بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پیام عاشورا, محمدصادق نجمى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     PAYAM001 -
     PAYAM002 -
     PAYAM003 -
     PAYAM004 -
     PAYAM005 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

6 / 10 - نعم ، انت امامى فى الجنة ، فاقرءرسول الله صل الله عليه و آله وسلم منى السلام و اعلمه انى فى الاثر .(86)
(عمرو! تو نيز پيش از من در بهشت (برين ) هستى ، از من بهرسول خدا صل الله عليه وآله و سلم سلام برسان و به ايشان عرض كن كه من نيز درپشت سر تو به سوى او خواهم شتافت ).
عمروبن قرظه كه در كنار سعيد، افتاده بود و مكالمه او و امام را مى شنيد كه چگونه آنحضرت به وى ، وعده حتمى بهشت مى دهد، او نيز از آن حضرت همان سؤال را نمود كه (اوفيت يابن رسول الله ؟؛ من هم وظيفه خود را به نيكى انجام دادم ؟ ).
امام هم در پاسخ وى همان جواب را داد كه به سعيد داده بود و اين جمله را نيز اضافهنمود كه : (سلام مرا به رسول خدا برسان و به او عرض كردم من (حسين ) لحظاتديگر عازم ديدار تو هستم ).
11 - سه پيام تهديدآميز
طبق دلايل فراوان از جمله آيه شريفه ؛ يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم .(87)
اطاعت از اوامر ائمه معصومين عليه السلام همانند اطاعت از اوامر پيامبرصل الله عليه وآله وسلم بر مسلمانان واجب و مخالفت با آن حرام و موجب عذاب الهى است ؛زيرا اطاعت در هر دو مورد مانند اطاعت خداوند به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطى برمومنان واجب گرديده است .
ولى در آنجا كه امر و دستور امام ، جنبه استغاثه و استمداد پيدا كند، مخالفت با آن تنهاحرام است ، بلكه حرمت آن تشديد و مجازات آن هم مضاعف و كيفر آن شديدتر خواهد گرديد؛زيرا استمداد و استغاثه امام ، حاكى از مظلوميت خط كلى اسلام و نياز شديد قرآن بهحمايت و بيانگر حساسيت شرايط و اوضاع است و بايد مسلمانان نداى مظلوميت او رادريابند و با تمام توان حتى با نثار خون وبذل جان به دفاع از آن بشتابند و لذا مسامحه در اين امر مهم و عدم استجابت به ايناستغاثه كه تضعيف حق و تقويت باطل را در پى خواهد داشت ، موجب شديدترين مجازات وسخت ترين عذاب اخروى خواهد گرديد؛ مثلا فاصله و فرق زيادى است بين موعظه و امرحسين بن على عليه السلام كه فرمود: اعتبروا ايها الناس بما وعظ الله به اولياءمن سوء ثنائه على الاحبار... .(88)
(اى مردم از به بدى ياد نمودن خداوند علماى يهود را كه به وسيله آن اولياى خود راپند داده است ، عبرت بگيريد ).
با استغاثه آن حضرت كه در روز عاشورا فرمود:
هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله صل الله عليه وآله وسلم ؟...هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟... .(89)
(آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا فرياد رسى هست كه به اميد پاداشخداوندى به فرياد ما برسد ).
با اين مقدمه ، اهميت اين نوع پيام حسين بن على عليه السلام و انگيزه تهديد نمودن كسانىكه به نداى آن حضرت پاسخ مثبت نداده اند، با جملات :
(اكبه الله فى نار جهنم ) و: (يكبه عل منخريه فى النار ) آيا كسى هست كه از حرمرسول خدا دفاع كند؟ آيا فرياد رسى هست كه به اميد پاداش خداوندى به فرياد مابرسد ). روشن مى گردد چرا كه كلمه (اكب ) به مفهوم شدت ذلت و خوارى مىباشد.
و در اينجا تذكر اين نكته را لازم مى دانيم كه مقاومت و رهبرى امت در زمان غيبت و عدم حضورائمه معصومين عليه السلام بر اساس ‍ دلايل قطعى به جانشينان آنان يعنى علما وفقهايى كه داراى شرايط ولايت و رهبرى امت هستند واگذار گرديده است . و طبعا اوامر آناننيز از لحاظ وجوب اطاعت و كيفر مخالفت ، مانند اوامر ائمه معصومين خواهد بود.
1 / 11 - يابن الحر!... ان استطعت ان لا تسمع صراخنا و لا تشهد وقعتنافافعل ، فوالله لا يسمع و اعيتنا احد و لا ينصر نا الا اكبه الله فى نار جهنم .(90)
(پسر حر!...حالا كه حاضر نيستى در راه ما از جان بگذرى ، اگر مى توانى از اينمنطقه دور شو تا صداى استغاثه ما را نشنوى و جنگ ما را نبينى ؛ زيرا به خدا سوگند!اگر كسى استغاثه ما را بشنود و بر ما يارى نكند، خداوند او را با ذلت به آتش جهنمخواهد كشيد ).
حسين بن على عليه السلام اين جمله را در (منزل بنىمقاتل ) در نزديكى كربلا به (عبيدالله حر جعفى ) ايراد نمود، هنگامى كه درميانشان ملاقاتى به وقوع پيوست دعوت آن حضرت را در توبه نمودن از خطاهاىگذشته اش و يارى نمودن به فرزند پيامبر، رد نمود و خواست اسب معروف خود را نام(ملحقه ) را در اختيار آن حضرت قرار دهد، در اينجا بود كه امام عليه السلام فرمود:
لا حاجة لنا فى فرسك و لا فيك ، و ما كنت متخذ المضلين عضدا .
(ما نه تو نياز داريم و نه به اسب تو، زيرا كه من از افراد گمراه براى خود نيرونمى گيرم ).
پس به عنوان نصيحت و موعظه فرمود: ان استطعت ان لا تسمع صراخنا و لا تشهدوقعتنا فافعل ... .
2 / 11 - انطلقا فلا تسمعا لى واقعة و لا تريالى سوادا، فانه من سمع واعيتنا اوراءى سوادنا فلم يجبنا او يغثنا كان حقا على اللهعزوجل ان يكبه على منخريه فى النار .(91)
(شما (دو نفر) از اين منطقه دور شويد تا صداى استغاثه مرا نشويد و اثرى از مننبينيد؛ زيرا هر كس استغاثه ما را بشنود و سياهى ما را ببيند پس پاسخ ما را ندهد و بهفرياد ما نرسد، بر خداوند است كه او را با ذلت تمام به دوزخ وارد كند ).
امام حسين عليه السلام اين جمله را نيز در (منزل بنىمقاتل ) خطاب به (عمروبن قيس مشرقى ) و پسر عمويش ، فرمود آنگاه كه اين دونفر به حضور امام رسيدند، آن حضرت از ايشان سؤال فرمود كه آيا براى نصرت و يارى امام خود به اينجا آمده ايد؟ آنان عذر آورده و خود رادر ظاهر براى رفتن به كوفه مجبور دانستند.
اينجا بود كه امام عليه السلام با اين جملات به ارشاد و راهنمايى آنان پرداخته وفرمود كه اگر بناست به كوفه برگرديد، هر چه سريعتر اين كار را انجام دهيد، و ازمنطقه خارج شويد.
3 / 11 - فول هربا حتى لاترى مقتلنا فوالذى نفس حسين بيده لا يرى اليوم مقتلنااحد ثم لا يعيننا الا دخل النار .(92)
(هرثمه از اين منطقه فرار كن تا جنگ ما را نبينى زيرا سوگند به خدايى كه جان در يدقدرت اوست هر كس جنگ ما را نبيند و ياريمان نكند به آتشداخل خواهد شد ).
ابن ابى الحديد از نصر بن مزاحم با اسناد، از هرثمهنقل مى كند كه من در جنگ صفين به همراه على عليه السلام بودم در مراجعت به كوفه راه مااز سرزمين كربلا بود و در همان سرزمين توقف نموده و با آن حضرت نماز بجاى آورديمامير مومنان عليه السلام پس ‍ از نماز مشتى از خاك كربلا را برداشت و آن را بوييد و گفتچه خوش خاكى هستى تو اى خاك كربلا زيرا مردمى از درون تو محشور مى شوند كهبدون حساب داخل بهشت مى گردند.
هرثمه مى گويد: چون به خانه ام بازگشتم براى همسرم (جرداء ) دختر سمير كه ازشيعيان خالص على عليه السلام بود خاطرات سفر جنگ را تعريف و آنچه را كه از علىبن ابيطالب در كربلا ديده و شنيده بودم براى اونقل و اضافه نمودم كه اى جرداء تو كه على عليه السلام را اين همه دوست دارى بگوببينم : آيا او به غيب آگاه است كه اينگونه كربلا را توصيف مى كند؟ همسرم گفت دست ازسرم بردار و اين حرفها را كنار بگذار و يقين بدان كه به جز حق بر زبان على عليهالسلام جارى نمى گردد.
هرثمه مى گويد: سالها از اين جريان گذشت تا اينكه عبيدالله بسيج عمومى بر عليهحسين بن على عليه السلام اعلام نمود و من نيز در سپاهى بودم كه بر عليه آن حضرتگسيل گشته بود، چون به امام حسين و يارانش رسيدم ، محلى را كه قبلا به همراه علىعليه السلام در آن بوديم و جايگاهى كه حضرت از خاكش ‍ برداشته بود، شناختم و بهياد فرمايش امير المومنين عليه السلام افتادم ، لذا از آمدنم با لشكر ابن زياد نادم گشتهو سوار بر اسب شده در مقابل حسين عليه السلام قرار گرفتم و آنچه را از پدرش علىعليه السلام در اين منزل شنيده بودم اظهار نمودم ، حسين بن على عليه السلام فرمود: حالاحامى ما هستى يا دشمن ما؟ عرض كردم يابن رسول الله نه حامى شما هستم و نه دشمن شمازيرا من زن و فرزندم را در كوفه رها كرده ام و از ابن زياد بر آن بيمناكم . حسين عليهالسلام فرمود اى هرثمه : (فول هربا حتى لاترى متلنا...) هرثمه گويد با شنيدناين جمله بسرعت به سوى كوفه حركت كردم و از خيمه ها دور شدم تا شاهد جنگ و كشتهشدن آن حضرت نباشم .
12 - پيام شجاعت
فرازها و جملات متعددى از حسين بن على عليه السلامنقل شده است كه بيانگر شجاعت ، شهامت و استقامتاهل بيت و ياران آن حضرت و گوياى صداقت و بالاترين مرحله وفادارى آنان به آييناسلام ، قرآن و مقام ولايت است .
در يك كلمه ، اين جملات و فرازها (پيام شجاعت ) ياران فرزندرسول خدا صل الله عليه و آله و سلم از زبان آن حضرت و بيانگر استقامت و پايدارىآنان در كلام پنجمين فرد از (اصحاب كساء ) است . و هر يك از اين جملات ،مدال افتخارى است كه در صفحه تاريخ تاواپسين روز، بر سينه آنان و در روز قيامت درسيمايشان خواهد درخشيد، خداوند در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
يوم ترى المومنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم بشراكم اليومجنات تجرى من تحتهاالانهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم .(93)
( (اين پاداش بزرگ ) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى نگرى كهنورشان پيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى كند (و مى نگرى كه نورشانپيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى كند ( و به آنها مى گويند:) بشارت بادبر شما امروز به باغهايى از بهشت كه نهرها زير (درختان ) آن جارى است ؛ جاودانه درآن خواهيد ماند! و اين همان رستگارى بزرگ است ).
مناسب است مطلبى را كه (ابن الحديد ) در همين زمينهنقل نموده ، در اينجا بياوريم :
او مى گويد به يك نفر از لشكريان عمر سعد كه در جنگ با حسين بن على عليه السلامشركت كرده بود، گفتند واى بر شما كه فرزندان پيامبر خداصل الله عليه و آله و سلم را كشتيد! آن شخص پاسخ داد:
عضضت بالجندل ، انك لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا، ثارت علينا عصابةايديها فى مقابض سيوفها كالا سود الضارية ، تحطم الفرسان يمينا و شمالا، وتلقى انفسها على الموت ، لا تقبل الامان ، و لا ترغب فىالمال ، و لا يحول حائل بينها و بين الورود على حياض المنية او الاستيلاء على الملك ، فلوكففنا عنها رويدا لاتت على نفوس العسكر بحذافيرها، فما كنا فاعلين ، لا ام لك .
(دهانت بشكند! آنچه را كه ما ديديم اگر تو نيز مى ديدى ، كارى را مى كردى كه ماانجام داديم ؛ زيرا گروهى را در مقابل خود ديديم كه دست در قبضه شمشيرشان مانندشيران غرنده در حالى كه شجاعان لشكر را از چپ و راست در هم مى شكستند به سوىمرگ مى شتافتند، نه از كسى قبول امام مى كردند و نه بهمال دنيا ميل و رغبت مى نمودند. آخرين خواسته آنان اين بود: يا مرگ يا پيروزى ، اگركمى فرصت مى داديم از لشكر ما يك نفر زنده نمى گذاشتند، با اين شرايط چه مىتوانستيم بكنيم ، مادرت به عزايت بنشيند؟! ).
اينكه اين پيامها:
1 / 12 - من كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسهفليرحل معنا، راحل مصبحا ان شاء الله .(94)
(هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون خود در گذرد و براى لقاى خدا (شهادت )نثار جان كند، آماده حركت با ما باشد كه ان شاءالله من فردا صبح حركت خواهم نمود ).
اين فراز آخرين جمله سخنرانى حسين بن على عليه السلام است كه شب هشتم ذيحجهسال شصت در مكه ايراد و روز هشتم به سوى عراق حركت نمود.
2 / 12 - اما بعد، فانى لا اعلم اصحابا اولى و لا خيرا من اصحابى ، و لااهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتى ، فجزاكم الله عنى جميعا خيرا .(95)
(اما بعد، من اصحاب و يارانى بهتر از ياران خود نديده ام و نهاهل بيتى باوفاتر و صديق تر از اهل بيتم . خداوند به همه شما در حمايت از من پاداشنيكو بدهد ).
اين جمله از فرازهاى سخنرانى حسين بن على عليه السلام در شب عاشورا است كه خطاببه اهل بيت و اصحابش ايراد فرمود.
3 / 12 - و الله ! لقد بلوتهم فما وجدت فيهم الا الاشوس ‍ الافعس ، يستاتنسونبالمنية دونى استيناس الطفل الى محالب امه .(96)
(به خدا سوگند! آنان (اصحابم ) از آزمودم و نديدم آنان را مگر دلاور و غرنده(شيروار) و با صلابت و استوار (كوهوار) كه به كشته شدن در كنار من چنان مشتاقتندمانند اشتياق طفل شير خوار به پستان مادرش ).
امام عليه السلام اين جمله را شب عاشورا در پاسخ زينب كبرا عليهما السلام فرمود، آنگاهكه سؤ ال كرد از برادر! آيا ياران خود را آزموده اى و به نيت آنان پى برده اى ؟! مبادادر موقع سختى ، دست از تو بردارند و در ميان دشمن ، تو را تنها بگذارند.
4 / 12 - جزاكما الله يا ابنى اخى بوجد كما من ذلك و مواساتكما اياى بانفسكا احسنجزاء المتقين .(97)
(اى فرزند برادران من ! خداوند در مقابل اين احساس وظيفه و نصرت و يارى كه نسبتبه من انجام داده ايد، بهترين پاداش متقين را بر شما عنايت كند ).
حسين بن على عليه السلام اين جمله تشكرآميز را خطاب به (سيف ) و (مالك ) كه دوپسر عمو بودند، ايراد فرمود، آنگاه كه ديد گريه مى كنند و آن حضرت چون علتگريه آنان را سؤ ال فرمود، پاسخ دادند:
(به خدا سوگند! نه از ترس جان خودمان بلكه براى تنهايى شما گريه مى كنيم درحالى كه مى بينيم ما يك جان بيشتر نداريم . و بجز يكبار كشته شدن كارى از ما ساختهنيست ).
5 / 12 - الا انى زاحف بهذه الاسرة على قلة العدد و خذلان الناصر .(98)
(آگاه باشيد كه من با همين گروه كم از يارانم و با عقب نشستن كسانى كه انتظار يارىو كمك از آنان مى رفت ، به سوى جهاد در راه خدا خواهم رفت ).
امام عليه السلام اين جمله را كه دليل بر استقامت و پايدارى يك گروه با تعداد كم ولىداراءى ايمان ثابت است ، در دومين سخنرانى خود در روز عاشورا ايراد فرمود.
6 / 12 - انت الحر كما سمتك امك ، و انت الحر فى الدنيا و الاخرة .(99)
(تو آزاد مرد هستى همانگونه كه مادرت تو را (حر ) ناميده است و تو آزاد مردى دردنيا و در آخرت ).
امام عليه السلام آنگاه كه در كنار پيكر خون آلود (حر ) نشست و خون از سر و صورتاو پاك مى نمود، اين جمله را - كه مدال افتخارى است در سينه او - ايراد فرمود.
13 - پيام انتخاب
يكى از خصوصيات قيام حسين بن على عليه السلام و از پيامهاى عاشورا اين است كه آنحضرت على رغم قلت ياران و كثرت دشمنانش كه بايد طبق محاسبات ظاهرى به هر نحوممكن ، اصحاب و ياران خويش را براى كمك و ياريش دعوت و تشويق و در صورت نياز ازجايگاه ولايت و امامت ، آنان را مجبور و ملزم نمايد، ولى برخلاف اين روش ، آن حضرت درموارد مختلف ، گاهى به طور عموم و گاهى به طور خصوص ، به آن اجازه انتخابكارزار يا ترك آن را داده و حتى نزديكترين اهل بيت خويش را نيز در اين انتخاب نمودنمسير دلخواه و مورد نظرشان ، مخير نموده است .
اين اصل اساسى است در ميان قيامهاى ظاهرى و معنوى و يك فرق بارزى است كه پيشوايانو رهبران غير واقعى متمايز مى سازد؛ چون اين نوع رهبران ، معمولا براى جلب و مساعدتديگران ، به هر حيله و تزوير متمسك مى گردند و براى به دست آوردن پيروزى ، ازتوسل به هيچ عمل خلاف و غير انسانى ، امتناع نمى ورزند.
اينك متن اين پيامها:
1 / 13 - فمن احب منكم الانصراف فلينصرف ، ليس عليه منا ذمام .(100)
هر يك از شما (ياران من ) بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بيعتى برگردنش نيست).
امام على عليه السلام اين جمله را در (منزل زباله ) خطاب به همه اصحاب واهل بيتش فرمود، آنگاه كه از كشته شدن (مسلم وهانى ) در كوفه ، در اينمنزل مطلع گرديد و شهادت آنان را با يارانش در ميان گذاشت و از بى وفايى مردمكوفه و دورويى آنان سخن گفت ، سپس فرمود:(فمن احب منكم ...).
2 / 13 - و انى قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا فىحل ليس ‍ عليكم منى ذمام ، وهذا الليل قد غشيكم فاتخدوه جملا، ولياءخذكل رجل منكم بيد رجل من اهل بيتى ،... و تفرقوا فى سوادكم و مدائنكم .(101)
(و من به همه شما اجازه دادم به وطنهاى خود برگرديد، همه شما آزاد هستيد و من بيعتىدر گردن شما ندارم ، اينك شب فرا رسيده ، تاريكى آن را مركب خويش قرار دهيد و هر يكاز شما دست يكى از اهل بيت مرا بگيريد و به سوى شهر و ديار خود متفرق شويد ).
امام عليه السلام نزديك غروب تاسوعا يا پس از نماز مغرب شب عاشورا، خطاب بهاهل بيت و اصحاب خود، خطبه اى ايراد فرمود، در آن خطبه ضمن سپاسگذارى از همه آنانخبر شهادت خويش را كه در كربلا واقع خواهد شد، از زبانرسول خدا صل الله عليه و آله وسلم نقل فرمود و اين جمله را هم اضافه نمود كه اينكزمان اين شهادت فرا رسيده است ، سپس به تماماهل بيت و يارانش ‍ فرمود شما در رفتن و نجات جان خويشتن آزاد هستيد. و جمله ياد شده ازفرازهاى همين خطبه است :
3 / 13 - حسبكم من القتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لكم .(102)
(فرزندان عقيل ! كشته شدن مسلم بن عقيل براى (خانواده ) شما بس است ، من شما رامرخص كردم از اين منطقه بيرون برويد ).
امام عليه السلام در سخنرانى شب عاشورا (در فرازقبل اشاره گرديد) پس از اجازه مرخصى عمومى و پس از شنيدن پاسخ ياران خويش كهدليل وفادارى و ايمان ثابت آنان بود، متوجه فرزندانعقيل گرديد و آنان را بالخصوص مورد خطاب قرار داد كه : (حسبكم منالقتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لكم ).
و آنان نيز جواب دادند اگر ما تو را ترك كنيم و از ما بپرسند چرا دست از آقا و مولاىخود برداشتيد چه پاسخى خواهيم داشت ؟ نه ، به خدا سوگند! جان ومال و فرزند و عيال خود را فداى تو خواهيم كرد و تا نفس آخر، در كنار تو خواهيم بود.
4 / 13 - يا جون ! انت فى اذن منى ، فانما تبعتنا طلبا للعافية فلاتبتل بطريقنا .(103)
(جون ! من بيعت را از تو برداشتم ؛زيرا تو به اميد عافيت و آسايش به همراه ما آمده اى، خود را در راه ما گرفتار و مصيبت مكن ! ).
امام عليه السلام اين جمله را در روز عاشورا و در اوج جريان جنگ خطاب به جون ، غلام خودفرمود، آنگاه كه او براى خدا حافظى و اذن براى رفتن به ميدان جنگ ، به خدمت آنحضرت شرفياب گرديد.
5 / 13 - رحمك الله انت فى حل من بيعتى ،فاعمل فى فكاك ولدك .(104)
(محمد بن بشير! خدا تو را رحمت كند، اينك تو از طرف من آزادى و من بيعت را از توبرداشتم تا درباره آزادى فرزندت ، تلاش كنى ).
امام عليه السلام اين جمله را خطاب به (محمد بن بشير حضرمى ) فرمودند؛ زيرا درهمين روزها به وى خبر رسيده بود كه فرزندت در اطراف رى ، گرفتار و زندانى شدهاست و چون اين جريان را آشنايان و دوستان محمد بن بشير با او در ميان گذاشتند، او ازمفارقت فرزند پيامبر امتناع ورزيد؛ و چون آن حضرت او را اين گونه ديد، فرمود:(رحمك الله ...).
پاسخ وى به امام عليه السلام اين بود كه :
(اكلتنى السباع حيا ان فارقتك ).
(درندگان بيابان مرا زنده پاره پاره كنند اگر از شما جدا شوم ).
امام عليه السلام لباسهايى كه قيمت آنها به هزار دينار بالغ مى گرديد، در اختيار وىقرار داد تا آنها براى رهايى فرزندش ، استفاده كند.
14 - پيام اتمام حجت
در بخش گذشته با پيامهاى حسين بن على عليه السلام كه ياران خود را در ماندن يارفتن آزاد گذاشته بود، آشنا شديم و اينك پيامهاى ديگرى از آن حضرت كه در آنها(احتجاج و اتمام حجت ) مى باشد در اختيار خواننده عزيز قرار مى دهيم .
امام عليه السلام با اين پيامها در روز عاشوا به مردم و لشكريان بنى اميه كه كه قصدجنگ با آن حضرت را داشتند، به صورت عام و گاهى به طور خاص و انفرادى ، موعظه ونصيحت و اتمام حجت نموده و عواقب خطرناك دنيوى و مجازات سخت اخروى جنايت هولناكآنان را گوشزد و ياد آورى فرموده است . و اين اتمام حجت گاهى به مرحله استغاثه واستمداد و دعوت و درخواست ، جهت حمايت از آن حضرت و دفاع از خاندان پيامبر (ص )رسيده است و احيانا چنين استمدادى در كنار درخواست توبه و بازگشت از گناه نسبت بهبعضى از افرادى كه با آن حضرت قصد خصومت و جنگ و منازعه نداشتند و داراءىشرارت و سابقه جنايت بودند آن هم قبل از عاشورا و پيش از رسيدن به كربلا، بهوقوع پيوسته است .
در اينجا ممكن است اين سؤ ال مطرح شود كه آيا اين دو نوع پيام با هم متضاد و متناقضنيستند؟ آن اجازه مرخصى و برداشتن بيعت و پيمان شهادت از افراد متعهد و از جان گذشتهو اهل بيت و ياران باوفا و اين استغاثه و استمداد و دعوت به يارى از دشمنان و افرادىخونخوار!!
پاسخ اين است همانگونه كه در بخش قبل اشاره نموديم ، فرق بارز و روشنى هست ميانقيام و مبارزه اى كه پيشوايان دينى انجام مى دهند، با رهبران غير مذهبى و مبارزه اى كهرهبران غير مذهبى در پيش مى گيرند و موضوع مورد سؤال يكى از همين موارد امتياز است و مطلب را بايد از اين زاويه بررسى نمود.
آرى ، حسين بن على عليه السلام در پى پيروزى و شكست ظاهرى نيست ، بلكه او در فكرانجام يك وظيفه الهى و فريضه مذهبى است و لذا به افرادى كه با آن حضرت پيمانشهادت بسته اند و ايمان و عقيده و استقامت خود را تا پاى جان نسبت به آن حضرت بهاثبات رسانيده و تا اين بيابان با همان فكر و انديشه به همراه او حركت نموده اند،رنج سفر و ترس از دشمن ، كوچكترين تزلزل و سستى در آنان به وجود نياورده است ،اگر آنان با اين شرايط و با اجازه ولى امر و امامشان ، صحنه جنگ را ترك نمايند،گرچه به اجر و پاداش و مقام ارجمند شهدا نايل نخواهد گرديد و آن هماى سعادت را كهتنها در بالاى سر آنان به پرواز در آمده است ، براى هميشه و به رايگان از دست خواهندداد، ولى به هر حال در پيشگاه عدل خداوند مورد سؤال و مؤ اخذه قرار نخواهد گرفت .
ولى آنجا كه امام عليه السلام استغاثه و استمداد مى كنند، شرايط ديگرى به وجود آمدهاست و صحبت نجات يك فرد و يا گروهى از بدبختى هلاكت ابدى و عذاب حتمى است . ايناستغاثه و استمداد و اتمام حجت ، متوجه گروهى است كه مصمم شده است خون امام زمانخويش را بريزد و پيكر پاكش را قطعه - قطعه كند واهل و عيالش را به خون اسير خارجى و كسانى كه با اسلام و قرآن در ستيز هستند، شهربه شهر بگرداند كه اگر اين فكر و انديشه عملى شود، نه تنها همه افراد اين گروه ،بلكه حتى كسانى كه بر عمل آنان راضى هستند به خسران ابدى و عذاب دايمى گرفتارخواهند گرديد.
و اينجاست كه امكان دارد اين اتمام حجت ولو تنها يك نفر از آنان را از عذاب دايمى نجاتبخشد و براى هيچ يك از آنان در روز قيامت بهانه و توجيهى وجود نداشته باشد ونگويد:
ربنا لو لا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك منقبل ان نذل و نخزى .(105)
(پروردگارا! چرا به سوى ما پيامبرى نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم پيش ازآنكه خوار و رسوا شويم ).
به هر حال ، اين پيامها را مى توان در طى دو خطبه مفصلى كه حسين بن على عليه السلامدر روز عاشورا و يا خطابه هاى كوتاه ديگرى كه آن حضرت به صورت عام و يا بهطور خاص ايراد فرموده است ، ملاحضه نمود.
و ما هم از همين دو خطبه عاشورا، آغاز و از روش اين جزوه كهنقل پيامها به صورت كوتاه نه به شكل مشروح و طولانى است ، پيروى مى كنيم .
خطبه اول
1 / 14 - ايها الناس ! اسمعوا قولى و لا تعجلوا حتى اعظكم بما هو حق لكم على وحتى اعتذر اليكم من مقدمى عليكم فان قبلتم عذرى و صدقتم قولى و اعطيتمونى النصف منانفسكم كنتم بذلك اسعد و لم يكن لكم على سبيل و ان لم تقبلوا منى العذر و لم تعطواالنصف من انفسكم فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الى ولا تنظرون ان وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين .
(اى مردم ! گناه مرا بشنويد و در جنگ و خونريزى شتاب نكنيد تا امن وظيفه موعظه كه حقشما و به عهده من است ، را انجام بدهم و انگيزه سفر به سوى شما را بيان كنم ، اگردليل مرا پذيرفتيد و با من منصفانه رفتار ننمودديد، همه شما متحد شويد و هر انديشهباطل كه درباره من داريد اجرا كنيد و مهلتم ندهيد، ولى به هرحال ، امر بر شما مشتبه نباشد، و در نهايت يار و ياور من خدايى است كه قرآن را فروفرستاد و اوست ياور صالحان ).
2 / 14 - عباد الله ! اتقوا الله و كونوا من الدنيا على حذر، فان الدنيا لو بقيت علىاحد او بقى عليها احد لكانت الانبياء احق بالبقاء و اولى بالرضا و ارضى بالقضاء،غير ان الله خلق الدنيا للفناء، فجديدها بال ، و نعينهامضمحل ، و سرورها مكفهر، و المنزل تلعة ، و الدار قلعة فتزودوا فان خير الزاد التقوى ،و اتقوا الله لعلكم تفلحون .
(اى بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا ازآن كسى باشد و او نيز براى هميشه در دنيا بماند، پيامبران براى بقا سزاوارتر و جلبخشنودى آنان بهتر و چنين حكمى خوش آيندتر بود، ولى هرگز! زيرا سرور و شاديشبه غم و اندوه مبدل خواهد گرديد. دون منزلى است و موقت خانه اى ، پس ‍ براى آخرت خودتوشه اى برگيريد و بهترين توشه تقواست ، و تقوا پيشه كند اميد است رستگارشويد ).
3 / 14 - ايها الناس ! ان الله تعالى خلق الدنيا فجعلها دار فناء وزوال متصرفه باهلها حالا بعد حال ، فالمغرور من غرته ، و الشقى من فتنته فلا تغرنكمهذه الدنيا، فانها تقطع رجاء من ركن اليها و تخيب طمع من طمع فيها .
(اى مردم ! خدا دنيا را محل فنا و زوال قرار داده كهاهل خويش را تغيير مى دهد و وضعشان را دگرگون مى سازد، مغرور وگول خورده كسى است كه فريب دنيا را بخورد و بدبخت كسى است كه مفتون آن گردد،پس دنيا شما را گول نزند كه هر كه بدو تكيه كند نااميدش سازد و هر كس بر وى طمعكند، به ياءس و نااميدش كشاند ).
4 / 14 - و اراكم قد اجتمعتم على امر قد اسخطتم الله فيه عليكم ، واعرض بوجههالكريم عنكم ، و احل بكم نفمته ، فنعم الرب ربنا، و بئس العبيد انتم ، اقررتم بالطاعةو آمنتم بالرسول محمد صل الله عليه و آله وسلم ثم انكم زحفتم الى ذريته و عترتهتريدون قتلهم ، لقد استحوذ عليكم الشيطان فانساكم ذكر الله العظيم ، فتبا لك ولماتريدون ، انا لله و انا اليه راجعون ، هولاء قوم كفروا بعد ايمانهم ، فبعدا للقومالظالمين .
(و اينك مى بينم شما به امرى هم پيمان شده ايد كه خشم خدا را بر انگيخته و به سببآن خدا از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است ، چه نيكوست خداى ما وچه بندگان بدى هستيد شما كه به فرمان خدا گردن نهاديد و به پيامبرش حضرت محمد(ص ) ايمان آورديد، سپس براى كشتن اهل بيت و فرزندانش ‍ هجوم آورديد، شيطان بر شمامسلط شده كه خداى بزرگ را از ياد شما برده است ، ننگ بر شما و بر هدفتان ! ما ازخداييم و به سوى او باز مى گرديم .
اين قوم ستمگر از رحمت خدا دور باشند كه پس از ايمان ، به كفر گراييدند ).
5 / 14 - ايها الناس ! انسبونى من انا، ثم ارجعوا الى انفسكم وعاتبوها، و انظرواهل يحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى ؟ الست ابن بنت نبيكم و ابن وصية و ابن عمه واول المومنين بالله و المصدق لرسوله بما جاء من عند ربه ؟ اوليس حمزة سيد الشهداء عمابى ؟ اوليس جعفر الطيار عمى ، اولم يبلغكمقول رسول الله صل الله عليه و آله وسلم لى ولاخى : هذان سيدا شباباهل الجنة ؟ .
(مردم ! نسب مرا بشناسيد كه من چه كسى هستم ، سپس بخود آييد و خويشتن را ملامت كنيد وببينيد آيا كشتن من و درهم شكستن حريم حرمت من براى شما جايز است ؟ آيا من فرزند دخترپيامبر شما نيستم ؟ آيا من فرزند وصى و پسر عم پيامبر شما نيستم ؟ آيا من فرزندكسى هستم كه وى اولين كسى است كه به خدا ايمان آورد و رسالت پيامبرش را تصديقنمود؟ آيا حمزه سيد الشهداء عموى پدر من نيست ؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟ آيا سخنرسول خدا را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود: اين دو سرور جوانان بهشتند؟ ).
6 / 14 - فان صدقتمونى بما اقولو هو الحق و الله ما تعمدت الكذب منذ علمت ان الله يمقت عليه اهله و يضر به من اختلفه وان كذبتمونى فان فيكم من ان سالتموه عن ذلك اخبركم ، سلوا جابربن عبدالله الانصارىو ابا سعيد الخدرى و سهل بن سعد الساعدى وزيد بن ارقم و انس بن مالك يخبروكم انهمسمعوا هذه المقالة من رسول الله و لاخى ، اما فى هذا حاجز لكم عن سفك دمى .
(اگر مرا در گفتار تصديق كنيد كه حق است ، به خدا سوگند از روزاول دروغ نگفته ام ، چون دريافته ام كه خداوند به دروغگو غضب كرده و ضرر دروغ رابه خود دروغگو بر مى گرداند و اگر مرا تكذيب مى كنيد، اينك در ميان مسلمانان ازصحابه پيامبر، كسانى هستند كه مى توانيد از آنان سؤال كنيد كه همه آنان گفتار پيامبر را درباره من و برادرم شنيده اند و شما را از آن آگاهخواهند نمود و همين گفتار مى تواند مانع خونريزى شما گردد ).
از جابر بن عبدالله و ابوسعيد خدرى و سهل بن سعد ساعدى و زيد بن ارقم و انس بنمالك بپرسيد كه همه آنان به شما خواهند گفت كه اين گفتار را ازرسول خدا صل الله عليه و آله و سلم درباره من و برادرم شنيده اند كه فرمود: (آنهاسرور جوانان بهشتند ) و همين گفتار مى تواند مانع ريختن خون من گردد.
7 / 14 - فان كنتم فى شك من هذا القول افتشكون انى ابن بنت نبيكم فوالله ما بينالمشرق و المغرب ابن بنت نبى غيرى فيكم و لا غيركم ، و يحكم اتطلبونىبقتيل منكم قتلته او مال لكم استهلكته او بقصاص جزاحة .
...يا شبث بن ربعى ! و يا حجار بن ابجر! و يا قيس بن الاشعث ! و يا زيد بن الحارث !الم تكتبوا الى ان قد اينعت الثمار و اخضر الجنات ، و انما تقدم على جند لك مجندة ؟
(106)
(اگر در گفتار پيامبر درباره من و برادرم ترديد داريد، آيا در اين واقعيت نيز شك مىكنيد كه من فرزند پيامبر شما هستم و در همه دنيا نه در ميان شما و نه در جاى ديگر،براى پيامبر فرزندى بجز من وجود ندارد. واى بر شما! آيا كسى را از شما كشته ام كهبه قصاص او مرا مى كشيد؟ آيا مال كسى از شما را تباه ساخته ام ؟ آيا جراحتى بر كسىوارد كرده ام تا مستحق مجازاتم بدانيد؟!
... اى شبث بن ربعى ! اى حجار بن ابجر! اى قيس بن اشعث ! و اى يزيد بن حارث ! آياشما نبوديد براى من نامه نوشتيد كه ميوه هاى ما رسيده و درختان ما سر سبز و خرم است ودر انتظار تو دقيقه شمارى مى كنيم و در كوفه لشكريانى مجهز و آماده در اختيار تو مىباشد! ).
اين بود هفت فقره از اتمام حجت بن على عليه السلام كه مجموعا اولين خطبه آن حضرت راكه در روز عاشورا ايراد فرموده است ، تشكيل مى دهد آرى هفت فقره اتمام حجت در ضمن يكسخنرانى و كيفيت ايراد اين خطبه به طورى كه در منابعنقل شده بدين صورت بوده است كه امام عليه السلام پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر اسب گرديد و از خيمه هاى خود فاصله گرفت و با صداى بلند و رسا بهايراد اين خطبه پرداخت .(107)
خطبه دوم :
خطبه و سخنرانى دوم حسين بن على عليه السلام نيز كه مجموعه ديگرى است از اتمام حجتآن بزرگوارى ، داراءى هفت فراز است و مشتمل بردلايل و بيانات مختلف و اتمام حجت در ابعاد گوناگون و در كيفيت ايراد اين سخنرانى(خطيب خوارزمى ) مى گويد: روز عاشورا پس از آنكه هر دو سپاه كاملا آماده گرديد وپرچمهاى لشكر عمر سعد بر افراشته شد و صداىطبل و شيپور آنان در بيابان كربلا طنين افكن گرديد، به طرف خيمه هاى حسين بن علىحركت كرده و خيمه ها را احاطه نمودند، حسين بن على از ميان خيمه و ازداخل لشكر خويش بيرون آمد و در برابر صفوف لشكر دشمن قرار گرفت و از آنانخواست تا سكوت كنند و به سخنان او گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان سر و صدا وهلهله مى كردند و صداى قهقهه و شاديشان بلند بود كه آن حضرت با اين جملات ، بهآرامش و سكوتشان دعوت نمود:
8 / 14 - ويلكم ما عليكم ان تنصتوا الى فتسمعوا قولى ، و انما ادعوكم الىسبيل الرشاد، فمن اطاعتى كان من المرشدين و من عصانى كان من المهلكين ، و كلكم عاصلامرى غير مستمع لقولى ، قد انخزلت عطياتكم من الحرام ، و ملئت بطونكم من الحرام ،فطبع الله على قلوبكم ، ويلكم الا تنصتون ؟ الا تسمعون ؟! .(108)
(واى بر شما! چرا گوش فرا نمى ندهيد تا گفتار را كه شما را به رشد و سعادتفرا مى خوانم بشنويد، هر كس از من پيروى كند، خوشبخت و هر كس عصيان و مخالفتورزد، از هلاك شدگان است و همه شما عصيان و سركشى نمود، و با دستور من مخالفت مىكنيد كه به گفتارم گوش فرا نمى دهيد. آرى ، در اثر هداياى حرامى كه به دست شمارسيده ، و در اثر غذاها و لقمه هاى غير حلال ك شكمهاى شما از آنها انباشته شده ، خدابر دلهاى شما اين چنين زده است . واى بر شما! چرا آرام نمى شويد؟! چرا گوش فرا نمىدهيد؟! ).
9 / 14 - تبا كم ايتها الجماعة و ترحا! افحين استصرختمونا و لهين متحيرينفاصرخناكم مودين مستعدين ، سللتم علينا سيفا فى رقابنا، وحششتم علينا نار الفتنالتى جناها عدوكم و عدونا، فاصبحتم البا على اوليائكم و يدا عليهم لا عدائكم بغيرعدل افشوه فيكم ، و لا امل اصبح لكم فيهم الا الحرام من الدنيا انالوكم ، و خسيس عيشطمعتم فيه من غير حدث كان منا ولا راءى تفيل لنا .
(اى مردم ! ننگ و عار و حزن ذلت بر شما باد كه با اشتياق فراوان در حالى كهسرگردان بوديد. ما را به يارى خود خوانديد و چون به فرياد شما پاسخ مثبت داده وبا سرعت به سوى شما شتافتيم ، شمشيرهايى كه از خود ما بود، بر عليه ما به كارگرفتيد و آتش ‍ فتنه اى را كه دشمن مشترك برافروخته بود، بر عليه ما شعله ورساختيد، به حمايت از دشمنانتان بر عليه پيشوايانتان به پا خاستيد بى آنكه ما در ميانشما عدالتى را بر قرار سازند. و يا اميد چيزى در آنان داشته باشيد به جز طعمهحرامى كه به شما رسانيده اند و مختصر زندگى ذلت بارى كه چشم طمع به آن دوختهايد و شما آنگاه بر عليه ما به پا ساختيد كه نه خطايى از ما سرزده و نه عقيده وانديشه نادرستى از ما مشاهده كرده ايد ).
10 / 4 - فهلا لكم الويلات ! اذكرهتمونا تركتمونا فتجهز تموها و السيف لم يشهرو الجاس طامن و الراى ام يستحصف ، ولكن اسرعتم علينا كطيرة الدباء، و تداعيتم اليهاكتداعى الفراش ، فقبحا لكم فانما انتم من طواغيت الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الكتابونفثة الشيطان و عصبة الاثام و محرفى الكتاب و مطفئى السنن و قتلة اولاد الانبياء و مبيرىعترة الاوصياء و ملحقى العهار بالنسب و موذى المومنين و صراخ ائمة المستهزئين الذينجعلوا القران عضين .
(هان ! واى بر شما كه با ناخوشايندى روى از ما برتافتيد و از يارى ما سرباز زديدو آماده جنگ با ما شديد، آنگاه كه شمشيرها در غلاف و دلها آرام و راءيها نيكو نبود، با اينوصف مانند ملخ از هر سو به ما يارى روى آورديد و چون پروانه از هر طرف فروريختند، رويتان سياه باد كه شما از سركشان امت و از بازماندگان احزاب منحرف هستيدكه قرآن را پشت سر انداخته و از دماغ شيطان در افتاده ايد. شما از گروه جنايتكار وتحريف كنندگان كتاب و خاموش كنندگان سنتها مى باشيد كه فرزندان پيامبر را مىكشيد و نسل اوصيا را از بين مى بريد. شما از گروه ملحق كنندگان زنازادگان به نسب وآزار دهندگان مومنان و فرياد رس پيشوايان استهزاكنندگان مى باشيد، همانان كه قرآنرا پاره پاره كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلافهوسهايشان بود رها نمودند)! ).
11 / 4 - و انتم ابن حرب و اشياعة تعتمدون و ايانا تخذلون ،اجل والله ، الخذل فيكم معروف ، وشجت عليه عروقكم و توارثته اصولكم و فروعكم ، ونبتت عليه قلوبكم ، وغشيت به صدوركم ، فكنتم اخبث شى ء سنخا للناصب و اكلة الغاصب، الا لعنة الله على الناكثين الذين ينقضون الايمان بعد توكيدها، و قد جعلتم الله عليكمكفيلا فانتم و الله هم .
(و شما اينك به فرزند حرب و پيروانش اتكا و اعتماد نموده و دست از يارى ما بر مىداريد، بلى به خدا سوگند! غدر و خذل از صفات بارز شماست كه رگ و ريشه شما برآن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده ، دلهايتان با اين عادت نكوهيده رشدنموده و سينه هايتان با آن مملو گرديده است . شما به آن ميوه نامباركى مى مانيد كهدرگلوى باغبان رنجيده اش گير كند و در كام سارق ستمگرش ، لذتبخش باشد. لعنت خدابر پيمان شكنان كه پيمانشان را پس از تاكيد و توثيق آن ، درهم مى شكنند وحال آنكه شما خدا را بر عهد و پيمان خود ضامن قرار داده بوديد و به خدا سوگند! كهشما همان پيمان شكنان هستيد ).
12 / 4 - الا وان الدعى بن الدعى قد ركز بنين اثنتين ، بين السلة و الذلة ، و هيهاتمنا الذلة ، ياءبى الله لنا ذلك و رسوله و المومنون ، وحجور طابت و طهرت ، و اتوبحمية ، و نفوس ابية ، من ان نؤ ثر طاعة اللئام على مصارع الكرام ، الا وانى زاخف بهذهالاسرة على قلة العدد و خذلان الناصر .
(آگاه باشيد! كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه مرا در بين دو راهىشمشير و ذلت قرار داده است ما كجا و ذلت كجا چرا كه خدا و پيامبرش و مومنان از ذلتپذيرى ما ابا دارند و دامنهاى پاك مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران ،روا نمى دارند، كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كرام و نيك منشان مقدم بداريم .آگاه باشيد! كه من با اين گروه كم و با قلت ياران و عقب نشينى كنندگان ، براى جهادآماده ام ).
13 / 4 -

فان نهزم فهزامون قدما
و ان نهزم فغير مهزمينا
و ما ان طبنا جبن و لكن
منايانا و دولة آخرينا
فقل للشامتين بنا افيقوا
سيلقى الشامتون كما لقينا
اذا ما الموت رفع عن اناس
بكلكله اناخ بآخرينا
(اگر ما پيروز شويم ، در گذشته هم پيروز بوديم و اگر شكست بخوريم ، باز همشكست واقعى از آن ما نيست ).
(ترس ، از شؤ ون ما نيست ، ولى حوادثى به ظاهر بر عليه ما رخ داده و سودى بهديگران رسيده است ).
(شماتت كنندگان ما را بگو به هوش باشيد كه آنان نيز مانند ما مورد شماتت قرارخواهند گرفت ).
(و اين مرگ هر وقت شترش را از كنار درى بلند كرد، در كنار خانه ديگرى خواهدخوابانيد ).
14 / 4 - اما و الله لا تلبثون بعدها الا كريما يركب الفرس ‍ حتى تدور بكم دورالرحى و تقلق المحور عهد عهده الى ابى عن جدىرسول الله صل الله عليه و آله وسلم فاجمعوا و شركاء كم ثم لا يكن امركم عليكم غمةثم اقضوا الى تنظرون انى توكلت على الله و ربكم ، ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها، انربى على صراط مستقيم .(109)
(آگاه باشيد! به خدا سوگند! پس از اين جنگ به شما مهلت داده نمى شود كه بر مركبمراد خويش سوار شويد مگر به اندازه مدت كوتاهى كه شخص سواره بر اسب خويشسوار است (كه به زودى بايد پياده شود). آنگاه آسباب حوادث شما را به سرعتبچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسياب ، مضطربتان گرداند و اين عهد و پيمانى استكه پدرم از جدم رسول خدا (ص ) براى من بازگو نموده است و اينك ، همه شما پس ازآنكه امر بر شما روشن گرديده است ، دست به دستتوكل مى كنم كه پرودگار من و شماست و اختيار هر جنبده اى در دست اوست و خداى من برصراط مستقيم است ).
و اين بود هفت فراز از اتمام حجت امام در دومين خطبه عاشوراى آن حضرت .
15 / 14 - و يحكم يا شيعة آل ابى سفيان ! ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافونالمعاد فكونوا احرارا فى دنياكم ، هذه وارجعوا الى احسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون ...انا الذى اقاتلكم و تقاتلونى ، والنساء ليس عليهن جناح ، فامنعوا عتاتكم و طغاتكم وجهالكم عن التعرض لحرمى مادمت حيا .(110)
(واى بر شما اى شيعيان آل ابى سفيان ! شما اگر دين نداريد و از روز جزا نمىهراسيد (لا اقل ) در زندگى خود آزار مرد باشيد و اگر خود را عرب مى پنداريد، بهنياكان خود بينديشيد و شرف انسانى خود را حفظ كنيد من با شما جنگ مى كنم و شما با منو اين زنانى گناهى ندارند، تا من زنده هستم از تعرض ياغيان و تجاوزگرانتان بهحريم اهل بيت من جلوگيرى كنيد ).
(خوارزمى ) مى گويد: امام حسين عليه السلام جنگ سختى نمود و در هر حمله عده اى ازدشمن را به هلاكت رسانيد دشمن خواست با وارد كردن ضربه روحى آن حضرت را تضعيفكند و با حايل شدن در خيمه ها و قتلگاه ، حمله به خيمه ها را شروع كرد، در اينجا بودكه آن حضرت لشگريان كوفه را با اين جملات مورد خطاب قرار داد: ( يا شيعةآل ابى سفيان ... ).

next page

fehrest page

back page