بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مهمان در اسلام,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     fehrest -
 

 

 
 

بخش سوم: وظايف ميزبان

در مهمانى و مهماندارى، مهمان و ميزبان وظايفى نسبت‏به يكديگر دارند كه‏بايد آنها را مراعات كنند. بعضى ازاين وظايف براى راحتى حال مهمان و ميزبان‏است و بعضى به خاطر زياد شدن ثواب مهماندارى و مهمانى رفتناست.

دين مقدس اسلام سفارش مؤكد به مهماندارى و مهمان‏نوازى كرده‏و وظايفى را معين كرده است كه ائمهاطهارعليهم السلام اين وظايف را بيان كرده‏اند.ما مى‏توانيم با عمل كردن به آنها به ثواب‏هاى بسيار زيادىبرسيم وبه اين وسيله دنيا و آخرت خود را آباد كنيم.

اما وظايفى كه مخصوص ميزبان و مهماندار است، عبارتند از:

به كار نگرفتن مهمان

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: يكى از وظايف ميزبان اين است كه‏مهمان را به كار نگيرد. به كار گرفتنمهمان جفا و ظلم در حق او است. (1) .

متاسفانه يكى از عادات بد عده‏اى از مردم اين است كه وقتى براى آنهامهمان مى‏رسد، از فرصت استفاده كرده واو را به كار مى‏گيرند و تا جايى كه‏ممكن باشد، از او كار مى‏كشند در حالى كه اين عادت كاملا مخالف دستوروشؤونات اخلاقى ائمه اطهارعليهم السلام و علماى دين است.

روزى براى حضرت امام رضاعليه السلام مهمان رسيد. حضرت نزد او نشست وبعد از شام تا نيمه شب با اوصحبت كرد و صحبت‏هاى او را شنيد. دراين هنگام چراغى كه در آن‏جا روشن بود، خراب شد ونزديكبودخاموش شود.

مهمان دستش را دراز كرد تا آن را درست كند. امام رضاعليه السلام او را نهى كردو نگذاشت مهمان اين كار رابكند و خود چراغ را درست كرد و فرمود:ما قومى نيستيم كه مهمانمان را به كار گيريم و از او كار بكشيم.بههمين خاطر نگذاشتم تو چراغ را درست كنى. (2) .

در جايى كه امام‏عليه السلام راضى نمى‏شود مهمانش حتى براى تعمير كردن‏يك چراغ به زحمت‏بيفتد وخودش اين كار را مى‏كند، ما هم كه شيعه‏آن حضرت هستيم، بايد به دستور آن بزرگوار عمل كرده ومهمانانمانرابه كار نگيريم.

ابن ابى‏يعفور مى‏گويد: روزى ديدم براى امام صادق‏عليه السلام مهمان رسيد.در همان شب آن شخص برخاستكه بعضى از كارها را انجام دهد و زحمتى رااز دوش امام‏عليه السلام بردارد. وى مى‏خواست‏به اين وسيله بهحضرت خدمت‏كرده باشد.

امام‏عليه السلام تا به اين قضيه پى برد، او را نهى كرد و نگذاشت كارى انجام دهد،و خود بلند شد و كارها راانجام داد و فرمود: پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله نهى كرداز اين‏كه كسى مهمان را به كار گيرد. (3) .

غذا خوردن با مهمان

يكى از وظايف اخلاقى ميزبان اين است كه همراه مهمانانش غذا بخورد واز غذا دست نكشد تا همه مهمان‏هاسير شوند و كنار بكشند، زيرا ممكن‏است‏بعضى از مهمان‏ها كمرو باشند و در صورت غذا نخوردن صاحبخانه،آنان هم غذا نخورند و يا هنوز سير نشده، دست از غذا خوردن بكشند.

علت ديگر اين است كه مهمان فكر بدى درباره غذا نكند. چون اگرصاحبخانه غذا نخورد، ممكن است مهمانفكر كند غذا داراى اشكالى بوده ياعيب و ايرادى داشته كه ميزبان همراه مهمان غذا نخورده است.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى مهمانى براى رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏رسيد،همراه او غذا ميلمى‏كرد و دست از غذا نمى‏كشيد تا مهمان سير مى‏شد وكنار مى‏كشيد. (4) .

غذا خوردن با مهمان علاوه بر اين‏كه موجب نزديكى دل‏هاى مؤمنان‏مى‏شود و سوء ظن‏ها را از بين مى‏برد،موجب رضايت و دوستى خدا و رسول‏مى‏شود و اين پاداشى بسيار بزرگ است.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: هر كس دوست دارد خدا و رسولش اورا دوست داشته باشند،با مهمانش غذا بخورد. (5) .

و نيز مى‏فرمايد: هر كس غذايش را با مهمانش بخورد، تمام حجاب‏هاى‏ظلمانى بين او و خدا از بين مى‏رود. (6) .

حكايت: غذا خوردن حضرت على‏عليه السلام با مهمانانش

روزى عده‏اى دزد را نزد حضرت على‏عليه السلام آوردند تا حكم شرعى را درباره‏آنها به اجرا در آورد.

حضرت بعد از اجراى حكم شرعى و قطع كردن انگشتان آنها فرمود: حال‏داخل مهمانسرا شويد، و به يكى ازاصحاب دستور داد كه دست آنها رامعالجه كند و به آنها روغن و عسل و گوشت‏خورانيد تا اين‏كه بعد ازچندروزى خوب شدند.

روزى حضرت آنها را به خانه خود دعوت كرد و فرمود: دست‏هاى شمازودتر از خودتان به آتش جهنم سبقتگرفتند. حال اگر خودتان مى‏خواهيدنجات پيدا كنيد، توبه كرده و از اين غذا بخوريد.

بعد از حاضر شدن غذا، حضرت دستش را به بهانه درست كردن چراغ‏دراز كرد و آن را خاموش نمود و بعد آن رابه حضرت زهراعليها السلام داد و فرمود:روشن كردن آن رابه تاخير بينداز تا مهمان‏ها خوب غذا بخورند، بعدكه تو راصدا زدم، آن را بياور!

حضرت كنار مهمان‏ها در تاريكى نشست و بدون اين‏كه غذا ميل كند،دهان مباركش را مى‏جنباند. مهمان‏ها فكرمى‏كردند در حال خوردن است.و آنها هم تا آخر غذا را خوردند و سير شدند و دست از غذا خوردن كشيدند.

حضرت على‏عليه السلام وقتى فهميد مهمان‏ها دست از غذا خوردن كشيده‏اند،حضرت زهراعليها السلام را صدازد و فرمود: زهرا جان! پس اين چراغ چه شد، چراآن را نمى‏آورى؟

حضرت زهراعليها السلام چراغ را روشن كرد و آن را آورد. وقتى در روشنايى به‏سفره نگاه كردند، ديدند تمام غذاباقى است و چيزى از آن كم نشده است!

اميرالمؤمنين على‏عليه السلام به مهمان‏ها گفت: چرا غذا ميل نكرديد؟!

عرض كردند: ما غذا خورديم و سير شديم، ولى خداى عزيز به غذاى شمابركت داده است.

بعد حضرت على‏عليه السلام از آن غذا ميل كرد و سير شد. حضرت زهرا وحسنين‏عليهما السلام نيز غذا خوردهو سير شدند. از آن غذا به همسايه‏ها هم دادند،در حالى كه غذا همچنان باقى بود و از آن كم نمى‏شد.

صبح كه شد حضرت على‏عليه السلام خدمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله شرفياب شد.

رسول‏خداصلى الله عليه وآله وقتى چشمش به على‏عليه السلام افتاد، در حالى كه لبخند شادى‏بر لب داشت،فرمود: خداوند تبارك و تعالى از كارى كه ديشب كردى،خشنود شد و به خاطر اين‏كه چراغ را خاموش كردى وغذا نخوردى تامهمان‏ها سير شوند، به غذاى تو بركت داد، به‏طورى‏كه هر چه از آن مصرف‏مى‏كرديد، چيزى كمنمى‏شد.

على‏عليه السلام عرض كرد: يارسول الله! كى تو را خبر داد؟!

حضرت فرمود: جبرئيل‏عليه السلام اين آيه را در شان تو از طرف خدا بر من‏خواند: «ويؤثرون على انفسهم ...». (7) .

علت تاكيد ائمه اطهارعليهم السلام به غذا خوردن با مهمان اين است كه بعضى ازمهمان‏ها كمرو هستند و بههمين خاطر غذا نمى‏خورند مگر اين‏كه ابتداميزبان شروع به خوردن كند، و اگر او زود دست از غذا خوردنبكشد، آنهانيز دست از غذا خوردن مى‏كشند، هر چند سير نشده باشند.

دين مبين اسلام براى حل اين مشكل سفارش كرده خوب است ميزبان قبل‏از همه شروع به خوردن كند و بعداز همه دست از غذا بكشد تا كسى گرسنه‏نماند.

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: رسول‏خداصلى الله عليه وآله وقتى با عده‏اى غذاميل مى‏كرد، اولينكسى بود كه شروع به خوردن مى‏كرد و آخرين كسى بود كه‏دست از غذا خوردن مى‏كشيد. (8) .

امام كاظم‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى براى رسول‏خداصلى الله عليه وآله مهمان مى‏رسيد، همراه‏او غذامى‏خورد و دست از غذا نمى‏كشيد تا غذاى مهمان تمام مى‏شد. (9) .

شايان ذكر است غذا خوردن مهمان با ميزبان عموميت ندارد، يعنى اين‏كه‏در زمان‏ها و اماكن عادات و رسوماتمختلف است. ممكن است در زمانى‏براى مراعات حال مهمان غذا خوردن با او بهتر باشد، اما در زمان و يامهمان‏ديگر غذا نخوردن بهتر باشد. لذا در مورد اول بايد با مهمان غذا بخورد و درمورد دوم خوب است او را تنهاگذاشت، تا غذايش را ميل كند.

هر طور كه مهمان راحت‏باشد و در سختى قرار نگيرد، اسلام دستورداده است همان‏طور با او رفتار كنيم.

غذا را هر چه زودتر براى مهمان آماده كند

مهمان وقتى از راه مى‏رسد، مخصوصا اگرمسافر باشد، غالبا خسته وگرسنه است. هم نياز به غذا دارد و هماستراحت. لذا بايد هر چه زودترغذاى او را آماده كنند تا بتواند استراحت كند. براى اين كار لازم نيستغذاى‏مفصل درست كنند، بلكه هر غذايى كه آماده و دم دست‏باشد، براى او فراهم‏آورند.

يكى از روش‏هاى بسيار پسنديده حضرت ابراهيم خليل‏عليه السلام همين بود كه‏غذاى مهمان را خيلى زودآماده و نزد او حاضر مى‏كرد، بدون اين‏كه تكلفى‏به خرج داده و خود را به زحمت‏بيندازد; مانند روزى كه ملائكهعذاب‏قوم لوط‏عليه السلام به منزل او وارد شدند. حضرت ابراهيم‏عليه السلام فكر كرد آنها انسان‏هستند. لذاخيلى زود گوساله‏اى را كه دم دست داشت ذبح و بريان كرد و نزدآنها آورد. بعدا فهميد آنان ملائكه هستند وغذانمى‏خورند (فما لبث ان جاءبعجل حنيذ; (10) چيزى نگذشت كه گوساله‏اى را بريان كرده، نزد آنها آورد).

خود را به زحمت نيندازد

مهمان دو گونه است: مهمانى كه بدون اطلاع و دعوت قبلى به خانه كسى‏مى‏رود و ديگرى كه با اطلاع و دعوتبه مهمانى مى‏رود و به منزل برادرمؤمنش وارد مى‏شود.

ميزبان در مورد اول لازم نيست‏براى تهيه غذا و پذيرايى از مهمان، خودرا به زحمت‏بيندازد، بلكه هر غذايى كهآماده داشت، براى او حاضر كرده وبه اين وسيله از او پذيرايى كند.

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏به مهمانى تو آمد،آنچه غذا حاضر دارى، براى اوبياور. اما اگر او را دعوت كردى، آنچه درتوان دارى، براى او حاضر و به اين وسيله از او پذيرايى كن. (11) .

هر كس به خوان قسمت‏خود رزق مى‏خورداز كم بضاعتى خجل از ميهمان مباش

«صائب تبريزى‏».

در اين مورد هم هيچ فرقى بين مهمانان نيست. مهمان هر كس كه باشد،دستور اسلام اين است كه انسان نبايدخود را به خاطر او به زحمت‏بيندازد.

حكايت: پذيرايى اعرابى از خليفه

روزى خليفه مهدى عباسى، به شكار رفته و از لشكر دور افتاده بود.همچنان كه حيران و سرگردان در صحرامى‏گشت، ناگاه به خيمه اعرابى‏باديه‏نشين رسيد.

هوا گرم و خليفه تشنه و گرسنه بود. خليفه به خيمه اعرابى وارد شد و روبه او كرده، پرسيد: اى اعرابى! آيامهمان مى‏خواهى؟

اعرابى گفت: مى‏خواهيم، اگر به آنچه هست، قانع شوى و عيب نگيرى!

خليفه گفت: قبول است. حال برو و آنچه حاضر است، بياور.

اعرابى مقدارى ماست و نان داشت. آورد و خليفه ميل كرد. بعد گفت:اى اعرابى! غذاى خوبى بود. ديگر چهدارى؟

اعرابى كوزه آبى داشت. پيش آورد و قدحى پر كرد و به خليفه داد.

خليفه نوشيد. آن‏گاه به اعرابى گفت: آيا مرا مى‏شناسى؟

اعرابى گفت: خير، شما را نمى شناسم. خليفه گفت: من از خواص‏اميرالمؤمنين مهديم!

اعرابى گفت: شايد راست‏بگويى.

خليفه قدحى ديگر نوشيد و گفت: من از جمله سپهسالاران اميرالمؤمنين‏مهديم!

اعرابى باشنيدن اين حرف كوزه را از پيش او برداشت و سر كوزه رامحكم كرد و يك سو نهاد.

مهدى پرسيد: چه مى‏كنى؟!

گفت: و الله ديگر آب به تو نمى‏دهم. وقتى قدح اول را نوشيدى، ادعا كردى‏از نزديكان خليفه‏اى. دوم را كهخوردى، گفتى سپهسالارى. قدح سوم را كه‏بخورى، دعوى خلافت مى‏كنى، و اگر چهارم را بخورى، دعوى نبوتمى‏كنى ومى‏گويى محمد رسول الله‏ام و همى ساعت فرشتگان در آيند و مرا به زحمت‏اندازند!

مهدى از اين سخن بسيار خنديد و بعد از ساعتى لشكر و خدم او آمدند واعرابى را جايزه زيادى داد. (12) .

خنده رويى ميهمان را گل بجيب افشاندن استتنگ خلقى كفش پيش پاى مهمان ماندن است

«صائب تبريزى‏».

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: خود را به خاطر مهمان به زحمت‏نيندازيد، زيرا اين كارموجب ناراحتى مهمان مى‏شود و كسى كه مهمان راناراحت كند، خدا را ناراحت كرده است و كسى كه خدا راناراحت كند، خدااو را [به عذاب در جهنم] ناراحت مى‏كند.

در روايت آمده است: عده‏اى به مهمانى حضرت يونس‏عليه السلام رفتند. حضرت‏مقدارى باقلا از مزرعه خودچيد و با كمى نان خشك براى آنها آورد وفرمود: اگر خداوند افرادى كه خود را به‏خاطر مهمان به سختىمى‏اندازند،لعنت نكرده بود، من خود را به‏خاطر شما به زحمت مى‏انداختم.

ميزبان در پذيرايى از مهمان بايد طورى رفتار كند كه مهمان احساس‏مزاحمت نكند و اگر بداند ميزبان براىپذيرايى از او به زحمت مى‏افتد وبه وسيله قرض گرفتن و مشقت زياد لوازم پذيرايى را آماده مى‏كند، اينكارموجب دلسردى او شده و براى رفع مزاحمت‏سعى مى‏كند كمتر به ديدن ومهمانى بيايد. اين كار موجبدورى مؤمنان از يكديگر شده و اتحاد و دوستى‏ميان آنها رو به سردى مى‏گرايد. اما اگر تشريفاتى نباشد و ميزباناز آنچه‏خود و خانواده مى‏خورند، بدون تكلف براى مهمان نيز بياورد، ديگر او نيزاحساس مزاحمت و سربار بودننمى‏كند و دفعات بعد نيز به ديدن ميزبان‏خواهد آمد و دوستى ميان آنها بيشتر خواهد شد.

حكايت: مهمانى دادن دو دوست

گويند در زمان‏هاى قديم دو نفر بودند كه رفاقت و صميميت آنها زبانزدخاص و عام بود و خيلى باصداقت رفتارمى‏كردند.

روزى يكى از آن دو دوست‏به مهمانى دوست‏خود رفت. ميزبان درضيافت او تكلف كرد و انواع غذاها را آماده كردواگر پول نداشت، ازمغازه‏ها نسيه گرفت، تا به مهمان خوش بگذرد.

بعد از سه روز مهمان عزم رفتن كرد، و وقت‏خداحافظى گفت: واقعا كه‏رسم مهماندارى را بلد نبودى! اگر زمانىبه مهمانى من بيايى، به تو آيين‏مهماندارى را ياد مى‏دهم.

ميزبان خجل شد و انديشيد در ضيافت او چه كوتاهى كرده و كدام نكته رافرو گذاشته و انجام نداده‏ام.

مدتى در اين انديشه بود تا اين‏كه روزى او را بدان شهر دوست‏سفرى‏اتفاق افتاد و به خانه دوستش رفت.

آن دوست مقدم او را عزيز داشت و فورا نان و سركه پيش آورد. آن‏گاه‏سفره، كاسه‏اى چوبى و سه نوع خوردنىپيش او نهاد.

مهمان با خود فكر كرد شايد فردا تكلف مى‏كند و پذيرايى اصلى را انجام‏مى‏دهد، اما روز ديگر نيز غذاى سردپيش او نهاد!

مرد متحير شد و با خود گفت: چندان كه تكلف كردم، در مهماندارى مرامقصر خواند، پس چرا خود تكلفنمى‏كند؟

روزى پرده حشمت از ميان برداشت و شرم و خجالت را به كنارى نهاد واز او پرسيد: دوستان اين‏طورمهماندارى مى‏كنند؟!

ميزبان گفت: آرى، تكلف مال بيگانگان است. وقتى من به منزل تو آمدم،خواستم يك ماه تو را ببينم و درخدمت تو باشم. چون طريق تكلف پيش‏داشتى، دانستم از وجود من به تنگ آمده‏اى. پس كفش در پاى كردم وازخدمت تو دور شدم. و چون تو آمدى، من از معمول خويش زيادت نمى‏كنم وزياده‏روى نمى‏نمايم، و بر وجود تومنتى نمى‏نهم، و اگر يك سال هم مهمان‏من باشى، مرا هيچ بار گرانى نخواهد بود.

مرد عاقل بود و انصاف بداد و يقين كرد تكلف كردن با مهمان از عادت‏كرام نيست، و روى ترش كردن با مهمانانجز سيرت لئيمان نباشد. (13) .

ميزبان نبايد آنچه را براى مهمان حاضر مى‏كند، كم و حقير شمارد و آن رادر شان مهمان نداند، چون در اينصورت نعمت‏خدا را ناچيز شمرده و اين‏خود نعى ناسپاسى است.

اگر انسان برادر دينى‏اش را دعوت كرد، بايد تا توان دارد، از او پذيرايى‏كند و وسايل رفاه و آسايش او را فراهمنمايد.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: اگر كسى هزار درهم را صرف طعامى كند ومؤمنى از آن بخورد، اسرافنكرده است. (14) .

اسراف آن است كه كسى غذايى درست كند و بدون اين‏كه خورده شود، آن‏را دور بريزد، اما اگر غذايى گرانقيمت درست كند كه خود و خانواده‏اش يامؤمنى از آن بخورند، اسراف نيست. خداوند تبارك وتعالى مى‏فرمايد:ازغذاهاى حلال بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد، هر نوع غذايى را اين‏آيه در بر مى‏گيرد، مگر غذاهاىحرام يا شبهه ناك را.

متاسفانه عده‏اى از افراد پولدار و ثروتمند، تحت عنوان مهمانى و پذيرايى‏از مهمان، اسراف مى‏كنند و به عنوانعمل كردن به دستور اسلام، اسلام رابد نام كرده و دستورهاى دينى را مسخره نموده، آبروى اسلام را برده ومايه‏ننگ اسلام شده‏اند.

عده‏اى از فرمانروايان با اين بهانه، بيت المال رابه باد فنا داده و حق فقرارا از بين برده‏اند.

نبايد از مهمان پرسيد غذا خورده است‏يا نه

يكى ديگر از وظايف ميزبان اين است كه بدون اين‏كه از مهمان سؤالى كند،هر غذايى را كه در خانه داشت، براىاو بياورد تا ميل كند و اگر غذا نخورد،آن را بردارد، چون بعضى از مهمان‏ها كمرو هستند، و اگر از آنها پرسيدهشودغذا خورده‏اند يا نه، مى‏گويند: آرى، در حالى كه ممكن است‏بسيار هم گرسنه‏باشند.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏به خانه‏ات آمد، از او مپرس‏چيزى خورده يا نه. هرچهحاضر دارى، نزد او بياور، كه جواد و جوانمردكسى است كه هر چه دارد، حاضر سازد. (15) .

درباره حضرت ابراهيم‏عليه السلام در قرآن كريم آمده است: وقتى ملائكه‏مى‏خواستند عذاب را بر قوم لوطنازل كنند، اول به خانه حضرت ابراهيم‏عليه السلام‏آمدند، و حضرت بدون اين‏كه از آنها سؤال كند غذا خورده‏انديا نه، گوساله‏اى‏را براى آنها بريان كرد و نزد آنها حاضر نمود.

اگر حضرت ابراهيم‏عليه السلام ابتدا مى‏پرسيد غذا خورده‏اند يا نه، ديگر غذادرست كردن معنا نداشت; پسمعلوم مى‏شود حضرت به وظيفه خود عمل‏كرده است.

حكايت: عرب جوانمرد

هنگامى كه عبدالله بن عباس نابينا شد، از مدينه به شام رفت و غلامى‏به نام خشم همراه او بود.

روزى در اثناى راه باران گرفت. عبدالله گفت: اى غلام! ببين در اين‏نزديكى پناهگاهى هست و خيمه‏اى مى‏بينى!

غلام گفت: خيمه‏اى مى‏بينم، و عبدالله را بدان سو برد. پيرزنى از خانه‏بيرون آمد و عبدالله را در گوشه‏اى جاىداد. وى بزكى در خيمه داشت.در اين اثنا شوهرش رسيد و بر عبدالله سلام كرد.

شوهر به زن گفت: زود اين بز را بياور تا براى مهمان ذبح كنيم.

زن گفت: اين بز سبب معاش ما است. اگر براى مهمان بكشيم،خواهيم مرد.

پيرمرد جواب داد: مرگ نزد من از زندگانى ناجوانمردانه بهتر است،كه مهمان گرسنه در خانه من بماند. كارد رااز زن گرفت و بز را ذبح كرد وبريان نمود و نزد عبدالله آورد.

بامداد روز ديگر كه ابن عباس اراده رفتن نمود، به غلام گفت: آن زرهاى‏نقد را كه دارى، به اين پيرمرد بده!

غلام گفت: اگر بهاى ده گوسفند به او بدهى، كافى است.

عبدالله جواب داد: زرها را به او بده، كه هنوز از ما سخى‏تر است، زيرا ماغير از اين، اسباب و اموال ديگرى داريم،ولى او به جز آن بز كه براى ما كشت، چيز ديگرى ندارد. (16) .

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏بر تو وارد شد، غذانزد او بياور. اگر نخورد، به او آببده و اگر ننوشيد، به او بگو [با آن آب]وضو بگيرد. (17) .

كسى كه برادر مؤمنش را دعوت مى‏كند، بايد خود را براى پذيرايى ازچند نفر ديگر هم آماده كند، چون ممكناست آن شخص، فرزند، برادر و يارفيق خود را نيز به‏همراه بياورد، مخصوصا اگر مهمان فردى صاحبمنصب‏باشد كه در اين صورت چند نفر دوست و آشنا هم به همراه خواهد آورد وميزبان بايد خود را براىپذيرايى از همه آنها آماده كند.

حكايت: مهمانى كريمان

شيخ احمد خضرويه، روزى به عيال خود گفت: مى‏خواهم فلانى را كه ازمعارف شهر است، مهمان كنم.

زن گفت: او مردى بزرگ است. ما اسباب ضيافت او را از كجابه دست آوريم؟ چون اگر بخواهى او را دعوت كنى،بايد گاو، گوسفند و الاغى‏را ذبح كنى!

احمد پرسيد: علت كشتن گاو و گوسفند را مى‏دانم، اما حكمت كشتن الاغ‏چيست؟!

زن گفت: چون كريمان و بزرگان دست در نمك كه زنند، واجب است‏سگان محله را نيز دندانى چرب كنند! (18) .

همراه آوردن ديگران در صورتى درست است كه ميزبان راضى باشد واگر ميزبان راضى نباشد مهمان كسديگرى را به‏همراه بياورد، اين كارشرعا حرام است.

بدرقه كردن مهمان تا در منزل

خوب است ميزبان مهمان را تا در منزل بدرقه كند و ضمن خداحافظى،از توفيق ميزبان بودن اظهار خوشحالىكند و آرزو كند مهمان دوباره به منزل‏آنها بيايد تا صميميت آنها زيادتر شود.

رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: يكى از حقوق مهمان بر ميزبان اين است كه‏همراه او برود، تا از منزلخارج گردد. (19) .

يارى كردن مهمان به هنگام آمدن

استقبال از مهمان و خوشامدگويى به او يكى از رسوم پسنديده است.

استقبال از مهمان و به پيشواز او رفتن و گرفتن لوازم و اسباب شخصى اوو رو به رو شدن با خنده و خوشرويىنوعى امر به معروف است، كه مهمان‏نيز تشويق شود با ديگران همين رفتار را داشته باشد و ديگران را بهمهمانى‏دعوت كند.

هنگامى كه مهمان مى‏خواهد مهمانى را ترك كند، ميزبان خود راخوشحال نشان ندهد، اما زاد و راحله راه رابراى مهمان فراهم آورد وازسوغاتى‏هاى محل براى او بخرد و او را براى دفعات بعد نيز به مهمانى دعوت‏كند وخود نيز به ديدن و مهمانى او برود.

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: وقتى براى شما مهمانى رسيد، در هنگام‏ورود، او را در پياده كردن زادو توشه‏اش كمك كنيد و وقتى خواست‏برگردد،به او كمك نكنيد، چون اين كار از پستى انسان است و زاد وتوشه‏اش راآماده كنيد كه نوعى سخاوت است. (20) .

حكايت: استقبال و بدرقه عجيب

اسمعى مى‏گويد: روزى در قبيله‏اى نزول كردم. در ميان باديه در هنگام‏وصول، زنان و دختران قبيله پيش آمدهو مرحبا گفتند و بار مرا گشوده، به‏منزل بردند و تا وقتى كه در آن قبيله بودم، مرا خدمت مى‏كردند و ازپذيرايى‏هيچ‏گونه كمبودى احساس نمى‏كردم.

بعد از سه روز تصميم گرفتم بروم. خواستم شتر خود را بار كنم، اما چون‏بارم سنگين بود، به تنهايىنمى‏توانستم آن را بار كنم. هرچه منتظر و چشم‏به راه ماندم، هيچ‏كس به كمك من نيامد.

از اين رفتار خيلى ناراحت و در عين حال متعجب بودم. درمانده‏صدا زدم: شما در وقت آمدن انواع دلدارى راتقديم كرديد و اكنون مرا تنهاگذاشته، مدد نمى‏كنيد، تا شترم را بار كنم؟! علت اين برخورد چيست؟ مگر ازمنخطايى سرزده است؟

يكى از آنها جواب داد: ما قومى هستيم كه از ورود مهمان خوشحال‏مى‏شويم و هنگام آمدن او را خدمتمى‏كنيم، اما چون دوست نداريم مهمان‏از پيش ما برود و از رفتن او ناراحت مى‏شويم، از اين رو در وقت رحيلبراى‏ما عار است او را مدد كنيم.

وقتى اين جواب را شنيدم، متعجب شدم و هر طور بود بارم را به تنهايى‏بر شتر گذاردم و از آنها خداحافظىكردم. (21) .

قدرت مهمانى دادن را داشته باشد

كسى كه نمى‏تواند نان زن و بچه‏هاى خود را بدهد، حق ندارد مهمان‏دعوت كند و اداى افراد سخى را درآورد . ازقديم گفته‏اند: چراغى كه به خانه‏رواست، به مسجد حرام است. غذا دادن به خانواده و پرداخت نفقه زن وفرزندواجب است، اما مهمانى دادن مستحب، وهيچ مسلمانى نبايد عمل‏واجب را به‏خاطر انجام كار مستحبى ترككند. انسان اول بايد زن و اولادخود را سير كرده و در رفاه قرار دهد، آن وقت اگر توانست مهمان‏دعوت كند.

مهمانى دادن ثواب بسيارى دارد، ولى بايد در حد توان انسان باشد. اگربيشتر از يك نفر را نمى‏تواند مهمان كند، بايد همان يك نفر را دعوت كند ودو نفر را دعوت نكند، و اگر توان پذيرايى از دو يا سه نفر را دارد، نبايد بيشترازآن را دعوت كند و خانواده خود را در مضيقه و تنگنا قرار دهد.

آماده كردن غذاى مورد علاقه مهمان

يكى از اخلاق نيكوى ميزبان اين است كه از مهمان بپرسد غذاى موردعلاقه‏اش چيست. اگر توانست، برايشتهيه نمايد و در غير اين صورت از اوعذرخواهى كند.

پرسش از مهمان اين حسن را دارد كه اگر غذايى براى او ضرر دارد و يادكتر او را از خوردن آن منع كرده است;تهيه نگردد و در عوض غذايى كه باب‏ميل مهمان است‏يا براى او ضرر ندارد، آماده شود.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: كسى كه غذاى مورد علاقه برادردينى‏اش را فراهم كند، موردآمرزش خدا است و خدا او را مسرور مى‏نمايد.

حفظ كردن آبروى مهمان

حفظ آبروى مؤمنان بر يكديگر واجب است و اگر كسى به عيب برادردينى‏اش پى برد، بايد آبروى او را حفظ كندو عيب او را براى ديگران ابرازنكند.

يكى از جاهايى كه معمولا انسان به بعضى از عيوب برادر مؤمنش پى‏مى‏برد و بر آنها آگاهى مى‏يابد، وقتى استكه او براى مهمانى به منزل برادردينى‏اش مى‏رود، چون در اين اوقات مؤمنان بيشتر با يكديگر انس مى‏گيرند،ازاين رو بر اسرار و عيوب يكديگر مطلع مى‏شوند.

خدمت كردن به مهمان

يكى ديگر از وظايف ميزبان اين است كه كمر به خدمت مهمان ببندد وكارهاى او را انجام دهد، مثلا قبل از غذابراى او آب آماده كند تا دستش رابشويد، رختخواب اورا براى خواب آماده كند، لباس‏هاى او را آماده كندوكفش‏هاى او را جفت كرده و جلو او بگذارد.

حكايت مهمانان على عليه السلام

روزى مردى با پسرش به‏عنوان مهمان بر حضرت على‏عليه السلام وارد شدند.حضرت با اكرام و احترام بسيارآنها را درصدر مجلس نشاند و خودرو به روى آنها نشست.

بعد از خوردن غذا، قنبر - غلام حضرت - حوله و تشت و ابريقى براى‏شستن دست آنها آورد.

حضرت على‏عليه السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مرد رابشويد!

مرد خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزى ممكن است!

امام‏عليه السلام فرمود: برادر تو، از تو است و از تو جدا نيست. مى‏خواهدعهده‏دار خدمت تو بشود. در عوضخداوند به او پاداش خواهد داد. چرامى‏خواهى مانع كار ثواب بشوى!

باز آن مرد امتناع كرد. على‏عليه السلام فرمود: من مى‏خواهم به شرف خدمت‏برادر مؤمن نايل گردم. مانع كارمن مشو.

مهمان با شرمندگى حاضر شد. پس على‏عليه السلام فرمود: خواهش مى‏كنم دست‏خود را درست و كامل بشوى، همان‏طور كه اگر قنبر مى‏خواست دستت رابشويد، مى‏شستى. خجالت و تعارف را كنار بگذار.

وقتى امام از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر خود «محمدبن حنيفه‏»فرمود: دست پسر را تو بشوى. منكه پدر تو هستم، دست پدر را شستم و تودست پسر را بشوى، اگر پدر اين‏جا نبود و تنها اين پسر مهمان ما بود،من‏خودم دستش را مى‏شستم، اما خداوند دوست دارد وقتى كه پدر و پسرى‏حاضرند، در احترام بين آنها فرقگذاشته شود.

محمد به امر پدر برخاست و دست پسر را شست. امام حسن عسكرى‏عليه السلام‏وقتى اين داستان را نقل كرد،فرمود: شيعه حقيقى بايد اين‏طور باشد. (22) .

آمادگى دايم براى پذيرايى از مهمان

كسى كه فاميل و دوستان زيادى دارد، يا شخصى است كه مشهور به‏بخشندگى و مهماندوستى است و هر آناحتمال دارد براى او مهمان بيايد،حتى‏المقدور بايد آماده پذيرايى باشد، تا اگر مهمانى بدون دعوت قبلى وسرزده وارد شد، براى پذيرايى از او در مشقت نيفتد و يا مهمان گرسنه نماند.

آمادگى براى پذيرايى يكى از نشانه‏هاى جود و سخاوت است. فقط افرادسخاوتمند هستند كه هميشه براىپذيرايى از مهمان آماده‏اند و از مهمان‏ناخوانده ناراحت نمى‏شوند.

حكايت: مهمانى با مغز استخوان

على بن هشام مردى با مروت و مهماندوست‏بود، روزى معتصم - به قصدمزاح - گفت: امروز بعد از آن‏كه علىبن هشام ناهار خورد، به مهمانى اوبرويم و وى را امتحان كنيم تا حد او در مروت پديد آيد. آنها اين كار راكردند.مامون و عبدالوهاب نيز با ايشان بودند. چاشتگاهى نزد او آمدند.على بن هشام پيش دويد و خدمت كرد. ايشانگفتند: امروز چاشت‏به اميد توخواهيم بود.

على گفت: ياامير المؤمنين! من ناهار خورده‏ام و چيزى نمانده كه لايق‏شما باشد.

مامون گفت: تكلف شرط نيست. هر چه حاضر است، بگو بياورند.

رسم على بن هشام اين‏طور بود كه هميشه چند نوع حلوا درآشپزخانه‏آماده داشت و آشپزهاى او هميشه غذاىآماده و داغ در ديگ داشتند. وقتى‏مهمان مى‏رسيد، فورى غذا مى‏آوردند و هيچ‏وقت مطبخ او خالى از غذا نبود.

على بن هشام دستور داد هر چه آماده بود، آوردند. عبدالوهاب براى‏امتحان، از آشپزى مغز خواست. اوهم فورىمغز آورد. بار ديگر درخواست‏مغز كرد. باز هم آورد وتا چندين مرتبه اين درخواست تكرار شد و آنهامى‏آوردند.چون عادت على بن هشام را مى‏دانستند كه اگر بگويند نيست،ناراحت مى‏شود و آنها را تاديب خواهد كرد.

آشپز هر چه شتر و گوسفند در آغل بود، سر مى‏بريد و مغز آنها را براى‏مهمان مى‏آورد. تا اين‏كه فقط يك شترماند كه على بن هشام آن را به ده هزاردينار خريده بود. آشپز چاره‏اى نديد جز اين‏كه آن را بكشد. از اين رو آنراذبح كرد و مغز آن را براى مهمان آورد.

على بن هشام به آشپز آفرين گفت و پرسيد: اين همه مغز را از كجاآوردى؟

گفت: هر چه گاو، گوسفند و شتر بود، كشتم و مغز فرستادم و در پايان هم‏آن شتر گران‏قيمت را كشتم.

على بن هشام گفت: بسيار كار خوبى كردى و اگر جز اين مى‏كردى، تو راادب مى‏كردم.

مهمانان متعجب شدند و پس از آن اسم او جزو سخاوتمندان در جهان‏ثبت‏شد و به يادگار ماند. (23) .

دل و زبانش يكى باشد

كسى كه برادر دينى‏اش را به مهمانى دعوت مى‏كند و يا به او تعارف‏مى‏كند براى غذا خوردن به منزل او برود،بايد حتى‏المقدور قدرت پذيرايى‏داشته باشد و اگر خداى نخواسته براى خودنمايى تعارف كند وگمان كندباتعارف كسى به مهمانى‏اش نمى‏رود، كارى بسيار زشت و ناپسندى انجام داده‏است، چون دعوت بايد بارضايتكامل باشد، تا مورد قبول خداوند عزيز قرارگيرد. اگر كارى يك ذره با ريا باشد، آن عمل را خداوند قبولنمى‏كند. اگردوست ندارد كسى مهمان او شود يا قدرت پذيرايى ندارد، نبايد به كسى‏تعارف و در ظاهر ديگران رادعوت كند.

اگر نيت انسان با عمل او فرق داشته باشد، آن عمل مقبول نيست‏وهيچ‏گونه ثمره‏اى براى او ندارد و فرداىقيامت همين عمل وبال گردنش‏خواهد شد و عذابى دردناك در انتظار او است.

لطيفه: تعارف بى‏جا

گويند: يك نفر روستايى كنار جوى آبى نشسته و سفره خود را گسترده ومشغول خوردن غذا بود.

هنوز چند لحظه‏اى نگذشته بود كه سوارى از كنار او گذشت. دهاتى‏گفت: بسم الله، بفرماييد غذا ميل كنيد!

سوار بدون تامل از اسب فرود آمد و بر سر سفره نشست و مانند كسى كه‏چند روز غذا نخورده باشد، به تندى وولع تمام مشغول خوردن شد.

مهمان در حين خوردن گفت: ميخ طويله اسبم را كجا بكوبم؟

دهاتى كه از تعارف كردن به مرد پر رو و پر خور پشيمان شده بود، گفت:روى زبان من ببند كه به تو تعارف بىجا كردم! (24) .

طعنه نزدن به مهمان

اگر مهمان، اخلاق به‏خصوصى دارد و يا در او عيبى هست كه اگر كسى آن‏عيب را به رخش بكشد، ناراحتمى‏شود، ميزبان نبايد كوچك‏ترين اشاره‏اى‏به آن بكند; حتى اگر مهمان مؤمن نباشد، نبايد از ايمان او ايرادگرفت و او راناراحت كرد، چون مهمانى دادن به‏خاطر ديندارى افراد نيست; هر چنداولويت در مهمانى باكسانىاست كه متقى و مؤمن باشند.

نگاه كردن به دهان مهمان در حين غذا خوردن، اشاره كردن به چگونه‏غذا خوردن و زدن حرف‏هاى ركيك ازجمله اخلاق زشتى است كه بعضى ازميزبان‏ها دارند و مهمان خود را به اين وسيله ناراحت مى‏كنند.

حكايت: مهمانى ابراهيم عليه السلام و بت‏پرست

حضرت ابراهيم‏عليه السلام در مهماندارى نمونه بود و از عادات او اين بود كه تامهمان برايش نمى‏آمد، لب بهغذا نمى‏زد.

روزى بر او گذشت و مهمانى برايش نيامد. به صحرا بيرون رفت. بعد ازمقدارى جستجو، مرد بيگانه و بت‏پرستىرا ديد كه در حال گذشتن از آن‏محل بود.

حضرت فرمود: اى دريغا! اگر مسلمان بودى، تا يك ساعت نزد ما مى‏نشستى وانگشتى بر غذاى ما مى‏زدى و مارا از بى مهمانى بيرون مى‏آوردى!

پيرمرد از كنار او گذشت. در اين هنگام جبرئيل‏عليه السلام بر حضرت نازل شد وگفت: ياابراهيم!حضرت حقسلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: اين پير هفتاد سال‏مشرك و بت پرست‏بود، ولى مارزق و روزى او را كم نكرديم، امايك روزناهار او را به تو حواله كرديم، به تهمت‏بيگانگى به او غذا ندادى؟!

حضرت ابراهيم‏عليه السلام به‏دنبال او رفت و او را صدا زد و دعوت كرد.

پير گفت: رد اول براى چه بود و دعوت آخر براى چه؟!

ابراهيم‏عليه السلام عتاب حق تعالى را به او گفت.

پير گفت: نافرمانى كردن چنين خداوندى از مروت دور است. پس ايمان‏آورد و از جمله مؤمنان گشت. (25) .

دفاع كردن از مهمان

وقتى كسى به مهمانى ديگرى مى‏رود، مانند اين است كه از حيث جان ومال به او پناه آورده و ميزبان با قبولكردن او، پناهش داده است. دفاع ازجان و مال پناهنده به حكم عقل لازم است.

از زمان‏هاى بسيار دور تا به حال رسم بوده كه مردم از مهمان خود دفاع‏مى‏كردند و حتى در زمان جاهليت‏براىدفاع از مهمان خون‏هاى بسيارمى‏ريختند و هر طور بود با جان و مال خود از مهمان دفاع مى‏كردند و جان‏او رانجات مى‏دادند.

وقتى ملائكه عذاب بر حضرت لوط‏عليه السلام به‏عنوان مهمان وارد شدند و قوم‏او به وسيله همسرش باخبرشدند، اطراف خانه حضرت را گرفتند و عده‏اى‏جلوى در ورودى تجمع كردند تا وارد منزل شوند وبه مقصودشيطانى خودجامه عمل بپوشانند.

حضرت لوط‏عليه السلام در مقام دفاع از مهمان‏ها برآمد، اما چون عده كفار زيادبود و قابل هدايت نبودند، خيلىناراحت‏شد و فرمود: اى كاش قدرت داشتم‏در مقابل شما ايستادگى كنم و از مهمانان خود دفاع نمايم، اماافسوس كه اين‏قدرت و توانايى را ندارم. بنابراين به خدا پناه مى‏برم تا شما را به سزاى‏عملتان برساند!

مهمانى دادن براى فخر فروشى نباشد

حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: هر كس سفره احسانى بچيند و مردم را به‏مهمانى دعوت كند و نظرش فخرفروشى و نشان دادن شكوهمندى خود باشدخداوند او را در روز قيامت‏با روى سياه در محشر مى‏آورد. (26) .

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: هر كس به‏خاطر ريا و خودنمايى‏مهمانى بدهد، خداوندفرداى قيامت از صديد جهنم به او مى‏خوراند و آن غذادر درونش آتش مى‏شود تا زمانى كه قيامت تمام شود. (27) .

و سرانجام از جمله وظايف ميزبان اين است كه درباره مطالبى كه مهمان‏دوست دارد، صحبت كند.

- قبل از مهمان نخوابد.

- در حضور آنها از كمبودها و مشكلات زندگى صحبت نكند.

- در بين سخنان او حرف نزند.

- اگر صحبت‏هاى مهمان باب ميلش نبود، خود را ناراحت نشان ندهد.

- در حضور او به خانواده خود خشم نگيرد.

- خود را خوشحال و مسرور نشان دهد.

- هنگام رفتن او خود را غمگين و ناراحت نشان دهد.

پى‏نوشتها:

1) وسائل‏الشيعه ، ج 16 ، ص 457 ، ح 2 .

2) همان ، ص 457 ، ح 3 .

3) همان ، ح 1 .

4) همان ، ص 432 ، ح 4 .

5) ميزان الحكمه ، ج 2 ، ص 1721 ، ح 11131 .

6) همان ، ح 11132 .

7) كافى ، ج 8 ، ص 266 ، ح 31; آيه 9 سوره حشر است .

8) وسائل‏الشيعه ، ج 16 ، ص 460 ، ح 1 .

9) همان ، ص 461 ، ح 3 .

10) هود (11) آيه 69 .

11) وسائل الشيعه ، ج 5 ، ص 433 .

12) جوامع الحكايات ، ص 208 ، با اندكى تصرف .

13) همان ، ص 212 ، با كمى تصرف .

15-14) حلية‏المتقين ، ص 60 .

16) زينة المجالس ، ص 519 ، با كمى تصرف .

17) ميزان الحكمه ، ج 2 ، ص 1721 ، ح 11129.

18) جوامع الحكايات ، ص 212 ، با كمى تصرف .

19) وسائل‏الشيعه ، ج 16 ، ص 433 ، ح 4 .

20) همان ، ج 24 ، ص 316 .

21) زينة المجالس ، ص 518 ، با كمى تصرف .

22) بحارالانوار ، ج 9 ، ص 598 .

23) جوامع الحكايات‏ص 207 ، با كمى تصرف .

24) حكايات برگزيده ، ص 231 .

25) جوامع الحكايات ، ص 211 ، با كمى تصرف .

26) عقاب الاعمال ، ص 582 .

27) وسائل‏الشيعه ، ج 16 ، ص 455 ، ح 1 .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation