـ 189. (472) هيچ جنبنده اى نيست مگر آنكه زمام اختيارش را او گرفته است ، هر آينهپروردگار من بر راهى راست مى باشد. (هود ، 56). (473) نه سوگند به پروردگارت كه ايمان نياورند ، مگر آنكه تو را داور قراردهند در نزاعى كه ميان آنهاست ... (نساء ، 65). (474) به پروردگارت سوگند كه همه را بازخواست كنيم . (حجر ، 92). (475) خداوند حكم كرد ، و فرشتگان و صاحبان دانش ، كه هيچ معبودى جز او نيست ...(آل عمران ، 18). (476) نگاه كنيد به : تفسير القرآن الكريم ، محيى الدين بن عربى ، (اين تفسيردر اصل همان تاويلات مولى عبدالرزاق كاشانى است) ، ج 1 ، ص 173 ، تفسير الصافى ، فيض كاشانى (ره) ، ج 1 ، ص 299. (477) در قرآن آمده است كه : و الراسخون فى العلم يقولون آمنا. و كسانى كه قدم استوار در علم دارند ، مى گويند به خدا ايمان آورديم .(آل عمران ، 7). (478) مانند آيه هفتم ، سوره آل عمران كه در متن بدان اشاره شد. (479) مانند اين آيه شريفه : انما يخشى الله من عباده العلماء. فقط بندگان عالم و دانشمند خدا ، از او خشيت دارند. (فاطر ، 28). (480) چنانكه در قرآن كريم ، زيادتى خشوع را از علامتهاىاهل علم دانسته است ، در آن هنگام كه قرآن بر ايشان تلاوت شود : ان الذين اوتوا العلممن قبله ... يبكون و يزيدهم خشوعا. آنانكه از پيش علم آموختند ، چون قرآن برآنهاتلاوت شود... مى گريند ، و بر خشوع ايشان افزوده مى شود. (اسراء ، 109 ـ 107). (481) مانند بكاء و حزن در آيه 107 سوره اسراء و صاحبان درجات بودن در آيه11 سوره مجادله . (482) اصول كافى ، ج 1 ، ص 23 ، كتابفضل العلم ، بحارالانوار ، ج 2 ، ص 25 ـ 1 ، باب 8. (483) منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد ، كتاب ارزشمندى است از تاليفات مرحومشهيد ثانى (ره) در بيان ارزش علم ، آداب تعليم و تربيت ، وظائف استاد و شاگرد ومفتى و مستفتى ، آداب بحث و مناظره و مسائل فراوان با ارزش ديگرى كه مورد نياز هراستاد و شاگردى مى باشد. اين كتاب مفيد از همان زمان تاليف ، مورد توجه علماء و طلاببوده ، و براى استفاده علمى و عملى به آن مراجعه مى شده است . اين اثر گرانبها بارهابطبع رسيده و به زبان فارسى نيز ترجمه شده است . (484) شيخ زين الدين على بن احمد عاملى شامى ، معروف به شهيد ثانى ، يكى ازنام آورترين فقهاء و زهاد روزگار بوده و به وفور تحقيقات مشهور. وى درسال 911 هجرى تولد يافته و در سال 965 يا 966 هجرى قمرى به جرم تشيع بهدستور رستم پاشا وزير اعظم دولت عثمانى دستگير ، و دراسلامبول به درجه رفيعه شهادت رسيد. شهيد ثانى را تاليفات فراوانى است ، و درحدود 83 اثر علمى به او نسبت داده شده كه از آن ميان كتاب الروضة البهية فى شرحاللمعة الدمشقية ـ كه يك دوره كامل فقه اماميه است ـ و مسالك الافهام فىشرح شرائع الاسلام ، و منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد شهرتى به سزا دارند.(ريحانة الادب ، ج 3 ، ص 288 ـ 280). (485) منية المريد ، فصلهاى 7 ـ 1 ، ص 1237 ـ 93. (486) لسان العرب ، ابن منظور ، ج 10 ، ص 343 ، مجمع البحرين ، فخرالدينطريحى ، ج 6 ، ص 133 ، اقرب الموارد ، شرتوتى ، ج 2 ، ص 948. (487) هر كس از خانه خويش بيرون آيد تا به سوى خدا و رسولش مهاجرت كند ، وآنگاه مرگ او را دريابد ، مزد و اجر او بر عهده خداوند است . (نساء ، 100). (488) خداوند ياور مؤمنان است ، ايشان را از تاريكيها به روشنى مى برد. (بقره ، 257). (489) و زمين به نور پروردگارش روشن شود. (زمر ، 69). (490) در دلهاى ايشان مرضى است ، و خدا بر مرض ايشان افزوده است . (بقره ، 10). (491) و آنها كه كافر شدند ، ياور ايشان طاغوت است كه آنها را از روشنى بهتاريكى مى برد.(بقره ، 257). (492) و قرار داديم بر دلهاى ايشان پرده هايى را ، تا آن را فهم نكنند و ادراكننمايند ، و گوش هاى ايشان را سنگين كرده ايم . (اسراء ، 46). (493) در اصل چنين آمده است ، و ظاهرا اين كلمه زائد است . (494) فروع كافى ، ج 3 ، ص 134 ، كتاب الجنائز ، باب ما يعاين المومن و الكافر ، ح 12. (495) نگاه كنيد به : بحارالانوار ، ج 6 ، ص 173 ، باب 7 ، علم اليقين ، فيضكاشانى (ره) ، ج 2 ، ص 853. (496) مراجعه شود به : احياء علوم الدين ، غزالى ، ج 3 ، ص 214. (497) الاسفار الاربعة ، ج 7 ، ص 106 ، فصل 9 از موقف 8. (498) آن شب تا طلوع بامداد ، همه سالم و درود است . (قدر ، 5). (499) تفسير نورالثقلين ، ج 5 ، ص 629 ، احاديث 81 ـ 80. (500) مگر آن كسى كه با قلب سالم ، نزد خدا بيايد. (شعراء ، 89). (501) متن حديث اين است : القلب السليم الذى يلقى ربه ، و ليس فيه احد سواه. (اصول كافى ، ج 2 ، ص 14 ـ 13 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب الاخلاص ، ح 5). (502) متن اين روايت چنين است : هو القلب الذى سلم من حب الدنيا. (مجمع البيان ، طبرسى (ره) ، ج 7 ، ص 305 ، تفسير نورالثقلين ، ج 4 ، ص 58 ، ح 50). (503) در اصل وتر آمده است . (504) در اصل وتر آمده است . (505) نگه كنيد به : الاسفار الاربعة ، ج 9 ص 290 ، فصل 20 از باب 11. (506) مانند آيات 8 ـ 6 سوره زلزال . (507) رجوع شود به : بحارالانوار ، ج 8 ص 71 كتاب العدل و المعاد ، باب الجنة و نعيمها. (508) روزى كه هر كس كار نيك و كار بد خود را در برابر خود حاضر بيند آرزوكند كه اى كاش ميان او و كردارش فاصله اى دور مى بود. (509) روزى كه مردم در آنروز پراكنده از قبرها بيرون مى آيند تا اعمالشان را به آنها بنمايانند ، هر كس به وزنذره اى نيكى كرده باشد آن را مى بيند و هر كس به وزن ذره اى بدى كرده باشد آن را مىبينند. (زلزال / 8-6) (510) نگاه كنيد به : الاسفار الاربعة ، ج 9 ، ص 296 ، فصل 21 از باب 11. (511) نگاه كنيد به : اصول كافى ، ج 2 ، ص 170 ، كتاب الكفر و الايمان ، باب4 (ان الله انما يعطى الدين من يحبه) ، ح 7 ؛ همان مصدر ، ج 2 ، ص 208 كتاب الكفرو الايمان ، باب الذنوب ، ح 13 ص 209 ح 20. (512) الاسفار الاربعة ، ج 9 ، ص 330فصل 26 از باب 11. (513) و به درستى كه اين است راه راست من ، از آن پيروى كنيد ، و به راههاىگوناگون نرويد كه شما را از راه خدا پراكنده مى كند. (514) متن خبر به نقل از عبدالله بن مسعود اين است : خطرسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ خطا بيده ، ثمقال : هذا سبيل الله مستقيما ثم خط خطوطا عن يمينه و عن شماله ،ثم قال : و هذه السبل ليس منها سبيل الا عليه شيطان يدعو اليه ، ثم قرا : و ان هذاصراطى مستقيما فاتبعوه و لاتتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله و (الدرالمنثور ، سيوطى ، ج 3 ، ص 56 ، ذيل آيه 153 سوره انعام (515) نگاه كنيد به : الاسفار الاربعة ، ج 9 ص 225 ، فصل از باب 11 ؛ همان جلد ، ص 290 فصل 20از همان باب . (516) الفتوحات المكيّة ، ابن عربى ، (طبع چهار جلدى) ، جلد 1 ، ص 297 و 301 ؛ و(طبع جديد) جلد 4 ، ص 366 و 390 (517) نگاه كنيد به آيات : 2 سوره حج ؛ 39 ـ 23 سوره فجر. (518) رجوع شود به : مجمع البيان ، طبرسى (ره) ج 10 ص 642 ؛ تفسير نورالثقلين ، ج 5 ص 493 ، ح 20 ؛ تفسير على بن ابراهيم قمى ، ج 2 ص 81 ـ 80علم اليقين ، فيض كاشانى ، ج 2 ، ص 1033 (519) و بسيارى از جن و انس را براى جهنم بيافريديم ، آنان را دلهايى است كه باآن نمى فهمند ، و چشمهايى است كه با آن نمى بينند ، و گوشهايى است كه با آن نمىشنوند ، آنها همانند چهارپايان هستند بلكه گمراه تر ، آنان همان غافلانند.
|