|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (19) اَلَّذِين يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً وَهُم بِالاَْخِرَةِهُمْكَفِرُونَ ترجمه : كسانى كه (مردم را) از راه خدا باز مى دارند و مى كوشند تا آن را كج جلوه دهند، در حالىكه آنها خودشان به آخرت كافرند. نكته ها : O دشمنان با شيوه هاى مختلف از راه خداوند جلوگيرى مى كنند، از جمله : بدعت ،تهمت ، تفسير به راءى ، جعل حديث ، ايجاد شبهه ، ركود مساجد، كنار زدناهل بيتِ رسول خدا عليهم السّلام ، نهى از معروف ، بهانه تراشى ، ايجاد سرگرمى هاىناسالم ، مطرح كردن مسائل فرعى ، شخصيّت تراشى ، ترويجباطل ، تحقير مؤ منان ، تحريم مباحات ، تشويق نابجا، تبليغ ناروا و بزرگ نشان دادنطاغوت ها و ... O از مصاديق بارز بستن راه خدا، بستن دَرِ خانه ى اولياى خدا واهل بيت پيامبر عليهم السّلام و رهبران معصوم وعادل است . پيام ها : 1- بستن راه خدا يا كج نشان دادن آن ، ظلم است . (القوم الظالمين الذين يصدّون ...) 2- دشمن در مرحله ى اوّل راه را مى بندد و اگر نتوانست ، مسير را منحرف مى كند.(يصدّون ... و يبغونها عوجاً) 3- تحريف معارف دينى و بد جلوه دادن دين ، نوعى بستن راه خداست . (يصدّون ... ويبغونها عوجاً) 4- دين خدا هيچ گونه كجى و انحرافى ندارد و مخالفان ، خود شبهه و انحراف درست مىكنند. (يبغونها عوجاً) 5- ايمان نداشتن به آخرت مقدّمه ى هرگونه ظلمى است . (بالاخرة هم كافرون ) تفسير آيه : (20) اءُوْلََّئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِى الاَْرْضِ وَمَا كَان لَهُم مِّن دُونِ اللّهِمِنْ اءَوْلِيَآءَ يُضَعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كَانُواْيُبْصِرُونَ ترجمه : آنها در زمين عاجز كننده نيستند (و نمى توانند بر مقدّرات شومى كه براى خود رقم زدهاند، غلبه كرده و از خطر فرار كنند.) و در برابر خداوند هيچ ياورى ندارند. عذاب خدانسبت به آنها مضاعف است . (چرا كه هم خود گمراه بودند و هم ديگران را با بستن راه خدايا كج نشان دادن آن به گمراهى كشاندند)، آنان (از شدّت لجاجت و عناد،) توان شنيدن(حقّ) را ندارند و (آن را) نمى بينند. نكته ها : O سؤ ال : دو برابر شدن عذاب ، با عدل الهى چگونه سازگار است ؟ پاسخ : كسى كه به خاطر مقام و قدرتى كه دارد سبب انحراف ديگران مى شود، طبيعتاًبايد وزر آنها را نيز بر دوش كشد، لذا گناه دانشمندان به خاطر نقش الگويى آنان ،چندين برابر افراد عادّى است و اين عين عدالت است . پيام ها : 1- ستمگران ، تحت سيطره ى قهر و قدرت الهى قرار دارند و عاقبت كار خود را خواهندديد. (لم يكونوا معجزين فى الارض ) 2- اهل افترا گمان نكنند كه حمايت و ولايت طاغوت ها، سبب نجات آنها خواهد شد. (ما كانلهم من دون الله من اولياء) 3- رهبران گمراه كه سبب انحراف ديگران شوند، گناه آنان را نيز بر دوش مى كشند.(يصدّون ... يبغونها عوجاً ... يضاعف لهم العذاب ) 4- كفر و لجاجت و تعصّب ، چنان چشم و گوش منحرفان را كور و كر نموده كه نمىتوانند حقّ را ببينند و يا بشنوند. (ما كانوا يستطيعون ...) تفسير آيه : (21) اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ترجمه : آنها كسانى هستند كه (سرمايه ى وجود و عمر) خويش را از دست داده و از آنچه به دروغ مىساختند (نيز) بازمانده اند. تفسير آيه : (22) لاَ جَرَمَ اءَنَّهُمْ فِى الاَْخِرَةِ هُمُ الاَْخْسَرُونَ ترجمه : به ناچار آنان در قيامت ، زيانكارترين افرادند. نكته ها : O در فرهنگ اسلام ، دنيا بازارى است كه مردم فروشنده اند، و جان ،مال و عمل ، كالاى اين بازار است و خريداران متعدّدى از خدا، شيطان ، هواى نفس و ديگران ،اين كالاها را به قيمت ارزان يا گران خريدارند. لذا واژه هاى ((اَجر))، ((ثواب ))، ((ضِعف)) و ((اَضعاف ))، براى سود و واژه هاى ((خُسر))، ((خسران مبين )) و ((اخسرين ))، در موردضرر و زيان ، در قرآن زياد مطرح شده است . هشدار مهم آن است كه بدانيم هر ضرر و زيانىقابل جبران است ، مگر گذران عمر كه ديگر باز نمى گردد. O گاهى مال ومسكن ، يا مقام وقدرت ويا مدرك و عنوانِ انسان از بين مى رود، امّا گاهىانسان خودش را مى بازد وانسانيّت خود را به هدر مى دهد كه اين بالاترين خسارت است . پيام ها : 1- گفتارهاى باطل و ناحقّ گرچه به ظاهر جلوه دارند، امّا همه تباه شدنى هستند.(ضل عنهم ما كانوا يفترون ) 2- بالاترين خسارت ها، خسارت نفس و عمر انسان است ، نه زيان هاى مالى . (خسرواانفسهم ... هم الاخسرون ) 3- خسارت هاى دنيوى جبران پذير است ، مهم خسارت در قيامت است كه چاره اى ندارد.(فى الاخرة هُم الاخسرون ) تفسير آيه : (23) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَاءَخْبَتُوَّاْ إِلَىرَبِّهِمْ اءُوْلََّئِك َاءَصْحَبُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ ترجمه : همانا كسانى كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام دهند ودر برابر پروردگارشانفروتن باشند، آنان اهل بهشتند و براى هميشه در آنجاخواهند ماند. نكته ها : O واژه ى ((اَخبتوا)) از ((خَبْت )) گرفته شده ، كه هم به معناى تسليم و خضوعآمده و هم به معناى آرامش و اطمينان بكار رفته است . O در كنار هشدار و تهديد، تشويق آمده است .بدنبال آيات قبل كه سرنوشت اهل افترا را بيان مى كرد، اين آيه سيماىاهل حقّ را بيان مى كند. پيام ها : 1- به ايمان و عمل صالح خود مغرور نشويم كه تسليم مطلق بودن ، شرط عبوديّت است .(امنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الى ربّهم ) 2- حالات قلبى و معنوى ، در پاداش انسان مؤ ثّر است . (اخبتوا الى ربهم ) تفسير آيه : (24) مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالاَْعْمَى وَالاَْصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِهَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً اءَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ترجمه : مَثلِ دو گروه (كافران ومؤ منان ،) همچون ((نابينا و ناشنوا)) و ((بينا و شنوا)) است ، آيااين دو گروه در مَثل يكسانند؟ پس چرا پند نمى گيريد؟ نكته ها : O همان گونه كه بدن چشم و گوش دارد،دل و روح نيز چشم و گوش دارد. همان گونه كه نابينا و ناشنوا محسوسات عالم را دركنمى كنند و لذّت نمى برند، افراد لجوج نيز معارف الهى را درك نكرده و لذّت نمىبرند. پيام ها : 1- كسى كه ديدش محدود به محسوسات مادّى باشد و معنويّت و آخرت را نبيند، كور است .(مثل الفريقين كالاعمى ... و البصير) 2- در تبليغ ، با شيوه ى سؤ ال ، وجدان افراد را به قضاوت بطلبيم .(هل يستويان ) تفسير آيه : (25) وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ إِنِّى لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ترجمه : و همانا ما نوح را به سوى قومش فرستاديم ، (او به مردم گفت :) من براى شما هشداردهنده ى روشنى هستم . تفسير آيه : (26) اءَن لا تَعْبُدُوَّاْ إِلا اللّهَ إِنِّىَّ اءَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ اءَلِيمٍ ترجمه : (دعوت من اين است ) كه جز خداوند را نپرستيد، كه همانا من از عذاب روزى دردناك بر شمامى ترسم . نكته ها : O حضرت نوح عليه السّلام اوّلين پيامبر اولوالعزم است كه عليه شرك و بتپرستى قيام كرد و چون نسل بشر پس از غرق شدن كفّار، همه از حضرت نوح است ، لذااو را آدم دوّم يا پدر دوّم گفته اند و چون عمرش از همه ى پيامبران بيشتر بوده است ، او را((شيخ الانبيا)) خوانده اند. O شايد مراد از عذابى كه حضرت نوح ازنزول آن بر قومش مى ترسيد، قهر الهى در همين دنيا باشد. چنانكه در چند آيه ى بعدمى خوانيم كه كفّار به نوح مى گفتند: (فاءتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين ) پيام ها : 1- حوزه ى تبليغ پيامبران ، در مرحله اوّل قوم خودشان است . (ارسلنا... الىقومه ) 2- هشدار انبيا، به نفع مردم است . (انّى لكم نذير) 3- انسان غافل ، بيش از هر چيز به هشدار نياز دارد. (انّى لكم نذير) 4- پيام و تبليغ بايد روشن و روشنگر باشد. (نذيرٌ مبين ) 5- پيامبران هم هشدار مى دهند، هم مصالح مردم را بيان مى كنند.(نذيرٌ مبين ) 6- هدف و وظيفه ى انبيا، بيان مسئله ى توحيد است . (الاّ تعبدوا الاّ الله ) 7- تاريخ شرك ، به زمان حضرت نوح نيز بر مى گردد.(لاتعبدوا الاّ الله ) 8- اصل پرستش و عبادت در هر انسانى وجود دارد، لكن پيامبران مسير و جهت آن را معيّن مى كنند.(لاتعبدوا الاّ الله ) 9- انبيا، خيرخواه و دلسوز مردم بوده اند. (انّى اخاف عليكم ) 10- وظيفه ى مبلّغ و مربّى ، بيان خطرات و عواقب سوء شرك به خداوند است . (اخافعليكم عذاب يوم اليم ) تفسير آيه : (27) فَقَالَ الْمَلاَُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَيكَ إِلا بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَانَرَيكَ اتَّبَعَكَ إِلا الَّذِينَ هُمْ اءَرَاذِلُنَا بَادِىَ الرَّاءْىِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍبَلْ نَظُنَّكُمْ كَذِبِينَ ترجمه : پس سران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانىمثل خودمان نمى بينيم و جز اراذل و اوباش كه ساده لوحند (و نسنجيده در نگاهِاوّل يار تو گشته اند)، كس ديگرى را پيرو تو نمى يابيم ، و براى شما هيچ برترىبر خودمان نمى بينيم ، بلكه شما را دروغگومى پنداريم . نكته ها : O مخالفانِ حقّ، گاهى رهبران الهى را تضعيف كرده و مى گفتند: شما انسان هايىمثل ما هستيد، نه برتر از ما، گاهى پيروان آنها را كوچك مى شمرند و مى گفتند: آنهاافرادى بى سر و پا و بى شخصيّت هستند، و گاهى مكتب را تضعيف مى كردند و مىگفتند: سخن شما دروغ و افترا يا سحر يا افسانه هاى پيشينيان است و يا سخنان شماحرف هاى عادّى است كه اگر بخواهيم ما نيز مثل آن را مى آوريم . پيام ها : 1- معمولاً اشراف در خط اوّل مخالفان انبيا بوده اند.(فقال الملاء الذين كفروا) 2- مستكبران ، از مساوات با توده ى مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند. (هماراذلنا) 3- كسانى كه وابستگى كمترى به دنيا دارند، بهتر و زودتر ايمان مى آورند.(مانراك اتّبعك الاّ الذين هم اراذلنا) 4- در ديد دنياپرستان ، مال و ثروت ارزش است ، نه حقّ و حقيقت . (ما نرى لكم علينا منفضل ) 5- مخالفان انبيا، برهان ندارند و آنچه مى گويند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است .(بل نظنّكم ) 6- عقل كفّار در چشم آنهاست . در اين آيه 3 بار كلمه ى (ما نرى ) آمده است . تفسير آيه : (28) قَالَ يَقَوْمِ اءَرَءَيَتُمْ إِن كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّى وَءَاتَنِىرَحْمَةًمِّنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ اءَنُلْزِمُكُمُوهَا وَاءَنْتُمْ لَهَا كَرِهُونَ ترجمه : (نوح به قوم خود) گفت : آيا اگر ببينيد كه من بردليل روشنى از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش ، رحمت (ويژه ى نبوّت ) رابه من داده باشد كه بر شما مخفى مانده است ، (آيا باز هم سرپيچى مى كنيد؟) آيا شما رابه پذيرش آن وادار كنيم ، در حالى كه نسبت به آن كراهت داريد؟ نكته ها : O اين آيه به دو ايراد مخالفان كه در آيه ىقبل مطرح شد پاسخ مى دهد: الف : كفّار مى گفتند: تو انسانى مثل ما هستى . آيه پاسخ مى دهد: گرچه من در ظاهر مانندشما هستم ، امّا مورد لطف و رحمت مخصوص پروردگار قرار گرفته ام و به من وحى مىشود. ب : مخالفان مى گفتند: پيروان تو افرادى ساده لوح و كوته فكر هستند. آيه پاسخمى دهد كه چنين نيست . گرچه آنها در ظاهر از شما ضعيف ترند، امّا با ديدن بيّنه وبرهان ايمان آوردند، نه بى دليل . O انبيا در برابر مخالفان خود سعه ى صدر دارند، درمقابل آن همه سخنان ناروا و تهمت هاى نابجا، باز هم سخن از منطق و برهان و عاطفه مىزنند. پيام ها : 1- انبيا از مردم ، با مردم و نسبت به مردم مهربان بوده اند.(قال يا قوم ) 2- در شيوه ى تبليغ ، از اهرم عاطفه استفاده كنيم . (يا قوم ) 3- دعوت انبيا همراه با بيّنه و برهان بوده است . (كنت على بيّنةٍ) 4- مقام نبوّت ، يك رحمت الهى است . (رحمةً من عنده ) 5- انبيا تمام كمالات خود را از خدا مى دانند. (من ربّى ، من عنده ) 6- كسى كه نتواند برهان ، معنويّت و نبوّت را درك كند، كور است . (فعمّيتعليكم ) 7- انسان در انتخاب دين و مذهب اختيار دارد. (انلزمكموها) 8- تا انسان زمينه ى پذيرش حقّ را دارا نباشد، نمى تواند از نور وحى استفاده كند.(انتم لها كارهون ) تفسير آيه : (29) وَيقَوْمِ لاََّ اءَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ اءَجْرِىَ إِلا عَلَى اللّهِ وَمَآاءَنَاْبِطَارِدِالَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِنَّهُم مَّلَقُواْ رَبِّهِمْ وَلَكِنِّىَّ اءَرَيكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ترجمه : (نوح ادامه داد كه ) اى قوم من ! از شما در برابر اين دعوت ، اجرتى درخواست نمى كنم ،پاداش من تنها بر خداست و من كسانى را كه ايمان آورده اند (به خاطر خواست نابجاىشما) طرد نمى كنم ، (چرا كه ) آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد (و از من شكايتخواهند نمود)، ولى من شما را قوم جاهلى مى بينم . پيام ها : 1- بى توقّعى پيامبران ، يكى از نشانه هاى حقّانيّت آنهاست . (لااسئلكم عليهمالاً) 2- رمز موفّقيّت مبلّغ ، توقّع نداشتن از مردم و بى اعتنايى به سرمايه داران است .(لااسئلكم عليه مالاً) البتّه مبلّغان دينى نزد خداوند، اجر بزرگى دارند. (اناجرى الا على اللّه ) 3- اگر انبيا دنبال سوء استفاده بودند، به سراغ اشراف مى رفتند، نه فقرا.(لااسئلكم عليه مالاً) 4- اشراف براى ايمان آوردن خود شرط مى كردند كه فقرا رانده شوند، ولى انبياقاطعانه با اين درخواست مخالفت مى كردند. (ما اءنا بطارد...) (جمله اسميّه و حرف(باء) نشانه ى قاطعيّت است ) 5- كسى كه هدفش از تبليغ ، مال و مقام نيست ، فقير و غنى در نزد او يكسان است . (ماانا بطارد الذين امنوا) 6- به توقّع مستكبران اعتنا نكنيم . (ما انا بطارد الذين امنوا) 7- كفّار مؤ منان را اراذل مى شمردند، امّا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: من آنها رابا شما عوض نمى كنم . (ما انا بطارد الذين امنوا) 8- حكومتِ حقّ نبايد به خاطر جلب رضايت مرفّهين ، طبقه محروم را از دست بدهد. (ما انابطارد الذين امنوا) 9- آنها كه نزد خدا آبرو دارند نبايد طرد شوند. (ما انا بطارد الذين امنوا) 10- ياد قيامت ، به موضع گيرى هاى دنيوى جهت صحيح مى دهد. (ملاقواربّهم ) 11- تحقير مؤ منان به خاطر فقرشان ، نشانه ى بى خردى است . (قوم تجهلون) 12- قرآن كسانى كه مؤ منان را اراذل مى شمرند،جاهل و نادان معرّفى مى كند. (قوم تجهلون ) (نه اشرافى گرى نشانه ى فهماست و نه فقر نشانه ى جهل ) 13- يكى از درجات عرفان ، ملاقات وشهود است كه مرفّهان نسبت به اين مقام بى خبرند.(الذين آمنوا انهم ملاقوا ربّهم ولكنّى اراكم قوما تجهلون ) تفسير آيه : (30) وَيقَوْمِ مَن يَنْصُرُنِى مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ اءَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ترجمه : (نوح در جواب تقاضاى طرد مؤ منانِ تهى دست وگمنام گفت :) اى مردم ! اگر من آنان را (ازخود) برانم ، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟ چرا انديشه نمى كنيد؟ پيام ها : 1- طرد و تحقير مردمِ با ايمان ، (حتّى از طرف انبيا) قهر الهى را بهدنبال خواهد داشت . (من ينصرنى من الله ان طردتهم ) 2- هيچ كس نمى تواند مانع قهر خداوند شود. (من ينصرنى من الله ) 3- با طرد مؤ منان ، چه كسى به يارى دين خدا مى آيد؟ (من ينصرنى ) 4- رضاى مخلوق را با غضب خالق معامله نكنيم .(من ينصرنى من الله ان طردتهم ) 5- مردم دارىِ انبيا، از روى وظيفه ى الهى بوده است ، نه به خاطر موقعيّت شخصى يااجتماعى خودشان . (من ينصرنى من الله ) 6- در تبليغ ، با شيوه سؤ ال ، وجدان و فكر مردم را به قضاوت بخوانيم . (منينصرنى ، افلا تذكّرون ) 7- ناتوانى همه ى موجودات را در برابر قهر الهى ، همگان به آن اعتراف دارند، گرچهگاهى از آن غفلت كنند. (افلا تذكّرون ) تفسير آيه : (31) وَلاََّ اءَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاََّ اءَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاََّ اءَقُولُ إِنِّى مَلَكٌ وَلاََّ اءَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِىَّ اءَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْراً اللّهُ اءَعْلَمُ بِمَا فِىَّ اءَنفُسِهِمْ إِنِّىَّ إِذاً لَّمِنَالظَّلِمِينَ ترجمه : (نوح گفت :) من به شما نمى گويم كه گنجينه هاى الهى نزد من است و نه (مى گويمكه از پيش خود) غيب مى دانم و نمى گويم كه من فرشته ام و نمى گويم آن كسانى كهدر پيشِ چشمِ شما خوارند، خداوند هرگز به آنان خيرى نخواهد رساند، (بلكه ) خداوندبه آنچه در دل آنهاست آگاه تر است .(اگر چيزى جز اين بگويم ،) قطعاً از ستمكارانخواهم بود. نكته ها : O علم غيب ، به طور مطلق و نسبت به هر چيز و در هر شرايطى مخصوص خداوند است، (و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ هو)(36) امّا به اذن و اراده ى الهى گاهى براىاولياى خدا دريچه هايى از غيب گشوده مى شود، (تلك من انباء الغيب نوحيها اليك)(37) لذا پيامبران الهى ، از علم غيب برخوردارند. چنانكه در آيه ى 26 سوره ىجنّ مى فرمايد: (عالم الغيب فلايظهر على غيبه احداً الاّ مَن ارتضى من رسول ) O نه فقط علم غيب ، بلكه قدرت انجام كارهاى خارق العاده نيز مخصوص خداست ، امّاخداوند به هر كس كه بخواهد و به هر مقدار كه مصلحت بداند عطا مى كند. با آنكه مرگ وحيات بدست اوست ، (انّه هو اءمات و احيى )(38)، لكن حضرت عيسى عليه السّلامنيز با اذن او مردگان را زنده مى كند، (احيى الموتى باذن اللّه )(39) با آنكهخداوند جان ها را مى گيرد، (اللّه يتوفّى الانفس )(40) لكن فرشتگان نيز بااذن او جان مردم را مى گيرند، (يتوفّاكم ملك الموت )(41) با آنكه تنها اوخالق است ، (اللّه خالق كل شيئ )(42)، لكن حضرت عيسى نيز با اذن الهى خلقمى كرد. (و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى )(43) پيام ها : 1- انبيا ادّعاى توخالى ندارند، كارشان دعوت و هدفشان ارشاد است ، آنهم در چارچوببندگى خداوند.(و لااقول لكم ...) 2- شرط نبوّت ، علم غيب و در دست داشتن گنجينه هاى هستى نيست . (ولااقول لكم عندى خزائن اللّه ...) 3- هدف انبيا ارشاد معنوى است ، نه تقسيم خزائن مادّى . (ولااقول لكم عندى خزائن اللّه ...) 4- هر نعمتى كه به ما مى رسد، سرچشمه و خزينه اى دارد. (((خزائن )) جمع استو اشاره به سرچشمه ى همه ى نعمت هاست ) 5- نسبت به اولياى خداوند غلوّ نكنيم . (ولااقول لكم عندى خزائن الله ولا... ولا...) 6- اشراف قوم نوح ، ظاهربين بودند. (تزدرى اعينكم ...) 7- در قضاوت نسبت به ديگران ، به ظاهر آنها نگاه نكنيم . (تزدرى اعينكم ...) 8- الطاف خداوند نصيب مؤ منان گمنام و ضعيف خواهد شد و كارى بهخيال و وهم ما ندارد.(ت زدرى اعينكم لن يؤ تيهم اللّه خيرا اللّه اعلم بما فىانفسهم ) 9- ملاك لطف خداوند، لياقت باطنى ومعنوى انسان است . (اللّه اعلم بمافى انفسهم) 10- طرد ونالايق پنداشتن محرومان به خاطر فقر، ظلم است .(انّى اذاً لمن الظالمين) 11- ادّعاهاى پوچ و توخالى و سوء استفاده از عناوين و مناصب دروغين ، ظلم است .(انّىاذاً لمن الظالمين ) تفسير آيه : (32) قَالُواْ يَنُوحُ قَدْ جَدَلْتَنَا فَاءَكْثَرْتَ جِدَلَنَا فَاءْتِنَا بِمَا تَعِدُنَآإِن ْكُنت َمِنَ الصَّدِقِينَ ترجمه : (مخالفان ) گفتند: اى نوح ! تو واقعاً با ما جدال و جرّ و بحث زيادى نمودى ، (اكنونديگر بس است ) اگر راست مى گويى ، آنچه را (از عذاب الهى ) كه به ماوعده مى دهىبر سر ما بياور!؟ نكته ها : O مجادله اگر بر حقّ باشد، ارزش است ، (و جادلهم بالّتى هى احسن)(44) و اگر بر باطل باشد، ضد ارزش . (و جادلوابالباطل ليدحضوا به الحق )(45) پيام ها : 1- انبيا در دعوت خود پايدار و پيگير هستند. (جادلتنا فاكثرت جدالنا) 2- دشمن به منطق و برهان حق ، عنوان جدال و ستيز مى دهد. (قد جادلتنا) 3- مهلت خداوند را نشانه ى درستى راهمان ندانيم . (فاءتنا بما تعدنا) 4- انسان حتّى در نزول عذاب بر خود عجول است . (فاءتنا بما تعدنا) 5- نفرين حضرت نوح عليه السّلام بدنبال اعلام آمادگى كافران براى هلاك شدن بود.(فاءتنا بما تعدنا) 6- كفّار چون منطق ندارند و حرف منطقى را نيز نمى پذيرند، پيشنهاد كفايت مذاكرات مىدهند. (فاءتنا بما تعدنا) 7- نوح پى درپى به كفّار وعده ى عذاب مى داد. (تعدنا) بجاى((وعدتنا)) 8- كفّار، در صداقت انبيا يا شك داشتند و يا در بيان ، اظهار شك مى كردند. (ان كنت منالصادقين ) تفسير آيه : (33) قَالَ إِنَّمَا يَاءْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَآءَ وَمَآ اءَنتُم بِمُعْجِزينَ ترجمه :
(نوح گفت :) همانا اگر خداوند اراده كند، آن را بر سر شما خواهد آورد و شما قدرت خنثىكردن (و مقاومت در برابر) آن را نخواهيد داشت . تفسير آيه : (34) وَلاَ يَنْفَعُكُمْ نُصْحِىَّ إِنْ اءَرَدتُّ اءَنْ اءَنْصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُاءَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ترجمه : و اگر خداوند بخواهد شما را (به خاطر عدم لياقت ) گمراه سازد، (ديگر) نصيحت من بهحال شما سودى نخواهد داشت ، هر چند بخواهم براى شماخيرخواهى كنم . او پروردگارشماست و (شما) بسوى او بازخواهيد گشت . نكته ها : O كلمه ى ((نُصح )) به كار يا كلامى گفته مى شود كه به قصد اصلاح و ازروى اخلاص باشد وكلمه ى ((غَىّ)) به جهلى گفته مى شود كه ناشى از اعتقاد فاسدباشد. فرق ميان ((اضلال )) و((اغواء))، آن است كه ضالّ هدف را مى داند، ولى راه را گمكرده ، امّا در اغواء، مقصد وهدف ، هر دو را گم كرده است . O نسبت اضلال و اغواء به خداوند، از باب كيفر لجاجت و فساد اخلاق گمراهان است ،نه آنكه خداوند از ابتدا و بدون مقدّمه كسى را گمراه كند. (و ما يضلّ به الاّالفاسقين )(46) پيام ها : 1- پيامبر ماءمور ابلاغ است وكيفر و مجازات گمراهان بدست خداست . (انّما ياءتيكم بهالله ) 2- هيچ امرى خداوند را مجبور بر كارى (حتّى پس از تهديدهاى او) نمى كند. (انشاء) 3- كفّار نه مى توانند از نزول عذاب جلوگيرى كنند و نه مى توانند خود را از آنبرهانند. (ما انتم بمعجزين ) 4- انبيا دلسوز مردمند. (نصحى ) 5- اراده ى خداوند، غالب بر تمام اراده هاست . (و لاينفعكم نصحى ... ان كان اللهيريد ان يغويكم ) (حتّى تاءثير سوز و سخن و نصيحت پيامبر، به خواست اوست ) 6- ابلاغ دينى پس از مراحلى كه لجاجت به اوج خود مى رسد نيز بر پيامبران لازم است .(ان اردت ان انصح لكم ) 7- امر به معروف ونهى از منكر در صورتى كهاحتمال تاءثير در آن نباشد، واجب نيست . (و لاينفعكم نصحى ... ان كان الله يريد انيغويكم ) 8- هدايت يا گمراهى مردم ، از مدار اراده ى الهى خارج نيست . (يريد ان يغويكم ) 9- اغواى گمراهان پس از لجاجت و درخواست عذاب ، (فاءتنا بما تعدنا) پرتوىاز ربوبيّت الهى است . (ان يغويكم هو ربّكم ) 10- نپذيرفتن نصايح انبيا، قهر الهى است . (لاينفعكم نصحى ... اليه ترجعون) 11- برفرض در دنيا مجازات نشويم ، سر و كار ما در قيامت با خداوند است . (هوربّكم و اليه ترجعون ) 12- بازگشت به سوى خداوند اجبارى است . (اليه تُرجعون ) نه ((تَرجعون )) تفسير آيه : (35) اءَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَىَّ إِجْرَامِىوَاءَنَاْبَرِىَّءٌمِّمَّا تُجْرِمُونَ ترجمه : بلكه (مشركان ) مى گويند: او (نوح يا محمّد)، آن (سخنان ) را بر خداوند افترا بستهاست . بگو: اگر من چيزى را به دروغ به خداوند نسبت داده ام ، پس كيفرش بر عهده ىخودم خواهد بود و من از جرم شما (كه گناهى را به من نسبت مى دهيد) بيزارم . نكته ها : O ((اِجرام )) و ((جُرم )) در لغت به معناى چيدن ميوه ى نارس است و سپس به هر كارناپسند و امر خلاف اطلاق شده است . پيام ها : 1- خداوند شيوه ى پرسش و پاسخ و برخورد با مشركان را به پيامبر مى آموزد.(يقولون ... قل ...) 2- نسبت دادن مطالب خودساخته به خداوند، جرم وگناه است . (ان افتريته فعلىّاجرامى ) 3- هر كس مسئول عمل خويش است . (ان افتريته فعلىّ اجرامى ) 4- از شرك بايد برائت جست . (و اءنا برى ء) 5- شرك جرم است . (ممّا تجرمون ) تفسير آيه : (36) وَاءُوْحِىَ إِلَى نُوحٍ اءَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلا مَن قَدْءَامَنَ فَلاَتَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ ترجمه : (واز جانب ما) به نوح وحى گرديد كه جز (همان ) كسانى كه (تاكنون ) ايمان آورده اند،(افراد ديگر) از قوم تو هرگز ايمان نمى آورند، پس از كارهايى كه مى كنند غمگين مباش. نكته ها : O از اين آيه استفاده مى شود كه نفرين حضرت نوح عليه السّلام درباره ى قومشكه فرمود: (ربّ لاتذر على الارض من الكافرين ديّاراً)(47) پرودگارا! احدىاز كفّار را بر زمين باقى مگذار، بر اساس اطلاعى بود كه خداوند طبق اين آيه مباركه بهاو داده بود. پيام ها : 1- انسان گاهى به مرحله اى سقوط مى كند كه هيچ اميدى به نجات او نيست . (لن يؤمن من قومك ) 2- خداوند اخبار آينده را در اختيار انبيا قرار مى دهد. (اوحى الى نوح انّه لن يؤ من) 3- رهبران و مبلّغان دينى نبايد انتظار داشته باشند همه ى مردم پاسخ مثبت به آنانبدهند. (لن نؤ من من قومك ) 4- گرچه انبيا دلسوز مردمند، ولى برافراد لجوج نبايد تاءسف خورد. (فلاتبتئس) 5- تبليغ بايد نسبت به افرادى باشد كه اميدى به ارشاد آنان هست . (فلاتبتئسبماكانوا يفعلون ) تفسير آيه : (37) وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِاءَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَطِبْنِى فِىالَّذِينَ ظَلَمُوَّاْإِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ترجمه : و (اكنون ) زير نظر ما و طبق دستور و الهام ما كشتى بساز و درباره ى كسانى كه ستمكرده اند با من سخن مگوى كه آنان غرق شدنى هستند. پيام ها : 1- خداوند اراده ى خود را از طريق اسباب و علل طبيعى محقّق مى سازد و نبايد هميشه منتظرامور غيبى باشيم . (واصنع الفلك ) 2- براى اولياى خدا كار كردن عار نيست . (واصنع الفلك ) 3- براى نجات مردم سخنرانى و تبليغ كافى نيست ، وسيله ى نجات نيز بايد فراهمنمود.(واصنع الفلك ) 4- كشتى سازى تاريخى بس طولانى دارد. به نوح خطاب شد: (اِصنع الفلك ) 5- توجّه به حضور خداوند، به انسان نشاط و دلگرمى مى دهد و او را در برابرناگوارى ها مقاوم مى كند. (واصنع الفلك باعيننا) 6- ابتكارات واختراعات صنعتى ، از الهامات الهى است . (اصنع ...باعينناووحينا) 7- شفاعت انبيا، درباره ى ظالمان كارساز نيست . (ولاتخاطبنى فى الذين ظلموا) 8- لجاجت در برابر انبيا ظلم است . (فى الذين ظلموا) 9- دعا و شفاعت انبيا، در مقدّرات الهى بى اثر است . (ولاتخاطبنى ... انهم مغرقون) 10- ستمگران در معرض گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى هستند. (انّهم مغرقون) 11- خداوند به هنگام عذاب ، بى گناهان واقعى را نجات مى دهد. (ولاتخاطبنى فىالذين ظلموا انّهم مغرقون ) تفسير آيه : (38) وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلاٌَ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَإِنتَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ترجمه :
و نوح (به فرمان الهى ) مشغول ساختن كشتى شد. (امّا) هر زمان كه اشراف قومش بر اومى گذشتند، او را مسخره مى كردند. (او) گفت : اگر شما ما رامسخره كنيد، ما (نيز) قطعاًهمين گونه شما را مسخره خواهيم كرد. نكته ها : O از تمسخر دشمنان ، سستى به خود راه ندهيم كه پيامبران نيز مورد تمسخر آنهاقرار مى گرفتند. وقتى حضرت نوح مشغول ساختن كشتى شد، يكى مى گفت : پيامبريشنگرفت ، دست به نجّارى زد. ديگرى مى گفت : در وسط خشكى كشتى مى سازى ، دريا ازكجا خواهى آورد؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: نوح عليه السّلام كشتى خود را در مدّتهشتاد سال ساخت .(48) و محل ساخت كشتى ، مسجد كوفه (49) وطول كشتى حدود 400 متر و عرض آن حدود 40 متر بوده است .(50) پيام ها : 1- انبيا تسليم فرمان خداوند هستند. (اصنع الفلك ... يصنع الفلك ) 2- كارگاه كشتى سازى حضرت نوح ، در محل عبور ومرور مردم بود. (مرّ عليه ) 3- كفّار زمانى مسخره مى كنند كه هم جمعيّت باشد و هم احساس قدرت كنند. (كلّما مرّعليه ملاء من قومه سخروا) 4- حركت تبليغاتى وايذائى دشمن ، همه جانبه ، هميشگى وفراگير است .(كلّمامرّ) 5- اگر حكمت كارى (به خصوص كار انبيا) را نفهميديم ، آن را مسخره نكنيم . (كلّما مرّعليه ... سخروا منه ) 6- دشمنى كه منطق وبرهان ندارد، دست به مسخره واستهزا مى زند. (سخروا منه ) 7- به خاطر فشار وحرف مردم ، از اصلاحات و زمينه سازى براى آيندگان غفلت نكنيم .(و يصنع الفلك ... سخروا منه ) 8- پيروان نوح ، حضرت را در ساختن كشتى كمك مى كردند. (ان تسخروا منّا فانّانسخر منكم ) 9- گرچه مخاطب دشمنان شخص نوح بود، امّا هدفشان استهزاى آئين نوح و پيروان اوبود. (سخروا منه ... تسخروا منّا) 10- شروع به استهزا زشت است ، امّا براى كيفر مسخره كننده و مقابله بهمثل ، استهزاى او عين عدل است .(51) (ان تسخروا منّا فانّا نسخر منكم ) 11- در برابر استهزاى دشمنان خود را نبازيم ، بلكه عكسالعمل نشان دهيم . (ان تسخروا منّا فانّا نسخر منكم ) تفسير آيه : (39) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَاءْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌمُّقِيمٌ ترجمه : پس بزودى خواهيد دانست كه مجازاتِ خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و عذابجاودانه دامن چه كسى را خواهد گرفت . نكته ها : O به گفته ى تفسير الميزان ، مراد از (عذابٌ يخزيه )، غرق در دنيا و مراداز (عذابٌ مقيم )، عذاب قيامت است . پيام ها : 1- با انذار و تهديد، شيرينى استهزا را از كفّار بگيريم . (فسوف تعلمون ) 2- تلخى مسخره شدن در راه خدا را با عذاب مقيمِ كفّار مقايسه وتحمّل كنيم . (يحل عليه عذابٌ مقيم ) 3- عذاب هاى اُخروى براى كفّار مسخره كننده پايدار است . (عذابٌ مقيم ) تفسير آيه : (40) حَتَّىَّ إِذَا جَآءَ اءَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّزَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَاءَهْلَكَ إِلا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ ءَامَنَ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُ إِلاقَلِيلٌ ترجمه : (كفر و استهزا ادامه داشت ) تا زمانى كه قهر ما آمد و تنور فوران كرد. ما (به نوح )گفتيم كه از هر زوج (حيوان و موجود زنده ) يك جفت (نر و ماده ) در آن (كشتى ) سوار كن ، و(همچنين ) خانواده ى خودت را، جز (همسر و يكى ازفرزندان و) كسانى كه قبلاً در مورد آنهاقول (عذاب ) داده شده بود. و (نيز سوار كن ) افرادى را كه ايمان آورده اند، (امّا) جزگروهكمى ، كسى همراه او ايمان نياورده بود. نكته ها : O مراد از ((تَنُّور)) در آيه ، همان تنور فارسى است و مراد از فوران آب از تنور،يا شدّت قهر الهى است كه حتّى از تنورى كهمحل آتش است ، آب جوشيد و يا مُراد، تنور مخصوصى است كه جوشيدن آب از آن ، نشانهى شروع عذاب الهى بوده است .(52) O طبق برخى روايات ، حضرت نوح عليه السّلام علاوه بر حيوانات ، درختان را نيزبا خود به كشتى برده است ،(53) كه اين مطلب با توجّه به اينكه زوجيّت و نر و مادهبودن مخصوص حيوانات نيست ، با آيه سازگار است كه (من كلٍ زوجين اثنين )يعنى از هر موجودى يك جفت . البتّه در روايتى مى خوانيم كه مراد از (منكل زوجين اثنين ) اين است كه از هر نر و مادّه اى دو زوج (يعنى نر ومادّه ى اهلى و نرومادّه ى وحشى ) سوار كشتى كن .(54) O به گفته ى تفسير روح المعانى ، حضرت نوح عليه السّلام چهار پسر داشت :كنعان كه هلاك شد، سام پدر عرب ، حام پدر سودان و يافِث پدر تركان بوده اند. درروايتى آمده است كه نوح دخترى داشت مؤ منه كه همراه حضرت سوار بر كشتى شد.(55) O در حديث آمده است كه وقتى خداوند خواست قوم نوح را عذاب كند، تاچهل سال زنان را عقيم كرد تا فرزندى تولّد پيدا نكند.(56) پيام ها : 1- مسخره كردن كفّار تا لحظه ى آمدن قهر الهى ادامه داشت . (حتّى اذا جاء امرنا) 2- داستان حضرت نوح بسيار مهم بود. (امرنا) 3- هرگونه جوشش و فوران آب ، تحت امر الهى است . (جاء امرنا و فارالتنور) 4- خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز، تنورِ آتش رامحل فوران آب قرار مى دهد، چنانكه آتش را بر ابراهيم عليه السّلام گلستان مى كند. آبكه مايه ى حيات است ، سبب هلاكت و انقراض يكنسل مى شود. (فار التنّور) 5- نسل حيوانات وموجودات زنده بايد حفظ شود.(احمل فيها من كل زوجين اثنين ) 6- ضابطه نه رابطه ، پيوندهاى مكتبى ، بر روابط خانوادگى حاكم است . زن وفرزند نوح ، حقّ سوار شدن به كشتى را نداشتند. (الاّ من سبق عليه القول ) 7- ياران حقّ، در طول تاريخ اندك بوده اند. (ما امن معه الاّ قليل ) در روايتى مراد از ((قليل )) را هشتاد نفر دانسته كه به نوح ايمان آوردند.(57) تفسير آيه : (41) وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْريهَا وَمُرْسَهَآ إِنَّ رَبِّىلَغَفُورٌرَّحِيمٌ ترجمه : و (نوح به مسافران كشتى ) گفت : بر آن سوار شويد كه حركت و توقّفش با نامخداست . همانا پروردگار من آمرزنده و مهربان است . نكته ها : O ابوذر، صحابى بزرگ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، در حالى كه حلقه ىدر كعبه را گرفته بود، با صداى بلند مى گفت : اى مردم ! با دو گوش خود شنيدم كهپيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: ((مَثلاهل بيتى كمثل سفينة نوح ، مَن رَكبها نَجى و مَن تَخلّف عنها هلك ))اهل بيت من همچون كشتى نوح اند كه هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كه از آندورى گزيد هلاك شد. البتّه اين حديثِ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را ديگر بزرگانصدر اسلام ؛ همچون ابوسعيد خدرى ، ابن عباس ، عبداللّه بن زبير و انس بن مالك نيزنقل كرده اند و در كتب معروف اهل سنّت آمده است .(58) اگر اين حديثِ متواتر را در كنار حديث متواتر ديگرى بگذاريم كه پيامبر صلّى اللّهعليه و آله فرمود: مسلمانان 73 فرقه مى شوند و تنها يك فرقه از آنهااهل نجات مى باشد، ((فرفةٌناجية ))، روشن مى شود كه خود پيامبر صلّى اللّهعليه و آله مصداق فرقه ى ناجيه را اهل بيت خود معرّفى كرده و فرموده است : ((مَن ركبهانجى ))، كه كلمه ى ((نجى )) مفسّر همان كلمه ى ((ناجيه )) است . O در روايات آمده ، آغاز سير كشتى اوّل ماه رجب (59) واز مسجد كوفه بوده است.(60) پيام ها : 1- شروع هر كار با نام خداوند، رمز توكّل و استمداد و رنگ الهى دادن به آن كار است .(اركبوا فيها بسم اللّه ) 2- حركت و توقّف ، هر دو بايد با استمداد از خدا باشد. (بسم اللّه مجريهاومرسيها) 3- كشتى وسيله اى بيش نيست ، انسان بايد به ياد خدا باشد كه همه چيز به اراده ىاوست . (اركبوا فيها بسم اللّه ) 4- گرچه ياران نوح صلّى اللّه عليه و آله تنها مؤ منان در روى زمين در آن زمان بودند،امّا خالى از عيب و گناه نبودند و خداوند آنان را آمرزيد. (انّ ربّى لغفور رحيم ) 5- نجات پيروان نوح از طوفان ، پرتوى از ربوبيّت ، مغفرت و رحمت الهى است .(اركبوا... انّ ربّى لغفور رحيم ) تفسير آيه : (42) وَهِىَ تَجْرِى بِهِمْ فِى مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِىمَعْزِلٍ يَبُنَىَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَفِرينَ ترجمه : و آن (كشتى ) آنها را از لابلاى امواجى همچون كوه پيش مى برد. (در اين هنگام ) نوح ،فرزندش را كه در گوشه اى قرار داشت صدا زد (وگفت :) اى پسرم !(ايمان بياور و) باما سوار شو و با كافران مباش . نكته ها : O ظاهراً گفتگوى حضرت نوح با فرزندشقبل از حركت كشتى بوده است ، زيرا بعد از حركت ، آنهم در ميان امواجى همچون كوه ، امكانسوار شدن وجود ندارد.(61) O سؤ ال : چرا نوح فقط فرزند خود را به سوار شدن دعوت كرد؟ پاسخ : اوّلاً: انسان نسبت به فرزند خود وظيفه ى سنگين ترى دارد. ثانياً: چون فرزندبه كنارى رفته بود، نوح گمان كرد پشيمان شده و آمادگى پذيرش حقّ در او پديدارگشته است . و ممكن است هشدارى باشد به ديگران كه عذاب جدّى است ، چون فرزندش رادعوت به رهايى مى كند. O مطابق روايتى در تفسير نورالثقلين ، پسر نوح ، فرزند همسر نوح ، ولى ازشوهرى ديگر بوده است ، نه فرزند خود نوح . O حضرت نوح در روز ورودش به كشتى ، روزه گرفت و به ياران خود نيز دستورروزه داد و فرمود: روزه گرفتن رمز نجات از خطرات است .(62) O عبور از امواجى همچون كوه ، نشانه ى وسعت و بزرگى كشتى نوح و هنر وتخصّص پيامبر خدا نوح است . پيام ها : 1- نجات يافتگان نيز راهى پرتلاطم دارند، با سوار شدن بر كشتى و ناخدايى همچوننوح نيز كار تمام نمى شود. (فى موجٍ كالجبال ) 2- تا آخرين لحظه به فكر نجات ديگران باشيم ، گرچه كافر باشند. (نادىنوحٌابنه ) 3- گوشه گيرى و عزلت نشينى ، مايه ى نجات نيست . (فى معزلٍ) 4- والدين نسبت به سرنوشت فرزندان خود مسئولند. (يا بنىّ اركب معنا) 5- همنشينى با كافران ، حتّى پسر پيامبر را نيز از آئين حقّ جدا مى سازد. (لاتكن معالكافرين )(63) 6- تنها ((از كفّار بودن )) خطر ندارد، بلكه ((با كفّار بودن )) نيز خطرناك است .(مع الكافرين ) 6- سالم بودن خانواده به تنهايى كافى نيست ، محيط كفرآلود مايه ى بسيارى ازانحرافات مى شود. (لا تكن مع الكافرين )
|
|
|
|
|
|
|
|