|
|
|
|
|
|
حديث : 44 - عن على بن الحسين عليه السلامقال : من اخلاق المومن الانفاق على قدر الاقتار و التوسع على قدر التوسع و انصافالناس و ابتداوه اياهم بالسلام عليهم . ترجمه : 44 - امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام فرمود: از اخلاق مومن انفاقنمودن به اندازه نيازمندى و توسعه دادن (به زندگى نيازمندان ) به اندازه فراخى(زندگى خود) و رفتار عادلانه با مردم و آغاز نمودن به سلام بر مردم . حديث : 45 - عن ابى جعفر عليه السلام قال : انما المومن من الذى اذا رضى لم يدخلهرضاه فى اثم و لاباطل و ان سخط لم يخرجه سخطه منقول الحق و الذى اذا قدر لم تخرجه قدرته الى التعدى الى ما ليس له بحق . ترجمه : 45 - امام باقر عليه السلام فرمود: مومن كسى است كه در هنگام خشنودى ، خوشنودىاش او را در گناه و باطل داخل نكند و اگر به خشم آمد خشمش او را از گفتن حق بيرون نبردو در زمانى كه قدرت دارد قدرتش او را به تجاوز نمودن به سوى چيزى كه حقى در آنندارد نكشاند. حديث : 46 - قال ابو عبدالله عليه السلام : يا مهزم شيعتنا من لايعدو صوته سمعه و لاشحناوه يديه و لا يمتدح بنا معلنا و لايجالس لنا عائبا و لا يخاصم لنا قاليا و انلقى مومنا اكرمه و ان لقى جاهلا هجره - الى انقال - شيعتنا من لا يهر هرير الكلب و لا يطمع طمع الغراب و لايسال عدونا و ان مات جوعا. ترجمه : 46 - امام صادق عليه السلام فرمود: اين مهزم ! شيعه ما كسى است كه صدايش ازگوش خودش تجاوز نكند و كينه و دشمنى اش از دستانش تعدى نكند (كينه اش را عملاابراز و اعمال نكند) و (در زمان تقيه ) ما را آشكارا مدح و ثنا نگويد، و در مجالست وهمنشينى با ما زبان به عيبجويى نگشايد و يا بى مهرى و كينه با ما به مخاصمه وجدال بر نخيزد و اگر با مومنى ديدار كرد او را اكرام كند و اگر با نادانى برخوردنمود از او دورى كند، - تا آنجا كه فرمود: - شيعه ما كسى است كه همچون بانگى كه سگاز سوز سرما بر مى آورد بانگ بزند و حرص و طمعى همچون حرص و طمع كلاغاننداشته باشد و از دشمن ما درخواست و گدايى نكند اگر چه از گرسنگى بميرد. حديث : 47 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :قال النبى صلى الله عليه و آله الا اخبركم باشبهكم بى ؟ قالوا: بلى يارسول الله قال : احسنكم خلقا و الينكم كنفا و ابركم بقرابته و اشدكم حبالا خوانه فىدينه و اصبركم على الحق و اكظمكم للغيظ و احسنكم عفوا و اشدكم من نفسه انصافا فىالرضا و الغضب . ترجمه : 47 - امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيابه شما در مورد كسى كه شبيه ترين شما به من است خبر دهم ؟ عرض كردند: آرى اىرسول خدا! پيامبر فرمود: كسى كه اخلاقش نيكوتر و نرمخوتر و نيكى كننده تر بهخويشاوندانش باشد و دوستى اش نسبت به برادران دينى از همه بيشتر باشد وصبورترين شما بر حق و فرو خورنده ترين شما خشمش را و نيكوترين شمااز نظر عفوو بخشايش باشد و از همه شما در هنگام خوشنودى و خشم انصاف را بيشتر رعايتكند. حديث : 48 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال المومن حسن المعونه ، خفيف المئونه ، جيدالتدبير لمعيشته و لا يلسع من جحر مرتين . ترجمه : 48 - امام صادق عليه السلام فرمود: مومن يارى اش نيكو و روزى اش سبك و كم است ،تدبيرش براى زندگى نيكوست و از يك سوراخ دو مرتبه گزيده نمى شود. حديث : 49 - عن الدلهاث مولى الرضا عليه السلامقال : سمعت الرضا عليه السلام يقول : لا يكون المومن مومنا حتى يكون فيه ثلاثخصال - الحديث و ذكر فيه - كتمان سره و مداراه الناس و الصبر فى الباساء والضراء. ترجمه : 49 - دلهاث غلام امام رضا عليه السلام روايت كند كه از حضرت شنيدم كه مى فرموده: مومن مومن نيست مگر اينكه در او سه خصلت باشد - سپس حديث ماقبل را آورده است و در آن اضافه نموده است : رازش را مى پوشاند و با مردمان مدارا مىكند و در سختى ها و مشكلات صبر پيشه مى سازد. حديث : 50 - فى حديث مرفوع الى النبى صلى الله عليه و آلهقال : جاء جبرئيل فقال : يا رسول الله ان الله ارسلنى اليك بهديه لم يعطها احدا قبلكقال رسول الله صلى الله عليه و آله : ما هى ؟قال : الصبر و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : الرضا و احسن منهقال : و ما هو؟ قال : الزهد و احسن منه قال : و ما هو؟قال : الاخلاص و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : اليقين و احسن منه قلت : و ما هو ياجبرئيل ؟ قال : ان مدرجه ذلك التوكل على اللهعزوجل فقلت : و ما التوكل على الله ؟ قال : العلم بان المخلوق لايضر و لا ينفع و لايعطى و لا يمنع و استعمال الياس من الخلق فاذا كان العبد كذلك لايعمل لاحد سوى الله و لم يرج و لم يخف سوى الله و لم يطمع فى احد سوى الله فهذاهو التوكل قلت : يا جبرئيل فما تفسير الصبر؟قال : تصبر فى الضراء كما تصبر فى العافيه فلا يشكو حاله عند المخلوق بمايصبيه من البلاء قلت : فما تفسير القناعه ؟قال : يقنع بما يصيب من الدنيا يقنع بالقليل و يشكر اليسير قلت فما تفسير الرضا؟قال الراضى لايسخط على سيده اصاب من الدنيا (ام لا يصيب ) منها و لايرضى لنفسهباليسير من العمل قلت : يا جبرئيل فما تفسير الزهد؟قال : يحب من يحب خالقه و يبغض من يبغض خالقه و يتحرج منحلال الدنيا و لا يلتفت الى حرامها فان حلالها حساب و حرامها عقاب و يرحم جميع المسلمينكما يرحم نفسه و يتحرج من حلال الدنيا و لا يلتفت الى حرامها فان حلالها حساب و حرامهاعقاب و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه و يتحرج من الكلام كما يتحرج من الميته التىقد اشتد نتنها و يتحرج عن حطام الدنيا و زينتها كما يتجنب النار ان يغشاها و ان يقصر امله وكان بين عينيه اجله قلت ، يا جبرئيل فما تفسير الاخلاص ؟قال : المخلص الذى الايسال الناس شيئا حتى يجد و اذا وجد رضى و اذا بقى عنده شى ءاعطاه فى الله ، فان لم يسال المخلوق فقد اقر لله بالعبوديه و اذا وجد فرضى فهوعن الله راض و الله تبارك و تعالى عنه راض و اذا اعطى للهعزوجل فهو على حد الثقه بربه قلت : فما تفسير اليقين ؟قال : المومن يعمل لله كانه يراه فان لم يكن يرى الله فان الله يراه و ان يعلم يقينا انما اصابه لم يكن ليخطئه و ما اخطاه لم يكن ليصيبه و هذا كله اغصانالتوكل و مدرجه الزهد. ترجمه : 50 - در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه :جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اىرسول خدا! خداوند مرا با هديه اى نزد تو فرستاده كه اين چنين هديه اى به هيچ كس پيشاز تو نداده است رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آن هديه چيست ؟ عرض كرد:صبر و نيكوتر از صبر. فرمود: نيكوتر از صبر چيست ؟ عرض كرد: رضا و نيكوتر ازآن . فرمود: نيكوتر از رضا چيست ؟ عرض كرد: زهد و نيكوتر از آن . فرمود: نيكوتر اززهد چيست ؟ عرض كرد: اخلاص و نيكوتر از آن . فرمود: نيكوتر از اخلاص چيست ؟ عرضكرد: يقين و نيكوتر از يقين . پيامبر مى فرمايد گفتم : اىجبرئيل ! نيكوتر از يقين چيست ؟ گفت : راه رفتن به آنتوكل نمودن بر خداى عزوجل است گفتم : توكل بر خدا چيست ؟ گفت : آگاهى به اينكهضرر و نفع و عطا و منع هيچ يك به دست مخلوق نيست و نوميدى از مخلوق را درعمل رعايت كند پس هرگاه بنده اى چنين باشد براى هيچ كس غير از خدا كار نمى كند و اميدو بيم ندارد جز از خدا و به هيچ كس جز خدا چشم نمى دوزد پس اين معناىتوكل است . گفتم : اى جبرئيل ! تفسير صبر چيست ؟ گفت : در سختى شكيبايى كند چنانكهدر شادى و در تنگدستى شكيبايى كند چنانكه در ثروتمندى و در بلا شكيبايى كندچنانكه در وقت عافيت و تندرستى پس از بلايى كه به او رسيده به نزد مخلوق شكوه وشكايت نبرد. گفتم : تفسير قناعت چيست ؟ گفت : به آنچه از دنيا نصيب او گرديده قانعباشد به كم قانع باشد و شكر آن را به جاى آورد. گفتم : تفسير رضا چيست ؟ گفت : شخص رضايتمند بر مولاى خود خشم نمى گيرد چه به دنيا رسيده باشد چهنرسيده باشد و بر نفس خود به عمل كم خوشنود نيست . گفتم : اى جبرئيل تفسير زهد چيست ؟ گفت : اينكه دوست بدارد آن كس را كه آفريننده اش رادوست دارد و دشمن بدارد آن كس را كه آفريننده اش را دشمن مى دارد و ازحلال دنيا بر خود تنگ بگيرد و به حرام آن توجهى نكند زيراحلال آن حساب دارد و حرامش موجب عقابت است و به همه مسلمانان مهربانى كند چنانكه نسبتبه خود مهربان است و آنچنانكه از مردارى كه بوى گندش زياد شده است پرهيز مى كنداز سخن گفتن بپرهيزد و همچنانكه از آتشى كه او را فرا گيرد دورى مى كند از چيزهاىپوچ و فانى دنيا و زينت دنيا پرهيز كند و آرزويش را كوتاه كند و اجلش را پيش روداشته باشد. گفتم : اى جبرئيل ! تفسير اخلاص چيست ؟ گفت : مخلص كسى است كه هيچچيز را از مردم درخواست نكند تا خود بيابد و آنگاه كه يافت خوشنود باشد و اگر چيزىدر نزد او باقى ماند آن را در راه خدا عطا كند پس اگر از مخلوق درخواست نكند بهعبوديت خداوند اقرار كرده است . و اگر خواسته خود را يافت و خوشنود بود چنين كسى ازخدا خوشنود است و خداوند تبارك و تعالى نيز از او خوشنود است و هنگامى كه به خاطرخداى عزوجل عطا مى كند چنين كسى در حد اعتماد به پروردگار خويش است . گفتم : تفسير يقين چيست ؟ گفت : مومن براى خدا به گونه اىعمل كند گوئيا او را مى بيند كه اگر او خدا را نمى بيند خداوند او را مى بيند و از روىيقين و باور بداند كه آنچه به او رسيده است ممكن نبود كه به او برسد و به خطا رود وآنچه كه به خطا رفته و به او نرسيده است نمى شد كه به او برسد. همه اينها كهگفته شد شاخه هاى توكل و راه رفتن به سوى زهد است . 5 - باب استحباب التفكر فيما يوجب الاعتباروالعمل 5 - باب استحباب تفكر نمودن در چيزهائى كه موجب عبرتوعمل است حديث : 51 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اميرالمؤمنين عليه السلاميقول : نبه بالفكر قلبك و جاف عن الليل جنبك و اتق الله ربك . ترجمه : 51 - امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: با تفكرنمودن قلب خود را آگاه كن و شبانگاه پهلوى خود را از بستر خواب دور گردان و تقواىخداوند كه پروردگار توست را پيشه ساز. حديث : 52 - عن الحسن الصيقل قال : سالت ابا عبدالله عليه السلام عما يروى الناس(تفكر ساعه خير من قيام ليله ) قلت : كيف يتفكر؟قال : يمر بالخربه او بالدار فيقول : اين ساكنوك ؟ اين بانوك ؟ ما لك لاتتكلمين ؟ ترجمه : 52 - حسن صيقل گويد: از امام صادق عليه السلام درباره آنچه كه مردم روايت مىكنند كه : (ساعتى تفكر از قيام يك شب بهتر است ) پرسيدم كه چگونه بايد تفكر كند؟فرمود: به ويرانه يا خانه گذر كند و بگويد: كجايند ساكنان تو؟ كجايند سازندگانتو؟ تو را چه شده چرا سخن نمى گويى ؟ حديث : 53 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :افضل العباده ادمان التفكر فى الله و فى قدرته . ترجمه : 53 - امام صادق عليه السلام فرمود، برترين عبادت مداومت نمودن بر تفكر دربارهخداوند و قدرت اوست . حديث : 54 - عن معمر بن خلاد قال : سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلاميقول : ليس العباده كثره الصلاه و الصوم انما العباده التفكر فى امر اللهعزوجل . ترجمه : 54 - معمر بن خلاد گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: عبادت نمازو روزه زياد نيست بلكه عبادت تفكر نمودن در كار خداىعزوجل است . حديث : 55 - قال ابو عبدالله عليه السلام : التفكر يدعو الى البر والعمل به . ترجمه : 55 - امام صادق عليه السلام فرمود: تفكر آدمى را به سوى نيكى وعمل به آن فرا مى خواند. حديث : 56 - كتب هارون الرشيد الى ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السلام : عظنى واوجز. قال : فكتب اليه : ما من شى ء تراه عينك الا و فيه موعظه . ترجمه : 56 - هارون الرشيد به امام موسى بن جعفر عليه السلام نوشت كه : مرا موعظه كن وكوتاه سخن گو. - راوى گويد: - حضرت براى او نوشت : هيچ چيز نيست كه چشم تو آنرا ببيند جز اينكه در آن موعظه اى نهفته است . حديث : 57 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اكثر عباده ابى ذر رحمه اللهالتفكر و الاعتبار. ترجمه : 57 - امام صادق عليه السلام فرمود: بيشترين عبادت ابوذر - كه خدايش رحمت كند -تفكر نمودن و عبرت گرفتن بود. حديث : 58 - من كتاب ابى عبدالله السيارى صاحب موسى و الرضا عليه السلامقال : سمعته يقول : ليس العباده كثره الصيام و الصلاه و انما العباده الفكر فى اللهتعالى . ترجمه : 58 - از كتاب ابى عبدالله سيارى كه مصاحب دو امام موسى كاظم و امام رضا عليهالسلام بود روايت است كه گويد: از امام معصوم شنيدم كه فرمود: عبادت ، زياد روزهگرفتن و خواندن نماز فراوان نيست بلكه عبادت تفكر نمودن درباره خداى تعالى است . حديث : 59 - عن الحسين الصيقل قال : قلت لابى عبدالله عليه السلام : تفكر ساعه خيرمن قيام ليله فقال : نعم قال رسول الله صلى الله عليه و آله تفكر ساعه خير من قيامليله قلت : كيف يتفكر؟ قال : يمر بالدار و الخربهفيقول اين بانوك اين ساكنوك مالك لاتتكلمين . ترجمه : 59 - حسين بن صقيل گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : آيا ساعتىتفكر، از برخاستن و عبادت يك شب با ارزش تر است ؟ حضرت فرمود: آرىرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : ساعتى تفكر نمودن از يك شب قيام نمودنبرتر است عرض كردم : چگونه بايد تفكر كرد؟ فرمود: بايد به خانه و ويرانه گذركند و بگويد: سازندگان تو و ساكنان تو كجايند؟ تو را چه شده چرا سخن نمىگويى ؟ 6 - باب استحباب التخلق بمكارم الاخلاق و ذكر جمله منها 6 - باب استحباب يافتن اخلاق نيكو و ذكر تعدادى از اخلاق نيكو حديث : 60 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : انا لنحب من كان عاقلا فهما فقيها حليمامداريا صبورا صدوقا و فيا ان الله عزوجل خص الانبياء بمكارم الاخلاق فمن كانت فيهفليحمد الله على ذلك و من لم تكن فيه فليتضرع الى اللهعزوجل و ليساله اياها قال قلت جعلت فداك و ما هن ؟قال : هن الورع و القناعه و الصبر و الشكر و الحلم و الحياء و السخاء و الشجاعه والغيره و البر و صدق الحديث و اداء الامانه . ترجمه : 60 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: ما كسى را دوست مى داريم كهخردمند، فهميده ، داراى فهم عميق در دين ، بردبار، مداراكننده ، صبور، راستگو و وافادارباشد، خداوند عزوجل اخلاق نيكو را به پيامبران اختصاص داده پس كسى كه داراى اخلاقپسنديده است خداوند را بر داشتن آن اخلاق سپاس گويد و كسى كه چنين اخلاقى دروجودش نيست بايد به درگاه خداى عزوجل تضرع و زارى كند و اخلاق نيكو را از خداونددرخواست كند. - راوى گويد: - عرض كردم : فدايت شوم آن اخلاق نيك چيست ؟ حضرت فرمود: پارسايى، قناعت ، صبر و شكر، بردبارى ، حيا سخاوت ، شجاعت ، غيرت ، نيكو كارى ،راستگويى ، امانتدارى . حديث : 61 - قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الا اخبركم بخير رجالكم ؟ قلنا:بلى يا رسول الله قال : ان خير رجالكم التقى النقى السمح الكفين النقى الطرفينالبر بوالديه و لايجلى عياله الى غيره . ترجمه : 61 - رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما خبر دهم كه بهترين مردانشما چه كسانى هستند؟ گفتيم : آرى اى رسول خدا! حضرت فرمود: بهترين مردان شماكسانى هستند كه پرهيزكار، پاكيزه ، داراى دستانى بخشنده و با سخاوت ، از طرف پدرو مادر پاكيزه نژاد باشد، نيكى كننده به پدر و مادرش باشد و خانواده اش را مجبور نكندكه به ديگرى پناه برد. حديث : 62 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ان اللهعزوجل ارتضى لكم الاسلام دينا فاحسنوا صحبته بالسخاء و حسن الخلق . ترجمه : 62 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: همانا خداوندعزوجل اسلام را به عنوان دين براى شما پسنديد پس اين دين را با سخاوت و خوش خلقىهمراهى و يارى نيكو كنيد. حديث : 63 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :قال اميرالمؤمنين عليه السلام : الايمان اربعه اركان الرضا بقضاء الله والتوكل على الله و تفويض الامر الى الله و التسليم لامر الله . ترجمه : 63 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: ايمان چهار ركن دارد: خوشنودى به قضاى الهى وتوكل بر خدا و سپردن امر زندگى به خداوند و تسليم در برابر امر خدا. حديث : 64 - عن رجل من بنى هاشم قال اربع من كن فيهكمل اسلامه و ان كان من قرنه الى قدمه خطايا لم ينقضه الصدق و الحياء و حسن الخلق والشكر. ترجمه : 64 - از مردى از بنى هاشم چنين روايت است كه فرمود: چهار چيز است كه اگر در كسىباشد اسلامش كامل است و اگر چه از سر تا قدمش گناه باشد از قدر و منزلتش كاستهنمى شود: راستى و حيا و خوش خلقى و شكر. حديث : 65 - عن حماد بن عثمان قال جاء رجل الى الصادق عليه السلامفقال : يا ابن رسول الله اخبرنى عن مكارم الاخلاقفقال : العفو عمن ظلمك و صله من قطعك و اعطاء من حرمك وقول الحق و لو على نفسك . ترجمه : 65 - حماد بن عثمان گويد: مردى نزد امام صادق عليه السلام آمد و عرض كرد: اىفرزند رسول خدا! اخلاق نيك را به من خبر ده ، حضرت فرمود: چشم پوشى و گذشت ازكسى كه به تو ستم روا داشته و پيوند با كسى كه از تو بريده و عطا كردن بهكسى كه تو را محروم داشته و حق گويى اگر چه بر عليه خودت باشد. حديث : 66 - عن جراح المدائنى قال : قال لى ابو عبدالله عليه السلام : الا احدثكبمكارم الاخلاق ؟ الصفح عن الناس و مواساهالرجل اخاه فى ماله و ذكر الله كثيرا. ترجمه : 66 - جراح مدائنى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: آيا جوانمردى ها وخوبى هاى اخلاقى را برايت بگويم ؟ چشم پوشى و در گذشتن از خطاى مردمان و يارىدادن به برادر دينى از نظر مالى و ياد كردن زياد از خداوند. حديث : 67 - عن الصادق جعفر بن محمد عليه السلام انهقال : عليكم بمكارم الاخلاق فان الله عزوجل يحبها و اياكم و مذامالافعال فان الله عزوجل يبغضها و عليكم بتلاوه القرآن الى انقال و عليكم بحسن الخلق فانه يبلغ بصاحبه درجه الصائم القائم و عليكم بحسنالجوار فان الله جل جلاله امر بذلك و عليكم بالسواك فانه مطهره و سنه حسنه و عليكمبفرائض الله فادوها و عليكم بمحارم الله فاجتنبوها. ترجمه : 67 - امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: بر شما باد به بزرگوارى هاى اخلاقىزيرا خداوند عزوجل اخلاق پسنديده را دوست دارد و از اخلاق نكوهيده بپرهيزد زيرا خداوندعزوجل آنها را دشمن مى دارد و بر شما باد به تلاوت قرآن ، - تا آنجا كه فرمود برشما باد به خوش خلقى زيرا خوش خلقى صاحب خود را به درجه روزه دارى كه شبها رابه عبادت قيام مى كند مى رساند و بر شما باد به نيكى با همسايگان زيرا خداوند بهاين امر نموده است و بر شما باد به مسواك زدن زيرا مسواك زدن پاكيزه كننده دهان وسنتى نيكو است و بر شما باد به انجام واجبات الهى و بر شما باد به اجتناب نمودن ازحرامهاى خداوند. حديث : 68 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ان اللهعزوجل وجوها خلقهم من خلقه و ارضه لقضاء حوائج اخوانهم يرون الحمد مجدا و اللهسبحانه يحب مكارم الاخلاق و كان فيما خاطب الله نبيه صلى الله عليه و آله (انك لعلىخلق عظيم ) قال : السخاء و حسن الخلق . ترجمه : 68 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: همانا براى خداوند بندگانبرجسته و شايسته اى وجود دارد كه خداوند آنها را همين آفرينش و زمين خود آفريده است وآنان را براى برطرف كردن نيازهاى برادران دينى آفريده ، آنان حمد و سپاس را مايهمجد و بزرگى مى دانند و خداوند سبحان بزرگوارى هاى اخلاقى را دوست مى دارد و درخطاب نمودن به پيامبرش فرموده است : (همانا تو بر اخلاقى بزرگ هستى ) (51)كه اين اخلاق بزرگ همان سخاوت و خوش خلقى است . 7 - باب وجوب اليقين بالله فى الرزق و العمر و النفع و الضر 7 - باب وجوب يقين داشتن به خداوند در رساندن روزى و عمر و نفعضرر حديث : 69 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اميرالمؤمنين عليه السلاميقول : لايجد عبد طعم الايمان حتى يعلم ان ما اصابه لم يكن ليخطئه و ان ما اخطاه لم يكنليصيبه و ان الضار النافع هو الله عزوجل . ترجمه : 69 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمود: بنده اى مزه ايمان را نمى چشد مگر اينكه بداند كه آنچه به او رسيده نمىتوانست به او نرسد و خطا رود و آنچه كه به خطا رفته و به او نرسيده نمى شد كهبه او برسد و بداند كه زيان رساننده و سوددهنده فقط خداىعزوجل است . حديث : 70 - عن صفوان الجمال قال : سالت ابا عبدالله عليه السلام عنقول الله عزوجل : (و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين فى المدينه و كان تحته كنز لهما)فقال : اما انه ما كان ذهبا و لافضه و انما كان اربع كلمات لا اله الا الله انا من ايقنبالموت لم يضحك سنه و من ايقن بالحساب لم يفرح قلبه و من ايقن بالقدر لم يخش الاالله . ترجمه : 70 - صفوان جمال گويد: از امام صادق عليه السلام دربارهقول خداى تعالى در داستان حضرت خضر عليه السلام پرسيدم كه مى فرمايد: (و اماآن ديوار (كه تعمير نمودم ) متعلق به دو كودك يتيم در شهر بود و در زير آن ديوارگنجى براى آنان نهفته بود) حضرت فرمود: به راستى كه آن گنج طلا و نقره نبودبلكه آن گنج چهار كلمه حكمت بود: هيچ معبودى جز من نيست ، كسى كه مرگ را باور داشتهباشد در عمر خود نمى خندد، و كسى كه حساب را باور داشته باشد دلش شادمان نخواهدبود، و كسى كه قضا و قدر الهى را باور كند جز از خدا از هيچ چيز نمىترسد. حديث : 71 - عن ابى عبدالله عليه السلام ان اميرالمؤمنين عليه السلام جلس الى حائطمائل يقضى بين الناس فقال بعضهم لاتقعد تحت هذا الحائط فانه معورفقال اميرالمؤمنين عليه السلام : حرس امرا اجله فلما قام سقط الحائط و كان اميرالمؤمنينعليه السلام مما يفعل هذا و اشباهه و هذا اليقين . ترجمه : 71 - امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام در زير ديوار گنجىنشسته بود و در بين مردمان حكم مى فرمود، پس برخى از مردم گفتند: در زير اين ديوارمنشين كه به خاطر رخنه اى كه دارد ترسناك است . حضرت فرمود: مرد را اجلش حفظ ونگاهبانى مى كند پس از آنجا برخاست و ديوار فرو ريخت . اميرالمؤمنين عليه السلام اين كار و كارهايى شبيه به انى را انجام مى داد و اين يقين وباور است . حديث : 72 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ليس شى ء الا و له حد قلت : جعلتفداك فما حد التوكل ؟ قال : اليقين . قلت : فما حد اليقين ؟قال : ان لا تخاف مع الله شيئا. ترجمه : 72 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: هيچ چيزى نيست جز اينكه براىآن حدى است - رواى گويد: - عرض كردم فدايت شوم حدتوكل چيست ؟ فرمود: يقين . عرض كردم : حد يقين چيست ؟ فرمود: حد يقين آن است كه باوجود خداوند از هيچ چيز نترسى . حديث : 73 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : من صحه يقين المرء المسلم ان لا يرضىالناس بسخط الله و لايلومهم على ما لم يوته الله فان الرزق لايسوقه حرص حريص ولايرده كراهيه كاره و لو ان احدكم فر من رزقه كما يفر من الموت لادركه رزقه كما يدركهالموت - ثم قال : - ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحه فى اليقين و الرضاجعل الهم و الحزن فى الشك و السخط. ترجمه : 73 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: نشانه سالم بودن يقين شخصمسلمان اين است كه مردم را با به خشم آوردن خداوند خوشنود نسازد و آنان را بر آنچه كهخداوند به آنان عطا نكرده است سرزنش نكند زيرا رزق و روزى را نه حرص حريص بهسوى او مى كشاند و نه ناخوش داشتن شخص از او باز مى دارد و (بدانيد كه ) اگر كسىاز شما از روزى خود بگريزد چنانكه از مرگ مى گريزد روزى اش او را در مى يابدچنانكه مرگ او را در مى يابد - سپس فرمود: - همانا خداوند بهعدل و انصاف خود آرامش و راحتى را در يقين و رضا (به داده الهى ) قرار داد و اندوه و حزنرا در شك و ناخشنودى (از قضاى الهى ) قرار داد. حديث : 74 - عن هشام بن سالم قال سمعت ابا عبدالله عليه السلاميقول : ان العمل القليل الدائم على اليقين افضل عند الله منالعمل الكثير على غير يقين . ترجمه : 74 - هشام بن سالم گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:عمل اندك و بادوام كه بر پايه يقين باشد در نزد خداوند ازعمل زياد كه بدون يقين باشد برتر است . حديث : 75 - عن سعيد بن قيس الهمدانى قال نظرت يوما فى الحرب الىرجل عليه ثوبان فحركت فرسى فاذا هو اميرالمؤمنين عليه السلام فقلت يا اميرالمؤمنين: فى مثل هذا الموضع فقال نعم يا سعيد بن قيس انه ليس من عبد الا و له من اللهعزوجل حافظ و واقيه معه ملكان يحفظانه من ان يسقط من راسجبل او يقع فى بئر فاذا نزل القضاء خليا بينه و بينكل شى ء. ترجمه : 75 - سعيد بن قيس همدانى گويد: روزى در هنگام جنگ چشمم به مردى افتاد كه دوجامه بر داشت (و در هيئت جنگجويان زره بر تن نداشت ) اسبم را به سوى او راندم ناگاهديدم كه اميرالمؤمنين عليه السلام است عرض كردم : اى اميرمومنان ! آيا درمثل چنين مكانى ؟! (اينگونه حاضر مى شويد) حضرت فرمود: آرى اى سعيد بن قيس ! هيچبنده اى نيست جز اينكه براى او از جانب خداىعزوجل نگاهبان و نگاهدارى هست ، همراه با او دو فرشته است كه او را از فرو افتادن ازكوه يا افتادن در چاه نگهدارى مى كنند پس زمانى كه قضاى الهى فرود مى آيد آن دوفرشته از بين او و هر چيز به كنار مى روند. حديث : 76 - عن على بن اسباط قال : سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلاميقول : كان فى الكنز الذى قال الله : (و كان تحته كنز لهما) كان فيه بسم اللهالرحمن الرحيم ، عجبت لمن ايقن بالموت كيف يفرح ؟ و عجبت لمن ايقن بالقدر كيف يحزن؟ ترجمه : 76 - على بن اسباط گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: در آنگنجى كه خداوند در داستان حضرت خضر و موسى عليه السلام در قرآن از زبانحضرت خضر بيان نمود كه (در زير آن ديوار گنجى بود متعلق به دو كودك يتيم )چنين آمده است : به نام خداوند مهرورز مهربان ، در شگفتم از كسى كه مرگ را باور كردهاست چگونه شادمانى مى كند و در شگفتم از كسى كه به قضا و قدر الهى يقين داردچگونه غمگين مى شود. حديث : 77 - قيل للرضا عليه السلام انك تتكلم بهذا الكلام و السيف يقطر دمافقال : ان لله و اديا من ذهب حماه باضعيف خلقهالنمل فلو رامه البخاتى لم تصل اليه . ترجمه : 77 - به امام رضا عليه السلام گفته شد: شما اين سخن را مى گوييد (52) درحالى كه از آن شمشير خون مى چكد (يعنى مردم در طلب روزى سخت مى كوشند) حضرت فرمود: براى خداوند واديى از طلاست كه با ضعيف ترين آفريدگانش كهمورچه است از آن نگاهبانى مى كند كه اگر شخص صاحب بخت واقبال هم آن را طلب كند به آن نخواهد رسيد. حديث : 78 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام انهقال : كفى بالاجل حارسا. ترجمه : 78 - اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:اجل به عنوان نگاهبان براى آدمى بس است . 8 - باب وجوب طاعه العقل و مخالفه الجهل 8 - باب وجوب فرمانبردارى از عقل و مخالفت نمودنباجهل و نادانى حديث : 79 - عن ابى جعفر عليه السلام قال : لما خلق اللهالعقل استنطقه ثم قال له : اقبل فاقبل ثم قال له : ادبر فادبر ثمقال : و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك و لا اكملتك الا فيمن احب اما انى اياكامر و اياك انهى و اياك اعاقب و اياك اثيب . ترجمه : 79 - امام باقر عليه السلام فرمود: چون خداوندعقل را آفريد از او خواست كه سخن گويد، سپس به او فرمود: پيش آى ، پسعقل پيش آمد. سپس فرمود: برگرد، پس او پشت نموده و برگشت ، سپس خداوند فرمود:سوگند به عزت و جلالم كه هيچ آفريده اى را نيافريدم كه در نزد من از تو محبوبترباشد و تو را به صورت كامل قرار نمى دهم مگر در وجود كسى كه دوستش دارم . آگاهباش كه من تو را امر و نهى مى كنم و تو را كيفر و پاداش مى دهم . حديث : 80 - عن على عليه السلام قال : هبطجبرئيل عليه السلام على آدم عليه السلام فقال : يا آدم انى امرت ان اخيرك واحده من ثلاثفاخترها و دع اثنتين فقال له آدم : يا جبرئيل و ما الثلاثفقال : العقل و الحياء و الدين فقال آدم : انى قد اخترتالعقل فقال جبرئيل للحياء و الدين : انصرفا و دعاه فقالا: ياجبرئيل انا امرنا ان نكون مع العقل حيث كان قال : فشانكما و عرج . ترجمه : 80 - از على عليه السلام روايت است كه فرمود:جبرئيل عليه السلام بر حضرت آدم عليه السلام فرود آمد و عرض كرد: اى آدم ! از جانبخداى به من دستور داده شده كه تو را بين يكى از سه چيز مخير گردانم آن را اختيار كن وآن دو ديگر را واگذار. پس آدم عليه السلام به او گفت : اى جبرئيل ! آن سه چيست ؟جبرئيل عليه السلام گفت : عقل ، حيا، دين . آدم عليه السلام فرمود: منعقل را انتخاب مى كنم . پس جبرئيل عليه السلام به حيا و دين گفت : برگرديد و او راواگذاريد، آن دو گفتند: اى جبرئيل ! به ما دستور داده شده كه همواره هر جا كهعقل هست همراه او باشيم . جبرئيل گفت : خودتان مى دانيد و عروج كرد و به آسمان رفت . حديث : 81 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قلت له : ماالعقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنانقال : قلت : فالذى كان فى معاويه ؟ قال : تلك النكراء تلك الشيطنه و هى شبيههبالعقل و ليست بالعقل . ترجمه : 81 - راوى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم :عقل چيست ؟ فرمود: آنچه كه به سبب آن پروردگار مهربان عبادت مى شود و به وسيله آنبهشت به دست مى آيد. عرض كردم : پس آنچه كه در معاويه وجود داشت چه بود؟ فرمود: آن زيركى و شيطنتبود كه به عقل شبيه است و عقل نيست . حديث : 82 - عن الحسن بن الجهم قال سمعت الرضا عليه السلاميقول : صديق كل امرى عقله و عدوه جهله . ترجمه : 82 - حسن بن جهم گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: دوست هر كسىعقل اوست و دشمن هر كس نادانى اوست . حديث : 83 - قال ابوعبدالله عليه السلام : من كان عاقلا كان له دين و من كان له ديندخل الجنه . ترجمه : 83 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كهعاقل باشد دين دارد و كسى كه دين دارد وارد بهشت خواهد شد. حديث : 84 - قال ابو الحسن موسى به جعفر عليه السلام : يا هشام ان الله بشراهل العقل و الفهم فى كتابه فقال فبشر عباد الذين يستمعونالقول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب - الى انقال - يا هشام ان لقمان قال لابنه تواضع للحق تكناعقل الناس وان الكيس لدى الحق يسير يا بنى ان الدنيا بحر عميق قد غرق فيها عالم كثيرفلتكن سفينتك فيها تقوى الله و حشوها الايمان و شراعهاالتوكل و قيمها العقل و دليلها العلم و سكانها الصبر يا هشام انلكل شى ء دليلا و دليل العقل التفكر و دليل التفكر الصمت ولكل شى ء مطيه و مطيه العقل التواضع و كفى بك جهلا ان تركب ما نهيب عنه الى انقال يا هشام ان لله على الناس حجتين حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهرهفالرسل و الانبياء و الائمه و اما الباطنه فالعقول الى انقال يا هشام كيف يزكو عند الله عملك و انت قد شغلت قلبك عن امر ربك و اطعت هواك علىغلبه عقلك يا هشام ان العاقل رضى بالدون من الدنيا مع الحكمه و لم يرض بالدون منالحكمه مع الدنيا فلذلك ربحت تجارتهم ان العقلاء تركوافضول الدنيا فكيف الذنوب و ترك الدنيا منالفضل و ترك الذنوب من الفرض يا هشام انالعاقل نظر الى الدنيا و الى اهلها فعلم انها لاتنال الا بالمشقه و نظر الى الاخره فعلمانها لاتنال الا بالمشقه فطلب بالمشقه ابقاهما. ترجمه : 84 - امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: اين هشام ! خداوند در كتابش عاقلان وفهميدگان را بشارت داد و فرمود: (پس بشارت ده بندگان مرا، آنان كه سخن را مىشنوند و از نيكوترين آن پيروى مى كنند آنان كسانى هستند كه خداوند هدايتشان فرموده وآنان خردمندانند) (53) اى هشام ! لقمان به پسرش گفت : درمقابل حق تواضع و فروتنى كن تا عاقل ترين مردمان باشى و همانا كسى كه در برابرحق زيرك باشد كم است . اى پسرم ! دنيا دريايى عميق است كه عالمى بسيار در آن غرقگشته اند پس بايد در يان درياى ژرف كشتى تو تقواى الهى و دورن آن كشتى ايمان وبادبان آن توكل و متصدى و متولى آن عقل و راهنماى آن دانش و سكان آن شكيبايى مىباشد. اى هشام ! هر چيزى راهنمايى دارد و راهنماىعقل تفكر است و رهنماى تفكر سكوت است و هر چيزى مركبى دارد و مركبعقل تواضع و فروتنى است و براى نادانيت همين بس كه بر چيزى سوار شوى كه ازسوار شدن بر آن نهى شده اى - تا آنجا كه فرمود: اى هشام ! خداوند بر مردمان دو حجتدارد يكى حجت ظاهرى و ديگرى حجت باطنى اما حجت ظاهرى همان رسولان و پيامبران هستند واما حجت باطنى عقلهاى مردمان است - تا آنجا كه فرمود: - اى هشام ! چگونهعمل تو در نزد پروردگارت باز داشته اى و پيرو هوايت كه بر عقلت چيره گشته استگرديده اى . اى هشام ! همانا خردمند به اندك از دنيا همراه با حكمت باشد خوشنود مىگردد و به اندك از حكمت كه همراه با دنيا باشد خوشنود نمى گردد پس به همين خاطرتجارت آنان سودمند است . همانا خردمندان زيادى هاى دنيا را ترك گفته اند تا چه رسدبه گناهان و ترك دنيا ناشى از فضل و برترى است و ترك گناهان واجب است . اى هشام ! همانا شخص خردمند به دنيا و اهلش مى نگرد پس در مى يابد كه جز باتحمل سختى به دنيا نمى توان رسيد و به آخرت مى نگرد باز مى بيند كه جز باتحمل سختى به آن نمى توان رسيد پس از بين اين دو آن را كه باقى تر و ماندگارتراست با مشقت طلب مى كند. حديث : 85 - قال اميرالمؤمنين عليه السلام :العقل غطاء ستير و الفضل جمال ظاهر فاسترخلل خلقك بفضلك و قاتل هواك بعقلك تسلم لك الموده و تظهر لك المحبه . ترجمه : 85 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: عقل پوششى پوشاننده است و شايستگىزيبايى اى آشكار است پس رخنه هاس طبيعى خودت را با شايستگى ات بپوشان و به كمكعقل خويش با هوان نفست مبارزه كن تا دوستى سالم و خالصانه برايتحاصل و محبت نيز برايت آشكار گردد. حديث : 86 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :العقل دليل المومن . ترجمه : 86 - امام صادق عليه السلام فرمود: عقل راهنماى مومن است . حديث : 87 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا على لافقر اشد منالجهل و لامال اعود من العقل . ترجمه : 87 - امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است :اى على ! هيچ فقرى بدتر از نادانى نيست و هيچ مالى سودمندتر ازعقل نيست . حديث : 88 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لما خلق اللهالعقل استنطقه ثم قال له : اقبل فاقبل فقال له : ادبر فادبرفقال : و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك بك اخذ و بك اعطى و عليك اثيب. ترجمه : 88 - امام صادق عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوندعقل را آفريد از او خواست كه سخن بگويد سپس به او فرمود: پيش آى ، پس او پيش آمدپس فرمود: برگرد و او پشت نموده و برگشت ، پس خداوند فرمود: سوگند به عزت وجلالم كه هيچ آفريده اى را كه در نزد من دوست داشتنى تر از تو باشد نيافريدم ، بهسبب تو مى گيرم و به سبب تو عطا مى كنم و بر اساس تو ثواب و پاداش مى دهم . حديث : 89 - عن ابى عبدالله عليه السلام :قال خمس من لم يكن فيه لم يكن فيه كثير مستمتع قلت : و ما هى ؟قال : العقل و الادب و الدين و الجود و حسن الخلق . ترجمه : 89 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: پنج چيز هست كه هر كس اينپنج چيز در او نيست لذت برخوردارى زيادى در وجودش نخواهد بود. - راوى مى گويد: - عرض كردم : آنها چه هستند؟ حضرت فرمود:عقل و ادب و دين و بخشش و خوش خلقى . 9 - باب وجوب غلبه العقل على الشهوه و تخريم العكس 9 - باب وجوب غلبه عقل بر شهوت و حرمت غلبه شهوتبرعقل حديث : 90 - عن الصادق عليه السلام عن آبائه عليه السلام عنرسول الله صلى الله عليه و آله فى حديث المناهىقال : من عرضت له فاحشه او شهوه فاجتنبها مخافه اللهعزوجل حرم الله عليه النار و آمنه من الفزع الاكبر و انجز له ما و عده فى كتابه فىقوله تعالى (و لمن خاف مقام ربه جنتان ) الا و من عرضت له دنيا و آخره فاختار الدنيا علىالاخره لقى الله عزوجل يوم القيامه و ليست له حسنه يتقى بها النار و من اختار الاخره وترك الدنيا رضى الله عنه و غفر له مساوى عمله . ترجمه : 90 - از امام صادق عليه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش عليه السلام وآنان از رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديث مناهى روايت كنند كه فرمود: هر كس كهگناهى يا امر شهوانى بر او عرضه شود و او از ترس خداىعزوجل از ارتكاب آن خوددارى كند خداوند آتش دوزخ را بر او حرام مى گرداند و از بىتابى بزرگ روز قيامت او را ايمن مى كند و در مورد او به آنچه كه در كتابش وعده دادهاست وفا خواهد كرد خداوند در كتابش فرمود: (و براى كسى كه از مقام پروردگارشبترسد دو بهشت باشد) (54) آگاه باشيد كسى كه دنيا و آخرت به او عرضه شود ودنيا را بر آخرت برگزيند در روز قيامت خداىعزوجل را در حالتى ديدار خواهد كرد كه هيچ حسنه اى كه به سبب آن از آتش محفوظ بماندندارد و كسى كه آخرت را برگزيند و دنيا را واگذارد خداوند از او خشنود خواهد شد وبديهاى كردارش را بر او ببخشايد. حديث : 91 - عن عبدالله بن سنان قال : سالت ابا عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام فقلت : الملائكه افضل ام بنو آدم ؟ فقال :قال اميرالمؤمنين على به ابى طالب عليه السلام : ان الله ركب فى الملائكه عقلا بلاشهوه و ركب فى البهائم شهوه بلا عقل و ركب فى بنى آدم كلتيهما فمن غلب عقلهشهوته فهو خير من الملائكه و من غلب شهوته عقله فهو شر من البهائم . ترجمه : 91 - عبدالله بن سنان گويد: از امام جعفر صادق عليه السلام پرسيدم : آيافرشتگان برترند يا فرزندان آدم ؟ حضرت فرمود: اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه السلام فرمود: خداوند در وجود فرشتگانعقل بدون شهوت و در وجود حيوانات شهوت بدونعقل و در وجود انسان هر دو را تركيب نمود پس كسى كه عقلش بر شهوتش چيره شود ازفرشتگان برتر است و كسى كه شهوتش بر عقلش غالب آيد از حيوانات بدتر خواهدبود. حديث : 92 - عن جعفر بن محمد الصادق عن ابيه عن آبائه عليه السلامقال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : طوبى لمن ترك شهوه حاضره لموعد لميره . ترجمه : 92 - امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش و او از پدرانش : روايت كند كهرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا بهحال كسى كه خواهش نفسانى حاضر را به خاطر وعده گاه قيامت كه آن را نديده است ترككند.
|
|
|
|
|
|
|
|