سرزمين اسلام
مقدمه
غلامرضا گلى زواره بسم الله الرحمن الرحيم
...يريدون ليطفوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لوكره الكافرون - هو الذى ارسل رسولهبالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره المشركون (سوره صف آيات 8 و 9)
خواهند خاموش كنند نور خدا را با دهانهاى خويش و خداست كامل كننده نور خويش اگر چه ناخوش دارند كافران - اوست آنكه فرستاده پيامبر را به رهبرى و كيش حق تا چيرهگرداندش بر همه كيشهاى ديگر اگر چه مشركان اكراه دارند.
طلوع ارزشها
جهان بر لب پرتگاه سقوط و مردم در آتش جهل و خرافات مىسوختند. انحطاط اخلاقى و تيرگيهاى شرك و بتپرستى، بينشهاى غلط مذهبى، بىعدالتى و نابرابرى، سايه شوم خود را بر سراسر گيتى افكنده بود. جزيرة العرب بدون مبالغه، منجلاب بدبختى و كانون فساد و ستم بود. پيوندهاى امور از هم گسيخته و آتش جنگهاى قبيلهاى از هر سو زبانه مىكشيد. نشاط و شادابى از روان مردم رخت بر بسته بود. دلها پر از ترس و روانها پريشان بود و روزنهنجاتى براى محرومين و تشنگان معرفت وجود نداشت.
در اين هنگام، جويندگان حكمت و شيفتگان حقيقت در انتظار فجر اميد و صبح صادق، به سر مىبردند و طالب فجرى بودند كه تيرگيهاى ستم و ظلمات توحش و آلودگيهاى ناشى از رذالتها را در هم نوردد. آنان لحظه شمارى مىكردند كه وجودى ملكوتى و شخصيتى آسمانى، جهان را از اين ضلالت آشكار و پژمردگى و حرمان برهاند و انسانها را به ساحل نجات و رستگارى برساند و نيز نيازمند وجودى بودند كه بر اثر ارتباط با عالم غيب و انقلابى ژرف وهمه جانبه، انسانها را بسوى زندگى نوين كه توام با سعادت و معنويت است رهنمون سازد.
سرانجام روز موعود فرا رسيد و وعدههاى الهى تحقق پذيرفت. بعثت پيامبر اسلام(ص) همچون آذرخشى كوير منحط و خفقان گرفته انسانيت را پرتوافشانى نمود و طليعه وحى با فرمان قاطع «اقرا» نمودار گشت و موجى از نور الوهيت در غار حرا برخاست و جام جان حضرت محمد(ص) را لبريز از معنويت و روانش را از انوار معرفت مبتهج نمود. آن بزرگوار بر اثر ارتباط با جهان غيب از طريق وحى راز و رمز آفرينش و اسرار وجود را آموخت و دفتر كتاب هستى را فرا گرفت. قرآن كريم بر قلب مباركش نازل گرديد و چشمه هميشه جوشان و جويبار زلال توحيد را در عمق روانش جارى ساخت تا از اين طريق و با تمسك به قوانين جاودانى، اين كتاب مقدس كه هرگز گرد كهنگى و غبار زمان بر آن نخواهد نشست تشنگان حقيقت را به فطرت خود بازگردانيده و جاده كمال را پيموده، لقاء حق را طالب گردند. كتابى كه هدايتى است براى گمراهان و حكمتى است براى صاحبان خرد و انديشه. آرى سرزمين حجاز مركز تابش انوار تابناك وحى گرديد و زنجيرهاى اسارت كه افكار انسانها را منجمد نموده بود يكى پس از ديگرى از هم گسست. تبعيض و تجاوز، عداوت و دشمنى و استثمار و بهرهكشى از قاموس انسانها حذف گرديد. رحمت و بركت به انسانها روى آورد، آرامش وامنيت نيز ارمغان اين انقلاب معنوى بود.
گسترش اسلام
مشركين، ملحدين و غرض ورزان، خفاش صفت تحمل انوار قدسى و خورشيد پرفروغ اسلام را نداشتند. لذا در صدد آن بودند تا موانعى بوجود آورند و از اين طريق شيفتگان حق را از چنين بارقهاى محروم كنند و در تعقيب نيات پليد و افكار شومشان كارشكنىها، شكنجهها و تحريمهاى اقتصادى آغاز شد. فشارهاى سياسى و مجازاتهاى خشن شروع گشت و ياران با وفاى پيامبر مدتها اثرات رقت بار و شكنجههاى جانكاه و ستمگريهاى مشركين را لمس نمودند اما تحت تعليم و تربيت مكتب آسمانى اسلام دلهايشان كه مشحون از نورانيت بود با تنفر شديدى از بيدادگران نيز توام بود و بر خلاف تحركات سياسى و عمليات تهاجمى مذكور با مجاهدت پيامبر اسلام(ص) و اهتمام ياران مؤمن و وفادارش و ايثارگرى و رشادتهاى سربازان نامى اسلام، آئين جاوندانى و حياتبخش اسلامى مرزهاى عربستان را در نورديد و متوجه ديگر نقاط جهان گشت. براى ملتهاى ديگر كه در زير شكنجه و استثمار قدرتهاى تحميلى و حكومتهاى فاسد همچون اسيران و بردگان و مهيجتر از نغمه رهايىبخش اسلام نبود و تعاليم اسلام چون مشعل فروزانى قلوب آنان را روشن ساخت و دلهاى ستمگران را به لزه درآورد و قلبهاى بىجان محرومين و بدين گونه اسلام كه در آغاز، در جامعهاى كوچك انتشار يافته بود مىرفت تا به صورت آئين جهانى و همهگير درآيد. در سراسر گيتى نغمه توحيد انتشار يافت و گلبانگ فرحزاى الله اكبر از فراز ماذنهها، در جاى جاى كره ارض طنينافكن گرديد. و صلاى توحيد در همه جاى متداول شد.
عوامل پيروزى
قطعا آنچه كه على رغم ميل باطنى مخالفين و كارشكنىهاى مشركين و تبليغات مسموم و زهرآگين معاندين، موفقيت و پيروزى اين عقيده را موجب گرديد در درجه اول الهام گرفتن آن از كانون وحى و ارتباط آن با بنيان گذار هستى و خداوند جهانيان بود. آئينى كه فطرت تمامى انسانها بر آن بيناد نهاده شده و به انديشه و خرد و تفكرات منطقى بها مىدهد و انسانها را دعوت به تفكر و تعميق در مسائل هستى مىنمايد و عقل و عاطفه را درهم مىآميزد و قلوب را فتح مىنمايد طبيعى است كه به چنين موفقيتشگرف و اعجاب برانگيزى دست مىيابد. وحدت مسلمين با يكديگر و اجتناب از تفرقه (بنابر توصيههاى مؤكد پيامبر اسلام«ص») همچنين خوش رفتارى و روش مسالمت آميز مسلمانان در هنگام تبليغ اسلام و دعوت مردم به اين آئين و برخورد نيكو حتى با افرادى كه به آنها تعدى نموده بودند، عامل ديگر از اين پيشرفتسريع بود. علاوه بر اين عوامل كه مربوط به محتواى اسلام و رفتار مسلمانان بود و صرف نظر از درستى و اصالت محتواى اين آئين و خصلتهاى عالى مسلمين كه از عوامل درونى نشر اسلام در جهان بود شرايط و اوضاع حاكم بر جهان، مردم را به پذيرش آئين مذكور علاقمند مىنمود زيرا بيداد و ستم و جهل و خرافات آنچنان تيرهگى پديد آورده بود كه تنها نور اسلام مىتوانست اين تيرگىها را منهزم كند و آلودگىها را محوسازد.
مبلغين مسلمان به هنگام نشر اسلام، به ستيز با عوامل ظلم و ستم و نبرد با جهل و رفع تبعيضها و تضادها تاكيد مىورزيدند و از مظلومين و محرومين حمايت كرده و به آنان عدالت و دادگرى و مساوات را نويد مىدادند كه اين عوامل نيز بر تعداد گروندگان به آئين اسلام مىافزود. سرانجام مسلمين با تكيه بر قرآن و تعاليم نورانى و رهائى بخش به نحو قابل توجهى پيشروى نموده و تمدن شكوفا و گستردهاى را كه بر معارف اسلامى متكى بود بنياد نهادند و در طول تاريخ، بخشهاى وسيعى از آسيا و افريقا و حتى اروپا توسط مسلمين اداره مىگرديد و بدين گونه شعاع جانبخش اسلام در اعماق تاريكيهايى كه بشريت گرفتار آن بود نفوذ نمود و قدرتهاى مهاجم را به عقبنشينى وادار ساخت و سربلند و پيروز جلوهگر نمود. هر موقع كه مسلمانان به قوانين اسلام تمسك جستهاند و با معنويت پيوند برقرار كردهاند احساس عظمت نموده و اقتدارى را بدست آوردهاند كه در پرتو آن هرگونه سلطه سياسى و اقتصادى را وادار به عقبنشينى نموده و عوامل نيرنگ و فتنه را منهدم نموده است. اما هنگامى كه مسلمين از فرهنگ اسلامى فاصله گرفتهاند و وحدت و اتحاد خود را از دست دادهو دچار تفرقه گرديدهاند، شكوه و اهتزاز خود را با شكست مواجه ساختهاند. غرب از همان زمانى كه دولت اسلامى در اندلس و نواحى جنوب اروپا تاسيس شد به دشمنى با اسلام و مسلمين برخاست و به طرز وحشيانهاى تشكيلات اسلامى را درهم كوبيد. در جنگهاى صليبى نيز تهاجمات وسيعى را بر عليه مسلمانان ترتيب داد و پس از آن غرب كه از اقتدار دولت عثمانى بشدت متوحش شده بود با ايجاد دسيسهها و ترتيب دادن توطئههايى به تجزيه اين دولت قدرتمند پرداخت و موجبات فروپاشى آن را فراهم ساخت و پس از آن به منظور بدست آوردن مواد خام، براى كارخانجات صنعتى و تامين بازار محصولات خود به سرزمينهاى غنى و سرشار اسلامى چشم دوخت كه در اولين قدم نيروهاى معنوى و قدرتهاى مذهبى را سد راه خود مىديد براى كوبيدن آنها تهاجم فرهنگى وسيعى را بر عليه اين سرزمينها ترتيب داد و فرهنگ فساد و فحشاء توسط ايادى استعمار و استكبار در بين ملتها مسلمان ترويج گرديد. فرهنگ مصرف زدگى روز به روز ملتهاى مسلمان را در مرداب وابستگى فرو برد. سلطه سياسى استكبار بوسيله حكومتهاى دست نشانده و خودكامه در نقاط مسلمان نشين تثبيت گرديد و بدين گونه استعمارگران سرزمينهاى مسلمان را قطعه قطعه كرده و در تمام ابعاد، بر آنها سلطه يافتند و چون مردمان اين نواحى با عقيده مذهبى پيوند ناگسستنى داشتند و اسلام در اعماق روانشان ريشه دوانيده بود و نمىتوانستند در فرصتى كوتاه آنان را از معنويت جدا سازند لذا از طريق ديگرى وارد شدند و آن اين بود كه جنبههاى ظاهرى و تشريفاتى مذهبى را حفظ كردند و تعاليم اساسى را كه موجوديت واقعى دين بدان وابسته است از دين گرفتند و بين مسائل سياسى و اجتماعى مردم از يك سو و مذهب از سوى ديگر انفكاك ايجاد كردند. از اين رهگذر حيلههاى استعمار تاثير خود را بر فرهنگ مسلمين بخشيد و پيروان همان آئينى كه سلطه كفار را محكوم مىكند و مسلمانان را به خشونت بر عليه متجاوزين تحريك مىنمايد و همانها كه به تعبير قرآن بهترين امت بودند دروازههاى خود را به سوى مهاجمين غربى گشودند و تسليم فرهنگ غرب شدند. و با تبليغات وسيع و گسترده و فراموش نمودن هويتخويش كه مهمترين سلاح استعمارگران بود پيوند خود را با معنويت از دست دادند و فرهنگ و اخلاق خود را رها كرده و آماده پذيرش فرهنگ غرب شدند. نتيجه چنين حركتى منجر به آن شد كه در طول بيش از دو قرن كشورهاى اسلامى به سفره بىمانع و رادعى براى غارتگران غربى شد و آنان علاوه بر غارت منابع و ذخائر مسلمانان فرهنگ و مواريث اصيل آنان را مخدوش كرده و مسلمين را از توسعه علمى و فرهنگى بازداشتند. خادمين استعمار كه امور مسلمين را اداره مىكردند از دخالت مسائل مذهبى در شئونات زندگى مردم جلوگيرى بعمل مىآورند. و با كارشكنىهايى اجازه نمىدادند حقايق اسلامى آشكار گردد. با اين وصف مردمان ساكن در كشورهاى اسلامى با بهرهگيرى از انديشههاى اسلامى مبارزات سختى را بر عليه استعمار سامان دادند و در برابر قدرت بىرقيب استعمارگران قيام كرده و آنان را وادار به تسليم در برابر خواستههاى برحق خود نمودند. دول استعمارى به منظور رهايى از موج جنبشهاى مردمى گرچه در ظاهر به كشورههاى مزبور استقلال دادند ولى با شكل جديدى از استعمار بطور غير مستقيم سلطه خود را بر سرزمينهاى اسلامى ادامه دادند، بگونهاى كه اكنون بيش از يك ميليارد مسلمان با وجود بهرهمندى از ذخائر و منابع سرشار و قرار گرفتن در مناطق استراتژيك و سوق الجيشى، اغلب تامين كننده منافع استكبار بطور غيرمستقيم هستند و حتى بدليل تفرقه و تشتتى كه بر آنان حاكم است از مبارزه با غاصبين صهيونيست كه آوارهگى ملت مظلوم فلسطين را موجب شده عاجزند و غده سرطانى مذكور همچنان در قلب كشورهاى اسلامىبا مساعدت استكبار و رفتارهاى حكام مرتجع عرب مشغول تحكيم مواضع خود مىباشد. در وضع كنونى، جهان اسلام با دشواريهاى عمدهاى روبرو است كه در راس آن مسئله فلسطين مىباشد و در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسئله جهان اسلام بوده است. وابستگى سران اغلب كشورهاى اسلامى به استكبار جهانى، جهان اسلام را آشفته نموده و كشورهاى مسلمان را به قدرتهاى مزبور وابسته نموده است. كشورهاى عربى و افريقاى شمالى كه از اكثريتى مسلمان برخوردارند و فرهنگ اسلام با تاريخ و سنتهاى مردمان اين نواحى عجين گشته است بطور اسف انگيزى شاهد سركوبى شديد مبارزين مسلمان از سوى حكام دست نشانده و مرتجع واحدهاى سياسى مذكور هستند. در الجزاير به هنگامى كه مسلمانان از طريق انتخاباتى كاملا آزاد پيروزى بزرگى را بدست مىآورند حكام اين كشور به سركوبى آنان پرداخته و شخصيتهاى مذهبى را مجازات و شكنجه مىنمايد. در تونس و مصر هرگونه حركت اسلامى و تلاش مذهبى بشدت سركوب مىگردد و قواى امنيتى خانه به خانه، مبارزين مسلمان را تعقيب مىكنند و حتى تشكيلات مذهبى بايد با مجوز وزارت اطلاعات برپا شود و آنقدر مسلمانان در تنگنا هستند كه مجال هرگونه تحرك مذهبى از آنان گرفته شده است. در كشمير مسلمانان توسط قواى امنيتى هند به شهادت مىرسند و جوانان آنها در زندانها، شكنجههاى سختى را متحمل مىشوند. صربها در بوسنى، هرزگوين در اقدامات خشن و وحشيانهاى به قتل عام مسلمانان پرداختهاند، با وجود فروپاشى كمونيسم، هنوز رسوبات آن مشغول كشتار شديد مسلمانان در تاجيكستان مىباشند. مسلمانان آذربايجان توسط ارامنه قبل عام مىشوند موحدين برمه توسط دولت بودايى اين كشور به اجبار و زور از سرزمينهاى خود رانده و به بنگلادش پناه آوردهاند. مسجد بابرى كه پايگاه مذهبى مسلمانان هند است توسط هندوهاى افراطى و با حمايت پليس اين كشور به تلى از خاك تبديل مىشود بسيارى از كشورهاى ديگر دچار جنگهاى داخلى، درگيريهاى مرزى و نزاعهاى قبيلهاى هستند كه سومالى و سودان نمونه بارز آنهاست مشكل ديگر اينكه در برخى از كشورهاى اسلامى زمامداران، مرتكب محرمات اسلامى مىشوند و از حدود الهى تجاوز مىكنند به بندگان صالح تعدى نموده و مؤمنين را تحت فشار سختى قرار دادهاند و با استكبار و مظاهر شرك و كفر و ستم همكارى دارند حكام اين كشورها در جهت تامين منافع غرب و اجراى سياستهاى مستكبرين سرزمينهاى خود را از پيشرفت و توسعه بازداشته و فرهنگ و سياست و نظام زندگى غير الهى را بر مسلمانان تحميل نمودهاند در امور حكومتى و مسائل اجرايى و اجتماعى خبرى از عوانين اسلامى نيست و حتى اكثر اين كشورها در قانون اساى خود نامى از اسلام نياوردهاند. از سوى ديگر غرب مىكوشد با تحريك احساسات ملى و ايجاد احساس خطر از ناحيههاى مرزى و ايجاد تشنج در نقاط استراتژيك آرامش و امينتخاطر را از مسلمانان گرفته تا مجال تفكر و انديشيدن به مصالح جامعه در اين سرزمينها پيش نيايد و نيروهاى مسلمان در اين ناآرامىها از توان بيفتند كمكهايى كه بسوى كشورهاى اسلامى سرازير مىشود اغلب توسط عوامل حكومتى در جهتسركوبى مسلمين و جلوگيرى از جنبشهاى اسلامى به مصرف مىرسد تبليغات منفى بگونهاى است كه با كمال تاسف، اكثريت كشورهاى اسلامى به جاى آنكه تمامى تلاش خود را در جهت مبارزه با دشمنان اصلى بخصوص صهيونيست بكار ببرند انقلاب اسلامى ايران را آماج حملات خود نمودهاند و در تبليغات وسيع و موضع گيريهاى سياسى و روابط بين الملل مىكوشند ايران را تحت فشار قرار دهند كه اين حركت از سوى استكبار و در راس آن امريكا برنامهريزى وحمايت مىشود. با وجود چنين ضايعات و مسائل اسف انگيزى كه بر جهان اسلام سايه افكنده، در پرتو انقلاب اسلامى ايران، ارزشهاى اسلامى در بين مسلمين زنده شده و نسيم آزادى بر آنان وزيده است و عده زيادى از مسلمانان با برپايى تظاهرات و راهپيمايىهاى گسترده در كشورهاى عربى و آفريقايى خواهان اجراى احكام اسلامى هستند كه چنين تحركى هراس و نگرانى شديدى رابر اردوگاه استكبار بوجود آورده است. «ماروين روينس» كارشناس مسائل ايران در دانشگاه شيكاگو مىگويد: «در اغلب كشورهاى اسلامى، اسلام به عنوان وسيلهاى جهت ضربه متقابل به غرب مورد استفاده قرار مىگيرد آنان احساس مىكنند كه غرب طى 5/1 قرن گذشته آنان را از نقطهنظر اخلاقى و فرهنگى خلع سلاح كرده است.» «جان دوگ انتونى» كارشناس مشهور مسائل خاورميانه، اظهار مىدارد. «ما شاهد يك رفرم عظيم در جهان اسلام هستيم» «مانفر دورنر» رئيس ناتو اعتراف كرد كه: «اسلام گرايى در آسياى مركزى، خطرى جدى براى ناتو است.» وقوع انقلاب اسلامى و تشكيل نظام سياسى - اجتماعى بر مبناى دين در ايران به رهبرى امام خمينى (قدس سره) واقعهاى عظيم بود كه جهان را متوجه دين ساخت و رشد معنوى بسيارى از مسلمانان را سبب گرديد. بگونهاى كه امروز آمادگى جهت پذيرش تفكر اسلامى و امكان گسترش فكر توحيدى در جهان بسيار بيشتر از گذشته است. اين شعله اميد كه بر دنياى اسلام و جانهاى مسلمين پرتو افكنده است با وجود تلاشهاى استكبارى براى خنثى نمودن آن، اثر خود را در تعدادى از كشورهاى اسلامى بصورت جنبشهاى مردمى در طلب حكومت اسلامى بروز داده است و بسيارى از ملتهاى مسلمان در راه تحقق بخشيدن به آئين توحيد در زندگى خود با آفات اين آئين كه حاكم برخى كشورهاى اسلام در راس آن مىباشد مبارزاتى را آغاز كرده است كه اين حركت اميدبخش زنجير سلطه استكبار و ساير قدرتهاى طغيانگر را از هم گسسته و صالحين و مؤمنان را به اقتدار خواهد رساند. رستاخيز اسلامى در نقاطى آغاز شده كه بنياد اقتصادى غرب را به دوش مىكشد و مجارى تنفسى و ارتزاق تجارى اقتصاد غرب را بوجود مىآورد و منافع سياسى استكبار را تامين مىكند. آسياى ميانه، خاورميانه، شمال و غرب آفريقا، آسياى جنوب شرقى و شبه جزيره بالكان چنين حالتى را دارد. در اين نقاط هيجان اسلامى و عطش قوى مذهبى پديدار شده كه بايد رهبرى شود و در صورت اتحاد مسلمين حركت مزبور جهان را مقهور قدرت عظمت و شوكتسياسى خود مىنمايد كه در صورت ادامه اين وضع و بكارگيرى استراتژى اتحاد و كنار گذاشتن مسائل تفرقه برانگيز و افزايش تحرك مسلمين، تمدن اسلامى بنيان گذارى مىشود. بخش عمدهاى از فشار استكبار بر انقلاب اسلامى ايران بر اين خيال استوار بود كه با شكست جمهورى اسلامى چنين تجربهاى در چشم مسلمانان كشورهاى ديگر ناكام جلوه نمايد و برق اميدى كه از پيروزى انقلاب اسلامى روان آنان را روشن ساخته بود خاموش نمايند. غرب كه در مقابل جريان فكرى جديد و نهضت اسلامى به استيصال و درماندگى افتاده با غرض ورزى و نوعى تحجر عنوان بنياد گرايى را به اين حركت عظيم داده است. طبيعى است كه منشا اين حركت پيوندى فكرى و فرهنگى مسلمين با گذشتهاى غنى مىباشد و قطع ارتباط با اين گذشته سراسر عزت و اقتدار شخصيت مسمانان را شكسته بود. ارتباط با معنويت و بازگشت به اسلام و قرآن سبب اين حركت عظيم گشته كه اسلام را در متن زندگى مردم وارد مىكند و جهان اسلام را از سرطان سلطه و زور نجات مىدهد و ارزشهاى اسلامى را احياء مىنمايد و سبب جريان بالندهاى در جهان اسلام مىشود كه خودباورى و اعتماد به نفس و احساس عظمت را براى مسلمين بدنبال خواهد داشت. بىجهت نيست كه سران كشورهاى مرتجع عربى به اندازهاى از نهضتهاى اسلامى آشفته مىشوند كه در حالى كه مسائل مهمترى جهان اسلام را تهديد مىنمايد و فلسطينيان مبارز آواره مىشوند و قواى امريكايى در سومالى به سركوبى مسلمين مىپردازند و صربها در منطقه بالكان سيلى از خون به راه انداختهاند، تنها حركت اسلام خواهى مردم مسلمان در اين كشورها برايشان خطرناك بشمار مىآيد و درنشستى، براى مقابله و مبارزه با اسلامگرايى، استراتژى پنجسالهاى را برنامهريزى مىكنند. بسيار باعث تاسف است كه جهان اسلام با وجود مسائل زياد، كمتر مورد توجه پژوهشگران ايرانى قرار گرفته است و تعدادى آثارى كه در خصوص مسائل جهان اسلام به صورت يكجا نگاشته شده به تعداد انگشتان يك دست هم نمىرسد. تنها نويسنده فاضل و محقق معاصر جناب آقاى مرتضى اسعدى مشغول تدوين دائرة المعارفى پيرامون كشورهاى اسلامى هستند كه تا كنون 2 جلد آن انتشار يافته است. اين مجموعه صرفا سرزمينهايى را دربر مىگيرد كه اكثريتى مسلمان داشته و عضو سازمان كنفرانس اسلامى هستند و در مورد مشتركات جهان اسلام و مسائل كلى آن و نيز اقليتهاى مسلمان در اين كتاب مطالبى نيامده است و بنا به اظهارات نويسنده محترم در مقدمه جلد اول درباره چهل كشور مسلماناطلاعات دقيق و وسيعى در قالب يك الگوى متعارف امروزين ارائه شده است. (1) اما نوشتار حاضر بنا به عقيده نگارنده به اين شكل و با مشخصاتى كه ملاحظه مىشود طرحى نو مىباشد زيرا با وجود اختصار و رعايت اجمال، در آن به كليه كشورهاى اسلامى و سرزمينهاى مسلمان نشين، اشاره شده و جنبههاى تاريخى، جغرافيايى، فرهنگى و مسائل اجتماعى و جمعيتى آنان مورد بررسى قرار گرفته است. شالوده اين كار زمانى ريخته شد كه نگارنده به عنوان دبير دبيرستان در يكى از مناطق استان چهارمحال و بختيارى از سال 1363 مشغول تدريس جغرافياى كشورهاى مسلمان بودم كه در ضمن تدريس براى افزايش آگاهى خود و ارائه مطالبى جديدتر و افزونتر از كتاب به دانشآموزان، به منابع و مآخذى، مراجعه مىكردم و از همان زمان فكر تدوين اين مجموعه در ذهنم منقوش گشت. (2) و لذا در صدد تدوين منابع و اطلاعات گوناگون در خصوص سرزمينهاى اسلامى و نواحى مسلمان نشين برآمدم و از طريق جرايد و نشريات، تازهترين مسائل سياسى، اجتماعى اين نقاط را پىگيرى نمودم و از سال 1369 به تدوين و تاليف كتابى تحت عنوان «سرزمين اسلام» پرداختن كه در بهار سال 1370 آماده شد. اما بدليل تحولات اساسى در مسائل جهان اسلام و پيدايش چندين كشور اسلامى در صحنه سياسى جهان و دگرگونىهاى ديگر به جمع آورى منابع جديدتر ادامه داده و از تابستان سال 1371 به بازنويسى نوشتار مذكور پرداختيم كه از 200 صفحه به حدود سه برابر بالغ گرديد و تغييرات اساسى در آن بوجود آمد به گونهاى كه بين كتاب حاضر و نوشته قبلى با وجود آنكه در حدود يكسال از آن مىگذشت تفاوتهاىاساسى مشاهده مىشود. طبيعى است كه مراجعه به منابع متعدد و نشريات گوناگون و وحدت بخشى به مطالب متنوع و تاليف چنين اثرى كار دشوارى است و با وجود دقت و امعان نظر مجموعه حاضر از اشكال و ايراد عارى نخواهد بود لذا انتظار مىرود كه صاحب نظران و دست اندركاران، با ارائه نقطه نظرات مفيد و ارزنده نگارنده را در تنقيح مطالب، براى چاپهاى بعدى يارىدهند. سروران ارجمند و دوستان فاضل، آقايان: حسين عليزاده، محسن صادقى و حسين نساجى در جهت تاليف اين مجموعه تذاكرات مفيدى را ارائه داده و در خصوص تنقيح پارهاى از مضامين كتاب، با نگارنده همكاريهايى داشتهاند كه جا دارد از همكارى اين عزيزان، تشكرنمايم. و السلام هجوم به سرزمينهاى اسلامى
جهان اسلام و موقعيت فعلى
رستاخيز اسلام
و اما نوشتار حاضر