بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 13, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
     SAHIFE16 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـمـع گـروهـى از دانـشـجـويان مراكز تربيت معلمشهرستانهاىاصفهان ، شيراز، يزد و اراك
عالم ، مدرسه است و معلمين آن ، انبيا و اوليا هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقـايـانـى كـه از بلاد مختلفه آمده اند و دانشجويان تربيت معلم هستند، لازم است كه راجعبـه مـعلم و تربيت معلم ، يك چند جمله عرض كنم . عالم ، مدرسه است و معلمين اين مدرسه ،انبيا و اوليا هستند و مربيان و مربى اين معلمين ، خداى تبارك و تعالى است . خداى تباركو تـعـالى تـعـليـم و تـربـيـت كـرده اسـت انـبـيـا را، وارسال كرده آنها را براى تربيت و تعليم كافه ناس . انبياء بزرگ اولوالعزم مبعوثندبـر تـمام بشر و سمت معلمى و مربى دارند نسبت به تمام بشر، و معلم آنها و مربى آنهاحـق تـعـالى اسـت و آنـهـا هـم بـعد از اينكه به تعليمات الهى تعلم شدند و تربيت پيداكـردنـد مـاءمـورنـد كـه بـشـر را تـربـيـت كـنـنـد و تـعـليـم . راجـع بـهرسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله و سـلم در قرآن كريم است كه هوالذى بعث فى الاميينرسولا مهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتابه و الحكمه انگيزه بعث را در اينآيه شريفه ذكر مى فرمايد كه : خداى تبارك و تعالى است كه در بين اميين و بى سوادهاو كـسـانـى كـه تـربـيـت و تـعـليـم الهـى نـداشـتـه انـد،رسـول فـرسـتـاده اسـت تا اينكه آيات خدا را بر آنها قرائت كند و آنها را با قرائت آياتقرآن و تربيت هائى كه خود او شده است در تعليمات الهى ، آنها را به مردم عرضه كندو تـزكـيـه كـند آنها را و تعليم كند بر آنها كتاب و حكمت را. در اين آيه نكات زيادى هستراجـع بـه اهميت تربيت معلم و اهميت تعليم و تعلم . با تعبير هوالذى اوست كه اين كار راكـرده اسـت كانه يك مطلب با اهميتى است كه مى فرمايد: هوالذى بعث آن است كه فرستادهاست بين مردم ، و همه عالم امى هستند، حتى آنهايى كه به حسب ظاهر درس هايى خوانده ايدو بـه حـسـب ظـاهـر صنايعى را مى دانند و مسائلى را اطلاع بر آن دارند لكن همه آنها نسبتبـه آن تـربـيـتـى كـه از جانب خدا به وسيله انبيا به آنها مى شود همه امى هستند، همه درضـلال مبين هستند. تنها راه تربيت و تعليم راهى است كه از ناحيه وحى و مربى همه عالمرب العـالمـيـن ، تنها راه آن راهى است كه از ناحيه حق تعالى ارائه مى شود و آن تهذيبىاسـت كـه بـا تربيت الهى به وسيله انبيا، مردم آن تربيت را مى شوند و آن علمى است كهبـه وسـيـله انـبـيـا بـر بـشـر عـرضـه مـى شـود و آن عـلمـى اسـت كـه انـسـان را بـهكـمـال مـطـلوب خودش مى رساند همانى كه در آيه ديگر مى فرمايد كه : الله ولى الذينآمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النورالى الظلمات . دو گروهند مردم ، يك گروه مؤ من هستند كه تحت تربيت انبيا واقع شده اند،
بـه واسـطـه تـربيت انبيا از همه ظلمت ها و از همه گرفتارى ها و از همه تاريكى ها خارجشـدنـد آنـهـا، بـه واسـطـه تـعـليـمـات انـبـيـا وارد شـدنـدنـور، دركمال مطلق ، اين آيه ميزان مؤ من را و معيار ايمان را بيان مى فرمايد و مدعيان ايمان را از مؤمـنـيـن جـدا مـى فـرمـايـد. مـؤ منين آنها هستند كه به واسطه تربت حق تعالى و به واسطهتربيت انبيائى كه مربا هستند به تربيت الهى ، از همه ظلمت ها، از همه نقيصه ها، از همهچيزى كه انسان را از راه باز مى دارد، اينها را خارج مى كنند از همه ظلمت ها به نور، ميزانمـؤ مـن ، ايـن مـيزان است هر كس از همه ظلمت ها به واسطه تعليم انبيا خارج شده است و بهنـور مطلق رسيده است اين مؤ من است ، مدعيان ايمان زيادند، لكن مؤ منين اند كند. آنهائى كهدر مـقـابـل مـؤ مـنـين هستند، والذين كفروا آنهائى كه كافر هستند آنها اولياءشان خدا نيست وطـاغـوت اسـت و طـاغـوت ، كـفـار را از نـور خـارج مـى كـنـد و بـه هـمـه ظـلمـت هـاواصل مى كند. معيار مؤ من و غير مؤ من به حسب اين آيه شريفه اين است ، مؤ من حقيقى آنطورتبعيت از انبيا كرده است و آنطور در تحت تربيت انبيا واقع شده است كه از همه ظلمت ها و ازهـمـه نقص ها بيرون آمده است و به نور رسيده است و مربى او و ولى او هم خداى تبارك وتعالى است و مربيان به واسطه هم انبيا هستند يعنى اينها تربيت شده هاى خدا هستند و آمدهانـد كـه مـاهـا را، هـمـه بـشـر را تـربـيـت كنند و اگر چنانچه ما در تحت تربيت آنها واقعبشويم ، از آن علومى كه آنها براى بشر آورده اند ما استفاده كنيم و از آن تعليماتى كهكرده اند ما بهره برداريم ، ما در صراط مستقيم واقع مى شويم و هدايت به نور مى شويم، هدايت به خداى تبارك و تعالى مى شويم كه آن نور مطلق است .
تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است
مساءله تربيت بالاتر از تعليم است ، در آن آيه شريفه هم تلاوت آيات قرآن را، يعنىرساندن آن تعليماتى كه در راه تربيت و تعليم است ، بعد از اينكه اين را مى فرمايد،بـعـد ويـزكـيـهـم را مى فرمايد، از اين ممكن است استفاده بشود كه مساءله تزكيه و مساءلهتـزكـيه نفس اهميتش بيشتر از مساءله تعليم كتاب و حكمت است ، مقدمه از براى اين است كهكـتـاب و حـكـمـت در نـفـس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان ، تربيت بشود بهتربيت هائى كه انبيا عليهم السلام براى بشر هديه آوردند، بعد از تزكيه كتاب و حكمتهـم در او بـه مـعـنـاى حـقـيـقـى خـودش ، در نـفـس انـسـان نـقـش مـى بـنـدد و انـسـان بـهكـمـال مـطـلوب مـى رسـد و لهـذا بـعـد از يـك آيـه ديـگـر مـى فـرمـايـد كـهمـثـل الذيـن حـمـلوا التـوريـه ثـم لم يـحـمـلوهـا كـمـثـل الحـمـاريـحـمـل اسـفارا مى خواهد بفرمايد كه علم تنها فايده ندارد، علمى كه تربيت در او نباشد،تـزكـيـه در او نـبـاشـد ايـن عـلم فـايـده نـدارد، هـمـانـطـورى كـه اگـر الاغ وحـمـال ، اگـر چنانچه الاغ به بار او كتاب باشد، هر كتابى باشد، كتاب توحيد باشد،كتاب فقه باشد، كتاب انسان شناسى باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوشاو بـاشـد چـطـور فايده ندارد و آن حمار از او استفاده نمى كند، آنهائى هم كه انبار علم دربـاطـنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض كنيد، تمام صناعات را، تمام تخصصات راداشـتـه بـاشـند، لكن تربيت و تزكيه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براى آنها فايدهندارد بلكه بسيارى از اوقات مضر
اسـت . بـسـيـارى از اوقـات هست كه آن كسى كه عالم است ، آن كسى كه همه چيز را مى داندلكن تزكيه نشده است ، تصفيه نشده است ، تربيت الهى نشده است ، آن علمش وسيله است ازبـراى ايـنكه بشر را به تباهى بكشد، چه بسا عالمانى كه براى بشر تباهى هديه مىآورنـد، آنـهـا از جـهـال بـدتر هستند و چه بسا متخصصانى كه براى بشر هلاكت ايجاد مىكـنـنـد، تباهى ايجاد مى كنند، آنها از مردم عامى بدتر هستند، ضررشان بيشتر است ، هماناسـت كـه قرآن فرموده كه : كمثل الحمار و از آن هم بالاتر اينكه موجب صدمه به ديگرانمى شود. شما كه براى تربيت معلم قيام كرديد و هر كس كه براى تربيت معلم قيام كردهاسـت بـايـد بداند كه اولا شغل ، شغل الهى است . خداى تبارك و تعالى مربى معلمين استكه انبياء باشند، اولا شغل ، شغل الهى است و ثانيا تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است. مـدرسه هاى ما، دانشسراهاى ما، دانشگاه هاى ما و همه مدارس علوم ، چه علوم اسلامى يا غيراسـلامـى بـاشد، اينها اگر چنانچه در آنها تربيت باشد، تزكيه باشد، آنها مى توانندخـدمـت ها بكنند و براى بشر سعادت را به هديه بياورند و همه سعادت هاى بشر از علم وايـمـان و تزكيه است ان الانسان لفى خسر انسان ، اصلش اين حيوانى كه به اسم انسانخوانده مى شود، در خسارت و زيان است مگر يك طايفه ، آنهائى كه ايمان آوردند به خداىتـبـارك و تـعـالى و آنچه كه او فرموده است و اعمال صالحه بجا آوردند وآثارش هم ايناسـت كـه تواصوا بالحق توصيه به حق و توصيه به صبر مى كنند و الا اگر چنانچهاز ايـن اسـتـثـنـاى الاالذين امنوا خارج شد، لفى خسر است ، در خسران است ، در زيان است .كـوشـش كـنـيـد كـه تـربـيـت بـشـويـد و تـزكـيـه بـشـويـدقـبـل از ايـنـكـه تـعليم و تعلم باشد، كوشش كنيد كه همدوش با درس خواندن و تعليم ،تـربـيـت بـاشـد كـه او مقدم است به حسب رتبه بر تعليم و بر تلاوت آيات و در و برتعليم كتاب و حكمت . تربيت معلم بايد بكنيد يعنى معلمينى تربيت بشوند كه اين معلمينبـا، علاوه بر اينكه آگاهى بر همه علومى كه مورد احتياج انسان است و مورد احتياج بشر،چـه در دنـيـا و چه در آخرت هست علاوه بر اين و مقدم بر اين تزكيه در كار باشد، تصفيهنـفـس دركـار بـاشـد والا تـربـيت هاى شما و تعليم هاى شما بدون تزكيه و بدون اينكهتـصـفـيـه نـفس بشود، براى بشر اگر ضرر نياورد، نفع نخواهد آورد بلكه ضرر دارد.تـمـام ايـن ضـررهائى كه بشر مى بيند، تمام اين خسران هايى كه بشر در اين سياره مىبـيـنـد، از دسـت همين عالم هائى هستند كه تخصص را دارند، لكن تربيت را ندارند. ما اگرچنانچه تزكيه داشتيم و تربيت اسلامى شده بوديم و خداى تبارك و تعالى ولى ما بودولى ما طاغوت نبود، اين نقص هائى كه در اطراف كشورمان و همين طور در اطراف جهان هست، ايـن نـقص نبود، اين اختلافات نبود، همه اختلافاتى كه پيدا مى شود الا فقط يكى ، كهآن اخـتـلاف ما بين حق و باطل است ، تمام اختلافاتى كه پيدا مى شود براى اين است كه ماتربيت نشديم و ما تزكيه نشديم . بزرگترين دشمنى كه ما داريم عبارت از خودمان استاعدى عدوك آن نفسى است كه در بين جنبه خودشما هست ، خود انسان دشمن بزرگ خود انساناسـت اگـر چنانچه تربيت نشود، اگر چنانچه تزكيه نشود، انسان را همان خود انسان بهتـبـاهـى مـى كـشـد و بـه ظلمت ها وارد مى كند و آخرش ظلمت بزرگ است كه آن جهنم است . مااگـر چـنـانچه خودمان را تربيت بكنيم ، مشكلاتمان همه رفع مى شود، همه مشكلات از ايناست كه ما تربيت
نـشـده ايـم ، يـك تـربـيـت الهـى و تـحـت بيرق اسلام در نيامديم ، به حسب واقع ، همه اينكـشمكش هائى كه شما ملاحظه مى كنيد، همه اين كارشكنى هايى كه براى ملت ما هست ، همهاينها براى اين است كه تربيت نيست در كار، تزكيه نيست در كار فقط يا جهالت است و ياعلمى كه از جهالت براى انسان مضرتر است ميزان علم را خداى تبارك و تعالى به وسيلهانبيا ذكر فرموده است و واقع مطلب همين است كه العلم نور علم نورى است كه خدا در قلوبمردم او را وادار مى كند، اگر نورانيت آورد، براى انسان اين علم است و اگر چنانچه حجابشد براى انسان ، آن علم نيست ، آن حجاب است العلم هو الحجاب الاكبر.
شـمـايـى كـه مـى خـواهـيد تربيت بشويد، تربيت معلم يا تربيت بكنيد، تربيت معلم ، درراءس هـر امـرى ايـن اسـت كـه با اين تعليم تربيت را مقدم بداريد. اين جوان ها نفوسشانمـسـتـعـد اسـت از بـراى گرفتن هر چيزى كه وارد بشود در نفوس ، نفوس جوان ها يك آينهصـيـقـلى اسـت كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آينه همه چيز در آن نقش مىشـود بـبـنـدد. اگـر چـنـانـچـه مـعلم ، يك معلمى باشد كه دعوت به نور بكند، دعوت بهصلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند، دعوت به ارزش هاىانـسـانـى بـكـنـد، آن ارزش هـائى كـه عـنـدالله ارزش اسـت ، اگـر مـعـلم ايـن كـار را بـكندهـمـانـطـورى كـه انـبـيـا مردم را از ظلمات به نور مى كشانند، اين معلم هم اين بچه ها را ازظـلمـات بـه نـور وارد مـى كـنـد و هـمـيـن شـغـلى اسـت كـهشغل انبياست و اگر خداى نخواسته معلمى يا معلم هائى بر خلاف مسير حق باشند، تربيتنـشـده بـاشـنـد تـزكـيه نشده باشند، بر خلاف صراط مستقيم الهى باشند، اين آينه هاىصـيـقـلى كه نفوس جوان هاى ماست ، در آن همان تعليمات اعوجاجى كه در اين خود معلم هستنقش مى بندد و او را رو به انحراف مى برد يا به طرف شرق و يا به طرف غرب .
جمهورى ما وقتى اسلامى مى شود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت حاكم باشد
جمهورى اسلامى محتاج به تربيت و تزكيه است ، تمام قشرهاى ملت ما و همه ملت ها احتياجبه تربيت و تزكيه دارند، احتياج به تعليماتى كه از ناحيه انبيا آمده است دارند، مجردايـنـكه ما ادعا بكنيم كه جمهورى ما اسلامى است اين ادعا پذيرفته نيست . آنوقت جمهورى مااسلامى مى شود و به كمال خودش مى رسد كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت و در اينكشور حاكم باشد يعنى از آن نقطه اولى تا آن آخر حكومت ، حكومت الهى باشد، سردمدارانهـمه الهى باشند، كسانى كه در راءس حكومت هستند، كسانى كه در راءس امور هستند، الهىبـاشـنـد، از نفسانيت خارج شده باشند، خود را نبينند، شخصيت خود را نبينند چون نه خودىدارند ونه شخصيتى ، هر چه هست از خدا ست . اگر انسان الهى بشود و ادراك بكند كه اينبـنـدگـان راه خـدا، ايـنـهـا بندگان خدا هستند و بايد با آنها آن كرد كه خدا راضى است ،اگـر مـا بـيـدار بـشـويـم و بفهميم كه ما از خدا هستيم و به او رجوع مى كنيم انالله و انااليه راجعون ، اگر اين دو كلمه را ما در زندگى بفهميم كه ما از او هستيم و همه از اوست وما هيچ هستيم و هيچ نداريم و هر چه داريم از اوست و ما به سوى او برگشت مى كنيم و از ماحساب مى برند، ما را در
حساب واقع مى كنند، اين دو كلمه را اگر ما بفهميم ، با بندگان خدا آنطور كه خدا راضىاسـت و آنـطـور كـه امـر خداست عمل مى كنيم . در همه ارگان هاى دولتى ، در همه بازارهاىاسـلامـى ، در هـمه كوچه و خيابان هاى ممالك اسلامى و در همه جا اگر اين كلمه الهى واردبـشـود، در كـارخـانـه هـا وارد بـشـود، در مـزارع وارد بـشـود، در مـدارس وارد بـشـود، دروزارتـخـانـه هـا وارد بشود، در مجالس شورا و شوراها اين دو كلمه اگر وارد شد و ايمانبـه او آمـد و انـسـان ادراك كرد اين را و ايمان به او آورد يعنى در قلبش واقع شد كه ما وهـمـه از خـدا هـسـتـيـم و بـه او رجـوع مـى كـنـيـم ، هـمـه مـوجـودات از خـداسـت و بـايـد بـاعدل الهى با آنها رفتار كرد و همه ما برمى گرديم به خداى تبارك و تعالى و اگر باعدل الهى رفتار كرديم ، خداى تبارك و تعالى به ما رحمت بزرگ را وارد مى كند و اگربـا عـدل الهـى رفـتـار نـكـرديـم ، آنـجـا خـدا بـا مـا بـاعدل رفتار مى كند كه هيچ كس نمى تواند از زير آن بار بيرون برود.
آن علمى ميزان و براى بشر سعادت است كه تربيت در آن باشد
آنـهـا كـه گـمـان مـى كـنـنـد كـه مـدارس بـايـد عـلم در آن بـاشـد و ديـگـر كـارى بـه ايـنمـسـائل نـداريـم ، بايد متخصصين باشند، ساده انديشند آنها، ساده انديشى است كه انسانگـمان كند كه يك معلمى كه انحراف دارد، معلمى كه يا طرف شرق است و يا طرف غرب ،يـا تـربـيـت شـرقـى دارد يـا تـربـيـت غـربـى ، آن را مـا مـعـلم قـرار بـدهيم از براى اينفـرزنـدانى كه نفوسشان مثل آينه صيقلى است و هر چه در او وارد بشود مى پذيرد، سادهانديشى است كه ما جوان هاى خودمان را به دست معلمى بدهيم كه به طرف شرق مى رود وبـچـه هـاى مـا را شـرقـى كـنـد يـا بـه طـرف غـرب رود و بچه هاى ما را غربى كند سادهانـديـشى است كه ما گمان كنيم كه فقط تخصص ميزان است و علم ميزان است ، علم الهى هممـيـزان نيست ، علم توحيد هم ميزان نيست ، علم فقه و فلسفه هم ميزان نيست ، هيچ علمى ميزاننـيـست آن علمى ميزان است و آن علمى براى بشر سعادت است كه تربيت در او باشد كه ازمـربى القا شده باشد، از كسى كه تربيت الهى شده است القا بشود به بشر، آن اگرچنانچه در همه مدارس ما، چه مدارس علوم اسلامى و چه مدارس علوم ديگر، اگر در همه آنهااين معنا باشد و انحراف در كار نباشد و استقامت باشد، چندى نمى گذرد كه همه جوان هاىما كه اميد آتيه اين مملكت هستند، همه اطلاح مى شوند و همه نه شرقى و نه غربى بار مىآيـنـد و هـمـه بـر صـراط مستقيم واقع مى شوند. ساده انديشى است كه ما گمان بكنيم كهكـافـى اسـت بـراى مـا ايـنـكـه يك اشخاصى باشند داراى علم ، اشخاصى باشند كه علمداشـتـه باشند و تربيت ، و لااقل علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضا كهمـا بـخـواهـيـم كـه عـلم را رواج بـدهـيـم و بـا از علم علما استفاده كنيم . بايد علمى باشد ولااقـل انـحراف نباشد، كار نداشته باشد به شرق و غرب ، اينطور نباشد كه معلمين ما ومـربـى هاى جوان هاى ما، تربيت مسكو شده باشند يا تربيت واشنگتن ، ساده انديشى استكه ما گمان كنيم كه بايد همه اينها كه تخصص دارند هر طورى مى خواهند باشند، بايدبـيـايـنـد و مـا از آنـها استفاده كنيم . استفاده نمى توانيم بكنيم اگر مرض ظاهرى ما را يكمـتـخـصص خوب بكند، امراض باطنى براى ما ايجاد مى كند، از يك مرض كم به يك مرضبزرگ ، از يك مرض كوچك به يك مرض بزرگ ما را مى كشاند.
بـايـد تـوجـه داشته باشيم ما به همه مسائل . همين حزب بعثى را كه ملاحظه مى كنيد كهالان مبدااينهمه گرفتارى براى كشور ما و براى كشور مسلم عراق ايجاد كرده است و براىآنـجـا بـيـشـتـر از ايـنجا ايجاد كرده است ، اينها همين ها هستند كه بسيارى شان متخصصند وبـسـيـارى شان دانشگاه رفته بيرون آمده اند لكن تربيت نداشتند، تزكيه نداشتند. اگرعـلم بـاشد و تزكيه نباشد، هم آن رژيم سابق پيش مى آيد و هم اين رژيم صدام . اگر ماتـزكـيـه نكنيم خودمان را و اگر چنانچه همراه با علم تزكيه نباشد، كشور ما هم كشيده مىشـود بـه هـمـان طـرف هـا و مـا هـم صـدام خواهيم شد. بايد تربيت شما، تربيت معلم ، يكتربيت اسلامى باشد، يك تربيت انسانى باشد، يك تربيت در صراط مستقيم باشد و الاتربيت مسكو را نمى توانيم بپذيريم و تربيت واشنگتن را هم نمى توانيم بپذيريم .
اسلحه داشتن دليل بر خيانت است و توطئه
اگـر مـا تـربـيـت بـشـويـم ، و بـحـمـدالله مـلت مـا تـحـولىحـاصـل كـرده است و مقدمه اين است كه تربيت آخر را هم بشود، با همه اشخاصى كه با ماهـم حـتـى مـخـالف هستند به طور انسانيت عمل مى كنيم ، چنانچه الان مى بينيد كه ارتش ما وپـاسـدارهـاى مـا، بـا ايـن اسـرايـى كـه آوردنـد، بـه طـور انـسـانـيـتعـمـل مـى كـنند و بايد بيشتر عمل كنند. من سفارش مى كنم به تمام كسانى كه اين اسرا دراسـارت آنـهـا هـسـتـنـد، بـه حسن سلوك و به رفتار انسانى ، و مهمانند اينها براى شما والبـته الان در دست آنها اسلحه نيست و من اعلام مى كنم كه هر كس از افراد ملت ما اسلحه راكـنـار بـگذارند بيايد در ملت ما وارد بشود مثل ساير افرادى كه هستند آنها در پناه اسلاممـحـفـوظ هـسـتـند. ولى ما اينقدر ساده انديش نيستيم كه كسانى كه اسلحه دارند و اتاق جنگدارنـد آنـهـا را هـم وارد بـكـنـيـم در بـيـن كـشـور خـودمـان وشـغـل بـه آنـهـا بـدهـيـم و يـا مـعـلمـشـان كنيم و يا در وزارتخانه ها ببريم . اسلحه داشتندليـل بـر خـيـانـت اسـت و تـوطـئه . اسـلام خـيانتكار را تاديب مى كند و كسانى كه توطئهگـرند از دنيا بيرون مى كند. ما نه آنطور هستيم كه اگر توبه كار بشوند و اسلحه رازمين بگذارند و بيايند، آنها را نپذيريم . اگر چنانچه هر يك از جيش عراق كه به روى مااسـلحـه كـشـيـده اسـت اسـلحـه را كـنـار بـگذارد و پناه بياورد به مملكت اسلامى ما، آنها رامثل مهمانان عزيز مى پذيريم و هر كس از اين جناح هاى داخلى كه تا حالا شرارت كردند ومـشـغول شرارت دست بردارند و اسلحه را كنار بگذارند و در دامن ملت وارد بشوند آنها رامـى پـذيـريـم و هـر كـس اسـلحـه در دسـت اوسـت مـثـل جـيـش صدام حسابش مى كنيم . الان ايناشخاصى كه اسير مملكت اسلامى هستند اينها اسلحه ندارند و اينها بايد به طور انسانى، به طور خوب با آنها رفتار بشود كه مى شود، لكن در عراق آن دستگاه هاى تبليغاتىعراق كه هر روز دروغ مى گويد، راجع به اين هم دروغپردازى مى كند كه نه ، اشخاصىكه اسير مى شوند با آنها چه مى كنند و چه مى كنند، در صورتى كه اين حرف دروغ استو مـملكت ما اين اسرا را به طور انسانى ، به طور اسلامى ، به طور خوب با آنها رفتارمـى كند و پذيرايى از آنها مى كند و هر كس كه مى خواهد بيايد، از دنيا بيايند ببينند كهچـه مـى كـنـند اينها، البته تبليغات سوء زياد است و ما بايد احتراز كنيم از كارهايى كهتبليغات سوء در آن كارها بهانه پيدا مى كند.
هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را بر خلاف دستورات اسلامى ، دروغ گفته است ما در هرجا كه هستيم ، پاسبان ها در هر جا كه هستند، پاسدارها در هر جا كه هستند، ارتشى ها در هرجـا كـه هستند، ژاندارمرى در هر جا كه هست و ارگان هاى دولتى هر جا كه هستند موظفند كهبـه مـسـائل اسـلامى رجوع كنند و مسائل را اسلامى ختم كنند. ما مى خواهيم يك مملكت اسلامىبـاشـد و مـن اعـلام مـى كـنم كه هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را كه بر خلاف دستوراتاسلامى است . دروغ گفته است و هر كس كه به من نسبت بدهد كه من راضى هستم به اينكهيـك وجـب از زمـين مردم غصب بشود، بر خلاف موازين اسلامى اخذ بشود يا يك شاهى از مردمگـرفـتـه بشود و مصادره بشود و موازين اسلامى نداشته باشد يا يك محاكمه بشود برخلاف موازين اسلامى ، يا يك تازيانه به كسى زده باشد بر خلاف مصالح اسلامى ، مناز آنـهـا بـرى هـسـتـم و خـداى تـبـارك و تعالى هم برى است . من از خداى تبارك و تعالىسـلامت و سعادت همه انسان ها را و سلامت و سعادت ملت خودمان و كشور خودمان را مى خواهمو از خـداى تـبـارك و تـعـالى مـى خواهم كه شما موفق بشويد در تربيت معلم ، و معلم هاىتـربـيـت شـده صـحـيـح را در كـشـور مـا تـربـيـت كـنـيـد كـه سـعـادت مـلت مـاحاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 20/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤ ولين بنياد شهيد انقلاب اسلامى
شهيد نظر مى كند به وجه الله
بسم الله الرحمن الرحيم
ارزش هـر خـدمتى مؤ افق ارزش آن كسى است كه برايش خدمت مى كنيم . هر كس هر خدمتى درراه خدا براى خلق خدا بكند اين ارزش دارد لكن ارزش ها مختلف هستند به ارزش آنهايى كهبـراى آنـهـا خـدمـت مى كنيم . همه بنيادهايى كه براى خدا در راه اسلام به كشور خودشانخدمت مى كنند و همه اشخاصى كه براى اعتلاء كلمه اسلام خدمت مى كنند همه آنها پيش خداىتبارك و تعالى ارزش دارد و مورد عنايت حق تعالى انشاء الله خواهند شد لكن ارزش بنيادشـهـيـد، خـدمـت به شهيد و خدمت به بازماندگان شهيد و خدمت به آنهايى كه در راه اسلامبـراى فـداكـارى حـاضـر شـدنـد لكن معلول شدند و عضوى از اعضاى خودشان را از دستدادنـد يـا جـراحاتى بر آنها وارد شده است ارزش اين خدمت كه براى شهداء اسلام و براىفـداكـاران اسلام انجام مى گيرد شايد از ساير ارزش هابيشتر باشد درباره شهيد آنقدراز اسـلام و از اوليـاء اسـلام روايـات وارد شـده اسـت درفـضـل شـهـادت كه انسان متحير مى شود. من بعضى از يك روايت را براى شما ترجمه مىكـنـم تـا بـدانـيـد كـه شـمـا در خـدمت چه اشخاصى هستيد و بنياد شما چه ارزشى دارد. درروايـتـى از رسـول اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم )نـقـل شـده اسـت كـه بـراى شـهـيـد هـفـت خـصـلت اسـت كـه اولى آن عـبـارت اسـت از ايـنـكـهاول قـطره اى كه از خون او به زمين بريزد تمام گناهانى كه كرده است آمرزيده مى شودو مـهـم آن آخـريـن خـصـلتـى اسـت كه مى فرمايد، مى فرمايند كه به حسب اين روايت ) كهشهيد نظر مى كند به وجه الله و اين نظر به وجه الله راحت است براى هر نبى هر شهيد.شـايـد نـكـتـه ايـن بـاشـد كـه حـجـاب هائى كه بين ما و حق تعالى هست و وجه الله است وتـجـليـات حـق تعالى هست ، تمام اين حجاب ها منتهى مى شود به حجاب خود انسان . انسانخـودش حـجـاب بـزرگـى است كه همه حجاب هائى كه هست ، چه آن حجاب هائى كه از ظلمتبـاشـنـد و آن حـجـاب هـائى كـه از نور باشند منتهى مى شوند به اينكه حجابى كه خودانـسـان اسـت . مـا خـودمـان حـجـاب هـسـتـيم بين خودمان و وجه الله و اگر چنانچه كسى فىسـبـيـل الله و در راه خـدا اين حجاب راداد، اين حجاب را شكست و آنچه كه داشت كه عبارت ازحـيـات خـودش بود تقديم كرد، اين مبدا همه حجاب ها را شكسته است ، خود را شكسته است ،خـود بـينى و شخصيت خودش را شكسته است و تقديم كرده است و چون براى خدا جهاد كردهاسـت و بـراى خـدا دفـاع كـرده است از كشور خدا و از آئين الهى و هر چه داشته است در طبقاخلاص ‍ گذاشته
و تقديم كرده است ، خود را داده است ، اين حجاب شكسته مى شود. شهدا، شهدائى كه براىخـداى تـبـارك و تـعـالى و در سبيل خداى تبارك و تعالى و راه خداى تبارك و تعالى جانخـودشـان را تـقـديـم مـى كـنـند و آنچه كه در دستشان است و بالاترين چيزى است كه آنهادارنـد تـقـديـم خداى مى كنند، در عوض خداى تبارك و تعالى اين حجاب كه برداشته شدجلوه مى كند براى آنها، تجلى مى كند براى آنها چنانچه براى انبيا هم چون همه چيز را درراه خـدا مـى خـواهـنـد و آنـهـا خودى را نمى بينند و خود را از خدا مى بينند و براى خودشانشـخـصـيـتى قائل نيستند، حيثيتى قائل نيستند در مقابل حق تعالى ، آنها هم حجاب را بر مىدارنـد (فـلمـا تجلى ربه للجبل جعله دكا) تجلى مى كند خداى تبارك و تعالى در كوهطـور و يـا در جـبـل انـيـت خـود مـوسـى و مـوسـى (صـعـق ). آنـهـا درحـال حـيات ، انبيا و اوليا نظير انيبا و تالى تلو انبيا در زمان حيات شان آن چيزهايى كهحـجـاب بـوده اسـت بـيـن آنـهـا و بـيـن حـق تـعـالى مـى شـكـنـنـد و صـعـق بـراى آنـهـاحـاصـل مـى شود و موت اختيارى براى آنها حاصل مى شود، خداى تبارك و تعالى بر آنهاتجلى مى كند و نگاه مى كند به حسب آن نگاه عقلى ، باطنى و روحى و عرفانى و ادراك مىكـنـنـد و مـشـاهـده مـى كنند جلوه حق تعالى را و شهيد هم حسب اين روايتى كه وارد شده است ،نـظـيـر انـبيا وقتى كه شهيد شد چون همه چيز را در راه خدا داده است خداى تبارك و تعالىجلوه مى كند به او و آن هم ينظر الى جلوه خدا، الى وجه الله اين آخر چيزى است كه براىانـسـان ، آخـر كـمـالى اسـت كـه بـراى انـسـان هـسـت . در ايـن روايـتـى كـه در كـافـىنـقـل شـده است در اين روايت انبيا را مقارن شهدا قرار داده است كه در جلوه اى كه حق تعالىمى كند بر انبيا همان جلوه را هم بر شهدا مى كند. شهيد هم ينظر الى و جه الله و حجاب راشـكـسـتـه اسـت هـمانطورى كه انبيا حجاب ها را شكسته بودند و آخر منزلى است كه براىانـسـان مـمكن است باشد، مژده داده اند كه براى شهدا اين آخر منزلى كه براى انبيا هم هستشـهـدا هـم بـه حـسـب حـدود وجـودى خـودشـان ايـن آخـرمنزل به اين آخر منزل مى رسند.
خدمت در بنياد شهيد در راءس خدمت هاست
بـنـيـاد شـهـيـد از هـمـه بـنـيـادهـا افـضـل اسـت بـراى ايـنـكـه شـهـيـد از هـمـه افـرادافـضل است . خدمت در بنياد شهيد در راءس خدمت ها هست ، همه خدمت مى كنند و همه براى خدا وبراى همه فضل است و براى همه ارزش هست در بارگاه الهى . همه خدمتگزارهايى كه خدمتمـى كـنـند، آنهايى كه خدمت مى كنند براى جنگزده ها آنها هم خدمتشان براى فداكاران است .اين جنگزده ها كه الان در ايران هستند و در خارج از وطنشان هستند اينها هم راجع به اينها همهـر كـس خـدمـت بـكند خدمت به فداكاران است لكن خدمت به شهيد ارزشش بيشتر از همه خدمتهـاسـت . معلولى كه جان خودش را در دست گرفته و تقديم كرده است لكن موفق نشده استبـه شـهـادت آن هـم فداكارى خودش را كرده است . شما كه خدمت به شهيد مى كنيد و بنيادشما كه بنياد شهيد است قدر اين بنياد را بدانيد و قدر اين خدمت را بدانيد. براى كم كسىايـنـطـور مـطـلبى كه براى شهيد گفته شده است براى كم كسى هست ، آنها را قرين انبياقرار
داده انـد. خـدمت شما به آنها خدمت به نبى اكرم است ، خدمت به انبياست . بدانيد كه شما درراه شـهـيـد داريـد خـدمـت مـى كـنـيـد و بـنـيـاد شـمـا بـنـيـاد شـهـيـد اسـت و شـهـيـدافـضـل اسـت شـهـادت از هـمـه چـيـزها و باز در روايتى است كه هر خوبى بالاتر از او همخوبى هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا، بالاتر از او ديگر خوبى دركـار نيست و معلوم نكته اش براى اينكه كسى كه همه چيزش را براى خدا تقديم كرده استو حيات كه بالاترين سرمايه است براى او در اين عالم تقديم كرده است ، ديگر اين بر واز ايـن خـوبـى بـالاتر نمى شود باشد. شما خدمت مى كنيد به انسان هايى و به كسانىكه وابسته هستند به اين شهدا و شهدا به آنها علاقه دارند و الان هم شهيد هستند نسبت بهآنها و خدمت شما ارزشمندترين خدمت هاست كه تصور مى شود و به حسب اينطور روايات مناميدوارم كه همه ملت ما و همه افرادى كه در سرتاسر كشور ما هستند خدمتگزار باشند بهايـن كـشـور و خـدمتگزار باشند به جمهورى اسلام به و خدمتگزارى آنها همان مجاهده در راهخـداسـت و مـن اميدوارم كه همه آنها با مجاهدين در راه خدا شريك و سهيم باشند براى اينكهآنها هم مجاهده مى كنند ولو آن پيرزنى كه در اقصى بلاد دارد يك خدمتى مى كند براى اينمجاهدين و يا يك پيرمردى كه در اقصى بلاد دارد خدمت مى كند براى اين شهدا و مجاهدين وبـازمـانـدگان شهدا. من اميدوارم كه خداوند به همه آنها ثواب مجاهدين را عنايت بفرمايد وعـمـده چـيـزى كه هست اين است كه صادقانه خدمت كنيد، خدمت بكنيد، گمان نكنيد كه شما يككارى كه (براى آنجا) براى آنها انجام مى دهيد يك منتى بر آنها داريد. منت آنها را بكشيد،مـنـت آنـهـا را بـكشيد خدمت بكنيد، احترام بكنيد از آنها. اينها خانواده شهدا هستند و معلولين وخانواده هاى معلولين كه ارزششان آنقدر است و ما بايد خدمتگزار به آنها باشيم . هر عملىكـه انـجـام مـى دهـيـم ، هـر خـدمـتـى كـه به آنها انجام مى دهيم عملى است كه در پيشگاه خدامـقـبـول اسـت و ما بايد با كمال خرسندى منت آنها را بكشيم و خدمت به آنها بكنيم . مبادا يكوقـتـى يك كلمه درشتى گفته بشود به اين بازماندگان شهدا يا به اين معلولين و بازكـسانى كه عائله معلولين اند. توجه داشته باشيد كه عملى را كه مى كنيد خالص براىخدا باشد و براى آن كسى كه فداكار براى خدا بوده است و جانش را در راه خدا اهداء كردهاسـت شـمـا خـدمت به او مى كنيد و اين خدمت به خداست همانطورى كه ما منت از خداى تبارك وتـعـالى مـى كشيم و عبادت او را كه مى كنيم منت اوست بر ما خداى تبارك و تعالى ما را منتبـر مـا گذاشته است و ما را هدايت كرده است و هر عملى كه بكنيم منت بر او نداريم و او منتبـر مـا دارد ايـن خـدمت هم خدمت به خداى تبارك و تعالى و مجاهدين در راه او و شهداء در راهاوسـت و مـا بـايـد بـا سـر و جان خدمت بكنيم و ابدا در نظرمان نيايد كه ما يك كارى انجامداديم ، آنها جان خودشان را دادند و شما قدرتى كه داريد، داريد خر ج مى كنيد براى آنهاو من اميدوارم كه در راه خدا كه شد ثواب مجاهدين را به شما عنايت بفرمايد خداى تبارك وتعالى .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 22/10/59
بـــيــانـات امـام خـمـيـنـى در مـيان جمعى از خانواده هاى شهداى رودسر، كاشان ، تبريزواعضاى واحد فرهنگى ستاد جهاد سازندگى تهران
كوشش رضاخان در سركوبى عشاير و روحانيون و منع مراسم و دستجات مذهبى
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن عـكـس هـائى كـه از شهدا، از جوان هاى نيرومند ملت ما، در دست شما مردان و زنان هست ،غـرور آفـريـن است و موجب تاءثر و تاءسف . من براى آنها رحمت و براى معلولين سلامت وبراى شما و بازماندگان شهدا عافيت و سلامت و صبر از خداى تبارك و تعالى خواستارم. ايـن مـصـيـبـت هـائى كه بر شما وارد شده است ، بر همه ملت ، بر همه ما وارد است . اينهافـرزنـدان مـلت هـستند و برادران ما. يك مطلبى كه بايد عرض كنم و تنبه بدهم اين استكـه ايـن قدرت هاى بزرگ از زمانى كه رضاخان آمد به ايران و رضاخان را فرستاد ندبـراى ايـران تـا اين زمانى كه نهضت شما ملت اسلامى تحقق پيدا كرد، حساب هايى كردهبـودنـد پيش خودشان و آن حساب هايى روى موازين دنيا و ماديت بود و بعضى حساب ها رانـكـرده بـودنـد. يعنى نمى توانستند بعضى از مطالب را توجه پيدا كنند و حساب رويشبكنند. در زمان رضاخان كوشش هاى زيادى براى راه باز كردن به اين ملت ها و خصوصاايران و راه باز كردن براى تحت سلطه قرار دادن ملت ما چپاولگرى هاى بى حساب ، راههـاى مـخـتلفى را داشتند. يك راه اين بود كه عشائر اين كشور را سركوب كنند و آنها را ازحـال عـشائرى بيرون بياورند و به اصطلاح خودشان تخته قاپو كنند. براى اينكه مىديدند كه اين عشائر براى ايران يك پشتوانه است ، اين عشائر مختلفى كه در ايران هست، در هـمـه جاى ايران عشائر هستند، در خوزستان هست ، در كردستان هست ، در كرمانشاه هست ،در فـارس هـسـت ، در سيستان و بلوچستان و آذربايجان و همه جا از اين عشائر زياد هستند وايـنـهـا يـك پـشـتـوانه اى بودند از براى ايران و آنها كوشش داشتند به اينكه عشائر راسـركـوب كـنـند و لهذا همه عشائر را تقريبا سركوب كردند به وسيله رضاخان و حالا مامى فهميم كه عشائر چه نقشى دارند در ايران ، در عين حالى كه الان بعضى عشائر ايرانوارد جـنـگ هـسـتـنـد، ولى ايـن بـعـضـى عـشائر كارهاى شجاعانه مى كنند و عشائر ديگر ازقـبـيـل عـشـائر بـخـتـيـارى ، عـشـائر قـشـقـايـى فـارس و عـشـائرامثال اينها، همه اينها به اسلام وفا دارند و داوطلبند از براى اينكه به جبهه ها بروند وامـيـد اسـت كـه احتياج نباشد به اينكه همه عشائر ايران وارد جبهه ها بشوند و ما امروز مىفـهـمـيـم كـه آنـهـا بـه واسـطـه مـطـالعـاتـى كـه داشـتـنـد بـراى عـشـائر چـه قـدرتـىقائل بودند، آنها ضربه اى از تنگستانى خورده بودند و در صدد اين بودند كه عشائررا بكلى از بين ببرند، اين يك
نقشه اى بود كه در آنوقت اينها كشيدند، چنانچه سركوبى روحانيون نيز همانطور بود.آنـهـا از روحـانـيـون در طـول تـاريـخ صدماتى ديده بودند و خصوصا انگلستان در بابقـضـيـه قـرار داد تـنـباكو صدمه ديده بود، از اين جهت يكى از نقشه ها هم اين بود كه اينقدرت را از ملت بگيرند و اين را سركوب كنند و ملت را از آنها و آنها را از ملت جدا كنند ومـسـائل ديـگـرى كـه در زمان رضاخان بود از قبيل اين منع كردن به دستجاتى كه در همهايـران در مـاه مـحـرم و صـفـر ايـن دستجات بيرون مى آمدند، اين هم قدرتى بود و آن را هممـمـنـوع كـردنـد در آنوقت و امثال اينها كه زياد است ، تا نوبت رسيد به پسر خلف او كههمانطور كه او جنايتكار و خائن بود اين از پدر در آن جهت جلو افتاد و او هم آن كرد كه شماهمه مى دانيد و تفصيلش را لازم نيست عرض كنم ، تا وقتى كه انقلاب شد.
ابـطـال نـقـشـه هـاى عـمـال اجانب با مقاومت و هماهنگى قواى انتظامى و سپاه پاسداران دربرابر حمله متجاوزين
در وقتى كه انقلاب شد، شما ديديد كه آن سران ارتش كه فاسد بودند يا فرار كردنديـا گـرفـتـار شـدنـد، لكن اصل ارتش كه به حسب طبيعتش وفادار به كشور و اسلام استبـود، از آنـوقـت شـروع كـردنـد بـه ايـنـكـه ارتـش طـاغـوتـى اسـت نـبـايـد بـاشـد،دنـبـال اين مطلب تا حالا هم صحبت هست . اين ارتشى كه نشان داد در همين جنگ هائى كه شدهاست مرتبه وفادارى خودش را و قدرت خودش را، آنها براى اينكه ديدند ارتش توجه بهملت پيدا كرد و متصل به ملت شد او را هم يك خارى بر چشم خودشان حساب كردند، از اينجـهـت آن عـنـاصـرى كـه با آنها همدست هستند و خدمتگزار به آنها هستند، در مطالبى كه درطول اين مدت بعد از انقلاب مى گفتند همه اش راجع به اين بود كه اين قواى انتظاميه اىكـه هـسـت و ايـن قـواى نـظـامـى كـه هست اينها همه طاغوتى هستند، نه ما بايد ارتش داشتهبـاشـيـم و نـه ما بايد ژاندارمرى داشته باشيم و نه ما بايد شهربانى داشته باشيم ،همه اينها بايد كنار گذاشته بشود از سر شروع كنيم . اين هم معلوم شد كه اين نقشه همبـراى چه بوده و امروز كه نقش مهمى ، بالاترين نقش را اين ارتش و اين ژاندارمرى و اينشـهـربـانـى دارند معلوم مى شود كه آنها از چه مى ترسيدند و مى خواستند چه بكنند مىخواستند ما امروزى كه مبتلا هستيم به جنگ بين قواى بعثى كافر، ما هيچ نداشته باشيم وآنـهـا هـمـه چـيز، و از آنها هم بيشتر راجع به پاسدارها بود كه پاسدارها هم تمام قدرتآنـهـا صـرف ايـن مـى شـد كـه پـاسدار اصلا لازم نيست ، كافى است همانى كه بود و مىخـواسـتـنـد كه پاسدارها را از معركه بيرون كنند و ما ديديم كه نقش اين پاسدارها هم جنگچـه بـود و الان بـحمدالله پاسدار و پاسبان و ژاندامرى و ارتش و عشائر و ساير قواىمـردمـى و بـسـيـج و هـمـه ايـنـهـا هـمـاهـنـگ انـد و قـدرتبـاطـل را در هم كوفته اند و خواهند كوبيد. اين نقشه ها بود كه اينها كشيده بودند، امروزهم در صدد همين نقشه ها هستند و شما بايد غافل نباشيد از اين چيزهائى كه منتشر مى كنند،شـمـا بـايد توجه داشته باشيد كه هر گروهى كه بيشتر مورد حمله بود و اين اشخاص ‍مـنـحـرف بـيـشتر به او حمله مى كردند و مى كنند، بدانيد كه اين براى ملت مفيدتر است وبراى اجانب مضرتر، اگر ديديد پاسدارها را بيشتر مى كوبند،
بـدايـنـد كـه آنـهـا از پـاسـدار زياد مى ترسند، اگر ديديد ارتش را سركوب مى خواهندبـكـنـنـد و بـا مـلت جـدا كـنـنـد بدانيد كه از او هم مى ترسند و همين طور و اگر ديديد كهروحانيون را مى خواهند از صحنه بيرون كنند و بدانيد كه آنها از روحانيون مى ترسند وترسيده اند سابق هم .
ملت ما، جريان تاريخ را عوض كرد
شـمـا برادرهاى ما كه بازماندگان افتخار ايران هستيد، بازماندگان اشخاصى هستيد كهدر تـاريـخ افـتخار براى ايران اثبات كرد و ثبت كرد و شما معلولانى كه افتخار براىايـران آفـريـديد، مطمئن باشيد كه در دنيا و در آخرت اسم شما ثبت است . شما تاريخ راعـوض كـرديـد، ملت ما تاريخ را تاريخ ديگر كرد، جريان تاريخ را عوض كرد، آنها همحـسـاب هـمه چيز را مى كردند الا يك حساب و آن حساب معنويت . آنها از چشم هاى چپ نگاه مىكـردنـد بـه دنـيـا كه چشم عمياست ، از چشم نابينا نسبت به معنويات كه چشم راست انساناسـت نـظـر مـى كـردنـد، هـم چپى ها و هم راستى ها، آنها با آن چشم كج بين خودشان حسابعـشـائر را كـرده بـودند، حساب روحانيون را هم كرده بودند، حساب ارتش را هم بعد كردهبـودنـد، حـسـاب قـواى نـظـامـى و انـتظامى را هم كرده بودند، حساب پاسدارها را هم كردهبودند، لكن يك حساب را نكرده بودند و آن حساب معنويت بود. آنها توجه به اين نداشتندكـه مـلت هـمـه با هم علاقه به خدا دارند و علاقه به اسلام . آن علاقه اى كه پيشقدم مىشـونـد بـه واسـطـه آن عـلاقـه بـراى فـداكـارى و بـراى شـهـادت . ما هر روز مى بينيماشـخـاصـى كـه مـى آيند با من صحبت مى كنند، مصافحه مى كنند، بينيم كه اشخاصى مىآيـنـد و گـريه مى كنند مى گويند كه براى ما - دعاى - دعا بكن شهيد بشويم . من دعا مىكنم كه پيروز باشند و ثواب شهيد به آنها داده بشود. اين حساب را نكرده بودند، اينهاتـاريـخ صـدر اسـلام را يـا نـديـده بـودند يا غفلت از آن كرده اند. صدر اسلام اسلحه ومـهـمـات غـلبـه نـكـرده بـرد تـا امـپـراطـورى بـه آن عـرض وطـول ، براى اينكه اسلحه نداشتند مسلمين هر چند تايشان يك شتر داشتند، چند تايشان يكاسـب ، شـايـد در هـمـه لشـكـرشان چند تا اسب بود، شمشير كندى يا تيزى . آن طرف چهامـپـراطورى ايران و چه امپراطورى روم داراى همه چيز بودند تمام ساز و برگ هاى جنگىكـه در آنوقت در اختيار آنها بود مجهز به همه جهازهاى جنگى بودند، لكن فقط يك چيز رانـداشـتـنـد و آن ايمان . چون ايمان نداشتند بايد در بعضى از جنگ ها آنها را امر مى كردندكـه بـبـنـدنـد بـه هـم ايـن ارتش خودشان را كه فرار نكنند، با زنجير اينها را به هم مىبـسـتـنـد از قـرارى كـه در تـاريـخ هـسـت و مى آوردند در جبهه جنگ . امروز هم برادرها شمابـدانيد اين را كه مخالفين ما همه چيز دارند الا ايمان و شما ايمان داريد كه فوق همه چيزاست و بحمدالله همه چيز هم داريد.
مـن امـيـد ايـن را دارم كـه هـمـانـطـورى كـه در صـدر اسلام ، قدرت ايمان آن امپراطورى هاىبـزرگـى كـه بـر تقريبا همه دنياى آنوقت سلطه داشتند و همه قدرت ها دست آنها بود وارتش اسلام با ايمان خودش و با اعتقاد به مبداء و معاد غلبه كرد بر آنها، شما هم در عينحـالى كـه مـقـابـل سلطه هاى بزرگ و قدرت هاى بزرگ همه ماها با حساب دنيائى ناچيزهستيم ، با حساب معنويت به همه مقدم
بشويد انشاء الله و همه قدرت ها را منع كنيد از دخالت در كشور خودتان و انشاء الله ايننـظـام فاسد بعثى را كه در حال احتضار است آن را هم به قبرستان بفرستيد. لكن توجهبـه ايـن مـعـنـا كـه بـايـد اين ايمان را حفظ كنيد و آن وحديت كه به تبع ايمان براى شماحـاصـل شـده اسـت آن را هـم حـفـظ كـنـيـد. مـا اگـر شـهـيـد داديـم زيـاد،مـعـلول داديم زياد و خيلى از جوان ها را از دست داديم ، لكن ايمان را بحمدالله ملت ما زن ومـردش ، بـزرگ و كـوچـكـش ايـمـان را از دسـت نـداده است و مطمئن به اين است كه با ايمانخـودش بـه هـمـه قدرت هائى كه قصد تجاوز داشته باشند غلبه خواهد كرد. خداوند همهشـمـا را پـيـروز كـنـد و شـهـداى مـا را بـه رحـمـت خـودش واصـل كـنـد و مـعـلوليـن مـا را شفاى عاجل عنايت كند و به همه ملت ما اجر و مزد و وحدت كلمهعنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 25/10/59
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع گـروهـى از اصـنـاف و بـازاريـان تـهـران و جـوانـانخوزستانى
بازار بايد مظهر تام اسلام و عدالت باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
بـازار در طـول تـاريخ ، بازارهاى تمام كشور و خصوصا بازار تهران يك بازوى قوىاى از بـراى اسـلام و از بـراى كـشـور بـوده است و انشاء الله خواهد بود. اگر تمام شمايـادتـان نـيـسـت ، بـعضى از سالمندان يادشان است كه رژيم سابق (شايد زمان رضاشاهبـود) ايـنها در صدد بر آمدند كه اصل بازار نباشد در ايران ، از اين مجتمع زير سقف مىتـرسـيـدنـد، از مـجتمعاتى كه حصار داشت و زير سقف بود و مجمع مومنين و متدينين و جوانهـاى مـتـعـهد بود مى ترسيدند، از مساجد كه محل اجتماع همين بازاريان بود و از خود بازاركـه مـجـمـع مـلت بـود خـوف داشتند و هميشه بازار دنباله مقاصد اسلامى و براى پيشرفتاسـلام و بـراى پـيـشرفت اقتصاد اسلامى يك بازوى ستبر قدرتمندى بوده است و الان همهمين طور است . منتها سابق ، دولت هاى رژيم سابق و خود رژيم سابق چون با مردم نبود ومـردم هـم بـا او نبودند، شايد جرات نكرد يك دفعه محمدرضا توى بازار بيايد اما اكنونايـنـطـور نـيست براى اينكه دولت و بازار، رئيس جمهور و بازارى اينها برادر هستند و ازخود اين مردم هستند، اينطور نيست كه در آن رده هاى به اصطلاح خودشان بالا باشند و بهحـسـب واقـع مـنـحـط بـاشـنـد كـه مـردم آنـهـا را نـپـذيـرنـد. درطـول تـاريـخ هـر مشكلى كه پيدا مى شد براى اسلام و براى علماى بزرگ اسلام كافىبـود كـه نـصـف روز بـازار بـراى يـك هـمـچـو امـرى بـسـتـه بـشـود ومـشـكـل حـل بـشـود. يـك پـشـتـوانـه عـظيمى است بازار براى اسلام ، و بازارى ها بايد باكمال دقت اين مساءله را حفظ كنند.
در همه قشرها اشخاصى كه مخالف با مصالح عمومى مسلمين باشند و فعاليت هايشان براين باشد كه جيب هاى خودشان را پر كنند، هست . بازار هم افرادى هستند كه در همچو وقتىكه كشور ما مبتلاى به جنگ است و پيرزن ها و پيرمردهاى دهاتى هر چه دارند، دارند در راهاين اسلام و جنگ مى دهند، باز در بين بازار اشخاص منحرفى هستند كه از خدا بى خبرند ودر يـك هـمـچـو مـوقـعى كارشكنى ها مى كنند براى دولت و كارشكنى ها مى كنند براى اينجنگى كه الان ما داريم . مورد تاءسف است اين معنا كه قشرهاى ميليونى ملت در تمام دهات وقـصـبات و شهرها و بازارها براى اين جنگ نگران هستند و پشتيبان اين جنگ و اين جنگزده هاوايـن ارتـش و ايـن پـاسـدارهـا هـسـتـنـد، لكـن يـك عـده اى درمقابل اين توده هاى عظيم در هر جائى از مملكت هستند و در بازار هم هستند
كـه در مـقـابـل اسـلام خـودشـان را قـرار دادنـد، درمـقـابـل كـشور اسلامى خودشان را قرار دادند. كوشش كنيد، آقايان بازارى كوشش كنند درايـنـكـه مبادا اينها بازار را متهم كنند، مبادا اينها بازار را بدنام كنند. بازار ايران خوشناماسـت و هـمـيـشـه پـشـتـيـبـان كـشـور و مـلت و اسـلام بـوده اسـت و در هـر مـشـكـلى بـازاردرحل آن مشكل ها دخالت داشته است و جزء ملت بوده است و همان ملت است و همان مردم است كهدر بـازارهـا مـجـتـمـع هـسـتـنـد و مـشـغـول اقـتـصـاد مـلت هـسـتـنـد ومـشـغـول كـارهاى صحيح هستند. توجه داشته باشيد كه يك گروه كوچكى كه منافعشان ازدسـت يـا رفـتـه يـا خـوف اين را دارند كه از دست برود، يعنى منافع نامشروعشان از دستشـان رفـتـه اسـت ، كـارى نـكـنـنـد كـه بـازار را مـتـهـم كـنـنـد ازقـول بـازار يـك چـيـزى نـگـويـنـد، اگـر يـك وقـت ازقـول بازار يك مطلبى را منتشر كنند، بازارى ها اعتراض كنند و به آنها بگويند كه شمااسـمـاء خـودتـان را بـنـويسيد در اعلاميه هاى خودتان . بايد خيلى امروز ما توجه به اينمـسـائل داشـتـه بـاشـيم . اجتماع بازار يك اجتماعى است كه اگر در يك مسير اسلامى حركتبـكـنـد (و بـحـمـدالله حـركـت مـى كـنـد) مـمـلكت را از آسيب نگه مى دارد. همين بازار است كهپـشـتوانه ارتش است و همين بازار است كه در اين زمان پشتوانه كشور است و دولت است واگر چنانچه تفرقه در بازار نباشد و بعضى از اشخاص كه تفرقه افكن هست گذاشتهبـشـود كـه فـعـاليـت بـكـنـند، خداى نخواسته اين ستون ستبر اسلام را يك وقت از بين مىبرند. بايد توجه داشته باشيد. شما مى دانيد كه در مشكلاتى كه سابق بود در از زمانمـيـرزاى شـيرازى تا حالا مشكلات در بازارها حل مى شد. اگر يك وقت يكى از علماء تهرانبـه واسـطـه بـدرفتارى دولت هاى زمان قاجار مى خواست از تهران برود، بازار بست وهـمـان بـود كـه آنها توبه مى كردند و آن عالم را با التماس نگه مى داشتند. اين بازاراسـت كـه بـايد درست توجه بكند و قشرهاى مختلفى كه دارد توجه بكند و مساجد را آبادبـكـنـنـد و مـسـاجـد را پـر بـكـنـنـد از جـمـعـيـت هـاى خـودشـان . در مـمـالكاهـل سنت آنكه من ديدم در حجاز وقتى كه اذان ظهر گفته مى شود بازارها بسته مى شود يابـاز اسـت و شـرطه آنها را حفظ مى كند و مى روند مسجدالحرام براى نماز يا مسجد النبىبراى نماز.
بـازار بـايـد مـظـهـر تـام اسـلام و عـدالت باشد. بازار بايد احتراز كند از چيزهائى كهمـخالف دستورات اسلام است و اقبال كند به آن چيزهائى كه مؤ افق دستورات اسلام است .از ربـا بـازار بـايـد مـطـهـر بـاشـد. اگـر در بين بازارى ها اشخاصى باشند كه خداىنـخـواسـتـه ربـا مـى خـورنـد، خـود بـازارى هـا آنـها را نصيحت كنند. مبادا يك همچو مرضىتـوسـعـه پيدا بكند و مملكت ما را به نابودى بكشد. رباخورى ، بازارها را از بين خواهدبـرد، مردم را خواهد تباه كرد. مبادا خداى نخواسته در بين بازار يك همچو معصيت بزرگىكـه در راءس مـعـاصـى ، خـدا قـرار داده اسـت و آن را بالاتر از زنا و در حكم مقاتله با خداقـرار داده اسـت مـبـادا يـك وقـت در بـازار يك همچو امرى باشد و انصاف نيست كه در بازارگرانفروشى باشد. در موقعى كه مردم ايران ، زن و بچه مردم ايران براى جنگزده دارنداز مـنـافع خودشان مى گذرند و آن چيزى كه دارند هديه مى كنند، مبادا در يك همچو موقعىدر بازار اشخاصى پيدا بشوند كه گرانفروشى كنند كه موجب فلج مردم و ناراحتى مردمبـشـود. اگـر خـداى نـخـواسته از اعمال ما يك شكستى واقع بشود به اسلام ، مسووليت ماپيش ‍ خداى تبارك و تعالى بسيار بزرگ است .
اشخاصى كه در جنگ تشخيص نمى دهند، راجع به جنگ اظهار نظر نكنند.
مـبـادا در بـازار يـك وقـت راجـع بـه ارتـش ايران ، راجع به دادگسترى ايران ، راجع بهپـاسـبـان و پـاسدارها و اينها مسائلى طرح بشود كه اسباب تضعيف آنها شود و خصوصاارتـش و پـاسـدارهـا و ژانـدارمـرى كـه الان مـشـغـول بـه جـنـگ هـسـتـنـد و در رديـفاول جنگ واقع شدند و كشته مى دهند و خون نثار مى كنند مبادا يك وقت مسائلى طرح بشود دربازار يا جاهاى ديگر كه موجب تضعيف بشود. بايد اين نكته توجه به آن بشود كه مردمعـادى اطـلاع از فـنـون جـنـگ نـدارنـد، فـنـون جـنـگ را ارتـش دارد آن هـم ردهاول ارتش ، نه همه اگر يك روز پيشروى مى شود، يك روز عقب روى مى شود، نبايد اين رادر مـجـلس يـا در بـازار يـا در نـطق ها طرح بكنند كه چرا اينطور شد. شما مطلع نيستيد ازكـيـفـيـت جنگ ، كيفيت جنگ يك روز جلو رفتن هست ، يك روز عقب رفتن هست و اينها همه از مسائلىاست كه آنهائى كه تشخيص مى دهند، بايد اين امر را انجام بدهند. اشخاصى كه تشخيصنمى دهند، ننشينند توى خانه هايشان در بين مردم بيايند بگويند كه چرا اينطور شد، چرااينطور شد. اينها از مسائلى است كه امروز لازم است احتراز از آن بشود. من به همه نصيحتمى كنم كه راجع به جنگ كه الان ما مبتلا هستيم ، نيايند اظهار نظر بكنند كه (به نظر منايـنطور است ). نظر شما هر چه هست ، اما اعلام نبايد بكنيد، نبايد يك مطلبى را كه موجبتـشـويـش خـاطـر رؤ سـاى ارتـش است ، موجب تشويش خاطر رئيس جمهور هست موجب تشويشخـاطـر دولت هـسـت ، يـك حرف هائى زده بشود بدون اينكه مطلع باشيد داريد چه مى كنيد.شـمـا خـيـال مـى كـنـيـد كه مى خواهيد خدمت بكنيد و به حسب واقع خدمت نيست . توجه به اينمـسـائل را بـايـد كـرد و هر كس رفت جبهه و برگشت نبايد فرياد بكند كه جبهه چه بود.شـمـا و من تشخيص نمى دهيم كه در جبهه بايد چه بشود، جبهه را آنهائى كه متخصص اندتـشخيص مى دهند كه بايد چه جور باشد و جبهه را چه جور نگهدارى كنند و چطور موازينجـنـگ را اجـرا بـكـنـنـد. اگر خداى نخواسته به واسطه حرف ما، به واسطه اقدامات ما درجبهه يك سستى پيدا بشود، يك دلسردى پيدا بشود در جبهه جنگ ، مسوولش همه ما هستيم .بازار بايد يكدل دنبال جبهه باشد و از پشت سر جبهه را تقويت بكند و مجلس بايد پشتسـر جـبـهـه بـاشـد و مـجلس را تقويت بكند و ناطق ها، نويسنده ها روزنامه نويس ها و همهمـطـبـوعـات ، راديـو تـلويـزيـون ، هـمـه ايـنـهـا بـايـد امـروزدنـبـال ايـن بـاشـنـد كـه پـيـروزى حـاصـل بـشـود، نـنـشـيـنـنـد هـىاشـكـال بكنند و هى تضعيف بكنند قواى انتظامى ما را. و من به قواى انتظامى و نظامى كهالان دارند در سرحدات جانفشانى مى كنند همه طوايف شان ، چه عشائر و چه مردم عادى غيرنـظـامـى و چـه خـود نـظـامـى هـا و چـه قـواى ديـگـر مـسـلحمثل پاسدارها و پاسبان ها به همه اينها من نويد مى دهم كه ايران پشت سر شماست ، مملكتايران پشت سر شماست ، شما اعتناء نكنيد به بعض حرف هائى كه گاهى گفته مى شود،آنـهـا هـم مـمـكـن اسـت بـعـضـى شـان از روى غرض باشد ولى شايد غالبا غرض نداشتهباشند، توجه ندارند به مسائل .
بـايـد قـواى مـا در سـرحـدات كـه الان جـانـفـشـانـى مـى كـنـنـداتكال به خدا كنند و توجه داشته باشند كه در تمام دنيا يك ارتشى كه اينطور ملت باآنـهـا مـؤ افـق باشد، نيست . الان ارتش عراق ملت عراق بكلى مخالف با ارتش عراق است ومـلت مـا بـكـلى مؤ افق با ارتش ماست و پشتيبان ارتش ماست . بازارهاى مسلمين همه پشتيبانشـمـا هـسـتـنـد، تـوده هاى مردم همه پشتيبان شما هستند. اگر يك عده اى باشند كه از رژيمسـابـق مـانـده انـد، از تـفـاله هاى آن امر فاسد مانده است ، يا بعض اشخاصى باشند كهسـرسپرده به ابر قدرت ها هستند و اسباب يك اغتشاشى يا اسباب يك دلسردى مى شود،اينها ملت نيستند. آن كه ملت است بازارهاى مسلمين است ، آن كه ملت است آن كارخانه ها و اينصـحراها و آنهائى كه براى اين ملت دارند كار مى كنند، اينها با شما موافقند. اگر يكىيـك صـحـبـتـى كـرد دلسـرد نـشـويـد و بـا كـمـال قـدرت واتـكـال بـه خـدا به كارهاى خودتان به آن ترتيبى كه نقشه هاى خودتان اقتضا مى كندبـه هـمـان تـرتـيـب تـوجـه كـنـيـد و پـيـشـروى كـنـيـد و مـن امـيـدوارم كـه بـه زودى هـمـهمسائل ما حل بشود و همه بازارهاى ما اسلامى بشود و هم ماها به تبع اسلام هدايت بشويم .خـداونـد تـبارك و تعالى به شما سلامت و صحت و عافيت و تؤ فيق خدمتگزارى به اسلامبدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 29/10/59

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation