بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حلیة المتقین, علامه محمد باقر مجلسى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     HILAT001 -
     HILAT002 -
     HILAT003 -
     HILAT004 -
     HILAT005 -
     HILAT006 -
     HILAT007 -
     HILAT008 -
     HILAT009 -
     HILAT010 -
     HILAT011 -
     HILAT012 -
     HILAT013 -
     HILAT014 -
     HILAT015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
مقدمه 
بسم اللّه الرحمن الرحيم 
اَلْحَمدُلِلّهِ الَّذى حَلّى اَنْبيائَهُ الْمُرْسَلينَ بِاءَحْسَنِ حِلْيَةِ الْمُتَّقينَ وَبَعَثَ نُخْبَةَاءَصْفِيائِهِ مُحَمَّدا (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ) لِتَتْميم مَكارِمِ اَخْلاقِ الْمُؤْمِنينَ وَ اَكْمَلَفى اَوْصِيائِهِ الْمُنْتَجَبينَ اَفْضَلَ خِصال النَبيّينَ فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وَ عَلَيْهِمْ عَدَدَاَنْفاسِ الْمُسَبّحينَ مِنَ الْملائِكَةِ وَالناسِ اَجْمَعينَ وَلَعْنَةُ اللّهِ عَلى اَعْدائِهِم مِلاءَ السَّمواتِوَالاَْرَضينِ.
اما بعد چنين گويد احقرتراب اقدام مؤ منين و خادم طلبه علوم ائمه طاهرين محمد باقر بنمحمد تقى حَشَرَهُ اللّه مَعَ مَواليهِ الْمطهَرينَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم اجْمَعين كهچون عمده امتياز بنى نوع انسان از ساير انواع حيوان بتخلق باخلاق حسنه و تَزَيُّنبآداب مستحسنه است و بمقتضاى حديث شريف نبوى صلوات اللّه عليه وآله : بُعِثْتُلاُِتَمِمَ مَكارِمَ الاَْخْلا ق تمامى آداب پسنديده و جميع اخلاق حميده در شرع انور و ديناطهر آنحضرت ظاهر و مبين گرديده و چون مختصرى از مكارم اخلاق در كتاب عين الحيوةبيان شده بود جمعى از سالكان مسالك سعادت و ناهجان مناهج متابعتاهل بيت رسالت عليهم السلام از اين ذرّه حقير التماس نمودند كه رساله دربيان محاسنآداب كه از طريقه مستقيمه ائمه طاهرين صلوات اللّه عليهم باسانيد معتبره باينقليل البضاعة رسيده باشد، بروجه اختصار تحرير نمايد و بجهت عمومِ نفع ، نسبتباهل ابن ديار مضامين اخبار را در لباس لغت فارسى قريب الفهم بجلوه در آورد. لهذا باضيق مجال و كثرت اشتغال رعايت حقوق اخوت ايمانى را لازم دانسته و از مقتضاى حديثالدّالُّ عَلَى الْخَيرِ كَفاعِلِهِ اميدوار گرديده اجابت ملتمس ايشان نموده وبرچهارده باب و خاتمه مرتب گردانيد.
باب اول در آداب لباس پوشيدن .
باب دوم در آداب حلى و زيورپوشيدن و سرمه كشيدن و در آينه نظر كردن و خضابكردن .
باب سوم در آداب خوردن و آشاميدن .
باب چهارم در فضيلت تزويج و آداب مجامعت ومعاشرت زنان و كيفيت تربيت فرزندان ومعاشرت ايشان .
باب پنجم در آداب مسواك كردن وناخن وشارب گرفتن و سرتراشيدن و شانه كردن وامثال اينها.
باب ششم در آداب بوى خوش استعمال كردن وگل خوش بوئيدن و روغن ماليدن .
باب هفتم در آداب حمام رفتن ودارو كشيدن و امثال آن .
باب هشتم در آداب خواب رفتن و بيدار شدن و بيت الخلا رفتن .
باب نهم در آداب حجامت و تنقيه و ذكر بعضى از ادعيه و احراز و خواص بعضى از ادويهو معالجه بعضى از امراض .
باب دهم در آداب معاشرت مؤ منان و حقوق و اصناف ايشان .
باب يازدهم درآداب مجالس وسلام و عطسه و مصافحه و معانقه وامثال اينها.
باب دوازدهم درآداب خانه داخل شدن و بيرون رفتن .
باب سيزدهم در آداب سوار شدن و راه رفتن و بازار رفتن و تجارت و زراعت نمودن وچهار پايان نگاه داشتن .
باب چهاردهم در آداب سفر كردن .
خاتمه دربيان بعضى از فوايد متفرقه و هريك از ابواب را بردوازدهفصل مشتمل ساخت و بكتاب حلية المتقين مسمى گردانيدماءمول از ناظران در اين رساله شافيه و عاملان باين عجاله وافيه آنكه اين مجرمخطاپيشه رابدعاى مغفرت واستدعاى رحمت ياد نمايند و برخطاى لفظ و معنى اين معترفبعجز و قصور را مؤ اخذه ننمايند واللّه الموفق والمعين .
باب اول : در بيان آداب جامه : و كفش پوشيدن 
فصل اول : درفضيلت تجمل و زينت كردن  
بدانكه موافق احاديث معتبره بسيار زينت كردن و جامه هاى پاكيزه و فاخر پوشيدن هرگاهاز حلال بهم رسد و مناسب حال او باشد سنت است و موجب خوشنودى پروردگار است و اگرازحلال بهم نرسد بهر چه ميسرشود بايد قناعت نمايد.وتحصيل زيادتيهاى لباس رامانع عبادت الهى نگرداند واگر حقتعالى روزى را براوفراخ گرداند، درخور آن بخورد و بپوشد وصرف نمايد وبه برادران مؤ من بدهد.
و اگر روزى بر او تنگ شود قناعت نمايد و بحرام و شبهه خود را آلوده نكند، چنانچه درحديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلاممنقول استكه هرگاه خدا نعمتى به بنده خود كرامت فرمايد و اثر آن نعمت بر او ظاهر شوداو را دوست خدامينامند وياد كننده نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر براو ظاهر نشود او رادشمن خدا مينامند و تكذيب كننده نعمت پرودگار خواهد بود.
و در حديث ديگر از آنحضرت منقول است كه هرگاه حق تعالى نعمتى ببنده كرامت فرمايددوست ميدارد كه اثرآن نعمت را براو ببيند.
از حضرت اميرالمؤ منين صلوات الله عليه منقول است كه از براى برادر مؤ من خود زينتكنيد چنانچه براى بيگانه زينت كنيد كه خواهيد شما را به خوش ترين هيئتى بيند.
وبسند معتبر منقول است كه حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در تابستان برروى حصير مى نشستند و در زمستان بر روى پلاس و در خانه جامه هاى گنده ميپوشيدند وچون بيرون ميآمدند براى مردم زينت ميكردند.
واز حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حقتعالى زينت و اظهار نعمت را دوست ميدارد وترك زينت و اظهار بدحالى را دشمن ميدارد و دوست ميدارد كه اثر نعمت را در بنده خودببيند باينكه جامه خود را پاكيزه كند و خودرا خوشبو دارد، وخانه را نيكو دارد و ساحتهاىخانه را بِروبَد حتى آنكه چراع پيش از فرو رفتن آفتاب روشن كردن فقر رازايل ميكند و روزى را زياد ميكند.
واز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه حقتعالى جمعى را خلق كرده است كهبراى شفقت برايشان دنيا را تنگ كرده است و برايشان محبت دنيا را از ايشان برداشتهاست پس بسوى آخرت كه حقتعالى ايشان رابسوى آن خوانده راغب گرديده اند و بر تنگىمعاش و مكروهات دنيا صبر ميكنند و مشتاقند بآنچه نزد خدا است از كرامت ابدى و جان خود رادر رضاى خدا درباخته اند و آخر كار ايشان شهادت است پس چون بنشاءه آخرت روند حقتعالى از ايشان خوشنود باشد و ميدانند كه مرگ راهيست كه همه را در پيش است پستوشه براى آخرت خود اندوخته اند و طلا و نقره جمع نكرده اند وجامه هاى گنده مىپوشند و بقوت ضرورى قناعت مينمايند وزيادتيها را در راه خدا ميدهند كه توشه آخرتايشان باشد و از براى رضاى خدا با نيكان دوستى ميكنند و از براى خدا با بدان دشمنىمى نمايند، ايشانند چراغهاى راه هدايت وايشانند متنعم بنعيم آخرت .
يوسف بن ابراهيم گويد كه بخدمت حضرت ابى عبداللّه عليه السلام رفتم و جامه هاىخزپوشيده بودم ، پرسيدم كه : چه ميفرمائيد درجامه خز؟ فرمود كه باكى نيستبدرستيكه چون حضرت امام حسين عليه السلام شهيد شد جامه خز پوشيده بود و چونحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عبداللّه بن عباس را فرستاد كه با خوارج نهروان سخنگويد بهترين جامه هاى خود راپوشيد و به بهترين بوهاى خوش خود را خوشبو كرد وبربهترين اسبان سوار شده و بنزد ايشان رفت ، گفتند: تو از بهترين مردمى چرا لباسجباران را پوشيده و براسبان ايشان سوار شده ؟ عبداللّه بن عباس اين آيه را خواندقُلْ مَنْ حَرّمَ زينَةَ اللّهِ اَلتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ والطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ يعنىبگويا محمد صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه كى حرام كرده است زينتى را كه خدا براىبندگانش بيرون آورده است و روزيهاى طيب و نيكو را، پس حضرت فرمود كه جامه هاىنفيس بپوش و زينت كن كه خدا نيكو است و نيكو را دوست دارد، امابايد كه ازحلال باشد.
ودر حديث معتبر وارد شده است كه سفيان ثورى كه از مشايخ صوفيه است بمسجد الحرامآمد ديد كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نشسته و جامه هاى پرقيمت نيكو پوشيدهاست ، گفت واللّه بروم و او را براين جامه هاى سرزنش كنم پس نزديك آمد، و گفت : اىپسر رسولخداصلّى اللّه عليه وآله سلّم والله كه پيغمبر چنين جامه اى نپوشيده و هيچ يكاز پدرانت چنين جامه ها نپوشيده اند.
حضرت فرمود: كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در زمانى بودند كه روزىبر مردم تنگ بود، امروز برمردم روزى فراخ است سزاوارترين مردم بصرف كردننعمتهاى خدا نيكانند، پس اين آيه را خواند كه گذشت و فرمودند كه ما سزاوارترينمردميم بتصرف كردن در آنچه خدا عطا كرده است . اى ثورى اين جامه را كه مى بينىبراى مردم پوشيده ام پس دامن جامه را بالا كردند وباو نمودند جامه گنده بود كه درزير پوشيده بودند و فرمودند كه اين جامه گنده را براى خود پوشيده ام واين جامه هاىنيكورا براى مردم ، پس دست زدند و جامه بالاى سفيان را دور كردند او در زير جامه گندهجامه نازكى پوشيده بود، فرمودند كه جامه پائين را براى لذت نفس خود پوشيده وجامه بالا را براى فريب دادن مردم پوشيده اى .
ودر حديث معتبر از عبداللّه بن هلال منقول است كه گفت : عرض كردم بخدمت حضرت امامرضا عليه السلام كه چه بسيار خوش ميآيد مردم را ازاحوال كسى كه طعامهاى بدمزه و ناگوار ميخورد و جامه هاى گنده ميپوشد واظهار شكستگىو خشوع مينمايند، فرمود كه : مگر نميدانى كه حضرت يوسف پيغمبر و پيغمبرزاده بود وقباهاى ديبا طلاباف ميپوشيد، وبر مجالس آل فرعون مى نشست و حكم درميان مردم ميكردمردم را بالباس او كارى نبود، واز او عدالت در حكم ميخواستند. امام مى بايد كه آنچهگويد راست گويد و هرگاه وعده كند وفا كند، وحكم بعدالت كند. خداحلال را بركسى حرام نكرده است واندك و بسيارحرام را حرام كرده است پس خواندند اينآيه را كه : قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ و بسيارى از اخبار مناسب اينفصل را در كتاب عين الحيوة ايراد نموده ام .
فصل دوم : دربيان جامه هائيكه حرام است پوشيدن آنها 
بدانكه مردان را جامه حرير محض پوشيدن و جامه طاباف پوشيدن حرام است ، و احوطآنست كه عرقچين و كيسه و چيزهائى كه عورت را با آن نتوان پوشيد هم از حرير نباشد.و باز احوط آنست كه اجزاى جامه مانند سجاف ، حرير نباشد. وبهتر آنست كه چيزى كه باابريشم مخلوط كنند يا پشم يا كتان يا ريسمان باشد و اولى آنست كه بقدر ده يك يازياده باشد و اگر مجموع تار يا مجموع پود غيرحرير باشد، بهتر خواهد بود. و بايدكه پوست حيوان مرده نباشد هرچند كه دباغى كرده باشند بنا بر اشهر بين الاصحاب ،پوست حيوانى چند كه قابل تذكيه نيست نباشد، در نماز بايد كه پوست و پشم و مووشاخ و دندان و ساير اجزاى حيوانى كه گوشتشان حرام است نباشد، در سمور و سنجابو خزى كه الحال معروف است خلاف است و احوط اجتباب است اگر چه اظهر در خزى وسنجاب آنست كه نماز در آنها جايز است و بهتر آنستكه در جامه اى كه در زير آن جامه هايا در بالاى آنها پوشيده باشند نماز نكنند، مبادا موئى چسبيده باشد. و بهتر آنست كهولى ، اطفال غيربالغ را نيز منع نمايد از پوشيدن حرير و طلا.
بسند معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرت اميرالمؤ منينعليه السلام فرمود كه : يا على انگشتر طلا در دست مكن كه زينت تست در بهشت ، جامهحرير مپوش كه آن پوشش تست در بهشت .
در حديث ديگر فرمود كه : جامه حرير مپوش كه حق تعالى بسبب اين در قيامت پوستت رابآتش ميسوزاند.
از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه جايز است مرد را كهاهل خود را بطلا زينت كند؟ گفت : بلى زنان و كنيزان را اما پسران رانه .
در حديث ديگر وارد است كه ، آن حضرت فرمود: كه پدرم امام محمد باقر عليه السلامفرزندان و زنان خود را بزيور طلا و نقره زينت ميفرمود، و باكى نيست و ممكن است كه مراداز فرزندان دختران باشند واحتمال دارد كه شامل پسران نابالغ هم باشد و احوطاجتنابست .
فصل سوم : درپوشيدن پنبه و كتان و پشم 
يهترين جامه ها جامه اى است كه از پنبه بافته باشند و بعد از آن كتان است ،و جامهپشمينه را هميشه پوشيدن و لباس خود قرا دادن كراهت دارد، اما گاهى از براى قناعت يادفع سرما پوشيدن بد نيست . چنانچه بسند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه بپوشيد جامه پنبه را كه آن پوششرسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم است و پوشش ما اهلى بيت است . حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم جامه مو و پشم نمى پوشيد مگر از براى علتى .
در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه نبايد پوشيد جامه مو و پشم مگر از براى عذرى .
در روايت ديگر از حسين بن كثير منقول است كه حضرت صادق عليه السلام را ديدم كهپيراهن گنده پوشيده و جامه پشمينه بر بالاى آن پيراهن گنده پوشيده ، گفتم فداى توشوم مردم كراهت دارند از پوشيدن جامه پشمينه ، حضرت فرمود كه : پدرم ميپوشيد وحضرت امام زين العابدين عليه السلام ميپوشيد و هرگاه به نماز مى ايستادند گندهترين جامه ها را مى پوشيدند و ما نيز چنين ميكنيم .
از حضرت رسول صلّى اللّه وعليه وآله وسلّممنقول است كه فرمود: پنج چيز است كه تا مردن ترك نميكنم ، بر روى زمين با غلامانچيز خوردن ، وبر الاغ جل دار سوار شدن ، بز را بدست خود دوشيدن ، وسلام براطفال كردن ، جامه پشمينه پوشيدن .
وجه جمع ميان اين احاديث آنست كه اگر پوشيدنشال را زى خود قرار دهند، بر آن ممتاز شوند از ديگران مذموم است اما اگر گاهى براىقناعت يا شكستگى يا دفع سرما بپوشند قصور ندارد و مؤ يد اين معنى است آنچه در حديثابوذر غفارى وارد شده است كه ، حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه درآخرالزمان گروهى بهم رسند كه جامه پشمينه در تابستان و زمستان بپوشند و گمان كندكه ايشان را به اين سبب بر ديگران فضلى و زيادتى هست ، آن جماعت را لعنت كنند ملائكهآسمانها و زمينها.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه كتان از پوشش پيغمبران است و ازحضرت صادق عليه السلام منقول است كه پوشيدن كتان بدن را فربه ميكند، در حديثديگر منقول است كه حضرت على بن الحسين عليه السلام جامه خز بهزار درهم يا پانصددرهم ميخريدند و در زمستان مى پوشيدند و چون زمستان ميگذست ميفروختند و قيمتش راتصدّق ميفرمودند.
فصل چهارم : در بيان رنگهائيكه در جامه سنت يا مكروه است  
بهترين رنگها در جامه سفيد است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخنيمرنگ و كبود وعدسى ، مكروه است سرخ تيره خصوصا در نماز و پوشيدن جامه سياهكراهت شديد دارد در همه حال ، مگر در عمامه و عبا و موزه و اگر عمامه و عبا هم سياه نباشدبهتر است .
در چند حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه بپوشيد جامه سفيد كه آن نيكوتر و پاكيزه ترين رنگها است ، و مرده هاىخود را در آن كفن كنيد.
از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در اكثراوقات جامه سفيد ميپوشيدند. و حفص مؤ ذن روايت كرده است كه ديدم حضرت امام جعفرصادقعليه السلام را در ميان قبر و منبر نماز ميكردند، و جامه زردى برنگ بِهْ پوشيده بود.
در حديث حسن از زراره منقول است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام بيرون آمدند جبِهخزِ زرد و عمامهِء زرد و رادء خزِ زرد پوشيده بودند.
در حديث معتبر منقول است كه حكم بن عتبه بخدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلام رفت، ديد كه جامه سرخ تيره كه بگل كافشه رنگ كرده بودند پوشيده است ، حضرتفرمودند كه در اين جامه چه ميگوئى ؟ حكم گفت كه : چه گويم در چيزى كه شما پوشيدهباشيد اما جوانان شوخ كه درميان ما اين جامه را ميپوشند، ما ايشانرا عيب ميكنيم . حضرتفرمود كه زينت خدا را كى حرام كرده است ، بعد از آن فرمود كه باين سبب اين جامهراپوشيده ام كه تازه داماد شده ام .
در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السلاممنقول است كه جامه سرخ تيره پوشيدن كراهت دارد مگر براى نوداماد.
در حديث معتبر از يونس منقول است كه حضرت امام رضا عليه السلام را ديدم كه طيلسانكبود پوشيده بودند. و از حسن زيّات منقول است كه ديدم حضرت ابيجعفر عليه السلام راكه جامه برنگ گل سرخ پوشيده بودند. و محمد بن على روايت كرده است كه حضرت امامموسى عليه السلام را ديدم كه جامه عدسى پوشيده بودند. واز ابى العلامنقول است كه حضرت صادق عليه السلام را ديدم كه درحال احرام برد يمنى سبزى پوشيده بودند.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كهجبرئيل در روز آخر ماه مبارك رمضان بر حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نازل شد بعد از نماز عصر چون به آسمان رفتحضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فاطمه را طلب فرمود كه شوهر خود على رابطلب ، پس چون حاضر شدند حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را در جانب راست نشانيدو دستش را گرفت و بردامن خود گذاشت و حضرت فاطمه را در جانب چپ نشانيد را گرفتو بر دامن خود گذاشت پس فرمود كه : ميخواهيد شما را خبردهم به آنچهجبرئيل مرا به آن خبر داد؟ گفنتد:بلى يا رسول اللّه ، فرمود كه :جبرئيل گفت كه در قيامت من در جانب راست عرش خواهم بود و خداى تعالى دو جامه بمنپوشاند يكى سبز و ديگرى سرخ برنگ گل ، تو يا على در جانب راست عرش باشى ودو جامه چنين در تو پوشانند پس راوى عرض كرد كه مردم رنگ سرخ چنين را مكروه ميدانندحضرت فرمود كه چون خدا حضرت عيسى را بآسمان برد دو جامه چنين بر او پوشانيد.
و بسند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه شخصى از حضرت صادق عليه السلام پرسيد كه در كلاه سياه نماز بكنم؟ فرمود كه درآن نماز مكن كه لباس اهل جهنم است .
از حضرت رسولمنقول است كه مكروه است سياه مگر در سه چيز در موزه و عمامه وعبا.
فضل پنجم : در بعضى از آداب جامه پوشيدن  
جامه هاى دراز پوشيدن و آستين جامه را دراز كردن و جامه را از روى تكبربر روى خاككشيدن مكروه و مذموم است .
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلامرفت ببازار و سه جامه براى خود خريد بيك اشرفى پيراهن را تا نزديك بند پا ولنگراتانيمه ساق وردا را از پيش تاپستان و از عقب تا پائين تر از كمر پس دست به آسمانبرداشت و پيوسته حمد الهى مينمود بر اين نعمت تا بخانه باز گشت .
حضرت صادق فرمود كه جامه آنچه از غوزك پا ميگذرد در آتش جهنم است .
از حضرت موسى كاظم عليه السلام منقول است كه حقتعالى به پيغمبرش فرمود كهوَثيابَكَ فَطَهِّرْ كه ترجمه لفظى اش آنست كه جامه هاى خود را پس پاكگردان حضرت فرمود كه جامه هاى آن حضرت پاك بود وليكن مراد الهى آنست كه جامه راكوتاه كن كه آلوده نشود.
روايت ديگر يعنى بردار كه بزمين كشيده نشود.
در روايت حسن از حضرت باقر عليه السلام منقول است كه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم شخصى را وصيت فرمود زينهار كه پيراهن و ازار خودرا بلند مياويز كه اين از تكبراست و خداتكبر را دوست نميدادر.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام چون پيراهن مى پوشيدندآستين را ميكشيدند آنچه از سرانگشتشان ميگذشت ميبريدند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم به ابوذر فرمود كه هر كه از روى تكبر جامهاش را بزمين كشد حقتعالى در قيامت نظر رحمت باو نفرمايد و ازار مرد تا نصف ساق است وتا بند پا هم جايز است و زياده در آتش است .
فصل ششم : در پوشيدن لباسى كه مخصوص زنان يا كافرانباشد
حرام است مردان را پوشيدن لباسى كه مخصوص زنان باشد مانند لچك و مقنعه و نيمتنهو همچنين حرام است زنان را پوشيدن لباسى كه مخصوص مردان باشد مانند كلاه وقباوعمامه و هيچ يك را جايز نيست پوشيدن لباسى كه مخصوص كافران باشد مانند زنار وكلاه هاى فرنگى .
از حضرت امام محمد باقر منقول است كه جايز نيست زنان را كه شبيه بمردان شوند زيراكه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم لعنت كرد مردانى را كه شبيه به زنان شوند ولعنت كرد زنانى را كه شبيه بمردان شوند.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مرويست كه خداىعزوجل وحى فرمود پيغمبرى از پيغمبرانش كه بگو بمؤ منان كه نپوشيد جامه هاى دشمنامرا و نخوريد طعامهاى دشمنان مرا و بمسلك دشمنان من سلوك ننمائيد كه ايشان نيز مانندآنها دشمنان من خواهند بود.
فصل هفتم : دربيان عمامه بستن  
عمامه بر سربستن سنت است و با عمامه تحت الحنك بستن سنت است و يكطرف عمامه را ازپيش و طرف ديگر را از عقب انداختن بروش سادات مدينه مشرفه سنت است و شيخ شهيدعليه الرحمه گفته است كه عمامه ايستاده پيچيدن سنت است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه عمامه تاج عربان است هرگاه كه عمامه را برطرف كنند خدا عزتشان رابرطرف خواهد كرد.
در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السلاممنقول است كه هر كه عمامه بپيچد بر سر وتحت الحنك نبندد باو دردى برسد كه دوانداشته باشد پس ملامت نكند مگر خود را.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم عمامه بر سر بستند و يكطرف عمامه را بطرف پيش ‍انداختند و ديگرى را بعقب و حضرت جبرئيل نيز چنين كردند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه ملائكه در روز بدر عمامه هاى سفيددر سر داشته و علاقه ها انداخته بودند.
از حضرت صاد منقول است كه حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم برسرحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عمامه بدست مبارك خود پيچيدند و يك سر عمامه رااز پيش رو آويختند و طرف ديگر را بقدر چهار انگشت كوتاه از عقب سر آويختند پسفرمودند كه برو، رفت و فرمودند كه بيا، آمد آنگاه فرمودند كه چنين است واللّه تاجهاىملائكه . در فقه رضوى عليه السلام مذكور است كه هرگاه عمامه بر سر گذارى اين دعابخوان بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ اَرْفَعْ ذِكْرى وَ اَعْلِ شَاءْنى وَ اَعِزَّنى بِعزَّتِكَ وَ اَكْرِمْنىبِكَرَمِكَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَبَيْنَ خَلْفِكَ اَللّهُمَّ تَوِّجْنى بِتاجِ الْكَرامَةِ وَ الْعِزّوَالْقَبُولِ.
در مكارم الاخلاق از كتاب نجات نقل كرده است كه اين دعا را بخوان اَللّهُمَّ سَوِّمْنىبِسيماءِ الاْيمانِ وَ تَوّجْنى بِتاجِ الْكَرامةِ وَ قَلِّدْنى حَبْلَ الاِْسْلا مِ وَلا تَخْلَعْ رِبْقَةَ الاْ يمانِ مِنْ عُنُقى وگفته است كه بايد عمامه را ايستاده بپيچيد.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم چند قسم كلاه داشتند كه بر سر ميگذاشتند. وكلاههاى دراز كه برطله ميگويند وارد شده است كه پوشيدن آنها زى يهودان است . علماگفته اند كه مكروه است .
از بعضى احاديث ظاهر ميشود كه پائين كلاه را شكستن و برگردانيدن مكروه است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّممنقول است كه هرگاه كلاههاى ترك دار در ميان امت بسيار شود زنا كردن در ميان ايشانشايع شود وكلاه ترك دار ظاهرا مانند قاووق و كلاه بكتاشىوامثال آن باشد.
فصل هشتم : در بيان آداب زيرجامه پوشيدن 
از حضرت ابى عبداللّه عليه السلام منقول است كه حقتعالى وحى فرمود بحضرتابراهيم كه زمين بمن شكايت مى كند از ديدن عورت تو، پس ميان عورت خود و زمين حجابىقراده ، پس زير جامه تا زانو بعمل آورد وپوشيد.
از جامع بزنطى روايت شده است كه هر كه زيرجامه را ايستاده بپوشد تا سه روز حاجتشبرآورده نشود.
در فقه رضوى مذكور است كه زير جامه را نشسته بپوش و ايستاده مپوش كه مورث هلاكوز رداب و عم والم ميشود و در وقت پوشيدن اين دعا را بخوان بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّاسْتُرْ عَوْرَتى وَلاتَهْتِكْنى فى عَرَصاتِ الْقيامَةِ وَاعْفُ فَرْجى وَلا تَخْلَعْ عَنّى زَينَةَالاَْيِمانِ.
و در مكارم الاخلاق از كتاب نجات نقل كرده است كه اين دعا بخوان اَللّهُمَّ اسْتُرْعَوْرَتى وَ امنْ رَوْعَتى وَ اعْفُ فَرْجى وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيطانِ فى ذلِكَ نَصيبا وَلا لَهُ اِلىذلِكَ وُصُولاً فَيَضَعُ لِىَ المَكايِدَ وَيُهَّيِجُنى لاِْرتِكابِ الْمَحارِم .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه پيغمبران عليهم السلام پيراهن را پيشاز زير جامه ميپوشيدند.
در روايت ديگر وارد شده است كه ايستاده و روبقبله و روبآدم مپوش .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه زير جامه را ايستاده پوشيدن مورثاندوه است .
فصل نهم : در آداب جامه نو بريدن و پوشيدن 
بسند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلاممنقول است كه چون كسى جامه نو بپوشد اين دعا بخواند: اَللّهُمِّ اجْعَلْهُ ثَوْبَ يُمْنِوَتُقى وَبَرَكَةَ اللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ حُسْنَ عِبادَتِكَ وَ عَمَلاً بِطاعَتَكِ وَاَداءَ شُكْرَ نِعْمَتِكَاَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى كَسانى ما اُوارى بِهِ عَوْرَتى وَاَتَجَّمَلُ بِهِ فى النّاسِ وبسند معتبراز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم اين دعا را تعليم مى نمود كه در وقت پوشيدن جامه نوبخوانم :اَلْحَمْدُلِلّهِ الِّذى كَسانى مِنَ الْلّباسِ ما اَتَّجِمَّلُ بِهِ فى النّاسِ اَللّهُمَّ اجْعَلْهاثِيابَ بَرَكَةٍ اَسْعى فيها لِمَرْضاتِكَ وَ اَعْمُر فَيه مَساجِدَكَ پس فرمود يا على هركه ايندعا بخواند چون جامه را بپوشد آمرزيده شود.
درحديث ديگر از حضرت موسى بن جعفر منقول است كه سزاوار است كسى كه جامه نوبپوشد دست بر آن بمالد و بگويد:اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى كَسانى ما اُوارى بِهِ عَوْرَتىوَاْتَجَمَّلُ بِهِ فى النّاسِ وَ اَتَزَيَّنُ بِهِ بَيْنَهُمْ.
از حضرت ابيعبداللّه عليه السلام منقول است كه هر كه آبى در ظرف نوى بكند و سى ودو مرتبه سوره انا انزلناه فى ليلة القدر بر آن بخواند و بر جامه نو بپاشد درهنگام پوشيدن پيوسته در فراخى روزى باشد تا تارى از آن جامه باقى باشد.
در حديث ديگر از آنحضرت مرويست كه چون جامه نو بپوشى بگو لا اِلهَ اِلاّ اللّهُمُحَّمَدٌرَسوُلُ اللّهِ تا از آفتها نجات يابى و چيزى را كه دوست دارى بسيار آنراياد مكن كه آنرا درهم ميشكند و چون بكسى كارى داشته باشى در غايبانه او را دشنام مدهكه در دل وا اثر ميكند.
بسند معتبر منقول است كه حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام چون جامه ميپوشيدندجامه ها را در جانب راست ميگذاشتند و چون رخت نو ميپوشيدند قدح آبى ميطلبيدند و سورهقل هواللّه احد و آية الكرسى و سوره قل يا ايهاالكافرون هر يك را ده نوبت در آن ظرفمى خواندند و آن آب را بر جامه ميپاشيدند و مى فرمودند هر كه چنين كند پيوسته درفراخى روزى باشد مادامكه تارى از آن جامه باقى است .
بسند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه چون خداى تعالى جامه نو بكسى عطا فرمايد و بپوشد بايد كه وضوبسازد و دو ركعت نماز بگذارد و در هر ركعت سوره حمد و آية الكرسى وقل هواللّه احد واناانزلناه فى ليلة القدر بخواند پس حمد كند خداوندى را كه عورت اورا پوشاند و درميان مردم او را مزين ساخت و بسيار بگويد لاحَوْلَ وَلاقُوّةَ اِلاّ بِاللّهِالْعَلِىِّ الْعَظيمِ پس اگر چنين كند در آن جامه معصيت خدا نكند و بعدد هر تاريكه درآن جامه است ملكى خدا را بپاكى ياد كند وبراى او استغفار كند وبراو ترحم كند.
بسند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه جامه نو ببرد و آبىدرظرفى كند و سى وشش مرتبه سوره اناانزلناه فى ليلة القدر بخواند هرگاه كهبآيه تنزل الملائكة برسد اندكى از آب را نرم بجامه بپاشد پس دو ركعت نماز بكند ودعا كند و بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى رَزَقَنى ما اَتَجَمَّلُ بِهِ فى النّاسِ وَ اُوارى بِهِعَوْرَتى وَ اُصَلِّى فيهِ لِرَبّى و خدا را شكر كند پيوسته در فراخى نعمت باشدتا آن جامه كهنه شود.
فصل دهم : در ساير آداب جامه پوشيدن و كندن 
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه نهى فرمود از عريان شدن درشب و روز از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه هرگاه مرد عريان شود شيطانبسوى او نظر ميكند و طمع ميكند در آنكه او را به معصيت در آورد. و فرمود سزاوار نيستمرد را كه جامه خود را از ران خود دور كند وقتيكه در ميان جماعتى نشسته باشد و فرمودكه چون جامه را از بدن بيرون آوريد بسم اللّه بگوئيد تا جنيان نپوشند و اگر نگوئيدجنيان آنجامه را ميپوشند تا صبح .
از حضرت صادق عليه السلام منقول استكه سزاوار نيست زن مسلمانرا كه روپاك ياپيراهنى بپوشد كه ته نمايان باشد.
از حضرت امام محمدباقر عليه السلام منقولستكه عرض مقنعه حضرت فاطمه عليهالسلام آنقدر بود كه تانصف بازوى آنحضرت ميرسيد وهمه زنانرا بايد كه چنين كنند.
از حضرت صادق عليه السلام بسند معتبر منقول استكه ادناى اسراف آنستكه جامه اندرونوبيرون يكى باشد.
در حديث ديگر منقولستكه اسحق بن عمار از آنحضرت پرسيد كه ميتواند بود مؤ من دهپيراهن داشته باشد فرمود بلى گفت كه بيست پيرهن فرمود بلى اين اسراف نيستاسراف آنست كه جامه كه بايد براى زينت نگاه داشته بعوض جامه كه در وقت ديگربپوشند بپوشى .
در روايت ديگر از حضرت امام موسى سؤ ال كردند كه كسى ده پيراهن داشته باشداسراف است فرمودند كه نه بلكه از براى محافظت جامه اين بهتر است ، بلكه اسرافآنستكه جامه نگاهداشتنى را در جاهاى كثيف بپوشى .
از حضرت باقر منقول استكه كوتاه كردن جامه راحت جامه است و بيشتر بافى ميماندوفرمود كه جامه پاكيزه پوشيدن دشمن را منكوب ميكند.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول استكه شستن جامه اندوه و غم را برطرف ميكند وموجب قبولى نماز ميگردد.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه هر كه جامه پوشد بايد پاكيزهباشد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه شش چيز است كه ازاخلاق قوم لوط استكمان گلوله انداختن و سنگريزه انداختن بيكديگر و قندران خائيدن در راهها و جامه برزمينكشيدن از روى تكبر و بندهاى قبا و پيراهن را گشودن .
بسند معتبر منقول استكه شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلام آمد ديد كه گريبانجامه را پنبه كرده اند آنشخصى بتعجب نظر ميكرد حضرت فرمود كه چرا چنين نظرميكنىگفت از پينه جامه تعجب ميكنم . كتابى در پيش حضرت عليه السلام گذاشته بود فرمودبخوان . در آنجا نوشته بود كه ايمان ندارد كسى كه حيا ندارد ومال نيست كسى را كه معيشت باندازه نمى كند و نو نيست كسى را كه جامه كهنه ندارد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه آنقدر پينه برجامه خود زدم كه شرم كردم ازآنكس كه بر آن پينه ميزد.
از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه هر كه گريبان جامه را پينه زند و كفش راپينه كند و چيزيكه براى خانه خرد بردارد بخانه برد از تكبر ايمن گردد.
فصل يازدهم : در رنگ نعلين وموزه و كفش و چگونگى آنها 
بهترين رنگها در نعل و كفش رنگ زرد است و بعد از آن سفيد و بهتربن رنگها در موزه وچكمه سياه است و در سفر سرخ خوبست و در حضر كراهت دارد و درنعل سنت استكه پيش و عقبش بلند باشد و ميانش تهى باشد و همه اش برزمين نچسبد وغيراين مكروه است و ظاهرا كه كفش نيز اين حكم دارد كه كفش سر پائى مكروه باشد.
بسند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه كفش نيكوپوشيدن بدنرا ازبلاها نگاه ميدارد و معين است بر تمامى نماز و وضو.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه خواهد عمرش دراز باشد چاشت را بامداد بخورد و كفشنيكو بپوشد و ردا و بالاپوش را سبك كند و با زنان بسيار جماع نكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود اول كسيكه نعلين پوشيد حضرت ابراهيم عليهالسلام بود.
در حديث معتبر از آنحضرت منقولستكه نعل هموار پوشيدن كه همه اش بر زمين رسدپوشش يهودان است و بر مذمت اين قسم احاديث بسيار وارد شده است .
در احاديث معتبره وارد شده استكه نعل سياه مپوش كه چشم را ضعيف ميكند و ذكر را سست ميكندو مورث اندوه و غم است و بر تو باد بنعل زرد كه چشم را جلا ميدهد و ذكر را سخت ميكند وغم را برطرف ميكند و پوشش پيغمبران است .
در حديث ديگر وارد شده است كه پوشيدن نعل سياه موجب خيلا وتكبراست و هر كه بپوشددر روز قيامت باجباران محشور شود.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقولستكه هر كهنعل زرد بپوشد تا آنرا پوشيده باشد در شادى و سرور باشد زيرا كه حق تعالى دروصف بقره بنى اسرائيل ميفرمايد كه صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُّرُالْنّاظِرينَيعنى زرد بسيار زردى كه شاد گردانند نظر كنند گانرا.
بسند معتبر از سدير صراف منقولستكه بخدمت امام جعفر صادق عليه السلام رفتم ونعل سفيد پوشيده بودم فرمود كه آيا دانسته ايننعل را پوشيده پس فرمود هر كه داخل بازار شودونعل سفيدى بخرد كهنه نكند آنرا مگر آنكه كسب كند مالى را از جائى كه گمان نداشتهباشد راوى گويد كه سدير مرا خبر داد كه هنوز آننعل كهنه نشده بود كه صد اشرفى از جائى بدستم آمد كه گمان نداشتم .
در حديث ديگر وارد است كه هر كه نعل زرد يا سفيد بپوشد او رامال و فرزندان بهم رسد و هر كه نعل سياه بپوشد هيچيك را نيايد.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه موزه پوشيدن نور چشم را زيادميكند.
در روايت ديگر فرمود كه مداومت پوشيدن موزه امان ميدهد از مرضسل و از مرگ بدو داد.
درفى روايت ميكند كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را ديدم در سفر موزه سرخپوشيده بودند پرسيدم كه اين موزه سرخ چيست فرمود كه اين را از براى سفر گرفتهام و براى گل وباران خوبست اما در حضر هيچ رنگ بهتر از سياه نيست .
فصل دوازدهم : در آداب پوشيدن نعلو موزه و كفش
بسندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه چوننعل بپوشى ابتدا بپاى راست بكن و در وقت كندن ابتدا بپاى چپ كن و فرمودند كه هر كهبايكتاى كفش براه رود يعنى يكپا دركفش و ديگرى برهنه شيطان براو دست يابد وديوانه شود.
از عبدالرحمن بن كثير منقولستكه گفت در خدمت حضرت صادق عليه السلام براهى ميرفتمبند نعل آنحضرت گسيخت من بند ديگر از آستين خود بدر آوردم ونعل را باصلاح آوردم و حضرت دست بردوش من انداخته بودند پس فرمودند هر كهنعل مؤ منى را بردارد براى اصلاح آن چون در قيامت از قبر بيرون آيد حقتعالى او رابرناقه گرم روى سوار كند تا در بهشت را بكوبد.
از يعقوب سراج منقولستكه براهى در خدمت آنحضرت مى رفتم بندنعل آنحضرت پاره شد حضرت پاى پياده روان شدند عبداللّه بن ابى يعفور بندنعل خود را گشود و بنزد آنحضرت آورد قبول نفرمود و گفت صاحب مصيبت اولى است كهبرآن صبر نمايد.
عبدالرحمن بن ابيعبداللّه روايت كرده استكه در خدمت آنحضرت بديدن شخصى رفتم چونداخل شدند نعل را از پا بيرون آوردند و فرمودند كه نعلها را بيرون آوريد كه كندننعل راحت قدم است .
منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نهى فرمود از راه رفتن بايكتاى نعل و از ايستاده پوشيدن نعل دور نيست كه كراهت ايستاده پوشيدن مخصوص نعلىباشد كه بندهايش را ميبايد بست .
در حديث ديگر از آنحضرت منقولستكه سه چيز است هر كه كند بيم آن هست كه ديوانهشود: غايط كردن در ميان قبرها و با يكتاى موزه راه رفتن و در خانه تنها خوابيدن .
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مقولستكه مداومت بر پوشيدن موزه امان مى دهد ازخوره .
در فقه الرضا مذكور است كه چون خواهى موزن يا كفش بپوشى ابتداى بپاى راست كن وبگو: بِسْمِ اللّه وَبِاللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍاَلّل هُمَّ وَطّىْ ء قَدَمى فى الدُنيا وَاْلا خِرَةِ وَ ثَبّتْهُما عَلَى الاَيمانِ وَلا تُزَلْزِلْهُما يَوْمَ زِلْزِلَةِاْلاَ قَدام اَلّلهُمَّ وَقِنِى مِند جَميع اْلافاتِ وَالْعاهاتِ وَمِنَ اْلاَذى و چون خواهى بكنى بگو: اَلّلهُمَّفَرِّجْ عَنى كُلَ غَمٍّ وَهَمّ وَلا تَنْزَعْ عَنّى حُلَّةَ الاْيمان .
در مكارم الاخلاق از كتاب نجات نقل نموده كه موزه ونعل را نشسته بپوش و در قت پوشيدن بگو:بِسْمِ اللّهِ اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ وَ وَطِّىْء قَدَمَىَّ فى الدُّنْيا وَاْلاخِرَةِ وَ ثَبّتْهُما عَلى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِّلُ فيهاْلاَقدامِ و در وقت كندن ايستاده بكن و بگو:بِسْمِ اللّهِ اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى رَزَقَنىما اَقى بِهِ قَدَمَىَّ مِنَ اْلاَذى اَلّلهُمَّ ثَبِّتْهُما عَلى صِرطِكَ وَلا تَزِلْهُما عَنْ صِراطِكَالسَوِىّ.
باب دوم : در آداب حلى و زيور پوشيدن : مردان و زنان و سرمه كشيدن و در: آينهنظركردن وخضاب كردن
فصل اول : در فضيلت انگشتر بدست كردن و آداب آن 
مؤ كد است مردان و زنانرا انگشتر در دست راست كردن .
در بعضى احاديث تجويز فرموده اند كه در دست چپ بكنند اما اگر نقش شريفى يا نگينشريفى داشته باشد بايد كه در قت استنجا بيرون آورد.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السلام منقولستكه اگر خواهى انگشتر را بدستراست كن و اگر خواهى بدست چپ .
بسند معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممنقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم انگشتر را بدست راست ميكردند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقولستكه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در دست راست ميكردند انگشتر را.
از سلمان فارسى رضى اللّ ه عنه مرويستكه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه يا علىانگشتر در دست راست بكن تا از مقربان باشى . عرضكرد كه يارسول اللّه كدامند مقربان فرمود كه جبرئيل وميكائيل پرسيدند كه چه انگشتر در دست كنم فرمود كه عقيق سرخ بدرستيكه آن اقرا كردهاست براى خدا بيگانگى و براى من پيغمبرى و براى تو يا على بآنكه وصى منى وبراى فرزندان تو بامامت و براى دوستان تو ببهشت و براى شيعيان فرزندان تو بجنتالفردوس .
در حديث معتبر منقولستكه از حضرت امام موسى عليه السلام سؤال كردند كه بچه علت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام انگشتر در دست راست ميكردندفرمود زيرا كه آنحضرت پيشواى اصحاب يمين استكه در قيامت نامه هايشانرابدست راستميدهند و حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در دست راست ميكردند انگشتر را واينعلامتى است براى شيعيان ما كه باين علامت ايشانرا مى شناسند و به محافظت كردن دروقت فضليت نمازهاى پنجگانه و بدادن زكوة و بقسمت كردنمال خود با برادران مؤ من خود و امربنيكى هاكردن و نهى از بديها كردن .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه حضرتجبرئيل بحضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم گفت هر كه انگشتر در دست راست كندو غرضش سنت و متابعت توباشد و ببينم او را كه در قيامت متحير مانده است دستش بگيرم وبتو و بحضرت اميرالمؤ منين برسانم . و از حضرت صادق منقولستكه از سنت پيغمبراناست انگشتر در دست راست كردن .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه هر كه انگشترى در دست چپ داشته باشد كهنام خدا درآن باشد در وقت استنجا بدر آورد و در دست ديگر كند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول استكه حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله و سلّم نهى فرمود از انگشتر كردن در انگشت شهادت و انگشتميان .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه انگشتر را ببند پائين انگشت برسانيد.
در روايتى وارد شده است كه انگشتر بسر انگشتان كردنعمل قوم لوط است .
در فقه الرضا عليه السلام مذكور است كه در وقت انگشتر در دست كردن بگو:اَلّلهُمَّسُمْنى بِسيماءِ اْلايمانِ وَاخْتمْ لى بِخَيْرٍ وَاجْعَلْ عاقِبَتى اِلى خَيْرِ اِنّكَ اَنْتَ الْعَزيزُاْلاَكْرَمُ و ابن طاوس عليه الرحمه روايتكرده است كه ايندعا بخواند اَلّلهُمَّسُومِنى بسيماءِ الاِيْمانِ وَ تَوِّجنى بِتاجِ الْكَرامَةِ وَقَلِّدْنى حَبْلَ اْلاِسلا مِ وَلا تَخْلَعْ رِبْقَةَاْلايم انِ مِنْ عُنُقىِ.
فصل دوم : در بيان آنچه انگشتر از آن سازند 
سنتست كه انگشتر از نقره باشد و مردانرا انگشتر طلا در دست كردن حرام است و انگشترآهن و برنج و فولاد مردان و زنانرا مكروه است .
چنانچه منقولستكه از حضرت صادق عليه السلام بسند صحيح و حسن كه انگشتررسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم از نقره بود.
در چندين حديث معتبر منقولستكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرتاميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه انگشتر غير نقره در دست مكنيد بدرستيكهرسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه پاك نيست دستى كه در آن انگشتر آهنباشد.
در حديث ديگر فرمود كه پاك نكند خدا دستى را كه درآن انگشتر آهن باشد. ودر حديثمعتبر ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه نماز نكند مرد درانگشتر آهن ونهى فرمود از انگشتر برنج در دست كردن .
از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه انگشتر حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم از نقره بود و نگين نداشت و برآن نقش كرده بودندمحمد رسول اللّه .
فصل سوم : در فضيلت عقيق 
منقولست كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام چهار انگشتر در دست ميكردند انگشترياقوت براى شرافت و زينتش و فيروزه براى نصرت و ياريش و حديد صينى براىقوتش و عقيق براى حرز و دفع دشمنان وبلاها. و در حديث صحيح از حضرت على بنموسى الرضا عليه السلام مرويستكه عقيق فقر و درويشى را برطرف ميكند و در دستكردن عقيق نفاق را زايل ميكند.
در حديث صحيح ديگر از آنحضرت منقولستكه هر كه قرعه بانگشتر عقيق بزند بهره اوتمامتر بيرون ميآيد.
در حديث معتبر از حضرت امام جعفر عليه السلام منقولستكه انگشتر عقيق در دست كنيد كهمبارك است و هر كه انگشتر عقيق داشته باشد اميد هست كه عاقبتش مقرون بخير ونيكىباشد.
از ربيعة الراوى منقولستكه در دست حضرت امام زين العابدين عليه السلام انگشتر عقيقديد پرسيد كه اين چه نگين است ؟ فرمود كه اين عقيق رومى است .
حضرت رسول فرمود كه هركه انگشتر عقيق در دست داشته باشد حاجتش برآورده است .
از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه انگشتر عقيق مورث ايمنى است در سفر.
در حديث ديگر از آنحضرت منقولستكه هر كه انگشترى بگيرد كه نگينش عقيق باشدپريشان نشود و عاقبت كارش البته نيكوباشد.
در حديث ديگر وارد شده است كه حاكمى پى شخصى فرستاده بود بسبب جرمى ، حضرتصادق عليه السلام فرمود كه انگشتر عقيق باو برسانيد چنان كردند مكروهى باونرسيد.
در حديث ديگر منقولستكه شخصى بنزد حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم آمد و شكايت كرد كه دزد در راه بمن رسيدواموال مرا برد حضرت فرمود كه چرا انگشتر عقيق در دست نداشتى كه آن از هر بدى نگاهميدارد آدمى را.
بسند معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه انگشتر عقيق در دست كنيد مادام كه آدمى آنانگشتر را با خود دارد اندوهى باو نميرسد.
در حديث معتبر ديگر فرمود كه انگشتر عقيق با خود داريد كه آناول كوهيست كه اقرار كرده است از براى خدابيگانگى و از براى من بپيغمبرى وازبراىتو يا على بامامت .
در حديث معتبر از بشير دهان منقول است كه عرض كردم كدام يك از نگينها برانگشت خودبنشانم فرمود كه چرا غافلى از عقيق سرخ و عقيق زرد و عقيق سفيد كه اينها سه كوهند دربهشت اما كوه عقيق سرخ پس و عقيق زرد و عقيق سفيد كه اينها سه كوهند در بهشت اما كوه عقيقسرخ پس مشرفست برخانه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم واما كوه عقيق زرد پسمشرفست برخانه حضرت فاطمه عليهم السلام و اماكوه عقيق سفيد پس مشرف است برخانه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و همه آنها يك خانه است و از زير هر كوهى نهرىجاريست از برف سردتر و ازشير سفيدتر و نميخورد از آن نهرها مگرآل محمد صلّى اللّه عليه وآله وسلّم وشيعيان ايشان و هرسه نهر از كوثر ميآيد و بيكجاميريزد و اين سه كوه تسبيح و تقديس و تمجيد الهى ميكنند و از براى محبانآل محمد طلب آمرزش ميكنند پس هر كه از شيعيانآل محمد يكى از اين عقيقها را در دست داشته باشد نبيند مگر خير ونيكى و فراخى روزى وسلامتى از جميع بلاها وامان يابد از شرپادشاه ظالم واز هر چه آدمى از آن ميترسد و حذرمينمايد.
در حديث ديگر منقولست كه شخصى را از برابر حضرت امام محمد باقر عليه السلامگذارنيدند تازيانه بسيار براو زده بودند حضرت فرمود انگشتر عقيق او كجاست اگربا او ميبود تازيانه نميخورد.و روايت ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقولستكهدستى بسوى آسمان بلند نميشود كه خدا دوستتر دارد از دستى كه در آن انگشتر عقيق بودهباشد.
در حديث معتبر از حضرت امام حسن عليه السلام منقولستكه چون حضرت موسى عليهالسلام بر كوه طور با حق تعالى مناجات كرد و برزمين نظر كرد حق تعالى از نور روىاو عقيق را آفريد پس فرمود كه قسم خوردم بذات مقدس خود كه عذاب نكنم بآتش جهنمدستى را كه انگشتر عقيق در آن باشد اگر ولايت على بن ابى طالب عليه السلام داشتهباشد.
در حديث ديگر منقولستكه جبرئيل نازل شد بر حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم و گفت يا محمد پروردگاره سلامت ميرساند و ميگويدانگشتر را بدست راست بكن و نگينش را از عقيق بكن وبگو بعلى بن ابيطالب عليهالسلام پسر عمت كه انگشتر را بدست راست بكند و نگينش را عقيق بكند حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد كه يا رسول اللّه عقيق كدام است فرمود كه كوهى است دريمن كهبراى خدا اقرار كرده است به يگانگى وبراى من به پيغمبرى و براى تو واولاد توبامامت و براى شيعيان تو ببهشت و براى دشمنان تو بجهنم .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه نماز كسيكه انگشتر عقيق در دست داشتهباشد برنماز جماعتى كه غير عقيق در دست داشته باشندبچهل درجه زيادتى دارد.
سليمان اعمش روايت كند كه در خدمت حضرت امام جعفرصادق عليه السلام بودم در خانهمنصور عباسى پس شخصى را بيرون آوردند كه تازيانه خورده بود حضرت فرمود كهاى سليمان ببين كه انگشترش چه نگين دارد گفتم يابنرسول اللّه عقيق نيست فرمود كه اى سليمان اگر عقيق بود تازيانه اش نميزدند او راگفتم يابن رسول اللّه ديگر بفرما فرمود كه اى سليمان انگشتر عقيق امان ميبخشد از دستبريدن گفتم ديگر بفرما فرمود اى سليمان انگشتر عقيق امان ميبخشد از خون گفتم ديگربفرما فرمود اى سليمان خداى عزوجل دوست ميدارد كه بلند كند بدعا بسوى او دستى راكه در او نگين عقيق باشد گفتم ديگر بفرما فرمود كه عجب دارم از دستى كه در آن نگينعقيق باشد چگونه خالى ميماند از دينار و درهم گفتم يابنرسول اللّه ديگر بفرما فرمود كه نگاه دارنده آدمى است از هر بلا گفتم يابنرسول اللّه ديگر بفرما فرمود كه ايمن ميگرداند از فقر گفتم يابنرسول اللّه روايت كنم اين حديث را از جدت حسين بن على عليه السلام از پدرش اميرالمؤمنين عليه السلام ؟ فرمود بلى .
در روايت ديگر منقول است كه دو ركعت نماز با انگشتر عقيق بهتر است از هزار ركعت كه باآن نباشد.
فصل چهارم : در فضيلت ياقوت وزبرجد و زمرد 
در حديث معتبر از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام منقولستكه انگشتر ياقوتدر دست كنيد كه پريشانى را زايل ميكند.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مرويتسكه سنتست انگشتر ياقوت در دست داشتن .
از حضرت امام موسى صلوات الله عليه منقولستكه انگشتر زمرد در دست كردن موجبآسانى است كه در آن هيچ دشوارى نباشد.
در حديث ديگر از حضرت امام رضا عليه السلام بهمين لفظ وارد شده است اما بلفظزبرجد وفرمود كه انگشتر زمرد در دست داشتن فقر را بتوانگرىبدل ميكند و فرمود كه هر كه انگشترى ياقوت زرد دردست كند فقير نشود.
فصل پنجم : در فضيلت فيروزه و جزع يمانى 
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه هركه انگشتر فيروزه در دست كنددستش فقير نشود.
از حسن بن على بن مهران منقولستكه بخدمت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام رفتم درانگشت آنحضرت انگشترى ديدم كه نگينش ‍ فيروزه بود و نقشش اَللّهُ الْمَلِكُبود بسيار نظر كردم در آن انگشتر فرمود كه چه نظر ميكنى ؟ گفتم حضرتاميرالمؤ منين عليه السلام انگشتر فيروزه داشته است كه نقشش اَللّهُ الَمَلِكُبوده است فرمود كه آن را ميسناسى ؟ گفتم نه فرمود كه همان انگشتر است و اين سنگىاستكه جبرئيل براى رسول خدا بهديه آورد از بهشت و آنحضرت بحضرت اميرالمؤ منينبخشيد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقولستكه انگشتر جزع يمانى در دست كنيد كه ردنميكند مگر متمردان شياطين را.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقولستكه حضرت اميرالمؤ منين فرمود كهرسول خد صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بيرون آمدند و انگشتر جزع يمانى در دست كردهبودند و با مانماز كردند و چون از نماز فارغ شدند انگشتر را بمن دادند و فرمودند كهاين انگشتر را در دست راست خود كن و با آن نماز بكن كه نماز در جزع يمانى برابر هفتادنماز است و تسبيح و استغفار ميكند و ثوابش براى صاحبش نوشته ميشود.
على بن محمد حميرى گفت كه دختر جعفربن محمود را خواستم و بسيار او را دوست ميداشتم وفرزند از او بوجود نمى آمد بخدمت حضرت امام على نقى عليه السلام رفتم و اين مطلبرا عرض كردم پس تبسم نمود و فرمود كه بگير انگشترى كه نگينش فيروزه باشد وبرآن نقش ‍ كن اين آيه را رَبِّ لاتَذَرْنى فَرْدا وَ اَنْتَ خَيْرُالْوارِثينَ چنان كردميكسال نگذشت كه از آن زن پسرى بوجود آمد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقولستكه خداوند عالميان ميفرمايد كه منشرم ميكنم از دستى كه بسوى من بلند شود بدعا و درآن دست انگشتر فيروزه باشد پساو را نااميد برگردانم .
فصل ششم : در فضيلت دُر نجف وبلور و حديد صينى وسايرنگينها
بسند معتبر از مفضل بن عمر منقولستكه گفت روزى بخدمت حضرت صادق عليه السلامرفتم و انگشتر فيروزه در دست داشتم فرمود كه اىمفضل فيروزه سيرگاه ديده هاى مردان و زنان مومنه است يا دور گرداننده دردهاست از ديدههاى ايشان و من دوست ميدارم براى هر مؤ من كه پنج انگشتر در دست داشته باشد ياقوت وآن فاخرترين همه است و عقيق و آن خالص تر است براى خدا وبراى مااهل بيت و فيروزه و آن چشم را قوت ميدهد و سينه را گشايش مى دهد و قوتدل را زياد ميكند و چون پى كارى رود آنرا در دست كند پس چون برگردد حاجتش برآورهشده است و حديد صينى و آن را دوست نميدارم كه هميشه در دست داشته باشد وليكن بدنميدانم در دست كردن آن را در وقتيكه بديدن كسى رود كه از او ترسد ازاهل شربراى آنكه شر او ساكن ميشود و حديد صينى شياطين را دور ميكند و باين سبب دوستميدارم كه داشته باشم پنجم آن درّى كه در نجف اشرف خدا ظاهر ميسازد بدرستيكه هر كهآن را دست كند بهر نظر كردنى بآن خداوند عالميان زيارتى يا حجى يا عمره در نامهعمل او بنويسد كه ثوابش ثواب پيغمبران و صالحان باشد و اگر خدا رحم نميكرد برشيعيان ماهر آينه هر نگين از آن بقيمت بسيار ميرسد وليكن خدا ارزان كرده است براىايشان كه توانگر و فقير ايشان توانند در دست كرد. ابوطاهر ميگويد اين حديث رابحضرت امام حسن عسكرى عليه السلام عرض كردم فرمود كه اين حديث جدم بحضرتصادق عليه السلام است گفتم شما هيچ چيز را بر عقيق سرخ اختيار نميفرمائيد فرمودبلى براى فضليت بسيارى كه در آن وارد شده است بدرستى كه پدرم خبرداد مرا كهاول كسى كه انگشتر عقيق در دست كرد حضرت آدم عليه السلام بود ديد كه در عرشنوشته است اَنَا الْلّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنَا وَحْدى مُحَمَّدٌ صَفْوَنىْ مِنْ خَلْقى اَيَّدْ تُهُ بِاءَخيهِعَلِىٌ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ تا آخر نامهاى پنجگانهآل عبا، پس چون حضرت از آن درخت ميوه خورد و بزمين آمدمتوسل شد بسوى خدا باين نامهاى مبارك و ببركت اين نامها خدا توبه اش راقبول كرد پس حضرت آدم انگشترى از نقره ساخت و نگينش را از عقيق سرخ كرد واين نامهاىپنجگانه را برآن نقش كرد و آن انگشتر رادر دست راست خود كرد پس ابن سنتى شد كهپرهيز كاران از فرزندانش همه بسنت او عمل كردند.
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه نيكو نگينست بلور واز حسين بنعبداللّه منقولستكه سئوال كردم از حضرت امام على نقى عليه السلام كه آيا خوبستانگشتر كردن سنگريزه كه از چاه زمزم بيرون آرند فرمود بلى اما چون خواهد كه استنجاكند از دست بيرون آورد يعنى اگر در دست چپ باشد.
فصل هفتم : در بيان آنچه سزاوار است كه درنگين نقش كنند 
حسين بن خالد بخدمت حضرت امام رضا عليه السلام عرض كرد كه جايز است شخصىاستنجا كند و در دستش انگشترى باشد كه نقش ‍ نگينش لااِلهَ اِلاّ اللّهُ باشدحضرت فرمود كه خوب نميدانم اين را از براى او گفت مگررسول خدا و پدران شما با انگشتر استنجا نميكردند فرمود كه بلى وليكن ايشان انگشتررا در دست راست ميكردند پس از خدا بترسيد وافترا برايشان مبنديد پس فرمود كه نقشنگين حضرت آدم لااِلهَ اِلا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللّهِ بود با خود از بهشت آوردهبود و حضرت نوح چون بكشتى سوار شد حق تعالى باو وحى فرمود كه اى نوح چون ازغرق شدن بترسى هزار مرتبه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ بگو پس دعا كن تا من تو را ومومنان را از غرق شدن نجات دهم پس چون كشتى براه افتاد باد تندى وزيد حضرت نوحاز غرق شدن ترسيد و او را مجال آن نشد كه هزار مرتبه لا اِلهَ اِلاّ اللّهُبگويد بزبان سريانى گفت هَلُوليا اَلْفا اَلْفا ياماراثَقَن پس طوفانبر طرف شد و كشتى براه افتاد پس حضرت نوح فرمود كه سختى كه خدا مرا بآننجات بخشيد سزاوار است كه هميشه با من باشد پس در انگشتر خود ترجمه آن رابعربى نقش كرده لا اِلهَ اِلاَ اللّهُ اَلْفَ مَرَّةٍ يارَبِّ اَصْلِحَنى و حضرت ابراهيمعليه السلام را چون در كفه منجنيق گذاشتند كه در آتش ‍ اندازندجبرئيل بخشم آمد حق تعالى باو وحى فرمود كه چه چيز باعث غضب تو گرديده است گفتپروردگار خليل تست و هيچكس نيست در اين وقت كه تو را بيگانگى پرستد بغير از اودشمن خود ودشمن او را براو مسلط گردانيده پس خداوند عالم باو وحى فرستاد كه ساكتباش كسى تعجيل در امور ميكند كه مثل تو بنده من است هر گاه كه خواهم او را ميگيرم پسجبرئيل خاطرش مطمئن شد وبجانب ابراهيم ملتفت شد گفت آيا تو را حاجتى و كارى در اينوقت هست فرمود بتونه پس حق تعالى انگشترى براى او فرستاد كه در آن شش حرف نقششده بود لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللّهِ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَىاللّهِ اَسْنَدْتُ ظَهْرى اِلَى اللّهِ حَسْبى اللّهُ پس خدا وحى نمود كه انگشتر را دردست كن كه آتش را برتو سرد و سلامت ميگردانم . و نقش نگين حضرت موسى عليهالسلام دو حرف بود كه از تورية بيرون آورده اِصْبِرْ تُوجَرْ اُصْدُقُ تُنْجَيعنى صبر كن تا مزد يابى راست بگو تا بجات يابى و نقش نگين حضرت سليمان اينبود سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الْجِّنَّ بِكَلِماتِهِ ونقش نگين حضرت عيسى دو حرفبود كه از انجيل بيرون آورده بود طُوبى لِعَبْدٍ ذُكِرَ اللّهُ مِنْ اَجْلِهِ وَ وَيْلٌ لِعَبْدٍنُسِىَ اللّهُ مِنْ اَجْلِهِ يعنى خوشا حال بنده كه ياد كرده شود خدا بسبب او و واى بربنده كه خدا فراموش شود از خاطرها بسبب او و نقش نگين حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم اين بود لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ مُحَمَّدْ رَسوُلُ اللّهِ ونقش نگين امام حسن عليه السلام اءلْعِزَّةُ لِلّهِ بود و نقش نگين حضرت امامحسين اِنَّ اللّهَ بالِغُ اَمْرِهِ و حضرت على بن الحسين عليه السلام انگشتر پدرخود را در دست ميكردند و حضرت امام محمد باقر نيز انگشتر امام حسين را در دست ميكردند ونقش انگشتر حضرت امام جعفر صادق اَللّهُ وَلّيى وَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ بود ونقش انگشتر حضرت امام موسى عليه السلام حَسْبِىَ اللّهُ بود پس جنابامام رضا عليه السلام دست دراز كردند ونمودند انگشتر پدر خود را كه در دست داشتند ودر حديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقولستكه نقش نگين حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم محمد رسول اللّه بود ونقش نگين جناب اميرالمؤ منينصلوات اللّه و سلامه عليه اَللّه الْمَلِكُ بود و نقش نگين امام محمد باقرعليه السلام اَلْعِزَةُ للّهِ بود و در حديث معتبر ديگر منقولست كه از آنحضرت پرسيدند كه آيا كراهت دارد كه كسى در نگين غير نام خود وپدر خود چيزى نقشكند حضرت عليه السلام فرمود كه نقش انگشترى من اَللّهُ خالِقُ كُلُ شَيْئىاست و نقش انگشتر پدرم اَلْعِزَةُ لِلّهِ بوده و نقش انگشتر امام زين العابدينعليه السلام اَلْحَمْدُلِلّهِ الْعَلّى بود و نقش ‍ انگشتر امام حسن و امام حسينعليهماالسلام حَسْبىَ اللّهُ بود و نقش انگشتر اميرالمؤ منين عليه السلاماَللّهُ الْمَلكُ بود.
در روايت معتبر ديگر منقولست كه نقش نگين حضرت امام جعفر صادق عليه السلام اينكلمات بود اَلّلهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى فَقِنى شَرَّ خَلْقِكَ.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا منقولستكه نقش نگين حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام اَنْتَ ثَقِتى فَاْعِصمْنى مِنَ النّاسِ بود و نقش نگين حضرت امامموسى كاظم عليه السلام حَسْبىَ اللّهُ بود و در زيرششكل گلى و در بالايش ‍ هلالى نقش كرده بودند.
در حديث صحيح ديگر منقولستكه نقش نگين حضرت امام رضا ماشاءَ اللّهُ لا قُوَّةِ اِلاّبِاللّهِ ودر حديث معتبر ديگر از حضرت امام رضا عليه السلام منقولستكه نقشنگين حضرت امام زين العابدين عليه السلام ابن بود خَزىّ وَشَقىٌ قاتِلُ الْحُسَينِبْنِ عَلّىٍ.
عبداللّه بن سنان ميگويد كه حضرت صادق انگشتر حضرترسول صلّى اللّه عليه و آله وسلّم را بمن نمود نگين سياهى داشت و در دو سطر نوشتهبود مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ.
در حديث معتبر منقولستكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نهى فرموداز آنكه صورت چيزى از حيوانات بر آن انگشتر نقش كنند و ازحضرت صادق عليه السلاممنقولستكه عقل مردانرا در سه چيز امتحان ميتوان كرد در درازى ريشش و نقش انگشترش وكنيتش .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه نقش كند بر انگشترش مَاشاءَاللّهُ لاقُوَةَ اِلاّ بِاللّهِاسْتَغْفِرُاللّهِ ايمن شود از فقر شديد و از جناب امام رضا عليه السلاممنقولستكه نقش نگين حضرت امام محمد باقر چنين بود ظَنّى بِاللّهِ حَسَنٌ و بِالْنَّبّىالْمُوْتَمَنْ وَ بِالْوَصّىِ دى الْمَنَنِ وَبِالْحُسَيْنِ وَالْحَسَنِ در روايت ديگر از حضرتامام محمد باقر عليه السلام مرويستكه انگشتر جناب اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليه ازنقره بود نقشش نِعْمَ الْقادِرُ اللّهُ بود و در بعضى روايات وارد است كه نقشنگين اميرالمؤ منين عليه السلام اَلْمُلْكُ لِلّهِ بود.
در روايت ديگر انگشترى داشتند از حديد صينى سفيد صاف اين كلمات در آن نقش فرمودهبودند در هفت سطر و در جنگها و در شدتها در دست ميكردند كلمات اينست اَعْدَدْتُ لِكُلِهَوْلٍ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَلِكُلِّ كَرْبٍ لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَ بِاللّهِ وَلِكُلِّ مُصيبَةٍ نازِلَةٍ حَسْبِىَ اللّهُوَلِكُلِّ ذَبْبٍ كبيرَةٍ اَسْتَغْفِرُاللّهِ وَلِكُلِّ هَمَ وَ غَمّ قادِحٍ ماشاءَ اللّهِ وَلِكُلِّ نِعْمَةٍ مُتِجَّدِدَةٍالْحَمْدُلِلّهِ ما بِعَلي بْنِ ابيطالِبٍ مِنْ نَعَمِ اللّهِ فَمِنَ اللّهِ و ازاسمعيل بن موسى منقولست كه انگشتر حضرت امام جعفر عليه السلام تمامش از نقره بود وبرآن نقش بود ياثِقَنى قِنى شَرَّجَميعَ خَلْقِكَ واز حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقولستكه هر كه در انگشتر خود آيه از قرآن نقش كند آمرزيده شود ابنطاوس ‍ عليه الرحمه بروايت قاسم بن العلا نقلكرده است از صافى خادم حضرت امام علىنقى عليه السلام كه رخصت طلبيدم از آن حضرت كه بزيارت جدش امام رضا عليهالسلام بروم فرمود كه با خود انگشترى داشته باشى كه نگينش عقيق زرد باشد و نقشنگين ماشاءَ اللّهُ لاقُوَّةِ اِلاّ اَسْتَغْفِرُ اللّه باشد و بر روى ديگر نگين محمدوعلى نقش كرده باشند چون اين انگشتر را با خود دارى امان يابى از شر دزدان و راه زنانو براى سلامتى تو تمام تر است و دين ترا حفظ كننده تر است . خادم گفت بيرون آمدم وانگشتريكه حضرت فرمود بهم رسانيدم و برگشتم كه وداع كنم چون وداع كردم و دورشدم فرمود كه مرا برگردانند چون برگشتم گفت اى صافى گفتم لبيك اى آقاى منفرمود بايد كه انگشتر فيروزه هم با خود داشته باشى بدرستيكه درميان طوس ونيشابور شيرى بر خواهد خورد بتو وقافله را منع خواهد كرد از رفتن تو پيش برو و اينانگشتر را بشير بنما و بگو مولاى من ميگويد كه دور شو از راه و بايد كه بر يكطرفنگين فيروزه اَللّهُ الْمَلِكُ نقش كنى و برطرف ديگر اَلمُلْكُ لِلّهِ الْواحِدِالْقَهارِ زيرا كه نقش انگشتر جناب اميرالمؤ منين عليه السلام اَللّهُالْمَلِكُ بود چون خلافت آنجناب برگشت اَلْمُلْكُ لِلّهِ الواحِدِ الْقَهارِنقش كرد و نگينش فيروزه بود و چنين نگينى امان مى بخشد از حيوانات درنده وباعث ظفر و غلبه ميشود در جنگها خادم گفت كه رفتم بسفر و بخدا سوگند كه در همانمكان كه حضرت فرموده بود شير بر سر راه آمد و آنچه فرموده بودبعمل آوردم و شير بر گشت . چون از زيارت بر گشتم آنچه گذشته بود بخدمت آنجنابعرضكردم فرمود يك چيز ماند كه نقل نكردى اگر خواهى مننقل كنم گفتم اى آقاى من شايد فراموش كرده باشم فرمود كه شبى در طوس نزديآروضه امام رضا عليه السلام خوابيده بودى گروهى از جنيان بزيارت قبر ميرفتند آننگين را در دست تو ديدند و نقش آنرا خواندند پس آنرا از دست تو بدر آوردند و بردندبنزد بيماريكه داشتند و آن انگشتر را در آب شستند و آبرا به بيمار خود خوارانيدند وبيمارشان صحت يافت پس انگشتر را برگردانيدند و تو در دست راست كرده بودىايشان در دست چپ تو كردند چون بيدار شدى بسيار تعجب كردى و سببش را ندانستى وبر بالين خود ياقوتى يافتى و آنرا برداشتىوالحال همراه تو است ببر بازار و آنرا بهشتاد اشرفى خواهى فروخت و اين ياقوت هديهآن جنيان است كه براى تو آورده بودند. خادم گفت كه ياقوت را بردم ببازار و هشتاداشرفى فروختم . وايضا سيدبن طاوس روايت كرده است كه شخصى آمد بخدمت جناب امامجعفر صادق عليه السلام و گفت من ميترسم از حاكم شهر جزيره و ميترسم كه دشمنان من اورا با من بخشم آورند و ايمن نيستم از آنكه مرا بكشند آنجناب فرمود كه انگشترى بسازكه نگين آن حديد صينى باشد وبر روى نگين سه سطر نقش كن در سطراول اَعُوذُ بِجَلالِ اللّهِ و در سطر دويم اَعُوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ و درسطر سوم اَعُوذُ بِرَسوُلِ اللّهِ و در زير نگين دو سطر نقش كن سطراول امَنْتُ بِاللّهِ و كتبه و سطر دويم اِنّى واثِقٌ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِو در سطر سيم زير نگين نقش كن اَشْهَدُاَنْ لا اِلاّ اللّهُ مُخْلِصا و دردست كن آن انگشتر را در هر حاجتى كه بر تو دشوار شود و ترسهايت بايمنىمبدل ميشود و زنيكه زائيدن بر او دشوار شود بر او بنديد كه بمشيت خدا بزودى وضعحمل او ميشود وهم چنين دفع ميكند اثر چشم بد را و حذر كن كه نجاستى و چربى بآن نگيننرسد و با خود بحمام و بيت الخلا مبر و خوب محافظت نما آنرا كه از اسرار خدا است وشما شيعيان از دشمنان خود مى ترسيد برجان خود كه بايد كه اين انگشتر را داشتهباشيد و از دشمنان پنهان داريد و تعليم مكنيد مگر بكسيكه اعتماد براو داشته باشيدراوى حديث گفت كه من تجريه كردم و اثرش را يافتم .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايتكرده است كه هر كه صبح كند در دستشانگشتر عقيق باشد كه در انگشت دست راست كرده باشد پيش از آنكه نظرش بر كسىبيفتد نگين آنرا بجانب كف دست بگرداند و بآن نظر كند و سوره انا انزلناه فى ليلةالقدر را تا آخر بخواند پس بگويد:امَنْتُ بِاللّهِ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَ كَفَرْتُبِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَ آمَنْتُ بِسِرِّ آل مُحَمَّدٍ وَ عَلانِيَتِهِمْ وَ ظاهِرِهِمْ وَ باطِنِهِمْ وَ اوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ چون چنين كند خداوند عالميان او را نگاهدارد آنروز از شر آنچه از آسماننازل مى شود و آنجه از زمين بيرون ميآيد و در حرز و حمايت خدا باشد تا شام و در حديثديگر منقولستكه هر كه انگشترى از عقيق بسازد و در نگين آن نقش كند مُحَمَّدٍ وَعَلِىٌوَلِىُ اللّهِ خدا او را مرگ بد نگاهدارد و نميرد مگر بر دين حق .
فصل هشتم : در زيور طلا و نقره پوشيدن و به زنانواطفال پوشانيدن
در حديث صحيح منقولستكه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام پرسيدند كه آياجايز است كه پسران نا بالغ را زيور و طلا بپوشانند فرمود كه حضرت امام زينالعابدين عليه السلام زينت ميفرمود زنان و اطفان خود را بزيور طلا ونقره و در حديثصحيح ديگر از آنجناب پرسيدند در اين باب فرمود كه پدرم امام محمد باقر عليهالسلام زنان و فرزندان خود را زيور طلا و نقره ميپوشانيدند.
در حديث صحيح ديگر از آنحضرت پرسيدند از زيور كردن زنان بطلا و نقره فرمودندكه باكى نيست و در حديث معتبر ديگر از آنجناب منقولستكه سرغلاف شمشير حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم و دسته اش از نقره بود و در ميان حلقه هاى نقره داشتو زره آنجناب سه حلقه نقره در پيش و دو حلقه در عقب داشت .
از حضرت رضا عليه السلام منقولستكه ذوالفقار راجبرئيل براى رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم از آسمان آورد و زيورش از نقره بود ودر حديث حسن از آنحضرت منقولستكه باكى نيست زيور كردن شمشير بطلا و نقره و درحديث ديگر فرمود كه زيور شمشير حضرترسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم تمام از نقره بود دسته اش و سر دسته اش .
در حديث معتبر ديگر فرمود كه باكى نيست زينت كردن قرآنها و شمشيرها را بطلا و نقرهوبسند موثق ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقولستكه هميشه زنان زيورميپوشيدند.
در حديث معتبر از فضل بن يسار منقولستكه از حضرت امام جعفر عليه السلام پرسيد ازكرسى كه در آن طلا باشد آيا ميتوان در خانه نگاه داشت حضرت فرمود اگر طلا باشدبه و اگر آب طلا بر آن ماليده باشند باكى نيست .
در حديث ديگر از آن حضرت منقولستكه سزاوار نيست زن خود رامعطل بگذارد و زينت نكند اگر چه گردن بندى داشته باشد كه در گردن ببندد و سزاوارنيست كه دستش از خضاب خالى باشد اگر چه بماليدن حنا باشد هر چند سالدار باشد.
در روايت معتبر وارد شده است كه جايز است دندانها را طلا بيكديگر ببندد بدانكه در بابزيور طلا احوط و اولى آنستكه مردان اجتناب نمايند اگر چه در شمشير و مصحف باشد.

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation