بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حلیة المتقین, علامه محمد باقر مجلسى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     HILAT001 -
     HILAT002 -
     HILAT003 -
     HILAT004 -
     HILAT005 -
     HILAT006 -
     HILAT007 -
     HILAT008 -
     HILAT009 -
     HILAT010 -
     HILAT011 -
     HILAT012 -
     HILAT013 -
     HILAT014 -
     HILAT015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصل نهم : در آداب سرمه كشيدن 
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـولسـت ـكـه حـضـرترسول صلّى اللّه وآله وسلّم سرمه سنگ بچشم ميكشيدند و در وقت خواب طاق طاق .
در حديث معتب از حسن بن جهم منقولستكه گفت حضرت امام رضا عليه السلام ميلى از آهن بمننمودند و سرمه دانى از استخوان و فرمودند كه اينها از حضرت امام موسى عليه السلامبود باين ميل سرمه بكش .
بـسـند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه سرمه كشيدن در شب چشم را نفعميرساند و در روز زينت است .
و در حـديـث مـعـتـبـر ديـگر از حضرت امام محمد باقر منقولستكه سرمه سنگ در ديده كشيدندهانرا خوشبو ميكند و مژگان را محكم ميكند.
بسند موثق از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه سرمه كشيدن دهان را شيرين ميكند.
در حديث ديگر فرمود كه سرمه كشيدن موى مژگان را مى روياند و بينائى را تند ميكند واعانت ميكند برطول دادن سجود.
در حديث ديگر فرمود كه سرمه سنگ چشم را جلا ميدهد و موى مژه را مى روياند و آب ريختنچشم را زايل ميكند.
در روايـت ديگر فرمود كه سرمه كشيدن قوت جماع را زياد ميكند وفرمود كه هرشب سرمهسنگ را كه مشك نداشته باشد در ديده بكشد چشمش هرگز آب سياه نياورد.
در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه هر كه سرمه كشد بايد طاقبكشد و اگر چنين هم نكند باكى نيست .
در حـديـث صـحـيح منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله وسلّم پيش از خوابسرمه ميكشيدند چهار ميل در ديده راست و سه ميل درديده چپ .
در حـديـث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه چهار چيز است كه رو را نورانىميكند نظر كردن در روى نيكو و در آب جارى و در سبزه زار و سرمه كشيدن وقت خواب .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقولستكه هر كه ايمان بخدا و روز قيامت دارد بايد كهسرمه بكشد.
حـضـرت صادق عليه السلام فرمود كه سرمه كشيدن در وقت خواب امان ميدهد از آب آوردنچشم .
از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلام مـنقولستكه هر كه را ضعف در باصره بهم رسد هفتميل از سرمه سنگ در وقت خواب در چشم كشد چهار در چشم راست وسه در چشم چپ .
از حـضـرت امـام مـحـمـد بـاقـر عـليـه السـلام مـنـقـولسـتـكـه حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم در هـر چـشـم سـهميل ميكشيدند در وقت خواب .
روايـت ديـگـر وارد شـده اسـت كـه سـه مـيـل در چـشـم راسـت ودومـيـل در چشم چپ ميكشيدند حضرت صادق عليه السلام فرمود بر شما باد بمسواك كردنكـه چـشـم را جلا ميدهد و برشما باد بسرمه كشيدن كه دهان را خوشبو ميكند زيرا كه چونمـسـواك مـيـكـند آدمى بلغم نازل ميشود از چشم و جلا مى يابد و چون سرمه مى كشد بلغم ازچشم برطرف ميشود وبدهان نازل ميشود و دهان خوشبو بشود.
در فـقـه الرضـا مـذكـور اسـت كـه چـون اراده نـمـائى كـه سـرمـه بـكـشـىمـيـل را بـدسـت راسـت بگير و در سرمه دان بزن و بگو بسم اللّه چون ميلرا در چشم كشىبگو اَلّلهُمَّ نَوّرْ بَصَرى واجْعَلْ فيه نُورا اءُبْصِرُبِهِ حَقَّكَ وَاهْدِنى اِلى طَريقِ الْحَقِّوَ ارْشُدْنى اِلى سَبيلِ الرَّشادِ اَلّلهُمَّ نَورْ عَلَىَّ دُنياى وَ آخِرَتى .
در مـكـارم الاخـلاق روايـتـكـرده اسـت كـه ايـن دعـا بـخـوانـد در وقـت سـرمـه كشيدناَلّلهـُمَّ اِنـّى اَسـْاءَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَفى دينى وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَاْلاِخْلاصَ فى عَمَلى وَالسَّلامَةَ فى نَفَسْى وَالسِّعَةَ فىرِزْقى وَالشُّكْرَ لَكَ اَبَدا مااَبْقَيْتَنى .
فصل دهم : در آداب نظر به آئينه كردن  
بـسـنـد مـعـتـبـر از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـولسـتـكـهرسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمودند كه خداوند عالميان واجب مى گرداند بهشترا از براى جوانى كه بسيار نظر در آئينه كند وحمد خدا بسيار گويد بر آنكه خدا او رابصورت نيكو آفريد و او را معيوب نگردانيده است .
در بـعـضـى از روايـات مـذكـور اسـت كـه حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليه وآله وسلّم نظر ميكردند در آينه وموى سرمبارك و ريش را شانهمـيـكردند و از براى اصحاب خود و زنان خود، خود را ميساختند و ميفرمودند كه خدا ميپسندد ودوست ميدارد از بنده اش كه چون بنزد برادران مؤ من رود از براى ايشان زينت كند و خود رابسازد.
از حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه چون در آئينه نظر كند بايد كه بگويداَلْحـَمـْدُلِلّهِ الَّذى خـَلَقـَنـى فـَاَحْسَنَ خَلْقى وَصَوَّرَنى فَاَحْسَنَ صُوَرتى وَزانَ مِنّىماشانَ مِنْ غَيْرى و اكرمنى بالاسلام .
در فـقـه الرضـا عـليه السلام و غير آن مذكور است كه چون خواهى در آينه نظركـنـى آيـنـه را بـدسـت چـپ بگير و بگو بِسْمِ اللّهِ پس چون در آن نظر كنى دست راست رابـرپـيـش سـر بگذار و بر روبكش و ريش خود را بدست راست بگير و در آينه نظر كن وبگو اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَنى بَشَرا سَوِيّا وَ زَيَّنَنى وَلَمْ يُشِنى وَفَضَّلَنى عَلىكَثير مِنْ خَلْقِهِ وَ مَنَّ عَلَىَّ بِاْلاِسْلامِ وَرَضِيَهُ لِىْ دينا پس آينه را از دست بگذار وبـگـو اَلّلهُمَّ لاتُغَيّرْ مابِنامِنْ نِعَمِكَ وَاجْعَلْنا لاِءَنْعُمِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلا ئِكَ مِنَ الْذاكِرينَ.
در روايـت ديـگـر وارد شده است كه آئينه را بدست چپ ميگيرى چون روى خود را درآئينه ديدى بگو اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى اَحْسَنَ وَاَكْمَلَ خَلْقى وَحَسنَ خَلْقى وَ خَلَقَنى خَلْقاسـَوّيـا وَلَمْ يـَجـْعـَلْنـى جَبّارا شَقيّا اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى زَيَّنَ مِنّى ماشانَ مِنْ غَيْرى اَلّلهُمَّ كَمااَحْسَنْتَ خَلْقى فَصَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَحَسِّنْ خُلُقىِ وَتَمّمْ نِعْمَتِكَ عَلَىَّ وَزَيّنى فىعـُيـُونِ خـَلْقـِكَ وَجـَمِّلْنـى فـى عـُيـُوِنِ بـَرّيـَتـِكَ وَارْزُقْنى الْقَبولَ وَ الْمَهابَةَ وَالّراءفَةَوَالرَّحْمَةَ يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
در روايـت ديـگر منقولستكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرتاميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه يا على چون در آئينه نظر كنى بگو اَلّلهُمَّ كَماحَسَّنْتَ خَلْقى فَحَسِّنْ خُلْقى وَرِزقْى .
فصل يازدهم : در فضيلت خضاب كردن مردان و زنان 
بدانكه مردانراحضاب موى سر و ريش سنت مؤ كد است و زنان را خضاب موى سرودسـت و پـا سـنـت اسـت و مـردانرا خضاب دست و پا كراهت دارد مگر اندك رنگى كه بعد ازنـوره بـر جـميع بدن سنت است حنا ماليدن از آن رنگ در دست بماند كه رنگ ناخن بسرخىمـايـل شـود چـنـانـچـه بـسـنـدهـاى مـعـتـبـر از حـضـرت رسالت صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقولستكه چهار چيز است كه از سنتهاى پيغمبرانست بوى خوش كردن و نزديكى بزنان ومسواك كردن و خضاب كردن بحنا.
در حـديـث ديـگـر از آنحضرت منقولستكه يكدرهم در خضاب صرف شود بهتر است از هزاردرهـم كـه در راه خـدا صـرف نمايند و در آن چهارده خصلت هست باد را از گوش دور ميكند وغبار را از چشم بر طرف ميكند و چشم را جلا ميدهد و بينى را نرم ميكند و دهانرا خوشبو ميكندوبـن دنـدانـرا مـحـكـم مـيـكـند و گندزيز بغل را دفع ميكند و گم ميكند وسوسه شيطانرا ومـلائكـه بسبب آن شاد ميشوند و سبب خواشحالى مؤ منان و خشم كافران ميشود و زينت است وبوى خوش است و موجب خلاصى از عذاب قبر مى شود ونكير ومنكر شرم ميكنند از آن .
در حديث ديگر فرمود كه موى سفيد خود را رنگ كنيد و شبيه مشويد بيهودان و حسن بن جهمگـفـت كـه بـخـدمت حضرت امام رضا عليه السلام رفتم ديدم آنحضرت خضاب ريش برنگسـيـاه كـرده بـودنـد پـس فـرمـود كـه در خـضاب كردن اجر عظيم هست و خود را ساختن موجبزيـادتى عفت زنان است و جمعى از زنان دست از عفت برداشتند بسبب اين كه شوهران ايشانخـود را براى ايشان نمى آراستند عرض كرد كه بما رسيده است كه حنا موى سفيد را زيادميكند حضرت فرمود كه موى سفيد خود زياد ميشود بى حنا.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـول اسـت كـه شـخـصـى بـخـدمـت حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم آمـد حـضرت نظر كرد ديد موى سفيد در ريش او بهمرسيده است فرمود كه اين موى سفيد نور است پس فرمود كه هر كه در اسلام يكموى سفيددر ريـش او بـهـم رسـد از بـراى او نـورى بـاشد درقيامت پس آنشخص بحنا خضاب كرد وبـنـزد آنـحـضـرت آمد فرمود كه هم نور است و هم اسلام پس رفت و خضاب سياه كرد و آمدفـرمـود نـور اسـت و اسـلام اسـت و ايمان است و محبوب ميگرداند بسوى زنان و خوف وبيمميافكند در دل كافران .
در حديث معتبر منقول است كه گروهى بخدمت حضرت امام حسين عليه السلام آمدند ديدند كهآنـحـضـرت بـسـيـاهـى حـضـاب كـرده اسـت در ايـن بـاب از آن حـضـرتسئوال كردند دست را بر ريش خود گذاشته و فرمودند كه امر كرد رسولخدا صلّى اللّهعـليـه وآله وسـلّم در يكى از جنگها كه مسلمانان بسياهى خضاب كنند تا باعث غلبه ايشانشود بر كافران .
در حديث حسن منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه حضاب سر وريشآيـا سـنـت اسـت فـرمـود كـه بـلى حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السلام براى آن خضابنـمـيـفـرمـودند كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرموده بود كه يا على موىريـش تو از خون سرت خضاب خواهد شد انتظار آن خضاب ميكشيد و حضرت امام حسين عليهالسلام و حضرت امام محمد باقر عليه السلام هر دو خضاب مى كردند.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـول اسـت كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه من براى آنخـضـاب نـمـيـكـنـم كـه هـنـوز صـاحـب تـعـزيـه ام در وفـات جـنـابرسول .
در احـاديـت بـسـيـار مـنـقـول اسـت كـه حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليه وآله وسلّم خضابميفرمودند.
در حـديـث مـعـتـبـر منقول است كه حضرت صادق عليه السلام نظر كردند بمرديكه از حمامبيرون آمده بود و دستهايش را حنا بسته بود حضرت فرمود كه آيا تو را خوش ميآيد كهخـدا تـورا چـنـيـن خـلق كـنـد گـفـت نـه واللّه وليـكـن خـبـر بـمـا رسـيـده اسـت كـه هـر كـهداخـل حـمـام شـود بـايـد كـه اثـر حـمـام بـر او ديده شود يعنى حنا حضرت فرمود كه غلطفـهـمـيـده بـلكـه مـراد آنـسـتـكـه چـون سلامت از حمام بدر آيد بشكر اين نعمت دو ركعت نمازبگذارد.
در حديث حسن منقولستكه حضرت صادق عليه السلام فرمودند كه از جمله علامات بدى كهدر آخـرالزمـان ظـاهـر شود آنستكه آثار زنان در مردان فرزندان عباس ظاهر شود و خضابكـنـنـد و خـود را مـشاطه گى كنند بروش زنان و ظاهر آنستكه مراد خضاب دست و پا باشدزيرا كه خضاب سر و ريش سنت است و از علامات مردان است .
در حـديـث مـعـتـبـر مـنقول است از آنحضرت كه باكى نيست در حمام خلوق بدست و پا بمالدبجهة تركهائيكه در دست بهم ميرسد از بابت دوا اما خوشم نميآيد كه هميشه اين كار كندو خلوق بوى خوشى بوده است كه زعفران داشته است و رنگ از آن در بدن ميمانده است .
در حـديـث ديگر از ابى الصبا منقول است كه اثر حنا در دست حضرت امام محمد باقر عليهالسـلام ديـدم يـعـنـى اثر ضعيفى كه از حنا ماليدن بعد از دارو ميماند چنانچه بعد از اينمذكور خواهد شد.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت صـادق عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كه سزاوار نيست زنرا كه دستش را از حضاب خالى گذارد اگر چه بماليدنحـنـا بـاشـد هـر چـنـد كـه پـيـر بـاشـد و فـرمـود كـه امـر كـردرسـول خـدا صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم زنـان شـوهـر دارو بـى شـوهـر را بـخـضاب اماشوهردار براى شوهرش اما بى شوهر براى آنكه دستش بدست مردان نماند.
فصل دوازدهم : در كيفيت خضاب و احكام آن 
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلاممنقول است كه باكى نيست در خضاب كردن به وسمه براى مرد پير.
در حـديـث صـحـيـح مـوثـق از حـضـرت امـام مـحـمـد بـاقـر عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كـه خـضـاب كرده به وسمه دندانهاى مرا سست كرد و در هم شكست و در چندينحديث معتبر وارد شده است كه چون جناب امام حسين عليه السلام شهيد شد خضاب به وسمهدر ريـش مـبـارك آنـجـنـاب بـود و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه خضاب كردن بهوسمه موجب انس زنان است و مهابتى از آن در دل كافران بهم ميرسيد.
در حديث حسن از آنجناب منقول است كه خضاب كردن بحنا ابرو را زياد ميكند و سفيدى مو راهم زياد ميكند.
در حـديـث صـحيح و حسن منقول است كه امام محمد باقر عليه السلام خضاب بحنا ميفرمودندخضاب سرخ رنگين .
در حـديـث ديـگـر فـرمـود كـه خـضـاب بـحـنـا بـوهـاى بـد رازيـل مـيـكند و آبرو را ميافزايد ودهانرا خوشبو مى كند و فرزند را خوش رو ميگرداند و ازحضرت امام موسى عليه السلام منقولستكه هر زنى كه علت حيضش قطع شده باشد بحناخضاب كند تا حيضش برگردد.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت امام حسين وامام محمد باقر خضاب بحنا و وسمه با همميكردند.
از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممنقول است كه بهترين خضابها نزد خدا رنگ سياه است .
در حـديـث ديـگـر از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـولسـتـكـه حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسلّم رخصت فرمود زنانرا كه سر خود را بسياهى خضابكـنـنـد و بدانكه مشهور ميان علماءِ آنستكه جنب را خضاب كردن مكروه است و همچنين مكروه استدر حـال خـضـاب جـنب شدن و از بعضى اخبار معتبره ظاهر ميشود كه چون حنا رنگ خود را دادهباشد بعد از آن جنب شود باكى نيست و همچنين مكروهست زن حايض را خضاب كردن .
باب سوم : در آداب : خوردن و آشاميدن 
فـصـل اول : دربـيـان ظـرفـهـائى كه در خوردن و آشاميدن وساير استعمالاتمى تواناستعمال نمود و آنچه نهى از آن وارد شده است
جـايـز نـيـسـت خـوردن و آشـامـيـدن در ظـرف طـلا و نـقـره و دراسـتـعـمـال غـيـراكـل و شرب خلافست و احوط اجتناب است و همچنين در نگاهداشتن براى زينتاحـوط اجتنابست و بعضى گفته اند طعامى را كه در ظرف طلا و نقره كنند حرام ميشود اگرچـه طـعـام را در جـاى ديـگـر كـنـنـد و اگـر چـه دليـلى نـدارد امـا احـوط اجـتـنـابست و جمعىبـاطـل مـيـدانـنـد وضوئى را از ظرف طلا و نقره بسازند و در مانند سرمه دان و عنبر چه وسرقليان و قنديلها كه هر دو طرفش گشوده باشد كه در مشاهد مشرفه ميآويزند و ظرفمـصـحـف ودعـا و آئيـنـه را بطلا و نقره گرفتن بلكه چوب ونيرا بنقره گرفتن خلافست واحوط در همه اجتناب است اگر چه حرمت اينها بر فقير ثابت نيست و در نعلبكى قليان كهاز نقره و طلا باشد احتباط بيشتر بايد كرد ومكروهست از ظرف نقره كوب وطلا كوب چيزىخـوردن و آشـاميدن و اگر بخورد بهتر است كه دهانرا كه بموضع طلا و نقره نرساند واشـهـر مـيـان عـلمـاءِ آنـسـت كـه جـايـز نـيـسـت اسـتـعـمـال پـوسـت مگر پوست حيوانى كه درحـال حـيـوة پـاك بـاشـد و آنـرا بـعـنـوان مشروع كشته باشند يا از دست مسلمانى گرفتهباشند و حرام است استعمال پوست حيوان مرده و همچنين پوستى كه يافته باشند اگر چهگمان باشد كه از دست مسلمان افتاده است مثل كفش در مسجد مسلمانان و بعضى گفته اند كهجـايـز اسـت اسـتـعـمـال مـيـتـه در عـمـلى كـه مـشـروط بـطـهـارت نـبـاشـدمـثـل آب بـزراعـت و حـيـوانـات دادن و امـثـال ايـنـهـا وايـنقـول قـويـسـت و احـوط اجـتـنـابـسـت و هـمـچـنـيـن بـعـضـى جـايـز دانـسـتـه انـداسـتـعـمـال پوستى را كه ظن بهم رسد كه آنرا كشته اند يا از دست مسلمانى افتاده است وخـالى از قـوتـى نيست و احوط اجتناب است و پوست حيوان طاهرى كه گوشت آنرا نخورندوقـابـل تـذكـيـه بـاشـد اسـتـعـمـال مـيـتـوان كـرد امـا پـيـش از دبـاغـى كـردن مـكـروه اسـتاسـتـعمال آن و ظرفى كه در آن شراب كرده باشند هر چند نجاست در آن نفوذ نكرده باشدمثل شيشه ومس بشستن پاك ميشود و همچنين هر چه كاشى داشته باشد و منفذى نداشته باشدكـه شـراب در جـرم آن جـا كـنـد و در مـثـل سـبـو و كـدو و خـم بـى كـاشـى وامثال اينها خلافست و اشهر آنستكه بآب كشيدن پاك ميشود خصوصا در وقيتكه آنقدر در آببگذارند كه آب در آن نفوذ كند و اثر شراب در آن نماند و احوط اجتنابست .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه هر كه دردنيا از ظرف طلا و نقرهآب خورد و در آخرت از ظروف طلا و نقره بهشت محروم باشد.
بـسـنـد مـعـتـبـر مـنـقـول اسـت كـه محمدبن اسمعيل بن بزيع از جناب امام رضا عليه السلامسـئوال كرد از ظروف طلا و نقره حضرت اظهار كراهت فرمودند گفت بما روايت رسيده استكـه امـام موسى عليه السلام آئينه داشتند كه بنقره گرفته بودند آنجناب فرمودند كهنـه الحـمـدللّه هـمـيـن حـلقـه داشـت از نـقـره و آن آئيـنـهالحـال نـزد من است و فرمود كه برادرم عباس را چون ختنه ميكردند براى او چوبى ساختهبـودنـد و آنـرا بـنـقـره گـرفـتـه بـودند كه فبضه نقره اش نزديك به ده درهم بود كهششصد و سى دينار عجمى باشد حضرت امام موسى عليه السلام فرمود كه آنرا شكستند.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت مـوسـى بـن جـعـفـر عـليـه السـلاممنقول است كه ظرف طلا و نقره متاع جماعتى است كه يقين بآخرت ندارند.
در حديث ديگر از عمروبن ابى المقدام منقول است كه ظرفى آوردند بنزد حضرت امام جعفرصـادق عـليـه السـلام كـه آب بـخورند پاره از نقره بر آن چسبانيده بودند ديدم آنجناببدندان خود آنرا از آنطرف ميكندند.
در حـديـث موثق از آنجناب منقول است كه مكروه است آب خوردن از ظرفيكه نقره كوب باشديـا بـعـضـى از آن نقره باشد و روغن ماليدن از روغن داد چنين و شانه كردن از شانه چنينمكروه است .
در حـديـث معتبر از آنجناب منقول است كه كراهت دارد خوردن چيزى كه در سفالى كه از مصرميآورند پخته باشند.
در روايـت مـوثـق از جـنـاب امـام رضـا عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كه طعال مخوريد در ظرفهاى سفالى كه از مصر ميآورند و از بزيع بن عمرمـنـقـول اسـت كـه بـخـدمـت امـام مـحـمـد تـقـى عـليـه السـلام آمـدم ديـدم كـه حـضـرت طـعـامتـنـاول مـى فـرمـودنـد در مـيـان كـاسـه سـيـاهـى كـه در مـيـان آن بـرنـگ زرد سـورهقل هو اللّه احد نقش كرده بودند.
فـصـل دوم : در تـجـويـز خـوردن طـعـامـهـاى لذيـذ و مـذمـت حـرص و افـراط درآن
بـدانـكـه از احـاديـث اهـلبـيـت عـليـهـم السلام ظاهر ميشود كه طعامهاى لذيذ خوردن و بمردمخـورانـيدن و تكلف در خوبى و پاكيزه گى اينها خوبست و طعامهاى لذيذ را برخود حرامكردن خوب نيست اما بايد از حلال باشد و آنقدر نخورد كه او رااز عبادت الهى باز دارد ومـانـنـد حـيـوانـات پـيـوسـته همتش مصروف بخوردن و آشاميدن نباشد بلكه بايد منظور ومقصود او از خوردن و آشاميدن تحصيل قوت عبادت باشد و بايد آنقدر صرف كند كه نسبتبحال او اسراف نباشد كه خدا مسرفان را دوست نميدارد.
بـسـنـد مـعـتـبـر مـنـقـولستكه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بسيار بود كه نانها وفـرنـى نفيس و حلواهاى لذيذ بمردم ميخورانيدند و ميفرمودند كه هرگاه خدا برما توسعهميدهد ما نيز توسعه ميدهيم و هرگاه خدا بر ما تنگ ميگيرد ما نيز تنگ ميگيريم .
در حديث معتبر ديگر از آنجناب منقولستكه سه چيز است كه حق تعالى مؤ من را در قيامت برايـنـهـا حـسـاب نميكند طعاميكه بخورد و جامه كه بپوشد وزن صالحه كه ياور او باشد وفرج او را حرام نگاه دارد.
ابـو خـالد كـابـلى مـيـگويد كه بخدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلام رفتم حضرتچـاشـت طـلبـيـدند و من خوردم با آنجناب طعاميكه هرگز از آن نيكوتر و پاكيزه تر طعامىنـخـورده بـودم پس فرمود كه چگونه ديدى طعام ما را؟ گفتم فداى تو شوم هرگز باينخـوبـى طـعـام نخورده بودم ليكن بيادم آمد اين آيه كه در كتاب خدا است وَلَيُسْئَلُنَّيـَوْمـَئِذٍ عـَنِ النَّعـيـم كـه تـرجـمـه اش ايـنـسـتـكـه البـتـه سـؤال كـرده خـواهيد شد در روز فيامت از نعمت الهى حضرت فرمود مراد از نعيم در اين آيه مذهبتـشـيـع و ولايـت اهـلبـيـت عـليـه السـلام اسـت كـه در روز قـيـامـت از شـمـاسئوال خواهد شد.
بـسند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه حقتعالى از آن كريم تر است كهسـؤ ال كـنـد از مـؤ مـن از خـوردنـى و آشـامـيـدنـى كـه در دنـيـا بـر اوحلال كرده باشد.
بسند حسن از آنجناب منقولستكه طعام بعمل بياور و ياران خود را بطلب و باايشان بخور.
از حـضـرت رسـولصلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه باسيرى چيزى خوردن مورث پيسى است .
از حـضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه سه چيز است كه خدا دشمن دارد صاحبآنـهـا را خـواب كـردن بـدون بـيـدارى شـب و خـنـده كـردن در غـيـرمخل تعجب و خوردن طعام در هنگام سيرى .
از حـضـرت رسـول مـنـقـولسـتـكـه مومن در يك شكم چيزى ميخورد و كافر در هفت شكم چيزىميخورد يعنى بسيار ميخورد.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـولسـتـكـه ابو جحيفه بخدمت آنجاب آمد و آروق ميزد از سيرى حضرتفـرمـود كـه آروق خود را منع كن كه هر كه در دنيا سيرتر است در قيامت گرسنه تر استپس ابو جحيفه بعد از آن طعام سير نخورد تا از دنيا رفت .
در حديث ديگر فرمود كه هيچ چيز را خدا دشمن نميدارد مانند شكم پر از طعام .
از جـناب اميرالمؤ منين منقولستكه حضرت عيسى عليه السلام بشهرى رسيد كه مرد و زنىفرياد ميكردند وبا يكديگر نزاعى داشتند از سبب آن پرسيد مرد گفت كه اين زن من است وصالحه است و عيبى ندارد اما من او را دوست نميدارم و ميخواهم از او جدائى اختيار كنم فرمودكـه بـهمه حال سبب اين كراهت را بگو چيست گفت كه رويش كهنه و بيطراوت شده است بىآنـكه پير شده باشد حضرت عيسى عليه السلام بآنزن فرمود كه ميخواهى كه آب رويتبـرگـردد و تـازه شـود گفت بلى فرمود طعام كه ميخورى سير مخور زيرا كه طعام زيادكـه در مـعـده بـجـوش آمـد آبـرو را مـيـبـرد آنـزن چـنـيـن كـرد پـسبحال طراوت برگشت و محبوب شوهر شد.
از حـضـرت امـام موسى عليه السلام منقولستكه اگر مردم ميانه رو باشند در طعام خوردنهميشه بدن ايشان صحيح باشد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه پنج خصلتست كه مورث برص وپـيـسـى اسـت نـوره كـشـيـده در روز جـمـعـه و چـهـارشـنـيـه و وضـووغـسـل كـردن بـآبـى كـه در آفـتاب گرم شده باشد و در حالت جنابت چيزى خوردن و درحال حيض با زن جماع كردن و در وقت سيرى چيزى خوردن .
از حـضـرت امـام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه آدمى را ناچار است از طعامى كه بآنقـوت بـيـابـد و هـرگـاه طـعـامـى خـورد بايد كه يك حصه شكم را براى طعام قرار دهد ويـكـحـصـه را براى آب و يكحصه را براى نفس و سعى مكنيد در فربه كردن خود چنانچهحـيـوانـات را بـراى كـشـتـن فـربه ميكنند و فرمود كه هرگاه شكم سير شد باعث طغيان وفـسـاد مـيشود و فرمود كه هر دردى و بيمارى از بسيارى خوردن بهم ميرسد بغير از تبركه آن بناگاه ميرسد.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـولسـتـكـه حـضـرت عـيـسـى عـليـه السـلام فـرمـود كـه اى بـنـىاسـرائيـل تـا گـرسـنـه نـشـويـد چيزى مخوريد و هرگاه گرسنه شويد بخوريد و سيرمـخـوريـد زيـرا كـه چـون سـيـر شديد گردنهاى شما گنده ميشود و پهلوهاى شما فربهميشود و پروردگار خود را فراموش ‍ ميكنيد.
از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليه السلام منقولستكه كفران نعمت الهى است اينكه كسىگويد فلان طعام را خوردم مرا آزار كرد.
از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم مـنـقـولسـتـكـه روزى شـيـر وعـسـل بـنـزد آنـجـنـاب آوردنـده ، انـدكـى تـنـاول نـمـودنـد و بـرزمـيـن گـذاشـتند گفتند يارسـول اللّه حـرام مـيكنى خوردن اين را؟ فرمود كه نه اما تواضع و شكستگى ميكنم براىخـدا و پـالوده بـسـيـار طـيـّب و خـوشـبـوى بنزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آوردندانگشتى بآن فرو بردند و بدهان گذاشتند و فرمودند كه حرام نيست اما نميخواهم خود راعادت دهم بچيزيكه عادت نكرده ام .
در حـديـث ديـگـر وارد اسـت كـه فـرمـود چـيـزيـكـه حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نخورده است نميخواهم بخورم .
در حـديـث ديـگرازآنحضرت منقولستكه هميشه اين امت با خير و نعمت باشند مادام كه لباسعـجـمـانـرانـپـوشـنـد و طـعـامـهـاى عـجـمانرا نخورند پس چون چنين كنند خدا ايشانرا خوار وذليل كند.
از حـضـرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه نيكونان خورشى است سركه وهمين بس است در اسراف كه نعمتى را بنزد او بياورند دشمن دارد و نخواهد.
فصل سوم : در بيان بعضى از آداب و اوقات طعام خوردن 
سنت است كه چاشت رابامداد بخورد و درميان روز ديگر چيزى نخورد وبعد از نماز خفتن بارديـگـر طـعـام خـورد ولقـمه را كوچك بردارد و نيكو بجايد و بروى مردم نظر نكند و طعامبسيار گرم نخورد و در طعام گرم ندمد بلكه بگذار تا سرد شود و بعد از آن بخورد ونانرا به كارد نبرد و استخوانرا پاك نكند و بكمتر از سه انگشت چيزى نخورد و دست درپـيـش ديـگران دراز نكند و كاسه و انگشتانرا بليسد و در حالت جنابت مكروهست طعام و آبخـوردن و اگـر وضـو بـسـازد يـا دسـت بـشويد ومضمضه واستنشاق بكند يا دست و رو رابشويد و مضمضه بكند يا دستها رابشويد و مضمضه بكند كراهتش ضعيف ميشود.
در حـديـث ديـگـر وارد اسـت كـه اگـر چـيـزى بـخـورد درحال جنابت بى آنكه اينها را بعمل آورد بيم آنستكه پيس شود.
در حـديـث مـعـتـبـر ديـگـر منقولست كه پسر برادر شهاب بحضرت امام جعفر عليه السلامشـكـايـت كـرد از دردهـا و امـتلا و فساد معده حضرت فرمود كه چاشت و شام بخور و در ميانديـگـر چـيـزى مـخـور زيـرا كـه خـداونـد عـالمـيـان در وصـف طـعـاماهـل بـهـشـت مـيفرمايد لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَعَشّيا ترجمه اش اينستكه مهيااست براى اهل بهشت روزى ايشان در بهشت در بامداد و پسين يا خفتن .
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت امـيـرالمؤ منين عليه السلام منقولست كه طعام خوردن آخر روزپيغبران بعد از نماز خفتن است پس آنرا ترك مكنيد آه تركش موجب خرابى بدن است .
در حـديـث ديگر منقولست كه ترك طعام خوردن طرف شب آدميرا پير ميكند و فرمود كه چونآدمـى پـير شد بايد كه در شب پيش از خواب البته چيزى بخورد كه بهتر خواب ميرود ودهانش خوشبو ميشود يا خلقش نيكو ميشود.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقولستكه چيز خوردن شب را ترك مكنيد اگر چه بپارهنان خشكى باشد كه باعث قوت بدن و قوت جماع است .
از حـضـرت صادق عليه السلام منقولستكه هر كه ترك كند طعام خوردن را در شب شنبه وشـب يـكـشـنـبـه پـى هـم قـوت از او بـر طـرف شـود كـه تـاچهل روز باو برنگردد و فرمود كه طعام شب نافع تر از طعام روز است .
از حـضـرت امـام رضا عليه السلام منقولستكه در بدن رگى هست كه آن عشا نام دارد و هركه در طرف شب چيزى نميخورد آن رگ او را نفرين ميكند تا صبح ميگويد خدا ترا گرسنهبـدارد چـنـانـچـه مـرا گـرسـنـه داشتى خداترا تشنه بدارد چنانچه مرا تشنه داشتى پسالبته ترك مكنيد عشا را اگر چه بلقمه نان باشد و اگر چه بدمى آب باشد.
از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام منقول است سزاوار نيست كه مومن از خانه بيرون رود تاآنكه چاشت نخورد كه باعث زيادتى عزت او است .
در حديث ديگر فرمود كه هرگاه خواهى كه پى حاجتى بروى پاره نان با نمك بخور كهبيشتر باعث عزت تو است و حاجتت زودتر بر ميآيد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه طعام را بگذاريد تا سرد شود بدرستيكهطـعـامـى بـنـزديك رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم آوردند فرمود بگذاريد تا سردشود كه خدا آتش را طعام ما نگردانيده و بركت در طعام سرد است .
از حـضـرت امام رضا عليه السلام منقولستكه طعام گرم بركت ندارد وشيطان در آن بهرهدارد و در حـديـث مـوثـق از سـليـمـان بـن خـالد مـنـقـولستكه گفت حاضر شدم شب بر سفرهحـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عليه السلام در تابستان خوانى آوردند آه نانى در آن بود وكـاسـه آوردنـد كـه تـريـد و گـوشت در آن بود پس دست بر آن گذاشتند و بر داشتند وفـرمـودنـد كه امان ميطلبيم از خدا از آتش جهنم پناه مى بريم بخدا از آتش جهنم تاب اينگـرمـى را نـداريم و صبر بر آن نميتوانيم كرد چگونه تاب آوريم و صبر كنيم برآتشجـهـنـم . ايـنـرا مـكـرر فـرمـودنـد تـا طـعـام چـنـان شـد كـه مـيـتـوانـسـت خـورد پـستناول فرمود ما نيز تناول كرديم .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولست كه نهى فرمود از دميدن در خوردنىو آشاميدنى .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مكروه است سه دميدن در گرهها وافسانه ها ودر طعام و در موضع سجده .
در حـديـث ديـگـر از آن حـضـرت منقولستكه اگر از براى سرد كردن بدمد قصور ندارد وحمل بر ضرورت و حالت استعجال ميتوان كرد.
از حـضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه مخوريد از بالاى تريد و از پهوهايشبخوريد كه بركت در بالاى طعام است .
در حـديـث مـعـتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولست كه هرگاه يكى ازشما طعام خورد بايد كه از پيش خود بخورد.
در حديث ديگر منقولستكه آنحضرت كاسه طعام را ميليسيدند و ميفرمودند كه هر كه كاسهطعام را بليسد چنانستكه مثل آن طعام را تصدق كرده باشد.
مـنـقـولسـتـكـه حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام بـتـمـام انـگـشـتـانتناول ميفرمود و ميگفت كه هر كه كاسه طعام را بليسد ملائكه بر او صلوات فرستند و دعاكنند براى او بفراخى روزى و حسنات مضاعف براى او بنويسند.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه در وقت طعام خوردن دو زانو بروشبـنـدگـاه مـى نـشـسـتـنـد و دسـت بـرزمـيـن مـيـگـذاشـتـنـد و بـسـه انـگـشـتتـنـاول مـيـكـردنـد و مـيـفـرمـودنـد كـه رسـول خـدا صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم چـنـين طعامتناول ميفرمودند نه بروش متكبران و جباران كه بدو انگشت چيز ميخوردند.
بسند معتبر منقولستكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه هرگاه كسىطعام خورد و انگشتان خود رابليسد وبمكد خداوند عالميان فرمايد كه خدا بركت دهد ترا.
از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـولسـت كـه آنحضرت كراهت داشتند از اينكه دست رابـدسـتمال پاك كنند در وقتيكه چيزى از طعام در آن باشد تا آنكه خود ميمكيدند يا بطفلىكه در پهلوى آنحضرت بود ميدادند كه ميمكيد براى حرمت طعام .
از حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه كسى كه خواهد طعام او را ضرر نرساندتـا گـرسـنـه نـشـود و معده پاك نشود چيزى نخورد و چون خواهد بخورد بِسْمِ اللّهِاَلرْحـْمـنِ اَلرْحـيـمِ بـگـويد و نيكوبجايد ودست از طعام وقتى بكشد كه هنوز خواهشطعام داشته باشد.
بـسـنـد مـعـتبر منقولستكه حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود كه استخوانرا پاكمـكـنيد كه جنيان را در آن بهر هست و اگر پاك كنيد ايشان از خانه شما ميبرند چيزى را كهبهتر از اين باشد.
بـسـنـد مـعـتـبـر از حـضرت امام حسن منقولستكه در خوان دوازده خصلت است كه برهر مسلمانواجبست كه بداند: چهار از آنها فرض است و چهار ديگر سنت است و چهار ديگر تاءديب استاما فرض آنستكه منعم خود را بشناسد و بداند كه نعمت از جانب پروردگار است و راضىبـاشـد بآنچه خدا باو عطا كرده است و بسم اللّه بگويد و خدا را شكر كند و اما سنت پسدست شستن پيش از طعام و برجانب چپ نشستن و بسه انگشت چيز خوردن و انگشتان راليسيدنو امـا تـاءديب پس از پيش خود چيز خوردن و لقمه را كوچك برداشتن و بسيار خائيدن و درروى مردم نگاه نكردن .
در حـديـث مـعـتـبـر مـنـقـولسـتـكه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بحضرت امام حسن عليهالسـلام فـرمـود كـه ميخواهى ترا تعليم كنم بچهار خصلت كه اگر بجا آورى از طبابتطـبـيـبـان مـسـتـغـنـى شـوى ؟ گـفـت بلى يا اميرالمؤ منين فرمود منشين بر طعامى مگر وقتيكهگـرسـنه باشى و برمخيز از طعام مگر وقتيكه خواهش داشته باشى و نرم بجا و هر گاهخواهى كه بخواب روى بيت الخلا برو.
از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم مـنـقـولسـت كـه وقـتـيـكـه طعام ميخوردندبـِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرّحيم مى گفتند و از پيش ‍ ديگرى چيزى بر نميداشتندو پـيـش از مـهـمانان شروع بطعام ميكردند و بانگشت مهين و انگشت بعد از آن و انگشت ميانينطعام ميخوردند و گاهى انگشت چهارم را هم ضم ميكردند و گاهى بتمام انگشتان ميخوردند وهرگز بدو انگشت چيزى نميخوردند و ميفرمودند كه اين خوردن شيطان است .
فصل چهارم : در ساير آداب طعام خوردن 
سـنـت اسـت كـه بـدسـت راست چيزى بخورد و دو زاو بنشيند وخوابيده چيزى نخورد اما اگربـدست چپ تكيه كند باكى نيست و چهار زانو نشستن مكروهسست و اگر پا را بر روى زانوگـذارد بـدتـر اسـت و تـنها چيزى خوردن مكروه است و با خدمتكاران و غلامان چيز خوردن وبـر روى زمـيـن چـيـزى خـوردن سـنـت اسـت و مـشـهـور اينستكه در وقت راه رفتن چيزى خوردنمـكـروهـسـت و پيش از طعام و بعد از طعام دست شستن سنت است . و در دست شستن پيش از طعامسنت است كه دست را بدستمال خشك نكنند و اول صاحب خانه دست بشويد و بعد از آن هر كهدر جـانـب راسـت اوسـت و بـتـرتيب بشويند تا آخر مجلس و در شستن بعد از طعام از جانب چپصـاحـب خانه ابتدا كنند و خود آخر همه بشويد و سنت است كه همه در يكطشت بشويند و آبرا نـريـزنـد و بـر سـرخـوانى كه شراب در آن خوردند چيزى خوردن حرام است و بعضىگفته اند كه هر حرامى كه خورند يا كنند در آنمجلس چيزى خوردن حرام است حتى بر سرسـفـره جـمـاعـتـى كـه غـيـبـت مـسـلمـانـان كـنـنـد بـحـرام و سـنـت اسـتـكـه دراول و آخر طعام نمك بخورند.
در حـديـث مـعـتـبـراز حـضـرت امـام مـوسـى عـليـه السـلام مـنـقـولسـتـكـه حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم لعـنـت فرمود سه كس را: كسيكه توشه خود را تنهابخورد و كسيكه سفر تنها برود و كسيكه در خانه تنها بخوابد.
در حـديـث ديـگـر از آن حضرت منقولستكه چون در طعام چهار چيز جمع شود آن تمام است هرگـاه كه از حلال باشد و دست بسيار بر آن دراز شود و نام خدا در اولش گفته شود و درآخرش حمد الهى بكنند.
در حديث صحيح منقولستكه چون خوان طعام نزد حضرت امام رضا عليه السلام حاضر ميشدكاسه مى طلبيدند و از طعامهائيكه لذيذتر بود از هر طعامى قدرى بر مى گرفتند و درآن كاسه مى گذاشتند و ميفرمودند كه بمساكين و درويشان بدهند.
در احـاديـث مـعـتـبـره از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام منقولستكه حضرت يعقوب بمفارقتفـرزنـد بـراى آن مـبتلا شد كه روزى گوسفند فربهى كشت و بريان كرد و مرد صالحروزه دارى در نـزديـك خـانـه او بـود وبـوى آنـرا شـنـيـد وغـافـل شد كه باو بخوراند پس جبرئيل در همان شب آمد و گفت مهياى بلا باش از جانب خداودر هـمـان شـب حـضـرت يوسف آنخواب را ديد پس بعد از آنحضرت يعقوب ميفرمود در وقتچاشت كه ندا ميكردند تا يكفرسخ راه كه هر كه چاشت ميخواهد بطعام يعقوب حاضر شود ودر شب نيز چنين ندا ميكردند.
در حديث ديگر منقولست چون طعام حاضر شود هر سائلى كه بيايد رد مكنيد.
بسند صحيح از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه ملعون است كسى كهبنشيند بر سرخوانى كه در آن شراب خورند.
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقولستكه هركه ايمان بخدا و روز قيامت دارد پس نخوردچيزى بر سر سفره كه در آن شراب خورند و در فقه الرضا مذكور است كه مخور طعام درخوانيكه بعد از رفتن تو بر سر آن شراب خورند و در چندين حديث وارد شده است كه چيزخوردن در حالت جنابت سبب فقر و بى چيزى ميشود.
در احـاديـث بـسيار وارد شده استكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نهى فرموداز خوردن و آشاميدن بدست چپ مگر آنكه مضطر باشد و در دست راستش علتى باشد.
بـسـنـدهـاى مـعـتـبـر مـنـقـولسـتـكـه از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام كـه حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هرگز تكيه كرده بر پهلوى راست و پهلوى چپ چيزىتـنـاول نفرمود تا از دنيا رفت و بروش بندگاه مى نشست و بروش بندگاه چيزى ميخورداز جهت تواضع و فروتنى نزد پروردگار خود.
در حديث ديگر منقولست از آنحضرت كه نبايد تكيه كرده و برو خوابيده چيزى بخورند.
در حديث حسن منقولستكه روزى عباد بصرى كه از مشايخ صوفيه و علماءِ عامه است در خدمتحـضـرت صـادق عـليـه السـلام نـشـسـتـه بـود و حـضـرت طـعـامتـنـاول مـيـفـرمـودنـد و دسـت چـپ خـود را برزمين گذاشته بودند عباد گفت مگر نميدانيد كهحـضـرت پـيـغـمـبـر صـلّى اللّه عـليه وآله وسلّم نهى كرده است از تكيه كرده در وقت طعامحـوردن حـضـرت لحـظه دسترا برداشتند و باز برزمين گذاشتند دسترا، باز عباد اعاده آنسـخـن كـرد تـاسـه مـرتـبـه پـس حـضـرت فـرمـود كـه واللّه كـه حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هرگز اين نهى نفرمورده .
بـسـند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه هرگاه بخوردن طعام بنشينيدبـروش بـنـدگـاه دو زانـو بـنـشـينيد و يك پاى را بروى پاى ديگر مگذاريد و چهار زانومنشينيد كه اين نشستن را و صاحبش را خدا دشمن ميدارد و ظاهر اينحديث آنستكه چهار زانو كهنهى واقع شده است آنستكه بروش جباران يك پا را برران گذارد.
در حـديث ديگر منقول استكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم چون بر سر خوانمـى نـشـسـتـنـد از پـيـش خود طعام ميخوردند و بروشى كه در تشهد نماز مى نشستند بهمانروش مى نشستند و زانوى راست را بر بالاى زانوى چپ و پاى راسترا برشكم پاى چپ مىگذاشتند و ميفرمودند كه من بنده ام بروش بندگاه ميخورم و بروش بندگان مى نشينم .
از حضرت صادق عليه السلام منقولاست كه مكروه است آدمى را كه از دست چپ چيزى بخورد يا بياشامد يا چيزى به آن برداردو حال آنكه تواند از دست راست برداشتن .
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلاممنقول است كه باكى نيست كه در حال راه رفتن چيزى بخورند.
در حـديـث ديـگر فرمود كه روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم پيش از نمازصـبـح بـيـرون آمـدنـد و پـاره نـانـى در دسـت داشتند كه درميان شير فرو برده بودند وميخوردند و بنماز ميآمدند بلال اقامه نماز مى گفت پس با مردم نماز كردند.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلاممنقول است كه مخور چيزى در حالت راه رفتن مگر آنكه مضطر باشى .
در احـاديـث مـعـتـبره بسيار از حضرت اميرالمؤ منين وائمه طاهرين صلوات اللّه عليهم اجمعينمنقول است كه هر كه خواهد خير خانه اش بسيار شود دست را پيش از طعام خوردن بشويد وفـرمـودنـد كـه دسـت شـسـتـن پـيـش از طـعـام و بـعـد از طـعـام فـقـر رازايـل مى كند و روزى را زياد ميكند و چرك را از جامه دور ميكند و چشم را جلا ميدهد و دردها رااز بدن دور ميكند.
از حـضـرت صـادق مـنـقـول اسـت كـه دستها را همه در يكطرف بشوئيد تا اخلاق شما نيكوشود.
در حـديـث مـعـتـبـر از آنـحـضـرت مـنـقـول اسـت كـه در دسـت شـسـتـن پـيـش از طـعـاماول صاحب خانه ميشويد كه ديگران را دشوار نباشد دست شستن و چون از طعام فارع شودابتدا از كسى ميكند كه در جانب راست درگاه نشسته باشد.
در روايـت ديـگـر ايـنـسـتـكـه در شـسـتـن پـيـش از طـعـاماول صاحب خانه بشويد و در بعد از او هر كه در جانب راست نشسته است .
در روايـت ديـگـر در شـسـتـن بـعـد از طـعام ابتدا بدست چپ صاحبخانه ميكنند و خود آخر همهميشويد زيرا كه او اولى است باينكه صبر كند بر آلودگى دست .
در حـديث حسن از مرازم منقول است كه ديدم حضرت امام موسى عليه السلام كه چون پيش ازطـعـام دسـت مـيـشـسـتند دست را بدستمال پاك نميكردند و بعد از طعام كه مى شستند دست رابدستمال پاك ميكردند.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت امـام جـعـفـر عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كـه دسـت را بـراى طـعـام خـوردن كـه بـشـوئىبدستمال پاك مكن زيرا كه تا ترى در دست هست بركت در طعام هست و فرمودند كه بعد ازشـسـتـن دسـت بـر رو مـاليـدن كـلف را از رو بـرطـرف مـيـكـنـد و روزى را زيـاد مـيكند و ازمـفـضـل بـن عمر منقول است كه شكايت كرد بآنحضرت از آزار چشم حضرت فرمود كه چونبـعـد از طـعـام دسـت بـشـوئى دسـتـهـا را بـر ابـروهـابـمـال و سـه نـوبـت بـگـو:اَلْحـَمـدُلِلّهِ الْمـُحـْسـِنِ الْمـُجـْمـِلِ الْمـُنـْعـِمِ الْمـُفـْضـِلِ،مـفـضـل گـويـد كـه چـنـين كردم هرگز آزار چشم نديدم . از حضرت امام رضا عليهالسلام منقول است كه چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بعد از طعام دست مىشـسـتـند آب در دهان ميكردند و مضمضه ميفرمودند و حضرت صادق عليه السلام فرمود كهدر اشـنـان كـه دسـت بـآن مـيـشـوئيد سعد داخل كنيد كه دهان را خوشبو ميكند وبرقوت جماعميافزايد و منقول است كه چون جناب امام رضا عليه السلام باشنان دست مى شستند اشنانرا در دهـان مـى كـردنـد و مـيـخـوائيـدنـد و مـيـانـداخـتـنـد ومـنـقـول اسـت كـه امـام مـحـمـد تـقـى عـليـه السـلام بـعـد از آنـكـه چـاشـتتـنـاول فـرمـودنـد و دسـت شـسـتـنـد دسـتـهـا رابـر سـر و رو مـاليـدنـد پـيـش از آنـكـهبدستمال پاك كنند و فرمودند اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ لايُرْهِقْ وَجْهَهَ قَتَرٌ وَذِلَةٌ.
در روايـت ديـگـر از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممـنـقـول اسـت كـه چـون دسـت را بـعـد ازطـعـام بـشـوئى بـرروى ديـده هـابـمـال پـيش از آنكه بدستمال پاك كنى و بگو اَللّهُمَّ اِنّى اَسْاءَلُكَ الزّينَةَ وَالْمَحَبَّةَوَاَعـُوذُبـِكَ مـِنَ الْمـَقـْتِ وَالْبـَغـْضـَةِ از جـنـاب امـام رضـا عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كـه هـر كـه دسـتـش پاكيزه باشد باكى نيست كه طعام خورد بدون آنكه دستبـشـويـد واز فـضـل بـن يـونـس مـنـقـول اسـت كـه حـضـرت مـوسـى عـليـه السـلامبـمـنـزل مـن آمـدنـد و چـون طـعـام حـاضـر شـد دسـتـمـال آوردم كـه در دامـن ايـشـان بـيـندازمقبول نكردند و فرمودند كه اين طريقه عجمان است .
و از حـضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون بعد از طعام دست بشوئى بآن ترىكه در دست هست ديده هاى خود را مسح كن كه اين امان است از درد چشم .
در روايت ديگر منقول است كه چون رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم از دست شستن بعد ازطـعـام فـارغ مـيشدند دست را بر رو ميكشيدند و اين دعا ميخواندند اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هَدناوَاَطْعَمَنا وَسَقانا وَكُلَ بَلاءٍ صالٍح اَوْلانا.
در حديث موثق منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرتامـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام فـرمـود كـه يـا عـلى دراول طعام و آخر طعام نمك بخور كه هر كه در طعام افتتاح واختتام بنمك كند خدايتعالى دفعكند از او هفتاد نوع از انواع بلا را كه آسانتر آنها خوره باشد.
در روايت حسن ديگر عافيت يابد از هفتاد و دو نوع از انواع بلا كه از جمله آنها ديوانگى وخـوره و پـيسى است و در روايت ديگر از درد گلو و از درد دندان و درد شكم و در حديث معتبراز حـضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه در نمك شفاى هفتاد نوع از انواع دردهـسـت و اگـر مردم بدانند كه چه منفعتها در نمك هست مداوا نكنند مگر بآن فرمود كه حقتعالىوحـى نـمـود بـمـوسـى عليه السلام كه امر كن قوم خود را كه افتتاح و اختتام بنمك كنند واگر نكنند وببلائى ميتلا شوند ملامت نكنند مگر خود را.
در روايت ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را در اثناى نمازعـقـربى گزيد حضرت نعلين بر او زد و او را كشت و چون فارغ شد فرمود كه لعنت خدابـر تـو باد نه نيكوكار راميگذارى نه بدكردار رامگر آنكه او را آزار ميرسانى پس نمكسـائيـده طـلبـيـد و بر موضع گزيده عقرب ماليد و فرمود كه اگر مردم منفعتهاى نمك رابـدانـنـد مـحتاج بترياق فاروق و غير آن نشوند و در بعضى روايات معتبره وارد شده استكه ابتدا بسركه نيز خويست وعقل را زياد ميكند.
در روايـت ديـگـر از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلاممنقول است كه ما ابتدا بنمك و ختم بسركه ميكنيم .
در روايـت ديـگـر از آنـجـنـاب مـنـقـول اسـت كـه هـر كـه نـمـك بـپـاشـد بـراول لقمه كه ميخورد رو بتوانگرى آورد.
در حديث ديگر منقول است كه آنجناب فرمود كه من روزى بمجلس سفاح كه يكى از خلفاىبـنـى عـبـاس بود رفتم در وقتى كه سفره اش ‍ گسترده بود پس دست مرا گرفت و بنزدخـود كـشيد پاى من بر كنار سفره واقع شد پس آنقدر غمگين شدم كه خدا داند زيرا كه اينكفران نعمت است .
در روايـت ديـگـر از آنـجـنـاب منقول است كه طول بدهيد نشستن بر سر سفره را اين ساعتىاست كه از عمر شما حساب نميشود.
در حـديـث مـعتبر منقول است كه از ياسر خادم امام رضا عليه السلام كه چون آنحضرت برسـر سـفـره مـى نـشـسـتـنـد هـيـچ كـوچك و بزرگى نمى گذاشتند مگر آنكه بر سر سفرهميطلبيدند حتى مهتر و حجام . و از ابراهيم بن العباس مرويست كه آنجناب چون خلوت ميشد وسفره ميآوردند غلامان خود همه را بر سر خوان ميطلبيدند حتى دربانان و خدمتكاران را.
از جناب رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون طعام خوريد نعلين و كفش رااز پـا بـيـرون كـنـيد كه سنت نيكو است و بيشتر راحت مى يابد پاهاى شما.ودر اخبار معتبروارد شـده اسـت كـه يـك امتياز انسان از حيوانات ديگر آنستكه بدست چيزى مى تواند خوردپـس ‍ بـايـد بـدسـت چـيـزى بـخـورد و بـاسـانـيـد مـعـتـبـرهمـنـقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم با جماعتى طعام ميخوردند يعنىمـيـهـمـانـان پـيـش از هـمه دست دراز ميكردند و بعد از همه دست ميكشيدند براى آن كه ايشانبـيـشـتـر چـيـزى بـخـورنـد و مـنـقـول اسـت كـه حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هرگز برخوان چيزى نميخوردند بلكه بر روى سفرهمـيـخـوردنـد و از فحواى اخبار چنين معلوم ميشود خوانها را پايه دار و بلند ميساختند از روىتكبر كه براى طعام خوردن خم نبايد شد واللّه يعلم .
در حـديـث مـوثـق مـنـقول است از سماعة بن مهران كه از حضرت صادق (ع ) پرسيد كه وقتنـمـاز مـيـشـود و طـعـام رسـيـده بـكـدام يـك ابـتدا كنيم فرمود: اگر ابتداى وقت نماز باشداول طعام بخوريد و اگر وقت پاره گذشته باشد و بيم آن باشد كه تا طعام خوردن وقتفضيلت بدر رود ابتدا بنماز كنند.
فصل پنجم : در بيان دعاى وقت طعام خوردن 
از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممـنـقول است كه چون خوان را ميگذارند چهار هزار ملك در دور آن احاطه ميكنند اگر بنده بسماللّه گـفـت مـلائكـه مـيـگـويـنـد خـدا بـركـت فرستد بر شما و برطعام شما پس باشيطانميگويند بيرون رو اى فاسق كه تو را بر ايشان سلطنتى نيست و بعد از فارغ شدن اگرگـفـتـنـد اَلْحـَمـْدُلِلّهِ مـلائكـه مـيـگـويند كه ايشان جماعتى اند كه نعمت داد خدابـايـشـان پـس ادا كـردنـد شـكـر پـروردگـار خـود و اگـر بـِسـْمِ اللّه دراول نـگـفـتـنـد مـلائكه با شيطان ميگويند كه بيا اى فاسق و با ايشان طعام بخور و اگرخوان را برداشتند و ايشان حمد الهى نكردند ملائكه ميگويند كه ايشان گروهى اند كه خدابايشان نعمت داد و ايشان پروردگار خود را فراموش ‍ كردند.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت ابـيـعـبـداللّه صـلوات اللّه عـليـهمـنـقـول اسـت كـه چـون خـوان را بگذارند بگوبِسْمِ اللّهِ و چون شروع كنىبـخـوردن بـگـو بـِسْمِ اللّهِ عَلى اَوَّلهِ وَ آخِرِهْ و چون خوان را بردارند بگواَلْحَمْدُلِلّهِ.
از حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام مـنـقـول اسـت كـه هـر كـه نـام خـدا براول طـعـام بـبـرد و حـمـد خـدا را در آخـر بـكـنـد هـرگـز از آن طـعـام از اوسئوال نكنند.
بـسـنـد حـسـن از حـضـرت صادق عليه السلام منقول است كه هرگاه مسلمانى خواهد كه طعامبـخـورد و چون لقمه رابرادر و بگويد بِسْمِ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبّ الْعالَمينَپيش از آنكه لقمه بدهانش رسد خدايتعالى گناهانش را بيامرزد.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـول اسـت كـه چـون سـفـره نـزد حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسلّم ميگستردند اين دعا ميخواندند سُبْحانَكَ اَلَلّهُمَّ مااَحْسَنَ ماتَبْتَلينا سُبْحانَكَ ما اَكْثَرَ ماتُعْطينا سُبْحانَكَ مااَكْثَرَ ماتُعافينا اَللّهُمَّ اَوْسِعْعَلَيْنا وَعَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِينَ وَالْمُؤ مِناتِ وَالْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ.
در روايـت مـعـتبر ديگر منقول است كه چون طعام نزد حضرت امام زين العابدين مىگـذاشـتـنـد ايندعا مى خواندند اَللّهُمَّ هذا مِنْكَ وَ مْ فَضْلِكَ وَعطائِكَ فَبارِكْ لَنافيهِوَسـَوِّغـْناهُ وَ ارْزُقْنا حَلَفا اِذا اءَكَلْناهُ وَ رُبَّ مُحْتاجٍ اِلَيْهِ رَزَقْتَ فَاَحْسَنْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنامـِنْ اَلشـّاكِرينَ و چون خوان را برميداشتند ايندعا ميخواندند اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذىحـَمـَلَنـا فـى الْبـَرّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقَنا مِنَ الطَّيّباتِ وَفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ خَلْقِهِ مِمَّنْخَلَقَ تَفْضيلا.
از حـضرت صادق عليه السلام منقول است كه نام خدا برطعام ببريد چون فارغشويد بگوئيد اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى يُطْعِمُ وَلايُطْعَمْ.
در حـديـث ديـگـر مـنـقـولسـتـكـه چـون خـوانـرا بـر مـيـداشـتـنـد حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم ايـن دعـا مـيـخـوانـدنـد:اَلّلهـُمَّ اَكـْثـَرْتَ وَاَطَبْتَوَبارَكْتَ ماشَبَعْتُ وَاَرْوَيْتُ اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى يُطْعِمُ وَلايُطْعَمُ.
در حـديـث حـسـن از حـضـرت امـام جـعـفـر عـليـه السـلاممنقول است كه كه فرمود پدرم بعد از طعام ايندعا ميخواندند اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى اَشْبَعَنافى جائِعينَ وَاَرْوانا فى ظامِئينَ وَاوانا فِى ضاحينَ وَحَمَلَنا فى راجلينَ وَامَنَنا فى خائِفينَوَاَخْدَمَنا فى عانينَ.
در حـديـث كالصحيح از زرارة منقول است كه با حضرت صادق عليه السلام طعامخوردم بسيار ميگفت اَلْحَمْدُالِلّهِ الَّذى جَعَلَنى اَشْتَهيهِ.
در حـديـث مـعـتـبـر ديـگـر از آنـحـضـرت مـنقول است كه روزى حضرت اميرالمؤ منينمـيـفـرمـودنـد كـه مـن ضامنم از براى كسيكه بِسْمِ اللّهِ بر طعام بگويد كهآزارش نـكـنـد و آزار كـشـيـدم حـضـرت فـرمـود كـه شـايـد چـند رنگ طعام خورده باشى بربعضى بِسْمِاللّهِ گفته باشى و بربعضى نگفته باشى اى احمق .
در حـديث صحيح منقولستكه شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه ازطعام آزار ميكشم فرمود كه مگر بِسْمِ اللّهِ نميگوئى ؟ گفت نه فرمود باينسـبب آزار ميكشى هرگاه از سخن فارغ شوى و عود بخوردن كنى بِسْمِ اللّهِبگو.
در روايـت صـحـيـح ديگر منقولست از آنجناب كه هرگاه چند ظرف باشد برهر ظرفى يكبـِسـْمِ اللّهِ بـگـو راوى گـفـت كه اگر فراموش كنم چه كنم ؟ فرمود بگو بِسْمِ اللّهِ على اوله و آخره .
در روايـت مـعـتـبـر ديـگـر مـنـقـول اسـت كـه آنجناب بعد از طعام اين دعا را خواندنداَلّلهُمَّ هذا مِنْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِكَ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم اَلّلهُمَّ لَكَالْحَمْدُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
از حـضـرت امـيرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه خدا را ياد كنيد در هنگام طعامخوردن و حرف بسيار مگوئيد كه آنطعام نعمت و روزى خدا است برشما واجب است كه در وقتصرف كردن آن شكر خداو ياد او وحمد او بكنيد.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت صـادق عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كـه چون ملائكه بنزد حضرت ابراهيم عليه السلام آمدند و گوساله بريانبراى ايشان آورد و گفت بخوريد گفتند نمى خوريم تا بگوئيد بِسْمِ اللّهِو چـون فـارغ شـويـد بـگـوئيـد اَلْحـَمـْدُلِلّهِ حـضـرتجبرئيل رو كرد بسوى سه ملك ديگر و گفت لازم است يا سزاوار است كه حقتعالى چنين بندهرا خليل خود گرداند.
در حـديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه طعام خورنده شكركننده بهتر از روزه دار خاموش است .
در حديث ديگر منقول است كه حضرت صادق عليه السلام بسماعه گفت اى سماعه بخور وحـمـد خدا كن و مخور كه خاموش باشى و منقولست بسند صحيح كه حضرت على بن الحسينبـعـد ازطـعـام ايـنـدعا خواندند اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى اَطْعَمَنا وَسَقانا وَكَفانا وَاَيَّدَنا وَاواناوَاَنْعَمَ عَلَيْنا وَاَفَضَلَ اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى يُطْعِمُ وَلايُطْعَمُ.
در حـديـث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين منقول است كه فرمود هرگز از امتلاى طعامآزار نكشيدم زيرا هيچ لقمه را بنزديك دهان نبرده ام مگر آنكه نام خدا برآن گفته ام .
در حـديـث مـعـتـبـر ديـگـر مـنقول است كه آنحضرت فرمود كه من ضامنم هر كه اين كلمات رابـگـويـد هـيچ طعامى او را آزار نكند اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ خَيْرِ اْلاَسْماءَ اْلاَرْضِوَالسَّماءِ اَلرَّحْمنِ الرَّحيم الَّذى لايَضُّرُ مَعَهُ داءٌ.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى از ضعف معده بحضرت عليه السلام شكايتكـرد حـضـرت فـرمـود چـون از طـعـام خـوردن فـارغ شـوى دسـت بـر شـكـمبمال و بگو اَلّلهُمَّ هَنِّئْنيهِ اَلَلهُمَّ سَوِّغْنيهِ اَلّلهُمَّ اءَمْرَ اءْنيهِ.
در حـديـث صـحيح از آنحضرت منقول است كه چون خوان حاضر شود اگر يكى ازحاضران بِسْمِ اللّهِ بگويد از ديگران مجزيست .
فصل ششم : در آداب بعد از طعام 
در حـديـث مـعتبر از حضرت امام رضا منقول است كه هرگاه جيزى خوردى بر پشت بخواب وپاى راست را بر روى پاى چپ گذار.
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت امـيرالمؤ منين عليه السلام مرويستكه بخوريد آنچه از خوانبرزمين افتد كه خوردن آن شفاى هر درديست بام الهى براى كسيكه بآن طلب شفا نمايد.
در حـديـث ديـگـر منقول است كه شخصى بحضرت صادق شكايت كرد از درد تهيگاه فرمودكـه بر تو باد آنچه از خوان بر زمين ميافتد بخور پس چند كسيكه صاحب اين درد بودندكردند و زايل شد از ايشان .
در حـديـث ديـگـر مـعـاويـة بـن وهـب گـويد كه در خدمت آنحضرت طعام خورديم چون خوان رادادشـتـنـد بـرمـيـچـيـدند آنچه از خوان افتاده بود تناول ميفرمودند بعد از آن فرمودند كهخوردن اينها فقر و درويشى را بر طرف ميكند و فرزندان را زياد ميكند.
از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممـنـقـول است هر كه پاره نانى بيابد بردارد بخورد يك حسنه از براى او باشد و هر كهپـاره نـانـى در مـيان جاى كثيفى يا نجسى بيابد پس بشويد آنراو بردارد براى او هفتادحسنه بوده باشد.
درحديث معتبر ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم روزى بخانهعـايـشـه آمـدنـد پـاره نـانـى ديـدنـد كـه بـرزمـيـن افـتـاده اسـت بـرداشـتـنـدوتـنـاول فـرمـودنـد و گـفـتند اى عايشه گرامى دار نعمتهاى خدا را برخود كه نعمت خدا ازجماعتى كه گريخت ديگر بسوى ايشان بر نميگردد.
درحـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلاممنقول است كه هر كه درخانه طعامى بخورد و از آنطعام چيزى بيفتد آنرا بردارد و اگر درصـحـرا بـاشـد بـراى مـرغـان و حـيـوانـات بـگـذارد. و از امـام مـحـمـد تـقـى عليه السلاممنقول است كه اگر در صحرا باشد برمدار اگر چه يك ران گوسفند باشد و از عبداللّهارجائى منقول است كه گفت در خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم ديدم كه بعد از طعاممـى گـردد و آنـچـه بـرزمـيـن افـتـاده بـرمـيـدارد حـتـى كـنـجـد وامـثـال آنرا گفتم فداى تو شوم اينها را هم بر مى چينيد فرمود كه اينها روزى تست مگذاراز براى ديگرى كه اينها شفايند از همه دردى .
درحـديـثـت ديگر منقول است كه خوردن آن فقر را برطرف ميكند از خورنده آن و فرزندان وفرزندان فرزندان او تا فرزند هفتم .
در روايـت ديـگـر هر كه بخورد خدا نگاه دارد او را از ديوانگى و خوره و پيسى و زرداب وحماقت .
در حـديـث منقول است كه هر كه خرمائى يا پاره نانى به بيند كه برزمين افتاده است پسبـردارد و پـاك كند و بخورد در شكمش قرار نگيرد مگر آنكه بهشت اورا بسندهاى معتبر ازحـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم مـنـقـول اسـت كـه آنچه از سفره ميريزد مهرحـورالعـيـن اسـت و بـسـنـد معتبرديگر منقول است كه روزى امام حسن صلوات اللّه عليه وآلهداخل بيت الخلا شدند لقمه نانى ديدند كه افتاده است برداشتند و بغلامى از غلامان خوددادند و فرمودند كه هرگاه بيرون آيم اين را بمن ده پس چون بيرون آمدند پرسيدند كهچـه شـد لقـمه نان گفت خوردم فرمود كه تر آزاد كردم از براى خدا شخصى پرسيد كهسـبـب آزاد كـردن غـلام چـه بـود؟ حـضـرت فـرمـود كـه از جـدمرسـول خـدا شـنيدم كه هر كه لقمه بيابد و آنرا پاك كند يا بشويد پس بخورد آنرا درشـكـمش قرار نگيرد مگر آنكه خدا او را از آتش جهنم آزاد گرداند و من نميخواهم در بندگىبدارم كسى را كه خدا از آتش جهنم آزاد گردانيده .
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت صـادق عـليـه السـلاممنقول است كه نيم خورده مومن شفاى هفتاد درد است .
در حديث ديگر منقول است كه آن حضرت فرمود كه من انگشتان خود را بعد از طعام آنقدر مىليسم كه خادم من گمان ميكند كه اين از حرص است و همچنين نيست بدرستيكه حق تعالى نعمتفـراوان عـطـا فـرمـود بـاهـل نهر ثرثار بحديكه از مغز گندم نان سفيد مى پختند وبآناسـتـنـجـا مـيكردند و بر مقعد اطفال خود ميماليدند تا آنكه كوه عظيمى از آن نانها جمع شدروزى مـرد صـالحـى گـذشـت ديـد زنـى از زنـان نـجـاسـتطفل خود را پاك ميكند گفت از خدا بترسيد و نعمت خدا را از خود برمگردانيد آنزن گفت كه مارااز گـرسـنـگـى نـميترسيم پس حق تعالى برايشان غضب فرمود و باران آسمان و گياهزمين را از ايشان بازداشت تا آنكه محتاج شدند بآن نانها كه استنجا كرده بودند و بترازو در ميان خود قسمت ميكردند.
بـسـنـد مـعـتـبـر از يـاسـر و نـادر خـادمـان حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلاممـنـقـول است كه آن حضرت ميفومود بخادمان خود كه اگر من بالاى سر شما بايستم در وقتطـعـام خـوردن بر نخيزيد تا فارغ شويد از طعام خوردن و بسيار بود كه يكى از ماها رامـيـطلبيد مى گفتند چيزى ميخورد ميفرمود كه بگذاريد تا فارغ شود و در وقت طعام خوردنما را خدمت نميفرمود.
فـصـل هـفـتـم : در فـضـيـلت نـان و سـويـق و گـوشـت و روغـن و سـايـر آنـچهاز حيوانحاصل ميشود و سركه و شيرينيها
بـروايـت مـعـتـبـر از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممنقول است كه گرامى داريد نان را كه كار كرده اند در آن ملائكه از مابين عرش تا زمين وبـسـيـارى از اهل زمين تا آنكه براى شما بعمل آمده است بعد از آن فرمود كه روزى حضرتدانـيـال بـنزد كشتيبانى آمده و گرده نانى باو داد كه مرااز آب بگذران كشتى بان نان راانداخت و گفت اين نان را چه ميكنم در پيش ما اين نان در زير پاى مردم افتاده است و پا برآن مـيمالند پس دانيال دست بسوى آسمان بلند كرد و گفت پروردگارا نان را گرامى داربتحقيق كه ديد اين بنده چه كرد با نان و چه گفت پس ‍ خداوند عالميان وحى نمود بآسمانكـه باران مبار برايشان و وحى فرمود بزمين كه گياه مرويان براى ايشان تا آنكه كارايشان بجائى رسيد كه از گرسنگى يكديگر را ميخوردند پس دو زن كه هر يك فرزندىداشـتـنـد روزى يـكـى بـديـگـرى گـفت كه بيا من و تو امروز فرزند مرا بخوريم و فردافرزند تو را بخوريم پس چون نوبت بفرزند ديگرى رسيد ابا كرد از خوردن فرزند ونـزاع كـردنـد و مـخاصمه بنزد حضرت دانيال آوردند حضرت فرمود كه كار شما باينجارسـيـده اسـت ؟ گـفتند بلى و بدتر پس دست بآسمان برداشت و گفت پروردگارا عود كنبـر مـا بـفـضـل و رحـمـت خود و عقاب مكن اطفال و بيگناهان را بگناه كشتى بان پس حضرتبـاريتعالى فرمود بآسمان كه باران ببار و بزمين كه گياه برويان براى خلقم آنچهدر ايـن مـدت ازايـشـان فـوت شـده اسـت بـدرسـتـيـكـه مـن رحـم كـردم بـر ايـشـان وطفل صغير ايشان .
بـسـنـد صـحـيـح و غـيـر صـحـيـح از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلاممنقول است كه نان را در زير كاسه مگذاريد.
در حديث فرمود كه نانرا گرامى داريد گفتند گرامى داشتن نان كدامست ؟ فرمود كه چوننان حاضر شود بخوريد و انتظار چيزى ديگرى مبريد.
از حـضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم مرويستكه نانرا بو مكنيد بروش درندگانكه نان مباركست وبآن نماز ميكنيد و روزه ميداريد وحج خانه پروردگار خود مى كنيد.
در روايـت ديـگـر فرمود كه خداوندا بركت بده از براى ما در نان وميان ما وآن جدائى ميفكنكه اگر نان نباشد مانمازنميكنيم و روزه نميگيريم و فرائض خدا را اداد نميتوانيم كرد.
در حـديـث ديـگـر فـرمـود كـه چـون نـان و گـوشـت حـاضـر شـود ابـتدا بنان كنيد و رخنهگرسنگى را بنان ببنديد پس گوشت بخوريد.
بـسـنـد صـحـيـح از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلاممنقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه و آله وسلّم فرمود كه گرده هاى نانرا كوچك كنيدكه با هر گرده بركتيست .
در چند حديث معتبر منقول است كه نانرا بروش عجمان از كارد مبريد و ليكن بدست بشكنيد.
در بعضى روايات وارد شده است كه اگر نان خورش نباشد نانرا بكارد مى توان بريد.
در حـديـث از حـضـرت امـام رضـا عليه السلام منقول است كه فضيلت نان جو برنان گندممـانـنـد فـضـيـلت ما اهل بيت است برساير مردم و هيچ پيغمبرى نيست مگر آنكه دعا كرده استبـراى خـورنـده نـان يـا آش جـو وبـركـت فـرسـتـاده اسـت بـر او وداخل هيچ شكمى نمى شود مگر آنكه هر درديكه در آن هست بيرون ميكند و نان وطعام جو قوتپـيـغمبرانست و طعام نيكان است و حق تعالى نگردانيده است قوت پيغمبرانرا مگر نان جو وفرمود كه داخل شكم صاحب مرض سل نميشود چيزيكه نافعتر از نان برنج باشد.
در روايـت ديـگـر از حـضـرت امـام جـعـفـر عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كـه بـراى صـاحـب اسـهـال بـرنـج نـيـكـوسـت و هـمـچـنـيـن بـراى صـاحـبسل و دردها را ازبدن ميكشد.
در حـديـث ديـگـر از آنـحـضـرت مـنـقـول اسـت كـه پـيـوسـتـه خـوراك حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نان جوبود تا از دنيا مفارقت كردند.
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلاممـنـقـول اسـت كه نيكو خوراكى است سويق يعنى آرد بو داده گرسنه را سيرميكند و طعام راهضم ميكند.
از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـول اسـت كـه سويق بوحى الهى ساخته شده است وگوشت را ميروياند و استخوان را محكم ميكند و خوراك پيغمبرانست و قاو وت خشك پيسى رازايـل مـيـگرداند و بازيت خوردن گوشت ميروياند و استخوانرا سخت ميكند و بشره را نازكميكند و قوت جماع را زياد ميكند و اگر سه كف سويق خشك ناشتا خورده شود بلغم و صفرارا برطرف ميكند.
در حـديـث ديـگـر فـرمـود كـه سـويـق هـفـتـاد نـوع بـلا را دفـع مـى كـنـد و هـر كـهچهل صباح بخورد كنفين او پر مى شود از قوت .
در حـديـث ديـگـر فـرمـود كـه سـويـق عـدس تـشـتـگـى رازايل ميكند و معده را قوت ميدهد وصفرا را فرو مى نشاند ومعده را پاك مى كند و هفتاد درد رادواست و هيجان خون و حرارت را برطرف مى كند.
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام مـحـمـد تـقـى عـليـه السـلاممنقول است كه زنى كه خون حيضش بند نشود سويق باو بايد خورانيد تا بند شود.
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلاممـنقول است كه بهترين نان خورش ها دردنيا و آخرت گوشت است مگر نشنيده كه حق تعالىدر وصـف بـهـشـت مـيـفرمايد كه ولَحْم طَيْرٍ مِمّايَشْتَهُونَ يعنى گوشت مرغ ازآنچه خواهش داشته باشند آنرا.
در حـديـث مـعـتبر ديگر منقول است كه عَبْدُ الاْعْلى وَمُسْمَعْ بآنحضرت عرضنـمودند كه نزد ما روايت ميكنند از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه خدا دشمنمـيـدارد خـانـه پر گوشت را حضرت فرمود كه راست ميگويند اما اين معنى ندارد كه ايشانفهميده اند بلكه معنيش آنستكه خدا دشمن ميدارد خانه را كه گوشت مردم را بغيبت در آنخانهبخورند.
در حـديـث ديـگـرازآنـحـضـرت مـنـقـول اسـت كـه حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم گوشت بسيار ميخوردند و دوست مى داشتند و فرمود كهپـدرم گـوشـت را بـسـيار دوست ميداشت و روزى كه فوت شد سى درهم براى گوشت جداكرده بود و حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه ما گروه قريش گوشترا دوست ميداريم .
درحـديـث حـسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه گوشت خوردن در بدن گوشتمـيـرويـانـد و كـسـيكه چهل روز گوشت نخورد كج خلق ميشود و هر كه كج خلق شود اذان درگـوشـش بـگـوئيـد وفـرمـود: هـر كـه چـهـل روزبـگـذرد و گـوشـت نـخـوردتوكل بر خدا كند و قرض كند و بخورد كه قرضش ادا ميشود.
درحـديـث صـحـيح منقول است كه شخصى بخدمت حضرت امام رضا عليه السلام عرض كردكـه اهـل بـيـت ما گوشت گوسفند نميخوردند و مى گويند كه سودا را بحركت ميآورد وازآندردسـر ودردهـاى ديـگـر بـهـم مـيـرسـد حـضـرت فـرمـود كـه اگـر خـداىعـزوجـل گـوشـتـى بـهـتـر از گـوشـت گـوسـفـنـد مـيـدانـسـت فـداىاسمعيل را گوسفند قرار نميداد.
ازحـضـرت امـام مـحـمـد بـاقـر عـليـه السـلام مـنـقـول اسـت كـه بـنـىاسـرائيـل بـحـضرت موسى عليه السلام شكايت كردند از پيسى كه در ميان ايشان بسيارشده بود حق تعالى وحى نمود بحضرت موسى كه امر كن ايشانرا كه گوشت گاو را باچغندر بخورند.
از حـضـرت صـادق مـنـقـول اسـت كـه مـرق گـوشـت گـاو پـيـسـى رازايل ميكند و فرمود كه شير گاو دواست و روغن گاو شفا است و گوشت گاو درد است .
در چـنـد حـديـث منقول است كه هر كه يك لقمه چربى گوشت بخورد بقدر آن درد از بدنشبيرون رود.
از حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليه السلام منقول است كه اردك گاوميش مرغان است چون لجنمـيخورد و مرغ خانگى خوك مرغان است زيرا كه فضله آدمى ميخورد ودراج حبشى مرغان استچـرانـمـيـخـورى دو كـبـوتـر بـچـه راكه تازه بيرون آمده باشند وزنكى بزيادتى قوتپاكيزه خود ايشانرا تربيت كرده باشد.
در احـاديـث مـعـتـبـره وارد شـده اسـت كـه خـواهـد خـشـم او كـم شـود وانـدوهـشزايل شود گوشت دراج بخورد.
از جناب امام موسى عليه السلام منقول است كه گوشت كبك ساق پا را قوى ميگرداند و تبرا دور ميكند.
در حـديـث صـحـيـح از حـضـرت امـام مـحـمـد تـقـى عـليـه السـلاممنقول است كه گوشت اسفرود مباركست و پدرم آنرا دوست ميداشت و ميفرمود كه براى صاحبيرقان بريان كنيد و يا بخورانيد.
از جـنـاب امـام مـوسـى عـليـه السـلام منقول است كه گوشت هبره را خوردن باكى نيست و ازبراى دفع بواسير و درد پشت نافع است و اعانت ميكند بربسيارى جماع .
از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلام سـؤ ال كردند از گوشت گوره خر، فرمود كه چونوحشى است خوردن آن جايز است اما نخوردنش نزد من بهتر است .
از حـضـرت امـام موسى عليه السلام منقول است كه باكى نيست در خوردن گوشت و شير وورغن گاوميش .
در حـديـث حـسـن مـنـقـول اسـت كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نهى فرمود ازخـوردن گـوشـت خـام و فرمود كه اين خوردن حيوانات درنده است كه بلكه نبايد حورد تاآنكه آتش يا آفتاب آنرا تغيير دهد.
در حديث صحيح منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند از خوردن گوشتخام فرمود كه طعام درند گان است .
دراحـاديـث بـسـيار منع وارد شده است از گوشت قديد كه در سايه خشك كرده باشند و واردشـده اسـت كـه دردهـا را بـحـركـت مـيـآورد و مـعـده را سست ميكند و در بعضى احاديث تجويزخوردنش هم وارد شده است .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه سه چيز است كه بدنرا خراب ميكند و بسيارباشد كه آدمى را بكشد خوردن گوشت قديد بدبو وباامتلاى معده بحمام رفتن و جماع بازنان پير كردن .
درحـديـث ديـگـر از آنـحـضـرت مـنـقـول اسـت كه سه چيز است كه خوردنى نيستند و بدن رافربه مى كنند و سه چيز است كه خوردنى اند وبدنرا لاغر ميكنند و دو چيز است كه بهمهچـيـز نـفـع مـيـرسـانـنـد و بـهـيـچ چـيز ضر نميرسانند و دو چيز است كه بهمه چيز ضررميرسانند و بهيچ جهت نفع نميرسانند اما آنهائى كه خوردنى نيستند و فربه ميكنند پيراهنكـتـان پـوشـيـدن و بوى خوش كردن و نوره ماليدن و اما آنها كه خوردنى اند ولاغر ميكنندگـوشـت خـشـك و پـنـيـر وشكوفه خرما و اما آن دو چيز كه بهمه جهت نفع ميرسانند آب نيمگرم و انار و اما آن دو چيز كه بهمه جهت ضرر ميرسانند گوشت خشك كرده و پنير.
در احاديث بسيار وارد شده است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم گوشت دستو كـتـف گـوسـفـنـد را دوسـت مـيـداشـت و از گـوشـت ران گـوسـفند كراهت داشتند براى آنكهبمحل بول نزديك است .
بـچـنـديـن سـنـد مـنـقـولسـت كـه حـضـرت آدم گـوسفندى قربانى كرد براى پيغمبران ازفـرزنـدان خـود بـراى هـر پـيغمبرى عضوى نام برد و از آنجمله براى پيغمبر آخرالزمانصـلّى اللّه عليه وآله وسلّم دست گوسفند را نام برد باين سبب آنجناب آنرا دوست ميداشتو برهمه اعضاى گوسفند تفضيل ميداد.
در حـديـث حـسـن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه گوشت باشير پخته باشندمرق پيغمبران است .
از جـنـاب امـيرالمؤ منين منقول است كه كه هرگاه ضعف بر مسلمانى مستولى شود گوشت رابا شير بپزد و خورد.
در حـديـث ديـگر منقول است كه يكى از پيغمبران بحق تعالى شكايت نمود از ضعف وسستىبدن وحى رسيد باو كه گوشت را با شير طبخ كن و بخور كه بدنرا قوت ميدهد.
در روايـت مـعـتـبـر مـنـقـول اسـت كـه مـحـبـوب تـريـن طـعـامـهـا نـزد حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله سلّم آش انار بود.
بسند صحيح منقول است كه حضرت صادق عليه السلام ذبيبه را دوست مى داشتند و آن آشيا قليه بوده است كه مويز در آن ميكرده اند.
در احـاديـث بـسـيـار مـدح مـرق گوشت كه نان در آن تريد كرده اند وارد شده است و احاديثمـعـتـبـره در مـدح كـبـاب مـنـقـول اسـت كـه ضـعـف را زايـل مـيكند و رنگ را سرخ ميكند و تب رازايل ميكند.
در حديث معتبر منقول است كه اصبغ بن نباته گفت روزى بخدمت حضرت اميرالمؤ منين رفتمدر پـيـش آن حـضـرت گـوشت بريانى نهاده بود فرمود كه نزديك بيا و بخور گفتم ياامـيـرالمؤ منين مرا ضرو ميكند فرمود كه نزديك بيا كه تو را دعائى تعليم ميكنم كه چونآن دعـا را بخوانى هيچ چيز تو را ضرر نرساند بِسْمِ اللّهِ خَيْراْلاَسْماءِ مِلاَءَاْلاَرْضِوَالسَّماءِ اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ الَّذى لايَضُرُّمَعَ اِسْمِهِ شَيْئىٌ وَلاداءٌ.
مـدح كـله نـيـز در حـديـث وارد شـده اسـت كـهمحل تذكيه است كه وبچراگاه از همه اعضاءِ نزديكتر است و از كثافات دورتر است .
از حـضـرت امـيرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه برشما باد بخوردن هر يسه كه تاچـهـل روز قـوت عـبـادت مـيـدهـد و از جـمـله مـائده ايـسـت كـه خـداونـد عـالمـيـان بـر حـضـرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نازل گردانيد.
از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنقولست كه پيغمبرى از پيغمبران بحق تعالى شكايتنمود از ضعف و كمى قوت جماع حق تعالى او را امر فرمود بخوردن هريسه .
در حـديـث ديـگـر از آن نحضرت منقول است كه خداوند عالم هديه فرستاد براى پيغمبرشصـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم هـريـسـه از هريسه هاى بهشت كه دانه اش در باغهاى بهشتروئيـده بـود و حـوران بـهـشـت بـدسـت خـود بـعـمـل آورده بـودنـد پـس چـون حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم آنـرا تـنـاول فـرمـودنـد قـوتچـهـل مـرد برقوت آنحضرت افزود و آن چيزى بود كه خدا ميخواست كه پيغمبرش را باينخوشحال گرداند.
مدح مثلثه وارد شده است و آن طعامى بوده است كه يك قفيز برنج و يكقفيز نخود ويك قفيزباقلا را ميكوفته اند و مى پخته اند و گاهى بعوض باقلا دانه ديگر ميكرده اند.
مـدح تـلبـيـن نـيـز وارد شـده اسـت و آن حـلواى رومـى بـوده اسـت كـه از آرد وشـيـروعسل بعمل ميآورده اند.
از هرون بن موفق منقول است كه حضرت امام موسى عليه السلام روزى مرا طلبيد و در خدمتآنحضرت طعامى خوردم و حلواى بسيار آورده بودند گفتم چه بسيار است حلوا فرمود كه ماو شيعيان ما از شيرينى خلق شده ايم پس دوست ميداريم حلوا را.
از عبدالاعلى منقول است كه روزى در خدمت حضرت صادق طعام خوردم مرغى آوردند كه ميانشرا از خرما و روغن پر كرده بودند.
در حديث موثق منقول است از يونس بن يعقوب كه او گفت ما در مدينه بوديم حضرت صادقعـليـه السـلام بـنـزد مـا فـرسـتادند كه براى ما پالوده بسازيد وكم بفرستيد ما كاسهكوچكى بخدمت آنحضرت فرستاديم .
در حـديـث ديـگر از آن حضرت منقول است كه هر كه هر شب ماهى بخورد و بعداز آن خرما ياعـسـل نـخـورد تـا صـبـح رگ فـالج در بـدن او مـتـحـرك مـيـبـاشـد وفـرمـود كـه حـضـرترسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّم چـون مـاهـى تـنـاول مـيـكـردنـدمـيـفـرمـود:اَلّلهـُمَّ بـارِكْ لَنـافـيهِ وَاَبْدِلْنا بِهِ خَيْرا مِنْهُ يعنىخداوندابركت ده براى ما در اين ماهى و بعوض اين بهتر از اين بما عطا كن .
بـسـند معتبر از حضرت موسى بن جعفر منقول است كه بر شما باد بخوردن ماهى كه اگربى نان بخوريد كافى است و اگر با نان بخوريد گوارا است .
از حضرت اميرالمؤ منين منقول است كه مداومت منمائيد برخوردن ماهى كه بدنرا ميكاهاند.
در روايت ديگر منقول است كه ماهى تازه پيه جسم را مى گدازد.
در حـديـث صـحـيـح وارد اسـت كه شخصى بخدمت حضرت امام حسن عسكرى نوشت كه هرگاهحجامت ميكنم صفرا بهيجان مى آيد و اگر نميكنم خون آزار ميكند حضرت درجواب نوشتند كهحجامت بكن وبعد از آن ماهى تازه كه با آب ونمك كباب كرده باشند بخور پس ‍ آنمرد چنينكرد هميشه در عافيت بود.
در حـديـث مـعـتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه تخم سبكست و خواهش گوشت را برطرفميكند و مفسده گوشت راندارد. شخصى بخدمت حضرت امام رضا عليه السلام شكايت كرد ازكمى فرزند فرمود كه استغفار بكن و تخم مرغ را با پياز بخور.
از حـضـرت جـعـفـر عليه السلام منقول است كه پيغمبرى بخدا شكايت كرد از كمى فرزندونسل وحى باو رسيد كه تخم با گوشت بخورد.
در حديث ديگر فرمود كه زرده تخم سبكست و سفيده اش سنگين است .
از حضرت امام موسى منقول است كه بسيار خوردن تخم زياد ميكند فرزند را.
احـاديـث در مـدح سـركـه بـازيـت وارد شـده اسـت كـه خـوراك پـيـغـمـبـران اسـت و ائمـهتـنـاول مـيـفـرمـودنـد ودر مـدح سـركـه احـاديـث مـعـتـبـره بـسـيـار وارد شـده اسـت ومـنـقـول اسـت كـه بـهـتـريـن نـان خـورشـهـا نـزد حـضـرترسول سركه بود و ميفرمودند خانه كه سركه در آن باشد خالى از نان خورش ‍ نيست .
حـضـرت امـيـرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه نيكونان خورشى است سركه كه صفرا رافرو مينشاند و دل را زنده ميكند.
از حـضرت صادق بطرق متعدده منقول است كه سركه كه از شراب بهم رسيده باشد كرممـعـده را مـى كشد و بن دندان را محكم ميكند و عقل را قوى ميكند و شهوت را قطع ميكند فرمودكـه بـنـى اسـرائيـل در اول و آخـر طـعـام سـركـه مـيـخـوردنـد و مـا دراول طعام نمك ميخوريم و در آخر طعام سركه ميخوريم .
در احـاديـث بـسـيـار مـدح خـوردن روغـن زيـت و بـرخـود مـاليـدن آن وارد شـده اسـت ومنقول است كه نان خورش پيغمبران و برگزيدگان است و مدح ميوه زيتون نيز بسيار واردشده است و منقول است كه دفع بادها ميكند.
بچندين سند از ائمه طاهرين عليهم السلام منقول است كه مردم طلب شفا ننموده اند بچيزىمـانـنـد عـسـل و آن شفاى هر درديست و خوردن عسل و تلاوت قرآن و خائيدن كندر بلغم را مىگدازند.
در مـدح شـكـر احـاديـث بـسـيـار وارد شـده اسـت و مـراد از آن يـا نـبـات اسـت يـا قـنـد يـا اوقبيل نُقْل چيزى از شكر مى ساختند و منقول است كه حضرت امام موسى عليه السلام در وقتخـواب تـنـاول مـيـفـرمـودنـد و مـنقولست كه بهمه جهة نافع است و دفع بلغم مى كند و درروايـتـى وارد شـده اسـت كـه اگـر كـسـى هزار درهم داشته باشد و بغير آن چيزى نداشتهباشد و همه را شكر بخرد مسرف نخواهد بود.
در مـدح روغـن خصوصا روغن گاو احاديث بسيار وارد شده است و از براى پيران كه پنجاهسـال و زيـاده داشـتـه بـاشـنـد مـنـع از خـوردن روغـن وارد شـده اسـت ومنقول است كه روغن گاو شفاست .
درحـديـث معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هر چه ميخوردند ومى آشاميدند مى گفتند اَلّلهُمَّ بارِكْ لَنافيهِ وَاَبْدِلْنا خَيْرا مِنْهُ يعنى خداوندابـركـت ده بـراى مـا در اين كه خورديم و بعوض آن بهتر از آن بما عطا فرما و چون شيرتـنـاول مـيـفـرمـودند مى گفتند اَلّلهُمَّ بارِكْ لَنافيهِ وَزِدْنا مِنْهُ يعنى خداوندابركت ده براى ما در اين كه آشاميديم و از اين بيشتر بما عطا فرما.
از حـضـرت امـام مـحمد باقر عليه السلام منقولست كه شيريك گوسفند سياه بهتر است ازشـيـرده گـوسـفـنـد سـرخ و شـيـريـك گـاو سـرخ بـهـتـر اسـت از شـيـرده گـاو سـيـاه.مـنـقـول اسـت كـه شـيـر خـوراك پيغمبرانست و شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلامعـرض كـرد كـه شـيـر خـوردم و آزار كـشـيـدم حضرت فرمود كه شير آزار نمى كند وليكنباشير چيز ديگر خورده و آزار كشيده از آن .
شـخصى به آنحضرت شكايت كرد از ضعف بدن فرمود كه شير بخور كه گوشت را مىروياند و استخوانرا سخت مى كند.
حـضـرت مـوسـى فـرمـود كـه هـر كـه آب پـشـتـش مـتـغـيـر شـود يـعـنـى فـرزنـد از اوحاصل نشود شير با عسل بخورد.
بـسـنـد مـوثـق كـالصـحـيـح از حـضـرت رسـول صـلّى اللّه عـليـه وآله وسـلّممـنـقـول است كه برشما باد بشير گاو كه آن از همه درختى ميخورد و خاصيت همه گياه درشيرش هست .
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام فـرمـود كـه شـيـرگـاو دواسـت و در حـديـث ديـگرمنقول است كه براى فساد معده نافع است .
حـضـرت امـام مـوسـى عـليـه السـلام فـرمـود كه پول شتر نافع تر است از شير او وحقتعالى در شيرش شفا قرار داده است .
در روايت ديگر منقول است كه شيرشتر شفاى همه دردها است .
در روايتى چند مدح شير الاغ و خاصيت آن وارده شده است .
در حـديـث مـعـتـبـر از حـضـرت مـوسـى بـن جـعـفـر عـليـه السـلاممنقول است كه هر كه خواهد كه ماست او را ضرر نرساند بازنيان بخورد.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه دوست ميدارم پنير را و در روايتى وارد شدهاست كه در طرف چاشت مضر است و در طرف شب نافع است و موجب تولد فرزند ميشود.
از حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السلام منقول است كه خوردن مغز گردكان در تابستانحرارت اندرون را بحركت ميآورد و ملها را دربدن احداث مى كند و در زمستان گردها را گرممى كند وسرما را دفع مى كند.
در چـند روايت وارد شده است كه پنير و مغز گردكان را چون با هم بخورى دواست و هر يكرا كه تنها بخوردى درد است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation