بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

درگذشت
محدث قمى پس از عمرى تلاش و خدمت به اسلام و مسلمين وتحمل سختيها و مرارات زمان بويژه در اواخر عمر كه مصادف با توطئه هاى دشمنان اسلامو دين زدايى رضاخانى بود، در شب سه شنبه بيست و دوم ذيحجهسال 1359 ق . بدرود حيات گفت و پس از تشييع در صحن مطهر على عليه السلام (نجف )در جوار استادش مرحوم حاجى نورى به خاك سپرده شد.
آية الله غروى اصفهانى
متوفاى 1312 ش .
غدير انديشه
محمد صحتى سردرودى
از نخجوان تا نجف
ديار نخجوان و آذربايجان از ديرباز سرزمينى مسلمان نشين و عالم خيز بوده است و ماتاريخ قفقاز و نخجوان را بيشتر با شخصيتهاى سرشناس و درخشان آن مى شناسسيم .خاندان محقق غروى از آن خانواده هاى متدينى بودند كهنسل در نسل در آن ناحيه سكونت داشتند و هميشه ميان مردم جايگاه ممتازى را دارا بودند. ازاجداد و نياكان محقق ، تنها نام نيكى در تاريخ مانده است كه به ترتيب واجمال نام برده مى شوند:
پدرش ((حاج محمد حسن )) كه تاجرى درست كار و ديندار بود فرزند ((على اكبر)) ونواده ((حاج محمد حاتم نخجوانى )) است .(168)
پس از آنكه در سال 1243 ق . قرارداد تركمانچاى با دستهاى خيانت پيشه قاجاريانامضا شد و در نتيجه شوم آن ، بخشى از سرزمين پاك ايران (قفقاز و نخجوان و قسمتى ازآذربايجان ) از پيكر پاك ايران عزيز جدا گشت ، مسلمانان آن سوى رود ارس دچار بلاهاىبزرگ و درد و رنجهاى سنگينى گشتند و در زير فوج فاجعه ها و در حصار حادثه هاخرد شدند. گروهى مردند، گروهى ساختند و سوختند و گروهى ديگر هجرت رابرگزيده ، از خانه و كاشانه چشم پوشيده ، تنها جان به سلامت بردند. حاج محمداسماعيل نخجوانى (پدر بزرگ محقق غروى ) از اين گروه اخير بود كه به همراه خانوادهاش به شهر قهرمان خيز تبريز كوچيد.
اما در تبريز هم اوضاع را مساعد نديد و پس از چند صباحى به شهر اصفهان روى آورد.ساليانى را در آن شهر سپرى ساخت تا آنجا كه خود و فرزندانش ‍ به (( اصفهانى ))شهرت يافتند. ولى ديرى نپاييد كه خاندان نخجوانى از اصفهان هم كوچ كردند تابالاخره به شهر زيارتى و مذهبى كاظمين پناه بردند و همانجا را براى خود وطن اختياركردند و در آنجا حاج محمد حسن اصفهانى (پدر غروى اصفهانى ) براى خود اسم و رسمىيافت .
حاج محمد حسن ديگر آن مرد غريب نبود كه روزى پس از روزگارى آوارگى روى به شهركاظمين آورد. اكنون همه او را مردى محترم ، پر خير و با كفايت مى شناختند. بگذريم ازاينكه او در ميان مردم و تاجران سرشناس ‍ عراق به نيك مردى و كارسازى پرآوازه بود ودر حوزه بزرگ آن روز نجف هم تاجرى صاحب نام و آبرومند بود و همگان وى را با شهرت((معين التجار)) گرامى مى شمردند.(169)
مولود كاظمين
اقبال خوش معين التجار، بيش از همه آنگاه به اوج رسيد كه از لطف خدا، او صاحب پسرىسالم و كامل گشت .
روز دوم محرم سال 1296 ق . آسمان كاظمين هم مانند ديگر شهرهاى مسلمان نشين ، بوىكربلا و عطر عشق و عاشورا مى داد. همزمانى اين تولد مبارك با ماه حماسه هاى هميشهجاويد حسينى ، سبب شد كه كودك كاظمين و مولود محرم ((محمد حسين )) ناميده شود.
حديث اشتياق
حاج محمد حسن معين التجار تنها همان يك پسر را داشت و دلخوش بود كه وى مى تواندپس از مرگش راه او را در جهان تجارت دنبال كند. اما پسرش محمد حسين در سر سودايىديگر و فكرى فراتر از فكر پدر داشت . جوان پر جنب و جوش كاظمين تنها آرزويش اينبود كه پدرش اجازه دهد تا راه كمال طلبى و دانشجويى پيش گيرد.
محمد حسين هر گاه فرصت را مناسب مى ديد، آرزوى خود را با پدر در ميان مى نهاد و بااصرار از او مى خواست كه رضايت دهد تا وارد حوزه معارف اسلامى شود. اما پدر كهپسرى جز او نداش ، راضى به اين كار نمى شد.
اما هر چه زمان پيشتر مى رفت اشتياق محمد حسين بهتحصيل علوم اسلامى بيشتر مى شد و پدر خود را بيشتر از پيش پيرتر احساس مى كرد وبا جديت از پسر مى خواست كه فن تجارت را ياد گيرد و فكر طلبه شدن را از سربيرون كند. چيزى كه اين مشكل را از سر راه جوانكمال جوى كاظمين برداشت تنها يك توسل به حضرت باب الحوائج امام موسى كاظمعليه السلام بود. او خود مى گويد:
((آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتى كه عصرها در صحن مطهر كاظمين برپامى شد شركت جسته بودم . نماز تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به همنخورده بود. من در حالى كه زانوى غم در بغل گرفته بودم ، با فاصله اندكى پدرم رامى پاييدم كه ديدم با يكى از تجار بغداد گرم صحبت است . همچنانكه نشسته بودمداشتم در آتش اشتياق مى سوختم . چشمم در گنبد زيباى امام كاظم عليه السلام بود كه ...عنان از كف هر صاحب دلى مى ربود. در اين حال از دلم گذشت كه اى باب الحوائج ، اىموسى بن جعفر، تو عبد صالح و از بندگان برگزيده خدايى و در پيش ‍ حضرت حقآبرودارى ، تو را چه مى شد اگر از خدا مى خواستىدل پدرم را به من نزديكتر مى كرد تا با تصميم من - كه چيزى جزتحصيل علم و كمال در مكتب شما نيست - راضى مى شد... در همين انديشه ها بودم كه ديدمپدرم صدايم مى كند:
محمد حسين ! محمد حسين ، پسرم ! اگر هنوز هم آرزومندى كه به حوزه بروى تا دروساسلامى بخوانى برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمى شوم ... اگر دلت مىخواهد به نجف اشرف بروى برو!(170)
از آن روز زندگانى محقق غروى آغازى ديگر داشت كه خشنودى پدر را نيز همراه داشت باخيالى آسوده راه نجف اشرف در پيش گرفت تا روح تشنه اش را از چشمه هاى جوشان علمو حكمت و عرفان علوى سيراب سازد.
استادان و سرچشمه هاى نور
كودك كاظمين هنوز در فصل بهاران زندگى بود. تازه در باغ خرم حيات ، نونهالىسرسبز بود كه توانست هنر ظريف خط و خوشنويسى را - آن هم در انواع گوناگون آن -ياد گيرد. از آنجا كه آن روزها هم چون روزگاران گذشته ، صنعت خط از هنرهاى بديع وچشمگير بود، مهارت محمد حسين ، آن هم در دوران كودكى وى را در ميان آشنايان زبانزدساخت . پدر هم كه به استعداد درخشان فرزندش پى برده بود، با تمام توانوسايل تحصيل و ترقى او را در حوزه علميه نجف فراهم ساخت تا اين استعدادزلال و جوشان هر چه بهتر و بيشتر شكوفا گردد.
محمد حسين در دهه دوم زندگى (در سال 1314 يا1315 ق ) بود كه پا به حوزه بزرگنجف نهاد و چيزى نگذشت كه مراحل كمال را در دروس ‍ مقدماتى يكى پس از ديگرى پشتسر گذاشت و بزودى در حلقه درس ‍ بزرگترين اساتيد حوزه آن روز شركت جست .استادان او در مرحله سطح و خارج ، به ترتيبى كه در تاريخ و كتابهاى تراجم نوشتهاند، عبارت بودند از:
1. شيخ حسن تويسركانى (متوفاى 1320 ق .)
محمد حسين غروى ، پيش از همه ، پله هاى نخست ترقى و تعالى را به پيروى از اوپيمود، درس تلاش و تقوا را از او ياد گرفت و بيست و چهار بهار از عمرش مى گذشتكه استادش تويسركانى رحلت كرد.
2. آية الله سيد محمد طباطبايى فشاركى (1253 - 1316 ق .)
محقق غروى نتوانست بيش از دو سال از محضر پرفيض اين استاد خليق و بزرگوار بهرهمند گردد. آية الله فشاركى تا سال 1312 ق . در سامرا سكونت داشت .
3. حاج آقا رضا همدانى (1250 - 1322 ق .)
حضور در درس و بحث آية الله همدانى كه بيشتر با اثر بزرگش كتاب ((مصباحالفقيه )) شناخته مى شود، چندان طولى نكشيد و محقق غروى بيست و ششمينسال از زندگانى را سپرى مى ساخت كه اين استاد بزرگوارش هم به ديار باقىشتافت .
4. آية الله آخوند خراسانى (1255 - 1329 ق .)
آقا محمد حسين جوانى بيست ساله بود كه به حوزه درس آخوند خراسانى راه يافت و تاآخر عمر آخوند، كه سيزده سال پس از آن به درازا كشيد به طور مرتب در حلقه درساصول آخوند شركت جست و در همين سالها بود كه بيشترين بخش از شرحش بر كفايةالاصول را نگاشت . او از شاگردان طراز اول آخوند بود و تا ايشان زنده بود به احتراماو از تدريس مستقل و متشكل اجتناب مى كرد و روزى كه آخوند در گذشت آقا محمد حسين مردىبزرگ سرشناس شده بود و در حالى كه تنها سى و سهسال از عمرش مى گذشت پس از وفات آخوند در جاى وى نشست و از مدرسان بنام وپرآوازه نجف گشت .
محقق غروى در نزد اين چهار استاد بزرگوارش بيشتر علم فقه واصول خواند. اما استادان وى در حكمت و فلسفه عبارتنداز:
5. حكيم محمد باقر اصطهباناتى شيرازى (متوفاى 1326 ق .)
حكيم اصطهباناتى تنها تا سال 1319 ق . در نجف بود و آقا محمد حسين در حدود چهار ياپنج سال از محضر اين استاد فرزانه ، استفاده كرده است .(171)
6. شيخ احمد شيرازى (متوفاى 1322 ق .)
با عنايت به تاريخ وفات وى مى توان گفت كه محقق غروى بيشترين بهره را از ايناستاد حكيم مى توانست ببرد ولى عجيب اين است كه حتى بيشتر كسانى كه زندگانىعلامه غروى را نوشته اند از اين استاد نام نبرده اند!(172)
روايت ياران
داستان دوستان حكايتى بس دلكش و آموزنده است و كارساز بودنش در شناخت شخصيتهاچنان پر اهميت است كه سعدى مى گويد:

تو اول بگو با كيان زيستى
من آنگه بگويم كه تو كيستى
اما از ياران علامه غروى چيزى ننگاشته اند تنها از چند شخصيت يادى شده است كه نام مىبريم :
1. بزرگ عارف معاصر آية الله ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى .
2. ميرزا على اصغر ملكى تبريزى .
3. ميرزا حبيب ملكى تبريزى .
ميرزا على اصغر و ميرزا حبيب دو برادر و پسر عموهاى ميرزا جواد آقا ملكى تبريزىبودند.
آية الله غروى با هر سه بزرگوار رفت و آمد داشت اما بيش از همه با ميرزا على اصغرماءنوس بود(173) ... رفاقت و مصاحبت با عارفواصل ميرزا جواد آقا ملكى هم از دير باز برقرار بود. علامه غروى و ميرزا جواد آقا هر دواز شاگردان حاج آقا رضا همدانى بودند و تاسال 1320 ق كه ميرزا جواد آقا از نجف به ايران بازگشت با هم ماءنوس بودند. پس ازآن نيز توسط نامه از حال همديگر با خبر مى شدند.(174)
4. فقيه اصولى ميرزا محمد حسين نايينى (1277 - 1355 ق .)
ميرزاى نايينى و غروى اصفهانى ارتباط تنگاتنگى با هم داشتند و در مواقع دشوار ياورو ياور يكديگر بودند.
5. آية الله سيد احمد كربلايى تهرانى (م 1322 ق .)
مشايخ
بزرگان بسيارى براى علامه غروى اجازه نامه روايتى نوشته اند كه براى نمونهدانشمندان و انديشوران زير را مى توان نام برد:
1. بزرگ محدث معاصر حاج ميرزا حسين نورى طبرسى ، گردآورنده مجموعه روايتىشيعه ، مستدرك الوسائل (175)
2. آية الله سيد حسن صدرالدين موسوى معروف به صدر كاظمى نويسنده كتاب تاءسيسالشيعه و...(176)
3. ميرزا محمد باقر اصطهباناتى شيرازى
4. شيخ احمد شيرازى مشهور به ((شانه ساز))
5. شيخ ‌الشريعه اصفهانى .(177)
در آسمان آثار و ابتكار
مهم ترين امتيازى كه در آثار نابغه نجف ديده مى شود استدلالى و ابتكارى بودن آنهاستكه حكايت از ژرف نگرى و دقت نظر او مى كند و همين است كه او را يكى از استوانه هاى علماصول و حكيم ژرف انديش و عارف پارسا و زاهد شب زنده دار، مشهور و پرآوازه كرده استو اين همه را آثار او و به زبان رسا حكايتگرند.حال بخشى از آثار ماندگار او را در اينجا مى آوريم :
الف - علم اصول
1. الاجتهاد والتقليد والعداله (178)
2. الاصول على النهج الحديث #
3. الطلب والارادة عندالامامية والمعتزلة والاشاعرة#
اين سه كتاب در يك مجلد بزرگ با نام (( بحوث فىالاصول )) چاپ شده است .
4. چندين رساله در مباحث مختلف اصولى
5. حاشيه بر رساله قطع شيخ انصارى
6. نهاية الدرآية فى شرح الفاية ، در چهار جلد#
در مورد اين كتاب كه بزرگترين اثر علامه غروى در علماصول است تجليل و تعظيم بسيار شده است . به راستى كه اين شرح ، نهايت درايت راداراست و اگر برتر از كتاب كفايه نباشد كمتر از آن نيست .(179)
ب - علم فقه
7. كتاب الاجارة#
8. صلاة الجماعة#
9.صلاة المسافر#
اين سه كتاب هم بتازگى در يك مجلد با نام ((بحوث فى الفقه )) انتشار يافته است .
10. حاشية كتاب المكاسب #
حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى ، معروف ترين اثر فقهى علامه غروى است كه پس ازگذشت دو سال از وفاتش در دو جلد بزرگ به قطع رحلى انتشار يافت .
11. حاشيه بر كتاب الطهاره شيخ اعظم انصارى .
12. چندين رساله فقهى
13. سه منظومه درباره اعتكاف ، روزه و نماز جماعت #
14. الوسيلة توضيح الماسئل به زبان عربى#
15. ذخيرة العباد. توضيح المسائل فارسى#
ج - فلسفه و حكمت
16. تحفة الحكيم . منظومه اى است به سبك منظومه حكيم سبزوارى در حكمت متعاليه .
تحفه حكيم از همان روزهاى نخستين انتشارش مورد توجهاهل فن بوده و بعضى از حكما و نويسندگان به شرح آن دست زده اند.
17. رسالة فى اثبات المعادالجسمانى#
18. حاشيه بر اسفار ملاصدرا.
19. مكاتبات فلسفى و عرفانى#
مجموعه اى است از 14 نامه در شرح و تحليل دو بيت شعر از عطار نيشابورى آنجا كه مىگويد:
دائما او پادشاه مطلق است
در كمال عز خود مستغرق است
او بسر نايد زخود آنجا كه اوست
كى رسد عقل وجود آنجا كه اوست
نيمى از نامه ها از حكيم غروى اصفهانى و نيمى ديگر از عارف معروف سيد احمد كربلايىاست كه ديدگاه يكديگر را به نقد و بررسى نشسته اند.حاصل آن مناظرات علمى اين اثر جاويد گشته است .
20. تفسير قرآن اين تفسير كه گويا نيمه تمام مانده تاكنون چاپ نشده است .
21. الانوارالقدسيه# مجموعه دل انگيزى از اشعار عربى آية الله غروى است
22. ديوان مفتقر# اين كتاب كه شعرهاى فارسى حكيم غروى را در خود گردآورده است بانام نامناسبى كه هيچ برازنده ايشان نيست دهها بار چاپ شده و انتشار يافته است و ايناشتباه از آنجا ناشى شده است كه پدر شاعر حكيم و عارف حوزه نجف حاج محمد حسناصفهانى معروف به معين التجارك كمپانى يعنى شركت راه آهن بغداد - كاظمين را به عهدهداشت و او بود كه براى نخستين بار بانى اين كار خير گشت . از اينجا و تنها به همينعلت است كه ديوان اشعار فرزندش با نام ((ديوان كمپانى )) و نام آن حكيم الهى بهنام ((آية الله كمپانى ))! معروف گشت . ولى چنانكه شمارىنقل كرده اند او از اين اسم ناراضى بود و از شنيدن اين كلمه بيگانه به سختى ناراحتمى شد.
23. ديوان غزليات يا مجموعه عارفانه ها#(180)
شاگردان
مكتب علامه غروى را چه در علم اصول و فقه و چه در حكمت و فلسفه بايد از مكتبهاى بسيارپربركت شيعه به حساب آورد. بر طبق تحقيقى حدود يكصد و پنجاه بزرگوار افتخارشاگردى در مكتب علامه غروى را داشته اند. عجيب اينكه در ميان شاگردان ، از مرجع تقليدو فقيه و فيلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفكمر و نويسنده و عارف و واعظ و... را مىتوان ديد كه همگى به نوعى به شاگردى غروى اصفهانى مباهات مى كرده اند. اكنون ماتنها از بعضى از آنان نام مى بريم ،(181) حضرات آيات :
سيد محمد حجت كوه كمرى (1310 - 1372 ق )،
سيد حسين طباطبايى بروجردى (1292 - 1380 ق )،
سيد محمد هادى ميلانى (1313 - 1395 ق )،
سيد ابوالقاسم خويى (1317 - 1413 ق )،
سيد عبدالاعلى سبزوارى 1328 - 1414 ق )،
سيد محمد كاظم موسوى حسينى (1322 - 1405 ق )،
شيخ سلمان خاقانى (1331 - 1408 ق )،
شيخ محمد تقى بهجت فومنى رشتى (متولد 1332 ق )،
سيد محمد باقر طباطبايى سلطانى بروجردى (متولد 1332 ق )،
شيخ ابوالفضل خوانسارى (متولد 1334 ق )،
سيد على بهشتى بابلى (متولد 1324 ق )،
ميرزا غلامحسين جعفرى همدانى (1324 - 1416 ق )،
شيخ على خوزانى اصفهانى معروف به ((آية الله مشكات ))،
حاج شيخ على محمد بروجردى (1315 - 1395 ق )،
شيخ عبداللطيف سمامى حائرى (1330 - 1400 ق )،
شيخ ابوالحسن شيرازى ،
آقا ميرزا كاظم دينورى تبريزى (1320 - 1416 ق )،
سيد مهدى اشكورى نجفى (متولد 1336 ق )،
شيخ احمد اهرى (1305 - 1388 ق )،
علامه سيد محمد حسين طباطبايى (1321 - 1402 ق )(182)
سيد محمد حسن الهى طباطبايى (183)
علامه شيخ عبدالحسين امينى تبريزى (1320 - 1390 ق )،
محمد على اردوبادى (1312 - 1380 ق )،
شيخ محمد رضا مظفر (1322 - 1384 ق )،
شيخ محمد حسين مظفر (1312 - 1381 ق )،
ميرزا شيخ نجم الدين جعفر عسكرى (1313 - 1381 ق )،
سيد عبدالحسين طيب (1312 - 1412 ق )،
سيد محمد حسينى همدانى (1322 - 1417 ق )،
شيخ محمد حسين اعلمى (1320 - 1393 ق )،
سيد ميرزا محمود موسوى زنجانى (1309 - 1374 ق )،
سيد امير محمد كاظمى قزوينى (1335 - 1414 ق )،
شيخ محمد جواد يثرى (1330 - 1415 ق )،
سيد محمد تقى آل بحرالعلوم (1318 - 1393 ق )،
شيخ عبدالرحيم سامت قزوينى (متولد 1281 ش )،
شيخ محمود شريعت مهدوى (متولد 1335 ق )،
شيخ محمد رضا غراوى (1303 - 1385 ق )،
سيد نورالدين ميلانى حائرى (متولد 1336 ق )،
سيد صدرالدين شوشترى جزايرى (1313 - 1385 ق )،
سيد محمد شبر (متولد 1330 ق )،
محمد طاهر آل شيخ راضى (1322 - 1400 ق )،
شيخ كاتب طريحى (1303 - 1390 ق )،
محمد طه كرمى هويزى (1317 - 1388 ق )،
شيخ محمد امين زين العابدين بصرى (متولد 1333 ق )،
شيخ عبدالمهدى مطر (1318 - پس از 1390 ق )،
حاج شيخ حسين انوارى همدانى ، توسلى شيرازى ،
سيد سجاد علوى گرگانى (1322 - 1407 ق )،
حاج سيد على مولانا تبريزى (1320 - 1392 ق )،
حاج شيخ نصرالله شبسترى (متولد 1330 - ق ) و...
شاگردان برگزيده عرفان
حكيم غروى اصفهانى ، مدت زمان طولانى حوزه درس عرفانى خصوصى داشتند كه درخانه خود برگزار مى كرد. بزرگمردانى كه در اين حلقهحال و اشراق ، گرد هم مى آمدند، عبارت بودند از:
1. علامه سيد محمد حسين طباطبايى تبريزى
2. آية الله سيد محمد هادى ميلانى
3. آية الله سيد ابوالقاسم خويى
4. آية الله ميرزا يوسف ايروانى
5. آية الله امام زنجانى
6. آية الله اعتماد رشتى (184)
از ديدگاه ديده وران
در تجليل و تمجيد از مقام علمى و معنوى آية الله غروى اصفهانى داستانهاى گويا وسخنان رسايى از بزرگان و صاحبنظران نقل شده است كه همه حاكى از اخلاص و نبوغفكرى اوست . اينك براى نمونه به چند سخن توجه مى كنيم : 1. آية الله سيد محمد هادىميلانى :
((شيعه در دويست سال اخير، فردى به جامعيت مرحوم (غروى ) اصفهانى به خود نديدهاست .))(185)
پس از وفات ميرزاى نايينى اعلاميه اى به امضاى مرحوم ملكى (ميرزا جواد آقا ملكىتبريزى ) و حضرات آيات آقاى ميلانى و آقاى خويى به اين مضمون انتشار يافت كه :
((بعد از مرحوم شيخ انصارى در اين اواخر نظير آية الله غروى اصفهانى در روحانيتتشيع پيدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظير ايشان نيست ...))(186)
2. علامه سيد محمد حسين طباطبايى :
((استاد بزرگ ، حكيم خداشناس و فقيه پارسا و دايرمدار آسمان پژوهش و تحقيق ، وسالك و مرزبان سرزمين دانش و تدقيق ، شيخ محمد حسين اصفهانى غروى است كه خدا مقامبلندش را بلندتر سازد.))(187)
3. علامه اديب محمد على اردوبادى :
((... استاد بزرگ ما، يكه سوار هر ميدان بود از هر نظر بى نظير مى نمود. و نسبت بههر فضيلت به او مانند نسبت دندانه هاى شانه به شانه است ... .
او در هر يك از دانشهاى حكمت ، كلام ، فقه ، اصول ، تفسير، حديث ، شعر و ادب ، تاريخ ،معارف ، اخلاق و عرفان به طور مساوى وارد بود و در هر كدام از ملكات برترى بخش وروحيات كريمانه و كارهاى نيكو و گسترده و فضيلتهاى توصيف شده ، از جديت شديد درعبادت و خطر كردن در زهد، و شب زنده دارى گرفته تا سجده هاىطول و دراز و رياضت و تهذيب و محاسبه نفس ، همه و همه براى او يكى و مساوى بود... وبه هيچ وجه براى خدا، مشكل نيست كه جهان را در يك فرد جمع كند و حكمت نورى است كهخدا در دل هر كس كه سزاوار باشد مى اندازد...))(188)
4. استاد و محقق بزرگوار علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى يزدى .
((من در تاريخ تشيع ، فيلسوفى متعبدتر از آية الله شيخ محمد حسين اصفهانى نمىشناسم . او عاشق دعا و عبادت و شيفته نماز و زيارت بود. بهاهل بيت اطهار عليهم السلام ارادت ويژه اى داشت ...))(189)
5. متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى :
((حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى ، در تقوا و علم منقولا و معقولا يگانه بود... وانديشه اش هم اكنون جزو انديشه هاى زنده اى است كه در ميان علما و فضلاى حوزه هاىدرس فقه و اصول مطرح است ...))(190)
فصل فراق و هجران
پنجم ماه ذيحجه سال 1361 ق . روز دوشنبه بود كه از فراز بارگاه قدس مولا علىعليه السلامخبر وفات بزرگ استاد نجف به گوش همگان رسيد. اين خبر چنان نابهنگامبود كه فضلا و دانشوران حوزوى را دچار تحير غمبار كرد. بزرگ اديب شيعى ، علامهاردوبادى ، سوگ سروده اى را كه در گراميداشت استادش گفته بود ورد زبان همگانساخت مردم بويژه شاگردان و ياران و نزديكان استاد كه سخت از اين فاجعه اندوهبار،آزرده و آشفته بودند بيتى از آن سوگواره دلسوز را به هم مى خواندند و ناله مىكردند. اديب اردوبادى در آن بيت گفته بود:
حق ان تبكى من بعدالحسين آرى تشييع پيكر نابغه نجف و خادم صادق امام حسين عليهالسلام با نام و ياد حسين عليه السلام برگزار شد و در آستان قدس علوى ، زير ايوانطلاى مولا جنب مناره شمالى مقبره كوچكى در كنار مقبره علامه حلى به خاك سپردهشد.(191)
عاكفان حرمت قبله اهل كرمند
واقف از نكته سربسته لوح و قلمند
خاكساران تو ماه فلك ملك حدوث
جان نثاران تو شاه ملكوت قدمند
((مفتقر)) دست تو و دامن آنان كه همه
خضر جانند و مسيحا نفس و روح دمند
آية الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى
متوفاى 1325
شكوه مرجعيت
محمد اصغرى نژاد
سيد ابوالحسن در سال 1284 ق . در دهكده كوچك ((مديسه )) لنجان اصفهان پا بهعرصه وجود نهاد.(192) وى در اصل از سادات موسوى شهر بهبان بود. سالها پيش ازتولد وى پدر بزرگش سيد عبدالحميد از بهبهان به اصفهاننقل مكان كرده بود. سيد عبدالحميد از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آية الله شيخمحمد حسن نجفى معروف به ((صاحب جواهر)) بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان ولنجان ساكن شد و تا پايان عمر در آنجا به تدريس و انجام امور شرعىاشتغال داشت .
سيد محمد پدر سيد ابوالحسن نيز در همان ايامى كه سيد عبدالحميد به مظنور فراگيرىعلوم دينى به عراق مهاجرت كرده بود، در كربلا متولد شد ايشان اگر چه از زمره عالمانشمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمير بود كه پس از وفات در شهرستانخوانسار به خاك سپرده شد.
تحصيلات
سيد ابوالحسن دروس ابتدايى طلبگى را در زادگاه خود روستاى ((مديسه )) لنجاننزديكى از روحانيان آن ديار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدايى تصميم گرفتبه حوزه علميه اصفهان كه در آن عصر يكى از حوزه هاى مهم شيعى به شمار مى رفتمهاجرت نمايد. براى اين منظور با پدرش سيد محمد به مشورت پرداخت اما پدر كه ازرنجهاى دروان طلبگى بر فرزند انديشناك بود با وى موافقت نكرد. اين ممانعت رفتهرفته اشتياق تحصيل را در آن فرزند نيك فرجام شدت بخشيد و وى را بر هدف خوداستوارتر مى ساخت تا اينكه سرانجام پدر را بر اين سفر آسمانى با خويش همراه ساخت.
در اصفهان
سيدابوالحسن در اوايل بلوغ هنگامى كه فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، بهاصفهان رفت و در مدرسه ((صدر)) حجره اى گرفت و به درس و بحثمشغول شد. شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش براى ديدن فرزند خود به حجره او رفتبا وضع نابهنجارى روبرو شد. حجره او را خالى از هر گونهوسايل ابتدايى براى زيستن ديد. نه فرش و گليم و زيراندازى ، و نه چراغى براىروشن كردن حجره . دلسوزيهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار ديگر با كلماتىماءيوس كننده روح او را آزرده خاطر و دل شكسته نمود. در اينحال رو به سوى قبله ايستاد و امام زمان (عج ) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشكبارو لحنى ملتمسانه از مولاى خود عنايتى كارساز را تقاضا كرد شرح توجه و لطف حضرتبه وى مجالى ديگر مى طلبد. اما همين اندازه كافى است بدانيم كه در پى آنتوسل ، روح اميد و گشايش به جان و راه او دميدن آغازيد و توفيقات وى را انبوه ساخت .
طولى نكشيد كه ايشان پس از مدتى فراگيرى علوم دينى با قلبى شادمان به ((مديسه)) بازگشت .(193)
او در اصفهان از محضر استادانى همچون :
آية الله كلباسى ، آية الله چهار سوقى ، آية الله درچه اى ، آية الله جهانگيرخانقشقايى و... بهره نهاى فراوان برد و در همين ايام خود نيز به تدريس ادبيات عرب وفقه و اصول مى پرداخت .(194)
در عراق
او نزديك به ده سال چون پيكارگر ميدانهاى جهاد در حوزه علميه اصفهان ، پرتلاش بهتحصيل و تدريس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود كه به منظور بالابردن معلومات خويش در سطح عالى و بهره گيرى از دانش شخصيتهاى علمى حوزه بزرگنجف و سامرا در سال 1307 ق . رهسپار عراق گرديد. وى در آنجا از محضر بزرگانىچون آيات عظام : ميرزا محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ ) ميرزا حبيب الله رشتى ،فاضل شربيانى ، شيخ محمد حسن مامقانى ، سيد محمد كاظم يزدى ، آخوند خراسانى ،ميرزا محمد تقى شيرازى و آية الله شريعت اصفهانى بسيار استفاده برد.(195)
وى مدت سه سال در كربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آية الله ميرزا محمدحسن شيرازى شركت مى كرد. پس از آن در سال 1310 ق . به شهر نجف اشرف رفت و تاپايان عمر در آن ديار ماندگار شد. در اين سالها از محضر اساتيد بزرگ نجف استفادهبرد تا خود از جمله مراجع شيعه گرديد.
موقعيت علمى و مرجع
آية الله اصفهانى داراى ذوقى سليم و فهمى نيكو و نظرى صائب در استنباط و درك احكامو مسائل شرعى بود و همين خصوصيت او را در مجالس ‍ علمى زبانزداهل دانش نموده بود ژرف نگرى سيد و تاءمل و تعمق بسيارش ‍ درمسائل علمى ستودنى بود.
جولان فكرى و پژوهش بسيار او در جوانب هر مساءله باعث مى شد كه در يك موضوع ،نظريات گوناگونى در طول زمان ، ارائه نمايد و درمسائل پيچيده فقهى به گره گشايى بپردازد. با اين همه تا مدتهاى طولانى حلقه درساو را شاگردانى اندك تشكيل مى دادند. پس از اينكه ميرزا محمد تقى شيرازى ، مرجعتقليد شيعيان مردم را در مسائل احتياطى خويش به وى ارجاع داد، آوازه اش بالا گرفت وروز به روز بر عدد شاگردانش افزوده مى شد، تا جايى كه پس از درگذشت آية اللهسيد محمد كاظم يزدى (1337 ق ) حوزه درسش ، پررونق ترين مجمع علمى در ميان مجامععلمى آن روزگار گرديد.(196)
پس از درگذشت آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى (1328 ق ) و آية الله شريعتاصفهانى (1339 ق ) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقليد مطرح شدند:آية الله نايينى ، آية الله كاشف الغطاء و آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى ولى بادرگذشت آية الله كاشف الغطاء در سال 1344 ق . و درگذشت آية الله نايينى درسال 1355 ق . مقام مرجعيت و زعامت دينى شيعيان ، در وجود آية الله اصفهانى متمركز ومنحصر گرديد و تا ده سال بعد كه زندگى را وداع كرد در اين مقام باقى بود.
آثار قلمى
مشهورترين اثر آية الله اصفهانى ، كتاب جامعى در فقه به نام ((وسيلة النجاة )) استكه شامل اكثر مسائل فقهى مورد نياز مسلمانان آن عصر بود. بسيارى از فقها و مراجعبزرگ بر اين كتاب حاشيه زده و شرح نوشته اند. برخى از كتب فقهى كه بنا برترتيب كتاب ((وسيلة النجاة )) نگارش يافته عبارتند از ((تحريرالوسيله )) اثر امامخمينى و حواشى آيات عظام بجنوردى ، حمامى ، شاهرودى ، ميلانى ، خويى ، گلپايگانىو...
ديگر تاءليفات آية الله اصفهانى عبارت از:
1. انيس المقلدين
2. حاشيه بر تبصره علامه
3. حاشيه بر ((العروة الوثقى ))
4. حاشيه بر نجاة العباد
5. ذخيرة العباد
6. شرح كفاية الاصول
7. منتخب الرسائل
8. مناسك حج
9. وسيله النجاة الصغرى
10. ذخيرة الصالحين (197)
شاگردان
در مكتب علمى آية الله اصفهانى بسيارى از دانشوران فقه واصول و مجتهدان عاليقدر و گرانمايه حاضر مى شدند كه برخى از آنان عبارت اند ازحضرات آيات :
سيد محمود شاهرودى ، سردار كابلى ، سيد على يثربى كاشانى ، ميرزا آقااصطهباناتى ، محمد تقى آملى ، شيخ هاشم آملى ، محمد رضا طبسى ، سيد ابوالحسن شمسآبادى ، سيد عبدالله شيرازى ، شيخ على عليارى تبريزى ، علامه طباطبايى ، ميرزا مهدىآشتيانى
ويژگيهاى اخلاقى
آية الله اصفهانى افزون بر اينكه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت ودر اين ميدان ، گوى سبقت را از ديگران ربوده بود آراسته به صفات و ملكات اخلاقىبود. فروتنى ، بزرگوارى ، خويشتن دارى ، ايثار، ساده زيستى وتوكل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جملهفضايل اخلاقى اين آيت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
در سال 1349 ق . شخصى كه به سببى با آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى خصومت وكينه اى شديد در دل داشت دست به جنايت هولناكى زد و فرزند عالم وفاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرارداد و به طرز فجيعى او را كشت .پس از دستگيرى قاتل ، آية الله اصفهانى شخصى را به نمايندگى از طرف خود بهدادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم كند. آية الله اصفهانى اين گونه ازقاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گرديد.
آية الله اصفهانى زندگى بسيار ساده اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فريبندهمادى مى زيست . در اوايل طلبگى مجبور بود خود را با شرايط سخت و نامناسب مالى كهبر حوزه هاى علميه حاكم بود و هم اكنون هم نيز هست تطبيق دهد. فشار مالى و شرايطسخت معاش به حدى بود كه او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خويشدر يك خرابه زندگى كند. يكى از علما در اين باره مى گويد در خدمت آقا سيد ابوالحسناصفهانى بودم ، وقتى از كوچه اى كه در آن خرابه اى وجود داشت ، گذر كرديم ،فرمود: من با خانواده ام پانزده روز در اين خرابه ساكن بوديم . چون صاحبخانه ما بهمن گفته بود كه ديگر راضى نيست در خانه اش باشيم . به ناچار آنجا را تخليه كرديمو به اين خرابه منتقل شديم . تا اينكه بالاخره موفق شدم خانه اى ديگر اجاره كنم.(198)
وى پس از اينكه به مقام مرجعيت تقليد رسيد و هر روز از اطراف و اكناف عالم ،پول و وجوهات شرعى بسيارى به دستشان مى رسيد، باز همچنان به زندگى سادهپيشين خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنيوى به ديده حقارت مى نگريست . بااينكه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملكى و نه خدمتكارى داشت كه در تهيه و خريدمايحتاج زندگى به وى يارى رساند. با اينحال كمتر روزى اتفاق مى افتاد كه نيازمندى به آية الله اصفهانى مراجعه كند و با دستخالى باز گردد. بسيار اتفاق مى افتاد كه با اينكه خود سخت محتاج بود از بخشش بهديگران دريغ نمى كرد و آنان را بر خود ترجيح مى داد.
نوشته اند: هنگامى كه رهبر انقلاب عراق آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى ازتنگدستىسيد ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 ليره طلا براى او فرستاد تا با آن مبلغ ،براى خود منزلى بخرد، ولى آية الله اصفهانى آن 500 ليره را دركمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوايان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلابعلوم دينى و تهيدستان تهيه شود.(199)
دورنگر و ژرف انديش
آية الله امين جبل عاملى درباره آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى مى گويد:
در سال 1352 ق . كه به عراق سفر كردم او را مورد ارزيابى قرار دادم . ديدم مردى استداراى فكرى بزرگ كه ميدان انديشه اش وسيع است . در علم و فقه بسيار وسعت نظردارد. دورنگر است و ژرف انديش ، داراى راءيى صائب است و تدبيرى نيكو و بسيارموقعيت شناس است .
بر همه مردم ، شفيق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سياستى بزرگ است . و همينويژگيها باعث شده كه رياست و زعامت عامه شيعيان را به دست گيرد، چون شايستگى چنينمنصب و مقامى را دارد.(200)
شهامت در فتوا
آية الله اصفهانى در باين احكام الهى و آنچه به نظرش صحيح مى رسيد، بسيار باشهامت بود و از كسى باكى نداشت - گر چه در ظاهر به زيان وى تمام مى شد. او مصداقبارز آية شريفه ععع ((... يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم ...))ععععبود. در راه خدا مجاهده مى كرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد.
از جمله فتواهاى آية الله اصفهانى كه جنجال زيادى بر پا نمود، نظريه وى در موردپاره اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وى بر اين باور بود كه قمه زنى و زنجيرزنى و كوبيدن طبلها و برخى ديگر كه در ايام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظرشرع اسلام حرام است . چون اين فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفىبا عقايد بسيارى از روحانيون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت ، باعث اختلافات و سرو صداى شديد شد و برخى از وعاظ در سخنرانيهاى خود آية الله اصفهانى را به سختىمورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند. ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده خود دستبردارد و خوشايند جاهلان و بى خردان سخن بگويد و فتوا صادر كند.
ايشان همچنين در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى شان ايستادگى مى كرد و بافتاواى خود مردم را به ايستادگى در مقابل آنان ترغيب مى ساخت و در اين راه مقدس نيزمرارتها و سختيها بسيارى را به جان خريد.
درگذشت
آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى تا واپسينسال حيات خويش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خويش دچار ضعف مزاجگرديد و به بيماريهاى گوناگونى مبتلا شد. ايشان در آن سالها درفصل تابستان براى درامان ماندن از گرماى زياد شهر نجف به كاظمين و سامرا مى رفت ،در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر مى برد، ولى درعمل اينچنين نبود. او به تنهايى در آنجا به نامه هاى زيادى كه از سوى مسلمانان ودوستدارانش به منظور كسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برايشارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و كوفته سر بر بالين مى گذارد. چندصباحى پيش از اينكه دار فانى را وداع گويد وضعيت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت .به او پيشنهاد كردند كه محلى ديگر را كه داراى هوايى مناسب است ، برگزيند. او ايرانرا انتخاب كرد اما خيلى زود از سفر به ايران منصرف شد و سفر به بعلبك لبنان رابرگزيد پس از مدت زمان كوتاهى كه ايشان در بعلبك بود بسيارى از بزرگان ودانشمندان جبل عامل ، بعلبك ، بيروت ، دمشق و ديگر نقاط لبنان و سوريه با وى ديداركردند. پس از اينكه وضعيت مزاجى وى تا اندازه اى بهبود يافت ، روزى در اثر سانحهاى به زمين خورد و پس از بازگشت به كاظمين در شب نهم ذيحجه 1365 ق . در 81سالگى دارفانى را وداع گفت .
پيكر شريف آية الله اصفهانى پس از حمل از كاظمين به نجف و تشييعى كم سابقه درصحن مطهر اميرالمؤ منين عليه السلام كنار قبر فرزند شهيدش سيد محمد حسن و آرامگاه آيةالله خراسانى به خاك سپرده شد.
از آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى فرزندان نيك نامى به يادگار ماند كه نام آنان بهقرار ذيل است .
1. علامه شهيد محمد حسن اصفهانى (1349 ق .)
2. حجة الاسلام سيد محمد اصفهانى (متوفاى 1326 ق .)
3. سيد على اصفهانى
4. حجة الاسلام سيد حسين اصفهانى
5. فاطمه (همسر حجة الاسلام سيد مير بادكوبه اى )
6. رباب (همسر آية الله سيد حسين اصفهانى بروجنى )
7. مريم (همسر حجة الاسلام سيد جواد اشكورى )
8. زهرا (همسر سيد حسين علوى )
9. بتول (همسر سيد عبدالخالق موسوى زاده )
آيدالله العظمى حاج آقا حسين قمى
متوفاى 1325 ش .
قامت قيام
محمد باقر پور امينى
شخصيت والا مقام حضرت آية الله العظمى حاج آقا حسين طباطبايى قمى - قدس سره - ازمراجع وارسته اى است كه در مقاطع مختلف - بخصوص ‍ در دوران خفقان رضاخانى -بپاخاست و شجاعانه به ستيز با دشمن پرداخت و دخالت عملى در سياست را با حضور درصحنه هاى مختلف سياسى بخوبى نشان داد بحق او را مى توان ((قامت قيام )) ناميد. ايننوشتار به اختصار به بررسى دوره هاى مختلف زندگى و ابعاد اخلاقى ، سياسى ،مبارزاتى و علمى آن مرجع و فقيه بزرگوار مى پردازد. باشد كه مطالعه اين اثرمشعلى فرا راه آيندگان و پويندگان قرار دهد.
ستاره اى از قم
او در 28 رجب 1282 ه‍ق ديده به جهان گشود و پدر او را ((حسين )) ناميد. خاندان ((سيدحسين )) از بزرگان دين و از شخصيتهاى برجسته ايمانى بودند كهنسل پاك آنان با 28 واسطه به امام حسن مجتبى عليه السلام مى رسد.(201)
تحصيل
آقا حسين تحصيلات ابتدايى خود را در يكى از مكتب خانه هاى قم شروع كرد و پس از آندرسهاى مقدماتى اين رشته ، از قبيل صرف و نحو و منطق را در محضر استادان اين فنفراگرفت و تا اوان بلوغ در قم به تحصيل مبادرت ورزيد و سپس در پىتكميل تحصيلات راهى تهران شد. درسهاى دوره سطح را - كه در بردارنده كتابهايىچون معالم ، قوانين ، شرح لمعه ، و رسائل و مكاسب است - نزد اساتيد آن حوزه خواند وسپس در 22 سالگى عزم سفر كرده ، به منظور انجام مراسم حج ، راهى مكه و مدينه شد.
حاج آقا حسين در بازگشت از سرزمين وحى ، وارد نجف اشرف گرديد و پس از زيارت راهىسامرا شد و در جلسه درس آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى شركت كرد و پس از دوسال اقامت در سال 1306 ق . بار ديگر به تهران بازگشت .(202)
او در حوزه علميه تهران از محضر فرزانگانى چون : آقا على مدرس (متوفى 1310 ق .)،ميرزا ابوالحسن جلوه (متوفى 1314 ق .)، ميرزا على اكبر حكمى يزدى (متوفى 1322 ق.)، ميرزا هاشم رشتى (متوفى 1332 ق .)، شيخ على نورى (متوفى 1335 ق .)، ميرزاابوالحسن كرمانشاهى (متوفى 1336 ق .) ميرزا محمود قمى ، شيخ عبدالمحسن مدرسرياضى ، شيخ فضل الله نورى (متوفى 1327 ق .) و ميرزا محمد حسن آشتيانى (متوفى1319 ق .) كسب فيض كرد(203) و پس از پنجسال تحصيل جدى و حضور مستمر در جلسات اساتيد فوق ، تهران را به قصد آستانمقدس امامان عليهم السلام (در عراق ) ترك نمود.
او در شهر مقدس نجف اشرف در محفل درس اساتيدذيل حضور يافت .
حضرات آيات عظام ميرزا حبيب الله رشتى (متوفى 1312 ق .)، حاج آقا رضا همدانى(متوفى 1322 ق .)، آخوند ملا على نهاوندى (متوفى 1322 ق .)، آخوند محمد كاظمخراسانى (متوفى 1329 ق .)، سيد محمد كاظم يزدى (متوفى 1337 ق .) و سيد احمدكربلايى .(204)
حاج آقا حسين در سال 1321 ق . وارد سامرا گرديد و به طور جدى و مستمر در درسهاىآية الله ميرزا محمد تقى شيرازى شركت جست و مراتب عالى علمى را يكى پس از ديگرىپشت سر نهاد. استاد بزرگوارش نيز عنايت خاصى به وى داشت و مقلدان خود را درمسائل احتياطى به ايشان ارجاع مى داد و اين امر، آينده درخشانى را براى وى ترسيم مىنمود. زيرا ارجاع مسائل احتياطى در واقع به اين معنى است كه وى پس از ميرزا، اعلممجتهدان آن زمان مى باشد.(205)
با توجه به درخواست اهالى مشهد از محضر آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى ، درفرستادن عالمى با تقوا و مجتهدى دانا و توانا به آن سامان ، ايشان ((حاج آقا حسينقمى )) را در پذيرش اين امر خطير مناسب دانسته و سفر به مشهد و اقامت در آنجا را بهوى پيشنهاد كرد.او نيز اين دعوت را پذيرفت و پس از دهسال سكونت در سامراك به سوى آستان قدس امام هشتم عليه السلام عزم سفركرد.(206) وى با عزيمت به مشهد مقدس ، به دورانچهل ساله تحصيل خود خاتمه داد و با پشتوانه علمى گرانقدر براى رهبرى و زعامت مردم ،راهى آن ديار مقدس شد شايان ذكر است كه حاج آقا حسين از تمام اساتيد خود در نجف وسامرا اجازه اجتهاد داشت و از مرحوم سيد مرتضى كشميرى نيز اجازهنقل روايت اخذ كرده بود.(207)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation