بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیبا های اخلاق, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     0 - زيباييهاى اخلاق
     00 - زيباييهاى اخلاق
     1 - زيباييهاى اخلاق
     10 - زيباييهاى اخلاق
     11 - زيباييهاى اخلاق
     12 - زيباييهاى اخلاق
     13 - زيباييهاى اخلاق
     14 - زيباييهاى اخلاق
     15 - زيباييهاى اخلاق
     16 - زيباييهاى اخلاق
     2 - زيباييهاى اخلاق
     3 - زيباييهاى اخلاق
     4 - زيباييهاى اخلاق
     5 - زيباييهاى اخلاق
     6 - زيباييهاى اخلاق
     7 - زيباييهاى اخلاق
     8 - زيباييهاى اخلاق
     9 - زيباييهاى اخلاق
     FEHREST - زيباييهاى اخلاق
 

 

 
 
قبلفهرست بعد

قال على (عليه السلام) : الناسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ

هداية العلم : 127

بخش دوازدهم

آراستگى اهل معنى

كسب حسنات

اهل معنى آن پاك دلانى هستند كه بر اثر تحصيل بصيرت ، دنيا را تجارتخانه اى براى كسب حسنات و فضايل مى دانند و آن را كشتزارى براى به دست آوردن محصولات آخرت و جهان ابدى به حساب مى آورند .

آنان دنيا را و هرچه در آن است با چشم دل مهمانخانه ى حضرت حق مى بينند و خود را مهمانى كه بايد با مصرف كردن نعمت هاى حضرت محبوب در كار بندگى خالصانه براى خدا و خدمت به مردم قرار گيرند . و توجه دارند كه جز از راه معرفت دينى و عمل به آيات الهى و آراسته شدن به حسناتى كه به آنان جمال معنوى و زيبايى باطنى مى بخشد رسيدن به مقام عبادت و خدمت ميسّر نيست .

آنان علاوه بر تأمين معاش مادى از راه كسب حلال بر اساس گفتار رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) كه فرمود :

الكاسِبُ حَبيبُ الله .

كسب كننده براى روزى حلال دوست و حبيب خداست .

به كسب حسنات و فضايل و امور معنوى و روحى و تأمين نيازهاى باطنى و ساختن زندگى پاك و آخرت آباد اقدام مى كنند و در اين مسير باارزش از هيچ كوششى دريغ نمىورزند . آنان بخشى از اوقات خود را به شناخت قرآن


صفحه 272


و روايات و فهم تكاليف و مسؤوليت ها اختصاص مى دهند و مى كوشند كه تمام حركات و اعمال و حالات خود را با آيات كتاب حق و روايات اهل بيت عصمت هماهنگ كنند .

اين فقير به برخى از آيات و رواياتى كه هميشه اهل معنى دنبال آن بودند تا خود را با آن آيات و روايات تطبيق دهند اشاره مى كنم ، باشد كه همه ى ما از آن آراستگان به حقايق درس بگيريم و وجود مباركشان را در همه ى امور زندگى سرمشق خود قرار دهيم .

اهل معنى و توحيد

اهل معنى با به كارگيرى خرد و عقل ، حق را در همه ى شؤون پذيرفتند و از تكبر در برابر آن اجتناب ورزيدند و به دنبال اين آيه ى كريمه با همه ى وجود تسليم توحيد شدند و از هر بت و طاغوتى دورى جستند و به رحمانيت و رحيميت حضرت معبود متصل شدند :

( وَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ )(1) .

و معبود شما معبود يكتاست ، هيچ معبودى جز او نيست ، رحمتش بى اندازه و مهربانى اش هميشگى است .

اهل معنى در همه ى حالات و در همه ى شؤون و در همه ى شرايط و در حادثه هاى شيرين و تلخ ، شرك نمىورزند و از اتصال به وحدانيت حق يك چشم به هم زدن غفلت نمىورزند و هر معبود باطلى را از خيمه ى حيات خود نفى مى كنند و در ظاهر و باطن با هر معبود باطلى در جنگ و ستيزند .

آنان مطلع الفجر توحيد ذات و توحيد افعال و توحيد صفاتند ، و سراپا آيينه ى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 163 .


صفحه 273


تمام نماى اسما و صفات حضرت محبوبند .

آنان قدمشان قدم عبادت ، و حركتشان در جهت خدمت به خلق ، و زبانشان زبان هدايت ، و گوششان گوش شنيدن حقايق و معارف ، و نيت و فكرشان خدا و آخرت ، و عملشان عمل صالح است ; و اين همه را از بركت توحيد و اتصال به حق و كرنش و فروتنى در برابر معبود يكتا دارند .

آنان به زبان حال و قال به محضر حضرت حبيب عرضه مى دارند :

تن خاك راه دوست كنم حسبى الحبيب *** جان نيز در رهش فكنم حسبى الحبيب

چون عشق در سراى وجودم نزول كرد *** از خويشتن طمع بكنم حسبى الحبيب

دل سوخت چون در آتش سوداى عشق او *** جان هم در آتشش فكنم حسبى الحبيب

چون ناصر من اوست چو منصور مى روم *** خود را به دار عشق زنم حسبى الحبيب

حلاج عشق چون بزند پنبه ى تنم *** بر دست و بازوى كه تنم حسبى الحبيب

مهرش چو ذره ذره كند پيكر مرا *** من در هواش رقص كنم حسبى الحبيب

دل بر كنم چو فيض ز بود و نبود خويش *** بر هرچه راى اوست تنم حسبى الحبيب(1)

اهل معنى و نبوت

دل باختگان به حق ، بصيران عاشق ، عارفان صادق با توجه به حقايق اصيل و دلايل قويم و براهين جلى به اين واقعيت آگاه شدند كه معلمان واقعى و راهنمايان حقيقى و دل سوزان شفيق و مصلحان رفيق و آنان كه خير دنيا و آخرتشان را تضمين مى كنند و خوشبختى و سعادت امروز و فردايشان را تأمين مى نمايند ، پيامبران الهى هستند .

اهل معنى وجودشان را به اين شجره ى طيّبه و درخت ملكوتيّه پيوند زدند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيض كاشانى ، ديوان شعر ، غزل 57 .


صفحه 274


و سراپا تسليم آن بزرگواران شدند و در همه ى شؤون زندگى به آن انوار الهى اقتدا كردند .

آنان به اين حقيقت قرآنى با عمق باطن توجه نمودند كه اميد مثبت بستن به خدا و طمع در آخرتِ آباد ورزيدن و غرق شدن در ياد خدا ، فقط و فقط در سايه ى اقتدا به نبوت و رسالت و اسوه و سرمشق قرار دادن پيامبر حاصل مى شود :

( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الاْخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً )(1) .

يقيناً براى شما در همه ى شؤون رسول خدا سرمشق نيكويى است ، سرمشق نيكو براى كسى كه پيوسته به خدا و روز قيامت اميد مى بندد و بسيار ياد خدا مى كند .

اهل معنى نوحوار به اجراى مسؤوليت ها و تكاليف خود ادامه مى دهند و در اين راه از هيچ حادثه اى نمى هراسند و سستى و خستگى به خود راه نمى دهند .

اهل معنى ابراهيموار با بت و بت پرست و طاغوت و طاغوت پرست مبارزه مى كنند و از آتش كينه و دشمنى دشمنان و آزار و اذيت آنان هراسى به دل نمى گيرند .

اهل معنى موسىوار با فرعون درون و برون و با فرعونيان پست و زبون و با قارون ها و هامان هاى زمانه مبارزه مى كنند و تا هلاك شدن ستمگران از پاى نمى نشينند .

اهل معنى عيسىوار به نجات مردم از شرّ يهوديان مادى گر و تحريف گران از خدا بى خبر و ثروتمندان غرق شده در شهوت و دنيا پرستان ستمگر برمى خيزند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احزاب ( 33 ) : 21 .


صفحه 275


و به احياى قلب و جان مردگان اقدام مى كنند و كوردلان غافل را چشم بصيرت مى بخشند ، و بيماران فكرى و روانى را شفا مى دهند .

اهل معنى احمدوار قدم به بتخانه ى درون و برون مى گذارند و با دست عقل ، على صفت بت ها را مى شكنند و از خانه ى دل ها بيرون مى ريزند و قلب را تبديل به عرش رحمان و حرم محبوب مى كنند و ابوجهل ها و ابولهب هاى درونى و برونى را از سر راه زندگى بندگان خدا برمى دارند .

اهل معنى ايوبوار در راه خدا صبر و استقامت مىورزند و براى حل مشكلات در آب خنك رحمت و اراده ى خدا فرو مى روند و از اين راه به بهره هاى فراوان مادى و معنوى دست مى يابند و خود را با بندگى خالص به اوج رضاى دوست مى رسانند .

اهل معنى يوسفوار بر آزار برادران استقامت مىورزند و در تاريكى چاه دنيا از طريق بندگى و راز و نياز به خدا متوسل مى شوند و در كاخ شهوت و ثروت با زليخاى نفس مبارزه مى كنند و در زندان دنيا به خاطر خدا پايدارى و صبر مى نمايند و خود را از نردبان تقوا و استقامت به عزيزى مصر وجود مى رسانند .

اهل معنى خضروار به دنبال چشمه ى معرفت و عرفانند ، تا با نوشيدن از آن مايه ى حيات به حيات جاودان رسند و به كشف اسرار نايل آيند و مردمان را از ظلمت تن رهايى بخشند و آنان را به اين معنى آگاهى دهند كه علم و معرفت و عرفان و بصيرت سرمايه ى جاودانى و دست مايه ى خير دنيا و آخرت و كيمياى طلا كننده ى مس وجود و روزنه ى ورود به حقايق غيب و شهود است .

آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلم است *** هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است

كس را به مال نيست بر اهل كمال فخر *** علم است آن كه مفخر اولاد آدم است

در پيشگاه علم مقامى عظيم نيست *** كز هر مقام و مرتبه اى علم اعظم است


صفحه 276


جاهل اگر چه جست تقدّم مؤخّر است *** عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است

عالم به نور علم و يقين كاشف الغطاست *** كانوار علم كاشف اسرار مبهم است

اى طالب فضيلت و  اى سالك طريق *** اى آن كه آرزوى بهشتت فراهم است

غافل مشو كه صحبت ارباب معرفت *** آب حيات و چشمه ى صافى زمزم است

دامن بكش ز صحبت نادان كه فى المثل *** جهل آتش است و صحبت جاهل جهنّم است

در معرض سوانح و در عرصه ى زمان *** عالم كسى كه واقف از اوضاع عالم است(1)

اهل معنى و قرآن

اهل معنى قرآن را به عنوان كتاب زندگى ، كتاب فرمان ها و احكام حق ، كتاب دانش و بصيرت ، كتاب عرفان و حقيقت ، كتاب حق و واقعيت ، كتاب ذكر و حكمت و كتاب صدق و هدايت مى نگرند .

قرآن را پيشواى زندگى ، درياى نور ، چراغ راهنما ، شفاى دردها ، شفيع قيامت مى دانند .

اهل معنى به اين حقيقت يقين دارند كه نزول قرآن مجيد براى راهنمايى انسان به سوى حقايق غيب و شهود است ، به اين خاطر آنى از قرآن و هدايتش غفلت نمىورزند و صبح و شام همه ى حركات خود را با قرآن هماهنگ مى كنند .

آنان بر اين آيه ى شريفه تكيه دارند و از نور اين آيه در همه ى شؤون زندگى و حيات بهره مى گيرند :

( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً )(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صادق سرمد .

2 ـ اسراء ( 17 ) : 9 .


صفحه 277


بى ترديد اين قرآن به استوارترين راه هدايت مى كند و مؤمنينى را كه همواره عمل شايسته انجام مى دهند بشارت مى دهد كه براى آنان پاداش بزرگى است .

اهل معنى به اين آيه ى كريمه توجه قلبى و عملى دارند كه در آن چهار ويژگى به نفع انسان بيان مى كند :

( يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ )(1) .

اى مردم از سوى پروردگارتان براى شما كتابى سراسر پند و موعظه و درمان دردهايى كه در سينه هاست آمد و اين كتاب براى مؤمنان هدايت و رحمت است .

اهل معنى پيوسته از پندها و موعظه هاى قرآن بهره مى گيرند . دردهاى معنوى و بيمارى هاى اخلاقى و روحى خود را با عمل به آيات قرآن درمان مى كنند و از هدايتش نصيب مى برند و خود را به وسيله ى قرآن مجيد به رحمت بى نهايت حق متصل مى كنند .

اهل معنى نسبت به همه ى آيات قرآن كه به وسيله ى خدا و پيامبر و امامان براى هدايت مردمان قرائت شده است سراپا گوشند تا بشنوند و عمل كنند و سراپا هوشند تا حقايقش را بفهمند و سراپا سكوتند و هرگز از پيش خود قانونى و حكمى در برابر قرآن نمى آورند تا با اين عمل و فهم و سكوت به رحمت خدا برسند .

( وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )(2) .

و هنگامى كه قرآن قرائت شود به آن ( براى عمل كردن ) گوش فرا دهيد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يونس ( 10 ) : 57 .

2 ـ اعراف ( 7 ) : 204 .


صفحه 278


و نسبت به آن سكوت ورزيد ( و با آوردن حكم و قانونى در برابرش زبان درازى نكنيد ) تا مورد رحمت قرار گيريد .

اهل معنى مى دانند كه ايستادگى در برابر قرآن و آوردن قانونى و حكمى بر ضد آن نتيجه اى جز هلاكت و بدبختى ندارد و زبان بازان كه از پيش خود بر خلاف قرآن قانون و حكم مى سازند و مردم را از ساحت كتاب حق دور مى كنند به عذاب ابد و آتش هميشگى دچار مى شوند .

داستانى از زيان شكستن سكوت

دو لك لك و يك لاك پشت در صحرايى سبز و خرم و در كنار درختانى پربار و چشمه اى از آب خوشگوار و رودى سرشار از مايه ى حيات ، روزگار به خوشى مى گذراندند .

دو لك لك با فرا رسيدن فصل خزان و هجوم باد پاييزى به محلى ديگر كه داراى هواى مطبوعى بود و در آنجا آذوقه و غذا به وفور وجود داشت ، سفر مى كردند و در اواسط بهار و سرسبزى صحرا به جايگاه اصلى باز مى گشتند .

لاك پشت از غيبت چند ماهه ى دو يار ديرين خود غم و غصه داشت و علاقه مند بود همراه آن دو دوست مهربانش ييلاق و قشلاق كند .

نزديك فصل خزان از دو لك لك درخواست كرد كه او را همراه خود به منطقه اى كه از خزان و سرماى زمستان در امان است ببرند .

به او گفتند : با اين كيفيتى كه تو حركت مى كنى همراهى با ما برايت ميسر نيست ; زيرا ما اين سفر را در مدتى كوتاه و طى چند روز به پايان مى بريم و براى تو اين قدرت نيست كه مسير سفر را حتى در طول چند ماه طى كنى ، اگر علاقه دارى با ما در اين سفر همراه شوى بايد در برابر نقشه اى كه ما براى بردن تو داريم تسليم محض باشى و هرگز در طول سفر دهان براى سخن گفتن باز نكنى


صفحه 279


و سكوت حكيمانه و عاقلانه را نشكنى ; زيرا شكستن سكوتت با هلاكتت مساوى خواهد بود .

لاك پشت به دو يار مهربانش قول داد در طول سفر از سكوت دست برندارد و زبان به سخن گفتن باز نكند و از فضولى در برابر نقشه ى آنان بپرهيزد .

دو لك لك چوبى كوتاه و مناسب آوردند و به لاك پشت گفتند تو وسط اين چوب را با دهانت محكم بگير و ما هم دو سر چوب را با پاى خود محكم مى گيريم و سپس به پرواز مى آييم و تو را به اين صورت بدون كندى و معطّلى به قشلاق مى بريم .

دو لك لك ، لاك پشت را با خود برداشتند و با پروازى تيز به سوى محل مورد نظر به حركت درآمدند . در راه از بالاى قريه اى در حال عبور بودند كه اهل قريه با ديدن اين منظره شگفت زده شدند و گفتند اين چه داستانى است  ؟ دو لك لك لاك پشتى را اسير خود كرده و با مقيد كردنش به چوبى خشك او را با خود به سفر مى برند ! لاك پشت از سخن اهل قريه دلگير شد ، خواست پاسخ آنان را بدهد ، مجبور به باز كردن دهان شد ، باز كردن دهان همان و از اوج هوا به زمين افتادن همان و به هلاكت رسيدن همان !!

آرى ، سزاى زبان درازان و قانون پردازان در برابر قرآن كه مى خواهد انسان را به اوج معنويت و رشد و كمال پرواز دهد و دنيا و آخرتى آباد براى او بسازد جز سرنگونى و نگونسارى و هلاكت چيزى نيست ، به همين خاطر قرآن مجيد مى گويد : در برابر من فقط گوش باشيد ، براى به هوش بودن و عمل كردن ، و سكوت باشيد براى نجات يافتن ، تا مورد رحمت خدا قرار گيريد و به سعادت دنيا و آخرت برسيد .

اهل معنى و ولايت و امامت

اهل معنى از طريق قرآن به اين حقيقت آگاهند كه دين بدون امام معصوم


صفحه 280


و رهبرى و ولايت او كامل نيست و نعمت حق بىوجود او بر بندگان تمام نخواهد بود و اسلام بى امام معصوم مورد رضاى خدا نمى باشد .

( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِيناً )(1) .

امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما ] به عنوان [ آيين برگزيدم .

اين آيه بر اساس اغلب تفاسير اهل سنت و همه ى تفاسير شيعه در روز هجدهم ذوالحجه كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) به فرمان خدا على بن ابى طالب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به رهبرى و ولايت و زمامدارى امت نصب كرد نازل شد ، و به اين خاطر خداى مهربان بيان داشت كه امروز كه على بن ابى طالب به ولايت و رهبرى و اداره ى امور امت منصوب شد دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را با وجود على براى شما به عنوان دين رضايت دادم .

اگر مردم پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، ولايت و رهبرى اميرالمؤمنين (عليه السلام) را مى پذيرفتند و زير بار غير متخصص نمى رفتند به تدريج ملت هاى جهان به اسلام مى گراييدند وسفره ى دانش و معرفت و عدل و عدالت و درستى و امانت و همبستگى و وحدت در پهنه ى زمين پهن مى شد و انسان تا قيامت از تفرقه و فتنه و آشوب و پليدى و بى دينى و فساد و شر و گناه و معصيت در امان مى ماند .

حضرت باقر (عليه السلام) مى فرمايد : فريضه هاى الهى كه يكى پس از ديگرى به تدريج نازل شد ، ولايت و رهبرى آخرين فريضه اى بود كه اعلام شد و پس از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائده ( 5 ) : 3 .


صفحه 281


آن ، آيه ى اكمال دين و اتمام نعمت نازل گشت(1) .

آرى ، خدا فرايض را با ولايت امام معصوم كامل كرد ; زيرا پيامبر اسلام آنچه را خدا از دانش و معرفت و علم و بصيرت نزد او به وديعت نهاده بود به آگاهى و اطلاع على (عليه السلام) رساند و پس از على (عليه السلام) در يازده فرزندش كه به فرمان حق اوصيا و جانشينان پيامبر بودند قرار گرفت و به همين خاطر اهل بيت (عليهم السلام) پس از قرآن به عنوان ثقل ديگر دين معرفى شدند و از سوى پيامبر اعلام شد كه اگر امت به اين دو ثقل تمسك جويند هرگز چهره ى سياه و زشت گمراهى را نخواهند ديد .

حضرت باقر (عليه السلام) درباره ى اهميت و عظمت ولايت و رهبرى معصوم مى فرمايد :

بُنِىَ الإسلامُ عَلَى خَمس : عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ وَالوِلايَةِ ، وَلَم يُنادَ بِشىء كَما نُودِىَ بِالوَلايَةِ(2) .

اسلام بر پنج حقيقت بنا شده : بر نماز و زكات و روزه و حج و رهبرى و ولايت ، و مردم را به چيزى هم چون ولايت ندا نداده اند .

اهل معنى پس از پيامبر و قرآن حقايق و معارف و احكام و سنن و حلال و حرام و رموز و اشارات و لطايف و معانى را از طريق دارنده ى ولايت و رهبرى دريافت مى كنند و احدى را به جاى آن قبول ندارند و به دستور قرآن از صاحبان ولايت حقه به عنوان اولوالامر اطاعت و پيروى مى نمايند .

از حضرت صادق (عليه السلام) در رابطه با معناى شجره ى طيّبه كه در آيه ى بيست و ششم سوره ى ابراهيم ذكر شده است(3) پرسيدند . حضرت پاسخ داد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 1 / 298 ، باب ما نص الله عز و جل و رسوله على الأئمة ، حديث 4 ; تفسير صافى : 1 / 421 .

2 ـ كافى : 2 / 18 ، باب دعائم الإسلام ، حديث 1 .

3 ـ ( أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ ) ابراهيم (14) : 24 .


صفحه 282


رسول خدا ريشه ى درخت و اميرالمؤمنين تنه ى آن و امامان از نسل پيامبر و على شاخه هاى آن و دانش و معرفت امامان ميوه ى آن و شيعيانِ مؤمنشان برگ هاى آن هستند . . .(1) .

اهل معنى و عمل

بينايان راه و آگاهان طريق الله و عارفان شيدا كه همه ى ظواهر زندگى را براى دست يافتن به معنا مى خواهند بر اساس آيات كتاب خدا كه آنان را به عمل صالح خوانده و به جهاد در راه دوست دعوت كرده با همه ى وجود فرمان ( واعملوا صالحاً )(2) را با گوش جان شنيده و طوق بندگى حق را به گردن انداخته و لحظه اى از عمل غافل نمى شوند و با معرفت و همت و عشق قدم در وادى عمل مى گذارند و خالص و بى ريا به كوشش برمى خيزند و پاداشش را فقط به خدا اميد دارند .

( وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ . . . )(3) .

و آنان را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند بشارت ده كه براى آنان بهشت هايى است كه از زير درختانش نهرها جارى است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن عمرو بن حريث قال : سالت ابا عبد الله (عليه السلام) عن قول الله ( كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ )قال : فقال : رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) اصلها ، واميرالمومِنِينَ (عليه السلام) فرعها ، والأئمة من ذريتهما اغصانها ، وعلم الأئمة ثمرتها ، وشيعتهم المؤمنون ورقها ، هل فيها فضل ، قال قلت لا والله قال والله ان المؤمن ليولد فتورق ورقة فيها وان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها .

كافى : 1 / 428 ، باب فيه نكت و نتف من التنزيل بالولاية ، حديث 80 ; تفسير صافى : 1 / 886 ; تفسير عياشى : 42 / 22 ; بحار الانوار : 64 / 37 .

2 ـ مؤمنون ( 23 ) : 51 .

3 ـ بقره ( 2 ) : 25 .


صفحه 283


( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ )(1) .

بى ترديد كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادن و نماز را برپا داشتند و زكات پرداختند پاداششان براى آنان نزد پروردگارشان محفوظ است ، نه هيچ ترسى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند .

اهل معنى در عمل ، اهل تجزيه و تفكيك احكام الهى نيستند ; همه ى احكام خدا و حلال و حرام او در مرحله ى عمل و ترك براى آنان يكسان است . آنان واجبات بدنى ، مالى و حقوقى را بدون تفاوت گذاشتن ميان آنها ادا مى كنند و در اين زمينه از ملامت هيچ ملامت گرى نمى هراسند .

نهادم سر به فرمانش بكن گوهر چه مى خواهد *** سرم شد گوى چوگانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

كند گر هستيم ويران زند گر بر همم سامان *** من و حسن به سامانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

اگر روزم سيه دارد و گر عمرم تبه دارد *** من و زلف پريشانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

ز دست من چه مى آيد مگر مسكينى و زارى *** زدم دستى به دامانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

دل و جانم اگر سوزد ز تاب آتش قهرش *** من و لطف فراوانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

شنيدم گفت مى خواهم سرش از تن جدا سازم *** سر و تن هر دو قربانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 277 .


صفحه 284


نباشد گر روا در دين كه خون عاشقان ريزند *** بلا گردان ايمانش بكن گو ، هر چه مى خواهد

اگر دل مى برد از من و گر جان مى كشد از تن *** فدا هم اين و هم آنش بكن گو ، هر چه مى خواهد

تو را اى فيض كارى نيست با دردى كزو آيد *** به او بگذار درمانش بكن گو ، هر چه مى خواهد(1)

اهل معنى كه اهل توحيد و نبوت و قرآن و ولايت و عمل هستند اين حقايق را در وجود خود با حسنات اخلاقى و تقواى فكرى و قلبى و روحى تكميل مى كنند و ساختمانى ملكوتى و حصارى عرشى براى خود به وجود مى آورند كه با قرار گرفتن در آن از شرّ هر شيطانى و هجوم هر خنّاسى امان مى يابند و به تدريج نيروهايى الهى در آنان ظهور مى كند كه با توسل به آن نيروها كارهايى شگفت در چهارچوب واقعيات دينى و شرعى از آنان سر مى زند كه باور كردنش براى ظاهر بينان مشكل و براى بيرون رفتگان از دايره ى انسانيت غيرممكن است .

استاد اخلاق ما در درس اخلاقش كه در پاره اى از مجلات دينى هم چاپ شده است مى فرمود :

انسان از روح كه جنبه ى ملكوتى دارد و جسم كه جهت ناسوتى و حيوانى دارد تركيب شده است ، از نظر روحى برتر از ملائكه و معنون به عنوان خليفة الله ، مظهر اسما و صفات حق ، برتر از همه ى موجودات ، امين الله و روح است ، و از نظر جسمى هم معنون به عنوان ظلوم ، جهول ، كفّار ، عجول ، هلوع و جزوع است .

اين دو عنصر مادى و معنوى با هم تركيب شده اند و كيفيت چنين تركيبى را هيچ كس جز حق يا كسانى كه عملشان شهودى است نمى داند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيض كاشانى ، ديوان اشعار ، غزل 298 .


صفحه 285


تركيب اين دو ضدّ ، شاهكار خلقت است ، با اين تركيب انسان ميل به استكمال دارد و مى تواند به جايى برسد كه به جز خدا نداند و نبيند .

همه ى موجودات در خدمت انسان

قرآن همه ى موجودات مادى را چه آسمانى و چه زمينى براى انسان ، و انسان را براى خدا مى داند ، قرآن در زمينه ى امور مادى كه در خدمت انسان قرار دارند مى فرمايد :

( أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ )(1) .

آيا شما انسان ها به حقيقت مشاهده نكرديد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مسخر و رام شما قرار داد ؟

و در زمينه ى امر معنوى مى فرمايد :

( وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي )(2) .

و تو را براى خود انتخاب كردم .

اين كه انسان براى خدا انتخاب شده ، مرتبه و درجه ى بسيار بالايى است و از همه ى درجات و مراتبى كه براى انسان مقرر است بالاتر است . راستى چه شگفت آور است كه همه ى موجودات آسمان و زمين براى انسان و انسان براى خداست و اين انسان است كه بايد اين درجات بالقوه را به خصوص اين درجه ى اخير را به مرحله ى فعليت برساند و تا آنجا پيش رود كه در محضر معنوى حق بار يابد و به قول اهل دل انسان كامل گردد .

اگر انسان مركب وجود خود را ـ كه به تعبير اهل حال بُراق انسانيت براى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان ( 31 ) : 20 .

2 ـ طه ( 20 ) : 41 .


صفحه 286


رسيدن به معراج معنوى است و آن مركب و براق عبارت از جسم و متعلقات آن از قبيل شكم و شهوت است ـ با قواعد الهى و رياضات شرعى كنترل كند ، ترقى به آن مرتبه ى والا براى او حاصل مى شود ; يعنى به آنجا مى رسد كه جز خدا نداند و جز خدا نبيند و در حدّ وسع وجودش و قدرت هاى معنوى اش كارهاى شگفت انگيز از او سر مى زند !

بى ترديد انسان در وادى سير و سلوك و حركت به سوى معراج انسانيت ، براق لازم دارد و اين جسم مادى براق اوست ; و اين جسم هنگامى مى تواند براق قابل توجهى براى حركت روح به سوى معراج معنوى باشد كه تحت كنترل امور شرعيه درآيد .

نكته ى بسيار مهم در اين زمينه اين است كه : اگر سالك به درستى و راستى سلوك كند و از پيچ و خم هاى وادى طلب بر اساس موازين شرعى گذر كند شك نيست كه بُراقش كه در ابتداى كار صبغه ى جسمانى دارد به تدريج صبغه ى روح به خود مى گيرد و كارهاى خارق العاده از او سر مى زند ; يعنى همان كارهايى كه از روح برمى آيد جسم نيز انجام مى دهد مثلا طى الارض ، طى اللسان و طى الخلق پيدا مى كند .

همه ى ما از نظر روحى و در عالم ذهن و باطن طى الارض و طى اللسان و طى الخلق داريم ; يعنى مى توانيم در حالى كه جسممان در محلى قرار دارد روحمان در يك چشم به هم زدن در مكه و يا دورترين نقاط عالم باشد و يا مى توانيم در ذهن خود باغى با درختان بسيار عالى و مناظر دلنواز و داراى همه گونه امكانات خلق كنيم .

بى ترديد هر كسى مى تواند از نظر ذهنى و روحى اين كارها را انجام دهد و اين سفرهاى دور و دراز را در عالم باطنش تحقق دهد و اين امور را بيافريند و اگر با رياضت هاى مشروع و انجام عبادت ها و اخلاص جسمش رنگِ روح به خود


صفحه 287


گيرد ، يقيناً طى الارض و طى الخلق و طى اللسان جسمانى پيدا مى كند . براى اطمينان يافتن شما به اين حقيقت حقّه لازم است چند نمونه از كردار سالكان به حق رسيده نقل شود .

طى اللسان عارف وارسته شيخ نخودكى

نخودك نام قريه اى است نزديك مشهد مقدس . عالم بزرگ و عارف وارسته حاج شيخ حسن على نخودكى در اين قريه اقامت داشت ، وى هر شب به حرم مطهر حضرت امام رضا (عليه السلام) مشرف مى شده و دوباره به روستاى نخودك برمى گشته است . او در اين رفت و برگشت كه نزديك به هشت فرسنگ مى شده ، يك ختم قرآن مى خوانده است ! يعنى پانزده جزء آن را هنگام رفتن و پانزده جزء ديگر را هنگام بازگشت قرائت مى كرده است . اما چگونه و به چه كيفيت ؟ مگر ممكن است انسان در چنين مسيرى با پاى پياده آن هم هر شب يك ختم قرآن بخواند ؟ آرى ، او اين قدرت را داشته است چون به مقام طى اللسانى رسيده بود واين همان مقامى است كه براى حبيب بن مظاهر هم حاصل شده بود ، آن انسان كم نظير و عارف مخلص كه حضرت حسين (عليه السلام) كنار بدن قطعه قطعه اش خطاب به دشمن گفت : كسى را به شهادت رسانديد كه هر شب يك ختم قرآن مى نمود !

پديد آمدن چشمه ى آب با دم عيسوىِ عارفى وارسته

حضرت آيت الله العظمى حاج سيد عبدالهادى شيرازى كه از مراجع بزرگ شيعه و عارفى وارسته و سالكى رياضت كشيده بود ، كرامتى عجيب دارد كه مرحوم آيت الله حاج شيخ غلامرضا يزدى معروف به فقيه خراسانى نقل كرده است . او مى گويد : با گروهى از علما در معيت آيت الله شيرازى از نجف به سوى كربلا مى رفتيم ، در ميان راه به شدّت تشنه شديم به صورتى كه راه رفتن برايمان


صفحه 288


بسيار مشكل شد .

آن مرد الهى و دارنده ى دم عيسوى فرمود : بياييد پشت اين تپه تا به شما آب بدهم . همه ى ما به پشت تپه رفتيم و ديديم چشمه ى آبى فوران مى كند ، همه آب خورديم و تجديد وضو كرديم و لُنگ ها و چپيه هاى خود را خيس كرده به روى سر انداختيم و پس از رفع خستگى به راه افتاديم ، ولى من ناگهان متوجه شدم كه در مسير نجف به كربلا آب نبوده ، لذا به پشت تپه برگشتم و ديدم چشمه ى آبى وجود ندارد . شيخ مى گويد : لنگ خيس روى سر من بود ولى از چشمه ى آب خبرى نبود !! اين است معناى طى الخلق .

كرامتى شگفت از سالكى كم نظير

مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مرجعى بزرگ و عالمى ژرف انديش بود ، وى در وادى سير و سلوك و عرفان گام هاى بلندى برداشته بود ، آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى فرزند بزرگوار مؤسس حوزه ى علميه ى قم اين داستان را كه خود از زبان مرحوم آيت الله خوانسارى شنيده بود نقل فرمود كه :

من پدر سالخورده اى داشتم ، در زمانى كه سفرها با مركب هاى حيوانى انجام مى گرفت او را براى زيارت حضرت رضا (عليه السلام) به مشهد مى بردم ، رسم كاروان اين بود كه در منزل آخر استحمام مى كرد و براى ورود به مشهد آماده مى شد ، من در استحمام به پدرم كمك دادم و لباس هاى او را هم خود شستم ، هنگام شب چون بسيار خسته بودم با همان خستگى به خواب سنگينى فرو رفتم ، كاروان بدون توجه به من همان وقت شب حركت كرد و پدر سالخورده ام را نيز با خود برد ، نزديك طلوع آفتاب از خواب بيدار شدم ، چيزى به قضا شدن نماز نمانده بود ، به سرعت تيمم كردم و نماز خواندم ، پس از نماز همه ى وجودم را در تنهايى


صفحه 289


بيابان ترس گرفت ، فكر پدرم كه اكنون با كاروان رفته و چه كسى از او مواظبت مى كند و چه كسى در پياده و سوار شدن و وضو گرفتن به او يارى مى دهد مرا آزار مى داد .

در اين فكر بودم كه به ذهنم آمد آقا و مولاى خود حضرت حجة بن الحسن را بخوانم . بلافاصله گفتم : يا اباصالح المهدى ادركنى . تا اين استغاثه را نمودم ، ناگهان در برابر ديدگانم سرور مهربانم را ديدم كه فرمود : اين راه را در پيش بگير و برو . عظمت او به من مهلت نداد تا با جنابش سخن بگويم ، همان راهى را كه فرموده بودند طى كردم ، چند دقيقه اى بيشتر نرفته بودم كه منظره اى بهت انگيز پيدا شد ، قهوه خانه اى با باغى زيبا و درختانى شاداب و حوض آب و فواره اى روح انگيز ، پياده شده و زير درختان نشستم ، برايم چايى آوردند ، طعمش با چايى هاى ديگر تفاوت داشت ، دو سه ليوان چايى خوردم كه ناگهان متوجه شدم پول ندارم . به كسى كه چايى آورده بود گفتم : آقا من پول ندارم . گفت : كسى از تو پول نمى خواهد ، اين چايى براى تو خلق شده است !!

وقتى خستگى ام برطرف شد از جاى برخاستم و به راه افتادم ، چند دقيقه اى بيش راه نرفته بودم كه ديدم به قافله رسيدم . قافله اى كه از اول شب تا صبح راه رفته و اكنون قصد دارند اطراق كنند ، سراغ پدر رفتم ديدم منتظر است پياده اش كنم . از من پرسيد كجا بودى ؟ گفتم : عقب ماندم ، خوابم برد ، سپس او را پياده كرده و مشغول خدمت او شدم .

آرى ، امام زمان (عليه السلام) مى تواند با يك اشاره آن قهوه خانه را با آن امكانات خلق كند و با يك اشاره مرحوم آيت الله خوانسارى را طىّ الارض دهد و با يك چشم به هم زدن وى را به قافله برساند .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation