بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (70) اءَلَمْ يَاءْتِهِمْ نَبَاءُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِإِبْرَهِيم َوَاءَصْحَبِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَتِ اءَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبِيِّنَتِ فَمَا كَانَاللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ترجمه : 
آيا خبر كسانى كه پيش از آنان بودند، (سرنوشتِ) قوم نوح ، عاد، ثمود و قوم ابراهيم واصحاب مدين و شهرهاى زيرورو شده ، به آنان نرسيده است ؟ پيامبرانشاندلايل روشن برايشان آوردند، (ولى آنان لجاجت كرده ، نابود شدند.) پس خداوند به آنانستم نكرد، بلكه خودشان به خويش ستم مى كردند.
نكته ها : 
O قوم نوح ، با غرق شدن ، قوم عاد (قوم حضرت هود)، با تندبادهاى سرد و مسموم، قوم ثمود (قوم حضرت صالح )، با زلزله ، قوم مدين (اصحاب حضرت شعيب )، باابر آتشبار و قوم لوط، با زير ورو شدن آبادى هايشان هلاك شدند.
O ((مؤ تَفِكات )) از ((ائتكاف )) به معناى زير ورو شدن است كه در اين جااشاره به عذاب قوم لوط دارد.
پيام ها : 
1- از سنّت هاى الهى ، عذاب وكيفر دنيوى است . (اءلم ياءتهم ...) يعنى درمورد شما نيز چنين است .
2- هركس آگاه تر است ، مسئول تر است . (اءلم ياءتهم ...) مردم عصر پيامبر، ازسرنوشت اقوام گذشته آگاه بودند.
3- تاريخ واخبار اقوام گذشته ، بسيار مهم ومفيد است . (نباء) (به خبر مهم ومفيد((نباء)) گفته مى شود)
4- هركس از تاريخ عبرت نگيرد بايد توبيخ شود. (اءلم ياءتهم نباء الذين منقبلهم ) بهترين درس براى زندگىِ امروز، عبرت از تاريخ گذشته است .
5- قهر الهى همواره پس از اتمام حجّت است . (اتتهم رسلهم )
6- سرپيچى از دستورهاى الهى ، ظلم به خويشتن است . (انفسهم يظلمون )
7- انسان داراى اختيار است و مى تواند در برابر همه ى معجزات ، تصميم بگيرد.(اتتهم رسلهم ... و لكن كانوا انفسهم يظلمون )
8- قهر الهى به خاطر اصرار واستمرار بر ظلم است . (كانوا انفسهم يظلمون )
تفسير آيه : (71) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَتُ بَعْضُهُمْ اءَوْلِيَآءُ بَعْضٍ يَاءْمُرُونَبِالْمَعْرُوف ِوَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَوَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ اءَوْلَِّئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
ترجمه : 
مردان وزنان با ايمان ، يار وياور واولياى يكديگرند، به معروف (خوبى ها) فرمان مىدهند و از منكرات و بدى ها (منكرات ) نهى مى كنند، نماز بر پاى داشته ، زكات مىپردازند و از خداوند و پيامبرش پيروى مى كنند. بزودى خداوند آنان رامشمول رحمت خويش قرار خواهد داد. همانا خداوند، تواناى غالب و حكيم است .
نكته ها : 
O آيه ى 67، درباره ى منافقان تعبيرِ (بعضهم من بعض ) را آورده بود، امّااين آيه درباره ى مؤ منان مى فرمايد: (بعضهم اولياء بعض )، شايد اختلافتعبير به خاطر آن است كه بر خلاف مؤ منان ، وحدت عميق و پيوند ولايت در ميان منافقاننيست و هنگام بروز منافع شخصى ، وفادار نيستند و وحدتشان ظاهرى و صورى است ، بهقول قرآن : (تحسبهم جميعاً وقلوبهم شتّى )(269) آنان را متّحد مى پندارى درحالى كه دلهايشان پراكنده است .
O چون امر به معروف ونهى از منكر، عامل برپايى واجبات ديگر است ، از اين رو درآيه ، قبل از نماز و زكات آمده است .(270)
پيام ها : 
1- زن و مرد هردو، در اصلاح جامعه تاءثير گذارند. (المؤ منون والمؤ منات )
2- مؤ منان در جامعه ى اسلامى ، نسبت به يكديگر از طرف خداوند، حقّ ولايت و نظارتهمراه با محبّت دارند و بى تفاوت نيستند.(بعضهم اولياء بعض ‍ )
3- امر به معروف ونهى از منكر كه بر همه ى مردان وزنان با ايمان واجب است ، برخاستهاز حقّ ولايت بر يكديگر است . (بعضهم اولياء بعض ياءمرون ... وينهون )
4- امر به معروف و نهى از منكر بايد از موضع قدرت باشد نه ضعف . (ياءمرونبالمعروف و ينهون عن المنكر)
5- امر ونهى ، در سايه ى محبّت وولايت قابل اجراست . (بعضهم اولياء، ياءمرون...)
6- توجّه به زندگى محرومان و تاءمين اجتماعى فقرا، در كنارمسائل عبادى ديگر است . (يُقيمون ، يُؤ تون الزكوة و يُطيعون اللّه ...)
7- ايمان در اصلاح فرد و جامعه ، نقش به سزايى دارد. (المؤ منون و المؤ منات ...ياءمرون ، يَنهون ، يُقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و يطيعون اللّه )
8- امر به معروف ونهى از منكر، اقامه ى نماز، پرداخت زكات واطاعت از خدا ورسول ، وظيفه و عملكرد دائمى مؤ منان است . (يَاءمرون ، يَنهون ، يُقيمون ، يُؤ تون ،يُطيعون ) (فعل مضارع رمز استمرار است )
9- كسانى كه ديگران را به كارهاى خوب دعوت مى كنند، بايد خود نيزاهل عمل باشند. (ياءمرون ، يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و يطيعون )
10- اطاعت از خدا و رسول بايد با ميل و رغبت باشد. (يُطيعون اللّه و رسوله ) (اطاعت درلغت به معناى پيروى با ميل است )
11- هم اطاعت از خدا در برنامه هاى عبادى لازم است و هم اطاعت ازرسول در برنامه هاى حكومتى . (يطيعون اللّه ورسوله )
12- اعمال انسان ، زمينه ساز رحمت الهى است . (يَاءمرون ، يَنهون ، يُقيمون ، يُؤ تون ،يُطيعون ، سيرحمهم اللّه )
13- زن ومرد در دريافت رحمت الهى يكسان مى باشند. (المؤ منون والمؤ منات ...سيرحمهم اللّه )
تفسير آيه : (72) وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَتِ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُخَلِدِين َفِيهَا وَمَسَكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَنٌ مِّنَ اللّهِ اءَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظِيمُ
ترجمه : 
خداوند به مردان و زنان با ايمان ، باغهايى (از بهشت ) كه از پاى (درختان ) آن ، نهرهاجارى ودر آن جاودانند و (نيز) مسكن هايى دلپسند در بهشت برين را وعده داده است . ولىرضايت و خرسندى خداوند، برتر و والاتر (از اينها) است . اين همان رستگارى بزرگاست .
نكته ها : 
O اين آيه چگونگى تحقّق رحمتى را كه در آيه ىقبل بود، (سيرحمهم ) بيان مى كند.
O ((جنّاتِ عَدن ))، طبق روايات ، بهترين و شريف ترين منطقه ى بهشت و جايگاهپيامبران و صدّيقان و شهداست ، منطقه اى كه از نظر خوبى ، بهخيال كسى خطور نكرده است .(271)
مقايسه ى اهل نفاق با اهل ايمان (آيات 67 و 68 با 71 و 72) 
1 اهل نفاق ، عضهم من بعض )، امّااهل ايمان (بعضهم اولياء بعض )
2- اهل نفاق ، (ياءمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف )، امّااهل ايمان (ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)
3- اهل نفاق ، (نسوااللّه )، امّا اهل ايمان (يقيمون الصلوة )
4- اهل نفاق ، (يقبضون ايديهم )، امّا اهل ايمان (يؤ تون الزكوة )
5- اهل نفاق ، (فاسقون )، امّا اهل ايمان (يطيعون اللّه )
6- خداوند به اهل نفاق ، (نار جهنّم ) وعده داده ، امّا بهاهل ايمان (جنّات ، مساكن )
7- براى اهل نفاق ، (لعنهم اللّه )، امّا براىاهل ايمان (رضوان من اللّه )
8- براى اهل نفاق ، (عذاب مقيم )، امّا براىاهل ايمان (فوز عظيم )
پيام ها : 
1- زن و مرد، در برخوردارى از پاداش الهى ، برابرند(وعداللّه المؤ منين و المؤ منات)
2- بزرگ ترين امتياز بهشت ، خلود در آن وجاودانگى نعمت هاى آن است . (خالدينفيها)
3- زندگى آخرت تنها معنوى نيست ، بلكه مادّى وجسمانى است . (جنّات ، مساكنطيّبة )
4- مسكن خوب ، وقتى ارزشمند است كه در منطقه ى خوب باشد. (مساكن طيّبة فى جنّاتعدن )
5- از تمايلات طبيعى انسان به آب ، سرسبزى ، باغ ، بوستان ومنزل ، در جهت گرايش به معنويت استفاده كنيم . (وعداللّه ... جنّات تجرى من تحتهاالانهار...)
6- لذّت هاى معنوى ، بالاتر از لذّت هاى مادّىِ بهشت است . (رضوان من اللّه اكبر)
7- بهشت نيز درجات ومراتبى دارد. (جنّات تجرى ، جنّات عدن ورضوان من اللّهاكبر)
8- رسيدن به پاداش اخروى ورضايت الهى ، رستگارى بزرگ است(الفوزالعظيم )
تفسير آيه : (73) يََّاءَيُّهَا النَّبِىُّ جَهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَفِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْوَمَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
ترجمه : 
اى پيامبر! با كافران و منافقان ستيز كن و بر آنان سخت گير وخشن باش كه جايگاهشاندوزخ است و بد سرنوشتى دارند.
نكته ها : 
O تا منافقان دست به جنگ نزده و توطئه نكرده اند ومثل كافر حربى نشده اند، جهاد با آنان تنها با زبان است .(272)
O پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پيش از اين آيه ، با منافقان رفتارى كريمانه داشت، امّا پس از نزول اين آيه ، برخورد حضرت شدّت يافت .(273)
پيام ها : 
1- جهاد بايد مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد.(يا ايها النبى جاهد)
2- در نظام اسلامى ، فرمانده كل قوّا، رهبر است . (يا ايها النبى جاهد)
3- اسلام ، آيين جهاد و مبارزه با كفر و نفاق است .(جاهد الكفّار و المنافقين )
4- هم با دشمنانِ آشكار خارجى مبارزه كنيم ، (جاهد الكفّار)، هم با دشمنانِ پنهانِداخلى . (و المن افقين )
5- رهبر مسلمانان بايد در برابر استكبار قاطع باشد.(يا ايهاالنّبى جاهد،واغلظ)
6- با آنكه پيامبر، سرچشمه ى رحمت است ، ولى به خاطر كفر و نفاق دشمنان ، ماءموربه خشونت مى شود. (واغلظ عليهم )
7- جهاد با كفّار و منافقان ، جزاى دنيوى آنان است و كيفر اخروى شان جهنّم است . (وماءويهم جهنم )
8- منافق ، بدعاقبت است . (بئس المصير)
سير آيه : (74) يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَمَا نَقَمُوَّاْ إِلاَّ اءَنْ اءَغْنَهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِنيَتُوبُواْ يَكُ خَيْراً لَّهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً اءَلِيماً فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَمَالَهُمْ فِى الاَْرْضِ مِن وَلِي وَ لاَ نَصِيرٍ
ترجمه : 
(منافقان ) به خدا سوگند مى خورند كه (سخنى كفرآميز) نگفته اند، در حالى كه قطعاًسخن كفر(آميز) گفته اند و پس از اسلام آوردنشان كافر شدند و تصميم به كارى (كشتنپيامبر) گرفتند كه به آن دست نيافتند. و جز اينكه خداوند و پيامبرش آنان را از لطفخويش بى نياز كرده ، عيبى (براى پيامبر ومؤ منين ) نيافتند (با اينحال ) اگر توبه كنند، برايشان بهتر است واگر روى بگردانند، خداوند آنان را در دنياو آخرت به عذابى دردناك گرفتار مى كند ودر روى زمين هيچ دوست و ياورى برايشاننخواهد بود.
نكته ها : 
O در آيه ى 66، از قول پيامبر به منافقان چنين آمده بود: (كفرتم بعدايمانكم )، در اين آيه خداوند مى فرمايد: (كفروا بعد اسلامهم )؛ پيامبر صلّىاللّه عليه و آله تعبير ((ايمان )) داشت و خداوند تعبير ((اسلام ))، زيرا پيامبر طبقظاهر، آنان را مؤ من مى دانست ، امّا خداوندِ آگاه از اسرار، آنان را مسلمان مى داند، نه مؤ من.(274)
O آيه ، شامل همه ى توطئه هايى مى شود كه منافقان بر ضدّ پيامبر و اسلامداشتند، ولى اغلب تفاسير شيعه و سنّى به توطئه ى ((ليلة العقبه )) اشاره كرده اندكه منافقان براى كشتن پيامبر در گردنه اى كمين كردند تا شترِ پيامبر را رَم دهند، امّاتوطئه ى آنها كشف شد و به مقصود خود نرسيدند. (همّوا بما لم ينالوا )
O نقل شده است كه هنگام سخنرانى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در تبوك ، منافقىبه نام حلاّس گفت : اگر پيامبر راست بگويد، ما از الاغ بدتريم . يكى از اصحاب(عامربن قيس ) اين جسارت را به پيامبر خبر داد.رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله احضارش كرد. او انكار مى كرد و عامر مى گفت كه دروغمى گويد و او چنين گفته است . به دستور پيامبر، هر دو نزديك منبر سوگند ياد كردند،امّا با نزول اين آيه ، منافق رسوا شد.(275)
پيام ها : 
1- دروغگويى وسوگند دروغ ، از نشانه هاى منافق است .(يحلفون باللّه )
2- منافقان ناسپاسند، آنان در سايه ى اسلام به جايى رسيده اند، امّا دست از عيب جويى وبدگويى بر نمى دارند. (و مانقموا الاّ ان اغناهم اللّه ...)
3- آوردن نام رسول اللّه در كنار نام خدا و نسبت دادن كارى به هر دو، شرك نيست .(اغناهم اللّه ورسوله )
4- سرچشمه ى فضل ، تنها خداست . (من فضله )، ونفرمود: ((منفضلهما))(276)
5- اسلام ، علاوه بر تربيت فكرى و اخلاقى ، وضع مادّى زندگى را نيز بهتر كرد.(اغناهم اللّه ورسوله )
6- راه توبه حتّى براى آنان كه نقشه قتل پيامبر را كشيدند، باز است . (فانيتوبوا)
7- منافقان ، در دنيا نيز عذاب مى شوند، چون نظامعلل و اسباب جهان بر پايه ى صدق است . (يعذّبهم ... فى الدنيا) (گندم ازگندم برويد، جو ز جو)
8- عذاب منافقان در دنيا؛ بى پناهى ، سرگردانى و وحشت درونى است كه هموارهمضطربند.(277) (يعذّبهم ... فى الدنيا)
9- منافقان سرانجام بى ياورند، تشكيلاتشان فرو مى ريزد، منزوى و تحقير مى شوند،نه از حمايت مردم برخوردارند و نه از حمايت حكومت ها. (ما لهم فى الارض من ولىٍولانصير)
تفسير آيه : (75) وَمِنْهُم مَّنْ عَهَدَ اللّهَ لَئِنْ ءَاتَنَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنّ َمِن َالصَّلِحِينَ
ترجمه : 
و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند ازفضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات ) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود.
تفسير آيه : (76) فَلَمَّآ ءَاتَهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَهُم مُّعْرِضُونَ 
ترجمه : 
پس چون خداوند از فضل خويش به آنان بخشيد، بدانبخل ورزيدند و (به پيمان ) پشت كرده و روى گردان شدند.
نكته ها : 
O مسلمان فقيرى از مدينه ، (ثَعلبة بن حاطب ) از پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهدرخواست كرد تا دعا كند خداوند او را ثروتمند كند. حضرت فرمود:مال اندكى كه شكرش را ادا كنى بهتر از مال زيادى است كه از عهده ى شكرش ‍ برنيايى. ثعلبه گفت : اگر خدا عطا كند، همه ى حقوق واجب آن را خواهم داد.
به دعاى آن حضرت ، ثروتش افزون شد تا آنجا كه ديگر نتوانست در نمازجمعه و جماعتشركت كند. وقتى ماءمورِ گرفتن زكات نزد او رفت ، به او گفت : ما مسلمان شديم كهجزيه ندهيم !(278)
فخر رازى مى گويد: ثعلبه از كار خود پشيمان شد وزكات خود را نزد پيامبر آورد،ولى آن حضرت نپذيرفت .
آرى ، انسان نمى داند صلاح و خيرش در چيست ، لذا گاهى با اصرار، چيزى را مى خواهدكه به زيان اوست ، پس بايد به داده هاى خدا قانع بود.
O شبيه اين آيه در عمل نكردن به پيمان با خدا، در سوره ى اعراف آمده است :(دعوا اللّه ربّهما لئن اتيتنا صالحاً لنكوننّ من الشاكرين . فلمّا آتاهما صالحاً جعلاله شركاءَ)(279) زن و شوهرى عهد كردند كه اگر خداوند فرزند شايسته اىبه آنان بدهد، شكرگزار او باشند، امّا چون صاحبِ فرزند صالحى شدند، براى خداشريك قائل شده و پيمان را از ياد بردند.
پيام ها : 
1- انسان ، ناسپاس و عهد شكن است . اهداللّه ... لنصّدقنّ، بخلوا به )
2- به پيمان و قولهاى در حال فقر و اضطرار، چندان اعتمادى نيست . (فلمّا آتاهم ... بخلوا)
3- اگر لياقت وظرفيّت نباشد، نعمت هاى الهى براى انسان نقمت مى شود. مالى ارزشمنداست كه عامل سقوط نگردد.(اتاهم من فضله ...تولّوا و هم معرضون )
4- دلبستگى به دنيا، انسان را بدفرجام مى كند. كسى كه در اداى زكات و صدقاتبخل ورزد، كم كم از دين روى گردان مى شود. (بخلوا... و هم معرضون )
تفسير آيه : (77) فَاءَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِى قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَآ اءَخْلَفُواْاللّهَ مَاوَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ
ترجمه : 
سرانجام به دنبال آنكه با خدا در آنچه پيمان بسته بودند، خلف وعده كردند و بدانسبب كه دروغ مى گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى كه به ديدار اورسند، (روزمرگ يا قيامت )، در دل هاى آنان قرار داد.
پيام ها : 
1- خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان ، انسان را بدعاقبت مى كند.
(بخلوا به ... فاعقبهم نفاقاً)
2- نفاق ، درجاتى دارد: نفاقِ زبانى ، نفاق رفتارى و نفاق قلبى . (فى قلوبهم)
3- نفاق ، گاهى موقّت وگاهى دائمى و هميشگى است .(280) (الى يوم يلقونه)
4- پيمان شكنى ودروغ ، روحيّه ى نفاق مى آورد. گناه ، گناه مى آورد. (فاعقبهم نفاقاً...بما اخلفوا... وبما كانوا يكذبون )
5- سرچشمه ى بدبختى هاى انسان ، خود اوست . (بما اخلفوا، بما كانوايكذبون )
تفسير آيه : (78) اءَلَمْ يَعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَيهُمْ وَاءَنَّ اللّهَ عَلَّمُالْغُيُوبِ
ترجمه : 
آيا ندانستند كه خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى ) آنان را مى داند و اينكهخداوند، به همه ى غيب ها داناست ؟!
نكته ها : 
O شايد مراد از ((سِرّ))، كفر باطنى منافقان باشد و مراد از ((نَجوى ))، توطئه ىگروهىِ آنان و مقصود از ((غُيوب ))، اهداف و نيّت هاى آنان باشد.(281)
پيام ها : 
1- منافقان براى مخفى نگهداشتن توطئه هاى خود تلاش مى كنند، ولى خداوند آنان را بهاسرارشان هشدار مى دهد. (اءلم يعلموا...)
2- شناخت ناقص ، سبب عملكرد ناقص است . (اخلفوا اللّه ما وعدوه ... اءلميعلموا...)
آرى ، اگر انسان بداند كه خداوند از آشكار و پنهان او آگاه است ، تقوايش زياد شده ،نفاقش از بين مى رود و توبيخ نمى شود.
تفسير آيه : (79) اَلَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِى الصَّدَقَتِ وَالَّذِينَلاَيَجِدُون َإِلا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه : 
منافقان بر مؤ منانى كه (علاوه بر صدقات واجب ،) داوطلبانه صدقات مستحب نيز مى دهندو همچنين بر مؤ منانِ (تهى دستى ) كه جز به اندازه ى توانشان چيزى (براى انفاقوپشتيبانى از جبهه ) نمى يابند، عيب مى گيرند و آنان را مسخره مى كنند. (بدانند كه )خداوند آنان را به ريشخند مى گيرد (و كيفرتمسخرشان را خواهد داد) و براى آنان عذابىدردناك است .
نكته ها : 
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از مردم تقاضاى كمك به جبهه كرد. توانگرانكمك هاى شايانى كردند و ناتوانان كمك اندك داشتند. منافقان ، كمك توانگران را ريايىدانسته و مورد عيب جويى و طعن قرار مى دادند و كمك بى بضاعت ها را مسخره مىكردند.(282) از جمله ابوعقيل انصارى با اضافه كارى ، مقدارى خرما براى كمك بهجبهه نزد پيامبر آورد، منافقان او را نيز مسخره كردند.
O مال و ثروت داشتن ، شرط انفاق نيست ، بايد اخلاص ، ايمان و سخاوت داشتهباشيم . در آيه ى 79 خوانديم كه ثعلبه با آن همه ثروت ، حقّ واجب الهى را نپرداخت وابوعقيل كه كارگرى ساده بود، با اخلاص چند عدد خرما را به جبهه ى اسلام كمك كرد.
O امام رضا عليه السّلام فرمودند: مراد از مسخره كردن خداوند، (سخر اللّهمنهم )، آن است كه خداوند كيفر استهزاى آنان را مى دهد.(283)
پيام ها : 
1- مسخره كردن ، كار منافقان است . خود كمك نمى كنند، كمك هاى ديگران را نيز زير سؤال مى برند.(الذين يلمزون )
2- مؤ منان با ميل وعلاقه انفاق مى كنند. (المطوعين ) (يعنى از روى رغبت )
3- تضعيف روحيّه ى كمك كنندگان به جبهه ، حرام و كارى منافقانه است . (يلمزونالمطوعين ... لهم عذاب اليم )
4- منافقان مى خواهند با تبليغات واستهزا، مردم را نسبت به جهاد دلسرد و بى انگيزهكنند. (يلمزون ... فيسخرون )(284)
5- در ديد منافقان مقدار مال مهّم است ، نه انگيزه ها و خصلت ها، لذا انفاقِ اندك را برفقيرانِ مؤ من ، خُرده مى گيرند. (يلمزون ... الذين لايجدون الاّ جُهدهم )
6- براى برطرف كردن نياز جامعه ، بايد از تمام امكانات استفاده كرد. (جهدهم )
7- مسئوليّت هركس به اندازه ى توان اوست . (لايجدون الاّ جهدهم )
8- به وظيفه ى خود عمل كنيم واز استهزاى دشمن نهراسيم .(لايجدون الاّ جهدهم )زيرا خداوند جزاى آنان را مى دهد.(سخراللّه منهم )
9- كيفر بايد متناسب با عملكرد باش .د (يسخرون ، سخراللّه )
تفسير آيه : (80) اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ اءَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَمَرَّةًفَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِاءَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِىالْقَوْمَ الْفَسِقِينَ
ترجمه : 
براى منافقان استغفار كنى يا استغفار نكنى ، (يكسان است .) اگر هفتاد بار برايشانآمرزش بخواهى ، خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشيد. اين (قهر حتمى الهى ) به خاطر آناست كه آنان به خدا وپيامبرش كفر ورزيدند و خدا، گروه فاسق را هدايت نمى كند.
نكته ها : 
O عدد هفتاد، رمز كثرت و زيادى است ، نه بيان تعداد معيّن . يعنى هر چه براى اناناستغفار كنى بى اثر است ، نه آنكه اگر مثلاً هفتاد و يك بار شد، بخشوده مى شوند.نظير آيه ى 6 سوره ى منافقون : (سواء عليهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لنيغفر اللّه لهم ) كه عددى ذكر نشده است . در روايات نيز آمده است كه پيامبر صلّىاللّه عليه و آله فرمودند: اگر بدانم استغفار بيش از هفتادبار نجاتشان مى دهد، استغفارمى كردم .(285)
O انسان در سقوط به حدّى مى رسد كه هيچ چيز نجاتش ‍ نمى دهد،مثل بيمارى كه اگر روح از او جدا شود، تلاش همه ى پزشكان اثرى ندارد.
پيام ها : 
1- گناه مسخره كردنِ دين تا آنجاست كه استغفار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيزكارساز نيست . (فيسخرون منهم ... فلن يغفراللّه لهم )
2- تا انسان خود دگرگون نشود و انقلابى در درون نيابد، دعاى پيامبر نيز كارسازنيست . (فلن يغفراللّه ...كفروا باللّه )
3- دلسوزى براى منافق لجوج ، بى فايده است . (ان تستغفر... فلن يغفراللّه )
4- خداوند، در هدايت بخل ندارد، منافقان از قابليّت افتاده اند. (كفروا)
5- كفر، مانع مغفرت ، و فسق ، مانع هدايت است . (كفروا، فاسقين )
تفسير آيه : (81) فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَفَ رَسُولِ اللّهِ وَكَرِهُوَّاْ اءَنيُجَهِدُواْبِاءَمْوَ لِهِمْ وَاءَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِى الْحَرِّ قُلْ نَارُجَهَنَّمَ اءَشَدُّ حَرّاًلَّوْ كَانُواْ يَفْقَهُونَ
ترجمه : 
به كسانى كه بر خلاف (فرمانِ) رسول خدا، از جنگ سر باززدند واز خانه نشستن خود(به هنگام جنگ تبوك ) شادمان شدند واز اينكه بااموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كنند، كراهت داشتند و(به ديگران نيز) گفتند در اينگرما (براى جنگ ) بيرون نرويد! بگو: آتش دوزخ ، سوزان تر است اگر مى فهميدند.
نكته ها : 
O شاءن نزول اين آيه در مورد جنگ تبوك است . اين آيه ، سه نشانه براى منافقانذكر كرده است : الف : از جبهه نرفتن به جاى پشيمانى شادند. ب : جهاد بامال و جان بر ايشان سنگين است . ج : ديگران را از جبهه رفتن منع مى كنند.
O طبق آيات گذشته ، منافقان مانع كمك مالى ديگران مى شدند، مطابق اين آيه نيزاز حضور در جبهه ، تخلّف مى كنند و ديگران را هم دلسرد مى كنند.
پيام ها : 
1- شادى به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پيامبر، نشانه ى نفاق است .(فرح المخلّفون )
2- بدتر از جبهه نرفتن ، شكستن قداستِ رهبرى و تخلّف از فرمان اوست . (بمقعدهمخلاف رسول اللّه )، نفرمود: ((بمقعدهم عن الجهاد))
3- اطاعت بى چون و چرا از رسول خدا لازم است . (بمقعدهم خلافرسول اللّه )
4- مؤ منِ ترسو، از منافق جداست . ترسو كمك مالى مى كند،ميل قلبى براى جهاد هم دارد. امّا منافقان ، نه كمك مى كنند و نهميل كمك دارند.(كرهوا ان يجاهدوا)
5- منافقان براى باز داشتن مردم از جهاد، با تبليغ دلسرد كننده واخلال گرى ، مشكلاتى چون گرم بودن هوا را بهانه قرار مى دهند. (قالوا لاتنفروافى الحرّ )
6- در آستانه ى جنگ بايد آماده باشيم تا شايعات و سخنان دلسرد كننده ى منافقان رابه سرعت خنثى كنيم . (قالوا، قل )
7- در پاسخگويى به تبليغات دشمن ، از اصطلاحاتِ خودش استفاده كنيم . (الحرّ،اشد حرّاً)
8- ياد معاد، عامل حركت به سوى جبهه است ،(قل نار جهنم ) مؤ منان واقعى هرگز گرمى هوا را مانع جهاد نمى دانند.
9- منافقان ، ظاهربين اند و شناخت عميق ندارند. (لو كانوا يفقهون )
تفسير آيه : (82) فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيراً جَزَاءً بِمَاكَانُواْيَكْسِبُونَ
ترجمه : 
پس به سزاى آنچه (با دست خود) كسب مى كردند، كم بخندند و بسيار بگريند.
نكته ها : 
O منافقان اگر بدانند كه به خاطر ترك جهاد، چه پاداش هايى را از دست داده و چهفرصت ها و نعمت هايى را كفران كرده اند، بايد كمتر شادى كنند و بسيار بگريند،گرچه گريه ى مادام العمرشان هم در برابر گريه هاى طولانى قيامت ، چيزى نيست !
پيام ها : 
1- ناله و گريه بر گرفتارى ها، كيفر دنيوىِ متخلّفان از جهاد است . (فرحالمخلّفون ... و ليبكوا كثيراً جزاء)
2- كيفر، متناسب با عمل است . (فرح المخلّفون .. وليبكوا كثيراً)
3- خنده ها وخوشى هاى چند روزه ى منافق ، حسرت وگريه هاى طولانى در پى دارد.(فرح المخلّفون ...و ليبكوا كثيراً)
تفسير آيه : (83) فَإِن رَّجَعَكَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَئْذَنُوكَلِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِىَ اءَبَداً وَلَن تُقَتِلُواْ مَعِىَ عَدُوّاً إِنَّكُمْ رَضِيتُمبِالْقُعُودِ اءَوَّلَ مَرَّةٍفَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَلِفِينَ
ترجمه : 
پس اگر خداوند تو را (پس از اين جنگ ) به سوى طايفه اى از منافقان بازگرداند وآنان از تو براى حركت (به جنگ ديگرى ) اجازه ى خروج خواستند بگو: شما هرگز با منبيرون نخواهيد شد و هرگز همراه من ، با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد، زيرا شما نخستينبار به نشستن در خانه راضى شديد، پس (اكنون نيز) با آنان كه از فرمان تخلّف كردهاند (در خانه ) بنشينيد!
نكته ها : 
O ((خالف ))، هم به معناى متخلّف از جنگ ، هم به معناى مخالف و هم به كسىگفته مى شود كه به خاطر پيرى ، بيمارى و عجز، توان جبهه رفتن را ندارد.
O هر كس صادقانه توبه كند، پذيرفته مى شود، ولى منافقان از روى ريا،تظاهر و انقلابى نمايى ، تقاضاى جبهه رفتن داشتند.
O از اين آيه استفاده مى شود كه شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براىجنگ تبوك از مدينه خارج شد و در پايان جنگ نيز به آنجا برگشت . همچنين اين آيه ازبرخورد آينده ى منافقان خبر مى دهد، تا پيامبر چهره ى منافقانه ى آنان را رسوا كند.
پيام ها : 
1- به تقاضاى منافقان براى حضور در جهاد، اعتماد نكنيم .(فان رجعك ...فاستاءذنوك فقل لن تخروجوا...) آنان هنگام حركت ، اجازه ى ماندن مى گيرند وهنگامبازگشت ، اجازه ى خروج وحركت !
2- بترسيم از آنان كه ديروز فرارى بودند و امروز داوطلب حضور در جبهه اند. (لنتخرجوا معى ابداً)
3- سوء سابقه ى افراد را فراموش نكنيم . (رضيتم بالقعوداوّل مرّة )
4- منافقان را تحقير و بايكوت كنيم . (فاقعدوا مع الخالفين ) همرزمى باپيامبر، توفيق الهى است كه بايد منافقانى را كه از ترك جبهه خوشحالند، براىهميشه محروم كرد. (لن تخرجوا معى ابدا و لن تقاتلوا معى )
تفسير آيه : (84) وَلاَ تُصَلِّ عَلَىَّ اءَحَدٍ مَّنْهُم مَّاتَ اءَبَداً وَلاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِإِنَّهُم ْكَفَرُواْبِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَسِقُونَ
ترجمه : 
و بر مرده ى هيچ يك از منافقان نماز مگزار و (براى دعا واستغفار) بر قبرش نايست ، چونآنان به خدا و پيامبرش كافر شدند و از دنيا رفتند در حالى كه فاسق بودند.
نكته ها : 
O سيره ى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن بود كه در مراسم تشييع و تدفينمردگانِ مسلمان حاضر شود، براى آنان دعا كند و بر جنازه ى آنان نماز بخواند. خداوندبا اين آيه پيامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق ، نهى كرد.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در نماز ميّتبعد از تكبير چهارم ، براى مرده دعا مى كردند، امّا پس ازنزول اين آيه ، ديگر چنين كارى را انجام ندادند.(286)
پيام ها : 
1- يكى از شيوه هاى مبارزه با منافقان ، مبارزه ى منفى است . (لاتُصلّ، لاتقم )
2- مرده ى منافق نيز بايد تحقير شود. در تشييع جنازه ى آنان شركت نكنيم و به زيارتقبور آنها نرويم . (لاتصلّ، لاتقم )
3- از اهرم نماز، براى تنبيه متخلّفان كمك بگيريم .(لاتصلّ على احد منهم )
4- نماز ميّت و زيارت قبور، نشانه ى حرمت و احترامِ مؤ من پس از مرگ و كارى پسنديدهاست و چون منافق ، حرمتى ندارد لذا فرمود:(لا تصلّ، لاتقم )
5- منافق ، كافر و فاسق است . (كفروا، فاسقون )
6- عاقبتِ كار، مهم است . خطر وقتى است كه انسان بدون توبه و درحال فسق بميرد. (ماتوا و هم فاسقون )
تفسير آيه : (85) وَلاَ تُعْجِبْكَ اءَمْوَلُهُمْ وَاءَوْلَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ اءَن يُعَذِّبَهُمبِهَافِىالدُّنْيَا وَتَزْهَقَ اءَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَفِرُونَ
ترجمه : 
اموال و فرزندان آنان (منافقان )، تو را به شگفتى و اعجاب نياورد! همانا خداوند مىخواهد آنان را بدين وسيله در دنيا عذاب كند و درحال كفر جانشان به در آيد.
نكته ها : 
O منافقان صدر اسلام ، از مال ، فرزند و امكانات فراوانى برخوردار بودند، ولىمسلمانان اين گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در كار بود كه اين آيه و آيه ى55 اين سوره كه با اندك تفاوتى در لفظ، مشابه اين آيه است ، به مسلمانان هشدار مىدهد.
O ((زَهوق )) به معناى خارج شدنِ همراه با سختى ، تاءسّف و حسرت است .
پيام ها : 
1- به خاطر امكانات و برخوردارى ديگران ، احساس حقارت نكنيم . (لاتعجبك )
2- مال و فرزند، گاهى مايه ى آزمايش و عذاب است ، نه رفاه و خوشبختى . (يعذّبهمبها فى الدنيا)
3- كيفر خداوند در دنيا، گاهى با همان مظاهر دنيوى است .(يريد اللّه ان يعذّبهم بهافى الدنيا )
4- مرگ ، خارج شدن روح از بدن است ، نه فانى شدن روح . (تزهق انفسهم )
5- يك عمر كفر و ناسپاسى باعث مى شود انسان لحظه ى مرگ ، كافر از دنيا برود.(تزهق انفسهم و هم كافرون )
6- ملاك ارزشها، حسنِ عاقبت و با ايمان مردن است ، نه زرق و برق چند روزه ى دنيوى .(تزهق انفسهم و هم كافرون )
تفسير آيه : (86) وَإِذَآ اُنزِلَتْ سُورَةٌ اءَنْ ءَاِمنُواْ بِاللّهِ وَجَهِدُواْ مَعَرَسُولِه ِاسْتَئْذَنَكَ اءُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَعِدِينَ
ترجمه : 
و هرگاه سوره اى نازل شود كه به خداوند ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد،صاحبان ثروت (منافقان )، از تو اجازه ى مرخصى (براى فرار از جبهه ) مى خواهند و مىگويند: ما را واگذار تا با خانه نشينان ، (آنان كه از جنگ معافند و بايد در خانهبنشينند) باشيم .
تفسير آيه : (87) رَضُواْ بِاءَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْلاَيَفْقَهُونَ
ترجمه : 
آنان راضى شدند كه با متخلّفان و خانه نشينان باشند و بر دلهاى آنان مُهرزده شدهاست ، از اين رو نمى فهمند.
نكته ها : 
O ((طَوْل ))، به معناى امكانات وتوانمندى ، ((اولواالطّول )) يعنى توانگران وثروتمندان .
O مراد از ((سوره )) مجموعه اى از آيات است كه موضوع خاصّى را بيان مى كند. لذابه قسمتى از يك سوره نيز ((سوره )) گفته شده است .
پيام ها : 
1- جهاد، لازمه ى ايمان به خداست . (امنوا باللّه و جاهدوا)
2- پيامبر در جبهه هاى نبرد، پيشاپيش ديگران بود. (مع رسوله )
3- جهاد بايد با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. (جاهدوا مع رسوله...)
4- ضعف ، نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد، با اجازه ى مرخّصى توجيه نكنيم .(استاءذنك )
5- مرفّهان تن پرور، از جهاد بيشتر مى ترسند، به آنان اميدى نداشته باشيم .(استاءذنك اولوا الطول )
6- منافقان ، دل مرده اند. (طبع على قلوبهم )
7- دنياطلبى ، رفاه زدگى و روحيّه ى نفاق ، ديد صحيح و شناخت عميق را از انسان مىگيرد. (لايفقهون )
تفسير آيه : (88) لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَهَدُواْ بِاءَمْوَلِهِمْ وَاءَنفُسِهِمْوَاءُوْلََّئِك َلَهُمُ الْخَيْرَ تُ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ترجمه : 
ولى (در مقابلِ منافقانِ رفاه طلب وگريزان از جنگ ،) پيامبر و مؤ منانِ همراه او، بااموال و جانهايشان جهاد كردند واينانند كه همه ى خيرات ونيكى ها براى آنان است وهمانانند رستگاران .
پيام ها : 
1- از شركت نكردن منافقان ومرفّهان در جنگ ، نگران نباشيم . (لكنالرسول ...)
2- منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بى ياور مى ماند. (لكنالرسول ...)
3- رهبر، پيشاپيش رزمندگان است . (الرسول والذين آمنوا معه )
4- تنها ايمان به پيامبر كافى نيست ، همراهى با او نيز لازم است . (امنوا معه )
5- جهاد بايد در همه ى ابعاد باشد. (جاهدوا باموالهم وانفسهم )
6- رستگارى ، تنها در سايه ى ايمان و جهاد است . (اولئك هم المفلحون )
7- جنگ و جهاد، مايه ى نزول خيرات و بركات الهى بر رزمندگان است . (اولئك لهمالخيرات )
8- مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. (جاهدوا،مفلحون )
تفسير آيه : (89) اءَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَاذَلِك َالْفَوْزُ الْعَظِيمُ
ترجمه : 
خداوند براى آنان باغهايى (در بهشت ) آماده ساخته كه نهرها از پاى (درختان ) آنها جارىاست ، و در آنجا جاودانند. اين همان رستگارى بزرگ است .
پيام ها : 
1- پاداش مجاهدان ، از پيش آماده شده است . (اعدّ اللّه لهم جنّات )
2- بهشت ، آفريده شده و هم اكنون موجود است . (اعدّ اللّه لهم جنّات )
3- از غرائز وخواسته هاى طبيعى ، در راه رشد وهدايت استفاده كنيم . (انسان به طور طبيعىخواهان باغها و نهرهاست ) (جنّات تجرى من تحتها الانهار)
4- اقامت دائمى در بهشتِ رحمت الهى ، سعادت واقعى است . (الفوز العظيم )
تفسير آيه : (90) وَجَآءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الاَْعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُواْ اللّه َوَرَسُولَه ُسَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه : 
باديه نشينانى كه (از شركت در جنگ )معذور بودند، (نزد تو) آمدند تا به آنان اذن دادهشود (كه در جنگ شركت نكنند)، ولى كسانى كه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند (و عذرىنداشتند)، از جنگ باز نشستند. بزودى به كسانى از آنان كه كفر ورزيدند، عذابىدردناك خواهد رسيد.
نكته ها : 
O كلمه ى ((مُعذّرون )) هم مى تواند به معناى ((معتَذرون )) و عذرخواهان واقعى باشدكه عذر موجّه دارند و هم به معناى كسانى كه عذرتراشى مى كنند.(287)
O برخى عذر واقعى داشتند و براى آن جهت مرخّصى مى گرفتند، ولى برخىبدون عذر، در جهاد شركت نكردند كه عذاب براى اين گروه است .
O ((اَعراب ))، باديه نشينان را مى گويند كه در بيابان ها زندگى مى كنند و ازتمدّن شهرى دور مانده اند.
پيام ها : 
1- در جنگ تبوك فرمان بسيج عمومى بود كه هر كس شركت نمى كرد بايد عذرش را خدمتپيامبر بيان مى كرد و رسما اجازه مى گرفت . (جاء المعذّرون )
2- جهاد، امرى حكومتى است نه فردى ، لذا هم حضور در جبهه و هم تركِ آن بايد با اجازهى رهبر مسلمانان باشد.(288) (جاء المعذّرون ... ليؤ ذن لهم )
3- آنان كه به فريضه ى جهاد، بى اعتنايى كرده و در پى فرارند، در ايمانشان دروغمى گويند. (كَذَبوا)
4- دروغ ، تنها با زبان نيست ، عمل انسان نيز گاهى نشانِ دروغ بودن ادّعاست . (قعدالذين كذبوا )
5- بهانه جويانِ براى گريز از تكليف ، بزودى تنبيه مى شوند. (المعذّرون ...سيصيب ... عذابٌ اليم )
تفسير آيه : (91) لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَآءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَمَايُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الُْمحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌرَّحِيمٌ
ترجمه : 
بر ناتوانان وبيماران (كه نمى توانند در جهاد شركت كنند) و تهيدستانى كه چيزىبراى خرج كردن (در راه جهاد) نمى يابند، ايرادى نيست ، به شرط آن كه خيرخواه خدا وپيامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضايقه نكنند.) (زيرا) بر نيكوكاران راهسرزنش و مؤ اخذه اى نيست و خداوند بخشنده ى مهربان است .
نكته ها : 
O پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفتهو به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم . آيا عذرم پذيرفته است ؟ پيامبر سكوت كرد، تاآنكه اين آيه نازل شد.
شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى ، باز هم وجدانشان آرام نيست وبراى تركِ جبهه ، از پيامبر سؤ ال مى كنند!
O ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمى توانند بدون حضور خود درخانواده ، هزينه ى زندگى زن و فرزند خود را تاءمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنانگرسنه مى مانند.(289)
O در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست ، اسلام انعطاف پذير است و بن بستندارد. امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليفندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.(290)
پيام ها : 
1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است . (ليس على الضعفاء....حرج ) (ضعيفانو بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند،از جهاد با مال معاف اند)
2- خيرخواهى هرگز ساقط نمى شود، ناتوانان نيز به نحوى كه مى توانند حمايتكنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان ،موظّف است . (اذانصحوا)
3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. (المحسنين )
4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزه ى خوب ، زيانى سر زند، مؤاخذه نمى شود و تاوانى نمى پردازند.(291) (ما على المحسنين من سبيل )

next page

fehrest page

back page