|
|
|
|
|
|
قسمت دوم : شرح بعضى از مدارس حوزه علميه قم : همان گونه كه بيان گرديد در دوره صفويه مدارس جديدى در قم بنا شد كه آثار وبقاياى بعضى از آن ها هنوز هم باقى است (البته به برخى از علماى آن دوره در مطلبقبلى اشاره شده است ). امروزه قم در پرتو بارگاه مقدس حضرت معصومه عليهم السلام و موقعيت ممتاز علمى ووجهه روحانى و معنوى كه دارا است ، يكى از آبادترين ، و پرجمعيت ترين و پررفت وآمدترين شهرهاى ايران محسوب مى شود. جا دارد كه اينك به دو مدرسه مشهور و مهم حوزه علميه قم نگاهى اجمالى داشته باشيم : مدرسه فيضيه مدرسه فيضيه در زمان صفويه (سال939 ه .ق ) بنا نهاده شده و محلى كه اكنون ، حوض واقع است ، انتهاى مدرسه قبلى و بهجاى حوض كنونى ، بالاخانه مروحى (74) بوده است كه آن را مشرق الشمسين مى ناميدهاند. وجه تسميه آن به مشرق الشمسين به اين علت بوده است كه در هر بامداد چون خورشيد ازمشرق بالاخانه طلوع مى كرده است ، گنبد مطهر هم در جنوب بالاخانه مانند خورشيدى مىدرخشيد و آن جا مشرق دو خورشيد بوده است و اين بالاخانهمحل رياضت مرتاضين بزرگ و جايگاهى بس شريف بوده است ؛ و از جمله ميرداماد را در آنجا مكاشفاتى دست داده ، شيخ بهايى در آن جا به رياضتاشتغال داشته ، ميرفندرسكى در همان جا بهتحصيل و رياضت مى پرداخته ، صدرالمتاءلهين ، ملاصدراى شيرازى در همان نقطه بهتاءليف و تدريس كتاب اسفار اربعه پرداخته و حكيم ربانى ، مولانا محسن فيضكاشانى و مولانا عبدالرزاق لاهيجى به تحصيل علوممشغول بوده و اين دو حكيم هم روزگارانى را در آن مدرسه گذرانده اند. از اين رو هنگامى كه ساختمان مدرسه را تغيير دادند در جايگاه مشرق الشمسين حوضموسعى بنا مى نهد تا مكان بالاخانه راهرو نشود. به هر حال در زمان فتحعلى شاه در سال 1213 ه .ق مدرسه سابق را با دو بناى ديگركه در شمال آن واقع بودند، از جاى برداشتند و به جاى آن ها مدارس فيضيه و دارالشفاءرا بنيان نهادند. در سال 1223 به امر سلطان زمان ، آن را توسعه داده بهشكل مربع مستطيل درآوردند و چهل و هشت حجره در آن بنا كردند. در زمان مرحوم آيه الله العظمى حائرى ، به علت كثرت طلاب محترم ، بناهاى فوقانىبر آن افزوده شد. اكنون اين مدرسه ، مركز ساير مدارس قم و مجمعاهل دانش و بينش است . مدرسه فيضيه ، همان مدرسه اى است كه در دورانقبل از انقلاب ، شاهد سخنرانى ها و مبارزات حضرت امام خمينى قدس سره عليه طاغوت وطاغوتيان بوده است . مدرسه فيضيه همان مكانى است كه تاريخ هيچ گاه آن را فراموش نخواهد كرد و خونشهيدانى كه در آن مدرسه ريخته شد، هميشه جوشان است و راه و هدف امام خمينى قدسسره را تقويت خواهد نمود. مدرسه دارالشفاء مدرسه دارالشفاء كه در دوران قحط علمى ، همه حجرات آن از پيكرش جدا گرديد - ابتدابه نام مدرسه فتحعلى شاه خوانده مى شد؛ تا آن كه درسال 1307 قمرى شاهزاده كامران ميرزاى قاجار (بانى تذهيب گلدسته هاى صحن عتيق )،اين مدرسه مستمندنشين تهى از طلبه را از دست غاصبين بيرون آورده و سردر آن را تجديدو حجراتش را تعمير نمود و آن را دارالشفاء گردانيد و در هر يك از حجرات غريبش دوتختخواب براى بسترى ساختن بيماران نهاد و فضاى آن را باغچه بندى و گلكارى كرد؛ولى حجرات شرقى مدرسه را براى سكونت طبيب و پرستارانى كه مى بايست در تمامساعات روز و شب مراقب بيماران مى بودند، اختصاص داد؛ يعنى هر دو الى سه حجره رابراى يك نفر در نظر گرفته ، جلو درهاى آن ها را از طرف مدرسه ديوار كشيد و براىهر خانه درى به مدرسه بازگذاشت و از اراضى پشت مدرسه براى هر خانه محوطه اىمنظور نموده ، ديواركشى كرد و براى هر يك درى هم به جانب قطعه زمين مزبور بنا نهاد.اين زمين كه در پشت دو مدرسه از جلو لايروبى بركه (مخزن آب انبار) و حفر چاه هاى آب وفاضلاب جهت حمام و انبار ساختن بوته و تيغ و سوخت زمستانى در نظر گرفته بودندكه از دالان زاويه شمال شرقى فيضيه هم درى به همين محوطه باز بود تا كسبه وحمامى بتوانند به داخل مدرسه اياب و ذهاب كنند. در اين دالان ، حجره بزرگ و تاريكى وجود داشت كه شخصى به نام حسين بلبلى پز باهيكلى رشيد در آن جا زندگى مى كرد؛ به علاوه آن جا كارگاه طباخى و انبار سوخت او شدهبود. پس از مدتى حجرات شرقى از مدرسه يا بيمارستان جدا گرديد و به چند خانه براىسكونت متصديان دارالشفاء تبديل و تخصيص يافت . هنگامى كه شاهزاده كامران ميرزا از دنيا رفت و آن زمان هم مصادف با دوران قحط علمى قمبود، اين خانه باز هم در تصرف بعضى از خدام مستمند و نيرومند درآمد و به مرور موردتملك آنان قرار گرفت . خلاصه آن كه در قسمت شرقى دارالشفاء به جاى حجرات چندخانه ايجاد شد و از سوى ديگر، محل رفت و آمد زوار، از خيابان حضرتى به جانب روضهشريفه شده بود و مدرسه با ناامنى و عدم استقلال مواجه گرديد به طورى كه حتى شبها هم نمى توانستند در آن را ببندند؛ زيرا با اعتراض ساكنان خانه ها مواجه مىگرديدند. به تدريج حجرات شمالى هم به تصرف مسافرخانه هاى خيابان حضرتى و كسبه آندرآمد و انبار كالاهاى پيشه وران گشت ؛ چنان كه كليه حجرات مدرسه فيضيه نيز انباربقالان و احيانا محل كسب يكى دو صحاف شده بود و عمارت مدرسه دارالشفاء در جانبغربى و اتاق برجى شكل مقابل آن در جانب شرقى و غرفه روى آن كه مخزن كتابخانهگرديده بود، در تصرف چندتن قهوه چى درآمد؛ محوطه مدارس هم مشترى نشين اين قهوهخانه عمومى شده بود. وضع اين دو مدرسه تا سال 1336 قمرى به اينمنوال بود؛ تا آن گاه كه مرحوم آيه الله فيض به تدريج حجرات آن ها را طلبه نشينساخته و از تصرف غاصبين بيرون آورد و مى توان گفت كه از آن تاريخ به بعد دورهرضاع (75) حوزه علميه قم آغاز گرديد. پس از تاءسيس حوزه علميه قم ، مرحوم آيه الله العظمى حائرى به مرمت آن پرداخت وبعد از رحلت آن مرحوم ، مرد خيرى به نام حاج ميرزا محمد على توتون فروش درسال 1320 شمسى روى حجرات غربى آن را غرفه سازى كرد. درسال 1335 مرحوم آيه الله العظمى بروجردى نيمى از خانه هاى شرقى مدرسه را ازمتصرفين خريدارى كرده و به احداث حجرات و غرفانى در جنوب و شرق آن پرداخت وبيست و شش حجره بر حجرات مدرسه اضافه كرد. البته در اين مدرسه تغييرات ديگرى نيز درسال هاى متمادى از نظر سبك بنا و ساختمان رخ داده است ؛ به گونه اى كه هم اكنون اينساختمان ، تغيير اساسى نموده و به هيچ وجهقابل مقايسه با ساختمان قبلى نيست و اكنون اين مدرسه مركز مديريت حوزه علميه قمگرديده است . قسمت سوم : مديريت حوزه علميه قم : همان گونه كه بيان شد مركز مديريت مركز حوزه در اين مدرسه قرار دارد و برخى ازقسمت هاى آن بدين شرح است : 1 - مديريت حوزه 2 - قائم مقام 3 - معاون آموزش 4 - تبليغات 5 - روابط عمومى 6 -گزينش و آمار 7 - امور مالى 8 - امور شهرستان ها 9- امور ادارى 10 - طرح و برنامه 11- امور مدارس 12 - تداركات 13 - دبيرخانه 14 - مدارج علمى 15 - دفتر بررسىرساله ها 16 - امور شهريه 17 - معاونت تهذيب 18 - واحد كامپيوتر 19 - مركز مشاوره20 - جذب اساتيد و مديران 21 - انتقالات شهرستان ها 22 - دفتر نظارت و... در حوزه علميه ، شورايى به نام شوراى عالى سياست گذارى حوزه علميه وجود دارد.افراد اين شورا قبلا از طرف حضرت امام خمينى و آيه الله العظمى گلپايگانى و جامعهمدرسين معرفى مى شدند، اما پس از رحلت امام ، از طرف جامعه مدرسين انتخاب مى شوندكه اعضاى اين شورا شامل شش نفر بوده و بك نفر آن ها به عنوان مدير اين شورا انتخابمى شود كه البته ممكن است فرد ديگرى را خارج از اعضا به عنوان مدير انتخاب نمايند.اهم وظايف اين شورا عبارتند از: تصميم گيرى در مورد نحوه اداره حوزه و نحوه پذيرش ، ارتباطات بين حوزه ها،مسائل آموزشى و نحوه تدريس كتاب هاى حوزوى و... در ضمن يادآور مى شويم كه شوراى مديريت در بخشى از مدرسه دارالشفاء مستقر است وبخش هاى ديگر، در اختيار مركز تربيت مدرس و حجره هايى براى سكونت طلاب وجود دارد. به غير از قسمت هاى ياد شده در اين مدرسه ، اتاق خبر براى مطالعه مجموع روزنامه ها ومجلات و دايره امتحانات و بانك اطلاعات كامپيوترى نيز وجود دارد. قسمت چهارم : برنامه تحصيلى طلاب هر طلبه بايد سه دوره را طى كند تا در راهنيل به درجه اجتهاد قرار گيرد: 1 - دوره مقدماتى : اين دوره از مبادى صرف عربى و صيغه سازى شروع مى شود؛ سپس مبتدى مقدارى نحو ومنطق فرا مى گيرد. كتابى كه هر طلبه در ابتداى كار بايد بخواند كتابى است به نامجامع المقدمات كه مجموعه اى است از چهارده كتاب كوچك به فارسى و عربى ، در صرفو نحو و منطق و روش درس خواندن و تمرين هاى دشوار صرفى . كتبى كه در زمان قديم در حوزه تدريس مى شدند عبارتند از: كتاب هاى شرح الفيه ابن مالك از جلال الدين سيوطى و شرح ابنعقيل و شرح جامى و كافيه ابن حاجب و شرح نظام و شرح رضى بر شافيه ابن حاجب .اين كتاب ها از جمله كتبى است كه طلبه بعد از جامع المقدمات بايد فرا مى گرفت واشعار الفيه ابن مالك را حفظ مى كرد. سپس براى آشنايى بيشتر با ادبيات عرب ، مغنى اللبيب از ابن هشام ومطول از سعد تفتازانى را ياد مى گرفتند و در ضمن ، كتبى ازقبيل ؛ حاشيه مولى عبدالله يزدى و شرح شمسيه و گاهى مطالعه با توضيح بيشترىدر منطق فراگرفته مى شد و نيز مختصرى در علماصول فقه ، در پايان دوره مقدماتى تدريس مى شد و كتابى كه ماءخذ علماصول در اين دوره مى باشد، كتاب معالم الاصول ، تاءليف عالمجليل القدر شيخ حسن ، فرزند شهيد ثانى ، مؤلف كتاب نفيس شرح لمعه است . در دوره مقدماتى و گاهى در دوره سطح ، كتاب شرايع محقق هم ، جزء برنامه بوده واصول اين برنامه از دوره صفويه به بعد معمول بوده است . اما در حال حاضر مقدارى از كتاب هاى مذكور از برنامه حذف شده و برنامه درسىمختصرتر گرديده است . برخى كتاب هاى مورد تدريس در حال حاضر عبارتند از: 1 - شرح الفيه ابن مالك جلال الدين سيوطى 2 - حاشيه مولى عبدالله يزدى 3 -اصول فقه مرحوم مظفر 4 - ملحقات شهيد صدر 5 - مغنى البيب 6 - مختصر المعانى و... 2 - دوره سطح : مقصود از سطح ، خواندن و فراگرفتن از روى كتاب است . پس از آن كه طلبه ، دورهمقدماتى را به ترتيبى كه ذكر شد ياد گرفت ، به دوره سطح مى پردازد. در اين دورهكه او تقريبا فقه و اصول از روى كتاب هاى مربوط است . كتاب هاى فقه و اصولى كه سال هاى متمادى ، جزء برنامه هاى دوره سطح بوده و هستعبارتند از: شرح لمعه شهيد ثانى در فقه ؛ شرح رياض در فقه ؛ (در قديم ) قوانين ميرزاى قمىدر اصول (در قديم )؛ رسائل مرحوم علامه محقق استاد الفقها شيخ مرتضى انصارى دراصول ، مكاسب شيخ انصارى در فقه استدلالى ، و كفايهالاصول مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى . 3 - دوره خارج : مقصود از اين دوره ، بحث كردن درباره مسائل مربوط به فقه واصول از خارج است ؛ با اين توضيح كه وقتى طلبه اى در دوره قبلى تبحر پيدا كرد وتوانست از روى كتاب هاى فقه و متون اخبار و احاديث ،مسائل مربوط به فقه را به خوبى درك كند، در محضر درس استاد حاضر مى شود، اگرجلسه درس مربوط به فقه باشد، مساءله اى فقهى و اگر مربوط بهاصول باشد بحثى اصولى مطرح مى گردد. استاد شروع به بحث مى كند و شاگردان در بحث مداخله و اظهار نظر مى كنند، گاهى يكبحث فقهى يا اصولى ، هفته ها و يا شايد ماه ها بهطول مى انجامد تا حق مطلب به دست آيد. مقصود نهايى از اين مباحث ، استنباط حكم به طرزى صحيح از روى ادله اربعه (76) مىباشد. از اين به بعد، طلبه به تدريج ، طبق استعداد خود، در راه اجتهاد قرار مى گيرد. قسمت پنجم : مركز جهانى علوم اسلامى امروزه با گسترش و پيشرفت علوم و معارف اسلامى ، لزوم افزايش و ازدياد مراكز علومدينى و مذهبى بيشتر نمايان مى گردد. اگر روزى پيامبر اسلام - صلى الله عليه وآله - ماءمور بود مخفيانه به تبليغ ديناسلام بپردازد، به شكرانه خداوند، پس از حدود چهارده قرن ، امروزه تعداد مسلمين جهان ،افزون بر يك ميليارد مى باشد و هر روز كه مى گذرد بر تعداد مسلمين افزوده مىگردد. در ميان اين مسلمانان ، عده زيادى از آنان ، علاقه شديدى دارند كه به اسلام ناب محمدىدست يابند و با تحصيل علوم معارف اسلامى به خواسته خود دست يابند. حوزه هاى علميه نجف ، قم و ساير شهرهاى ايران و خارج از ايران ، گوياى اين حقيقت است؛ زيرا به طور مرتب بر تعداد طلاب و جويندگان علوم افزوده مى گردد و بنابراينلزوم تشكيل و يا ازدياد مراكز دينى افزايش مى يابد. شوق و علاقه فراگيرى مسائل و علوم دينى تا بدانجا گسترش يافته كه عده اى ازمسلمانان و حتى غير مسلمانان ، كشور و شهر و ديار خود را ترك كرده و به سوى مركزدينى ايران و به ويژه به سوى حوزه علميه قم روانه گشته اند. بديهى است كه لزوم تفكيك طلاب ايرانى يا غير ايرانى بيشتر آشكار مى شود، زيراطلاب غير ايرانى ، داراى زبان هاى مختلف هستند و از آن جا كه دروس حوزه معمولا عربى ويا فارسى است ، لازم است ابتدا آنان آشنايى بيشترى با اين دو زبان داشته باشند وسپس به ديگر علوم دينى بپردازند. مركز جهانى علوم اسلامى ، اين وظيفه خطير را به عهده گرفته و با تربيت طلاب علومدينى ، در واقع شاخه اى از صدور اسلام و انقلاب را به كشورهاى ديگر ممكن ساخته است. در اين مركز طلاب غير ايرانى ، پس از گزينش وارد حوزه شده و ابتدا تقريبا به مدتيك سال مشغول فراگيرى زبان فارسى مى شوند و سپس همانند ديگر طلاب محترم ،مشغول فراگيرى دروس حوزه از دوره مقدماتى تا خارج فقه مى شوند. هم اكنون تعداد اين طلاب عزيز، نزديك به 2000 (دوهزار) نفر مى باشد كه از حدود 80كشور جهان مشغول تحصيل هستند. در قسمت خواهران نيز جامعه الزهرا ، هم براى طلاب ايرانى و هم طلاب غير ايرانى ،برنامه هايى در نظر دارد و اين خواهران محترم ، با فراگيرى علوم و معارف اسلامى ،خدمتى ارزنده را به جامعه بشريت نموده و خواهند نمود. لازم به ذكر است از آن جا كه بسيارى از اطلاعات مركز جهانى علوم اسلامى به لحاظمسائل امنيتى براى طلاب و خانواده هاى آنان ، ممكن است مشكلاتى را در پى داشته باشد،مسؤولين ذى ربط، اطلاعات بيشترى را در اين زمينه در اختيار حقير قرار ندادند؛ بدينلحاظ نتوانستيم به طور كامل حق مطلب را ادا نماييم از اين رو ما به همين مختصر جهتآشنايى خوانندگان اكتفا مى نماييم . در آخر اين مبحث ، لازم به ذكر است به يكى ازرهنمودهاى امام خمينى قدس سره درباره روحانيت كه در تاريخ 2/4/58 ايراد شده ، توجهنماييم : اگر شما ان شاء الله روحانى شديد هر كدامتان در يك بعدى يا در مملكتى ان شاء اللهسرشناس شديد و مروج دين اسلام ، اگر خداى نخواسته انحرافى در شما پيدا شود، اينانحراف ، انحرافى نيست كه مثل ساير مردم باشد. قسمت ششم : علل عمده پيشرفت تحصيلى طلاب در روش تحصيلى طلاب ، چند عامل و دليل وجود دارد كه در دريافت درس و پيشرفت درزمينه درسى بسيار مؤثر و مفيد است كه شامل مواردذيل مى باشد: 1 - مطالعه دقيق و عميق قبلى و به اصطلاح پيش مطالعه : طلبه هنگامى كه وارد جلسه درس مى شود، كاملا به درس مربوطه تسلط دارد و همهجزئيات آن را از نظر گذرانيده است ، و فقط استاد بايد اشكالات او را برطرف نمايد. 2 - آزادى و اختيار در زمينه درسى : دومين علت پيشرفت آنان ، آزادى كاملآنان است در اظهار نظر كردن درباره درس ، اشكال وارد نمودن به درس و ايراد گرفتنبه استاد؛ و اين موضوع ، مخصوصا در درس خارج ، مصداق صحيح وكامل دارد و گاهى در جلسه درس ، شاگردان با يكديگر به بحث مى پردازند و اينمباحثات و مناظرات معمولا با صداى بلند انجام مى شود. 3 - مباحثه و تبادل فكر: مباحثه درس و تبادل فكر در بين طلاب بسيار رايج است . معمولا طلاب پس از اتمام درس ،دو نفرى يا چند نفرى همان درس را با يكديگر مورد بحث قرار مى دهند و با يكديگراشكالاتشان را برطرف مى نمايند. (77) 4 - ذوق و علاقه نسبت به درس : معمولا طلاب ، رنج هاى سفر و غربت را به جان مى خرند، اكثر طلاب از شهرها وروستاهاى دور و نزديك به حوزه هاى علميه ، به خصوص حوزه علميه قم آمده و با ذوق واشتياق كامل به مطالعه و درس مشغول مى شوند و از اين كه آنان به عنوان سربازانحضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - مى باشند به خود مى بالند وذوق و علاقه آنان صد چندان مى شود. 5 - داشتن هدفى معين : عده اى از محصلين و دانشجويان ، درس را براى اخذ مدرك و سپس يافتن كار مى خوانند نهبراى يادگيرى و رشد خود؛ اما معمولا در بين طلاب هدف از درس و بحث معين است و كسبعلم و فضيلت و تقوا مهمترين هدف يك طلبه است كه براى رسيدن به آن ها تلاش وكوشش بسيارى مى كند. فصل دوم : نقش عده اى از علماى اسلام در احياى حوزه علميه قم مقدمه : علماى اسلام ، در طول تاريخ اسلام ، منشاء خدمات ارزنده و فراوانى بوده اند و رشد وبالندگى اسلام و مسلمين تا حد زيادى وابسته به آنان بوده است . از ميان علماى اسلام ، عده اى همواره با تلاش و جديت بيشترى نسبت به ساير علماتوانسته اند نقش مفيد خود را در جامعه ، بهتر ايفا نمايند و مردم نيز از آنان بيشتر بهرهمند گردند. بنابراين آنان همواره به عنوان بانيان و متوليان امور خيريه شهرت يافته اند؛ چرا كهاز دوران طلبگى تا پايان عمر با بذل عمر و حتى جان خويش ، و ايثار و فداكارى كه ازخود نشان داده اند، توانسته اند به جامعه بشريت خدمات مفيد و ارزنده و پابرجايى راارائه دهند. يكى از بهترين خدماتى كه عده اى از علماى سلف (78) انجام داده و هنوز قم پابرجاستو روز به روز گسترش مى يابد، تاءسيس و احباى حوزه علميه قم است . براى اين كه با خدمات عده اى از اين علماى عزيز و گرامى بيشتر آشنا شويم ، شرحىبسيار مختصر از زندگى و يا عملكرد هر يك را تقديم شما عزيزان مى نماييم تا ياد وخاطره آن ها علاوه بر روح و جان بشريت در اذهان و افكار نيز پايدارتر باقى بماند. ناگفته نماند جاهايى كه به وجود روحانيت نياز بود، آن چنان در صحنه حاضر مى شدندو آن چنان قوى و نيرومند بودند كه بزرگ ترين حركت ها و جنبش ها را ابجاد مى كردند.هر وقت در ايران موج استعمارى شديد و ملموس مى شد و روحانيت اين موضوع را مى فهميدو درك مى كرد كه اين جريان با اسلام مخالف است ، چنان حركتى به وجود مى آورد كهموج شكسته مى شد. (79) به عنوان مثال ، فتواى مرحوم ميرزاى شيرازى بود كه با يك سطر توانست جريانتنباكو و فروش آن را لغو نمايد؛ بنابراين همان طور كه بيان شد علماى اسلام عمومانقش بسيار برجسته اى را در جهان اسلام ايفا كرده اند كه ما در اين جا به ذكر نام چند تناز اين علما اكتفا كرده و مطالعه بيشتر در مورد آن ها و ديگر علما را به شما عزيزانواگذار مى نماييم . الف - حضرت آيه الله محمد فيض ايشان در سال 1293 در قم متولد گرديد؛ مقدمات و ادبيات را نزد استاد آقا شيخ محمدحسين علامه فراگرفت ؛ سپس در تهران نزد آيه الله حاج ميرزا حسن آشتيانىاصول را فرا گرفت و حكمت را نزد حكيم آقا ميرزا محمود شاطر آقا بزرگ و كلام را نزدآقا شيخ على رشتى تلمذ نمود. وى در سال 1317 به نجف اشرف مشرف شد،اصول نظرى را نزد آيه الله خراسانى (صاحب كفايه ) و فقه استدلالى را نزد آيه اللهسيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (صاحب عروه الوثقى ) و حديث را نزد محدثجليل حاج ميرزا حسين نورى (صاحب مستدرك ) تلمذ كرد. پس از اخذ مدارك اجتهاد و اجازه روايت از اساتيد به سامراء رفت و در صف مدرسين قرارگرفت و به تدريس فقه و اصول اشتغال ورزيد و در شمار فضلاى اصحاب سامراء درآمد و مورد عنايت خاص آيه الله محمد تقى شيرازى واقع گشت ؛ با اين كه ده ها مجتهد جامعدر آن حوزه وجود داشتند، احتياطات مطلقه خويش را به او ارجاع مى فرمود همين امر پايه وبنياد مرجعيت ايشان را مستحكم ساخت و چون به قم بازگشت ، گروهى از اهالى ساوه و قمو كاشان كه از آيه الله شيرازى درباره صلاحيت علما براى ارجاع احتياطات جويا مىشدند، همه را به ايشان ارجاع مى داد بناى مرجعيت وى بيش از پيش مستحكم گرديد. حضرت آيه الله فيض در سال1333 از سامراء به قم مراجعت نمود و در سال 1336 دو مدرسه فيضيه و دارالشفاء راتعمير اساسى نمود. ايشان در سال 1340 هجرى ، براى گسترش فرهنگ اسلامى رسما از آيه الله العظمىحائرى يزدى دعوت به عمل آورد. (80) و در واقع همين دعوت از ايشان ، پايه نوينحوزه علميه قم بوده است . لازم به ذكر است كه پدر آيه الله محمد فيض ، آقاى ميرزا على اكبر فيض مورخ و شاعرو نويسنده بوده است . ب - آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى پس از يك قرن دوره قحط علمى (از رحلت ميرزاى قمى تا هجرت ايشان به قم )، مؤسسنوين حوزه مباركه علميه قم ، آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مى باشد. آن مرحوم در سال1276 قمرى در قريه مهرجود از توابع ميبد اردكان يزد متولد شد. او علوم ادبى را دريزد فراگرفت و سپس به سوى عتبات عاليات رهسپار شد و در كربلا نزد آيه الله آقاميرزا ابراهيم محلاتى و آيه الله آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى به تلمذ پرداخت .مدتى هم از محضر آيه الله آقا ميرزا محمد تقى شيرازى كه در سامراء اقامت داشت بهرهمند گرديد. در سال 1332 به دعوت فرزندان مرحوم حاج آقا محسن عراقى به شهر اراكمنتقل گرديد و در آنجا اقامت نمود. در سال 1340 قمرى ، آيه الله محمد فيض براى بسط دايره علوم و فرهنگ اسلامى وتوسعه تشكيلات حوزه ، خود را به استعانت ديگران نيازمند ديد، در نتيجه از آيه اللهالعظمى حائرى يزدى كه تا آن زمان در شهر اراك سكونت داشتند براى هجرت به قمكتبا دعوت نمود. سپس حجه الاسلام آقاى ميرزا سيد حسن برقعى را به اراك فرستاد و دعوت قبلى خود رابا اعزام نام برده مؤكد ساخت و از آيه الله العظمى حائرى درخواست كردند به قمبيايند و حوزه علميه را در آن جا تشكيل دهند؛ چرا كه هم مزار مطهر حضرت فاطمه معصومهعليها السلام در آن واقع است ، و هم به تهران - كه مركز ايران است - نزديك مى باشد. بالاخره حضرت آيه الله العظمى حائرى به فاصله چند روزقبل از پايان سال 1299 شمسى برابر با 1340 قمرى از اراك به قم هجرت نمود ودر اين شهر رحل اقامت افكند. در ابتداى كار، هم تعداد طلاب زياد نبود و هم از نظر مالى در مضيقه بودند؛ تا اين كهكم كم آوازه تاءسيس حوزه علميه در قم به گوش همه مردم ايران رسيد و طالبان علم ازهر شهر و ناحيه اى براى شركت در دروس حوزه ، رهسپار قم شدند و بازرگانان ، وثروتمندان نيز براى كمك به اداره حوزه ، وجوه بيشترى به قم فرستادند و ايشان همبراى هر يك از طلاب مقرى تعيين نمودند؛ بنابراين طولى نكشيد كه در تمام مدارس درهر حجره چند طلبه سكونت داشتند و روز به روز بر شمار طلاب افزوده گرديد. در نتيجه ، حوزه به تدريج وسعت يافت و با مشكلات زيادى كه براى آن پيش آمد، مقاومتكرد و بعد از گذشت چندين سال آمدن آيه الله العظمى مرحوم حاج آقا حسين بروجردى بهقم ، روز به روز حوزه توسعه بيشترى پيدا كرد و شكوه بيشترى يافت . لازم به ذكر است بر اثر تبليغات سوء رژيم رضاخان و جريان هاى ناسالم فرهنگى ونيز محدوديت ها و سخت گيرى هاى روزافزون رژيم نسبت به روحانيون و حوزه هاى علميه ،روحانيت به شدت رو به ضعف نهاد. به موجب يك آمار در سال 1304 (زمان به سلطنت رسيدن رضاخان )، تعداد مدارس دينىايران 282 عدد و تعداد طلبه هاى آن 5984 نفر بود. شانزده سال بعد يعنى در سال 1320 (آخرينسال سلطنت رضاخان ) تعداد مدارس به 206 عدد و تعداد طلبه هاى آن به 784 نفركاهش يافت . مدرسين اين مدارس نيز 249 نفر بودند كه در مجموع كمى بيش از 1000نفر مى شدند. بدين ترتيب تعداد آنها كمتر از 5/1 برابر شانزدهسال پيش از آن بود. حوزه علميه قم كه بزرگ ترين حوزه علمى كشور به شمار مى رفت ، در پايان حكومترضاخان كمتر از 300 نفر طلبه داشت (81) همان طور كه مى بينيم و آمار نشان مى دهد، ايشان با مشكلات زيادى روبه رو بودند و تاآن جا كه توانستند حوزه را از نابودى نجات دادند و در رشد و بالندگى آن نقش بهسزايى داشتند. در سال 1315 قمرى ، آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى از جهانرحلت نمودند و بيم اين بود كه مشكلات روحانيت قم به كلى از هم متلاشى شود؛ ولى بههمت چند نفر از علماى مبرز حوزه علميه قم ، همچون آيه الله العظمى مرعشى نجفى و آيهالله العظمى گلپايگانى ، موقعيت حوزه علميه محكم تر گرديد و حقوق ماهيانه طلاب تا5 برابر افزايش يافت . پس از رحلت آيه الله حائرى در سال 1315 تا 1325، كه آيه الله العظمى بروجردىدر قم ساكن و تثبيت شدند، سه نفر از مراجع قم به نام هاى آيه الله خوانسارى ، آيهالله صدر و آيه الله حجت حوزه علميه اين شهر را اداره مى كردند. ج - حضرت آيه الله العظمى سيد حسين بروجردى (82) ايشان يكى از بزرگ ترين و مشهورترين عالمان روزگار اخير مى باشند كه خدماتارزنده اى را به جهان اسلام ارائه نمودند. همان طور كه از نام ايشان مشخص است ،اهل بروجرد بودند و براى ادامه تحصيلات ، مشكلات غربت و سفر را به جان خريدند، اماعشق به مطالعه ، اين گونه مشكلات را برايشانسهل و آسان مى كرد؛ به طورى كه دوستان ايشان مى گفتند كه ما هيچ وقت ايشان را بىكتاب نديديم و نيز مى گفتند ايشان جوان بسيار كوشا، جدى ،اهل درس و قرآن بود. ايشان پس از ازدواج در سن 22 سالگى ، براى ادامه تحصيلات ، ابتدا عازم اصفهان شدهو در مدرسه صدر مشغول تحصيل شدند. مدت اقامت ايشان در اصفهان نهسال بود، كه در اين مدت عالمان و استادان بزرگوارى را درك نمودند. عده اى از اساتيد عبارت بودند از: ميرزا جهانگير خان ، ملامحمد كاشانى ، شيخ جعفراردبيلى ، سيد باقر درچه اى و عده اى ديگر. حضرت آيه الله العظمى بروجردى پس از تحصيل در اصفهان عازم نجف اشرف شده ومدت هشت سال نيز در آن جا اقامت نموده و اساتيد بزرگوارى را همچون آخوند خراسانى وحاج ملا فتح الله درك نمودند. چگونگى عزيمت حضرت آيه الله العظمى بروجردى به قم ايشان به علت بيمارى ، در آن زمان به بيمارستان فيروز آبادى تهرانمنتقل شده و در آن جا بسترى شدند. پس از مدتى كه از بسترى شدن ايشان گذشته بود،عده اى از علماى قم و تهران به عيادتشان شتافتند. در اين هنگام عده اى از علما از اوتقاضاى ورود به قم و سكونت در اين شهر را نمودند ايشان با مقدماتى اين تقاضا راپذيرفته و عازم شهر مقدس قم شدند و با استقبال گسترده مردم قم روبرو گرديدند.(83) فعاليت و خدمات ايشان فعاليت و خدمات ايشان بسيار گسترده و وسيع بوده است كه اين چند سطر، ياراى بيانآن را ندارد؛ اما به طور فهرست وار به برخى از آن ها اشاره مى شود. ايشان در عين حالى كه به تدريس فقه ، اصول ورجال مشغول بودند، روزها صدها نامه را مطالعه نموده و پاسخ مى دادند. همچنين ديدار بامردم ، دانشمندان ، مقامات و رسيدگى به امور مدارسداخل و خارج كشور، رسيدگى به وضعيت مدارس و مساجد و كتابخانه هاى نيمه تمام ازجمله كارهاى ايشان بود. يكى از كارهاى مهم ايشان ، اعزام روحانيون به خارج از كشور بود. به عنوانمثال ، ايشان آقاى صدر بلاغى را به انگلستان ، آقاى شريعت را به پاكستان ، آقاىفقيهى را به مدينه ، آقاى صدر را به لبنان و آقاى شيخ مهدى حائرى را به آمريكافرستادند. ايجاد اتحاد بين مسلمانان و برقرارى دارالتقريب مذاهب ، تاءسيس مسجد اعظم قم - كهيكى از باشكوه ترين و با بركت ترين مساجد دنيا مى باشد - از جمله خدمات ايشان مىباشد. نمونه ديگرى از فعاليتهاى ايشان ، مبارزه با بهايى گرى است كه در اين راه زحماتبسيارى را تحمل نمودند تا توانستند از نفوذ و تسلط بهايى گرى در ادارات آن زمانجلوگيرى به عمل آورند. همچنين از خدمات ديگر ايشان ، ساختن مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، كتابخانه ، حمام ودبستان در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا بوده است . تاءليفات ايشان حضرت آيه الله العظمى بروجردى در زمينه هاى گوناگون صاحب كتاب ها و آثارارزنده اى مى باشند كه برخى از آثار ايشان عبارتند از: حاشيه بر عروه الوثقى ، حاشيه بر كفايهالاصول ، حاشيه بر نهايه شيخ طوسى و مستدركات فهرست شيخ منتخب الدين رازى ،كتابى مربوط به خاندان هاى علمى شيعه ، رساله اى راجع به سند صحيفه ، اصلاح ومستدرك رجال شيعه ، اساتيد (استادهاى ) كتاب هاى تهذيب ، من لايحصر الفقيه ،استيصار، خصال ، امالى ، تجريد، اساتيد علل الشرايع ، كتابى در فقه از طهارت تاديات ، كتاب جامع احاديث الشيعه و بعضى آثار ديگر. سياست حوزوى ايشان (84) سيد ابوالحسن اصفهانى در آن زمان (زمان محمدرضاشاه ) رئيس مقتدر شيعه بود و در حوزهعلميه نجف فعاليت داشت . پس از ايشان حضرت آيه الله العظمى بروجردى به قم آمده وحوزه علميه قم را توسعه دادند. در آن زمان مرحوم آيه الله كاشانى ميدان دار حركت مذهبى ها در سياست بودند، و آيه اللهالعظمى بروجردى علمدار حركت تحصيلى و نظام روحانيت بودند. مرحوم شهيد نوابصفوى رهبر فدائيان اسلام بود و گروه همرزمان او قلب جوانان را تسخير كرده بودند. در آن زمان چون عده اى عقيده داشتند كه بايستى با اين نظام طاغوتى مبارزه كرد و بايدروحانيت در صحنه باشد و لازم است مبارزه بر درس مقدم داشته شود، سياست آيه اللهالعظمى بروجردى بر اين بود كه در ساختن حوزه ها تلاش كند تا روحانيت جايگاه واقعىخود را بيابد و روحانيت سركوب شده و از ميدان كنار رفته ، دوباره در جامعه حضور پيداكند. البته ايشان با اين سياست توانستند در سراسر ايران حوزه هاى علميه را برقرار كنند وحتى در خارج ايران نيز پايگاه هاى تبليغى بسازند؛ همانند موسسه اى كه هم اكنون درهامبورگ است و از بهترين مؤسسه هاى تبليغى اروپاست و نظير اين مؤسسه در واشنگتننيز وجود دارد كه يادگار اين مرد بزرگ است . د - حضرت آيه الله الغظمى روح الله الموسوى الخمينى قدس سره(85) حضرت امام خمينى قدس سره يكى از بارزترين چهره هاى ديانت و سياست و فقاهت مىباشد كه عمر شريفش را در راه خدمت به اسلام و مسلمين صرف نمود و انسان هايى راپرورش داد كه هر كدام از آنان نيز به نوبه خود پرورش دهنده انسان هاى عالى مقامديگر گرديدند. شخصيتى همچون علامه بزرگوار شهيد مرتضى مطهرى - كه يكى از شاگردان حضرتامام بود - بهترين شاهد مثال ما در اين مورد مى باشد. به بركت وجود امام ، جوان هايى پرورش بيافتند كه براى ايثار جان ومال خود لحظه شمارى مى كردند و شهادت در راه خدا را فوزى عظيم مى دانستند. جوانانىكه بهترين معشوق آنان خداوند و بزرگ ترين آرزوى آنها لقاء الله بود. همچنين پيرانىكه الگوى خود را حبيب بن مظاهر قرار داده و با خون خودغسل كردند. دختران و زنانى كه زينب گونه صبر و مقاومت نموده و حسين ها را تقديم جامعه اسلامىكردند. اينان و بسيارى از اين شواهد گوياى خدمات بسيار ارزنده و ماندگار امام خمينىقدس سره مى باشد كه ما بايد از ادامه دهندگان راه ايشان و شهدا باشيم . چون بحث ما در اين قسمت ، نقش علمائى بود كه تاءثير مستقيم در حوزه علميه داشته اند،نمى توانيم به همه موارد شخصيتى ايشان اشاره نماييم و اين چند سطر را براىنسل جوان كه آن روزها را به ياد ندارند بيان مى كنيم وگرنه مى دانيم كه انقلاب ما بىنام خمينى در هيچ جاى جهان شناخته شده نيست . ولادت ايشان امام خمينى قدس سره در روز بيستم جمادى الثانىسال 1320 ه .ق برابر با اول مهرماه 1281 ه .ش و هم زمان با روز ولادت حضرت زهراعليها السلام در شهر خمين ديده به جهان گشودند. موقعيت خانوادگى حضرت امام خمينى قدس سره آقا سيد احمد، معروف به سيد هندى (جد امام )، حدودا دراوايل قرن سيزدهم ه .ق از هندوستان به ايران آمد و در خمين مسكن گزيد. آقا سيد مصطفى(پدر امام ) پسر آقا سيد احمد، از طلبه هاى همين قصبه بود كه مطابقمعمول زمان ، براى تكميل تحصيلات دينى خود عازم نجف اشرف و سامراء شد. اين اياممصادف بود با مرجعيت ميرزاى شيرازى كه سامراء را پايگاه خود قرار داده بود. او پس ازپايان تحصيلات به زادگاه خود، خمين عزيمت نمود. عده اى از دشمنان اسلام ، آقا مصطفى (پدر امام ) را در 13 ذيقعدهسال 1320 قمرى در راه خمين به اراك به قتل رساندند و در نجف دفن كردند كه در اينزمان ، آقا روح الله كمتر از پنج ماه داشت . ماجراى مرگ پدر، براى آقا روح الله كه پدر را به خاطر نمى آورد حماسه اى از شهامتو ايستادگى در برابر ظلم و ستم خوانين و حكام وقت و دفاع از محرومين و مستضعفين تا حدايثار جان بود. همچنين ايشان در سن پانزده سالگى مادر خود را نيز از دست داد كه البته يكى ازعوامل پيشرفت امام را بايد صبر و مقاومت در مقابل چنين حوادثى دانست . تحصيلات ايشان هنگام كودكى ، ايشان خواندن و نوشتن و قرائت قرآن و ادعيه و متون ادبى رايج در آنروزگار را در مكتب خانه ملا ابوالقاسم فراگرفت و پس از اتمام آن ، دروس ابتدايى رانزد آقا شيخ جعفر و ميرزا محمود افتخار العلماء شروع كرد. در خلال آن ، مقدمات دروس دينى را نزد حاج ميرزا مهدى دايى فراگرفت . منطق را نزدميرزا نجفى خمينى شروع كرد و در ادامه آن سيوطى و شرح باب حادى عشر و مقدارى ازمطول را نزد برادر بزرگتر خود، آقا سيد مرتضى آموخت . ايشان در سال 1339 قمرى يعنى در سن نوزده سالگى براى ادامهتحصيل عازم اراك شدند. پس از هجرت آيه الله العظمى حائرى به قم ، آقا روح اللهنيز در حجره اى از مدرسه دارالشفاء مسكن گزيد و به ادامهتحصيل مشغول شد. تتمه مطول را نزد اديب تهرانى (موسوم به آقا ميرزا محمد على ) و سطوح را نزد حاجسيد محمد تقى خوانسارى و آقا ميرزا تقى خوانسارى و آقا ميرزا سيد على يثربىكاشانى فراگرفت و سپس به درس خارج آيه الله العظمى حائرى وارد شد كه عمدهتحصيلات خارج را در محضر او گذراند. گذشته از دروس معمول حوزه ، فلسفه را نزد حاج سيد ابوالحسن قزوينى ، عروض وقوافى و فلسفه غرب و فلسفه تكامل را از حاج شيخ محمدرضا اصفهانى مسجد شاهى ورياضيات را نزد وى و آقا ميرزا على اكبر يزدى آموخت . عرفان را نيز در همينسال ها از محضر آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت . پس از درگذشت آيه الله حائرى ، در سال 1315 شمسى تا 1324 كه آيه اللهبروجردى به قم آمد، با دوستان و همدرسان خود به بحث و مطالعه و تدريسمعقول و سطوح عاليه اصول و فقه مشغول بودند. از آن پس براى ترويج و تثبيت مقامآيه الله بروجردى ، در درس ايشان شركت كرده و استفاده مى نمودند. در همين زمان به تقاضاى تنى چند از فضلاى جوان ، از جمله شهيد آيه الله مرتضىمطهرى به تدريس خارج فقه مشغول شدند. در كناراشتغال به تعليم و تعلم ، امام از سال 1307 شمسى به تاءليف و تصنيف درموضوعات عرفان ، اخلاق ، فلسفه ، فقه واصول مشغول بود. زندگى خانوادگى در سال 1308 با خانم خديجه ثقفى (دختر آيه الله حاج ميرزا محمد ثقفى ) ازدواج نمودكه حاصل آن ، هشت فرزند بوده است . بزرگ ترين فرزند ايشان حاج آقا مصطفى بودكه در سال 1309 متولد شد و در سال 1356 به شهادت رسيد. مبارزات سياسى و نقش ايشان - امام خمينى - در حوزه علميه در زمان رضاخان دو سياست عمده و متعارض در ميان روحانيت وجود داشت . جرياناول كه جريان غالب حوزه ها و روحانيت بود، اصولاتمايل به دخالت در سياست نشان نمى داد و از درگيرى هاى سياسى به شدت پرهيزداشت . جريان دوم ، مبارزه و مقابله مدرس با رضاخان بود و امام نيز همانند مدرس ، عملا مخالفتخود را با رضاخان اعلام مى داشت . به عنوانمثال در اواخر سلطنت رضاخان حضرت امام درس اخلاق را به اميد آن كه زمينه هاى فكرى وتربيتى لازم را براى مبارزه با رژيم به وجود آورند، برپا كردند كه البته چون اينجلسه مخالف منافع رضاخان بود، وى آن راتعطيل نمود. يكى از مهم ترين كارها و خدمات امام در حوزه اين بود كه تحجر و جمود فكرى را كه ازگذشته ها تا آن زمان در حوزه هاى علميه وجود داشت ، از بين برد و حوزه را از اين گونهمسائل رهانيد. تدريس فلسفه و عرفان كه توسط امام انجام مى گرفت خلافمعمول حوزه ها بود تا جايى كه خود حضرت امام مى فرمايند: يادگرفتن زبان خارجه ، كفر و فلسفه و عرفان ، گناه و شرك به شمار مى رفت ، درمدرسه فيضيه فرزند خردسالم ، مرحوم مصطفى از كوزه اى آب نوشيد، كوزه را آبكشيدند؛ چرا كه من فلسفه مى گفتم . (86) يكى ديگر از فعاليت ها و خدمات عظيم امام خمينى قدس سره به حوزه ، تاءليف كتاب كشفالاسرار بود؛ زيرا اين كتاب در واقع پاسخ مناسب و مستندى بود به شبهات كتاب بهنام اسرار هزارساله كه نويسنده آن شخصى به نام على اكبر حكمى زاده (فرزند يكى ازعلماى بزرگ قم ) بود كه سابقه طلبگى نيز داشت . كتاب اسرار هزارساله در سال 1322 تاءليف گرديد و چون نويسنده آن خود طلبه بودو فرزند يكى از علماى بزرگ قم ، بنابراين خطر بدبينى و انحراف فكرى در ميانطلاب جوان را بيشتر مى كرد. نويسنده كتاب اسرار هزارساله ، با الهام از مبانى مسلك وهابيت و انديشه هاى انتقادىكسروى ، از برخى اعتقادات شيعيان - كه آنها را خراقه مى پنداشت - و نيز تشكيلاتروحانيت انتقاد كرده بود. حضرت امام خمينى قدس سره كه در آن ايام جلسات درس اخلاق داشت ، درس خود راتعطيل كرد و كتاب كشف الاسرار را در مدت يك ماه و نيم الى الى دو ماه تاءليف كرده و بهاين وسيله كتاب اسرار هزارساله را رد نمود. اين كتاب كه در مدت زمان كوتاهى نوشته شد، خود معرف وسعت و عمق اطلاعات فلسفى ،كلامى و فقهى امام است . در اين مطالب ، امام از يك سو با آوردن ادله كلامى ، فقهى ، تاريخى و سياسى به انتقادو رد حكومت استبدادى رضاخان و ساختار حكومتى به جا مانده از او مى پردازد و از سوىديگر طرح نوينى از حكومت اسلامى بر مبناى ولايت فقيه را به عنوان تنها حكومت مطلوب ،ارائه مى دهد. يكى ديگر از خدمات امام خمينى قدس سره ، دعوت از آيه الله العظمى بروجردى براىاقامت در قم بود هنگامى كه ايشان در تهران بسترى بودند، امام خمينى ضمن ديدار، ازايشان دعوت نمودند تا در قم سكونت نمايند و ازاين رو براى تثبيت مرجعيت ايشان سهمبه سزايى داشتند. انگيزه امام خمينى قدس سره از انتخاب ايشان ،دلايل متعدد سياسى و مذهبى بود كه برخى از آن ها عبارتند از: 1 - امام معتقد بود كه مرجع تقليد شيعيان بايد در ايران باشد. 2 - حضور آيه الله العظمى بروجردى در قم ، سبب تحكيم و تقويت حوزه علميه قم وعلماى ايران بود. 3 - تمركز مرجعيت تقليد در قم مى توانست مرجع تقليد را از نزديك در جريان رويدادهاىسياسى كشور قرار دهد. 4 - آيه الله العظمى بروجردى داراى مكارم اخلاقى و معنوى ويژه اى بودند. امام خمينى قدس سره براى تثبيت موقعيت ايشان در جلسات درس اين شخصيت بزرگوارشركت مى كردند و يكى از اعضاى مهم و فعال هياءت حاكمه بودند. اين هياءت به گروهىاز فضلا و اساتيد حوزه اطلاق مى شد كه از طرف آيه الله العظمى بروجردى ماءموراصلاح حوزه بودند. امام خمينى قدس سره براى تداوم مبارزه با بهائيت و بيرون راندن بهايى ها از دستگاه هاو سازمان هاى دولتى ، چند بار با آيه الله بروجردى ملاقات نمود و ذهن ايشان را براىپيگيرى مساءله آماده نمود. در طول دوران پانزده ساله مرجعيت آيه الله العظمى بروجردى ، امام به تدريس خارجفقه و اصول مشغول بودند و به مناسبت دروسى كه تدريس مى نمودند رساله هايىنيز تاءليف و تدوين كردند. ايشان به خوبى دريافته بود كه براى وقوع يك انقلاب اسلامى تمام عيار، نخست بايدجو جمود و تحجر فكرى در حوزه هاى علميه شكسته شود و زمينه انقلاب فكرى و اعتقادىدر حوزه ها و سپس در جامعه فراهم گردد؛ از اين رو در اينسال ها شاگردان مبرز فراوانى تربيت كردند كه هم از مبانى قوى و معلومات علمىخوبى برخوردار بودند و هم از تفكر سياسى ، اجتماعى و روحيه مبارزاتى اسلامى بهرهداشتند. امام ، هم در درس ها و هم در رساله هاى خود و در هر فرصت و مناسبتى به طرح مبانىفقهى ، سياسى خود مى پرداخت و گوشه هايى از مباحث مربوط به ولايت فقيه جامعالشرايط و ابعاد و كيفيت آن را به طور موجز تشريح مى نمود. يكى ديگر از خدمات امام به حوزه و مردم قم اين بود كه وقتى در قم شايع شده بود كهمى خواهند سينما، مشروب فروشى و عشرتكده داير كنند (پس از رحلت آيه الله العظمىبروجردى )، طلاب جوان و مبارز حوزه ، طومارى تهيه كرده و در آن نسبت به اين نقشهشوم هشدار دادند و اين امام بود كه بلافاصله رئيس شهربانى قم را احضار كرد و طوماررا به وى نشان داد و قاطعانه به او اخطار نمود و طلاب جوان را تشويق كرد كه همچنانهوشيارانه مواظب دسيسه هاى رژيم باشند. حضرت امام نه فقط باعث تحكيم حوزه علميه قم گرديد، بلكهاعمال و رفتار و گفتار او، ديگر حوزه هاى علميهداخل و خارج ايران را تقويت كرد؛ چرا كه دشمنان مى خواستند اساس اسلام را از بينببرند و امام در مقابل آن ها ايستادگى نمود. به عنوان مثال مخالفت آشكار و كوبنده امام درمقابل تصويب لايحه كاپيتولاسيون كه آن را سند بردگى ملت ايران مى دانست و از علماىقم و نجف و ساير ملل و رهبران اسلامى استمداد كرد كه به داد ملت مظلوم ايران برسند،بهترين نمونه كمك به حوزه ها و اسلام مى باشد. همچنين امام بارها و بارها در صحبت ها وسخنرانى هاى خود آمريكا و اسرائيل را دشمن اصلى اسلام و مسلمين معرفى مى كردند. مبارزه امام ، مبارزه اى دينى و معنوى بود كه انگيزه ،اصول و قواعد آن از قرآن و سنت پيامبر - صلى الله عليه وآله - و معصومين عليهم السلامتحصيل شده بود و از اين رو هيچ گونه شباهتى با حركت هاى سياستمداران حرفه اىنداشت . او از ابتداى طلبگى تا پايان عمر براى حفظ اسلام و روحانيت و حوزه ها تلاش نمود.مبارزه با اعمال ناپسند رضاخان و سپس پسرش محمدرضا و ايادى آن ها، مبارزه با آمريكاو اسرائيل ، مبارزه با قوانين ظالمانه رژيم ، مبارزه با عقايد خرافى و روشن كردن افكارعمومى ، بيان طرح ولايت فقيه يا حكومت اسلامى ، مبارزه با ماجراى انجمن هاى ايالتى وولايتى ، صحبت ها و سخنرانى هاى امام - هر جا كه احساس خطر مى كرد و مى ديد كه اسلامدر خطر است - مبارزه با مقدس مآبان - كه مى توان گفت مهم ترين و خطرناك ترينجريان مخالف حركت امام بود - مبارزه با بهائيت و نفوذ آن ها در دستگاه هاى دولتى ،مبارزه با لايحه كاپيتولاسيون ، مبارزه با خائنين و اهانت كنندگان به ساحت مقدس پيامبراسلام و ائمه معصومين عليهم السلام كه نمونه بارز آن سلمان رشدى بود و امامقتل او را واجب دانست ، از نمونه هاى مبارزاتى و گام هاى اصلاحاتى ايشان مى باشد. همچنين امام در رشد و آگاهى جوانان و مردم ايران و ساير كشورها كه در واقع بزرگترين خدمت به اسلام و جهان اسلام بود، نقش بسيار عمده اى داشت . مبارزه مقدس اسلامى امام از موضع فقاهت و مرجعيت ، تكان سياسى فرهنگى ژرفى در حوزههاى علميه پديد آورد كه بيش از هر حركت فرهنگى ديگر مؤثر بود و از آن پس اجتهادسياسى در حوزه ها به صورت امرى متعارف درآمد. تفكر دينى و چپ گرايى كه تا آن زمان در دانشگاه ها حاكم بود، پس از آن به تدريججاى خود را به اسلام انقلابى و سازش ناپذير - بدان گونه كه امام معرفى كرده بود- داد تا به آن جا كه در سال هاى پايانى رژيم شاه ، اغلب دانشجويان مبارز، دانشجويانمذهبى بودند. نقش علماى ديگر در احيا و شكوفايى حوزه علميه قم (87) اگر با يك نگاه عميق به اين مساءله بنگريم مى توانيم با اطمينان خاطر بگوئيم آنجوان و طلبه اى كه براى تحصيل و كسب علم و فضيلت شهر و ديار و روستاى خود را رهاكرده و مشكلات سفر را به جان مى خرد و پس از مدت ها تلاش و كوشش به مدارج علمى ودينى مى رسد، در واقع در احياى حوزه علميه نقش دارد؛ و يا افرادى كه بابذل مال خويش و نيز اداى فريضه خمس و زكات و ساير وجوهات ، به حوزه هاى علميهكمك مى نمايند، مسلما در شكوفايى حوزه هاى علميه نقش به سزايى دارند. اما سخن ما در اين مجال مربوط به اشخاصى است كه بيشترين خدمت را به حوزه نموده ونقش مستقيمى را در اين مقوله داشته اند. با توجه به اين كه در قسمت قبل به شرح مختصر زندگى چهار عالمى كه در احياىحوزه علميه قم نقش فعالى را داشته و در واقع سرآمد ديگر علما هستند اشاره شده است ، دراين قسمت به ذكر نام چند عالم ديگر كه نقش تعيين كننده اى در حوزه علميه قم و سايرحوزه ها داشته اند مى پردازيم تا ان شاء الله بتوانيم آنان را نيز بيشتر به مردممعرفى نماييم .
|
|
|
|
|
|
|
|