بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

طوباى بركت
اكنون كه ضعف جسمى بر پيكر نحيف اين آيت بصيرت سايه افكنده است ، آفتاب معنويتافق شخصيت ايشان ، بسيارى از شيفتگان تهذيب وتكامل را به سوى خود مى كشاند تا در محضرش زانوى ادب بر زمين گذارند و از طوباىبركاتش ، توشه اى جاودان برگيرند. در حالى كه بيش از نودسال از عمر شريف حضرتش مى گذرد، بارويى گشاده و چهره اى بشاش و دلپذير،فوج فوج مردم را پذيرا مى شوند و با سعه صدرى ستودنى در اعياد گوناگونهمچون عيد غدير، ميلاد زهرا عليه السلام ، 13 رجب ، عيد مبعث و نيمه شعبان از نگاه صميميتو مهربانى خود ديگران را بهره مند مى سازند.
رهبر عزيز انقلاب حضرت آية الله خامنه اى حفظه الله چون به شهر قم تشريف فرمامى شوند، خود به ديدار حضرت آية الله بهاءالدينى مى روند و با شور شوقى بسياردر محضر ايشان ، سخن از رؤ ياى بسيار دور حوزه علميه قم و امام راحل رحمة الله عليه مى گويند.
اميد آن كه دستهاى لرزان اين فرزند زهر و دعاهاى لبريز از عشق و معرفت الهى ايشانهماره پشتيبان اين نظام مقدس و رهبر فرهيخته آن باشد و مردم ايران از نعمت قدسى وملكوتى وجود حضرتش ساليان سال ، بهره مند شوند.
خداوند اين فرزانه فروتن را كه در بين ما نورافشانى مى كند و عطر ((روح الله )) رادر مشام جان زنده مى سازد، با سلامت و سربلندى حفظ فرمايد.
مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى
** مصطفى قلى زاده عليارى
خاندان خامنه اى
خاندان بزرگ ((خامنه اى )) از سادات اصيل ((حسينى )) و ازنسل پاك امام چهارم حضرت على بن الحسين سيد الساجدين و زين العابدين عليه السلامهستند.(998)
در طول تاريخ تشيع ، شخصيتهاى بزرگ علمى و دينى از اين خاندان ظهور كرده اند.تحقيق در خصوص حيات و آثار آنان از حيطه اين كار خارج ، و موقوف به عرصهگسترده تراجم رجال علم و دانش است . اما از آنجا كه اين نوشتار كوتاه به زندگىپرافتخار يكى از فرزندان بزرگ و فرزانه اين خاندان ، يعنى سرور بزرگوار،رهبر مقتدر جهان اسلام حضرت آية الله العظمى ((سيد على خامنه اى )) اختصاص يافته ،مناسب ديده شد كه اشارتى شود به زندگى دو فرزانه ديگر از آن خاندان پرافتخاركه ارتباطى نزديك با زندگى و تربيت و رشد مقام معظم رهبرى دارند، يكى مرحوم آيةالله ((سيد حسين خامنه اى )) جد رهبر انقلاب ، دومى مرحوم آية الله ((سيد جواد خامنه اى)) پدر بزرگوار ايشان .
سيد حسين خامنه اى
فقيه بزرگ مرحوم آية الله سيد حسين حسينى خامنه اى تبريزى فرزند سيد محمدتفرشى ، از علما و فقهاى بزرگ شيعى اواخر قرن سيزدهم واوائل قرن چهاردهم هجرى بود. او تحصيلات عالى خود را در فقه واصول و كلام و فلسفه در محضر علما و حكماى بزرگ حوزه علميه نجف اشرف گذرانده ،در فلسفه و علوم معقول از شاگردان فيلسوف برجسته آن عصر مرحوم ((ميرزا باقرشكى )) بود.(999)
بعد از تكميل تحصيلات خود و سالها اقامت و تحقيق و تدريس در نجف ، درسال 1314 ق . به تبريز بازگشت .
وى تصميم داشت پس از بازگشت از نجف به زادگاهش ((خامنه )) (1000)برگردد، اماشاگردانش كه از علماى تبريز بودند، و در نجف در محضر او درس خوانده و از مراتب علمو تقوايش آگاه بودند، نگذاشتند به زادگاهش بازگردد و در تبريز نگهداشتند.(1001)
سيد حسين خامنه اى همزمان با تدريس و تربيت طلاب ، به ارشاد مردم و وظايف شرعى درتبريز مشغول شد. او در مسجد جامع تبريز كه در كنار بزرگترين مدرسه علوم شهريعنى مدرسه ((طالبيه )) قرار داشت ، به اقامه نماز جماعت نيز مى پرداخت . از اين روبه ((سيد حسين پيشنماز)) معروف گرديد. سيد حسين عالمى روشن بين و فقيهى اجتماعىبود و افكار بلند اجتماعى و سياسى داشت و از علماى طرفدار مشروطه بشمار مى رفت ومردم را به پاسدارى از نهضت مشروطه تشويق و دعوت مى كرد.(1002) شايد درپرتو همين انديشه ها و آرمانهاى اجتماعى و انقلابى بودكه پرشورترين و مستعدترينطلبه جوان و آگاه و متفكر آن روز حوزه علميه تبريز و همشهرى سيد حسين خامنه اى ، يعنىشيخ محمد خيابانى به او نزديك تر شد و در پى ايجاد ارتباط روحانى و معنوى صميمىدر بين آن دو، شيخ محمد با دختر سيد حسين وصلت كرد. (1003) گاه گاهى درمسجدجامع به جاى پدرزنش نماز جماعت اقامه مى كرد و از اينجا كم كم مشهورتر گرديد.
سيد حسين خامنه اى عمرى را به ارشاد هدايت و تاءليف و تصنيف گذراند و درسال 1325 ق . به ابديت پيوست . سيد حسين فرزندانى عالم و فرزانه داشت از جملهمرحوم سيد محمد معروف به ((پيغمبر)) كه در نجف اشرف وفات كرده است . (1004) وديگرى عالم بزرگ سيد جواد حسينى خامنه اى رحمة الله عليه .
سيد جواد خامنه اى
پدر بزرگوار رهبر انقلاب اسلامى آية الله سيد على خامنه اى ، از علماى بزرگ ،مجتهدان پرهيزگار و روحانيون زاهد روزگار ما بود. درسال 1315 ق . (1005) در تبريز متولد شد و تحت تربيت پدرى فقيه و عالم رشدكرد و بزرگ شد. در ايام جوانى بعد از اتمام دوره سطح ، به نجف اشرف هجرى كرد ودر حوزه شكوهمند آن ديار، به فراگيرى سطوح عاليه فقه واصول و ديگر معارف معقول و منقول پرداخت و چون به قله بلند اجتهاد و فقاهت رسيد، بهوطن خود بازگشت . سالها در تبريز ماند. آنگاه به مشهد مقدس رضوى عزيمت كرد و بهتدريس و تعليم و تربيت طلاب و ارشاد مردممشغول شد. سيد جواد با دختر فضيلت پيشه عالم معروف مشهد مرحوم سيد هاشم نجفآبادى (مير دامادى ) ازدواج كرد. (1006) اين بانوى گرامى زنى بود پارسا، پاكدامن، فداكار، مهربان ، آشنا به وظايف شوهردارى و تربيت فرزند، صبور، و الگوىسادگى و نجابت و پاكى .(1007) سيد جواد داراى چهار پسر و چهار دختر بودند. سهنفر از پسرها يعنى آقا سيد محمد، آقا سيد على (رهبر انقلاب ) و آقا سيد هادى در راه دانشو دين ، سيره نيك نياكان خود را برگزيدند و همه از عالمان دين شدند.
بارى ، سيد جواد خامنه اى براى فرزندانش هم پدر بود و هم معلم ، خود را وقف تعليم وتدريس و تربيت عالمان دينى كرد و به زندگى فقيرانه اى قانع بود و دركمال زهد و پرهيزگارى زيست و پس از عمرى طولانى و پربار، درسال 1406 ق . - 1364 ش . بدرود حيات گفت و در جوار ملكوتى امام هشتم على بن موسىالرضا عليه السلام به خاك رفت .
از زبان رهبر انقلاب
آية الله خامنه اى خاطرات و گفتنى هاى بسيارى از پدر و مادر و گاه از اجدادش دارند وبه مناسبتهاى گوناگون در سخنرانيها، مصاحبه ها و نوشته هاى خويش از آنان - بهويژه از پدرش - ذكر خيرى و يادى كرده ، مطالبى آموزنده و شنيدنى گفته اند. ما درصفحات آينده به تناسب موضوعات مورد نظر، فرازهايى از آنها را زينت اوراق خواهيمكرد. در اينجا به بيان يك نكته مهم از زبان مقام معظم رهبرى در خصوص اعتقاد پدر و مادربزرگوارشان نسبت به انقلاب اسلامى و امام خمينى (ره ) اكتفا مى كنيم . ايشان درسال 1360، سه سال پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، در جايى فرمودند:
((... پدر و مادرم هم (زنده ) هستند و آنها هم (مثل برادرهايم ) معتقد به انقلاب و مريد امامهستند)). (1008)
از ميلاد تا مدرسه
رهبر عاليقدر حضرت آية الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم سيد جواد حسينى خامنه اى، در روز 24 تيرماه 1318 (1009) برابر با 28 صفر 1358 قمرى (1010) درمشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده بوده اند اولى ((آقا سيدمحمد)) بود.
زندگى سيد جواد خامنه اى مثل اغلب روحانيون و مدرسان علوم دينى ، بسيار ساده بود. آنروز قناعت يك فضيلت حقيقى شمرده مى شد و در زندگى و معيشت عالمان دينى بيشتر وزيباتر جلوه مى كرد و شكوهمند مى نمود. تجمل گرايى و افزون طلبى نيز يك رذيلتمحسوب مى شد. البته راههاى مختلف كسب درآمدهاى سرشار براىاهل دنيا آن روزها هم باز بود، اما مردان خدا راه خود را انتخاب و به اندك گذران زندگىقناعت مى كردند و در كمال مناعت و عزت ارزشها را پاس مى داشتند. سيد جواد از اين گروهمردان خدا بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او يادگرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار از وضع و حال زندگى خانواده اش در ضمن بيان نخستين خاطره اىزندگانى خود چنين مى گويند:
((آن وقتها از لحاظ وضع مالى در فشار بوديم . يعنى خانواده ما خانواده مرفهى نبود.پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مىگذشت . در دوران كودكى با زحمت بسيار براى ما كفش خريده بودند كه تنگ بود! پدرمديگر قادر نبود كه اينها را عوض بكند يا كفش ديگرى بخرد. آمدند گفتند كه خوب ، اينكفشها را مى شكافيم ، اندازه مى كنيم و برايش بند مى گذاريم !... شكافتند و بندگذاشتند، بعد زشت شد! چون بندهايش خيلى فرق داشت ؛ با كفشهاى ديگر خيلى زشت وناجور درآمده بود. چقدر غصه خورديم ! و خلاصه چاره ديگرى نداشتيم )).(1011)
ايشان از ((غم نان )) كه بسيار تلخ و سنگين بوده و بر دلهاى پاك و ساده دورانكودكى شان سايه افكنده بود، مى گويد:
((من يادم مى آيد كه آن وقتها نان كم بود، وقت جنگ (دوم جهانى ) بود،سال 1321 و 22؛ كه من سه - چهار ساله بودم . آن وقتها در مشهد با اينكه همه چيز همفراوان بود و هم ارزان ؛ ولى ما نان گندم نمى توانستيم بخورديم ! نان جو - گندم مىخورديم ، چون نان گندم گرانتر بود، البته نان گندم دانه اى مى گرفتيم براى پدرمفقط. ما نان جو - گندم مى خورديم ، گاهى هم نان جو... وضع خيلى خوب نبود. من يادمهست شبهايى اتفاق مى افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مىكرد و... آن شام هم نان و كشمشى بود)).(1012)
اما خانه اى كه خانواده سيد جواد در آن زندگى مى كردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مىكند:
((منزل پدرى من كه در آن متولد شده ام ، تا چهار - پنج سالگى من ، يكى خانه 60 - 70مترى در محله فقيرنشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زير زمين تاريك و خفه اى !هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى آمد و معمولا پدر بنابر اينكه روحانى ومحل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت : همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود!بعد عده اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اينمنزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم )).(1013)
از آنجا كه پدر خانواده يك روحانى روحانى زاده بود و مادر خانواده هم دختر يك روحانىبود و هر دو علاوه بر باطن پاك و تقوا، به حفظ ظاهر و شئون روحانيت توسط تك تكاعضاى خانواده نيز اهميت مى دادند و سعى داشتند كه فرزندان كوچك خانواده از دورانكودكى زى طلبگى و روحانيت را حفظ نمايند.
رهبر بزرگوار انقلاب در اين خصوص مى گويد:
((خانواده ما يك خانواده روحانى از دو سو بود، هميندليل هم بود كه ما از بچگى ملبس به لباس روحانى بوديم ، من و برادر بزرگم آقاسيد محمد... از دوران دبستان عمامه سرمان بود...))(1014)
((كفشهايى هم كه براى ما، پدرمان مى خريد، كفش بنددار نمى خريد، چون مخالف باشؤ ون روحانى بود. كفش معمولى طلبه ها و روحانيون آن وقت يا نعلين بود و يا اگركفش زمستانى مى خواستند بپوشند، ساده بود، آن وقتها مى گفتند: ((ميرزايى )) و بنددار نبود و پدرم آن موقع از آن كفشها مى خريد. ما آرزوى كفش بنددار به دلمان بود، تاالان هم كفش بنددار نپوشيدم ...))(1015)
سيد جواد به تربيت فرزندان دقت خاصى داشت و احترام به شخصيت كودك را بزرگ مىداشت و اين مساءله ظرافت خاصى مى خواهد، رهبر انقلاب از اين خصوصيت پسنديده پدرشچنين مى گويد:
((گاهى پدرم مثلا مى خواست به نماز برود، يا به مسجد مى رفت ... ما را صدا مى كرد.از بچگى به ما ((على آقا)) مى گفتند، على و محمد نمى گفتند، على آقا و محمد آقا مىگفتند، احتراممان مى كردند (صدا مى كردند:) على آقا، على آقا! محمد آقا!... بياييدبرويم مسجد. ما هم مى دويديم عمامه مى گذاشتيم سرمان و عبا مى پوشيديم و با آقا مىرفتيم مسجد...)) (1016)
بلى ، رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانواده اى فقير اما روحانى و روحانى پرور وپاك و صميمى ، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشسيد محمد به مكتب سپرده شد تا الفبا و قرآن يا بگيرند و قرآن را در مكتب خانه يادگرفت . بعد از مكتب ، دو برادر را به مدرسه تازه تاءسيس اسلامى ((دارالتعليمديانتى )) بردند و ثبت نام كردند. دوران تحصيل ابتدائى را در آن مدرسه گذراندند.آنگاه پدر اجازه نداد كه به مدارس جديد و دبيرستان بروند. چرا كه شرائط و محيطمدارس جديد در اثر تحميل فرهنگ غربى با روحيه روحانى و زهد پيشه سيد جوادسازگار نبود. او آرزو مى كرد كه فرزندانش وارد حوزه علميه دينى شوند و راهپدرانشان را ادامه دهند.
از طرفى پسران كنجكاو و دانش دوست ، مخفيانه داوطلب امتحان شدند و مدرك قبولى كلاسششم را گرفتند و دبيرستان را بطور شبانه ادامه دادند و دروس جديد را خواندند. سيدعلى (رهبر معظم انقلاب ) دوره دبيرستان را خواند ولى تمام نكرد و مدرك ديپلم نگرفت.(1017)
در حوزه علميه
سيد على از دوره دبيرستان ، خواندن ((جامع المقدمات )) و صرف و نحو را آغاز كردهبود. ايشان بعد از مدرسه جديد، وارد حوزه علميه شد و نزد پدرش و ديگر اساتيد وقتادبيات و مقدمات را خواند.
درباره سبب ورودش به حوزه علميه انتخاب راه روحانيت مى گويند:
((عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت ، پدرم بودند و مادرم نيز علاقهمند و مشوق بودند.))(1018)
ايشان كتب ادبى از قبيل ((سيوطى ))، ((مغنى ))، ((جامع المقدمات )) را نزد مدرسانمدرسه ((سليمان خان )) و ((نواب )) خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارتمى كرد. كتاب ((معالم )) را نيز در همان دوره خواند. سپس ((شرايع الاسلام )) و((شرح لمعه )) را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم ((آقا ميرزا مدرس يزدى )) ورسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه واصول را نزد پدرش خواند و دوره سطح را بطور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنجسال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اينمراحل نقش مهمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت .(1019)
رهبر بزرگوار انقلاب ، در زمينه منطق و فلسفه ، كتاب منظومه سبزوارى را ابتدا ازمرحوم آية الله ميرزا جواد آقا تهرانى و بعدها نزد مرحوم ((شيخ رضا ايسى ))خواندند.(1020)
در حوزه علميه نجف اشرف
آية الله خامنه اى ، از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه واصول را در نزد مرجع بزرگ مرحوم آية الله العظمى ميلانى شروع كرده بود. درسال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات ، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شركتدر درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حكيم ، سيدابوالقاسم خوئى ، سيد محمود شاهرودى ، ميرزا باقر زنجانى ، سيد يحيى يزدى ، وميرزا حسن بجنوردى ، اوضاع درس ‍ و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشانرا از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نكرد. پس از مدتى ايشان به مشهدبازگشتتند.(1021)
در حوزه علميه قم
آية الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقهو اصول و فلسفه مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آية الله العظمىبروجردى ، امام خمينى (ره )، شيخ مرتضى حائرى يزدى و علامه طباطبائى استفادهكردند.(1022) در سال 1343، از مكاتباتى كه رهبرانقلاب با پدرشان داشتند، متوجهشدند كه يك چشم پدرشان به علت ((آب چشم )) نابينا شده است بسيار غمگين شدند وبين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر درترديد ماندند!
به اين نتيجه رسيدند كه به خاطر خدا دست از قم بردارند و به مشهد بروند و ازپدرشان مواظبت نمايند. چرا كه اگر خدا بخواهد دنيا و آخرت او را از قم به مشهدمنتقل مى كند. ايشان در اين مورد مى گويند:
((به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هرحال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم . اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم ، اعتقادم ايناست كه ناشى از همان برى (نيكى ) است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام)). (1023)
ايشان راهش را درست انتخاب كردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس ‍ مى خوردند كهچرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترك كردند، اگر مى ماندند در آينده چنين وچنان مى شدند!... اما آينده نشان داد كه انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهىبراى ايشان سرنوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان ، رقم زده بود. آيا كسىتصور مى كرد كه در آن روز جوان عالم پر استعداد 25 ساله ، كه براى رضاى خداوندو خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت ، 25سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟!
البته ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايامتعطيل يا مبارزه و زندان و مسافرت ، به طور رسمى تحصيلات فقهى واصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ بويژه آية الله ميلانى ادامهدادند. همچنين از سال 1343 كه در مشهد ماندگار شدند در كنارتحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس كتب فقه واصول و معارف دينى به طلاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.(1024)
همچنانكه تبليغ هم مى كردند و منبر مى رفتند.
مبارزات سياسى
آية الله خامنه اى به گفته خويش ((از شاگردان فقهى ، اصولى ، سياسى و انقلابىامام خمينى (ره ) هستند))(1025) اما نخستين جرقه هاى سياسى ومبارزاتى و دشمنى باطاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد سيد مجتبى نواب صفوى در ذهن ايشان زدهاست زيرا نواب صفوى با عده اى از فدائيان اسلام درسال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان سخنرانى پرهيجان و بيدار كننده اى درموضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى ، و فريب و نيرنگ شاه و انگليس و دروغگويىآنان به ملت ايران ، ايراد كردند. آية الله خامنه اى كه آن روز از طلاب جوان مدرسهسليمان خان بودند، به شدت تحت تاءثير سخنان آتشين نواب واقع شده بود. ايشانمى گويند:
((همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نواب صفوى در من به وجود آمدهو هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نواب دردل ما روشن كرد)).(1026)
بنابراين نخستين حركت انقلابى رهبر انقلاب و چند نفر از دوستانش در سالهاى 34 - 35عليه استاندار لاقيد و فاسد استان خراسان به نام ((فرخ )) شروع شد. زيرا او بهشعائر اسلامى احترام نمى كرد. آية الله خامنه اى و دوستانش اعلاميه اى در ارتباط با امربه معروف و نهى از منكر نوشته ، با پست به اطراف فرستادند.(1027)
همگام با امام خمينى (ره )
آية الله خامنه اى از سال 1341 كه در قم بودند و حركت انقلابى و اعتراض ‍ آميز امامخمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند محمدرضا شاه پهلوى ، آغاز شد، واردميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيبهاى فراوان وشكنجه ها و تبعيدها و زندانها مبارزه كردند و از هيچ خطرى نترسيدند.
نخستين بار در محرم سال 1383 از سوى امام خمينى (ره ) ماءموريت يافتند كه پيام ايشانرا به آية الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتىروحانيون در ماه محرم و افشاگرى عليه سياستهاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران وحوادث قم ، برسانند. ايشان اين ماءموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ ، عازمشهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى ، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيمپهلوى و آمريكا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرم (12 خرداد 1342) دستگير و يك شببازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينكه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. باپيش آمدن حادثه خونين 15 خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده ،تحويل بازداشتگاه نظامى دادند.(1028) ده روز در آنجا با سخت ترين شرائط وشكنجه و آزارها زندانى شدند و عمال پهلوى موذيانه ترين توهينها و تمسخرها را نسبتبه ايشان اعمال كردند. ايشان مى گويند: ((بدنبود! تجربه جديدى بود، يك دنياىجديدى بود با ساواك ، با بازجويى ها و دعواها و اوقات تلخى ها، اهانت هاى شديد وخلاصه ناراحتيهاى مبارزه )).(1029)
دومين برداشت
رهبر مجاهد و مبارز، آية الله خامنه اى پس از آزادى از بازداشتگاه لشكر مشهد، به قمرفته فعاليتهاى تحصيلى و عملى خود را ادامه دادند.
در بهمن 1342 رمضان 1383 كه امام بزرگوار در قم نبود، علما و روحانيون مبارزبخصوص شاگردان ايشان ، سعى مى كردند رسالت خويش را در آن ماه مبارك انجام دهند،زيرا ماه رمضان ، ماه خداست و فرصت مغتنمى براى بيان حقايق بر مردم مسلمان . از طرفىهنوز تلخى پانزده خرداد و محبوس ‍ بودن امام خمينى از يادها نرفته بود. آية الله خامنهاى با عده اى از دوستانش ‍ بر اساس برنامه حساب شده اى به مقصد كرمان حركت كردند.پس از دو سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلاب آن شهر،عازم زاهدان شدند. سخنرانيها و افشاگريهاى پرشور ايشان بويژه در ايام ششم بهمنسالگرد انتخابات و رفراندوم قلابى شاه مورداستقبال مردم قرار گرفت . در روز پانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن عليهالسلام بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى وآمريكايى رژيم پهلوى ، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيماروانه تهران كرد. رهبر بزرگوار حدود دو ماه در زندانقزل قلعه زندانى شدند و به صورت انفرادى انواع اهانتها و شكنجه ها راتحمل كردند. پس از آزادى ، بى درنگ به ديدار امام خمينى در قيطريه مى روند. امام درقيطريه در يك منزل تحت نظارت در واقع زندانى بود.
آية الله خامنه اى يك ربع ساعت با شور و اشتياق تمام به همراه شهيد آية الله سيدمصطفى خمينى ، در محضر امام نشستند و امام را زيارت كردند. در خصوص اين ديدار مىگويند:
((... خستگى را از تنم دور كرد و به قدرى ذوق زده بودم كه گريه كردم و امام خيلىملاطفت فرمودند. به امام عرض كردم : اين ماه رمضان به علت نبودن جنابعالى ، آنطوراستفاده نشد كه بايد؛ لذا از حالا، بايد به فكر محرم آينده بود!))(1030)
سومين و چهارمين بازداشت
رهبر فرزانه انقلاب ، در سال 1345 كتاب ((المستقبل للاسلام )). (آينده در قلمرو اسلام) اثر سيد قطب مصرى را به فارسى ترجمه كردند. اين كتاب نخستين اثر قلمى و چاپىايشان بود.(1031) همزمان با ترجمه اين كتاب ،فعاليتهاى پايه اى و ايدئولوژيكسياسى را در سطح حوزه و دانشگاه و حتى در سطح جامعه تداوم و گسترش مى بخشيد وكلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى او در مشهد و تهران بااستقبال كم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليتها سبب عصبانيتساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند.(1032) بدين خاطر درسال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى كرد. كتاب ((آينده در قلمرو اسلام ))قبل از آنكه از چاپخانه بيرون بيايد، همه نسخه هايش جز چند نسخه كه ازقبل بوسيله دوستان هوشيار برداشته شده بود، به غارت ساواك رفت و همه مباشرانچاپ و نشر، دستگير و زندانى شدند! مترجم مجاهد و متفكر هم تحت تعقيب قرار گرفت و يكسال بعد (1346) دستگير و محبوس شد!(1033) همين فعاليتهاى علمى و نوشتن وترجمه و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شدآن بزرگوار توسط ساواك جهنمى پهلوى درسال 1349 نيز دستگير و زندانى گردد.
پنجمين بازداشت
آية الله خامنه اى درباره پنجمين بازداشت خويش به دست ساواك مى نويسد:
((از سال 48 زمينه حركت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيت و شدتعمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من ، كه به قرائن دريافته بودند چنينجريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت .سال 50 مجددا و براى پنجمين بار به زندان افتادم . برخوردهاى خشونت آميز ساواك درزندان آشكارا نشان مى داد كه دستگاه از پيوستن جريانهاى مبارزه مسلحانه به كانونهاىتفكر اسلامى به شدت بيمناك است و نمى تواند بپذيرد كه فعاليتهاى فكرى وتبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريانها بيگانه و به كنار است .
پس از آزادى ، دايره درسهاى عمومى تفسير و كلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترشبيشترى پيدا كرد.(1034)
بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350 - 1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آية الله خامنه اى در سهمسجد ((كرامت ))، ((امام حسن ))، ((ميرزا جعفر)) مشهد مقدستشكيل مى شد و هزاران نفر از مردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلاب انقلابىو معتقد را بر اين سه مركز مى كشاند و با تفكراتاصيل اسلامى آشنا مى ساخت . درس نهج البلاغه ايشان از شور وحال ديگرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى كپى شده تحت عنوان ((پرتوى از نهجالبلاغه )) تكثير و دست به دست مى گشت و فضاى گرفته شهر شهادت را روشن مىساخت !... طلاب جوان و انقلابى كه درس ‍ حقيقت و مبارزه را از محضر مقام معظم رهبرى در آنسالها مى آموختند، مى رفتند و در اطراف و شهرهاى دور و نزديك ايران ، افكار مردم را باآن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند.
اين فعاليتها موجب شد كه در دى ماه 1353 ساواك بى رحمانه به خانه آية الله خامنه اىدر مشهد هجوم برده ، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشتها و نوشته هايشان را ضبطكردند.
اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان كميته مشتركشهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشتهشدند. سختيهايى كه ايشان در اين بازداشت تحمل كردند، به تعبير خودشان ((فقطبراى آنان كه آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است !)).(1035) پس از آزادى اززندان ، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاشهاى علمى و تحقيقى وانقلابى . البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.(1036)
پايه گذارى ((جامعه روحانيت مبارز))
آية الله خامنه اى در سال 1356 به اتفاق عده اى از روحانيون و علماى بزرگ قم وتهران ، طرح ((جامعه روحانيت مبارز)) سراسر كشور را ريختند.(1037) نقش اين نهاددر طول تاريخ انقلاب اسلامى و روند آن بر هيچ كس پوشيده نيست .
در تبعيد
رژيم جنايتكار پهلوى در اواخر سال 1356 آية الله خامنه اى را با وضعى تاءثرباردستگير و به ايرانشهر براى مدت سه سال تبعيد كرد كه البته در اواسطسال 1357 با اوج گيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران ، آن رهبر مجاهد ازتبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيمسفاك پهلوى قرار گرفتند.(1038)
و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا وتحمل آن همه سختى و تلخى ، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه را ديدند و آن واقعه عظيمپيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفت بار حكومت سراسر ننگ 0 و ظالمانهپهلوى ، و در نتيجه برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين بود.
در آستانه پيروزى
آية الله خامنه اى در مشهد مقدس و در صفوف مبارزه مردمى بودند و امام خمينى رهبر كبيرانقلاب در پاريس ؛ مبارزات مردمى به شدت ادامه داشت و رفته رفته اوج مى گرفت .اواخر دى ماه 1357 كه محمدرضا شاه پهلوى خونخوار و جنايتكار مجبور به فرار ازايران شد، ((شوراى انقلاب اسلامى ))با شركت افراد و شخصيتهاى مبارز و بزرگىهمچون شهيد مطهرى از سوى امام خمينى در ايرانتشكيل گرديد، آية الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورادرآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبيرانقلاب ، از مشهد به تهران آمدند.(1039)
پس از پيروزى
آية الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پر تلاش بهفعاليتهاى ارزشمند جامعه اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى ،پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و پايه اى و خطير و بسيار مهمبودند. ما در اين نوشتار مختصر به ذكر رؤ وس آنها مى پردازيم و توضيح وتفصيل را به جاى ديگر وا مى گذاريم كه اگر ان شاءالله توفيق الهىشامل گردد به آن خواهيم پرداخت .
1 - پايه گذارى ((حزب جمهورى اسلامى ))در اسفند 1357 ش . با همكارى و همفكرىعلماى مبارز و همرزم خود شهيد بهشتى ، شهيد باهنر، موسوى اردبيلى و هاشمىرفسنجانى ؛ در اسفند1357
2 - معاونت وزارت دفاع در سال 1358
3 - سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ،1358
4 - نماينده امام خمينى (ره ) در شوراى عالى دفاع ،1358
5 - نماينده امام (ره ) در سيستان و بلوچستان ، در فروردين ماه 1358 وحل مشكلات و مسائل سياسى آن ديار.
6 - نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى ،1358
7 - حضور فعال و مخلصانه در لباس رزم ، در جبهه هاى دفاع مقدس درسال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صدام حسينبه مرزهاى ايران ؛ با تجهيزات و تحريكات قدرتهاى شيطانى و بزرگ از جمله آمريكاو شوروى سابق .
8 - ترور نافرجام ايشان توسط منافقى خلق در 6 تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
9 - رياست جمهورى ؛ به دنبال شهادت مرحوم رجائى دومين رئيس ‍ جمهور شايسته اسلام وانقلاب و مردم ايران بود.(1040) آية الله خامنه اى در مهرماه 1360 با كسب بيش ازشانزده ميليون راءى مردمى و حكم تنفيد امام (ره ) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامىبرگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا1368 براى دومين بار به مقام و مسؤ وليتانتخاب شدند. (1041)
10 - رياست شوراى انقلاب فرهنگى ، 1360
11 - رهبرى و ولايت امت ، كه از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر كبيرانقلاب امام خمينى (ره ) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤ وليت عظيمانتخاب شدند و چه انتخاب مبارك و درستى بود كه پس از رحلت امامراحل ، با شايستگى تمام توانستند امت مسلمان ايران ، بلكه مسلمانان جهان را رهبرىنمايند.
آثار قلمى
در پايان اين مختصر، شايسته است به آثار قلمى رهبر بزرگوار انقلاب هم نگاهىداشته باشيم :
الف - تاءليف و تحقيق و نظر
1 - طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن .
2 - از ژرفاى نماز
3 - گفتارى در باب صبر
4 - چهار كتاب اصلى علم رجال
5 - ولايت
6 - گزارشى از سابقه تاريخى و اوضاع كنونى حوزه علميه مشهد.
7 - زندگينامه ائمه تشيع (چاپ نشده )
8 - پيشواى صادق
9 - وحدت و تحزب
10 - هنر از ديدگاه آية الله خامنه اى
11 - درست فهميدن دين
12 - پيام (مجموعه پيام ).
ب - ترجمه
1 - صلح امام حسن تاءليف راضى آل ياسين .
2 - آينده در قلمرو اسلام ، سيد قطب .
3 - مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان ، عبدالمنعم نمرى نصرى
4 - ادعانامه عليه تمدن غرب ، سيد قطب
و... .

fehrest page

back page