بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 7, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

يـك مـقـدارى مـهـلت داد. اگـر راجع به خود اين رژيم يك كارى شده بود، خوب حق بود كهبگوئيدكه رژيمى آمده و ادعا مى كند من رژيم اسلامى هستم و دارد فساد مى كند. اما اگر يكرژيـمـى هـسـت و آمـده اسـت و وارث يـك مملكتى است كه همه چيز آن را برده اند، خورده اند وبـرده انـد، هـم آن پـدر بـرد جـواهـرات ايران را و مخازن ايران را منتها گير انگليس ها (ازقـرارى كـه گـفـتـه انـد) افـتـاد و هـم ايـن پـسـر بـرد. هـمـه بـانـك خارج را پركردند ازامـوال دار و دسـتـه ايـنـهـا و هـر چـه هـم آنـجـاهـا نـتـوانـسـتـنـد، از ايـنـجـا تـوانـسـتـنـدحـمل كردند و بردند. هر چه هم امكان داشته است (از قرارى كه مطلعين مى گويند) از بانكهـا قـرض كرده اند و برده اند مانده يك مملكتى كه ندارد به طورى كه بتواند. الان همچونـيـسـت كـه يـك خـزيـنـه پـرى بـاشـد و گـذاشـتـه بـاشـنـد و نـخـواهـنـدعـمل كنند. يك خزينه خالى است نسبت به يك مملكتى . شما بايد حساب كنيد، بنابراين يكمقدارى بايد مهلت داد و همه اشكالاتى كه شما مى گوئيد، اشكالات صحيح است .
نياز به برقرارى آرامش براى دفع آشوبگران و استقرار جمهورى اسلامى
مـا مى دانيم مطالب همين است كه شما مى گوئيد، هم باقيمانده هاى رژيم سابق مانده اند وفساد مى كنند و هم اشخاصى كه انحراف دارند و از خارج الهام مى گيرند دارند فساد مىكـنـنـد و مـا حـالا بـايـد هـمـه دسـت بـه هـم دهـيـم ، كوشش كنيم كه اين حكومت دولت انتقالىمـنـتـقل بشود يعنى يك مملكتى بشود كه يك حكومت مستقرى داشته باشد. ماالان رئيس جمهورنـداريـم ، مـجـلس نـداريـم مـا مجلس ‍ لازم داريم ، رئيس جمهور لازم داريم . قانون اساسىنـداريـم ، اسـاس يـك مـمـلكتى قانون اساسى آن است ، رئيس جمهورش است ، مجلسش است ،دولت مـسـتـقـرش اسـت ، مـا الان هيچ يك از اينها را نداريم . ماالان اينها را الحمدلله بيرونكـرديـم لكـن بـه جـاى او الان مايك چيز مشت پركن نداريم ، نيمه كاره است اينها. و الان هماگر شما خيال كنيد كه بخواهند مشغول بشوند به اينكه مثلا آنهائى كه شما مى گوئيد،دسـتشان را كوتاه كنند، يك آشوبى در يك حالى هست كه آشوب بلند مى شود، الان براىمـمـلكـت شـمـا آشـوب ضرر دارد. الان بايد يك قدرى آرامش باشد تا كارها راه بيفتد. اگربـخـواهـند با فرض كنيد آشوبگرى و با جلوگيرى از اينها يك شدتى به خرج بدهند،ايـن جـز ايـنـكـه يـك آشـوبـى بـلنـد بـشـود و مـا نـتـوانـيـماصـل ايـن حـكومت مستقرى كه در نظر است ، اين را برقرار كنيم . الان بايد يك قدرى آرامشكـرد شـمـا پـنجاه و چند سال شماها صبر كرديد و اعقابتان و آنهائى كه جلوتر از شماهابودند در طول تاريخ شاهنشاهى تحت اين فشارها و ظلم ها بودند و شما هم هرچه يادتاناسـت از ايـن مسائل بوده است ، هر چه يادتان است حبس بوده گرفتارى بوده است و اينها وچارهاى نداشتيد جز اينكه صبر كنيد، حالا البته الحمدلله آزاد شديد، دست هاى آنها كوتاهشـده اسـت و كـسـى نيست كه شما را بگيرد ببرد حبس بكند، چه بكند، باقى مانده است يكدسـتـهـاى و تـفـالهـاى از ايـنـهـائى كـه حـالا خـيـال مـى كـنـنـد مـى شـود يـك مـاهـى از آبگـل آلود گـرفت . الان اگر بخواهند (تنها عشاير شما كه نيست ، سرتاسر ايران است )اگـر بـخـواهـنـد الان شـروع كنند به اينكه اينهائى كه دارند آشوب مى كنند، سركوبىبكنند، الان اسباب اين مى شود كه
يـك اخـتـلافـاتـى در هـمـه ايران پيدا بشود. از آن طرف هم كه دارند دامن مى زنند به ايناخـتلافات . در خود شهر تهران چقدر دامن مى زنند به اختلافات . چقدر ايجاد اختلاف كردهانـد، در سـايـر شـهـرهـا هـمين طور، در عشاير همين طور، در جاهاى ديگر همه جا خرابكارانمشغول خرابكاريند كه يك فرصتى پيدا بكنند و يك آشوبى درست بشود و نتوانيد مملكتخـودتـان را چه بكنيد و بگويند اينها مردمى هستند كه آشوبگرند و اينها مردمى هستند كهنمى توانند اداره بكنند و محتاج به اين هستند كه يك كسى بيايد و اداره اش ‍ بكند و خداىنـخـواسـتـه دوبـاره يـك قـلدرى را بـيـاورنـد بـگـذارنـد ايـنـجـا و بـسـاطاول را بـرگـردانـنـد. بـايـد يـك قـدرى صـبـر كرد تا يك حكومت مستقر پيدا بشود و شمابـدانـيـد كـه الان هـم در هـمـيـن حـكـومـت انـتـقـالى ، ايـنـهـا شـب و روزمشغول اين هستند كه طرح بدهند براى اصلاح ، براى اينكه درست بكنند، براى اينكه بهحـال مـردم رسـيـدگـى بـكـنـنـد لكـن مـجال مى خواهد اينطور نيست بشود يكدفعه يك دولتانـتـقـالى ، دولتـى كـه همه چيز را مى بيند خراب است ، يكدفعه بتواند درست كند، نمىتـوانـنـد درسـت كنند. نه اينكه نخواهند درست كنند، خيلى هم مى خواهند، از خدا هم مى خواهندكه بتوانند چند روزه مساءله را درست كنند، مطلبى نيست كه بشود. شما يك خانه وقتى كهدر يـك جـائى خـراب بـشود، بخواهيد درست كنيد 6 ماه لازم است اگر همه چيز آن مهيا باشداگر نباشد كه هيچى . يك مملكت اينطورى است حالش ، نه شما، همه جا، شما محيط خودتانرا مى بينيد، مى بينيد گرفتارى ها چه هست و آن هم كه از بختيارى مى آيد محيط خودش رامـى بـيند، آن هم كه از اطراف خراسان مى آيد محيط خودش را مى بيند و از محيط ديگر خبرشـنـيـده ، آنـجـا را ديـده ، عـلنـا ديـده ، عـيـنـا ديده . بايد قدرى صبر بكنيد آقا. الان اگربـخـواهـيـد ايـنـطـور اخـتـلافـات را درست بكنيد، همين نقشه اى است كه اينهائى مى خواهند،آنـهـائى كـه مـى خـواهـنـد مـا را نـگذارند يك حكومتى پيدا بكنيم ، يك جمهورى اسلامى محققبشود، همين ها دامن مى زنند به اختلافات و اگر بنا باشد خودمان هم زياد بكنيم اختلافاترا، آنها از آن طرف دامن بزنند، سرحدات و مرزهاى ما هم كه از اطراف دارند اخلالگرى مىكـنـنـد، يـك وقـت يـك مـمـلكـتى بشود كه نشود سر و ته آن را به هم آورد، خداى نخواستهنـتـوانـيـد اداره كـنـيـد مـمـلكـتـتـان را و گـرفـتـارى و مـصـيـبـت بار بيايد. يك قدرى بايدتـحـمل كرد، البته راه نداريد واضح است ، آشوبگرها هستند آنجا، همه جا هستند. نمى دانمحـمـام و بـيـمـارسـتـان و ايـنـهـا، از اول نـداشـتـيـد حـالا هـم نـداريد، ما هم مى دانيم نداريد،خـيـال نكنيد كه نخواهند درست كنند، مى خواهند و انشاءالله هم مى شود اينها، اما يك قدرى ،يـك قـدرى صـبـر، بـه اصـطـلاح ايـنـهـا صـبـر انـقـلابـى لازم اسـت و ايـنتحمل و صبر مى خواهد كه انشاءالله به تدريج اين كارها درست بشود.
براى تثبيت نظام ، بايد به انتخاب اشخاص متعهد به اسلام همت گماشت
مـن از خـداى تـبـارك و تـعـالى مى خواهم كه همه ما را در راه اسلام و در راه كشورمان همه ماتوفيق بدهد كه همه ما در نظرمان اين بايد كه كمك كنيم و بسازيم اين را. البته اينطورخـرده اشـخـاصـى كـه از سـابـق مـانـده اند و اينها پايگاهى هم ندارند در بين مردم ، اينهاچيزهايى نيستند كه قابل باشند. اينهايكدفعه
تـمـام مـى شـود. اسـاس اين است كه اين حكومت مستقر بشود. ما اين مراحلى كه الان توى راههـستيم ، مراحلى كه بايد طى بكنيم ، ما الان قانون اساسى مان در دست رسيدگى است كهرسـيـدگـى بـه آن كنند. بعد هم اشخاصى را بايد انتخاب كنيد، خود شماها انتخاب كنيد،انـتـخـاب كـه مـى كـنـيـد، يـك اشـخاصى كه عالم باشند، اسلامى باشند، متعهد به اسلامبـاشـنـد و اعـتقاد به جمهورى اسلامى داشته باشند و ملى باشند، به چپ و راست گرايشنداشته باشند، يك همچو اشخاصى را خودتان كه در بين خودتان البته هستند انتخاب مىكـنـيـد و مـى فـرسـتـيـد بـراى ايـنـكه قانون اساسى را ببينند. سرنوشت شما با قانوناساسى است ببينند قانون اساسى را، بعد كه قانون اساسى تصويب شد، مجلس شوراىمـلى را درسـت كـنـنـد، بعد هم رئيس جمهور و بعد از اين آنوقت با جديت اين كارها را بكنند.الان دارنـد مـى كـنـنـد نـه ايـنـكـه خـيال كنيد نمى كنند، الان مشغولند، هم خانه سازى را دراطراف ايران مشغول شده اند و دارند مى سازند و هم پاكسازى را كه انشاءالله مى شود وخـواهـد شد و هم چيزها و راه ها را. اينها به فكر هستند و مشغولند و منتها كار بزرگ است ،يـك مـمـلكـت اسـت ، يـك نـاحيه نيست كه زودى بشود اداره اش كرد، يك مملكت است ، بايد بهتـدريـج دسـت بـشـود. انـشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد و همه مانبراى اسلام انشاءالله كوشا باشيم ، كار بكنيم و همه ما در سازندگى كمك بكنيم ، كمكدولت را بكنيم و كمك اسلام را بكنيم .
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
تاريخ : 13/4/58
پيام امام خمينى در جمع گروهى از عشاير بويراحمد 
سركوبى و تضعيف عشائر ايران از اقدامات رضاخان براى جلوگيرى از قيام يكپارچهآنان
بسم الله الرحمن الرحيم
عـشـائر ايران يكى از پشتوانه هاى بزرگ كشور بودند كه در زمان رضاخان مامور بودكه ، يكى از ماموريت هايش اين بود كه عشائر را از بين ببرد. نقشه بود، بااسم اينكه مامـى خـواهـيـم عـشـائر را شـهرى كنيم ، آنهائى كه در كوهستان ها زندگى مى كنند در شهربـاشـنـد (و تـخـتـه قـاپـو كـنـيـم ) ايـنـهـا حـتـى حـرف بـود.اصـل مـطـلب ايـن بـود كـه خارجى ها با مطالعاتى كه كرده بودند، چه مطالعاتى كه دركـشـور مـا و تمام شهر در زمين هاى (حالا ما ايران را مى گوئيم ) در زمين معادن را بررسىكـرده بـودنـد و آنـوقـتى كه اين وسائل نقليه حالا نبود اينها كارشناسانشان با شتر مىآمـدنـد و بـه اين بيابان ها به اين جاهائى كه حتى آب و علف هم نبود، آنجاها مى رفتند ونـقشه بردارى مى كردند و آن معادن زيرزمينى را با نقشه هائى كه كارشناس ها داشتند وبا وسائلى كه داشتند آنها را كشف مى كردند مى فهميدند كه چه دارد اين كشور. اختصاصبـه ايـران هـم نـداشـت ، جـاهاى ديگر هم ، ممالك شرق همه تحت نظرشان بود و همانطورمطالعاتى در روحيه مردم اينجاها كرده بودند. گروه هائى كه هستند، عشائر، بايد چطورجلويشان را گرفت ، هر عشيرهاى را چه جور مى شود جلويش را گرفت كه مبادا مخالف باچـيـزهـاى آنـها، منافع آنها باشند يا در شهرها بايد چه كرد و چه اشخاصى و چه گروههـائى را بـايـد از آنـهـا جـلوگـيرى كرد و كنترل كرد و سركوبى كرد كه همه مملكت آرامبـشـود و آنـهـا هـر چـه مـى خـواهـنـد ببرند. مقصد اين بود كه مملكت را از قوه هائى كه مىتـوانـنـد ايـن قـدرت هـا جـلوگـيرى كنند از منافع آنها، پاك كنند، آن قدرت ها را سركوبكـنـنـد. در مـراكـز آنـكـه ادراك كـرده بـودنـد قـدرت روحـانـيـون بـود وقـبـل از ايـنـكه دانشگاه پيدا بشود روحانيون را مورد نظر داشتند بعد هم كه دانشگاه ها يكقـدرى زيـاد شـد و جـمـعـيـتـشـان زيـاد شـد آنـها هم تحت نظر در آمدند اينها را به يك جورسـركـوب كـردنـد و عـشـاير هم همين طور چون آنها ادراك اين را كرده بودند كه اين عشائرهـسـتـنـد كـه اگـر يـك وقت مثلا قيام كنند نمى گذارند اينها به منافعى كه دارند برسند.عـشـائر را هـم مـى خـواسـتـنـد از آن مـحـالى كـه دارنـد، ايـنـهـا را كـوچ بـدهـنـد بـه يـكمحل ديگر،
از مـحـلى كـه مـحـل قـدرتشان بود اينها را دور كنند و كوچ هم دادند، زيادى از عشائر را ازمـحـل خـودشـان كـوچ دادنـد بـه يـك مـحـل هـاى ديـگـر و مـعـلوم اسـت كـه وقـتى عشائر از آنمـحـل هـائى كـه آشـنـا بـودنـد بـه وضـعـيـت كـوهـسـتـان هـاىمحل دور بشوند و بروند به يك جاى غربتى ، اينها قدرتشان را از دست مى دهند. نقشه همهـمين بود كه عشائر كه مى توانند يك وقتى قيام كنند برخلاف مصالح آنها، اينها را خلعسـلاح بـكـنـنـد. عـلاوه بـرايـن از مـحـل هـاى خـودشـان دورشـان كـنـند و كوچشان بدهند بهمحال ديگر.
ظلم و اختناق ، ويرانى و ايجاد نارضايتى از موجبات انفجار ملت
در زمـان رضـاشاه اين كارها شايد شما اكثرتان يادتان نباشد، اين كارها شد و در مراكزاز قـبيل تهران و قم و اصفهان و مشهد، اينجاها كه مركز روحانيت بود، با روحانيت مخالفتهـاى شـديـد كـردنـد و سـركـوبـى كـردنـد و روحـانـيـت را. ايـن ظـلم هـائى كـه شـمـا درمـحـل خـودتان ادراك كرديد و معاينه كرديد ظلم هاى اينها را، همه ماها اينها را ديديم منتها مابه يك وضعى ، شما به يك وضع ديگرى و اقشار ديگر ملت ما هر كدام به يك وضعى .ايـن ظـلم هـا، ايـن اختناق و اينها را ديده اند و يكى از چيزهائى كه موجب پيروزى شماها شدهـمـيـن زيـادى ظـلم و زيادى اختناق كه اين اختناق وقتى زياد شد انفجار از آن پيدا مى شود،دنـبال يك اختناق طولانى هى عقده ها زياد مى شود و منتظرند كه يك صدائى درآيد، صداىاولى ، فـريـادى در آيـد، ديگران دنبالش بروند. اينكه در اين پيروزى همه ايران با هممـجـتـمـع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند ما اين رژيم را نمى خواهيم و اسلام را مىخـواهـيـم براى اين بود كه اينها از رژيم هر چه ديده بودند، بد ديده بودند، هر چه ديدهبودند ظلم ديده بودند با اسم آباد كردن ، خراب كردند با اسم اينكه مى خواهند اينها راشهرى كنيم و به تمدن به اصطلاح خودشان برسانيم خرابى كردند و مملكت را تقريبابه هلاكت كشاندند. همه اقشار ملت ناراضى شدند منتها جراءت صدا نداشتند تا يك وقتىكه كم كم صدا بلند شد، از مراكز صداها بلند شد، آن عقده ها يكدفعه با هم مجتمع شد وانفجار حاصل شد و اين انفجار موجب اين شد كه در عين حالى كه دست همه خالى بود و آنهاهـم بـا هـمـه قـدرتـى كـه داشـتـنـد نتوانند آنها مقاومت كنند و مهم هم اين بود كه اين انفجاردنبال علاوه بر اختناق ، يك توجهى به اسلام بود. ايمان مردم اسباب اين معنا شد كه اينهابـا هـم فـريـاد كـنند و با هم جلو بروند. بنابراين آن معنائى كه شماها را پيروز كرد وآنها را شكست داد آن معنا اين بود كه آنها ستمگر بودند و شما كه مظلوم بوديد كم كم يكعـقده ها پيدا شد و بعد هم توجه به اسلام پيدا شد و همه با هم با توجه به اسلام جلورفـتـيـد. در عـيـن حـالى كـه وسـائل جـنـگ نـداشـتـيـد، در عـيـنحال بر اينهائى كه همه وسائل را داشتند پيروز شديد.
حفظ ايمان و وحدت كلمه و دفع توطئه ها، رمز تداوم نهضت
حـالا بايد ما چه بكنيم ؟ آنهايى كه ما پشت سر گذاشتيم ، خوب ، تاريخ است ، گذشت ،مـاها بايد حالا فكر بكنيم كه الان كه اينجا نشستيم و باز هم مسائلى داريم حالا تكليفمانچه هست .
مـهـم ايـن اسـت كه حالا را ما بفهميم كه بايد چه بكنيم . بايد همان نهضت به همانطور كهبـود هـمـان كـليـد پـيـروزى كه وحدت كلمه و ايمان بود همان را نگه داريد. وحدت كلمه وايـمان ، شما را براين قدرت پيروز كرد، حالا هم توطئه هاى همه جانبه هست ، گر چه اينتـوطـئه هـا خـيـلى چـيـز مـهمى نيست لكن آشوب مى كند، اسباب يك آشوب و ناراحتى براىدولت ، بـراى مـلت هـست . بايد حالا هم همان نهضت را با همان رمز، با همان كليد پيروزىكـه همه با هم بوديد و همه هم اسلام را مى خواستيد بايد اين را حفظش كنيد. اگر اين حفظشـد، شما را تا آخر نقطه پيروزى مى رساند. اگر خداى نخواسته وحدت كلمه را از دستبـدهـيـد يـا مـقـصدتان غير مقصد حكومت اسلامى باشد، خوف اين است كه ديگر نتوانيد قدمبرداريد، نتوانستن قدم برداشتن دنبالش اين است كه آنها قدمشان را پيش بگذارند، شماهاسست بشويد عقب نشينى كنيد آنها يك قدمى جلو بگذارند، آنها توطئه ها را زياد كنند. الانچـيـزى نـيستند لكن ممكن است كه ماها هر چه عقب برويم آنها جلو بيايند توطئه زياد بشودايـن ريـشـه هـا هـمه با هم مجتمع بشوند ماها از هم متفرق بشويم آنها با هم مجتمع بشوند،عـكـس آنـكه با آن پيروزى حاصل شد تحقق پيدا كند، گروه هاى مختلف با هم مجتمع شدندهمه با هم همصدا شدند و سد را شكستند و حالا كه سد را شكستند باز هم ما يك سد ديگرىداريم يك كارهاى ديگرى داريم . اگر بنا باشد كه ما حالا ديگر آن اجتماعاتى كه داشتيمآنـهـا را از دسـت بـدهـيـم و يكى يكى گروه مختلف ، جمعيت هاى مختلف ، جمعيت مخالف با همبـشـويـم ، آن تـوجهى كه به مقصد داشتيم و اينكه حكومت اسلام را مى خواهيم آن هم كم كمسـرد بـشـود، ايـن آتـشى كه در دل ها افروخته شده بود و اين نور خدا، نورى كه خدا دردل ها هدايت او روشن كرده بود، اينها سرد بشود، سست بشود، از آن طرف آنها اجتماعاتشانزيـاد بـشـود از اين طرف ما اجتماعاتمان را از دست بدهيم نتيجه اين مى شود كه آنها خداىنـخـواسـتـه يـك وقـتـى غـلبـه كـنـنـد و اگـر غـلبـه كـنـنـد ايـن دفـعـه خـداى نـخـواسـتـهمـثـل آنوقت نيست كه رها كنند شما يك زندگى بكنيد ولو توى كوهستان ، ولو توى عشائرخـودتان ، نخير بكلى از بينتان مى برند يعنى هم دانشگاه را از بين مى برند، هم مدارسرا از بين مى برند، هم شهر نشين ها را از بين مى برند، هم عشائر را از بين مى برند. ازبـيـن خـواهـند برد ما را اگر خداى نخواسته اينها غلبه كنند و انشاءالله نمى كنند لكن مابـايـد بـيدار باشيم ، توجه كنيم كه آن معنائى كه ما را رساند به اينجا ما حفظش كنيم .آن مـعـنـا ايـن بـود كـه اخـتلافات را كنار گذاشته بوديد همه با هم آن روز، آن روزى كهفرياد، همه مردم الله اكبر مى گفتند و در شهرها و ده و در همه جا يك فرياد مى زدند و مىگفتند (مرگ بر اين سلطنت ) كه آنوقت هيچ فكر اختلاف نبودند اما با هم اجتماع داشتند،اخـتـلافـات كنار گذاشته شده بود اين اسباب اين شد كه شما پيروز شديد يك پيروزىاعجاز آور، هيچ كس تصور اين معنا را نمى كرد كه يك همچنين پيروزى براى ملتى كه هيچنـدارد، در مـقـابـل يك قدرتى كه همه چيز دارد پيروز بشود. اگر چنانچه اين رمز را حفظبكنيد، اجتماع خودتان را حفظ بكنيد،
دسـت از اختلافات قبيلهاى ، اختلافات شخصى ، اختلافات ملكى ، اختلافات عشيرهاى دستاگـر برداريد و آن رمز دوم كه عبارت از اين است كه خواست همه يك جمهورى اسلامى ، يكحـكـومت عدل ، يك حكومت انسانى ، اگر اين دو تا جهت را حفظ بكنيد، هم دست از آن اختلافاتبـرداريـد نگذاريد اختلاف پيدابشود اگر يك وقتى خواست بين دو نفر ولو از عشيره تانبـخواهد اختلاف كند، جمع بشويد نگذاريد، آنها را صلح بدهيد، با هم برادر باشيد و ازآن طرف هم توجه داشته باشيد كه ما بناست كه يك حكومت اسلامى باشد كه ديگر ظلم دركـار نـبـاشـد ديـگـر اخـتـنـاق در كـار نـباشد ديگر زير بار ظلم اجانب در كار نباشد كه مامـنـافـعـمـان را هـر چـه داريـم بـيايند بر دارند و ببرند و هيچ كس هم حرفى نزند، اينهانـبـاشد، اگر ما حفظ كنيم اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، كه آن اسلام است ، حفظ كنيم ، تاآخـر پـيـروز هـسـتـيم يعنى مملكتمان را بكلى از اينها از اين شياطينى كه الان هستند و فتنهگـرى مـى كـنـنـد خـالى مـى كـنـيم و ديگران هم اجازه نمى دهيم دخالت بكنند در مملكتمان وخـودمـان براى خودمان مملكتمان را اداره مى كنيم و منافع مملكت براى خود شما مى شود. يكمملكت پر منفعتى است كه مى خوردند و مى بردند و حالا هم اينقدر قرض گذاشتند در بانكهـا و جـاهـاى ديـگـر كه مدت ها بايد قرض هاى اينها ادا بشود تا آيا بشود پس گرفت ازآنها، يا دولت هاى خارج نگذارند، آن هم باب ديگرى است .
در هر صورت برادرها! شما تا اينجا با برادرى ، با اجتماع ، با دوستى ، با محبت ، باتوجه به اسلام پيش برديد، از حالا به بعد هم حفظ كنيد اين معنا را، برادرى خودتان راحفظ كنيد، عشيره خودتان را حفظ كنيد از اينكه با يك عشيره ديگر اختلاف پيدا بكنيد. اگرخداى نخواسته خواست يك اختلاف پيدا بشود، كدخداهاى شما، پيرمردهاى شما، محترمين شماجـمـع بـشـونـد جـلوى ايـن اختلافات را بگيرند، نگذارند اگر يك جوانى مى خواهد با يكجـوان ديـگـرى اخـتـلاف پـيـدا كـنـد، نگذاريد اختلاف پيدا كند. همه مصيبت هائى كه به يككـشـورى وارد مـى شـود از روى اخـتـلافـاتـى كـه در بـيـن آنها هست پيدا مى شود اگر يككشورى متحدالكلمه باشند، هيچ ظلمى بر آنها نميتواند وارد بشود.
خـداونـد انـشـاءالله شـمـا را حفظ كند و سلامت و سعادت به شما عنايت كند و عشيره تان راحـفـظ كـنـد. عـشـائر مـا خـزائن ايـن مملكت هستند، خداوند همه شان را حفظ كند و موفق و مويدباشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده  
نامحدود بودن شعاع بينش مكاتب توحيدى در تربيت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـنـكـه مـا مـى گـوئيـم و شـمـا هـم اشـاره بـه آن كـرديـد كـه هـيـچ رژيـمـىمـثـل حكومت اسلامى نمى تواند انسان را و ملت هاى انسانى را آنطورى كه بايد اداره كند وتربيت ، اين براى اين است كه همه رژيم هاى غير توحيدى و رژيم هائى كه به دست غيرانـبـياء وجود پيدا كرده است آنقدرى كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد درصد هم امين هستند و دلسوز براى ملت ها، لكن شعاع بينش ‍ بشر را بايد ديد تا كجاست وانـسـان تـا كجا مى تواند سير بكند و احتياجات انسان چقدر است . آيا به مقدار سعه وجودانسان و قابليت رشد انسان اين رژيم هاى غير الهى ديدشان وافى است ؟ تا فرض بكنيماگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند كه بخواهند خدمت بكنند به ملت ها،بـتـوانـنـد خـدمـت بـكـنند. يا ديد اينها محدود است تا يك حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمتبـكـنـنـد تـا هـمـيـن حـدود مـى توانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتبسيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت ، تا برسد به آنجائى كه مقام الوهيت است ، سير ازطـبـيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى بيند، مراتب معنوى انسان . و اين موجودكـه قـابـل ايـن اسـت كـه از ايـن طـبـيعت سير بكند و تمام معنويت ها را در خودش ايجاد بكندبـاتـربـيـت هـاى صـحـيـح و بـرسـد بـه يـك مقامى كه حتى فوق مقام ملائكه الله باشد،احـتـيـاجـات انـسـان يك همچو احتياج است . انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن وخـوابـيـدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كردهاسـت بـراى ايـنـكه همه جهاتى كه در عالم هست درانسان هست ، منتها به طور قوه است ، بهطـور اسـتـعـداد اسـت و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند. تمام رژيمهـاى غـيـر الهـى كه به دست غير انبياء تحقق پيدا كرده است ، حدود ديدشان همين طبيعت است،احـتـيـاجـات طـبيعى را مى توانند آنها بر آورند، مى توانند احتياجات طبيعى هم خيلى خوببـرآورده كـنـنـد. سـابـق مـسافرت ها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است ، سابق طبابتنـاقـص بـود، حـالا كـامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد، سابق علوم طبيعى ناقص بود،حـالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد، همه اينها حدود طبيعت است . تمام آن چيزهائى كه دستبـشـر بـه آن مـى رسـد هـمـيـن حـدود طـبيعت و چيزهائى كه با چشمشان مى بينند و با ادراكناقصشان ادراك مى كنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است و
تـربـيت هائى كه بخواهند غير الهيين ، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مى كنند، تربيتهائى كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيت هاى طبيعى است . طبيب معالجه جسم ما را مى كند،طـبـيـب خـيـلى خـوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مى كند اما امراض ‍ روحانى بهطـبـيـب مـربوط نيست ، هيچ ابدا طبيب كارى به او ندارد، نمى تواند هم داشته باشد براىاينكه اطلاع بر آن ندارد. هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهائى كه درطبيعت به آن احتياج دارد مى رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است ، هيچ يكى از اين علومبـشـرى بـه آنـجـا نـمـى رسـد. رژيـم هـاى بـشـرى بـر فـرض ايـنـكه صالح باشند وحـال آنـكـه مـى دانـيـم كـه اكـثـرا نـيـسـتند، بر فرض ‍ اينكه صالح باشند تاحدودى كهديدشان هست ، انسان را پيش مى برند. آنجا كه نمى دانند، ديگر نمى توانند پيش ببرندو لهذا مى بينيم كه تمام رژيم هاى غير وحى اى ، آنهائى كه مربوط نيستند به مبداء وحى، كـارى بـه انسان ندارند راجع به آن چيزهائى كه مربوط به باطن انسان است حكومت هاهيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مى كنيد، پيش خودتان چه اعتقاد داريد، پيشخـودتـان چه ملكاتى داريد، هيچ كارى به اين ندارند، آنقدرى كه آنها كار دارند، اين استكـه نـظـام ايـن عـالم طـبـيـعـت را آنـهـائى كـه مـردم صـحـيـح هـسـتـنـد، آن حـكـومـت هـاىعادل نظام اين طبيعت را به طورى كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد،مـمـلكـتـشان يك مملكت منظم باشد، دزدها را جلويش را بگيرند، بى عدالتى ها را جلويش رابگيرند، آنقدرى كه رژيم ها به آن نظر دارند همين مقدار است اما هيچ كارى به اين ندارندكـه شـمـا توى منزلتان چه خودتان چه مى كنيد، چه كار دارند به توى منزلتان ، شمابـيـرون كـه آمـديـد بـايـد نـظـام را حـفـظـش كـنـيـد امـا درداخل منزل بين خودت و خداى خودت چه كاره هستى . هيچ ابدا اين نظام ها قانونى هم برايشنـدارند و كارى هم به آن ندارند، تنها رژيمى كه و تنها مكتبى كه كار دارد به انسان ازقـبـل ايـنـكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آنوقتى است كه آخر است و آخر ندارد كاردارند، اين مكتب هاى انبياء است . هيچ مكتبى غير از مكتب انبياء كارى به اين ندارند كه تو چهزنـى انـتـخـاب كن ، وصلت كنى ، و زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربطى دارد،كـارى بـه اين ندارند، هيچ ابدا در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردىانـتـخـاب كـن . هـيـچ در قـوانـيـنـشـان نـيـسـت كـه در ايـامحـمـل بـچـه ، مـادر چـه كـارهـائى را بكند، ايامى كه بچه را شير مى خواهد بدهد. چه كاربكند، ايامى كه بچه در دامن مادرش است ، مادرش چه وظيفهاى دارد، آنوقتى كه تحت تربيتپدرش ‍ هست پدرچه . ابدا به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيم هاى غير انبياء و هيچكـارى بـه ايـنـهـا نـدارنـد آنها فقط وقتى كه انسان انسانى شد كه آمد توى جامعه ، جلومفسده هائى كه اينها مى خواهند، آن هم مفسده هائى كه مضر به نظم باشد و الا مفاسدى كهعيش و نوش ‍ و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند بلكه دامن هم به او مى زنند، كارىبـه ايـنـكـه بخواهند كه انسان بسازند، آدم درست كنند، كارى به اين ندارند در نظر آنهاانسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفتگى دارد، حيوان نمىتواند طياره درست كند، انسان مى تواند، حيوان طبيب نمى تواند بشود، انسان مى تواند،امـا حـدود، حـدود طـبـيـعـت اسـت . آن كـه بـه هـمـه چـيـز كـار دارد، آن كـه انـسـان راقـبـل از ازدواج ، قـبـل از ايـنـكـه بـخـواهـد ازدواج كـنـددنـبـال ايـن اسـت كـه آن چـيـزى كـه از ايـن ازدواج مـى خـواهـدحاصل
بـشـود بـايـد يـك آدم صـحـيـحـى بـاشـد، انـسـان بـايـد بـاشـد،قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، دستور دارد چه زنى را انتخاب كن ، چه مردى را انتخاب كن .چرا اين را دستور دارند؟ براى اينكه همانطورى كه يك زارع ، يك دهقان وقتى كه مى خواهديـك مـزرعـهـاى را بـسـازد، اول نـظـر مـى كند كه زمين چه جور زمينى است ، يك زمين صالحانـتـخـاب مـى كـنـد، آن تـخـمى را كه مى خواهد بكارد چه جور تخمى است ، يك تخم گندمصـالحى انتخاب مى كند، چى لازم دارد براى تربيت ، تمام اينها را در نظر دارد تااينكهايـن مـزرعه را آباد كند و يك منفعتى از آن ببرد، اسلام در انسان اين نظر را داشته است كهآن زوجـى كه انتخاب مى شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود،آن زنـى كـه انـتـخـاب مـى كنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدابـشـود، بعد هم به چه ادبى بايد باشد، روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد همدر چـه حـالى بـايـد تـلقـيـح بـشـود و چـه ادبـى دارد، بـعـد هـم در ايـامحمل چه ادب هائى هست بعد هم در ايام شير دادن چه ادب هائى هست ، همه اينها براى اين استكه اين مكتب هاى توحيدى كه بالاترينش ‍ اسلام است آمده اند براى اينكه انسان درست كنند،نـيـامـده انـد كـه يـك حـيـوانـى مـنـتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاىحـيـوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامده اند اينها را درست كنند آمده اند انسان درستكـنـنـد. ايـنـكـه شـمـا گـفـتـيـد كـه هـيـچ مـكـتـبـى مـثـل اسـلام نـيـسـت و هـيـچ رژيـمـىمـثل اسلام نيست ، نكته اش اين معناست كه اسلام است كه مى تواند انسان را از مرتبه طبيعتتا مرتبه روحانيت ، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتب هاى توحيدى اصلاكارى به ماوراء ندارند، عقلشان هم به ماوراء طبيعت نمى رسد، علمشان هم به ماوراء طبيعتنمى رسد، آنى كه علمش به ماوراء طبيعت مى رسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى استكه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.
بررسى تفاوت هاى اساسى ميان حكومت اسلامى و حكومت هاى ديگر
اسـلام مـثـل حـكـومـت هاى ديگر نيست ، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومت هاى ديگر ايناست كه اين عادل است و آنها غير عادل ، خير فرق ها هست يكى اش همين است ، فرق هاى زيادبـيـن حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم هاى ديگر، يكى از فرق هايش هم اين استكـه حـكـومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم هاى ديگر، يكى از فرق هايش هم اين استكه حكومت اسلام يك حكومت عادل است . آن اوصافى كه در حاكم است چيست ، آن اوصافى كهدر پـليـس اسـت چـيـسـت ، آن اوصـافـى كه در لشگرى است چيست ، آن اوصافى كه در مثلاسـايـر كـارمـنـدان دولتى است بايد چه باشد، اين يكى از فرق هاست ، يك فرق نازلىاست و بالاتر از اين آن چيزهائى است كه انسان را رو به معنويات مى برد. اسلام آمده استكـه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت ، مهار كند. طبيعت را به همان معنائى كه همه ميگويند،آن هـم مى گويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايشاسـلام قـبـول دارد و كوشش مى كند براى تحققش و لهذا حكومت هائى كه در اسلام بوده انديـك حكومت هائى بوده اند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به اين نبوده استكـه در عـيـن حـالى كـه هـمـان چـيـزهـائى كـه در مـمـالك مـتـمـدن بـاشـد، اسـلام هـم آنـها راقبول دارد و كوشش هم
بـرايـش مـى كند، در عين حال آنها به اين نگاه مى كنند و همين است ، او به اين نگاه مى كندكـه بـكـشـدش طـرف روحانيت ، بكشدش ‍ طرف توت فرق است ما بين اسلام و غير اسلام ،بـيـن حـكـومـت اسـلامـى و حـكومت غير اسلامى ، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتب هاىديـگـر، مـكـتـب هـاى ديـگـر يـك مـكـتـب هـاى نـاقـص هـسـت كـه خـودشـانخـيـال مى كنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست .مـكـتـب اسـلام ديدش تا آخر است ، طبيعت را به آن دنيا مى گويند، در لسان انبيا دنيا يعنىخـيـلى پـسـت ، پس كلمه دنيا يعنى خيلى پست ، اسفل سافلين هم كه در قرآن هست همين طبيعتاسـت و آثـار طـبـيـعـت ، بـالاتـر است اعلى عليين است ، خدا مى خواهد مردم را به اعلى عليينبـرسـانـد از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيم هاى انبيا جاهاىديگر اصلا مطرح نيست . چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى ، به ما چه ربطدارد، ايـنجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مى خواهدبـاشـد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى بهتـو كـار دارنـد. هـيـچ كـس نـيـسـت ، لكـن حـكـم خـدا هـسـتدنـبـال شـمـا. آنها مى خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشتهبـاشـد، همانطورى كه خيانت نمى كند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظهمـى كـند، انبيا مى خواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقىنـباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است ، چه در بين مردم هم آدماست . نظرشان به اين معنا هست و ما ميلمان اين است ، آرزومان اين است كه يك همچو مكتبى درخـارج بـشـود، تـحـقـق پـيـدا كـنـد، مـيـل انـبـيـا هـم هـمـيـن بـوده اسـت ،ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم ، همانجور حكومت هائى كه در صدر اسلامبود كه عدالت بود، همه اش عدالت بود و زائد بر او آن مسائلى كه در قرآن كريم و دراسـلام هـسـت آنـهـا هـم بـاشـد، هـمـه چـيـز و حـالا راجـع بـه جـمـهـورى اسـلامـيـش كـهاول قـدم اسـت و تاحالا، الان ، اسلام ، جمهورى اسلامى الان رژيم ماست ، براى اينكه راءىدادنـد، تـمـام شـد، رژيـم رفـت ، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالا رژيم شما رژيم اسلامىاست ، در اين رژيم اسلامى الان ما خيلى مسؤ وليت داريم . مسؤ وليت بزرگ داريم و آن حفظآبروى اسلام است .
ما مكلفيم به پياده كردن محتواى اسلام در تمامى امور
الان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم . اگر بنا شدجـمـهـورى اسـلامـى بـاشـد امـا ماها ديگر اسلامى نباشيم ، حكومت اسلام نيست ، اين جمهورىاسـلامـى نـمـى شـود. اگـر بـنـا شـد كـه جمهورى اسلامى باشد، پاسبان هايش ‍ اسلامىنباشند خداى نخواسته ، دادگاه هايش اسلامى نباشد، وزارتخانه هايش اسلامى نباشد، اينحـكـومـت طـاغـوتى است به اسم اسلام ، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم . مانـمـى خـواهيم اسم عوض بشود مى خواهيم محتوا درست بشود بايد كوشش كنيد محتوا درستبشود.
امروز اسلام بسته به اعمال شما است ، حكومت اسلامى اگر
شـمـا خـوب رفـتـار كرديد، همه قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يكرژيم اسلامى است ، حكومتش ‍ اسلامى ، ملتش اسلامى اگر همه وزارتخانه ها اسلامى شد وهـمـه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامىشـد، آنـوقـت حـكـومـت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هركـدام وارد يـك كـسـبـى هـسـتـيـم ، يـك شـغـلى هـسـتـيـم مـاهـا هـم روى دسـتـور اسـلامعـمـل كـرديم يك ملت اسلامى هستيم و الا الفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام ولكنعـمـلم بـرخـلاف او بـاشـد، هـى حـاكـم بـگـويـد اسـلامـى ولكـنعـمـل بـرخلاف او باشد، اين ، نه رژيم آنوقت اسلامى مى شود، نه ملت ، ملت اسلامى مىشود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مىخـواهـم ايـن اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تااين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation