بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (52) ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلابِمَاكُنتُمْ تَكْسِبُونَ
ترجمه : 
سپس به ستمگران گفته شود: عذاب هميشگى را بچشيد. آيا جز به آنچه به دست آوردهايد، كيفر داده مى شويد؟
نكته ها : 
O مراد از عذاب در آيه ى قبل ، كيفر الهى در دنيا بود و در اين آيه ، عذاب رستاخيزمطرح است ، لذا فرمود: (ذوقوا) و نفرمود: ((يذوقون )).
پيام ها : 
1- مخالفان پيامبران ، ظالمند. (ظلموا) (با توجّه به آياتقبل )
2- كيفر الهى ، براى گروهى از مجرمان جاودانه است . (عذاب الخلد)
3- كيفرهاى اخروى ، هم روحى است و هم جسمانى .(قيل ... ذوقوا)
4- كيفرها طبق عدل الهى است . (هل تجزون الاّ بما كنتم تكسبون )
5- انسان در عملِ نيك و بد آزاد است ، نه مجبور. (تكسبون )
تفسير آيه : (53) وَيَسْتَنبِئُونَكَ اءَحَقُّ هُوَ قُل إِى وَرَبِّىَّ إِنَّهُ لَحَقُّ وَمَآ اءَنتُمبِمُعجِزِينَ
ترجمه : 
و از تو خبر مى گيرند كه آيا آن (وعده ى مجازات الهى ) حقّ است ؟ بگو: آرى ، سوگندبه پروردگارم كه آن حتمى است و شما نمى توانيد (خدا را از انجام آن ) عاجز كنيد.
نكته ها : 
O اين آيه ، نظير آيه ى 8 سوره ى طور است : (انّ عذابَ ربّك لواقعٌ ما له مندافعٍ) قطعاً عذاب الهى واقع خواهد شد و هيچ مانعى جلوگير آن نيست .
پيام ها : 
1- وعده هاى الهى قطعى و حتمى است . (اى و ربّى انّه لحقّ) (سوگند، كلمه ى انّ،حرفِ لام در ((لحقّ)) نشانه ى تاءكيد است )
2- رهبر بايد از مردم رفع ترديد و ابهام كند. (قل )
3- در برابر ترديدها بايد با قاطعيّت سخن گفت . (اى و ربّى )
4- گاهى سوگند براى رفع ترديد و تزلزل مردم لازم است . (اى و ربّى انّهلحقّ)
5- در نظام هستى ، هيچ قدرتى مانع اراده ى الهى نيست . (ما انتم له بمعجزين )
تفسير آيه : (54) وَلَوْ اءَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِى الاَْرْضِ لاَ فْتَدَتْ بِهِوَاءَسَرُّواْالنَّدَامَةَ لَمَّا رَاءَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه : 
اگر براى هر كس كه ستم كرده ، آنچه در زمين است مى بود، قطعاً همه ى آن را (براىنجات از قهر الهى و باز خريد خود) مى داد. آنان با ديدن عذاب ، پشيمانى خود را پنهانمى كنند (تا شماتت نشوند) و ميانشان به عدالت داورى مى شود و بر آنان ستم نرود.
نكته ها : 
O فديه دادن براى نجات از عذاب ، در آيات ديگر هم مطرح شده است . از جمله آيهى (ما فى الارض جميعاً و مثله معه لافتدوا به )(432) حتّى اگر دو برابر آنچهدر زمين است بدهند، از عذاب خدا نجات نمى يابند. همچنين در سوره ى معارج مى فرمايد:مجرم دوست دارد آن روز، همه ى فرزندان ، همسر، برادر وفاميل و آنچه را در زمين است فديه دهد تا نجات يابد، امّا پذيرفته نمى شود.(433)
پيام ها : 
1- در قيامت ، براى مجرم راه نجاتى نيست و كسى يا مالى فداى ديگرى نمى شود. (ولو...)
2- حبّ نفس ، قوى ترين غريزه در انسان است . زيرا حاضر است همه ى هستى را براىنجات خود فدا كند. (ما فى الارض لافتدت به )
3- مجرمان براى آنكه گرفتار شماتت نشوند، پشيمانى خود را دردل پنهان نگاه مى دارند.(434) (اسرّوا النّدامة )
4- در قيامت ، برخى پشيمانى خود را با گفتنِ اى كاش ... آشكار مى كنند، برخى دست خودرا مى گزند و برخى هم با سكوت و كتمان آن را پنهان مى كنند. (اسرّوا النّدامة )
5- رهبران شرك ، در قيامت پشيمانى خود را پنهان مى كنند تا از زيردستان خجالتنكشند.(435) (اسرّوا النّدامة )
6- در دادگاه عدل الهى ، نه قدرت كارساز است ، (ما انتم بمعجزين ) و نه ثروت. (ما فى الا رض ...)
7- در دنيا ممكن است به خاطر اشتباه قاضى به كسى ستم شود، امّا در قيامت خطايى نيستو به كسى ستمى نمى شود. (قضى بينهم بالقسط وهم لايظلمون )
8- با ظالم هم به ظلم رفتار نكنيم . (ظلمت ، لايظلمون )
تفسير آيه : (55) اءَلاََّ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ اءَلاََّ إِنَّ وَعْدَ اللّهِحَقُّ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
ترجمه : 
آگاه باشيد! آنچه در آسمان ها و زمين است ، قطعاً از آنِ خداست . آگاه باشيد كه وعده ىخدا حتمى و راست است ، ليكن بيشترشان نمى دانند.
تفسير آيه : (56) هُوَ يُحْىِ وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 
ترجمه : 
اوست كه زنده مى كند و مى ميراند وبه سوى او باز گردانده مى شويد.
پيام ها : 
1- دانستن كافى نيست ، تذكّر وتوجّه به دانسته ها و باورها مهّم است . (اَلا )
2- چون مالك همه ى هستى خداست ، كفّار از خود چيزى ندارند كه براى نجات خويش فديهبدهند. (با توجّه به آيه قبل )
3- مالكيّت او بر هستى ، نشانه ى توانمندى او بر تحقّق وعده هاست . (للّه ما فىالسموات ... انّ وعد الله حقّ)
4- همان كسى كه هستى از اوست ، مى تواند زنده كند و بميراند. (للّه ما فى السموات... يحيى و يميت )
5- حيات و مرگ و سرانجام كار همه به دست خدا و به سوى اوست . (يحيى و يميت واليه ترجعون )
تفسير آيه : (57) يََّاءَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِىالصُّدُورِوَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ
ترجمه : 
اى مردم ! همانا از سوى پروردگارتان پند و اندرزى براى شما آمد كه مايه ى شفابراى آنچه در سينه هاى شماست و هدايت و رحمتى براى مؤ منان است .
نكته ها : 
O ((موعظه ))، بازداشتنِ آميخته با هشدار و انذار است .(436)
O ((شِفاء لما فى الصدور)) يعنى مايه ى پاكى روح وقلب از آفات روحى است . زيراامراض روحى سخت تر از امراض جسمى است و هنر قرآن نيز در همين شفابخشى به امراضروحى است .
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((اذا التبسَتْ عليكم الفِتنكاللّيل المُظلم فعليكم بالقرآن فانّه شافع مشفّع ...)) در هجوم فتنه هاى تيره ووحشتناك ، به قرآن پناه بريد كه هم موعظه است ، هم شفا، هم نور و هم رحمت .(437)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: ((شفاء لما فى الصدور من الامراضالخواطر و مشبّهات الامور)) قرآن ، براى تمام امراض روحى و شبهات و افكار شفاست.(438)
O گويا آيه اشاره به مراحل چهارگانه ى تربيت وتكامل دارد، يعنى :
الف : مرحله ى موعظه ، نسبت به كارهاى ظاهرى . (موعظة من ربّكم )
ب : مرحله ى پاكسازى روح از رذايل . (شفاء لما فى الصدور)
ج : مرحله ى راهيابى به سوى مقصود. (هدىً)
د: مرحله ى دريافت رحمت الهى . (رحمة للمؤ منين )
پيام ها : 
1- نزول كتاب كه شامل موعظه و شفابخشى و هدايت و رحمت باشد، از شئون ربوبيّتالهى است . (من ربّكم )
2- قرآن ، شفاى هر دردى است . درمان دردها را بايد از مكتب قرآن گرفت ، نه مكاتب شرقو غرب . (شفاء لما فى الصدور)
3- قرآن براى همه ى مردم موعظه است ، ولى تنها گروه حقّپذير،مشمول هدايت و رحمت الهى مى شوند. (يا ايّها الناس ... هدىً ورحمةً للمؤ منين )
تفسير آيه : (58) قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّايَجْمَعُونَ
ترجمه : 
بگو: (مؤ منان ) تنها به فضل و رحمت خداوند شاد شوند، (نه بهمال و مقام ،) كه آن بهتر از هرچيزى است كه مى اندوزند.
نكته ها : 
O با توجّه به شفا، موعظه و رحمت بودن قرآن كه در آيه ىقبل بود، ظاهر اين آيه آن است كه مراد از فضل ورحمت ، همان تمسّك به قرآن باشد. بهفرموده ى حضرت على عليه السّلام : روز قيامت ندا مى دهند كه هر كشاورزى گرفتارآفتى مى شود، جز آنان كه در مزرعه ى قرآن كشتند، پس در زمين قرآن كشت كنيد.((فكونوا من حرثة القرآن ))(439) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((مَنهداه اللّه للا سلام وعلّمه القرآن ثمّ شكى الفاقة كتب اللّه الفاقة بين عينيه الى يومالقيامة )) هر كس را كه خداوند به نعمت اسلام و فهم قرآن مفتخر ساخت ولى او احساسبدبختى كند واقعاً بدبخت است و تا روز قيامت مهر بدبختى بر پيشانى او زده مى شود.سپس اين آيه را تلاوت نمود.(440) و در روايت ديگرى فرمودند: به سراغ قرآنبرويد تا زندگى تان زندگى سعيدان و مرگتان مرگ شهيدان باشد و از حسرتِ روزقيامت نجات يابيد، چرا كه قرآن ، كلام خداوند رحمن و مانع و امانى از شرّ شيطان و سبببرترى و سنگينى ميزان است .(441)
O در روايات ، فضل و رحمت ، به نبوّت و امامت تفسير شده است .(442) چنانكهفضل به نعمت هاىِ عامّ الهى و رحمت به نعمت هاى خاصّ خداوند تفسير شده است .(443)
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:اهل ايمان بدانند كه نعمت دين از همه ى اموال كافران بهتر است و بايد بدان شادباشند.(444)
پيام ها : 
1- به قانونى همچون قرآن كه شفا، موعظه ، هدايت و رحمت است افتخار كنيم كه از همه ىقوانين بشرى برتر است . (فليفرحوا)
2- به نعمت ولايت شاد باشيم ، نه به مال و مقام . (فليفرحوا)
3- نعمت ها را از فضل الهى بدانيم ، نه از خود تا شادى ما رنگ الهى بيابد و سبب فخرفروشى و تكبّر نگردد.(445) (بفضل اللّه ...فليفرحوا)
4- تنها نعمتى كه برخوردارى از آن بايد سبب شادمانى باشد، قرآن است .(بفضل اللّه و برحمته ... فليفرحوا) (تقدّم((بفضل اللّه وبرحمته )) نشانه ى انحصار است )
5- نعمت هاى مادّى ، گاهى سبب فتنه و فساد شده و زود گذر است ، ولى نعمت هاى معنوى ،پايدار و سبب رشد است . (خَيرٌ ممّا يَجمَعون )
6- نعمت هاى معنوى ، برتر از تمام نعمت هاى مادّى است . (خيرٌممّايَجمعون ) (كسىكه بهره اى از قرآن دارد، نبايد از تنگدستى خود ودارايى ديگران اندوهناك باشد)
تفسير آيه : (59) قُلْ اءَرَءَيْتُم مَّآ اءَنزَلَ اللّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَاماًوَحَلَلاًقُلْءآللَّهُ اءَذِنَ لَكُمْ اءَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ
ترجمه : 
بگو: آيا ديديد هر رزقى كه خداوند براى شمانازل كرده است ، (از پيش خود) بعضى را حرام و بعضى راحلال قرار داديد؟ بگو: آيا خداوند به شما اجازه داده يا بر خداوند دروغ مى بنديد؟
نكته ها : 
O نمونه هايى از تحريم هاى بى دليل مشركان ، در آيه ى 103 سوره مائده بيانشده است : (ما جَعَل اللّه من بحيرةٍ ولاسائبةٍ ولا وصيلةٍ ولاحامٍ) آنان سهمى ازكشاورزى خود را براى بت ها و بتكده ها قرار داده و برخود حرام مى كردند و يا آنچه رادر شكم حيوانات بود، براى مردها حلال و براى زنان حرام مى دانستند؛ (وقالوا ما فىبطون هذه الا نعام خالصةً لذكورنا و محرّم على ازواجنا)(446) امّا قرآن همه ى اينهارا افترا بر خداوند و ناروا مى داند. (على اللّه تفترون )
پيام ها : 
1- قانون اصلى و كلّى در خوردنى ها حلال بودن است ، مگر آنكه حرمت آن از طريق وحىثابت شود. (ما انزل اللّه لكم )
2- رزق ، از سوى خدا نازل مى شود. (انزل اللّه لكم من رزق )
3- در احكام شرع نبايد از شارع جلو افتاد، چنانكه حرام خدا را نمى توانحلال كرد، حلال ها را هم نمى توان حرام شمرد. (فجعلتم منه حراماً وحلالاً)
4- تشريع و قانونگذارى ، مخصوص خداوند است . (آللّه اذن لكم )
5- كسانى كه ((ولايت تشريعى )) دارند، با اذن الهى مى توانند چيزهايى راحلال يا حرام كنند. (اللّه اذن لكم )
6- وضع قانونِ بدعت آميز و آن را به خدا نسبت دادن ، جرم است . (جعلتم منه حراماً وحلالاً ، على اللّه تفترون )
7- قرآن ، عادات و رسوم غلطى را كه ريشه در وحى و اذن خدا ندارد، محكوم مى كند.(على اللّه تفترون )
تفسير آيه : (60) وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ إِنَّاللّه َلَذُوفَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ
ترجمه : 
كسانى كه به خدا دروغ مى بندند، (درباره ى مجازاتِ) روز قيامت چه گمانى دارند؟ هماناخداوند داراى بخشش واحسان برمردم است ، ولى بيشترشان سپاسگزارى نمى كنند.
نكته ها : 
O پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله از مردى كه ثروت و امكانات داشت ، ولىژوليده مى زيست انتقاد كرد كه چرا به خود نمى رسد و فرمود: نعمت الهى را نمايان كنكه خداوند دوست دارد آثار نعمت به بنده اش به زيباترينشكل ديده شود. ((فان اللّه يحبّ ان يُرى اثره على عبده حسنا))(447)
پيام ها : 
1- افترا بستن به خداوند، مجازات دارد. نبايد به مهلت دادن خدا در دنيا مغرور شويمو از دادگاه قيامت غفلت كنيم . (وما ظنّ الذين ...)
2- تحريم نعمت هاى حلال الهى ، هم محروميّت دنيوى دارد، هم شرمندگى و عقوبت در قيامت. (ما ظنّ الّذين يفترون ...يوم القيامة )
3- در بهره مندى از نعمت هاى الهى ، نه افراط بايد كرد، نه تفريط. نه غرق شدن درشهوت ها و ماديّات ، نه پرهيز از نعمت ها ومحروم بودن از كاميابى هاىحلال . (اللّه لذو فضل على الناس )
4- نعمت ها، فضل خداست نه طلب ما، پس بايد سپاسگذار باشيم . (اللّه لذوفضل ... لايشكرون )
5- تحريم حلال هاى الهى ، نوعى ناسپاسى است . (لايشكرون )
تفسير آيه : (61) وَمَا تَكُونُ فِى شَاءْنٍ وَمَا تَتْلُواْ مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍإِلاكُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِىالاَْرْضِ وَلاَفِى السَّمَآءِ وَلاَ اءَصْغَرَ مِن ذَ لِكَ وَلاََّ اءَكْبَرَ إِلا فِى كِتَبٍ مُّبِينٍ
ترجمه : 
و (تو) در هيچ حال (و انديشه اى ) نيستى و هيچ بخشى از قرآن را نمى خوانى و (شمامردم ) هيچ عملى را انجام نمى دهيد، مگر آنكه آنگاه كه وارد آن (كار) مى شويد، ما بر شماگواهيم وچيزى به وزنِ ذرّه اى ، نه در زمين ونه در آسمان از پروردگارت پوشيده نيستو نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر نيست ، جز آنكه در كتاب روشن ثبت است .
نكته ها : 
O ((كتاب مبين ))، لوح محفوظ يا علم وسيع خداوند به همه ى موجودات هستى استكه هم اعمال انسان را شامل مى شود و هم اشياى كوچك و بزرگ را در زمين و آسمان .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه پيامبر اين آيه را مى خواند، بهشدّت مى گريست .(448)
پيام ها : 
1- همه ى كارهاى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مهّم است ، چون الگو و اسوه است .(تعبير به شاءن ، نشانه ى مهم بودن كار است ) (ما تكون فى شاءن )
2- حتّى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هم زير نظر است . (وما تكون ...الا كنّا عليكمشهودا)
3- در تلاوت قرآن بايد مواظب بود غلط خوانده نشود، چون علاوه بر تبعاتِ منفى آن ،گواهانى كار ما را زير نظر دارند. (ماتتلوا...الا كنّا عليكم شهوداً)
4- خداوند، هم شاهد بر افكار بشر، (شاءنٍ) هم بر گفتار (تتلوا) وهمبر كردار اوست . ( لا تعملون من عملٍ الا كنّا عليكم شهودا)
5- تلاوت قرآن ، در رديف مقام رسالت وهمه ى اعمالِ مردم قرار دارد. (در اين آيه ، گواهوشاهد بودن خدا بر سه چيز مطرح شده : همه ى امور پيامبر، همه ى كارهاى مردم وتلاوتقرآن ، واين تعبير نشانه ى اهميّت تلاوت قرآن است )
6- جهان محضر خدا و او شاهد بر اعمالِ ماست ، پس مهلتى كه به ما مى دهد، نشان غفلت ياعدم احاطه ى او نيست . (كنّا عليكم شهودا)
7- هم خدا و هم فرشتگان شاهد بر اعمال بشرند. (كنّا عليكم شهوداً)
8- توجّه به حضور خداوند، موجب شرم و حيا از او مى شود. (شهوداً)
9- علم خداوند به دور و نزديك ، كوچك و بزرگ ، ظاهر و باطن ، يكسان است .(مثقال ذرّة ، فى الارض ، فى السماء، اصغر ، اكبر)
تفسير آيه : (62) اءَلاََّ إِنَّ اءَوْلِيَآءَ اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 
ترجمه : 
آگاه باشيد كه قطعاً بر اولياى خدا، نه ترسى است و نه اندوهگين مى شوند.
تفسير آيه : (63) اءَلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ 
ترجمه : 
آنان كه ايمان آورده اند و شيوه ى آنان پرهيزكارى است .
نكته ها : 
O اين آيات ويژگى هاى اولياى خدا را بازگو مى كند. شعار آنان اين است : (انّانخاف من ربّنا...)(449) ونتيجه ى اين خوف ، تقواست وثمره ى تقوا:(لايحزنهم الفزع الا كبر)(450) اين عدم خوفِ اولياى خدا، هم در دنياست و همدر آخرت . (لاخوف عليهم )
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اولياى خدا سكوتشان ذكر است ،نگاهشان عبرت ، سخنشان حكمت و حركتشان در جامعه ، مايه ى بركت است .(451)
O على عليه السّلام فرمود: خداوند ولىّ خود را ميان مردم پنهان كرده است ، پسهرگز مسلمانى را تحقير نكنيد، شايد او از اولياى خدا باشد، ((انّ اللّه اخفى وليّهفى عباده فلاتستصغرنّ عبداً من عبيداللّهِ فربّما يكونُ وليّه وانتَ لاتعلم ))(452)
پيام ها : 
1- كسى كه ولىّ خدا باشد، خدا هم ولىّ اوست .(453) (انّ اولياء اللّه لاخوفعليهم )
2- كسى كه خوف الهى داشته باشد، خوفى ديگر نخواهد داشت . (ان اولياء اللّهلاخوف عليهم ) (آن را كه حساب پاك است ، از محاسبه چه باك است )
3- اولياى خدا، آينده اى روشن وبدون بيم واندوه دارند. (انّ اولياء اللّه لاخوف عليهمو لا هم يحزنون )
4- ايمان و تقوا، خصلتِ ريشه دارِ اولياى خداست . (آمنوا وكانوا يتّقون )
5- ايمان و تقواى دائمى ، هم سبب رفع نگرانى است و هم انسان را از اولياى خدا قرارمى دهد. (انّ اولياء اللّه ... آمنوا وكانوا يتّقون )
تفسير آيه : (64) لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَفِى الاَْخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَلِكَلِمَت ِاللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
ترجمه : 
براى آنان (اولياى خدا) در زندگى دنيا و آخرت بشارت است .تبديل و تغييرى در سخنان (و وعده هاى ) الهى نيست و آن همان رستگارى بزرگ است .
نكته ها : 
O بشارت اهل ايمان و تقوا، در دنيا از طريق خواب ها و رؤ ياهاى صادقه ، الهاماتالهى ، نزول آرامش و سكينه ، خنثى شدن توطئه ها، مستجاب شدن دعاها و ديدار معصومينبه هنگام مرگ است و در آخرت نيز دريافت نعمت هاى الهى است .
همچنان كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به مناسبت اين آيه فرمود: بشارت دنيوىهمان خواب هاى خوبى است كه در آن مژده است وبشارت اخروى بشارتى است كه لحظه ىمرگ به او داده مى شود كه تو و كسانى كه تو را به سوى قبرحمل مى كنند، آمرزيده مى شويد.(454) و در روايتى امام باقر عليه السّلام به ابوحمزهثمالى فرمود: لحظه ى مرگ ، محمّد و على عليهما السّلام نزد مؤ من حاضر شده ومىفرمايند: به سوى ما بيا كه آينده ى تو بهتر از گذشته است و روح تو به روحخداوند ملحق مى شود.(455)
O بشارت هاى خداوند به اوليايش در دنيا، در آيات ديگر قرآن آمده است كه نشانمى دهد اولياى خدا در همين دنيا نيز فائز و برنده اند، زيرا:
1- آرامش دارند. (اءَلا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب )(456)
2- توكّل دارند. (فليتوكّل المؤ منون )(457)
3- امداد غيبى مى شوند. (وجنوداً لم تروها)(458)
4- همواره پيروز هستند. (اِحدَى الحُسنيين )(459)
5- بينش و نور دارند. (يجعل لكم فرقانا)(460)
6- در بن بست قرار نمى گيرند. (يجعل له مَخرجاً)(461)
7- كارشان را بيهوده نمى بينند. (فمن يعملمثقال ذرّة خيراً يره )(462)
8- از ملامت ها نمى ترسند. (لايخافون لَومَة لائم )(463)
9- از مردم نمى ترسند. (انّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهمايمانا)(464)
10- از طاغوت نمى ترسند. (فاقض ما انتَ قاض )(465)
11- گرفتار حيرت نيستند. (يهديهم ربّهم بايمانهم )(466)
12- محبوبيّت دارند. (سيجعل لهم الرّحمن وُدّا)(467)
13- كارهاى فانى خود را با رنگ الهى جاودانه مى كنند. (صِبغة اللّه )(468)
پيام ها : 
1- تنها اولياى خدا، هم دنيا دارند، هم آخرت . (لهم البشرى فى الحيوةالدنيا...والاخرة )
2- وعده هاى الهى قطعى و حتمى است . (لهم البشرى ...لاتبديل ...)
3- رستگارى بزرگ براى كسانى است كه همواره ايمان و تقوا داشته اند. (آمنوا وكانوا يتّقون ... الفوز العظيم )
تفسير آيه : (65) وَلاَ يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 
ترجمه : 
گفتار مخالفان ، تو را غمگين نسازد. زيرا عزّت ، به تمامى از آن خداوند است و او شنواو داناست .
نكته ها : 
O كفّار به پيامبر نسبتِ شاعر، كاهن ، ساحر ومجنون مى دادند، علاوه بر اينها گاهىمى گفتند: او بر ما امتيازى ندارد، بلكه انسانىمثل ماست . (ان انتم الا بشر مثلنا)(469)، گاهى مى گفتند: حرف هاى او راگروهى ساخته و پرداخته و به او القا مى كنند. (اعانه عليه قوم آخرون)(470)، گاهى مى گفتند: ما نيز اگر بخواهيممثل قرآن را مى آوريم . (لو نشاء لقلنا مثل هذا)(471) و گاهى مى گفتند: حرفهاى او داستان هاى پيشينيان است . (اساطير الاوّلين )(472) و درباره ى پيرواناو مى گفتند: آنان افراد فرو مايه اى هستند (ما نراك اتّبعك الا الذين هماراذِلُنا)(473)، ولى اراده ى خداوند بر اين است كه در برابر آن همه تحقير،پيامبر و مؤ منان عزيز باشند.
O ((عزّت )) به معناى نفوذناپذيرى است . هم خداوند چنين است ، هم پيامبر، هم مؤمنان ( فللّه العزّة ولرسوله و للمؤ منين )(474) و هم مكتب .(وانّه لكتابٌعزيز)(475)
پيام ها : 
1- هدف تبليغات دشمن ، تحقير دين و امّت اسلامى است ، ولى خداوند پيامبر را دلدارى دادهو كفّار را به اين هدف نمى رساند. (لايحزنك قولهم )
2- مؤ من نبايد تحت تاءثير تبليغات مسموم كفّار قرار گيرد و احساس ضعف كند.(لايحزنك قولهم )
3- خداوند پشتيبان اولياى خويش است و پيروزى مكتب و پيامبران را تضمين كرده است.(476) (لايحزنك قولهم انّ العزّة للّه )
4- عزّت ، به دست خداست و با گفته هاى اين و آن نمى شكند. (انّ العزّة للّه )
تفسير آيه : (66) اءَلاََّ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِى السَّمَوَتِ وَمَن فِى الاَْرْضِ وَمَا يَتَّبِعُالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَآءَ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ
ترجمه : 
آگاه باشيد! همانا هر كس در آسمان ها و هر كس در زمين است ، از آنِ خداست و كسانى كه بهجاى خداوند شريكانى را مى خوانند، (از آنها نيز) پيروى نمى كنند، بلكه جز گمان خودچيز ديگرى را پيروى نمى كنند و آنان جز دروغگويانى بيش نيستند.
نكته ها : 
O ممكن است جمله ى (وما يتّبع ...) سؤال باشد و (ان يتّبعون ) جواب آن . يعنى : آنان كه غيرخدا به سراغ شريكانخيالى مى روند، از چه پيروى مى كنند؟ آنان جز از گمان ، از چيزى پيروى نمى كنند.شايد هم حرفِ ((ما))، عطف به ((مَن )) باشد، يعنى حتى آنچه را مشركان شريك خدا مىپندارند، مملوك خدايند.
پيام ها : 
1- مالكيّت مطلق خداوند، دليل توحيد وعزّتكامل اوست . (انّ العزة للّه جميعا... ان للّه مَن فى السموات )
2- همه مِلك خدايند، چگونه مملوك را شريكِ مالك قرار مى دهيد؟ (للّه من فى السمواتو من فى الارض )
3- در آسمان ها موجودات عاقلى هستند. (((مَن ))، موجود داراى شعور است )
4- مشركان منطق و پايگاه علمى ندارند. (ان يتّبعون الاّ الظّنّ)
5- مشركان از خيالات و اوهام خود پيروى مى كنند، نه از شركاى الهى ، چون خداوندشريك ندارد. پس آنان دروغ مى گويند.(ان هم الاّيخرصون )
تفسير آيه : (67) هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّفِىذَلِك َلاََيَتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ
ترجمه : 
اوست كسى كه شب را براى شما قرار داد تا در آن آرامش يابيد و روز را روشنى بخشگردانيد (تا به كار پردازيد). يقيناً در اين (نظام حكيمانه وهدفدار،) نشانه هايى براىگروهى است كه مى شنوند.
نكته ها : 
O در آيه ى قبل به مالكيّت خدا و در اين آيه به تدبير حكيمانه ى او در نظام هستىاشاره شده است .
O آرامش روحى ، در قرآن با عناوينى همچون : تلاوت ، تهّجد، تسبيح ، قنوت ، سجود وشب زنده دارى مطرح شده است ،(477) امّا آرامش جسمى ، با خواب واستراحت است .(منامكم بالليل والنّهار)(478)
پيام ها : 
1- پيدايش شب و روز، با تدبير و با هدف بهره گيرى انسان و حكيمانه برنامه ريزىشده است . (جعل ... لتسكنوا)
2- شب براى آرامش است ، چه آرامش روحى ، چه جسمى .(لتسكنوا فيه )
تفسير آيه : (68) قَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبْحَنَهُ هُوَ الْغَنِىُّ لَهُ مَا فِى السَّمَوَتِ وَمَافِىالاَْرْضِ إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَنٍ بِهَذَآ اءَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
ترجمه : 
(مشركان ) گفتند: خداوند فرزندى گرفته است ، او منزّه است ، او بى نياز است . آنچه درآسمان ها و زمين است از آنِ اوست . هيچ دليلى نزد شما بر اين گفتارنيست . آيا آنچه رانمى دانيد به خدا نسبت مى دهيد؟
نكته ها : 
O ((اتّخاذ ولد))، يعنى كسى را به فرزندى گرفتن . كه اين غير از توّلد وفرزند داشتن است . مشركان ، فرشتگان را دختران خدا مى دانستند و يهود، ((عُزير)) را ومسيحيان ((عيسى )) را فرزندان خدا گرفتند.
O در قرآن آمده است كه عزيز مصر به همسرش زليخا گفت : يوسف را به فرزندىبگيريم ، (نتّخذه ولداً)(479) وآسيه همسر فرعون به او گفت : موسى را بهفرزندى بگيريم . (لاتقتلوه عسى ان ينفعنا او نتّخذه ولداً)(480)
پيام ها : 
1- خداوند، نه از تنهايى وحشت دارد تا فرزندى براى انس بگيرد، نه وارثى مى خواهدتا فرزندى بگيرد، نه نياز به مددكار دارد تا معاون بگيرد و نه براى بقاى نوع ،نياز به فرزند دارد. (سبحانه هو الغنى )
2- عقايد دينى بايد همراه با برهان و استدلال باشد. (ان عندكم من سلطان )
3- سخن بى دليلوبدون علم ، ارزشى ندارد. (ان عندكم من سلطان ... ما لاتعلمون )
تفسير آيه : (69) قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ 
ترجمه : 
بگو: همانا كسانى كه بر خداوند دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند.
تفسير آيه : (70) مَتَعٌ فِى الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَاكَانُواْ يَكْفُرُونَ 
ترجمه : 
بهره اى اندك در دنيا دارند، سپس بازگشت آنان به سوى ماست ، آنگاه به سزاىكفرشان ، عذاب سخت به آنان مى چشانيم .
نكته ها : 
O ((مَتاع )) و((مُتعه ))، به بهره گيرى كوتاه مدّت گفته مى شود. از آنجا كهبهره ورى انسان از دنيا و نعمت هاى آن كوتاه است ، لذا قرآن در مورد امور دنيوى تعبير((متاع )) را به كار برده است .
Oسؤ ال : اگر افترازنندگان رستگار نمى شوند، پس چرا در زندگى مادّىآنان را در رفاه بيشترى مى بينيم ؟
پاسخ : اين رفاه و كاميابى موقّت است، (متاع فى الدنيا) ولى كيفراصلى آنان در آخرت و زمانى است كه به سوى او بازگردند.
پيام ها : 
1- آنان كه افرادى را به اميد شفاعت ، فرزند خدا مى دانند، به هدفشان نمى رسند.(قالوا اتّخذوا اللّه ولدا...لايفلحون )
2- دروغگو به رستگارى نمى رسد. (الذين يفترون ... لايفلحون )
3- كاميابى موقّت اگر عذاب دائمى در پى داشته باشد، بى ارزش است . (متاعٌ فىالدنيا ، نذيقهم العذاب الشديد)
4- لذّت هاى دنيا زودگذر است . (متاعٌ فى الدنيا)
5- ياد معاد، از عوامل بازدارنده از انحراف وگناه است . (الينا مرجعهم )
6- دروغ بستن به خداوند با انواع بدعت ها، تحريف ها، تفسير به راءى ها و فرزندقراردادن براى او، كفر است . (بما كانوا يكفرون )
تفسير آيه : (71) وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَاءَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَعَلَيْكُم مَّقَامِى وَ تَذْكِيرِى بَِايَتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَاءَجْمِعُوَّاْ اءَمْرَكُمْوَشُرَكَآءَكُمْ ثُمَّ لاَيَكُنْ اءَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوَّاْ إِلَىَّ وَلاَ تُنْظِرُونِ
ترجمه : 
و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان ، آنگاه كه به قوم خود گفت : اى قوم من ! اگرماندن و موقعيّت من (در ميان شما) و يادآورى ام نسبت به آيات خداوند بر شما سنگين وتحمّل ناپذير است ، پس (بدانيد كه ) من تنها بر خداوندتوكّل كرده ام (و از چيزى هراس ندارم ) پس شما و شريكانتان فكرتان را جمع كنيد تاچيزى از كارتان بر شما پوشيده نماند، سپس در باره ى من تصميم بگيريد و مهلتمندهيد!
نكته ها : 
O اين آيه ، استقامت و پشت گرمى حضرت نوح عليه السّلام را به امدادهاى الهى مىرساند كه از تهديدها و نقشه هاى دشمن هراسى نداشت .
O نقل شده است كه امام حسين عليه السّلام نيز در كربلا،قبل از ظهر عاشورا اين آيه را بر سپاه كوفه خواند.(481)
پيام ها : 
1- آشنا كردن مردم با خبرهاى مهم و مفيدگذشته و تاريخ و فلسفه ى آن ، از وظايفرهبران الهى است . (واتل عليهم نباء)
2- انبيا از مردم و با مردم بودند و حتّى تا آخرين لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفىداشتند. (يا قومِ)
3- دل اگر آمادگى نداشته باشد، حتّى تذكّر و يادآورى انبيا هم بر او سنگين است .(كَبُر عليكم مقامى و تذكيرى )
4- ايمان به هدف ، بزرگ ترين اهرم مقاومت انبيا و مبارزه طلبى آنان است . (ان كانكبر عليكم مقامى ...فاجمعوا امركم )
5- انبيا مخالفان خود را به مبارزه مى طلبيدند. (اجمعوا امركم )
6- انبيا با توكّل به خدا، قدرت هاى مخالف را تحقير مى كردند وبه مؤ منان شجاعت مىدادند وهمه ى قدرت ها را پوچ مى دانستند.(482) (اجمعوا امركم ... ثم اقضوا)
7- ارزيابى درست ، جمع آورى قوا و تصميم قاطع ، ازاصول مبارزه است . (امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمّة )
8- انبيا از شهادت نمى ترسيدند. (ثم اقضوا الىّ ولاتنظرون )
تفسير آيه : (72) فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَاءَلْتُكُم مِّنْ اءَجْرٍ إِنْ اءَجْرِىَ إِلا عَلَى اللّهِ وَاءُمِرْتُ اءَنْ اءَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ
ترجمه : 
پس اگر (به دعوت الهى ) پشت كرديد، من از شما اجرتى نخواسته ام . پاداش من تنهابر خداست و من ماءمورم كه تسليم فرمان او باشم .
نكته ها : 
O نگرانى ها اغلب يا به خاطر جان است ، يامال . در آيه ى قبل ، بيم نداشتنِ پيامبران از توطئه ى دشمنان در مورد جان خود مطرحبود، در اين آيه بى توقّعى آنان نسبت به مال و پاداش از سوى مردم است .
پيام ها : 
1- پذيرش يا سرپيچى مردم از دعوت پيامبران ، اثر مادّى براى انبيا ندارد. (ماساءلتكم من اجر)
2- مبلّغِ موّفق و مؤ ثّر كسى است كه چشم بهمال مردم نداشته باشد و اين را به مردم اعلام كند. (ما ساءلتكم من اجر)
3- انبيا هيچ گونه پاداشى از مردم نمى خواستند، نهمال ، نه خدمات و امثال آن . (ما ساءلتكم من اجر)
4- اگر همه ى مردم از دين اعراض كنند، در رهبر الهى تاثيرى ندارد، بلكه او تسليم دينخداست . (فان تولّيتم ، اكون من المسلمين )
5- كسى كه به پاداش اُخروى عقيده دارد، به راحتىدل از پاداش هاى دنيوى مى كَند. (اِن اجرى الا على اللّه )
6- ماءموريّت همه ى پيامبران ، تسليم بودن در برابر حقّ است . (من المسلمين )
7- كسى كه مى خواهد مردم را به تسليمِ خدا وادارد بايد خودش تسليم باشد. (اُمرت ... منالمسلمين )
8- گرچه امروز مردم اعراض مى كنند، امّا خداوند بندگانِ تسليم و مؤ منان واقعى درتاريخ كم ندارد، تو به آنان ملحق شو. (من المسلمين )
تفسير آيه : (73) فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَهُ وَمَن مَّعَهُ فِى الْفُلْكِ وَجَعَلْنَهُمْ خَلََّئِفَوَاءَغْرَقْنَاالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ
ترجمه : 
پس او (نوح ) را تكذيب كردند، آنگاه ما او و كسانى كه در كشتى همراه او بودند را نجاتداديم و آنان را جانشينِ (در زمين ) قرار داديم و همه ى كسانى كه آيات ما راتكذيب كردند،غرق ساختيم . پس بنگر كه پايانِ كارِ هشدار داده شدگان چگونه بود!
نكته ها : 
O ياران نوح هشتاد نفر بودند و كافران بسيار، امّا به امداد الهى ، كافران نابودو مؤ منان وارثِ زمين گشتند.(483)
O در اين آيه ، به فرجامِ نيك مؤ منان و هلاكتِ مخالفان دعوت انبيا اشاره شده است .
پيام ها : 
1- تنها ايمان كافى نيست ، همراهى و همگامى با رهبران الهى لازم است تا به نجاتبرسيم . (من معه ) به جاى ((آمنوا به ))
2- نتيجه ى ايمان و استقامت ، نجات و حكومت است . (نجيّنا، جعلناهم خلائف )
3- در نهايت ، پيروزى با اهل ايمان است و رسوايى بااهل كفر وشرك . (نجيّنا... اغرقنا...)
4- از سنّت هاى الهى ، ابتدا مهلت دادن و سپس قهر و غضب بر عاصيان است . (اغرقناالذين كذّبوا)
5- نتيجه ى اصرار بر كفر و بيراهه رفتن ، هلاكت است . (اغرقنا الذين كذّبوا)
6- اوّل اتمام حجّت وهشدار وتذكّر، بعد قهر وغضب . (اغرقنا... عاقبة المنذرين )
7- تاريخِ مفيد و سازنده آن است كه به طرفداران حقّ دلگرمى دهد و پيروانباطل را تهديد كند. (فانظر كيف كان عاقبة المنذرين )
8- شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت يا انقراض امّت ها، در جهت گيرى حركت ها لازم است .(فانظر كيف كان عاقبة المنذرين )
تفسير آيه : (74) ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَآءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَمَاكَانُواْلِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَ لِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ
ترجمه : 
آنگاه پيامبرانى را پس از نوح به سوى قومشان فرستاديم ، پس آنان معجزات ودلايل روشن را براى مردم آوردند، ولى مردم بر آن نبودند كه به آنچه قبلاً تكذيبش كردهبودند ايمان بياورند. ما اين گونه بر دلهاى متجاوزين مُهر مى زنيم .
پيام ها : 
1- فرستادن پياپى پيامبران ، يك سنّت الهى بوده است . (بعثنا من بعده رسلاً)(خداوند در فاصله زمانى ميان حضرت نوح و موسى پيامبرانى را فرستاد)
2- همه ى پيامبران معجزه داشته اند. (فجاؤ هم بالبينات )
3- همه ى پيامبران مخالف داشته اند. (فما كانوا ليؤ منوا)
4- انسان آزاد است ، با ديدن معجزه و شنيدن قهر الهى ، باز هم نافرمانى مى كند.(فما كانوا ليؤ منوا)
5- استكبار و تعدّى ، زمينه ى مُهر خوردن بر دلهاست . (نطبع على قلوب المعتدين)
6- آنان كه با ديدن معجزات ، ايمان نمى آورند، متجاوزند. (كذّبوا، المعتدين )
تفسير آيه : (75) ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَرُونَ إِلَى فِرْعَوْنَوَمَلاَِيْهِ بَِايَتِنَافَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْماً مُّجْرِمِينَ
ترجمه : 
سپس بعد از آنان ، موسى و هارون را همراه با معجزات خويش ، به سوى فرعونِ و سرانقومش فرستاديم ، امّا آنان كه گروهى تبهكار بودند، استكبارورزيدند (و دعوت پيامبرانرا نپذيرفتند).
نكته ها : 
O مراد از ((مَلا ))، چهره هاى چشم پُر كنمثل كاخ نشينان و درباريان است كه اطرافيان فرعون محسوب مى شدند. فرعون جامعه رابه دو دسته ى كاخ ‌نشينِ قبطى و محرومينِ سبطى تقسيم كرده بود و يك گروه را بهبردگى كشيده بود و گروه ديگر كاخ ‌نشينان بودند.(وجعل اهلها شيعاً يستضعف طائفةً منهم )(484)
O جرم بزرگ فرعون ، ادّعاى خدايى او، (اءنا ربّكم الا على )(485) وكشتن كودكان بى گناه و زنده نگهداشتن دختران براى كنيزى بود.(سنقّتل ابنائهم ونستحيى نساءهم )(486)
پيام ها : 
1- مبارزه با طاغوت ، اوّلين وظيفه ى انبياست . زيرا مبارزه با علّت فساد مهم تر از معلولِآن است . (فرعون و ملائه )
2- آنجا كه بافت جامعه ، قومى و قبيله اى بوده ، پيامبران سراغ اقوام مى رفتند، امّا آنجاكه تشكيلات و نظام داشته ، سراغ ريشه ها مى رفتند.(487) (الى فرعون وملائه )
3- طاغوت ها، قدرت خود را از ياران و اطرافيان دارند وگرنه خود از درون پوكند.(وملائه )
4- انبيا معجزه داشتند. (بعثنا... باياتنا)
5- همواره فرعون ها وطاغوت ها در برابر انبيا ايستاده اند. (بعثنا... فاستكبروا)
6- آنان كه به گناه عادت كنند، براحتى راه انبيا را نمى پذيرند. (كانواقوماًمجرمين )
تفسير آيه : (76) فَلَمَّا جَآءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوَّاْ إِنَّ هَذا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ 
ترجمه : 
پس هنگامى كه از جانب ما حقّ به سراغشان آمد، گفتند: قطعاً اين يك جادوى آشكار است .
پيام ها : 
1- مردم سراغ حقّ نمى روند، طرفداران حقّ بايد سراغ مردم روند. (جاءهم الحقّ)
2- هم ذات خداوند حقّ است ، هم انبيا و قانون الهى و معجزه و هر چه كه منسوب به خداونداست . (جائهم الحقّ)
3- پيامبران با خداوند رابطه ى مستقيم دارند و معجزات و برنامه هايشان از او سرچشمهمى گيرد. (ع ندنا)
4- مبلّغ و رهبر بايد بداند كه همواره در جامعه ، گروهى با برنامه هاى آنان مخالفت مىكنند. (قالوا...)
5- تهمت جادوگرى ، بُرنده ترين ، ساده ترين و شايع ترين تهمت ها به پيامبران است. (لسحرٌ)
6- سرچشمه ى تهمت ، روحيّه ى سركش انسان است . (كانوا... مجرمين ... ان هذالسحر...)
7- مخالفان ، بيشترين تاءكيد را در مخالفت بكار مى برند.(488) (انّ هذالسحرمبين )
تفسير آيه : (77) قَالَ مُوسَىَّ اءَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمْ اءَسِحْرٌ هَذَا وَلاَيُفْلِحُ السَّحِرُونَ
ترجمه : 
موسى (به آنان ) گفت : آيا چون حقّ به سراغ شما آمد، (به آن سحر و جادو مى گوييد ومى پرسيد:) آيا اين سحر است ؟ در حالى كه جادوگران هرگز رستگار نمى شوند.
نكته ها : 
O معمولا جادوگرى كار افراد ناسالم و براى بدست آوردنِ نام ونان است . لذادشمنان پيامبران براى تحقير آنان در نزد مردم ، از اين تهمت استفاده مى كردند. لازم بهذكر است كه جادوگرى در فقه ، حرام شمرده شده است . چنانكه امام خمينى قدّس سرّه كارسحر و تعليم و آموزش آن و درآمد از طريق آن را حرام و همچنين شعبده بازى كه انسان باتردستى ، غيرواقع را در چشم بينندگان ، واقع نشان دهد(489)
پيام ها : 
1- موسى از پيروزى خود و شكست تهمت زنندگان خبر داد.(قال موسى ...)
2- دشمنان ، حقّ را سحر و پيامبران را ساحر معرّفى مى كردند. (اتقولون للحقّ...سحر هذا)
3- ساحر به خاطر اغفال مردم و به كار بردن ابزار نامشروع و شهرت طلبى ، رستگارنمى شود. (لايفلح )

next page

fehrest page

back page