بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب قرآن و تبلیغ (بررسی آیات و روایات در روش تبلیغ ), حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     QORAN001 -
     QORAN002 -
     QORAN003 -
     QORAN004 -
     QORAN005 -
     QORAN006 -
     QORAN007 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

14. شيوه مقايسه كردن  
يكى از روش هاى مفيد در تبليغ روش مقايسه كردن بين حق وباطل است كه قرآن نيز در مواردى از اين شيوه استفاده نموده است . به بعضى از آنهااشاره مى شود:
مقايسه بين قدرت خداى يگانه و بت هاى ناتوان در آفريدن و زنده كردن مردگان پس ازمرگ :
(قل هل من شركائكم من يبداء الخلق ثّم يعيده قل اللّه يبداء الخلق ثّم يعيده )(506)
(( (اى رسول ) بگو كه آيا هيچيك از بتان و خدايانباطل شما توانايى دارد كه خلق را بيافريند، آنگاه همه را بسوى خود برگرداند؟ بگوتنها خداست كه خلق را مى آفريند و سپس او را (به سوى خود) باز مى گرداند.))
مقايسه بين يگانگى خدا و تعدّد خدايان دروغين :
(ءاءرباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهّار)(507)
((آيا خدايان پراكنده بى حقيقت بهتر (و در نظام آفرينش مؤ ثرترند) يا خداى يكتاىقاهر؟))
مقايسه بين هدايت خداى متعال به حق و گمراه كنندگى غير خدا:
(قلهل من شركائكم من يهدى الى الحقّ قل اللّه يهدى للحقّ افمن يهدى الى الحقّ احقّ ان يتّبعامّن لا يهدّى الاّ ان يهدى )(508)
(( (اى رسول ) بگو آيا هيچيك از شريكان شما مشركان مى تواند كسى را به راه راستهدايت كند؟ بگو تنها خداست كه خلق را به راه راست هدايت مى كند آيا كسى كه خلق را بهراه راست هدايت مى كند براى پيروى سزاوارتر است يا كسى كه هدايت نمى كند، مگراينكه خودش هدايت شده باشد.))
مقايسه بين مالى كه بعنوان ربا و مالى كه بعنوان زكات داده مى شود:
(و ما اتيتم من ربا ليربوا فى اموال النّاس فلا يربوا عنداللّه و ما اتيتم من زكوةتريدون وجه اللّه فاولئك هم المضعفون )(509)
((و آن سودى كه شما بعنوان ربا (يا هديه ) داديد تا براموال مردم ربا خوار بيفزايد نزد خداوند هرگز زياد نمى شود و آن زكاتى كه (بدونريا) از روى شوق و اخلاص به فقيران داديد ثوابش چندين برابر مى شود. و همينزكات دهندگان هستند كه بر دارايى خود مى افزايند.))
و مقايسه بين تاريكى ها و نور و مقام كافر و مؤ من :
(و مايستوى الاعمى و البصير و لا الظلّمات و لا النّور و لا الظّلّ و لا الحرور)(510)
((و هرگز (كافر تاريك دل ) كور و (مؤ من روشن روان ) بينا يكسان نيستند و هيچ ظلمتىبا نور مساوى نخواهد بود و هرگز آفتاب و سايه هم رتبه نباشند.))
آرى زندگانى با علم و ايمان هرگز با مردگانجهل و عصيان برابر نيستند:
(و مايستوى الاحياء و لا الاموات )(511)
مبلغ با مقايسه بين امتيازات پيروى از خدا و بدبختى هاى ناشى از گمراهى مى تواندمردم را به راه راست هدايت كند.
15. شيوه فرض مخالف  
انسان وقتى ارزش نعمت را مى داند كه از او گرفته شود. مثلاً اگر چند روز بخاطر يكضربه ، انگشت شصت ما از كار بيفتد متوجه خواهيم شد كه در بسيارى از كارها فلج هستيمدر نوشتن و حتى در بستن دگمه يقه . اگر چند لحظه ، چشم خود را ببنديم ، خواهيم فهميدكه چشم چه نعمت بزرگى است .
بهر حال خداوند متعال براى اينكه مردم را از خواب غفلت بيرون آورد و آنان را به سوىخودش متوجه سازد از شيوه خاصى استفاده كرده و آن فرض ‍ مخالف يا ((باز پسگرفتن نعمت ها)) است و مى گويد اگر آب ها تلخ باشد چه مى كنى ؟ اگر درختان سبزنشوند چه ميكنى ؟ آيات زيادى است كه با اين شيوه انسان را بهوش مى آورد. خداونددرباره كفار مى فرمايد: گمان نكنند زندگانى آنان جاودان است بلكه اگر، بخواهيمزمين ، آنان را فرو برد يا قطعه اى از آسمان بر آنان فرو باريم :
(ان نشا نخسف بهم الارض او نسقط عليهم كسفاً من السماء)(512)
يا اينكه صورت آنان را مسخ كنيم تا به شكل سگان و بوزينه ها در آيند:
(و لو نشاء لمسخناهم على مكانتهم )(513)
و خلقى جديد را به جاى آنها بياوريم كه اهل كفر و ظلم نباشند:
(ان يشا يذهبكم و يات بخلق جديد)(514)
منظور از فرض مخالف ، تنها فرض انسان هاى جديد نيست بلكه فرض از بين رفتننعمت ها و جايگزينى چيزهاى بد به جاى آنها نيز هست :
خداوند متعال در مورد نعمت آب مى فرمايد:
(و لو نشاء جعلناه اجاجاً فلولا تشكرون )(515)
((و اگر مى خواستيم (به جاى آنكه آب را خوش و گوارا گردانيم ) آن را تلخ (و شور)قرار مى داديم پس چرا شكر نمى كنيد؟))
(و لو نشاء لجعلناه حطاماً فظلتم تفكهّون )(516)
((و اگر بخواهيم (كشت و زرع شما را) خشك و تباه مى سازيم تا با حسرت به سخنانبيهوده بپردازيد.))
16. آماده سازى و ايجاد زمينه  
از آنجا كه دين مقدس اسلام مخالفتى با امور فطرى و غريزى انسان ندارد، دردستوراتش نيازهاى غريزى انسان را در نظر مى گيرد و هيچگاه او را بر كارى كه از عهدهاش خارج است وادار نمى كند. بعنوان نمونه آنجا كه مى خواهد آدم و حوّا عليهما السلام رااز نزديك شدن به درختى در بهشت باز دارد، ابتدا اجازه مى دهد، از هر چه مى خواهندبخورندو سپس آنها را از خوردن گياهى خاص منع مى كند. و اين شيوه آماده سازى و ايجادزمينه است ؛
(و يا ادم اسكن انت و زوجك الجنّة فكلا من حيث شئتما و لا تقربا هذه الشّجرة )(517)
((اى آدم تو و همسرت در بهشت جاى گيريد و هر چه مى خواهيد بخوريد ولى نزديك ايندرخت نشويد.))
دستور زكات زمانى از سوى مردم پذيرفته مى شود كه مالى نيز براى خودشان بماندبه همين دليل خداوند اجازه مى دهد كه صاحبان باغ ابتدا خود از ميوه هاى درختان بخورند ودر وقت مناسب حق فقيران را بدهند كه اگر امكان استفاده ازحلال نباشد دورى نمودن از حرام و عمل به دستورات خداوند بزرگ ،مشكل است ؛
(كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه يوم حصاده )(518)
((هنگامى كه درخت ، ميوه داد از آن بخوريد و روز جمع آورى ميوه ها حق فقيران (زكات ) رابدهيد.))
در وجود انسان غريزه هايى نهفته است كه پاسخگويى به آنها نياز به استفاده از دنيا ونعمت هاى مادى دارد، اينچنين است كه خداوند نصيبى را از دنيا برايش قرار داده است . و تنهاكسب معنويّات و انجام اعمال اخروى را از او نخواسته است ؛
(و ابتغ فيما اتيك اللّه الدّار الاخرة و لا تنس نصيبك من الدّنيا)(519)
((در آنچه كه خداوند به تو داده است ، خانه آخرت را طلب كن و بهره ات را هم از (لذّت هاو نعمت هاى حلال ) دنيا فراموش مكن .))
از آنجا كه خداوند مى داند انسان نياز به خواب و استراحت دارد از او نمى خواهد كه بيشترشب را به خواندن قرآن بگذارند؛
(علم ان لم تحصوه فتاب عليكم فاقرؤ ا ما تيسّر من القرآن )(520)
((خدا مى داند كه شما هرگز بيشتر ساعات شب را به عبادت نخواهيد گذراند بنابرايناز شما در گذشت . پس هر مقدار از شب را كه ميسّر است قرآن بخوانيد.))
آرى خداوند متعال در دستوراتى كه مى دهد ابتدا زمينه را براى پذيرش ‍ آنها ايجاد مىكند و از رسول گراميش عليهم السلام نيز مى خواهد كه براىتمايل كافران و مشركان به دين اسلام زمينه را فراهم سازد تا امكان شنيدن كلام خدا راداشته باشند؛
(و ان احد من المشركين استجارك فاءجره حتّى يسمع كلام اللّه )(521)
((و اگر يكى از مشركان به تو (اى رسول ما) پناه آورد (كه از دين آگاه شود) به اوپناه ده تا كلام خدا را بشنود.))
براى همين يكى از مصارف زكات ، (المؤ لفة قلوبهم ) است . يعنى براى جلب محبّت كفارو براى تمايل به دين اسلام ، از زكات مصرف مى شود.
قبلاً در بحث تناسبِ سخنِ مبلّغ با اقتضاى حال ، نوشتيم كه مبلّغ بايد وضعيت مخاطبان خودرا در نظر بگيرد كه معنايش در نظر گرفتن آمادگى فرد و جامعه است . و آمادگى هامعمولاً متفاوت است گاهى زمينه تبليغ تهاجمى فراهم است كهرسول خدا عليهم السلام حاكمان كشورها و غير مسلمانان را به اسلام دعوت مى كردند. وگاهى بايد به تبليغ تدافعى روى آورد، مانند پاسخ به سؤالات .
وضع دستورات و قوانين مشكل و مخالف طبع انسان آمادگى مى خواهد. به هميندليل است كه فرمان جهاد براى مسلمانان ، پس از گذشت پانزدهسال از بعثت رسول اكرم عليهم السلام صادر مى شود(522).
شخصى از امام رضا عليه السلام سؤالى كرد. امام مدتى سر مباركشان را پايين انداختهو بعد جواب دادند. آن شخص پرسيد: آيا جوابش را در ذهن نداشتيد و براى پاسخ من فكرمى كرديد؟! امام عليه السلام فرمودند: نه ، اين كار براى اين است كه جواب حكيمانه راساده و سريع به تو ندهم بلكه مدتى طول دادم تا براى كلام حكيمانه خود احترامىقايل شده باشم و همچنين با تشنه تر كردن تو زمينه سازى كرده باشم .
آيا مى دانيد كه چرا وقتى دو رفيق حضرت يوسف عليه السلام در زندان خوابشان رابراى وى نقل كردند، يوسف عليه السلام بلافاصله خواب آنان را تعبير نكرد؟ و فرمود:
(قال لا ياتيكم طعام ترزقانه الاّ نبّاءتكما بتاويلهقبل ان ياتيكما)(523)
(( (يوسف ) گفت پيش از آنكه جيره غذايى شما برسد، شما را از تعبير خوابتان آگاهخواهيم ساخت .))
علت اين برخورد چيزى نبود به جز ايجاد آمادگى . زيرا مى خواست به آنان اطمينان دهدكه وقت غذا خوردن آنها را نخواهد گرفت و قبل از رسيدن غذا خوابشان را تعبير خواهد كردتا خيالشان راحت شود و با آمادگى بيشتر به سخنان وى گوش دهند.
خداوند متعال يكباره خوردن شراب را حرام نفرمود. بلكه اينكار، مرحله به مرحله با ايجادزمينه و آمادگى اجتماعى صورت گرفت ، به اين ترتيب كهاول آن را يك نوشيدنى غير نيكو معرفى مى كند و از مسلمانان مى خواهد كه از درختان خرماو انگور رزق حلال نيكو بدست آورند؛
(و من ثمرات النّخيل و الاعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً انّ فى ذلك لاية لقوميعقلون )(524)
(( (و براى شما مؤ منان ) در ميوه هاى درخت خرما و انگور كه از آن مايع مست كننده و رزقنيكو بدست مى آوريد (نيز) نشانه قدرت حق ، براى خردمندان آشكار است .))
و بدين وسيله به ما مى فهماند كه مايه مستى ، رزق نيكو نيست .
و در مرحله بعد كه زمينه ، تا حدودى فراهم شده است از آنان مى خواهد كه درحال مستى نزديك نماز نشوند:
(يا ايّها الّذين امنوا لا تقربوا الصّلاة و انتم سكارى حتّى تعلموا ما تقولون )(525)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حال مستى ، نزديك نماز نشويد تا بدانيد چه مىگوييد.))
پس از اين مرحله ، فايده هاى آن را با ضررهايش مقايسه نموده و بيان شده ، كه زيان هاىآن بيشتر است :
(يساءلونك عن الخمر والميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر مننفعهما)(526)
((درباره شراب و قمار از تو سؤال مى كنند، بگو: در آنها گناه بزرگى است و منافعى(از نظر مادى ) براى مردم در بردارند (ولى ) گناه آنها از نفعشان بيشتر است .))
و در مرحله آخر كه زمينه بطور كامل آماده شد از خوردن آن قاطعانه و با روشنى تمام نهىفرموده است :
(يا ايّها الّذين امنوا انّما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس منعمل الشيطان فاجتنبوه لعلّكم تفلحون )(527)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بت ها و ازلام (كه يك نوع بخت آزمايىبوده ) پليد و از عمل شيطانند. از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد.))
17. معرفى الگوهاى خوب و بد  
مردم براى حركت در راه خدا و عمل به دستورات او نياز به الگو دارند كه معرفى الگوبعنوان يك شيوه تبليغ ، مى تواند مورد استفاده مبلّغ قرار گيرد.
بهترين الگو، براى عمل به اين شيوه ، خود قرآن است كه در بعضى از آيات بهمعرفى اسوه و نمونه مى پردازد. و بهترين اسوه اى كه براى مسلمانان معرفى ميكندرسول خدا عليهم السلام است آنجا كه مى فرمايد:
(لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوة حسنه لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الاخر)(528)
((براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خداو روز قيامت دارند.))
معرفى الگو در قرآن كريم منحصر به رسول اكرم عليهم السلام نيست بلكه خداىبزرگ پيامبران و اولياى قبل از رسول خدا عليهم السلام را نيز بعنوان الگوى خوبمعرفى مى كند؛
(قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الّذين معه )(529)
((براى شما مؤ منان ، ابراهيم و يارانش الگوى خوبى هستند.))
حتى كسانى كه عمرى در محيط فساد بوده و درمقابل فساد ايستادگى كرده اند و تسليم نشده اند، به عنوان الگو به ديگران معرفىمى شوند مانند همسر فرعون ؛
(ضرب اللّه مثلاً للّذين امنوا امراءت فرعون )(530)
قرآن افرادى را بعنوان اسوه و الگو مطرح مى كند. در عفت و پاكدامنى حضرت يوسفعليه السلام را. در صبر حضرت ايوب عليه السلام را. و بعنوان كسانى كه دنيا آنان راغافل نكرد حضرت سليمان و يوسف عليهما السلام را. و در شهامت حضرت داوود عليهالسلام را و در ايثار على بن ابى طالب عليهما السلام را، كه در شب هجرت در بستررسول خدا عليهم السلام خوابيد.
معرفى الگو در قرآن ، اختصاصى به نمونه هاى خوب ندارد. بلكه افراد بدعاقبت رانيز معرفى ميكند تا عبرتى براى مردم باشند. بطورمثال ، اشاره به زن لوط و زن نوح مى كند كه در خانه پيامبر خدا زندگى مى كردند، امّاراه فسق و فجور و خيانت را پيش گرفتند:
(ضرب اللّه مثلاً للّذين كفروا امرات نوح و امرات لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحينفخانتاهما)(531)
((خداوند براى كسانيكه كفر ورزيدند، زن لوط و زن نوح رامثال آورده كه تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند ولى به آنها خيانت كردند.))
و گاهى نمونه ها، كسانى هستند كه مرتكب اشتباهى شده و بعد توبه كرده اند، مانندحضرت يونس عليه السلام كه خداوند متعال درباره او مى فرمايد:
(فاصبر لحكم ربّك و لا تكن كصاحب الحوت )(532)
(( (اى رسول ) بر حكم پروردگارت صبر كن و همچون حضرت يونس ‍ مباش (كه بر قومخود غضب كرد).))
18. تداوم و تكرار  
براى افرادى كه از نظر روحى پذيراى حق هستند، گاهى يكبار ارائه آن كافى است مانندجادوگران فرعون . ولى غالباً انذار بايد بطور مكرر و متنوع صورت پذيرد تا درعمق جان مخاطب نفوذ كند همانگونه كه آيات قرآننازل شده است ؛
(و لقد وصّلنا لهم القول لعلهم يتذكّرون )(533)
((و ما (براى هدايت مردم ) سخن الهى را پيوسته آورديم كه يادآور حقايق آن شوند.))
مبلّغ بايد از تكرار كلمات ، جملات و بطور كلى مطالب پرهيز كند به جز مواردى كهتكرار در آنها موضوعيت دارد همچون مسايل اخلاقى كه هميشه بايد تذكر داده شود. گرچهمردم مطالب اخلاقى را بارها و بارها شنيده باشند.
مسايل مورد ابتلاى مردم و عبرت انگيز بايد زياد تكرار شود همانگونه كه قرآن آنها رازياد تكرار مى كند. بطور مثال داستان حضرت موسى عليه السلام و سرگذشت قومشبيشترين تكرار را از بين قصه هاى قرآن به خود اختصاص داده است و بيش از 900 آيه ،مربوط به حضرت موسى عليه السلام و امتش مى باشد.
آگاهى خداوند از اعمال و نيّات ما، حدود ((100)) بار با عناوين مختلف تكرار شده است كهبه نمونه هايى از آنها اشاره مى كنيم :
(و ما اللّه بغافل عمّا تعملون )(534)
((خداوند از اعمال شما غافل نيست .))
(و اللّه بما تعملون بصير)(535)
((خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .))
(و اللّه بما تعملون خبير)(536)
((خداوند به آنچه كه انجام مى دهيد داناست .))
(انّ ربّك لبالمرصاد)(537)
((اى پيامبر خدايت در كمين ستمكاران است .))
(يعلم مابين ايديهم و ماخلفهم )(538)
((او بر آينده و گذشته مردم آگاه است ))
(يعلم ما تسرون و ما تعلنون )(539)
((خداوند آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى كنيد مى داند.))
بنابراين هر تكرارى ناپسند نيست بلكه تكرار مفيد مطلوب است ؛
(اللّه نزّل احسن الحديث كتاباً متشابها مثانى تقشعرّ منه جلود الّذين يخشون ربّهم)(540)
((خداوند بهترين سخن را نازل كرده ، كتابى كه آياتش (از نظر لطف و زيبايى و عمق )همانند يكديگر است . آياتى تكرارى دارد (تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش براندام كسانى كه از پروردگارشان خاشعند لرزه مى افتد.))
در قرآن كريم آيات متعددى تكرار شده است :
آيه : (فباىّ الاء ربّكما تكذّبان ) 31 بار در سوره الرحمن .
آيه : (ويل يومئذ للمكذّبين ) 11 بار در سوره مرسلات .
آيه : (فاتّقوا اللّه و اطيعون ) 7 بار
و آيه : (و ما اءساءلكم عليه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمين ) 5 بار در سوره شعرا،تكرار شده است .
اين تكرارها به خاطر نفوذ مطلب در عمق جان است مانند تكرار سفارش ‍ به تقوا توسطخطيب نماز جمعه .
همچنين در قرآن كريم گاهى يك مطلب با بيان هاى مختلف و متنوع آمده است كه تكرار آنمفيد است :
(و لقد صرّفنا فى هذا القرآن ليذّكّروا)(541)
((و ما در اين قرآن (حقايق را) به انواع سخنان فصيح و بليغ بيان كرديم تا خلق متذكرشوند.))
سخن خدا و دستورات او بطور مكرر و پيوسته بايد به بندگان رسانده شود به هميندليل است كه رسولان زيادى از سوى خداوند بزرگ به همين منظور فرستاده شده اند؛
(ثمّ ارسلنا رسلنا تترا)(542)
((سپس پيامبرانى پى در پى بر خلق فرستاديم .))
(اذ ارسلنا اليهم اثنين فكذبوهما فعزّزنا بثالث )(543)
((هنگامى كه دو تن از رسولان را فرستاديم و چون تكذيب كردندرسول سومى را به ياريشان فرستاديم .))
19. دعوت به مشتركات  
كاملاً روشن است كه اديان الهى مشتركات فراوانى با هم دارند. يكى از روش هاى مؤ ثردر جذب پيروان دين هاى ديگر به دين مقدس اسلام ، بيان مشتركات است ، كه اينعمل فاصله ها را كمتر مى كند و حالت عناد و دشمنىاهل كتاب را از بين مى برد.
خداوند روى نكات مشترك بين مؤ منان و اهل كتاب تاءكيد مى كند؛(قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الاّ نعبد الاّ اللّه )(544)
((بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى كلمه اى كه بين ما و شما يكسان است ، كه جز خداىيكتا را نپرستيم .))
تاءكيد بر بندگى خداى يكتا:
(الهنا و الهكم واحد)(545). ((خداى ما و خداى شما يكى است .))
تاءكيد بر آسمانى بودن كتاب :
(امنّا بالّذى انزل الينا و اليكم )(546)
((ما به كتاب خود قرآن و كتاب آسمانى شما ايمان داريم .))
كتاب هاى آسمانى در مسايل زيادى با هم مشترك هستند بطورمثال :
در هدايت :
(انّا انزلنا الّتورية فيها هدى و نور)(547)
((ما تورات را كه در آن روشنى و هدايت است فرستاديم .))
در رهبرى و رحمت :
(من قبله كتاب موسى اماماً و رحمة )(548)
((و پيش از قرآن كتاب موسى كه امام و رحمت بودنازل گرديد.))
در وعده بهشت به رزمندگان و شهيدان راه خدا:
(وعداً عليه حقاً فى التّورية والانجيل والقرآن )(549)
(( (وعده بهشت براى شهيدان ) وعده حقى است كه در سه كتاب آسمانى ، تورات وانجيل و قرآن در آن ياد شده است .))
به همين دليل است كه قرآن كتاب هاى آسمانى را تصديق مى كند:
(و انزلنا اليك الكتاب بالحقّ مصدّقاً لما بين يديه من الكتاب )(550)
((و ما اين كتاب (قرآن عظيم ) را به حقّ بر تو فرستاديم كه همه كتاب هاى پيشين راتصديق مى كند.))
و دليل اين تصديق آن است كه از سوى خدا هستند و بر رسالترسول خدا عليهم السلام در آنها تاءكيد شده است ؛
(الّذين يتّبعون الرّسول النّبى الامّى الّذى يجدونه مكتوباً عندهم فى التورية والانجيل ياءمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر)(551)
((كسانى كه از رسول پيامبر امّى كه (نامش ) در تورات وانجيل نوشته شده است پيروى مى كنند آن رسول ايشان را به نيكى فرمان مى دهد و اززشتى باز مى دارد.))
مبلّغ بايد اهل كتاب را به مشتركات دعوت كند و بگويد: اىاهل كتاب ! رسول ما حضرت محمد مصطفى عليهم السلام آمد تا حقايق و دستورات زيادى ازتورات و انجيل را كه شما پنهان مى كنيد برايتان بيان كند؛
(يا اهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبيّن لكم كثيراً ممّا كنتم تخفون )(552)
و افرادى كه حق را مى پوشانند و مشتركات را مخفى مى كنند افشا كند؛ (يااهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون )(553)
((اى اهل كتاب (حالا كه رسول ما كتاب شما را تاءييد مى كند) چرا به آيات خدا كفر مىورزيد در حاليكه به درستى آن شهادت مى دهيد.))
(يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم و لا تقولوا على اللّه الاّ الحقّ انّما المسيح عيسى بنمريم رسول اللّه )(554)
((پس در دينتان زياده گويى نكنيد و در باره خدا به جز سخن حق مگوييد همانا مسيح عيسىبن مريم رسول خداست .))
آگاه باشيد افرادى كه كاسه داغ تر از آش هستند، براى دامن زدن به اختلافات ، چيزهاىساختگى در دينتان ايجاد مى كنند؛
(و لو آمن اهل الكتاب لكان خيراً لهم )(555)
((اى اهل كتاب به دين حق ايمان بياوريد كه برايتان بهتر است .))
البته بايد توجه داشت كه بيان مشتركات اختصاص به مشتركات اسلام واهل كتاب ندارد بلكه بيان مشتركات شيعه و سنى ، دو جناح سياسى مسلمان ، دو نژادمسلمان مثل كرد و ترك و... قدم مؤ ثرى در ايجاد اتّحاد و يگانگى است .
20. القاء غير مستقيم  
شيوه القاى غير مستقيم كه قبلاً در بحث استفاده از هنر مطرح شد منحصر در نمايش ،مسابقه ، معمّا و ... نيست بلكه در سخن نيز مى توان از آن استفاده كرد به اين صورت كهمطالب ، مستقيماً گفته نشود و دستورات الهى را در قالب داستان ومثال مطرح نمود. يا گروهى را مورد خطاب قرار داد تا گروه ديگر بشنوند يعنى ((بهدر بگو تا ديوار بشنود)) كه بنا به فرموده امام صادق عليه السلام قرآن به همينصورت نازل شده است و خطاب هاى قرآن گرچه به پيامبر است امّا به مؤ منان است .
((نَزل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جاره ))(556)
((قرآن مانند اين ضرب المثل عربى نازل شده كه مى گويند: به تو مى گويم ولى اىهمسايه تو گوش كن .))
امام صادق عليه السلام در روايت ديگرى مى فرمايد:
هر جا كه خداوند عزوجل پيامبرش عليهم السلام را سرزنش كرده مقصودش ديگران استمانند آيه 74 سوره اسراء كه مى فرمايد: اگر ما تو را ثابت قدم نمى كرديم نزديكبود كه به سوى آنان (كافران ) متمايل شوى .(557)
در جاى ديگر خداوند حضرت عيسى عليه السلام را خطاب مى كند كه اى عيسى آيا تو بهمردم گفتى كه من و مادرم را، دو خداى ديگر بجز خداى عالم اختيار كنيد؟:
(و اذ قال اللّه يا عيسى ابن مريم ءانت قلت للنّاس اتّخذونى و امّى الهين من دون اللّه)(558)
خداوند با اين خطاب بطور غير مستقيم مى خواهد به پيروان حضرت عيسى عليه السلامبفهماند كه اعتقادشان بر خدا بودن عيسى عليه السلام و مادرش شرك است .
مبلّغ در استفاده از تعبيرات بايد دقت فراوانى داشته باشد و براى بيانمسايل و مطالبى كه به نحوى (مستقيم يا غير مستقيم ) مربوط به امور جنسى مى شود ازتعبيرات كنايه اى استفاده كند تا ذهن مخاطبان خصوصاً جوانان را معطوف اينمسايل نكند. و اين درسى است كه قرآن كريم به ما مى دهد.
بطور مثال آن جايى كه مى خواهد از عمل زناشويى سخن گويد از لفظ (لامستم ) ((لمسكرديد)) استفاده مى كند؛
(او لامستم النّساء فلم تجدوا ماء فتيمّموا صعيداً طيّباً)(559)
((يا اگر با زنان مباشرت كرديد و آب نيافتيد، در اين صورت بر خاك پاك و پاكيزهتيمم كنيد.))
و يا در جاى ديگر از لفظ (الرفث ) يعنى ((سخن عاشقانه )) استفاده مى فرمايد كهكنايه از عمل زناشويى است ؛
(احلّ لكم ليلة الصيام الرّفث الى نسائكم )(560)
((در شب روزه ، گفتن سخن عاشقانه به زنانتان (آميزش جنسى )حلال است .))
21. القاء تدريجى  
آيات قرآن كه بهترين پيام هاى تبليغى است در زمان هاى مختلف و به تدريج بررسول خدا عليهم السلام نازل شده است كه به اين صورت مطالب به خوبى در ذهن وقلب جاى مى گيرد. مثل كسى كه يك كتاب علمى را يك شَبه بخواند و كسى كه همان راپيش استاد كم كم درس بگيرد، اوّلى فراموش ‍ مى كند ولى دومى در عمق جانش جاى مىگيرد؛
(و قال الذّين كفروا لولا نزّل عليه القرآن جملة واحدة كذلك لنثّبت به فؤ ادك و رتّلناهترتيلاً)(561)
((و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند: چرا اين قرآن يكجا بررسول نازل نشد؟ به خاطر اينكه دل تو را به آن آرام كنيم و آيات خود را بر تو بطورمرتّب به ترتيبى روشن فرستاديم .))
خداوند قرآن را در زمان هاى مختلف فرستاده است و ازرسول گراميش ‍ نيز مى خواهد كه آياتش را به تدريج بر مردم قرائت كند؛
(و قراناً فرقناه لتقراه على النّاس على مكث )(562)
((و قرآن را جزء جزء بر تو فرستاديم كه بتدريج بر امت قرائت كنى .))
يك علت اساسى براى تقسيم مطالب بر زمان همان ايجاد زمينه و آمادگى است كه در شيوهآماده سازى فرد و جامعه به آن پرداخته شد و چگونگى تحريم تدريجى شراب راتوضيح داديم .
و اينك نمونه اى ديگر از تحريم تدريجى مورد ربا:
در مرحله اول حكم اخلاقى آن بيان مى شود؛
(و ما اتيتم من رباً ليربوا فى اموال النّاس فلا يربوا عنداللّه (563)
((و آن سودى كه شما بعنوان ربا داديد كه براموال مردم رباخوار بيفزايد نزد خدا افزايش نيست .))
در مرحله بعد آن را از عادات زشت و ممنوع يهوديان مى داند؛
(و اخذهم الرّبوا و قد نهوا عنه )(564)
(( (ما پاكيزه ها را بر آنان حرام كرديم ) به خاطر ربا گرفتنشان در حاليكه از آن نهىشده بودند.))
و در مرحله بعد از ربا، نهى شده است ؛
(يا ايّها الذّين آمنوا لاتاءكلوا الرّبوا اضعافاً مضاعفة )(565)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چند برابر ربا نخوريد.))
و در آخرين مرحله آن را دشمنى با خدا مى داند؛
(فاءذنوا بحرب من اللّه و رسوله )(566)
(( (اگر از رباخوارى دست نكشيد) با خدا و رسولش به جنگ پرداخته ايد.))
بنابراين در آموزش نبايد تمام ابعاد يك مسئله براى افراد غير محقق يكجا بيان شود ياتمام مسايل دينى در يك قسمت از كتاب آورده شود.
22. پرسش و پاسخ  
يكى از شيوه هاى تبليغ سؤال و جواب است كه كتاب هايى همچون احتجاج مرحوم طبرسىشامل احتجاجات پيامبر عليهم السلام و امامان معصوم ،علل الشرايع ، المراجعات ، توحيد مفضّل ، استفتائات و... نمونه اى از اين نوع تبليغاست .
گاهى مبلغ در قالب سؤال مطلبى رااز مخاطب مى پرسد كه هدف اثبات همان مطلب است ؛
(افمن كان مؤ مناً كمن كان فاسقاً لا يستون )(567)
((آيا انسان مؤ من و فاسق برابرند؟ آن دو يكسان نيستند.))
(هل يستوى الّذين يعلمون و الذّين لا يعلمون )(568)
((آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند برابرند.))
(ءارباب متفرقون خير ام اللّه الواحد القهّار)(569)
((آيا بت هاى پراكنده بهترند يا خداى يكتاى قهار؟.))
اما گاهى مخاطب سؤال مى كند و جواب مى خواهد.رسول خدا عليهم السلام و امامان عليهم السلام از جمله حضرت على عليه السلام بر سؤال كردن مردم تاءكيد داشتند تا از اين طريق پاسخگوى نيازهاى فكرى و اعتقادى شانباشند؛
(فاساءلونى قبل ان تفقدونى )(570)
سؤال و جواب هر يك نكاتى دارد كه رعايت آنها لازم است .
سؤال بايد از چيزى باشد كه سبب ناراحتى سؤال كننده نشود؛
(يا ايّهاالذّين امنوا لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤ كم )(571)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از مسايلى سؤال نكنيد كه اگر براى شما آشكار شود شما را ناراحت مى كند.))
گاهى سؤال ها بى ربط يا مربوط به مسايل جزيى هستند كه در جواب آنها بايدمسايل مهمتر را بيان كرد؛
(يساءلونك عن الشّهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عنسبيل اللّه و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الفتنة اكبر منالقتل )(572)
(( (اى پيامبر) مردم از تو درباره جنگ در ماه حرام سؤال مى كنند بگو گناهى بزرگ است ولى بازداشتن خلق از راه خدا و كفر ورزيدن به خداو پايمال كردن خانه او و بيرون كردن اهل حرم ، گناه بزرگترى است و فتنه گرى ازقتل فساد انگيزتر است .))
(يساءلونك عن الاهلّة قل هى مواقيت للنّاس و الحّج )(573)
(( (اى پيامبر) از تو درباره هلال ماه سؤال مى كنند بگو كه براى تعيين اوقات عبادات حجو معاملات مردم است .))
و گاهى سؤال ها مغرضانه است كه بايد با زيركى از كنار آن گذشت .
در جنگ صفين مردى مرتب نظر امام را درباره خلفا مى پرسيد و امام عليه السلام از پاسخدادن خوددارى مى فرمود.
در جلسه سخنرانى براى دخترها و پسرها، پسرى براى خجالت دادن دخترها از سخنرانسؤال كرد استحاضه يعنى چه ؟. سخنران به جاى جواب استحاضه ، استعاذه يعنى پناهبردن به خدا را توضيح داد.
قبل از پاسخ دادن ، ايجاد آمادگى در شنونده لازم است .
امام رضا عليه السلام در گفتن حديثى كه مردم نيشابور از ايشان تقاضا كرده بودندبعد از اتمام حديث جمله ((انا من شروطها)) را پس ازمدتى سكوت و كمى جلو رفتنمحمل و كاروان ، فرمود. تا شنوندگان كاملاً كنجكاو شوند و آمادگى پيدا كنند.
ندانستن جواب يك مسئله براى مبلّغ گناه نيست و اگر پاسخ را نمى داند بايد با صراحتبگويد: نمى دانم .
از علامه طباطبايى سؤالى كردند. فرمود:نمى دانم .
حديثى از رسول اكرم عليهم السلام داريم كه فرمود:
((من افتى بغير علم كان ما يفسده من الّدين اكثر ممّا يصلحه ))(574)
((كسى كه بدون علم و آگاهى فتوا بدهد، فسادش در دين بيشتر از اصلاح اوست .))
به آيات قرآن بنگريد كه رسول اكرم عليهم السلام در پاسخ بعضى از سؤالات مىفرمودند:
(لا اعلم )(575) (نمى دانم )
(ان ادرى )(576) (نمى دانم )
(قل انّما علمها عند ربّى )(577) (بگو علم آن نزد پروردگار من است )
در پاسخ ، گاهى لازم است از هنر نمايش و مثال استفاده شود؛
(كيف تحيى الموتى قال : فخذ اربعة من الطّير ...)(578)
((چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟ گفت : چهار تا پرنده بگير و ...))
امام در پاسخ كسى كه سؤال كرد چرا قيام نمى كنيد. فرمود: برو وداخل تنور بنشين . آن شخص به التماس افتاد و حضرت از او گذشت و اين اشاره بود كهافراد مطيع نداريم تا قيام كنيم (579).
يا در جاى ديگر در پاسخ همان سؤال فرمود به صحرا برويم و بعد فرمود اگر بهتعداد اين گله گوسفندان يار واقعى داشتم ، قيام مى كردم . شمارش شد (17) راءسبود.(580)
از حضرت سؤال شد پنير خوردنش حرام است ياحلال ؟ حضرت به جاى پاسخ به غلام پول دادند و گفتند: پنير بخر. و سپس حضرت ،همراه با سؤال كننده آن را خوردند(581).
وظايف مبلّغ 
1. خودسازى و تبليغ عملى  
از آنجا كه دعوت مردم به راستى و درستى و به تقواى الهى ، دلِ پاك مى خواهد و كلامِانسان بى تقوا نمى تواند چندان اثرى بر مردم داشته باشد، مبلّغ بايد در راهخودسازى و زدودن زنگارهاى قلبِ خويش ، تلاش فراوان داشته باشد و لحظه اى ازحركت در مسير كمال انسانى خويش باز نايستد.
آيينه ، زمانى مى تواند عيب ديگران را بازگو كند كه خودش غبار آلود و زنگارزدهنباشد.
قرآن مى فرمايد: (اتامرون النّاس بالبّر و تنسون انفسكم )(582)
((آيا مردم را به نيكى دستور مى دهيد و خودتان را فراموش كرده ايد.))
در جاى ديگر مى فرمايد: (لِمَ تقولون ما لاتفعلون )(583)
((چرا آنچه را انجام نمى دهيد، مى گوييد؟))
توجه به عبادت و شب زنده دارى عامل مؤ ثرى در خودسازى است ؛
(و من اللّيل فتهجّد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربّك مقاماً محموداً)(584)
((پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان . اين يك وظيفه اضافى براىتوست ، تا پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش ‍ برانگيزد.))
(قم اللّيل الاّ قليلاً ... و رتّل القرآن ترتيلاً)(585)
((شب را به جز كمى از آن برخيز... و قرآن را با دقت وتاءمل بخوان .))
آرى ، كسى مخاطبِ (قم فانذر) مى شود كه (قماللّيل ) بر او نازل شده باشد.
مبلغى كه مى خواهد انذار كند، بايد آثار انذار در وجودش ظاهر شود به اينكه شب ها بهخاطر ترس از عاقبت گناهان ، به درگاه خدا گريه و زارى كند؛
(انّ ناشئة اللّيل هى اشدّ وطاً و اقوم قيلاً)(586)
((مسلماً برنامه (عبادت ) شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است .))
مبلغى كه همنشين دنياطلبان باشد، نمى تواند در راه خودسازى خويش ‍ قدم بردارد. بههمين دليل است كه خداوند متعال دستور به اعراض از دنياپرستان مى دهد و مى فرمايد:
(فاعرض عن مّن تولّى عن ذكرنا و لم يرد الاّ الحيوة الدّنيا)(587)
((پس ، از كسى كه از ياد ما روى برمى گرداند و چيزى به جز زندگى دنيايى نمىخواهد دورى كن .))
براى دلنشين بودن كلام نياز به محبوبيت اجتماعى است و اين محبوبيت در سايه ايمان وعمل صالح بدست مى آيد؛
(انّ الذين امنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّاً)(588)
((كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند رحمان محبت آنها را دردل ها مى افكند.))
امام سجاد عليه السلام در خطبه مسجد شام ، قرار دادن محبّتاهل بيت عليهم السلام را در دل مؤ منين توسط خداوند تفضلى از سوى خدا مى داند(589).
انسان خودساخته اى كه اعمال خوب ، در وجودش ملكه شده است تك تك اعمالش تبليغ دينخداست و مردم از رفتار و كردار او درس مى گيرند چرا كه تبليغ عملى از تبليغ گفتارىمؤ ثرتر است .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم ))(590)
((مردم را با غير زبانتان (يعنى با اعمال و رفتار خود) به راه خدا دعوت كنيد.))
2. تعليم و تربيت  
يكى از مهمترين وظايف مبلغ ، تعليم مردم است . همان چيزى كه از اولين و مهمترين وظايفرسولان الهى بوده است .
(لقد منّ اللّه على المؤ منين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم ... يعلّمهم الكتاب و الحكمة)(591)
((خداوند بر مؤ منان منّت نهاد و رسولى را از بين خودشان برانگيخت تا به آناندستورات دين و حكمت را بياموزد.))
مبلغ بايد حقايق دينى را كه دشمنان خدا، سعى در پوشاندن آنها دارند، به مردم بياموزدزيرا مردم ، با علم و آگاهى نسبت به دستورات الهى دچار انحراف نمى شوند.
در مناجات مى خوانيم : ((... تجرّات بجهلى ))(592)
((خدايا به خاطر نادانى ام بر تو جراءت پيدا كرده (و گناه كردم ).))
و انبيا عليهم السلام به مجرمين مى گفتند: (بل انتم قوم تجهلون )(593)
((بلكه شما قومى هستيد كه در جهل قرار داريد.))
البته بايد توجه داشت كه تعليم بدون تربيت سودى ندارد بلكه تربيت در مرحلهقبل از تعليم قرار دارد. به همين دليل است كه معمولاً در آيات قرآن ،قبل از تعليم بر تزكيه و تربيت تاءكيد مى شود؛
(هو الّذى بعث فى الاميّيّن رسولاً منهم يتلوا عليهم اياته و يزكّيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة )(594)
((او خدايى است كه در بين مردم درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت تا آياتخداوند را بر آنان تلاوت كند و آنها را پاك سازد و دستورات كتاب و حكمت را به ايشانبياموزد.))
3. تبليغ ولايت و رهبرى  
وظيفه مبلغ ، تنها ((انذار)) نيست بلكه بايد، در زمينه هاى مختلف سياسى ، اجتماعى ،فرهنگى ، خانوادگى و ... نيز خط دهنده باشد. و بايد مردم را با معيارهايى آشنا كند كهدر راستاى خط رهبرى است .
حركت رسول خدا عليهم السلام در معرفى حضرت على عليه السلام بعنوان رهبر ، درواقع معرفى خطِ رهبرى اسلام بود. و بقدرى مهم بود كه با تمام تبليغ حضرتبرابرى مى كرد؛
(يا ايهّا الرّسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لمتفعل فما بلّغت رسالته )(595)
((اى رسول ! آنچه از سوى خدا بر تو نازل شده است به مردم برسان كه اگرنرسانى رسالت خويش را تبليغ نكرده اى .))
مبلغ بايد حركات مخالف خط رهبرى را به مردم معرفى كند او بايد افشاگرى كند تاهيچگاه مردم ، كافران را رهبران خود نگيرند و از آنان پيروى نكنند؛
(لا يتّخذ المؤ منون الكافرين اولياء من دون المؤ منين و منيفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ء)(596)
((انسان هاى مؤ من نبايد كافران را بجاى مؤ منان ، دوست گيرند و كسى كه چنين كندرابطه اش با خدا قطع است .))
4. مبارزه با طاغوت  
بايد با طاغوت و طاغوتيان مبارزه كرد، آنگونه كه موسى عليه السلام براى مبارزه بافرعون ، قدم پيش نهاد؛
(اذهب الى فرعون انّه طغى )(597)
(( (اى موسى !) به سوى فرعون برو، كه طغيان كرده است .))
آرى ، دورى و مبارزه با طاغوت پيام تمامى رسولان الهى بوده است ؛
(و لقد بعثنا فى كلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الّطاغوت )(598)
((همانا در ميان هر امتى رسولى را فرستاديم تا به خلق بگويد: خداى يگانه رابپرستيد و از طاغوت دورى كنيد.))
و اين دستورى است كه در ابتدا، خود نيز ماءمور به انجام آن بوده اند؛
(فاصدع بما تؤ مر و اعرض عن المشركين )(599)
(( (اى رسول !) آنچه را كه به آن ماءمور شده اى به خلق برسان و از مشركان دورى كن.))
5. مبارزه با خرافات  
مبلغ بايد با خرافات يا سنت هاى غلط جامعه مبارزه كند و راه درست زندگى را به مردمبياموزد؛
(زوجناكها لكى لايكون على المؤ منين حرج فى ازواج ادعيائهم )(600)
(( (اى رسول ما! چون پسر خوانده تو همسرش را طلاق داد) او را به ازدواج تو در آوريم ،تا براى مؤ منان در ازدواج با همسران پسرخوانده حرجى نباشد (و آن را گناه نپندارند وبدين ترتيب يك سنت غلط جاهلى شكسته شود).))
لازم به توضيح است كه در بين عرب ها، پسرخوانده ، تمام احكام پسر را داشت از جملهاينكه ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده را حرام مى پنداشتند لذا خداوند به پيامبرشدستور مى دهد با اين سنت غلط مبارزه كن .
رسول خدا به معاذ دستور مى دهد كه :
((و امت امر الجاهليّة الاّ ما سنّه الاسلام ))(601)
((اى معاذ! سنت هاى جاهليّت را بميران مگر آنچه را كه اسلام سنت كرده است .))

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation