بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیبا های اخلاق, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     0 - زيباييهاى اخلاق
     00 - زيباييهاى اخلاق
     1 - زيباييهاى اخلاق
     10 - زيباييهاى اخلاق
     11 - زيباييهاى اخلاق
     12 - زيباييهاى اخلاق
     13 - زيباييهاى اخلاق
     14 - زيباييهاى اخلاق
     15 - زيباييهاى اخلاق
     16 - زيباييهاى اخلاق
     2 - زيباييهاى اخلاق
     3 - زيباييهاى اخلاق
     4 - زيباييهاى اخلاق
     5 - زيباييهاى اخلاق
     6 - زيباييهاى اخلاق
     7 - زيباييهاى اخلاق
     8 - زيباييهاى اخلاق
     9 - زيباييهاى اخلاق
     FEHREST - زيباييهاى اخلاق
 

 

 
 
قبلفهرست بعد

قال على (عليه السلام) : أحسَنُ الأخلاقِ ما حَمَلَكَ عَلَى المَكارِم

غرر الحكم : 254 ، حديث 5350

بخش سيزدهم

اخلاق كليد خير دنيا و آخرت

كليد خير دنيا و آخرت

آيين مقدّس اسلام و فرهنگ حيات بخش حق كه در قرآن مجيد و سنت نبوى و روايات امامان معصوم جلوه كرده و ضامن سعادت دنيا و آخرت انسان است چنان كه از آيات قرآن مجيد و روايات استفاده مى شود از سه عنصر معنوى تركيب شده است : ايمان و عمل و اخلاق .

ايمان را مى توان از راه تحصيل معارف اسلامى و مطالعه ى در حقايق هستى و گوش سپردن به عالمان ربّانى و متخصصان علوم اهل بيت به دست آورد .

عمل هم كه عبارت از اداى واجبات و ترك محرمات است مى توان با شناخت واجبات و محرمات از طريق رساله هاى عمليه و كتاب هاى پرقيمت فقيهان و دانشمندان به مرحله ى ظهور آورد .

حسنات اخلاقى و مكارم نفسى را كه مواردش در قرآن و روايات به طور كامل بيان شده است را مى توان با شناخت آنها و تمرين اجراى آن تحصيل كرد .

اين سه حقيقت يعنى ايمان و عمل و اخلاق هم چون كليد سه دندانه اى است كه اگر در دست انسان باشد مى تواند ، چه در دنيا و چه در آخرت ، همه ى درهاى خير و بويژه درهاى رحمت الهى را به روى خود باز كند و از فيوضات و بركات الهى بهره مند شود و نهايتاً به مقام قرب حق و لقاى محبوب برسد و در دنيا در خيمه ى حيات طيبه قرار گيرد و در آخرت براى ابد در بهشت عنبر سرشت جاى گيرد .


صفحه 294


اخلاقى كه خدا مى پسندد

امورى كه ذاتاً بلند مرتبه و شريف و پرقيمت و باارزش است و سبب ظهور خير دنيا و آخرت و سعادت و خوشبختى براى انسان است ، چنان كه در آيات قرآن و روايات آمده ، محبوب خداست ، و امورى كه ذاتاً پست و بى ارزش است و سبب تيره بختى انسان در دنيا و آخرت است ـ همان گونه كه در قرآن و روايات آمده ـ منفور و مبغوض حق است .

بنابراين هر انسانى كه آراسته به امور شريفه و حسنات اخلاقى است محبوب خداست و هر انسانى كه آلوده به امور پست و بى ارزش است مورد نفرت پروردگار است .

زيباييهاى اخلاق و حسنات باطنى و حالات عالى درونى از مصاديق قطعى امور شريفه و باارزش ، و زشتى هاى اخلاقى و سيئات باطنى و حالات پست از مصاديق يقينى امور پست و بى ارزش است . در اين زمينه به دو روايت بسيار مهم دقت كنيد .

امام باقر (عليه السلام) از پدرانش از اميرالمؤمنين (عليه السلام) و اميرالمؤمنين از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)روايت مى كند كه آن حضرت فرمود :

إنّ اللهَ عَزَّ وجَلَّ يُحِبُّ الجودَ وَمَعالِىَ الأُمُورِ وَيَكْرَهُ سَفْسَافَهَا . . .(1) .

بى ترديد خداى عز و جل بخشندگى و گشاده دستى و امور شريفه و باارزش را دوست دارد و نسبت به امور پست و بى ارزش كراهت و نفرت مىورزد .

نيز از حضرت حسين (عليه السلام) از رسول خدا روايت شده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جعفريات : 196 ، باب في ذكر البنات ; مستدرك الوسائل : 13 / 56 ، باب 22 ، حديث 14736 .


صفحه 295


إنّ اللهَ يُحبُّ مَعالِىَ الأمورِ وَيَكرَهُ سَفْسافَها(1) .

به يقين خدا امور شريفه و باارزش را دوست دارد و امور پست و بى ارزش نزد او منفور و مبغوض است .

مسلماً وقتى انسان ظرف ارزش هاى اخلاقى و امور شريف شود محبوب خدا و هنگامى كه منبع زشتى هاى اخلاقى و امور پست و بى ارزش گردد مورد نفرت خداست .

امور شريفه ى زندگى ، انسان را در دنيا غرق امنيت و سلامت و خوشى و رفاه و وسعت رزق مى كند و سبب ورود انسان در عرصه ى قيامت به رضوان و بهشت الهى است ، و امور پست و بى ارزش ، زندگى را در دنيا دچار ناامنى و اضطراب و نگرانى و غم و اندوه و تنگى رزق مى نمايد و در آخرت سبب ورود به خشم و سخط حق و دخول در عذاب دردناك دوزخ است .

انسان اگر به خود معرفت پيدا كند و از طريق قرآن و معارف به حقيقت خود واقف شود كه از جهتى خليفه ى خدا و قائم مقام حضرت رب در زمين است ، چنان كه قرآن مى فرمايد :

( . . . إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً . . . )(2) .

من در زمين جانشين خواهم گماشت .

و از طرف ديگر جلوه گاه اسما و صفات حضرت حق است ، آن گونه كه قرآن خبر مى دهد :

( وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّهَا . . . )(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عوالى اللآلى : 1 / 67 ، الفصل الرابع ، حديث 117 ; وسائل الشيعه : 17 / 73 ، باب 25 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 30 .

3 ـ بقره ( 2 ) : 31 .


صفحه 296


و ] خدا [ همه ى ] معانى [ نامها را به آدم آموخت .

و به عنوان مسجود فرشتگان است به طورى كه قرآن مى گويد :

( فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ )(1) .

پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم ، پيش او به سجده در افتيد .

و در مرحله ى ديگر امين الله است ، يعنى موجودى است كه پس از اين كه آسمان ها و زمين و كوهها به خاطر عدم ظرفيت از پذيرش امانت روى تافتند به قبول امانت تن داد ، چنان كه قرآن به اين حقيقت ناطق است :

( إِنَّا عَرَضْنَا الاَْمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الاِْنسَانُ . . . )(2) .

ما امانت ] الهى و بار تكليف [ را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم ، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند ، ] ولى [ انسان آن را برداشت .

و از جهت ديگر در جنبه ى معنوى روح الله است آن گونه كه قرآن دلالت دارد :

( فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي )(3) .

پس وقتى كه آن را درست كردم از روح خود در آن دميدم .

هرگز و تحت هيچ شرايطى اجازه نمى دهد كه ظرف وجودش از ارزش ها و امور شريف خالى بماند و شيطان ها و هواى نفس او را براى آلوده كردن باطنش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجر ( 15 ) : 29 .

2 ـ احزاب ( 33 ) : 72 .

3 ـ ص ( 38 ) : 72 .


صفحه 297


به زشتى ها و امور پست و بى ارزش مورد تاخت و تاز قرار دهند ، بلكه مى كوشد قلب را تبديل به حرم خدا و عرش رحمان نمايد و عمق دل را آيينه ى جلوه ى الهامات كند و نفس و باطن را با امور ارزشى و حقايق عرشى زينت دهد و دايره ى وجودش را محل تجلى معارف الهى قرار دهد و اعضا و جوارحش را در خدمت به خلق و عبادت ربّ به كار گيرد و از وجود خويش منبعى از فضايل و كرامات بسازد و با كليد ايمان و عمل و اخلاق تمام درهاى رحمت و سعادت را به روى خود باز كند و خويش را مطلع الفجر آيات حضرت رب العزّه نمايد .

اى دل ار ننگ دارى از نقصان *** جز سلوك ره كمال مكن

هرچه عقل اندر او بود دستور *** جز بدان كار اشتغال مكن

شرف نفس اگر همى خواهى *** با فرومايه قيل و قال مكن

عرض نفس نفيس را هرگز *** در پى مال پايمال مكن

منت از دوست بهر دينارى *** ور بود حاتم احتمال مكن

عجز و بيچارگى به هيچ سبيل *** دشمن ار هست پور زال مكن

بشنو اندرزهاى ابن يمين *** چون مفيد است ز آن ملال مكن(1) ***

سخنى از عبدالرزاق كاشانى

حكيم بزرگ كمال الدين عبدالرزاق كاشانى در شرح منازل السائرين در معرفى آنان كه همه ى عمر دنبال آراسته شدن به ارزش ها بودند و از اين طريق به مقصد اعلى رسيدند مى فرمايد :

زحمت كشيدگان در اين راه كه خود را به وسيله ى ايمان و عمل در اختيار حضرت حق قرار دادند ، كسانى هستند كه خداى مهربان هنگامى كه شايستگى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنايى غزنوى .


صفحه 298


و لياقت در آنان ديد ، آنان را بر ترك لذت هاى حرام و خوشى هاى ناباب و شهوات حيوانى و اميال بى محاسبه و خواسته هاى نامشروع برانگيخت و به ملازمت داشتن با معرفت دينى و شريعت حق همراه با هماهنگ نمودن عمل بر اساس سنت و حقايق الهيه توفيق داد و آنان را بر تمايل داشتن به رسيدن به درجات نهايى معنوى يارى داد تا اميد و آرزويشان اين شد كه خود را به نقطه اى برسانند كه در آنجا افكارشان از تعلق به غير خدا كه ريشه ى تفرقه و پريشانى باطن است تصفيه شود و انديشه اى جز طلب حق در سايه ى توحيد فكر نداشته باشند و چيزى جز تعلق به حق در باطن آنان نماند و همه ى خواسته هايشان جز يك خواسته و آن هم بندگى حق نباشد و از همه ى امور پست و بى ارزش دور بمانند و با خسّت و دنائت و برنامه هاى پوك و پوچ شركت نورزند و چنان كه در حديث آمده : « إنّ الله يحبّ مَعالِى الأمورَ وَأشرافَها وَيُبغِضُ سَفسافَها ; خدا امور باارزش و شريف را دوست دارد و نسبت به امور پست و بى ارزش دشمن است » .

كوشيدند تا به امور باارزش آراسته شوند و از امور پست پاك بمانند تا مورد محبت خدا قرار گيرند و از خشم و غضبش در امان بمانند .

اينان چون با آراسته شدن به كرامت ها و پيراسته ماندن از دنائت ها به عزيزترين و شريف ترين حقيقت كه حضرت حق است اتصال پيدا كردند و قلبشان به حضرت ربّ العزه تعلق گرفت از توجه و التفات به امور خسيسه و پست خوددارى نمودند(1) .

و مثل اعلاى بندگى و عبادت و انسانيت و آدميت شدند و براى هم نوعان خود اسوه و سرمشق حسنه گشتند .

روايتى مهم در صفات پسنديده

ابوحمزه ى ثمالى كه راوى دعاى عارفانه و عاشقانه ى سحرهاى ماه مبارك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح منازل السائرين : 59 .


صفحه 299


رمضان از حضرت سجاد (عليه السلام) است از وجود مقدّس حضرت باقر العلوم (عليه السلام) كه درياى بى ساحل علم و معرفت و بصيرت و شكافنده ى حقايق علمى است روايتى را در رابطه با برخى از صفات پسنديده ى اخلاقى نقل مى كند كه اگر مردم دنيا به اين روايت عمل كنند ، زندگى آنان چون بهشتيانِ روز قيامت مى شود و عرصه گاه حيات آنان غرق در آرامش و امنيت مى گردد و برادرى و مواسات و محبت و عشق همه ى زواياى زندگى آنان را پر مى كند .

ابوحمزه مى گويد : با دو گوش خود از دو لب الهى و ملكوتى حضرت باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود :

أربعٌ مَن كُنّ فِيهِ كَمُلَ إسلامُهُ ، وَأعِينَ عَلَى إيمانِهِ ، وَمُحِّصَتْ عَنهُ ذُنُوبُه ، وَلَقِىَ رَبَّهُ وَهُو عَنْهُ راض ، وَلَو كَانَ فِيمَا بَينَ قَرنِه إلَى قَدَمِهِ ذُنُوبٌ حَطَّها اللهُ عَنهُ ، وَهِىَ : الوَفاءُ بِما يَجعَلُ اللهُ عَلى نَفسِهِ ، وَصِدقُ اللِسانِ مَعَ النّاسِ ، وَالحَياءُ مِمّا يَقبَحُ عِند اللهِ وعِند النّاسِ ، وَحُسْنُ الخُلُقِ مَعَ الأهْلِ وَالنّاسِ . وَأربعٌ مَن كُنّ فِيه مِن المُؤمِنِينَ أسكَنَه الله فِى أَعلَى عِلِيّينَ فِى غُرَف فَوقَ غُرَف فِى محلّ الشَّرَفِ كلّ أشرف : مَن آوَى اليتيمَ وَنَظَر لَهُ فَكان لَه ابا رَحيماً ، وَمن رَحِم الضّعيف وأعانَه وَكَفاه ، وَمن أنفقَ علَى والِدَيهِ ورَفَق بِهما وبِرَّهُما وَلَمْ يَحزُنْهُما ، وَمَن لَم يَخرِقَ بِمَملوكِه وَأعَنَه عَلى مَا يَكلِفُه وَلَم يَستَسِعَه فِيمَا لاَ يُطِيقُ(1) .

چهار چيز است كه اگر در كسى باشد اسلامش كامل است ، و بر ايمانش يارى مى گردد ، و گناهانش را از او پاك مى كنند ، و خدا را در حالى كه از او خشنود است ملاقات مى نمايد ، و اگر ما بين سر تا قدش گناهانى باشد خدا آنها را از پرونده اش فرو مى ريزد و آن چهار چيز عبارت است از : وفا كردن به پيمانى كه براى خدا بر عهده ى خود قرار مى دهد ، و راستگويى با همه ى مردم ، و شرم و حيا از كارهايى كه نزد خدا و مردم زشت است ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى مفيد : 166 ، مجلس 21 ، حديث 1 ; بحار الانوار : 66 / 380 ، باب 38 ، حديث 38 .


صفحه 300


و خوش اخلاقى با خانواده و همه ى مردم . و چهار چيز است كسى كه از مؤمنين در او باشد خدا او را در اعلى عليين در غرفه هايى بالاى غرفه ها در شريف ترين محل جاى مى دهد : كسى كه يتيمى را پناه دهد و به او نظر محبت اندازد و نسبت به وى پدرى مهربان باشد ، و كسى كه به ناتوان رحم كند و او را يارى دهد و امورش را كفايت نمايد ، و كسى كه هزينه ى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان مدارا كند و نسبت به هر دو نيكى ورزد و آنان را غصه دار ننمايد ، و كسى كه به حقوق غلام و كنيز و خدمتكارش تجاوز نكند و او را بر آنچه تكليف مى كند يارى دهد و او را در امورى كه در طاقت او نيست به كار نگيرد .

پاداش خصلت هاى پسنديده

در اين روايت بسيار باارزش به هشت خصلت پسنديده ى اخلاقى اشاره شده است : وفا به پيمان ، راستى در زبان ، حيا از امور زشت ، خوش اخلاقى با خانواده و همه ى مردم ، يتيم نوازى ، ترحم به ناتوان ، نيكى به پدر و مادر ، رعايت حق خدمتكار .

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : هنگامى كه چهار خصلت اوّل در انسان ظهور كند چهار پاداش نصيب او مى شود :

اولين پاداش كامل شدن اسلام اوست ، به اين معنى كه عمل به اين چهار خصلت ، اسلام و مسلمانى اش را از مرتبه ى ضعيف به مرتبه ى كامل ارتقا مى دهد و به اسلامى پابرجا و ثابت مى رسد ; اسلامى كه از هر حادثه و طوفانى و گناه و معصيتى محفوظ مى ماند و دست تطاول و غارت به آن نمى رسد ، و اسلامى مى شود كه در قيامت مورد قبول حضرت حق واقع خواهد شد ، و اسلامى كه هر نوع خسارتى را از انسان دفع خواهد كرد .


صفحه 301


( وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ )(1) .

و كسى كه جز اسلام دينى را بخواهد هرگز از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت با نداشتن اسلام از زيانكاران واقعى است .

پاداش دومش اين است كه او را بر ايمانش كه مرتبه اى فوق اسلام است يارى مى دهند تا به نقطه ى پرنور يقين برسد ، يقينى كه در قلبش چون نور خورشيد فرار دهنده ى ظلمت شك و ترديد و وسواس و دودلى نسبت به حقايق است ، يقينى كه در استوارى و ثبات و استحكام و پابرجايى به جايى مى رسد كه هجوم حوادث تلخ و شيرين كمترين اثر تخريبى در آن نخواهد داشت ، يقينى كه براى مؤمن نورى ملكوتى و عرشى است و به تعبير روايات نور الله است و مؤمن به همه چيز و به همه كس به وسيله ى آن نور مى نگرد ، لذا تشخيص حق از باطل در همه ى شؤون و همه ى حوادث براى او آسان مى گردد .

( يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الاْخِرَةِ . . . )(2) .

خدا اهل ايمان را در دنيا و آخرت به ايمان ثابت و استوار پابرجا و ثابت قدم مى دارد .

امام باقر (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند :

إتّقوا فِراسَةَ المُؤمِنِ فَإنّهُ يَنظُرُ بِنورِ الله(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران ( 3 ) : 85 .

2 ـ ابراهيم ( 14 ) : 27 .

3 ـ كافى : 1 / 218 ، باب المتوسمين الذين ذكرهم الله ، حديث 3 ; بحار الانوار : 64 / 74 ، باب 2 ، حديث 4 .


صفحه 302


از هشيارى و تيزبينى مؤمن بپرهيزيد ، زيرا او با كمك نور خدا به همه چيز و همه كس مى نگرد .

سومين پاداشش پاك شدن گناهان از پرونده ى اوست . آرى ، كسى كه به اين چهار خصلت آراسته شود به تدريج باطنش به حسنات خو مى گيرد و خصلت هاى پسنديده در وجودش چون رنگى ثابت و پابرجا مى شوند و نهايتاً سبب محبوبيت و مقبوليت او نزد خدا مى گردد و خدا هم به پاس محبتى كه به او مىورزد هديه اى چون پاك شدن گناهانش به او مى بخشد .

پاداش چهارمش ديدار و لقاى پاداش اخروى حق و مقام حضرت محبوب است در حالى كه آن ديدار و لقا توأم با رضاى خدا از اوست و لذت اين رضا و خشنودى خدا از انسان ـ كه لذت قلبى است ـ از لذت بهره گيرى از نعمت هاى بهشت عنبر سرشت ـ كه لذت جسمى است ـ به مراتب بيشتر و بهتر است .

آن پيك نامور كه رسيد از ديار دوست *** آورد حرز جان ز خط مشكبار دوست

خوش مى دهد نشان جلال و جمال يار *** خوش مى كند حكايت عزّ و وقار دوست

دل دادمش به مژده و خجلت همى برم *** زين نقد قلب خويش كه كردم نثار دوست

شكر خدا كه از مدد بخت كار ساز *** بر حسب آرزوست همه كار و بار دوست

سير سپهر و دور قمر را چه اختيار *** در گردشند بر حسب اختيار دوست

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند *** ما و  چراغ چشم و  ره انتظار دوست

كحل الجواهرى به من آر اى نسيم صبح *** زان خاك نيكبخت كه شد رهگذار دوست

ماييم و آستانه ى عشق و سر نياز *** تا خواب خوش كه را برد اندر كنار دوست

دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باك *** منت خداى را كه نيم شرمسار دوست(1)

حضرت امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : و آراسته شدن به چهار خصلت پسنديده ى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حافظ ، ديوان اشعار ، غزل شماره 60 .


صفحه 303


ديگر ـ كه در متن روايت مطرح است ـ سبب ورود به اعلاعليين و غرفه هايى فوق ديگر غرفه ها در محل باارزش ، آن هم برخوردار از همه ى ارزش ها خواهد بود !

اينك شما را به توضيح هر هشت خصلت كه از عالى ترين خصلت هاى انسانى است توجه مى دهم .

وفاى به عهد

انسان خداجو و مؤمن گاهى كار مثبتى را چه در جهت مالى و چه در جهت اخلاقى و چه در جهت خانوادگى و اجتماعى براى خدا متعهد مى شود كه آن را انجام دهد ، بايد به اين معنى توجه داشته باشد كه وفاى به عهد امرى لازم و واجب است و قرآن مجيد و روايات نسبت به اين حقيقت تأكيد و پافشارى دارند .

( . . . وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً )(1) .

به عهد و پيمان وفا كنيد ، زيرا عهد و پيمان مورد بازپرسى است .

( وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ . . . )(2) .

به كتاب زندگى اسماعيل توجه كن ، بى ترديد او انسانى وفادار به عهد و پيمان بود .

( وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ )(3) .

و اهل ايمان كسانى هستند كه رعايت كنندگان امانت و پيمانند .

شخصى به نام ابومالك مى گويد : به حضرت على بن الحسين (عليه السلام) گفتم مرا به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اسراء ( 17 ) : 34 .

2 ـ مريم ( 19 ) : 54 .

3 ـ مؤمنون ( 23 ) : 8 .


صفحه 304


همه ى قوانين دين خبر ده ، حضرت فرمود :

قَولُ الحَقّ وَالحُكمُ بِالعَدلِ وَالوَفاءُ بِالعَهدِ(1) .

گفتار حق و حكومت به عدالت و وفاى به عهد همه ى قوانين دين است .

حسين بن مصعب مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود :

ثَلاثَةٌ لا عُذرَ لأحد فِيها : أداءُ الأمانَةِ إلى البَرِّ وَالفَاجِرِ ، وَالوَفاءُ بِالعَهْدِ لِلبَرِّ وَالفاجِرِ ، وَبِرُّ الوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أوْ فاجِرَيْنِ(2) .

سه چيز است كه در عمل به آن براى احدى هيچ عذرى نيست : اداى امانت به نيكوكار و بدكار ، وفاى به عهد نسبت به نيكوكار و بدكار ، نيكى به پدر و مادر چه اين كه هر دو نيكوكار باشند و چه بدكار !

موسى بن جعفر (عليه السلام) از پدرانش از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند كه آن حضرت فرمود :

لاَ دِينَ لِمَن لاَ عَهْدَ لَهُ(3) .

كسى كه پاى بند به عهد و پيمانش نيست دين ندارد !

اهل بيت و وفاى به عهد

در شأن نزول آيه ى شريفه ى ( يُوفُونَ بِالنَّذْرِ )(4) شيعه و سنى روايت كرده اند كه درباره ى اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) نازل شده است .

داستان نزول آيه به اين سبب است كه حضرت حسن و حسين بيمار شدند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصال : 1 / 113 ، جميع شدائع الدين ثلاثة أشياء ، حديث 90 ; مستدرك الوسائل : 11 / 316 ، باب 37 ، حديث 13139 .

2 ـ خصال : 1 / 123 ، ثلاث خصال لا عذر فيها ، حديث 118 ; بحار الانوار : 72 / 92 ، باب 47 ، حديث 2 .

3 ـ نوادر راوندى : 5 ; بحار الانوار : 72 / 96 ، باب 47 ، حديث 20 .

4 ـ انسان ( 76 ) : 7 .


صفحه 305


رسول خدا و جمعى از چهره هاى برجسته از آن دو بزرگوار عيادت كردند . پيامبر هنگام عيادت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود : اگر به خاطر بهبود دو فرزندت نذرى را بر عهده مى گرفتى در شفاى آنان بى اثر نبود . آن حضرت و فاطمه ى زهرا (عليهما السلام)نذر كردند كه اگر خداى مهربان آن دو را شفا دهد سه روز روزه بگيرند ، فضه ى خادمه هم به دنبال آن دو بزرگوار متعهد سه روز روزه گرفتن شد .

حسن و حسين پس از آن نذر شفا يافتند در حالى كه خاندان طهارت پس از شروع روزه جهت افطار چيزى نداشتند ، اميرالمؤمنين(عليه السلام) سه پيمانه جو از بازار قرض گرفت كه در برابرش پارچه اى پشمين براى قرض دهنده ببافد ، جو را به خانه آورد ، حضرت زهرا (عليها السلام) آن را آسياب كرد و نان پخت و على (عليه السلام) پس از نماز مغرب نان را جهت افطار بر سر سفره گذاشت كه ناگهان مسكينى به آنان مراجعه كرد و درخواست كمك نمود ، همه ى اهل خانه نان خود را به او بخشيدند و با آب افطار كردند ; شب دوم هم يتيمى طلب غذا كرد باز همه ى خانواده نان خود را به او دادند ، و شب سوم اسيرى دق الباب كرد و اين بار هم همه ى خانواده سهم خود را به او بخشيدند و جز با آب افطار نكردند .

روز چهارم در حالى كه نذرشان را ادا كرده بودند ، على (عليه السلام) همراه دو فرزندش نزد پيامبر آمدند ، چون پيامبر در حسن و حسين از شدت گرسنگى ضعف و ناتوانى ديد گريست . در اين وقت جبرئيل با سوره ى ( هل أتى ) به حضرت نازل شد(1) .

نتيجه ى وفاى به عهد از طرف انسان اين است كه خداى مهربان هم به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در تفاسير و مصادر شيعه و سنى اين مطالب ذكر شده است : تفسير كبير ( فخر رازى )  : 30 / 243 ، ذيل آيه ى ( وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلى حُبِّهِ . . . ) ; مجمع البيان : 10 / 514 ; تفسير كشاف : 4 / 670 ; غاية المرام : 368 ; فرائد السمطين : 2 / 53 ; الدر المنثور : 6 / 299 ; تفسير قمى : 2 / 390 ; تفسير برهان : 10 / 135 ; تفسير الميزان : 20 / 212 .


صفحه 306


وعده هايش نسبت به نيت هاى صادقانه و عمل هاى مثبت و خلق و خوى پسنديده ى مؤمن كه پاداش عظيم دنيايى و آخرتى است وفا كند ، چنان كه در قرآن مجيد به اين واقعيت خبر داده است :

( وَأَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ )(1) .

به پيمان من ( كه فرمان ما و احكام و حلال و حرام من است ) وفا كنيد تا من هم به عهدى كه نسبت به شما ( در جهت پاداش بخشى به شما ) دارم وفا كنم .

هشام بن سالم مى گويد : به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم : پسر پيامبر ، مؤمن را چيست كه وقتى دعا مى كند چه بسا براى او مستجاب مى شود ، و چه بسا مستجاب نمى شود ؟ در حالى كه خدا فرموده : ( ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ )(2) ; مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم .

حضرت فرمود : هنگامى كه عبد ، خدا را در دعايش به نيت راستين و قلب مخلص بخواند دعايش پس از وفاى به تعهداتش به خدا مستجاب مى گردد ، و اگر خدا را بدون نيت راستين و بدون قلب مخلص بخواند دعايش مستجاب نمى شود ، آيا خدا نفرموده به عهدم وفا كنيد تا به عهدى كه به شما دارم وفا كنم ؟ پس كسى كه وفا كند نسبت به او وفا خواهد شد(3) .

راستى در زبان

صدق در گفتار و راستگويى از عالى ترين صفاتى است كه حضرت حق از همه ى انسان ها خواسته است و همه ى پيامبران الهى و امامان معصوم و اولياى خدا به اين صفت زيبا آراسته بودند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 40 .

2 ـ مؤمن ( 40 ) : 60 .

3 ـ اختصاص : 242 ; بحار الانوار : 90 / 379 ، باب 24 ، حديث 23 .


صفحه 307


مؤمن ، خدعه در گفتار و غش در كلام و دروغ در سخن ندارد ، بلكه همه جا و با همه كس بر اساس دستور شرع و حكم عقل سخن به راستى و صدق مى گويد و از دروغ و گفتار خلاف حقيقت مى پرهيزد .

در فصول گذشته ى اين نوشتار درباره ى زبان و وظايفش تا جايى كه اقتضا داشت مطالبى گفته شد .

آنچه كه در اين بخش شايان ذكر است اين است كه خدا و پيامبران و امامان به شدت از دروغ و دروغگو متنفرند و در آيات كتاب خدا لعنت و دورى از رحمت بر دروغگويان مقرّر شده است .

( فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ )(1) .

پس لعنت و دورى از رحمت خدا را بر دروغگويان قرار مى دهيم .

در روايتى بسيار عجيب مى خوانيم كه : مردى خدمت اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمد ، در حالى كه آن حضرت كنار يارانش قرار داشت ، به حضرت سلام كرد ، سپس گفت : به خدا سوگند من تو را دوست دارم و عاشق تو هستم . حضرت فرمود : دروغ گفتى . آن مرد گفت : به خدا سوگند دوستت دارم و اين سخن را تا سه بار تكرار كرد . حضرت فرمود : دروغ گفتى ، آن گونه كه مى گويى نيستى ; زيرا خدا ارواح را دو هزار سال پيش از بدن ها آفريد ، سپس دوستداران ما را به ما عرضه كرد ، به خدا سوگند روح تو را در آنان كه به ما عرضه شده اند نمى بينم . آن مرد ساكت شد و ديگر به گفتارش باز نگشت !(2)

حيا نمودن از امور زشت و ناپسند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران ( 3 ) : 61 .

2 ـ كافى : 1 / 438 ، باب معرفتهم اولياءهم ، حديث 1 ; بحار الانوار : 26 / 119 ، باب 7 ، حديث 5 .


صفحه 308


از امور بسيار پسنديده كه به انسان ارزش مى دهد و مرتبه و مقام او را نزد حق و خلق رفعت مى بخشد ، شرم و حيا كردن از امور قبيح و زشت است ; امورى كه خدا و انسان هاى والا و عاقل قبيح و زشت مى شمارند .

حيا ، كه مايه ى اولى و اصلى اش از سوى خدا در وجود انسان نهاده شده است ، بايد به وسيله ى مربيان دلسوز رشد و نمو داده شود و با نصيحت و موعظه و تذكر تقويت گردد تا وجود انسان در برخورد به امور قبيح و زشت از آلوده شدن و اتصال به خبائث امساك و امتناع ورزد .

مربيان بايد اين معنا را تعليم دهند كه حياى مورد نظر حياى ناشى از عقل و خرد است كه قدم هاى انسان را از رفتن به سوى گناه باز مى دارد و از گرفتار شدن نفس به آلودگيها مانع مى شود ، نه حيايى كه ناشى از جهل و نادانى است كه سبب مى شود انسان از پرسش هاى علمى و به جا و از قدم نهادن در وادى عبادت و خدمت به خلق باز بماند كه در اين گونه موارد جاى حيا كردن نيست ; زيرا اين گونه حيا انسان را از رشد و كمال مانع مى شود و در فيوضات الهى و رحمت حق را به روى او مى بندد .

از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :

الحَياءُ حَياءَانِ : حَياءُ عَقْل وَحَياءُ حُمْق ، فَحَياءُ العَقلِ هُوَ العِلْمُ ، وَحَياءُ الحُمقِ هُوَ الجَهْلُ(1) .

حيا بر دو گونه است : حياى عقل و حياى حماقت ; حياى عقل ناشى از نادانى است و حياى حماقت ناشى از نادانى است .

حياى عاقلانه ، حياى پيامبران و امامان و اولياى الهى است كه در حيات آنان يكى از پرقدرت ترين اسلحه هايى بود كه با آن شياطين را مى راندند و آنان را با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 106 ، باب الحياء ، حديث 6 ; مشكاة الانوار : 233 ، الفصل الخامس فى الحياء ; بحار الانوار : 68 / 331 ، باب 81 ، حديث 6 .


صفحه 309


شكست مفتضحانه اى روبرو مى كردند .

حيا ، حافظ زبان از انواع بدگويى ها و حافظ گوش از گوش فرا دادن به غيبت و تهمت و حافظ چشم از نظر دوختن به نامحرمان و حافظ شكم از خوردن حرام و حافظ قدم از رفتن به مجالس خلاف خداست .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

الحَيَاءُ مِنَ الايمَانِ وَالايمَانُ فِى الجَنَّةِ(1) .

حيا از جلوه هاى ايمان است و دارنده ى ايمان در بهشت است .

و نيز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

لاَ إيمانَ لِمَن لاَ حَياءَ لَهُ(2) .

كسى كه حيا ندارد ، ايمان ندارد .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به روايت امام صادق (عليه السلام) از طريق پدران بزرگوارش فرمود :

إسْتَحْيُوا مِن اللهِ حقَّ الحَياءِ . قالُوا وَما نَفْعَلُ يَا رَسُولَ الله ؟ قَالَ : فإن كُنتُم فَاعِلينَ فَلاَ يَبيتَنَّ أحدُكم إلاّ وأجلُه بَينَ عَيْنَيْهِ ، وَلْيَحْفَظ الرأسَ وَما وَعى ، والبطنَ وَما حَوى ، وَلْيذكُرَ القَبْرَ وَالبَلى . وَمَن أراد الآخِرَة فَلْيَدْعُ زِينَةَ الحَياةِ الدُّنْيا(3) .

از خدا آن گونه كه شايسته ى حيا است حيا كنيد . گفتند : اى پيامبر خدا ! چه كنيم ؟ فرمود : اگر حيا كننده هستيد احدى از شما شب را به روز نياورد مگر اين كه مرگ خود را در برابر دو ديده ى خود بيند ، و سر و آنچه را از چشم و گوش و زبان در بر دارد حفظ كند ، و شكم و آنچه را از خوراك در خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 106 ، باب الحياء ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 329 ، باب 81 ، حديث 1 .

2 ـ كافى : 2 / 106 ، باب الحياء ، حديث 5 ; وسائل الشيعه : 12 / 166 ، باب 110 ، حديث 15971 .

3 ـ خصال : 1 / 293 ، حق الحياء من الله ، حديث 58 ; مستدرك الوسائل : 12 / 45 ، باب 62 ، حديث 13476 .


صفحه 310


مى ريزد از حرام نگاه دارد ، و قبر و پوسيده شدن بدن را به ياد آورد . و كسى كه آخرت را مى خواهد زيور دنيا را وا گذارد .

شخصى به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) عرضه داشت : به من سفارشى ارائه دهيد . حضرت فرمود:

استَحيِى مِن اللهِ كَما تَستَحْيِى مِن الرّجُلِ الصّالِحِ مِن قَومِكَ(1) .

از خدا چنان كه از مرد شايسته اى از قوم خود حيا مى كنى حيا كن .

خوش اخلاقى با خانواده و همه ى مردم

حسن خلق به صفات و ويژگى هاى مثبتى گفته مى شود كه سبب حسن معاشرت و خوبى رفتار با خانواده و مردم است ، مانند نرمى به خرج دادن ، بردبارى ، حوصله ، صبر ، مهرورزى ، تواضع و فروتنى ، خاكسارى و انكسار . در روايتى از پيامبر اسلام نقل شده است :

خَالِقِ النّاسِ بِخُلُق حَسَن(2) .

با همه ى مردم با حسن خلق رفتار كن .

منظور به كارگيرى آن گونه اوصاف پسنديده در معاشرت با خانواده و مردم است .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

مَا يَقْدَمُ المُؤمِنُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِعَمَل بَعدَ الفَرائِضِ أحَبَّ إلَى اللهِ تَعَالَى مِن أنْ يَسَعَ النّاسَ بِخُلُقِهِ(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روضة الواعظين : 2 / 460 ، مجلس فى ذكر الحياء ; بحار الانوار : 68 / 336 ، باب 81 ، حديث 20 .

2 ـ امالى طوسى : 186 ، المجلس السابع ، حديث 312 ; بحار الانوار : 71 / 374 ، باب 92 .

3 ـ كافى : 2 / 100 ، باب حسن الخلق ، حديث 4 ; بحار الانوار : 68 / 375 ، باب 92 ، حديث 4 .


صفحه 311


مؤمن پس از واجبات الهى عملى را به پيشگاه خداى عزّ و جلّ در نزد خدا محبوب تر از اين كه با اخلاقش به مردم گشايش دهد نمى آورد .

حديثى قابل توجه

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : مردى در زمان رسول خدا از دنيا رفت ، او را براى دفن به گورستان بردند ولى هرچه كلنگ زدند ذره اى از زمين كنده نشد ، شكايت نزد پيامبر بردند ، حضرت فرمود : به چه علت زمين كنده نمى شود ، بى ترديد رفيق شما خوش اخلاق بود ، كنده نشدن زمين هيچ ربطى به او ندارد ، ظرف آبى برايم بياوريد . ظرف آبى براى حضرت آوردند ، دست مباركش را در آب گذاشت و از آن آب به زمين پاشيد . فرمود : اكنون به كندن زمين مشغول شويد . گوركنان شروع به كندن زمين كردند ، گويا رمل نرمى بود كه زير نيش بيل و كلنگ آنان به راحتى زير و رو مى شد(1) .

حضرت رضا (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از پيامبر روايت مى فرمايد كه آن حضرت به مردم فرمود :

عَلَيْكُم بِحُسنِ الخُلقِ ; فَإنّ حُسنَ الخُلقِ فِى الجَنَّةِ لاَ مَحالةَ ; وإيّاكُم وَسوءُ الخُلقِ ; فَإنّ سوءُ الخُلقِ فِى النّار لاَ مَحالَةَ(2) .

بر شما باد به خوش اخلاقى ; زيرا خوش اخلاقى به ناچار در بهشت است ; و بپرهيزيد از بد اخلاقى ; زيرا بد اخلاقى بناچار در دوزخ است .

حضرت حضرت امام صادق (عليه السلام) از پدرانش از پيامبر روايت مى كند كه آن حضرت فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 101 ، باب حسن الخلق ، حديث 10 ; بحار الانوار : 68 / 376 ، باب 92 ، حديث 8 .

2 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 31 ، باب 31 ، حديث 41 ; بحار الانوار : 68 / 383 ، باب 92 ، حديث 17 .


صفحه 312


إنَّكُم لَنْ تَسَعُو النّاسَ بِأموَالِكُم فَسَعُوهُم بِأخْلاقِكُم(1) .

شما هرگز نمى توانيد با اموالتان به مردم گشايش دهيد ، پس با اخلاقتان به آنان گشايش دهيد .

حضرت موسى بن جعفر از پدرش حضرت صادق از جدش حضرت باقر (عليهم السلام) روايت مى كند كه ام سلمه به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت : پدر و مادرم فدايت ، زنى و دو مردى كه در دو زمان شوهر او بودند پس از انقضاى عمرشان از دنيا مى روند و هر سه وارد بهشت مى شوند ، آن زن متعلق به كدام يك از آن دو شوهر است ؟ حضرت فرمود : آن را كه از نظر اخلاق نيكوتر و براى خانواده اش بهتر بود انتخاب مى كند . اى ام سلمه ! حسن خلق ملازم با خير دنيا و آخرت است(2) .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

حُسنُ الخُلقِ نِصفُ الدّينِ(3) .

اخلاق نيكو نصف دين است .

احمد بن عمران بغدادى مى گويد : ابوالحسن براى ما روايت كرد و گفت : كه ابوالحسن براى ما روايت كرد و گفت : كه ابوالحسن براى ما روايت كرد كه حسن از حسن از حسن براى ما روايت نمود :

إنّ أحسَنَ الحَسَنِ الخُلْقُ الحَسَنُ(4) .

« به اين كه نيكوترين نيكى اخلاق نيك است » .

در اين قطعه ى زيبا مراد از ابوالحسن اوّل محمد بن عبدالرحيم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 12 ، المجلس الثالث ، حديث 9 ; بحار الانوار : 68 / 383 ، باب 92 ، حديث 17 .

2 ـ امالى صدوق: 498، المجلس الخامس والسبعون، حديث 8; بحار الانوار: 68/384، باب 92، حديث 23.

3 ـ خصال : 1 / 30 ، حديث 106 ; وسائل الشيعه : 12 / 154 ، باب 104 ، حديث 15930 .

4 ـ خصال : 1 / 29 ، حديث 102 ; بحار الانوار : 68 / 386 ، باب 92 ، حديث 30 .


صفحه 313


شوشترى است ، و ابوالحسن دوم على بن احمد بصرى است ، و ابوالحسن سوم على بن محمد واقدى است ، و حسن اول حسن بن عرفه عبدى ، و حسن دوم حسن بن ابى الحسن بصرى ، و حسن سوم حضرت مجتبى حسن بن على بن ابى طالب (عليهما السلام) است .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به ابوذر فرمود :

اتّقِ اللهَ حيثُ كُنتَ ، وَخالِقِ النّاسَ بِخُلق حَسَن ، وَإذا عَمِلتَ سَيّئةً فَاعْمَل حَسَنةً تَمحوهَا(1) .

هر كجا هستى تقواى الهى را مراعات كن ، و با مردم با خوش خلقى آميزش داشته باش ، و چون گناهى مرتكب شدى حسنه اى به جا آور كه آن گناه را محو كند .

حسن خلق عامل نجات

امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد : سه نفر به لات و عزّى ( دو بت مشهور قريش ) سوگند ياد كردند كه پيامبر اسلام را به قتل برسانند . اميرالمؤمنين(عليه السلام) به تنهايى به سوى آنان رفت و يكى از آنان را كشت و دو نفر ديگر را زنده دستگير كرد و همراه خود نزد پيامبر آورد . رسول خدا فرمود : يكى از اين دو نفر را نزديك من آور ، يكى را آورد . حضرت فرمود : بگو : لا اله الا الله واشهد انى رسول الله ، گفت : كوه ابوقبيس نزد من از گفتن اين كلمه محبوب تر است . حضرت فرمود : او را ببر و گردنش را بزن .

سپس فرمود : آن ديگر را نزديك كن . پس به او فرمود : دو كلمه ى شهادتين را بگو . گفت : مرا هم به دوستم ملحق كن . حضرت فرمود : يا على او را هم ببر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى طوسى : 1 / 186 ، المجلس السابع ، حديث 312 ; بحار الانوار; 68 / 389 ، باب 92 ، حديث 46 .


صفحه 314


و گردن بزن . على (عليه السلام) او را برد تا گردنش را بزند . جبرئيل به پيامبر نازل شد و گفت : يا محمد ! پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد : او را نكش ; زيرا خوش اخلاق و در ميان قومش اهل سخاوت است . حضرت فرمود : يا على ! دست نگاهدار ، اينك فرستاده ى پروردگار من است كه به من خبر مى دهد اين بت پرست ، خوش اخلاق و در ميان اقوامش اهل سخاوت است ، مشرك زير شمشير گفت : اين فرستاده ى پروردگار تو است كه حسن خلق و سخاوت من را به تو خبر مى دهد ؟ فرمود : آرى . گفت : به خدا سوگند با داشتن برادرى انسانى هرگز خود را مالك درهمى به حساب نياوردم و در جنگ ترش رويى از خود نشان ندادم و اكنون مى گويم اشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله . پس پيامبر فرمود : اين مرد از كسانى است كه خوش اخلاقى و سخاوتش او را به بهشت ابدى و جاويد كشانيد !(1)

مردى روبروى رسول خدا آمد و گفت : دين چيست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . سپس از طرف راست پيامبر آمد و گفت : دين چيست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . آن گاه از طرف چب پيامبر آمد و گفت : دين چيست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . سپس از پشت سر رسول خدا آمد و گفت : دين چيست ؟ حضرت به او توجه فرمود و گفت : آيا دين را نفهميدى ؟ دين اين است كه به خشم نيايى(2) .

كمال خوش رفاقتى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 105 ، المجلس الثانى و العشرون ، حديث 4 ; بحار الانوار : 41 / 73 ، باب 106 ، حديث 4 .

2 ـ جاء رجل إلى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) من بين يديه ، فقال : يا رسول الله ! ما الدين ، فقال : حسن الخلق ، ثم أتاه عن يمينه ، فقال : ما الدين ، فقال : حسن الخلق ، ثم أتاه من قبل شماله ، فقال : ما الدين ، فقال : حسن الخلق ، ثم أتاه من ورائه ، فقال : ما الدين ، فالتفت إليه وقال : أما تفقه الدين هو أن لا تغضب .

مجموعه ورام : 1 / 89 ، باب العتاب ; بحار الانوار : 68 / 393 ، باب 92 ، حديث 63 .


صفحه 315


حضرت صادق (عليه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند : على (عليه السلام) با مردى از اهل ذمّه همراه شد . مرد ذمّى به او گفت : اى بنده ى خدا ! قصد كجا دارى ؟ حضرت فرمود : كوفه . هنگامى كه بر سر دوراهى راه ذمّى تغيير كرد حضرت هم مسيرش را از كوفه به مسير ذمّى تغيير داد . ذمّى گفت : تو خيال كوفه نداشتى ؟ فرمود : آرى خيال كوفه داشتم . ذمّى گفت : راه را رها كردى ؟ فرمود : دانستم . گفت : در حالى كه دانستى چرا همراه من شدى ؟ فرمود : اين از كمال خوش رفاقتى است كه مرد دوستش را هنگام جدايى مشايعت كند و پيامبر ما اين گونه به ما فرمان داده است . ذمّى گفت : پيامبر اين چنين گفته است ؟ حضرت فرمود : آرى . ذمّى گفت : تنها پيرو واقعى او كسى است كه از او در كارهاى باارزش پيروى كرده است و من نزد تو شهادت مى دهم كه من هم بر طريقه و روش تو هستم . پس ذمّى با على (عليه السلام) بازگشت و زمانى كه حضرت را شناخت مسلمان شد(1) .

در هر صورت خوش خلقى با اهل و عيال و خانواده و با همه ى مردم از ارزش هاى باطنى و كرامت هاى روحى و سبب جلب محبت ديگران و مصون ماندن از بسيارى از شرور و باعث زياد شدن روزى و جلب خشنودى و رضايت حق و عامل پاداش و جزاى عظيم در قيامت و از علل بخشوده شدن گناهان و محو شدن سيئات است .

بد خلقى و ترش رويى و عبوسى و خشونت از صفات شيطان صفتان و خوى مردم بى دين و دور از انسانيت و سبب رميده شدن مردم از انسان و رنجش خانواده و آزار مردم و باعث سخط و غضب حق و عامل دوزخى شدن انسان و بسته شدن درهاى رحمت به روى اوست .

چه بسا خوش خلقانى كه در عرصه ى هولناك محشر با عمل اندك نجات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 670 ، باب حسن الصحابة و حق الصاحب فى السفر ، حديث 5 ; وسائل الشيعه : 12 / 134 ، باب 92 ، حديث 15863 .


صفحه 316


يابند و چه بسا بد خلقانى كه با داشتن عمل بسيار طريق نجات به روى آنان مسدود و مستحق عذاب سخت دوزخند .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation