بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حکومت جهانی مهدی, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - فهرست مطالب
     h01 -
     h02 -
     h03 -
     h04 -
     h05 -
     h06 -
     h07 -
     h08 -
     h09 -
     h10 -
     h11 -
     h12 -
     h13 -
 

 

 
 

 

 

   منابع اين كتب، كتابهاى فراوانى از قدماى شيعه و اهل تسنّن است كه مستقلاًّ درباره همين موضوع تأليف و يا ضمن مسائل ديگر بيان شده است.

   چون نقل همه روايات وارده در اين زمينه از حوصله كتاب ما بيرون


1ـ اين كتاب به زبان فارسى نيز برگردانده شده است.

[ 153 ]

است، تنها فصولى از كتاب اخير را فهرست وار يادآور شده و در فصول آينده به تناسب روى قسمتى از احاديث انگشت مى گذاريم:

   1ـ در فصل نخست، اشاره به احاديثى كه درباره پيشوايان دوازده گانه از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمّه(عليهم السلام) آمده است شده، و تعداد 271 حديث از منابع معروف اهل تسنّن و شيعه در اين فصل جمع آورى شده كه بعضى به عنوان «امام» و بعضى «خليفه» و بعضى «امير» و يا تعبيراتى شبيه به آن مى باشد.

   اين احاديث در مهمترين منابع حديث اهل سنّت و مهمترين منابع اهل بيت آمده است.

   توجيه اين گونه روايات از نظر مكتب شيعه روشن است، ولى اهل تسنّن چون از يك سو، ورود اين احاديث را در منابع اصيل خود انكار نمى كنند، و از سوى ديگر عقيده شيعه را درباره «ائمّه اثنى عشر» نپذيرفته اند، در توجيه اين احاديث گرفتار درد سر عجيبى شده اند; گاهى خلفاى چهارگانه نخستين را اصل قرار داده، سپس تعداد 8 نفر از خلفاى بعد را به آنها اضافه مى كنند!

   در حالى كه اگر بخواهند خلفا را به ترتيب جزء امرا و پيشوايان راستينى كه پيامبر وعده داده بشمرند، هر قدر هم اغماض بكنند، شمردن افرادى مانند «يزيد» و اخلاف او از حكّام بنى اميّه در اين زمره امكان پذير نيست; و اگر بنا شود از ميان آنها افرادى كه مختصرى روبه راه تر بودند دست چين كنيم، آنهم با توجّه به وحدت اهداف و برنامه هاى خلفاى بنى اميّه و بنى عبّاس هيچ ضابطه اى در دست

[ 154 ]

نخواهيم داشت; بعلاوه، بريده شدن اين رشته دوازده گانه از نظر زمانى خود كار مشكلى است.

   گاهى مى گويند چهار نفر از اين 12 تن همان خلفاى نخستينند و 8 نفر ديگر در زمانهاى بعد خواهند آمد كه مهدى آخرين آنها است! و به اين ترتيب ميان سلسله خلفاى راستين پيامبر ـ هرقدر هم اعمال تعصّب كنيم، فاصله عجيبى مى افتد كه به هيچ وجه موافق روايات مزبور نيست.

   2ـ در فصل بعد رواياتى كه نشان مى دهد عدد پيشوايان پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عدد نقبا و اسباط بنى اسرائيل است كه قرآن مجيد تعداد آنها را دوازده نفر شمرده است، آمده است; و در اين زمينه 40 حديث از كتب هر دو گروه جمع آورى شده كه در حقيقت مكمّل بحث گذشته است.

   3ـ در فصل سوم رواياتى را كه تصريح مى كند آنها 12 نفرند و اوّل آنها على(عليه السلام)است گردآورى شده و عدد روايات اين بحث 133 روايت است:

   4ـ در فصل بعد گروه ديگرى از روايات از منابع هر دو گروه جمع آورى شده كه مى گويد نخستين خلفاء على(عليه السلام) و آخر آنها مهدى(عليه السلام)است; در اين فصل 91 حديث گردآورى شده است.

   5ـ در فصل بعد سخن از احاديثى به ميان آمده كه در آن تصريح شده كه امامان 12 نفرند و 9 نفر آنها از فرزندان حسين بن على(عليه السلام) است، در اين جا 139 حديث ذكر شده است.

   6ـ در فصل ديگرى بحث از رواياتى است كه ضمن تصريح به عدد

[ 155 ]

12 و اين كه 9 نفر از آنان از فرزند حسين(عليه السلام) هستند، جمله «تاسعهم قائمهم; نهمين آنها قيام كننده آنها است». در آن قيد شده است; در اين فصل، 107 حديث به چشم مى خورد.

   7ـ در فصل ديگر، احاديثى ذكر شده كه آنها را با نام، مشخّص ساخته، بعضى از اين احاديث از منابع اهل سنّت است ولى اكثريّت آن از منابع شيعه گرد آورى شده و در اين فصل 50 حديث آمده است.

   و همچنين روايات فراوانى درباره مشخّصات جسمى و روحى مهدى و نشانه هاى ظهور و كيفيّت حكومت و انقلاب جهانى او و ساير موضوعات مربوط به اين قيام بزرگ.

   از مجموع اين احاديث روشن مى شود كه مصلح بزرگ جهانى، مهدى موعود، داراى مشخّصات زير است:

   الف ـ از خاندان پيامبر اسلام و فرزندان او است.

   ب ـ از فرزندان امام حسين(عليه السلام) است.

   ج ـ دوازدهمين پيشوا پس از پيامبر است.

   د ـ فرزند حسن بن على العسكرى است.

   هـ ـ دنيا را مملو از عدل و داد خواهد كرد.

   و ـ حكومت جهانى در اختيار او قرار مى گيرد.

   ز ـ مستضعفين و استعمار شدگان، در عصر او از قيد و زنجير اسارت آزاد مى شوند، و جنگها برچيده مى شود و صلح و آرامش و عمران جاى آن را مى گيرد.

* * *

[ 156 ]

   همانگونه كه گفتيم تعداد اين روايات بقدرى زياد است كه خود نيازمند تأليف كتاب جداگانه اى است و چون در اين زمينه كتابهاى مختلفى تأليف شده كه به بعضى از آنها در بالا اشاره كرده ايم، از ذكر اين روايات بطور مشروح خود دارى مى كنيم، جز آن مقدار كه در ضمن بحثهاى آينده براى تشريح و تكميل بحث به آن نيازمنديم كه هر كدام را در جاى خود مى آوريم.

   مشكل كار در اين مباحث اين است كه غالباً به نقل روايات قناعت شده و تجزيه و تحليل روى آن كمتر به عمل آمده است; هدف ما در اين كتاب اين است كه بيشتر به دلائل عقلى بپردازيم، و روى دلائل نقلى و روايات نيز تجزيه و تحليل به عمل آوريم.

 

[ 157 ]

 

 

 

 

 

 

 

نشانه هاى آغاز انقلاب

 

[ 158 ]

 

 

 

[ 159 ]

نشانه هاى آغاز انقلاب    

 

 

 

 

 

 

علائم ظهور

 

   آيا براى نزديك شدن اين انقلاب جهانى نشانه اى در دست هست؟

   آيا مى توان پيش بينى كرد كه هم اكنون چنان انقلابى نزديك شده يا  نه؟

   آيا مى توان زمان اين انقلاب را جلو انداخت؟

   اگر چنين امرى ممكن است با چه وسائلى مى توان اين تاريخ را جلو كشيد؟

* * *

   در برابر اين سؤالات بايد گفت كه پاسخ بيشتر آنها مثبت است.

   زيرا هيچ طوفان عظيمى در طبيعت بدون مقدّمه آغاز نمى گردد، و هيچ انقلابى در جامعه انسانى بدون نشانه هاى قبلى صورت نمى گيرد.

   در احاديث اسلامى نيز اشاره به يك سلسله علامتها و نشانه ها براى نزديك شدن آن رستاخيز عظيم آمده است كه مى توان آنها را بردو گونه تقسيم كرد:

[ 160 ]

   دسته اول، نشانه هائى كه كم و بيش در هر انقلابى به تناسب ابعاد آن قابل پيش بينى است.

   دسته دوم، جزئيّاتى است كه از طريق اطّلاعات و معلومات عادى نمى توان به آنها پى برد و بيشتر شكل يك پيشگويى اعجازآميز را دارد.

   در اين جا، به «3 نشانه مهم» از هر دو قسمت اشاره مى كنيم:

 

 

1 فراگير شدن ظلم و فساد

 

   نخستين نشانه اى كه با مشاهده آن مى توان نزديك شدن هر انقلابى ـ از جمله اين انقلاب بزرگ را ـ پيش بينى كرد گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق دگران و انواع مفاسد اجتماعى و انحرافات اخلاقى است كه خود عامل توسعه فساد در جامعه است.

   طبيعى است فشار كه از حد گذشت انفجار رخ مى دهد، زيرا انفجارهاى اجتماعى همانند انفجارهاى ميكانيكى به دنبال فشارهاى شديد و زايد از حدّ است.

   گسترش دامنه هاى ظلم و فساد وسيله ضحّاكان هر زمان بذرهاى انقلاب را آبيارى مى كند، و كاوه هاى آهنگر را در كنار كوره هاى آتش پرورش مى دهد; كم كم بحران اوج مى گيرد و لحظه انقلاب نزديك مى گردد.

   در مورد نزديك شدن انقلاب بزرگ جهانى و ظهور مصلح بزرگ مهدى نيز مسأله همين گونه است.

   منتها همان طور كه سابقاً هم اشاره شد هيچ لزومى ندارد كه مانند

[ 161 ]

افرادى منفى باف به فكر توسعه فساد و ظلم بيشتر بيفتيم، بلكه با توجّه به وجود مفاسد در مقياس وسيع و به حدّ كافى بايد در ساختن خود و ديگران و يك گروه نيرومند شايسته و شجاع و آگاه كه پرچمدار انقلاب باشد كوشش كنيم.

   به هر حال، اين موضوع در بسيارى از روايات اسلامى تحت عنوان «كما ملئت ظلماً و جوراً; همانگونه كه جهان از ظلم و جور پر شده باشد» آمده است.

   عين اين تعبير در بسيارى از احاديث كه در منابع شيعه و اهل سنّت آمده ديده مى شود.

   و از مجموع آنها استفاده مى شود كه از روشنترين نشانه هاى اين انقلاب همين موضوع است.

   در اين جا يك سؤال پيش مى آيد كه آيا «ظلم» و «جور» با هم تفاوتى دارند كه مخصوصاً روى اين دو عنوان كراراً تكيه شده است؟

   از ريشه اين لغات استفاده مى شود كه تجاوز به حقوق دگران دو گونه است كه در ادبيات عرب براى هر كدام نامى جداگانه است.

   نخست آن است كه انسان، حقّ ديگرى را به خود اختصاص دهد و دسترنج دگران را غصب كند، اين را «ظلم» مى گويند.

   ديگر آن كه حقّ افرادى را از آنها گرفته، و به دگران دهد و براى محكم كردن پايه هاى قدرت خود، هوا خواهان خويش را بر مال يا جان يا نواميس مردم مسلّط كند و با تبعيض هاى ناروا كسب قدرت كند، اين را «جور» مى گويند.

[ 162 ]

   نقطه مقابل «ظلم»، «قسط» و نقطه مقابل «جور»، «عدل» مى باشد.(1)

   به هر حال، به هنگامى كه «تجاوز» به حقوق دگران از يك سو و «تبعيض ها» از سوى ديگر، جامعه انسانى را پر مى كند او ظاهر مى شود و همه اينها را از ميان مى برد.

* * *

   آنچه در بالا گفته شد كلّياتى بود درباره فراگير شدن فساد به عنوان يك عامل جهش و انقلاب كه در هر گونه انقلابى قابل پيش بينى است.

   ولى قابل توجّه اين كه:

   در روايات اسلامى چنان انگشت روى جزئيّات اين علائم و مفاسد گذارده شده كه گويى اين پيشگوئيها مربوط به 14 يا 13 قرن پيش نيست بلكه مربوط به همين قرن است و يا چند سال قبل صورت گرفته; و امروز كه بسيارى از آنها را با چشم خود مى بينيم قبول مى كنيم كه راستى معجزه آساست!

   از جمله، در روايتى از امام صادق(عليه السلام) اشاره به دهها نوع از اين مفاسد كه قسمتى از آن جنبه اجتماعى و سياسى و قسمتى جنبه اخلاقى دارد; شده است كه مطالعه آن انسان را عميقاً در فكر فرو مى برد.

   ما ذيلا قسمتى از متن روايات مزبور را با تلخيص، و سپس ترجمه آن را براى آنها كه به ادبيّات عرب آشنائى كامل ندارند مى آوريم:


1ـ البتّه اين در صورتى است كه اين دو كلمه با هم ذكر شوند امّا اگر جداگانه ذكر شوند ممكن است هر دو يعنى قسط و عدل به يك معنى اطلاق مى گردد.

[ 163 ]

   قال الصّادق(عليه السلام) لبعض اصحابه:

   1.  اذا رايـت الجور قد شمل البلاد

   2 . القرآن قدخلق و احدث ما ليس فيه و وجه على الاهواء

   3 . الذين قد انكفى كما ينكفى الاناء

   4 . اهل الباطل قد استعلوا على الحق

   5 . الرجال قد اكتفى بالرجال والنساء بالنساء!

   6 . المؤمن صامتاً!

   7 . الصغير يستحقر بالكبير

   8 . الاحارم قد تقطعت

   9 . الثناء قد كثر

   10. الخمور تشرب علانية

   11 . سبيل الخير منقطعا و سبيل الشرمسلوكا

   12. الحلال يحرم و الحرام يحلل

   13. الدين بالرأى

   14. المؤمن لايستطيع ان ينكر الا بقلبه

   15. و رأيـت العظيم من المال ينفق فى سخط اللّه

   16. الولات يرتشون فى الحكم!

   17. الولاية قبالة لمن زاد!

   18. الرجل ياكل من كسب امرأته من الفجور!

   19. القمار قد ظهر

   20. الملاهى قد ظهرت يمربها لايمنع احد احداً، ولايجترء

                احد على منعها.

[ 164 ]

   21. و رأيـت القران قد ثقل على الناس استماعه و خف على الناس
                استماع الباطل.

   22. الجاريكرم الجار خوفاً من لسانه!

   23. المساجد قد زخرفت!

   24. طلب الحج لغير اللّه

   25. قلوب الناس قد قست!

   26. الناس مع من غلب!

   27. طالب الحلال يذم وطالب الحرام يمدح!

   28. المعازف ظاهرة فى الحرمين

   29. الرجل يأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر، فيقوم اليه
                من ينصحه فيقول هذا عنك موضوع!

   30. المساجد محتشية ممن لايخاف اللّه!

   31. الناس همهم فى بطونهم و فروجهم!

   32. الدنيا مقبلة اليهم

   33. النساء يبذلن انفسهن لاهل الكفر

   34. اعلام الحق قد درست

   35. الحرب قد اديل من العمران!

   36. الرجل معيشة من بخس المكيال و الميزان

   37. الرجل عنده المال الكثير لم يزكه منذ ملكه

   38. الرجل يمسى نشوان و يصبح سكران

   39. الناس ينظر بعضهم الى بعض، و يقتدون باهل الشرور!

   40. كل عام يحدث فيه من الشرو البدعة اكثر مما كان!

[ 165 ]

   41. و رأيـت الخلق والمجالس لايتابعون الا الاغنياء

   42. يتسافدون كما تتسافد البهائم!

   43. الرجل ينفق الكثير فى غير طاعة اللّه و يمنع اليسير فى
                طاعة اللّه.

   44. الرجل اذا مر به يوم لم يكسب فيـه الذنـب العظيم...
                حزيناً!

   45. النساء قد غلبن على الملك و غلبن على كل امر

   46. رياح المنافقين دائمة و رياح اهل الحق لاتحرك

   47. القضاة يقضون بخلاف ما امراللّه

   48. المنابر يؤمر عليها بالتقوى، ولا يعمل القائل بما يأمر!

   49. الصلوة قد استخف باوقاتها

   50 . و رأيـت الصدقة بالشفاعة لايراد بها وجه اللّه...

   فكن على حذر و اطلب الى اللّه النجاة(1)

 

ترجمه:

   امام صادق(عليه السلام) به يكى از ياران خود گفت:

   1 . هنگامى كه ببينى ظلم و ستم، همه جا فراگير شده;

   2 . قرآن فرسوده و بدعتهايى از روى هوا و هوس در مفاهيم

                   آن آمده;

   3 . آئين خدا(عملا) بى محتوا شده هماننـد ظرفى كـه آن را

                   واژگون سازند;


1ـ بحارالانوار، ج 52، ص 256 تا 260.

[ 166 ]

   4 . هنگامى كه ببينى اهل باطل بر اهل حق پيشى گرفته اند;

   5 . مردان به مردان و زنان به زنان قناعت كنند;

   6 . افراد با ايمان سكوت اختيار كرده اند;

   7 . كوچكترها احترام بزرگترها را رعايت نمى كنند;

   8 . پيوند خويشاوندى بريده شده;

   9 . مداحى و چاپلوسى فراوان شده;

   10 . آشكارا شراب نوشيده شود;

   11 . راههاى خير منقطع و راههاى شر مورد توجّه قرار گرفته;

   12 . حلال تحريم شود; و حرام مجاز شمرده شود;

   13 . قوانين و فرمانهاى دينى طبق تمايلات اشخاص تفسير
                   گردد;

   14 . از افـراد بـا ايمان چنـان سلب آزادى شـود كه جـز با دل

                   نتوانند ابراز تنفّر كنند;

   15 . سرمايه هاى عظيم در راه خشم خـدا (و فساد و ابتـذال و

                   ويرانى) صرف گردد;

   16 . رشوه خوارى در ميان كاركنان دولت رايج گردد;

   17 . پستهاى حسّاس به مزايده گذارده شود;

   18 . (بعضى از) مردان از خودفروشى زنان خود، ارتزاق كنند;

   19 . قمار آشكار گردد (حتّى در پناه قانون);

   20 . سرگرميهاى ناسالـم چنان رواج پيـدا كند كـه هيچكـس

                   جرات جلوگيرى از آن نداشته باشد;

   21 . شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران آيد امّا شنيدن باطل
                   سهل و آسان;

[ 167 ]

   22 . هنگامى كه ببينى همسايه، همسايه خود را از ترس زبانش احترام مى كند;

   23 . مساجد را به زيورها بيارايند;

   24 . براى غير خدا به حجّ خانه خدا بشتابند;

   25 . مردم سنگدل شوند (و عواطف بميرد);

   26 . مردم طرفـدار كسى باشند كـه پيروز است (خـواه بـر حق

                   باشد يا باطل);

   27 . آنها كه به دنبال حلال هستند نكوهش شوند و آنها كه

                   به دنبال حرامند مدح;

   28 . آلات لهو و لعب (حتّى) در مكّه و مدينه آشكار گردد;

   29 . اگر كسى اقدام به امر به معروف و نهى از منكر كند به او

                   توصيه مى كنند كه اين كار وظيفه تو نيست;

   30 . مساجد پر از كسانى است كه از خدا نمى ترسد;

   31 . تمام همّت مردم شكم و فرجشان است;

   32 . امكانات مادّى و دنيـوى فراوان مى گردد و دنيـا به مـردم

                   روى مى كند;

   33 . زنان خود را در اختيار افراد بى ايمان مى گذارند;

   34 . پرچمهاى حق پرستى فرسوده و كهنه مى گردد;

   35 . ويـرانگرى (بـه وسيله جنگها) بر عمران و آبـادى پيشى

                   مى گيرد.

   36 . در آمد زندگى بعضى تنها از طريق كم فروشى مى شود;

   37 . كسانى هستند با سرمايه فراوان در حالى كه در عمرشان
                      حتّى يك مرتبه هم زكات نپرداخته اند.

   38 . مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مستند;

[ 168 ]

   39 . هنگامى كه ببينى مردم همه به يكـديگـر نگاه مى كنند و از فـاسدان شرور

                   تقليد مى نمايند;

   40 . هر سال فساد و بدعتى نو، پيدا مى شود;

   41 . مردم و محافل همه پيرو ثروتمندان خود خواه مى شوند;

   42 . در حضـور جمع، همـانند بهائـم مرتكـب اعمال جنسـى