بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اصلاحات آمریکائی, محمد باقر ذوالقدر   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     29300001 -
     29300002 -
     29300003 -
     29300004 -
     29300005 -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page

اصلاحات آمريكايي (محمد باقر ذوالقدر)

back page

بنابراين به اتكاء اين تعبير قرآنى فهميده مى شود كه واژه اصلاح مى تواند كاملابه مفهوم مقابل خود كه همان فساد است تاءويل شود و اين همان چيزى است كه در روزگارما نيز در حال اتفاق افتادن است . يعنى غرب با بكارگيرى اين واژه لكن با مفهومى كهخود از آن اراده مى كند درصدد به انحراف كشاندن مسير اصلاحات واقعى در كشور بوده واصلاحات را ابزارى براى تحقق اهداف كينه توزانه خود عليه انقلاب اسلامى ايرانقرار داده است . 23
ثانيا غرب در جريان هجوم بى امان خود بشرق ، همواره از مفاهيم و شعارهاى فريبنده و ازچهره جانبدارانه و بشردوستانه استفاده كرده است . در شرايطى كه عمده كشورهاى غربىبراى غارت ثروت و مايملك ملت هاى شرق مسابقه گذارده بودند، اينكار را تحت عنوانعمران و آبادانى (استعمار) كشورها و ملتهاى شرق صورت مى دادند. درطول دوران جنگ سرد غربيها و آمريكاييها، آتش افروزى كودتا و دخالت در كشورهاىمستقل و حمايت از رژيم هاى كودتايى و ضد مردمى آن كشورها را تحت عنوان نجات آنكشورها و دفاع از اصول در مقابل هجوم كمونيسم توجيه مى كردند! و دست اندازى برثروت و منابع مادى كشورهاى جهان سوم را تحت عناوين رشد و توسعه اقتصادىبدست آوردند و اينك با تجربه اى كه در نيكاراگوئه و سپس شوروى انجام دادند ازعنوان اصلاحات و شعار اصلاح طلبى براى تحقق مقاصد شيطانى خود سود مىگيرند.
استراتژى هاى آمريكا براى براندازى نظام جمهورى اسلامى
حقيقت آنست كه غرب به سركردگى آمريكا درطول سالهاى پس از انقلاب ، همواره در تقابل با انقلاب اسلامى ايران قرار داشته و مدامبا آن دشمنى كرده است زيرا :
اوّلا ظهور انقلاب اسلامى در ايران سلطه سياسى غرب را بر اين كشور متوقف كرده است .
ثانيا دست اندازى آمريكا به ثروت ايران را مانع گشته است .
ثالثا يك الگوى عملى و ممتاز براى ايجاد جامعهمستقل و آرمانى بر اساس ‍ آموزه هاى دينى فراروى ملت هاى ديگر قرار داده است كه اينالگو در گذشته سابقه نداشته است .
رابعا شعارهاى استقلال طلبانه ، آزادى خواهانه و رهايى بخشى كه از انقلاب اسلامىصادر شده و مى شود براى منافع منطقه اى و جهانى غرب تهديدانگيز بوده است .
و مخالفتهاى ايران اسلامى با تمايلات و فزونخواهى هاى غرب و آمريكا در زمينه هاىمختلف ، به خصوص امنيت و موجوديت اسرائيل و مسائلى كه نقطه اصلى چالش غرب بادنيا محسوب مى شود از ديگر عوامل دشمنى غرب با انقلاب اسلامى ايران مى باشد.
غرب در معارضه و تهاجم خود به انقلاب اسلامى در ايران تاكنون چند استراتژى عمدهرا بكار برده است كه بطور مختصر هريك را شرح مى دهيم :
1 - استراتژى قيام و جنگ مسلحانه داخلى
اين استراتژى به معنى تلاش براى دگرگونى نظام و تغيير حاكميت از طريق اقداماتمسلحانه و خشونت آميز، ايجاد موج تروريسم و بحران امنيتى و تجزيه كشور به اتكاءگروهها و جريانات داخلى است . تشكيل گروهكهاى مختلف ، پشتيبانى گسترده غرب ازجريانهاى معارض جمهورى اسلامى در داخل و از اپوزيسيون ايرانى در خارج از كشور، دراوايل انقلاب در راستاى همين استراتژى بود كه هر چند آثار ناگوارى برجاى گذاشت همچون ؛ شهادت رئيس جمهور و نخست وزير، حادثه هفتم تير كه به شهادت جمع زيادى ازمسئولان و مديران كشور منجر شد، جنگ داخلى گسترده اى كه توسط منافقين و سايرگروهكها براه افتاد، حركتهاى قومى و تجزيه طلبانه كه در برخى از مناطق و نواحىمرزى ايران بوجود آمد. لكن اين استراتژى بهدليل نفوذ گسترده و عميق مردمى رهبر انقلاب و پايگاه قوى توده اى انقلاب اسلامى ،رسوخ دين و اعتقادات دينى در باور و فرهنگ مردم و گرايشات و تمايلات شديد انقلابى، كارساز واقع نگرديد و به شكست انجاميد.
2 - استراتژى حمله مستقيم و كودتا
اين دومين استراتژى غرب ، عليه جمهورى اسلامى ايران بود. بعد از آنكه آمريكائيها ازراه اندازى يك حركت مسلحانه و مؤ ثر در ايران ماءيوس شدند و با تحريك قوميت ها نيزكارى از پيش نبردند هدف خود را براى براندازى نظام اسلامى در ايران ، از طريقتوسل به حمله مستقيم و انجام كودتاى نظامى تعقيب كردند. طرح حمله مستقيم آنها كه بهبهانه آزادسازى گروگانهاى جاسوس آمريكائى و به كمك مزدوران داخلى آنها طراحىشده بود در صحراى طبس با لطف الهى ناكام ماند و دو‍ طرح عمده كودتاى آمريكائى نيزباعنايت خداوند، شناسائى و توسط نيروهاى سپاه و سركوب گرديد و بدين ترتيب ايناستراتژى نه تنها توفيقى نيافت بلكه در مرحله جنينى خود ساقط شد!
3 - استراتژى جنگ تمام عيار
مهمترين استراتژى دشمن در دهه اول انقلاب براى بر اندازى ،تحميل يك جنگ تمام عيار نظامى عليه جمهورى اسلامى است كه رژيم بعثى عراق داوطلباجراى اين ماءموريت گرديد و آمريكا و همه قدرتهاى وابسته و پيوسته منطقه اى وفرامنطقه اى او در اين استراتژى درگير شدند و به پشتيبانى عراق آمدند كه اين نيزبا لطف الهى و حضور فداكارانه مردم و رزمندگان اسلام ناكام ماند و ملت ايران از اينآزمون سخت نيز پيروزمند و سرافراز بيرون آمد.
نكته اى كه بايد بدان اشاره كرد آنست كه اين استراتژيها هر چند در شروع داراىترتيب هستند و از پى هم و با ناكامى هريك ، بكار گرفته شده اند ولى در تداوم خود،با هم همراه مى شوند. دشمن در ابتدا استراتژى قيام مسلحانه را در دستور كار خود قرارمى دهد پس از ناكامى آن ، استراتژى كودتا را در پيش ‍ مى گيرد و وقتى هر دو از اثرافتاد استراتژى جنگ در دستور كار آنها قرار گرفت .
يكى از عناصر اصلى كودتاى نوژه در اعترافات و نيز مصاحبه تلويزيونى خود باصراحت اظهار داشت كه آمريكاييها ما را متقاعد كردند كه در تعيين تقدم كودتا و جنگ ،اوّل كودتا انجام شود چرا كه وضعيت از دو حالت خارج نبود، يا كودتا به نتيجه مىرسيد كه در اين صورت به هدفشان مى رسيدند! و يا شكست مى خورد كه در اين صورتنيز از آنجا كه اين حركت قرار بود از درون ارتش ‍ انجام شود ، ارتش مقبوليّت خود را درجامعه از دست مى داد و تضعيف مى گرديد، در نتيجه توان مقاومت درمقابل هجوم ارتش قوى و آماده عراق را نداشت و لذا انجام كودتا مى توانست هم هدف و هموسيله باشد و لذا به اين نتيجه رسيدند كه اوّل كودتا كنند و سپس جنگ !
با شروع جنگ استراتژى هاى سابق دشمن متوقف نشد و همچنان تداوم يافت لكناستراتژى جنگ تحميلى ، نقش اصلى و محورى بخود گرفت .
نكته ديگرى كه ذكر آن ضروريست آنكه آمريكا هم زمان با اقدام براى براندازى ، فشاراقتصادى ، سياسى و روانى خود را كه از ابتداى پيروزى انقلاب تحت عنوان سياستمهار 24 آغاز كرده بود حفظ كرد لاكن بمنظور براندازى نظام و تغيير حاكميت درايران ، به استراتژيهاى ياد شده توسّل جست . سه استراتژى پيش گفته تا پاياندهه اوّل توسط دشمن طراحى و اجرا گرديدند.
4 - استراتژى تشديد مهار و تغيير از درون
سياست مهار سابق و اِعمال استراتژيهاى چندگانه براى بزانو درآوردن جمهورى اسلامىو براندازى نظام انقلابى موجود در ايران درطول دهه اول انقلاب ، كمترين تاءثيرى در حركت ملّت ايران براى پيمودن مسيرى كهانتخاب كرده بود برجاى نگذارد. بعد از حمله عراق به كويت و جنگ دوم خليج فارس كهطى آن معادلات قدرت در منطقه بكلى دگرگون گرديد و ايران بعنوان طرف پيروز جنگتحميلى و قدرت مسلط منطقه خليج فارس نمودار گرديد، آمريكا با درس گيرى ازتجربيات گذشته و شكست استراتژيهاى سابق ، سياست جديدى را تحت عنوان سياستمهار دوگانه 25 با شعار تشديد مهار وكنترل ايران و تسلط بر حوادث منطقه در دستور كار خود قرار داد. اين طرح كه در پاياندوران رياست جمهورى جرج بوش توسط استراتژيست هاى صهيونيست آمريكائى از جملهمارتين ايندايك معاون صهيونيست وزير خارجه وقت آمريكا تهيه شده بود با روى كار آمدنكلينتون ، بعنوان استراتژى ملّى دولت آمريكا در برخورد با ايران ، به اجرا در آمد.استراتژى مهار دوگانه چند هدف اساسى را تعقيب مى كرد كه عبارت بودند از:
- محاصره سياسى - نظامى ايران و ايجاد نوعى ديوار آهنين در اطراف آن .
- اخلال در مناسبات سياسى ايران با ساير كشورها بويژه همسايگان و كشورهاىاروپائى .
- تشديد محاصره و تحريم اقتصادى ايران .
- تضعيف و تخريب بنيادهاى فكرى ، فرهنگى و اخلاقى ملّت ايران .
- ايجاد فاصله بين مردم و حكومت و نشان دادن ناكارآمدى حكومت دينى !
و اين مشابه اهداف همان سياستى است كه آمريكا درطول چندين سال و با صرف هزينه هاى گزاف در شوروىاعمال نمود و در نهايت به فروپاشى آن كشور انجاميد. استراتژى تشديد مهار و تغييراز درون كه در طول دهه دوم انقلاب عليه ايراناعمال گرديد، برخلاف استراتژيهاى سابق كه عمدتا بر مؤ لفه هاى خارجى تكيهداشته و از اقدام نظامى ، قهرآميز و سخت سود مى جست ، اولا از ماهيتى غيرنظامى و نرمبرخوردار است ثانيا بر مؤ لفه هاى داخلى تكيه دارد و فشار و اقدام خارجى را در حمايتو پشتيبانى از عوامل داخلى قرار مى دهد.
از آنجا كه ابعاد و تاءثير اقدامات آمريكا در تشديد محاصره سياسى و تحريم اقتصادىايران در جريان سياست مهار دوگانه تا اندازه زيادى روشن است ، در اينجا به وجوهديگر اين استراتژى كه ناظر به جنبه هاى داخلى و سياست استحاله و تغيير از درون مىباشد مى پردازيم .
اين بحث را با نگاهى به اجلاس هامبورگ پى مى گيريم . در تابستانسال 1374 در هامبورگ آلمان جلسه اى تشكيل مى شود كه اجلاس همبستگى يا كميتههمبستگى نام گرفت . در آن جلسه كه سركردگان تمام جريانهاى ضد انقلاب ايرانى(بجز منافقين كه همواره در خواب و خيال قيام مسلحانه بوده اند!) تحت اشراف آمريكاييهاجمع مى شوند، جمع بندى تحقيقات و مطالعاتِ سرويسهاى اطّلاعاتى و امنيتى آمريكا طىچند محور به عنوان دلايل پيروزى و بقاء جمهورى اسلامى و شكست اقدامات گذشته آنانمطرح و استراتژى جديد براى مقابله با جمهورى اسلامى ايران بدانان اعلام مى شود. دراين اجلاس عامل پيروزى جمهورى اسلامى ايران را در حوادث گذشته ، وجود ايمان واعتقادات مذهبى در مردم ، رهبرى دينى (ولايت فقيه ) و پيوند بين مردم و حكومت در ايراندانستند و گفته شد تا اين عوامل موجود باشند نمى توان نظام جمهورى اسلامى را درايران از پاى در آورد. هم چنين گردانندگان اجلاس دودليل عمده را براى شكست هاى سابق ذكر مى كنند.
دليل اوّل آنكه آنها در اقداماتشان براى براندازى ، نه تنها هماهنگ و منسجمعمل نكرده اند بلكه گاه در تعارض باهم قرار داشته اند و اين يكى ازدلائل شكست آنان بوده است .
دليل دوم كه بسيار مهمتر بوده است اينكه استراتژيهاى گذشته آنان اساسا اشتباه بودهو هيچكدام به نتيجه نرسيده اند، لذا بايد استراتژى ديگرى را اتّخاذ كنند. استراتژىكه در مناطقى از دنيا پياده شده و به نتيجه رسيده بود. در آنجا به تجربه آمريكا دربرخورد با دولت انقلابى نيكاراگوئه و همچنين شوروى سابق اشاره كردند كه هر دومورد نيز به براندازى و فرو پاشى آنها منجر شده بود و خلاصه اين استراتژى آنبود كه بجاى نشستن در خارج و برخورد مستقيم و قهرآميز با نظام جمهورى اسلامى ودشمنى علنى با آن ، مى بايست نيروهاى خود رابداخل كشور و بدرون حاكميت نفوذ بدهند و با در اختيار گرفتن ابزار و رسانه هاىفرهنگى به اتكاء ضعف ها و نارسائيهاى موجود در كشور بتدريج و باحوصله ، اعتقاداتدينى و گرايشات انقلاب مردم را تضعيف كنند بين مردم و حكومت فاصله ايجاد كنند و مردمرا نسبت به كارآمدى رهبرى و نظام دينى دچار ترديد كنند و در طى زمان با استفاده ازافكار عمومى و به كمك عوامل خود در درون نظام ، حكومت دينى را تغيير داده وبخيال خود يك حكومت لائيك طرفدار غرب در ايران بوجود آورند! خود آنها به اين حركتنام استراتژى بزرگ ! يا استراتژى تغيير از درون اطلاق كردند.
اين استراتژى الهام يافته از همان شيوه اى است كه آمريكاييها در شوروى بكار گرفتندو منجر به فروپاشى آن گرديد و مقام معظم رهبرى بخوبى ابعاد آنرا گشودند و بيانفرمودند كه چگونه آمريكائيها فرهنگ مردم شوروى را عوض ‍ كرده و فرهنگليبرال - سرمايه دارى غربى را جايگزين آن كردند، چگونه با مقامات و كارگزاراناصلى حكومت در شوروى تماس برقرار كرده و آنها را مزدور كرده و از آنها حمايت نمودند،فردى مثل گورباچف را كاملا آماده كردند، گورباچف كه مقدارىتعلل كرد يلتسين را مطرح كردند و او را به صحنه آوردند و آن شد كه شد!
در اجلاس ياد شده ،براى تحقّق استراتژى ياد شده ، چند برنامه عمده مطرح شد:
اوّل آنكه اساسا بايد روى امكانات داخل كشور بويژه امكانات درون نظام ، حساب بازبكنند و به عنوان يك مورد موفّق از كاركرد گروهك نهضت آزادى نام بردند، گفتندنهضت آزادى كارى بسيار سخت و پر مخاطره ولى ثمربخش را در بستر سازى انجام دادهاست ، رفتار نهضت آزادى يك الگوى موفق بوده است . يعنى بجاى اينكه به خارج فراركنند و از راه دور مبارزه كنند! بايد بداخل برگردند و در متن حادثه باشند!
دوم آنكه بجاى اينكه فقط انتقاد و تخريب بكنند و نسبت به همه عناصر نظام پرخاشنمايند،بايد بسراغ عوامل درون نظام بروند آنها را جذب و با خود همراه كنند و از امكاناتو پشتيبانيهاى آنها بهره بگيرند. در خصوص امكان جذب عناصر درون نظام بعنوان يكمورد موفّق ! از قضيه آقاى شيخ حسينعلى منتظرى ياد كردند كه حتى در اين سطح مىشود از درون نظام سربازگيرى كرد! از نظر آنان مورد وى نشان دهنده اين بود كه درايران هم مى توان يك گورباچف يافت ! كسى كه در كنار امام ره و با ايشان بود ويكى از عناصر اصلى انقلاب محسوب مى شد، قابليت آنرا داشت كه درمقابل امام بايستد. اين لفظ گورباچف را در آن موقع در مورد شيخ منتظرى بكار بردند.بنابراين بازگشت به داخل و كار روى مردم و اقدام فرهنگى براى تغيير اعتقادات وفرهنگ آنان و نفوذ در دستگاهها و اركان تصميم گيرى و جذب عناصر درون نظام ، از جملهبرنامه هاى استراتژى جديد دشمن براى براندازى و فروپاشى عنوان گرديد.
در اين اجلاس فهرستى از اقدامات سلبى و اقدامات ايجابى در چارچوب برنامه هاى يادشده مطرح شد كه از جمله اقدامات سلبى يكى متهم كردن نظام به ديكتاتورى و نبودآزادى در ايران بود كه از نيمه دوم سال 1374 دقيقا تمامى نشريات ضد انقلاب خارجنشين ، رسانه هاى غربى و جريانها و افراد مختلف ضد انقلاب در خارج وداخل ، اين محور را در دستور كار تبليغاتى خود قرار مى دهند. محور دوم از اقدامات سلبىمقابله با اصل ولايت فقيه و نا كارآمد نشان دادن نظام ولايت فقيه براى اداره كشور بودكه دقيقا برخوردها با ولايت فقيه از اين سال اوج مى گيرد. و بعنوان اقدامات ايجابى ،تحقّق شعار دمكراسى تشكيل جامعه مدنى در دستور كار آنها قرار گرفت .
استراتژى جديد در آن تاريخ به تمام جريانهاى ضد انقلاب ايرانى ابلاغ گرديد واقدامات عملى از آن پس آغاز شد. عناصر ضد انقلاب و فرارى يكى پس از ديگرى تحتعناوين مختلف وارد كشور شدند و با جريانهاى دگرانديشداخل كشور و برخى عناصر درون نظام متصل شدند و به نفوذ بويژه در بخشهاىفرهنگى و رسانه اى پرداخته و مجوزهاى زيادى براى انتشار نشريه ، ابتدا تحت عناوينعمومى و سپس با جهت گيرى هاى مستقيم فرهنگى و سياسى بدست آوردند. براىمثال براى نشريات خود تحت عناوين صنعتحمل و نقل ، مواد غذايى ، بهداشت ، طبيعت و... امتياز گرفتند، و سپس بعدهامباحث سياسى و فرهنگى متناسب با خطمشى ياد شده را در آنها مطرح كردند. عناصرمنزوى مطبوعاتى و رسانه اى امثال بهنود، مهرانگيز كار و ... كه كم شمار هم نبودند لكناز ترس بگوشه اى خزيده و سكوت اختيار كرده بودند رافعّال كرده و با واگذارى پول و امكانات بكارشان گرفتند. درهمين سالها بود كه دركنگره آمريكا پشتيبانى از اپوزيسيون و جريان فرهنگى درداخل كشور ايران به بحث گذاشته شد و براى جريان براندازى فرهنگى در آن موقعبيست ميليون دلار تصويب كردند. سازمان سيا و سازمانهاى جاسوسى و بنگاههاى عظيمرسانه اى غرب از اين حركت حمايت كردند. اسناد زيادى وجود دارد كه نشان مى دهدآمريكايى ها به اقدام فرهنگى و تغيير فرهنگ جامعه ايران بمنظور رسيدن بهدف هاىخود چه ميزان اميد بسته بودند يكى از سياست مداران آمريكايى اظهار داشت : اگر طرحمهار دوجانبه نتواند ايران را دچار مشكل بكند، برنامه هاى تلويزيونى MTV وامثال آن مى تواند ساختار ذهنى و فكرى مردم ايران رامتحوّل سازد و زمينه را براى بازگشت آمريكا فراهم كند! 26
و اين همان بود كه توسط مقام معظم رهبرى در همان سالها بعنوان تهاجم و شبيخونفرهنگى ناميده شد و همه مردم ايران و مسئولان ، به خصوص ‍ مسؤ لان فرهنگى را بهرويارويى با اين هجوم و جنگ جديد فرا خواندند.
اين استراتژى تا دوم خرداد سال 1376 ادامه داشت و روز به روز دامنه اقدامات دشمنوسيعتر مى شد و مع الاسف كارگزاران حكومتى و به خصوص دستگاههاىمسئول فرهنگى كشور برغم هشدارهاى مكرر مقام معظم رهبرى ، گرفتار ذهنيات خود بوده وابعاد اين توطئه خطرناك را درك نكردند و بعضا خود زمينه ساز و آلت دست آن شدند.
5 - استراتژى اصلاحات و فروپاشى
اعلام نتايج انتخابات دوره هفتم رياست جمهورى و حضور سى ميليونى و بى سابقه مردمكه انتخابات را به يك حماسه عظيم مردمى در پاى بندى به نظام جمهورى اسلامى وحمايت از اركان آن بدل نمود استراتژى دشمن را عقيم گذارد و نشان داد كه برغمتلاشهاى همه جانبه دشمن براى بحران سازى ، ايجاد فاصله بين مردم و حاكميت و كاهشمقبوليت و پايگاه مردمى نظام جمهورى اسلامى ، قاطبه ملّت ايران با وجود گلايه ها وانتقاداتى كه ممكن است نسبت به كاركرد برخى دستگاههاى حكومتى داشته باشند آينده وسعادت خود را در چارچوب نظام جمهورى اسلامى و در گرو پاى بندى به اركان آن مىدانند. و اين در شرائطى بود كه دشمن با اطمينان از عدم حضور گسترده مردم (كهبالاترين پيش بينى آنها حضور حداكثر 13 ميليون نفر پاى صندوقهاى راى بود) قصدداشت از نتايج اين انتخابات بعنوان يك دليل قطعى مبنى بر فقدان مقبوليت وبالمآل مشروعيت نظام جمهورى اسلامى استفاده كرده و با افزايش فشارهاى خارجى درابعاد سياسى ، اقتصادى و حتى نظامى (كه در همان اثنا مقامات آمريكائى به بهانهانفجار در پايگاه الخُبُر عربستان و اتهام دخالت ايران در آن ماجرا، ايران را به حملهنظامى تهديد كرده بودند!) بر سر ايران ريخته و كار نظام را يكسره كنند!
حماسه دوّم خرداد كه بى ترديد حاصل تدبير حكيمانه و اراده الهى مقام معظم رهبرى وبرنامه ريزى و هدايت مستقيم ايشان در برانگيختن كليه احزاب ، گروهها، جريانات واشخاص مؤ ثر در افكار عمومى و دعوت مردم بحضور گسترده در انتخابات بود بهمراهمجموعه اقدامات ديگرى كه براى كنترل اقتصاد كشور و كاهش آثار زيانبار ناشى ازتحريمهاى اقتصادى و فشارهاى سياسى آمريكا كه آن نيز با حساسيت ها و هدايت هاىمستمر مقام معظم رهبرى در زمان دولت قبل انجام گرفت ، نقطه پايان استراتژى تشديدمهار دشمن بود. در آن هنگام دشمن دريافت با و جود رهبرى قدرتمند و اكثريت قريب بهاتفاق مردمى كه به چارچوب نظام دينى در كشور پاى بندند نمى توان در كوتاه مدتبه تغيير حاكميت در ايران دل بست و آن ميزان از اقدامات براى رسيدن به اين هدف كافىنبوده است .
بشرحى كه خواهيم گفت آمريكا با حفظ اصول اوليه و اهداف استراتژى پيش ‍ گفته ،روش جديدى را براى تحقق هدف فروپاشى نظام در دستور كار خود قرار داد.
بعد از دوم خرداد و طرح برخى شعارهايى كه با برنامه هاى اجلاس هامبورگ همخوانىداشت و خواسته و ناخواسته بر خواست آمريكا منطبق شده بود، اميدهاى تازه اى در دشمنايجاد نمود. نمى خواهيم بگوئيم شعارهايى كه جناب آقاى خاتمى مطرح كردند، ازاستراتژى دشمن الهام گرفته بود ولى اين را هم نمى توانيم ناديده بگيريم ، كهناخواسته بعضى از آن شعارها مورد علاقه جريان روشنفكرى وابسته و كارگزارانجريان استحاله و تغيير از درون واقع شد و رمز حمايت گسترده آنان نيز از اين شعارهاهمين بود و آنگاه كه آقاى خاتمى براى جلوگيرى از سوء استفاده آنها برخى از آن مفاهيمرا تشريح نمود و مقصد اصلى خود را از آنها ابراز داشت ، با مخالفت اين جريان مواجهشد. وقتى ايشان گفتند منظور ما از جامعه مدنى ، جامعه اسلامى و مدينة النبى است ،در برخى روزنامه ها و مطبوعات وابسته مقاله نوشتند و با ذكر عبارت جامعه مدنى نهيك كلمه كم و نه يك كلمه زياد! به ايشان تعرض كرده و ادعا كردند كه براىجامعه مدنى كه آقاى خاتمى شعار آنرا مى دهد، روشنفكران سالها زحمت كشيده اند واين شعار متعلق به آنها است و آقاى خاتمى نمى تواند آنرا بهميل خود تفسير كند ! جامعه مدنى مفهوم مشخّصى دارد و هيچ رابطه اى با دين و سنخيتى باجامعه دينى ندارد.
جامعه مدنى ، دموكراسى ، آزادى ، پلوراليسم ، تسامح ، قرائت هاىمختلف از دين ، خشونت و برخى ديگر از شعارها و مفاهيم و ادبياتى كه بعد از دوّمخرداد بكار گرفته شد، ناخواسته تكرار همان محورهاى اجلاس ‍ هامبورگ بود كه بهعنوان برنامه هاى استراتژى تغيير از درون مطرح شده بود.
جريانهاى لائيك و دگر انديش نيز كه از قبل براساس آن استراتژى به درون كشورنفوذ كرده و يا در داخل فعال شده بودند موقعيّت را مناسب دانسته و با جريان مدعى دومخرداد همراه شدند. زيرا بخشى از آن اقداماتى را كه براساس استراتژى خود تعقيب مىنمودند، اين بار، از موضع حاكميت و بوسيله عناصرى از درون حاكميت بيان و پيگيرى مىشد و دليل حمايت هاى آمريكاييها و غربى ها دراوائل كار از جريان جديد و دل خوشى و اميدوارى آنها، فريبى بود كه از به كارگيرىاين مفاهيم و اصطلاحات در شعارهاى پس ‍ از دوم خرداد، خوردند وگرنه همانگونه كه مقاممعظم رهبرى فرمودند، آنها اشتباه مى كنند، نه آقاى خاتمى گورباچف است و نه اسلامماركسيسم و نه جامعه ما جامعه شوروى است . آنها به اين تفاوتها توجّه ندارند و فقطبه بعضى از ظواهر دل خوش كرده اند!
بعد از دوم خرداد فضاى آلوده اى براى طرح ناقص و بيمارگونه اين مباحث فراهم شد.سياست تساهل و تسامح وزير ارشاد در بخش فرهنگى دولت و برخى ديگر از وزارتخانهها نيز زمينه را براى آنها هموارتر كرد. موانع و محدوديت هايى كه در گذشته درمقابل نفوذ دشمن در بخشهاى فكرى و فرهنگى جامعه قرار داشت تضعيف شده و بعضابرداشته شدند و زمينه را براى بازگشت و فعّاليت گروه بيشترى از جريانها و عناصرضد انقلاب فراهم آورد . شمارى از آنان نه فقط باز گشتند بلكه مورد حمايت قرارگرفتند، كسانى كه تا آن زمان مدام عليه انقلاب و ارزشها و معتقدات مردم لجن پراكنىمى كردند، به عنوان نويسنده ممتاز! و هنرمند محبوب ! و روزنامه نگار محترم ! موردتشويق واقع شدند. نه تنها آثار آنان از ممنوعيت خارج شد بلكه مورد حمايت نيز واقعگرديد. اين كارها نه فقط در عرصه مطبوعات و روزنامه ها كه در بخش كتاب ، فيلم ،تئاتر ، سينما و ساير قلمروهاى فرهنگى و هنرى نيز انجام گرفت .
فضاى جديد كشور ، اقدامات برخى كارگزاران حكومتى ، وادادگى و انحراف برخىنيروهاى انقلاب و تجديدنظر طلبى آنها، اميد و انگيزه هاى جديدى در آمريكاييها و غربىها در سرعت دادن به اقدامات خود براى فروپاشى براساس ‍ استراتژى پيش گفتهبوجود آورد. اين بار آنها براى رفتار براندازى خود، منافقانه اصطلاح جديدى رااستخدام كردند.
آنها شعار اصلاحات را كه بى ترديد اصل آن مورد تاءييد رهبرى نظام و خواستعمومى ملّت ايران بود گرفته و محتواى آن را باميل خود و در چارچوب طرح فروپاشى تفسير كردند. در حقيقت شعار اصلاحات پوشش ‍جديدى براى استراتژى هامبورگ بود وگرنه غرب ، آمريكا و جريانات آرم دار ضدانقلاب كه ماهيت ضد مردمى و ضد اسلامى آنها برهمگان آشكار است چگونه مى توانندطرفدار اصلاحات واقعى در ايران باشند و به هميندليل است كه ما مدعى هستيم اصلاحات با يك تفسير خاص مى تواند دقيقا در تعارض بااهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى واقع شود و اگر هوشيارى و آمادگى نيروهاى انقلابنباشد خداى ناكرده مى تواند به عنوان بسترى براى فروپاشى و تغيير نظام بكارگرفته شود و همين معناست كه اصلاحات را درتقابل با امنيّت ملّى قرار مى دهد، اگر تحت لواى اصلاحات و با شعار اصلاح طلبى ،اسلاميت نظام از بين برود و يا حتى كمرنگ شود واستقلال كشور تضعيف گردد و ساير اصول و مبانى انقلاب مورد خدشه و تهديد واقعشوند چگونه مى توان از امنيّت ملّى سخن گفت ؟ در شرايطى كه اهداف ، منافع وارزشهاى حياتى ما دستخوش دخالت و دست اندازى دشمن شوند چگونه مى توان از امنيّتملّى كشور اطمينان حاصل كرد؟
امنيّت ملّى يك كشور، گاه با ضرب و زور و قوّه قهريّه تهديد مى شود و زمانى ممكن استبا عناوين ، شعارها و ظواهر فريبنده اى همچون اصلاحات ، آزادى ، دموكراسى و مردمسالارى ، مورد تهديد واقع شود. ماهيت قضيه تفاوتى ندارد و اين روشى است كه درسوابق رفتار غرب با ملّت هاى شرقى بكرّات ديده شده است و تازگى ندارد. غرب ،همواره رفتار مستكبرانه و ظالمانه خود را در ارتباط با شرق در پوشش شعارها، مفاهيم وكلمات آراسته ، ارزشى و مردم فريب انجام داده است . واژه استعمار يك كلمه ارزشىاست يعنى طلب آبادانى و عمران ، ولى با همين مفهوم و با بكارگيرى شعار آبادانى وعمران به سراغ ملّتهاى شرقى رفتند و جز نابودى و تخريب و غارت ثروتهاى آنان ،چيزى برجاى نگذاشتند. در دوران جنگ سرد و ظهور كمونيسم و غلبه آن بر برخىكشورها، غرب همواره اقدامات خودش را در كشورهاى جهان سوم با شعار دفاع ازاصول و نجات آنها از دستبرد كمونيستهاو بى دينها انجام مى داد! يا موضوعرشد و توسعه نيز كه مورد علاقه ملّت هاى ضعيف است و امتيازى است كه همه جوامعمى خواهند از آن برخوردار باشند، شعارى بود كه غربى ها ثروت ملتهاى ديگر را درپرتو آن و با پياده كردن الگوهاى خود ساخته توسعه در آن كشورها به غارت بردند.الگويى را كه براى توسعه تجويز و اجرا مى كردند منجر به نابودى اقتصاد وفرهنگ و هويّت ملّى آنها شد.
امروز نيز مراد آنان از اصلاح گرى و اصلاحات در ايران چيزى است كه درمقابل اصلاحات دينى و انقلابى قرار دارد و اين همان است كه فرهنگ ما آن را فساد واِفساد مى داند، چرا كه اصلاحات به سبك آمريكائى و با تعريف غربى آن به تضعيف وتخريب بسيارى از مبانى ، اصول و ارزشهاى دينى و ملّى ما منجر مى شود. نوعى اصلاحطلبى منافقانه است كه قرآن كريم آنرا فساد دانسته و مناديان و طرفداران آنرا مفسد مىنامد!اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونْ 27
تا اين جا درپى تبيين اين مسئله بوديم كه چگونه دشمن چهارمين استراتژى خود را در آغازدهه دوم انقلاب با درس گيرى از شكست هاى گذشته و مبتنى بر فرايند تشديد مهار وتغيير از درون شكل داد ولى از دوم خرداد به بعد تلاش مى كند به اتكاء برخىشعارها و طرح مطالبات جديد و بهره گيرى از خواست عمومى براى اصلاحات ، باارائه مفاهيم و تعاريف ناصحيح از آن و ايجاد انحراف در مسير آن و شدت بخشيدن بدان ،اصلاحات را به عاملى براى فروپاشى نظام اسلامىتبديل كند و اين جوهر مطالب ارزشمندى است كه مقام معظّم رهبرى در ديدار با كارگزاراننظام بيان كردند.
يك طرح همه جانبه آمريكائى براى فروپاشى جمهورى اسلامى طراحى شد و جوانب آناز همه جهت سنجيده شد. اين طرح ، طرح بازسازى شده ايست از آنچه در فروپاشى اتّحادجماهير شوروى اتفاق افتاد. بنظر خودشان مى خواهند همان طرح را در ايران پياده كنند واجرا كنند.
اين طرح موفق آمريكا در شوروى بود، يعنى يك ابر قدرت را با يك طرح كاملاهوشمندانه ، با صرف مقدارى پول ، با خريدن برخى اشخاص و با به كار گرفتنرسانه هاى تبليغى توانستند در ظرف يك طراحى سه ، چهارساله و يك نتيجه گيرىشش ، هفت ماهه بكلى منهدم كنند و از بين ببرند. 28
عناوين و برنامه هاى اصلاحات آمريكايى
دشمن در اين مرحله از تقابل با جمهورى اسلامى ايران با بهره گيرى از عنواناصلاحات و اصلاح طلبى چند هدف مشخص را تعقيب مى كند :
1 - تضعيف ايمان و اعتقادات دينى مردم و حذف دين و رهبرى دينى از حكومت ،
2 - زمينه سازى براى ايجاد يك حكومت و نظام لائيك طرفدار غرب در ايران ،
3 - اعاده سلطه و در نهايت استعمار و استثمار ملّت ايران .
هنگاميكه آمريكا از اصلاحات در ايران سخن مى گويد و براى آندل مى سوزاند و گريبان چاك مى دهد! منظورش رسيدن به اين اهداف است .
حال ببينيم مصاديق اصلاحات آمريكايى چيست ؟ آمريكائيها از اصلاحات چه چيزى را ارادهمى كنند؟
اگر آنچه را كه آمريكايى ها، اروپائيها ، حكومتهاى وابسته به غرب (هم چوناسرائيل ، تركيه و كشورهاى مرتجع منطقه ) جريانهاى ضد انقلاب خارج نشين ، دگرانديشان ، روشنفكران وابسته ، فرصت طلبها و تجديدنظر طلبهاى داخلى درطول اين مدت درباره اصلاحات در ايران گفته اند استخراج و ملاحظه كنيم ، بخوبى مىتوان به نيّات آنان و تضادّ اين اصلاحات با امنيّت ملّى پى برد.
از مجموع اظهار نظرهايى كه در طول يك دوره زمانى دو ساله صورت گرفته استحداقل 16 عنوان استخراج شده است ؛ كه مى توان آنها را عناوين وسرفصل برنامه هاى اصلاحات آمريكايى دانست و به شرحى كه خواهيم گفت تمام آنهادر مقابل اصلاحات واقعى و در تقابل و تعارض با امنيّت ملّى كشور ما قرار دارند.
اين عناوين عبارتند از :
O حذف دين از عرصه حيات سياسى و اجتماعى كشور
O آزادى و اباحه گرى
O ختم انقلاب و پايان دوران انقلابيگرى
O بركنارى روحانيّت از مصادر امور و حذف نهاد روحانيّت شيعه
O تحديد و حذف ولايت فقيه و رهبرى جامعه
O تغيير قانون اساسى و برخى قوانين موضوعه كشور
O حذف نهادهاى پاسدار حاكميت دينى
O توقف اجراى احكام اسلامى
O الحاق به فرهنگ جهانى (فرهنگ غربى )
O احياى ملى گرايى و بازگشت به سنتهاىماقبل اسلام
O برقرارى رابطه با آمريكا و همراهى با روند صلح خاورميانه
O ورود سرمايه داران و ش -ركتهاى خارجى و ب -ازكردن درهاى اقتصاد به روى غرب
O اصلاح و رفرم در دين (پروتستانتيزم )
O عمده كردن جريانهاى قومى و اقليّت هاى موجود در كشور
O تغيير نگاه و نگرش نسبت به غرب
O پياده كردن الگوهاى غربى
1 - حذف دين از عرصه حيات سياسى و اجتماعى كشور
يكى از برنامه هاى اصلى اصلاحات از نظر غربى ها و وابستگان آنها، حذف دين ازعرصه حيات سياسى و اجتماعى كشور است و به صراحت بيان مى كنند كه دين كارآمدى وصلاحيت لازم را براى اداره امور اجتماع نداشته و حق دخالت در حكومت و سياست را ندارد!
اساسا حركت غرب در جريان رنسانس مبتنى بر ايناصل بود، رنسانس براى جدا سازى و حذف دين از سياست بوقوع پيوست و بعدها دين رااز عرصه اجتماع هم خارج كرد و آنچنان كه قرون وسطى دوران باصطلاح حاكميت دين برمقدرات جامعه بود، دوران بعد از آن كه بدان عصر جديد يا مدرنيته و مدرنيسم مى گويند، دوران بركنارى دين از عرصه سياست يا سكولاريسم بود كه به لائيسيزم يا لائيسيتهكه به معنى نفى گرايشات و سلوك و رفتار دينى است ، منجر شد.
آمريكائيها و هم چنين ضد انقلاب خارج نشين و روشنفكران و عناصر تجديدنظرطلب داخلىنيز با الهام از غرب همين معنى را لكن به زبانهاى مختلف و با ظواهرى آراسته تر بيانمى كنند. آنچه كه در نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت بيان مى شود، موضوع نسبىبودن دين ، نظريه صراطهاى مستقيم و قرائتهاى مختلف از دين ، كه طى آن برداشت وتفسير واحد و صحيح از دين نفى مى شود و همه فهم ها و برداشت ها هرچقدر سخيف وسطحى از شريعت ، درست و قابل قبول و قابل احترام جلوه مى كند! دين را از يك عنصرفعّال اجتماعى و يك پديده مؤ ثّر در صحنه سياست و اجتماع به يك امر شخصى محض ، درحد يك احساس و عاطفه شخصى تبديل مى كند و كاركرد دين را در ايمان محدود كرده وحداكثر ناظر به رابطه شخصى بين فرد و خداى خود مى داند و اينكه دين جامعه را ادارهكند ، حكومت تشكيل دهد و براى حكومت تعيين تكليف كند را كاملا رد مى كند.
اوج ضديّت با دين و تقابل با حضور و ظهور اجتماعى دين همان چيزى است كه در قرننوزدهم اروپا از ماركس نقل شد كه گفته است دين افيون توده هاست ! و رسواتر از آن، سخن سوپر ماركسيست هاى وطنى است كه بعد از ملاحظه نقش بىبديل دين در برانگيختن توده ها و راه اندازى يك انقلاب عظيم اجتماعى در ايران و بيش ازبيست سال اداره پرقدرت يك حكومت با آنهمه مشكلات و دشمنى ها بگويند : دين نه فقطافيون توده ها بلكه افيون حكومتها هم هست ! يعنى دين نه در حكومت و سياست و نه هيچموضوعى از امور اجتماعى نبايد دخالت كند و حضور داشته باشد. چيزى كه افيون وترياك است ، صلاحيت باقى ماندن و حق حيات ندارد !؟
حال اگر ما بخواهيم به همين يك توصيه آقايانعمل كنيم ! و دين را از سياست تفكيك و از جامعه حذف كنيم ! اساسا چيزى به عنوان جمهورىاسلامى باقى خواهد ماند كه بخواهيم در باب امنيّت ملّى آن بحث كنيم ؟!
از آنجا كه نظام جمهورى اسلامى بر دو پايه استوار است ؛ يكى راءى و اراده مردم مسلمانو ديگرى شريعت اسلامى ، جمهورى اسلامى با حذف هر يك از اين دو، ديگر معنى نخواهدداشت . اگر عنصر دين را از حكومت حذف كنيد به يك جمهورى مطلق و لائيك همچونجمهوريهاى غربى و يا نظامهاى بى هويتى كه از غرب تقليد مى كنند خواهيد رسيد كهاين ربطى به جمهورى اسلامى نه يك كلمه زياد نه يك كلمه كم ندارد و اگر عنصرجمهورى را حذف كنيد به نظامى كه فاقد پايگاه و مقبوليت مردمى است خواهيد رسيد كهديكتاتورى و استبداد بر آن حاكم خواهد شد. نظير آنچه كه در تاريخ گذشته ايرانوجود داشته است ؛ و لذا اگر دين از حكومتى كه برخاسته از خواست و اراده مردم مسلماناست حذف شود و يا حتى وجود و حضورش كمرنگ شود ، اين به معنى نفى امنيّت ملّى است .مگر نه اينكه تعريف امنيّت ملّى اين بود كه ملّت از تاءمين هدفها، منافع و ارزشهاىحياتى خود مطمئن باشد و هر چيزى كه جامعه را از هدفها و منافع ملّى و ارزشهاىاصوليش باز بدارد تهديد امنيّت ملّى است ؟ چه هدفى مهمتر از حاكميت دين خدا و پاسدارىاز نظام دينى و چه ارزشى استوارتر از دين و دين خواهى براى نظام و مردم ما وجوددارد؟ 29
2 - آزادى و اباحه گرى
يكى ديگر از محورهايى كه آمريكاييها و غربيها در مورد اصلاحات در ايران مطرح مىكنند، موضوع فقدان آزادى در ايران و ضرورت وجود آن است ، لكن آزادى كه آنها مىگويند با تلقى و تفسير خودشان كه به معنى اباحه گرى و آزادى ليبراليستى استنه به معنى آزادگى و نرفتن به زير بار ظلم و تسليم ناپذيرى درمقابل قدرتها و حاكميت هاى غيرالهى . در شرائطى كه اساسا قيام ملّت ما مبتنى بر آزادىخواهى بود و يكى از شعارهاى محورى انقلاب اسلامى ، آزادى از قيد نظامهاى طاغوتى وروابط ظالمانه بوده است و در طول تمام دوران پس از انقلاب نيز از آن به قيمتتحمل سختى ها و مرارتهاى زياد پاسدارى كرده ايم ، نظام ما را به مخالفت با آزادىمتّهم مى كنند.

next page

اصلاحات آمريكايي (محمد باقر ذوالقدر)

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation