بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (112) التََّّئِبُونَ الْعَبِدُونَ الْحَمِدُونَ السََّّئِحُونَ الرَّ كِعُونَ السَّجِدُونَ الاَْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ الْحَفِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِالْمُؤْمِنِينَ
ترجمه : 
(مؤ منانِ مجاهد،) اهل توبه ، عبادت ، ستايش ، سياحت ، ركوع ، سجود، امر به معروف ونهىاز منكر و حفظِ حدود و مقرّرات الهى اند و چنين مؤ منانى رابشارت ده .
نكته ها : 
O در اين آيه ، نُه صفت براى مؤ منانِ مجاهد بيان شده است : از گناهان توبه كرده ،در مدار عبادت قرار مى گيرند. با زبان ، حمد و با پا حركت و با بدن ركوع و سجوددارند، پس از خودسازى ، با امر به معروف به اصلاح جامعه مى پردازند و از مرزقوانين الهى خارج نمى شوند.
توبه از گناه ، راه عبادت را باز مى كند، زبانِ ستايشگر همراه با پويايى و تحرّك ،آمادگى براى ركوع و سجود در پيشگاه خدا مى آورد، و امر به معروف و نهى از منكر،حافظِ حدود الهى در جامعه است .
O كلمه ى ((التائبون ))، نشانه ى آن است كه مؤ منانى كه جان ومال خود را به خدا مى فروشند، مى توانند با يك انقلاب و بازسازى درونى و اعراض ازكردارهاى نارواى گذشته ، وارد اين ميدان معامله با خدا شوند.(320)
O عُبّاد بصرى در راه مكّه امام سجاد عليه السّلام را ديد، به حضرت گفت :((تركتَ الجهادَ و صعوبَته واَقبلتَ الى الحجِّ و لِينَه ؟)) جهاد و سختى آن را رها كردهاى ، به حج وآسانى آن روى آورده اى ؟ آنگاه آيه ى (ان اللّه اشترى ...) راخواند! حضرت فرمودند: ادامه ى آن را هم بخوان ! عبّاد آيه ى (التائبون ...) راخواند. حضرت فرمود: اگر ياران ما اين صفات و كمالات را دارا مى بودند، بر ما واجببود، قيام كنيم و در آن صورت ، جهاد از حجّ برتر بود.(321)
O در روايتى آمده است كه مراد از ((السائحون )) روزه داران مى باشد.(322)
پيام ها : 
1- شرط وفادارى خداوند به پيمان خود، پايدارى مؤ منان بر حفظ حدود الهى است .(و من اوفى بعهده ... التائبون ...)
2- جهاد اكبر و خود سازى ، لازمه ى جهاد اصغر در جبهه هاست . (يقاتلون ... التائبون...)
3- اسلام دينى جامع است ، اشك را در كنار شمشير و عبادت را در كنارِ سياحت قرار داده است.(يقاتلون ... التائبون العابدون ... السائحون )
4- آنچه مطلوب است ، ملكه شدن كمالات در انسان است . (التائبون العابدون ...)(همه ى صفات به صورتِ اسم فاعل آمده نهفعل ، تا دلالت بر استمرار كند)
5- تقويت روحيه ى رزمندگان اسلام ، با ذكر و ياد خدا و عبادت است ، نه شراب وموسيقى و...كه در جبهه ى دشمن است .(يقاتلون ، التّائبون العابدون ،...)
6- شرط قبولى عبادت ، توبه از گناه است . (التائبون العابدون )
7- تحرّك ، تلاش ، سياحت ، هجرت و خودسازى ، در راه كسبكمال و قرب الهى ارزش است . (السائحون ) (مردان خدا، راكد و زمين گير نيستند)
8- سرباز ورزمنده ى اسلام بايد اهل نماز و عبادت باشد. (يقاتلون ، الراكعونالساجدون )
9- در مسير كمال ، اوّل خودسازى است ، بعد جامعه سازى .(التائبون العابدون ...الامرون بالمعروف ...)
10- درگيرى با دشمن در مرزها، ما را از مفاسد و منكرات داخلىغافل نسازد. (يقاتلون ، الا مرون بالمعروف ...)
11- براى حفظ حدود الهى ، بايد هم با دشمن خارجى جنگيد، هم با مفاسد داخلى مبارزهكرد. (يقاتلون ، الناهون عن المنكر، الحافظون لحدود اللّه )
12- رزمندگان براى جلوگيرى از مفاسد اجتماعى ، بيش از ديگران مسئولند. (يقاتلون، الناهون عن المنكر)
تفسير آيه : (113) مَا كَانَ لِلنَّبِىِّ وَالَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ اءَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَوَلَوْكَانُوَّاْاءُوْلِى قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ اءَنَّهُمْ اءَصْحَبُ الْجَحِيمِ
ترجمه : 
براى پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند، سزاوار نيست كه براى مشركان ، پس از آنكهبرايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند، طلب آمرزش كنند،هر چند خويشاوند آنانباشند.
نكته ها : 
O برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيهرا درباره ى ابوطالب دانسته اند! در حالى كه دههادليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم . سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است ، دشمنعلى بن ابى طالب عليهما السّلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على عليهالسّلام است !
پيام ها : 
1- پيامبر و ديگر مسلمانان ، در برابر قانون يكسان اند. (ما كان للنّبى و الذينامنوا)
2- شرك ، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى اثر است .(ماكان ... ان يستغفروا للمشركين )
3- پيوندهاى مكتبى ، مهم تر از پيوندهاى عاطفى است . نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالبشود. (ما كان ... ولو كانوا اولى قربى )
4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست . (ولو كانوا اولى قربى )
تفسير آيه : (114) وَمَا كَانَ اسْتِغْفارُ إِبْرَهِيمَ لاَِبِيهِ إِلا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَآإِيَّاهُ فَلَمَّاتَبَيَّنَ لَهُ اءَنَّهُ عَدُوُّ لِّلَّهِ تَبَرَّاءَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَهِيمَ لاََوَّهٌ حَلِيمٌ
ترجمه : 
و آمرزش خواهى ابراهيم براى پدرش (عموى مشركش كه سرپرستى او را به عهده داشت)، فقط به خاطر وعده اى بود كه به او داده بود، (آن هنگام كه از هدايتش نااميد نبود،) پسهنگامى كه برايش روشن شد، او دشمن خداست ، از او بيزارى جست . همانا ابراهيم ،اهل آه وناله (از ترس خدا) و بردبار بود.
نكته ها : 
O در آيه ى قبل ، سخن از اين بود كه پيامبر و مؤ منان حقّ دعا كردن براى مشركان راندارند، هرچند از خويشاوندانشان باشند. اين آيه ، پاسخ شبهه اى را مى دهد كه پس چراحضرت ابراهيم ، به عموى مشرك خود دعا كرد و به او وعده ى استغفار داد؛ (ساءستغفرلك ربّى )(323)، اين آيه مى فرمايد، وعده ى ابراهيم به اميد هدايت او بود. امّاچون عمو در حال شرك مرد، ابراهيم هم استغفار را رها كرد.
O سؤ ال : چرا حضرت ابراهيم پس از مرگ عمو هم براى او دعا مى كرد؟(ربّنا اغفر لى ولوالدىّ)؟(324)
پاسخ : والد به پدر واقعى گفته مى شود، ولى اَب ، به پدر، معلّم ، عمو، پدر زن، و جدّ هم گفته مى شود. دعاى ابراهيم براى پدر واقعى اش بوده ، نه عموى مشركش .
O قرآن در يازده آيه ، از عموى ابراهيم تعبير به ((اءب )) كرده است ، تا بفهماندابراهيم عليه السّلام تحت سرپرستى چه كسى بوده ، ولى تحت تاءثير قرارنگرفته است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: ابراهيم عليه السّلاماهل دعا وگريه هاى بسيار و(اوّاه ) بود.(325)
پيام ها : 
1- آنچه سبب بدگمانى به اولياى خداست ، بايد برطرف شود و توجيه صحيح ارائهگردد. (موعدةٍ وعدها)
2- وفاى به عهد، حتّى نسبت به كافر هم لازم است .(موعدة وعدها)
3- علم انبيا محدود است . (فلمّا تبيّن له ...)
4- در برابر رفتار تند كافران ، حلم خود را از دست ندهيم .(326) (تبراء منه...اوّاه حليم )
5- برائت از عمو به خاطر خدا، نشانه ى عشق و خشوع ابراهيم نسبت به خداوند است .(اوّاه )
تفسير آيه : (115) وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذ هَدَيهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُممَّايَتَّقُون َإِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه : 
خداوند بر آن نيست كه قومى را بعد از آنكه هدايتشان نمود، بى راه بگذارد تا آنچه را(كه بايد از آن ) پرهيز كنند، برايشان بيان كند. قطعاً خداوند به هر چيزى داناست .
نكته ها : 
O آيه ، يا بيانگر حال آنان است كه مسلمان شده بودند، ولى پيش از آگاهى ازوظايف خود از دنيا رفتند.(327) يا اشاره به آيه ىقبل و لزوم تبرّى از دشمن خداست كه اگر پس از اين هشدار، بى تفاوت باشيد، خودتانهم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق مى شويد، و ممكن است آيه براى رفع نگرانى كسانىباشد كه قبل از علم به حرمت استغفار براى مشركان ، براى آنان استغفار مى كردند.
O امام رضا عليه السّلام فرمود: خداوند بر امام واجب كرده است كه هر گاه نگرانمرگ خود شد، امام معصوم بعدى را براى مردم معرّفى كند، سپس اين آيه را تلاوتكرد.(328)
پيام ها : 
1- اگر حدود الهى را رعايت نكنيم ، خطر گمراهى در پيش است . (ليضلّ قوماً... حتىيُبيّن لهم )
2- اضلال خدا، كيفر بى اعتنايى به هدايت اوست . مخالفت آگاهانه با رهنمودهاى الهى ،زمينه ى سلب هدايت خداوند است . (ماكان اللّه ليضلّ ... حتّى يُبيّن )
3- كيفر الهى ، پس از تبيين و روشنگرى و اتمام حجّت است . (حتى يُبيّن )
4- هدايت الهى كامل است و علاوه بر بيان اسبابِ سعادت ،عوامل خطر را نيز هشدار مى دهد.(يُبيّن لهم ما يتّقون ) امام صادق عليه السّلام فرمود:خداوند اسباب رضايت و غضب خود را به مردم مى شناساند.(329)
5- دستور الهى بر پرهيز از چيزى ، از علم و حكمت او سرچشمه مى گيرد. (إ نَّ اللّه بكلِّشى ءٍ عليم )
تفسير آيه : (116) إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ يُحْىِ وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِاللّهِ مِن وَلِي وَلاَ نَصِيرٍ
ترجمه : 
همانا حكومت آسمان ها و زمين تنها از آنِ خداست ، زنده مى كند و مى ميراند و شما را جزخداوند، هيچ سرپرست و ياورى نيست .
پيام ها : 
1- زنده كردن و ميراندن ، حيات و مرگ دلها (هدايت و ضلالت )، به دست خداست .(يحيى و يميت )
2- به جاى تحكيم روابط با خويشاوندانِ مشرك ، به فكر رابطه با خدايى باشيد كهمالك آسمان ها و زمين است و آنها در برابر اين خدا، قدرت هيچ گونه نصرتى ندارند.(له ملك السموات ... مالكم من دون اللّه من ولى ...)
تفسير آيه : (117) لَقَد تَّابَ اللّهُ عَلَى النَّبِىِّ وَالْمُهَجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ الَّذِينَاتَّبَعُوهُ فِى سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَعَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : 
همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظه ى دشوار (جنگتبوك ) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه نزديك بود دلهاى بعضى از آنانمنحرف شود (و در جبهه حضور نيابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند،همانا او به آنان رؤ ف و مهربان است .
نكته ها : 
O جنگ تبوك دشوارى هاى بسيار داشت از جمله : دورى راه ، گرمى هوا،فصل چيدن ميوه ها و محصولات ، و هيبت و قدرت دشمن . لذا بعضى ها كه از منافقان نبودند،سايه بان منزل و آب خنك و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجيح دادند و نرفتند،مثل ابوخثيمه كه چون متنبّه شد، تلاش كرد و پس از چند روز تاءخير، خود را به پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان رساند.
O منافقان در جنگ تبوك سه گروه بودند:
1- عدّه اى به بهانه ى مفتون شدن به دختران زيباى رومى ، به جبهه نرفتند.
2- جمعى مردم را از رفتن دلسرد مى كردند.
3- بعضى گرمى هوا را بهانه مى آوردند، يا اجازه ى ماندن مى گرفتند.
امّا در مقابل ، عدّه اى عاشقانه همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رفتند واگر وسيله ىسفر نداشتند، از اندوه ، اشك مى ريختند. داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفارى كه بالاخره خود رابه پيامبر رساند، مربوط به همين ماجراست .
O در جنگ تبوك ، كار چنان سخت شد كه گاهى يك خرما را چند نفر مى مكيدند(330)
O شايد به دليل اين آيه و آيه ى بعد كه پذيرش توبه مطرح است ، نام اين سوره راعلاوه بر برائت ، توبه نيز گفته اند.
پيام ها : 
1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنه هاى خطرناك ، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. (تاب اللّه ...)
2- همه ى انسان ها، حتّى پيامبران ، به لطف الهى نيازمندند. (تاب اللّه على النبى والمهاجرين والا نصار)
3- توبه ى الهى ، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤ منان است كه گاهى در قالبعفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مى كند. (تاب اللّه )
4- نشانه ى ايمان واقعى ، اطاعت از رهبر در شرايط دشوار است . (اتبعوه فى ساعةالعسرة )
5- سختى هاى زندگى ، لحظه وساعتى بيش نيست و مى گذرد. (ساعة العسرة )
6- انسان ، هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است ، پس بايد به خدا روى آورد.(كاد يزيغ قلوب فريقٍ)
7- تنها راه نجات از سقوط، لطف الهى است . (تاب اللّه ...ثم تاب عليهم )
تفسير آيه : (118) وَعَلَى الثَّلَثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ اءَنفُسُهُمْ وَظَنُّوَّاْ اءَن لا مَلْجَاءَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْلِيَتُوبُوَّاْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
ترجمه : 
و نيز بر سه نفرى كه (از شركت در جبهه ى تبوك به خاطر سستى ) وامانده بودند، تاآنگاه كه زمين با همه ى وسعتش (به سبب قهر ونفرت مردم ) بر آنان تنگ شد و از خود بهتنگ آمده و فهميدند كه در برابر خدا، هيچ پناهگاهى جز خود او نيست ، پس خداوند لطفخويش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبه پذير ومهربان است .
نكته ها : 
O سه مسلمانى كه در تبوك شركت نكردند،(331) پشيمان شده و براى عذرخواهىنزد پيامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد كسى با آنان حرف نزند وهمسرانشان هم به آنان نزديك نشوند. آنان به كوههاى اطراف مدينه رفتند و براىاستغفار، جدا از يكديگر به تضرّع وگريه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوندتوبه ى آنان را پذيرفت .(332)
پيام ها : 
1- بى اعتنايان به جنگ وفرمان رهبرى ، بايد تنبيه شده وتا مدّتى پشت سر گذاشتهشوند. (خُلّفوا)
2- قهر، بى اعتنايى و بايكوت ، يكى از شيوه هاى تربيتى براى متخلّفان و مجرماناست . (ضاقت عليهم الارض ... ظنّوا ان لا ملجاءمن اللّه )
3- مبارزه ى منفى با متخلّفان ، جامعه را براى آنان زندانى بى نگهبان و مؤ ثّر مى سازد.(ضاقت عليهم الا رض )
4- با آنكه پيامبر، مظهر رحمت الهى است ، امّا به عنوان مرّبى ، از اهرم قهر هم استفاده مىكند.(ضاقت عليهم انفسهم )
5- يكى از عذاب ها عذاب وجدان است . (ضاقت عليهم انفسهم )
6- ياءس از مردم ، زمينه ساز توبه و توجّه به خداست . (لاملجاء ... ثم تابَ)
7- توفيقِ توبه نيز در سايه ى لطف و عنايت الهى است .اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مى گرداند، (تاب عليهم ) تا انسانتوفيق پشيمانى و عذرخواهى و توبه پيدا كند، (ليتوبوا) و همين كه توبهكرد، باز خداوند توبه ى او را مى پذيرد. (انّ اللّه هو التوّاب )
8- پس از يك دوره مبارزه ى منفى وبى اعتنايى و بايكوت ، شرايط مناسب را براىبازسازى خلافكاران به وجود آوريم تا بازگردند و بعد از آن نيز ما با مهربانىآنان را پذيرا باشيم . (تاب عليهم ليتوبوا انّ اللّه هو التوّاب )
تفسير آيه : (119) يََّاءيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّدِقِينَ 
ترجمه : 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد.
نكته ها : 
O در روايات شيعه و سنى آمده است كه مقصود از ((صادقين ))، محمّد صلّىاللّه عليه و آله و آل محمّد عليهم السّلام مى باشند.
O آيه 177 سوره ى بقره ، اهل ايمان ، انفاق ، نماز، وفاى به عهد و صبر دربرابر مشكلات را صادق مى شمارد و آيه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنجكشيده و جان بركف را ((صادق )) شمرده است .
پيام ها : 
1- دوستى ، همنشينى و همراهى با راستگويان ، يكى ازعوامل تربيت و جلوگيرىِ انسان از انحراف است .(اتقوااللّه و كونوا مع الصادقين)
2- از رهبران الهى جدا نشويم . (كونوا مع الصادقين )
3- رهبران الهى معصوم هستند، وگرنه خداوند فرمان نمى داد با آنان باشيد.(333)(كونوا مع الصادقين )
4- تكامل جامعه در سايه ى ايمان ، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است . (آمنوا، اتقوا، معالصادقين )
5- در هر زمان بايد معصومى باشد كه مسلمانان با او همراه باشند.(كونوا معالصادقين )
6- جايگاه صدق تا حدّى است كه خداوند به جاى ((معصومين ))، ((صادقين )) به كار بردهاست ، و كسانى را كه مراحل ايمان و تقوا را پشت سر گذاشته اند، با اين عنوان ستايش ‍كرده است . (آمنوا، اتّقوا، الصادقين )
تفسير آيه : (120) مَا كَانَ لاَِهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الاَْعْرَابِاءَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ يَرْغَبُواْ بِاءَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِكَ بِاءَنَّهُمْ لاَيُصِيبُهُم ْظَمَاءٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَطَئُونَ مَوْطِئاً يَغِيظُالْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِن ْعَدُوٍّنَّيْلاً إِلا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَلِحٌ إِنَّ اللّه َلايُضِيع ُاءَجْرَ الُْمحْسِنِينَ
ترجمه : 
اهل مدينه و باديه نشينان اطرافِ آنان ، حقّ ندارند از (فرمانِ)رسول خدا تخلّف كنند و (به جبهه نروند و) جان هاى خود را از جان پيامبر عزيزتربدانند. زيرا هيچ گونه تشنگى ، رنج و گرسنگى در راه خدا به آنان نمى رسد و هيچگامى در جايى كه كافران را به خشم آورد برنمى دارند وهيچ چيزى از دشمن به آناننمى رسد، مگر آنكه براى آنان به پاداش اينهاعمل صالح نوشته مى شود. قطعاً خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.
نكته ها : 
O اصولى كه از اين آيه براى جنگ استفاده مى شود، عبارت است از:
1- ايمان به اينكه همه سختى هاى جنگ ، عمل صالح وموجب رضاى الهى است .
2- حفاظت از فرمانده .
3- مقاومت و تحمّل در برابر سختى ها.
4- خوار و عصبانى كردن دشمن .
پيام ها : 
1- اصحاب و اطرافيان رهبر كه از علم و امكانات بيشترى برخوردارند، مسئوليّتبيشترى دارند. (ما كان لاهل المدينة ... ان يتخلّفوا)
2- در دفاع از اسلام ، شهر و روستا مطرح نيست .(اهل المدينة و من حولهم )
3- اطاعت بى چون و چرا از پيامبر لازم است و كسى حقّ تخلّف از فرمانِ حكومتىرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را ندارد. (ما كانلاهل المدينة ... ان يتخلّفوا)
4- يكى از شئون رسالت ، فرماندهىِ كلّ قوا در جنگ است . (يتخلّفواعنرسول اللّه )
5- حفظ جان پيامبر، ضرورى تر از حفظ جان مسلمانان است . مسلمانان بايد پيشمرگ رهبرآسمانى باشند. (لايرغبوا...)
6- مسلمان بايد در راه عقيده ، آماده ى تحمّل هر سختى و فشارى باشند. (ظماء، نصب ،مخمصة ...)
7- جامعه ى اسلامى بايد كفرستيز باشد. (يغيظ الكفّار)
8- راهپيمايى ها و حركات دسته جمعى مسلمانان كه موجب خشم و هراس كفّار مى گردد، درنزد خدا پاداش دارد. (موطئاً يغيظ الكفّار)
9- نه تنها دفاع ورزم ، بلكه همه ى حركات ، تلاش ها ورنجهاى جبهه نزد خدا ثبت شدهوموجب اَجر است . (لايصيبهم ظماء ولانصب ولامخمصة ...عمل صالح )
10- مقدّمات جهاد و آمادگى رزمى نيز عمل صالح و عبادت است . (لا يطئون موطئا...عمل صالح )
11- نيكوكار واقعى ، انقلابى و اهل جبهه است . (اجر المحسنين ) (جان فشانى ،نشانه ى كمال نيكوكارى است )
12- دريافت اجر الهى ، در سايه ى تحمّل رنج هاست . نابرده رنج ، گنج ميسّر نمىشود. (ظماء، نصب ، مخمصة ، ...اجر المحسنين )
13- ايمان به رضايت وپاداش الهى ، مشكلات را آسان مى كند. (ان اللّه لا يضيعاجرالمحسنين )
تفسير آيه : (121) وَلاَ يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً وَلاَ يَقْطَعُونَ وَادِياً إِلاكُتِب َلَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ اءَحْسَنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه : 
هيچ مال اندك يا فراوانى را (در مسير جهاد) انفاق نمى كنند و هيچ سرزمينى را نمىپيمايند، مگر آنكه براى آنان ثبت مى شود، تا خداوند آنان را به بهتر ازآنچه مى كردهاند پاداش ‍ دهد.
نكته ها : 
O مراد از (احسن ما كانوا يعلمون )، يا آن است كه پاداشِ خداوند ازعمل مجاهدان بهتر است و يا آنكه بهترين كارى كه آنان انجام مى دهند، جهاد بامال وجان است .
پيام ها : 
1- در انفاق ، كميّت و مقدار مهّم نيست ، چه كم باشد چه زياد، در نزد خدا اجر دارد.(صغيرةً و لاكبيرة )
2- از اينكه كار خير بى پاداش بماند، نهراسيم كه تماماعمال انسان ثبت مى شود. (لاينفقون ، لايقطعون ، الاّ كتب لهم )
3- حركت به سوى جبهه ها، از بهترين كارهاست . (احسن ما كانوا يعملون )
4- پاداش الهى ، بهتر و بالاتر از عمل انسان است . (ليجزيهم اللّه احسن ...)
5- استمرار بر عمل صالح ، سبب اضافه شدن پاداش آن است . (ماكانوا يعملون)
6- سنّت خداوند اين است كه مكتب خود را با تلاش مؤ منين پيش ببرد. (اگر نياز به تلاشآنان نبود، اين همه تشويق در اين دو آيه لازم نبود)
تفسير آيه : (122) وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍمِّنْهُم ْطَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَلِيُنْذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوَّاْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْيَحْذَرُونَ
ترجمه : 
سزاوار نيست كه همه ى مؤ منان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشاندسته اى كوچ نمى كنند تادر دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش بازگشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان ) حذر كنند.
نكته ها : 
O بدنبال نزول آياتى كه به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد مى كرد و سختگيرىپيامبر در مورد آنان ، از آن به بعد و در جنگ هاى بعدى ، همه ى مسلمانان براى جهاد آمادهمى شدند و پيامبر را در مدينه تنها مى گذاشتند. اين آيه كنترلى براى كوچ آنان بهجبهه بود.(334)
O همه ى مسلمانان باديه نشين براى آموختن دين ، به شهر مى آمدند و اين موجب كوچبه شهر و تبعات بد آن مى شد. آيه نازل شد كه بعضى براى آشنايى بادين به شهربيايند، آنگاه به وطن خود برگشته و ديگران را ارشاد كنند.
O ((دين ))، مجموعه ى قوانين الهى و مقررّات ظاهرى و باطنى اسلام است . اسلامكه تنها دين پذيرفته ى الهى است ، (انّ الدين عنداللّه الاسلام )(335) به معناىتسليم خدا بودن است .
O تفقّه در دين ، به معناى تلاش براى كسب شناخت عميق در دين و عقايد واحكام اسلامىاست . تفقّه در دين ، گاهى ممكن است براى دنيا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى وعقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دين ، خدا، بهشت و نجات امّت باشد. آيه ،دوّمى را ارزشمند مى داند كه بيم دهى مردم و دعوت آنان به راه خداست . (لينذرواقومهم )
O فقه ، آنچنان مهّم است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در بدرقه ى علىعليه السّلام به يمن ، به او فرمان آموزش فقه مردم را داد، ((فقّههم فى الدين))(336) و او را چنين دعا كرد: ((الّلهم فقّهه فى الدين ))(337) با آنكه وى فقيهترين مردم بود.
چنانكه حضرت امير عليه السّلام به فرزندش سفارش مى كند: ((تَفقَّه فى الدّينفان الفقهاء ورثة الانبياء))(338) امام حسين عليه السّلام نيز شب عاشورا در جملاتىخداوند را چنين ستود: حمد خدايى كه ما را فقيه در دين قرار داد.(339)
O از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: اگر براى امام حادثه اى اتفاق افتاد،تكليف مردم چيست ؟ امام اين آيه را تلاوت فرمود كه از هر شهر و طايفه اى بايد براىشناخت امام حركت كنند.(340)
پيام ها : 
1- در برنامه ريزى و مديريت ها، جامع نگر باشيم تا توجّه به مسئله اى سبباخلال در مسائل ديگر نباشد. (ما كان المؤ منون لينفروا كافّة )
2- هجرت ، ملازم ايمان است . يا براى دفاع از دين ، هجرت كنيد، يا براى شناختِ دين.(فلولا نفر من كلّ فرقة )
3- بايد از هر منطقه ، افرادى براى شناخت اسلام به مراكز علمى بروند تا در همه مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد.(منكل فرقة طائفة )
4- دانشمندى كه كوچ نكند، فقيه كامل نيست . (نَفَر) امام درباره ى كسى كه در خانه اشنشسته بود، فرمود: ((كيف يتفّقه فى الدين ؟)).(341)
5- تفقّه در دين وآموزش دين به مردم ، واجب كفائى است . (فلولا نفر منهم طائفة )(جهاد و اجتهاد، هر دو واجب كفايى است .(342) پس ‍ برنامه ريزى چنان بايد باشد كهنظام علمى محصلين علوم دينى ، به هم نخورد)
6- هدف از فراگيرى فقه ، هشدار مردم و هوشيار ساختن آنان و نجات از غفلت و بىتفاوتى نسبت به مشكلات است . (لينذروا)
7- در زمان جنگ هم نبايد مسائل فكرى ، اعتقادى و اخلاقى ، مورد غفلت قرار گيرد و دشمنخارجى ما را از دشمن داخلى (جهل و غفلت ) غافل سازد.(ما كان المؤ منون لينفروا ... فلولانفر...ليتفقّهوا)
8- فقه ، تنها فراگيرى احكام دين نيست ، بلكه همه ى معارف دينىقابل تحقيق ، دقّت و ژرف نگرى است . (ليتفقّهوا فى الدّين )
9- شناخت هاى دينى بايد عميق و ژرف باشد. (ليتفقّهوا فى الدين )
10- شرط تبليغ دينى آگاهى عميق از آن است . (ليتفقّهوا... لينذروا)
11- به سخنان يك اسلام شناس فقيه ، مى توان اعتماد كرد. (ليتفقّهوا...لينذروا) (ممكن است يك نفر در منطقه باشد، پس خبر واحد حجّيت دارد)
12- فقه در دين ، آنگاه ارزش دارد كه فقيه ، عالم به زمان و آگاه از شيطنت ها و راههاىنفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بيم دهد.(ليتفقهوا ...لينذروا)
13- براى طلاب حوزه ها، دو هجرت لازم است : يكى به سوى حوزه ها وديگرى از حوزه هابسوى شهرها. لذا ماندن در حوزه ها جايز نيست . (فلو لانفر... ليتفقّهوا، لينذروا... اذارجعوا)
14- براى تبليغ وكار فرهنگى ، زادگاه انسان در اولويت است . (لينذروا قومهم)
15- علما بايد سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. (رجعوا اليهم )
16- محور تبليغ ، بايد ايجاد تقوا وياد معاد باشد. (لينذروا... لعلّهم يحذرون )
17- فقها نبايد انتظار اطاعتِ مطلق همه ى مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز بهراه دين و خدا نمى آيند. (لعلّهم يحذرون )
تفسير آيه : (123) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَالْكُفَّارِوَلْيَجِدُواْفِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ترجمه : 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با كسانى از كفّار كه نزديك شمايند بجنگيد. بايد آناندر شما خشونت و صلابت بيابند و بدانيد كه خداوند، با پرهيزكاران است .
نكته ها : 
O پرداختن به دشمنانِنزديك تر و جنگيدن با آنان ، مزايايى دارد، از جمله : بههزينه و امكانات كمترى نياز است ، اطلاعات ما از آنان بيشتر است ، تدارك جبهه آسانتر وآمادگى عمومى براى مقابله با آنان بيشتر است ، خطرشان مقدّم تر است ، راه دفع آنانودسترسى به منطقه ى جنگ سريعتر است ، هم خودش دشمن است ، هم مى تواند بازوىدشمنان دورتر باشد.
O ((غِلظة )) به معناى صلابت ، قدرت و هيبت است ، نه سنگدلى و بدخلقى . از اينرو در مسائل نظامى ، مانور و قدرت نمايى ورژه ولباس ‍ وشعار وهرچه كه قواى اسلامرا قدرتمند نشان دهد، مورد ستايش است . پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز هنگام فتحمكّه ، مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابوسفيان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرتو شكوه سپاه اسلام ، روحيّه ى مشركان تضعيف شود.
O مساءله ى ((الاقربُ فالاقرب ))، يعنى اولويّت دادن به آنچه نزديكتر به انساناست ، در همه ى امورِ تعاليم اسلامى مطرح است ، در انفاق و صدقه ، ابتدا يتيم و فقيرِخويشاوند، در پرداخت زكات ابتدا نيازمندان محلّى و نزديك ، در جنگ ، نخست دشمناننزديكتر، در دعوت وتبليغ ، ابتدا بستگان نزديك واهل منطقه ، در مسجد، تقدّم همسايه ى مسجد، در سفره و مهمانى ، طعام نزديك انسان و در نمازجماعت و در صف اوّل ، آنان كه به امام جماعت در كمالات نزديكترند.
O اين آيه ، جهاد آزاديبخش را مى گويد، نه جهاد دفاعى را. از اين رو به صفاتمبارزان اسلامى پرداخته ، نه به شرايط هجوم كافران .(343)
O در سيره ى پيامبر، نمونه هاى بسيارى ديده مى شود كه به سپاه اسلام توصيهمى فرمود: با تقوا باشند، به زنان كفّار آسيبى نرسانند، به درختان لطمه نزنند.حتّى يك بار كشته ى دختر كافرى را ديد و به شدّت ناراحت شد.(344)
پيام ها : 
1- ايمان بايد همراه با عمل و مبارزه باشد. (يا ايها الذين آمنوا قاتلوا)
2- دفع شرّ دشمنان نزديكتر، اولويّت دارد. (يلونكم من الكفّار) (استراتژىجنگى اسلام ، ابتدا مقابله با دشمنان نزديكتر است ، همچنان كه در مبارزه ى فكرى وعقيدتى نيز بايد ابتدا شبهاتِ رايج و موجود را پاسخ داد)
3- هر چه براى ايجاد صلابت و شدّت لازم است بايد تدارك ديد، چه شجاعتِ رزمندگان وچه ابزار و سلاحهاى پيشرفته و چه آموزش هاى پيشرفته و تخصّصى . (وليجدوافيكم غلظة )
4- سپاه اسلام ، بايد صلابت و هيبت داشته باشد. (غلظة )
5- شجاعت درونى بايد با صلابت بيرونى همراه باشد. (و ليجدوا)
6- غلظت وصلابت اسلامى ، همراه با تقواست . (ان اللّه مع المتقين )
7- جهاد، جلوه اى از تقواى الهى است . (قاتلوا... ان اللّه مع المتقين )
8- چون در جنگ ، غرائز، هوسها و كينه ها ممكن است پيش آيد، تقوا براى رزمندگان شرطِاساسى است .(انّ اللّه مع المتقين )
تفسير آيه : (124) وَإِذَا مَآ أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ اءَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِإِيمَناًفَاءَمَّاالَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ
ترجمه : 
و هرگاه سوره اى نازل شود، برخى از منافقان گويند: اين سوره ، ايمان كدام يك از شمارا افزود؟ امّا آنان كه ايمان آورده اند، (آيات قرآن ) بر ايمانشان بيافزايد و آنانبشارت مى گيرند.
پيام ها : 
1- استهزا وموضع گيرى منفى به هنگام نزول قرآن ، نشانه ى نفاق است . (اُنزلت سورة... يقول ايّكم زادته ...)
2- منافقان با سؤ ال هاى خود، روحيّه ى منفى خود را به ديگرانانتقال مى دهند. (يقول ايّكم زادته هذه ايمانا...)
3- مؤ منان براى پاسخگويى به سؤ الات و شبهاتِ منافقان ، بايد آمادگى داشتهباشند. (ايّكم زادته هذه ايماناً ...)
4- ايمان ، مراتبى دارد وقابل كم و زياد شدن است ، همان گونه كه نفاق ،قابل توسعه و افزايش است . (فزادتهم ايماناً)
5- قرآن ، وسيله ى خوبى براى شناختِ مؤ من از منافق است .(فامّا الذين امنوا فزادتهمايماناً)
6- احساس شادى و نشاط روحى پس از شنيدن آيات قرآن ، نشانه ىتكامل و رشد ايمان است . (فزادتهم ايماناً و هم يستبشرون )
7- قرآن ، مايه ى بشارت و مژده به اهل ايمان است .(و هم يستبشرون )
تفسير آيه : (125) وَاءَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْوَمَاتُواْوَهُمْ كَفِرُونَ
ترجمه : 
و امّا آنان كه در دلهايشان بيمارى است ، (آيات قرآن ) پليدى بر پليدى آنان افزايد ودر حال كفر بميرند.
نكته ها : 
O اگر لاشه ى مرده اى در استخر بيفتد، هرچه باران بيشتر بر آن ببارد،بدبوتر مى شود. اين بوى بد به خاطر باران نيست ، بلكه به خاطر آن مردار است .روحِ لجاجت و تكبّر در انسان ، سبب مى شود كه بانزول آيات قرآن ، بيماردلان ، متكبّرتر شوند و لجاجت ، تعصّب و عناد بيشترى از خودنشان دهند.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از (رِجسا الى رِجسهم )، ((شكّا الى شكّهم ))است .(345)
پيام ها : 
1- بيمارى هاى روحى ، مثل بيمارى هاى جسمى است ، اگر به فكر چاره نباشيم ، گسترشيافته ، انسان را نابود مى كند.(فزادتهم رجساً الى رجسهم )
2- كفر،حق پوشى و ناسپاسى ، بيمارى خطرناكِ روح ودل انسان هاست . (فى قلوبهم مرض ... كافرون )
3- منافق ، بدعاقبت است . (ماتوا و هم كافرون )
تفسير آيه : (126) اءَوَلاَيَرَوْنَ اءَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِى كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً اءَوْ مَرَّتَيْنِثُمَّ لاَيَتُوبُونَ وَ لاَ هُمْ يَذَّكَّرُونَ
ترجمه : 
آيا نمى بينند كه آنان در هر سال ، يك يا دو بار آزمايش مى شوند، امّا نه توبه مى كنندو نه پند مى گيرند.
پيام ها : 
1- از سنّت هاى الهى ، در هر زمان وبراى همه ، آزمايش انسان هاست . (فى كلّعام )
2- فلسفه ى حوادث وآزمون هاى الهى ، توبه وتنبّه است . (لايتوبون ،لايذّكّرون )
3- متنبّه نشدن از آزمايشات الهى ، نشانه ى نفاق و بيمارى قلبى است ومورد سرزنش وتوبيخ است . (لا يتوبون و لا هم يذكّرون )
4- سنگدلى و سوء عاقبت ، نتيجه ى نفاق است . (لايتوبون ، لا يذكّرون )
تفسير آيه : (127) وَإِذَا مَآ اءُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ يَريكُممِّنْ اءَحَدٍثُمَّ انصَرَفُواْ صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم بِاءَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ
ترجمه : 

و هرگاه سوره اى نازل شود، بعضى از آنان (منافقان ) به بعضى ديگر نگاه كنند (وپرسند:) آيا كسى شما را مى بيند؟ پس (مخفيانه از حضور پيامبر) خارج مى شوند.خداوند دلهاى آنان را (از حق ) برگردانده است ، زيرا آنان مردم نفهمى هستند.
نكته ها : 
O منافقان ، از تذكّرهاى آيات قرآن ، هيچ تاءثّرى نمى پذيرند،مثل لامپ سوخته اى كه هرچه به برق متصّل كنند، روشن نمى شود.
پيام ها : 
1- منافقان ، از افشاى ماهيّت پليد خود دلهره و اضطراب دارند وبدنبال پنهان كارى هستند. (نظر بعضهم الى بعضهل يراكم من احد)
2- منافقان از نزول آيات الهى اكراه دارند. (نظر بعضهم الى بعض )
3- منافقان از جلسات قرآن مى گريزند. (انزلت سورة ... انصرفوا) دورى ازقرآن ، نشانه ى نفاق و بيماردلى است .
4- قهر الهى به جهت روحيّه ى هدايت گريزِ انسان است . (انصرفوا، صرف اللّه...)
5- دليل اعراض از قرآن ، نداشتن درك و فهم صحيح است . (قوم لايفقهون )
تفسير آيه : (128) لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ اءَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْحَرِيصٌ عَلَيْكُم ْبِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : 
همانا پيامبرى از خودتان به سوى شما آمده است كه آنچه شما را برنجاند بر او سختاست ، بر هدايت شما حريص و دلسوز، و به مؤ منان رئوف و مهربان است .
نكته ها : 
O خداوند جز بر پيامبر اسلام ، بر هيچ يك از پيامبران دو نام از نام هاى خويش رااطلاق نكرده است . (رؤ ف ، رحيم )
O توجّه به صفات رهبران آسمانى كه در اين آيه مطرح است و مقايسه ى آنها باصفات ديگر رهبرانِ بشرى ، لطف خدا را به بشر و لزوم اطاعت مطلق از اين گونه رهبرانرا نشان مى دهد.
پيام ها : 
1- رسول خدا برخاسته از ميان خود مردم است . (من انفسكم )
2- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله غم خوار امّت است . (عزيز عليه ماعنتم )
3- رهبران اسلامى بايد در سختى ها و گرفتارى ها با مردمهمدل و همراه باشند. (عزيز عليه ماعنتم )
4- پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در هدايت و ارشاد مردم ، سر از پا نمى شناسد.(حريص عليكم )
5- از عوامل تاءثير كلام در ديگران ، خيرخواهى ، دلسوزى ، مهربانى ، بى توقّعى وتواضع است . (عزيز عليه ، حريص عليكم ، رؤ ف رحيم )
6- رهبر اسلامى تنها بر مؤ منان رئوف و رحيم است ، نه بر همه كس ، بلكه بر دشمنشديد و غليظ است . (بالمؤ منين رؤ ف رحيم )
تفسير آيه : (129) فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِىَ اللّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُوَهُوَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
ترجمه : 
پس اگر (از سخنان خداوند) روى گردان شدند، بگو: خداوند مرا كافى است ، هيچ معبودىجز او نيست ، تنها بر او توكّل كرده ام و او پروردگارعرش بزرگ است .
نكته ها : 
O در آيه ى قبل ، سخن از راءفت ودلسوزى پيامبر بود، در اين آيه مى فرمايد: مباداكسى خيال كند كه سوز، تلاش و راءفت آن حضرت به مردم به خاطر نيازِ به مردم بودهاست ، زيرا اگر همه ى مردم از او اعراض ‍ كنند، خدا با اوست . همان گونه كه اگر همه ىمردم رو به خورشيد كنند يا پشت به آن ، هيچ اثرى در خورشيد ندارد.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از ((عرش عظيم ))، ((مُلك عظيم )) است.(346)
O خدايى كه نظام عظيم هستى را حفظ وتدبير مى كند، انسان كوچكى را نيز مى تواندتحت الطاف خويش نگهدارى كند.
O امام حسين عليه السّلام در دعاى عرفه خطاب به خداوند عرض ‍ مى كند:
((ماذا وَجَد مَن فَقدك و ماذا فَقَد مَن وجدك ؟)) هر كه تو را ندارد، چه دارد؟ و هر كه تورا دارد، چه ندارد؟

پيام ها : 
1- رويگردانى مردم از دين ، نبايد در ايمان و روحيّه ى ما تاءثير گذارد.(فانتولّوا فقل حسبى اللّه )
2- كسى كه خدا دارد، چه كم دارد؟ (حسبى اللّه )
3- توكّل بر خداوند، رمز غلبه بر مشكلات است . ( فان تولّوافقل ... عليه توكّلت )
((اَلحَمدُللّه ربّالعالَميِن ))
سيماى سوره ى يونس 
دهمين سوره ى قرآن كريم كه در اوايل بعثت در مكّهنازل شده است ، ((يونس )) نام دارد. اين سوره يكصد ونه آيه دارد و عمده ى مطالب آن ،پيرامون توحيد و حقّانيّت قرآن ، پاسخ به منكران وحى ، بيم دادن مشركان ، بيان عظمتآفرينش و آفريدگار، ناپايدارى دنيا و توجّه دادن به آخرت است .
سوره ى قبل ، يعنى توبه ، رفتار منافقان و كيفر آنها را بيان مى كرد؛ اين سوره بهبيان رفتار مشركان پرداخته است .
بَسْمِ اللّهِ الرَّحْم نِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده ى مهربان .

next page

fehrest page

back page