بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مدیریت و فرماندهی دراسلام, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - فهرست مطالب
     m01 -
     m02 -
     m03 -
     m04 -
     m05 -
     m06 -
     m07 -
     m08 -
     m09 -
     m10 -
     m11 -
 

 

 
 

 

 

   اگر خداى ناكرده بر اثر سهل انگاريها، و عدم رعايت موازين اسلامى، مديريّتها به بن بست و ناكامى كشد; بيم اين مى رود كه ناآگاهان، يا دشمنان قسم خورده، آن را به حساب ضعف مبانى مديريّت در اسلام بگذارند و مكتب از اين رهگذر صدمه ببيند و اين مصيبتى است بزرگ و ضايعه اى جبران ناپذير!

 

* * *


1ـ سوره بقره، آيه 138.

[ 26 ]

 

 

 

 

 

 

 

[ 27 ]

 

 

 

 

2

 

 

پيامبر اسلام

مدير و فرمانده بى نظير!

 

   حتّى آنها كه اسلام را به عنوان يك آئين الهى نپذيرفته اند، در اين امر شك ندارند كه پيامبر اسلام، فرمانده بزرگى بود كه پيروزى سربازانش را در كمترين مدّت و با كمترين ضايعات، تأمين كرد. و از نظر مديريّت نيز آنچنان نيرومند بود كه از يك جامعه نيمه وحشى، تمدّنى بزرگ به وجود آورد و از قبائل پراكنده عرب توانست تشكيل امّتى بدهد. شك نيست كه تأليف امّتى واحد از قبائلى كه در طول تاريخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر يكديگر عادت كرده بودند و خون همديگر را مى ريختند; در اندك مدّتى، كارى بس بزرگ و معجزه اجتماعى بى نظيرى است كه تأثير آن بر كلّ تاريخ بشر بر كسى پوشيده نيست.

   به همين دليل، زندگى او را روى هر حساب كه باشد، مى توان منبع بزرگ الهامبخشى براى «مسأله مورد بحث» در تمام ابعادش شمرد; و در بحثهاى آينده خواهيم ديد كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) چگونه دقيقترين ريزه كاريهاى مربوط به مسأله مديريّت و تاكتيكهاى فرماندهى را در زندگى خود، به كار مى بست كه به مقتضاى:

   « لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ; مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا

[ 28 ]

سرمشق نيكوئى بود!»(1)

   بايد امروز الگو و اسوه براى ما در اين مسأله مهم باشد.

 

نگاهى گذرا به زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)

 

   يك نگاه گذرا به زندگى پيامبر اسلام، بعد از بعثت، نشان مى دهد كه زندگى پربارش به دو دوران متمايز تقسيم مى شود:

   1ـ دوران مكّه (دوران آمادگى و سازندگى)

   2ـ دوران مدينه (دوران عمل و پياده كردن برنامه ها)

   در دوران مكّه، تمام همّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) متوجّه آموزشهاى عقيدتى و فكرى و فرهنگى بود تا دلهاى تازه مسلمانان را از رسوبات شرك كاملا شستشو دهد، و آنها را براى يك حركت بزرگ به سوى يك آئين الهى پيشرو، همراه با تشكيل يك «حكومت انسانى نيرومند و پر قدرت» به عنوان مقدّمه اى براى پيشبرد اهداف بزرگ رسالت، آماده سازد.

   در اين دوران 13 ساله، مسلمانان به طور مداوم تحت پوشش برنامه هاى تعليماتى و فكرى و فرهنگى قرار داشته و به همين دليل، قسمت عمده سوره هاى قرآن مجيد در همين دوران نازل شده است; چرا كه بهترين وسيله تعليم و تربيت و آموزش و تهذيب و تزكيه و پاكسازى آنها، همين آيات بود.

   مسلمانان در اين مقطع موظّف بودند علاوه بر اقامه نماز در پنج وقت كه درس عملى مستمرّى براى سازندگى آنها بود، شبها بپاخيزند، و به مقدار توانائى، اين كتاب بزرگ آسمانى يعنى قرآن را تلاوت كنند و خود را با تعليمات آن تطبيق دهند.

   «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أدْنى مِنْ ثُلُثَىِ اللَّيْلَ وَ نِصْفَهُ وَ ثَلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ وَ اللّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ;


1ـ سوره احزاب، آيه 21.

[ 29 ]

پروردگارت بخوبى مى داند كه تو نزديك دو ثلث يا نصف، يا لااقل يك ثلث از شب را از خواب برمى خيزى، و گروهى كه با تو هستند نيز همراه تو بپا مى خيزند، خداوند شب و روز را مقدّر ساخته و اندازه گيرى نموده، او مى داند كه شما قدرت نداريد تمام شب را مشغول عبادت و فراگيرى قرآن باشيد لذا شما را مشمول عفو خود قرار داد، ولى آنچه را مى توانيد، از قرآن بخوانيد!»(1)

   انتخاب شب، مخصوصاً براى اين بوده است كه «انقلاب اسلامى» تازه آغاز شده بود و بايد تا مدّتى دور از چشم دشمن ريشه بدواند، و شاخ و برگ بگستراند، تا به حدّى نيرومند و قوى شود كه هيچ طوفان سهمگين نتواند آن را از جا حركت دهد.

   اگر برنامه آموزشى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در اين سيزده سال با نظام و تشكيلات ويژه و «مديريّت صحيح» نبود، اسلام با اين سرعت پيش نمى رفت و مسلمانانى ورزيده، معتقد، مؤمن، متعهّد، شجاع و ايثارگر پرورش نمى يافتند.

   مسأله آموزش قرآن، در ميان مسلمانان، به قدرى اهمّيّت داشت كه حتّى گاه مهريه زنان را آموزش قرآن قرار مى دادند(2) كه هم عقيده بود، و هم برنامه، هم آموزش و پرورش، و هم نظام و تشكيلات و طرح حكومت!

 

اختناق در مكّه و آغاز هجرت

 

   محيط مكّه به خاطر نفوذ شديد اشراف قريش، و خفقان فوق العاده اى كه از ناحيه مشركان متعصّب بر آن حاكم بود، بيش از آن آمادگى براى گسترش اسلام نداشت; و مى بايست طبق برنامه منظّمى، مسلمانان تدريجاً به مدينه كه محيط مساعدترى بود و از سوى مردمش اعلان وفادارى نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شده بود،


1ـ سوره مزّمّل، آيه 20.
2ـ وسائل الشيّعه، كتاب النّكاح، ج 15، ص 4.

[ 30 ]

هجرت كنند و سرانجام خود پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز مخفيانه به آنها بپيوندد; آرى «مدينه» سكّوى بسيار مناسبى براى پرش اسلام محسوب مى شد!

   و اين مرحله، دقيقاً اجرا شد هر چند جان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در اين راه سخت به خطر افتاد ولى خداوند كه او را براى رسالت عظيمى ذخيره كرده بود از خطر رهائيش بخشيد.

   امّا در همان موقع كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز در مكّه بود، گامهاى مؤثّر ديگرى با مديريّت بسيار حساب شده، براى گسترش آئين جديد و تشكيل حكومت اسلامى، به عنوان يك اهرم نيرومند براى رسيدن به اهداف اسلامى و انسانى، برداشت; از جمله:

   1ـ در عصر جاهليّت، مراسم حج، هر چند توأم با خرافاتى بسيار، انجام مى شد; زيرا حج جزء آئين ابراهيم(عليه السلام) بود و بقاياى اين آئين، آميخته با خرافات زياد در ميان مشركان عرب، وجود داشت; پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در موسم حج با گروههاى از مردم «جزيرة العرب» كه به مكّه مى آمدند به طور پنهانى ملاقات كرد و هسته بندى بيعت و پيمان مردم مدينه نيز در همين ايّام حج صورت گرفت.

   در يكى از همين مراسم بود كه در گردنه معروف «منى» رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) با نمايندگان مردم مدينه ملاقات نمود. آنها با وى به عنوان «پيامبر و رهبر»، بيعت كردند. اين پيمان به عنوان «پيمان عَقَبه اولى» شهرت يافت.

   در موسم ديگرى از حج، يك گروه 73 نفرى كه چند تن از آنان از زنان بودند، مجدداً با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در «عقبه» ملاقات و بيعت كردند و «پيمان عَقَبه ثانيه» در آنجا بسته شد.

   اين هيأت، پس از بازگشت به مدينه، مقدّمات هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و تأسيس حكومت اسلامى را فراهم ساختند. و به اين ترتيب مسأله هجرت به صورت يك واقعه بزرگ و سرنوشت ساز دينى و سياسى، حدّاقل از دو سال قبل از هجرت پى ريزى شده بود.(1)


1ـ سيره «ابن هشام»، جلد اول، اقتباس از صفحات 431 ـ 467.

[ 31 ]

   2ـ هجرت گروهى از مسلمانان نخستين به حبشه كه «هجرت اُولى» يا «هجرت صغير» بود، نيز بخشى از اين برنامه محسوب مى شد; چرا كه هم باعث شد صداى آئين نوين و پرخروش اسلام در فضاى آفريقا بپيچد و مهاجران حبشه نيروى ذخيره اى باشند براى آينده حكومت اسلامى و هم سبب شد كه از وضع دولت و حكومت آنجا آگاهى بيشتر و تجارب فزونترى كسب كنند.

   3ـ هنگام بيمارى «ابوطالب» مدافع بزرگ و با شخصيّت اسلام، مشركان عرب و سردمداران مكّه كه براى او احترام خاصّى قائل بودند، به ديدنش آمدند و تصميم داشتند در اين جلسه به اصطلاح «طرح آتش بس» را با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و مؤمنان اندك امّا پرشور اطراف او، امضاء كنند; و حتّى با دادن امتيازات عالى و مقامى، حضرتش را به سازش با شرك و بت پرستى بكشانند.

   ابوطالب از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) تقاضا كرد كه در آن مجلس شركت كند و پيشنهاد سران قريش را خدمتش عرض كرد; در اين جا بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن جمله معروف تاريخيش را فرمود:

   «يا عَمّاهْ! كَلِمَةٌ واحِدَةٌ يُعْطُونيها يَمْلِكُونَ بِهَا الْعَرَبَ، وَ يَدينُ لَهُمْ بِها الْعَجَمُ; اى عمو! اگر آنها در يك جمله با من موافقت كنند، بر تمام عرب حكومت خواهند كرد; و غير عرب نيز به آئين آنها روى مى آورند (و پايه حكومت جهانى آنها ريخته خواهد شد!)».

   يكى از سران معروف شرك كه اين سخن را شنيد، آب در دهانش راه افتاد و گفت: «نَعَمْ وَ أَبيكَ، عَشْرُ كَلِمات; (يك جمله كه سهل است) سوگند به روح پدرت (عبداللّه) حاضريم براى رسيدن به اين هدف، ده جمله با تو موافقت كنيم! (زودتر بگو!)»

   پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

   «تَقُولُونَ لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَ تَخْلَعُونَ ما تَعْبُدونَ مِنْ دُونِهِ; بگوئيد لا اله الا اللّه و هر چه غير اوست كنار بگذاريد!»

[ 32 ]

   هنگامى كه سخن از يكتاپرستى و «خلع انداد» و درهم ريختن نظام شرك به ميان آمد، آن خو گرفتگان به آئين شرك كه جدائى از آن را جدائى از همه چيز مى پنداشتند، شانه ها را بالا انداخته، از روى تعجّب گفتند:

   «أَتُريدُ يا مُحَّمَّدُ أَنْ تَجْعَلَ الاْلِهَةَ إلـها واحِداً إنَّ أَمْرَكَ لَعَجَبٌ! اى محمد! آيا مى خواهى اينهمه خدايان را از ما بگيرى و تنها يك مبعود به جاى آنها به ما بدهى، راستى كه كار تو عجيب است!»(1) (شخصيّت قبائل و هويّت آنها كه با بتهاى آنها مشخّص مى شود، كجا خواهد رفت! پس اين كانون كعبه كه مركز بتها شده است و مردم جزيرة العرب همه ساله به عشق آنها به اينجا مى آيند، و منافع سرشار مادّى فراوانى براى سران مكّه دارد چه خواهد شد!).

   اين گونه سخنان بخوبى نشان مى داد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در همان حال مشغول سازماندهى بزرگى براى يك حكومت عظيم جهانى است (طرح بسيار وسيع بود و بلند، و نقطه شروع كوچك) كه:

   يكى از اصول مهمّ مديريّت همين است!

* * *

   4ـ پيامبر پس از ورود به «مدينه» قبل از هر چيز به «تشكيل حكومت» پرداخت.

   همانگونه كه گفتيم، بدون شك، اسلام به مسأله حكومت به عنوان يك هدف نمى نگرد، بلكه آن را تنها يك وسيله مى داند; ولى ببينيم پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) به هنگام فراهم شدن اسباب حكومت اسلامى، قبل از هر چيز به سراغ چه موضوعى مى رود؟ بيت المال يا سپاه و لشكر يا دادگاه و... .

   جالب اين كه قبل از هر كار به ساختن مسجد پرداخت زيرا كانون همه اينها مسجد بود; و به تعبير ديگر، تمام تأسيسات اين حكومت در مسجد خلاصه مى شد.


1ـ سيره ابن هشام، جلد دوم، ص 58 و 59، طبع 1355.

[ 33 ]

   مسجد، دانشگاه بزرگ اسلام بود.

   مسجد، مركز خود سازى و تربيت نفوس مسلمين بود.

   مسجد، ستاد لشكر اسلام محسوب مى شد.

   مسجد، دادگاه و مركز قضاوت پيامبر بود.

   و بالاخره مسجد علاوه بر اين كه كانون اصلى معنويّت و پيوند با خدا و تقويت روح ايمان بود، مركز سازماندهى تشكيلات اسلامى، در تمام زمينه ها محسوب مى شد.

   او مى بايست دعوت خود را آشكارا همه جا عنوان كند، و صداى خود را به گوش مردم جهان برساند، در حالى كه دشمنان سخت مانع بودند; و بدون تشكيلات سازمان يافته نيرومندى، وصول به اين هدف غير ممكن بود.

   پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) جهت محكم ساختن اصول و پايه هاى حكومت اسلامى، شخصاً عهده دار امورى شد كه تنها از يك رهبر بزرگ انتظار مى رفت; و بهترين اساسنامه را در اين زمينه تنظيم نمود.

   اينها همه حكايت از مديريّت بى نظير پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) داشت.

   درست است كه همه اين برنامه ها، به فرمان الهى صورت مى گرفت، ولى به هر حال، تاكتيكهاى فرماندهى و اصول مديريّت، دقيقاً در آنها اجرا مى شد.

* * *

مديريّت دقيق در تمام مراحل :

 

   بعد از ورود پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به مدينه، حوادثى رخ داد كه هر يك چهره جديدى از اين مديريّت الهى بود; به عنوان نمونه:

 

1ـ ارائه عدل اسلامى در آغاز ورود

   نه تنها در آن روز كه محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) جوان نوخاسته اى بود با تدبير فوق العاده خود

[ 34 ]

اختلافى را كه ميان قبائل قريش، بر سر نصب «حجرالاسود» بعد از ماجراى سيل رخ داده بود و بوى خون مى داد، برطرف ساخت و دستور داد سنگ را در وسط پارچه اى گذارده و هر كدام گوشه اى از آن را گرفته و به محلّ نصب آورند و شخصاً آن را در جاى خود گذارد، و غائله را برچيد(1): بلكه بعد از هجرت به مدينه در مواردى كه ممكن بود از حادثه ساده اى، اختلاف بزرگى به وجود آيد، با استفاده از روشهاى بسيار ظريف، زمينه هاى اختلاف را بكلّى برمى چيد و با مديريّت والاى خود، به غائله پايان مى داد.

   مثلا به هنگام ورود به مدينه و استقبال پرشكوه مردم شهر و انتظار هر يك از آنها كه پيامبر به خانه او وارد شود، بيم اين مى رفت كه هرگونه ترجيح در ميان افراد و قبائل، وضع شكننده آغاز ورود را به هم ريزد; پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با يك الهام الهى فرمود: «ناقَتى مأمورَة»(2) (شتر من، خود دستورى دارد كه اجراء خواهد كرد!) و ناقه به راه خود ادامه داد تا در كنار خانه «ابوايّوب انصارى» بر زمين نشست و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بر او وارد شد و مسأله بدون كمترين ناراحتى پايان يافت!

 

2ـ عقد مُواخات

   جامعه كوچك اسلامى آن روز از دو گروه «مهاجران مكّه» و «انصار مدينه» تشكيل مى شد. دو گروه با دو فرهنگ متفاوت و آداب و رسوم مختلف كه فقط اسلام، حلقه اتّصال آنان بود.

   پيامبر بايد آنها را دقيقاً هماهنگ ساخته و سازماندهى كند و انگيزه هاى حركت در مسير واحد را در آنها به وجود آورد، و هر گونه اختلاف را برچيند.

   در اينجا دست به يك اقدام بى سابقه و ابتكارى زد و ميان آنها «دو به دو» پيمان


1ـ سيره «ابن هشام» ج اول، ص 209 و 210.
2ـ سيره «ابن هشام» ج دوم، ص 140.

[ 35 ]

«مواخاة» و برادرى بست. درست است كه مسلمانان عموماً برادر هستند، ولى اين يك پيمان نزديكتر و جدّى تر بود كه قدرت تأثير عجيبى داشت، و از اين طريق مشكل تنهائى و غربت مهاجران از يك سو، و ناهماهنگى ها از سوى ديگر برچيده شد، و عملا همه عضو يك خانواده شدند، حتّى اين برادرى تا سرحدّ «توراث» (ارث بردن از يكديگر) پيش رفت (البته اين قبل از نزول آيات ارث خويشاوندان بود).

* * *

 

3ـ مسجد پايگاه عبادت و حكومت

   جامعه نوپاى اسلامى مركز اجتماعى لازم داشت، با جاذبه اى بسيار نيرومند و معنوى; و لذا همانطور كه گفتيم قبل از هر كار، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به فرمان خداوند، دست به ساختن مسجد زد و همان گونه كه اشاره كرديم مسجد، تنها مركز عبادت نبود، بلكه مركز تمام فعّاليّتهاى فكرى و فرهنگى و سياسى و اجتماعى مسلمانان، و پايگاه اصلى حكومت بود; و جالب اين كه برخلاف تمام دارالحكومه ها و كاخهاى زمامداران آن زمان، اين پايگاه حكومتى «بى اندازه ساده بود» و اگر تعجّب نكنيد، فقط يك چهار ديوارى بود كه ديوارهايش به طول قامت يك انسان بود! با فرشى از شنهاى نرم، بدون سقف، و بعداً كه سقف و شبستان براى آن ساختند، ستونهايش از تنه درخت نخل و پوشش آن فقط برگهاى همان درخت بود، و اين وضع تا آخر عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ادامه داشت!

   اين يكى ديگر از طرحهاى عجيب مديريّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بود كه به امر الهى اجرا شد و در تمام «جزيرة العرب» صدا كرد و قلوب مردم را متوجّه او ساخت.

* * *

 

4ـ پيمان عدم تعرّض

   پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) براى تحكيم آئين نوپاى اسلام در مدينه، ميان مسلمانان و قبائل موجود در داخل مدينه پيمان عدم تعرّض بست; و مادام كه آنها به اين پيمان وفادار

[ 36 ]

ماندند، او به پيمان خويش وفا كرد; و از اين طريق، راه را براى پيشرفت فكرى و فرهنگى كه در آن روز از همه چيز مهمتر بود هموار ساخت. اين پيمانها نقش مؤثّرى در رشد سريع اسلام داشت.

* * *

 

5ـ پرهيز از جنگ در جبهه هاى مختلف

   او سعى داشت در آنِ واحد، خود را در دو يا چند جبهه درگير نكند; چرا كه اگر دشمنان، دست به دست هم مى دادند. غلبه بر آنها آسان نبود، هر چند خداوند پيروزى اسلام را در آيات قرآن صريحاً تضمين كرده بود: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كَلِّهِ...; تا آن را بر همه اديان پيروز كند...»(1) ولى اين امر دقيقاً با تدبير صحيح و مديريّت الهى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ارتباط نزديك داشت.

   لذا هنگامى كه در اواخر سال هشتم هجرت در «حديبيّه» با مشركان، پيمان عدم تعرّض 10 ساله امضاء فرمود، با فكر راحت به سراغ «خيبر» كه يكى از كانونهاى خطرناك توطئه بر ضدّ اسلام بود رفت و آن را به راحتى به تصرّف خود در آورد.

   با اين حال، اگر دشمنان پيشدستى نموده، و با اتّحادى شوم، همه بر ضدّ اسلام قد علم مى كردند (همان گونه كه در جنگ احزاب كردند) ترس و وحشتى به خود راه نمى داد، و با اعتماد به نفس و اطمينان به حمايت الهى، به مبارزه برمى خاست و سرانجام هم پيروز مى شد.

* * *

 

6ـ ارسال نامه براى سران كشورهاى بزرگ جهان

   آنگاه كه حكومت اسلامى در مدينه و اطراف آن استقرار يافت و تقريباً فكر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از جزيرة العرب آسوده شد (هر چند هنوز مكّه فتح نشده بود، ولى فتح


1ـ سوره فتح، آيه 28.

[ 37 ]

آن قطعى به نظر مى رسيد); رسالت جهانى خود را در خارج مرزهاى عربستان نشان داد، و اسلام را به همه مردم جهان، عرضه كرد; و اين توهّم را كه اسلام رنگ قومى و نژادى دارد و يا به منطقه جغرافيائى خاصّى متعلّق است، از ميان مى برد.

   در اين رابطه، نامه هائى به سران كشورها و فرمانروايان جهان نوشت و اين نامه ها را توسّط نمايندگان مخصوص و سفراى خود كه همگى خالى از هر گونه تشريفات و در نهايت سادگى بودند، نزد سران جهان فرستاد.

   نويسندگان اسلامى، صورت نامه هاى سياسى آن حضرت را در كتابهاى خود نقل كرده اند و بعضى آن را بالغ بر 186 نامه ذكر نموده اند كه به ترتيب موضوعات دسته بندى شده است(1).

* * *

 

7ـ بيعت گرفتن و ايجاد روحيه تازه در لحظات بحرانى

   با اين كه قبول اسلام و قرآن، و شهادت به رسالت پيامبر، مساوى با اعلام وفادارى كامل نسبت به آن حضرت بود; در عين حال هنگامى كه كار به مراحل حسّاس و بحرانى مى رسيد، پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با آنها تجديد بيعت مى كرد; و از اين طريق روح تازه اى در كالبد آنها مى دميد و خون تازه اى در عروقشان جارى مى ساخت.

   همان گونه كه در ماجراى «حديبيّه» اتفّاق افتاد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با 1400 نفر بدون ساز و برگ جنگى، با احرام، و به قصد زيارت خانه خدا، به چند فرسخى مكّه (حديبيّه) رسيد(2) امّا سران قريش مانع ورود مسلمانان به مكّه شدند، در اينجا سفيرانى ميان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و قريش رفت و آمد نمودند; در يكى از اين مراحل، قريش فرستاده پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را توقيف كردند و چيزى نگذشت كه خبر قتل او در ميان


1ـ به كتاب «الوثائق السّياسيّة» تأليف پرفسور محمد حميد اللّه، استاد دانشگاه پاريس و «مدينة البلاغة» تأليف مرحوم حاج شيخ موسى زنجانى و «مكاتيب الرّسول» مراجعه شود.
2ـ سيره ابن هشام، ج 3، از صفحه 324 به بعد.

[ 38 ]

مسلمانان شايع شد.

   پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «در اينجا شدّت عمل به خرج خواهيم داد، و با اين كه آماده نبرد نيستم با آنها پيكار خواهم كرد!»(1)

   سپس به زير درختى كه در آنجا بود، آمد، و با همه تجديد بيعت كرد; دست به دست يك يك از مسلمانان داد و از آنان پيمان گرفت كه تا پاى جان بايستند.

   رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) با اين كار از يك سو روحيّه مسلمانان را فوق العاده تقويت كرد، و عزم آنها را در برخورد قاطع با دشمن كه معيارهاى شناخته شده انسانى را زيرپا گذارده بود، محكم نمود; و از سوى ديگر، با اين قاطعيّت، لرزه بر اندام دشمن افكند كه چگونه يك گروه كوچك بى ساز و برگ جنگى كه سلاحشان فقط همان شمشيرهايشان بود ـ كه در عرف عرب آن روز جزء وسائل سفر محسوب مى شد ـ آن هم در فاصله بسيار دور از خانه و كاشانه خود، آماده اند با جمعيّت عظيم شهرى چون مكّه بجنگند!

   سران قريش سخت جا خوردند، و براى بستن پيمان عدم تعرّض، پيشقدم شدند; و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به خاطر عقب نشينى دشمن، و مصالح فراوانى كه آن معاهده صلح در كوتاه مدّت و دراز مدّت داشت، آن را پذيرفت. پيمان صلح حديبيّه بسته شد، و مسلمانان با پيروزى به مدينه بازگشتند; و اين بيعت، «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان»(2) خوانده شد كه در قرآن مجيد (آيه 18 سوره فتح) از آن ياد شده است.

   مديريّت پيامبر اسلام هم در جنگ عجيب بود و هم در صلح!

 

* * *


1ـ تفسير مجمع البيان، سوره فتح.
2ـ سيره ابن هشام، ج سوم، ص 330.

[ 39 ]

8ـ بينش دقيق پيامبر در آئين نبرد

   پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) اين برترى را دارا بود كه براى اوّلين بار در تاريخ ملّت عرب، ملل ديگر را در تحت رايت اسلام به عنوان «امّت واحد» گرد آورد و اين پيروزى سبب شد كه در مدّت 23 سال، تمام جزيرة العرب را آزاد كند، و هم عناصر مخالف و بيگانه را در آن سرزمين از ميان بردارد و تأمين عدالت اجتماعى را در تمام جزيره محقّق سازد.

   گفته اند كه پيامبر اسلام در دهها غزوه (جنگهائى كه در آن، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) حضور داشتند) و سريه (جنگهائى كه در آن، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) حضور نداشتند) در دوران حياتش، بيست و هفت نبرد را خود شخصاً رهبرى كرد.(1) و پيروزيهاى عظيمى كه پيامبر در اين جنگها به دست آورد نشانگر برترى روش او در نبرد بوده است.

   متأسّفانه هيچيك از موّرخان نتوانسته اند افق استراتژى غزوات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و كارهاى نظامى او را كاملا روشن كنند، و لذا اعمال نظامى او از نظر فنّى بخوبى تبيين نشده است.

   او بهترين سپاه ايدئولوژيكى را در تاريخ به وجود آورد.

   قرآن كريم مى فرمايد:

   «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الاَْدْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتال اَوْ مُتَحَيِّزاً اِلى فِئَة فَقَدْ باءَ بِغَضَب مِنَ اللّهِ وَ مَأويه جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيْرُ; اى اهل ايمان! هر گاه با تعرّض و تهاجم كافران در ميدان كارزار رو به رو شويد، مبادا بيم به خود راه دهيد و پشت به دشمن كنيد و از جنگ بگريزيد! هر كه در روز نبرد از آنها (دشمنان) بگريزد به سوى خشم خدا روى آورده، و جايگاهش در دوزخ كه بدترين منزلگاه است، خواهد بود، مگر آن كه به مصالح


1ـ مسعودى غزوه هائى را كه رسول خدا تنها. رهبرى كرد 26 غزوه ولى ابن اسحاق غزوه هاى آن حضرت را 27 غزوه شمرده است، سيرة النّبى، ج 4، ص 280 ـ 281، مروج الذّهب، ج 2، ص 287 ـ 288.

[ 40 ]

نبرد، از گروهى جدا شود و به يارى دسته اى ديگر پردازد!»(1)

   برخى از متخصّصين امور نظامى كه اخيراً روى كارهاى نظامى و سياسى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مطالعه كرده اند به وضوح نشان داده اند كه پيامبر بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) در آئين نبرد نيز بينش فوق العاده اى داشته است; و با برداشتهاى دانش نظامى، ثابت كرده اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمانده بزرگ اسلام، حتّى در روش نبرد نيز همتا و مانند ندارد; و اگر ما به ديده عبرت در وظايفى كه او در آن موقعيّت دشوار، با وسائل مادّى اندكى كه در مقايسه با نيروى دشمنانش در اختيار داشت، بنگريم، به عظمت كارهاى او پى خواهيم برد.

   فى المثل يكى از فرماندهان عرب در كتاب خود درباره استفاده پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از شيوه هاى جنگ روانى چنين مى نويسد:

   «پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) از شيوه هاى جنگ روانى در بزرگترين نبردها و غزوات خويش سود مى جست تا آنجا كه خود مى فرمود: ,من با ايجاد رعب و ترس، پيروزى يافتم! ،; در فتح مكّه نقش جنگ روانى در تحقّق پيروزى بر دشمن، بدون بهره گيرى از سلاح و بدون خونريزى، به وضوح بر ما متجلّى مى گردد!»(2)

* * *

 

   خلاصه، از اين ريزه كاريها و روشهاى دقيق و حساب شده اى كه از ظرافت خاصّى برخوردار و با شهامت و شجاعت و قاطعيّت فوق العاده اى آميخته بود، در برنامه زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فراوان است كه از «مديريّت بى نظير و فرماندهى عظيم» او حكايت مى كند.

   به خواست خدا، در بخشهاى آينده، نكات فراوانى از اين قبيل را از نظر مى گذرانيم. امّا فعلا هدف تنها روشن ساختن اين حقيقت است كه براى ما


1ـ سوره انفال، آيه 15 و 16.
2ـ پيامبر و آئين نبرد، ترجمه فارسى ص 515 و 516.

[ 41 ]

مسلمانان، يكى از غنى ترين منابع، براى مطالعه مسائل مربوط به «مديريّت» و «فرماندهى»، دقّت و مطالعه تحليل گرانه در تاريخ زندگى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)و اميرالمؤمنين على(عليه السلام) است كه در تمام ابعادش الهامبخش براى همه «مديران» و «فرماندهان» مى باشد.

   اين نكته نيز قابل توجّه است كه مديران و فرماندهان در يك نظام اسلامى، از يك سو نمايندگان امّت مسلمان، و از سوى ديگر بازوى اجرائى ولايت فقيهند; و طبعاً بايد نمونه اى از همان صفاتى كه در يك رهبر بزرگ اسلامى معتبر است، داشته باشند; يعنى، «با تقوى، آگاه به زمان، شجاع و مدبّر»; و اين جز از طريق الهام گرفتن از زندگى شخص پيامبر و پيشوايان بزرگ، ممكن نخواهد بود!

 

 

* * *

 

[ 42 ]

 

 

[ 43 ]

 

 

 

 

3

 

 

مسؤوليّتها و وظايف دهگانه

يك مدير و فرمانده

 

   پيش از آن كه شرايط علمى و اخلاقى يك مدير لايق، روشن شود، بايد ابعاد وظايف او را در نظر بگيريم، چرا كه هميشه «شرايط» بر محور «وظايف» دور مى زند، و بدون شناخت ابعاد وظيفه يك مدير و فرمانده، هرگز نمى توان شرايط لازم براى احراز آن مقام را براى او تعيين كرد.

   بطور كلّى مى توان گفت كه يك مدير، ده وظيفه عمده و اصلى دارد:

   1ـ تصميم گيرى

   2ـ برنامه ريزى

   3ـ سازماندهى

   4ـ هماهنگى و كنترل

   5ـ ايجاد انگيزه و ابتكار

   6ـ چاره جوئى و پيشگيرى

   7ـ بررسى و ارزيابى عوامل پيروزى و ناكامى

   8ـ جمع آورى اطّلاعات و آمار لازم

[ 44 ]

   9ـ جذب نيروهاى صالح

   10ـ تشويق و توبيخ

 

1ـ تصميم گيرى

 

   مدير، بايد قبل از هر چيز براى انجام وظايفى كه به عهده او محوّل شده، تصميم گيرى لازم را به عمل آورد و براى انجام اين مقصد بايد از امور زير كمك گيرد:

   الف ـ «آگاهيها» و «تجربه هاى گذشته»

   در اين قسمت بايد آنچه را از نظر علمى خوانده، يا در مشاغل ديگرى به عنوان تجربه اندوخته، همه را بدقّت مورد بررسى مجدد قرار دهد و هرگز مواردى را كه به ناكامى منجر شده، فراموش نكند; هيچ گاه اصرار به آزمودن آزموده ها و پيمودن راهى را كه نتيجه آن قبلا منفى بوده، نداشته باشد; كه در حديث معروف آمده:

   «إنَّ الْمُؤْمِنَ لا يُلْدَغُ مِنْ حُجْر مَرَّتَيْنِ; افراد با ايمان دو بار از يك سوراخ گزيده نمى شوند.»(1)

   اين نكته شايان توجّه است كه آموزشهاى كلاسيك در زمينه مديريّت، هر قدر عميق و گسترده باشد هرگز جاى مسائل تجربى را نمى گيرد، بلكه ارزش آنها نيز با محك تجربه تعيين مى شود.

   هم اكنون در جبهه هاى جنگ هاى اسلامى، جوانان باهوشى مشغول پيكارند كه تجربيات عملى آنها بر بسيارى از فرماندهان كلاسيك دنيا برترى دارد; اين مخصوص جنگ نيست، اين اصل همه جا حاكم است.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation