بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تلگراف به حافظ اسد
پس از برگزارى يكى ديگر از اجلاس كنگره صمود در سوريه ، امام خمينى ضمنارسال تلگرافى به حافظ اسد رئيس كنگره صمود خواستار تحقيق اعضاى كنگره درمورد ناپديد شدن امام موسى صدر گرديد. متن اين پيام تاريخى بدين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
((پس از اهداى سلام ، اين جانب از غيبت حجة السلام والمسلمين آقاى سيد موسى صدر نگرانو متاءثرم . از جناب عالى تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهايى كه درقضيه فلسطين اجتماع كرده اند، در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد. ما و ملتايران در اين عصر گرفتار رژيمى هستيم كه با اتكا به پشتيبانى آمريكا ملت را در آتشديكتاتورى و كشتارهاى دسته جمعى و سلب همه آزاديها مى سوزاند. ما از شما سراندولتهاى اسلامى براى رهايى ملت بى پناه ايران كمك مى خواهيم . برادران مسلمان شمادر زير چكمه دژخيمان شاه خرد شده اند و حكومت نظامى كه در اكثر شهرستانهاى مهم ايرانبرپاست ملت را به جان آورده از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آلهنقل مى شود: ععع ((كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته )). عععع همه افراد و از جمله شماسران دولتهاى اسلامى كه قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريدمسئول هستيد.))
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى (756)
استاد شهيد مرتضى مطهرى
شهادت : 12/2/1358 ش .
مرزبان بيدار
محمد خردمند
بهاران
در روز 13 بهمن 1298 شمسى ، خداى كريم به عالم ربانى حاج شيخ محمد حسين مطهرىو همسر مؤ منش - سكينه - فرزندى هديه كرد (757) كه مرتضى ناميده شد و براى آنخانواده پاك ، بهاران را به ارمغان آورد.
مرتضى كم كم دوران كودكى را پشت سر گذاشت . او كه علاقه عجيبى به حقيقت و معنويتداشت با شور و شوق فراوان ، نزد پدر شروع به آموزش ‍ كرد و عاقبت اين اشتياق ، وىرا به مكتب كشاند و به ديدار گلهاى آن بوستان رساند.
بوى خوش گلستان
او در دوازده سالگى عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علميه مشهد را احساس كرد وعاشقانه به آنجا روى كرد (758) و چنان پرتلاش و منظم بهتحصيل مشغول شد كه باعث شگفتى اهل بصيرت گرديد.
رفته رفته افكارى بلند و سؤ الهايى سرنوشت ساز برايش آشكار شد جهان آفريدهكيست ؟ خدا چگونه صفاتى دارد؟ انسان براى چه آفريده شده است ؟ و... اين پرسشها همهفكر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضى آرزو مى كرد كه روزى بتوانددر درس ميرزا مهدى شهيدى رضوى - مدرس فلسفه الهى - حاضر شود، اما اين آرزوبرآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمرى درگذشت .(759)
سرانجام مرتضى در سال 1316 شمسى در زمانى كه حكومت سياه رضاخان بيداد مى كرد.ظلمت همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضيلت ، همه جا را فراگرفته بود،به دنبال نور و فضيلت راهى حوزه علميه قم شد تا روح تشنه اش را از كوثر قرآن وزمزم عترت سيراب كند.(760)
مطهرى به دنبال يافتن گنج علم و فضيلت ، با شور و علاقه اى وصف نشدنى ، بهتلاش و فعاليت پرداخت . پشتكار و كثرت مطالعه او همهاهل علم را در مدرسه فيضيه شگفت زده كرد.(761)
او آرام و قرار نداشت ، منتظر و تشنه به دنبال گمشده اى بود در اين هنگام ستاره اىبدرخشيد و او را به مقصود رساند. حضرت امام خمينى - الگوى علم و تقوا - درس اخلاقتشكيل داد و به نور افشانى و انسان سازى پرداخت .
مطهرى به زيارت آن استاد بزرگ نايل آمد و از سرچشمهزلال او سيراب شد. (762) اين درس در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاقبه مفهوم علمى آن . درس ((يافتن )) و ((رسيدن )) بود نه فقط ((دانستن )) و((آموختن )).
مرتضى از سويى ، غرق در مطالعه و تحصيل و تدريس و از سويى ديگر يكى از مهمترين كارهايش و بلكه عالى ترين و مهم ترين كارهايش و بلكه عالى ترين و مهم ترينفعاليتش ، راز و نياز و مناجات نيمه شب و اشك سحرى بود. او شيرينى و لذتى از اينكار مبارك و سعادت آفرين ، احساس ‍ مى كرد كه شب تيره زندگيش راتبديل به روز روشن مى نمود.
دانش اندوزى
مطهرى با دقت ، سرعت ، نظم و تلاشى ستودنى به آموختن علوم اسلامىمشغول شد او نزد آية الله صدوقى ، كتاب ((مطول )) را فراگرفت و در محضر آيةالله مرعشى نجفى ، ((شرح لمعه )) را بياموخت . او همچنين از استادانى بزرگ مانندآيات سيد صدرالدين صدر، سيد محمد رضا گلپايگانى ، سيد احمد خوانسارى ، سيدمحمد تقى خوانسارى ، سيد محمد حجت ، سيد محمد محقق يزدى - معروف به داماد - انگجى وميرزا مهدى آشتيانى - كه سلام خدا بر همگى آنان - در علوم گوناگون بهره مند شد.
ديدار با عالم ربانى حاج ميرزا على آقا شيرازى اصفهانى ، مرتضى را وارد دنيايىجديد و شگفت انگيز كرد. حاج ميرزا على آقا با نهج البلاغه مى زيست ، با آن تنفس مىكرد و روحش با اين كتاب همدم و جمله هاى گرانقدر آن ، ورد زبانش بود. و مهم تر آنكهبه هر آنچه مى دانست عمل مى كرد. راستى كه مرد حقيقت و معنويت بود.(763)
مطهرى ، تحصيل رسمى علوم عقلى و فلسفى را درسال 1323 شمسى آغاز كرد. (764) او بحث حكمت از ((شرح منظومه )) حكيم سبزوارىو مبحث نفس از ((اسفار اربعه )) صدرالمتاءلهين شيرازى را در محضر حضرت امام خمينىآموخت .(765)
وى بعد از ورود آية الله بروجردى به قم ، در درس فقه واصول ايشان شركت كرد (766) و از بحثهاى مجتهد پرور آن عالم ربانى بهره مند شد.او پيش از رسيدن به مرحله اجتهاد، از آية الله بروجردى تقليد مى كرد.(767)
مطهرى ، درس اصول فقه را از ((مباحث عقليه )) به طور خصوصى از حضرت امام خمينىفرا گرفت (768) و راز و رمز اجتهاد را از آن حكيم الهى و فقيه وارسته بياموخت .
در سال 1329 ش . استاد مطهرى در محضر درس استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايىحاضر شد و مبحث ((الهيات )) از كتاب ((شفا)) (تاءليف ابوعلى سينا) را از آن حكيمبزرگ بياموخت .(769)
علامه طباطبايى ، درس ديگرى - غير از الهيات شفا - در فلسفه شروع كرده بود كه درشبهاى پنجشنبه و جمعه تشكيل مى شد. اين درس خصوصى بود و در آن جمعى از فاضلانحوزه علميه قم ، از جمله آية الله دكتر بهشتى ، امام موسى صدر، استاد مطهرى ، دكتر احمداحمدى و... شركت مى كردند (770) ثمره مبارك اين مجمع علمى بزرگ ، شاهكارى جهانىدر كلام و فلسفه است به نام كتاب ((اصول فلسفه و روش رئاليسم )). سهم مطهرىدر آفرينش اين اثر پربار و ماندگار، اگر بيشتر از علامه طباطبايى نباشد، بدون شك، كمتر نيست .
استاد مطهرى ، همچنين در دوره تحصيل همفكر و يار و ياور سازمان انقلابى و اسلامى((فدائيان اسلام )). بود.(771) اين حزب سياسى اسلامى كه درسال 1324 شمسى ، از سوى روحانى مبارز سيد مجتبى نواب صفوىتشكيل شد نقش مؤ ثرى در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت .
مطهرى ، علاوه بر مباحثه دروس اصولى ، فقهى و فلسفى ، خود حوزه تدريس داشت . اواز جمله كتابهاى ذيل را تدريس كرد:
((مطول )) (در علم معانى ، بيان و بديع )،
((شرح مطالع )) (در علم منطق )،
كشف المراد (در علم منطق )،
((رسائل )) و ((كفايه )) (در علم اصول فقه )،
((مكاسب )) (در فقه )
((شرح منظومه )) و ((اسفار)) (در فلسفه ).(772)
هجرت به تهران
استاد مطهرى در سال 1331 هجرى شمسى با دختر آية الله روحانى (ره ) ازدواج كرد(773) و در همان سال - در حالى كه در به مدرسى مشهور بود - به تهران هجرتكرد. (774) علت اين هجرت را برخى تنگدستى شمرده اند، (775) اما سببش هر چهبود، بايد آن را لطف خفى الهى شمرد زيرا حضور مطهرى در تهران و در جمع دانشگاهيانو روشنفكران ، سراسر خير و بركت و مايه تربيت و هدايت شد.
استاد مطهرى از ابتداى ورود به تهران ، به سازندگى و نور افشانى پرداخت . او درمدرسه مروى ، آموزش فلسفه اسلامى را بهشكل تطبيقى و مقايسه اى براى جويندگان حكمت و حقيقت ، آغاز كرد.(776)
سخنرانيهاى روشنگر و مفيد استاد، همزمان با تدريس در مدرسه مروى ، در تهران آغازشد. او توجه بسيارى به حل شبهات و پاسخگويى به سؤ الهاى موجود درباره معارفاسلامى داشت و با مطالعه ، تحقيق ، دقت ، تلاش و اخلاص ، در اين راه موفق شد.
در سال 1333 استاد مطهرى تدريس در دانشگاه تهران را شروع كرد. استاد در دانشكدهمعقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى ) آن دانشگاه بيش از بيستسال به مبارزه عالمانه با جهل ، ماديگرى و غربزدگى پرداخت .
رفتار ايشان با دانشجو به قدرى صميمى بود كه دانشجو به استاد عشق مى ورزيد ومريد او بود.
استاد مطهرى در آن دانشكده ، دوره هاى ليسانس و دكترا، كليات علوم اسلامى (منطق ،فلسفه ، كلام ، عرفان ، اصول فقه ، فقه و حكمت عملى )، فلسفه (شرح منظومه ،الهيات شفا، مقاصدالفلاسفه غزالى و...)، تاريخ فلسفه ، تاريخ مجادلات اسلامى وروابط فلسفه و عرفان را تدريس ‍ مى كرد.(777)
مرزبان اسلام
الف . سلاح قلم :
استاد مطهرى بعد از حدود سى سال كه از زمزم قرآن و كوثر عترت سيراب شد و دممسيحايى تقوا به او زندگى جديدى بخشيد، قدم در سنگر نويسندگى گذارد و سلاحقلم را به دست گرفت و مرزبان حماسه جاويد شد.
اين مرزبان قهرمان ، فقط به حل مشكلات و پاسخگويى و سؤ الهاى موجود دربارهمسائل اسلامى مى انديشيد و هدف نوشته هايش همان بود.(778)
او معتقد بود دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است . حقايق اين دين به طور تدريجى درنظر مردم واژگونه شده است و علت اساسى گريز گروهى از مردم ، آموزشهاى غلطىاست كه به نام اسلام داده مى شود. اين دين مقدس ‍ بيش از هر چيز، از طرف برخى ازكسانى كه مدعى حمايت از آن هستند ضربه صدمه مى بيند.(779)
ب . مجله مكتب تشيع
در سال 1336 به همت جمعى از دانشمندان حوزه علميه قم ، نشريه مكتب تشيع شروع بهفعاليت كرد. استاد مطهرى هم با اين مجله ، همكارى علمى و ارشادى داشت . مقالاتى از استادمطهرى در نشريه مكتب تشيع منتشر شد، از جمله ؛ ((اصالت روح ))، ((قرآن و مساءله اىاز حيات ))، ((توحيد و تكامل )) و ((حق عقل در اجتهاد)).(780)
ج . چراغ انجمن
بعد از تاءسيس انجمن اسلامى پزشكان (1337 - 1338 ش .)، استاد مطهرى ، چراغ آنانجمن شد و در زمانى كه سردى و تاريكى جامعه را فراگرفته بود به دلهاى سرد،گرمى بخشيد و نور و روشنايى داد.
استاد يكى از مهم ترين سخنرانان جلسات اين انجمن بود. ايشان در سخنرانيهايش ،موضوعات حساس و سرنوشت سازى مانند توحيد، نبوت ، معاد، مساله حجاب ، بردگى درنگاه اسلام ، صلح امام حسن عليه السلام ، امام صادق عليه السلام و مساله خلافت ، مسالهولايت عهدى امام رضا عليه السلام ، تربيت اسلامى ، فطرت ، ربا، بانك ، بيمه و... رامورد بررسى عالمانه قرار داد و آثارى ارزشمند به يادگار نهاد.
د. داستان راستان
طرح تدوين ((داستان راستان )) از سوى يكى از مؤ سسات علمى به آية الله مطهرىپيشنهاد شد. استاد چون اين كار را پسنديده و مفيد يافت تعهد كرد كه آن را انجام دهد. اودر زمانى شروع به داستان نويسى كرد كه استادى مشهور در دانشگاه بود و از شخصيتهاو عالمان مهم مذهبى در كشور شمرده مى شد.
جلد اول داستان راستان در سال 1339 و جلد دوم درسال 1343 چاپ و منتشر شد و با توجه و استقبال كم نظير مردم مواجه گشت .
ه‍ طرحى نو
استاد مطهرى سالها بود كه آرزوى تاءسيس مؤ سسه اى علمى - فرهنگى را داشت تابتواند جوابگوى نيازهاى فكرى جامعه باشد و به نشر و تبليغ معارف عالى اسلامىبپردازد. سرانجام در سال 1346 به كمك چند تن از دوستانش ، از جمله آقاى محمد همايون، حجة السلام سيد على شاهچراغى ، مؤ سسه حسينيه ارشاد را تاءسيس كرد.(781)
بعد از تاءسيس حسينيه ارشاد، به كار اين مؤ سسهدل بست و با شور و حرارت و آگاهى و درايت به همكارى و برنامه ريزى پرداخت . اودانشمندان بسيارى را به آنجا دعوت مى كرد تا سخنرانى كنند و خود نيز يكى از موفقترين سخنرانان آن بود.
و. علل گرايش به ماديگرى
كتاب علل گرايش به ماديگرى - كه تكميل شده دو سخنرانى استاد مطهرى در سالهاى48و 49 در دانشسراى عالى است - در سال 1350 منتشر شد. استاد اين اثر كارآمد را درزمانى تاءليف كرد كه در ميان نسل جوان ، گرايشى به مكاتب مادى - و از جمله ماركسيسم -مشاهده مى شد. سران سازمان منافقين هم در حال گرايش به ماركسيسم بودند كه سرانجامماركسيست شدند و به طور رسمى اين تغيير ايدئولوژى را اعلام كردند.
استاد مطهرى در اين كتاب به بررسى نقش كليسا، مفاهيم فلسفى ، اجتماعى و سياسى و...در گرايش به ماديگرى مى پردازد و علل لغزشها و انحرافها را در اين زمينه روشن مىسازد.
ز. فلسفه تاريخ
يكى از درسهايى كه استاد مطهرى در منزل خودشان برقرار كرد درباره فلسفه تاريخبود كه از سال 1355 تا 1357 با جمع برخى از شاگردان برگزار مى شد.
استاد در اين دروس ، آراء فلاسفه غرب و اسلام را در مورد مباحثى مانند((عوامل محرك تاريخ ))، ((ارزش تاريخ ))، ((جامعه و فرد))، (( ارتباط تاريخ باعلم ، مذهب و اخلاق ))، ((عليت در تاريخ ))،((تكامل تاريخ ))، ((پيش بينى آينده )) و... عالمانه نقد و بررسى مى كرد.
ج . مقدمه اى برجهان بينى اسلامى
آخرين اثر قلمى استاد مطهرى ، كتاب ((مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى )) است اين كتابدر سالهاى 56 و 57 به رشته تحرير در آمد.
آن استاد عاليقدر انحرافات فراوانى در نشريات برخى گروههاى به ظاهر اسلامى وآثار بعضى روشنفكران مسلمان درباره جهان بينى اسلامى مشاهده مى كرد. بدين علت وبراى جلوگيرى از التقاط، و از همه مهم تر براى روشن كردن نظر اسلام ، اين اثر پربرگ وبار را نوشت و در آن بسيارى از اشتباهات فكرى روشنفكران را آشكار ساخت .
در اين كتاب نفيس ، مواضع و جهان بينى بعضى از گروهكها مانند ((منافقين )) مورد نقدو بررسى قرار گرفته است .
ط. ماترياليسم در ايران
كتاب علل گرايش به ماديگرى كه در سال 1350 منتشر شده بود مورداستقبال شايان مردم حقيقت جو قرار گرفت ، به طورى كه درسال 1357 به چاپ هشتم رسيد و استاد مقدمه اى تحت عنوان ((ماترياليسم در ايران ))بر آن افزود.
استاد مطهرى در اين مقدمه بسيار پربار به افشا و نقد شيوه هاى جديد تبليغماترياليسم در ايران مى پردازد و اين بحث را در دو بخش ارائه مى كند: 1 - تحريفشخصيتها 2 - تحريف آيات قرآن .
در اين مقدمه سودمند بود كه آراء برخى از گروهكها، از جمله ((فرقان )) مورد نقد وبررسى عالمانه و منصفانه قرار گرفت و پوچى و سستى آن آشكار شد.
بعد از انتشار اين مقدمه ، گروهك فرقان اطلاعيه اى منتشر كرد به اين مضمون : هر كسكه در مسير افكار ما قرار گيرد، به طريق انقلابى پاسخ او را مى دهيم . اما استادمطهرى فرمود: اگر قرار باشد كه انسان از دنيا برود، چه بهتر كه در راه اصلاحعقايد و دفاع از اسلام باشد، و من در اين راه كوچكترين ترديدى ندارم .(782)
تدريس در قم
استاد مطهرى بنا به توصيه حضرت امام خمينى ازسال 1351 تا 1357، هفته اى دو روز به قم مى رفتند و در حوزه علميه ، دروس مهمىمانند شناخت ، اصل غائيت ، فلسفه هگل ، معارف قرآن ، ماركس و ماركسيسم ، ((منظومه))،((نجات )) و ((اسفار)) تدريس مى كردند.(783)
استاد به حكم وظيفه شرعى از تهران به قم مى رفتند تا تدريس كنند در حالى كه درتهران ، استادان با سابقه دانشگاه ، با تقاضاى بسيار در كلاس ‍ درس ايشان شركت مىكردند.(784)
گلستان جاودان
يادگارهاى استاد مطهرى ، بحق گلستانى جاودان است كه بوى خوش آن ،عقل و جان هر حقيقت جويى را زنده مى كند.
آثار منتشر شده استاد بيش از 50 كتاب است كه برخى از مهم ترين آن عبارتند از:
مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى ، آشنايى با قرآن ، اسلام و مقتضيات زمان ، انسانكامل ، پيرامون انقلاب اسلامى ، پيرامون جمهورى اسلامى ، تعليم و تربيت در اسلام ،توحيد، نبوت ، معاد حماسه حسينى ، خدمات متقابل اسلام و ايران ،عدل الهى ، داستان و راستان ، سيرى در نهج البلاغه ، سيرى در سيره نبوى ، سير درسيره ائمه اطهار عليه السلام ، شرح مبسوط منظومه ،علل گرايش به ماديگرى ، فطرت ، فلسفه اخلاق ، فلسفه تاريخ ، گفتارهاى معنوى ،مساله حجاب ، نظام حقوق زن در اسلام و قيام و انقلاب مهدى (عج ).
برخى از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربى به قلم حجة السلام شيخ محمد تقى شريعتمدارى )،آشنايى با قرآن (جلدهاى 5 تا 15)، فلسفه تاريخ (جلد 2 تا 4)، مساءله بردگى دراسلام ، پانزده گفتار، توكل و رضا، انسان شناسى ، حاشيه بر تفسير الميزان و...
پيشتاز نهضت
يكى از عالمانى كه در هدايت و راهنمايى مردم در قيام 15 خرداد نقشى اساسى و سازندهداشت ، استاد مطهرى بود. او در سخنرانى آتشين و انقلابى خود در شب عاشورا خطاب بهروحانيت گفت : ((بايد واقعيت را بگوييد و درمقابل همه نوع حادثه و گرفتارى بايستيد)). بعد خطبه امام حسين عليه السلام ععع (...من راى سلطانا جائرا...)عععع را مطرح كرد و به طور صريح و قاطع به محمد رضاپهلوى حمله كرد.(785)
به دنبال اين سخنرانى حسينى بود كه استاد مطهرى دستگير و زندانى شد. (786) اينحبس ، حدود دو ماه به طول انجاميد.(787)
استاد مطهرى يكى از اعضاى شوراى رهبرى حزب سياسى اسلامى و نظامى ((هياءتهاى مؤتلفه اسلامى )) بود. او در جمع آنان ، مباحث سودمندى ايراد كرد، از جمله مساله ((انسانو سرنوشت )).
بعد از تبعيد امام خمينى ، مهم ترين عكس العمل اسلامى در برابر اين ظلم بزرگ ، ترورحسنعلى منصور - نخست وزير وقت - بود كه به دست قهرمانان هياءتهاى مؤ تلفه اسلامىانجام شد. و ارشاد و تاءييد استاد مطهرى بود كه اين اقدام خداپسندانه را به ثمررساند.(788)
آية الله مطهرى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ، براى تثبيت حكومت اسلامى ، فعاليتهاىبسيار ارزنده و سرنوشت سازى انجام داد. از آن جمله ، ايشان مهم ترين و مورد اعتمادترينمشاور حضرت امام خمينى بود و نظرشان درباره معرفى افراد براى مسئوليتهاى مختلف ،پذيرفته مى شد.(789)
در مسلخ عشق
استاد مطهرى كه آرزويش شهادت در راه خدا بود و در كتابها و گفتارهايش ، مقام بلند وارزش والاى شهيد را با عبارتى نغز و حكيمانه ، نوشته و گفته بود، سرانجام بهآرزويش رسيد.
در شب چهارشنبه 12 ارديبهشت 1358، ساعت بيست و دو و بيست دقيقه ، استاد مطهرى بهوسيله جوانى فريب خورده از اعضاى گروهك سياسى و منافق ((فرقان )) به شهادترسيد.(790)
آية الله طالقانى
متوفاى 19/6/1358 ش .
ابوذر امام
على محمدى
تولد
در زمستان سال 1329 ق . صداى نوزادى در فضاى خانه ساده آية الله سيد ابوالحسنطالقانى پيچيد كه نامش را ((محمود)) گذاشتند و پدرش پشت جلد قرآن نوشت :
((سيد محمود روز شنبه ، چهارم ربيع الاول 1329 ق . به دنيا آمد))(791)
تو گويى همين نوشتار كوتاه بود كه پيوندى ناگسستنى بين او و قرآن ايجاد كرد.
سيد محمود دوران كودكى را تا ده سالگى در روستاى ((گليرد)) طالقان سپرى نمود وهمانجا خواندن ، نوشتن و مقدمات علوم اسلامى را فراگرفت و در مكتب پدر - كه عالمىسياستمدار بود - مبارزه با استبداد در ذهن او نقش بست .
او سپس همراه خانواده به تهران رفت كه همزمان بود با دوران ديكتاتورى رضاخان ومبارزه روحانيون عليه وى و اين نقشى بسزا درشكل گيرى فكر سياسى اش داشت و از همان هنگام او را وارد ميدان مبارزه با ستم كرد.
فرزند حوزه
سيد محمد در نوزده سالگى براى فراگيرى بيشتر و دقيقتر علوم اسلامى به قم رفت واز درس استادانى بزرگ چون آية الله حجت و آية الله خوانسارى بهره فراوانبرد.(792)
دانش پژوه جوان ، مدتى براى بهره گيرى از درس علماى برجسته نجف ، راهى آن مركزبزرگ علمى شد؛ اما دوباره به قم و مدرسه فيضيه برگشت .
پرداختن به دانش هيچ گاه او را از توجه بهمسائل سياسى - اجتماعى دور نكرد. آرى فضاى پر از معنويت فيضيه به او درسها آموخت واز وى ، انديشمندى مبارزه و خستگى ناپذير ساخت .
سير به سوى خلق
آية الله طالقانى پس از سالها تحصيل در قم ، از آية الله جائرى يزدى ، بنيانگذارحوزه علميه قم ، اجازه اجتهاد گرفت (793) و با عزمى راسخ و گامى استوار، راهىتهران شد و در مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار سابق ) به آموزش علوم اسلامىپرداخت .
او كه مدتها پيش درد جامعه و مردم را حس كرده بود و تنها راه نجات را در بازگشت بهاسلام و قرآن مى دانست ، با برقرارى جلسات تفسير قرآن در راه گام نهاد.(794)
مجاهدى نستوه
روزى در چهار راه ((گلوبندك )) تهران ، بين زنى مسلمان و ماءمورى مزدور درگيرىبوجود آمد كه ماءمور فرومايه سعى داشت چادر را از سر زن مسلمان برگيرد؛ ولى اومقاومت مى كرد.
آية الله طالقانى كه از آنجا در حال عبور بود با صحنه كشمكش آنان روبرو گشت ؛ ازاين روز با ماءمور گلاويز شد و آن زن را از چنگش رها ساخت .
به دنبال اين درگيرى ، بيگانه پرستان ، آقاى طالقانى را به جرم اهانت به مقاماتبلند پايه كشورى بازداشت و به شش ماه زندان محكوم كردند.(795)
با سقوط رضا خان و بر سر كار آمدن شاه جوان و بى تجربه ، فضاى فعاليتهاىفرهنگى و سياسى تا اندازه اى باز شد؛ در اين هنگام آية الله طالقانى برى آشنايىهر چه بيشتر نوجوانان و جوانان با معارف اسلامى ، بهتشكيل ((كانون اسلام )) دست زد و براى فراگير كردن فعاليت زير بنايى اش بهانتشار مجله ((دانش آموز)) از طرف كانون ، همت گماشت .
به دنبال پايه گذارى نهضت ملى نفت به رهبرى آية الله كاشانى و حركت يكپارچه مردمدر پشت سر او، براى ستاندن حق خويش از انگليس ‍ غارتگر، آية الله طالقانى همگام باقهرمان مبارزه ، عليه استعمار به قيام پيوست و يكى از ياران نزديك آقاى كاشانى دراين راه شد و با زبان گويا و برنده خود به افشاگرى و روشنگرى پرداخت . (796)
پس از كودتاى ننگين 28 مرداد 1332، آنگاه كه رژيم كودتايى جاى پايش را محكم كردو به انتقام جويى از فدائيان اسلام پرداخت ، در چنين زمان حساسى ، آية الله طالقانىآنها را در خانه اش پناه داد: (797) ولى با مشكوك شدن ماءموران بهمنزل وى ، شهيد نواب و يارانش ، آنجا را ترك كردند. از اين رو وقتى ساواك به آن خانههجوم برد، كسى از فدائيان را در آن نيافت . با اينحال آقاى طالقانى را دستگير و بازداشت كرد. اما چون مدركى عليه وى بدست نياورد،پس از مدتى آزادش نمود.
او در سالهاى 1324 و 1325 ش . نيز وقتى كه شهيد نواب ، مورد تعقيب قرار گرفت ،وى را در روستاهاى اطراف طالقان پناه داد.
در محيط خفقان ستم شاهى ، مسجد هدايت ، سنگر مبارزه آية الله طالقانى عليه رژيمپليسى پهلوى بود و حدود سى سال سخنان آتشين مجاهد نستوه ، به اجتماع اين مسجدشور و گرمى مى بخشيد و تشنگان حقيقت را سيراب مى كرد.
پس از روى كار آمدن دوباره محمد رضا پهلوى با كودتاى 28 مرداد و به كمك سازمانجاسوسى آمريكا، عده اى از مبارزان از جمله آية الله طالقانى با انگيزه مذهبى و ملى ،براى ادامه دادن مبارزه ، با نهضت مقاومت ملى را بنيان نهادند.
نهضت ، فعاليتهاى پى گيرى داشت تا اين كه درسال 1336 ش . ساواك با يورش سنگين ، عده اى زيادى از اعضايش را دستگير و زندانىكرد و به اين ترتيب آقاى طالقانى نيز دستگير و روانه زندان گرديد و بيش از يكسال در زندان بسر برد. او پس از آزادى به منظور ايجاد يك كانون مبارزه با هدف مذهبىو براى مخالفت آشكار با شاه و نزديك كردن دو قشر دانشگاهى و حوزوى به يكديگر،با همكارى عده اى ((نهضت آزادى )) را تاءسيس ‍ كرد.(798)
در تابستان 1339 ش . رژيم كودتاى براى قانونى جلوه دادن حكومت و سلطه خويش درصدد برگزارى انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى به صورت فرمايشى بود كهمجاهد نستوه در سنگر مسجد هدايت براى رو كردن دست بازيگران صحنه سياسى كشوربه سخنرانى پرداخت .
رژيم براى جلوگيرى از رسوايى بيشتر درب مسجد هدايت را بست ؛ از اين رومحل سخنرانيها از مسجد به منزلى منتقل شده و دو روز آخر ماه صفر، آية الله طالقانى وشهيد مطهرى به بررسى مسائل سياسى - اجتماعى و افشاگرى عليه حكومت پرداختند.
سى ام تيرماه 1331 يادآور حماسه كم نظير ملت ايران عليه دولت چهار روزه قوام بودكه او را مجبور به استعفا كرد. به همين دليل ، پس از كودتاى 28 مرداد، رژيم براى محوآن روز از يادها تلاش بسيار كرد.
نه سال از آن حركت حماسى آية الله كاشانى و ملت گذشت بود و آقاى طالقانى در نظرداشت ، آن شجاعت و فداكارى را در يادها زنده گرداند و سالگردى براى شهداى سى امتير برپاكند.
حكومت پهلوى ، نخست با خارجى خواندن برگزار كنندگان آن ، قصد جلوگيرى از اجتماعمردم را داشت و چون از اين ترفند سودى نبرد، در شب برگزارى مراسم در حرم حضرتعبدالعظيم عليه السلام ، نيروهاى امنيتى به شركت كنندگان حمله برده ، عده اى رادستگير كردند و آية الله طالقانى در اعتراض به اين حمله ، همراه دستگيرشدگان بهشهربانى رفت و در آنجا نيز بر خلاف نظر رئيس شهربانى ، با ديگران وارد زندانشد كه پس ‍ از دو رو، پليس ، با حيله اى او را از زندان خارج كرد.(799)
همگام با امام
در سال 1341 ش . به دنبال حركت امام خمينى (ره ) عليه انقلاب سفيد شاه ، آية اللهطالقانى (ره ) نيز براى برداشتن نقاب از چهره نوكران استعمار به افشاگرى دست زد.
رژيم سر سپرده كه مصمم به اجراى برنامه ديكته شده از سوى آمريكا بود، آقاىطالقانى را دستگير و روانه زندان كرد.
چند ماهى از دستگيرى مجاهد نستوه گذشت ، اما رژيم پهلوى در پى دستاويزى بود تا اورا مدت طولانى ترى در زندان نگه دارد. از اين رو پيش ‍ از فرارسيدن ماه محرم 1342 ش. وى را آزاد كرد تا با توطئه اى جديد، دوباره او را راهى زندان كند؛ نقشه اين بود كهمقدارى مواد منفجره را در خانه اش پنهان نمايد، آنگاه او را به جرم تهيه و نگه دارى موادمنفجره ، به عنوان يك شورشى تروريست دستگير نموده ، به پاى ميز محاكمه بكشاند.
اگر آية الله طالقانى پى برده بود كه اينعمل رژيم بايد در راستاى توطئه اى باشد، اما با اينحال تصميم گرفت در ماه محرم ، يزيديان زمان را رسوا كند.
او در مسجد هدايت به بيان واقعيتهاى جارى كشور و آنچه در زندان مى گذشت ، پرداخت وشاه را با انقلاب سفيدش مورد تشديدترين حملات قرار داد و با استفاده از سخنان سرورشهيدان كربلا، مردم را به قيام عليه حكومت پهلوى فرا خواند.
سخنرانى او يازده شب ادامه يافت و چون آگاه شد كه ساواك ، فراد شب تصميمى بهدستگيرى اش دارد، به لواسانات رفت .
به دنبال دستگيرى امام در شب 15 خرداد 1342 (شب دوازدهم محرم ) وقتل عام مردم در روز پانزده خرداد، اعلاميه اى با عنوان ((ديكتاتور خون مى ريزد)) درسرتاسر ايران منتشر شد كه شاه را بيش از پيش رسوا كرد.
ساواك ، آية الله طالقانى را سبب انتشار اعلاميه دانست و در تعقيب او به لواسانات هجومبرد و مجاهد نستوه براى در امان ماندن مردم ازاعمال جنون آميز ساواك ، از اختفا بيرون آمد و خودش را تسليم كرد و به اين ترتيبدوباره در 23 خرداد 1342 دستگير شد و بعد از چهار ماه بازداشت . در 30 / 7 / 1342در بى دادگاه نظامى محاكمه گرديد و پس از بارها محاكمه در 16/10/1342 به دهسال زندان محكوم شد.
او در زندان با وجود شكنجه هاى بى رحمانه ، به برقرارى جلسات تفسير قرآن ، نهجالبلاغه و تاريخ اسلام براى زندانيان مسلمان همت گماشت و براى ايجاد وحدت بينمبارزيان مسلمان نخستين نماز جماعت را در زندان برپا نمود و استقامت وصف ناپذيرش دربرابر شكنجه هاى خون آشامان ساواك ، مايه قوت قلب ديگر زندانيان بود.
سرانجام رژيم پليس پهلوى بر اثر فشار افكار عمومى و واكنشهاى بين المللى بهناچار او را در سال 1346 ش . آزاد كرد.
او در سال 1350 نيز دستگير و به مدت سهسال در شهر زابل تبعيد شد و سپس به بافت اعزام و پس از مدتى آزاد شد.
آرزوى ديرينه
آية الله طالقانى از زمره متفكرانى بود كه گامهايى براى اتحاد جهان اسلام برداشت .او در كنفرانسهاى متعددى ، گاه به عنوان نماينده شخصيتهاى بزرگى چون آية اللهكاشانى و بروجردى و گاه به طور مستقل ، شركت نمود.
وى در حمايت از تاءسيس ((دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه )) كه توسط آية اللهبروجردى با همكارى انديشمندان ((الازهر)) مصر بود بويژه ((شيخ محمد شلتوت ))ايجاد شده بود، نوشت :
((راه تقريب ، كه جمعى از علماى بيدار و مجاهد پيش گرفته اند همين است كه با نورتفكر، محيط ارتباط اسلامى را روشن سازند و با نوك قلم ، باقيمانده ابرهاى تاريك رااز افق فكرى مسلمانان زايل گردانند تا وحدت واقعى پايه گيرد، نه اتحاد صورى وقرار دادى .)) (800)
خنجرى در قلب جهان اسلام
در 25/2/1327 ش . همزمان با خروج آخرين سرباز انگليس از خاك فلسطين ، ((بنگورين )) رئيس يكى از سازمانهاى صهيونيستى ، خبر شوم تاءسيس دولت اشغالگراسرائيل را اعلام كرد.
از آن تاريخ به بعد، تلاشهاى گسترده اى در ابعاد مختلف براى حمايت از حقوق مردمفلسطين صورت گرفته است .
آية الله طالقانى نيز از مبارزانى بود كه هرگز در برابر اين تجاوز، سكوت نكرد ودر كنفرانسهاى متعدد از حق ملت فلسطين دفاع كرد.
وى در خطبه نماز عيد فطر سال 1348 ش . به مساءله فلسطين پرداخت و ضمن آگاهكردن مردم از وضعيت مسلمانان فلسطين يادآورى مسؤ وليت آنان در اين مبارزه ، از آنهاخواست تا فطريه خود را براى كمك به مبارزان مسلمان هديه كنند.
با گسترش اين حركت نو، در سال بعد همگام با نمازگزاران مسجد هدايت ، نمازگزارانحسينيه ارشاد و تعدادى از مساجد با راهنمائيهاى آية الله مطهرى و عده اى ديگر، فطريهخود را به مبارزان فلسطينى هديه كردند.(801)
در آستانه پيروزى
نفسهاى رژيم به شمارش افتاده بود و خزان عمرش فرارسيد؛ دستگاه حاكم از هيچجنايتى شرم نداشت ، از اين رو آية الله طالقانى را در پاييز 1354 براى انتقامى سخت، بار ديگر دستگير كرد.
آقاى طالقانى دو سال بدون محاكمه ، سخت ترين شكنجه روحى و جسمى را در زندانتحمل نمود و در سال 1356 ش . رژيم براى جلوگيرى از فشارهاى بين المللى ، بهجهت مشخص نبودن جرم و مدت محكوميت او، وى را با وجود كهولت سن و ضعف جسمانى به دهسال زندان محكوم كرد.
او سه سال را با بدترين شرايط در زندان گذارند. سلولش يكسلول كوچك و نمور بود كه حتى پنجره كوچك آن با رنگ سياه آغشته بودند و درطول شبانه روز، فقط يك ساعت براى انجام نظافت وى را به حياط كوچك پشت زندان مىبردند.(802)
به دنبال عقب نشينى رژيم در مقابل موج اعتراضات مردم مسلمان ، در پاييز 1357 ه‍ش .بسيارى از زندانيان سياسى آزاد گرديدند كه از آن جمله آية الله طالقانى بود.
او در هشتم آبان 1357 آزاد شد و در جمع انقلابيون پرشور مسلمان قرار گرفت و درنخستين پيامش مردم را به وحدت و پيروى از رهبرى يگانه امام فراخواند.(803)
محرم سال 1357 ش . (آذر ماه ) براى انقلاب لحظه حساس و سرنوشت سازى بود. آيةالله طالقانى همگام با امام ، براى شدت بخشيدن به قيام مردم ، دراول محرم با بهره گيرى از سخن آغازين امام حسين عليه السلام در نهضتش ، پيامىحماسى براى ملت ايران فرستاد كه منجر به راهپيماييها و اعتصابات گسترده اىگرديد.(804)
او براى وارد كردن ضربات نهايى به پيكر رو بهزوال حكومت پهلوى ، تصميم گرفت همراه امام ، پيامى ديگر به مناسبت روز تاسوعا (نهممحرم ) صادر كند و از اين رو، بدون توجه به اخطارهاى پى در پى مقامات دولتى وحكومت نظامى مبنى بر منصرف شدن از فرستادن پيامهاى انقلابى ، در روز چهارم محرمپيامى ديگر براى ملت ايران فرستاد و اعلام كرد كه خود نيز در راهپيمايى روز تاسوعاشركت خواهد نمود.(805)
اين اعلاميه همراه پيام امام و تاءكيد ديگر رهبران روحانيون ، غوغايى بپاكرد به طورىكه در تهران حدود چهار ميليون نفر به خيابانها ريختند و حمايت خود را از رهبرى امامخمينى (ره ) و برقرارى حكومت اسلامى اعلان نمودند.
تا آخرين نفس
پس از ورود امام به ايران و به پيروزى رسيدن انقلاب اسلامى ، آية الله طالقانى پستسر ايشان قرار گرفت و بازويى توانا براى آن رهبر الهى گرديد و اطاعت از حضرتشرا بر همه واجب مى دانست ، بالاتر از اينها پير مجاهد، امام را نعمتى عظيم از جانب خداوندبراى ملت ايران مى شمرد و قدردانى نكردن از آن را سبب دچار شدن به عذاب الهى مىدانست (806) و در مقابل بدخواهان و گروههاى تفرقه افكن - كه تلاش مى كردند تاوانمود سازند كه او نظر مثبتى درباره رهبرى امام ندارد - قاطعانه ايستاد و مى فرمود: اينمخلصى كه نسبت به رهبرى ايشان بارها و بارها نظر داده ام و رهبرى قاطع ايشان رابراى خودم پذيرفته ام و هميشه سعى كردم كه از مشى اين شخصيت بزرگ و افتخارقرن با اسلام ، مشى من خارج نباشد.(807)
به دستور امام پيش نويس قانون اساسى جديد فراهم گرديد و انتخابات مجلس خبرگانبه منظور بررسى نهايى آن برگزار شد و آية الله طالقانى به عنوان نمايندهاول مردم تهران در مجلس خبرگان تعيين گرديد.(808)
او با وجود تمام مشكلات و بيمارى ، اين مسئوليت سنگين از پذيرفت و در سنگر مجلس بهپاسدارى از ارزشهاى انقلاب و خون شهيدان پرداخت .
با بر پايى حكومت جمهورى اسلامى ، او به واسطه يكى از شخصيتهاى ، برگزارىنماز جمعه در سرتاسر ايران را به امام پيشنهاد كرد كه با موافقت وى ، اين مراسموحدت بخش در سرتاسر ميهن اسلامى برگزار گرديد.
به اين ترتيب نخستين نماز جمعه تهران به امامت آية الله طالقانى در پنجم مرداد 1358در دانشگاه تهران برپا شد و بيش از يك ميليون نفر در آن شركت كردند.
او هفت نماز جمعه را اقامه كرد كه آخرين آن در بهشت زهرا، در شانزدهم شهريورسال 1358 بود.
چكيده هاى قلم
اگر چه زندگانى آية الله طالقانى سراسر مبارزه بود و بارها زندانى و تبعيدگرديد، امام با اين حال آثار ارزشمندى از خود بجا گذاشت :
1. ((پرتوى از قرآن )) كه شامل تفسير سوره هاى فاتحه ، بقره ،آل عمران ، 22 آيه ابتداى سوره نساء و تمامى سوره هاى جزء سى ام قرآن است و در ششجلد منتشر گرديد.
2. مقدمه ، توضيح و تعليق بركتاب ((تنبيه الامة و تنزيه الملة )) آية الله نائينى
3. اسلام و مالكيت .
4. ترجمه جلد اول كتاب ((امام على بن ابى طالب ))، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود.
5. ((به سوى خدا مى رويم )) كه سفر نامه حج است .
6. پرتوى از نهج البلاغه .
7. آينده بشريت از نظر مكتب ما.
8. آزادى و استبداد.
9. آية حجاب .
10. مرجعيت و فتوا.
11. درسى از قرآن .
12. درس وحدت .
وفات
او پس از سالها مبارزه ، در ساعت 45/1 بامداد روز دوشنبه 9/6/1358 به سوى حقشتافت و ملتى در غم فراقش غرق ماتم شدند.
انبوه جمعيت پيكرش را براى خاك سپارى به بهشت زهرا بردند و صبح سه شنبه در ميانشيون و ناله مردم ، آن پيكر عزيز در خاك پنهان گشت و دولت يك روزتعطيل و سه روز عزادارى عمومى اعلام كرد.
امام خمينى (ره ) غم خود را از آن حادثه جانكاه در پيامش به ملت داغدار ايران چنين بيانكرد:
((... آقاى طالقانى يك عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند، او شخصيتى بود كهاز جسمى به جسمى و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در بهاربزرگ خود سستى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پرارجخودم را يكى پس از ديگرى از دست بدهم . او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود وزبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر برنده بود و كوبنده . مرگ او زودرس بود وعمر او پربركت .)) (809)
شهيد آية الله دكتر مفتح
شهادت : 27/9/1358 ش .
تكبير وحدت
غلامرضا گلى زواره
اشاره
شهيد آية الله دكتر مفتح در زمره عالمانى است كه عمر شريف خويش را در راه احياى معارفاسلامى و نشر فرهنگ اهل بيت به كار گرفته و در سنگرهاى گوناگون به ستيز باجهل و تباهى و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضيلت براى آنكه دانشگاه را از تهاجمفرهنگى استعمار و علفهاى هرز طاغوتى نجات دهد چشمه هايى از ارزشهاى والاى دينى رادر اين كانون انديشه ، جارى ساخت و در عصرى كه نغمه جدايى دين از دانش ‍ سازگرديدهبود و شب پرستان كوردل با تبليغات نفاق افكنانه خويش بذر تنافر و ضديت بينحوزه و دانشگاه مى پاشيدند نامبرده اين دو كانون را به هم پيوند داد و فرهنگ حاكم بردانشگاه را كه ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاى دينى را بر فضاى آن حاكم نمودو به مصداق ((زكاة العلم نشره )) جرعه هايى از انديشه هايى را كه در حوزه آموختهبود به كام دانشجويان شيفته فضيلت سرازير نمود. اين نوشتار گذرى دارد برزندگى و آثار آن شهيد دانشمند.
از ولادت تا تحصيل
روحانى فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود كهدر نهايت اخلاص و صداقت روزگار مى گذراند و چون وى در ادبيات عرب و فارسىتبحر داشت اشعار زيادى در مدح و منقبت و رثاىاهل بيت سروده كه ضمن زيبايى هاى لفظى از مضامين عالى و تاريخ صحيح ائمه واحاديث معتبر سرچشمه گرفته بود. وى علاوه بر سخنورى و وعظ در حوزه علميه همدانبه تدريس مشغول بود. در سال 1307 ش . در خانه چنين اديبفاضل و وارسته فرزندى ديده به جهان گشود كه او را محمد ناميدند. دانش طلبى درسايه معنويت و تربيت و در پرتو فضيلت از همان دوران صباوت ، حلاوت جان اين كودكگرديد.
او روى آوردن به علم و آراسته گرديدن به صفاتى پسنديده را از پدرى عالم و مادرىنيكوسرشت در كلاس باصفاى خانواده آموخت ، از هفت سالگى پايش به مدرسه گشودهشد و در زمينه ادبيات از پدر اديب و شاعر خويش ‍ بهره مند گرديد شهيد مفتح پس ازفراگيرى مقدمات علوم عربى ، فقه و بخشى از منطق نزد پدر و اساتيد وقت حوزه همدانبه سال 1322 ش . به آشيانه اهل بيت - قم مقدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاءو در حجره اى محقر و نمناك اقامت گزيد و همچون ديگر جويندگان معارف دينى با جديت واهتمامى درخور اهميت به كسب علوم و مكارم پرداخت .
ذوق سرشار و استعداد عالى به همراه كوشش پرجوش و وجود اساتيد برجسته سبب آنگرديد تا مفتح به صورت شگفت انگيز و شايان توجهى دروس حوزه از جملهرسائل ، مكاسب و كفايه را طى سالهاى 1324 - 1322 ش . فراگيرد و خود در زمرهاساتيد حوزه علميه قم قلمداد گردد.
ايشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترين سطح نزد، رهبر كبير انقلابحضرت امام خمينى (ره ) فراگرفت . مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردى و استادى ،با امام پيوندى صميمانه داشت و آن روح قدسى به ايشان علاقه و عنايت داشتند و درمدتى كه امام امت در نجف به سر مى بردند وى به طريقى با رهبرى و اسوه خويشارتباط بر قرار كرد. پيامى كه حضرت امام به مناسبت شهادت اين دانشور ارزشمندصادر نمودند. مبين اين رابطه است .(810)
دكتر مفتح در آن اختناق خطرناك رژيم ستم شاهى چه در برنامه هاى علمى و پژوهشى و چهجلسات سخنرانى و تلاشهاى تبليغى اصرار و ابرام داشت كه نام امام خمينى (قدس سره) مطرح شود و در مسجد قباى تهران صريحا و بدون هيچگونه واهمه اى در سالهاىقبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جارى مى ساخت . مرحوم مصطفى زمانىنوشته است كه نه تنها مفتح خود چنين روش را بكار مى بست بلكه در انجمن اسلامشناسى اعضاء را تقويت مى كرد تا به كمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقويت كنند.بلكه نامش را هم در كتابها بياورند.(811)
دكتر مفتح بخشى از كتاب رسائل شيخ انصارى را نزد آية الله مجاهد تبريزى و دروسخارج خصوصا بخشى از اصول را در محضر آية الله العظمى بروجردى (ره )فراگرفت . همچنين در فلسفه و حكمت نزد فيلسوفجليل القدر امام مجهول القدر علامه طباطبائى تلمذ نمود مدتى از محضر فقيهاهل بيت عليه السلام آية الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى (ره ) و آية اللهالعظمى مرعشى نجفى (ره ) استفاده كرد. بخشى از دروس فلسفه و عرفان را نزد آيةالله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى اصفهانى آموخت آية الله سيد محمد جحت پرتوى ازانديشه هاى فقهى خود را به اين شاگرد وارستهانتقال داد. دكتر مفتح به موازات علوم حوزوى تحصيلات دانشگاهى را پى گرفت و بهدريافت مدرك دكترا در رشته الهيات و معارف اسلامىنائل آمد. در فقه نيز آنچنان تبحرى بدست آورد كه عنوان با صلابت اجتهاد را برازندهخويش ساخت . پايان نامه تحصيلى وى رد مقطع دكترا با عنوان حكمت الهى در نهجالبلاغه بدليل ژرفايى مطالب و عمق مفاهيم با درجه بسيار خوب موردقبول دانشگاه واقع شد.(812)

next page

fehrest page

back page