بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مدیریت و فرماندهی دراسلام, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - فهرست مطالب
     m01 -
     m02 -
     m03 -
     m04 -
     m05 -
     m06 -
     m07 -
     m08 -
     m09 -
     m10 -
     m11 -
 

 

 
 

 

 

   اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:


1ـ سيره ابن هشام، ج 3، ص 111 طبع 1355.

[ 45 ]

   «وَ فِى التَّجارُبِ عِلْمٌ مُسْتَأْنَفٌ; تجربيات، علم و دانش جديدى است!»(1)

* * *

 

   ب ـ بهره گيرى هر چه بيشتر از مشاوره

   جالبترين تعبير در اين زمينه، در كلام اميرمؤمنان(عليه السلام) وارد شده، آنجا كه مى فرمايد:

   «لا ظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ; هيچ پشتيبانى همچون مشورت نيست!»(2) و به اين ترتيب، انسان از طريق مشورت مى تواند تمام ارزشهاى فكرى ديگران و تجربيات آنها را در اختيار خود قرار دهد.

   علاوه بر دستور صريحى كه قرآن در دو آيه از سوره هاى «آل عمران» و «شورى» در اين زمينه داده و همگان را به شورا دعوت كرده، زندگى شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمّه هدى(عليهم السلام) نشان مى دهد كه حتّى با داشتن علم سرشار الهى و تحصيل در مكتب «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ...; و آنچه را نمى دانستنى، به تو آموخت...»(3)، و ارتباط با سر چشمه جوشان و پر فيضان وحى، هرگز كارهاى مهم را بى مشورت اصحاب و ياران خود انجام نمى دادند; و حتّى گاه كه نتيجه شورا با نظر خودشان مخالف بود، نظر خود را كنار مى گذاشته و به مشورت عمل مى كردند تا «قُدوَه» و «اُسوَه»اى باشند براى هر زمان!

   در داستان جنگ «احد» آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عقيده داشت مسلمانان از شهر خارج نشوند، ولى اكثريّت اصحاب، طرفدار خروج از شهر و رفتن به كنار كوه «احد» بودند; و حوادث بعد نشان داد كه اين، نظريه صحيحى نبود; و تحمّل اين ضايعات بزرگ، براى تحكيم پايه مشورت در ميان مسلمين قابل قبول بود، و خود


1ـ تحف العقول، ص 96.
2ـ نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 54.
3ـ سوره نساء، آيه 113.

[ 46 ]

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به اين مطلب تصريح فرمود; آنجا كه مى گويد:

   «أما إنَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَغَنِيّانِ عَنْها وَلكِنْ جَعَلَهَا اللّهُ رَحْمَةً لاُِمَّتى، فَمَنِ اسْتَشارَ مِنْهُمْ لَمْ يُقْدِمْ إلاّ رُشْداً وَ مَنْ تَرَكَها لَمْ يُقْدِمْ إلاّ غَيّاً; خداوند و پيامبرش از مشورت نمودن بى نيازند وليكن خدا آن را وسيله رحمت براى امّت من قرار داد، زيرا كسى كه به شور نشيند، به رشد و سعادت برسد و هر كه آن را ترك كند، گمراه گردد!»(1)

   بنابراين، آنجا كه پيامبر با وجود بى نيازيش، با امّت خود مشورت مى كند; به طريق اولى پيروان او ملزم به مشورتند.

   امّا با تمام اهمّيتى كه مشورت دارد، بايد توجّه دقيق به شرايط آن داشت; زيرا هر كس را به عنوان مشاور، بويژه در كارهاى مهم و سنگين، نمى توان انتخاب كرد كه مشورت با كسانى كه واجد شرايط نيستند نتيجه معكوس مى بخشد، و انسان را در تصميم گيريها ضعيف و ناتوان و گمراه مى سازد.

   امام صادق(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

   «إِنَّ اَلْمَشْوَرَةَ لا تَكُونُ إِلاّ بِحُدُودِها، فَمَنْ عَرِفَها بِحُدُودِها، وَ إِلاّ كانَتْ مَضَرَّتُها عَلَى أَلْمُسْتَشيرِ أَكْثَرَ مِنْ مَنْفَعَتِها لَهُ:

   فَأَوَّلُها: أَنْ يَكُونَ الَذى يُشاوِرُهُ عاقِلا

   وَ الثّانِيَةُ: أَنْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيِّناً

   وَ اَلثّالِثَةُ أَنْ يَكُونَ صَديقاً مُؤاخِياً

   وَ الرّابِعَةُ: أَنْ تُطْلِعَهُ عَلى سَرِّكَ فَيَكُونَ عِلْمٌ بِهِ كَعِلْمِكَ بِنَفْسِكَ، ثُمَّ يَسْتُرَ ذلِكَ وَ يَكْتُمَهُ.

   فَإنَّهُ اِذا كانَ عاقِلاً. انْتَفَعْتَ بِمَشْوَرَتِهِ، وَ إِذا كانَ حُرّاً مُتَدَيِّناً جَهَدَ نَفْسَهُ فِى النَّصيحَةِ لَكَ، وَ إِذا كانَ صَديقاً مُؤاخِياً كَتَمَ سِرَّكَ إِذا اَطْلَعْتَهُ عَلَيْهِ، وَ إِذا اَطْلَعْتَهُ عَلى سَرِّكَ فَكانَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ بِهِ تَمَّتِ الْمَشْوَرَةُ; شورا شرايط و ابعادى دارد، كسى كه به آن آگاه باشد، نتيجه مى گيرد، و گر نه زيان آن براى مشورت كننده بيش از سود آن است:


1ـ تفسير درّالمنثور، ج 2، ص 90.

[ 47 ]

   نخست اين كه طرف مشورت فردى باشد صاحب عقل و خرد

   دوّم اين كه انسان آزاده و با ايمانى باشد

   سوّم اين كه دوست و دلسوز و علاقمند باشد

   چهارم اين كه آنچنان باشد كه اگر او را از سرّ خود آگاه كردى (تا بتوانى از او نظرخواهى كنى) در كتمان آن نهايت دقّت را به خرج دهد.

   با اين شرايط، نتيجه خواهى گرفت; زيرا وقتى عاقل و خردمند باشد، از نظراتش بهره خواهى گرفت; و هنگامى كه آزاده و با ايمان باشد، نهايت تلاش را در نُصْح و خيرخواهى انجام مى دهد; و هر گاه دوست و دلسوز باشد، اسرار تو را پس از آگاهى، كتمان مى كند; و آنگاه كه او را از اسرارت آگاه كردى و به تمام جوانب امور همچون خودت آگاهى يافت، مشورت به حدّ كمال مى رسد و خير خواهى در سرحدّ اعلا!»(1)

   به همين دليل، پيشواى بزرگ ما، اميرمؤمنان على(عليه السلام) مشورت با چند گروه را ممنوع ساخته و به «مالك اشتر» در فرمان تاريخى اش تأكيد مى كند:

   «وَ لا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بِخيلا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ، وَ لا جَباناً يُضْعِفُكَ عَنِ الاُْمُورِ، وَ لا حَريصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَورِ ـ فَإِنَّ الْبَخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ اَلْحِرْصَ غَرائِزُ شَتىّ يَجْمَعُها سُوءُ اَلظَّنِّ بِاللّهِ...; هرگز بخيل را در مشورت خود دخالت مده، كه تو را از نيكو كارى منصرف كرده و از فقر مى ترساند و نيز با افراد ترسو و بزدل مشورت نكن كه روحيه تو را تضعيف كرده، و از تصميم گيرى قاطع باز مى دارند! همچنين حريص را به مشاوره مگير، كه حرص و ستم را در نظر تو زينت مى بخشد! زيرا «بخل» و «ترس» و «حرص» تمايلات مختلفى هستند كه سرچشمه آنها، سوء ظن به خداست!»(2)


1ـ وسائل الشّيعه، ج 2، ص 108.
2ـ نهج البلاغه، بخش نامه ها و فرمانها، نامه 53.

[ 48 ]

   امام صادق(عليه السلام) به چهار شرط ديگر در كلام خود اشاره كرده، مى فرمايد:

   «... و لا تُشِرْ عَلى مُسْتَبِدٍّ بِرَأَيِهِ، وَ لا عَلى وَغْد، وَ لا عَلى مُتَلَوِّن، وَ لا عَلى لَجُوج...; با آدم مستبد و خود رأى، و با سست خرد، و با كسى كه پيوسته رنگ عوض مى كند (منافق) و نيز با افراد لجوج هرگز مشورت نكن!»(1)

   همچنين مشاور نبايد كذّاب و دروغگو باشد; حضرت اميرمؤمنان على(عليه السلام)فرموده:

   «لا تَسْتَشِرِ الْكَذّابَ، فَإِنَّهُ كَالْسَّرابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ; با كذّاب و دروغگو مشورت منما زيرا كه او چون سراب بوده دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مى نماياند!»(2)

   به اين ترتيب، مشاوران هميشه بايد از ميان افراد آگاه، شجاع، با ايمان، و دورنگر انتخاب شوند.

 

خطر استبداد!

   خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه «مديران» و «فرماندهان) قرار دارد، «استبداد به رأى» و احساس بى نيازى از مشورت و نظرات ديگران است; همانگونه كه در حديث آمده است:

   «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَاْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فى عُقُولِها; كسى كه استبداد رأى داشته باشد به هلاكت مى رسد و هر كس با مردان بزرگ مشورت كند در عقل و دانش آنها شركت جويد!»(3)

   و نيز على(عليه السلام) مى فرمايد:


1ـ الحياة، ج 1، ص 193.
2ـ غررالحكم، آمدى، ج 6، ص 310.
3ـ نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 161.

[ 49 ]

   «وَ اَلاِْسْتِشارَةُ عَيْنُ الْهِدايَةِ وَ قَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغْنى بِرَأْيِهِ; مشورت عين هدايت است، و كسى كه خود را بى نياز از نظرات ديگران بداند مطمئِنّاً به خطر خواهد افتاد!»(1)

   به اين نكته نيز بايد دقيقاً توجّه داشت كه بعد از انجام مشورت با افراد آگاه و بيدار و استفاده از انديشه «انديشمندان» و تجربه خبرگان، نبايد در تصميم گيرى، تعلّل بخرج دهد و مسائل را بيش از اندازه براى شور معطلّ سازد; مبادا فرصتها از دست برود! چرا كه قاطعيّت در تصميم گيرى يكى از مهمترين رمزهاى پيروزى است، و چه جالب مى گويد قرآن بعد از آن كه دستور شورا را به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى دهد:

   «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ; پس از مشورت به هنگام تصميم گيرى بر خدا توكّل كن و قاطعانه اقدام نما!»(2)

 

مشورت، يك وظيفه اخلاقى است يا الزامى؟

   از مسائل مهمّى كه در زمينه شورا مطرح است اين است كه آيا اين دستور، صرفاً يك دستور اخلاقى است كه نه تنها ترك آن محذورى ندارد بلكه اگر هم اقدام به مشورت كند، مخالفت با نتيجه شورا، چيزى جز ترك اولى و مخالفت با يك حكم اخلاقى نيست; يا به راستى جنبه الزامى دارد و مخالفت با نتيجه آن نيز گناه است؟

   در پاسخ اين سؤال بايد به اين نكته توجّه داشت كه موارد مشورت بر سه گونه است:

   1ـ گاه يك مسأله مربوط به زندگى خصوصى خود انسان است كه اصلاح و خرابى آن اثر مهمّى به بار نمى آورد.

   2ـ گاه مربوط به مسائل اجتماعى و پستهاى كليدى است. ولى مسأله اى است روشن


1ـ نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 202.
2ـ سوره آل عمران، آيه 159.

[ 50 ]

كه همه روزه شخص مدير يا فرمانده، با آن سر و كار داشته و برنامه مشخصّى دارد.

   3ـ مسأله حسّاس و پيچيده اى است كه در سرنوشت عموم يا لااقل در سرنوشت گروهى مؤثّر است.

   در صورت اوّل و دوّم ممكن است مشورت با پذيرش نتيجه آن الزامى نباشد و صرفاً به يك دستور اخلاقى باز گردد، امّا بدون شك در قسمت سوّم هم اصل مشاوره، الزامى است (در آنجا كه دسترس به آن باشد) و هم اقدام به نتيجه آن. چرا كه بر مديران و فرماندهان واجب است كه به عنوان امانت دارانى از سوى خداوند انجام وظيفه كنند و عدم اقدام به مشاوره در اين گونه مسائل، يك نوع خيانت به مصالح مسلمين است.

   به تعبير ديگر، از نظر فقه اسلامى اين امانت داران بايد «غبطه مسلمين» (آنچه به حال آنها اصلح است) را در نظر بگيرند، و هرگز با وجود «اصلح» به سراغ «صالح) يا با وجود «صالح» به سراغ «غير صالح) نروند، و بدون ترديد اقدام به مشاوره با اصل «رعايت غبطه» سازگارتر است.

   اين همان است كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) در آن گفتار مشهورش به يكى از فرمانداران خود فرمود:

   «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَة وَلكِنَّهُ فى عُنُقِكَ أَمانَةٌ...; اين پست وسيله آب و نان براى تو نيست; بلكه امانت خدا است در گردن تو...»(1) و پيامبر اكرم خطاب به ابوذر فرمود:

   «إِنَّها أَمانَةٌ وَ إِنَّها يَوْمَ اَلْقِيامَةِ خِزُىٌ وَ نَدامَةٌ إِلاّ مَنْ أَخَذَها بِحَقِّها وَ أَدّى اَلَّذى عَلَيْهِ فيها; حكومت در دست حاكم امانت است و آن در روز قيامت مايه خوارى و پشيمانى است، مگر اين كه كسى آن را به حق و از راه مشروع تصاحب كند، و به وظيفه خود عمل نمايد».(2)


1ـ نهج البلاغه، قسمت نامه ها، نامه شماره 5.
2ـ صحيح مسلم، ج 2، ص 124، چاپ بيروت.

[ 51 ]

   مورد چهارمى پيش مى آيد كه شخص مدير يا فرمانده، در آن موضوع تخصّصى ندارد، و در اينجا هيچ راهى جز استفاده از نظر آگاهان در آن موضوع نيست، و طبعاً بايد با استفاده از نظرات «خبرگان متعهّد و آگاه» اقدام كند و غير آن نيز حرام و خيانت به مسلمين است.

   لذا گاه يك مدير بايد چند گروه مشورتى براى امور مختلف داشته باشد تا بتواند صحيح عمل كند; و عدم تشكيل اين شوراها يا عدم توجّه به نتايج آنها گاه خيانت محسوب مى شود.

   مولاى متقّيان على(عليه السلام) فرمود:

   «فَإِنَّ مَعْصِيَةَ اَلنّاصِحِ الشَّفيقِ، الْعالِمِ الْمُجَرَّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدامَةَ; نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان، دانا و با تجربه، باعث حسرت مى شود، و پشيمانى به دنبال دارد!»(1)

   گويند هنگامى كه مسلمانان شهر «طائف» را محاصره كرده بودند، حدود بيست روز پشت ديوار محكم شهر ماندند، و قادر به فتح آن نشدند. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با اصحاب خود به مشاوره پرداخت.

   «سلمان فارسى» در اين جنگ نيز طرحى داد كه مورد پسند پيامبر اكرم واقع شد; گفت:

   «بايد براى درهم كوبيدن و از بين بردن اين دژ از منجنيق استفاده كرد!»

   «سلمان» با دست خود منجنيقى ترتيب داد، «منجنيق» را به دو «دَبّايَه» (كه به منزله تانكهاى كوچك قلعه خراب كن امروز بوده است) بست و به آسانى قلعه را گشودند.(2)

   «زينى دحلان» در سيره خود مى نويسد: «هيجده» روز محاصره طائف طول


1ـ نهج البلاغه، خطبه 35.
2ـ سيره حلبى، ج 3، ص 134.

[ 52 ]

كشيد تا منجنيق براى آنان نصب شد، و اين نخستين منجنيق است كه در اسلام مورد استفاده قرار گرفت و آن كس كه منجنيق را پيشنهاد كرد سلمان فارسى بود!»(1)

* * *

 

زيانها و ضايعات شورا

   گاه تكيه بر اصل شورا از قاطعيّت و سرعت عمل مى كاهد، و گاه فرصتها از دست مى رود، و طبعاً ضايعاتى به بار مى آيد، و درست به همين دليل بعضى «مديران»«و فرماندهان» به اين اصل چندان علاقه اى ندارند، ولى اگر اين ضايعات را در برابر ضايعات ناشى از استبداد و افكار فردى قرار دهيم، تصديق خواهيم كرد كه بسيار كم اهمّيّت تر است و تكيه بر افكار فردى، بسيار خطرناكتر.

   منتها بايد كوشيد روح «مشاوره و همفكرى و همگامى» توأم با «سرعت و قاطعيّت» در جامعه زنده شود تا از اين ضايعات نيز بكاهد.

* * *

 

تصميم گيرى در روايات اسلامى

   در احاديث متعدّدى كه از شخص پيامبر در منابع معروف اسلامى نقل شده، رابطه «عمل» با مسأله «تصميم گيرى» به خوبى منعكس است; حديث «إِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنِّيّاتِ; اعمال در گرو تصميم گيريهاست!»(2) و «لا عَمَل إِلاّ بِنِيَّة; عمل بدون تصميم گيرى بى ارزش است!»(3) از معروفترين احاديث در اين زمينه است.

   ولى در روايات اسلامى، بيشتر روى مسأله خلوص و پاكى نيّت تكيه شده است. يك مدير اسلامى بايد بيش از هر چيز به اين مطلب بينديشد كه هر گونه آلودگىِ نيّت را از خود دور سازد و خالصانه و مخلصانه عمل كند.


1ـ سيره نبوى، از مفتى مكّه احمد دحلان.
2ـ وسائل الشيّعه، ج 1، ص 33.
3ـ وسائل الشيّعه، ج 1، ص 32.

[ 53 ]

   در همين زمينه از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه فرمود:

   «لِكُلِّ امْرِىء مانَوى، فَمَنْ غَزى ابْتِغاءَ ما عِنْدَاللّهِ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مَنْ غَزى يُريدُ عَرَضَ الدُّنْيا أَوْ نَوى عِقالا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلاّ ما نَوى; بهره هر كس بسته به نيّت اوست، آن كس كه در ميدان جهاد به خاطر پاداش الهى گام مى نهد، اجر او برخداست; امّا آن كس كه براى غنائم جنگى و متاع زود گذر دنيا گام برمى دارد، يا حتّى هدفش به دست آوردن «عِقال» و پاى بند شترى است، تنها بهره اى كه مى برد همان است!»(1)

   مخصوصاً اسلام با دقّت عجيب و بى نظيرى به مسأله خلوص نيّت مى نگرد كه در فصل «انگيزه ها» بيش از اين بحث خواهيم كرد، در اينجا همين اندازه مى گوئيم از نظر اسلام پيروزيها رابطه مستقيمى با ميزان اخلاص نيّت دارد.

* * *

آفات تصميم گيرى

   مدير بايد از امورى كه تصميم گيرى را به مخاطره مى اندازد به شدّت اجتناب كند مانند:

   1ـ ترديد و دو دلى

   2ـ احتياط بيش از حد

   3ـ وسواس در برخورد با مسائل مختلف

   4ـ تسويف (امروز و فردا كردن)

   5ـ ترس و وحشت از مسائل و حوادث بزرگ و احساس حقارت در مقابل آنها

   6ـ دستپاچگى در برابر حوادث پيش بينى نشده

   و خلاصه، آنچه نشانه عدم اعتماد به نفس است، مهمترين مانع اتّخاذ تصميم مؤثّر براى كارهاست. گاه وحشت از عدم پيروزى و روشن نبودن عاقبت كار، مدير يا


1ـ وسائل الشيعه، ج 1، ص 34.

[ 54 ]

فرمانده را از اتّخاذ تصميم قاطع باز مى دارد، در حالى كه از اصولى كه بايد مديران به آن توجّه داشته باشند، اين است كه با توجّه به عدم اطّلاع ما از آينده و حوادث احتمالى، هيچ كارى را با «يقين صد در صد به موفقّيت» نمى توان شروع كرد، و اين انتظار بيهوده اى است كه گاه مانع تلاشهاى مؤثّر و مفيد خواهد بود.

   آنچه براى مديران و فرماندهان ضرورت دارد اين است كه «احتياط» را با «شجاعت»، و «دقّت» را با «جسارت» بياميزند، و مسائل قابل پيش بينى را سهم دقّت و احتياط قرار دهند، و مسائل غير منتظره را به دست شجاعت و جسارت بسپارند، و به گفته زيبا و حساب شده امام باقر(عليه السلام) جامه عمل بپوشانند آنجا كه فرمود:

   «صَلاحُ جَميعِ الْمَعايِشِ وَ التَّعاشُرِ مِلْؤُ مِكْيال ثُلُثاهُ فَطَنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغافُل; اصلاح تمام كارهاى زندگى بشر با پيمانه پرى است كه دو سوّم آن هوشيارى و يك سوّم آن بى اعتنائى باشد!»(1)

   ولى نبايد فراموش كرد كه سهم عمده از آنِ هوشيارى است كه زمينه ساز برنامه  ريزيهاست، هر چند «تغافل» نيز سهم مهمّى دارد.

* * *

 

2ـ برنامه ريزى

 

   بعد از آن كه «كلّيّات مسائل» در شورا براى مدير روشن شد و به مرحله تصميم گيرى درآمد، براى تحقّق بخشيدن و اجراى آن، نياز به «برنامه ريزى» است.

   يك مدير خوب، كسى است كه از قدرت «برنامه ريزى» بهره كافى داشته باشد كه آن نيز با استفاده از تجربيّات شخصى و استفاده از تجارب ديگران در نظرات صاحبنظران، انجام مى گيرد; و به هر حال، بدون برنامه ريزى هرگز «نبايد» و


1ـ سفينة البحار، ج 2، ص 323.

[ 55 ]

«نمى توان» وارد مرحله عمل شد.

   منتها گاه نياز به برنامه ريزى «كوتاه مدت» است و گاه «دراز مدت» و گاه هر دو.

   درست است كه بايد تمام مراحل برنامه تا پايان كار قبلا تنظيم شود ولى گاه عملا تنظيم تمام برنامه غير ممكن است، چون طبيعت بعضى از مسائل ايجاب مى كند كه نسبت به آينده آن ابهاماتى در كار باشد. در اينجا يك لحظه نبايد از حركت ايستاد و چاره اى جز «برنامه ريزى مقطعى» نيست. بايد براى رسيدن به هدف، مراحل مختلفى در نظر گرفته شود و براى هر مرحله يك «برنامه جداگانه» تنظيم گردد.

   اهمّيّت «برنامه ريزى» تا به آن پايه است كه حتّى كارهاى ساده نيز بايد توأم با برنامه باشد، چرا كه بدون برنامه ريزى، مسأله «سازماندهى» كه مرحله بعد از آن است، امكان پذير نخواهد بود; و بدون سازماندهى، وصول به هدف، مشكل يا غير ممكن است.

   برنامه ريزى بايد واجد شرايط زير باشد:

   الف ـ برنامه، بايد دقيق و از نظر كيفى و كمّى كاملا روشن باشد.

   ب ـ برنامه بايد از هر گونه ابهام و كلّى گوئى خالى و تماماً جنبه عملى و عينى داشته باشد.

   ج ـ در برنامه ريزى بايد نيروهاى انسانى لازم براى انجام هر كار، هزينه ها، و ابزار و وسائل مورد نياز، دقيقاً محاسبه شود، و براى هر مرحله و هر مقطع، آنچه لازم است پيش بينى گردد.

   د ـ در برنامه ريزى بايد زمانبندى مورد توجّه قرار گيرد، به طورى كه نه وقت بيهوده تلف شود و نه حجم برنامه، بيش از مقدار وقت باشد.

   هـ ـ در برنامه ريزى بايد هميشه محلّى براى «حوادث پيش بينى نشده» در نظر گرفته شود، چرا كه بسيار مى شود كه «مديران» و «فرماندهان» در جريان عمل با

[ 56 ]

مشكلات پيش بينى نشده اى رو به رو مى شوند كه اگر آمادگى براى روياروئى با آن نداشته باشند، و به هنگام برنامه ريزى اين مسائل مورد توجّه آنها قرار نگرفته باشد كارشان به بن بست مى كشد و درمانده مى شوند.

   اگر به داستان جنگ احزاب و مسأله حفر آن خندق عظيم به گرد مدينه كه نه عابر پياده به آسانى مى توانست از آن بگذرد، و نه سواران مى توانستند از روى آن بپرند، آن هم در مدّتى كوتاه و با وسائل بسيار بسيار ابتدائى، بينديشيم، و مديريّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) را در اين زمينه و كيفيّت تقسيم اين كار را ميان يارانش بنگريم، به دقّت و ظرافت در برنامه ريزى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) پى مى بريم و جالب اين كه تا كار خندق پايان يافت، دشمن هم از راه رسيد!(1)

   پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) شخصاً براى تمام حركتهاى نظامى و غزوات اسلامى تمام مسائل را دقيقاً زير نظر مى گرفت و برنامه را تنظيم مى نمود.

   در داستان حركت امام حسين(عليه السلام) و يارانش به سوى كربلا مى خوانيم كه در يكى از منزلگاهها دستور داد كه بيش از حدّ نياز آب با خود بردارند كه سرِّ آن بر همگان روشن نبود، امّا هنگامى كه با لشكر «حر» در وسط بيابان خشك و بى آبى رو به رو شدند، امام(عليه السلام) دستور داد، آبهاى اضافى را در اختيار لشكر دشمن كه سخت تشنه بودند، بگذارند، و اين امر، اثر عميقى در روحيّه حر و يارانش گذاشت و بى شك اين محبّت در موضعگيرى آينده او مؤثّر بود.(2)

   امام صادق(عليه السلام) براى نشر علوم اسلامى در زمانهائى كه شيعيان و شاگردان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) سخت در فشار قرار خواهند گرفت برنامه ريزى فرمود، و به يكى از دوستانش تأكيد كرد امروز كه توانائى دارى، اين احاديث را بنويس و در ميان ياران خود پخش كن، چرا كه زمانى فرا مى رسد كه مردم دسترسى جز به كتابهايشان


1ـ ابن هشام، ج 3، صفحه 224 به بعد.
2ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 78.

[ 57 ]

ندارند و جبّاران زمان رابطه ميان امامان(عليهم السلام) و پيروان مكتبشان را قطع مى كنند.(1)

   و از اين ريزه كاريها در زندگى پيشوايان بزرگ اسلام فراوان است.

* * *

 

3ـ سازماندهى

 

   هدف از «سازماندهى» تقسيم كار در يك مجموعه است، به گونه اى كه مسائل زير در آن تأمين گردد:

   الف ـ هيچ كارى، بدون مسؤول نماند، و در عين حال از تداخل و تضادّ مسؤوليّتها جلوگيرى به عمل آيد.

   ب ـ هر كارى به افرادى كه دقيقاً از عهده آن برمى آيند سپرده شود.

   ج ـ كلّ افراد به صورت يك مجموعه كاملا منسجم عمل كنند، به طورى كه كار هر يك، مكمّل عمل ديگرى باشد.

   د ـ سلسله مراتب، در تقسيم مسؤوليّتها در نظر گرفته شود.

   هـ ـ تمام افراد از طريق سلسله مراتب با مديريّت يا فرماندهى در ارتباط باشند.

   براى «سازماندهى» بايد به لياقتها، استعدادها، تخصصّها، و تقوى، فوق العاده اهمّيّت داد، و از تمام عناصر شايسته، نه تنها استفاده كرد، بلكه بايد آنها را به معنى واقعى كلمه «صيد» كرد.

   در حالات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مى خوانيم كه حتّى براى رساندن يك پيام ميان اصحاب و ياران خود بررسى مى كرد، و كسى را برمى گزيد كه از همه شايسته تر براى ابلاغ آن پيام باشد. چنانچه در مسأله قرائت آيات سوره برائت در موسم حج براى مشركان مكّه كه در حقيقت «اعلام پايان عمر شرك و بت پرستى» و يكى از مراحل


1ـ اصول كافى، ج 1، ص 52 ـ ذريعه، ج 1، ص 6 ـ 8.

[ 58 ]

مهمّ تاريخ اسلام بود، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) اصرار داشت كه طبق فرمان الهى، على(عليه السلام)عهده دار آن شود; چرا كه از همه براى اين كار شايسته تر بود.(1)

   در غزوه «خيبر» هنگامى كه ديگران از فتح نيرومندترين دژهاى خيبر عاجز ماندند، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شخصاً سازماندهى لشكر را به دست گرفت، و جمله تاريخى معروفش را فرمود:

   «لاَُعْطِينُّ الرّايَةَ غَدَاً رَجُلا يُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُ اَللّهُ وَ رَسُولَهُ يَفْتَحُ اللّهُ عَلى يَدَيْهِ يَأْخُذُها عَنْوَةً...; فردا پرچم را به دست كسى مى سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند، و اين قلعه به دست او فتح مى شود!»(2)

   سپس پرچم را به دست على(عليه السلام) داد و در همان روز دژ نيرومند يهود سقوط كرد.

   در حديث معروفى اين نكته بسيار پر ارزش كه از مهمترين اصول مديريّت و سازماندهى است از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه فرمود:

   «مَنْ أَمَّ قَوْماً وَفيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى السَّفالِ إلى يَوْمِ القِيامَةِ; كسى كه بر جماعتى امامت كند و رهبرى آنها را بر عهده گيرد در حالى كه در ميان آنها فردى از او آگاهتر وجود دارد، پيوسته كار آن گروه رو به سقوط مى رود!»(3)

   اين اصل در تمام مراحل مديريّت و فرماندهى صادق است.

   پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

   «مَنْ وَلىّ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمينَ شَيْئاً، فَوَلىّ رَجُلا وَ هُوَ يَجِدُ مَنْ هُوَ أَصْلَحُ لِلْمُسْلِمينَ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ; كسى كه متصدّى امور مسلمانان شود و فردى را به عنوان سرپرستى كارى تعيين كند، در حالى كه مى تواند كسى را پيدا كند كه براى مسلمانان


1ـ تفسير مجمع البيان، سوره توبه.
2ـ مجمع البيان، ج 9، ص 120 ـ كامل ابن اثير، ج 2، ص 149، چاپ بيروت.
3ـ وسائل الشيّعه، ج 5، ص 415.

[ 59 ]

از او بهتر باشد به خدا و رسولش خيانت كرده است!»(1)

   در گذشته معمول بود كه لشكر را به چهار بخش تقسيم مى كردند: «مَيْمَنَه»; «مَيْسَره»; «قلب سپاه» و «مقدّمه يا طلايع». حتّى در لشكر 72 نفرى به ظاهر كوچك و در معنى بزرگ حضرت امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا، اين معنى دقيقاً رعايت شد.

   يكى از ياران خاص را در مَيْمَنَه قرار داد، و ديگرى را در مَيْسَرَه، و خود امام(عليه السلام)در قلب لشكر قرار گرفت، (مقدّمه لشكر معمولا مربوط به مواقعى بوده كه نقل و انتقالى صورت مى گرفت كه براى پيشگيرى از هر نوع غافلگير شدن، مقدّمه در فاصله اى جلوتر حركت مى كرد، تا تمام مسير را زير نظر بگيرند و در صورت احساس خطر و بودن دشمن در كمينگاه، به وسيله پيكهاى تيزرو فرمانده لشكر را باخبر كنند).

   البتّه در جنگهاى امروز كه تاكتيكها دگرگون شده، مديريّت و سازماندهى جنگ بسيار گسترده تر و پيچيده تر است.

   در سازماندهى، حتّى بايد براى جانشينان احتمالى روى فرض وقوع ضايعاتى در نفرات، دقيقاً مطالعه، و افرادى براى اين منظور تعيين گردند.

   در جنگ «موته» كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شخصاً شركت نكرد، علاوه بر اين كه «جعفر بن ابيطالب» را به عنوان فرمانده لشكر تعيين فرمود، دستور داد كه اگر براى جعفر، حادثه اى پيش آيد «زيد بن حارثه» جانشين او شود و اگر او نيز شهيد گردد. «عبداللّه بن رَواحه» پرچم را به دست گيرد، و اگر براى او نيز، حادثه اى پيش آمد، مسلمانان نفر چهارمى را با مشورت برگزينند، و پيكار را در مقابل دشمن ادامه دهند.(2) چرا كه درگيرى در آن ميدان با سپاه عظيم روم بود كه اين گونه حوادث در آن پيش بينى مى شد. و همين طور هم شد.


1ـ السّياسة الشّرعيّة، ص 6.
2ـ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 128، طبع بيروت.

[ 60 ]

   در يك سازماندهى دقيق، بايد هيچ موضوع پيش بينى نشده از نظر تشكيلات و سازمان، در آن نباشد، بلكه براى هر حادثه عادى و غير عادى، مسؤول يا مسؤولانى تعيين شوند.

* * *

 

4ـ ايجاد هماهنگى

 

   ديگر از وظائف مهمّ مدير، نقش هماهنگ كننده اوست، او در عين اين كه رابطه خود را با نفرات خويش (چه از طريق مستقيم يا غير مستقيم) بايد حفظ كند، نقش هماهنگ كننده را نيز بايد هرگز فراموش نكند، چرا كه مفردات خوب هرگز ضامن پيروزى نيست، بلكه يك تركيب صحيح و هماهنگ هميشه پيروز است.

   براى پى بردن به اهمّيّت اين موضوع باز به «سير انفسى» مى پردازيم و نگاهى به تشكيلات بدن خود مى كنيم:

   هماهنگى اعضاى بدن به راستى عجيب است; هنگامى كه يك عمل ساده يا پيچيده را انجام مى دهيم، بلافاصله سيستم خاصّى كه به فرمان پروردگار در مغز ما مستقر شده است به طور خودكار هماهنگى لازم را در ميان اعضاء تأمين مى كند.

   مثلاً، در برابر يك حادثه آتش سوزى كه بايد براى خاموش كردن آن تلاش كنيم، و در صورت عدم امكان، خود و ديگران را از محلّ حادثه دور نمائيم، بار سنگين در جنبه هاى اجرائى، بيشتر بر عضلات پا و بازو گذاشته شده است. در چنين شرايطى، ناگهان در يك لحظه هماهنگ ضربان «قلب» بالا مى رود و «تنفّس» سريع مى شود; و گردش خون در عضلات، به حدّاكثر مى رسد; خون به مقدار زياد به سلّولهاى بدن براى تغذيه و تهيّه نيروى لازم مى رسد; «مغز» نيز براى سرعت عمل بيشتر، خون زيادترى دريافت مى دارد و حتّى اگر انسان گرسنه و تشنه باشد، موقّتاً احساس گرسنگى و تشنگى را بكلّى از دست مى دهد تا فكر و نيروى جسمانى او

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation