156 - روحيه ابوذر در سوگ فرزندان نام ابوذر، جندب (بر وزن گنبد) بود خداوند پسرى به او داد، نام او ذرگذاشت ، از اين رو به او ابوذر گفتند. روز عيد نوروز بود، منصور دوانيقى ناگزير و به اجبار، امام كاظم حضرت موسى بنجعفر را به مجلس خود آورد، مردم دسته دسته مى آمدند و هدايائى مى آوردند و خادم منصورآن ها راتعيين كرده و ثبت مى كرد. پيامبر مهربان (صلى الله عليه وآله ) كه همواره جوياىحال ياران خود مى شد، دريافت كه يكى از يارانش بيمار و بسترى شده است ، به عيادتاو رفت و در بالينش نشست و پس از احوالپرسى ، بيمار گفت : نماز مغرب را با شما بهجماعت خواندم ، شما سوره قارعه را خواندى ، آن چنان تحت تاثير قرار گرفتمكه به خدا عرض كردم : اگر در نزد تو گنهكارم ، طاقت عذاب آخرت را ندارم ، در هميندنيا مرا عذاب كن ، اكنون مى بينى كه بيمار شده ام . زمخشرى در ربيع الابرار گويد: ابوهريره به غذاى مضيره (بر وزن جريمه ) (يك نوعغذائى است كه از شير ترش درست مى شود) علاقمند بود، براى خوردن اين غذا كنارسفره معاويه مى رفت ، ولى هنگام نماز، به حضور على (عليه السلام ) مى رفت و نماز رابا على (عليه السلام ) (به جماعت مى خواند). ابليس شش هزار سال عبادت خدا كرد كه براى ما معلوم نيست كه از سالهاى آخرت است (كههر روز آن معادل پنجاه هزار سال است )(465) يا از سالهاى دنيا؟، و روشن است كهزحمتهاى طاقت فرسا در اين راه نمود، اما يك ساعت نافرمانى براثر تكبر، عبادتشش هزار ساله او را حبط (پوچ ) ساخت ، خداوند به او فرمود: آدم را سجده كن ، اوتكبر كرد و سجده نكرد و در نتيجه رانده درگاه خدا گرديد. در ماجراى جنگ بدر (كه در سال دوم هجرت ، واقع شد) اخنس بن شريق كه ازمشركان معروف بود با ابوجهل خلوت كرد و به او گفت : كسى در اينجا غيراز من و تو نيست تا سخن ما را بشنود، راستش بگو بدانم ، محمد (صلى الله عليه و آله )راستگو است يا دروغگو؟ عمار ياسر گويد: قبل از بعثت ، گوسفندهاى قبيله ام را در بيابان مى چراندم ، و محمد(صلى الله عليه و آله ) نيز گوسفندهاى مردم مكه را مى چراند، روزى به آن حضرتعرض كردم فردا من گوسفندهايم را به مكان سرسبز روضه مى آورم و با همبه چراگاه مى رويم ، پيشنهادم را پذيرفت . مردى به نام سفينه ، نامه اى از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) گرفت تا به يمنرفته به معاذ برساند، در راه ، ناگهان شيرى ديد، ترسيد كه راه را ادامه دهد،در حال ترس گفت : اى شير، من نامه رسانرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هستم ، و اين نامه آن حضرت است كه به سوى يمنبراى معاذ مى برم . پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مسافرت بود، شترى به حضورش آمد و جلو گردنشرا به زمين كوبيد و گريه كرد، بگونه اى كه اشك چشمانش ، دو طرف صورتش راتركرد. حاتم فرزند عبدالله بن سعد، از سخاوتمندان تاريخ است ، كه نام او در سخاوت ،ضرب المثل تاريخ شده است ، او علاوه بر سخاوت ، صفات انسانى ديگر مانند، شجاعت ،و شاعرى و جوانمردى و... نيز داشته است . سال نهم هجرى بود، مسلمانان به رهبرى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پس از فتحمكه و فتح در جنگ طائف ، غنائم بسيار و اسيرانى از دشمن گرفتند و به مدينه آورندسفانه جزء اسيران بود، ولى عدى با خانواده خود به سوى شام فراركرد و چون مسيحى بود، به مسيحيان روم شرقى پيوست . عدى گويد: وقتى خواهرم درمدينه آزاد شد و به شام آمد و مرا ديد، از من شكايت و گلهكرد، كه چرا او را تنها گذاشته و گريخته است . عدى بعد از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) باآل محمد (صلى الله عليه و آله ) بود، و حقانيت آن ها را دريافته بود، و درعمل نيز نشان داد كه در راه آنها است . مهران (يا رومان ) غلامى بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) (يا ام سلمههمسر پيامبر) او را آزاد ساخت . امام صادق (عليه السلام ) فرمود: روز قيامت جمعى از مردم به پا مى خيزند و به سوىدربهشت روانه مى گردند، به آن ها گفته مى شود: شما كيستيد؟آنها در پاسخ گويند:ما در دنيا صبرو استقامت كرديم . امام باقر (عليه السلام ) فرمود: دو نفر، يكى عابد و ديگرى گنهكار وارد مسجد شدند،ولى هنگام خارج شدن از مسجد، گنهكار شخصى شايسته بود، و عابد شخصى گنهكاربود. سال نهم هجرت بود، پيامبر (صلى الله عليه و آله )، مسلمانان را براى يك جنگ بسيارسخت يعنى جنگ تبوك (جنگ با روميان ) آماده مى ساخت ، هوا گرم بود، آذوقه كمبود، راه مدينه تا شام دور بود، دشمن ، قوى بود، در چنين شرائطى فرمان حركت بهسوى روم صادر گرديد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خداوند به حضرت داوود (عليه السلام ) وحىكرد: گنهكاران را بشارت بده ، و درستكاران را بترسان . مردى باديه نشين از طايفه بنى سليم ، در بيابان قدم بر مى داشت ، سوسمارى را ديد،به دنبالش دويد و تلاش كرد تا آن را گرفت در ميان آستين خود گذارد، و با هيجان بهحضور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آمد و در برابرش ايستاد و گستاخانه گفت : اىمحمد! اى محمد! تو ساحر و دروغگو هستى ، آسمان كبود بر كسى سايه نيفكنده و زمينكسى رابه پشت نگرفته كه دروغگوتر از تو باشد، تو گمان مى كنى كه در اينآسمان ، خدائى وجود دارد كه تو را به عنوان پيامبر بر همه مخلوقات فرستاده است ،اگر قوم من مرا آدم عجول (شتاب زده ) نمى خواندند، با اين شمشيرم ضربتى به تو مىزدم كه كشته گردى و در نتيجه همه مردم از گزند تو آسوده گردند عمر بن خطاببرجهيد، تا به او آسيب برساند. مردم قم از همان آغاز از علاقمندان استوار آل محمد (صلى الله عليه و آله ) وآل على (عليه السلام ) بودند، و به اين خاطر، ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) نيز توجهخاصى به قم داشتند، از جمله : امام هشتم حضرت رضا (عليه السلام ) هنگامى كه بهدعوتهاى مكرر مامون عباسى ، ناگزير از مدينه به سوى خراسان حركت نمود، از مدينهبه بصره آمد، و از آن جا به سوى قم رهسپار گرديد. زنى به حضور حضرت داوود (عليه السلام ) آمد و گفت : اى پيامبر خدا پروردگارتو ظالم است يا عادل ؟!. اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام ) از مردان بسيار نيك و وارسته بود به گونهاى كه مردم گمان مى كردند، امام بعد از امام صادق (عليه السلام )اسماعيل است و هم اكنون نيز فرقه اسماعيليه همين عقيده را دارند. عامر بن عبدالله بن قيس ، از مردان وارسته و انسانهاى چند بعدى است ، در ميدانهاى عبادت، جهاد، سياست ، اخلاق و....پيشتاز بود، از جوانمردى او اين كه : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: شخصى از پيامبر(صلى الله عليه و آله ) پرسيد منامروز براى دو كار دعوت شده ام 1 - دعوت براى وليمه (طعام و سور) 2 - دعوت براىتشييع جنازه ، كداميك را انتخاب كنم ؟ (با توجه به اين كه هر دو را نمى توانم با همانجام دهم ). بريده (بر وزن سميه ) فرزند حصيب (بر وزن حبيب ) كه به بريده اسلمى معروف بوداز افراد برجسته اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله ) است كه به وسيله او افرادقبيله اش به اسلام گرويدند و پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همواره باآل محمد (صلى الله عليه و آله ) و آل على (عليه السلام ) بود و تا آخرعمر، وفاى بهعهد كرد، حتى جزء افرادى بود، كه جنازه حضرت زهرا (عليهاالسلام ) را تشييع كردند. از نكات تاريخى اينكه : حضرت نوح (عليه السلام ) از طرف خداوند مامور شد كشتىبزرگ بسازد، تا هنگام عذاب فراگيرى آب بر همه جا او و مومنان سواركشتى شده ونجات يابند. مالك اشتر را همه مى شناسيم كه سردار قهرمان ارتش على (عليه السلام ) بود، و دشمنروى او خيلى حساب مى كرد، در بعضى از نقلها آمده : امام باقر (عليه السلام ) فرمود: درزمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مردى بهحضور آن حضرت آمد و در مورد همسرش ، چنين شكايت كرد: حضرت موسى (عليه السلام ) در مناجات خود در كوه طور عرض كرد: يا الهالعالمين (اى معبود جهانيان ). پيامبر (صلى الله عليه و آله ) همچون دوست صميمى با اصحاب و مسلمانان برخوردميكرد روزى با يكى ازاصحاب بنام حذيفه كنار چاهى آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله )خواست غسل كند، حذيفه پارچه اى به دست گرفت تا كسى پيامبر (صلى الله عليه و آله) را نبيند.
|