|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (92) وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَآ اءَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاََّ اءَجِدُ مَآاءَحْمِلُكُم ْعَلَيْه ِتَوَلَّواْ وَّاءَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنَاً اءَلا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ ترجمه : ونيز (اشكالى نيست ) بر آنان كه چون نزد تو آمدند تا آنان را براى شركت در جبهه برمركبى سوار كنى ، گفتى : چيزى نمى يابم كه شما را بر آن سوار كنم و آنان (از نزدتو) برگشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه ، اشكبار بود كه چرا چيزى ندارند كهخرج جهاد كنند. (آرى ، بر اين گونه فقيرانِ عاشق جهاد، براى نرفتن به جبهه گناهىنيست ) نكته ها : O در آيه ى قبل ، سخن از كسانى بود كه توان مالى براى كمك به جهاد نداشتندودر اين آيه سخن از فقيرانى است كه به خاطر فقر، مركبى براى حضور در جبهه ندارندلذا غصّه مى خورند واشك مى ريزند، به اين جهت در پاداش رزمندگان شريكند. چنانكهحسن بصرى مى گويد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به رزمندگان جنگ تبوك مىفرمود: در هر مالى كه خرج كرديد و هر آسيبى كه ديديد، گروهى از جاماندگان درمدينه با شما شريكند، چون قلبا علاقمند به شركت در جبهه بودند.(292) پيام ها : 1- تاءمين امكاناتِ جنگى رزمندگان ، به عهده ى حكومت است . (اَتوك لتحملهم ) 2- ارزش انسان ها، به انگيزه ها و روحيّات آنان است ، نه تنها حركت و امكانات مادّى ومالى. (اعينهم تفيض من الدّمع ) (آيه كسانى را مى ستايد كهپول و امكانات ندارند، ولى ايمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند) 3- مؤ من از شركت نداشتن در جبهه ، ناراحت وگريان است . (تفيض من الدمع ) جزء ( 11 ) تفسير آيه : (93) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَئْذِنُونَكَ وَهُمْ اءَغْنِيَآءُ رَضُواْبِاءَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ترجمه : راه (ايراد ومؤ اخذه ،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى ، از تو اذنمى خواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شده اند كه با متخلّفان باشند.خداوند بردلهايشان مُهر زده است ، از اين رو نمى دانند. نكته ها : O تفاوت مؤ من و منافق تا به كجاست ! در آيه ىقبل ديديم مؤ من از اينكه وسيله اى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مى كند و اشك مىريزد، (اعينهم تفيض من الدّمع ) ولى در اين آيه مى خوانيم كه منافقانِ ثروتمند،براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مى خواهند!! پيام ها : 1- فقير و غنى ، در رفتن به جبهه يكسان اند و ثروت ، نه امتيازى براى ترك جبهه استو نه عذر و بهانه اى براى آن . (...على الذين يستاءذنونك و هم اغنياء) 2- شانه خالى كردن از مسئوليّت ، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مىشود. (طبع ، لايعلمون ) تفسير آيه : (94) يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْإِلَيْهِمْ قُل لا تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّاءَنَا اللّهُ مِنْ اءَخْبَارِكُمْوَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَدَةِ فَيُنَبِّئُكُمْبِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ترجمه : هنگامى كه از جهاد برگشتيد، (منافقانِ متخلّف از جنگ تبوك ،) براى شما عذر مى آوردند.بگو: عذرتراشى نكنيد، ما هرگز حرف شما را باور نمى كنيم ، خداوند ما را از اخبار (واحوال ) شما آگاه كرده است . خداوند و پيامبرش عملكرد شما را مى بينند، آنگاه نزد خدايىكه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مى شويد و او شما را به آنچه مى كرديد،آگاه خواهد كرد. نكته ها : O حدود هشتاد نفر از منافقان ، در جنگ تبوك شركت نكردند، و هنگامى كه پيامبر ومسلمانان از جنگ بازگشتند، براى توجيه كار خود، بهانه هاى مختلفى را مطرح كردند.آيه نازل شد كه آنچه را مى گويند باور نكنيد و آنها را به خدا واگذاريد. پيام ها : 1- مسلمانان بايد چنان مقتدر باشند كه متخلّفان ، خود را موظّف به عذرخواهى كنند.(يعتذرون ) 2- با منافقانِ عذر تراش ، قاطعانه برخورد كنيم .(لاتعتذروا لن نؤ من لكم ) 3- خداوند از راه غيب ، پيامبرش را از اخبار منافقان واعمال مردم آگاه مى سازد. (قد نبّاءنا اللّه ) 4- پس از پايان جنگ ، عذر و بهانه تراشى ها آغاز مى شود. (يعتذرون ...اذارجعتم ) 5- علم خدا نسبت به غيب و شهود، پيدا و پنهان ، يكى است و چيزى از او پنهان نيست .(عالم الغيب و الشهادة ) 6- يادآورى قيامت ، از بهترين عوامل سازنده ى انسان است . (تُردّون ، فينبّئكم ) 7- انسان در برابر تمام كارهاى خود مسئول است وقيامت ، روز رسوايى است . (فينبّئكم...) تفسير آيه : (95) سَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْعَنْهُم ْفَاءَعْرِضُواْعَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ترجمه : هنگامى كه از جهاد نزد منافقان بازگشتيد، براى شما به خدا سوگند مى خورند تا از(گناه و سرزنشِ) آنان چشم بپوشيد. پس ، از آنان اعراض و دورى كنيد كه آنان پليدند وبه خاطر آنچه بدست خود كسب مى كرده اند، جايگاهشان دوزخ خواهد بود. نكته ها : O اِعراض ، يا بر اساس بزرگوارى و گذشت است ، يا بر اساس قهر و بىاعتنايى ، و در اين آيه ، به هر دو معنى به كار رفته است ؛ منافقان درخواست اعراض وچشم پوشى از خطا داشتند، خداوند دستور اعراض قهرآميز داد.(293) O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پس از بازگشت از تبوك ، فرمان داد تا مردمبا منافقانِ تارك جبهه ، معاشرت نكنند.(294) O در آيه ى قبل ، عذر و بهانه شان پذيرفته نشد، در اين آيه چون در موضع ضعفو ذلّت قرار گرفتند، به سوگند متوسّل شده اند. پيام ها : 1- به هر سوگندى نبايد اعتماد كرد.(سيحلفون باللّه ...فاعرضوا عنهم ) 2- منافقان از مقدّسات و نام خدا، سوء استفاده مى كنند. (سيحلفون باللّه ) 3- مسلمانان بايد اهل تولّى و تبرّى و موضع گيرى باشند. (اعرضوا عنهم ) 4- با تاركانِ بدون عذر جبهه و جهاد، قطع رابطه كرده و آنان را بايكوت و منزوى وعرصه را بر آنان تنگ كنيم . (اعرضوا عنهم ) 5- از افراد و محيط فاسد، فاصله بگيريم . چون روحيّه ى نفاق و عيوب انسانى ، بهافراد ديگر منتقل مى شود. (اعرضوا عنهم انّهم رجس ) 6- نفاق ، پليدى باطن و بيمارى روح است . (انّهم رجس ) 7- دوزخ ، كيفر ونتيجه ى عملكرد خودِ انسان است ، نه انتقامِ الهى . (جزاءً بماكانوايكسبون ) تفسير آيه : (96) يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَيَرْضَىعَنِ الْقَوْمِ الْفَسِقِينَ ترجمه : براى شما سوگند مى خورند تا شما از آنان راضى شويد. (بدانيد كه شما هم ) اگر ازآنان راضى شويد، قطعاً خداوند از گروه فاسق ، خشنود نخواهد شد. نكته ها : O شايد سوگندشان در آيه قبل ، براى آن بوده كه متعرّض آنان نشوند، در اينآيه علاوه بر صرف نظر و عدم تعرّض مسلمانان ، خواهانِ رضايت قلبى آنان نيز هستند.(لترضوا عنهم ) O منافقان ، براى رضايت قلبى مسلمانان ارزشىقائل نبودند، اصرارشان بر رضايت ، تنها براى مصون ماندن از عكسالعمل قهرآميز مسلمين بود، تا بتوانند پايگاه اجتماعى و نفوذ خود را در جامعه حفظ كنند! O پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((مَن اِلتمسَ رضى اللّه بسخطِ الناسِرضىَ اللّه عنه و ارضى عنه الناسَ و من التمس رضى الناس بسخطِ اللّهِ سخط اللّهعليه واسَخَط عليه الناسَ)) كسى كه به قيمت خشم مردم ، در پى رضاى خدا باشد، خدااز او راضى مى شود و مردم را هم از او راضى مى سازد، و هركس با خشمِ خدا در پى جلبرضايت مردم باشد، خداوند از او ناراضى مى شود ودل مردم را هم از او خشمگين و ناراضى مى كند.(295) پيام ها : 1- منافقان ، در پى جلب نظر مردم و حفظ پايگاه خود در ميان مردمند و كارى به رضاىخدا و توبه ندارند. (لترضوا عنهم ) 2- در پى جلب رضاى الهى باشيم ، نه رضاى مردم كه گذشتِ مردم مهّم نيست ، عفو وقهرالهى مهّم است . (فان ترضوا عنهم فان اللّه لا يرضى ) 3- چون خدا از منافقان راضى نيست ، آنان كه از منافقان راضى شوند، راهشان را از خداجدا كرده اند.(فان ترضوا... فان اللّه لا يرضى ) 4- جلب رضاى مؤ منين در همه جا، مستلزم جلب رضاى خدا نيست . (فان ترضوا... فاناللّه لا يرضى ) 5- هرگز از فاسق ، مادامى كه در فسق است ، راضى نشويد.(فان اللّه لا يرضى عنالقوم الفاسقين ) تفسير آيه : (97) الاَْعْرَابُ اءَشَدُّ كُفْراً وَنِفَاقاً وَاءَجْدَرُ اءَلا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَآاءَنزَلَ اللّه ُعَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ترجمه : باديه نشينانِ عرب (به خاطر دورى از تعليم وتربيت وسخنان پيامبر)، در كفر ونفاقشديدترند وبه اينكه حدود آنچه را خدا بر پيامبرشنازل كرده ندانندسزاوارتر، و خداوند دانا و حكيم است نكته ها : O ((اَعراب )) يعنى باديه نشينان . مفردِ آن ((اَعرابى )) است ، نه ((عَرب )). O اعرابى بودن به معناى دورى از فرهنگ دينى و تعاليم مكتب است . كلمه ى ((اعراب)) ده بار در قرآن آمده و جز يك مورد، بقيّه ى موارد،مثل روايات ، نكوهش آميز است . O در حديث آمده است : ((تفقّهوا فى الدّين فانّه مَن لم يتفقّه فى الدين فهو اعرابى ))دين شناس شويد، چون هر كه فهم عميقِ دينى نداشته باشد، اعرابى است . در حديثديگرى نيز مى خوانيم : ((نحن بنوهاشم و شيعتنا العربُ و ساير الناسِ اعرابٌ)) ياران وپيروان ما عرب اند و ديگران اعرابند.(296) O مردم عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو گروه بودند: شهرنشين و باديهنشين . چون آيات قبل درباره ى پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك بود، اين آيه شايد اشارهبه اين باشد كه از باديه نشينان جاهل و همجوار،غافل نباشيد كه ممكن است گاهى با تحريك دشمنان ، دست به آشوب بزنند. پيام ها : 1- باديه نشينى ، موجب دورى از فرهنگ وآداب دينى مى شود.(الاعراب اشدّكفراً) 2- محيط اجتماعى و فرهنگى انسان ، در بينش و موضع گيرى او در مورد حقايق و معارف مؤثّر است . (الاعراب اشدّكفراً) 3- افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ ، گاهى آلت دست كافران و منافقان قرار مى گيرند واز خود آنها هم بى منطق تر مى شوند. (الاعراب اشدّ كفراً و نفاقاً) 4- كفر و نفاق ، درجاتى دارد. (اشدّ كفرا و نفاقا) 5- يكى از عوامل كفر و نفاق ، ناآگاهى است . (اشدّ كفراً... اَلاّ يعلموا) 6- دانستن احكام دين ، لازم است وگرنه اعرابى هستيم . (يعلموا حدود ماانزل اللّه ) 7- شهرنشينان جاهل به حدود الهى ، به منزله ى اعراب و باديه نشينان ، بلكه بدتر ازآنان هستند. (اَلاّ يعلموا حدود ما انزل اللّه ) تفسير آيه : (98) وَمِنَ الاَْعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَماً وَيَتَرَبَّصُ بِكُم ُالدَّوَآئِرََعَلَيْهِمْ دَآئِرَةُالسَّوْءِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ترجمه : بعضى از باديه نشينان ، كسانى هستند كه آنچه را انفاق مى كنند، (به خاطر نفاق ياضعف ايمان ،) ضرر حساب مى كنند وبراى شما پيش آمدهاى بد راانتظار مى كشند. بر خودآنان پيش آمد بد باد! و خداوند شنوا و داناست . نكته ها : O ((مَغرَم ))، از ((غرامت ))، به معناىِ ملازمت است . به بدهكار وطلبكار كه يكديگر رارها نمى كنند، ((غَريم )) گفته مى شود. و به بدهكارى كه ملازم انسان است تا آن بدهىرا بپردازد، ((مَغرم )) گويند. O ((دَوائر))، جمع ((دائرة ))، حوادثى است كه از هر طرف انسان را احاطه مى كند. پيام ها : 1- منافق وآنكه علم وايمان به حدود الهى و فرهنگ اسلامى ندارد، انفاق را ضرر مىپندارد. (يتخذ ما ينفق مغرماً) 2- منافق ، حسود است وبراى ديگران جز شرّ نمى خواهد.(يتربّص بكم الدّوائر) 3- كسى كه براى ديگران تمنّاى شرّ دارد، خودش گرفتار آن مى شود. (يتربّصبكم الدوائر، عليهم دائرة السوء) 4- خداوند، به گفته ها و خصلت هاى انسان آگاه است . (اللّه سميع عليم ) تفسير آيه : (99) وَمِنَ الاَْعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَتٍعِندَاللّهِ وَصَلَوَ تِ الرَّسُولِ اءَلاََّ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِى رَحْمَتِهِ إِنَّاللّهَ غَفُورٌرَّحِيمٌ ترجمه : امّا برخى از عربهاى باديه نشين ، كسانى هستند كه به خداوند و روز قيامت ايمان دارند وآنچه را انفاق مى كنند، وسيله ى قرب به خدا و (جلب ) دعا و صلواترسول مى دانند. آگاه باشيد كه همين انفاق ها، براى آنان موجب قرب است . بزودى خداوندآنان را در رحمت خويش وارد مى كند. همانا خداوندآمرزنده و مهربان است . پيام ها : 1- اگر گروهى را سرزنش مى كنيم ، خوبان آنها را فراموش نكنيم . بدنبالِ (الاعراباشدّ كفراً) مى فرمايد: (و من الاعراب من يؤ من باللّه ...) 2- باديه نشينى و محيط اجتماعى ، اختيار رشد را از انسان نمى گيرد. (و من الاعراب منيؤ من باللّه ...) 3- ايمان ، زمينه ساز انفاق و آرامش است . (يؤ من ، يتّخذ ما ينفق قربات ) 4- از امكانات مادّى براى رسيدن به قرب الهى بهره بگيريم . (يتّخذ ماينفق قربات) 5- آنچه موجب قرب به خداست ، نيّت خالص است ، نه صِرفعمل . مؤ من و منافق هر دو انفاق مى كنند، ولى انفاق مؤ من ستوده است . (اَلا انّها قربة ) 6- كار كردن براى جلب رضايت رسولخدا، با توحيد مخالفتى ندارد.(انّهاقربة ) 7- مؤ منِ انفاق گر، مشمول دعاى رسول خدا قرار مى گيرد. (صلواتِ الرسول ) 8- مؤ من ، غرق در رحمت الهى است ، (فى رحمته ) و منافق ، غرق در حوادث تلخاست . (عليهم دائرة السَوء) (آيه قبل ) 9- انفاق خالصانه ى باديه نشينان كه از محيطِ بى فرهنگ اند، بيشتر مورد تقدير وتمجيد است . (الا، انّ، فى رحمته ، غفور، رحيم ) تفسير آيه : (100) وَالسَّبِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهَجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ وَالَّذِينَاتَّبَعُوهُم بِإِحْسَنٍ رَّضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَاءَعَدَّ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى تَحْتَهَاالاَْنْهَرُ خَلِدِين َفِيهَآ اءَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ترجمه : ونخستين پيشگامانِ از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى آنان را پيروى كردند،خداوند از آنها راضى است و آنان نيز از خدا راضى ، و (خدا) براى آنان باغهايى فراهمساخته كه نهرها از پاى (درختان ) آن جارى است ، هميشه در آن جاودانه اند. اين استرستگارى و كاميابى بزرگ . نكته ها : O در اين آيه ، مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسيم شده اند: 1- پيشگامان در اسلام و هجرت . 2- پيشگامان در نصرت پيامبر و يارى مهاجران . 3- متاءخّران كه راه آنان را ادامه داده اند. O امام صادق عليه السّلام فرمودند: ابتدا خداوند نام مهاجرين با سابقه را برده ،سپس نام انصار و ياوران را و سپس نام پيروان آنان را بيان نموده است . بنابراين جايگاهو مقام هر گروه را در جاى خود بيان كرده است .(297) O به اتّفاق همه ى مسلمانان ، اوّلين زن مسلمان حضرت خديجه و اوّلين مرد مسلمانبه اتّفاق شيعه ونظر بسيارى از اهل سنّت ، على بن ابى طالب عليهما السّلام است.(298) چنانكه گفته اند: ميان تاريخ نويسان خلافى نيست كه على بن ابى طالبعليهما السّلام ، اوّلين مرد مسلمان است .(299) البتّه عدّه اى مى گويند: ايمانِ نوجوانىده ساله چه ارزشى دارد؟ در جواب آنان بايد گفت : نبوّت حضرت عيسى و حضرت يحيىنيز در كودكى بود و ارزش داشت ! پيام ها : 1- سبقت در كار نيك ، ارزش است و موقعيّت پيشگامان در نهضت ها بايد حفظ شود.(السابقون الا وّلون ) 2- همه ى مهاجران و انصار، مورد رضاى الهى و ستايش قرآن نيستند، بلكه برخى چنيناند. (مِن المهاجرين ...) (كلمه ى ((مِن ))، به معناى بعض است ) 3- تنها پيروى از نيكى ها وكمالات گذشتگان ارزش است ، نه هر پيروى وتبعيّتى .(اتّبعوهم باحسان ) 4- اگر مؤ من ، به قضاى الهى راضى باشد، خدا هم از او راضى است . (رضى اللّهعنهم ورضوا عنه ) 5- بهشت در سايه ى ايمان ، سبقت ، هجرت ، نصرت و تبعيّت به احسان است .(السابقون ... اعدّ لهم جنّات ...) تفسير آيه : (101) وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الاَْعْرَابِ مُنَفِقُونَ وَمِنْ اءَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْعَلَىالنِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذابٍعَظِيمٍ ترجمه : و از ميان باديه نشينانِ پيرامونِ شما، گروهى منافقند و ازاهل مدينه نيز عدّه اى برنفاق خو گرفته اند، تو آنان را نمى شناسى ، (ولى ) ما آنها رامى شناسيم ! بزودى آنان را دوبار عذاب خواهيم كرد، سپس به سوى عذابى سهمگين ،بازگردانده مى شوند. نكته ها : O ((مَرَدوا)) به معناى ممارست وتمرين بر كارى است تا آنجا كه خصلتى را ايجادكند. O دوبار عذاب ، (سنعذّبهم مرّتين ) يكى رسوايى ميان مردم است و يكى سخت جاندادن . چنانكه در آيه ى 50 سوره انفال آمده است : (يَضربون وجوههم و اَدبارهم )،فرشتگان مرگ ، به صورت و پشت آنان سيلى مى زنند. و شايد مراد از دوبار عذاب ،عذاب روحى و عذاب جسمى باشد. پيام ها : 1- مواظب منافقانى باشيم كه در كنار و اطراف ما هستند. (حولكم ) 2- كفر و نفاقِ باديه نشينان ، شديد ولى علنى است ، امّا نفاق شهرنشينان مرموزانه تراست . (من اهل المدينة مردوا على النّفاق لا تعلمهم ) 3- نفاق ، مراحلى دارد؛ گاهى سطحى و گاهى ريشه دار است . (مردوا على النفاق...) 4- پيامبر، بدون عنايت و تعليم الهى ، غيب نمى داند. (لاتعلمهم ) 5- آنان كه بر انحراف اصرار ورزند و خو بگيرند، عذابشان بيشتر است . (مردواعلى النفاق ، سنعذّبهم مرّتين ) 6- منافق ، در دنيا و آخرت گرفتار است و گرفتاريش چندان دور نيست . (سنعذّبهممرّتين ثمّ يردون الى عذاب عظيم ) تفسير آيه : (102) وَءَاخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَلِحاً وَءَاخَرَسَيِّئاًعَسَىاللّهُ اءَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ترجمه : و (از اعراب ) ديگرانى هستند كه به گناهان خويش اعتراف كرده اند، كار خوب و بد رابه هم آميخته اند. اميد است خداوند توبه ى آنان را بپذيرد (و لطف خويش را به آنانبازگرداند). همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است . نكته ها : O چند نفر از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، از شركت در جنگ تبوك تخلّفورزيدند، آن هم نه از روى نفاق ، بلكه به خاطر دلبستگى به زندگى . آياتانتقادآميز كه نازل شد، پشيمان گشتند وخود را به نشانه ى توبه ، به ستون مسجدبستند. تا آنكه خداوند توبه ى آنان را پذيرفتورسول خدا صلّى اللّه عليه و آله طناب را گشود و آنها آمرزيده شدند. پيام ها : 1- همه ى اصحاب پيامبر عادل نبودند، برخى مرتكب سيّئات هم مى شدند. (خلطوا عملاًصالحاً و آخر سيّئاً) 2- انسان در ميان اعمالِ خود نبايد تنها نقاط قوّتش را ببيند، بلكه بايد بدنبالِ جبرانِنقاط ضعف و خطاهايش باشد. (اعترفوا... خلطوا) 3- اعتراف به گناه ، انتقاد از خود و داشتن كارهاى خوب و صالح ، زمينه ساز بخشايشالهى است . (اعترفوا، يتوب عليهم ) 4- گرچه خداوند وعده ى آمرزش داده ، امّا انسان بايد ميان خوف و رجاء باشد. (عسىاللّه ان يتوب عليهم ) 5- خطاكار پشيمان ، به اميد نيازمند است و آغوش اسلام براى پذيرش او باز است .(اعترفوا... انّ اللّه غفور رحيم ) تفسير آيه : (103) خُذْ مِنْ اءَمْوَ لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّعَلَيْهِم ْإِنّ َصَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ترجمه : از اموالشان صدقه (زكات ) بگير تا بدين وسيله آنان را (ازبخل و دنياپرستى ) پاك سازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست (و دعا كن ). زيرادعاى تو،مايه ى آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست . نكته ها : O آيه در ماه رمضان سال دوّم هجرى در مدينهنازل شد و پيامبر فرمود: ندا دهند كه خداوند، زكات را نيز همچون نماز واجب ساخت . پساز يك سال نيز فرمان داد كه مسلمانان زكاتشان را بپردازند. O پيامبر، بر زكات دهندگان درود مى فرستد؛ (صلّ عليهم )، ولى خداوندبر مجاهدانى كه در خاك و خون غلطيده و مقاومت مى كنند، درود مى فرستد. (اولئك عليهمصلوات من ربّه م )(300) پيام ها : 1- يكى از وظايف حاكم اسلامى ، گرفتن زكات از مردم است . (خذ) 2- اسلام ، مالكيّت خصوصى را مى پذيرد. (اموالهم ) 3- زكات ، بخش كوچكى از سرمايه ى شماست ، با دلگرمى آن را پرداخت كنيد. (مناموالهم ) 4- پرداخت زكات ، نشانه ى صداقت انسان در ادّعاى ايمان است . (صدقة ) 5- زكات ، عامل پاكى روح از بخل ، دنيا پرستى ومال دوستى است . (تطهّرهم ) 6- زكات ، موجب رشد فضايل اخلاقى در فرد و جامعه است . (تزكيّهم ) 7- فقر، عامل بسيارى از مفاسد است و تاءمين زندگى محرومين به وسيله ى زكات ، جامعهرا از بخشى از مفاسد پاك مى سازد. (تطهرّهم ) 8- رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به مردم عادّى درود و صلوات مى فرستد. زيرابها دادن به مردم ، تشويق آنان به نيكى ها و شخصيّت بخشيدن به آنان است . (صلّعليهم ) 9- رابطه ى ماليات دهنده وماليات گيرنده بايد عاطفى ومعنوى باشد. (خذ، صلّ) 10- دعاى پيامبر در حقّ مردم مستجاب است . (صلّ عليهم انّ صلوتك سكن لهم ) 11- نگوييم زكات دادن وظيفه اش بوده ، ما هم تشكّر كنيم .(خذ، صلّ عليهم ) 12- تشويق ها لازم نيست ، هميشه مادّى باشد، گاهى تشويق معنوى كارسازتر است .(انّ صلوتك سكن لهم ) 13- تشويق ، سنگينى تكليف را سبك مى كند. (سكن لهم ) 14- سرچشمه ى دستورات و تكاليف ، علم الهى است . (واللّه سميع عليم ) تفسير آيه : (104)اءَلَمْ يَعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِوَيَاءْخُدُالصَّدَقَتِ وَ َ اءَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ترجمه : آيا ندانستند كه تنها خداوند از بندگانش توبه را مى پذيرد و صدقات را مى گيرد واينكه خداوند، بسيار توبه پذير و مهربان است . نكته ها : O برخى از آنان كه در جنگ تبوك شركت نكردند، نزد پيامبر آمده و درخواست مىكردند كه توبه ى آنان را بپذيرد. اين آيه مى فرمايد: توبه پذير خداست ، نهديگرى ، و صدقات و زكاتى كه به پيامبر و امام داده مى شود، در حقيقت گيرنده اشخداوند است . O چون پيامبر به فرمان خدا زكات مى گيرد، در حقيقت خدا زكات گيرنده است .نظير آيه ى بيعت : (انّ الذين يبايعونك انّما يبايعون اللّه )(301) هر كس باتو اى پيامبر بيعت كند، گويا با خدا بيعت كرده است . O امام صادق عليه السّلام فرمود: صدقه در دست فقير قرار نمى گيرد، مگر آنكهدر دست خدا قرار گيرد. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود.(302) O از امام صادق عليه السّلام سؤ ال شد كه آيا گرفتن زكات مخصوص پيامبر استيا بعد از آن حضرت نيز ادامه دارد؟ حضرت فرمودند: آرى ، ادامه دارد.(303) پيام ها : 1- پيامبر خدا نيز حقّ توبه پذيرى ندارد، تا چه رسد به كشيش ها و مقامات كليسا. اينمقام ، خاصّ خداست . (هو يقبل التوبة ) 2- پرداخت زكات ، لازمه ى توبه ى واقعى است .(يقبل التوبة ... وياءخذالصدقات ) 3- انقلاب درونى ، مقدّم بر كمك هاى مادّى است .(يقبل التوبة ...ياءخذالصدقات ) 4- توبه تنها پشيمانى نيست ، به دنبال آن اصلاح وعمل لازم است . (يقبل التوبه ، ياءخذ الصدقات ) 5- چون گيرنده ى صدقات خداست ، پس با دلگرمى بدهيم و بهترين جنس را بابهترين شيوه بپردازيم . (انّ اللّه ... ياءخذ الصدقات ) 6- زكات ، مالياتى اسلامى است كه از قداست برخوردار است ، زيرا گيرنده ى آنخداوند است . (ياءخذ الصدقات ) تفسير آيه : (105) وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَإِلَىعَلِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ترجمه : وبگو: (هر گونه كه مى خواهيد و مى توانيد)عمل كنيد، كه بزودى خداوند و پيامبرش و مؤ منان كار شما را مى نگرند و بزودى بهسوى داناى غيب و آشكار بازگردانده مى شويد، پس شما را به آنچه انجام مى داديد،آگاه خواهد كرد. نكته ها : O اين آيه كه بيان كننده ى آگاهى خدا وپيامبر ومؤ منان از عملكرد ماست ، همان عقيدهى شيعه را مبنى بر ((عرضه ى اعمال )) بر اولياى خدا بيان مى كند. اين عرضه ،روزانه يا هر هفته و هر ماه انجام مى گيرد و اگراعمال ما خوب باشد، اولياى خدا از ما شاد مى شوند و اگر بد باشد، نگران و اندوهگينمى گردند. ايمان به اين عرضه ى عمل ، در ايجاد تقوا و حيا مؤ ثّر است . امام صادقعليه السّلام فرمود: اى مردم ! با گناهِ خود،رسول خدا را ناراحت نكنيد.(304) O به گفته ى روايات ، مراد از ((مؤ منون ))، امامان معصومند كه خداوند آنان را ازاعمال ما آگاه مى سازد.(305) پيام ها : 1- انسان در عمل آزاد است ، نه مجبور. (اعملوا) 2- توجّه به اينكه اعمال ما زير نظر خداست ، مانع گناه است . (سيرى اللّه عملكم) 3- هر چه بيننده ى اعمال بيشتر باشد، شرم وحياى انسان از خلافكارى بيشتر است ، بهخصوص اگر بيننده ، خدا و پيامبر و مؤ منين باشند. (سيرى اللّه ، و رسوله ، والمؤمنون ) 4- عمل معيار سنجش است ، آنچه در دنيا بر اولياى خدا عرضه مى شودعمل است ، آنچه هم در قيامت مورد حساب قرار مى گيرد،عمل است .(اعملوا، فسيرى اللّه عملكم ، فينبّئكم بما كنتم تعملون ) 5- اعمال انسان حقايقى دارد كه در قيامت براى او روشن خواهد شد. (فسيرى اللّه عملكم، فينبّئكم بما كنتم تعملون ) تفسير آيه : (106) وَءَاخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْوَاللّهُ عَلِيم ٌحَكِيمٌ ترجمه : و گروه ديگرى هستند كه كارشان به خواست الهى واگذار شده است يا عذابشان مى كند ويا (به خاطر توبه و پشيمانى )، به آنان لطف مى كند وخداوند دانا و حكيم است . نكته ها : O ((مُرجَون )) از ((ارجاء))، به معناى تاءخير وتوقّف است ، تاءخيرى همراه با رجاءواميد. O خداوند در اين آيات سه گروه را ياد كرده است : الف : منافقان مرموزى كه در مدينه هستند و شناخته نشده اند. (آيه 101) ب : منحرفانى كه به گناه خود اعتراف كردند و اميد توبه دارند. (آيه 102) ج : منحرفانى كه اصرار بر گناه ندارند و توبه نكرده اند، تكليف آنان با خداونداست . (آيه مورد بحث ) O طبق روايات ،(306) آيه ناظر به قاتلان حضرت حمزه يا جعفر طيّار است كهپشيمان شده و اسلام آوردند، ولى ايمان در قلبشان رسوخ نكرده تا قطعا بهشتىباشند، يا مربوط به كسانى است كه در جنگ تبوك شركت نكردند و فقط پشيمان شدندو به زبان اعتراف نكردند. پيام ها : 1- دست خدا در عفو يا مجازاتِ گنهكاران ، باز است .(امّا يعذّبهم وامّا يتوب عليهم ) 2- در تربيت خطاكاران مختلف ، بايد برخوردهاى مختلفى داشت . گروهى را بايد بينبيم واميد قرار داد. (امّا يعذّبهم و امّا يتوب عليهم ) 3- قهر يا لطف الهى ، بر اساس علم و حكمت است ، نه انتقام جويى ! (عليم حكيم ) تفسير آيه : (107) وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقَا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَوَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ اءَرَدْنَآ إِلا الْحُسْنَى وَاللّهُيَشْهَدُإِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ ترجمه : و (گروهى ديگر از منافقان ) كسانى هستند كه مسجدى براى ضربه زدن به اسلام وبراى ترويج كفر و تفرقه افكنى ميان مؤ منان و كمينگاهى براى (مساعدت ) به دشمنانديرينه ى خدا و پيامبرش ساختند، و همواره سوگند مى خورند كه جز خير، قصدى نداريم! (ولى ) خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغگويانند. نكته ها : O آيه ، به داستان مسجد ضرار اشاره دارد كه منافقان به بهانه ى افراد ناتوانو بيمار يا روزهاى بارانى ، در برابر مسجد قُبا مسجدى ساختند كه در واقع پايگاهتجمّع خودشان بود، و از پيامبر در آستانه ى عزيمت به جنگ تبوك ، خواستند آنجا نمازبخواند و افتتاح كند. بعد از مراجعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از تبوك ، آيهنازل شد و نيّت شومشان را بر ملا كرد. پيامبر فرمان داد مسجد را آتش بزنند و ويرانكنند و محلّ آن را زباله دان كنند.(307) طبق بعضى روايات ، ساختِ مسجد ضرار در مدينه ، به دستور ابوعامر بود. وى كه پدرحنظله ى غسيل الملائكه است ، از عابدان مسيحى بود و در قبيله ى خزرج نفوذ داشت . باهجرت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و گسترش و نفوذ اسلام ، او به مخالفت با پيامبرپرداخت و نقش منافقانه در جنگ اُحد داشت . سرانجام به مكّه گريخت و از آنجا به روم رفتو از پادشاه روم براى براندازى اسلام كمك خواست . شگفتا كه او رهبر منافقان بود وپسرش حنظله ، عاشقِ اسلام و پيامبر و شهيد شد!(308) O هنگام دعوت پيامبر براى نماز در مسجد ضرار، سه مساءله را مطرح كردند: عشقبه نماز جماعت ، عشق به ناتوانان و عشق به رهبر و نماز او. و هر سه منافقانه بود.منافقان همواره چنين بوده اند؛ در برابر موسى ، سامرى توطئه مى كند، در برابر مسجدنبوى ، مسجد اموى مى سازند و در برابر على عليه السّلام قرآن بر نيزه مى كنند. همانگونه كه گوساله ى سامرى را سوزاندند، مسجد منافقان را نيز مى سوزانند تا درسىبراى تاريخ باشد. در كوفه و شام نيز به خاطر پيروزى يزيد بر امام حسين عليه السّلام مساجدى ساختهشد، كه امامان ما آنها را مساجد ملعونه ناميدند!. O هرگونه ضررى در اسلام ممنوع است ، ((لاضرر و لاضرار فى الا سلام))(309) از جمله : الف : ضررهاى جانى . (لايريد بكم العسر)(310) ب : ضرر به مردم . (لاتعاونوا على الاثم والعدوان )(311) ج : ضرر به همسر. (لاتضاروهنّ لتضيّقوا عليهن )(312) د: ضرر به فرزند. (لاتضارّ والدة بولدها)(313) ه : ضرر به ورثه . (من بعد وصيّةٍ يوصى بها او دينٍ غيرمضارّ)(314) و: آموزشهاى مضرّ. (يتعلّمون مايضرهم ولاينفعهم )(315) ز: ضرر در معاملات وبدهكارى ها. (ولايضارّ كاتب ولاشهيد)(316) ح : ضرر به مكتب و وحدت . (اتّخذوا مسجداً ضراراً) پيام ها : 1- دشمن ، از مسجد و مذهب ، عليه مذهب سوء استفاده مى كند، ظاهر شعارها و القاب ،فريبمان ندهد!(اتّخذوا مسجداً ضراراً) 2- توطئه گران مى خواهند حتّى از نمازِ پيامبر نيز به نفع خود سوء استفاده كنند. (باتوجّه به شاءن نزول ) 3- مسجدسازى مهّم نيست ، بايد انگيزه هاى بانيان و متولّيان خالص باشد.(اتّخذوامسجداً ضراراً و...) 4- در اسلام ، هرگونه ضرر، ممنوع است ، گرچه تحت عنوانِ مسجد باشد. (اتّخذوامسجداً ضراراً) 5- احترام و قداست مسجد، در شرايطى كه مورد سوءاستفاده دشمنان باشد، برداشته مىشود. (با توجّه به شاءن نزول ) 6- خداوند حامى پيامبر و دين خود مى باشد و از طريق وحى توطئه هاى منافقان را افشامى كند. (و الذين اتّخذوا مسجداً ضراراً...) 7- هر مسجدى كه عامل تفرقه ميان مسلمانان باشد، مسجد ضرار است . (اتّخذوا مسجداً...تفريقاً بين المؤ منين ) 8- منافقان در خدمت كفّارند. (ارصادا لمن حارب اللّه ) 9- هنگام جنگ با دشمنان خارجى ، از توطئه هاى دشمنان داخلىغافل نشويم . منافقان در آستانه ى جنگ تبوك از پيامبر مى خواستند تا رسماً پايگاه آنهارا افتتاح كند، امّا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، على عليه السّلام را در مدينه بجاى خودگذاشت و پس از بازگشت ، مسجد ضرار را خراب كرد. 10- شكستن وحدت مسلمانان ، همطراز كفر است .(كفراً و تفريقاً بين المؤ منين ) 11- سوگند دروغ ، شيوه ى منافقان است . (ليحلفنّ ) 12- فريب ادّعاها و تبليغاتِ حقّ به جانب دشمن را نخوريم . (انْ اردنا الاّ الحسنى ) 13- دروغگويى خصلت كفّار و منافقان است . (انّهم لكاذبون ) تفسير آيه : (108) لاَ تَقُمْ فِيهِ اءَبَداً لَّمَسْجِدٌ اءُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ اءَوَّلِ يَوْمٍاءَحَق ُّاءَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ اءَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ ترجمه : در آن (مسجد ضرار،) هرگز (براى نماز) نايست ، همانا مسجدى كه از روز نخست بر اساستقوا بنا شده ، سزاوارتر است كه در آن نماز برپادارى . (زيرا) در آن مسجد، مردانىهستند كه دوست دارند خود را پاك سازند و خداوند پاكان را دوست مى دارد. نكته ها : O مسجدى كه از آغاز بر پايه ى تقوا، بنا نهاده شد، مسجد ((قُبا))ست كه هنگامهجرت به مدينه ساخته شد.(317) O فخر رازى مى گويد: وقتى سابقه ى تقوا، مايه ى ارزش يك مسجد است ، سبقتانسان به ايمان و تقوا، بيشتر ارزش دارد و على عليه السّلام كه از روزاوّل مؤ من بود، برتر از كسانى است كه پس از سالها شرك ، مسلمان شدند.(318) پيام ها : 1- در مسجدى كه پايگاه مخالفانِ نظام اسلامى است ، به نماز نايستيم . (لاتقم فيهابداً) 2- عبادت از سياست جدا نيست . حتّى با نماز نبايد باطلى را تقويت كرد.(لا تقم فيهابداً) (تائيد كفر و نفاق وتفرقه حرام است ) 3- رهبر، الگوى ديگران است . پيامبر نبايد وارد مسجد ضرار شود تا ديگران هم واردنشوند. لذا خطابِ آيه به پيامبر است . (لا تقم فيه ) 4- رهبر جامعه بايد در موضع گيرى پيشگام باشد. (لا تقم فيه ) 5- اگر مردم را از رفتن به مراكز فساد باز مى داريم ، بايد مكان هاى سالم و مفيدى راجايگزين و به آن راهنمايى كنيم . (لاتقم ، تقوم ) 6- ارزش هرچيز وابسته به اهداف و انگيزه ها و نيّات بنيان گزاران آن دارد. (اُسس علىالتقوى ) 7- مسجد، زمينه ى پاكى از پليدى هاى جسمى و روحى است . (فيهرجال يحبّون ان يتطهرّوا) 8- همنشينى با صالحان ارزش است . (فيهرجال ...) 9- ارزش مكان ها، بسته به افرادى است كه به آنجا رفت وآمد مى كنند. ارزش يك مسجدبه نمازگزارانِ آن است ، نه گنبد و گلدسته ى آن .(لمسجدٌ ... احقّ ان تقوم ، فيهرجال يحبون ان يتطهروا) 10- نماز و مسجد، وسيله ى تهذيب و پاكى است . (مسجد فيه ... يتطهّروا) 11- علاقه به كمال و پاكى ، خود يك كمال است . (يحبّون ان يتطهّروا) 12- پاكان ، محبوب خدايند. (يحب المتطهّرين ) تفسير آيه : (109) اءَفَمَنْ اءَسَّسَ بُنْيَنَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَ نٍ خَيْرٌ اءَممَّنْ اءَسَّسَ بُنْيَنَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِى نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَيَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ ترجمه : آيا كسى كه بنيان (كار) خود را بر پايه ى تقوا و رضاى الهى قرار داده بهتر است ، ياكسى كه بنياد (كار) خويش را بر لبه ى پرتگاهى سست و فروريختنى نهاده كه او رادرآتشِ دوزخ مى اندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدايت نمى كند. نكته ها : O آيه ى قبل ، مقايسه ى مسجد ضرار و مسجد قبا بود، و در اين آيه مقايسه ى بانيانآن دو مسجد است . O كلمه ى ((شَفا))، به معناى لبه و كناره ، ((جُرُف ))، به معناى حاشيه ى نهر يا چاهكه آب زير آن را خالى كرده و پرتگاه شده است ، و ((هار))، به معناى سست مى باشد. پيام ها : 1- ارزش كارها به نيّت آنان است ، نه ظاهر اعمال . مسجد قبا براى خدا ساخته شد و مسجدضرار با انگيزه ى تفرقه افكنى !(اسس بنيانه على التقوى ) 2- بنياد باطل بر باد است . (بنيانه على شفا جرفٍ هار) 3- گاهى مسجد، بانيان خود را به قعر دوزخ مى افكند. (فانهار به فى نارِ جهنّم) 4- سوء استفاده از مراكز مذهبى و باورهاى دينى مردم ، ظلم است . (الظالمين ) تفسير آيه : (110) لاَ يَزَالُ بُنْيَنُهُمُ الَّذِى بَنَوْاْ رِيبَةً فِى قُلُوبِهِمْ إِلاَّاءَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ترجمه : بنيانى را كه منافقان بنا نهادند، همواره موجب تحيّر و سردرگمى در دلهاى آنان است .(آنها راه نجاتى ندارند،) مگر آنكه دلهايشان (از نفاق ) جدا شود (يابا مرگ ، متلاشىشود) و خداوند دانا و حكيم است . پيام ها : 1- بنيان هاى اعتقادى منافقان ، سست و همراه با ترديد است . (بنوا ريبةً) 2- امراض قلبى و روحى ، گاهى به صورت خصلتى پايدار و بى تغيير در مى آيد.(لايزال ... ريبة فى قلوبهم ) 3- بيمارى هاى قلبى و روحى ، با توبه ى ظاهرى و لفظى مداوا نمى شود. (الاّ انتقطّع قلوبهم ) 4- هرچند بناىِ نفاق ريشه كن شود، ولى آثار نفاق كه در دلها ريشه دوانده ، همچنانماندگار است ، تا مرگ منافق فرا رسد. (الا ان تقطّع قلوبهم ) 5- منافقان داراى تشكيلات و پايگاه هستند. (بنيانهم ) 6- منافق ، آرامش ندارد. (ريبةً) 7- خداوند از انگيزه ى منافقان در ساختن مسجد ضرار آگاه است . (عليم ) تفسير آيه : (111) إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اءَنْفُسَهُمْ وَاءَمْو لَهُمْ بِاءَنَّ لَهُمُالجَنَّةَيُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِىالتَّوْرَيةِوَالاِْنجِيلِ وَالقُرْءَانِ وَمَنْ اءَوْفَى بِعَهْدِهِ مِن َاللّه ِفَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُالَّذِى بَايَعْتُم بِهِ وَذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ترجمه : همانا خداوند از مؤ منان ، جانها و اموالشان را به بهاى بهشت خريده است . آنان در راه خدامى جنگند تا بكشند يا كشته شوند. (وفاى به اين ) وعده ى حقّ كه در تورات وانجيل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است ؟ پس مژدهباد شما را بر اين معامله اى كه به وسيله ى آن (با خدا) بيعت كرديد و اين همان رستگارىبزرگ است . نكته ها : O دنيا، بازار است و مردم در آن معامله گر. فروشنده ، مردم اند و خريدار خداوند.متاعِ معامله ، مال و جان است و بهاى معامله بهشت . اگر به خدا بفروشند، سراسر سود واگر به ديگرى بفروشند، يكسره خسارت است . O معامله با خدا چند امتياز دارد: 1- خود ما و توان و دارايى ما از اوست ، سزاوار نيست كه به جز او بدهيم . 2- خداوند، اندك را هم مى خرد. (مثقال ذرّة خيراً يره ) 3- عيوب جنس را اصلاح مى كند و رسوا نمى سازد. 4- به بهاى بهشت مى خرد. خداوند در خريدن وارد مزايده مى شود و نرخى را پيشنهاد مىكند كه فروختن به غير او احمقانه و خسارت است . O امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: براى بدنهاى شما جز بهشت ، بهايى نيست ،پس خود را به كمتر از بهشت نفروشيد.(319) پيام ها : 1- با داشتن خريدارى همچون خدا، چرا به سراغ ديگران برويم ؟ (انّ اللّهاشترى ) 2- خداوند، تنها از مؤ من خريدار است ، نه منافق و كافر. (من المؤ منين ) 3- در پذيرش الهى ، جهاد با جان بر جهاد مالى مقدّم است . (انفسهم واموالهم ) (جان را همه دارند، ولى همه مال وثروت ندارند) 4- بهشت ، در سايه ى جهاد و شمشير و تقديم جان ومال به خداوند است . (لهم الجنّة يقاتلون فىسبيل اللّه ) 5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، كشته شدن يا نشدن ، تفاوتى نمى كند. (يقاتلونفى سبيل اللّه فيَقتلون و يُقتلون ) 6- مؤ من همواره آماده ى رفتن به جبهه است . (يقاتلون )(فعل مضارع ، نشانه ى استمرار وتداوم است ) 7- هدف مؤ من از جنگ ، ابتدا نابود كردن باطل واهل آن و سرانجام شهادت است . (يَقتلون و يُقتلون ) 8- در معامله با خدا، سود يقينى و قطعى است . (وعداً عليه حقّاً) در مزايده باخداوند هرچه هست حقّ و به سود انسان است ، بر خلاف ديگران كه يا قصد جدّى نيست يابى انگيزه و دروغ است ، يا غلّو، يا از روى هوس و يا براى طرد كردن رقيب است . 9- ارزش جهاد، مجاهدان و شهيدان ، مخصوص اسلام نيست ، در تورات وانجيل هم مطرح است . و اگر امروزه در آن كتاب ها نيست ، نشان تحريف آنهاست . (فىالتورات والا نجيل ) 10- گرچه ما بر خدا حقى نداريم ، امّا خداوند براى ما بر عهده ى خودش حقوقى قرارداده است . (وعداً عليه حقّاً) 11- معامله يك عقد لازم است كه وفا به آن واجب است . (وعداً، حقّاً، اوفى ) 12- خداوند مجاهدان مخلص را طرف معامله ى خود قرار داده است . (بايعتم ) ونفرمود: ((بعتم )) 13- بهترين بشارت ، تبديل فانى به باقى و دنيا به آخرت است و غير آن خسارت وحسرت است . (فاستبشروا) 14- در كنار انتقاد از منافقانِ جهادگريز، بايد از مؤ منانِ مجاهد تقدير وتشكّر شود.(فاستبشروا) 15- بالاترين رستگارى تنها در سايه ى معامله با خداست . (ذلك هوالفوزالعظيم )
|
|
|
|
|
|
|
|